بخشی از مقاله

هفت آسمان و زمين




در قرآن كريم هفت مورد به صراحت و دو مورد به كنايه سخن از آسمانهاي هفت‌گانه گفته دشه است. و در يك مورد نيز ظاهراً سخن از زمين‌هاي هفت‌گانه گفته شده است. كه به برخي از آن آيات اشاره مي‌كنيم :
« الله الذي خلق سبع سموات و من الالرض مثلهن يتنزل الامر بينهن »[1]
« خداوند همان كسي است كه هفت آسمان را آفريد، و از زمين نيز همانند آنها را ،‌فرمان او در ميان آنها پيوسته فرود مي‌آيد. »
در آيات ( سوره بقره/12 ـ اسراء/44 ـ مؤمنون/86 ـ فصلت/12 ـ ملك/3 ـ نوح/15) نيز سخن از آسمانهاي هفتگانه است.
و در مؤمنون / 17 نيز ظاهرا سخن از آسمانهاي هفتگانه آمده است « و لقد خلقنافوقكم سبع طرائق» اما تصريح نشده است. همچنانكه در آيه 13 سوره عم «و بنيافوقكم سبعا‌ً شداداُ» به كنايه آمده است.
و در آيه 12 سوره طلاق كه گذشت ظاهر سخن از زمي‌هاي هفتگانه « و من الارض مثلهن » شده است ولي تصريح نشده است.

تاريخچه و ديدگاهها:
قرآن كريم هفت آسمان را از كلام نوح (‌نوح/ 15) نقل مي‌كند و علامه طباطبائي در ذيل آيه نتيجه مي‌گيرد كه مشركين معتقد به هفت آسمان بوده‌اند كه نوح بوسيله اين مطلب با آنان احتجاج مي‌كند. پس معلوم مي‌شود مسذله هفت آسمان قبل از اسلام بلكه قبل از پيدايش اديان يهود و مسيحيت مطرح بوده است.
در كتاب مقدس نيز به صورت متعددي سخن از آسمان گفته شده است گاهي آسمان مادي و گاهي آسمان روحاني كه خارج از اين دنياست و در آنجا قداست و سعادت برقرار مي‌باشد و محل مخصوص حضرت اقدس الهي است. و حضرت مسيح يا پسر انسان از آنجا نزول مي‌كند.
خاخامهاي يهود بر اين عقيده‌اند كه هفت آسمان هست سه تا از آنها هيولائي ( يا جسماني) است و چهار تا روحاني مي‌باشد . كه ملائكه و مقدسين در آنجا ساكنند.[2]
مدتي پس از آنكه قرآن كريم سخن از آسمانهاي هفت‌گانه گفت، نظريه‌هاي كيهان شناسي يوناني وارد حوزه جهان اسلام شدو مسلمانان در دوره خلافت عباسيان با هيئت بطلميوسي[3] آشنا شدند.
در اينجا اشكالي پديد آمد: تعداد افلاك در هيئت بطلميوسي نه عدد بود اما تعداد آسمانهاي قرآن هفت عدد بود.
از اين دانشمندان مسلمان در پي توجيه و انطباق يافته‌هاي علمي زمانه خود با آيات قران برآمدند . و در اين رابطه چند راه حل انديشيده‌ شد:
1ـ بوعلي سينا(370ـ428 ق) بيان داشت كه عرش در قران « و يحمل عرش ربك فوقهم يومئذ ثمانية »[4] همان فلك نهم يا فلك الافلاك هيئت بطلميوسي است. او افلاك هشتگانه را همان ملائكه‌اي مي‌دانست كه عرش را حمل مي‌كنند.[5]او سعي كرد بدين وسيله بين كلام الهي و هيئت بطلميوسي جمع كند.


2- خواجه طوسي ( 597ـ672 ق) متكلم و منجم مشهور مسلمان تلاش كرد تا عدد افلاك را از نه، به هفت تقليل دهد.اما مورد حمايت دانشمندان قرار نگرفت.[6]


3ـ علامه مجلسي (ره) (م 1111 ق) محدث مشهور شيعه در مورد آيه 29 سوره بقره « ثم استوي الي السماء فسواهن سبع سماوات » نوشت: هفتگانه بودن آسمانها منافاتي با نه گانه بودن آنها كه در علم نجوم، ثابت شده است، ندارد، زيرا آسمان هشتم و نهم در زبان ديني، به كرسي و عرش تعبير شده است.[7]


4ـ حاج ملا هادي سبزواري در كتاب شرح منظومه خويش كه در سال 1261 ق نوشته شده است، فلك هشتم را كرسي و فلك اطلس ( فلك نهم) را همان عرش مي‌داند. علت اين امر را جمع بين عقل و شرع مي‌داند.[8]


تذكر: بوعلي سينا وعلامه مجلسي و ملاهادي سبزواري دليل قانع كننده‌اي بر اين تطبيق ارائه نكرده‌اند و لذا كلام ايشان قابل قبول به نظر نمي‌رسد. بلكه معناي لغوي و اصطلاحي عرش و كرسي با فلك هشتم و نهم مناسبتي ندارد.


كرسي به معناي تخت و كنايه از سلطه و سيطره و تدبير و قيوميت خدا است.[9]عرش نيز در لغت، در اصل به معناي خانه سقف‌دار است و به معناي تخت حكومت نيز آمده است چرا كه بلند است. و در قرآن و روايات به معناي مركز دستورات عالم است كه رشته امور جهان به آن منتهي مي‌شود[10]و مفسران نيز آن را به معناي « مظهر حكومت » دانسته‌اند . و منظور سلطنت و حكومت الهي است.[11]
5ـ يدالله نيازمند شيرازي در كتاب خويش مي‌گويد منظور از عرش كائنات لايتناهي است و آسمان‌هاي هفت‌گانه كراتي است كه به ودور زمين و خورشيد هر دو در حركت هستند كه هفت عددند.[12]
تذكر: جالب است كه بدانيم تعداد سيارات منظومه شمسي كه تا زمان انتشار كتاب فوق (1335 ش) كشف شده بود و مؤلف از آنها اطلاع داشت نه عدد بوده‌اند ولي شش عدد آنها همراه با ماه به دور زمين مي‌چرخند و لذا ايشان دو مورد ( يعني عطارد و زهره) را به حساب نياورده و شش عدد باقي مانده را از آسمانهاي هفتگانه دانسته و وقتي يكي كمبود داشته است كره ماه را هم اضافه كرده است.
6ـ اما فخر رازي نيز بر آن است كه اسمانهاي هفتگانه همان هفت فلك(قمر ـ عطارد ـ زهره ـ خورشيدـ مريخ ـ مشتري ـ زحل) است. و آن را با هيئت بطلميوس تطبيق داده‌اند.[13]
7ـ شيخ قاسمي در تفسير محاسن التأويل مي‌گويد كه آسمانهاي هفتگانه در قرآن همان سيارات هفتگانه است. كه برخي فوق برخي قرار دارد.[14]
تذكر: البته فخر رازي وشيخ قاسمي نمي‌دانستند كه روزي اورانوس، نپتون و پلوتن و سياره‌هاي كوچك بين مشتري و مريخ بر تعداد سيارات منظومه شمسي اضافه مي شود.[15]


و اصولاً همانطور كه بيان خواهيم كرد لفظ « آسمان» به معناي كرات آسماني(سيارات و ستارگان) در لغت و اصطلاح نيامده است تا هفت آسمان بر هفت سياره منظومه شمسي حمل شود . بلي آسمان به معناي جهت بالا، جو زمين و جايگاه ستارگان(فرقان/61 ـ ابراهيم /24 ـ ق /9) در قرآن آمده است. ولي به معناي خود ستارگان نيامده است.[16]


پس كلام نيازمند شيرازي. فخر رازي و شيخ قاسمي دليلي ندارد. و نوعي تحميل بر قرآن است.
8ـ عبدالقادر مغربي مي‌نويسد كه : حكمت ذكر هفت آسمان در قرآن اين است كه مخاطبين نمي‌توانستند بيشتر از ان هفت سياره را ببينند و درباره آنها فكر كنند. و اين هفت عدد مشهور بين مرد بود و لذا قرآن به اين تعداد اكتفا كرد.[17]


تذكر: اين مطلب هم دليل ندارد و مخالف حس است چرا كه اعراب و غير اعراب در شب‌ها ستارگان زيادي مي‌ديدند كه مي‌توانستند راجع به آنها فكر كنند. بلكه قرآن در برخي موارد مطالبي را ذكر مي‌كند كه بشر از شمارش و فهم آنها عاجز است: « ان تعدوا نعمت الله لاتحصوها» .[18]


بلي اگر مقصود ايشان اين باشد كه عدد هفت دلالت بر كثرت مي‌كند احتمال معقولي است كه بايد مورد بررسي قرار گيرد.


9ـ برخي ديگر از علما گفتند كه مقصود از آسمانهاي هفتگانه مدارهاي سياراتي كه دور خورشيد مي‌گردند. [19]
تذكر: اين مطلب هم با معناي لغوي و اصطلاحي سماء مناسبتي ندارد همانطور كه بيان خواهيم كرد.
10 ـ برخي ديگر گفتند كه مقصود طبقات مختلفي است كه بر زمين احاطه دارند.[20]
از جمله نويسنده كتاب « راز آسمانهاي هفتگانه» مي‌نويسد:
« با مطالعه و تحقيقي كه اينجانب در اين مورد داشتم به اين نتيجه رسيده‌ام كه منظور از « سبع سماوات» هفت‌ لايه مجزا از اتمسفر است كه زمين را در بر گرفته است و از مجاورت زمين شروع مي‌شود و تا هزاران كيلومتر اطراف آن ادامه مي‌يابد.
اين هفت لايه كه به صورت شماتيك نمايش داده مي‌شود: به ترتيب از مجاورت زمين عبارتند از : لايه‌هاي هموسفر ـ يونوسفر ـ لايه N مولكولي ـ لايه O اتمي ـ لايه He اتمي ـ لايه H اتمي و بالاخره لايه خلأ كه مقدار آنها مجموعا هفت تا مي‌گردد. لازم به ذكر است كه اين لايه‌ها از هم مجزا هستند.»
سپس تذكر مي‌دهند كه پيشنهاد مادي بودن هفت آسمان منتفي كننده نظريه معنوي بودن آنها نيست زيرا نظم ماوراء مادي مي‌تواند در خود ماده و عالم ماده ظهور داشته باشد.
سپس با ارائه شكل‌ها، اطلاعات مفصلي راجع به ضخامت و محتواي اين لايه‌ها را ارئه مي‌كند. [21]
تذكر: آسمان گاهي به معناي جو زمين مي‌آيد( مثل آيه 7 سوره ق) پس اين احتمال قابل طرح است و از اين رو بعدا در مورد آن سخن خواهيم گفت .
11ـ علامه شهرستاني مي‌گويد:
« در قرآن و حديث آمده است كه ما هفت زمين و هفت آسمان آفريده ايم . هفت زمين عبارتند از : عطارد، زهره، زمين، مريخ، مشتري،‌زحل و اورانوس؛ و هفت آسمان همان جو اتمسفري است كه اين سيارات هفتگانه را احاطه كرده است.
تذكر: هنگامي كه از علامه شهرستاني پرسيدند چرا نپتون و پلوتن را به حساب نمي‌آوريد؟ پاسخ داد كه اين دو سياره با چشم عادي قابل رؤيت نيستند. از اين رو در ليست قرآن و حديث نيامده‌اند.[22]
البته اشكال اصلي سخن علامه شهرستاني آن است كه لفظ « ارض» لغتا و اصطلاحا بر شش سياره فوق اطلاق نمي‌شود.


12ـ برخي ديگر از صاحب‌نظران و مفسران برآنند كه : همه اين سيارات و منظومه‌هاي و ستارگان و حتي كهكشانها فقط آسمان اول قرآن هستند و شش آسمان ديگر خارج از ديدگاه بشري قرار گرفته‌اند.[23] و همين احتمال مورد قبول صاحبان تفسير نمونه قرار گرفته است.[24]


تذكر : اين سخن در حد يك احتمال قابل طرح است كه بعدا بدان خواهيم پرداخت.
13ـ محمد باقر بهبودي در كتاب هفت آسمان به اين نظريه رسيد كه : قرآن در باره هفت آسمان، تنها به خانواده منظومه شمسي نظر دارد، نه ساير منظومه‌ها چون سرنوشت كره زمين فقط، با سرنوشت منظومه شمسي ارتباط دارد. و در منظومه شمسي هفت آسمان همان هفت كره سياره‌اي است كه بر فراز زمين و فراز سر بشر در پرواز است نه آن سياره‌هاي زيرين كه در حكم زمين‌اند و از فراز سر نمي‌گذرند.


اين هفت آسمان عبارتند از : مريخ، مشتري، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتن و خرده سيارات آستروئيد( كليد معماي هفت آسمان)[25]سپس ايشان توضيحات مفصلي در مورد هر يك از اين سيارات ( آسمان‌ها )‌مي‌دهند.


تذكر: ايشان توضيح نمي‌دهد كه چرا عطارد و زهره را از دور خارج كرد. و يا ماه را كه بر فراز سر ما عبور مي‌كند به حساب نياورد. و نيز توضيح نداد كه چگونه سرنوشت زمين با خارج از منظومه شمسي ( با توجه به حركت خورشيد و منظومه و ستاره‌هاي دنباله‌دار...) بي آرتباط است.


14ـ از مجموع سخنان علامه طباطبائي (ره) در زير آيات (سجده /5 ـ فصلت/12 ـ مؤمنون/17 ـ نوح/15) بدست مي‌آيد كه ايشان در مورد واژه آسمان در قرآن معناي ديگري مطرح مي‌كنند و آن را امري معنوي يعني مقام قرب و حضور و راهي براي سلوك امر و تدبير عالم و رفت و آمد ملائكه مي‌داند كه از آن طريق امر الهي جريان مي‌يابد.[26]
تذكر: هر چند كه آسمان به معناي مقام قرب و حضور( آسمان معنوي) در همه آيات قرآن قابل قبول نيست چرا كه در برخي آيات سخن از نزول باران از آسمان (يعني جو زمين و محل ابرها) است. «و انزلنا من السماء ماءً مباركا»[27] اما سخن علامه در برخي موارد صحيح است و مي‌تواند چهره بحث را در آن موارد عوض كند كه در ادامه به آن مي‌پردازيم.
نكته : قبلاً بيان شد كه يهوديان و مسيحيان نيز آسمان معنوي را قبول داشتند.
15ـ برخي ديگر از نويسندگان بر‌آنند كه از آيه 29 سوره بقره و آيات 15 و 16 سوره نوح استفاده مي‌شود كه منظور از هفت آسمان آسمانهاي زمين است كه ماه در آن تابان خورشيد در ميانشان فروزان مي‌باشد. خواه جو زمين كه از لحاظ غلظت و رقت هوا به هفت قسمت تقسيم شده، باشد خواه هفت ستاره منظومه شمسي كه خورشيد چون چراغي كاشانه آنها را گرم و نوراني مي‌سازد.


احتمال ديگر اين است كه تقسيم آسمانها به « هفت » تقسيمي باشد» گذشت.
16ـ دكتر محمد جمال‌الدين الفندي هفت آسمان قرآن را اينگونه تقسيم‌بندي مي‌كند:
آسمان اول: همان منظومه شمسي است.


آسمان دوم: كهكشان راه شيري است.
آسمان سوم : مجموعه‌اي از كهكشان‌هاست كه نام آن ط المجموعة المحلية» گذشت.
آسمان چهارم : فلك « عناقيد الدرجة الاولي» است كه حدود 20 ـ 50 ميليون سال نوري از ما دور است.


آسمان پنجم : فلك« عناقيد الدرجة الثالثة » هستند كه 2-3 بيليون سال نوري از ما دور هستند.
و آسمان هفتم: آسماني است كه از امواج راديويي آن خبر داريم .[28]
تذكر : سخن ايشان دليلي ندارد. يعني لفظ « سماء» لغتا و اصطلاحا بر كهكشان خاصي اطلاق نشده است و كاربرد آن در قرآن به اين صورت اثبات نشده است.


17ـ طنطاوي بر آن است كه عدد هفت در آيات هفت آسمان واقعي نيست و مي‌تواند تعداد زيادتري آسمان وجود داشته باشد. و ريشه تعيين عدد هفت همان افكار يونانيان است كه از علماي اسكندريه به ارث رسيده كه نه فلك را قائل بودند كه هفت عدد آنها (ماه ـ عطارد ـ زهره ـ خورشيد ـ مريخ ـ مشتري ـ زحل) به دور زمين مي‌چرخند و فلك هشتم جايگاه ثوابت و فلك نهم مبدء حركت (فلك اطلس ) بوده است اين افكار كه از طريق فارابي و بوعلي به ما رسيده است باعث تطبيق با « سموات سبع» قرآن و عرش و كرسي شد . در حالي كه در علوم جديد حدود ششصد سياره بسيار كوچك ميان مريخ و مشتري يافته‌اند. كه بزرگترين آنها « سرس» نام دارد كه 500 ميل قطر دارد.
پس اگر خدا فرمودكه هفت آسمان هست منافاتي ندارد كه تعداد بيشتري آسمان وجود داشته باشد. و عدد قيد نيست. و اين عدد هفت در قرآن دليل بر انحصار تعداد آسمانها نيست.[29]
تذكر: برخي نويسندگان معاصر به طنطاوي به شدت اشكال كرده‌اند كه اين سخنان خلاف ظاهر آيات قرآن است كه عدد هفت را معين مي‌كنند.[30]
18ـ دكتر محمد صادقي تعداد آسمانها را هفت عدد واقعي مي‌داند و آسمان را جرم نه فضاي خالي معرفي مي‌كند و تمام سيارات منظومه شمسي از آسمان اول است و آسمانهاي ديگر بر‌ آن احاطه دارد كه نمي‌دانيم در آنها چيست. و همه در اثر تقسيم گاز اوليه جهان بوجود آمده‌اند.[31]
19ـ برخي از صاحب‌نظران با طرح مسأله هفت آسمان قرآن كريم مدعي شده‌اند كه با توجه به كشفيات جديد علوم كيهان شناسي در صحنه كهكشانها، اين گزاره قرآن نوعي اعجاز علمي قرآن را در بر دارد.[32]
تذكر : در مورد اين دو ديدگاه در ادامه سخن خواهيم گفت.

نكات تفسيري :
اكنون براي آنكه مقصود قرآن از هفت آسمان و زمين روشن شود ناچاريم كه به چند پرسش اساسي پاسخ گوييم و نظرات لغويين و مفسران قرآن را در اين زمينه بررسي كنيم:

پرسش اول: مقصود از آسمان(سماء) چيست؟
كلمه«سماء» و مشتقات آن كه سيصدوده‌بار در قرآن كريم به كار رفته است، مفهوم جامعي است كه مصاديق و معاني متعددي از آن اراده مي‌شود. و لذا در لغت، علم و قرآن با مقاصد و معاني متفاوتي بكار رفته است:
الف : « سماء» در لغت از ريشه« سمو» (به معناي بلندي) است و اصل آن از آرامي و سرياني و عبري(شيميا) است.[33]و به معناي بالا وب رتر ( فوق ) است. آسمان هر چيزي، بالاي آن چيز را گويند. و حتي برخي لغويين ادعا كرده‌اند هر بالايي نسبت به پايين آن آسمان و هر پايين نسبت به بالاي آن زمين است.[34]


ب: آسمان در فيزيك جديد اينگونه تعريف شده است:
« پديده‌اي نابوده[ معدوم] و گنبدنما كه زمينه دين سيارات و ستارگان است.»[35]
پ: آسمان در قرآن:


كلمه « سماء » ( آسمان) در قرآن به صورت مفرد (السماء ـ سما) و جمع (سموات ـ السموات) بيش از سيصد مرتبه به كار رفته است. ولي در همه موارد به يك معنا و در يك مصداق بكار نرفته است. و بطور كلي آسمان در قرآن در دو مفهوم مادي(حسي) و معنوي به كار رفته است. كه برخي از موارد آن عباتند از:


1ـ آسمان( سما) در معناي بالا ( جهت بالا): اين معنا موافق معناي لغوي آسمان است و براي نمونه آيه زير را مثال زده‌اند:


« اصلها ثابت و فرعها في السماء »[36]
« همانند درخت پربركت و پاكيزه كه ريشه آن در زمين ثابت و محكم است و شاخه‌هاي آن به آسمان كشيده شده»


اين معنا را برخي از مفسران معاصر آورده‌اند[37]ولي برخي ديگر از صاحب‌نظران برآنند كه اين معنا بصورت مجازي يا مسامحه در قرآن به كار رفته است. [38]چرا كه فوق (جهت بالا) جمع بسته نمي‌شود پس مثلا« سبع سموات» نمي‌تواند به اين معنا باشد .


2ـ آسمان به معناي جو اطراف زمين يعني جايي كه ابرها قرار گرفته‌اند و هوا در آن است. مثال:
« ونزلنا من السماء ماءً مباركا»[39]
« و از آسمان آب مباركي را فرو فرستاديم »
3ـ آسمان به معناي مكان سيارات و ستارگان : مثال:
« تبارك الذي جعل في السماء بروجا و جعل فيها سراجا و قمرا منيرا»[40]
« بزرگوار آن خدائي كه در آسمان برج‌ها مقرر داشت و در ان چراغ روشن خورشيد و ماه تابان را روشن ساخت.»
4ـ آسمان به معناي مقام قرب و مقام حضور كه محل تدبير امور عالم است.
برخي از مفسران مثل علامه طباطبائي (ره) در موارد متعدد« سماء» را به اين معنا ارجاع داده‌اند.[41]مثال:
« يدبر الامر من السماء‌الي الارض»[42]
« اوست كه امر عالم را از آسمان تا زمين تدبير مي‌كند.»
5ـ آسمان به معناي موجود عالي و حقيقي:
بري از صاحب‌نظران برآنند كه آسمان در قرآن همانگونه كه به معناي آسمان مادي بكار رفته است. ( مثل سموات سبع) در معناي علو مرتبه وجود و موجود عالي نيز بكار رفته است كه همان سماء معنوي و عالم فوق ماده است كه همه هستي از آن مرتبه بالاتر نازل مي‌شود.[43]مثال:
« و في السماء رزقكم و ما توعدون»[44]


« روزي‌تان و آنچه به شما وعده داده مي‌شود (كه ظاهرا بهشت منظور است) در آسمان قرار دارد.»


جمع‌بندي:
لفظ « سماء » در قرآن و علم و لغت به يك معناي واحد به كار نرفته است بلكه در معاني و مصاديق مختلف بكار رفته است. و به عبارت ديگر مشترك لفظي است. هر چند ممكن است برخي از اين معاني و مصاديق را در يك مفهوم واحد جمع كرد. براي مثال معناي چهارم و پنجم قرآني (كه از علامه طباطبائي ( ره) و استاد مصباح يزدي نقل كرديم) را مي‌توان در معناي آسمان معنوي جمع كرد.



پرسش دوم: مقصود از زمين (ارض) چيست؟
كلمه « ارض» در قرآن كريم 461بار به كار رفته است و هيچگاه به صورت جمع نيامده است. بلكه در قرآن هميشه مفرد استعمال شده است. اما اين كلمه در لغت و قرآن داراي معاني و مصاديق مختلف است:
الف ـ در لغت: ارض جنس است و جمع آن« ارضون و اراضي » است به معناي كره خاكي كه انسان بر روي آن زندگي مي‌كند، مي‌باشد. البته گاهي به مفهومي در مقابل «سماء» آمده كه به معناي هر چيزي پست و پايين مي‌باشد.[45] و نيز به معناي جرم آمده است. اما معناي حقيقي آن پايين مقابل بلندي و بالا (سما) است و هنگامي كه مطلق گفته شود به معناي كره خاكي است.[46]
ب ـ در قرآن كريم ارض به چند معنا به كار رفته است:
1ـ ارض به معناي كره زمين كه بصورت اسم خاص و علم شخصي است. (مثال‌ها و آيات آن زياد است.)
2ـ ارض به معناي قطعات زمين.
مثال: در قرآن در مورد تبعيد محاربين آمده است:
« اوينفوا من الارض»[47]
« يا محاربين را از زميني (كه در آن زندگي مي‌كنند) خارج مي‌كنند.»
روشن است كه در اينجا مراد از « ارض » كره زمين نيست بلكه مقصود سرزمين آنهاست.
3ـ ارض به معناي « عالم طبيعت» در مقابل « سما » به معناي عالم ماوراء طبيعت:
مثال:
« و لكنه اخلد الي الارض واتبع هويه ...»
« اما او (بلعم باعورا) بر زمين، روي آورد و از خواهش‌هاي خويش پيروي كرد و...»
كه در اينجا « اخلد الي الارض» به معناي دلبستگي به زمين و دنياست كه يك امر قلبي است. و بر اساس اين معنا و با اين اطلاق آسمان مادي هم ارض است.[48]يعني آسمان و زمين هر دو جزء دنياست.
4ـ ارض در هنگامي كه جمع بسته شود(ارضون) به معناي طبقات داخلي زمين است.
5ـ ارض در هنگامي كه جمع بسته شود(ارضون) به معناي مناطق آباد زمين يا اقليم‌هاي آن است.
در قديم اقليم‌هاي هفتگانه داشته‌اند و امروزه هم زمين را به مناطق هفتگانه ( دو منطقه منجمد شمالي و جنوبي ـ دو منطقه معتدله ـ دو منطقه حاره و يك منطقه استوايي) تقسيم مي‌كنند.
تذكر: اين دو معناي اخير را برخي مفسران به صورت احتمال در زير آيه 12 سوره طلاق فرموده‌اند[49]


جمع‌بندي:
مي‌توان گفت كه كلمه « ارض»نيز مثل « سما» داراي دو قسم ارزشي و غير ارزشي ( مادي و معنوي) است. و زمين (حسي) غير ارزشي گاهي به معناي قطعات وقاره‌ها ـ طبقات داخلي زمين ـ كره خاكي مي‌آيد. و ارض ارزشي ( معنوي ) به معناي عالم پست طبيعت است.

پرسش سوم: مقصود از سبع ( هفت ) چيست؟
كلمه سبع ( هفت) در عربي به دو صورت بكار مي رود:
الف ـ هفت به معناي عدد مشخص و معين كه در رياضيات بكار مي‌رود.
ب: هفت به عنوان نماد كثرت؛ چرا كه گاهي در عرب كلمه « هفت » بكار مي‌رود و معناي كنائي آن( تعداد زياد و كثير) مراد است. براي مثال در قرآن مي‌خوانيمك
« ولو انما في الارض من شجرة اقلام و البحر يمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت كلمات الله ان الله عزيز حكيم » [50]
« و اگر هر درخت روي زمين قلم شودو آب دريا به اضافه هفت درياي ديگر مداد گردد باز نگارش كلمات خدا ناتمام بماند همانا خدا را اقتدار و حكمت ( بي‌پايان) است.»
روشن است كه مراد از « هفت دريا » در اينجا بيان كثرت است و اگر صدها دريا هم باشد براي نگارش كلمات خدا كافي نيست.
در آيات « سبع سموات» برخي از مفسران احتمال دوم را ذكر كرده‌اند[51] و برخي از صاحب‌نظران نيز احتمال اول را قوي دانسته‌اند[52] ولي هر دو احتمال در « سبع سموات» بعيد بنظر نمي‌رسد.
اگر احتمال اول را پذيرفتيم پس مراد ( در آيه 12 سوره طلاق) آن است كه هفت آسمان واقعي وجود دارد و اگر احتمال دوم را پذيرفتيم مراد آيه آن است كه تعداد زيادي آسمان وجود دارد.
البته بر حسب معاني مختلف « ارض و سما » كه بيان شد معاني متناسب و متفاوتي از آيه پيدا مي‌شود مثال: هفت آسمان پر از ستاره و سياره آفريد و هفت عدد كره زمين آفريد.
هفت طبقه جو زمين رآفريد و هفت طبقه داخلي زمين را آفريد.
هفت مرتبه عالي وجود و مقام قرب آفريد و هفت مرتبه پايين از طبيعت آفريد.

پرسش چهارم: مقصود از مثل هم بودن(مثلهن) در آيه چيست؟
در مورد مثليت در آيه (12 سوره طلاق ) چند احتمال وجود دارد:
الف ـ همانند بودن آسمان و زمين در مورد تعداد ( عدد هفت ) [53]:
يعني : خداوند هفت آسمان آفريد و همانند آنها هفت زمين خلق كرد در اين صورت « من» در « من الارض مثلهن» بيان جنس است يعني از جنس زمين نيز هفت عدد آفريد.
اگر اين احتمال را در مورد « مثل » بپذيريم، همان احتمالات گذشته در مورد زمين و آسمان( ارض ـ سما) پيدا مي‌شود كه لازم است به صورت متناسب در نظر گرفته شود. براي مثال:
هفت طبقه آسمان(جو زمين) با هفت طبقه داخلي زمين.
هفت عالم و جهان پر از ستاره با هفت عدد كره زمين.
هفت مرتبه عالي وجود و حضور و قرب الهي با هفت مرتبه وجود پايين.
ب ـ مثل بودن زمين و آسمان در مورد معلق بودن و شناور شدن در فضا:
يعني : همانگونه كه خداوند سيارات و ستارگان آسمانها را شناور در فضا و بدون تكيه‌گاه و ستون افريد، زمين را نيز همانگونه خلق كرد.[54]
در اين صورت آسمان به معناي مجموعه سيارات و ستارگان معنا مي‌شود. و زمين به معناي كره خاكي است. و مي‌تواند عدد « هفت» در مورد زمين مقصودنباشد.
پ ـ مثل هم بودن در مورد ملكوتي بودنك


يعني - خداوند آسمان (مقام قرب و حضور و ملكوت) را آفريد و از زمين چيزي شبيه آسمان آفريد، يعني انساني را خلق كرد كه مركب از ماده زميني و روح ملكوتي آسماني است. [55]


در اين صورت ط من» در ط من الارض مثلهن » به معناي نشويه است يعني: از زمين (خاك) انساني ملكوتي مانند آسمان ملكوتي نشأت گرفت و آفريده شد. كه در اين صورت چندين معناي «ارض» و « سما» مطرح نمي‌شود بلكه آسمان به معناي مقام قرب و حضور و ملكوت است و ارض به معناي كره خاكي يا مرتبه پست طبيعت است .



پرسش پنجم: مقصود قرآن از واژه « هفت آسمان» چيست؟
با توجه به مقدماتي كه گذشت و معاني و مصاديقي كه براي كلمه « ارض ـ سما ـ سبع ـ مثل »، بيان شد مي‌توانيم نتيجه بگيريم كه چندين احتمال در مورد واژه « هفت آسمان» وجود دارد:
1ـ هفت به معناي عدد حقيقي باشد كه در اين صورت اين احتمالات متصور است:
الف : هفت آسمان پر از ستاره و سياره مثل هفت كره خاكي زمين.


اين مطلب از نظر علمي نيز ممكن است چرا كه برخي دانشمندان گفته‌اند كه ميليون‌ها خورشيد و سياره مشابه زمين در كهكشان‌هاي جهان وجود دارد. همانگونه كه احتمال وجود جهان‌هاي مشابه اين آسمان پر ستاره را بعيد نمي‌دانند چرا كه دانشمندان علم نجوم و فيزيك كيهاني با تلسكوپ‌هاي خود توانسته‌اند تا ميلياردها ستاره و سياره را ببينند ولي مي‌گويند كه هنوز فضاهاي ناشناخته و تاريكي وجود دارد كه از دامنه ديد ما خارج است.[56]
پس احتمال وجود شش جهان مشابه و شش آسمان ديگر كه هنوز كشف نشده است وجود دارد . و اين مطلب با ظاهر برخي آيات قرآن نيز همگوني دارد.[57]
ب ـ هفت مقام قرب و حضور و موجود عالي معنوي (هفت آسمان) در مقابل هفت مرتبه پست وجودي طبيعت (هفت زمين).
تذكر : در اين دو صورت مثل بودن آسمان و زمين در « هفت بودن» آنهاست.
2ـ هفت به معناي كثرت باشد:
در اين صورت احتمالات زير متصور است:
الف ـ آسمان‌هاي زيادي ( مجموعه كرات و سيارات و ...) خلق كرد. و زمين‌هاي زيادي ( كره‌‌هاي خاكي مشابه زمين) خلق كرد . كه همه آنها در فضا شناور و معلق هستند .
ب ـ تعداد زيادي از طبقات جو زمين را خلق كرد. و تعداد زيادي از طبقات داخلي زمين يا قطعات زمين و اقليم‌ها را خلق كرد.
امروزه در علوم زمين شناسي و هواشناسي طبقات آنها را از نظر مقدار تراكم مواد يا مواد سازنده آنها تقسيم مي‌كنند. و در اين صورت آيه اشاره به اين طبقات است. و يا اشاره به مناطق هفتگانه زمين باشد. كه قبلاً بيان كرديم.
پ ـ مراتب معنوي و مقامات قرب و حضور و موجودات عالي بسياري خلق كرد مراتب پست طبيعت را كه بسيار است خلق كرد.
تذكر : در اينجا احتمالات ديگري نيز مي‌تواند وجود داشته باشد و برخي افراد نيز بدان‌ها اشاره كرده‌اند ولي چون بسيار ضعيف و دور از ظاهر آيه بود بدان‌ها اشاره نكرديم (مثل اينكه مراد هفت سياره منظومه شمسي باشد) البته در بين همين احتمالات نيز كه ذكر شد برخي با ظاهر آيه مناسب‌تر است و برخي از ظاهر آيه دورتر است كه قضاوت و اختيار هر معنا را به عهده خوانندگان صاحب نظر مي‌گذاريم هر چند در اين موارد قضاوت قطعي بسيار سخت است.

پرسش ششم: مقصود از هفت زمين چيست؟
در قران كريم آيه‌اي به صورت صريح در مورد هفت زمين وجود ندارد و تنها آيه‌اي كه مي‌تواند اشاره به هفت زمين محسوب شود همين آيه 12 سوره طلاق است. البته اگر مثليت در اين آيه را به معناي « مثل هم بودن در عدد هفت» بدانيم. در حالي كه دو احتمال ديگر در مورد مثل بودن (مثليت در معلق بودن كرات در فضا و مثليت در ملكوتي بودن 9 وجود داشت.
اما در روايات كلمه « الارضين السبع »[58]زمين‌هاي هفتگانه آمده است و در نهج‌البلاغه نيز كلمه « الارضين» آمده است:


« و ركوبها اعناق سهول الارضين»[59]
« (كوهها) بر گردن همواريهاي زمين‌ها سوراند.»


« الم يكونوا اربابا في اقطار الارضين » [60]
« آيا در اطراف زمين‌ها پادشاهان و مالك رقاب نبودند.»
« فهم حكام علي العالمين و ملوك في اطراف الارضين »[61]
« (اعراب ) در اطراف زمين‌ها پادشاهان شدند. »
البته با توجه به قرائن موجود در كلام حضرت امير(ع) در همه موارد « ارضين» به معناي قطعات زمين و خشكي‌هاست.
پس اگر زمين‌هاي هفتگانه را بتوانيم از قرآن برداشت كنيم مي‌توانيم به يكي از معاني گذشته يعني هفت قطعه و اقليم زمين همانگونه كه در روايات آمده يا هفت كره خاكي يا هفت طبقه داخلي زمين حمل كنيم.

بررسي:
1ـ با توجه به معاني متفاوتي كه از آسمان، زمين، مثليت آنها، هفت و هفت آسمان بيان كرديم و با توجه به احتمالات متعدد تفسيري در اين آيات نمي‌توان گفت كه مقصود قرآن در همه موارد يك معناي آسمان بوده است و نمي‌توان يك معناي خاصي را بر قرآن در مورد هفت آسمان تحميل كرد.
پس معلوم مي‌شود كه تمام كساني كه به صورت قاطع يك معنا را به قرآن نسبت مي‌دادند و بر آن پا فشاري مي‌كردند راه صواب نرفته‌اند. (علاوه بر اشكالات واضحي كه در اين ديدگاهها وجود داشت كه به برخي از آنها اشاره داشتيم).
2ـ با توجه به ابهامي كه در معناي هفت آسمان قرآن وجود دارد و با توجه به ابهاماتي كه در مورد آسمان و كهكشانها از نظر علمي وجود دارد و نظريه‌هاي متفاوت و بالنده‌اي كه هر روز ارائه مي‌شود، نمي ”وان گفت كه نظر قطعي قرآن كدام نظريه است.
با توجه به اين مطلب،‌ادعاي اعجاز علمي قرآن در آيات مربوط به هفت آسمان صحيح به نظر نمي‌رسد و حتي اگر يك نظريه علمي در مورد هفت آسمان به اثبات برسد باز اعجاز علمي ثابت نمي‌شود چرا كه همانطور كه گذشت هفت آسمان قبل از اسلام در قوم نوح و بين يهوديان مطرح بوده است.
3ـ از آنجا كه ممكن است مقصود از واژه‌آسمان در اصطلاح قرآن و اصطلاحات علمي متفاوت باشد(مثلاً يكي آسمان معنوي بگويد و يكي فضاي خالي يا جايگاه كرات آسماني) پس نمي‌توان گفت كه تعارضي بين گزاره هفت آسمان قرآن با يافته‌هاي علوم كيهاني شناسي وجود دارد. چرا كه علوم كيهان شناسي ادعا مي‌كند:
هنوز هفت آسمان كشف نكرده است.


و قرآن ادعا مي‌كند هفت آسمان وجود دارد.
پس با توجه به احتمال اشتراك لفظي واژه « آسمان» نمي توان گفت دو گزاره فوق معارض است و اگر هم هر دو ( علم و دين) يك معنا را از آسمان اراده كنند باز هم علم، وجود آسمانهاي هفتگانه را نفي نمي‌كند بلكه آنها را اثبات نكرده است . اما قران از طريق وحي خبر از وجود آنها مي‌دهد پس ممكن است در آينده آسمان‌هاي ديگري كشف شود و گزاره ديني به اثبات برسد.


________________________________________


[1] طلاق / 12.
[2] ر.ك: جميز هاكس، قاموس كتاب مقدس، ماده آسمان.
[3] بطميوس(Ptolemaos) منجم و جغرافي‌دان معروف يوناني صاحب كتابهاي مجسطي و آثار البلاد ( زنده در قرن دوم ميلادي ) او معتقد بود كه زمين ساكن و مركز جهان است و هفت فلك به دور آن مي‌چرخند كه عبارتند از ( قمر، عطارد، زهره، خورشيد،‌مريخ، مشتري، زحل، فلك هشتم كه ستاره‌هاي ثابت هستند و فلك نهم يا فلك الافلاك يا فلك اطلس كه همه افلاك در آن قرار دارند). در مورد هيئت بطلميوسي در مبحث « حركت خورشيد» سخن گفتيم.
[4] حاقه/17.
[5] رسائل ابن سينا، ص 128ـ129 به نقل از التفسير و المفسرون، ج 2 ص 426.
[6] محمد باقر بهبودي،‌هفت‌آسمان،‌ص 8، كتابخانه مسجد جعفري(قيطريه) تهران، بي‌تا.
[7] محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 57، ص 5، (چاپ دارالكتب الاسلامية) .
[8] شرح منظومه، قسمت فلسفه ،‌ص 269(انتشارات دارالعلم).
[9] ر.ك: قاموس قرآن،‌ج 6، واژه كرسي و نيز نمونه، ج 2،‌ذيل آيه 155 بقره.
[10] ر.ك: قاموس قرآن، ج 4، واژه عرش.
[11] ر.ك: الميزان، ج 10، ص 155.
[12] يدالله نيازمند شيرازي، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، ص 145 و 167(شركت چاپ ميهن ـ 1335 ش).
[13] تفسير الكبير، ج 1، ص 156.
[14] محاسن التأويل، طبع عيسي الحلبي، 1970، 16/5877 به نقل از التفسير العلمي في الميزان، احمد عمر ابو حجر، ص 380.
[15] نپتون در سال 1846 و پلوتن در سال 1930 كشف شد.
[16] در ادامه بعدي معاني لغوي و اصطلاحي « سماء» را بررسي خواهيم كرد.
[17] عبدالقادر مغربي ، تفسير جزء تبارك، ط قاهره، 1947 م ،‌ص 4 به نقل از التفسير العلمي في الميزان، ص 383.
[18] ابراهيم/34 و نحل /18.
[19] المنتخب في التفسير، تعليق الخبراء،‌1/16، به نقل از التفسير العلمي في الميزان،‌ص 384.
[20] المنتخب في التفسير، تعليق الخبراء، 1/16، به نقل از التفسير العلمي في الميزان،‌ص 384.
[21] ايمان مرادي، رازهاي آسمان‌هاي هفتگانه، ص 84 به بعد ، معاونت فرهنگي دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، 1373 ش.
[22] محمد باقر بهبودي، هفت آسمان، ص 10 و نيز دكتر محمد صادقي، زمين وآسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 229.
[23] همان، ص 11.
[24] ر.ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 165ـ 167 و نيز ذيل آيه 12 طلاق.
[25] محمد باقر بهبودي، هفت آسمان،‌ص 13( با تلخيص) .
[26] ر.ك: الميزان، ج 16، ص 247 و ج 19، ص 327 (چاپ بيروت) و ذيل آيات هفت آسمان.
[27] ق/9.
[28] مع القرآن في الكون ، ص 189ـ193.
[29] ر.ك: تفسير الجواهر، ج 1، ص 46( نقل به مضمون).
[30] ر.ك: دكتر محمد صادقي، زمين و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 226.
[31] همان، ص 227 و 232 و 242 و 2.


[32] دكتر پاك‌نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 1، 111.
[33] حسن مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 5، ص 256.
[34] مفردات راغب، ماده سماء.
[35] ر.ك: بينات، سال دوم، شماره 8، ص 86ـ87.


[36] ابراهيم /24.
[37] تفسير نمونه، ج 1، ص 165ـ167، چاپ دارالكتب الاسلاميه.
[38] استاد مصباح يزدي، معارف قرآن، ص 234.
[40] فرقان /61.
[41] ر.ك: الميزان، ج 16، ص 247و ج 19، ص 327، چاپ بيروت.
[42] سجده/5.
[43] استاد مصباح يزدي،‌معارف قرآن، ص 234ـ236.
[44] ذاريات / 22.
[45] ر.ك: مفردات راغب، ماده سما و ارض .
[46] ر.ك: حسن مصطوفي ، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 56(مركز نشر كتاب).
[47] مائده/33.
[48] استاد مصباح يزدي، معارف قرآن، ص 238ـ239.
[49] ر.ك: الميزان، ج 19، ص 326 و تفسير نمونه، زير آيه فوق (طلاق/12).
[50] لقمان/27.
[51] تفسير نمونه، ج 1، ص 165ـ 167 و زير آيه 12 سوره طلاق .
[52] استاد مصباح يزدي، معارف قرآن، ص 239ـ 240.
[53] ر.ك: تفسير اطيب البيان،‌ذيل آيه 12 سوره طلاق.
[54] ظاهر آيه همين معنا است و فخر رازي هم در تفسير كبير همين احتمال را در معناي ط مثل » پذيرفته است. هر چند كه سيارات هفت‌گانه را بااقاليم هفت‌گانه در مقابل هم قرار داده است. (ر.ك: تفسير كبير، ج 30، زير آيه 12 سوره طلاق).
[55] ر.ك: الميزان، ج 19 ، ص 326 كه بصورت احتمال ذكر مي‌كند.
[56] ر.ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 165 ـ 167 و زير آيه 12/طلاق.
[57] ر.ك: صافات/6(انا زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب )و نيز ملك/3)
[58] وسائل الشيعه، ج 4، ص 907: « لا اله الا الله رب السموات السبع و رب الارضين السلع»
[59] نهيج البلاغه (سه جليد)، ج 1، ص 174 و نيز ر.ك: قرشي ، قاموس قرآن، ج 1، ص 65.
[60] نهج البلاغه، ج 2، ص 177.
[61] نهج البلاغه ، ص 179 و نيز خطبه 199 « والارضين المدحوة و الجبال ذات الطول...»
مراحل خلقت جهان


دكتر محمد علي رضائي اصفهاني

قرآن كريم همچون تورات، مراحل و دوره‌هاي خلقت جهان را در آياتي چند تذكر داده است.در اينجا مراحل خلقت از نظر قران و علم را مورد بررسي قرار مي‌دهيم و سپس اشاره‌اي به مراحل خلقت از نظر تورات خواهيم داشت. قرآن كريم در اين مورد چند دسته آيات دارد:
اول:
« ان ربكم الله الذي خلق السموات و الارض في سنة ايام » [1]
« در حقيقت پروردگار شما آن خدايي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد.»
دوم:
«الله الذي خلق السموات و الارض و ما بينما في سنة ايام»[2]
« خدا كسي است كه آسمانها و زمين و‌آنچه بين آنهاست را در شش روز آفريد.»
تذكر: به نظر مي‌رسد كه مقصود از « سموات و ارض» مجموعه جهان هستي باشد يعني تعبير « آسمانها و زمين و آنچه آنهاست» كنايه از مجموعه هستي است.
سوم: « قل أئنكم لتكفرون بالذي خلق الارض في يومين و تجعلون له اندادا ذلك رب العالمين و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك‌فيها و قدر فيها اقواتها في اربعة ايام سوآءً للسائلين ثم استوي الي السماء و هي دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا اوكرها قالتا اتينا طائعين فقضاهن سبع سموات في يومين و اوحي في كل سماء امرها و زينا السماء الدنيا بمصابيح و حفظا ذلك تقدير العزيز العليم»[3]
« بگو: آيا شماييد كه واقعا به آن كسي كه زمين را در دو هنگام آفريد، كفر مي‌ورزيد و براي او همتاياني قرار مي‌دهيد؟ اين است پروردگار جهانيان. و در [زمين] از فراز آن [لنگرآسا] كوهها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد و مواد خوراكي آن را در چهار روز اندازه‌گيري كرد[كه] براي خواهندگان، درست[و متناسب با نيازهايشان] است. سپس آهنگ [ آفرينش ] آسمان كرد، و آن بخاري بود. پس به آن و به زمين فرمود: « خواه يا ناخواه بياييد.» آن دو گفتند: «فرمان‌پذير آمديم.» پس آنها را [به صورت ] هفت آسمان، در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمان كار[مربوط به ] آن را وحي فرمود،‌و آسمان[اين] دنيا را به چراغها آذين كرديم و [آن را نيك] نگاه داشتيم؛ اين است اندازه‌گيري آن نيرومند دانا.»
«ءأنتم أشد خلقا ام السماء بناها رفع سمكها فسواها و اغطش ليلها و اخرج ضحاها و الارض بعد زلك دحاها اخرج منها ماءها و مرعاها و الجبال ارساهامتاعالكم و لانعامكم»[4]
« آيا زنده شدن شما [بعد از مرگ] مهمتر است يا آفرينش آسمان؟ خداوند آن را بنا كرد و برافراشت و منظم ساخت، شب آن را تاريك و روز آن را آشكار ساخت، و زمين را بعد از آن گسترد، آبهاي دروني آن و گياهان و چراگاههاي آن را خارج نمود، و كوهها را بعد از آن پا برجا ساخت، تا وسيله زندگي براي شما و چهارپايانتان فراهم گردد.»
تذكر: در آيات دسته اول يك مضمون تكرار شده است. و آن اينكه خداوند« آسمانها و زمين را در شش روز (يوم) خلق كرده است».
در آيات دسته دوم كلمه« بينهما» اضافه شد يعني خداوند آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست را در شش روز (يوم) خلق كرد.
در آيات دسته سوم(فصلت/9ـ12) مجموعا سخن از هشت روز(يوم) گفته شده است.
در اينجا چند پرسش مطرح مي‌شود كه بايد در ضمن مباحث آينده روشن شود:
1ـ منظور از « سموات و ارض» چيست؟
2ـ منظور از «يوم» چيست؟ آيا قبل از خلقت خورشيد و زمين و پديد‌امدن شب و روز مي‌توان سخني از آفرينش جهان در شش «روز» (فاصله طلوع تا غروب خورشيد) گفت؟
3ـ اگر مراد از يوم روز معمولي است، تعارض اين مطلب با يافته‌هاي علمي 0چگونه حل مي‌شود؟ كه مي‌گويند جهان در طي ميلياردها سال بوجود آمده است.
4- اگر مقصود از « يوم» شش دوره است اين دور‌ه‌ها از نظر علمي كدام است؟
5ـ تعارض آيات سوره فصلت كه سخن از هشت يوم مي‌گويد با آيات دسته اول و دوم كه خلقت سموات و ارض را در شش يوم مي‌داند چگونه حل مي‌شود؟
6ـ با توجه به اينكه قدرت خدا نامحدود و مطلق است پس چرا جهان را در يك لحظه نيافريد و در شش روز يا شش دوره خلق كرد؟

مباحث لغوي و اصطلاحي :
الف ـ يوم در لغت و قرآن:
اصل اين لغت به معناي زمان محدود مطلق است چه كم يا زياد، مادي يا ماوراء مادي، روز يا اعم از روز و شب. و اين واژه « يوم» در قرآن در لغت حداقل در چند معنا استعمال شده است:
1ـ از طلوع خورشيد تا غروب آن: مثل :
« فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام في الحج»[5]
« و هر كس كه [قرباني حج] نيافت [بايد] در هنگام حج سه روز روزه [بدارد].»

2ـ مقداري (دوره‌اي ) از زمان: مثل
« فذكر هم بايام الله»[6]
« و روزهاي خدا را به آنان يادآوري كن »
« تلك الايام نداولها بين الناس»[7]
« ما اين روزها [ي شكست و پيروزي] را ميان مردم به نوبت مي‌گردانيم.»
در حديثي از اميرالمومنين علي (ع) آمده است:
« الدهر يومان يوم لك و يوم عليك .»[8]
« روزگار دو روز (دوره9 است يك دوره به نفع تو و يك دوره بر عليه توست.»
و در روايتي زير آيه 54 سوره اعراف از معصوم (ع) نقل شد كه فرمودند:
« في سنة ايام يعني في سنة اوقات.»[9]
« در شش روز يعني در شش وقت. »
تذكر: با توجه به سياق آيات خلقت آسمانها و زمين در شش يوم، مقصود از «يوم» همان دوره يا مرحله است. و از اينجا پاسخ پرسش سوم( تعارض بين يافته‌هاي علمي در باب خلقت جهان در ميلياردها سال با آيات مربوط به خلقت آنها در شش روز) روشن مي‌شود. چرا كه اگر مقصود آيات شش دوره يا مرحله خلقت باشد و مقصود شش روز معمولي ( از طلوع تا غروب نباشد ديگر تعارضي پيدا نمي‌شود. و يافته‌هاي علمي با آيات خلقت جهان در شش دوره قابل جمع است.

3ـ زمان خارج از مفهوم مادي مثل : اليوم الاخر، يوم القيامة و ...[10]

ب: سماوات و ارض در لغت و قرآن:
در لغت به بالاي هر چيزي « سماء » گويند و پايين هر چيزي را « ارض » گويند.[11]اما آسمان و زمين در قران به معاني متعددي بكار رفته و يا به مصاديق گوناگون اطلاق شده است ( كه توضيح همه آنها از موضوع اين قسمت نوشتار خارج است)[12]و فقط به چند معنا و مصداق اشاره مي‌كنيم.
1ـ آسمان به معني جهت بالا و زمين بمعني پايين ( ابراهيم /4) .
2ـ آسمان به معني جو اطراف زمين ( ق/9) .
3ـ آسمان به معني كرات آسماني و زمين به معني كره زمين ( فصلت /11).
4ـ آسمان به معني مقام قرب و حضور الهي و زمين به معني مراتب نازل وجود. (سجده/5) كه شامل آسمان معنوي مي‌شود.
پس هميشه آسمان و زمين در قرآن به معناي مادي نيست. تا بخواهيم آن را در مورد خلقت جهان مادي و مراحل تشكيل و تكون آن حمل كنيم. هر چند كه ظاهر آيات 9ـ12 سوره فصلت همين آسمان و زمين مادي است. اما برخي مفسران در مورد آيات 4ـ5 سوره سجده احتمال آسمان معنوي را تقويت مي‌كنند.[13]
تذكر: بيان تعداد آسمانها(سموات سبع) و رمز عدد هفت يك بحث مستقل مي‌طلبد و لذا در اينجا متعرض نمي‌شويم.[14]

تاريخچه:
پيدايش جهان هستي و مراحلي كه گذرانده است يكي از پرسش‌هاي ديرين بشريت بوده و هست. هر گاه انسان به آسمان پرستاره، كوهها، درياها و ... خيره مي‌شود با خود مي‌انديشد كه چه كسي و چگونه اينها را بوجود آورد و چه دوران‌ها و مراحلي را گذرانده است.
در اين رابطه اديان الهي، فلاسفه و متخصصان كيهان‌شناس و زمين شناس اظهارنظرهائي كرده‌اند كه در اينجا به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم:

الف ـ پيدايش جهان در نظر فلاسفه يونان:
1ـ « تالس» (640قبل از ميلاد ) كه او را نخستين فيلسوف يوناني دانسته‌اند معتقد بود كه : جهان هستي از آب بوجود آمده و همه تغييرات جهان در اثر عناصري است كه در آب تأثير مي‌گذارد تخته‌سنگ‌ها ، آبهاي يخ بسته‌اي است كه سالها از انجماد آنها گذشته است.


خاك‌ريزه‌ها در اثر تغييرات هوا پيدا شده است و هوا آبي است كه به صورت بخار در آمده است و آتش از برخورد اجسام منجمد شده كه از آب بوجود آمده است پيدا شده است.


ابرها كه از بخار آب تشكيل شده با بخارهاي جديد برخورد مي‌كند و در نتيجه آتشي از آنها بوجود مي‌آيد كه برق مي‌ناميم و اين آتش به طرف فوقاني جهان متصاعد مي‌شود و سوراخ‌هايي ايجاد مي‌كند كه اين سوراخ‌ها نوراني هستند و ستارگان ناميده مي‌شوند.[15]


2ـ اناكسيمندر شاگرد تالس مي‌گفت: اصل هستي، مبهم يا بي‌انتها است و مقصود او هوا و خلأ نامحدود بود. در آن همه چيز ظاهر مي‌شود و ناپديد مي‌گردد و اين عمل در أثر حركت دائمي است. او جهان را به صورت سه لوله ( ديوار جامد تو خالي) تو در تو تصور مي‌كرد كه لوله اولي سوراخي دارد كه ما آنرا به صورت آفتاب مشاهده مي‌كنيم.


3ـ « لوسيت» و « دموكريت» مكتب اتمي را پايه‌گذاري كردند و گفتند: خلأ جهان، آكنده از ذرات مخفي است است كه به چشم در نمي‌آيد و اين ذرات ازلي است و جوهر آن تغيير ناپذير است. آسمان و زمين از آنها پديد آمده است.
4ـ « اناگزارگور» معتقد بود كه عناصر جهان چهار چيز است: آتش، آب، هوا، خاك. كه همگي ازلي هستند.
5ـ « هراكليت» مي‌گفت: اصل ستارگاني كه ما مي‌بينيم بخارهايي است كه متراكم و سنگ شده است.

ب ـ پيدايش جهان از نظر كتاب مقدس(تورات):
در سفر پيدايش مراحل خلقت را اينگونه مي‌بينيم:
روز اول: خدا آسمانها و زمين را آفريد. و شب و روز را آفريد. (نور را ايجاد كرد).
روز دوم: خدا گفت فلكي باشد در ميان آبها و آبها را از هم جدا كند. خدا فلك را آسمان ناميد.
روز سوم: خدا گفت آبهاي زير آسمان در يك جا جمع شود و خشكي ظاهر گردد و خشكي را زمين ناميد. و خدا گفت زمين نباتات بروياند.( علف و درخت و ميوه و ...)
روز چهارم: خدا دو نير(شيئي نوراني) بزرگ ساخت نير اعظم را براي سلطنت روز و نير اصغر را براي سلطنت شب و ستارگان . و خدا آنها را در فلك آسمان گذاشت.
روز پنجم: خدا گفت آبها به انبوه جانوران پر شود( نهنگ‌ها و خزندگان و ...) و پرندگان بالاي زمين بر روي فلك آسمان پرواز كنند.
روز ششم: پس خدا حيوانات زمين بهايم و حشرات زمين را به اجناس آنها بساخت. پس خدا آدم را به صورت خود آفريد.[16]
روز هفتم: خدا از همه كار خود كه ساخته بود فارغ شد و آرامي گرفت. پس خدا روز هفتم را مبارك خواند.[17]
« مستر هاكس» در قاموس كتاب مقدس در مورد مقصود از واژه « روز » در مراحل خلقت مي‌نويسد:
« اما بايد دانست كه قصد از لفظ روز نه همين بيست و چهار ساعت معتاد مي‌باشد . بلكه قصد از مدت مديد و طويلي است.»
و سپس در مورد تعارض مطالب سفر پيدايش با يافته‌‌هاي علوم تجربي مي‌نويسد:
« اگر كسي به ديده اعتراض بنگرد و در باب اول سفر پيدايش نظر كرده بگويد اينها به هيچ وجه با قواعد علم هيئت و معرفة الارض و علم نبات و حيوان مطابقت نمي‌نمايد.
جواب گوئيم اولاً مطلب و قصد از اين مطالب علمي نيست.
ثانيا نيك واضح است كه با علوم رئيسه بخوبي مطابقت مي‌نمايد و ما را فرصت گنجايش آن مطالب در اينجا نمي‌باشد.»[18]
اما دكتر موريس بوكاي فرانسوي در اين مورد مي‌نويسد:
« حكايت كتاب مقدس بدون هيچ ابهامي آفرينش را در شش روز كه يك روز استراحت (روز سبقت) در پي دارد. ( با تشبيه به روزهاي هفته) نقل مي‌كند:


بنابر استباط از كتاب مقدس، كلمه « روز » فاصله زماني واقع بين دو طلوع متوالي يا دو غروب متوالي خورشيد براي ساكن زميني است روزي كه بدين ترتيب تعريف شود، تابع دوران زمين به دور خودش مي‌باشد، بديهي است كه بنابر منطق محض نمي‌توان از روزهايي كه اينچنين تعريف شده سخن گفت و حال آنكه سازماني كه باعث پديد آمدن آن گرددـ يعني وجود زمين و گردش دور خورشيد ـ طبق حكايت مقدس در نخستين مراحل آفرينش هنوز مستقر نشده است.»[19]



مراحل خلقت از منظر قرآن كريم و علم :
در مورد مراحل شش گانه با توجه به يافته‌هاي علمي و برداشت‌هايي كه از قرآن مي‌شود احتمالات متعددي مي‌تواند مطرح شود.
1ـ علامه طباطبائي (ره) در الميزان زير آيه 9 سوره فصلت مي‌نويسند:
« مقصود از « يوم» در « خلق الارض في يومين » برهه‌اي از زمان است نه روز خاص معهود يعني مقدار حركت كره زمين به دور خودش كه اين ( احتمال دوم) ظاهر الفساد است و اطلاق كلمه « يوم» بر قطعه‌اي از زمان كه حوادث زيادي را در بردارد، زياد است و استعمال شايعي است».
و سپس به آيه 140 سوره آل عمران و 102 سوره يونس استشهاد مي‌جويند و مي‌نويسند:
« پس دو روزي كه خداوند زمين را در آن دو خلق كرد دو قطعه زمان است كه زمين در آن دو مرحله كامل شد. و اينكه يك روز نفرمود دليل اين است كه دو مرحله متغاير بوده مثل مرحله مذاب بودن و جامد يا مثل آن. »
و سپس شش روز بودن خلقت آسمانها و زمين را متذكر مي‌شوند و بيان مي‌كنند كه چهار مرحله آن در سوره فصلت بيان شده است دو مرحله در مورد خلقت زمين و دو مرحله در مورد خلقت آسمان(از مرحله دخان بودن تا تسويه آسمانهاي هفتگانه) و سپس توجيه خاصي براي « اربعة ايام » ( فصلت/10) مي‌كنند كه در مبحث بعدي ذكر مي‌كنيم.[20]
2ـ استاد مصباح يزدي در مورد شش روز (ستة ايام، اعراف /54) دو احتمال را مطرح مي‌كنند:
الف ـ شش روز هفته ( روزهاي معمولي ) :
ايشان متذكر مي‌شوند كه در ميان بني‌اسرائيل و اهل كتاب بويژه يهود اين مطلب شهرت داشت كه خداوند آفرينش را از يكشنبه آغازيد و در جمعه به پايان برد و شنبه را به استراحت پرداخت . و سپس متذكر مي‌شوند: ظاهرا اين احتمال خيلي بعيد است زيرا « روزها » از نظر علم جغرافيا عبارتند از مدت حركت زمين به دور خودش (حركت وضعي ) و در لغت گاه روز را در برابر شب به كار مي‌بريم كه در عربي«نهار» مي‌گويند . و يوم: اعم است از روز تنها يا شبانه‌روز. قبل از پيدايش زمين و خورشيد و آسمان تصور روز ممكن نمي‌بود. و شنبه و يكشنبه‌اي در ميان نبود. اگر نص قاطعي نيز در اين مورد مي‌داشتيم در نهايت مي‌توانستيم گفت كه : روز در اين مورد يعني زماني به اندازه بيست و چهار ساعت ولي چنين نصي نيز نداريم.

ب ـ شش دوره خلقت:
ايشان ، با بررسي واژه « يوم» در قرآن مي‌گويد كه « يوم» در معاني غير از « روز » هم به كار رفته است و آيات يوسف / 54، نحل/8 و حج /47 و معارج /4 و حديثي از نهج‌البلاغه را شاهد مي‌آورد . و سپس نتيجه مي‌گيرد كه : از بررسي اين همه مي‌توان گفت كه احتمال اينكه منظور از شش روز، شش دوره خلقت باشد بعيد نيست.
و سپس با ذكر آيات 9ـ12 فصلت مي‌نويسند: مي‌توان احتمال داد كه منظور از دو روز، در آفرينش آسمان دو مرحله خلقت باشد: در يك مرحله به صورت گاز يا دود(دخان). و مرحله بعدي به صورت آسمان هفتگانه.
در زمين نيز به همين قرار: يك روز به گونه گاز يا مايع و روز ديگر مرحله‌اي كه به صورت جامد درآمده است( كه هنوز مركز زمين مايع است).[21]
3ـ استاد مكارم شيرازي[22]با توجه به آيات 54 سوره اعراف و 9-12 سوره فصلت و يافته‌هاي علمي، دوران‌هاي احتمالي شش گانه خلقت را اينگونه مطرح كرده‌اند:
اول : مرحله‌اي كه جهان به صورت توده گازي شكل بود.
دوم: دوراني كه توده‌هاي عظيمي از آن جدا شد و بر محور توده مركزي به گردش درآمد.
سوم: مرحله‌اي كه منظومه شمسي تشكيل يافت(از جمله خورشيد و زمين).
چهارم: روزي كه زمين سرد و آماده حيات گرديد.
پنجم: مرحله بوجود آمدن گياهان و درختان در زمين .
ششم: مرحله پيدايش حيوانات و انسان در روي زمين.
ايشان در تفسير آيات 9-12 سوره فصلت چند نكته را يادآوري مي‌كنند:
الف ـ استعمال « يوم » و معادل آن در فارسي (واژه روز) و در لغات ديگر به معني « دوران» بسيار رايج و متداول است.
ب : در مورد كلمه « ثم » « ثم استوي الي السماء »[23]كه ظاهرا خلقت آسمان‌ها را پس از خلقت زمين و متعلقات آن قرار داده است مي‌نويسند:
تعبير « ثم» ( سپس) معمولاً براي تأخير در زمان مي‌آيد ولي گاه به معني تأخير در بيان مي‌باشد. اگر به معني اول باشد مفهومش اين است كه آفرينش آسمانها بعد از خلقت زمين صورت گرفته است ولي اگر به معني دوم باشد هيچ مانعي ندارد كه آفرينش آسمانها قبلاً صورت گرفته و زمين بعد از آن، ولي به هنگام بيان كردن ، نخست از زمين و ارزاق، كه مورد توجه انسانهاست شروع كرده و سپس به شرح آفرينش آسمانها پرداخته است.
معناي دوم گذشته از اين كه با اكتشافات علمي هماهنگ‌تر است با آيات ديگر قرآن نيز موافقت دارد. و سپس به عنوان شاهد آيات 27ـ33 سوره نازعات « ءأنتم اشد خلقا ام السماء بناها رفع سمكها فسواها و اغطش ليلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلك دحاها» را ذكر مي‌كنند. كه روشن مي‌سازد مسايل مربوط به زمين بعد از آفرينش آسمان‌ها بوده است.
سپس مطالبي راجع به آسمان‌هاي هفتگانه و آسمان دنيا و « اربعة ايام » در آيه 10 سوره فصلت بيان مي‌كند كه در جاي مناسب مطالب ايشان را ذكر خواهيم كرد.[24]
4ـ آقاي دكتر موريس بوكاي در مورد مراحل شش گانه خلقت پس از توجه به اين نكته كه : در تورات سخن از شش روز متعارف است كه خدا در روز هفتم ( روز شنبه كه آن را « سبت» مي‌خوانند ) به استراحت مي‌پردازد. و اين روز همين فاصله زماني واقع بين دو طلوع يا دو غروب متوالي خورشيد براي ساكن زميني است . متذكر مي‌شود كه : در قرآن كريم كلمه يوم بكار رفته كه بمعناي دوره مي‌آيد و سخن از روز هفتم استراحت نيست و اين نكته از عجايب علمي قرآن است ايشان سپس آيات 54 سوره اعراف و 9ـ12سوره فصلت را مطرح مي‌كند و به بحث مي‌پردازد.[25]
سپس در مورد مراحل خلقت از نظر علوم جديد مي‌نويسد:
« دانش نو مي‌گويد كه جهان از جرم گازي با دوران كند تشكيل شده و جزء اصلي آن هيدروژن و بقيه هليوم بود سپس اين سحابي به پاره‌هاي متعدد با ابعاد و اجرام قابل ملاحظه‌اي تقسيم شد... و همين جرم گازي بعدها كهكشانها را تشكيل داد... و در اثر فشارها و نيروي جاذبه و پرتوهاي وارده باعث شروع واكنشهاي (گرما ـ هسته‌اي ) شد و از اتمهاي ساده اتمهاي سنگين بوجود آمد و هيدروژن به هليوم و سپس كربن و اكسيژن تبديل مي‌گردد تا به فلزات و شبه فلزات منتهي مي‌شود.» [26]
نتيجه‌گيري مي‌كند كه: جريان كلي خلقت دو مرحله داشته است:
الف : تكاثف و تراكم توده‌اي گازي در حال چرخش.
ب : انفكاك آن به صورت پاره‌هائي با استقرار خورشيد و سيارات منجمله زمين.[27]
سپس يادآور مي‌شود كه طبق آيات 9ـ12 سوره فصلت نيز همين دو مرحله لازم بود تا اجسام آسماني و زمين تكوين يابد. اما در مورد چهار دوره بعد كه مربوط به زمين و گياهان و حيوانات است يادآور مي‌شود كه زمين چند عصر و دوره زمين‌شناسي دارد كه انسان در عهد چهارم پديد آمد.[28]
5ـ يكي از صاحب‌نظران معاصر خلقت جهان را در چند عنوان بررسي كرده و با آيات قرآن تطبيق مي‌كند كه ما به صورت خلاصه ذكر مي‌كنيم:
الف ـ آفرينش كيهان:
ايشان با ذكر آيه 7 سوره هود « و هو الذي خلق السموات و الارض في سنة ايام» مي‌نويسند:
« در آغاز ظلمت و تاريكي سراسر جهان را فرا گرفته بود و بجز خداوند يكتا هيچ كس و هيچ چيز نبود. « فقضاهن سبع سموات في يومين »[29]آنگاه خداوند متعال طي دو نوبت فرمان بناي آسمان‌هاي هفت‌گانه را صادر فرمود.»
سپس با اظهار بي‌اطلاعي از ماده اوليه جهان ( و تأييد آن به وسيله آيه 51 سوره كهف و سخني از برخي دانشمندان) مي‌نويسند: آنچه از نظر قرآن و دانشمندان محقق است اين مصالح عبارت بودند از ذرات دور و گاز كه در فضا سرگردان اما چنان پراكنده بودند كه بندرت به يكديگر برمي‌خورند. «ثم استوي الي السماء و هي دخان»[30]
ايشان به عنوان شاهد سخن « سر جميس جينز» دانشمند فلك شناس را مي‌آورد كه مي‌گويد: ماده كون از گازهائي كه در فضا انتشار دارد آغاز گشته و از تراكم اين گازها سديم ( مه رقيق ) پديد آمده است.[31]
سپس نتيجه مي‌گيرند كه : خداوند طي دو دوره از اين گازها آسمانهاي هفتگانه را بنا نهاد (فصلت /12 ) و بوسيله ستونهاي نامرئي كه امروز از آنها به نيروي جاذبه عمومي تعبير مي‌شود كرات آسماني را استوار گرداند(لقمان/10).

ب ـ آفرينش ستارگان:
ايشان با ذكر آيه 7 صافات :
« انا زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب»
« ما آسمان پايين را با ستارگان درخشان زينت بخشيديم» مي‌نويسند:
بدين ترتيب ميليون‌ها ذره گاز و دود به شكل ابرهاي عظيم به دور هم گرد آمدند... توده‌هاي ابر ذرات را به سوي مركز جذب مي‌كرد و بالاخره توده انبوه ابر جمع مي‌گشت و ذرات آن به يكديگر نزديك مي‌شد. اين ذرات كه به يكديگر اصطكاك پيدا مي‌نمود، توليد گرما مي‌كرد و گاهي در مركز ابر گرما چنان شدت مي‌يافت كه توده را به تابش مي‌افكند و فضاي تاريك را روشن مي‌ساخت سرانجام ميليون‌ها توده ابر به صورت ستاره درآمدند . آسمان پايين چراغاني گرديد.(البته همه ستارگان هم در يك زمان پيدا نشدند.

ج ـ پيدايش خورشيد:
در ميان اين درياي جوشان(دود و گاز) طرحي مارپيچي، از اثر چرخش مداري پيدا گرديد . اين شكل مارپيچ كه آن را كهكشان راه شيري مي‌نامند. ماده خورشيد و منظومه شمسي و زمين‌ ما در يكي از بازوان آن قرار داشت. « و جعل الشمس سراجا» [32] « و خداوند خورشيد را چراغ جهان افروز قرار داد. » در اين بازوي كهكشان راه شيري طوفاني پرآشوب پديد آمد و جريان تند گازها آنها را به چرخش درآورد و همچنانكه مي‌چرخيد به شكل فرفره‌اي پهن و عظيم درآمد و پاره‌هاي نوراني، برگرد آن روان گشت.
اين فرفره بزرگ چرخيد تا اينكه كم كم گازها به مركز آن كشيده شد و در آنجا به صورت گوي عظيم و فروزاني تراكم يافت و سرانجام اين گوي فروزان « خورشيد» گرديد.

د: پيدايش زمين و منظومه شمسي:
پاره‌هاي گاز و غباري كه گرداگرد خورشيد را هاله‌وار، فرا گرفته بود از هم پاشيد و هر پاره از آن به صورت گردابي درآمد. هر گرداب مسيري جداگانه داشت و در آن مسير به دور خورشيد مي‌گرديد. در گردابهاي نزديك به خورشيد گرما و در گردابهاي دوردست سرما حكومت مي‌كرد. از برخي ذرات گاز، بخار آب پديد آمد و مانند شبنم روي ذرات غبار مي‌نشست و چون ذرات غبار به هم مي‌رسيدند، رطوبت شبنم آنها را به يكديگر مي‌چسبانيد. و گاهي نيز به شكل پاره‌هاي يخ‌زده آب و گل در مي‌آمدند. نيروي جاذبه اين پاره‌ها را به سوي يكديگر جذب مي‌كرد و بزرگ مي‌شدند و گوي عظيم و چرخاني پديد مي‌آورند. و سرانجام اين گوي« زمين» گرديد.
بعد ساير سيارات(عطارد ـ زهره ـ مريخ ـ مشتري ـ زحل ـ اورانوس و نپتون و ...) نيز از گردابها پديد آمدند و هر سياره در مسير خود، برگرد خورشيد مي‌گرديد.

هـ ـ سرنوشت زمين:
زمين شكل مي‌بندد و به صورت گوي بزرگي از صخره‌هاي خشك و عريان جلوه‌گر است. ( نه حيات ـ نه هوا ـ نه ابر) توده‌هاي بخار آب و ديگر گازها همراه با توده‌هاي گل، قرنها پيش در آن مدفون شده و اينكه آن گازها، در ميان صخره‌هاي زمين محبوسند. از شكسته شدن اتم‌هاي مخصوص صخره‌هاي زمين گرما پديد مي‌آيد و در ژرفاي زمين صخره‌هاي چنان گرم مي‌شوند كه گداخته مي‌گردند و همراه با حباب‌هاي گاز به جوش در مي‌آيند و از آتشفشانها فوران كرده به روي زمين روان مي‌شوند.
گازها نيز از آتشفشانها بيرون مي‌زنند و در پيرامون زمين گسترده مي‌شوند و پوششي از هوا بر روي آن مي‌كشند. بخار آب سرد مي‌شود و ابرهاي كلان پديد مي‌آيد و بارانهاي نخستين فرو مي‌بارد. ميليونها سال همچنان باران مي‌بارد و در گودال‌هاي زمين فرو مي‌رود... قرآن در اين باره مي‌فرمايد:
«و انزلنا من السماء ماء قدر فاسكناه في الارض » [33]
« و بقدر آب از آسمان فرو فرستاديم كه آن را در زمين مسكن داديم.»
و: پيدايش حيات در روي زمين [34] ( اين مطلب را در يك بحث مستقل بررسي مي كنيم)
6ـ دكتر پاك‌نژاد در يك جلد از كتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر مبحث مفصلي تحت عنوان « اسلام و بيولوژي» دارد كه چگونگي شروع خلقت و آغاز حيات را مورد بررسي علمي ـ قرآني ـ روائي قرار مي‌دهد و آن را به صورت يك فيلم خيالي جالب بيان مي‌كند.[35]
ايشان در ابتداء با ذكر آيه « و هوالذي خلق السموات و الارض في ستة ايام و كان عرشه علي الماء » [36] به توضيح سه واژه ايام، عرش و ماء مي‌پردازد. و « ايام» را به « دوران » معنا مي‌كند.[37]
و سپس نتيجه مي‌گيرد كه : خدا قبل از هر چيز روح را، عقل را، قدرت را، نور را و ملائكه را آفريد سپس ظلمت را، همه در اخبار ديده مي‌شود شايد بتوان گفت به نظر اسلام ابتداء يك مرحله متافيزيك (عقل، روح و ...) سپس قدرت و انرژي و بعد آب و آنگاه دخان آفريده شد.
توده‌هاي دخان موجود بهم برخورده ايجاد گرما كردند بعدها خيلي سوزان شدند سپس در اثر طوفان‌هاي ايجاد شده شروع به چرخيدن نموده جز اثر فلكي يا كهكشان‌ها و كانسارها درست شد.[38]
ايشان در جاي ديگر مي‌نويسد: دانشمندان زيست‌شناس كه در بسياري از مطالب نظريه‌هاي مخالف و مغاير هم داشتند، در بسياري موارد و از جمله درباره نشان دادن مراحل تكاملي آفرينش اتفاق رأي داشتند : به ترتيب زير:
توده‌اي از گاز كهكشان‌ها ـ منظومه شمسي ـ زمين، به ترتيب بوجود آمدند.
ابتدا زمين گداخته بود ـ سرد شد ـ جز جماد چيزي يافت نمي‌شد ـ آبي پيدا شد ـ ملكولهاي اوليه ـ گياه ـ جنبندگان ـ خزندگان و پستاندران به ترتيب در گردونه تكامل آفرينش قدم به عرصه وجود گذاشتند.
و سپس مي‌نويسد: اكثر دانشمندان زيست‌شناس براي تعيين قدمت و زمان حيات هر كدام از اين دسته طرحي داشته‌اند. بدين طريق كه از ابتداي خلقت تا پيدايش انسان را يك سال يا يك هفته يا يك شبانه‌روز فرض كرده و براي هر كدام آن مدت مفروض را تقسيم زماني كرده‌اند.
مثلاً دانشمندي تمام مدت خلقت را يك شبانه روز فرض كرده: پيدايش كهكشان‌ها را حدود ساعت هفت و خورشيد را هنگام ظهر و زمين را يك و دوازده ثانيه و پيدايش حيات را شش بعد از ظهر، و چهار دقيقه و دوازده ثانيه به ساعت 12 مانده را براي پيدايش پيش آهنگان انساني اختصاص داده است.[39]
7ـ دكتر حميد النجدي در مورد آيات سوره فصلت / 9ـ11 مي نويسد كه : « قبلاً دانشمندان فكر مي‌كردند كه زمين و آسمانها از يك جنس تشكيل شده است اما مباحث جديد علمي روشن كرد كه عناصر تشكيل دهنده زمين و كرات آسماني متفاوت است. يعني ستارگان از 99% هيدروژن تشكيل شده است اما زمين از عناصر و فلزات ( حدود صد عنصر) تشكيل شده است . و نتيجه گرفتند كه هر چند كه منشأ زمين و آسمانها يكي است اما اول زمين تشكيل شده و سپس ستارگان بوجود آمده‌اند يعني ظرف تشكيل زمين با ظرف تشكيل ستارگان و سيارات متفاوت است و سپس متذكر مي شود كه اگر قرآن كريم در آيات فوق اول خلقت زمين و سپس خلقت آسمان را مطرح كرده است به همين لحاظ است.»[40]
8ـ صاحب نظران ديگري كه به اين بحث پرداخته‌اند عبارتند از:
حنفي احمد « ستة ايام» را به معناي شش نوبت از وقايع و حوادث مي‌داند و توضيحات مفصلي در مورد ادوار خلقت جهان و تطبيق آن با آيات بيان مي‌كند.[41]
عبدالمنعم السيد عشري نيز « ستة ايام » را به معناي شش دوره مي‌داند و مي‌گويد جنس ايام دراينجا غير از روزهاي معمولي ماست.[42]

جمع‌بندي و بررسي:
در مورد آنچه كه مفسران و صاحب‌نظران محترم در مورد مراحل خلقت آسمانها و زمين بيان داشتند تذكر چند مطلب لازم است:
1ـ آنچه كه از آيات قرآن برمي‌آيد خلقت آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست در شش مرحله ( يوم) صورت گرفته است.
در دو مرحله آفرينش آسمانها ( از دخان تا سبع سموات ) انجام پذيرفته است.
در دو مرحله خلقت زمين صورت گرفته است.
در دو مرحله بعدي آنچه ما بين زمين و آسمان است( كوهها،‌ارزاق، معادن ...)
قرآن در اين مورد اشاراتي كلي كرده و وارد جزئيات و تعيين زمان دوره‌ها و نوع خاص تحولات آن نشده است.
2ـ تعيين دوره‌ها و مراحل نسبت به چيزهاي تدريجي امكان‌پذير است.و تعيين مراحل و دوره‌ها امري اعتباري و نسبي است. و لذا گاهي در يك موضوع ثابت( مثل رشد علم بشر يا پيدايش و تطور هنر...) تقسيم‌بندي‌ها و مراحل متفاوتي ذكر مي‌شود كه هر كدام از زاويه خاصي به موضوع مي‌نگرد.
گاهي همه اين مراحل و تقسيم‌بندي‌ها صحيح و لازم است . و زواياي پنهان موضوع را روشن مي‌كند.
در مورد مراحل خلقت نيز اين مطلب صادق است. يعني ممكن است دوران‌هاي خلقت آسمانها و زمين را از منظرها و حيثيت‌هاي مختلف، تقسيم‌بندي‌هاي متفاوتي كرد . و ريشه همه اختلافات در نظريه‌هاي علمي مراحل آفرينش جهان همين مطلب است . گاهي تقسيم‌بندي بر اساس گاز ـ مايع ـ جامد صورت مي‌گيرد.
گاهي تقسيم بندي بر اساس كرات آسماني ـ زمين ـ انسان صورت مي‌گيرد.
گاهي تقسيم بندي بر اساس موجودات بي‌‌جان و جاندار صورت مي‌گيرد.
پس اشكالي ندارد كه علوم كيهان شناسي و زمين شناسي و زيست‌شناسي مراحل خلقت را به گونه‌اي متفاوت با قرآن يا كتاب مقدس تقسيم كرده باشد. و لازم نيست كه اين مراحل هميشه باهم‌انطباق داشته باشد. و تفاوت تقسيم‌بندي‌ها از لحاظ طول دوره‌ها يا نوع دوره‌ها مستلزم تعارض علم و دين نيست. چون هر كدام از اين تقسيم‌بندي‌ها از ديدگاه خاصي صورت گرفته و ممكن است در جاي خود صحيح و لازم باشد به عبارت ديگر زبان علم و دين در اين موارد متفاوت است.
تذكر: اين نكته روشن است كه مبناي تقسيم‌بندي مراحل خلقت در قرآن(آسمان ـ زمين ـ مابين‌آنها ) است.
3ـ همانطور كه گذشت واژه « سموات و ارض» در قرآن در معاني مختلفي استعمال مي‌شود. و لذا ممكن است كه گفته شود همه آيات مربوط به مراحل خلقت آسمان و زمين ناظر به خلقت آسمان و زمين معهود و مادي كه ما مي‌بينيم نيست بلكه در برخي از آيات ( مثل سجده/4-5) احتمال دارد كه مقصود خلقت موجودات ماوراء طبيعي و معنوي از درجات بالا تا پايين باشد همانطور كه برخي از مفسران اشاره كرده بودند.[43]
4ـ از مقايسه برخورد قرآن با مراحل خلقت با مطالب تورات فعلي و فلاسفه يونان و يافته‌هاي جديد علوم تجربي معلوم مي‌گردد كه مطالب قرآن سازگار با يافته‌هاي علوم است در حالي كه برخي مطالب تورات و فلاسفه ، اين سازگاري را ندارد. (همان طور كه بيان شد ) و اين مطلب عظمت و حقانيت قرآن كريم را نشان مي‌دهد. بلكه اعجاب هر خواننده‌اي را برمي‌انگيزد.
اما اين مطالب، اعجاز علمي قرآن را اثبات نمي‌كند. چرا كه مراحل كلي خلقت در شش روز قبل از اسلام(در تورات) نيز مطرح بوده است و به صورت طبيعي مردم جزيرة‌العرب كه با يهوديان زندگي مي كردند في الجمله از آن اطلاع داشتند. ( هر چند كه در قرآن روز هفتم يعني روز استراحت مطرح نشده است.)
قرآن كريم نيز وارد جزئيات نشده است. پس تذكر اين مطالب در قرآن ( به صورت كلي و مجمل) نمي‌تواند اعجاز علمي آن را اثبات كند.
5ـ از آنجا كه مطالب قرآن در مورد خلقت آسمانها و زمين به صورت كلي و مجمل است تطبيق قطعي آن با نظريه علمي خاص در باب مراحل پيدايش جهان صحيح به نظر نمي‌رسد.
بلي اگر مثلاً بگوئيم محتمل است كه مقصود از دخان همان مراحل گاز بودن جهان باشد و ... اشكالي ندارد.
6ـ مراحلي كه استاد مكارم شيرازي فرمودند با آياتي كه مراحل خلقت را برمي‌شمارد منطبق نيست چرا كه طبق نظر خود ايشان مرحله اول و دوم مربوط به خلقت آسمانها و مرحله سوم و چهارم مربوط به خلقت زمين است و مرحله پنجم و ششم كه در آيه 10 سوره فصلت بيان شده است«‌و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدر فيها اقواتها في اربعة ايام » مربوط به خلقت كوهها، معادن و ارزاق است و در اين مراحل سخني از خلقت انسان و حيوان در ميان نيست. در حالي كه ايشان مرحله ششم خلقت را مربوط به پيدايش حيوانات و انسان مي‌دانند.[44] و اين مطلب با مرحله ششم تورات تناسب بيشتري دارد.
تذكر: در مورد مراحلي كه آقاي دكتر بي‌آزار شيرازي بر شمردند بايد متذكر شويم اولاً ظاهر كلام ايشان اين است كه آفرينش خورشيد را يك مرحله مستقل قرار داده است در حالي كه در قرآن كريم خلقت آسمانها (‌دخان ـ سبع سموات) دو مرحله قرار داده شده است و آفرينش خورشيد نيز در دل اين دو مرحله جاي مي‌گيرد.
و ثانيا لازم بود كه ايشان ذكر مي‌كردند كه اين تطبيق‌ها بين مطالب علمي و قرآن به صورت احتمالي است. چرا كه ممكن است مبناي تقسيم‌بندي مراحل در قرآن و علم يكسان نباشد و يا در آينده تقسيم‌بندي‌هاي علمي تغيير كند.
8ـ در مورد سخنان آقاي دكتر پاك‌نژاد بايد متذكر شويم كه خلقت مرحله متافيزيك ( روح، عقل، قدرت، نور، ملائكه) كه ايشان از روايات استفاده كرده بود از موضوع بحث ما كه مراحل خلقت آسمانها و زمين مادي است خارج است. و تحت آيات ( ستة ايام) مورد بررسي قرار نمي‌گيرد. مگر آنكه آسمان را در اين آيات اعم از آسمان معنوي و مادي فرض كنيم.

تعارض ظاهري آيات سوره فصلت با خلقت جهان در شش دوره:
در آيات دسته اول و دوم كه در صدر بحث ذكر شد ( هفت آيه اعراف / 54 ـ يونس/3ـ هود/7 ـ حديد /4 ـ سجده /4 ـ فرقان /59 ـ ق / 38)‌مراحل خلقت جهان در شش دوره ( يوم) گفته شده است.
اما در آيات سوره فصلت / 9-12 به نظر مي‌رسد كه هشت دوره بيان شده است.
« خلق الارض في يومين ـ و قدر فيها اقواتها في اربعة ايام ـ فقضاهن سبع سموات في يومين »
« خلقت زمين در دو مرحله و خلقت كوهها و ارزاق در چهار مرحله و خلقت آسمانها در دو مرحله كه جمعا هشت مرحله (دوران) مي‌شود.»
پاسخ: مفسران قرآن در اين زمينه چند نظر ابراز كرده‌اند كه هر كدام مي‌تواند معاني آيات را باهم سازگار و جمع كند و تعارض ظاهري را برطرف كند.
1ـ راه مشهور و معروف آن است كه بگوييم آنجا كه قرآن مي‌فرمايد: چهار دوران ( اربعة ايام فصلت/10) منظور تتمه چهار دوره است. بدين ترتيب كه در دو دوره اول از اين چهار دوره، زمين آفريده شد و در دو دوره بعد از همان چهار دوره ساير خصوصيات زمين بوجود آمد. و دو دوره هم كه خلقت آسمانها بود مجموعا شش دوره(يوم) مي‌شود كه در آيات هفتگانه اول بدان اشاره شده بود. يعني هفتگانه (ستة‌ايام) قرينه اين تفسير و تقدير مي‌شود.[45]اين تفسير مورد قبول صاحبان تفسير نمونه نيز هست.[46]
2ـ علامه طباطبائي در الميزان مي‌نويسد: مقصود از « اربعة ايام » با توجه به قرائن همان فصول چهارگانه است كه بر اساس ميل شمالي و جنوبي زمين بوجود مي‌آيد . و تقدير ارزاق در اين چهار فصل است پس جمله ( في اربعه ايام ) فقط قيد جمله اخير( قدر فيها اقواتها) است و حذف و تقديري در آيه وجود ندارد.[47]
تذكر: بنابراين تفسير آيه 10 سوره فصلت مربوط به اصل خلقت زمين و آسمانها نيست و از دو‌ آيه قبل و بعد مستقل است.
آقاي دكتر صادقي نيز معتقد است كه در تعارض هشت روز با شش روز تقريبا عموم مفسران متحير مانده‌اند و سخناني بر خلاف ظاهر آيه دارند و سخن حق اين است كه «‌اربعة ايام » در اين آيات مربوط به اصل آفرينش زمين نيست بلكه مربوط به تكميل آن است و روي اين اصل دو روز براي خلقت زمين‌ها و دو روز براي تشكيل هفت آسمان و دو روز ديگر در اين آيات فصلت ذكر نشده است. مربوط به آفرينش ستارگان در نخستين آسمان و ديگر امور بوده است.[48]
3ـ ممكن است گفته شود كه آيه 10 سوره فصلت « و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدر فيها اقواتها في أربعة‌ايام سواء للسائلين» يك آيه مستقل است كه مربوط به حالات و تغييرات خاص زمين در چهار مرحله است. (نه خلقت اصل زمين كه در دو مرحله بوده است) كه دراين چهار دوره زمين‌شاسي، پيدايش كوهها ،‌معادن و ارزاق موجودات پديد آمد.[49]
دكتر موريس بوكاي با يك جمله ( زمين چند عصر و دوره زمين‌شناسي دارد كه انسان در عهد چهارم پديد آمد) اشاره‌اي مختصر به اين احتمال كرده است.[50]

جمع بندي و بررسي:
هر كدام از سه راه حل ارائه شده را بپذيريم سازگاري و جمع بين آيات سوره فصلت و آيات ديگر در مورد مراحل خلقت برقرار مي‌شود. اما لازم است كه اشاره به نقد و بررسي اين راه‌حل‌ها بنمائيم.
راه اول: مستلزم تقدير گرفتن كلمه‌اي محذوف(تتمه ـ كل ذلك) است و تقدير خلاف ظاهر است. پس راه اول مستلزم قبول چيزي برخلاف ظاهر آيه است.
راه دوم: ( نظر علامه طباطبائي) توسط صاحبان تفسير نمونه از چند جهت مورد اشكال واقع شده است:
الف ـ اين تفسير هماهنگي ميان جمله‌هاي آيات مورد بحث ( فصلت / 9ـ12) را تأمين نمي‌كند. چرا كه در مودر خلقت آسمان و زمين يوم به معناي دوران آغاز پيدايش است ولي يوم در مورد خصوصيات زمين و مواد غذائي به معني فصول سال مي‌باشد.
ب ـ نتيجه اين تفسير آن است كه در آيه فوق از شش روز آفرينش تنها از دو روز آفرينش زمين و‌آفرينش آسمان‌ها بحث شده اما از دو روز باقيمانده كه مربوط به خلقت موجوداتي ميان زمين و آسمان ( ما بينهما)‌است سخني به ميان نيامده است.[51]
البته اشكال اول قابل جواب است . چرا كه در مباحث قبل بيان شد كه « يوم» در قرآن كريم در معاني متعددي به كار رفته است و اشكالي ندارد كه در اينجا نيز در دو آيه به دو معناي متفاوت به كار رود.
و اشكال دوم نيز قابل جواب است چرا كه لازم نيست در هر آيه‌اي تمام مراحل خلقت بيان شود و لذا در آيات سوره‌هاي اعراف/54 ـ يونس /3 ـ هود /7 ـ حديد/4 سخن از خلقت شش دوره‌اي آسمانها و زمين شده است اما هيچ سخني از خلقت موجودات بين آسمان و زمين ( ما بينهما ) نشده است.
راه‌حل سوم از دو جهت قابل اشكال است: اول آنكه در آيه 10 سوره فصلت سخن از چهار مرحله نمي گويد بلكه سه مرحله « جعل فيها رواسي ـ بارك ـ قدر فيها اقواتها» آفرينش كوهها، معادن و تقدير ارزاق را بيان مي‌كند.
و ثانيا سخني از خلقت انسان نمي‌گويد تا بگوئيم در عهد چهارم زمين‌شناسي انسان بوجود آمد.
نتيجه: توجه به آيات 27ـ33 سوره نازعات براي مبحث ما راهگشاست در آنجا مراحل خلقت را اين گونه برمي‌شمارد:
« ء النتم اشد خلقا ام السماء بناها رفع سمكها فسواها و اغطش ليلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلك دحاها اخرج منها ماءها و مرعاها و الجبان الرساها».
يعني دو مرحله مربوط به خلقت آسمانها(بنا كردن و برافراشتن ـ تسويه و تنظيم) و دو مرحله مربوط به زمين ( پيدايش شب و روز كه مربوط به حركت زمين است ـ دحو الارض ). [52]
و دو مرحله مربوط به حوادث زميني ( منابع آب و گياهان ـ آفرينش كوهها).
پس با توجه به آيات سوره نازعات و تطبيق آن با آيات سوره فصلت مي‌توانيم نتيجه بگيريم كه راه‌حل اول ( يعني تقدير گرفتن: في تتمه اربعة ايام ـ كل ذلك في اربعة ايام) مناسب‌ترين راه حل است.[53]چرا كه قرآن كريم در آيه 10 سوره فصلت نيز همان مطالب آيه 27 سوره نازعات را مي‌فرمايد:
« و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدر فيها اقواتها» [54]
« اخرج منها ماء‌ها و مرعاها و الجبال ارساها»[55]
ارزاق و اقوات از همان گياهان است و آب يكي از موارد منابع است و قرآن نيز در اين موارد نمونه ذكر مي‌كند و در مقام شمارش تمام ارزاق و مابع نيست. و مسأله كوهها نيز در هر دو آيه آمده است.
پس معلوم شد كه مقصود از چهار دوره ( اربعة ايام) در فصلت /10 همان دو مرحله خلقت زمين به اضافه دو مرحله خلقت ملحقات زمين(كوهها ـ ارزاق ـ منابع ...) است.
چرا خداي قادر مطلق جهان را در يك لحظه نيافريد؟
برخي مفسران با طرح اين پرسش اينگونه پاسخ داده‌اند:
خداوند قادر مطلق است و مي‌توانست جهان را در يك لحظه يا شش دوره طولاني بيافريند. ولي چرا در شش دوره آفريد:
پاسخ اين پرسش را در اين مطلب مي‌توان يافت كه اگر خدا جهان را در يك لحظه مي‌آفريد انسان كمتر مي‌توانست علم و قدرت و نظم و برنامه‌ريزي حساب شده خلقت را احساس كند.
همين طي مراحل مختلف طولاني مي‌تواند نظم فوق العاده و قدرت ناظم را به بشر بشناساند. مثل كودكي كه در طي 9 ماه و با طي مراحل مختلف بوجود مي‌آيد[56].





منابع و پي‌نوشت


________________________________________
[1] اعراف / 54 و نيز يونس / 3و هود/7 و حديد / 4.
[2] سجده /4 و نيز فرقان/ 59 و ق/38.
[3] فصلت / 9ـ12.
[4] نازعات/27ـ33.
[5] بقره / 196.
[6] ابراهيم /5.
[7] آل عمران/140.
[8] نهج البلاغه، حكمت 390.
[9] ر.ك: تفسير برهان، زير آيه 54 سوره اعراف و تفسير نمونه، ج 6، ص 200 به بعد.
[10] ر.ك: مفردات راغب و نيز التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ماده يوم.
[11] همان،‌ماده سماء و ارض .
[12] براي اطلاعات بيشتر ر. ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 165 به بعد و نيز بحث « هفت آسمان» در همين نوشتار.
[13] براي اطلاعات بيشتر ر. ك: تفسير الميزان، ج 16، ص 247.
[14] ر.ك: مبحث « هفت آسمان» در همين نوشتار.
[15] محمد غلاب، فلسفه يونان، ج 1، ص 8 و نيز عبدالغني الخطيب، قرآن وعلم امروز، ص 69ـ 70، ترجمه دكتر اسدالله مبشري.
[16] كتاب مقدس، سفر پيدايش ، باب اول، شماره 1ـ 31 با تلخيص.
[17] همان،‌باب دوم،‌شماره 1ـ 3 با تلخيص.
[18] مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس، انتشارات اساطير، چاپ اول اساطير، بيروت، 1377 ش.
[19] دكتر موريس بوكاي، مقايسه‌اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه ذبيح‌الله دبير، ص 183ـ184 با تلخيص.
[20] الميزان، ج 17، ص 363ـ364. ر.ك: تفسير برهان، زير آيه 54 سوره اعراف و تفسير نمونه، ج 6، ص 200 به بعد.
[21] معارف قرآن، دو جلدي، ص 241ـ243.
[22] ر.ك: آية الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 6، ص 202 و نيز ج 20، ص 222 به بعد و نيز پيام قرآن، ج 2، ص 166ـ167.
[23] فصلت /11،‌ج 20، ص 222-231.
[24] ر.ك: نمونه، ج 20، ص 222ـ231.
[25] مقايسه‌اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم ، ص 183 ـ 187.
[26] همان، ص 196 با تلخيص
[27] همان،‌ص 198.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید