بخشی از مقاله

در ارتباط با شهرهائي كه با رودخانه همراه بوده اند و نقش رودخانه عامل مهمي در حيات آنها داشته است پل مطرح مي شود.اصفهان شهري در كنار رودخانه ي زاينده رود به همراه موقعيت خاص خويش در منطقه پر عبور از قديم تا كنون در ارتباط با رودخانه نقش مهمي را در جهت سازه هاي مختلط با پل داشته است.
يهوديه و جي دو شهر در منطقه اصفهان امروزي به وسيله پل شهرستان به بخش جنوبي رودخانه زاينده رود مرتبط مي شوند.
پل شهرستان داراي چندين اهميت در منطقه به حساب مي آيد در درجه اول تنها راه ارتباطي با بخش جنوبي رودخانه و در درجه بعدي به عنوان مركز كنترل در جهت ورود و خروج اجناس باجگيري شناسائي افرادي كه به منطقه وارد و خارج مي شود.


گفته ميشود كه پلي نيز در قبل از صفويه در منطقه اصفهان ساخته مي شود و اين پل در جاي فعلي پل خواجو قرار داشته است و با طرح اندازي جديد توسط شاه عباس براي شهر اصفهان در جهت تقويت شبكه ارتباطي خويش كه بر مبناي چهار باغ قرار داشته اين پل مسدود مي گردد كه بعدها پل خواجو طراحي مي شود.
البته بايستي توجه داشت كه هنوز پل خواجو در اين زمان طرح نبود و پل عباس آباد پلي كه در اين قسمت قرار داشته مورد توجه بوده است.
بستن پل خواجو به عنوان راه ارتباطي در جهت برگردان شبكه اقتصادي از جهت شرق به غرب بوده است وبعدا” كه قدرت حكومتي صفوي در اصفهان پاي محكم مي كند شاه عباس با ساختن پل خواجو در اين مكان شبكه سازي كالبدي اصفهان را كامل مي سازد.
عاملي ديگري نيز در ساختن پلها در اين شهر مورد توجه بوده و آن بناي اين پلها به صورتي متفاوت از ديگر پلها در كشور. اين عمل به صورت خاصي جامع عمل به خود پوشانيده است.


الف ـ نماي پلها شباهت به كاروانسرا در دوران صفويه دارد و مخصوصا” با توجه به قسمت شاه نشين پل و بر جهان ابتدا و انتهاي اين شباهت بيشتر مي گردد.البته اين شباهت را شايد بايستي در جهت ارتباطات بين شهري مطرح ميگردد و پل همين موقعيت را در دو قسمت رودخانه ايفا مي كند.
ب ـ حجم پلها شبيه به حجم پلهاي اروپايي قرون رنسانس است(فلورانس ـ ونيز) كه در ارتباط با مردم ساخته ميشوند ـ فرم غرفه هائي به عنوان فروش تفريح چايخانه ها و غيره كه پلهاي دوران صفويه نيز شايد در اين جهت تقليد شده باشند ولي به علت موقعيت سوق الجيشي كه پيدا ميكند شاه عباس را از اين تفكر منصرف ميسازد.
اين دو عامل (الف و ب ) با منظر شهري ارتباط خاص بر قرار مي سازند مجموعه بيشه ها ـ رودخانه و بالاخره عمارتي ميان آب حتي در اين مسئله كاربدان جاي مي رسد و مسئله ارتباطي پل در مرحله دوم قرار مي گيرد. دو پل الله ورديخان و خواجو از نظر فني ساختمان نيز در حدي مطرح مي شوند كه صرف نظر از عامل عبوري به عنوان پل مطرح كننده مسئله تقسيم آب تفريح و بالاخره داد و ستد مردم قرار مي گيرند.بخش تقسيم آب پل خواجو شايد با جرا‍‏‎‏‏ٌت بتوان به عنوان يك شاهكار فني ساختماني مطرح ساخت كه امروزه با پيچيدگي فراواني در كيلومتري به چند دورتر صورت مي گيرد. عامل تقسيم آب به همراه ماديها( جويهاي تقسيم به اراضي آب ) در سطح منطقه جز طرحهاي مهندسي و طرح انداز صفوي شيخ بهائي دانست در جمع سازه هاي كالبدي شهر اصفهان به خوبي قدرت حكومتي مشاهده مي گردد كه اين قدرت با سياست خاص برنامه ريزي شهري و با شناخت بر عوامل اقتصادي مردم كه همه چيز را تابع خويش مي كند چگونه قدمت و استحكام خويش را در جامعه اي پايدار ساخته و حتي بعد از انقراض قدرت حكومتي به عنوان استثنا ٌ در تاريخ اين شهر با تمام آن خصوصيات با جزئي تغييرات قدرتهاي حكومتي ديگر باقي و بر جا مي ماند.
مراحل اهميت رودخانه به همراه پلهايش به صورت زير مي توان عنوان كرد:
الف ـ يهوديه قلعه تبرك جي به همراه پل شهرستان پل مارنان.
ب ـ مسجد جامع ميدان كهنه، قلعه تبرك پل شهرستان،پل مارنان.
ج ـ مسجد جامع ميدان نقش جهان، چهار باغ، پل الله ورديخان.
د ـ مسجد جامع ميدان نقش جهان،چهارباغ. پل الله ورديخان،پل مارنان، پل خواجو.
چهار باغ براي شاه عباس در طرح جديد شهري كه عنوان مي كرد اهميت زيادي داشت و در اين جهت بود كه مي خواست اولاٌ قدمت و كشش شاهرگ اقتصادي بازار را از طرف شرق به غرب برگردانيده شود. دوما” با تضعيف اين عامل اقتصادي عامل بعدي يعني پل شهرستان ضعيف مي شد و در نتيجه ديگر آن كنترل هائي كه گذشت مفهومي براي آن پل پيدا نمي كرد و پل الله ورديخان در انتهاي چهار باغ اهميت مي يافت. در جهت تقويت پل الله ورديخان شاه عباس حتي به ايجاد منطقه اي ارمني نشين در زير رودخانة زاينده رود در بخش جنوبي غربي مي كند و عبور و مرور ارامنه از پل الله ورديخان باعثي بر رونق اين پل و شبكه چهارباغ مي گردد.اساس شبكه بندي سازه اصفهان صفوي بر روي بازار از مسجد جامع ميدان نقش جهان خيابان چهارباغ و رودخانه زاينده رود قرار دارد.پل خواجو اهميت خاصي در اين زمان داشته و با ساختن قصري خصوصي در ابتداي آن (قصر ميرزا عليخان ) در واقع عبور و مرور از روي اين پل بسته مي شود.


طرح جامع شهر صفوي اصفهان با در نظر گرفتن عامل آب بعنوان عصاره حيات جامع مطرح شده و با توجه به اين تمام فرمهاي شهري انجام ميگيرند .
طراحي براثر ماديها طراحي كه منشع از سرچشمه اصلي بوم يعني زاينده رود ميگردد . طراحي بر اساس خيابانهاي جديد مانند چهارباغ و چهارباغ صدر كه مجددا” براساس عامل اقتصادي كه بعد ازعامل كشاورزي مرحله قبل بعنوان تجارت زندگي روزمره به همراه بازا رو عبور از پلهائي كه از رودخانه ي زاينده رود مي گذرند و بالاخره خود رود خانه اي زاينده رود با انجام تقسيمات حياتي آب در كننده هائي چون پل خواجو و تفريگاههاي چون پل الله ورديخان مطرح ميشود .
موقعيت امروزي سازه كالبدي شهر اصفهان چيست ؟ چندين پل مجموعهاي مختلف و اهميتها ... پلهاي امروز بر روي زاينده رود كه نقشي در حيات اصفهان بازي ميكنند عبارتند از:
الف ـ پل خواجو
ب ـ پل الله ورديخان
ج ـ پل آذر
د ـ پل فلزي
ه ـ پل وحيد
و ـ پل بزرگمهر
پلهاي آذر ، فلزي ، وحيد با توجه به ابعادشان بايستي جوابگوئي مهمي در حيات اصفهان داشته باشند بخصوص با ممنوعيت كاميون و اتوبوس از پلهاي خواجو و الله ورديخان اما مي بينيم كه چه بي حساب اين سه پل اخير برروي زاينده رود زده شده اند و شايد فقط در مرحله اي پل وحيد بتواند جوابگوي صحيح نياز به شهر بشود .
پل الله روديخان درست در محور مقابل چهارباغ مركز حياتي شهر صفوي اصفهان مطرح ميشود و از طرف ديگر پل خواجو نيز در همين موقعيت را با چهار باغ صدر بازي مي كند در صورتيكه پل آذر مطلقا” درچنين وضعي قرار ندارد و پل فلزي تقريبا به علت كور بودن يكطرفه بودن خيابان منتظري در مقابل خيابان حكيم نظامي عملكرد صحيح خود را ندارد و تنها شايد منهاي پل وحيد با تكميل شبكه اتوبان كمربندي اصفهان در جهت ارتباط با خيابانهاي خيام و وحيد و شريان ارتباطي بين شمال و جنوب كشور از طريق جاده تهران و جاده شيراز و ذوب آهن و شهر كرد مفهومي واقع به خود گيرد .


درجمع مطالب گذشته دقيق به مهم بودن پلهاي الله ورديخان و خواجو از نظر مردم و ارتباطات شهري پي مي بريم و اين بدان معني است كه امروز نيزبا اينكه سه پل جديد بر روي رودخانه شهر موجود هستند ولي اين دو پل نه ازرونق افتاده اند و نه خود را باخته دارند .


تاريخچه پل خواجو :
پل خواجو چهارمين پل قديمي است كه از طرف مغرب برروي رودخانه زاينده رود قراردارد .هنگاميكه سيصد ذرع از پل چوبي بطرف پايين برويم به پل خواجو مي رسيم كه آن را پل باباركن الدين ، پل شيرازي ، پل گهرستان ، پل حسن بيك ، پل تيموري و پل خواجو ميگويند و درباره ساختمان و وجه تسميه آن اقوال و روايات بسياري نقل مي كنند .از جمله اين پل را خواجو كه محله به اين اسم را با جاده شيراز ربط مي دهد ا زاين راه است كه كاروانهاي به هنگام خروج و دخول عبور مي نمايند .
....... اين پل كه در سر راه قديم اصفهان به شيراز ساخته شده بود .بنام پل حسن آباد و پل باباركن الدين نيز خوانده مي شود. احتمال داده اند كه شالوده آن در زمان حسن بيك تركمان يا حسن پاشا نامي از امراي تيموري گذاشته شده باشد . بهر حال قبل از صفويه در محل اين پل، پلي وجود داشته است كه واسطه ارتباط شهر اصفهان با قبرستان مشهور و قديمي تخت فولاد بوده است . و چون درآن زمان مشهورترين مزارات تخت فولاد و بقعه بابا ركن الدين بيضاوي انصاري بوده است آن پل بنام باباركن الدين نيز ناميده شده . در دوره پادشاهي شاه عباس ، محل پل حسن آباد يا باباركن الدين را يقينا” پل ساده اي بوده و به علت موقع بسيار خوب آن در بستر شهري زاينده رود براي ايجاد پل با شكوه شاهي انتخاب كرده اند و پس از برچيدن آن پل شالوده و اساس پل شاهي را كه امروز به پل خواجو بيشتر شهرت دارد ريخته اند . درباره انتخاب محل پل خواجو تا ورينه تاج و سياح فرانسوي مي نويسد شاه عباس از دو نظر محل مزبور را براي ساختن پل انتخاب كرد .يكي آنكه در اين نقطه رود خانه عميق و پر آب شده منظره زيبايي پيدا ميكند ديگر آنكه راه گبرها كه در پشت عمارت سعادت آباد اقامت دارند نزديم شده از روي اين پل جديد به شهر عبورو مرور نمايند .


پايه هاي پل از سنگ ساخته شد و طرف راست آن ( مقابل جريان رود خانه ) مثل جلوي كشتي تيز و نوك دار است كه از فشار آب جلوگيري مي كند . سمت چپ داراي پله هاي سنگي عريض و مرتفعي است كه تا كف رودخانه اتصال دارد . در مواقع كم آبي همان سكو ها نشيمن تما شا چيان ميباشد كه از منظره زيباي رود و بيشه هاي سبز و خرم اطراف استفاده ميكنند .
امتياز پل خواجو برساير پل هاي زاينده رود آن است كه غير از اختلاف جنبه معماري ـ تزينات كاشيكاري فراوان نيز دارد و پشت بغلهاي چشمه هاي پايين و غرفه هاي بالا و بناي دو بيگلربيگي روي پل و نماي غرفه هاي طرفين پل با كاشيهاي الوان مختلف تزيين شده ودر داخل اطاقها و گوشواره هاي بيگلر بيگي روي پل كه اقامتگاه تفريحي پادشاه بود نقاشي شده است .
اين پل بيست ويك دهانه دارد در ابتدا و انتهاي پل سمت راست و چپ غرفه هاي يك طبقه ساخته شده ودر وسط پل عمارت دو طبقه گچ كاري بنا كرده اند . كاشيهاي بيرون پل قدري ريخته و قدري بر جاست به عقيده كرزن.


تغيير كاركرد پل خواجو:
پل خواجو به مثابه قصري است كه فضاي سبز و استخر خود را به گونهاي طبيعي در اختيار دارد . پل خواجو نيز مانند سي و سه پل فونكسيون متفاوت قصر،محل عبور ، محل استراحت و گردش درتابستان را داشته است اين پل را در جاي پل قديمي ديگري با در نظرگرفتن سه كاركرد ساخته اند :‌به منظور فضائي براي گذر و استراحت ، ديگرمحلي براي ايجاد يك درياچه مصنوعي ، و سوم و مهمترين فونكسيون پخش كردن آب و رساندن آن به مناطق كشاورزي مختلف .
برا ي انبار كردن آب در بالا دست پل، نخست كشوهاي ساخته شده با الوار در شيارهاي شيب داري كه در دو بدنه آب روي زيري كنده شده پايين مي دادند تا جلوي آب روي زيري را ببندد . اين كشوها را با طنابهائي كه به زير طاق پل آويزان ميكردند ، بالا مي كشيدند و پايين مي دادند پس از آنكه جلوي آب رودهاي زيري بسته شده ، جلوي آب رودهاي زيري بسته شده ،. جلوي آب رودهاي بالاي مي ايستد.


براي جا گذاشتن كشوهاي بالائي ـ كنار ديدگاههاي ميان پايه هاي پل، در سنگ جا سازي كرده اند . نخست دو سر الوارهاي متكا را در آنجا مي گذاشتند سپس پايين كشوها را در شياري كه روي تخته سنگهاي پوششي آب روي زيري كنده شده بود جا مي گذاشتند و بالاي آنهارا به الوارهاي افقي تكيه ميدادند براي آنكه فشار آب بالائي ، الوارهاي متكاي آنهارا نشكند ، پشت الوارهاي متكا ، شمع چوبي مي زدند براي آنكه اين شمعها از جا در نروند ، در تخته سنگهاي پوشش آب روي زيري، براي جا گذاشتن پاي شمعها جا سازي كرده اند.براي تقسيم آب در زير پل خواجو، كشوهاي آب روي زيري را بالا مي كشيدند و آب روان شده را از زير كشوها را در پايين دست، نزديك لبه پله كان،سوراخ گرد كوچكي كنده اند كه يك ميله چوبي كددار (درجه بندي شده ) در آن فرو ميردند و گودي آب آرام گرفته را اندازه مي گرفتند و از روي آن مقدار آب روان شده را مي سنجيدند.از منظره درياچه مصنوعي كه در قسمت غربي پل موجود مي شده در دوره شاه عباس دوم و جانشينان او در مواقعي كه در كاخهاي سلطنتي ساحل زاينده رود ماند عمارت هفت دست و تالار آئينه خانه مراسمي برپا بوده استفاده مي شده، به اين ترتيب كه بر روي آبهاي بر هم انباشته مقابل قصرهاي سلطنتي مراسم آتش بازي به عمل مي آمده است.


براي كشتن انرژي آب،در پايين دست پل، پله كاني ساخته اند كه آب روي آن فرو مي ريزد و انرژيش را از دست بدهد،تا هنگام رسيدن به بستر رودخانه،انرژي خراشنده نداشته باشد كه بستر رودخانه را بشويد. در ميان پايه هاي پل، ديدگاهي به پهناي9/2 متر ساخته اند كه از درون آنها سراسر زير پل ديده مي شود. از اين ديدگاه ها (بيشتر از ديدگاه مياني ) مسير آب به آبياران فرمان مي داده است.


همچنين پله هاي كناري و سرار زير پل جايگاهي بوده است براي تفريح و استراحت مردم، تا خستگي خود را در كنار رود درآميختگي زيباي آن با طبعيت از دوش بردارند.معماري پل خواجو تحت تاثير معماري قصرهاي صفوي است. به عنوان مثال شباهت مركز پل بيگلربيكي را به كاخ هشت بهشت مي توان نام برد.اين دو فضا در دو ضلع شرقي و غربي پل شامل چند اطاق مزين به نقاشي است كه اقامتگاه سلطنتي بوده است. و مواقعي كه پادشاه قصد تماشاي آبريزان پل را داشته، و يا به عنوان ويلائي تابستانه مورد استفاده خاندان شاهي بوده است. بعد از تعطيلات نوروز سال 1060 هجري به امر شاه عباس دوم پل خواجو را كه بر زاينده رود بسته شده آئين بندي و چراغاني و گلريزان كردند و هر يك از غرفه هاي آن را يكي از امرا و بزرگان تزئين خود و پادشاه به مدت يك ماه در كنار رودخانه به عيش وعشرت پرداخت.


تغييرات پل خواجو:
در قسمتهاي زير سقف پل اطاقهاي زير سواره رو در بعضي قسمتها كه سطح آجرها ريخته بوده و بيشتر هم اين قسمتها در وسط اتاق اطاقها مي باشد يك قشر گچ را به فرم آجركاري خط كشي كرده اند. ديگر از كارهاي مرمتي در پل خواجو نصب ديوار آجري مشبك در دهانه هاي كناري قسمت بيگلربيكي مي باشد كه به اين ترتيب از ورود به داخل اين قسمت جلوگيري شده است. همچنين در قسمت جلوي دهانه هاي بيگلر بيگي نردهائي جديد نصب گرديده است.كارهاي مرمتي انجام شده عبارت است از تعويض سنگهاي قسمتهاي آبرو در جبهه شرقي پل و پر كردن حفره هاي ايجاد شده در جلوي سكوي سنگفرش در اثر ريزش پل و تعويض و ترميم پله ها بوده است. اين سنگفرشها در اثر مرور زمان تركهايي برداشته اند و اختلاف سطحهايي با يكديگر پيدا كرده و به صورتهائي غير همگن در آمده بودند، در ابتدا اين سنگها را برداشته و پس از زير سازي آنها مجددا” همان سنگها را كار گذاشته و سطح سنگها را يكسان كرده اند. در مرحله بعدي پله ها را عوض كرده و فرمي شبيه به ساخت قبلي ايجاد كرده و در صورت امكان از سنگهاي اصلي و در غير اين صورت از سنگهاي جديد استفاده كرده اند در جبهه غربي پل نيز تعميراتي انجام شده است. اين كار علت فاصله پيدا كردن بين سنگها و معدوم شدن بعضي از سنگها بوده است مراحل كار در اين مرحله عبارت بوده است از :
1ـ عوض كردن مسير آب در يك قسمت پل.
2ـ برداشتن سنگهاي موجود در كف آبروها.
3ـزير سازي مجدد در قسمتهاي مختلف.
4ـ سنگفرش مجدد مسير با استفاده از سنگهاي قديمي در صورت امكان و استفاده از سنگهاي جديد.
مراحل مختلف را در اين مرحله مي توان مشاهده نمود.همچنين سنگهايي از ديواره سكوها را نيز در جبهه غربي در صورت لزوم تعمير و تعويض كرده اند. نماي غربي فعلي پل در عكس19 نمايان است.


از مهمترين اقداماتي كه بر روي پل انجام گرفته، تعويض پياده روهاي پل مي باشد. قبلا” دو پياده رو به عرض حدود 70 سانتيمتر در طرفين سواره رو وجود داشته كه لوله هاي آب و كابلهاي برق و تلفن از داخل آن عبور مي كرده است.به منظور كاهش رفت و آمد و جلوگيري از عبور كاميونها بزرگ و سنگين وزن و در نتيجه جلوگيري از صدمه زدن پل تعرض پياده روها در برنامه كار قرار گرفته است مراحل مختلف كار:
1- در كنار پياده روي قبلي پياده روئي به عرض 140 سانت و ضخامت 20 سانت بتن ريزي شده است.
2ـ به منظور ازدياد اصطكاك در كف پياده روها شيارهائي بر روي قشر بتني ايجاد شده است.
در جدول بندي كنار پياده روها زائده هائي بتوني با فاصله هائي به تناوب به منظور جلوگيري از عبور ماشبن هاي سنگين ايجاد شده است.


تزئينات پل خواجو:
كاشيكاري پل خواجو حكايتي زيبا از هنر و مهارت مردم اين بوم و سرزمين است سادگي و زيبائي تركيب بندي آنها به شدت مورد تحسين بيننده قرار مي گيرد. اين كاشيكاريها در لچكيهاي بالاي قوسها در سراسر پل موجب زيباتر جلوه كردن آن شده اند.رعايت تناسبات هندسي و تقارن چه در طرح خود كاشي و چه در نقوش آن به نحو چشمگيري وجود دارد اين از خصوصيات مشخص دوره صفويه مي باشد. در تابلوهاي نقاشي و كاشيكاريها نسبت جاهاي خالي به پر تا حد امكان در اين دوره برابر گرفته شده است.استفاده از رنگ در اين دوره نسبت به دوره هاي پيشين تغييراتي كرده است. رنگ زرد بيشتر از هر دوره ديگر به خصوص در كارگاههاي اصفهان توسعه پيدا مي نمايند رنگها با ته رنگي از زرد پديدار مي گردند. رنگهاي آبي علاوه بر لاجوردي و آبي كلبات،شامل آبي آسماني و آبي خاكستري روشن مي باشد.نماي شرقي پل در لچكي قوسهاي بالائي با كاشي هفت رنگ پوشيده شده است. نقوش اين كاشيها، انواع گل و بته، نقش ترنج و عناصر اسليمي و خطائي مي باشد. دو رنگ زرد و آبي در اين كاشيها نظرها را جلب مي نمايد.


حاشيه دور لچكيها از عناصر بند خطائي پوشيده شده است.در قسمت مركزي داخل پل نقشهاي تكراري هندسي و غير هندسي با رنگهاي زيبا جلب توجه مي كنند و نقش گل چند پر به صورت تكراري در زمينه آبي و سبز روشن نيز ديده مي شود.


تاريخچه سي و سه چشمه ( الله ورديخان ) :
000000 پل ششم پل شاه عباس معروف به سي و سه چشمه است و آن قابل ذكر و تعريف مي باشد اين پل بر سر چهارباغ كهنه شاه عباسي است كه از پلهاي محاذي شهر است كه شاه عباس بزرگ آن را به سر كاري الله وردي خان كه از اعاظم امرا بوده بنا نمود و به اتمام رسانيده. پل مذكور وسيع و عريض چنانكه سه چهار عراده و گردون به رديف يكديگر به روي آن توانند رفت و موافق نام خود مشتمل است بر سي و سه چشمه. زير آن را از سنگ و ساروج در كمال استحكام ساخته اند و بالاي آن خيابان وسيعي است كه به وسعتي كه ذكر شد و در طرف آن غرفات درست نموده اند كه مردمان در فصل بهار كه به تفريح روند به غرفها بر سر آب مي نشينند و طول آن هم زياد و متصل است به باغچه ي پستي كه در پيش روي چهار باغ عليا ساخته اند و بسيار با صفا و محكم پلي است و تا كنون به همان وضع و حالت باقي است. چهار باغ فعلي كه از دوازه دولت شروع مي شود به وسيله پل الله ورديخان به چهار باغ عليا اتصال يافته بود در منتهي اليه خيابان باغ عباس آباد و هزار جريب بنا شده بود كه باغ اخير هزار جريب مساحت داشت.بناي اين پل را به الله ورديخان سردار دوست ويژه شاه نسبت مي دهند.


000000 الله ورديخان سپهسالار قشون ـ فاتح بزرگ دوست و سوگلي بزرگ وي بود بناي پل را كه يك قطعه بسيار عالي معماري است ـ به عهده خويش گرفت اين پل زيبا به وسيله يك برجستگي اندك سرازيري به طول هشتاد پا در هر دو انتها به خياباني متصل مي گرددو درازاي پل سيصد و هشت پا و سيزده پا است و از سنگهاي تراشيده پديد آمده است فقط ديواره ها كه به مثابه سنگ تراشيده به بلندي ديوارها در پهلو تعبيه گرديده است 00000 اين ديوارها به علاوه در فواصل نه گامي با پنجره ها يا غرفه هايي به مانند طاق ـ به بلندي تمام ديوار آراسته است كه مشرف به رودخانه است و مخصوص تنزه و تازه كردن نفس مي باشد. در هر سوي پل چهل چنين پنجره موجود است كه بيستمين بزرگ و بيست ديگرش كوچك مي باشد. كاملا” در ميانه ي دل ـ دو طاق كوچك در بيرون رو به سوي آب ساخته شده است ـ كه كه با چهار پله در آنها فرود مي آيندـ و هنگامي كه آب جذب بالا آمده است ـ مي توانند دستها را پر از آب سازند0000 آن چه كه گفته ام مربوط به بالاي اين شايان تحسين است ـ كه روي سي و چهار چشمه سنگ زيباي خاكستري سختر از مرمر ـ اما نه چنان براق ـ پديد آمده است 00


اين چشمه ها روي پايه يي از همين گونه سنگ ـ كه پهنتر از پل و در هر دو سر ده گام بيشتر رفته ـ استوار گرديده است. سوزنه هايي در دو سر و در وسط پايه ها وجود دارد ـ كه آب تمام نهر از آنها مي گذرد ـ و هنگامي كه آب پايين باشد ـ مي توان بدون آن كه تر باشد بر پايه ي مذكور به گشت و گذر پرداخت.
علاوه بر همه ي آنها ـ يك دالان دراز و كوچكي بر بالاي چشمه ها در لبه تعبيه شده است ـ به طوري كه هشت تن آدمي مي توانند در آن واحد از راههاي متعدد از اين پل شگفت انگيز بگذرند. معمولا” آن را پل جلفا مي نامندـ چون شهر را به جلفا (واقع در حومه اصفهان ) ـ كه مسكن كليه مسيحيان است ـ وصل مي كند ونيز به نام الله ورديخان باني پل هم خوانده مي شود.تا ورينه طوي پل را سيصد و پنجاه قدم و عرضش را بيست قدم مي نويسد و هولستر 300 متر طول بدون انتهاي آن از دو طرف و 18 متر عرض نوشته است. اندازه هاي پل در وضع موجود اندازه گيري شده، 295 متر طول و 75/13 متر عرض آن است، هر يك از پايه ها 49/3 متر ضخامت دارد.


شش معبر پل بدين ترتيب است كه: راه وسط مخصوص عبور سواره و گردونه ها بوده است دوم و سوم در دو طرف پل كه از ميان گالاريهاي زيبا مي گذشت و به پياده رو تخصيص داشت. چهارم و پنجم پشت بامهاي گالاري از دو طرف كه دور آن نرده داشته و موقع طغيان رود تفريج گاه باشكوهي بوده است. بالاخره گالاريهاي پل به وسيله پله هاي ظريف به زير پل اتصال مي يافت و از زير پل هم موقع كم آبي عبور مي كرده اند. راه ششم از زير پل بود نويسندگان و سياحان انگليسي كه روزهاي آباد چهار باغ و پل الله ورديخان را ديده اند مساحت خيابان و پل را دو ميل و نيم انگليسي گفته اند به اين قسم كه چهار باغ شهر يك هزار و ششصد و بيست يارد، پل الله ورديخان چهارصد و نود يارد و چهار باغ عليا را دو هزار و دويست يارد طول داشته است.


در موقع وفور آب، آب از تمامي پل جريان داشته است. هنگام عصر از روي اين پل، گنبدها و مناره ها حالت مخصوص و دلربائي دارند.مردم جهت گردش و تفريح به اينجامي آيند. پلكانها در قسمت داخلي جرزها بنا شده سطح اين پل از زمين سواحل زاينده رود مرتغع تر است و به اين جهت دو طرف پل را سراشيب ساخته اندهر طرف دو برج دارد برجهاي رو به شهر مي توانند مستحكم بشوند ( سنگربندي بشوند) و يك دروازه محكم مي تواند راه عبور به پل را ببندد.


تغيير كاركرد سي و سه پل :
پل در عهد صفوي تلفيقي زيبا و عيني از كار و تفريح بوده است. كاركرد پل الله ورديخان را در دورانهاي گذشته از فرم ساختماني پل مي توان مجسم نمود. پل به مثابه جايگاه عبوري و يك جايگاه استراحت و ويلا بوده است. فضاي روي پل محل عبور درشكه و اسب از چهار باغ به طرف باغهاي سلطنتي و كاخ هزار جريب مي باشد اين پل با شيبي به قصر هزار جريب متصل شده و شاه براي گردش و تغيير آب و هوا با بزرگان دربار سوار بر اسب حركت كرده و از اين گردشگاه مي گذشته و به باغ مي رسيده است. در ابتداي پل مورد استفاده خاندان سلطنتي بوده و بعد محل عبور كاروانها و اتصال دهنده شهر به جلفا كه مسكن مسيحيان شده است به همين دليل به آن پل جلفا هم مي گويند.


پل به منزله يك جايگاه استراحت و ويلاي مخصوص بزرگان نيز بوده است چهار فضا بر روي پل به اين كار اختصاص داده شده در داخل برجهاي پل پلكانهائي است كه به وسيله آنها به پشت بام جان پناه 1 مي توان دسترسي پيدا كرد و در هنگام بهار كه هوا از لطافت بيشتري برخوردار است از دو فضاي طرفين پل استفاده مي شده است.يك راه عبور در روي پل كه فونكسيون آن در دو فضا متجلي است، و محل عبور و محل استراحت مي باشد اين فضا با ديواري از وسط پل مجزا شده و دو طرف پل را در بر گرفته است. اطاقكهاي مخصوصي در اين قسمت متعلق به شخصيتهاي سياسي مهم مي باشد كه در تابستان كه هوا گرمتر مي شده است مورد استفاده قرار ميگرفته ـ فرم ساختماني قسمتهاي خصوصي بستگي به شخصيت و خانواده استفاده كننده داشته است. توجه و تمركز بيشتر در وسط پل با وجود دهانه مرتفع تري در قسمت غربي با غرفه هائي در طرفين آن مي توان مجسم نمود. اين راه عبوري بعدها محلي شده براي آن كه عابر پياده بتواند با فراغت و خارج از ازدحام و شلوغي كاروان هائيكه ممكن است در وسط پل مشغول عبور باشند گذر كرده و از صداي آب كه با عبور شخص از زير طاق نماها به صورت ريتمي دلنواز به گوش مي رسد، لذت ببرد.در اين گالريها قهوه چيان دكان داشته و به مردم قليان و چاي مي فروشند.از اين سطح پل توسط پلكانهائي به فضاي زير پل مي توان رسيد.

سنگهائي كه بين دهانه ها به فاصله قدم انساني به ارتفاع 90 سانتيمترنصب شده اند عبور سرتاسرس از قسمت زير پل راحتي در مواقع وفور آب ممكن مي سازد. نيمي از اين سنگها در گذر زمان از جا كنده شده بود كه تعمير شده است. عبور از راهروي سنگي زير پل مي تواند شخص عابر پياده را در تصور كامل مواجهه با طبيعت به مدتي طولاني كه درازاي زياد پل ايجاب مي نمايد فرو برد.بر روي پل مراسم مخصوصي به نام جشن آبريزگان بر گزار مي شده است . يكي از تفريحات شاه عباس شركت در مراسم جشن آبريزان يا آب پاشان بود. آبريزگان يا آبريزان يكي از جشنهاي باستاني پيش از اسلام بوده است. ايرانيان قديم در روز 13 تير ماه هر سال جشني بزرگ مي گرفتند و در اين روز آب يا گلاب بر سر و روي هم مي پاشيدند.

شاه عباس هم چنانكه منشي مخصوص وي اشاره كرده است مراسم مخصوص اين جشن را با تشريفات بسيار انجام مي داد. در اين روز اگر شاه در اصفهان بود مراسم آبريزان در كنار زاينده رود و نزديك پل سي و سه چشمه و اگر در مازندران و گيلان بود در كنار درياي خزر صورت مي گرفت.شاه با جمعي از بزرگان دوات و سرداران و مهمانان خارجي خود در زير يكي از طاق نماهاي پل مي نشست و به تماشا مشغول مي شود.
پيترودلاولا مي نويسد: در اصفهان مراسم جشن آبريزگان را در گنار زاينده رود در انتهاي خيابان چهار باغ برابر پل زيباي الله ورديخان به جاي مي آوردند به همين سبب شاه آن روز را از اول صبح به آنجا مي رفت و تمام روز را در يكي از غرفه هاي زير پل به تماشا مي نشست.اندكي بيش از آن كه مراسم جشن به پايان برسد و مردم دست از آب پاشي بردارند شاه سفيران ممالك خارجي را به زير پل خواند و چون وقت تنگ بود زماني پس از آمدن ايشان مردم را مرخص كرد و خود در صحبت سفيران به تفريح پرداخت. هر غرفه پل متعلق به يكي از سفيران بوده است. پس از پايان دوران باشكوه صفوي، جنبش و پويائي پل و چهارباغ خاموش شد. مادام ديولافوآ در مورد چهارباغ كه سي و سه پل در امتداد آن ساخته شده مي نويسد :
با اين كه اين خيابان حزن آور و متروك است طرف عصر كه كاروانها به سمت جنوب حركت مي كنند مختصر جنب و جوشي در آن پيدا مي شود اما از اين رفت و آمد چند نفر قاطر چي و مردم فقير را چگونه مي توان با آن جلال و شكوه و ازدحام گردش كنندگان دويست سال قبل مقايسه كرد. از نقاشي هاي مخصوص چهل ستون مي توان استنباط كرد كه در ان تاريخ اعيان و اشراف و ثروتمندان با لباسهاي زرد وزي ارغواني و كشميري در روي سنگفرشهاي اين خيابان مركزي قدم زنان تفرج مي كرده اند و در خيابانهاي طرفين چابك سواران آراسته در سرعت بر يكديگر سبقت مي گرفته اند و در روي زين و يراق طلا و نقره در مقابل بانوان زيبا كه در بالا خانه هاي كاخها نشسته بودند رژه مي داده اند0000
با آباد شدن مجدد چهار باغ پل الله ورديخان نيز مرمت و مورد استفاده بيشتر قرار گرفت. در امر بازنده سازي متاسفانه به فونكسيون گذشته پل توجه نگرديده است به هميت جهت ارتباطات منطقي كه حاصل حضور انسان بر روي پل مي باشد از ميان رفته است. قسمت زير زمين پل به علت اختلاف سطحي كه با خيابان پيدا كرده مسدود بودن جلوي آن در امر زندگاني پل شركت نمي نمايد. و مي دانيم كه بدون حضور مداوم انسان در قسمت زير پل، مي تواند خطراتي را متوجه خود سازد. تبديل شدن زير پل به آبريزگان يكي از بيشترين صدمه هات ممكن را براي پل به وجود مي آورد. كه مي توانست با تاسيس پلي رابط بين خيابان و كف رودخانه فونكسيون قبلي آن از بين نرفته و محلي براي استراحت و تفريح مردم اين زمان نيز مي گشت.

تزئينات سي و سه سه پل :
تزئينات سي و سه پل محدود به طرحهائي ير وري گچ در داخل اطاقكها زيرين پل مي باشد فرم ترنج كه با خطوط منحني و مستقيم به وجود آمده است. نمونه اي نادر از هنر تصوير سازي در اين زمان است اين قسمتها به علت مرور زمان و احتمالا” دوده و چربي آتش سياه شده كه قسمتهائي از آن دوده گيري و تميز شده است.
تعميرات سي و سه پل ( الله ورديخان ):
در سال 1323 بر روي سنگفرش قسمت سواره روي پل يك قشر بتن و روي آن يك قشر آسفالت ريخته بودند و چون اين كار بدون محاسبه انجام شده بود در محلهايش ترك برداشته و سال به سال اين تركها زيادتر مي شده و آب برف و باران هم به داخل آنها به داخل سقفهاي پل نفوذ كرده و باعث خرابي و ويراني بيش از حد پل گرديده است. و اين ويراني با رفت و آمد وسايل نقليه سنگين روز به روز بيشتر مي شده كه در نتيجه در سالهاي دهه30 پل غير قابل استفاده بودخ و از دهه 50 به بعد اقداماتي به شرح زير انجام شده :
الف ـ در قسممت وسط پل چوبهاي زير پايه طاقها كه در اثر مرور زمان پوسيده و باعث عقب رفتن ديوار شده بودند خارج شده و تير آهن جهت انتقال بار نصب گرديده و روي آن به شكل سابق با چوب نما سازي شده است.
ب ـ قسمت شكسته نيم طاقها برداشته و از نو آجر كاري شده است.
ج ـ در زير پايه هاي سوار بر تيزه قوسها تير آهنهائي جاي داده شده و در قسمت پياده رو خاكبرداري تا پشت قوسها انجام گرفته اين خاكبرداري رو به پايه ها تا عمق دو متري بوده است پس از خامبرداري يك جا بتني قوسي در فضاي موجود ريخته اند. اين دال بتني قادر است بارهاي تيرآهنها را مستقيما” گرفته و به پايه منتقل كند. اين كار در مورد تك تك پايه هاي روي تيزه انجام شده است.


د ـ در قسمت سواره رو نيز با استفاده از فضاي موجود از سيستم بتن مركب از حمال پوتر و دال كه قادر به تحمل بارو انتقال نيرو به پايه ها باشد استفاده گرديده است.
كليه كابلهاي برق،تلفن، لوله هلي آب و غيره در بطن پياده روهاي طرفين قسمت سواره رو قرار گرفته است.
ه ـ تعميرات كلي سنگفرش زير پل در بعضي جاها و تعبيه كردن سنگهاي نو در لابلاي سنگفرش ( تعويض سنگهاي غير قابل استفاده و معدوم شده ) باز نمودن دهانه هائي كه در اثر مرور زمان بسته شده و آب از آنها عبور نكرده است در نتيجه فشار آب فقط بر معدود دهانه هائي كه باز بوده وارد مي آمده. كلاف كشي و آب بندي پشت بامها پل و گذاشتن تير آهنهاي عمودي بر جهت پل و نگهداشتن ديد شرقي و غربي پل در يك خط مستقيم در زير سقف سواره رو در قسمت زير پل وسط بعضي از طاقها سطح آجر كاري در اثر رطوبت طلبه كرده و ريخته به منظور مرمت اين قسمتها سطح آجركاري را تا عمق حدود 5 سانتيمتر تراشيده اند و سطح آجرها را پرداخت كرده و بند كشي نموده اند به طوري كه در وسط طاقها قسمتهاي فرو ريخته مربع يا لوزي شكل ايجاد شده است.


اما آن چه كه بر سر اين دو پل آمده جاي بحث فراواني داشته و هنوز هم دارد. در واقع پل الله ورديخان و پل خواجو ن پلهائي نيستند كه ما مي شناختيم و گذشتگان مي شناختند. اين دو پل فقط در واقع نمائي از آن دو پل را بر خود دارند و تمام بنياد ساختماني آنها تعويض شده و بتن ريزي آرماتوربندي ستون گذاري و غيره شده است. البته شايد در پل خواجو كمتر ولي با تمام قدرت در پل الله ورديخان تمام استراكچرها بنا تعويض شده است. حقيقتا” انسان متحير مي ماند كه چگونه بررسي كند؟ و اينجا است كه مسئله ارزشها مطرح مي شود واقعا” كدام ارزش از ديگر ارزشهاي اين بناها بود.


پلهاي اوليه
شايد دست يابي به اين سوال كه پل سازي از چه زماني و توسط چه كساني آغاز شده مشكل باشد ، ولي بدون شك انسان در هر دوره ، با هر وسيله اي ممكن به مقابله با مشكلات و موانعي كه طبيعت برايش به وجود آورده پرداخته و سعي نموده كه با فكر و تدبير اين موانع را از سر راه خود بردارد .
قطعا" از همان هنگام كه بشر توانست براي گذر از جويها و رودخانه هاي كوچك ، از ابتدايي ترين راه يعني استفاده از تنه درختان سود جويد ، مي توان گفت كه كار پل سازي آغاز شده است .


چنين به نظر مي رسد كه انسان در مراحل بعدي ، تجربيات گذشته را به كار گرفته و براي عبور از رودهاي عريض و كم عمق و يا مسيلها ، اين گونه چاره انديشيده كه در هنگام كم آبي در وسط آن تكيه گاهي ساخته و تنه درختان بلند در دو سو ي اين ساحل و اين تكيه گاه قرار دهد و بدين وسيله مشكل عبور و مرور را در اين موارد حل نمايد .
مولف كتاب تاريخ مهندسي در ايران از يك نوع پل ديگري كه در ابتدا مورد استفاده قرار گرفته است به نام پل معلق ياد مي كند . وي بدون اينكه سندي ارائه دهد از چگونگي احداث آن سخن مي گويد :
(( براي احداث اين نوع پلها ، غالبا" بر دو ساحل رود سكويي ساخته و پل معلق كه معمولا" چوبي بوده از رسني كه به دو ساحل رود و بر فراز سكوها به طور موازي متصل كرده بودند آويزان مي شد .))
هر چند امروزه اين پلهاي چوبي در برابر پلهاي عظيم صدها متري به نظر بازيچه و مضحك مي آيد ولي همين چيز ساده قطعا" در تاريخ زندگي نانوشته بشر نقش حياتي و موثر ايفا مي نموده است .


پل سازي تا عهد هخامنشي
از گذشته پل سازي در ايران ، تا دوره تاريخي اطلاع دقيقي نداريم تنها منبعي كه اطلاعات ذيقيمت ولي محدودي از احداث قديمي ترين پل در اختيارمان قرار مي دهد ، فقط اشاره به وجود پلي مي نمايد كه توسط آتاخوشو خواهرزاده شيلخاخا دومين پادشاه سلسله آباراتي ( حدود1800 تا 1700 پيش از ميلاد ) بر روي رودخانه اولاي ( كرخه ) جهت ارتباط قصر بزرگ خود به شهر شوش احداث نمود . ليكن هيچگونه توضيحي مبني بر چگونگي احداث پل و مصالح ساختماني به كار رفته در آن ارائه نمي دهد .


پل سازي در عهد آشوريها
منابع و متون تاريخي حكايت از احداث پلهاي عظيمي مي نمايد كه در عهد آشوريها و مخصوصا" فرمانروايان بابل ساخته شده بود .بر اساس اين منابع ، احداث اولين پل ، در زمان تيگلات پيلسر اول ، بيست و ششمين فرمانرواي آشور در سال 1130 ق. م. صورت گرفته است .
(( او تمام مللي را كه در اطراف سرزمين آشور به سر مي بردند ، از خليج فارس گرفته تا درياي مديترانه سركوب نمود . وي طي اولين لشكركشي خويش قبيله موسكي را گوشمالي دارد و پلهاي عظيمي بر قسمت علياي دجله زده و قشون خويش را از روي آن عبور داد.))
سرزمين پهناور آشور چندين شهر بزرگ داشت و معروفترين و مستحكمترين آنها بابل بود كه بعد از سقوط نينوا ، مقر حكومت بدانجا انتقال يافت . شهر بابل به صورت مربع شكل ،در دشت وسيعي واقع بود و به واسطه رودخانه عريض و عميق و پر آبي كه از وسط آن مي گذشت به دو قسمت تقسيم مي شد . فرمانرواياني كه بر اين شهر حكمراني مي كردند به ساختن برج و بارو و معابد و پلهاي عظيم همت گماشتند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید