بخشی از مقاله

چکیده

با تغییر پارادایم توسعه از کلاسیک به نوین، انسان محور توسعه و توسعه پایدار بالنـده تـرین منـاظره قـرن بیسـتم و مبنـای بسیاری از تحلیل ها و نظریه های قرن بیست و یکم قرار می گیرد.هدف
الگو سنتی و کلاسیک توسعه(رشـد)، حصـول رشـد اقتصادی به هر قیمتی است.در الگوی جدید (پایداری)، رشد کیفی با توجه بـه محـیط زیسـت و عـدالت اجتمـاعی مـد نظـر است.در این رویکرد
آموزش اثربخش ترین ساز و کار جامعه برای مقابلـه بـا بزرگتـرین چـالش قـرن، یعنـی توسـعه پایـدار است.توسعه پایدار به انسان های کل نگر، دارای تفکر سیستمی، دارای بینش میان و فرا رشته
ای، آگاه، خلاق و مشارکت جو نیاز دارد.بر این اساس آموزش حرفه ها و مهارت ها، آموزش نهادینه شـدن تغییـر و نـواوری، آمـوزش تقویـت مهـارت ادراکی، آموزش مهارت تصمیم گیری،
آموزش روحیه پژوهشی و خود نظارتی از مولفه های آمـوزش مسـتمر محسـوب مـی شود.لذا در این مقاله با نیم نگاهی به مفهوم جدید توسعه به آموزش مستمر و مادم العمـر و نقـش و تـاثیر و
ضـرورت آن در توسعه پایدار پرداخته شده است.

کلمات کلیدی: توسعه پایدار، آموزش، آموزش مستمر و مادام العمر


.1 مقدمه

یادگیری در انسان فرایندی روانشناختی و فطری است که در تمام سنین، زمان ها و مکان ها روی می دهد.گستره ی این فرایند شامل ساده ترین کارها تا پیچیده ترین انهاست و به صورت عمدی و
غیر عمدی، سازمان یافته و یا بدون سازمان، روی می دهد که از این فرایند تحت عنوان آموزش مداوم یا یادگیری مادام العمر یاد می شود.افراد با استفاده از آموزش های مستمر به دنبال افزایش دانش
ومهارت های مورد نیاز شغلی، اجتماعی، اقتصادی و شخصی خود هستند1]،.[16 به طور کلی افراد نسبت به قدرت و اهمیت آموزش مداوم به عنوان یکی از ابزار بهبود کیفیت زندگی اگاهیه
بیشتری یافته اند. همچنین یادگیری ابزار عملی بهبود کیفیت زندگی و ارتقاء شاخص های زندگی و یا تغییر ان را دراختیار ما قرار می دهد.چنانکه از مفهوم توسعه استنباط می شود پیشرفت همه
جانبه انسان از ملزومات آن بشمار می آید لذا آموزش مداوم بصورت همراستا با مفهوم توسعه یافتگی انسان را در این امر سوق داده و توسعه پایدار را موجب خواهد شد. با افزایش اطلاعات، دانش،
مهارت و قابلیت ها، توانایی و قدرت تطبیق پذیری فرد با تعییرات محیطی که همان نیروهای فزاینده توسعه یافتگی است فزونی یافته و حرکت رو به جلو را تسهیل و تسریع می نماید9]،.[8

1


.2 مفهوم آموزش مداوم و مستمر

مفهوم آموزش در طول زندگی به عنوان اصطلاحی علمی، برای اولین بار در دهه 1960 در بحث های یونسکو در خصوص تحولات آینده در آموزش بزرگسالان مطرح شد. این خواسته نقطه
آغاز پیدایش تفکر آموزش و یادگیری مداوم شد.[12] البته از لحاظ تاریخی، قدیمی ترین توصیه ها و توجه های جدی به یادگیری و آموزش مادم العمر به ظهور دین مبین اسلام بر می گردد. در
تعریفی از آموزش مادم العمر و مستمر به این موارد استناد شده است:

-1فرایندی که طی آن افراد شاغل و هم افراد بیکار به طور مستمر و پیوسته خود را پرورش می دهند. -2فرایندی که می تواند هم فعالیت های رسمی و هم فعالیت های غیر رسمی را شامل
شود.[7]

-3فرایندی که منجر به ایجاد ساختارهایی برای نهادینه شدن آموزش و یادگیری مستمر و خلق شرایطی برای تسهیل یادگیری و نحوه یادگیری می شود.[3] ژاک دلوز، رئیس پیشین کمیسیون
آموزش و پرورش برای قرن 21، طی گزارشی تحت عنوان(یادگیری، گنج درون) چهار ستون را زیر بنای آموزش و پرورش معرفی می کند تا به کمک آن هیچ یک از استعدادهای انسانی که
همچون گنجینه ای در نهاد هر انسانی نهفته است، بلااستفاده باقی نماند، به فعلیت برسد. این بنیان ها عبارتند از:

➢ یادگیری برای زیستن: اولین اصل یادگیری نامیده می شود. این نوع یادگیری تسلط پیدا کردن بر ابزارهای دانش است که می توان در زندگیآن را به عنوان وسیله ای برای اگاهی
از خود، محیط و کسب مهارتهای شغلی قامداد نمود و هم به عنوان هدف در نظر گرفت. زیرا باعث درک لذت کشف و دانایی می شود. یادگیری برای دانستن با یادگیری چگونه یاد گرفتن ارتباط دارد.
زیرا هر دو شامل مواردی مانند توسعه ی تمرکز حواس، تقویت حافظه و توانایی تفکرند. در خصوص این اصل، به نظر می رسد مهمترین کار موسسات آموزشی، آموزش جوانان است.[4]

➢ یادگیری برای بودن :این اصل با رشد استقلال، توانایی تفکر منطقی و مهارت در بحث مربوط است. به طوریکه افراد بتوانند به بهترین شیوه، با موقعیت های مختلف زندگیشان
روبرو شوند. اصل یادگری برای بودن بر توسعه ی انسانی ناشی از آکاهی نسبت به خود و روابط خود با سایر افراد مبتنی است.[7]

➢ یادگیری برای انجام دادن:این اصل یادگیری تاکید دارد، انسانها نیازمند آنندکه توانایی رویارویی با موقعیت های مختلف و اغلب غیر قابل پیش بینی و توانایی کار کردن در فعالیت
های گروهی را کسب کنند.[8] یونسکو در خصوص این اصل، به این نوضوع اشاره می کند که در صنعت رشد دانش و اطلاعات به عنوان عامل موثر در سیستم های تولید، باعث می شود که به
جای تاکید بر مهارت شغلی بیشتر، به صلاحیت های شخصی اهمیت داده شود.[10]

➢ یادگیری برای با هم زیستن:بدیهی است برای شناخت دیگران، شخص ابتدا باید خود را بشناسد و تنهت در این صورت قادر خواهد بود خود را به جای دیگران قرار دهد و
واکنشهای انان را درک کند. توسعه ی چنین یکدلی در قالب رفتار اجتماعی، در طول زندگی انسان ضرورتی اجتناب ناپذیر خواهد بود.[3]

2


آموزش مستمر دارای کلیتی است که همه سطوح و مراحل سنی را در بر می گیرد و در پی آن است که هر محیطی، بالقوه محیط یادگیری است و در نتیجه مدرسه دیگر جایگاه منحصر تعلیم و تربیت
نیست. آموزش مداوم و مستمر دارای جامعیتی است که کلیه اجزا و عناصر آموزشی و پرورشی را در بر می گیرد. این نوع آموزش نظام آموزشی خاصی نیست بلکه بستری است که هر طرح
آموزشی جامع بر مبنای آن ایجاد می شود لذا باید زمینه ساز پیشرفت و توسعه هر یک از اجزای تشکیل دهنده نظام تربیتی باشد.[3] آموزش مستمر رشدی است که جهت آن را خود شخص تعیین می
کند، یعنی فهم خویش و جهان و کسب مهارت ها و توانایی های جدید، تنها ثروت واقعی که فرد از کف نخواهد داد، سرمایه گذاری بر روی خود است.[2] در آموزش مستمر و یادگیری مداوم مستقل
بودن و خود راهبری، استفاده از تجارب قبلی خود و دیگران، تنوع منابع یادگیری، انعطاف پذیری فکری و مهارتی، سازگاری با محیط، مسئله محوری، ایجاد انگیزه در یادگیرنده و روز آمد سازی
مهارت های زندگی، عوامل حیاتی به شمار می روند.[7] به طور کلی آموزش مداوم رویکردی برای آموزش و یادگیری مداوم است که افراد انسانی را قادر می سازد با کسب دانش، مهارت و نگرش
لازم، انواع مختلف وظایف انسانی و اجتماعی خود را برای زیستن، با هم زیستن و شکوفایی ویژگی های فطری در طول زندگی انجام دهد.[9]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید