بخشی از مقاله

سه سالانه بين المللي پوستر تويوها ،مدال برنز1991 ؛ مدال نقره 1994 و جايزه عالي ايكوگرادا 1986.
هنريك توماشفسكي طراح پوستر آزادانديشي از ورشو كه بريك نسل تاثير گذاشته است.
اگر چه توماشفسكي 91 سال زندگي كرد ،اما به طور جاودانه‌اي جوان به نظر مي‌رسيد و هر چند به عنوان نقاش از آكادمي هنرهاي زيبا بيرون آمد ،اما بزرگترين موقعيت‌هايش رااز طراحي پوستر بدست آورد.آثارش در تمامي دنيا شناخته شده و خودش نيز معلمي همه جانبه بود وهست .


علي رغم فشارهاي ايدئولوژي و شرايط كمونيست‌ها پس از جنگ در لهستان ،هند پوستر توانست جولانگاه ايده آلي بر اي هنرمند آزاد انديشي چون توماشفسكي باشد. پس از اينكه رئاليسم اجتماعي نتوانست دركشور پا بگيرد ،موقعيت هايي براي گرافيست‌ها ايجاد شد تا پوسترهايي براي تهيه كنندگان فيلم و بعدها براي كارگرداني هاي تئاتر طراحي كنند.


مردمي که فقر فرهنگي داشتند، به سرعت جذب جماعت سينما گر شدند و سالن‌هاي تئاتر و سينما مملو از تماشاگراني كنجكاو شده بود و پوسترها به عنوان ابزارهاي فرهنگي براي تبادل اطلاعات عمل مي‌كردند.آنها ضمن اعلام وقايع فرهنگي،اغلب اعتبار هنري آن وقايع را منعكس مي‌كردندو گاه محتوايي آنها را به استهزايي ظريف به نقد مي‌كشيدند.
طراحي‌هايي عني از استعاره و نمادگرايي و فارغ ازمحاسبات تجاري


اگر چه توماشفسكي 91 سال زندگي كرد،اما به طور جاودانه‌اي جوان به نظر مي رسيد و هر چند به عنوان نقاشي از آكادمي هنرهاي زيبا بيرون آمد،اما بزرگترين موقعيت ‌هايش رااز طراحي پوستر به دست آورد.
آثارش در تمامي دنيا شناخته شده و خودش نيزمعلمي همه جانبه بود و هست.


علي رغم فشارهاي ايدئولوژيكي وشرايط كمونيست‌ها پس از جنگ در لهستان ،هنر پوستر توانست جولانگاه ايده آلي برا ي هنرمند آزاد انديشي چون توماشفسكي باشد، پس از اين كه رئاليسم اجتماعي نتوانست در كشور پا بگيرد ،موقعيت‌هايي براي گرافيسا‌ها ايجاد شد تا پوسترهايي براي تهيه كنندگان فيلم و بعد ها براي كارگردان‌هاي تئاتر طراحي مي‌كنند.
مردمي كه فقر فرهنگي داشتند، به سرعت جذب جماعت سينماگر شدند وسالن‌هاي تئاتر و سينما مملو از تماشاگراني كنجكاو شده بود و پوسترها به عنوان ابزارهاي فرهنگي براي تبادل اطلاعات عمل مي‌كردند .آنها ضمن اعلام وقايع فرهنگي ، اغلب اعتبار هنري آن وقايع رامنعكس مي‌كردند وگاه محتوايي آن ها را به استهزايي ظريف به نقد مي‌كشيدند.
طراحي‌هاي غني از استعاره ونمادگرايي‌ وفارغ ازمحاسبات تجاري


طراحان ،فارغ از محاسبات تجاري آزاد فرم را تجربه مي‌كردند.تصاوير آنها غني ازاستعاره و نمادگرايي بود ودر بسياري از كارها ته رنگي از سور رئاليسم احساس مي شد.
دراين ميان پوسترهاي توماسفسكي جذاب ودرعين حال تحريك كنند ه بودند،ساختار فرم گرايانه آنها معمولا صريح بود اما با نوعي مهارت و تردستي اجراشده بودند.
تركيب بندي ها به گونه‌اي بودند كه محتوايي اصلي را عيان مي‌كردند و هميشه يك پيام صريح با خود داشتند .
اين رويكرد مينيماليستي به طراحي ،درجذب عده زيادي ازمخاطبان شكست نمي‌خورد.


توماشفسكي در ورشو و در خانواده موسيقيداني به دنيا آمد كه تا حدودي از پسرشان بد عنوان ويويونست با استعدادي كه به جاي اين كه به كنسرواتوار موسيقي برود خود را وقف مطالعه ي هنر كرده بود،مايوس شده بودند.


توما شفسكي بعد از روز دلسرد كننده‌اي كه در دپارتمان آكادمي گرافيك داشت،طرح‌هايش را زير بغل زد و آنجا را به مقصد دپارتمان نقاشي ترك كرد.همان جا كه بعدها از آن فارغ التحصيل شد وي به سرعت خود را به عنو ان هنرمندي پويا با شوخ طبعي هجو آميز شناساند و آثارش در مجلات و روزنامه به چاپ رسيد .سختي سالهاي جنگ به او آموخته بود كه با حداقل ابزار مفاهيم ساده كار كند.يك قلم موي ساده،يك مداد ويك قيچي براي او كافي بود و بقيه كار را به تخليل و تجسم اش واگذار مي‌كرد.پس از جنگ محدوده كارش گسترش يافت.كتابها را تصوير سازي مي‌كرد، صحنه‌هايش تئاتر را طراحي مي‌كرد و بيش از همه به طراحي پوستر مي‌پرد اخت در سال 1952،آكادمي پست تدريس طراحي پوستر را به وي پيشنهاد كرد.


توماشفسكي خود را درگير سياست نكرد و برخلا ف بسياري از استادان آكادمي هيچگاه عضو حزب نشد،در سال 1968 در خلال شورش‌هاي دانشجويي دركنار دانشجويان ماند و تنها شهرت و اعتبار و محبوبيت‌اش از او محا فظت كرده .
خشكي و سرسختي نظام بوروكراسي كمونيستي او را تحريك مي‌كرد.در سال 1983 بعد از سركوب "همبستگي"وقتي كه حكومت نظامي محدوديت‌ها و ممنوعيت‌ هاي جدي را به مردم تحميل كرد و از جمله استفاده از علامت پيروزي بود،توماشفسكي با پو ستري كه در آن يك پاي بزرگ سبز با يك علامت پيروزي به بيننده سلام مي‌كند، به سانسور دهن كجي كرد.


خيابان‌هاي ورشو به مثابه زمين بازي براي توماشفسكي بود و اغلب شهروندان در حال عبور را شگفت زده و شوكه مي‌كرد.استفاده و تاكيد او بر رنگ‌ها ،حسي از زندگي و خوش بيني به مناظر و شهري تزريق مي‌كرد كه سالهاي سال براثر ويراني‌هاي ناشي از جنگ و محدوديت‌‌هاي نظام كمونيستي ،خاكستري ،بي‌روح و كسالت آور بودند.


يكي از روزنامه هاي ورشو در يك سري مسابقات ماهيانه از خوانندگان خود دعوت كرده بود كه به پوستر محبوب‌شان راي دهند هر پوستر جديدي كه از استوديوي توماشفسكي بيرون مي‌آمد،به طرز اجتناب ناپذيري جايزه اين رقابت مردمي را از آن خود مي‌كرد.جوايز معتبر بين المللي هم دنبال آن آ مدند ،مثل جايزه اول دو سالانه سائوپولو ومدال‌هايي از فرانسه،آلمان ، فلاند و ژاپن .تعجبي نيست كه آثار توماشفسكي در ژاپن بسيار شناخته شده و تحسين برانگيز است.كشوري كه شعر هايكووهنر خوشنويسي در فرهنگ آن نقش محوري دارد.همچنان كه طراح گرافيك ژاپني شيگوفوكوداshiqofukuda اشاره مي كند:


با ديدن آثار توماشفسكي كه براي نخستين بار در مقابل من يك جا جمع شده بودند،نا گهان دريافتيم كه مفاهيمي حتي بيش از آنچه قبلا دريافته بودم در آنها مستقر است .در هر ضربه به قلم مويش همان تمركز معنوي وجود دارد كه مورد نياز هر خوشنويس ماهر ژاپني است ،آنها در پيام‌هاي خلاصه شده شان به راحتي انديشه‌ي ژرف شاعر از يك هايكوي haiku هفده سيلابي را حمل مي‌كنند و در سادگي كوچك شان دنياي نامحدودي را عرضه مي‌كند .


توماشفسكي تا زمان بازنشستگي اش از آكادمي در سال 1985، يكي از تا ثير گذارترين استادان دنيا در رشته خودش بود كه نسل‌هاي زيادي از هنرمندان و طراحان گرافيك از شا گردان وي بودند و برخي از آنها از ساير نقاط جهان آمده بودند.


برخي از اعضا ي گراپوس Grapus كه يك اتحاديه طراحي فرانسوي بود،عميقا تحت تاثير شيوه تدريس او قرار گرفته بودند و برآن شدند تا دامنه و شيوه كار جديدي را بر خورد با مقوله‌هايي اجتماعي سياسي و محيطي در پيش گيرند و پروسه پوستر سياسي در فرانسه را حياتي دوباره بخشند.
من به عنوان يكي از شاگردان وي ،در طول يك سال تحصيل فقط 4 پوستر ارائه دادم ،آن هم بعد از اجراي حدود 100اسكيس،ما طرح‌هايمان را روي زمين جلوي او مي‌چيدم واو برخي را رد مي‌كرد و درباره برخي صحبت مي‌كرد و ما بايد كارهايمان را از نو با ديدهاي جديدتري گسترش مي‌داديم. اين روند هفته ها و ش ايد ماه ها ا دامه مي‌يافت،تا زماني كه سرانجام استاد به ما اجازه مي‌داد كه دست به كار اجرايي نهايي شويم و طرح‌ها را اغلب در يك مقياس بسيار بزرگ تلفيق كنيم،حتي دراين مرحله هم ممكن بود توماشفسكي را قيچي به دست ببينيد كه طرحي را كه دانشجو با دقت زياد اجرا كرده ،تغيير مي‌دهد.


يك ژاكت پشمي پيچازي ،شلوار جين و كلاه كشباف
يك از پوسترهاي من از تيغه قيچي او نجات يافت و در عوض او بوسه‌اي برگونه ام زد و از اتاق بيرون رفت.د قايقي بعد بازگشت و كنار من نشست و گفت كه مجبور است آنجا را به قصد لندن ترك كند،تا طراح ا فتخاري انجمن سلطنتي هنرها شود .او مطمئن نبود كه براي چنين مناسبتي چه لباسي بايد پوشيد.من به عنوان آخرين نفري كه بخواهد به او توصيه ‌اي بكند ،گفتم بهتر است خودش باشد ، او از اين ايده استقبال كرد و من بعدا توانستم او را در اتاقي پر از رجال و مقامات با يك ژاكت پشمي پيچازي شلوار جين و كلاه كشباف ببينم .
هنريك توماشفسكي :ملاقات با استاد


هنريك توماشفسكي شخصيتي كليدي و استاد چندين نسل از هنرمندان و طراحان در لهستان و فراتر از آن بود.با مرگاودرسن 91سالگي ،پرتدت يكي از بزرگترين طر احان پوستر در قرن گذشته بسته شد، ا ما عشق او به هنر طر احان در ميان آثار بي‌زمان و شاگرادان به شماروي زنده است.
هر از گاهي يك ديدار مي‌تواند لايه‌ي ديگري را بر زندگي يك نفر پيوند دهد. اين موقعيت در تا بستان 2002 براي من پيش آمد،وقتي كه در لهستان بوده و داشتيم فيلم مستندي به نام "آزادي پشت نرده‌ها " را درباره تاريخ هنر پوستر لهستان مي‌ساختيم .


من و تيم فيلم سازي 10 روز در لهستان بوديم و با يك دوربين كوچك،يك ميكروفن ساده و يك جفت پروژكتور،در اطراف ورشو و كراكف مي‌گشتيم .در اعماق ذهنم بارقه‌اي از اميد داشتم كه ممكن است قادر به ملاقات با توماشفسكي استاد بلامنازع پوستر لهستان شويم .


بسياري از هنرمندان ديگر لهستاني ،كه ديده بودم همگي مستعد،جالب ،بسيار بخشنده وگيرا بودند .اما اين توماشفسكي بود كه چنين جايگاه يگانه‌اي در تاريخ پوستر لهستان داشت.بارها به من گفته شده بود كه او راحتي خود را از دست داه ونمي‌تواند هيچ مصاحبه‌اي را بپذيرد اما ملاقات توماشفسكي مي‌توانست به عنوان نوعي اعلام موجوديت براي ساير هنرمندان باشد، به مثابه ملاقات با يكي از بزرگترين ستونهايي كه آكادمي هنرورشو را نگه داشته است.سرانجام به كمك فيليپ پوگوفسكي پسر توماشفسكي موفق شديم باترزا پوگوفسكي همسر توماشفسكي تماس بگيريم و طي مكالمه‌اي طولاني بين ترزا و مترجم من ماگدا ايونيسكا ، تقاضا كردم كه قبول كند تنها پنج سوال از توماشفسكي بپرسم و لازم بود كه به مغز خود فشار بياورم تا سوالهاي مناسبي بپرسم.


سرانجام موافقت آنها را جلب كرديم و به منزل توماشفسكي دعوت شديم .
پوسترهايي ساده و درعين حال پيچيده و شاعرانه


در حالي كه من به پنج سوالم مجهز بودم،جلوي در با ترزا پوگوفسكي ملاقات كرديم كه به نوبه خود نقاشي شناخته شده و با استعداد بود .وا ضح بود كه توماشفسكي و همسرش زوجي با روحيه خلاق و پيشگام بوده‌اند .از طراحي مدرن خانه و مبلمان گرفته تا نقاشي‌هاي آبستره و پوسترهايي كه در جاي جاي خانه برديوارها آويخته شده بودند، به تاريخچه‌اي واقف شدم كه آن دو بخش از آن بودند .


اكنون من اينجا هستم .نشسته در برابر "استاد" و آمده پرسيدن .اما او گفت كه مي‌خواهد اول او از من سوال هايي بپرسد:
كجا زندگي مي‌كنم؟دركد ام مدرسه تحصيل كرده‌ام ؟آيا هنوز در آنجا به دانشجويان طراحي ياد مي‌دهند؟....
آخرين سوال مرا متوجه كرد كه من در مقايسه با روزهاي تدريس او در آكادمي هنرهاي زيباي ورشو ،درچه دنياي متفاوتي آموزش ديده بودم .ما ا زتغييرو تحول در تعليم طراحي صحبت كرديم و من از تفكر او درباره لابراتوارهاي كامپيوتري كه دانشجويان اغلب از آن استفاده كرده و اغلب با يك صحنه قلم الكترونيك كار مي‌كردند متعجب شدم.
در برابر اولين و آخرين سوالي كه او را وادار كرد تا تمامي تاريخچه پوستر لهستان را برايم تعريف كند .پنج سوالي كه آماده كرده بودم هيچ نبود و از آنجا كه فضا محدود است فقط مي‌توانم برخي از انديشه‌هايش را نقل كنم:


پوسترهاي توماشفسكي ساده و درعين حال پيچيده ،معمولي و با اين حال شاعرانه بودند.
به نظر مي‌رسد كه خطوط در پوسترهاي او نشانه‌هايي هستند كه به رقص درآمده‌اند. او در آكادمي هنرهاي زيبا درس خوانده بود و سر سختانه معتقد بود كه به همان اندازه كه لاتين ريشه بسياري از زبان‌هاي ديگر است ، هنرهاي زيبا هم پايه طراحي پوستر است.


به نظر او طراح گرافيك لازم است كه بتواند به خوبي ترسيم و نقاشي كند و نقاشي و طراحي خاكي است كه هر هنر ديگري مي‌تواند در آن رشد كند .توما شفسكي به من گفت كه در زبان لهستاني واژه هنرهاي زيبا كمي شبيه به واژه باله به گوش مي‌رسد و پس از آن من به پوستر هايش با ديد متفاوتي نگاه مي‌كردم.
توماشفسكي در سن 32 سالگي تلفني از يك آژانس فيلم لهستاني داشت كه از او مي‌خواستند براي فيلم‌هاي آمريكايي پوسترهايي طراحي كند.او پس از آن كه تصريح كرد كه او و همكارانش مجبور نيستند پوسترهايي شبيه به آثار آمريكايي‌ها ، ژاپني‌‌ها ،روس‌ها و يا سو ئيسي‌ها خلق كنند،در خواست‌شان را پذيرفت.
ديگ جوشاني از ادراك و تفسيرهاي متفاوت از پوسترها


توماشفسكي مي‌خواست به شيوه زبان بصري خودش آثاري خلق كند كه جوهره هر فيلم را با استفاده از كمترين عناصر بيايد و تمايل داشت نقاشي‌هايش روي پوسترها مردم را ترغيب به ديدن فيلم‌ها نياز ي به استفاده از تصاوير ستارگان سينما نيست. لهستاني‌ ها تشنة ديدن فيلم‌هايي بودند كه در ساير نقاط جهان ديده شده بود و بدون توجه به اينكه كدام بازيگران در آن ايفاي نقش مي‌كنند،بر بسياري از مراكز نمايش فيلم هجوم مي‌آوردند،يكي از ناهماهنگي‌هاي مجذوب كننده پوستر در لهستان اين بود كه هنرمندان پوستر ساز لهستاني به شيوه‌اي ابداعي و بسيار هوشمند از محدوديت هايشان ر ابه آزادي عمل تبديل مي كردند.


همچنان كه توماشفسكي اين تاريخچه را با زگو مي‌كرد سوال برنامه ريزي شده من درباره درك عمومي از پوسترها چه از لحاظ بصري و چه با نگاه روشنفكرانه ،پاسخ داده مي‌شد.
او توضيح داد كه در خلال جنگ دوم جهاني 80% ورشو تخريب شده بود و به همين دليل كيلومترها حصار در اطراف خرابه‌ها كشيده شد.به اين ترتيب يك گالري طبيعي براي پوسترها مهيا شد.


توماشفسكي خاطر نشان كرد كه مقامات از اين پوسترهاي جديد در سراسر ورشو نرده‌ها چسبانده شوند،چندان خشنود نبود ند و ادعا مي‌كردند كه اكثريت مردم قادر به درك چنين پوسترهايي نيستند.آنها مي‌خواستند كه هنرمندان راه حل‌هاي بصري صريح و ساده ارائه دهند.توماشفسكي مطمئنا از اين كه پوسترهايش از طرف عامه مردم به شيوههاي بسيار متفاوتي درك و دريافت مي‌شود،آگاه بود.به عبارتي ديگر ديگ جوشان از ادراك و تفسيرهاي بسيار متفاوتي از پوسترها و جود داشت.


توماشفسكي مرا با حكايت آخر ترك كرد.او توضيح داد كه در لهستان به كمك نقشي كه پوسترها براي اطلاع رساني درباره فيلم‌ها دارند،سينما از روستايي به روستايي ديگر سفر كرده است.در اين دوره كاغذ ناياب بود و پول كمي هم براي پوسترها پرداخت مي‌شد. با اين كه تجسم آن دشوار است ا ما بسيار از پوسترهاي شگفت آور سرانجام به شيوه ديگري استفاده مي‌شدند،مثل پيچيدنشان دور ما هي‌ها و سبزيجاتي كه در فروشگاهها فروخته مي‌شدند.هر چند در وهله اول اين داستان سرگرم كننده است،اما روشن مي‌كند كه چه موقعيت دشواري آن روزها در لهستان و بسياري از كشورهاي اروپايي ديگر حكمفرما بوده است.


توماشفسكي مصاحبه را با عذر خواهي از پاسخ طولاني اش به اولين سوال من به پايان برد،بدون اين كه متوجه شود كه در اين تنها پاسخ تمامي سوالاتم و حتي بيش از آن را به دست آوردم .آن بعد از ظهر درحالي آنجا را ترك كردم كه احساس مي كردم كه به راستي به ملاقات يك "استاد " رفته‌ام.
توماشفسكي دردوره‌اي كه طراحان گرافيك دنيا به ديزاين اين و رابطه دقيق بصري عناصر با هم و فرم و رنگ در پوستر اهميت مي‌دادند، مي‌گفت من كارهايم را ديزاين نمي‌كنم ، او آزادانه روايتي از مفاهيم را در قالب ايده هايش تصوير مي‌كرد.


يان لينتزا
متولد 1928 – 2001، لهستان
پدر او ويولونستي معروف ونيز نقاش بود و يان كه شيفته پدرش بود تحت تاثير او تحصيلاتش رادر موسيقي به پايان رساند.اما به جاي موسيقي و نقاشي كه مورد علاقه پدرش بود كارطراحي كاريكاتور و بعدا تصوير سازي كتب و مجلات را پيشه كرد، پس از مشقات جنگ جهاني سوم به ورشو آمد و در رشته معماري فار غ التحصيل شد،اما باز معماري را هم دنبال نكرد و به خواهش دوستي اولين پوستر را براي يك نمايش نامه طراحي كرد.از آن پس او به مدت 14 سال درمركز چاپ پوسترهاي سينمايي لهستان،پوسترهاي مدرني را براي فيلم ها طراحي كردو در همين زمان به عنوان طراح گرافيك در لهستان معروف شد و هنريك توماشفسكي معلم و طراحي بزرگ لهستاني او را به عنوان اسيستان خود به مدرسه هنرهاي زيبا ورشو دعوت به كار كرد و اين حادثه مهمي در زندگي او بود.او پس از مدتي از لهستان بيرون آمد و ابتدا به پاريس و بعد به آلمان و يك سال در آمريكا زندگي كرد و بالاخره در آسمان ماندگار شد.

 

آلن لوكرنك
متولد سال 1944،در سال 1965 به مقام استادي رسيد
او مي‌گويد : اگر بين سالهاي 1971 تا 1972 تحت نظر پروفسور هنريك توماشفسكي ،نبودم در آن صورت به عنوان يك گرا فيست خود آموخته شناخته نمي‌شدم .
او از سال 1972 در نزديكي كوبيمپر به زندگي مشغول است.


كه حاصلش درخششي است كه بين سال 1987 تا 1977 در آثارش ديده مي‌شود .آلن لوكرنك عضو اتحاديه بين المللي طراحان گرافيك است.
وي همچنين مدير مجموعه نمايشگاههاي "فرياد ايراني" نيز هست.

معرفي رومن سيسلويش:
رومن سيسلويش درشهر كوچك LWOW لهستان در سال 1930 متولد شد.بيست و پنج سال بعد،از مدرسه عالي هنرهاي زيبا كراكوي CRACOVIE فارغ التحصيل گرافيك شد.
به ورشو رفت و تا سال 1963 درموسسات مختلف چاپ و طراحي پوستر مشغول به كارشد.بعد تصميم به مهاجرت گرفت و در آنجا با نشريات معروف ITCH,OPUSINTERNATIONAL ELLE،KAMIKAZE,10/18,K,VOGUE و تعداد ديگركار كرد همچنين در اين ميان با موسسات معتبر تبليغاتي و مركز ملي هنرمعاصر همكاري كرد سپس به جمع معلمين مدرسه عالي هنرهاي تزييني پاريس و چندي بعد مسئول بخشي در مدرسه عالي هنرهاي گرافيك كه تازه تاسيس شده بود شد.


با ناشرين معروفي چون LA FRANCE ,HACHETTE,BOURGOIS,CHRISTIAN همكاري كرد و كتابهاي بسياري را براي آنها طراحي كرد.براي مركز فرهنگي –هنري ژرژپمپيد و پوسترها و كاتولوگ نمايشگاه ها را ساخت و كتابهاي "مايوكوفسكي بيست سال كار" و پاريس- برلن 1900- 1930 و "پاريس – مسكو" را ساخت يك فيلم كوتاه به نام LE CHANGEMENT DE CLIMAT را كارگرداني كرد.به عضويت انجمن بين المللي طراحان گرافيك AGI درآمد.چندي بعد به همراه والتر آلنرز و ميلتون گليزر معرف من در انجمن AGI شد.مدتي به آمريكا رفت و به تدريس پرداخت و نمايشگاههايي ازكارهاي خودش را ترتيب داد.
درمدتي به آمريكا ر فت و به تدريس پرداخت و زندگيش در نمايشگاههايي ازكارهاي خودش را ترتيب داد.در تمام ايام زندگيش در نمايشگاههاي بسياري شركت كرد و بيش از بيست جايزه اول و مدال طلا گرفت.


حدود پنجاه نمايشگاه اختصاصي ازكارهايش را در كشورهاي آلمان ،آمريكا، اتريش،انگلستان، ايتاليا،ايران ،برزيل ، سوئد، فرانسه ،لهستان،هلند و يوگسلاوي برپا كرد كه مهمترين آنها عبارتند از نمايشگاه درموزه هنرهاي تزييني پاريس،موزه STEDLUJK آمستردام، موزه VILANOW لهستان و مركز فرهنگي –هنري ژرژپوپمپيدو .


كارهاي رومن سيسلويش از نمونه ‌هاي برجسته مكتب لهستان در نيمه دوم قرن بيستم است.كارهاي مكتب لهستان در اين دوره نمايشگر هيجان و جستجوهاي هنرمندانه پر از انرژي است.آثاري كه به نظر دردناك ميرسند .گويي زخمي در درون آنها ميخواهد فرياد بكشد و اين امر دركارهاي سيسلويش وجود دارد و شايد علت آنكه عده زيادي از هنرمندان جلاي وطن كردند و به كشورهاي ديگر رفتند بر اين اساس باشد كه محتاج فضاي بازتري بودند هر چند كه كوششهاي ايشان در لهستان اوج عروج و فريادهاي زمانه بود.بعدها وقتي به كارچنين هنرمنداني نگاه مي‌كنيم،ديگر از فريادها به آن شكل قبلي نشاني نيست اما قدرت طراحي ايشان همچنان قوي و يادگار ايام سختي است كه ذهن آنها را به خود مشغول داشته است.


ويژگي كارهاي سيسلويش استفاده ازنوعي تروكاژهاي عكاسي و تصاوير چاپي سياه و سفيد است كه با حداقل رنگهاي ديگر به خوبي چهره و هويتي گرافيكي پيدا كرده اند و به خصوص جستجوهاي آخرش كه به شكل فتومونتاژ با توانايي تمام به اثري بديع و كارگرافيكي خالص تبديل شده است.
از آثار او دو يا سه كتاب منتشر شده است كه آخرينش را امضا كرد و به يادگار برايم باقي گذاشت .قلبش بيمار بود و بالاخره زندگيش را در آخرين سالهاي قرن بيستم به انتها برد.
رومن سيسلويش براي گرافيك ايران نام ناآشنايي نيست حداقل در يك دوره‌ي كاري بسياري از طراحان گرافيك ايران در پاي وي را مي‌توان به سادگي پيدا كرد.آثار سيسلويش نماد بارز مكتب پوستر سازي است كه بعدها مكتب گرافيك لهستان نام گرفت.كولاژهاي بي‌پروا و فتومونتاژ‌هاي جسورانه وي خيلي زود مورد تحسين منتقدين قرار گرفت وبا اخذ تابعيت فرانسه شهرت جهاني‌اش تضمين گشت.


هويت شخصي در آثار سيسلويش آن چنان نهادينه است كه حتي با استفاده از تكنيك‌هاي اجرايي متفاوت لطمه‌اي به آن وارد نمي‌شود.
اين مهم درحالي است كه بسياري از بزرگان گرافيك جهان براي دستيابي به يك شخصيت ثابت در آثارشان ازيك تكنيك اجرايي ويژه بهره مي‌برند و با تكرار آن تشخص ثابتي راحفظ مي‌كنند.تجربه‌هاي متفاوت و كشف قابليت ها ي بصري در آثار سيسلويش آن چنان فراوانند كه او را در تاريخ گرافيك جهان بي‌مانند مي‌سازد.
در اين كتاب سعي شده تا آثار متفاوتي از سيسلويش از حيث تنوع تكنيكي كنار هم قرار گيرند تا تشخص نهادي آثار او ملموس تر گردد.


رومن سيسلويش سال شمار كار هنري
1930 – تولد در لوولهستان
1945- فارغ التحصيل از آكادمي هنر كراكو
1959- مدير هنري مجله
Tyijaدر ورشو
1966- مدير مجله ووگ و مجله Elle
1971- مهاجرت به فرانسه واخذ تابعيت آن كشور


1971- تدريس در مركز عالي هنر گرافيك اكول پاريس
1971- عضويت در Alliance Graphique Internationale
1973- جايزه ويژه پوسترهاي سينمايي در جشنواره كن
1979- جايزه براي طراحي پوستر پاريس


1983- مدير هنري مركز فرهنگي ژرژپمپيدوي پاريس و برگزاري بيش از شصت نمايشگاه انفرادي از پوسترهايش در آمستردام .
از ميان هزاران طراح گرافيك كه آثارشان به معرض ديد عموم در مي‌آيد تنها معدودي، هنرمند يافت مي‌شود كه در آثارشان پتانسيل بسط و گسترش طرح و همچنين خلاقيت وجود داشته باشد.در همين نقطه است كه اين سوال مطرح مي‌شود:چه چيزي رومن سيسلويش را از گروه طراحان گرافيك ،اين چنين متمايز مي‌كند؟بصيرت خلاق شخصي،رويكرد انحصاري ويگانه در حل مسائل و يا فرهنگ متمايز ؟اين مسلم است كه فرم‌هاي ديداري ،منتج از اين گرايش‌ ها ست كه آثار برخي از طراحان را بدون واسطه قابل تشخيص مي‌كند.اين گونه است كه طراحي‌هاي رومن سيسلويش درمحيط اطلاعات موجود نفوذ مي‌كند وچون اين كار از درون فرهنگ طنين مي‌اندازد،نفوذي متمايز خواهد داشت.آثار سيسلويش مكاني ديداري و ارزشمند را برا ي مشتريان و عموم مردم به معرض ديد مي‌گذارد.


رومن سيسلويش تاثير ماندگاري برتكامل طراحي درعصر ما داشته است.با مروري در هر فصل عمر هنري وي مواجه مي‌شويد با يك كاغذ سفيد ومسئله ويژه‌اي كه نياز به حل گرافيكي دارد.وي در آثارش نشان داده است كه چگونه توانايي فردي‌اش را در پوستر سازي توسعه داده است تا به فضاي سفيد غير ملموس كاغذ،زنگي بخشد واين كار علاوه بر توليد آثار هنرمندانه شخصي داراي پيام‌هاي عمومي نيز است .رومن سيسلويش پيوندي بين هنر و ارتباطات عمومي پديد آورد.هم اكنون نيز حتي بعد از چهل سال،سهم او در هويت بصري و حتي ادبيات گرافيك جهان همچنان نفوذ خويش را حفظ كرده است.
گويي اين دستاوردها كافي نبودند، چرا كه سيسلويش كارپوسترسازي ‌اش را با كولاژهاي هنرهاي زيبا همچنان ادامه داده و پيگير بوده است .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید