بخشی از مقاله
مدیریت در بحران
پژوهشى موردى در مدیریت پیامبر اكرم(ص) در غزوه احزاب
زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نكاتى است كه اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسیارى از خط مشىها و سیاستهاى اصولى در حوزههاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سیاسى، دفاعى و... شناسایى خواهد شد. بررسى دقیق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى این بزرگان، مخصوصا با شیوههاى جدید و بابهرهگیرى از آخرین دستاوردهاى علمى، از ضرورتهاى جوامع اسلامى است.
یكى از حساسترین و سرنوشتسازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهتبا اهمیت مىدانند كه آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمین بود. اما آنچه كمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشتساز و مهم است.
مدیریت پیامبر اكرم(ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر كوشش شدهاست، در حد امكان یكى از اقدامات مدیریتى پیامبراكرم(ص) در جریان یكى از تدابیر آن حضرت یعنى «حفرخندق» مورد بحث و بررسى قرار گیرد. البته مقاله حاضر به مدیریتى كه رسول الله(ص) در جریان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمىشود، بلكه موضوع اداره و بهرهگیرى كامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مىگیرد.
طرح مسئله
مسلمین پس از اطلاع از آغاز تهاجم قریش، حداكثر هشت روز فرصت داشتند تا نسبتبه انجام هرگونه اقدام تدافعى تصمیمگیرى كنند.
تصمیم پیامبر(ص) به حفر خندق یكى از بهترین نمونههاى تصمیمگیرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج كیلومتر با عرض تقریبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سهمتر، مستلزم حجم عظیمى از خاكبردارى است، در حالى كه تمام نیرویى كه در اختیار پیامبر(ص)بود به سه هزار نفر نمىرسید. حال این سؤال مطرح است كه چه مدیریتى اعمال شد كه توانستبا وجود همه محدودیتها این اقدام كم نظیر را انجام دهد و به نتیجه مطلوب برساند؟
تصویر اجمالى حادثه
غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى (1) و در ناحیه شمال و غرب مدینة النبى واقع شد. قرآن مجید در چهار سوره و در قریب 22 آیه به مسائل مختلف این جنگ اشاره كردهاست. (2)
سپاه مشركین از سه لشكر به ترتیب زیر تشكیل شدهبود:
1- لشكر قریش و همپیمانانش به رهبرى ابوسفیان بن حرب، كه فرماندهانى چون خالدبنولید، عكرمة بن ابوجهل، عمروعاص، صفوانبن امیه و عمروبن عبدود در آن شركت داشتند. مجموعه نیروهاى تحت فرماندهى ابوسفیان - با احتساب بنىسلیم - 4700 نفر بودند كه بیش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند. (3) این نیروها پس از نزدیك شدن به مدینه در محلى موسوم به «رومة» مستقر شدند.
2- لشكر غطفان و همپیمانان آنها از قبایل نجد، به فرماندهى «عیینة بن حصن فزارى» و مسعود بن رخیله و حارث بن عوف جمعا به استعداد 1800 نفر، كه در نزدیكى «احد» اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه این لشكر بود. (4)
3- بنى اسد به فرماندهى طلیحهبن خویلد اسدى، همچنین یهودیان بنىنضیر كه قریش را همراهى مىكردند و نقش آنها بیشتر تقویت فكرى و روحى این حركت نظامى بود. یهودیان بنىقریظه هم با شكستن پیمان، متحد احزاب محسوب مىشدند. اكثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعا ده هزار نفر گفتهاند. (5) اما این عدد به نظر اندكى اغراقآمیز مىرسد. احتمالا مجموع سپاه قریش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبودهاست.
امتیاز عمده سپاه احزاب كه تا آن زمان در منطقه حجاز كم نظیر بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود كه برترى كامل آنان بر نیروهاى اسلام را تضمین مىكرد. به احتمال قریب به یقین، نگرانى عمده مسلمین از همین بخش سپاه احزاب بوده است. طبعا اولین اقدام مؤثر سپاه اسلام هم باید به نحوى طراحى مىشد كه بتواند سواره نظام دشمن را زمین گیر و بىاثر كند.
موقعیت مسلمانان
بنا به روایت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جریان غزوه خندق 3000 نفر بودهاست. (6) به نظر مىرسد كه این قول اندكى خوشبینانه و همراه با اغراق باشد. احتمالا این رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و همچنین همراهى كراهتآمیز برخى از منافقین است. لازم به ذكر است كه تعداد اسبهاى مسلمین در غزوه خندق سى و چند اسب بودهاست. (7)
بنا به گفته واقدى چهار روز پس از حركت قریش از مكه، سواران خزاعه خبر حركت احزاب را به پیامبراكرم(ص) رساندند. (8) فاصله میان مكه و مدینه براى سپاهى كه با ساز و برگ جنگى حركت مىكرد، ده تا دوازده روز راه بودهاست. بنابراین پیامبر اكرم(ص) و مسلمین تنها شش تا هشت روز براى اتخاذ هرگونه تدبیر و تصمیمى فرصت داشتهاند.
وضعیت عمومى مدینه و روحیه مسلمین
در هر اقدام اجتماعى، سیاسى و نظامى، علاوه بر رهبرى، باید به دو ركن دیگر توجه شود:
1- وضعیت و شرایط عمومى جامعه: شرایط ساختارى هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و كانونهاى مختلف اجتماعى متناسب با شرایط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعى نقش تعیین كنندهاى دارد. گسستگى یا همبستگى اجتماعى، كه در جامعه آن روز مدینه به كیفیت تعامل قدرتهاى قبیلهاى حاضر در شهر بستگى داشت، از جمله عوامل مؤثر در همبستگى یا گسستگى نیروهاى درونى شهر به حساب مىآمد. تدابیرى كه از قبل اندیشیده شده بود، شرایط مطلوب این همبستگى را فراهم كردهبود. انعقاد پیماننامه عمومى
مدینه، عقد اخوت، و بناى مسجد جهت ایجاد انسجام در فعالیتهاى مختلف جامعه از جمله اقداماتى بود كه پیامبراكرم(ص) جهت تحقق شرایط وحدت اجتماعى اندیشیدهبودند.
2- وضعیت نیروى انسانى: نیروى انسانى ركن اصلى در هر اقدام مدیریتى است. عواملى چون كمیت و آمار نیروهاى در اختیار، شرایط روحى نیروها، ارتباط درونى نیروها، نحوه و چگونگى تنظیم رابطه مدیران ستادى و نیروهاى در صف، عواملى هستند كه مىتوانند در زمینهسازى موفقیتیا عدم موفقیتیك اقدام اجتماعى یا نظامى تاثیر گذار باشد. در صورت تحقق شرایط مطلوب نسبتبه دو عامل فوق، نفش رهبرى و مدیریتبه عنوان عامل هماهنگى و بهرهبردارى از شرایط اجتماعى مناسب و نیروى انسانى آماده، موضوعیتخواهدیافت.
پس از انتشار خبر حركت احزاب در مدینه، جو عمومى شهر دستخوش تلاطم گردید. بهترین تصویر از شرایط عمومى مدینه، و دستهبندى گروههاى حاضر در شهر را قرآن مجید طى 17 آیه در سوره احزاب ارائه كردهاست. دراین آیات با دقتشگفتانگیز و روانكاوانهاى از روحیات و مواضع گروههاى مختلف، در جریان غزوه احزاب، پرده برداشته است. از نظر قرآن این گروهها به سه دسته كلى تقسیم مىشوند:
الف - مؤمنین: مطابق آیات قرآن، كسانى كه در این گروه جاى مىگیرند بسیار معدودند. اینان یاران خالص و فداكار پیامبر اكرم(ص) بودهاند كه در هر شرایطى هیچگونه تردیدى در اعتمادشان به خدا و رسول ایجاد نمىشد. این آیه از سورهاحزاب در حق این گروه نازل شدهاست:
و لما رءالمؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و مازادهم الا ایمانا و تسلیما; (9)
و چون مؤمنان دستههاى دشمن را دیدند، گفتند: «این همان است كه خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند و خدا و فرستادهاش راست گفتند»، و جز بر ایمان و فرمانبردارى آنان نیفزود.
ب - منافقین: كسانىكه با اجبار و اكراه اسلام را پذیرفته بودند و در دل كینه رسول خدا(ص) را مىپروراندند، در موقعیتهاى مناسب از ضربه زدن و خدمتبه دشمنان اسلام دریغ نمىكردند. قرآن مجید این گروه را معرفى و باطن آنان را آشكار كردهاست:
و اذ یقول المنافقون و الذین فى قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا × و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لكم فارجعوا...; (10)
و هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دلهایشان بیمارى است مىگفتند: «خدا و فرستادهاش جز فریب به ما وعدهاى ندادند». × و چون گروهى از آنان گفتند: «اى مردم مدینه، دیگر شما را جاى درنگ نیست، برگردید».
ج - معوقین و مرددین: اینان مسلمانانى بودند كه به خاطر ضعف شخصیتیا ضعف ایمان، معمولا در شرایط حساس و در جریان حوادث، گرفتار تردید و ترس مىشدند و علاوه بر آن، این روحیه را به دیگران هم منتقل مىكردند.
قرآن كریم در مواضع مختلف ضمن بررسى نهضت انبیا به این گروه اجتماعى اشاره كرده، و حتى گاهى در كنار منافقین و تحت عنوان «الذین فی قلوبهم مرض» از آنها یاد كردهاست. در سوره احزاب هم خداوند ویژگىهاى روانى و شخصیتى این گروه را آشكار كردهاست:
قد یعلم الله المعوقین منكم و القائلین لاخوانهم هلم الینا و لا تاتون الباس الا قلیلا; (11)
خداوند كارشكنان [و مانع شوندگان] شما و آن كسانى را كه به برادرانشان مىگفتند: «نزد ما بیایید» و جز اندكى روى به جنگ نمىآورند [خوب] مىشناسد.
معمولا این گروه در سختى و شرایط بحرانى، با منافقین احساس همراهى و همگامى بیشتر مىكنند. گاهى با عذر و بهانههاى به ظاهر موجه، موضع ماموریت و مسئولیتخود را ترك كرده و چون باطنا منافق نیستند، یا به جهت آیندهنگرى و توجیه خود و دیگران، سعى مىكنند خودشان را با رهبرى هماهنگ نشان دهند. قرآن مجید این حالات و روحیات را افشا مىفرماید:
... و یستاذن فریق منهم النبى یقولون ان بیوتنا عورة وما هى بعورة ان یریدون الا فرارا; (12)
و گروهى از آنان از پیامبر اجازه مىخواستند و مىگفتند: «خانههاى ما بىحفاظ است» و[لى خانههایشان] بىحفاظ نبود، [آنان] جز گریز [از جهاد] چیزى نمىخواستند.
این گروه همواره در معرض بازگشتبه كفر قرار دارند، زیرا قدرت براى آنان اصالت دارد. به همین دلیل بسیار غیر قابل اعتمادند:
و لو دخلت علیهم من اقطارها ثم سئلوا الفتنة لاتوها و ماتلبثوا بها الا یسیرا; (13)
و اگر از اطراف [مدینه] مورد هجوم واقع مىشدند و آنگاه آنان را به ارتداد مىخواندند، قطعا آن را مىپذیرفتند و جز اندكى در این [كار] درنگ نمىكردند.
در عین حال این گروه اجتماعى گروهى پر مدعا، متوقع و طلبكارند. به تعبیر قرآن، هرچند در شرایط خطر چشمانشان از ترس، حالت چشمان مشرف به مرگ را دارد، اما وقتى شرایط عادى شود زبان دراز، گستاخ، مدعى و طلبكار مىشوند:
اشحة علیكم فاذا جاء الخوف رایتهم ینظرون الیك تدور اعینهم كالذى یغشى علیه من الموت فاذا ذهب الخوف سلقوكم بالسنة حداد اشحة على الخیر...; (14)
بر شما بخیلانند، و چون خطر فرارسد آنان را مىبینى كه مانند كسى كه مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه مىچرخد [و] به سوى تو مىنگرنند; و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهایى تند نیش مىزنند; بر مال حریصند.
در مجموع مىتوان گفت كه با توجه به شرایطى كه اشاره شد و نیز وضعیت كمى و كیفى نیروهاى اسلام، رهبرى پیامبر اكرم(ص) در جنگ احزاب یكى از دشوارترین مدیریتها در شرایط نامناسب بودهاست.
جهتشناسایى روش مدیریت پیامبر(ص) ضرورى است ابعاد برنامهریزى، تعیین استراتژى، سازماندهى، مدیریت نیروى انسانى، كسب اطلاع و خبر رسانى و نظارت و كنترل، در مدیریت و رهبرى رسول خدا(ص) مورد دقت و بررسى قرار گیرد.
1) برنامه ریزى و تعیین استراتژى
با بررسى جزئیات غزوه خندق به راحتى مىتوان به این واقعیت رسید كه پس از وصول خبر حركت احزاب، پیامبراكرم(ص) سیاستى دفاعى را اتخاذ كردند. جهت تحقق این هدف، بهترین تدبیر ماندن در شهر و بهره بردارى از كلیه امكانات و توانایىهاى درون شهرى بود. ماندن در شهر مىتوانستسپاه اسلام را به لحاظ پشتیبانى و تداركات در یك جنگ دفاعى طولانى یارى دهد. با توجه به برترى كمى سپاه دشمن و برخوردارى آنان از بیش از 600 اسب كه به آنها تحرك فوقالعادةاى مىبخشید، مهمترین اقدام، جلوگیرى از تهاجم اولیه دشمن و بىاثر كردن نقش سواره نظام بود.
موفقیتسپاهى چون سپاه احزاب، به تهاجم اولیه بستگى داشت. بنابراین، جلوگیرى از كسب موفقیت در تهاجم اولیه سپاه مشركین مىتوانستیكى از اهداف اولیه پیامبر اكرم(ص) باشد.
پیامبر اكرم(ص) ضمن اتخاذ سیاست تدافعى، به حفر خندق فرمان دادند كه مىتوانست هدف یادشده را تامین كند. از آنجا كه همه تصمیمات را در نهایت پیامبراكرم(ص) مىگرفتند، سرعت عمل آن حضرت در پذیرش و پیاده كردن این پیشنهاد قابل توجه است.
اهمیت و عظمت این تصمیم
از مجموع اطلاعاتى كه مورخان به دست مىدهند، چنین برمىآید كه خندق داراى ابعاد زیر بودهاست:
طول آن حداقل پنج و حداكثر شش كیلومتر بودهاست. خندق در شمال شرق مدینه از ناحیه برجهاى شیخان شروع شده و تا غرب مدینه یعنى تا كوه بنىعبید و از آنجا به طرف جنوب تا محلى كه اكنون مسجد فتح قرار دارد، كشیده مىشدهاست (15) و از این نقطه هم تا مصلى امتداد داشته است.
هر چند مسیر دقیق خندق مشخص نیست و این احتمال وجود دارد كه در مسیر، وجود موانع طبیعى و مصنوعى مىتوانست مسلمین را از حفر خندق بىنیاز كند، اما در مجموع با توجه به فاصله مناطق یادشده و همچنین با توجه به تقسیم كارى كه انجام گرفت، مسلما طول خندق از پنجكیلومتر كمتر نبودهاست.
اگر قول مشهور مورخان را كه مىگویند تعداد حفر كنندگان خندق 3000 نفر بودهاستبپذیریم - چون هر ده نفر مامور حفر چهل ذراع(بیست متر) از خندق بودهاند - بنابراین، طول خندق باید در حدود شش كیلومتر برآورد شود.
مورخین مسیر خندق را چنین تشریح كردهاند: مبدا آن راتج و قلعه شیخان بود، و از آنجا تا تپه ذباب در شمال مدینه كشیدهشده و سپس به طرف غرب تا كوه بنىعبید و از آنجا تا محلى كه هماكنون مسجد فتح قرار دارد كشیده مىشدهاست. در مغرب هم جهت احتیاط، به رغم وجود موانع طبیعى، چون نخلستانها و حرات، خندق تا مصلى امتداد پیدا كردهاست.
عرض و عمق خندق نباید كمتر از ده متر باشد، چرا كه به هر حال باید طورى طراحى مىشد كه یك چابك سوار با اسب نتواند از آن عبور كند. اما در مورد عمق خندق، همین قدر كه پیادهنظام دشمن نتواند از یك طرف وارد، و از طرف دیگر خندق خارج شود، مىتوانست پاسخگوى هدف پیامبر اكرم(ص) باشد. بنابراین احتمالا عمق خندق در حدود سه یا چهار متر بودهاست. دكتر آیتى معتقد است كه طول خندق 5/5 كیلومتر، عرض آن ده متر و عمق آن پنج متر بودهاست. (16)
با توجه به فاصله میان مكه و مدینه (ده تا دوازده روز راه) و تصریح مورخان به اینكه سواران خزاعه پس از حركت قریش به سرعت و ظرف مدت چهار روز خود را به پیامبر اكرم(ص) رسانیده و موضوع را اطلاع دادهاند، مسلما مدت حفر خندق از ده روز كمتر بودهاست.
2) سازماندهى
پس از تعیین مسیر خندق كه توسط شخص پیامبر(ص)، به همراه گروهى از مشاوران ایشان، افرادى چون سلمان فارسى، سعد معاذ و سعدبن عباده انجام شد، نخستین اقدام رسولخدا(ص) ایجاد سازمان لازم براى نیل به هدف نزدیك یعنى حفر خندق بود. این كار به سرعت اما با دقت و ظرافت تمام انجام گرفت. كل نیروهاى موجود، مجموعا نزدیك به سیصد گروه عمل كننده، تحت مدیریتیكى از بزرگان اصحاب (مهاجر و انصار) هماهنگ شدند. ارتباط پیامبر اكرم(ص) با همه مسلمین از طریق سرپرستان انجام مىشد. هر چند ارتباط آن حضرت با همه مسلمین ارتباطى صمیمى و مستقیم بود اما در امور محوله، فقط سرپرستان با رسول خدا ارتباط و تماس داشتهاند. این نكته تلویحا از اشارات منابع تاریخى بر مىآید. چنانكه در ماجراى مواجه شدن گروه سلمان فارسى با سنگ سختى، افراد گروه از سلمان مىخواهند موضوع را به اطلاع پیامبراكرم(ص) برساند. (17)
3) مدیریت نیروى انسانى
چنانكه از نقشه برمىآید پیامبر اكرم (ص) جهت ایجاد انگیزه و تشدید فعالیت مسلمین قسمتى از ماموریتحفر خندق را به مهاجرین و بخش بزرگترى از آن را به انصار سپردند. براى آنكه میان انصار هم نوعى رقابتبهوجود آید آنان را به سه گروه تقسیم كردند. این تقسیم بندى برمبناى نزدیكى قومى و قبیلهاى انجام شد، زیرا هر تقسیم بندى دیگرى ممكن بود با توجه به اختلافات فكرى، فرهنگى و قومى مسلمین كه بسیارى از آنها تازه به اسلام گرویده بودند، سرمنشا بروز مشكلات و مسائلى باشد. بروز اختلاف بر سر سلمان كه نه از انصار بود و نه وابسته به مهاجرین، نمونه خوبى براى اثبات این مدعا است. (18)