بخشی از مقاله

چکیده:

زبان گهواره تمدن انسان ،شجره نامه هر قوم و مقوله ای است که اولین شیوه خود ابرازی را شامل میگردد. در کشور ما ایران نیز مثل همه کشورها تنوع زبان،گویش و لهجه وجود دارد و علاوه بر فارسی به عنوان زبان رسمی ،زبانها و گویشهای دیگری هم وجود دارد که در ابعاد مختلف و نیز از حیث تعداد گویشوران و نزدیکی به زبان رسمی باهم متفاوتند.هر یک از این گویشها و زبانها به عنوان زبان مادری یکی از اقوام ایرانی بخش مهمی از فرهنگ و هویت قومی انان به حساب می آید.ضرورت پرداختن به گویشهای گوناگونی که در گستره کشور ایران پراکنده اند امری بدیهی و مهم است که از دیدگاه زبانشناسی نیز اهمیت به سزایی دارد. این گویشها سرمایههای گرانقدری هستند که همانند آینهای شفاف فرهنگهای گوناگون سرزمینمان را مینمایانند. در گذر زمان زبانی دچار تغییر میشود. اصولأ تغییر و تحول زبانها یکی از ویژگی های ذاتی زبانها است که تحت تأثیر عوامل درون زبانی و عوامل برون زبانی انجام می گیرد. زبانُلری یکی از زبانهای شاخه غربی ایران است که در گستره وسیعی از جنوب غرب کشور از استان ایلام،همدان و مرکزی تا استان فارس و سواحل خلیج فارس(دیلم ،گناوه و دشتستان) به آن تکلم می کنند. گویش فئیلی زبانُلری، زبان بسیاری از مردمان ُلرستان (خرم آباد،چگنی،پلدختر،درود و قسمتهایی از کوهدشت و بروجرد )،ایلام( دره شهر، آبدانان،دهلران و قسمتهایی از مهران و ملکشاهی )،خوزستان(اندیمشک،نیمی از شوش و قسمتهایی از دزفول)، قزوین و گیلان(لوشان) استُ.لری و گویش فئیلی آن مثل بسیاری از زبانها و گویشها در حال تغییر زبان در همه سطوح نحوی،آوایی و واژه گانی به سمت زبان معیار و ملی یعنی فارسی است .سرعت این تغییر زبانی متأسفانه بسیار زیاد بوده و روز به روز ما شاهد خاموشی واژه ها ،افعال و آواهای اصیلُلری فئیلی و جایگزینی واژه ها ،افعال و آواهای زبان معیار به جا آنها هستیم.در این نوشتار ابتدا به بررسی علل همگرایی،شیوه های همگرایی و شواهد همگرایی گویش فئیلی زبانُلری با زبان معیار پرداخته شده است و در نهایت واژه گزینی و شیوه های قابل استفاده آن در مورد گویش فئیلی زبانُلری جهت احیای واژه گان اصیل این گویش مورد بحث قرار گرفته است.


واژه گان کلیدی:زبانُلری،گویش فئیلی،همگرایی زبانی،واژه گزینی


تغییر و همگرایی زبانی

زبان گهواره تمدن انسان ،شجره نامه هر قوم و مقوله ای است که اولین شیوه خود ابرازی را شامل میگردد. زبان در واقع شناسنامه و کارت شناسایی هر قوم و ملتی است،لذا پرداختن به آن از ضروریات است.در کشور ما ایران نیز مثل همه کشورها تنوع زبان،گویش و لهجه وجود دارد و علاوه بر فارسی به عنوان زبان رسمی ،زبانها و گویشهای دیگری نظیر ُلری،کردی،آذری،بلوچی،تاتی،گیلکی،طبری،عربی و ترکمنی هم وجود دارد که در ابعاد مختلف و نیز از حیث تعداد گویشوران و نزدیکی به زبان رسمی باهم متفاوتند.هر یک از این گویشها و زبانها به عنوان زبان مادری یکی از اقوام ایرانی بخش مهمی از فرهنگ و هویت قومی انان به حساب می آید.

1

ضرورت پرداختن به گویشهای گوناگونی که در گستره کشور ایران پراکندهاند امری بدیهی و مهم است که از دیدگاه زبانشناسی نیز اهمیت به سزایی دارد. این گویشها سرمایههای گرانقدری هستند که همانند آینهای شفاف فرهنگهای گوناگون سرزمینمان را مینمایانند. هر یک از واژههای یک گویش گوشه ای از تاریخ اجتماعی و فرهنگی ملت ما است. از سوی دیگر با شناخت ظرافتهای ساختاری گویشهای مختلف میتوانیم جلوههایی از زایایی و پویایی زبان فارسی را دریابیم و برای حل مشکلات کنونی زبان فارسی، از جمله واژهسازی و معادلیابی برای واژههای بیگانه و قرضی، از آنها بهره جوییم. زبانها و گویشهای مختلف به دلیل عوامل سیاسی، اجتماعی، جغرافیایی با هم تفاوت دارند. گاه در گذر زمان زبانی دچار تغییر می شود. زمانی یک زبان جدید بوجود میآید »دیالکتیک زبانی… است. بر اساس این اصل، هیچ زبان یا گویشی به کلی از بین نمیرود، بلکه از صورتی به صورت دیگر تبدیل میشود(ارانسکی،ترجمه کشاورز،.(1378

زبان به عنوان یک نهاد اجتماعی از یک سو برای ایفای نقش ارتباطی خود به ثبات نیاز دارد و از سوی دیگر به موازات دگرگونیهایی که در سطح جامعه پدید میآید، ناگزیر دچار تغییر میگردد و خود را با نیازهای اساسی منطبق میسازد(مدرسی،.(1368

تعاملات بین قومی و بین المللی یکی از عوامل مولد و تسریع کننده تغییر زبانی است .امروزه تعامل اقوام و ملل به شکل بسیار عجیبی گسترش یافته است و این امر موجب تاثیر گذاری بیش از پیش اقوام و ملل بر روی یکدیگر در همه عرصه ها شده است
.در این خصوص تاثیر زبانها بر یکدیگر برای بعضی از اقوام و ملل به فرصت و برای برخی دیگر به تهدیدی جدی تبدیل گشته است.

اصولأ تغییر و تحول زبانها یکی از ویژگی های ذاتی زبانها است که تحت تأثیر عوامل درون زبانی و عوامل برون زبانی انجام می گیرد.تحت تأثیر پدیده های فرهنگی و اجتماعی شاهد دو نوع تغییر زبانی هستیم:الف)تغییر تدریجی ب)تغییر ناگهانی، که معمولأ نوع اول رواج بیشتری دارد.

جهت پرداختن به بحث تغییر زبانی ناگزیر باید چند اصطلاح توضیح داده شود که عبارتند از :همگرایی زبانی،تغییر زبان،مرگ زبان،بقاء زبان،زبان مرده، زبان رو به زوال و زبان در معرض خطر.

همگرایی زبانی :(convergence Language)در حوزه زبانشناسی اجتماعی،اصطلاح همگرایی زبانی به فرایند شببه شدن گویشها به یکدیگر اطلاق میگردد.فرایند شبیه شدن معمولأ یک سویه بوده و جهت آن از زبان محلی و غیر معیار به سمت گویش ملی و معیار است(عمو زاده،(1381

تغییر زبان((Language shift :این اصطلاح در واقع اصطلاح دیگری برای توضیحات اصطلاح همگرایی زبانی است.در تعریف، تغییر زبان حالتی است که در آن مردم یک جامعه دو یا چند زبانه از زبان بومی خود به نفع زبانی دیگر دست می کشند.

مرگ زبان( (Language death :حالتی از تغییر زبانی است.مرگ زبان وقتی اتفاق می افتد که اعضای جامعه زبانی که دچار تغییر زبانی شده است ،تنها گویشوران آن زبان در دنیا باشند.بدیهی است مرگ یک زبان با مرگ آخرین گویشور آن زبان اتفاق می افتد.

بقاء زبان((: Language maintainous بقاء زبان نقطه مقابل مرگ زبان است و وقتی اتفاق می افتد که اعضای یک جامعه زبانی در یک جامعه دو یا چند زبانی تصمیم می گیرند به استفاده از زبان آبا و اجدادی خود ادامه دهند.

زبان مرده یا خاموش(:(daed or extinct Languageزبانی است که هیچ گویشور بومی ندارد.

زبان رو به زوال یا در حال احتضار(:(moribund Languageزبانی است که در میان نسل جوان و خردسالان هیچ گویشور بومی ندارد.

زبان در معرض خطر( :(endangered Languageزبانی که گویشوران آن بسیار اندک باشند(بشیر نژاد،(1383

2

مرگ زبان را می توان یک فرایند تدریجی دانست که از تغییرزبانی شروع می شود و در صورت گسترش ،تغیر زبانی ممکن است موجب زبان رو به زوال و در مرحله بعد زبان در معرض خطر و در نهایت خاموشی و نیستی زبان گردد.البته باید دانست که همه تغییر زبانها به زوال و مرگ منجر نمی شود.

عوامل موثر بر همگرایی زبانی

سه عامل اصلی میزان رشد مدنیت، سطح رشد کاربران و اراده سیاسی اجتماعی کاربران و آگاهی ایشان بر نقش حفظ و گسترش زبان در حفظ ارزشهای هویتی، عوامل اصلی رشد و گسترش یک زبان هستند و ظرفیتهای بیانی هر زبان، رابطه مستقیم با این سه عامل داشته و از آن پیروی میکند.

در مورد میزان رشد مدنیت باید گفت که گسترش و سطح پیچیدگی رابطه اقتصادی، علمی، فرهنگی و...به طور مستقیم زبان را تحت تأثیر قرار میدهد و آن را پیچیده و کامل میکند. این سطح پیشرفت، سطح اندیشه ورزی را نیز به دنبال خود دارد و متقابلا، ارتقای سطح اندیشه ورزی منجر به تکامل رواب انسانی و ارتقای سطح دانش اجتماعی و علوم در عرصههای گوناگون میشود.از دیدگاه نظری، ظرفیت بیانی تقریبا همه زبانها، در بیان عاطفی و حالات انسانی، یکسان است. هر چند در شکل بیان، طبیعتا با توجه به شکل گیری رواب نو، ممکن است برخی نسبت به برخی دیگر از عمق بیشتر برخوردار باشند، اما این قضیه (ظرفیت بیانی) در حوزه علوم، صادق نیست! دلیل آن هم وجود رابطه مستقیم و تأثیرگذار بین وجود معرفت علمی و سطح بیان این معرفت (زبان) می باشد که در دگردیسی مدنی، همواره در حال روی دادن است. درک این نکته بسیار مهم است، چرا که بدون دریافتن این رابطه، قادر به درک یکی از مهمترین علل پسرفت زبانهای گوناگون و یا نابودی آنها نخواهیم بود. اگر دقت کنیم، درخواهیم یافت که بیشتر زبانهایی که به تدریج از بین رفتهاند، سطح تکامل آنها محدود به گویش بوده است و برخی دیگر نیز که دارای زبان نوشتار بودهاند، به دلیل ناهماهنگی بین بستر رشد زبان (جامعه) با سطح عمومی تکامل علوم و مدنیت، به تدریج عقب نشسته، کمتر به کار گرفته شده و زمانی که دیگر توان پاسخ به نیازهای روز را نداشتهاند، از دور خارج شدهاند.

یکی از عوامل دیگر رشد زبان، سطح رشد کاربران آن است. به بیان دیگر، رشد زبان، رابطه مستقیمی دارد با سطح رشد علمی و معرفتی و اجتماعی افرادی که از یک زبان خاص استفاده میکنند؛ بنابراین، شمار افراد باسواد یک جامعه، میزان سواد ایشان، سطح استفاده از رسانههای جمعی و همچنین، آزادی فضای کاربری زبان، از جمله مؤلفههایی هستند که در تکامل یک زبان نقش بازی میکنند.

عامل مهم دیگر رشد زبان، ترکیبی از اراده سیاسی، اراده اجتماعی کاربران و همچنین آگاهی بر ارزشهای هویتی، حفظ و گسترش زبان است. باید دقت شود که توجه همزمان به ابعاد گوناگون و عوامل سه گانه مدنیت، رشد کاربران و اراده و وقوف بر قضیه توجه به حفظ و گسترش زبان، میتواند به حفظ و گسترش یک زبان یاری رساند و غفلت از هر کدام از عوامل، زمینههای پسرفت و یا عقب ماندگی زبانی و به تدریج محو آن را فراهم میکند(عرفانی،.(1390

زبانشناسان سایر عواملی که در بقائ یا خاموشی یک زبان موثر هستند رامی دانند عبارتنداز: جهانی شدن ،ملی گرایی افراطی(برتون ،ترجمه فکوهی،1380؛فیشمن، 1982،نقل از مسکینی ،(1390 ،مهاجرت،صنعتی شدن،شهرنشینی،محدودیتهای اعمال شده از سوی دولتها،تعداد گویشوران ،اعتبار اجتماعی زبانها(برخورداری از پشتوانه سیاسی،اجتماعی،نظامی،علمی و ادبی)حوزه های کاربرد(کاربرد آن در خانه،محل کار،رسانه ها،تجارت و مذهب) ،زبان آموزش در نظام آموزشی کشور و بلایای طبیعی.

بدیهی است زبان محلی و غیر معیاری که فاقد نظام نوشتاری وآثار ادبی و علمی درخور باشد به دلیل از دست دادن بسیاری از عوامل بالا از جمله اعتبار اجتماعی و حوزه های کاربرد ،ازتوانایی مقابله ای مناسبی برای حفظ و بقاء خود در مقابل زبان معیار و ملی برخوردار نیست.

3

تغییر زبان شامل تغییرات سطوح ساختاری سه گانه یعنی نحوی،واژه گانی و آوایی است که در این بین تغییر نحوی کندتر از تغییر واژه گانی و آوایی انجام می گیرد.

علل همگرایی گویش فئیلی با زبان معیار

زبانُلری یکی از زبانهای شاخه غربی ایران است که در گستره وسیعی از جنوب غرب کشور از استان ایلام،همدان و مرکزی تا استان فارس و سواحل خلیج فارس(دیلم ،گناوه و دشتستان ) به آن تکلم می کنند.زبانُلری دارای زیرمجموعه های زیر است:لکی(بعضی یک زبان مستقل و بعضی شمالی ترین زبان قومُلر می دانند)،فئیلی،ثلاثی،بختیاری،ممسنی،کهکیلویه و بویر احمدی.به عقیده بسیاری از زبانشناسان زبانُلری بازمانده زبان پارسی باستان یا مشتق از پارسی میانه است.

گویش فئیلی زبانُلری، زبان بسیاری از مردمانُلرستان(خرم آباد،چگنی،پلدختر،درود و قسمتهایی از کوهدشت و بروجرد)،ایلام( دره شهر، آبدانان،دهلران و قسمتهایی از مهران و ملکشاهی)،خوزستان(اندیمشک،نیمی از شوش و قسمتهایی از دزفول)، قزوین و گیلان(لوشان) است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید