بخشی از مقاله

مفهوم شوری در اسلام


مفهوم شورا
التشاور و المشاورة و المشورة استخراج الرأي بمراجعة البعض الي بعض من قولهم شرت العسل اذا اخذته من موضعه و استخرجته منه.
مشاوره عبارت است از بدست آوردن رأي ديگران كه بر گرفته شده از اين گفتار عرب است كه وقتي عسل را از مكان و محل آن استخراج كنند مي گويند شرت العسل.1
اما اصطلاحا «شورا عبارت است از اجتماع عده اي از مردم آگاه و مطلع از موضوع و كاملا مورد و ثوق، براي بدست آوردن حقيقت در باره موضوعي كه براي مشورت مطرح شده است.2» به عبارت ديگر شورا به معناي مصلحت نمودن و استفاده از آراي راهگشاي ديگران براي رسيدن به مقصود مشترك و يا خاص است، بنا بر اين مي توان گفت شورا گاهي در اموري است

كه به سرنوشت يك قوم و طايفه و يك كشور مرتبط است و يا در اموري است كه مربوط به يك فرد خاص در مسايل جزئي از قبيل مسايل خانوادگي، اشتغال، تحصيل و....، مي باشد.
ولي اصطلاحا امروزه به نهادي اطلاق مي شود كه افراد آن از سوي ملت به عنوان نمايده ووكيل، و يا مراجع ذي صلاح ديگر انتخاب مي شود تا در مورد تنظيم قوانين مدني و نظارت بر اجراي قانون اساسي كشور، و يا مسايل ديگري كه شورا براي آن تشكيل گرديده است از قبيل شوراي شهر و قريه و... ، تصميم گيري نمايند. اما «ماهيت شورا عبارت است از اجتماع يك عده اشخاص به عنوان اعضاي شورا براي بيان عقائيد و نظريات خود در باره موضوعي كه بديهي نبوده و امري است كاملا نظري»3


از نظر اسلام شورا هم به معناي اول و هم به معناي دوم تأييد وتأكيد شده است يعني بايد انسان هم در زندگي شخصي خود با افراد آگاه، كاردان و امين مشاوره نمايد و هم در سرنوشت اجتماعي شان شوراي را تشكيل بدهند كه اعضاء آن داراي صلاحيت هاي لازم باشند، ولي آنچه كه از ديد اسلام مهم است اين است كه افرادي كه به عنوان اعضاء شورا انتخاب مي شود بايد ديد چه كساني هستند و چه تصميماتي مي گيرند، و هم چنين در مورد مسايل خصوصي بايد ديد كه فردي طرف مشاوره چه كسي است و آيا داراي شرايط مخصوص به خود است يا نه؟.


موضوع مشورت
در اينكه موضوع مشورت چه است، و آيا شورا، در تمام زمينه ها مي تواند تصميم بگيرد حتي در احكام ومسايل اوليه، و يا اينكه تصميمات آن منحصر است در موضوعات، ميان علماو انديشمندان مسلمان بحث و گفتگوهاي بسياري است، اما آنچه كه از منابع اصلي دين يعني قرآن و روايات بدست ميايد و مشهور علماي اسلام به آن نظر داده اند اين است كه شوراها فقط در جعل قوانين موضوعي حق رأي و وضع قانون دارند اما در احكام كلي اسلام هيچ گونه حق دخل و تصرف براي آن نيست، به عبارت ديگر فقط در موضوعات و موارد اجراء و تشخيص موضوع حكم مي توان با افراد آگاه، خرد مند و دانشمند مشورت نمود، اما وضع اصلي احكام و قوانين از آن خداوند است كه توسط پيامبر اسلام و جانشينان برحق آن حضرت براي

مكلفين ابلاغ مي شود، بلي « تشخيص و تحقيق در ماهيات موضوعات و ارتباطي كه موضوعات با انسانها پيدا مي كند به طور كلي در اختيار خود مردم آگاه و موثق است، لذا مشورت در تحقيق و تشخيص موضوعات و ارتباط آنها با شئون انسان قانون اصيلي است كه بهترين راه براي بدست آوردن واقعيات در امورنظري بوده و زمنه صدور احكام مستند به عناوين ثانوي را فراهم مي كند، اما در احكام اوليه كه چون مستند به وحي الهي و بازگو كننده مصالح و مفاسد فطرت و طبيعت مادي و روحي انسانها است اسلام پيشرو محض است و هيچ فردي و جمعي حق تغيير دادن آن ها را ندارد. 4»


چنانكه از مشاهدات تاريخي پيدا است، مشاوره هاي پيامبر اسلام با مسلمان هم فقط دراين حيطه بوده است، و مسلمانان هم كاملا براين مسئله واقف بوده اند، مثلا«در جنگ بدر لشكر اسلام طبق فرمان پيامبر مي خواستند در نقطه اي اردو بزنند، يكي از ياران بنام «حباب ابن منذر» عرض كرد يا رسول الله، اين محلي را كه براي لشكرگاه انتخاب كرده ايد طبق فرمان خدا است كه تغيير آن جايز نباشد و يا صلاحديد خود شما است، حضرت فرمودند: فرمان خاصي در آن نيست، عرض كرد: اينجا به اين دليل و آن دليل جاي مناسبي براي اردو گاه نيست دستور دهيد لشكر از اين محل حركت كند و در نزديكي آب براي خود محلي انتخاب نمايد، پيامبر هم نظر اورا پسنديد و مطابق رأي او عمل كرد.»5


مشاوره از ديد گاه قرآن
قرآن كريم در موارد متعددي بياناتي دارد كه بصورت كلي مسلمانان را به هم فكري و همياري يكديگر درتمام جهات دعوت مي كند، اصولا دعوت به تعاون و وحدت و يكپارچگي همگي حكايت از اهميت هم فكري و هم گرائي در مسايل مختلف در ميان مسلمانان از ديد گاه اسلام دارد، از ديد گاه قرآن تا زمانيكه يك ملت و قومي تصميم درست و سنجيده اي در مورد آينده خود نگيرد و با همفكري شان انسانهاي صالح براي اداره اي سرنوشت اجتماعي شان برنگزيند رستگاري و پيشرفت و ترقي براي آنان نخواهد بود، آيات شريفه چون «واعتصموا بحبل الله ...، وتعاونوا علي البر و التقوي» همگي داراي اين پيام مهم الهي است كه براي رسيدن به يك زندگي شرافت مندانه در هر جامعه اي حركت هاي آگاهانه و دسته جمعي و مشاوره و همفكري آن ملت و دست بدست يكديگر دادن لازم و ظروري است، چنانكه مي فرمايد: ذالك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم... 6


ترجمه: اين بخاطر آن است كه خداوند هيچ نعمتي را كه به گروهي داده تغيير نمي دهد جز آنكه آنها خودشان را تغيير دهند.
يكي از نعمت هاي بزرگ الهي امنيت سياسي و اجتماعي يك ملت است كه در سايه آن پيشرفت و ترقيات ديگر براي آن ملت به ارمغان خواهد آمد، و امنيت سياسي و اجتماعي زماني پايدار خواهد ماند كه همواره انسانهاي صالح و خدوم در خدمت جامعه اسلامي قرار بگيرند و اين كار هم صورت نمي گيرد مگر اينكه در مرحله اول عموم مردم نسبت به سرنوشت خويش حساس بوده و سپس شوراي صالح و قدرتمندي را براي تنظيم قوانين در ست و مبتني بر ارزشهاي الهي بجود بياورند.


آياتي كه در آنها سخن از مشورت به ميان امده است
آيه اول:
فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لا انفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم في الامر فاذا عزمت فتوكل علي الله ان الله يحب المتوكلين.7
ترجمه: به (بركت) رحمت الهي در برابرآنان (مردم) نرم (ومهربان) شدي و اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراكنده مي شدند، پس آنهارا ببخش وبراي آنها آمرزش بطلب و در كارها با آنان مشورت كن، اما هنگامي كه تصميم گرفتي (قاطع باش) و بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.


در اين آيه مباركه خداوند متعال به پيامبرش دستور مي دهد كه در كارها با مؤمنين مشورت نمايد و از استبداد رأي خودداري نمايد.
(ازاين آيه به خوبي استفاده مي شود كه مشاوره يك اصل اسلامي است و حتي رهبران امت هم بايد براي اداره امور كشور با امت مشورت كند «اين آيه در مدينه و پس از تشكيل حكومت اسلامي نازل شده است، از ينرو است كه مي گوئيم شامل مشورت در اداره امور كشور هم مي گردد.8)


پيامبر بزرگوار اسلام با الهام گرفتن از دستورات الهي در بسياري از مسايل با مسلمين مشورت مي نمود چنانكه (در جنگ احد با اينكه نظر پيامبرص با چند نفر ديگر اين بود كه از مدينه بيرون نروند ولي چون اكثريت آراي صحابه اين بود كه از مدينه خارج شود پيامبر اكرم با اكثريت موافقت فرمودند، بعدا معلوم شد كه نظر پيامبر كاملا مطابق با واقع بوده است.9)


از ديدگاه قرآن هرچند در مشورت اشتباه هم رخ دهد نبايد آنرا رها كرد تا آنجا كه به پيامبر اكرم دستور داده مي شود كه (گرچه شما انسان آگاه، متفكر، و معصوم از خطا هستيد اما بايد با مؤمنين مشورت نمائيد، بعد از اينكه درمورد انتخاب محل اردو گاه در جنگ احد نظر عموم مردم اشتباه از آب درآمد و مسلمانان شكست خوردند، چنين تصور مي شد كه از اين پس شايد پيامبر با كسي مشورت نكند اما از آيه مباركه فوق چنين بر مي آيد كه دامنه مشورت از اين حيث عموميت داشته و گسترده است، و صراحة به پيامبر دستور مي دهد كه با مؤمنين مشورت نمايد «هر چند نتيجه مشورت در پاره اي از موارد سود مند نباشد، زيرا از نظر كلي كه بررسي مي كنيم منافع آن روي هم رفته بمراتب بيش از زيانهاي آن است و اثري كه در آن براي پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصيت آنهاوجود دارد از همه اينها بالاتر است10»


چنانكه اين مطلب از خود آيه هم قابل استفاده است زيرا (امر به مشورت در اين آيه با مؤمنان پس از تصريح به خطا كاري آنان اشاره به اين معني است كه خطا و گناه پيشين مؤمنين نبايد مانعي براي مشورت با آنان قلمداد شود (فاعف عنهم و استغفرلهم و شاور هم في الامر ...11) لذا است كه مي بينيم پيامبر بزرگوار اسلام تا آخر عمر شريف خويش در مسائل مختلفه با مؤمنين مشاوره مي نمود و اگر مي ديد كه يك نظري از ديگر نظر ها ترجيح دارد و يا اينكه اكثر صحابه باآن موافق است مي پذيرفت و براساس آن اقدام مي نمود كما اينكه (در جنگ احزاب با اكثريت صحابه در مورد عدم پذيرش مصالحه با قريش موافقت فرمودند. و مرحوم نائيني اصل مشورت را به سيره « روش» معمولي پيامبر نسبت داده است. 12)


بطور كلي نتيجه اي كه از اين آيه مباركه گرفته مي شود اين است كه:1- ( نظام اسلامي نظام مردمي و دور از استبداد رهبران است «وشاورهم في الامر ..»
2 - پاكي از گناهان از شرائط گروه مشورت رهبري است « فاعف عنهم و استغفر لهم» زيرا تقدم عفو و استغفار «پاك شدن از گناهان» بر مشورت دلالت بر اين دارد كه فرد و يا افرادي كه مورد مشورت قرار مي گيرند بايد آلوده به گناه نباشند و يا از آلودگي پاك شده باشند.
3 - و موظف بودن پيامبر يعني برجسته ترين افراد بشر به مشورت با مردم دليل ارزش و اهميت وا لاي مشورت در اسلام است.13)
آيه دوم :


والذين استجابوا لربهم و اقاموا الصلاة و امرهم شوري بينهم و مما رزقنهم ينفقون. 14
ترجمه: و كساني كه دعوت پروردگار شان را اجابت كرده و نماز را بر پا مي دارند و كارهاي شان به صورت مشورت درميان آنها است و از آنچه به آنها روزي داده ايم انفاق مي كنند.
در اين آيه شريفه يكي از صفات مهم و برجسته مؤمنان مشاوره و همفكري در زمينه هاي مختلف از زندگي اجتماعي شان بيان شده است.
در حقيقت (آيه شماره دو «به همراه آيه قبل از آن» مبين و مفسر آيه شماره يك است كه اوصاف اعضاي شورا را چنين بيان و توضيح مي دهد:


1- مرتكب گناهان بزرگ و فحشاء نباشند.
2- غضب خودرا فرو نشاند.
3- كساني باشند كه به دستور ات الهي پاسخ پذيرش بدهند و نماز را بر پا دارند.
4- از آنچه كه خداوند بر آنان عنايت فرموده است انفاق كنند.
5- هنگامي كه از بيگانگان تعدي و ستم بر آنان متوجه شود به ياري هم بشتابند.
نتيجه اين اوصاف و شرائط اين است كه در (مشورت هم آگاهي و علم به موضوع مشورت شرط است، و هم عدالت و تقوي.15)


اصولا از ديدگاه قرآن خود خواهي و خود رأي بودن كه به آن متكبر و خود خواه اطلاق مي شود امر مذموم و ناپسند بوده و در جاي جاي قرآن مورد مذمت قرار گرفته است كه آغاز آن خود خواهي هاي ابليس و عدم سجده او در برابر آدم و سپس اين حقيقت زشت در ميان انسانها رشد ونمو كرد كه اگر با مشورت و استفاده از آراي راهگشاي متفكران و انديشمندان سركوب نشود سر از جاهاي خطر ناك در مياورد، تا انجا كه انسان را در گرداب مفاسد گرفتار خواهد نمود.


(آدم خود خواه چون شيفته و مطيع نفس اماره است و در زندگي جز تأمين خواست هاي نفساني و ارضاي هرچه بيشتر آن ندارد در طريق نيل به اهداف حيواني خود از ارتكاب هيچ عمل زشتي روي گردان نيست، و هر كار زشتي را توجيه و تجويز مي كند و در راهرسيدن به اين هدف از ستم كردن، دروغ گفتن، تهمت زدن، خلف وعده و... ، امتناع ندار،بنا براين خود خواهي ام الفساد است بلكه مي توان گفت كه هر گناهي در حقيقت نوعي از خود خواهي است كه بدين صورت ها «دروغ، تهمت و... » جلوه گر شده است. البته خودخواهي داراي مراتب و درجات مختلفي است كه بالا ترين مرتبه اش به خود پرستي و اطاعت صد در صد از نفس اماره مي رسد.16)


خداوند متعال در اين زمينه مي فرمايد: افرأيت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علي علم و ختم علي سمعه و قلبه و جعل علي بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله افلا تذكرون 17
ترجمه: آيا ديدي كسي را كه معبود خود را هواي نفس خويش قرار داده و خداوند اورا با آگاهي(بر اينكه شايسته هدايت نيست )گمراه ساخته و برگوش و قلبش مهر زده و برچشمش پرده اي افكنده است؟ با اين حال چه كسي مي تواند اوراهدايت كند؟ آيا متذكر نمي شويد؟


از نظر قرآن چنانكه از آيه مباركه فوق استفاده مي شود كسي كه مطيع هواي نفس خود باشد و در حقيقت اورا خداي خويش براند و درامورزندگي هيچ سخني را غير از رأي خودش نپذيرد به بد ترين بلا گرفتار خواهد شد تا انجا كه گوش و چشم و دل آن همگي در اختيار هوا هاي نفساني او قرار مي گيرد و هيچ حرف حقي در او نفوذ نخواهد كرد،
در اينجا به داستاني اشاره مي كنيم كه بعضي از مفسران آنرا به عنوان شأن نزول آيه فوق نيز دانسته اند:


(شبي از شب ها ابو جهل در حالي كه وليد ابن مغيره با او همراه بود به طواف خانه كعبه پرداخت و درضمن طواف در باره پيامبر اسلام با هم سخن مي گفتند ابو جهل گفت: «والله اني لاعلم انه صادق» به خدا سوگند كه من مي دانم او راست مي گويد، فورا وليد به او گفت: خاموش باش تو از كجا اين سخن را مي گوئي ابو جهل گفت: اي وليد ما اورا در كودكي و جواني صادق و امين مي ناميديم چگونه بعد از تمام عقل و كمال رشد اورا كذاب و خائن بناميم؟ باز تكرار مي كنم ك مي دانم او راست مي گويد، وليد گفت: پس چرا اورا تصديق نمي كني و ايمان نمي آوري؟ گفت: مي خواهي دختران قريش بنشينند و بگويند از تر س شكست تسليم برادر زاده ابو طالب شدم، سوگند به بتهاي لات و عزي كه هرگز از او پيروي نخوهام كرد، اينجا بود كه آيه و ختم علي سمعه و قلبه و...، خدا برگوش و قلب او مهر نهاده نازل شد.18 )


براي اينكه از اين گرفتاري خطرناك نجات يابيم بهترين راه و روش اين است كه در تمام امور اجتماعي و سياسي و سرنوشت فردي و ملي خود كارها را با مشورت و همدلي و همياري يكديگر به پيش ببريم و خود را در مسير دستورات هدايت گر و حيات بخش اسلام قرار بدهيم، و از قرار گرفتن در مسير خود خواهي هاي شخصي، قومي، نژادي و حزبي اجتناب ورزيم.
آيه سوم:


والوالدات يرضعن ... فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما.19
ترجمه: و اگر آن دو با رضايت يكديگر و مشورت باهم، بخواهند كودك را زود تر از شير باز گيرند گناهي بر آنها نيست.
استفاده از اين آيه مباركه براي موضوع محل بحث به اين شكل است كه هرگاه انسان چيزي را دوست بدارد و به آن عشق بورزد با تمام توان از آن محافظت خواهد كرد و هيچ تصور باطلي نسبت به آن در ذهنش بوجود نمي آيد، يكي از چيز هاي كه انسان بسيار به آن عشق مي ورزد فرزند انسان است طوريكه پدر و مادر حاظر است جان خودرا براي آن فدا نمايد تا اورا از گزند حوادث حفظ نمايد، حال با اين توضيح خداوند متعال در مورد انفصال فرزند ازشير دستور فرموده است كه اگر قرار است فرزند زود تر از شير جدا شود بايد پدر و مادر ميان شان توافق نمايد و بعد از مشاوره ميان شان و يا ميان آنها و ديگر صاحب نظران از قبيل پزشكان متخصص و...، كه اگر دسته جمعي صلاح ديدند انوقت اشكالي نخواهد داشت.


بنا بر اين توجه به اين مطلب لازم است كه (خداوند متعال كه به پدر و مادر با آن همه علاقه و عاطفه اي كه به فرزند شان دارند اجازه نمي دهد كه در امر تربيت و پرورش فرزند شان استبداد به خرج دهند، و مي فرمايد با هم و يا با ديگر صاحب نظران مشورت كنند، آيا در باره امور يك كشور و يك امت كه با پرورش يك كودك قابل قياس نيست اجازه مي دهد كه يك يا چند نفر مستبدانه و بدون شور و مشورت بر آنها حكومت كند در حالي كه عاطفه حاكم نسبت به مردم هيچ گاه به اندازه ي عاطفه اي پدر و مادر نسبت به فرزند شان نيست. 20)
آيه چهارم :


فبشر عباد، الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه أولئك الذين هداهم الله و أولئك هم أولوالالباب .21
ترجمه: .... همان كساني كه سخنان را مي شنوند و از نيكو ترين آنها پيروي مي كنند آنان كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده و آنها خرد مندان هستند .
خداوند متعال در اين آيه شريفه به شور نشستن و برگزيدن بهترين نظر را در حقيقت زمينه ساز هدايت و رستگاري انسان وو سيله اي براي رشد و كمال آدمي مي داند زيرا انسان خود رأي و مستبد از آنجا كه نظر هدايت گران و مصلحان را نمي پذيرند در ضلالت و گمراهي قرار مي گيرند، و از آنجا كه از عقل و خرد خدا دادي استفاده نمي كند و به تبعيت از هواي نفس به پيش مي رود اين مصلح و هادي درو ني را هم نا بود كرده و چنانكه قبلا اشاره شد بنده هواي نفس خود مي شود و به صورت عاقل در حقيقت مجنون به هر سو پرسه مي زند،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید