بخشی از مقاله

مقدمه پژوهش
مقدمه:
كمبود امكانات و وجود مشكلات عديده در ممالك در حال توسعه موجب شده است كه موضوع بازي به خصوص در كودكان موجب بي مهري با كم توجهي والدين، مراقبين و كساني كه با بچه ها سروكار دارند قرار گيرد (رضا توكلي و همكاران، 1382).


نقش بسيار باارزش بازي از ديدگاه اصول تعليم و تربيت در فرهنگ آموزش و پرورش جايگاه بسيار والايي دارد. بايد توجه داشت كه بازي به عنوان فرايند بسيار مهم در رشد و نمو كودك از بدو تولد تا سنين بالاتر در رشد و تكامل قواي ذهني و جسمي او كمك بسزايي داشته و او را فردي خودساخته و مفيد بار خواهد آورد. (نبوي و زكايي، 1385)


شروع بازي را مي توان به گذشته هاي دور، حتي از بدو پيدايش انسان نسبت داد. در حقيقت بازي جزئي از زندگي انسان از بدو تولد تا زمان مرگ است و در كل تاريخچه بشريت مندرج.


انسان از نظر زيستي نياز به جنبش و حركت دارد و بازي جزء مهم اين جنبش و حركت است. انسان براي رشد ذهني و اجتماعي خود نياز به تفكر دارد و بازي خميرمايه تفكر است.
تشكيل اجتماعات اوليه بشري

، نحوه و شكل جديدي از بازي را پديد آورد. بازي هاي گروهي به صورت بازي هاي نمايشي از عبارت ارواح و پرستش اشيائ گرفته تا رقص شكار و رقص جنگ، مجموعه اي از راههاي برآوردن نيازهاي جسماني و ذهني افراد را فراهم گرداند.
بازي نيز همسان با ساير پديده ها ابعاد و جنبه هاي وسيعي را دربرمي گيرد. گوناگوني اين ابعاد باعث شد تا تعريف هاي زيادي از بازي ارائه گردد. هر يك از تعريف ها برجسته كردن جنبه اي از بازي ديدگاه خاصي ارائه مي دهند.


در فرهنگ بزرگ و بستر بازي به صورت هاي ذيل تعريف شده است.
الف) حركت ـ جنبش و فعاليت به مثابه حركت عضلات.
ب) آزادي يا محدوده اي براي حركت يا جنبش.


ج) فعاليت يا تعريف براي سرگرمي، تفريح يا ورزش. (مهجور، 1383)
ميشل و ميسون تعريفهاي متعددي از بازي گردآورده اند كه نسل به نسل بر جاي مانده است اين تعريفها عبارتند از:
ميشل و ميسون:


بازي عبارت است از نگرش فكري كه مي تواند به هر نوع فعاليت انساني اطلاق شود و به هر كاري تسريع يابد.
شيلر :
صرف بي هدف نيروي بي حد و حصر.
فروبل:
شكوفايي طبيعي جوانه برگهاي كودكي.


پياژه:
بازي اساساً يكي ساختن واقعيت است با خود.
اسپنسر:
رخداد غريزي اعمال زائد به جاي اعمال واقعي... فعاليتي براي لذت آني، بي توجه به بهره ي آجل آن.
لازاروس:
فعاليتي في نفسه آزاد، بي هدف سرگرم كننده يا تفريحي.
هال:
عادت حركتي و تداوم روحيات گذشته در زمان حال.
گروس:
تمريني غريزي و بي هدف از اعمالي كه در زندگي آينده نقش اساسي دارند.
ويليام استرن:
بازي يك غريزه براي رشد و نمو استعدادها بوده و يا تعريف مقدماتي براي اعمال آتي مي باشد.
دالس:
شكل غريزي از اظهار وجود و روزنه اي براي گريز هيجان ها. (قائمي، 1363)
كودك از طريق بازي نقاط ضعف و قوت، تمايل به فرمان دادن يا فرمان بردن، تهاجم يا تسليم و اجتماعي بودن يا منزوي بودن خود را بيان مي دارد. كودك در هنگام تعامل با محيط يا افراد از طريق بازي احساسات خصمانه يا دوستانه، افسردگي يا شادي، اميال و ارزوهاي دروني و بيروني خود را بروز مي دهد. اين حالات نمي توانند به صورتي واحد ابراز كردند، لذا كودك سعي مي كند براساس ذوق و علاقه و يا تجربيات خود آنها را به صورتي مناسب و مطلوب ابراز دارد.
انواع گوناگون اين فرافكني ها و درون فكني ها باعث مي شود تا بازي ها به صورتهايي خاص طبقه بندي شوند و از اين رو لازم است پيش از قضاوت در مورد هدف كودك از اجراي بازي، به شناخت انواع بازيها اقدام گردد. براساس باورهاي نظريه‌پردازان، بازي ها به صورت هاي متفاوتي تقسيم بندي شده اند، از آن جمله گروس در كتاب بازي انسان، آن را به چهار دسته به شرح ذيل تقسيم مي كند.


1- بازي هاي جنگي: شامل مسابقات، شكار كردن و رقابت هاي فكري و جسماني.
2- بازيهاي مهرورزي، عاطفي و احساسي، كه از طريق هنر بيان مي شوند.
3- بازيهاي تقليدي و نمايشي
4- بازيهاي تقليدي اجتماعي


در تقسيم بندي ديگري گروس بازيهاي چهارگانه بالا را به صورت ذيل بيان مي دارد:
1- بازيهاي حسي و عاطفي
2- بازيهاي حركتي


3- بازي هاي عقلاني
4- بازي‌هاي شناختي
5- بازيهاي لفظي
هم زمان با افزايش توجه دست اندركاران آموزش و پرورش به ارزش بازي در شكل گيري همه جانبه قواي ذهني، جسمي، اجتماعي و شخصيتي كودك انواع زير به تقسيمات بازي افزوده شده است.
1- بازي هاي آموزشي ( يادگيري) كه خود عبارتند از:
الف ـ بازيهاي دستي.
ب ـ بازي بدني.
ج ـ بازي نمايشي.
د ـ بازيهاي سرگرم كننده.
2- بازيهاي تخيلي.
3- بازي هاي نمونه اي.
علت گوناگوني اين تقسيم بندي ها براساس باورهاي نظريه پردازان و توجه آن ها به برخي از جنبه هايي است كه از نظر آنها اهميت بيشتري دارد. اما در حقيقت بررسي تعريف ها و تقسيم بندي آنها گوياي توافقي همگاني در گوناگوني و هدف بازي است.
بازي از ارزش هاي خاصي برخوردار است و بايد مورد توجه والدين و مربيان قرار گيرد. كودك از هنگام تولد تا بزرگسالي رو به رشد و تكامل است. به گفته ميلي چامپ بازي به كودك كمك مي كند كه به يك «انسان» تبديل شود و براي رسيدن به اين مرتبه و كسب ويژگي هاي شخصيتي مطلوب، بايد تعادلي بين بازي و كار كودك برقرار شود. وقتي كودك از بازي كردن خسته شود و مي پرسد: حالا چكار كنم؟ هنگام پرداختن به كار فرارسيده است! بازي در حقيقت در رشد و تكامل كودك تأثير بسزايي دارد و او را هر روز به زندگي شيرين تري نزديك مي كند.


در كتاب روان شناسي بازي احمدوند چنين آمده است كه : كودك در خلال بازي به كشف محيط اطراف خود مي پردازد و از طريق بازي نخستين گام ها را براي اجتماعي شدن برمي دارد. همكاري و تشريك مساعي با گروه را فرامي گيرد و بر كيفيت تأثيرگذاري بر ديگران و تأثيرپذيري وقوف مي يابد.
كودكان از طريق بازي ياد مي گيرند كه چه طور مي توانند مورد پذيرش افراد گروه واقع شوند و به ميزان توانايي هاي لازم براي موفقيت در گروه پي مي برند و همچنين بر چگونگي استفاده از توانايي هاي ديگران براي رفع نيازهاي خود آگاه مي شوند.


بازي موجب رشد جنبه اجتماعي شخصيت كودك مي شود. او در بازي گروهي، ناگزير به رعايت نكات اجتماعي و قواعد بازي است.
همچنين در پيشرفت رشد فضايل اخلاقي كودكان و نونهالان تأثير بسزايي دارد، زيرا كه كودكان رفتار و ارزشهاي اخلاقي را در حين بازي با يكديگر گرفته و به آن خوي مي گيرند. و رفتارهاي بد و خوب را در بازي ضمن تجربه از هم تشخيص داده و بدان عمل مي كنند.


ارزش هاي درماني يكي ديگر از قوانين صحيح تعليم و تربيت است كه مي توان به نحو احسن در مواقع مختلف از آن استفاده كرد. مسائل و مشكلات رواني مختلف تربيتي به وسيلة بازي هاي درماني كمك بسزايي به كودك مي كند تا در آينده بتواند به رفع مشكلات خود از هر جهت موفق شده و به زندگي شيرين و بازي هاي كودكانة خود ادامه دهد.


احمدوند نيز در كتاب روان شناسي بازي خود در مورد ارزش جسماني چنين اظهار نظر مي كند كه: "فعاليت هايي كه كودك به عنوان بازي انجام مي دهد در پرورش نيروي بدني و حواس او تأثير زيادي دارند. كودك مي پرد، مي دود، از پله ها بالا و پايين مي رود، لي‌لي مي كند، خم و راست مي شود، نشست و برخاست مي كند، دوچرخه سواري مي كند، اسباب بازي ها را جا به جا مي كند، طناب بازي مي كند و ... در تمام اين فعاليت ها عضلات و اندام هاي مختلف خود را به كار مي گيرد و موجبات تقويت آنها را فراهم مي سازد."


از طرف ديگر از نظر حسي و حركتي مي توان گفت كه از طريق بازي حس بينايي و شنوايي و لامسه كودك پرورش يافته و چشم و دست او از هماهنگي بيشتر و بهتري برخوردار شده و عضلات انگشتان و دست و پاي او ورزيده مي شوند. از طريق بازي همچنين، قوه خيال و تصور كودك با سرعت هر چه بيشتر پيشرفت نموده و پرورش مي يابد و با توجه به گذشت زمان به اوج خود مي رسد. كودك به وسيلة بازي خود را بهتر شناخته و منش او از اين طريق پرورش مي يابد. كودك در بازي سعي خواهد كرد كه قوه خلاقيت و ابتكار خود را به وجود آورد و دنياي شيرين خود را بهتر بشناسد. (نبوي، زكايي، 1385)


ويژگي هاي خاص بازي و فوايد گوناگون آن در ريشه همه جانبه قوي ذهني، جسمي، شخصيتي و اجتماعي كودك باعث شده تا توجه مقدار زيادي از دست اندركاران تعليم و تربيت به چگونگي نقش بازي در امر آموزش كودكان معطوف شود. در اين ميان مي توان از نظريات افلاطون، ارسطو، روسو، خواجه نصرالدين طوسي، امام محمدغزالي و از ميان متأخرين از نظريات مونته سوري، فروبل و دكرواي ياد كرد.


اما نكته مهم آن كه متقدمين اگر چه به ارزش بازي در رشد كودك اشاره كرده اند؛ اما در بسياري از موارد آن را خارج از زمينه تعليم و تربيت رسمي كودك محسوب داشته و آن چنان كه بايد نظريات صريحي در امر استفاده از بازي براي آموزش كودك ارائه نداده اند. متأخرين اين قصور را جبران كرده و در نظرات خود با صراحت بيشتري به نقش بازي به عنوان يكي از مطلوب ترين عوامل تعليم و تربيت اشاره كرده اند. حتي برخي از مربيان استفاده از بازي را به عنوان عمده ترين وسيله آموزش كودك براي يادگيري موضوعات مختلف مورد تأكيد قرار داده اند.

 

بيان مسأله :
محركي چون بازي بر رشد شناختي،‌عاطفي، اجتماعي و فيزيكي كودك تأثير بسزايي دارد. كودك هنگام بازي مي تواند كشف كند چه كسي است و چه توانايي هايي دارد، دنيا چيست و چگونه خود را بايد با محيط هماهنگ كند. به راستي بازي مي تواند به كودك اعتماد به نفس دهد، بازي كردن بچه ها راهي است به سوي شكل گيري شخصيتي سالم و مفيد براي اين كه كودك در آينده، زندگي خوب و بالنده اي داشته باشد، فرايند بازي بسيار ضروري است.
يكي از امتيازهاي بازي اين است كه رشد شناختي كودك را گسترش مي دهد. براي مثال بازيهاي حسي حركتي درك كودك را از دنياي اطرافش افزايش مي دهد. بازيهاي جسمي به او كمك مي كند تا ناتواني هاي خود را بشناسد و آنها را برطرف سازد. بازيهاي نمادين، به او اجازه مي دهد تا واقعيات را تغيير دهد. ( به حال تعليق درآورد).


توانايي كودك در بازي نمادين، نشانه نقطه عطفي در رشد شناختي اوست. چرا كه به تدريج ذهن او قدرت شكافتن ظاهر واقعيات را نمايان مي كند. در تخيلات او خرس عروسكي مي تواند ناگهان زنده شود و سخن بگويد.


همانطور كه قوه درك كودك قوي تر مي شود، بهتر مي تواند با استفاده از تخيلاتش به خيالپردازي بپردازد. زماني مي رسد كه او قادر است مانند بزرگترها تفكر انتزاعي داشته باشد، در طي بازي، كودك با مفاهيمي چون بزرگ ـ كوچك، بالا ـ پايين، پر يا خالي آشنا مي شود و آنها را با وضوح بيشتري درك مي كند. بازي تخيلي به كودك كمك مي كند تا بفهمد چه چيزي واقعي است و چه چيزي واقعي نيست و چه چيزي با تخيل قابل تغيير و چه چيزي تغييرناپذير است.
بازي كردن، كودك را قادر مي سازد بر بعضي از امور پيرامونش تسلط پيدا كند، و دريابد كه نمي تواند كاملاً همه امور را تغيير دهد و همه چيز را دست كاري كند.
بازي به عنوان آزمايشگاه زبان نيز عمل مي كند. اگر كودك در محيطي رشد كند كه آرامش بر آن حكم باشد، مي تواند به آزمايش و اكتشاف دست بزند. بازي هم قابليت تسلط به اطرافش را به او مي دهد. او به تدريج كه بزرگتر مي شود، از طريق بازي مهارتهاي حل مسأله و خلاقيت را نيز فرامي گيرد و از طريق بازيهاي نمادين مي تواند مشكلاتش را در فضايي امن تر تصور كند و راه حلهاي متفاوت آن را با هم مقايسه كند.


تخيل انعطاف ناپذير كودك، به او اجازه مي دهد تا با استفاده از اشياء اطراف خود، به خلاقيت بپردازد. بازي كردن قدرت تمركز حواس كودك را پرورش مي دهد. از نتايج تحقيقات چنين برمي آيد كه بين خيالپردازي و آستانه دقت كودك ارتباط تنگاتنگي وجود دارد. چرا كه كمي خيالپردازي به كودك كمك مي كند تا بتواند حسابي سرگرم باشد. پژوهشي بر كودكان پيش دبستاني ثابت كرده است بچه هايي كه قادر نيستند خيالپردازي كنند از دقت كمتري برخوردار هستند و تمايل بيشتري به پرخاشگري و رفتار مخرب (شيطنت) دارند.


از ديگر فوايد بازي مي توان درك نظم، ترتيب و توالي مشاركت را نام برد. قوانين بازي، نحوه شروع، ادامه و خاتمه آن، فرصت مناسبي براي كودك فراهم مي كند تا درباره نظم نكات بيشتري بياموزد. همانقدر كه بازي فوايد شناختي دارد، براي بهزيستي كودكان، فوايد عاطفي را نيز به همراه دارد. بازي هاي تخيلي سهم بزرگي در خنده و شادي هاي كودكانه دارد. چنين شادماني كودك را از حالتي خشك و ثابت بيرون مي آورد. البته رضايت خاطر (خوشحالي) كودك بازتابي احساسي است كه از خود دارد.


بهترين بازي، آن است كه عزت نفس را در كودك به جريان اندازد. بازي به كودك اجازه خشونت مي دهد تا تخليه شود، به عبارتي از طريق بازي مي تواند خشم خود را خالي كند و اين امر براي او نوعي پذيرش اجتماعي محسوب مي شود.


بازي مهارتهاي اجتماعي كودك را افزايش مي دهد. به ويژه نمايشي كه نوعي بازي نمادين است مي تواند همدلي را در كودك پرورش دهد. در اين صورت او نه تنها وانمود مي كند هويت ديگري دارد بلكه عقايد و احساسات ديگران را نيز بايد به نمايش بگذارد.


كمترين عملكرد اجتماعي بازي را مي توان نقش انجام وظيفه اي دانست كه هر يك از كودكان در بازيهاي گروهي عهده دار مي شوند حتي ساده ترين شكل بازي به كودك نكات مهمي مي آموزد، نكاتي چون رعايت نوبت، همكاري، رقابت عادلانه و برد و باخت منصفانه.


شايد آشكارترين فايده بازي تأثير آن بر رشد جسمي كودك باشد. اين تأثير شامل ريشه ماهيچه و توانايي كنترل آن است، همانند هماهنگي چشم و دست همچنين مي توان گفت عضلات بزرگ از طريق فعاليت هاي جسمي مانند دويدن، پريدن، دوچرخه سواري و شنا قوي مي شود و عضلات كوچك از طريق فعاليت هاي حسي ـ حركتي تقويت مي شود.


بازي نمادين مي تواند فرصت هاي زيادي براي رشد فيزيكي فراهم كند در انواع مسابقات، مهارتهاي حركتي و هماهنگي اعضا بدن افزايش مي يابد.
اكنون مسأله پژوهش حاضر اين است كه آيا بين بازيهاي كودكان پيش دبستاني مهد كودك رفته با كودكان پيش دبستاني مهد كودك نرفته دختر و پسر شهر تهران تفاوتي وجود دارد يا نه.

هدف پژوهش
هدف از پژوهش حاضر تعيين رابطه بين بازيهاي كودكان پيش دبستاني مهد كودك رفته با كودكان پيش دبستاني مهد كودك نرفته دختر و پسر شهر تهران مي باشد.

اهميت موضوع پژوهش:
بازي فعاليتي است كه كودك براي پديد آوردن شيء يا رويدادي انجام مي دهد تا جايگاه اجتماعي و كاري خود را دريابد. كودك با بازي خود آن چه را كه از اعمال بزرگسالان يادگرفته يا در درون خود دارد بيان داشته و سعي مي كند تا آن ها را به سطح واقعيت برساند. هر مقدار سطح كوشش او با معيارهاي محيط زندگانيش بيشتر هم خوان باشد كودك شادتر و خوشحال تر است و هر مقدار دورتر او ناراحت تر و ناسازگارتر. از اين رو هرگاه كودكي چه به طور مستقيم و چه به صورت غيرمستقيم دريا بر رفتار و كردار او بيشتر به بزرگسالان شبيه است خوشحال تر و شادمان تر خواهد بود و برعكس، به عبارت ديگر مي توان گفت، بازي كودكان نشاني است از آرزوي آن ها براي خود بزرگتر شدن.


بازي نه تنها بازدارنده رشد كودك نيست بلكه يكي از مهمترين عوامل هم آهنگي رشد آزاد كودك از لحاظ جسمي، احساسي و ذهني است. بازي عامل رشد و تكامل، خواست ها و اميال كودك است. بازي كودك را قادر مي سازد اين خواست ها و اميال را به زندگي روزانه خود وارد ساخته و با شناخت توانايي ها و ويژگي هاي خود با مسير آينده زندگي خود آشنا گردد، زيرا هم بستگي زيادي ميان بازي و توانايي هاي كاري يك فرد در آينده موجود است.
از تماشاي بازي كودكان مي توان دريافت كه بازي يك موضوع محرك و تشويق كننده است. بچه ها در اثر بازي به مقدار زيادي از نظر عاطفي ارضا مي شوند. هر چند تفاوت هاي موجود در بازي هاي كودكان هميشه واضح و روشن نيستند يا به راحتي درك نمي شوند، ولي اين احتمال وجود دارد كه بتوان كاركردهاي متمايزي را كه بازي براي كودك دارد تشخيص داد.

 

فرضيه پژوهش
بين بازيهاي كودكان پيش دبستاني مهد كودك رفته با كودكان پيش دبستاني مهد كودك نرفته دختر و پسر شهر تهران تفاوت وجود دارد.

تعريف عملياتي متغيرها
بازي: بازي عبارت است از حركت ـ جنبش و فعاليت به مثابه حركت عضلات، آزادي يا محدوده‌اي براي حركت يا جنبش، فعاليت يا تمرين براي سرگرمي، تفريح و يا ورزش.
كودك پيش دبستاني مهدكودك رفته: منظور كودكي است كه در سن 6 سالگي مي باشد و در مدارس عادي مشغول به تحصيل ( آموزش پايه پيش دبستاني) است كه از سن 5-2 سالگي به مهد كودك رفته و آموزش ديده است.
كودك پيش دبستاني مهد كودك نرفته: منظور كودكي است كه در سن 6 سالگي مي باشد و در مدارس عادي مشغول به تحصيل ( آموزش هاي پايه پيش دبستاني) است و به مهدكودك نرفته است.

فصل دوم
پيشينه پژوهش
مقدمه :
بازي كودكان پديده اي است كه، در تمدن و فرهنگ جوامع گوناگون ـ در همة دوران ها ـ انديشه مردم و متخصصان را به خود معطوف ساخته است. اين موضوع اثرات خود را در تاريخ هنر نيز به جاي گذاشته است.
در كهن‌ترين تصاوير و نگاره‌هاي به دست آمده از مصر باستان، ابزارهايي مانند: توپ، عروسك، حيوانات و ارابة كودكان، ديده مي شود. در برخي از اين تصاوير كودكان نيز حضور دارند. آنها نقاب‌هاي ويژه‌اي را بر چهرة خود زده اند و به بازي هاي نمايشي مي پردازند اين تصاوير بيانگر آن است كه، در تمدن هاي كهن، بازي به عنوان يكي از ضرورت هاي زندگي كودكان بشمار مي آيد و بزرگسالان با ساختن اسباب بازي هاي گوناگون كودكان را به بازي تشويق مي كردند.
پيش از پيدايش جوامع صنعتي كودكان در بازي هايي كه ويژة بزرگسالان بود شركت مي كردند و زندگي كودكان شباهت بسياري با زندگي بزرگسالان داشت. اما به هنگام شكل گيري جوامع صنعتي، پيوند كودكان و بزرگسالان دچار خدشه شد هر كدام زندگي متفاوتي را آغاز كردند و اين مسئله، زمينه ي پيدايش تحقيقات دامنه داري را، در پيرامون اهميت بازي كودكان براي پژوهشگران فراهم آورد.
به هنگام بازي با كودك مي توان، فعاليت هايي را كه كودك دوست دارد، شناخت، زيرا بازي طبيعي ترين روش آموزش كودكان است. كودك در هنگام بازي، آموزش مي بيند، دنياي تازه اي را كشف مي كند، به خاصيت اشياء پي مي برد، رفتار بزرگسالان را تقليد مي كند، جهان اطراف خود را مي شناسد و به افكار خود انسجام مي بخشد. بازي حس كنجكاوي كودك را تحريك مي كند و به او نكات تازه اي را مي آموزد. كودكان در هنگام بازي تجارب بسياري را به دست مي آورند و بسياري از مسائل و پديده هاي طبيعي را در مي يابند(انگجي و عسگري ، 1385)


بازي فعاليتي است كه كودك براي پديد آوردن شي يا رويدادي انجام ميدهد. كودك با بازي خود آنچه را از بزرگسالان ياد گرفته بيان نموده و مي كوشد تا به سطح واقعيت نزديك گرددف هرگاه تلاش كودك با واقعيتهاي محيط زندگي همخوان گردد او شادمان تر خواهد بود.
از سوي ديگر كودكاني كه قادر به بيان منظور خود به صورت كلامي نيستند در بازي قادرند احساسات و آگاهيهاي خود را به صورت غيركلامي بيان كنند و فشار رواني خود را تخليه نمايند.


لذا هر ساحب نظري بر ساس تجارب، مشاهدات، اعتقاد ديدگاه خود، بازي را به نوعي تعريف كرده، و هر يك از اين تعاريف با برجسته سازي جنبه اي از بازي، نگرشي ويژه را ارائه كرده است.


هارلوك در تعريف بازي مي نويسد: بازي عبارت است از هرگونه فعاليتي كه براي تفريح و خوشي، و بدون توجه به نتيجه نهايي، صورت مي گيرد و انسان به طور داوطلبانه به اين فعاليت مي پردازد و هيچ نيروي خارجي يا اجباري در آن دخيل نيست. (قائمي، 1363)


در حقيقت نگرش به بازي به عنوان نوعي از فعاليت هاي بدني و عضلاني نظرياتي پديد آورده. به طور مثال، اسپنسر بازي را انگيزه مصرف بي هدف انرژي زيادي بدن مي داند و با بسط نظريه خود و استفاده از تمثيلي حيواني مي گويد: بازي يك تقليد عادي از انواع فعاليت هايي است كه يك اندام براي ادامه حيات خود مجبور است آن ها را انجام دهد. مثلاً با ديدن بچه گربه اي كه به دنبال توپ پنبه اي مي دود و آن را مي غلتاند، براي آن كمين مي كند و سپس روي آن مي جهد متوجّه مي شويم كه تمام اين فعاليت ها ( ورزش ها) نمايشي از تعقيب شكار مي باشد. رضايت خيالي از ارضاي غرايز كشتاري كه امكان ارضاي واقعي آن ها ميسر نيست.


ديدگاه اسپنسر در زمينه ي مصرف انرژي اضافي درواقع انعكاسي از عقيده طرفداران نظريه انرژي مازادي است، آن ها عقيده دارند بدن مقداري انرژي دارد كه آن را به صورت فعاليّت هاي هدف دار يعني كار و يا فعاليّت هاي بدون هدف يعني بازي مصرف مي كند. براساس اين نظريه هرگاه انرژي بدن از حدمتعادل بيشتر شود و ارگانيسم افزايشي مازاد در انرژي خود احساس كند بازي جلوه گري مي كند. در اين نظريه محتواي بازي مورد غفلت قرار گرفته و لذا تفاوت چنداني ميان بازي ها نبوده و مي توان هر بازي را جايگزين بازي ديگري كرد.


جالب آنكه بازي در هر يك از نظريه ها جنبه اي خاص و گوناگون و حتي در بعضي مواقع متضاد به خود مي گيرد. به طور مثال در حالي كه اسپنسر و طرفداران او از نظريه انرژي مازاد دفاع مي كنند، گروهي ديگر عقيده دارند بازي عاملي است براي جبران كمبود انرژي بدن. طرفداران بازي براي كمبود انرژي نظريه رفع خستگي يا نظريه تفريحات را مطرح مي كنند و در اين ميان لازاروس با تكميل اين نظريه مي گويد: ... از آن رو كه انجام كار يا فعاليت نياز زيادي به مصرف انرژي دارد لذا انسان بايد در مقابل مصرف انرژي لازمه مقداري استراحت كرده و خستگي را از تن دركند. او عقيده دارد جبران انرژي مصرفي و يا خستگي در كردن صرفاً از طريق استراحت ميسر نمي شود، بلكه براي جبران انرژي بايد از نيروهاي غيرقابل استفاده در كار بهره گيري كرد و اين نيروها در بازي متمركز هستند.
درواقع اگر چه دو نظريه بالا، نظريه انرژي مازاد و نظريه رفع خستگي، در ظاهر با يكديگر متضاد هستند؛ اما نكات مشتركي نيز در آن ها به چشم مي خورد. هر دو نظريه اعتقاد به تحرك و فعاليت دارند. هر دو بازي را براي سلامت جسم ضروري مي دانند و از طرفي تلويحاً هدف دار بودن بازي را قبول دارند.
تفريح و سرگرمي از ديگر وجوه مشترك ميان اين دو نظريه است. درواقع هر دو نظريه مي پذيرند كه تفريح يا سرگرمي كيفيتي است كه در هر بازي واقعي وجود دارد. در اين رابطه ليبرمن پنج ويژگي براي تفريح قائل است كه عبارتند از: ويژگي جسماني، اجتماعي، ادراكي، تفريحي و سرگرم كنندگي ، لرا بايد سعي كرد تا بازي هاي كودكان حتي الامكان تمامي خصوصيات مذكور را دربرداشته باشد

.
در اين اواخر پاتريك با توجّه به ساخت جوامع صنعتي و پيشرفته، نظريه قديمي بازي براي تخفيف خستگي ناشي از كار لازم است را مطرح كرده است كه در آن بر اساس نظريه آرام بخشي ، انرژي مصرف شده از راه بازي تأمين مي شود. اين نظريه بر اين باور است كه بدن بعد از مدتي فعاليت خسته مي شود و براي رفع اين خستگي بايد فعاليتي آرام بخش (بازي) را انجام دهد، لذا زمان بازي هنگامي فرا مي رسد كه انرژي بدن در حداقل خود باشد، نه زماني كه بدن انرژي بيش از حد داشته باشد. در اين نظريه نوع بازي چندان مهم نيست بلكه مي توان براي كسب انرژي مصرف شده از هر نوع بازي استفاده كرد.


پاتريك با طرفداري از نظريه فوق متعقد است تمدن و وضعيت امروزي شرايط ويژه و خاصي را بر زندگي افراد حاكم كرده است. پيشرفت ذهني انسان و تسلط او بر طبيعت شيوه كار و فعاليت او را تغيير داده است. انسان امروزي به جاي تكيه بر قدرت بازو و فعاليت جسماني به نيروي ذهن و انديشه خود مي بالد. او عضلات را كمتر به كار مي گيرد و بيشتر از فكر استفاده مي كند و در اين ميان غفلت از عضلات بزرگتر بيشتر به چشم مي خورد. استفاده ي بيشتر از عضلات كوچكتر فضاي كاري كمتري را مي طلبد و حتي اين امكان وجود دارد كه انسان ساعت ها بدون حركت در مكاني كوچك بنشيند و براي انجام كار به جاي استفاده از

نيروي دست بيشتر از نيروي فكر استفاده كند. اين حالت سكون از طرفي و فشار زياد نيروي ذهني از طرف ديگر باعث تشديد تنش در انسان مي گردد، او از لحاظ فكري و حتي از نظر جسمي دچار خستگي مفرط مي گردد و جنگ رواني كاملي در او به وجود مي آيد. انسان اوليه به خاطر نزديك تر بودن به محيط طبيعي و طبيعت از اين فشارهاي روحي آزاد بود. او مي توانست با حضور در طبيعت و انجام فعاليت هاي آزاد و پرتحرك جسمي، خستگي فكري خود را كاهش داده و تعادلي نسبي در خود به وجود آورد. پاتريك مي گويد: ساختمان مغز كودكان مثل ساختمان مغز آدم هاي اوليه است كه هنوز تكامل نيافته است و لذا آن ها اعمال عالي ذهني كمتري دارند و در عوض فعاليت جسمي كه آن را بازي مي گوييم در آن ها زيادتر مي باشد. اهميت اين نظريه در تغيير، فعاليت و استراحت است. اگر كودكان و بزرگسالان براي مدت طولاني به كاري اشتغال ورزند خسته مي شوند و بايد نوع فعاليت را تغيير دهند و به كارهايي كه لذت بخش است و استراحت را در بردارند بپردازند(جلالي، ص 333) .


فرهنگ عميد بازي را به عنوان اسم چنين تعريف كرده است: سرگرمي به چيزي، ورزش، تفريح، قمار. به عنوان فعل، بازي كردن، چيزي در دست گرفتن و خود را بيهوده با آن سرگرم ساختن و فريفتن(ص 89).
در اين تعريف نكته شايان توجه معناي مجازي بازي است نه تعريف منطقي آن، يعني كسي را سرگرم ساختن و فريفتن بيشتر اشاره به معناي مجازي دارد

نه مفهوم عملي آن. به طور مثال، در هنگامي كه فردي قول به انجام كاري داده، اما اجراي آن را بي دليل و يا بر اساس دلايلي غيرمنطقي به تعويق مي اندازد اصطلاحاً مي گويند: شما را بازي مي دهند! و مراد از بازي دادن در اين جمله فريفتن يا سرگرم ساختن است. از جنبه ي ديگر موضوع ذكر كلمات سرگرم ساختن بيهوده نيز چندان قابل قبول نيست، زيرا اين تعريف بيشتر با نظراتي همگام است كه بازي را بدون هدف مي شناسند و منظور از آن را گذران وقت مي دانند نه عامل تربيت و رشد قواي ذهني، اجتماعي، عاطفي و جسمي. جنبه ي بي هدفي بازي و وقت گذراني به شدت زير سؤال رفته است. اما مختصر آن كه بازي به عنوان سرگرمي بيهوده در حقيقت با لهو و لعب همخوان است كه اين برداشت مطرود بوده و باور بر آن است كه بازي عاملي است مهم در ساخت شخصيتي و رشد اجتماعي، فرهنگي، ذهني و بدني فرد.


مك دوگال بازي را تمايل موجود زنده براي رسيده كردن غرايز مي داند، البته پيش از آن كه اين غرايز ميدان عمل پيدا كنند. اين نظريه از آن رو كه غريزه را مركز توجه قرار داده به نام نظريه غريزي معروف است. چنين برداشتي در نظريه پيش تمرين نيز مشخص شده است. براساس اين نظريه بازي رفتاري غريزي است. سرگرم شدن كودك به بازي به طور غريزي است و در اصل شكلي از رفتار رشد يافته تري است كه او در آينده بايد به كار بندد. از اين رو محتواي بازي نوع فعاليتي را تشكيل مي دهد كه كودك بايد در دوران بلوغ و بزرگسالي داشته باشد. در اين تئوري فرض بر آن است كه بازي كودك نوعي آماده سازي او براي آينده است(نظري نژاد، محمدحسين، ص 275).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید