بخشی از مقاله

مذهب چيست؟ و آيا مذهب لازمة سعادت و خوشبختي است؟‌


چکیده: ولاً مذهب به معناي دين و كيش همان ميل دروني انسان به پرستش و پناه بردن به يك نيروي بي نهايت است كه به اسم الله يا خداوند شناخته مي شود.ثانياً راه رسيدن به سعادت و خوشبختي منحصر در پيروي از فرامين انبياء و تبعيت از طريقه و روش آنها در زندگي است و از اين رو خوشبخت شدن بدون داشتن دين الهي امكان پذير نيست.
دركتب لغت براي كلمة مذهب شش معنا ذكر كرده اند‌:


أ‌. جاي رفتن. 2. روش، طريقه. 3. شعبه اي از دين.4. دين ، كيش. 5. هر يك از مسلكهاي فلسفي(1)، نحله.
مطمئناً مراد از مذهب در سؤال معناي اول و پنجم نيست حال سه معناي ديگر مي ماند كه معناي دوم خود نيز به نحوي مندرج در آن دو تاي ديگر مي باشد فلذا موضوع مردد مي شود بين معناي سوم و چهارم. ما در اين نوشتار قصد پرداختن به مذهب به معناي سوم را نداريم چرا كه لازمة آن پرداختن به حقانيت آن مذهب و بيان ادلة آن و خلاصه معرفي مذهب حق است كه مجال آن در اين مختصر نيست فلذا بحث را منحصر مي كنيم در مذهب به معناي چهارم و به عبارت ديگر به كلي مذهب مي پردازيم نه به مذهب خاص.


بدون شك همانگونه كه دلائل عقلي و منطقي به انس

ان جهت مي دهند، در درون جان او نيز كششها و جاذبه هايي وجود دارد كه گاهي آگاهانه و گاه ناخود آگاه براي او تعيين محبت مي كنند مثل كشش به سوي غذا در هنگام گرسنگي كه از غرايز نشأت مي گيرد. مراد از كششهاي دروني ناآگاهانه در تعيين جهت نياز به وساطت عقل و شعور ندارند و به آنها غريزه گويند. امّا كششهاي دروني آگاهانه در عقل و انديشه اثر مي گذارند و او را وادار به انتخاب طريق مي كند كه به اين قسم فطرت گويند. از جملة اين قبيل كششهاي فطري مي توان به خداگرايي و مذهب اشاره كرد كه آگاهانه هستند و عقل و انديشه را وادار به انتخاب مي كنند.
شواهدي كه مي توان بر اثبات اين مدعا ارائه داد بدين قرار است كه:
1. ثبوت و دوام اعتقاد مذهبي و ايمان به خدا در طول تاريخ پر ماجراي بشر.
2. مشاهدات عيني در دنياي امروز بدين توضيح كه با آنكه رژيمهاي استب

دادي جهان براي محو مذهب و آثار آن تلاش و كوششهاي فراوان مي كنند وليكن چون مذهب در اعماق فطرت افراد جامعه وجود دارد تلاش آنها به ثمر ننشسته است.


3. كشفيات اخير روانكاوان و روانشناسان در زمينة ابعاد روح انسان،‌آنها مي گويند كه انگيزه هاي اصولي و اساسي روح آدمي عبارتند از:‌
الف. حس راستي كه سرچشمة انواع علوم است.
ب. حس نيكي كه انسان را به سوي مفاهيم اخلاقي سوق مي دهد.
ج. حس زيبايي كه انسان را به سوي هنرهاي اصيل و ... سوق مي دهد.
د. حس مذهبي كه انسان را به پرستش خداي متعال و نيايش با او مي كشاند.
و. پناه بردن انسان در شدائد و سختيها به يك نيروي مرموز ماوراي طبيعي.
ي. در زندگي انسان رويدادهايي ديده مي شود كه جز از طريق اصا

لت حس مذهبي قابل تفسير نيست مانند به شهادت رسيدن رزمندگان اسلام در ميدانهاي جنگ(2).
روي اين جهت است كه مذهب رابطه اي مستقيم با فطرت انسان ه گرفت.
و اما سعادت چيست؟ سعادت گران سنگ ترين گوهري است كه تمامي آدميان در طول تاريخ به دنبال آن بوده اند براي رسيدن به آن بايد در سه بخش عمده به برنامه ريزي و تنظيم روابط اصولي بپردازيم كه آنها عبارتند از:
الف. تنظيم رابطه انسان با خود ـ يعني آنكه خود را بشناسيم به گونه اي كه بدانيم از كجا آمده ايم و در كجا هستيم و به كجا مي رويم و نيز قدر و منزلت خود را بدانيم.
ب. تنظيم رابطه خود با خدا ـ بدين بيان كه بشناسيم او را كه چگونه موجودي است و چه اوصافي دارد و ما در برابر او چه وظيفه اي داريم و آيا از دايره حكومت او امكان خروج هست يا نه؟ و بشناسيم كه تنها او شايستة عبوديت و پرستش هست.
ج. تنظيم رابطه با خلق خدا ـ در اين بخش ابتدا بايد معيارهاي اخلاقي و اجتماعي را به طور كامل فرا گرفت و سپس آنها را به كار بست معيارهايي همچون تقوا، عفاف، عدالت، صداقت، شجاعت، و ...
نتيجة بررسي دو بخش الف و جيم همان سعادت دنيوي است كه شخص با تنظيم آنها مي تواند در دنيا تا حدي به رفاه و خوشبختي برسد اما آنچه از همه مهمتر است آنچنانكه اديان و مذاهب الهي بيش از همه روي آن تأكيد كرده اند بخش «ب» مي باشد چرا كه با تنظيم آن نه تنها سعادت دنيوي انسان تنظيم مي شود بلكه سعادت اخروي كه مهمترين و واقعي ترين سعادت نيز مي باشد،‌ فقط و فقط در گرو آن يعني تنظيم رابطه با خالق هستي مي باشد. فلذا مي توان گفت كه سعادت واقعي در نتيجه تنظيم رابطه با خداوند متعال حاصل مي شود

.
اما آيا انسانها به تنهايي از پس تنظيم بخشهاي سه گانه كه ذكر شد مخصوصاً بخش دوم يعني تنظيم رابطه با خداوند متعال بر مي آيند؟ مسلماً ما انسانها قادر به چنين كاري به تنهايي و با به كار بستن عقل بشري نيستيم و نمي توانيم گوهر گرانبهاي سعادت و خوشبختي را به دست آوريم، به گواه اين كه در جهان كنوني با تمام پيشرفتها و تكنولوژ

ي ها كماكان انسان ها در بدبختي و بيچارگي بسر مي برند. و اين نيست جز به خاطر اين كه عقل انسانها از خطا و اشتباه مصون و در امان نمي باشد. پس ما انسانها احتياج به كسي داريم كه از هر گونه خطا و اشتباه و افراط و تفريط بري باشد و آگاهي كامل نسبت به تمام جوانب و نيازهاي بشري داشته باشد. و اين كس نمي تواند باشد مگر خداوند متعال كه خالق و آفرينندة بشر و عالم مي باشد و خالق هر چيز از نيازهاي آن از همه كس آگاه تر مي باشد.
اما كمك و ياري خداوند متعال نمي تواند به صورت مستقيم و بلا واسطه باشد به خاطر عدم ظرفيت و عدم قابليت ما انسانها. لهذا بايد از جانب خداوند كساني كه قابليت دريافت وحي را دارند فرستاده شوند تا فرامين و دستورات خداوند متعال را براي ما انسانها بياورند.
بنابر اين تنها راه رسيدن به سعادت واقعي، پيروي از فرامين انبياء عظام و تبعيت از روش و طريقة آنها در زندگي است و ما بقي همه بي راهه است.
نتيجه آنكه:اولاً مذهب به معناي دين و كيش همان ميل دروني انسان به پرستش و پناه بردن به يك نيروي بي نهايت است كه به اسم الله يا خداوند شناخته مي شود.


ثانياً راه رسيدن به سعادت و خوشبختي منحصر در پيروي از فرامين انبياء و تبعيت از طريقه و روش آنها در زندگي است و از اين رو خوشبخت شدن بدون داشتن دين الهي امكان پذير نيست.
مذهب

این اصطلاح در زبان عربی و فارسی به دو مفهوم بکار رفته است. شیعه و تسنن نسبت به دین اسلام.
• ب : مفهوم عام و کلی که با مفهوم دین مترداف و همسان است. چنانکه گفته می‌شود مذاهب اسلام و مذهب زرتشت که مقصود دین اسلام و دین زرتشت می‌باشد.
استاد مطهری می‌گوید: اسلام به حکم اینکه مذهب است و به حکم اینکه دین خاتم است بیش از هر مذهب آسمانی دیگر برای بر پاداشتن عدالت اجتماعی آمده است چنانچه در آیه 25 سوره حدید به این مسئله اشاره می‌کند و هدف اسلام نجات محرومان و مستضعفان و نبرد و ستیز با ستم پیشیگان است (مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی ، ص 50).
دکتر علی شریعتی در تعریف مذهب می‌نویسد: مذهب تلاش انسانی است به هست آلوده تا خود را پاک سازدواز خاک به خدا باز گردد، طبیعت و حیات را که دنیا می بیند، قداست بخشد و اخری کند چه ، قدس به گفته دورکیم فصل مذهب است و شاخه جوهری آن (ایدئولوژی و تمدن اسلامی، انسان و اسلام، ص

در منطق قرآن هيچ وقت اکثريت ملاک حقانيت نيست همانطوي که خداوند کريم در جاي جاي قرآن به اين مطلب اشاره فرموده است :
خداوند در قرآن 15 مرتبه مي فرمايد :‌
أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ .
( در سوره هاي : انعام /37 ، الأعراف /131 ، الأنفال /34‌ ، يونس /55 ، ... ) .
و دو مورد مي فرمايد :
أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ .
( سوره هاي العنکبوت / 63، و الحجرات /4) .
از طرفي اگر نگاهي به اطراف خود بيندازيد مي بينيد که اکثريت جمعيت جهان را مسيحي ها تشکيل مي دهند
طبق بررسي‌هاي به‌عمل آمده توسط كارشناسان و آمارگيران جهاني و استنتاجات انجام‌شده از آمار و اطلاعات كشورها، هم اكنون پيروان دين مسيحيت 33% كل جمعيت جهان را تشكيل مي‌دهند. واين در حالي است که مسلمانان 21% از جمعيت دنيا را تشکيل مي دهند و در رتبه دوم قرار دارند.
بنابراين اگر اکثريت ملاک حقانيت باشد و همين که تعداد عده اي بيشتر بود اين را م

لاک درستي بدانيم پس بايد شما هم مسيحي شويد زيرا به نظر شما آيا مي شود 33% جمعيت جهان در اشتباه باشند و 21% درست بگويند ؟!!!


سايت ويکي پديا طبق آمار سال 2005.
اگر انصاف به خرج دهيد در مي يابيد که در اشتباه هستيد .
اما اينکه چرا جمعيت اهل سنت از شيعيان بيشتر است ، خود بحث مستقلي را مي طلبد وعلل گوناگوني هم دارد که در حال حاضر به بحث ما ارتباطي ندارد و در صورت تمايل بعدا خدمت شما عرض خواهيم نمود.
اما اينکه تشکيل مذهب حقه شيعه را به صفويه نسبت داده ايد بي انصافي نموده ايد و ما اين کارتان را حمل بر عدم اطلاع شما از تاريخ و مطالب مندرج در کتابهاي خودتان مي کنيم . براي رفع هر گونه ابهام به مطالب زير دقت فرمائيد :
قال تعالى ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) . لما نزلت هذه الآية قال الرسول لعلي يا علي ( ع ) هم أنت و شيعتك .
سورة البينة ، آية 7 .
والصواعق المحرقة لابن حجر ص 96 ؛ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني ج 2 ، ص 356 - 66 ح 1125 - 1148؛كفاية الطالب للكنجي الشافعي ص 244 و 245 و 246 ؛ المناقب للخوارزمي ص 62 و 187؛ الفصول المهمة لابن الصباغ المالكي ص 107 ؛ ينابيع المودة ـ قندوزي ا

لحنفي ـ ص 62؛ نور الأبصار ص 71 و 102 ؛ الدرالمنثورـ سيوطي ـ ج 6 ، ص 379؛ تفسير الطبري ج 3 ، ص 146؛ تذكرة الخواص لابن الجوزي ص 18؛ فتح القدير للشوكاني ج 5 ، ص 477؛ فرائد السمطين ج 1 ، ص 156 .
زماني که آيه ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي امير المؤمنين فرمودند : منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد .
... أمير المؤمنين علي بن أبي طالب قال قال رسول الله ( صلى الله عل

يه وسلم ) يا علي إذا كان يوم القيامة يخرج قوم من قبورهم لباسهم النور على نجائب من نور أزمتها يواقيت حمر تزفهم الملائكة إلى المحشر فقال علي تبارك الله ما أكرم هؤلاء على الله قال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يا علي هم أهل ولايتك وشيعتك ومحبوك يحبونك بحبي ويحبوني بحب الله هم الفائزون يوم القيامة .
تاريخ مدينة دمشق ج42، ص 332،‌ ذيل ترجمه آقا اميرالمؤمنين علي عليه السلام .
امير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام فرمود: (روزي) رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم به من فرمودند: يا علي زماني که قيامت فرا مي رسد عده اي از قبر هايشان خارج مي شوند که لباسهاي آنها از نور است و بر شتراني از نور سوارند که افسار آن شتران از جنس ياقوت سرخ است ملائکه آنها را تا محشر مشايعت مي کنند ، من عرض کردم تبارک الله چقدر اينها نزد خداوند گرامي هستند ، در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم فرمودند : آنها کساني هستند که ولايت و امامت تو را پذيرفته اند آنان شيعيان و دوستداران تو هستند ، تو را به خاطر دوستي من دوست داراند و مرا دوست مي دارند زيرا که خداوند را دوست دارند ، آنان در روز قيامت رستگارند .


روى ابن عساكر بإسناده عن جابر بن عبد اللّه، قال: كنّا عند النبي صلى اللّه عليه وسلّم، فأقبل علي بن أبي طالب، فقال رسول اللّه: «قد أتاكم أخي، ثمّ التفت الي‏الكعبة فضربها بيده. ثمّ قال: والذي نفسي بيده، إنّ هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة.
ثمّ قال: إنّه أوّلكم إيماناً معي، وأوفاكم بعهد اللّه، وأقومكم بأمر اللّه، وأعدل

كم في الرعيّة، وأقسمكم بالسويّة، وأعظمكم عند اللّه مزية». قال: وفي ذلك الوقت نزلت فيه: (إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). البيّنة:7/98.
كان أصحاب محمد صلى اللّه عليه وسلّم إذا أقبل علي قالوا: قد جاء خير البرية.
تاريخ مدينة دمشق ج42، ص 371،‌ ذيل ترجمه اميرالمؤمنين علي عليه السلام .
ابن عساكر با سند خودش از جابر بن عبد اللّه انصاري نقل مي کند که جابر فرمود: نزد رسول خدا بوديم ( ناگهان ) علي عليه السلام وارد شد ، در اين هنگام رسول خدا فرمودند : برادر شما آمد ، سپس رو به کعبه نمودند و با دستشان به کعبه زدند و فرمودند قسم به خدائي که جانم در دست اوست هر آينه اين مرد و شيعيانش در روز قيامت رستگارند .
سپس رسول خدا فرمودند : علي اولين کسي است که به من ايمان آورده است ، او وفادارترين شما به عهد و پيمان الهي وثابت قدم ترين شمادر اوامر الهي است وعادل ترين شما در برخورد با زير دستان و با انصاف ترين شماست و نزد خدا از همه شما برتر و با فضيلت تر است .
جابر مي گويد :‌ در همين وقت بود که آيه (إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). در شأن علي عليه السلام نازل شد . و هر وقت علي عليه السلام مي آمد اصحاب رسول مي گفتند بهترين مخلوق خدا آمد .
وعن ابن عباس ( رض ) قال : لما نزلت هذه الآية : ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية قال : لعلي هو أنت وشيعتك تأتي يوم القيامة أنت وشيعتك راضين مرض

يين ويأتي عدوك غضبانا مقحمين ...
ابن عباس مي گويد : وقتي آيه (ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم به علي عليه السلام فرمودند : مراد از آيه تو شيعيانت هستيد روز قيامت تو و شيعيانت مي آييد در حالي که از خداوند راضي هستيد و خداوند هم از شما راضي است و دشمن تو مي آيد در حالي که غضبناک و هلاکت يافته است ...
... عن الشعبي عن علي قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " أنت وشيعتك في الجنة " .
تاريخ بغداد ج12، ص 284، ذيل ترجمه عصام بن الحكم بن عيسى بن زياد بن عبد الرحمن رقم 6731 .
شعبي از امير المؤمنين علي نقل مي کند که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند :(اي علي) تو و شيعيانت (روز قيامت ) در بهشت هستيد .
أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لعلي أنت وشيعتك تردون على الحوض رواة مرويين بيضة وجوهكم وان عدوك يردون على الحوض ظمأ مقمحين .
المعجم الکبير ـ الطبراني ج1، ص 319، حديث 948 ، باب عبيدالله بن أبي رافع عن ابيه .
رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم به علي عليه السلام فرمودند : يا علي تو وشيعيانت (روز قيامت) در کنار حوض بر من وارد مي شويد در حالي که سيراب هستيد و صورتهايتان سفيد (و نوراني) است و دشمن تو در کنار حوض بر من وارد مي شود در حالي که تشنه و هلاک شده است .


در منابع اهل سنت حدود چهل روايت به اين مضمون صادر شده است.
اسامي عده اي از صحابه رسول خدا که شيعه بوده اند


ذهبي در ترجمه حجر بن عدي ابن جبلة بن عدي بن ربيعة مي گويد :
وهو حجر الخير ... أبو عبد الرحمن الشهيد . له صحبة ووفادة ... وكان شريفا ، أميرا مطاعا ، أمارا بالمعروف ، مقدما على الانكار ، من شيعة علي رضي الله عنهما .
سير أعلام النبلاء ج 3، ص 463، ذيل ترجمه حجر بن عدي .
او حجر الخير است ( کنايه از خوبي او ) کنيه او أبو عبد الرحمن که شهيد شد . او از صحابه رسول خداست او مردي شريف و اميري اطاعت کننده بود بسيار به معروف امر مي نمود و هميشه در نهي از منکر مقدم بود و او از شيعيان علي ( عليه السلام ) است .
ذهبي در ترجمه سعيد بن وهب الهمداني الخيواني الكوفي مي گويد :
من كبراء شيعة علي ... أسلم في حياة النبي صلى الله عليه وسلم .
سير أعلام النبلاء ج 3، ص180، رقم 70 ، ذيل ترجمه سعيد بن وهب .
او از شيعيان بزرگ علي (عليه السلام) بود... که در زمان حيات پيامبراکرم صلى الله عليه (وآله) وسلم اسلام آورد .
ابن عبدالبر در ترجمه أبو الطفيل الصحابي مي گويد :
أبو الطفيل عامر بن واثلة الكناني .. وقد ذكره ابن أبي خيثمة في شعراء الصحابة... وكان متشيّعاً في علي.


الإستيعاب ابن عبد البر ج 4 ص 1696
أبو الطفيل عامر بن واثلة الكناني ... ابن أبي خيثمة نام او را در زمره صحابه شاعر ذکر کرده و او از شيعيان علي ( عليه السلام) بود .


ابن أبي الحديد مي گويد :
وكان سلمان من شيعة على ( عليه السلام ) وخاصته.
شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد، ج 18،ص 39.
سلمان از شيعيان على ( عليه السلام ) و از اصحاب خاص ايشان بود .
مسعودي شافعي در حوادث وفات پيامبراکرم مي گويد :
أن الإمام عليا أقام ومن معه من شيعته في منزله بعد أن تمت البيعة لأبي بكر .
اثبات الوصية للمسعودي : 121 ط النجف .
بعد از اينکه بيعت ابوبکر تمام شد امام علي ( عليه السلام ) به همراه شيعيانش در خانه اش تحصن نمود .


تقي الدين سبکي در کتاب الطبقات الشافعية نام شافعي را در زمره علماي شافعي مذهب مي آورد .
الطبقات الشافعية ج3 ، ص 456 و 457 ، رقم 225، چاپ دار احياء الکتب العربية .
دكتر صبحي الصالح مي گويد :


كان بين الصحابة حتى في عهد النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) شيعة لربيبه علي ، منهم : أبو ذر الغفاري ، والمقداد بن الأسود ، وجابر بن عبد الله ، وأبي بن كعب ، وأبو الطفيل عمر بن وائلة ، والعباس بن عبد المطلب وجميع بنيه ، وعمار بن ياسر ، وأبو أيوب الأنصاري.
النظم الإسلامية : ص 96 .
در ميان صحابه حتي در زمان (حيات) پيامبراکرم عده اي شيعه علي ـ پرورش يافته پيامبرـ بودند که بعضي از آنها عبارتند از : أبو ذر غفاري ، ومقداد بن اسود ، وجابر بن عبد الله ، وأبي بن كعب ، وأبو الطفيل عامر بن وائلة ، وعباس بن عبد المطلب وجميع بنيه ، وعمار بن ياسر ، وأبو أيوب الأنصاري.
محمد كرد علي در کتاب خطط الشام مي گويد :
عرف جماعة من كبار الصحابة بموالاة علي في عصر رسول الله صلى الله علي

ه وسلم ، مثل سلمان الفارسي ، القائل : بايعنا رسول الله على النصح للمسلمين ، والائتمام بعلي بن أبي طالب ، والموالاة له ، ومثل أبي سعيد الخدري ... ومثل أبي ذر الغفاري وعمار بن ياسر ، وحذيفة بن اليمان وذي الشهادتين ، وأبي أيوب الأنصاري ، وخالد بن سعيد ، وقيس بن سعد .
خطط الشام 5 / 251 - 256 .


در زمان رسول خدا جماعت بزرگي از صحابه به دوستي و پيروي از علي شناخته مي شدند مثل سلمان که مي گفت : ما با رسول خدا بر خيرخواهي مسلمين و پذيرفتن ولايت و امامت علي و دوستي او بيعت نموديم ، و مثل أبي سعيد خدري ... ومثل أبي ذر غفاري وعمار بن ياسر ، وحذيفة بن يمان و ذي الشهادتين ، وأبي أيوب انصاري ، وخالد بن سعيد ، وقيس بن سعد .
ابن حزم مي گويد :
وروينا عن نحو عشرين من الصحابة أن أكرم الناس على رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) علي بن أبي طالب.
الفصل في الملل والأهواء والنحل : 3 / 32 (111/4)، وركبت السفينة ل

مروان خليفات، ص 598.
از حدود بيست نفر از صحابه روايت داريم که گرامي ترين مردم نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم علي بن أبي طالب بود .
ظهور شيعه به روايت علماي اهل سنت


ابن خلدون مي گويد :
مبدأ دولة الشيعة: اعلم أنّ مبدء هذه الدولة، أنّ أهل البيت لمّا توفي رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلّم كانوا يرون أنّهم أحق بالأمر وأنّ الخلافة لرجالهم دون سواهم من قريش.
وفي قصّة الشورى أنّ جماعة من الصحابة كانوا يتشيعون لعلي ويرون استحقاقه على غيره ولمّا عدل به إلى سواه تأففوا منه وأسفوا له مثل الزبير ومعه عمار بن ياسر والمقداد بن الأسود وغيرهم.
تاريخ ابن خلدون، ج 3، ص 171.
ابن خلدون در باره مبدأ ظهور شيعه مي گويد :
بدان مبدأ تشکيل شيعه اين است که وقتي رسول خدا صلي الله عليه (و آله) و سلم وفات يافتند ، اهل بيت خلافت را حق مُسلَّم خود مي دانستند و معتقد بودند خلافت سزاوار مردان بني هاشم است و ديگر مردان قريش حقي درخلافت ندارند .
در قضيه شوري هم گروهي ازصحابه از شيعيان علي (عليه السلام ) محسوب مي شدندو معتقد بودند غير از علي (عليه السلام ) هيچ کس استحقاق خلافت را ندارد و زماني که خلافت را فردي غير از علي به دست آورد از اين امر اظهار بيزاري نمودند و تأسف خوردند

. مثل زبير و عمار بن ياسر و مقداد بن اسود و افراد ديگر .
استاد محمد عبد الله عنان مي گويد :


من الخطأ أن يقال : إن الشيعة ظهرت ولأول مرة عند انشقاق الخوارج . بل كان بدء الشيعة وظهورهم في عصر الرسول ( صلى الله عليه وآله وسلم ) حين أمره الله بإنذار عشيرته في الآية 214 من الشعراء : (وأنذر عشيرتك الأقربين) ولبى النبي فجمع عشيرته في بيته وقال لهم مشيرا إلى علي : هذا أخي ووصيي وخليفتي فيكم فاسمعوا له وأطيعوا.
روح التشيع لعبد الله نعمة : ص 20 عن الجمعيات السرية .
اشتباه است کسي بگويد شيعه اولين بار در زمان ايجاد فتنه خوارج به وجود آمد . بلکه ابتداي ظهور شيعه در زمان حيات و ابتداي بعثت رسول خدا بود ، يعني در آن زماني که خداوند به رسولش امر نمود:( نزديکان خود را ارشاد كن و از عذاب آخرت بترسان )آنگاه پيامبراکرم به نداي حق لبيك گفته و نزديکانشان را در خانه خود جمع نمودند و در حالي که (با دست) به عل

ي عليه السلام اشاره مي نمودند به آنها فرمودند : اين شخص برادر ، وصي و جانشين من پس از من در ميان شماست پس هرچه مي گويد از او بشنويد و اطاعتش ک

 

نيد .
أبو حاتم رازي مي گويد :
الشيعة لقب لقوم كانوا قد ألفوا أمير المؤمنين علي بن أبي طالب - صلوات الله عليه - في حياة رسول الله - صلى الله عليه وسلم - وعرفوا به ، مثل سلمان الفارسي ، وأبي ذر الغفاري ، والمقداد بن الأسود ، وعمار بن ياسر ، وكان يقال لهم شيعة علي ، وأصحاب علي.
كتاب الزينة : 259 تحقيق عبد اللّه سلوم السامرائي، نشأة الشيعة لعبد المنعم داود، ص 65، ط. بغداد 1968، الشيعة في مصر، لصالح الورداني المستبصر، ص 10.
أبو حاتم رازي سهل بن محمد بن عثمان سجستاني از علماء لغت وعلوم قرآني ـ ساكن بصرة ـ (متوفى 205 هجري) در كتابش که الزينة نام دارد مي گويد :
شيعه لقب کساني بود که با أمير المؤمنين علي بن أبي طالب صلوات الله عليه در زمان حيات رسول الله صلى الله عليه (وآله) و سلم الفت داشتند و به محبت علي شناخته مي شدند ، مثل سلمان فارسي ، وأبي ذر غفاري ، ومقداد بن اسود ، وعمار بن ياسر ، وبه آنها شيعه علي ، واصحاب علي مي گفتند .


زبير بن بکار مي گويد :
وكان عامّة المهاجرين وجلّ الأنصار لا يشكّون أنّ عليّاً هو صاحب الأمر بعد رسول‏اللّه‏.
الأخبار الموفّقيات لابن بكار (ت 272): 580، ومثله في تاريخ اليعقوبي: 103/2.
عموم مهاجرين و انصار هيچ گونه شکي نداشتند که ب

عد از رسول خدا خليفه و صاحب امر علي ( عليه السلام ) است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید