بخشی از مقاله

تعريف واژة بازار
بازار به معني محل خريد و فروش و عرضه كالاست. واژة بازار بسيار كهن است و در برخي از زبان ها كهن ايراني وجود داشته است. بازار در فارسي ميانه به صورت وازار و با تركيب هايي مانند وازارگ ( بازاري) و وازارگان (بازرگان) به كار مي رفته، و در پارتي به صورت واژار مورد استفاده قرار گرفته است. اين واژة ايراني به زبان برخي از سرزمين هاي كه با ايران تبادلت بازرگاني داشتند مانند سرزمين هاي عربي، تركي، عثماني و برخي از كشورهاي اروپايي، راه يافته است.
دهخدا اظهار داشته كه بازار از واژة پهلوي واكار اخذ شده است. واژة فرانسوي بازار از پرتغالي گرفته شده و آنان اين واژه را از ايرانيان گرفته اند. در زبان فارسي بازار به عنوان اسم مكان به معني محل خريد و فروش كالاست و با وجود آن كه اين واژه امروزه بيشتر دربارة بازارهاي دائمي، اصلي و قديمي شهرهاي كهن و تاريخي به كار مي رود، در گذشته گاه به صورت ساده و گاه با پيشوند يا پسوندهايي به معني مكان خريد و فروش به طور مطلق بوده است. واژة بازار در ادبيات فارسي مفهومي وسيع و گسترده دارد و به معي محل شلوغ و پر ازدحام، اعتبار و اهميت اشخاص و غيره به كار مي رفته است.


بازار در دوران اسلامي
شهرنشيني در دوران اسلامي گسترش يافت و بسياري از شهرهاي كوچك قديميتوسته يافتند و شماري شهر جديد در برخي از نواحي كشور به ويژه در نواحي مرزي يا ارتباطي ساخته شد. در بعضي از شهرهاي جديد مانند كوفه و بصره فضايي باز براي بازار در نظر گرفتند كه فروشندگان و كسبه ابتداي روز به آنجا مي رفتند و بساط خود را در هر جا كه مي يافتند پهن مي كردند و تا هنگام شب مي توانستند در آنجا باشند. به عبارت ديگر فضايي به صورت بازارگاه در نظر گرفته مي شد كه جاي ثابتي براي افراد وجود نداشت، اما به تدريج و پس از گسترش يافتن اين شهرها، كم كم فضاهايي به صورت دكان هاي ساخته شده در بازار بنا گرديد و بازاري دائمي در بخشي از شهر شكل گرفت.


بر پاية اطلاعات موجود درمنابع تاريخي، از اواخر قرن اول هجري به بعد در بسياري از شهرهاي جديد و كما بيش همه شهرهاي قديمي بازارهايي دائمي با فضاهاي ساخته شده وجود داشت. در اين نوع بازارها هرصنف در بخشي از راستة اصلي يا در يكي از راسته هاي فرعي جاي داشت و هر نوع كالا در محل معيني عرضه مي شد. هنگامي كه حجج در سال 85 هـ ق شهر واسط را مي ساخت، براي هر صنف در بازار راستة جداگانه اي در نظر گرفت. البته پيشينة راسته هاي تخصصي در بازار و استقرار پيشه وران هر صنف در كنار يكديگر چه در ايران و چه در عربستان به پيش از اسلام مي رسد.


قرن اول هجري، دوره اي درخشان در توسعة بازارهاي شهري در ايران به شمار نميآيد، زيرا هيچ حكومت ايراني قدرتمندي شكل نگرفته بود كه بتواند اركان زندگي و ساختار شهري را به نحوي مطلوب گسترش دهد. اما از قرن سوم به بعد به تدريج با روي كار آمدن حكومت هاي ايراني و محلي براي ادارة كشور، فعاليت هاي اقتصادي و در پي آن توسعه و عمران شهري به صورت قابل ملاحظه اي رونق يافت. طاهريان، ديلميان و سامانيان از نخستين حكومت هاي ايراني بودند كه اقدام هايي مؤثر براي پيشرفت كشور انجام دادند. در دورة غزنويان و سلجوقيان نيز به سبب وجود حكومت هاي مقتدر اقتصاد ملي شكوفا شد و فرهنگ و هنر ايراني بيش از بيش مورد توجه قرار گرفت.

در منابع تاريخي مربوط به قرن هاي چهارم تا ششم قمري مانند حدود العالم من المشرق الي المغرب، صوره الارض، المسالك و الممالك، تاريخ بخارا، راحه الصدور و آيه السرور، سفرنامه ناصر خسرو، مطالب فراواني دربارة افزايش توليد انواع صنايع دستي در شهرها و حتي برخي از روستاهاي بزرگ افزايش توليد انواع صنايع دستي در شهرها و حتي برخي از روستاهاي بزرگ و صادرات آن به شهرهاي كشورهاي ديگر وجود دارد. براي مثال پارچه هاي كتاني كازروني چنان شهرت داشت كه تا مناطق دور دست جهان اسلام گاه تا ده دست خريد و فروش مي شد بدون آنكه بسته هاي آن را باز كنند و تنها مهر و نشان كارگاه هاي كازرون كافي بود. همچنين گفته اند در شهر كوچك تون در قرن پنجم چهار صد كارگاه زيلو بافي وجود داشت.


بازارهاي شهرهاي بزرگ در اين دوره بسيار توسعه يافتند. ناصر خسرو در هنگام سفر به اصفهان در قرن پنجم گفته است كه در بخشي از بازار اصفهان، دويست طرف براي تبديل پول يا پرداخت براي حضور داشتند و در بصره نيز صرافان نقشي مهمي در اقتصاد شهر ايفا مي كردند.
در قرن هفتم در پي حمله مغول بسياري از شهرها ويران شد و اقتصاد كشور دچار انحطاط شد. در دورة ايلخانان، با تدابير برخي از وزرا و انديشمندان ايراني مانند خواجه رشيد الدين فضل الله، اصلاحاتي در زمين هاي اقتصادي و اجتماعي صورت گرفت. خواجه رشيدالدين شهري كوچك به نام ربع رشيدي در نزديكي تبريز ساخت كه سي هزار خانه، هزار و پانصد دكان، بيست و چهار كاروانسرا، شماري مسجد، مدرسه، حمام، كارگاه رنگرزي، دارالضرب و كارگاه كاغذ سازي داشت.


در دورة تيموريان اقداماتي عمراني در برخي نواحي كشور به ويژه نواحي شرقي صورت گرفت و بازارهاي شهرهايي مانند سمرقند، بخارا، مرو، هرات و مشهد و بعضي از ديگر شهرهاي بزرگ كشور گسترش يافتند و بناهاي بيشماري شامل كاروانسراها.مسد و مدرسه در كنار آنها ساخته شد.
امنيت ايجاد شده در دورة صفويه و توسعة روابط خارجي ايران موجب گسترش بازرگاني خارجي و در نتيجه رونق توليد انواع محصولات شد. رونق داد و ستد داخلي و خارجي به رشد شهرنشيني و توسعة شهرها منجر شد و بازارهاي شهرهاي بزرگ ماند اصفهان، تبريز، مشهد، قزوين ساخته شد و شماري كاروانسرا در كنار هر كدام از بازارها برپا شد. شاه عباس اول دستور داد در سال 1011 ميدان امان ( نقش جهان) و مسجد جامعي در جبهة جنوبي آن ساخته شود. سپس چند راسته بازار و شماري كاروانسرا در جبهة شمالي و پيرامون ميدان ساخته شد. شاردن شمار كاروانسراهاي اصفهان را در دورة صفويه هزار و هشتصد و دو باب ذكر كرده است كه احتمالاً بايد اين رقم را شامل برخي از انواع ديگر فضاهاي تجاري نيز دانست.


تبريز پس از اصفهان مهم ترين شهر كشور در دورة صفويه بود. اوليا چلبي در سال 1050 در زمان شاه صفي به شهر تبريز مسافرت كرده بود، شمار دكان هاي شهر را حدود هفت هزار باب، و كاروانسراها و خان ها را حدود دويست و هفتاد باب اظهار داشته است.
پس از صفويه اقدام هاي چندان مهمي در زمينة توسعة فضاهاي شهري و بازارها صورت نگرفت و تنها در دورة كريم خان زند فعاليت هاي عمراني مهي در شيراز انجام شد. در زمان كريم خان و به فرمان او بازاري بزرگ طراحي شده و تعدادي كاروانسرا در شيراز ساخته شد كه اكنون از بناهاي تاريخي ارزشمند آن شهر به شمار مي آيند.
در دورة قاجار تهران به عنوان پايتخت كشور به سرعت توسعه يافت و بازار اصلي شهر كه از دوره صفويه شكل گرفته بود، در امتداد محورهاي عمده شهر كه به دروازه هاي اصلي منتهي مي شد، گسترش يافت و راسته ها و كاروانسراهاي متعددي ساخته و به آن افزوده شد. همچنين مسجد جامع جديدي در دورة فتحعلي شاه در مجموعه بازار بنا گرديد. در اين دوره اقدامات عمراني اندكي در برخي از شهرهاي بزرگ صورت گرفت و بازارهاي اقدامات عمراني اندكي در برخي از شهرهاي بزرگ صورت گرفت و بازارهاي اين گونه شهرها توسعه اي معمول و متناسب با افزايش جمعيت شهر داشتند.


دو تحول مهم اقتصادي و يك تحول مهم شهري در دورة قاجار رخ داد كه در روند توسعة بازارها تأثير بسزايي بر جاي گذاشت. نخست آن كه مبادلات اقتصادي بين ايران و ساير كشورها به ويژه روسيه و كشورهاي اروپايي در دورة قاجار منجر به ورود برخي از كالاهاي خارجي به بازارهاي ايران شد و در برخي از زمينه ها به توليد محصولات ايراني آسيب وارد شد. براي مثال اوژن فلاندن از فراواني كالاهاي خارجي در تبريز و افتادن تجارت چيت و ماهوت و منسوجات ابريشمي به دست انگليسي ها سخن گفته است. او دربارة كاشان اظهار داشته است كه شمار كارگاه ها و كارخانه هاي نساجي شهر به سبب ورود كالاهاي انگليسي كاهش يافته بود.
در منابع ايراني نيز به خسارت ديدن توليد كنندگان ايراني در پي ورود كالاهاي خارجي و تعطيل شدن برخي از مراكز توليدي كشور اشاره شده است. صادرات بسياري از كالاها نيز دچار بحران شد، براي نمونه اظهار شده است كه صادرات تنباكوي اصفهان از سيصد هزار كيسه به پنج هزار كيسه كاهش يافته زيرا تجارت آن به دست عده اي از بازرگانان خارجي و مسيحي افتاده بود.


تحول دوم مربوط به تأسيس و راه اندازي تعدادي كارخانه مانند كارخانه باروت كوبي. اسلحه سازي، توپ سازي، ماهوت بافي، ابريشم تابي، كاغذ سازي. بلور سازي، صابون پزي، پنبه پاك كني، نخ ريسي و چاپخانه بود كه موقعيت شهري برخي از آنها بر تحول ساختار بازارها بي تأثير نبود، زيرا برخي از آنها به سبب پاره اي از ملاحظات شهري، امنيتي و ارتباطي در بيرون بازار ساخته شدند و به اين ترتيب نقش بازار به عنوان يگانه محور اصلي اقتصاد شهر به تدريج تضعيف شد. البته عدم حمايت حكومت از سرمايه گذاران و صنعتگران ايراني موجب شد كه آنان نتوانند در رقابت با توليد كنندگان خارجي از پيشرفت مناسب و شايسته اي برخوردار شوند.


تحول مهمي كه در زمينه ساختار شهري در اين دوره صورت گرفت و نقش بسيار مهم و تعيين كننده اي بر تحول بازارها بر جاي گذاشت مربوط به ساختن معابر و خيابان هاي مستقيم است. از دورة قاجار ساختن خيابان مستقيم و طراحي شده به منظور ايجاد مسيري قابل استفاده براي راندن كالسكه و برگزاري مراسم و آيين هاي تشريفاتي رايج شد. خيابان باب همايون و خيابان ناصر خسرو از اين گونه خيابان ها بودند.


استفاده از اتومبيل و اهميت يافتن دسترسي سواره و تغيير نحوة تقسيم بندي قطعات زمين به پيدايش و شكل گيري خيابان هايي مستقيم در نواحي جديد شهري و سپس ايجاد خيابان هاي مستقيم در بافت قديمي منجر شد و ابتدا نمادهاي جديد شهري، اداري و حكومتي و سپس دكان ها و فضاهاي تجاري دركنار خيابان ها ساخته شد و به اين ترتيب ساختار بيشتر بازارها به صورت نوعي فضاي ايستا تقريباً دچار ايستايي و ركود شد و راسته ها و فضاهاي تجاري به صورت پراكنده يا متمركز در كنار خيابان ها و در سراسر شهر گسترش يافت و بازارها غالباً به فضاهايي قديمي و تاريخي تبديل شدند و برخي از آنها كه در شهرهاي بزرگ و پرجمعيت قرار دارند همچنان فعال و پويا هستند و بعضي از آنها به ويژه بازارهاي شهرهاي كوچك و كم جمعيت به تدريج تهي از فعاليت، فرسوده و متروك شده اند.


نقش و كاركرد اجتماعي بازار
بازار مهم ترين محور و شاهراه ارتباطي در شهرهاي قديمي بود و بيشترين آمد و شد شهروندان در آن صورت مي گرفت. به عبارت ديگر بازار مهم ترين كانال ارتباطي شهر بود كه نه تنها مردم، كالاها و سرمايه ها در آن جريان مي يافتند، بلكه اطلاعات، اخبار و آگهي ها نيز از طريق آن به اطلاع شهروندان مي رسيد، زيرا اطلاع رساني توسط افراد و به صورت شفاهي انجام مي شد و به همين دليل بود كه وقتي حكومت مي خواست خبري را به اطلاع مردم برساند، غالباً عده اي كه آنها را عموماً جارچي يا منادي مي خواندند، آن خبر را ابتدا در بازار اصلي شهر جار مي زدند، يعني با صداي بلند به اطلاع مردم مي رساندند. براي مثال در كتاب تاريخ بيهقي ( مربوط به قرن پنجم هجري) دربارة نحوة انتشار يك خبر چنين آمده است:


« اعيان نيشابور چون اين سخنان بشنودند، بياراميدند و منادي ببازارها برآمد و حال باز گفتند تا مردم عامه تسكين يافتند»
اين نوع اطلاع رساني به حكومت تنها اختصاص نداشت، بلكه در موارد مهم، مردم نيز با پرداخت مبلغي به يك يا چند نفر جارچي از اين روش اطلاع رساني استفاده مي كردند.
هنگامي كه شخص يا افرادي كه مورد توجه و علاقه مردم بودند به شهري وارد ميشدند، ورود آنها غالباً از سمت دروازة بازار بود كه پس از عبور از بازار به عنوان مهم ترين راه ارتباطي شهر به مقصد خود مي رفتند. در اين مواقع مردم به استقبال مي رفتند و در بازار تجمع مي كردند و در برخي از موارد بازارها را مي آراستند و جشن برپا مي كردند. چنان كه هنگامي كه نماينده روم براي ديدن المقتدر، خليفه عباسي، به بغداد رفت، بازارهاي واقع در مسير روم آراستند و مردم براي ديدن هيأت همراه او را در امتداد بازار تجمع كردند و فروش و كراية دكان هاي آن بازار افزايش يافت. همچنين در وقت عبور شيخ ابي اسحاق شيرازي از علماي آن زمان كه به سفارت از سوي خليفه مقتدي عباسي به نزد ملكشاه و نظام الملك مي رفت، اهالي ساوه به پيشواز او رفتند و هر كدام از پيشه وران و كسبه مقداري از كالايي را كه داشتند نثار مي كردند و هر چه او منع مي كرد، آنان به كار خود ادامه مي دادند.


در هنگام جشن هاي ملي و مذهبي بازاره را چراغاني و براي برپايي جشن آماده مي كردند. چنان كه حداقل تا پيش از قرن پنجم هجري هر سال در ايام نوروز به مدت جدود يك ماه بازاري در كنار دروازه جور در اصفهان تشكيل مي شد و در آن مراسم، آيين ها و جشن هاي نوروزي و برخي از انواع بازي ها و سرگرمي ها برپا مي شد و مردم در آن شركت مي كردند. گفته اند كه عضدالدوله در ايام جواني در اصفهان شاهد برگزاري مراسم نوروز در آنجا بود و به آن بسيار علاقه داشت. به همين سبب در هنگامي كه به حكومت دست يافت در نيم فرسنگي شيراز، در محلي به نام سوق الامير. شهركي ساخت كه مقدسي گفته نام آنجا كرد فنا خسرو بوده است. در آن شهرك در هر سال بازارگاه و جشني براي خوش گذراني و سرگرمي برپا مي شد. وي دربارة اين بازار چنين اظهار داشته است.


« فنا خسرو همان عضدوالدوله است كه در نيم فرسنگي شيراز نقشة شهري بريخت بزرگ همانند سرخس و نهري بزرگ براي آن از يك مرحله راه كوهستان بشكافت تا از ميان شهر بگذرد و هزينة بسيار بر آن نهاد. و هنوز از زير خانة وي روان مي باشد. پس پهلوي آن را به درازاي يك فرسنگ باغ ساخت و پشم ريسان و بافندگان خز و ديبا و همه بركان را بدانجا برد، كه امروز در آنجا كار مي كنند. نبيني كه نامش هنوز بر آن نوشته است پس جامعي برايش بساخت و فرماندهان او نيز در آنجا خانه و باغ هاي خوب بساختند. پس جشني سالانه برقرار كرد كه براي سرگرمي و فسق در آن گرد مي آمدند. ولي اكنون پس از مرگ او سبك شده و بازار تهي گشته و شهر رو به ويراني است. پادشاه و حكام هم هرگاه كسي را به كشور يا شهر خود دعوت مي كردند، بازارها را مي آراستند و مراسم جشن را در آنها برپا مي كردند. در بسياري از بازارها يا بازارگاه هاي گيلان و مازندران در هنگام سرگرم كننده و مسابقات ورزشي از جمله مسابقه كشتي گيري برپا مي شد.


بازارها غالباً در هنگام عزاداري يا در ايام سوگواري به مناسبت هاي مذهبي يا در موارد خاص مانند فوت علماي ديني يا بزرگان شهر تعطيل مي شد و در آن مراسم عزاداري بر پا مي گرديد. مجالس عزاداري غالباً در سراها و تيمچه ها تشكيل مي شد و اصناف مختلف براي بهتر برگزار كردن آن با يكديگر رقابت مي كردند. از دورة صفويه به بعد همواره گروهي از اصناف هر سال، در دهة عاشورا، مجالس عزاداري و روضه خواني در سراها و چهار سوهاي بازار تشكيل مي دهند. در بازار به عنوان يك فضاي شهري مهم فضاهايي براي عرضة انواع غذاهاي ساده و نيز غذاهاي عالي وجود داشت و برخي از مردم براي ميهماني دادن دوستان خود در بعضي از مواقع از اين فضاها استفاده مي كردند. نادر ميرزا در دورة قاجار در كتاب خود در اين مورد چنين نوشته است: « به بازار تبريز چلوكباب پزند و اين طعامي پاكيزه است و تبريزيان دوست دارند.

هنگان يكديگر را به بازار ميهمان برند به چلوپرخانه» ساختار اجتماعي، جامعة ايراني در گذشته به نحوي بود كه مردم بر اساس روابط خويشاوندي، قومي، نژادي، مذهبي و برخي ديگر از انواع روابط اجتماعي به صورت گروه بندي هاي محله اي در كنار يكديگر زندگي مي كردند. هر يك از ساكنان شهر به يك محله تعلق داشت و در مواردي كه ميان افراد شهر مسأليه اي بروز مي كرد، هر فرد نخست به منافع محله اي خود و همسايگانش و سپس به ساير اهالي شهر مي انديشيد.

در اين حالت تنها بازار به عنوان نمادي شهري و اجتماعي نمايانگر همبستگي و يكپارچگي مردم شهر به شمار مي آمد. افزون بر اين، بايد توجه داشت كه اصناف و پيشه وران مهم ترين تشكيل اجتماعي، صنفي و سياسي را در گذشته به وجود مي آوردند و در برخي از دوره ها، در هنگام بروز بعضي از بحران هاي سياسي و اجتماعي به صورت متشكل اقدام مي كردند. يكي از روش هاي اعلام مخالفت بازاريان با كارها و اقدامات حكومت، تعطيل كردن بازار بود. در دو قرن اخير در بسياري از بحران هاي اجتماعي، بازاريان با بستن دكان هاي خود در بازار مخالفت خود را با برخي از فعاليت ها و تصميم گيري هاي حكومت هاي مستبد اعلام مي كردند، از جمله در جنبش تنباكو، انقلاب مشروطيت، نهضت ملي شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامي بارها بازاريان با تعطيل كردن بازار مخالفت خود را با حكومت و عوامل استعمار اعلام كردند.


نقش و كاركرد اجتماعي بازارها به قدري بود كه حتي اروپائياني كه براي مدت كوتاهي به ايران سفر مي كردند، به خوبي متوجه آن مي شدند. براي نمونه مي توان به مادام كارلاسرنا اشاره كرد كه دربارة بازار تهران در دورة قاجار چنين اظهار داشته است:
« بازار مركز پر جنب و جوشي است كه مردم در آنجا از اولين ساعات طلوع تا دم غروب به طور مداوم در حال حركت و فعاليت هستند… بازار محل ملاقات و قرارهاي عمومي است. آنجا مردم همچنان كه دربارة مسايل و منافع شخصي و تجاري خود بحث و گفت وگو مي كنند، دربارة مسايل عمومي و امور دولتي نيز به شور و تبادل نظر مي‌پردازند به طور خلاصه بايد گفت كه بازار جاي بورس و مجلس را يكجا گرفته است… اخبار، شايعات، تهمت زدن ها، نشر اكاذيب، جنجال ها، بدگويي ها و افشاگري ها همه از بازار سرچشمه مي گيرد» بازارها به عنوان بناهاي اقتصادي غالباً توسط بازرگانان يا اعيان و رجال و حكام و مسئولان شهري ساخته مي شدند.

چنان كه در كتاب تاريخ يزد به احداث بازاري توسط داروغة شهر چنين اشاره شده است: « بر دروازة مهر يجرد بازاري نيكو مشتمل بر پنجاه دكان دو رويه در سال خمس و عشرين و شمانمائه، علي آقا كه داروغة يزد بود ساز داد- كه چون از دروازه بيرون مي آيند مقابل بازار است، و تا در خان قپان كه اميرزاده محمد درويش ساخته آن بازار اوست و اميرزاده شمس الدين محمد درويش ساخته آن بازار اوست، و اميرزاده شمس الدين محمد بن امير جلال الدين چقماق سي دكان ديگر بدان منظم كرده و خياطان و كجينه فروشان (كهنه فروشان) در آن بازار مي نشينند و بازاري برونقست.»


4-نحوة نام گذاري بازارها
براي هر بازار يا عناصر مهم و اصلي آن مانند راسته هاي اصلي يك نام وجود داشت كه آن بازار به آن نام خوانده مي شد. بايد توجه داشت كه واژة بازار به عنوان فضايي براي داد و ستد با دو مفهوم به كار مي رفته و مي رود. در وهلة نخست اين واژه يك مفهوم كلي و جامع دارد و آن براي ناميدن مجموعه بازار يك شهر به كار مي رود. براي مثال وقتي كه به بازار تهران اشاره مي شود منظور مجموعة بازرگاني- خدماتي عظيم و بزرگ تهران است، در حالي كه بازار تهران از راسته هاي تخصصي گوناگوني تشكيل شده است كه برخي از آنها را نيز بازار مي نامند، مثلاً بازار زرگرها، بازار كفاش ها ( ارسي دوزها)، بازار بزازها و غيره.


راسته هاي تخصصي بازارها گاهي اوقات به نام كالايي كه در آنها عرضه مي شد، ناميده مي شدند، مثلاً بازار مرغ، بازار اسب. اما در بيشتر موارد بازارها به نام پيشة اصناف آن ناميده مي شدند، مثلاً بازار مسگرها، بازار گوني فروش ها، بازار صحاف ها، بازار صرافان، گاه بعضي از بازارها را به نام مكان يا فضاي معماري مهمي كه در كنار آنها وجود داشت، مي ناميدند، مثلاً بازار مسجد جامع، بازار بين الحرمين در تهران، بازار خندق، بازار دروازه.
در مواردي يك راسته بازار يا يك كاروانسرا با توجه به موطن بازرگانان يا پيشه وران شاغل در آن نامگذاري مي شد، مانند كاروانسراي خراسانيان در اصفهان و بازار كرمانيان در نيشابور در دورة غزنويان يا بازار تبريزي ها در يزد. اين نامگذاري به اين دليل بود كه گاه در گذشته پيشه وران شاغل در يك يا چند حرفة مرتبط با هم، بر اساس موطن خود دريك راسته يا كاروانسرا مستقر مي شدند.


براي راسته اي از بازار يا كاروانسرايي كه كالاهاي گرانبها و ظريف در آن عرضه مي شد، غالباً نام هايي خاص در نظر مي گرفتند. در برخي از شهرهاي ايران براي اين منظور از واژة قيصريه استفاده مي كردند. گفته اند كه اين واژه از كلمة قيصر به معني سزار يا از تحريف واژه آلماني قيصر مشتق شده است.


در بغذاد بازاري براي عرضه كالاهاي لوكس و عالي وجود داشت كه به بازار عروس شهرت يافته بود. اندازة برخي از خصوصيات كالبدي بازار نيز ممكن بود موجب نامگذاري آن شود، مانند بازارچه بلند در اصفهان و بازار بزرگ در تهران، زمان تشكيل بازارهاي ادواري نيز در نامگذاري آنها غالباً اهميت داتش و بيشتر آنها به اين ترتيب خوانده مي شدند، مانند جمعه بازار، شنبه بازار، دوشنبه بازار، مكان و فضاي تشكيل بازارهاي موقت در نامگذاري آنها مؤثر بود. در اين مورد بيشتر از پسوند «گاه» استفاده مي كردند و غالباً منظور از بازارگاه، بازاري بود كه در فضايي باز در شهر يا در يك ميدان يا حومة شهر تشكيل مي شد. سلسله مراتب مكاني- شهري بازار نيز موجب نامگذاري آنها مي شد، مانند واژه بازارچه كه بر اساس متون دو قرن اخير هم براي بازارهاي كوچك محله اي و هم براي بازارهاي كوچك ناحيه اي مورد استفاده قرار مي گرفت.

فصل دوم
برخي از ويژگي هاي كاركردي

1- انواع بازار از لحاظ كاركردي
بازارها را از لحاظ حوزة كاركردي يا سرزميني آنها به سه گروه شهري، روستايي و منطقه اي يا بين راهي مي توان طبقه بندي كرد.
بازارهاي شهري : همة بازارهايي را كه حوزة كاركردي يا خدمت رساني آنها به شهر مربوط مي شده است بازارهاي شهري مي نامند بازار به عنوان يك فضاي فعال و پر تحرك بازرگاني- توليدي اساساً نهاد و فضايي شهري به شمار مي آيد زيرا به سكونتگاهي شهر گفته مي شود كه اقتصاد آنها تنها متكي به كشاورزي نباشد، بلكه توليد صنايع دستي و انجام فعاليت هاي خدماتي، بخشي از فعاليت هاي مهم آن باشد، به همين سبب مبادلة كالا چه در درون شهر و چه دربا ساير شهرها و مراكز جمعيتي اهميت مي يابد و اين مبادلات به فضايي به نام بازار نياز دارد.


بازارهاي روستايي : اقتصاد خانوارهاي روستايي در گذشته در بيشتر موارد نوعي اقتصاد خود كفا يا نيمه خودكفا بود و در روستاهاي كوچك يك يا دو فضاي كوچك تجاري- خدماتي هيچ مركز بازرگاني وجود نداشت. به همين سبب بيشتر روستاها فاقد فضايي به عنوان بازار بودند، اما در برخي از مناطق كشور به علت ساختار اجتماعي- اقتصادي حاكم بر آن مناطق، در معدودي از روستاهاي كه موقعيت سرزميني – اقتصادي خاصي داشتند، و جمعيت ساكن در آنها زياد مي شد، بازار نيز شكل مي گرفت، چنان كه برخي از روستاها پيرامون اصفهان در قرن چهارم هجري و بعضي از روستاهاي پيرامون بلخ و همچنين شماري از روستاهاي ناحية رودشت اصفهان در قرن هشتم هجري، كه آنها را معظم قراي مي خواندند، بازار داشتند.


افزون بر بازارهايي كه درون معدودي از روستاها وجود داشت، نوع ديگري از بازارهاي روستايي وجود داشت كه غالباً جنبه ادواري داشت، يعني در بين چند روستا به صورت دوره اي حركت مي كرد و هر روز يا هر دورة زماني ديگر در يكي از اين روستاها تشكيل مي شد. اين نوع از بازار مخصوص روستاهاي كوچكي بود كه ميزان عرضه و تقاضا به حدي نبود كه در آن روستا يك بازار دائمي شكل گيرد. اين نوع از بازارها بيشتر در مناطقي از كشور وجود داشت كه روستاهايي كوچك در نزديكي هم وجود داشت. در گيلان و مازندران شمار متعددي از اين گونه بازارها وجود داشت.


مادام ديولافوا بازار يكي از روستاهاي اطراف تهران را چنين توصيف كرده است:
« يك روز در هنگام مراجعت از گردش از ميدان عمومي دهكده عبور كرديم. در اين جا هياهو و جنجالي برپاست زيرا كه روز بازار عمومي روستاييان است. دهقانان اطراف آمده اند و مي خواهند گندمي را كه در جوال هاي مويي بر پشت قاطر و الاغ آورده اند بفروشند و در عوض مايحتاج خود را بخرند. مرغان و خروسان را سرنگون به پالان الاغ آويخته اند زنان قبايل… تخم مرغ و خيار و ميوه به معرض فروش گذارده اند. قدري دورتر بازار مهم فروش مواش است. در آنجا انواع گوسفندان را از بز و ميش براي فروش آورده اند»


2- انواع بازار از لحاظ زمان تشكيل آن: بازارها را از لحاظ زمان و دورة تشكيل آنها مي توان به سه گونه به شرح زير طبقه بندي كرد:
بازارهاي دائمي: بازارهايي بودند كه به صورت ثابت و در طول سال تشكيل مي شدند. بسياري از بازارهاي دائمي در فضاهاي ساخته شده تشكيل مي شدند مانند بازارهاي اصلي هر شهر يا بازارچه هاي محله اي، اما در مواردي برخي از بازارهاي دائمي نيز در فضاهاي باز برقرار مي شد.
بازارهاي ادواري: بعضي از بازارها به صورت ادواري يا دوره اي تشكيل مي شدند: هفته بازارها نوعي بسيار مهم از بازارهاي ادواري بودند كه غالباً در هر شهر يا روستا به صورت هفته اي يك روز تشكيل مي شدند و معمولاً به نام همان روز ناميده مي شدند، مانند جمعه بازار، شنبه بازار و غيره. هنوز در برخي از شهرها در مواردي جمعه بازارهايي به مناسبت هاي گوناگون تشكيل مي شود.


نوعي از بازارهاي سالانه نيز وجود داشت كه به مناسبت هاي گوناگون برقرار مي شد، از جمله هنگام نوروز در بسياري از شهرهاي كشور بازارهايي تشكيل مي شد. مناسبت هاي ديگر فصلي، ملي و مذهبي نيز موجب مي شد كه بازارهاي ادواري شكل گيرد.
يكي از نمونه هاي بازار ادواري به اين ترتيب معرفي شده است:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید