بخشی از مقاله

ناتوانايي هاي يادگيري


نا توانايي هاي يادگيري مقوله خاص ديگري است كه در حيطه كودكان استثنايي قرار دارد و درصد چشمگيري از كودكان را در بر مي گيرد، نا توانايي هاي يادگيري نارسايي هاي خاصي است كه در صورت عدم شناسايي آن معمولاً تحقير و توهين و...بي دري و شكست هاي تحصيلي را به بار مي آورد. اشكال بزرگ این اختلال آن است كه بر خلاف نابينايي و ناشنوايي و ... تشخيص آن در سنين پيش دبستاني به آساني امكان پذير نيست.
نكته مهم در تشخيص اختلالات يادگيري این است كه بتوانيم اختلال را پيش از ظهور يا در همان مراحل اوليه ي ظهور مورد شناسايي قرار دهيم تا از صدمات رواني تحصيلي بعد جلوگيري كنيم. زيرا هم خود كودك به دليل ناتوانايي در انجام بعضي تكاليف رنج مي بردوتصويرمثبتي كه ازخود داشته ازبين مي رودوهم موردتوبيخ وسرزنش معلمين ودانش آموزان قرار مي گيرد.


تاريخچه:
تا سال 1960 مشكل این كودكان ناشناخته بود و در این سال نظريات متفاوتي در این باب باز شد در این نظريات عامل نا تواني يادگيري ‌‌‌‌}معلول تنبلي، ضايعه مغزي، اختلال عصبي، معلوليت ادراكي{ را ذكر كرده اند.
در سال 1963 با برگزاري يك كنفرانس ملي به رهبري سامول كرك در شيكاگو اقدام به ایجاد يك مؤسسه ملي كردند او در این سخنراني گفت : موضوع بحث ما در این جا كودكاني هستند كه يا به جهت سبب شناسي (براي مثال: نقص جزئي در كار مغز يا اختلال عصبي – رواني) يا جلوه هاي رفتاري (براي مثال: فكري خواني، اختلال هاي ادراكي) نامي بر آنها گذاشته شده و او پيشنهاد كرد كه براي این گونه افراد اصطلاح ناتواني يادگيري كه در برگيرنده تمامي افراد مورد نظر است استفاده شود.


عناصر مشترك در تعاريف ناتواني يادگيري:
1- تفاوت ميان عملكرد مورد انتظار و عملكرد واقعي كودك
2- نشانه هاي رفتاري
3- نبود ساير مشكلات مثل ناشنوايي
4- تمركز يا نگرش پايه آن ها درباره مشكل يادگيري
يك تيم زماني مي تواند از تشخيص نا تواني خاص يادگيري استفاده كند كه كودك با سطوح توانايي و سني خود در زمينه هاي }بيان كلامي، درك شنيداري، بيان نوشتاري، مهارت هاي پايه خواندن، درك خواندن، محاسبه رياضي{ نتواند پيشرفت كند.
تيم تشخيص دهنده زماني ممكن است يك كودك را به عنوان دارنده ناتواني يادگيري خاص تشخيص دهد كه ناهمخواني بين توانايي و پيشرفت او ناشي از موارد زير نباشد.
1- معلوليت بينايي، شنوايي، حركتي 2- عقب ماندگي ذهني
3- اختلال هيجاني 4- محروميت محيطي، فرهنگي، اقتصادي

تعريف كميته اتحاد ملي
نا تواني يادگيري يك اصطلاح است كه به گروه ناهمگون ي از اختلالات اطلاق مي شود كه با مشكلات خاص در كسب و استفاده از مهارت ها همراه مي باشند (مهارت هاي گوش دادن، صحبت كردن، خواندن، نوشتن، استدلال كردن، توانايي هاي رياضي مشخص مي شوند).
دراين تعريف وجود ناتوانايي يادگيري را درهمه سنين به رسميت مي شناسد.


طبقه بندي ناتوانايي هاي خاص يادگيري

1- ناتوانايي هاي يادگيري زباني: كه طيف وسيعي از كودكان را در بر مي گيرد و به سه دسته فرعي؛ زبان دروني، زبان دريافتي و زبان بياني تقسيم مي شود. زبان دروني كه در خود فرد است و شامل مفهوم سازي، تصويرسازي كلمات و هضم مفاهيم به فرد كمك مي كند و كودكاني كه در این مورد (زبان دروني) ناتوان هستند از درك معاني واژه ها عاجزند. زبان دريافتي، عبارت از توانايي درك زبان محاوره اي يا گفتگوي شفاهي كه كودك مبتلا به این ناتواني، معمولاً در مكالمات روزمره مشكل دارد يعني آنها را از نظر فيزيولوژيكي مي شنود اما درك نمي كند. اختلال ناشي از این نوع را با نام هاي ناشنوايي كلمه، زبان پريشي دريافتي، زبان پريشي حسي ياد مي كنند. زبان بياني به زباني مي گويند كه به وسيله آن مي توانيم با ديگران به طور شفاهي ارتباط برقرار كنيم و حرفهاي خود را بزنيم.
2- ناتواني يادگيري خواندن: این ناتواني يادگيري مختص به تحصيل بوده و تا زمان تحصيل تشخيص آن نا ممكن است. این ناتواني در واقع عارضه اي شايع است.


3- ناتواني يادگيري نوشتار: این ناتواني نيز در زمان تحصيل مشخص مي شود، این كودكان در زمينه هايي مثل نوشتن با دست، ضعف مهارتهاي پيش نياز نوشتن، ناتواني در شكل دادن به حروف، وارونه نويسي، جدانويسي، آيينه نويسي، ديكته نويسي و ... .
4- ناتواني هاي يادگيري مربوط به رياضيات: از ناتواني هاي شايع است. ديس كالكوليا يا ناتواني مفاهيم رياضي به اشكال مختلفي وجود دارد مثل: مشكل در تشخيص شكل، اندازه اعداد، شمارش و محاسبه و اندازه گيري.
5- ناتواني هاي يادگيري اجتماعي- عاطفي: دسته اي از كودكان به ناتواني در يادگيري آداب و روابط اجتماعي و كنترل عاطفي چه در بيان و بروز عواطف و چه در پذيرش و تحمل آنها مشكل دارند. اشكال مرضي این ناتواني شامل حواس پرتي، بروز رفتارهاي نامناسب، گوشه گيري، تحرك بيش از حد و عدم درك اجتماعي جلوه مي كند.
6- ناتواني هاي يادگيري ادراكي- حركتي: زندگي ما با مهارتهاي ادراكي- حركتي آميخته است. فرضيه هايي كه معمولاً در این حيطه قرار مي گيرند شامل كاستي هاي ادراك ديداري (تشخيص شكل و زمينه) ارتباط هاي فضايي سيستم هاي حركتي، نداشتن تعادل، ضعف در مهارتهاي حركتي ظريف يادرست، تميز شنوايي و... .


علل ناتواني هاي يادگيري
ناتواني يادگيري گستره اي بسيار وسيع و متنوع دارد و علل به وجود آورنده آن نيز بسيار گسترده است.
در این كتاب ناتواني هاي يادگيري به عواملي كه در طبقه بندي والانس و يك لافلين ارائه داده اند استفاده شده شامل علل:
1- عوامل آموزشي: كه منظور فقر آموزشي- محيطي است يعني فقر كمي و كيفي روش، مواد ومحتواي آموزش از مهمترين عواملي است كه باعث نانواني يادگيري مي شود. مانند تدريس ناكافي نقص دانش علم، شيوه هاي تدريس ناصحيح.


2- عوامل محيطي: محيط به صورت خاص مي تواند در گسترش يا محدود كردن اختلالات يادگيري مهم باشد. موارد عمده محيطي مانند تغذيه، بهداشت، سلامتي، تحريك حسي، تحريك زباني، رشد اجتماعي و عاصفي در ناتواني هاي يادگيري مؤثرند.
3- عوامل رواني: در زمره مهمترين علل به وجود آورنده اختلالات يادگيري تلقي مي گردند. كودكاني كه ناتواني يادگيري به دليل مسائل رواني دارند، در ادراك، يادآوري، شكل دادن به مفاهيم، پردازش اطلاعات و بيان اطلاعات، كمبود مهارتهاي كلامي، ضعف حافظه كوتاه مدت و... دچار كاستي هستند.
4- عوامل فيزيولوژيكي: چون آسيب ديدگي مغزي شديد يا جزئي و آسيب هاي وارده به سيستم عصبي مركزي باعث ناتواني يادگيري مي شوند. عوامل فيزيولوژيكي به دو دسته ژنتيكي و بيوشيميايي تقسيم مي شوند. كه عوامل ژنتيكي در بسياري از ناتوانايي هاي يادگيري مثل ديس لكسي مؤثرند.


تشخيص و ارزيابي كودكان با اختلالات يادگيري
براي تشخيص كودكان مبتلا به اختلالات يادگيري مي تواند در دو مقطع سطحي و عمقي انجام پذيرد.
مرحله اول: سطحي وقتي است كه معلم مي بيند كه شاگرد در يك يا چند واحد درسي دچار مشكل است، او را جهت بررسي به مراجع و مراكز صاحب صلاحيت معرفي مي كند.
مرحله دوم: با استفاده از مشاهدات و آزمونهاي باليني تشخيص اوليه را محقق يارد مي كنيم كه این كار مستلزم به كار بستن روش ها، ابزار و آزمونهاي مختلفي است. هدف آن گردآوري اطلاعات براي مربيان و مسئولان آموزش و پرورش براي برنامه ريزي مواد، محتوا، روش آموزش ياري دهد.
صاحب نظران مراحل زير را در تشخيص ضروري مي دانند.
1- آيا كودك واقعاً ناتواني يادگيري دارد؟محقق توانايي بالقوه وبالفعل كودك را مي سنجد اگر اختلافي بين این دو زياد بود كودك دچار اختلال است.
2- سنجش ميزان تلاش وپيشرفت: هرچه تلاش بيشتر پيشرفت سريع تر است به يك كودك سالم ويك كودك مشكوك، يك شعرداده مي خواهند حفظ كنند. اگر كودك سالم 30-15 بار خواندن حفظ شد وكودك مشكوك با 90-80 بار خواندن دچار مشكل بود كودك دچار اختلالات است.( اختلاف ميان سطح تلاشي وسطح پيشرفت)


3- تجزيه وتحليل يادگيري كودك: بايد ديد كه كودك دركدام مرحله دچار مشكل است. دردريافت اطلاعات- پردازش اطلاعات يا تبديل آن، كار تحقق بايد بسياردقيق باشد .
4- كشف مانع يادگيري: تكميل كننده مرحله سوم است.
5- مقابله وتفسير داده وتنظيم پيش فرض هاي تشخيص: تأييد پيش فرض ها به وسيله داده هاي عيني كه از بكار بستن آزمون هاي استاندارد به دست آمده اند، این تشخيص از آنجا كه مبناي برنامه ريزي آموزشي است از اهميتي والابرخوردار است.
6- تهيه وتنظيم يك طرح آموزشي براساس پيش فرض ها: هارسون وگراهام 10 گام معرفي كردند:
- كاركنان آموزش وپرورش از نگراني مدرسه آگاه كردند.
- وضعيت گذشته وكنوني كودك مورد بررسي قرارگيرد.
- موافقت كتبي ازوالدين.
- والدين حق برگشت وانصراف دارند.
- تيم ارزيابي تشكيل شود.
- خلاصه آن بصورت كتبي ارائه شود.


- تيم به ارزيابي ارائه خدمات به تصميم گيري بپردازد.
- براي دانش آموزان جديد به طرح يك برنامه عمقي اقدام خواهد شد.
- طرح آموزش انفرادي بايد پيش از شروع سال تحصيلي.
به دو رويكرد تشخيص مي پردازيم: } الگوي توانايي الگوي مهارتي {
شيوه هاي ارزيابي ناتوانايي هاي يادگيري باهدف تجويز برنامه هاي آمورشي

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید