بخشی از مقاله
مقدمه :
ارتباط ميان مادر و فرزند نه تنها از زمان تولد بلكه حتي پيش از آن نيز اثر بسيار مهمي بر رشد رواني كودك دارد . نگرش گرم و سرد مادر نسبت به كودك موجب سازگاري و ناسازگاري كودك در آينده ميشود و محروميت از مراقبتهاي مادرانه رشد اجتماعي و حركتي كودك را به تاخير مياندازد
رشد اجتماعي كودك بيانگر آن است كه تا چه حدود روابط امور و رفتار اجتماعي را درك و عدل ميكند . براي رسيدن به اين هدف فرد بايد بكوشد علايق ديرين و نا موفق خود را تغيير دهد و از رفتارهاي تازه و موثر پيروي كند .
مدرسه در مورد پيوندهاي اجتماعي چون آزمايشگاهي بشمار ميرود . كودك احساس ميكند كه چه در خانه به منزله و اصول رفتار به كار ميرفت در مدرسه اجرا نميشود . مدرسه براي بسياري از كودكان نخستين تجربه گروهي واجتماعي در خارج از محيط خانواده است و در اينجا بايد رفتار متناسب با دو محيط باشد . در مدرسه رفتار اجتماعي كودك به مواردي مانند : اظهار ادب ، سكوت ، آرامش ، اجازه گرفتن ، مسخره كردن ، به گفتههاي ديگران گوش فرا دادن و منافع گروه را مقدم شمردن اطلاق ميشود . همكاري كودك به معناي رعايت مقررات و انضباط مدرسه ، سر وقت حاضر شدن ، رفتار منصفانه داشتن است .
ارتباط معنوي كودك با مادري كه در بيرون از منزل كار ميكند و كودكي كه مادرش خانهدار است در دو قطب متفاوت قرار ميگيرد كه مدرسه نيز در اين مورد نميتواند عواطف عقب افتاده كودك محروم از عاطفه مادري را جبران كند . از اينروست كه عضو جامعه و آينده از احساسات متحدالشكل براي گزينش پايگاههاي مختلف در جامعه محروم ميشود هر چند جامعه خود نيز در پاسخگويي نيازهاي كودك سهميم است و او را در اجتماعي شدن ياري ميدهد ولي زير بناي آمادگي در انطباق با محيط و پذيرفتن انسانها در خانواده بويژه در دامن مادر شكل ميگيرد .
مادران شاغل در مقايسه با مادران خانهدار وقت كمتري را به مراقبت كودكان خود اختصاص ميدهند . مدت زماني كه مادران شاغل فارغ التحصيل از دانشگاه به مراقب از فرزندانشان اختصاص ميدهند حدود يك سوم مدت زماني كه يك مادر خانهدار صرف اينكار ميكند .
با وجود اين دو نكته را بايد اضافه كرد كه :
اولاً :مدت زماني كه مادران شاغل صرف مراقبت از فرزندان ميكنند از نظر كيفي فعالانهتر ، هدفدارتر و جديتر از اوقاتي است كه مادران غير شاغل به اين ميپردازند .
ثانياً : پدران خانوادههايي كه همسرانشان شاغل است در مقايسه با پدارن خانوادههايي كه همسرانشان خانهدار است مدت زمان بيشتري را صرف نگهداري بچه ميكنند .
البته نوع شغل ، درجه شغلي و ميزان علاقه مادران به كار در كيفيت تعامل و ميزان مراقبت از كودكان نقش مهمي دارد . بطور مثال : شغلي كه روحيه و احساس خود ارزشمندي يك مادر افزايش ميدهد بديهي است كه بهتر شدن رابطه مادر با كودك را در پي داشته باشد . با اين كه وجود مادر در خانه بويژه در يكي دو سال اول زندگي به منظور ايجاد دلبستگي بين مادر و كودك الزامي است و از هر يك سال عمر كودك يك هشتم آن در مدرسه و هفت هشتم بقيه در خانواده سپري ميشود . اما شرايط اجتماعي ، فرهنگي و اقتصادي جوامع بسياري از زنان اندكي بعد از تولد بچه روانه بازار كار كرده است .
بر اساس تحقيقات انجام شده طبق آمار سال 55-50 تنها 9 درصد افراد شاغل جامعه ما زن بودهاند . درحاليكه 6 درصد مردان شاغل تحصيلات عاليه دارند و اين رقم در مورد زنان شاغل به 18 درصد ميرسد .
با اين وجود بانوان از لحاظ دسترسي به آموزش در سطح پايينتري قرار دارند . بعبارت ديگر در شرايط مساوي تنها زماني ميتوانند به كسب موفقيتهاي شغلي موفق شوند و به اشتغال بپردازند كه تحصيلات بالاتري داشته باشند .
كودكان مادران شاغل در مقايسه با كودكان مادران خانهدار غالباً سازگاري شخصيتي و اجتماعي بهتري در مدرسه دارند و به نظر ميرسد كه دختران بيش از پسران از داشتن مادر شاغل بهره ميبرند . دختران مادران شاغل از نظر اجتماعي يك الگوي شايسته دارند آنها به طريقي تربيت ميشوند كه سبب افزايش اعتماد به نفس ، احساس خود ارزشمندي و مستقل بودن آنان ميشود . اما در مورد پسران به گونه آي ديگر است و ممكن است براي پسران برداشتهاي تلويحي منفي بهمراه داشته باشد . مزاياي مادران شاغل بيشتر براي نوجوانان مفيد است تا نوزادان و كودكان مادران شاغل نوجواناني مسئوليت پذيرتر ترتيب ميكنند . بر خلاف عقايد معمول مبني بر اينكه اشتغال مادر به كودك آسيب ميرساند شواهد نشان ميدهد كه ممكن است براي كودك فوايدي هم داشته باشد .
تربيت چيست ؟
هيچ كاري دشوارتر ، ظريفتر و در عين حال شيرينتر از تربيت نيست . وقتي نهالي نشكفته در مقابل نگاه منتظر باغبان قامت ميكشد و يا غنچهاي زيبا به تبسم ميايستد ، پر شكوهترين و لذتآفرين ترين حادثه اتفاق افتاده است . آنوقت كه يك باغبان بي شناخت زمين ، زمان و فصل ، نوعي بذر و مجموعه شرايط فردي براي باروري و شكوفايي به كشت و كار دست نمييابد . مربي نيز بدون شناخت زمينه عاطفي و ذهني ، زمان و شرايط كودك گام در قلمرو تربيت نخواهد گذاشت .
تربيت امري جهاني است ،همانگونه كه كودك ، پديدهاي جهاني است و تعلق به والدين يا ملت و كشور خاصي ندارد ، زيرا آثار وجودي او در عصر ارتباطات ، همه روابط را نيز ميتواند تحت تاثير قرار دهد . تربيت الزام معنوي ،محوري است كه نگهدارنده بشر است .
در تحليل نهايي شايد آموزش و پرورش و بالاخص تربيت يكي از معدود ريلهاي بين اين دو جهان باشد .
تربيت ، باغبان وجود انسان است ، شكوفايي و رشد هماهنگ و متعالي شكوفههاي زندگي ، در گروي وجود باغبان دلسوز و تواناست . آنچه كه باغبان انجام ميدهد هموار نمودن زمينههاي جوانه زدن دانه و نهال و تجلي استعدادها و توانمديهاي بالقوه انسان نيست .
اهميت تربيت كودك :
بدون شك شناخت ويژگيها و خصيصههاي زيستي رواني كودكان ، اولين و اساسيترين گام در فرايند تعليم و تربيت محسوب ميشود . هر قدر والدين و مربيان شناخت بيشتر و عميقتري از روند رشد و تحول كودكان داشته باشند ، با لطبع از آمادگي افزونتري براي درك نيازها و حسن تامين آنها و پرورش توانمنديهاي كودكان برخوردار خواهند بود .
بديهي است پرداختن به امر تربيت فرزند ، سالها قبل از تولد ، شايد تا حدودي بعيد الذهن باشد اما آن چه كه در اين ارتباط مورد نظر است ، توجه به نحوه رشد زيستي رواني و تحول شخصيت و قابليتهاي باغبانان شكوفههاي حيات يعني پدر و مادر كودكي است كه بعدها پاي به عرصه وجود خواهد گذاشت .
يكي از ويژگيهاي بسيار مهم و بارز رشد در دوران جنيني ،تاثير پذيري عاطفي و رواني جنين ، بخصوص بعد از حدود 16 هفتگي كه شباهت نسبتاً كاملي به حيات آدمي پيدا ميكند . در اين شرايط تاثير گذاري بسياري از محركهاي محيطي ،عوامل عاطفي و رواني بر جنين فوق العاده چشمگير ميشود .
بعنوان مثال بررسيهاي انجام شده حاكي از آنست كه جنين پس از چهارماهگي بطور قابل ملاحظهاي از شرايط عاطفي رواني مادر متاثر شده ، بخصوص محركهاي صوتي ، همچون صحبت كردن و خواندنهاي مادر ،گوش دادن به صداها و سرودهاي مختلف تاثير فراواني بر روند رشد شخصيت او ميگذارد . ( افروز ، غلامعلي )
تبين نيازهاي زيستي ، رواني ، ذهني و اجتماعي كودكان در دورههاي مختلف رشد و برنامهريزي تلاش مستمر بر تامين آنها امري است بسيار حساس و خطير و در واقع به سادهترين بيان تربيت چيزي جزء اين نيست .
با در نظر گرفتن اين كه رشد و تحول يك جريان دائمي است و شرايط زيستي رواني گذشته كودك با وضعيت فعلي او كاملاً ارتباط داشته ، چگونگي رشد او در زمان حاضر پايه وا ساس رشد او در آينده را تشكيل ميدهد ، و نيز از آنجايي كه رشد امري است ظريف و پيچيده كه همزمان درابعاد مختلف شخصيت انسان صورت ميپذيرد و آثار و نشانههاي آن در جنبههاي بدني ،ذهني ، عاطفي و اجتماعي ظاهر گردد ،ناگزير هستيم حداكثر كوشش خود را صرف تمامي ويژگيها و تبيين نيازها و حسن تامين آنها نماييم .
بسياري از والدين در جريان رشد و تحول كودكان و نوجوانان ، عمدتاً به رشد جمساني آنها توجه دارند و ساير جنبهها را مورد غفلت قرار ميدهند . متاسفانه بعضي از مربيان در كلاسهاي درس صرفاً به تحول ذهني كودكان توجه ميكنند و به ساير ابعاد رشد به ويژه ابعاد عاطفي و زيستي عنايت كمتري دارند .
در هر حال بايد توجه داشت كه جريان رشد متاثر از عوامل متعدد ژنتيكي و محيطي است و در همه بچهها به شيوه يكسان صورت نميپذيرد . اگر بنابر سخن گزل روانشناس شهير بپذيريم كه خمير مايه شخصيت انسان در كانون خانواده و در سنين پيش از دبستان شكل ميگيرد و نيز با گفته او كودك در 5 و 6 سالگي نسخه كوچك جواني است كه بعداً خواهد شد .
اين ادعا براي كم بهادادن به اثر تربيت در دورههاي مختلف رشد نيست . بلكه تاكيدي بر اهميت و تاثير فوق العاده و پايدار تربيت در سنين كودكي است .
بايستي اذعان داشته باشيم كه بهترين نياز كودك در اين دوره محبت است و هر شيوه تربيتي كه عصارهاش عطوفت و محبت نباشد كار ساز و پايدار نخواهد بود . براي كودكي كه وجودش سرشار از مهر و احساس مهرپذيري است نياز به آرامش خاطر و امنيت رواني بسيار حياتي است .
مراحل نسبي ترتبيت كودك :
در نظريات تربيتي ائمه معصومين عليهمالسلام دوران تاديب و تربيت به سه مرحله اساسي تقسيم شده كه در هر دوره بايد باروش مربوط به همان دوره با فرزند رفتار شود .
تربيت كودك در اسلام :
براي اين كه كودك شما به نحو شايستهاي پرورش يابد و عضو مفيدي براي اجتماع باشد و با جسمي سالم و فكري سالم و نكوي تربيت يابد كه بتواند از نعمتهاي مادي ومعنوي بهرهمند شود به عقيده متخصصين تربيت و روانشناسي امروز بايد از ابتداي تولد كودك تربيتش شروع گردد . اما عدهاي ديگرمي گويند كودك تربيتش بايد از 3 سالگي شروع شود ولي اسلام قدم را فراتر نهاده و ميگويد پدر قبل از زناشويي و انتخاب همسر بايد به فكر تربيت اولاد آينده خود باشد .
زيرا طبق قوانين توارث كه مورد توجه بسياري از روانشناسان است ، شخصيت كودك و طرز افكار او و همچنين عواطف و حالات رواني او بستگي تام به مادر دارد و بايد گفت اگر مادر از خاندان اصيل و با فضيلت و خوش سابقه باشد قهراً اين مزايا در سرشت كودك نيز پديد ميآيد . و بالعكس اگر مادري فاقد اين مزاياي اخلاقي و صلاحيت خانوادگي باشد كودك نيز همانند مادر خود بار ميآيد .
به همين جهات بوده كه اسلام درباره انتخاب زن به مرد دستوراتي داده است و همچنين به زن سفارشاتي كرده كه بايد در انتخاب همسر رعايت كند و از همين رهگذر است كه قسمتي از امراض ، مجوز فسخ ، عقد زناشويي است .
1- از امام صادق (ع) : طفل بايد هفت سال بازي كند .
در هفت سال دوم بايد خواندن و نوشتن بياموزد .
در هفت سال سوم مقررات زندگي و حلال و حرام ديني را ياد بگيرد .
2- پيامبر اكرم (ص) : فرزند در هفت سال اول سيد و آقاي والدين است .
در هفت سال دوم بنده مطيع و فرمانبردار پدر و مادر است .
و در هفت سال سوم وزير و طرف مشورت والدين است .
3- از اميرالمومنين (ع) : فرزندت در هفت سال اول برگ خوشبويي است در ساقه درخت وجود شما .
در هفت سال دوم خدمتگذار مطيع و فرمانبردار شماست .
و در هفت سال سوم يا دوست تو خواهد بود و يا دشمن تو شده است . ( مظلومي ، رجبعلي ) .
مادر و تربيت :
ايفاي وظيفهاي كه مربوط به پرورش نسل است پدر و مادر مسئولند و هر دو موظفند كه كار تربيت را به عهده گيرند اما در ارزيابي از اهميت نقش اين دو بايد بگوييم نقش مادر مهمتر از نقش پدر است و آن بدليل :
الف : نقش وراثتي
مادر داراي دو گونه نقش و تاثير درباره كودك است : نقش وارثت و نقش محيطي . در جنبه وراثت همه آنچه كه مربوط به ويژگي جسمي و رواني او و اجداد گذشته است از طريق ژنها و از كانال او به طفل منتقل ميشود صفات و شرايط جسماني از زشتي و زيبايي ، شكل و قد و حتي بيماريهاي مزمن از گذشتگان به طفل ميرسد و اين صفات بگونهاي است كه در تمام مدت حاملگي و حتي در دوران شيردهي با طفل همراه است در حاليكه نقش وراثتي پدر پس از انتقال نطفه پايان ميپذيرد و انتقال بعدي در دسته از صفات مطرح نيست . در وارثت و ريشه خانوادگي نقش مادر بيشتر از پدر ميباشد .
ب : نقش محيطي
آن چه مربوط به محيط ميشود طفل تحت تاثيرات محيط رحم ، حجم و فشار و ويژگيهاي شيميايي آن است تا محيط خارجي و بيرون رحم ، طرز فكرها ، خويها ، رفتارهاي مادر براي كودك درس است . او نسبت به زندگي ديد پيدا ميكند . در سايه ديدن نقشهاي خوب و بد و الگو گرفته و صاحب فرهنگ ميشود . طول مدت روابط وراثتي كودك را با مادر در مقايسه با پدر اگر در نظر گيريم خواهيم ديد كه بسيار و حتي از ديدي ميتوان گفت قابل مقايسه نيست و به همين ترتيب در جنبه محيطي هم ميدانيم طفل تا مدتها در آغوش مادر است و پس از آن هم تا سن مدرسهاي در كنار مادر است مدت رابطه او با مادر به مراتب بيشتر از پدر است . ( رشيد پور ، مجيد ) .
اهميت مادر :
كودك وقتي ميبيند اين مادر است كه بيش از همه از او پرستاري و مواظبت ميكند انواع خواركيهاي گوارا را برايش فراهم ميآورد به او صادقانه مهر ميورزد و ميان آنان يك رابطه محبت آميز و استوار برقرار ميشود كودك صلاح خود را در پيروي از دستورهاي مادر ميدانند اما اگر مادر موجودي خونسرد ، بي قيد يا بي ترحم باشد ممكن است كودك را به واكنشهاي شديد وادارد و او را موجودي خودخواه ، نادان ، سنگدل و غير قابل اعتماد بشمار آورد . اين نگرشهاي مثبت و منفي در ساخت رواني كودك تاثيري بس عميق دارد .
بعضي از روانشناسان معقتدند ميان مادراني كه پستان خود را به فرزندانشان ميدهند مهر مادري و فرزندي بيشتري وجود دارد تا مادراني كه چنين نميكنند . گروه ديگري از روانشناسان عقيده دارند كه نگرش گرم و سرد مادر نسبت به كودك موجب سازگاري و ناسازگاري كودك در آينده ميشود بررسيها نيز تاييد كردهاند مادراني كه براي مدتي طولاني با گرمي و محبت به پسرانشان از پستان خود شير دادهاند بيش از همه فرزندان سازگاري داشتهاند اما دختران در همين شرايط سازگاري نسبي داشتهاند و پسران و دختراني كه از پستان مادران سرد و كم محبت شير خوردهاند اغلب داراي مشكلات رفتاري بودهاند .
تمايل كودك به برقراري يك رابطه نزديك با افراد خاص و احساس ايمني بيشتر در حضور اين افراد وابستگي ناميده ميشود روانشناسان نخست اين نظريه را پيش كشيدند كه كودك به اين جهت به مادر وابستگي پيدا ميكند كه مادر به عنوان منبع تغذيه يكي از اساسيترين نيازهاي كودك برآورده ميسازد اما اين نظريه پاسخگوي برخي واقعيتها نبود .
اغلب كودكان يك وابستگي توام با ايمني نسبت به مادر خود دارند اما در برخي از آنها اين وابستگي توأم با نا ايمني است . رفتار اجتنابي و ترديد آميزي كه از كودكان وابسته نا ايمن به هنگام بازگشت مادر به موقعيت نا آشنا سر ميزند يك مكانيسم دفاعي در مقابل اضطرابي است كه يك مادر غير قابل اعتماد در كودك بر ميانگيزد . اين حالت شكل خفيفي از گسلش شديدي است كه در كودكاني ديده ميشود كه مدتها از والدين خود جدا بودهاند اين كودكان در نخستين تجديد ديدار والدينشان يك حالت بي تفاوتي از خود نشان ميدهند . ( اتكنيسون ، ام رتيال و هيلگارد ، ارنست ر )
رفتار مادرانه ،عاري از حساسيت و توجه در سال اول زندگي بسبب به وجود آمدن وابستگي توام با نا امني در كودكان ميشود مادران كودكان وابسته نا ايمن بيشتر در جهت خواستها و حالات خلقي گذران خود واكنش نشان ميدهند تا در برابر علائم دريافتي از كودك . براي مثال ، اين مادران در برابر كودكي كه براي جلب توجه گريه ميكنند وقتي واكنش نشان ميدهند كه خود هوس بغل كردن بچه را بكنند و در مواقع ديگر نسبت به گريههاي او بي اعتنا ميمانند .
احساس اعتقاد كودك نسبت به مردم بستگي به اين دارد كه نيازهاي اوليه او به چه شيوهاي توسط مادر سيراب شده است . كودكان طي دومين سال زندگي دوست دارند محيط خود را بكاوند و بررسي ميكنند و براي خود فعاليتهايي داشته باشند هر اندازه والدين مشوق چنين فعاليتهايي باشند به همان نسبت احساس استقلال و خود پيروي در كودكان بيشتر رشد ميكند در سالهاي پيش از دبستان ( سنين سه تا پنج سال ) كودك از مرحله خود تنظيمي ساده به مرحلهاي ميرسد كه خودش ميتواند آغازگر فعاليتهايي باشد و آنها را به
اجرا درآورد . در اينجا نيز نگرشهاي والدين بسته به اينكه تشويق كننده يا دلسرد كننده باشد ميتواند در كودك احساس نابسندگي و يا احساس گناه بوجود آورد . در سالهاي دبستان كودكان مهارتهايي را ميآموزند كه جامعه آنها را ارزشمند ميداند اين مهارتها محدود به خواندن و نوشتن نيست بلكه مهارتهاي بدني ، توانايي قبول مسئوليت و كنار آمدن با مردم را نيز در بر ميگيرد تلاشهاي موفقيت آميز در اين زمينهها احساس چيرگي وتلاشهاي توام با شكست ،احساس حقارت در كودكان بوجود ميآورد .
اثر اشتغال مادر بر رشد كودك :
همه روزه مادران بيشتري به اشتغال در خارج از خانه روي ميآورند فعاليت اجتماعي بانوان و مشاركت آنان در اداره كشور موضوعي است كه بخصوص در سالهاي اخير در هر محفلي راجع به آن صبحت ميشود با توجه به آمار و ارقام موجود درباره ،جمعيت زنان كشور آمار زنان شاغل و نياز جامعه به فعاليت آنان در ابعاد و جوانب گوناگون ضرورت اين امر انكار ناپذير است .
با توجه به مسئوليتي كه خانمهاي جامعه ، ما نسبت به آينده ، احساس ميكنند طبعاً ميتوانند اثر بسياري در رشد و شكوفايي آن در ابعاد مختلف داشته باشند چون حدود 50 درصد كل جمعيت كشور از زنان تشكيل ميشود بنابر اين اگر از نظر اجتماعي ديد كمي نسبت به اشتغال خانمها بارزتر و مثبتتر شود زنان هم در محيط كار احساس راحتي و دلگرمي بيشتري ميكنند و در نتيجه بر تلاش و همت خودشان ميافزايند .
در آمريكا قريب 5 ميليون مادر شاغل با كودكان زير پنج سال وجود دارد و تعداد آنها رو به افزايش است با توجه به نتايج حاصل از پژوهش در زمينه وابستگي كودك و مزاياي برخورداري از يك محيط انگيزه قوه در نخستين سالهاي زندگي لازم است اثر روند حاضر را بر نسلهاي آينده بررسي كنيم .
مادران شاغل ترتيبات گوناگوني را براي نگهداري كودكانشان بكار ميگيرند . اكثر آنها به هنگام كار ، كودكان پيش دبستاني خود را تحت مراقبت يك پرستار يا يكي از خويشاوندان خود قرار ميدهند و بقيه آنها به مهد كودك ميسپارند . روشن است كه تاثير اشتغال مادر بر رشد كودك تا حدود زيادي بستگي به كيفيت مراقبت از كودك توسط جانشين مادر دارد پژوهش در اين زمينه برد و حوزه گسترده متمركز شده است :
1- اثرات عمومي داشتن مادر شاغل در مقايسه با مادر تمام وقت بر كودك
1- اثر مراقبت فردي در مقايسه با مراقبت گروهي
بنظر ميرسد ، دختران بيشتر از پسران از داشتن يك مادر شاغل بهره ميبرند . دختراني كه مادران شاغل دارند ، نسبت به دختراني كه مادران غير شاغل دارند ، از خود بسندگي ، سازگاري اجتماعي و پيشرفت تحصيلي بيشتري برخوردارند .
پسران مادران شاغل نيز درمقايسه با پسران مادران غير شاغل از خود بسندگي و سازگاري بيشتري برخوردارند . اين يافتهها را چگونه بايد تبيين كرد ؟
احتمال دارد فقدان تحريك فكري كه از اشتغال مادر ناشي ميشود اثر معكوسي هم بر دختران و هم بر پسران داشته باشد ، اما در مورد دختران اين كمبود با مزاياي ديگري مانند برخورداري از خود بسندگي بيشتر و داشتن مادري لايق و موفق به عنوان الگو جبران شود .
اشتغال مادر ، كودكان طبقه متوسط را بيشتر از كودكان طبقه پايين دچار كاستي ميكند اگر براي كودكان طبقه پايين در زمان غيبت مادر محيطي سرشار از تحريك ذهني فراهم شود ( براي مثال ) كودك را به مهد كودك مجهزي بسپارند كه معلمان كار آزمودهاي دارد ) ميتوان انتظار داشت كه مهارتهاي تحصيلي آنان پيشرفت كند .
دكتر خادم : به عقيده من انگيزه قوي شايد مهمترين انگيزه ، تلاش يك فرد ، موفقيت و به كمال رسانيدن فرزندانش ميباشد و با توجه به مسئوليتهاي خارج از منزل مادر تا حد زيادي از رسيدگي به فرزندان باز ميماند كه همين امر سبب نگراني وي خواهد بود يا در نظر گرفتن جايگاه ويژه و ارزشمندي كه مقام مادري دارد و اشتغال ايشان حقيقتاً يك برنامه دقيق و حساب شده براي هر دوي اين وظايف خيلي دشوار است . ( خادم ،منيره )
ضرورت وجود مادر براي فرزند :
برخي از روانشناسان اظهار ميكنند محروميت حاكي از فقدان مادر در خانواده موجب پريشاني و اختلال و آزردگي كامل ، انزواي وي احساس ميشود و كودك عكسالعملهايي نظير عصيان ،ياس ، افسردگي و خشم دارد . همچنين مشكلاتي نظير عقبماندگي ذهني ، عقب ماندگي رشد تكلم و زبان ، ناتواني در به تاثير انداختن ارضاي فوري خواستهها ، بي حسي عاطفي ،كم بودن بهره هوشي ، اختلالات خواب ، بي اشتهايي ، حساسيت غذايي و تاخير در رشد عصبي در كودك به چشم ميخورد .