بخشی از مقاله

منابع صنايع اسلامي


در زمان حضرت محمد (ص) اعراب صنايع و آثار هنري قابل ذكر نداشتند ولي پس از فتح سوريه و عراق و مصر و ايران صنايع راقية اين ممالك را اقتباس كردند. مراجع تاريخي و منابع ادبي نشان مي دهد كه خلفاي اموي (749-661م. 132-41 ه.) براي ساختن مساجد و قصرها و شهرهاي جديد بجلب مواد و مصالح و صنعتگران و هنرمندان از كلية ممالك اسلامي پرداختند. مسجد دمشق بوسيلة يك معمار ايراني طرح ريزي شد و كاش سازان سوريه در تزيين آن كار كردند. هنرمندان مصري در بيت المقدس و دمشق و مكه كار ميكردند. در زمان بني عباس (745-749م./334-132ه) اين شيوه ادامه يافت و كارگران و هنرمندان ممالك مختلف در اغلب نقاط عالم اسلام بساختن ابنيه و آثار هنري مشغول بودند. طبري مورخ معروف ميگويد كه در تأسيس بناي شهر بغداد عباسيان از سوريه و ايران و موصل و كوفه و واسط و بصره كارگر آورند.


بتدريج يك اسلوب اسلامي بوجود آمد كه از دو منبع هنري يعني ساساني و مسيحيت شرقي يا بيزنطه سرچشمه ميگرفت. در بناهاي اولية اسلامي از قبيل كاشي كاري بيت‌المقدس (102-69 ه) و جلوخان سنگي قصرالمشتي كه بقرن هشتم (دوم هجري) تعلق دارد و نقاشي و تصاوير كاخ قصير عمره (در حدود 712-م.94 ه) تعبيرات تزييني و هنري ساساني و بيزنطه در كنار يكديگر مشاهده ميشود.


آثار مسيحي مصر و سوريه و عراق نمونه هاي زيادي براي طرحهاي تزييني ابنية اولية اسلامي فراهم كرد. صنعت مسيحيان مصري يا قبطي از مجسمه سازي قبطي دارد كه شامل سر ستون و طاق و الواح سنگي باندازه هاي مختلف است كه در تزيين كليساها و ديرها بكار ميرفته است. سرستونهائيكه از تل بسطه و واحه هاي خارجه و اسوآن و سقاره و بويط بدست آمده تكامل اين عنصر مهم معماري را از زمان يونان تا اسلوب قبطي قرن ششم ميلادي بخوبي نشان مي دهد. اين آثار نشان ميدهد چگونه اصول تزييني شرقي جايگزين تمايلات طبيعي كه خاص صنايع يونان بود گرديده است. اين منظور نتيجة تحولاتي بود كه در زندگي هنري مصر بوجود آمد و عناصر يوناني جاي خود را بعناصر بومي قبطي داد.


يكي از مهمترين تعبيرات و شكل نمايان هنر مسيحي در مصر و سوريه گياه اگنتس و برگ مو بود. صنعتگران قبطي گچ بري طومار شكل گياه اكنتس را از سوريه گرفتند و در آنجا اين شكل حتي در قرن اول ميلادي بمنظور تزيين بكار ميرفت.


اغلب برگ اين گياه را با اجزاي مختلف آن با اشكال هندسي مشبك و بهم پيچيده تركيب ميكردند و طرحهاي جديدي بوجود مي آوردند كه فقط ارتباط دوري با هن يوناني داشت. وقتي مسلمانان شكل برگ كنگر را از سوريه و مصر اقتباس كردند, اين انحراف و تغيير شكل ادامه يافت.


يكي از بهترين نمونه هاي سنگتراشي قبطي سرستوني است در موزة متروپوپلين نيويورك كه دير سنت جرمياس از سقاره آمده و تاريخ آن بين قرن ششم و هفتم ميلادي است.
گچ بري طوماري مشبكي كه از چند گلدان خارج ميشود يك سلسله منطقه ها يا قسمتهائي تشكيل ميدهد كه سطح سرستون را ميپوشاند. يكي ديگر از نموهه هاي عالي سنگتراشي قبطي طاق سنگي است در موزة متروپوپلين كه ظاهراً از شهر بويط آمده است. اين اطاق سنگي با دو شكل طوماري تزيين شده كه يكي برگ نخل است و ديگري تركيبي

است از چند تعبير و اشكال مختلف مانند برگ مو و انار و انجير كه از دو گلدان خارج ميشوند. اينگونه تركيبات تزييني صرف از گياهها و موزه هاي مختلف, در هنر يوناني وجود نداشته و از خصائص صنعت شرقي بشمار مي آيد كه بعدها در تزيينات اسلامي مورد توجه واقع شد. اشكال تزييني اين طاق صفات ديگري را آشكار ميسازد كه از خصائص صنعت سنگتراشي وحجاري قبطي و سوريه است. اين اشكال تزييني كه در يك سطح مستوي قرار دارد تقريباً تمام سطح طاق را ميپوشاند و بطور عمودي از زمينة پس رفته امتداد يافته است. در بسياري از نقوش برجسته انند شكل 1 اين طرز حجاري كه جايگزين شيوة طبيعي صنعت يوناني شده است, اثر تزييني تاريك و روشن بوجود مي اورد. صنعتگران اسلامي اين طريقه را اقتباس كردند و با هنر خود انرا تكميل نمودند و پيشرفت دادند.


كنده كاري و قلمزني بر عاج و جواهر هم كه در صنايع مسيحي مشرق رواج داشت, در صنايع اسلامي تأثير كرد. از نمونه هاي مشهور اسلوب سوريه ورقه هاي عاج كرسي اسقف ماكسيميان در راونا است. در بعضي از قسمتهاي اين كرسي كه با شكل طوماري است تقريباً حالت مشبك كاري به آن ميدهد. اين قسم مشبك كاري در جواهرات و طلا كاري سوريه در قرن پنجم ميلادي مرسوم بود و بهترين نمونة آن در جواهرات گنجينة قبرس كه در مجموعة مورگان در موزة متروپوليتن نيويورك است ديده ميشود. دستبندي كه در شكل 2مشاهده ميشود با شكل طوماري مشبك كاري شده و يكي از نمونه هاي عالي صنعت جواهرسازي است كه اگرچه در قبرس پيدا شده ولي ساخت سوريه است.


بطور كلي تزيين منسوجات قبطي از لحاظ اسلوب شبيه كارهاي سنگي و حجاري است و اين مطلب در مجموعة منسوجات قبطي موزة متروپوليتن بخوبي ديده ميشود. اين مجموعه شامل پرده و پارچة لباس و قطعات خرقه و ردا و البسة مختلف است. تزيين اين منسوجات اغلب نقوسي است كه از پشم يا كتان بافته شده و گاهي بافندگيهاي مختلف در آن ها بكار رفته است. اين نقوش كه گاهي يكرنگ, برنگ ارغواني, و گاهي رنگارنگ است باسلوب يوناني و قبطي شرقي و مراحل مختلف ميان اين دو ساخته شده است.


قديم ترين منسوجات قبطي متعلق به قرن سوم و چهارم ميلادي است و تزيين آنها اشكال هندسي يا انساني يا نقوش گل و گياه است. اشكال انساني و مناظري كه بكار رفته از اساطير يوناني و رومي اقتباس شده و بشيوة طبيعي يوناني ساخته شده است. سايه زدن و بكار بردن نقوش مختلف در منسوجات چند رنگي از نقاشي و كاشي كاري يوناني اقتباس شده است. بافندگان قبطي قرن سوم و چهارم ميلادي در بكار بردن طرحهاي هندسي و نقوش گل و گياه مهارت مخصوصي داشتند و انواع طرحهاي متقاطع (شكل 3) بوجود آوردند كه بعضي از آنها مبدأ تزيينات هندسي صنايع اسلامي قرار گرفت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


در منسوجات قرن پنجم موضوعهاي يوناني بتدريج جاي خود را بوقايع مسيحي و صور قديس ها داد كه بسلوب تقليدي و بدون طرح ريزي ساخته ميشد و نمونة آن در پرده اي كه در موزة متورپوليتن موجود است ديده مي شود. منسوجات قرن ششم و هفتم آخرين مراحل تطور سبك قبطي را نشان ميدهد. در اين منسوجات اشكال انساني و حيواني بطور مجمل و غير دقيق بسبك شرقي ترسيم شده و برنگهاي روشن در زمينة قرمز بكار رفته است از صفات برجستة منسوجات قبطي اين دوره تعدد و تنوع رنگهاي آن است.
حتي پس از تسخير مصر بوسيلة اعراب, صنعت قبطي از ميان نرفت, بلكه بتكامل خود ادامه داد و منسوجات زيادي با اشكال و صور و مناطر مسيحي و موضوعهاي متشابه از اوائل عصر اسلامي ديده مي شود (شكل 4). در بسياري از اين منسوجات قبطي دورة اسلامي تزيينات قبطي و صور مسيحي با خط و كتابت عربي توأم شده است و چند نمونة آن در موزة متروپوليتن يافت مي شود. بافندگان قبطي به سبب مهارتي كه در كار خود داشتند, در كارگاههاي دولتي كه طراز ناميده ميشد و از طرف خلفا در بعضي از شهرهاي مصر تأسيس شده بود, استخدام شده بودند و كار مي كردند. كارگاههاي خصوصي نيز وجود داشت كه براي قبطيان پارچه تهيه مي كيرد. از آثار صنعتي كه اخيراً در مصر كشف شده است ميتوان چندين مجموعه از منسوجات قبطي را باز شناخت كه يكي متعلق بع قرن هفتم و هشتم است (شكل 4) و دستة ديگر بقرن هشتم و نهم تعلق دارد و دستة سوم بقرن نهم و دهم كه در آن اشكال انساني با اسلوب هندسي ترسيم شده است. تأثير قبطي در صنايع اسلامي قرنها ادامه يافت و اين تأثير در صنايع قرن يازدهم و دوازدهم ميلادي (پنجم و ششم هجري) نه تنها در منسوجات بلكه در ساير فنون و صنايع مشهود است.


نكته اي كه براي همة علاقمندان بمطالعه و تفحص در صنعت قالب بافي شرقي شايان اهميت است, كشف قطعاتي از قاليهاي متعلق به دورة پيش از اسلام در سوريه و مصر است. حفرياتي كه در شهر دوره در سوريه و شهر كوم اوشيم در مصر بعمل آمده نشان ميدهد كه در اوائل عهد مسيحيت در اين نواحي قالب بافي وجود داشته است. از مصر يك قطعه قالي پشمي با اشكال برجسته بدست آمده كه ظاهراً در شهر شيخ عباده در مصر عليا پيدا شده است (شكل 5), سطح آن از چهار يا شش مستطيل تشكيل يافته كه داراي اشكال و طرحهاي هندسي است كه از موزائيك كاري عصر رومي يا اوائل دورة مسيحيت اقتباس شده است. طرح حاشيه و رنگ آميزي آن شبيه منسوجات قبطي است.


حاشية داخلي آن داراي تعبيرات متنوع مانند اشكال مربع و شكل گل و غيره است كه با اشكال صليب قبطي بهم بافته شده است. حاشية خارجي شامل شكل مو و طوماري است كه برگ مو و خوشة انگور بسبك تزييني پرده هاي قبطي قرن پنجم در آن بكار رفته است. طرز بافت اين قالي كه ميتوان گفت آنرا در حدود سال 400 ميلادي بافته اند, با هر نوع قالي ديگري كه تا كنون بدست آمده فرق دارد. در قطعات قالي كه در لولان آسياي وسطي متعلق به قرن دوم يا سوم ميلادي و در قيزيل نزديك كوچا متعلق به قرن پنجم يا شمم ميلادي بدست آمده, جفت ها مانند قاليهاي شرقي جداگانه بهم گره نخورده است. اين طرز عمل قالي بافي حقيقي نيست, بلكه بكنوع نساجي و بافندگي است كه قبطي ها بوجود آوردند و نمونة ان در موزة متروپوليتن ديده ميشود.


صنايع و هنر ايران قبل از اسلام از آثار و ساخته هاي دورة اشكاني و ساساني كه د موزه وجود دارد نمايان است. اشكانيان از 248 پيش از ميلاد تا 226 ميلادي بر ايران و عراق و قسمتي از سوريه حكومت كردند و اسلوب هنري كه در عهد آنان رواج داشت تركيبي از اسلوب يوناني و شرقي است. يكي از عاليترين نمونة هنر سنگتراشي عهده اشكاني كه در موزة متروپولتين موجود است, قطعه اي از سر در سنگي است كه از قلعه دوم ميلادي باشد. اگرچه اين سنگ سر در از نمونه هاي رومي اقتباس شده ولي تأثير اسلوب شرقي در نقوش آن كاملاً هويدا است و اين تأثير در زمان سلسلة ساساني كه جانشين اشكانيان شدند قوت گرفت. تركيب اسلوب هنري شرقي و يوناني در يك قلاب طلايي (شكل 6) كه متعلق به زمان اشكاني است بخوبي آشكار است. اين قلاب در مجموعة مورگان در موزة متروپوليتن است و لنگه و قرينة آن در موزة بريتانيا است.


روي صفحة اين دو قلاب كه در نهاوند پيدا شده تصوير عقابي ديده ميشود كه آهوئي در چنگال دارد. عقاب آن شايد علامت ميترا خداي آفتاب است كه هما مظهر آب و گياه را به آسمان مي برد. عقاب و آهو بطور برجسته كشيده شده و كلية اجزاي آن در دايره قرار دارد و دور قلاب با سنگهاي فيروزه زينت يافته است. استعمال احجار كريمه و ميناكاري در تمام ادوار مورد توجه هنرمندان ايراني بوده و در صنايع و آثار دورة ساساني و اوائل عصر اسلامي ديده مي شود.


اگرچه در گذشته دانشمندان و محققان از تأثير صنايع ساساني در تكوين اسلوب صنايع اسلامي آگاهي داشتند, ليكن اهميت واقعي آن اخيراً به ثبوت رسيده است و اين امر مرهون حفريات و اكتشافاتي است كه در مراكز هنر ساساني مانند مداين نزديك بغداد و كيش در عراق و دامغان در ايران بعمل آمده است و اينكه آثار عمده اي بخصوص از حجاري و گچ بري آن زمان در دست است كه سرمشق صنايع تزييني دورة اولية اسلامي بشمار مي آيد.


عصر ساساني (226 تا 637 ميلادي) يكي از درخشانترين ادوار صنايع ايران است. در اين دوره تحت حمايت شاهان ساساني هنر و صنايع باوج كمال رسيد. كاملترين تجلي اسلوب ساساني در سنگتراشي و نقوش بر صخره است كه بمنظور تجيل پادشاهان ساساني و نماياندن پيروزي آنان بر سلاطين روم بكار رفته است. از مختصات صنايع ساساني ايجاد سبك و اسلوب جديدي در تزيين خيالي و گل و گياه نما است كه بر اساس صنايع آشوزي و هخامنشي قرار دارد و اصول عمدة آن موزون بودن تكرار و تقارن است. همانطور كه در هنر قديم مشرق مرسوم بود, برگ نخل يكي از تعبيرات عمدة آرايش و تزيين ساساني گرديد.


اين نوع تزيين بوسيلة برگ نخل در مجموعة لوحهاي گچ بري كه موزة متروپوليتن است مشاهده مي شود. ان نمونه ها از حفرياتيكه بوسيلة موزة متروپوليتن و موزة دولتي آلمان در مداين بعمل آمده است, اشكال مختلف برگ نخل بصورت تمام و نيمه و بشكل قلب و بريده ديده مي شود. در انواع بريده بريده هر بخش بطور عميق كنده شده است, مانند شكل 7 كه از چند برگ نخل دو نيم شده تركيب يافته و هر دو نيم برگ بهم وصل شده است. در اينجا يكي از خصائص عمدة اشكال توريقي صنايع اسلامي يعني تركيب و تلفيق نيم برگ نخل و شاخة آن مشاهده مي شود. نقوش طوماري برگ نخل و طرحهاي مشابه دورة ساساني سرمشق و نمونة آثار و ابنية اولية دورة اسلامي قرار گرفته است كه در قصر المشتي و منبر مسجد قيروان و سر ستون مرمر سوريه (شكل 51) مشاهده مي شود.


در تطور و تكامل صنعت از دورة ساساني تا عصر اسلامي پيوستگي وجود دارد. در بعضي موارد هنرمندان مسلمان تزيينات ساساني را بدون هيچگونه تغيير و تبديل اقتباس كردند و در موارد ديگر اشكال مجرد جديد بوجود آوردند كه بتدريج از آن يك اسلوب اسلامي پديد آمد. از جمله تعبيراتيكه هنرمندان مسلمان از صنايع ساساني اقتباس كردند, شكل اشجار و برگ نخل است كه غالباً پر كار و تركيبي از تعبيرات متجانس است.(شكل 8)


در تزيينات اولية دورة اسلامي شكل بال زياد بكار رفته است. در ايران اين شكل بعنوان علامت سلطنت و شاهي بكار ميرفت و غالباً مانند گچ بري مداين كتيبة پهلوي بهمراه داشت. گاهي اين علامت براي پايه و قاعدة مجسمة نيم تنه يا اشكال حيوانات بكار مي رفت. شكل بال روي سكه و ظروف نقره نيز ديده مي شود و معمولاً بالاي تاج بعضي از پادشاهان ساساني قرار دارد. در صنايع اسلامي اين شكل و تعبير بصورت نقشي در آمد كه اغلب هويت آن آشكار نيست و بعنوان شكل تزييني بكار مي رود.


ظروف نقرة دورة ساساني از عاليترين نمونة فلزكاري خاورميانه است. تزيين مخصوص ظروف نقرة ساساني مناظر شكار و حيوانات و پرندگان است. يك ظرف نقرة مطلاي عالي در موزة متروپوليتن وجود دارد (شكل 9) كه فيروز اول پادشاه ساساني (457 تا 463 ميلادي) را نشان ميدهد كه با تير و كمان بشكار بز كوهي مشغول است. پادشاه لباسي فاخر در بر و تاج كنگره دار بر سر دارد و بالاي سر او هلال و كرة فلكي قرار گرفته كه نمايندة الوهيت شخص پادشاه است. پادشاه بدين طريق و مطابق رسم شرقي بعنوان صياد اعظم مورد تجليل قرار گرفته است. اسلوب اين منظره كلية خصائص مميزة صنعت ساساني را مينماياند و با وجود سعي در واقع پردازي, بعضي خصائص شرقي در آن ديده مي شود. از جمله ترسيم منظره بنحوي كه در آن واحد از جهات مختلف و متعدد مشاهده شود. در ساختن اين ظرف اصول فني مختلف از قبيل ريخته گري و برجسته كاري و مرصع كاري و قلمزني و كنده كاري بكار رفته و تركيب اين اصول تأثير صنعتي خاصي بوجود آورده است.


ايرانيان دورة ساساني انحصار تجارت ابريشم را بين چين و مغرب زمين در دست داشتند و خود دستگاه هاي بافندگي پارچة ابريشمي ايجاد كردند كه بزودي در تمام خاورميانه شهرت و رواج يافت. مراكز عمدة ابريشم بافي و پارچة حرير در استان خوزستان (شوش سابق) قرار داشت. در شوشتر و شوش و جندي شاپور انواع مختلف حرير و پارچة ابريشمي بافته ميشد كه هم بمصرف داخلي ميرسيد و هم بكشورهاي ديگر صادر ميشد. در زمان شاپور اول (241 تا 272 ميلادي) پس از فتح انطاكيه بافندگان آرامي بخوزستان آورده شدند. بعضي از پارچه هاي ابريشمي كه در كليساهاي اروپا باقي مانده بطور قرع متعلق بدورة ساساني است و اين مطلب با مقايسة طرح اين پارچه ها و طرح لباسهائكه در نقوش اق بستان نزديك كرمانشاه ديده مي شود و بزمان خسرو دوم (590 تا 629 ميلادي) تعلق دارد ثابت مي گردد. قطعات متعدد پارچة ابريشمي كه داراي مناظر شكار است بدستگاههاي بافندگي ايراني قرن ششم و هفتم نسبت داده شده است.


پارچة ابريشمي ساساني در قبرستان شيخ عباده و اخميم در مصر پيدا شده است. تحقيقات اخير نشان داده است كه يكدسته از منسوجات ابريشمي كه در شيخ عباده پيدا شده و مدها تصور مي رفت ساخت محل باشد, متعلق به دورة ساساني و قرن سوم تا ششم ميلادي است. طرح و تزيين منسوجات اولية اين دسته عبارتست از اشكال لوزي كه تعبيرات مختلف هندسي و نباتي در بر دارد. در بعضي منسوجات قديم ساساني اشكال طيور و نخل و نقاب انساني طرحهاي كلي را تشكيل مي دهد, با اينكه اين اشكال در داخل شكل مدور دندانه دار طرح و برديف قرار داده شده است. در مجموعة موزة متروپوليتن چند قطعه از اينگونه منسوجات كه براي تهية لباس بكار ميرفته ديده مي شود. پارچه هاي ابريشمي جديدتر كه شايد بقرن ششم و هفتم تعلق داشته باشد, اسلوب كامل شدة ساساني را نشان مي دهد كه داراي نقش مدور بزرگ است و در داخل آن اشكال اسب بالدار و اسب دريائي و پرندگان مختلف و تعبيرات گوناگون نباتي ديده مي شود. موزة متروپوليتن يك قطعه از اين نوع پارچه دارد كه در داخل نقش مدور آن اردكي ترسيم شده كه گردن بندي بمنقار دارد و اين موضوع در نقاشي ديواري قيزيل در تركستان شرقي و همچنين در نقاشي ديواري در سامره كه در قرن نهم كشيده شده اقتباس شده است.


بعضي از پارچه هاي حرير كه در اخميم مصر پيدا شده غالباً بايران نسبت داده مي شود. اين پارچه ها فقط در دو رنگ بافت شده كه عبارت باشد از زرد روي زمينة سبز يا سياه يا پرتقالي يا قرمز و يا ارغواني. طرح اين پارچه ها عبارتست از تزيينات و اشكال مختلف گياه مانند درخت نخل و اشكال لوزي شكل كه غالباً از نقوش روي جواهر مه بعد از فتح اسلام شايع بود اقتباس گرديده است (شكل 1689. بعضي ديگر از پارچه هاي ابريشمي كه در اخميم پيدا شده داراي اشكال و طرحهائيست كه بيشتر به پارچه هاي ساخت سوريه و عراق شباهت دارد تا بايران. منسوجاتي كه از دره و پالمير بدست آمده و شرح آن بوسيلة فيستر منتشر شده, حاكي از آنست كه سوريه در تاريخ صنعت نساجي و پارچه بافي مقام شامختري دارد.


مجموعه اي از منسوجات ابريشمي ديگر كه متعلق به قرن ششم و هفتم ميلادي است نيز به صنايع سوريه نسبت داده مي شود. اين پاچه ها با اشكال انساني و به رنگهاي گوناگون بافته شده است و دكتر فالك آنها را به اسكندريه نسبت مي دهد. از مشهورترين قطعات اين دسته از پارچه هاي اسكندريه قطعه ايست در قدس الاقدس در رم كه روي آن داستان بشارت و تولد حضرت مسيح ديده مي شود. قطعة ديگر كه به پارچة ديوسكوري معروف است در كليساي سنت سرواتيوس در مساتريخت است و قطعة ديگر پارچه ايست كه با مناظر شكار تزيين شده است.
نمونه هائي از دو قطعه اخير در موزة متروپوليتن نيويورك و مجموعه هاي مختلف ديگر ديده مي شود. حريري كه مناظر شكار دارد (شكل 10) داراي طرح ترنجي است و در آن دو شكارچي سوار بر اسب ديده مي شود كه هر كدام با تيز و كمان به شيري نشانه گرفته اند. اين پارچه سابقاً به سبب موضوع و زخم تير بر شيرها بصنايع ساساني نسبت داده مي شد, زيرا اين طرح را يكي از علائم سلطنتي ساساني ميدانستند؛ ولي اسلوب و تصاوير و تزيينات اين پارچه و ساير پارچه هاي معروف باسكندريه حاكي از آنست كه باحتمال قوي اينگونه پارچه هاي ابريشمي در سوريه بافته ميشده است. تزيينات اين پارچه هاي كه از صمايع ساساني اقتباس شده, بخصوص براي علاقمندان صنايع اسلامي شايان توجه است. درختاهائيكه طرحهاي ترنجي مناظر شكار را از هم جدا ميكند, داراي تعبيرات مختلف از جمله برگ بزرگ نخل است. چند نوع مختلف از اينگونه نخلها در كاشي كاري گنبد صخره در بيت المقدس ديده مي شد كه تاريخ آن 72 هجري يا 2-691 ميلادي است و احتمال ميرود كه كار هنرمندان مسيحي سوريه باشد. شاخة درخت همراه گل و ميوه كه دز تزيين پارچه (شكل 10) ديده مي شود شبيه تعبيراتيست كه كاشي سازان گنبد صخره از صنايع قبل از اسلام سوريه اقتباس كرده اند.
تطور و تكامل اسلوب اسلامي تا حدي از اثر صنايع دستي قبائل ايراني و ترك مشرق ايران و آسياي وسطي بهره مند شده است. در اثر تماس با صنايع دستي اين قبائل, خصوصيات و طرز عمل و اسلوبهاي جديد در صنايع اسلامي پيدا شد كه صنايع ساساني و مسيحي شرق از آن اطلاع نداشت. مثلاً كنده كاري اريب و كج كه در پيكر تراشي اوائل دورة عباسي بر سنگ و گچ و چوب ديده مي شود, شبيه به تزيينات سيت و سيبري است كه بر روي چوب و يا استخوان و يا برنز و يا طلا حك شده است. اين اشياء متعلق بقرون مختلف است و تاريخ بعضي از آنها تا قرن سوم ميلادي بما نزديك است.
مهاجرت قبال ايراني و ترك اشكال تزييني جديد در صنايع خاورميانه وارد كرد, مانند طرحهاي طوماري هندسي و برگهاي مدور بزرگ كه نمونه اي از آن در گچ بري دورة عباسي در سامره ديده مي شود. آسياي وسطي و خاور دور موطن اصلي اين طرحهاي هندسي است و در نقاشي ديواري و اشياء چوبي قرن هشتم و نهم كه در تركستان چين در شهر خوچو پايتخت قبائل اويغور تك پيدا شده ديده مي شود. احتمال دارد كه اين تزيينات بوسيلة اشياء طلاي كه افراد قبائل و ايلات مهاجر مياسختند وارد خاوريانه و حتي اروپا يعني آلباني و هنگري شده باشد. ذخائر طلائي آلباني كه جزئي از مجموعة مورگان در موز, متروپوليتن است و تاريخ آن در حدود قرن هفتم و هشتم ميلادي (اول و دوم هجري) است نمونه هاي عالي از اينگونه تزيينات هندسي دارد كه در تكامل نقش عربي صنايع اسلامي مؤثر بوده است.

نقاشي و مينياتور
از نقاشي دورة اولية اسلام اطلاع زيادي در دست نيست, بجز آثار معدودي كه در سوريه و عراق و ايران كشف گرديده است؛ ولي همين آثار كافيست كه رونق و ارزش نقاشي و تزيينات بر ديوار را در دورةبني اميه و اوائل دورة عباسي آشكار سازد. قديميترين اثر نقاشي كه تا كنون در سوريه پيدا شده, عبارتست از آنچه كه بوسيلة موزيل در سال 1898 ميلادي (1316 ه) در قصير عمره كشف گرديده است. اين محل بناي نسبتاً كوچكي است در صحرا كه شامل حمام است و بوسيلة ويداول خليفة اموي در حدود سال 712 ميلادي (94 ه) ساخته شده است . سقف و قسمت علياي ديوارهاي اين كاخ با اشكال و تصاوير مجازي و مناظر زندگي روزانه و اشكال حيوانات و نباتات با اسلوب يوناني ترسيم شده و تعبيرات ايراني و هندي نيز در آن بكار رفته است.


نمو نفوذ ايران در زمان بني عباس از نقاشيهاي ديوار قصر سامره متعلق به قرن نهم هويدا است. آنچه كه جالب توجه مخصوص است, منظرة اندرون يا حرم است كه در آن تصاوير رقاصه ها و ساززنها و همچنين حيوانات و پرندگان كشيده شده و اشكال طوماري و مدور آنها را احاطه كرده است. صور اشخاص و نباتات در اين مناظر از نقاشي دورة ساساني تقليد شده ولي لوحهاي چوبي همان قصر داراي ترسيماتيست كه با اسلوب خالص اسلامي كشيده شده و شبيه گچ بريهاي سامره است و تزيينات آن عبارت از تعبيرات نباتي است كه برنگ سفيد و آبي و قرمز و زرد با حاشية سياه كشيده شده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید