بخشی از مقاله
هنر
فصل اول
”هنر چيست ؟ “
1-1- تعريف هنر
هنر ، سواي مجموعهاي از تعريف خاص ، شخصي و كنايي چندين و چند تعريف مقبول ، معقول و منطقي - و يا لااقل قابل بحث و اعتنا - دارد كه اين تعاريف ، در موارد بسيار ، مكمل يكديگرند و برطرفكننده كم داشتهاي هم ، و سر جنگ و جدال با هم و نفي يكپارچه همديگر را ندارند . ما در اينجا ، بدون بحث ، يكي از تعاريف را به عنوان وسيله كارمان انتخاب ميكنيم :
هنر ، بيان زيبا و متالي احساس ، عاطفه و انديشه انساني است .
به هنگام تقسيمبندي و برشمردن انواع هنرها ، معمولاً ، نقاشي را به عنوان يكي از هنرهاي اصلي و مستقل نام ميبرند . در اين صورت ، و با تكيه به تعريف كلي هنر ، نقاشي بايد چنين تعريفي داشته باشد :
نقاشي ، بيان زيبا و متعالي احساس ، عاطفه و انديشه انساني است و به مدد خط و طرحها و رنگ و ساير ابزارهايي كه به نام اين هنر مورد استفاده هنرمند قرار ميگيرد .
تعريف گرافيك ، اما به اين سادگيها نيست - چه هنر باشد ، چه نباشد .
2-1- تعريف گرافيك
ما ، در قدم اول ، بايد مساله ”چاپ“ را كه به نوعي در واژه ”گرافيك “ حضور يافته است و منشاء پيدايي آن مربوط است ، از ياد ببريم ، و يا به آن چندان بهايي ندهيم كه سراسر تعريف هنر گرافيك را زير سلطه خود بگيرد ، بفشارد ، و به آن خط بدهد .
حذف عامل ”چاپ“ از مفهوم و تعريف گرافيك ، به معناي كوچك شمردن فن غولآساي چاپ نيست ، بلكه به عكس ، دقيقا به همين خاطر است كه امروزه ، حضور موثر چاپ را در بسياري از دقايق زندگيمان حس ميكنيم . در زمان حاضر، ” چاپ“ ، شايد بتوان گفت همانقدر كه در هنر گرافيك حضور دارد كه در هنرهاي ” هنرهاي ادبي“ (=ادبيات ) و سينما ؛ يعني بدون عامل چاپ ، عليالاصول ، نه ادبياتي وجود دارد نه سينمايي ؛ اما اين امر باعث نشده است كه ما عامل چاپ را وارد تعريف ادبيات و سينما بدانيم .
اگر روزگاري هم گرافيك ، ”هنر ارسال پيام به مدد امكانات چاپي“ بود ، و يا ”فن استفاده از چاپ براي ابلاغ مقاهيمي كه به مدد كلمات و تصاوير قابل ارائه هستند “ .... امروز ديگر چنين نيست ؛ چرا كه هنر گرافيك ، در عصر ما ، به همت و با جرات و جسارت سرداران بزرگ اين رشته ، به مقولهاي بسيار پيچيده ، ظريف ، وسيع ، چه بسيار تغيير دهنده، نافذ و به راستي خطرناك تبديل شده است .
امروز ، برخلاف شايع و ظاهر ، اين هنر سينما نيست كه در راس همه هنرها قرار گرفته و فرمانروايي و تسلطي بيچون و چرا ميطلبد ؛ بلكه گرافيك است كه چنين ادعا و خواستي دارد - هر چند بدون تظاهر، و يا بسيار زيركانه ، و گاه به نحو شگفتانگيزي موذيانه .
به هر حال ، با توجه به اين كه اين رساله ابداً نميخواهد به چيستي و چگونگي هنر و فن گرافيك بپردازد ، به همين بسنده ميكنيم كه يكي دو تعريف ساده و احتمالاً مقبول از گرافيك ارائه بدهيم تا راه براي وصول به تعريف ”مصورسازي آثار ويژه كودكان“ هموار شود .
گرافيك ، ابلاغ ظريف ، دقيق و موثر يك پيام است به مدد ابزارهاي همه هنرها ، كه موضوع اين پيام ، به وسيله سفارش دهنده ، مشخص و محدود شده باشد و عموماً هم مسائل محدود به زمان و مكان معيني را طرح و عنوان كرده باشد .
گرافيك ، رشتهاي با شاخهاي از هنرهاي تركيبي است كه از نقاشي ، طراحي ، نوشته و ادبيات ، خطاطي ، هندسه و نيز امكانات همه هنرها و فنون مدد ميگيرد و استفاده ميكند تا پيامهايي را به بهترين و مؤثرترين و فشردهترين نحو ممكن ابلاغ كند كه درخواست كننده يا سفارشدهندهاي به دلايل معيني ابلاغ آنها را از گرافيست خواسته است . گرافيك ، فني است ظريف ، دقيق و مسر جهت ابلاغ و ارائه پيامهاي تجاري ، سياسي ، اجتماعي و هنري (يا پيامهاي فرهنگي و تمدني ) .
همه مساله و فشرده حرف ما اين است كه در تمام هنرهاي اصلي ، كاشف و برگزيننده موضوع ، شخص هنرمند است - حتي اگر اين موضوع ، زير كلي از فشارهاي احساسي - عاطفي به او تحميل شده باشد ؛ اما در مورد ”هنر گرافيك“ هميشه ، موضوع به هنرمند ابلاغ ميشود و كار روي آن موضوع ، از گرافيست درخواست ميشود . گرافيست ، به شخصه و مستقلاً تصميم نميگيرد روي موضوعي كار كند ، و وقتي بنا به خواست ”ديگري“ روي موضوعي به تفكر خلاقه پرداخت و از نهايت قدرتآفريني و مهارت خويش بهره گرفت و چيزي را ساخته و پرداخته كرده باز هم ، ”ديگري“ بايد تطبيق كامل ”موضوع“ با ”شكل ارائه موضوع“ را گواهي كند و دست مريزاد بگويد ؛ وگرنه مرافعه پيش ميآيد و دردسر .
گرافيست هم هر قدر آزاد باشد و انتخاب داشته باشد ، نظريه شخص ”ديگري“ هم مطرح است ، و همين جاست كه ما ميتوانيم ، به وضوح ، رابطه ”مصورسازي آثار ويژه كودكان“ و ”هنر و فن گرافيك “ را حس كنيم و قدم اول را در راه وصول به تعاريفي بالنسبه منطقي از ”مصورسازي“ برداريم؛ چرا كه نقطه مشترك ترديدناپذير اين دو ، همان مقدم و مستقل بودن موضوع است نسبت به شكل ارائه موضوع ، و حضور ”ديگري “ در اين جريان - حتي اگر اين ”ديگري“ ، در موارد متعددي ، خود تصويرگر باشد كه موضع ”نويسنده“ يا ”طراح موضوع“ قرار گرفته است . ضمناً ، در همين جا هم ما ميتوانيم رابطه بين ” نقاشي“ و ”مصورسازي...“ و طبيعتاً بين ”نقاشي“ و ”گرافيك“ - را تا حد ممكن قطع كنيم و اين توهم بسيار خطرناك را كه ”مصورسازي“ نوعي ”نقاشي“ است و مصورساز ، يك نقاش است كه تحت شرايط ويژهاي نقاشي ميكند ، برطرف كنيم و نيز اين توهم را كه مصورساز ، همان امكانات و مسئوليتها و وظايف نقاش را دارد و حدود اختيارات و خودمختاريهايش برابر با نقاش است يا برابر با هنرمند ديگر .
مسلماً زمان ، خيلي چيزها را از بين ميبرد ، منجمله هر بناي سست را ، هر اثر بد را ، و چه بسا سرانجام هر توليد ضد انساني را . مسلماً زمان ، بسياري از كتابها را همراه با نويسندگان آنها و تصويرها و تصويرگريهاي آنها از رده خارج ميكند و به خاك گرم ميسپارد و از خاطرهها ، براي ابد ، پاك ميكند . مسلماً كفشهاي زمان ، كفشهايي بيرحم و سحرآميز است كه هر چه بخواهد ، له و لورده ميكند و ميگذرد ؛ اما در مورد آثار ويژه كودكان و توليدات خاص ايشان و هرآنچه كه به بچهها مربوط ميشود هرگز نميتوان به انتظار قضاوت عادلانه و بيرحمانه زمان نشست . نميتوان فرصت داد كه بيماران رواني ، كودكان را
بيمارانه بيازارند ، به اميد آن روز كه مرگ معنوي ، اين بيماران را از گردونه به بيرون پرتاب كند . اين درست كه بوته گل ، بيآب ، خشك ميشود و ميميرد ، اما براي اثبات اين امر ، بوته گل را نميتوان بيآب نگه داشت . امروز نميتوان كودك را ترساند ، به فكر اينكه اين ترساندن ، شايد ، بعدها اسباب شجاعت و
شهامت او را فراهم آورد ، و نميتوان از كودك كار سخت و طاقتفرسا كشيد ، به اسم اينكه كاركشته ميشود ، قدرت درآوردن نان و نكشيدن منت دو نان در او پديد ميآيد . به نام بشر ، مجرمان بزرگسال بسياري را ميتوان به چوبهدار سپرد ، اما يك كودك را ، در سراسر كره زمين ، به اسم ((مصلحت آينده بشر)) و ((نجات دادن جهان فردا )) نميتوان گوشمالي داد و به گريه انداخت . تا دم مرگ از باز گفتن اين سخنان خسته نخواهيم شد : كودك ، در هر لحظه ، متعلق به همان لحظه است و تعيين كننده تكليف همان لحظه - ضمن اينكه متعلق به تمامي لحظههاي تاريخ ، و تمامي نقطههاي جغرافيايي جهان نيز هست .
3-1 تعريف تصويرگري
”تصويرگر...“ و ”گرافيست“ عليالاصول ، معمولاً و عموماً ، وقتي در موضع تصويرگر و گرافيست قرار دارند ، موضوع كار خود را خود كشف و انتخاب نميكنند ، بلكه روشهاي خوب ارائه موضوع را مييابند و به كار ميبرند . بنابراين تصويرگر و گرافيست تابع احساسات و عواطف و انديشههاي هنري خود نيستند ، بلكه فقط بخش كوچكي از عاطفه و احساس خود را به جنبههاي هنري اثر وا ميسپارند ، و الباقي قدرت خود را صرف تعقل منطقي و تطبيق دادن انديشمندانه و آگاهانه ”شكل “ با ”مضمون“ - تحت شرايطي خاص - ميكنند .
آزاديهاي عملي (و ذهني) يك تصويرگر ، در مسير توليد تصوير بسيار محدودتر از آزاديهاي يك هنرمند - مثلاً نقاش - در خلق يك اثر است و وظايف او بسيار مشخصتر و مرزبندي شدهتر ، و تعهدات او حساستر و خطرناكتر . اينجا ، در محدوده يا ميدان تصويرگري ، ”دلم اينطور خواسته“ يا ”من اينطور خواستهام“ يا ”اينطور دوست دارم“ يا ”نميخواهيد؟باشد . به ديگري و ديگران عرضه خواهم كرد “ هيچ كاربردي ندارد - مگر آنكه ، در موارد به ميان كشيده شدن پاي ”خواست“ و ”ميل“ تصويرگر ، اين ”خواست“ و ”ميل“ با كلي از مسائل بسيار حساس و دقيق علمي - فني تطبيق كامل يافته باشد ، و آزمايشهاي صحيح نيز اين تطبيق كامل را تأييد كرده باشد .
”تصويرگر بزرگ زمانه ما “ بودن ، به گمان ما ، هم اين دنيا را بس است ، و چه بسا ، هم آن دنيا را . آخر مگر خوشحال كردن بچهها ، و آموختن به ايشان ، و هدايت كردنشان در جهت درست و برانگيختنشان در راه آرمانهاي متعالي انساني كار كوچكي است كه بشود آن را با چيزي تعويض كرد ؟
4-1- تفاوت گرافيك با تصويرگري
گرافيك حرفهاي است كه به تبليغ مسائل مختلف جامعه ميپردازد . تصويرگري حرفهاي است كه مطلقاً بر محور انديشه تبليغ نميگردد . گرافيك ، حرفهاي است كه مستقيماً وارد كار سياست - به معناي خاص و عام آن - ميشود .
تصويرگري حرفهاي است كه در عين سياسي بودن هرگز وارد سياست نميشود . گرافيك ، حرفهاي است كه ميتواند- و حق دارد - در مواردي اعمال خشونت كند ،بترساند ، تهديد كند ، فرياد بكشد ، و جنجال به راه بيندازد . تصويرگري حرفهاي است كه نميتواند ، و نميتواند و مطلقاً نميتواند .
گرافيست آدمي است كه حق دارد - و ناگزير است - هنگام انعقاد يك قرارداد يا قبول يك موضوع - هرقدر هم آن موضوع آني باشد - بلافاصله به هزينه آن ، و به روابط دستمزدي مربوط به آن ، عادلانه بينديشد و هر كاري را ، با درنظر گرفتن يك مجموعه مسائل اقتصادي برآورد يا قيمت گذاري كند .
تصويرگر ، گرچه دستمزد ميستاند و حق است كه اين دستمزد كفايت كننده و رضايتبخش باشد ، در زمان رابطه با اثر ، به مساله مخارج و دستمزد نميانديشد ؛ يعني رابطه مستقيم و تأثيرگذاري بين توليد و مزد توليد وجود ندارد حق نيست كه وجود داشته باشد (همچون نقاش ، به هنگام خلق يك اثر ، يا نويسنده به هنگام نوشتن يك داستان ، يا آهنگساز در لحظه تهاجم آهنگ ) ؛ و در اينجا ، تصويرگري ، نه تنها به هنر نزديك ميشود ؛ بلكه در قلب آن جاي ميگيرد - به دليل طهارتي كه دارد و مسئوليت خطير و حساسش .
به طور كلي تصويرگري ، رشتهاي است توليدي - خلاقه ، فني- هنري ، مربوط به كودكان و نوجوانان ، مستقل از نقاشي و گرافيك ، مستقل از جميع هنرها و خرده هنرها و صنايع دستي ظريف ، اما نيازمند به همه اينها به خصوص گرافيك ، نقاشي ، عكاسي و پيكرهسازي ؛ رشتهاي است از روانشناسي كودك ، طب كودكان ، تعليم و تربيت ، هوششناسي ، علم رشد ، و به طور كلي كودك شناسي ، و نيز فنون و صنايع دستي ، و هم عواطف و احساسات انساني تغذيه ميكند تا بخشي از نيازهاي تصويري (يا بصري) كودكان و نوجوانان پاسخ بدهد .
تصويرگري ، عملاً ، نگاه به حال و آينده دارد ، نه به حال (كه گرافيست ، معمولاً چنين است ) و نه به آينده (كه هنر عمدتاً ، چنين است ) .
تصويرگري از مهارتها و امكانات و ذوق و شعور و شناخت پرورش يافته هنري ، نهايت بهره را ميگيرد .
تصويرگري ، در محدوده قانونمنديهاي نسبتاً ثابت و پايدار محصور نشده است ؛ در عين حال كه عمده توان و تاثير سازنده و مثبت خود را از چندين علم اخذ ميكند .
تصويرگري ، مستقيماً و اساساً با احساس و عاطفه و ويژگيهاي معنوي و روان انسان سروكار دارد .
تصويرگري امروز ، همچون بسياري از ساختههاي تازه انسان عصر ما ، چيزي است سواي علم و فن و هنر ، و تركيبي و ادغامي است از همه اينها ، حداقل مساله اين است كه تصويرگري ، عطف به وظائف و مسئوليتهاي خطير ، روشن و دقيق و مشخص شدهاش ، مجبور است كه از همه هنرها بر كنار بماند ؛ و ما نيز به خصوص به همين دليل بسيار اساسي است كه ميخواهيم ، تا حد ممكن ، رابطه تعريفي تصويرگري با هنرها و جريانهايي كه پيوسته در هنرها پيش ميآيد و مسائلي كه در نقش و وظيفه هنر مطرح ميشود و جار و جنجالهايي كه بر محور هنر به راه ميافتد و مكتبهاي جديدي كه پايهگذاري ميشود ، بريده شود .
راه تصويرگري را فقط تصويرگران آشنا با مسائل و اهداف تصويرگري باز ميكنند ، و هر نوع تغييري را در شكل ، با اتكاي به دلايل تربيتي - آموزشي ، ايشان ميدهند .
فصل دوم
”تاريخچه تصويرسازي“
تصوير سازي هنري است با سابقه بسيار طولاني در تاريخ كه به زمانهاي بسيار دور باز ميگردد . كهنترين مدارك تصويري شناخته شده به انسانهاي غارنشين كه عمده فعاليت آنها شكار كردنه بود ، مربوط ميشود .
او با ابتداييترين روشها ، مثل استفاده از انگشتان دست و رنگ هاي آلي و معدني ، خواستهها و اوهام و آرزوها و مقاصد فرا دنيوي خود را بر ديوار غارها به تصوير ميكشيده و از اين تصاوير براي برقراري ارتباط و يا اهداف جادويي و پرستش خدايان استفاده ميكرده است .
در واقع تصوير قبل از اختراع خط وجود داشته كه انسان براي ارسال پيام و بيان مقاصد و عواطف خود بكار ميبرده است .
نوشتههاي مصور انسان متمدن امروز ، عيناً همان كاري را انجام ميدهند كه تصاوير ديواري غارها و معابد به عهده داشتهاند . در طول قرون تصويرگري كتاب ، كتابهاي كودكان نيز اندكاندك جايي براي خود گشود و تصويرگران در كنار كارهاي اساسي خود به خلق تصاوير براي كتابهاي كودكان نيز همت ميكردند .
1-2- تاريخچه تصوير سازي در ايران
در ايران ، تصويرگري و مجلسسازي و كتابآرايي سابقهاي طولاني دارد . مجلسهايي كه براي نسخههاي خطي شاهنامه و كليات حكيم نظامي و سعدي و مهمتر از همه آنها ”معراجنامه“ قرنها پيش توسط استادان شناخته يا ناشناخته هنرمندي پرداخته شده است ، هر كدام در نوع خود شايد در جهان يگانه باشند .
حتي برخي تصويرها و صفحهآراييهاي كتابهاي چاپ سنگي دوره قاجار ، بخصوص كارهاي موسوم به ”عيديسازي“ كه به وسيله قالبهاي چوبي به روي كاغذ چاپ زده ميشد و در مكتبخانههاي آن زمان به عنوان عيدي به بچهها هديه ميشد و مجموعه گرانبهايي از آنها را هنرمند پژوهشگر مهدي رضا قليزاده در سال 1343 در ”تالار ايران“ به نمايش گذارد ، كه گاه نمونههاي درخشان پيش انجام گرفتهاي را در برابر چشمهاي جستجوگر قرار ميدهد .
اما تصويرگري كتابهاي كودكان و نوجوانان ، بيشك لازمهاش وجود متن و اثري خاص كودكان و نوجوانان است كه تولدش در سرزمين ما چندان دير نيست . آقاي محمد هدايي كه محقق تاريخ تصويرگري كتابهاي كودكان و نوجوانان در ايران است ، سالها پيش دررساله پاياننامه تحصيلي خود :
- نخستين كتاب مصور كودكان چاپ شده در ايران را كتاب ” تاديبالاطفال“ معرفي ميكند .
- كتاب ” زندگي كودكان براي كودكستانها و مطالعه اطفال ابتدايي“ اثر زندهياد جبار باغچهبان ، چاپ شيراز ، شهريور ماه 1308 را ميتوان به عنوان شروعي براي تصويرگري كتاب كودك به شمار آورد . اما تصويرهاي هر دو كتاب سياه و سفيدند و بيبهره از عامل رنگ كه اهميت آن كم نميباشد . همچنين قطع و صفحهآرايي و چاپ مناسب كتاب كودكان را هم ندارد .
- با توجه به اين مورد ميتوان نخستين كتاب مصور كودكان قابل بحث در ايران را موش و گربه مشهور عبيد زاكاني با نقاشيهاي محمود جواديپور ، چاپ كلالهزر وابسته به ” انجمن دوستداران كتاب“ در سال 1335 دانست .
- كتابهاي ” كدو قلقلهزن “ با نقاشيهاي پرويز كلانتري چاپ شده در سال 1328 و ” پروانهها و باران “ چاپ سال 1329 ، با نقاشيهاي زمان زماني ، هر دو نوشته ” شاهد “ و چاپ كتاب فروشي سخن . با اين نامها است كه ميتوان نمونههاي آغازين كتابهاي مصور كودكان به معناي واقعي خود را در سرزمينمان مشاهده كرد .
گرچه نقاشان صاحب سبك و شناخته شده هم روزگار ما مثلاً سهراب سپهري ، بهمن محصص ، ابوالقاسم سعيدي و پروانه اعتمادي ، متاسفانه خلاقيت خود را در اين زمينه به كار نگرفتهاند اما خوشبختانه نقاشان جوانتر با پاسخ مثبت دادن به فراخواني كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان از سال 1345 تاكنون و امكاناتي كه اين كانون نخستين بار به همت زندهياد شيروانلو در اختيار آنان قرار داد ، موفق به تهيه و عرضه آثاري شدهاند و ميشوند كه نه تنها در پيشبرد فهم و آگاهي همگان از هنر نقاشي در اين سرزمين بكوشند و از اين راه با همه دشواريهايي كه در راهشان بوده است در ارتقاء ذوق و دانش سهيم باشند ، كه يكي از وظايف عمده هر هنري است .
فعاليتها و آثار تصويرگران كتاب كودك در ايران را كه بخش عمده آن در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان انجام شده است را ميتوان در دو بخش تقسيمبندي و بررسي كرد .
الف : از سال 1335 تا 1357
ب : از سال 1358 به بعد
الف : تصويرگري كتاب كودك از سال 1335 تا 1357
از تصويرگراني كه در طول سالهاي قبل از انقلاب كتابهايي را براي كودكان تصوير كردهاند ، ميتوان از اين هنرمندان نام برد :
يوتا آذرگين ، آيدين آغداشلو ، آلن باياش ، نيره تقوي ، ناهيد حقيقت ، نسرين خسروي ، بهرام خائف ، بهمن دادخواه، ژن رمضاني ، نفيسه رياحي ، سيروس راد ، نورالدين زرينكلك ، زمان زماني ، محمدعلي سجادي ، علياكبر صادقي ، پرويز كلانتري ، عباس كيارستمي ، فرشيد مثقالي ، مرتضي مميز ، هوشنگ محمديان ، نيكزاد نجومي ، ليلي نهاوندي ، محمد نيكفر و ....
از اين تصويرگران جز 4 تن ، بقيه نخستين بار بود كه به تصويرگري كتابهاي كودكان پرداختهاند و معدودي از آنها در آن زمان ، نقاشان شناختهشدهاي بودند . گرچه تصويرهاي تمامي اين كتابها در حد قابل قبولي است اما طبيعي است كه بعضي از آنها در حد بالاتر و معدودي از آنها در حد والاي هنر تصويرگري كتابهاي كودكان در ايران و حتي جهان ، قرار دارند . آثار فرشيد مثقالي و بهمن دادخواه در اين دوره ، در حد والاي هنر تصويرگري كتابهاي كودكان است و در
درجات بعدي ، كارهاي نورالدين زرينكلك و اكبر صادقي . نگاهي به اولين كتابي كه فرشيد مثقالي مصور كرده است (عمو نوروز ، سال 1346 ) و بهمن دادخواه ( شاعر و آفتاب ، سال 1347 ) و مقايسه آنها با كارهايي كه در فاصله چند سال بعد ارائه دادهاند ( آرش كمانگير ، سال 1350 ، و پسرك چشم آبي ، سال 1351 از فرشيد مثقالي ) و ( توكايي در قفس ، 1350 و تصويرها ، 1351 ، و سيبو و سار كوچك ، 1355 از بهمن دادخواه ) نشان ميدهد كه اين دو تصويرگر تا چه حد كار تصويرگري كتابهاي كودكان را به جدي گرفتهاند و چقدر توانستند كار خود خود را كمال بخشند . تا چه حد جستجوگر بودهاند و چگونه به درك و ارائه مفهوم خلاقيت رسيدهاند .
اگر فرشيد مثقالي به افتخار دريافت مدال هانس كريستين آندرسون نائل شد و بهمن دادخواه ، لوح زرين نمايشگاه دوسالانه تصويرگران براتيسلاوا و چندين بار جوايز افتخاري نمايشگاه كتاب بولونيا را به خود اختصاص داد ، كوچكترين ستايش جهاني از نيروي آفرينندگي آنان در زمينه تصويرگري كتابهاي كودكان بوده است . اين دو تصويرگر ، هر متني را نميپذيرفتند ، اما وقتي اثري مورد قبولشان واقع ميشد با آن عجين ميشدند . با تصويرهاي خود، چيزي را بر متن ميافزودند و به اين ترتيب به آن كتاب اعتبار ميبخشيدند . دادخواه ، معمولاً كاري را چند بار
” اتود“ ميكرد و گاهي پاي مشورت و انتخاب به ميان ميآمد ، اما مثقالي ، روان و سريع كار ميكرد . خانم بتينا هورليمن ، صاحب نظر سرشناس سوئيسي هنر و ادبيات كودكانه كه در سال 1355 عضو هيئت داوران نمايشگاه دوسالانه تصويرگران براتيسلاوا بود ، در مورد فرشيد مثقالي ميگفت :
چقدر تفاوت هست ميان آثار اين تصويرگر ايراني با آثاري كه ما از تصويرگران آمريكايي و ژاپني و اروپايي ، به استثناي اسپانيا ، ميبينيم . گويي اين هنرمند ، مثل چند تصويرگر اسپانيايي اين رشته ، وحشت حاكم بر جامعه را تصوير ميكنند .“
با نگاهي دوباره به تصوير كتابهاي ” شهر ماران “ و ” قهرمان “ (سال 1349 ) و ” مارمولك كوچك من “ (سال1354) ميتوان به درستي اين سخن و هوشمندي و شناخت عميق اين هنرشناس گرامي بيشتر پي برد .
ايشان يكي از داوران مؤثر در اعطاي مدال هانس كريستين آندرسن در سال 1353 به فرشيد مثقالي بود . (اما برخي از صاحبنظران و منتقدان تصويرگري كتاب كودك آثار مثقالي را مناسب براي كودكان مخاطب كتاب نميدانستند ).
در كارهاي نوالدين زرينكلك ، بيشتر دقت و انضباط و تميزكاري و مهارت حاكم است ، تا خلاقيت ، تصويرهاي كتابهاي ” زال و سيمرغ “ و” زال و رودابه “ ، گواهي بر اين مدعاست . جرقه خلاقيت را تنها در چند تصوير كتاب كلاغهاي او ميتوان ديد .
ب : تصويرگري كتاب كودك از سال 1358 به بعد
در طول سالهاي بعد از انقلاب تصويرگران زيادي آثارشان به چاپ رسيده است كه از ميان آنها ميتوان از اين هنرمندان نام برد :
علياكبر صادقي ، عباس كيارستمي ، پرويز كلانتري ، مرتضي اسماعيلي سهي ، اسدالله اعلامي ، محمد بني اسدي ، نيره تقوي ، حسن حاتمي آذر ، بهرام خائف ، علي خورشيدپور ، نسرين خسروي ، محمدرضا دادگر ، مريم رحمتي اويني ، نورالدين زرينكلك ، حسين صدري ، پريسيما طاهباز ، فرزانه فروغي ، بهزاد غريبپور ، محمدعلي كشاورز ، فيروزه گل محمدي ، علي گروسي ، هوشنگ محمديان ، فرشيد مثقالي ، مهرنوش معصوميان ، پرويز محلاتي ، سياوش
مظلوميپور ، منوچهر منصور دهقان ، كيادخت مهرك ، نيكزاد نجومي ، كريم نصر ، احمد وكيلي ، نفيسه شهدادي ، فريده شهبازي ، شهرام گلپريان ، مجيد اخوان ، ايرج اسكندري ، فرح اصولي ، فريبا افلاطون ، نسرين بنيادي ، محمد پولادي ، گلي توكلي ، هادي جمالي ، مهين جواهريان ، جمال خرمينژاد ، علي خورشيدپور ، مهنوش مشيري ، اكبر نيكانپور ، بهراد امين سلماسي ، ابوالفضل همتي آهويي و بسياري هنرمندان ديگري كه آثارشان در سالهاي اخير چاپ شده است .
بجز فرشيد مثقالي ، نورالدين زرينكلك ، نيكزاد نجومي ، پرويز كلانتري ، بهرام خائف ، هوشنگ محمديان ، عباس كيارستمي ، نسرين خسروي ، علياكبر صادقي ونيره تقوي ، بقيه اين تصويرگران نخستين بار است كه آثارشان به چاپ ميرسد و احتمالاً بعضي از آنها نخستين تجربهشان در اين زمينه است و اين مايه اميدواري بسيار است .
از نقطه نظر تصويرگري و نه ارزش متن كتابها ، صرفنظر از يك كاهش كيفي تأسفآور تا سال 1362 ، از اين به بعد است كه تصويرگري اعتبار خود را باز مييابد و نسبت به آن توجه و ارزش لازم ، معطوف ميشود .
در اين مدت از تصويرگران قديم ، بهرام خائف است كه كار خود را ارتقاء داده است و با آفريدن تصويرهايي در متنهايي مشكل و غريب ، مهارت و توانايي خود را به نمايش گزارده است .
2-2- تاريخچه تصويرسازي در كشورهاي غربي
تاريخ كتابهاي كودكان اروپا ، عملاً با كتاب جان كمينوس ، تحت عنوان ( جهان مجسم به صورت مصور ) كه در سال 1658 منتشر شده ، آغاز ميشود . اين كتاب در اصل كتاب درسي است ، ولي به علت وجود تصاوير فراوان و نيز نظم منطقي و معقول آن در حقيقت اولين كتاب تصويري كودكان به حساب ميآيد .
پس از اين كتاب ، تا يك قرن بعد ، كتابهاي كودكان به دست فراموشي سپرده شد .
- در قرن هجدهم ، جان نوبري دوباره به ياري آن برميخيزد . كمك نوبري به ادبيات كودكان اين بود كه كتابهاي كودكان را عملاً از بزرگسالان جدا كرده و آنها را با قطع و كاغذ و جلد متفاوت منتشر كرد .
در اين كتابها ، هنوز پند و اندرز و امثال ، همچنان جاري بود . ليكن در آنها ، اندك توجهي به علايق و تمايلات كودكان نيز ديده ميشد .
- در سال 1771 ” تامس بي ويك Thamas Beewick “ كتابي مخصوص كودكان ساخت و اين اولين قدم و تلاش در راه گسترش ادبيات كودكان بود .
- ويليام بليك نيز به تصويرگري چند كتاب كودكان و گاه غير كودكانه اما مطلوب كودكان پرداخت .
- در سال 1804 خواهران تيلر ” آن و جين تيلر Ann and = Taylor “ مجموعه شعري ، حاوي مطالبي در زمينه اخلاقيات ، عدالت و مرگ منتشر كردند .
- در سال 1807 ويليم روسكو ، كتابي با متن و محتوايي تقريباً همانند كتابهاي تصويري امروزين و با تصوير رنگي ، به نقاشي هنرمندي به نام ” مال ردي Mulready “ منتشر كرد .
- در سال 1822 كلمنت مور ، استادي كه براي سرگرمي شاگردان خود مينوشت ، كتابي مصور و مذهبي فراهم آورد . دو سال بعد در سال 1824 جرج كرويك شنگ ، كتاب برادران گريم را با تصاوير خود تحت عنوان تالس (Tales ) منتشر كرد .
- در سال 1845 هاينريش هوفمان كتاب (پيتر آشفته مو ) و سال بعد كتاب ادواردلير را به همان سياق منتشر كرد .
- كتاب تصويري امروز در واقع بيشتر محصول انگلستان و بخصوص مديون وجود ادمونديسن ” يكي از پيشگامان چاپ رنگي در دهه 1860 و 1870 است ) . فكر توليد انبوه كتاب كودكانه ، با تصاوير رنگي و پرخط و نقش و به قلم نقاشان سرشناس از او بود .
آقاي وسن نقاشان را كاملاً به فوت وفن كندهكاري روي چوب آگاه ميكرد و به آنها فرصت و امكان ميداد تا رموز و دقايق اين كار را كاملاً درك كنند . بدينگونه نقاش با آگاهي كامل از كيفيت كندهكاري ، تصوير را روي چوب ميكشيد و آقاي وسن به كندهكاري آن ميپرداخت . سپس نمونه چاپي اوليه آن را براي رنگآميزي با آب و رنگ به نقاش ميداد . آن گاه تصوير را با رنگهاي روغني نزديك به رنگهاي نقاش ، رنگآميزي ميكرد .
- حاصل اين كار بسي از تصاوير آب و رنگي متداول زمان از كار در ميآيد . از جمله اولين نقاشاني كه با آقاي وسن كار ميكردند ، ميتوان كرويك شنك و جان تينل را نام برد . جز اين دو ، والتر كرين در سالهاي 1865 تا 1876 حدود چهل كتاب را براي او تصوير كرد . كار كرين بيشتر جنبه تزئين داشت . در سال 1978 آقاي وسن ، رندلف كلدكات ، نقاشي را كه با بسياري از نشريات انگليسي روزگار خود همكاري داشت را به جاي كرين به همكاري خواند. كلدكات نيز همچون كرين به تصويرگري كتابهاي خردسال و كودكان و نيز مجموعههاي شعر كودكانه ، همت گماشت . او قبل از مرگش در سال 1886 مجموعاً 17 كتاب را تصوير كرد . او يكي از والاترين تصويرگران كتب كودكان است . پس از مرگ او كيت گرين وي با آقاي وسن به كار پرداخت و تا پايان عمر به عنوان نويسنده و هنرمند كودكان در اين زمينه كار كرد .
- قرن نوزدهم ، قرن كتابهاي كودكان است و هرچه به پايان اين قرن نزديك ميشويم ، نويسندگان بيشتري را مييابيم كه به كار خلق و يا تصويرگري آثار كودكان پرداختهاند . از جمله ايشان ويليام نيكلسون ( William Nicholson ) است و بعد از او در سال 1902 بياتريكس پاتر (Beatrix Potter ) و در سال 1903 لزلي بروك (Leslie Brooke ) است . غير از انگلستان كه در واقع پيشرو راه ادبيات كودكان و كتب تصويري محسوب ميشود ، ديگر كشورهاي اروپايي ، از روسيه گرفته تا اسكانديناوي همگي در قرن نوزدهم كم و بيش به ادبيات كودكان توجه كردهاند و از كشورهاي غير اروپايي كه در اواخر اين قرن ، كار ادبيات كودكان را جدي گرفت ، آمريكا بود .
- در پايان قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم در آمريكا به ادبيات كودكانه و كتابهاي تصويري كودكان ، توجه ميشد پيشرفتهاي فني چاپ نيز ، تهيه كتابهاي كودكان را ساده كرده و بدين ترتيب ، كتابهاي كودكان ، مهم شناخته شدند و سريعاً گسترش يافتند .
- در نيمه دوم قرن بيستم ، آمريكاييان در ايجاد كتابهاي كودكان با تصاوير بديع از اروپاييان پيشي گرفتند .
اين سبقت تا حدود زيادي ، حاصل وجود تصويرگراني بود كه به دليل جنگ جهاني دوم از نقاط مختلف جهان به ويژه اروپا به آمريكا پناهنده شده بودند . اين هنرمندان ، كتابهاي مصور را در آمريكا توسعه بخشيدند و از آن جا كه اينان از نقاط مختلف هنري جهان بودند ميتوان گفت كه در اين زمينه ، آمريكاييان ميراثخوار هنري جهان شدند غير از كشورهاي فوق ، ديگر كشورهاي اروپايي و نيز ديگر كشورهاي جهان ، از خاور دور گرفته تا آفريقا ، در اين قرن به كتابهاي كودكان توجه پيدا كردهاند .
اتحاد جماهير شوروي كه قبل از آغاز اين قرن چندان مايهاي در اين زمينه نشان نداده بود . پس از سال 1917 قدمهاي سريعي در راه كتابهاي كودكان برداشته است . همچنانكه در آغاز گفتيم ، تاريخچه كتابهاي تصويري ، زنجيرهايست كه از يكسو به قديميترين انسان اوليه ميرسد و از سوي ديگر به روزگار كنوني كتابهاي مصور كودكان سر ميزند . و اما در باختر زمين ، تنها در آغاز سده بيستم است كه ادبيات كودكان به همين عنوان و به طور منظم ، انتشار يافت . در كشورهاي آسيايي ( به جز چين و ژاپن ) كودكان همين اندازه مواد بصري چاپي را هم نداشتند اما نقش صحنههاي بياني داستانها ، بر ديوارهاي معابد ، سايهبازي عروسك ، پارچههاي تصويري نقالان و جز آن ، كودكان بسياري را با تصويرسازي آشنا ميكردند .
” خصوصيات نقاشي كودكان “
هدف از اين بخش توضيح مختصر خصوصيات نقاشي كودكان در سنين مختلف براي خوانندگان است . اغلب بررسيهاي انجام شده در زمينه نقاشي كودكان كه به توليد اطلاعاتي گسترده منجر شده مقطعي بوده است . بررسي كار كودكان منفردي كه مهارتهاي نقاشي خود را تكامل ميبخشد ، در مقاطع زماني مختلف ، كمتر صورت گرفته است . با وجود اين ، بررسيهاي زماني ، نوعي مبناي تجربي را براي طبقهبندي نقاشيهاي كودكان ، در يك سلسله مراحل متمايز فراهم آوردهاند . اغلب اين بررسيهاي اوليه نيز عمدتا فقط به توصيف نقاشي تكميل شده پرداختهاند . از آنجا كه فرايندهاي مندرج در كشيدن يك نقاشي ميتواند تأثير مهمي بر شكل نهايي نقاشي بر جاي گذارد ، به طور كلي ميتوان گفت ، هرچه كه كودكان بزرگتر ميشوند ، نقاشيهاي آنها داراي جزئيات بيشتر ، متناسبتر ، و واقعگرايانهتر ميشود . اما بعضي جنبههاي شگفتآور و متمايزكننده وجود دارد كه نقاشيهايي را كه كودكان غالباً در هر يك از سنين تكامل نقاشي خود ميكشند مشخص ميكند .
3-2- طبقهبندي مراحل تكاملي
از هيجده ماهگي تا دوسال و نيمگي
كودكان معمولاً كشيدن علائمي برصفحه كاغذ را از حدود هيجدهماهگي به بعد آغاز ميكنند . از ديدگاه بيشتر پژوهشگران ، اين خط خطيكردنها حركاتي بيهدف و ناهماهنگ نيست ، بلكه نشاندهنده آگاهي نسبت به الگو و افزايش هماهنگي چشم - دست است .
به طور كلي ، پژوهشگران در اين زمينه اتفاق نظر دارند كه بسياري از اين خط كشيدنهاي اوليه به قصد بازنمايي چيزي نيست . براي مثال ، هم لوكه و هم پياژه ، اين خط كشيدنهاي اوليه را صرفاً بازي و تمرين ميدانستند . آرنهايم نيز ديدگاه مشابهي داشت به نظر او اين خطوط اوليه ، ” بازنمايي“ نيست ، بلكه ” نمايشهايي“ است كه در آنها ” تكانه حركتي“ قوياً مسلط است . كودك دست خود را با حركتي موزون و منظم بر صفحه كاغذ حركت ميدهد ، اما در همان حال به علائمي كه بر روي صفحه ظاهر ميشود علاقه دارد .
به هر روي زماني فرا ميرسد كه كودكان شروع به تفسير خطوط خود به عنوان تصوير ميكنند . لوكه كه نقاشيهاي دختر خود را بررسي كرده بود ، اين مرحله را تحت عنوان ” واقعگرايي تصادفي“ مشخص ميكند . كودكان عموماً قبل از آنكه كشيدن را آغاز كنند مقاصد خود را بيان نميكنند ، بلكه غالباً پس از اتمام كار به تفسير نقاشي خود ميپردازند.
از دو سال و نيمگي تا پنج سالگي
از حدود سن دوسال و نيمگي آشكار ميشود كه كودكان نقاشيهاي خود را بازنمايي چيزي تلقي ميكنند . گاهي اوقات بيش از آن كه كشيدن نقاشي را آغاز كنند مقاصد خود را بيان ميكنند و ديگر معني نقاشي ، تا پايان تكميل آن مكتوم باقي نميماند . اما هنوز در تفسير كودكان از نقاشي خود نوعي عنصر فرصتطلبي وجود دارد . لوكه به اين نكته توجه كرده است كه در اين مرحله از تكامل ، چنانچه نقاشي كودكان در عمل شبيه به چيز ديگري در آيد ، آنها از قصد اعلام شده خود عدول ميكنند . در واقع ، تفسيري كه اين كودكان از نقاشي خود به دست ميدهند هر لحظه ممكن است تغيير كند .
در اين مرحله ديگران نيز اين خط خطيها را با سهولت بيشتري درك ميكنند ، و نيز به تدريج اشكال بيشتر و متنوعتري در يك صفحه كشيده ميشود . كودكان سه سال و نيمه كه كشيدن نقاشيهاي بازنمايي را آغاز كردهاند گاهي اوقات قادر نيستند قسمتهاي مختلف يك نقاشي را هماهنگ سازند . مثلاً : آنها
ممكن است چشمها يا شكم را خارج از طرح بقيه قسمتهاي بدن بكشند . لوكه اين پديده را مشخصه مرحلهاي تحت عنوان ” واقعگرايي شكست خورده “ ميداند و فريمن آن را ” ناتواني تركيبي “ مينامد . ناتواني تركيبي ناشي از نوعي رابطه غلط ميان عناصر نقاشي نيست ، بلكه ناشي از فقدان رابطه ميان اين عناصر است . از سه سال و نيمگي به بعد است كه كودكان برقرار كردن رابطه ميان جزئيات يك نقاشي را آغاز ميكنند . به نظر ميرسد كه بسياري از
نقاشيهاي آنها در اين مرحله مبتني بر قواعد يا طرحهاي ساده است . به عنوان مثال ، نقاشي نمونهوار چهره انسان در اين مرحله ، مشتمل بر يك دايره به جاي سر و دو خط آويزان به جاي پاست . براي مشخص كردن جزئيات چهره از قبيل چهرهها كه غالباً ” بچه قورباغهاي“ ناميده ميشوند ، از نظر شكل سادهاند ، اما از ديد بزرگسالان غالباً بسيار گويا و از نظر زيبايي شناختي جالب مينمايند. گاهي اوقات به نظر ميرسد كه اين نقاشيهاي طرحوار بيش از آنكه بازنمايي دقيق موضوع نقاشي شده باشند ، جنبهاي نمادين دارند . به عنوان مثال ، نتايج بدست آمده از مشاهدات نشان ميدهد كه وقتي از كودكان ساكن در
واحدهاي آپارتماني خواسته شده تا منزل مسكوني خود را نقاشي كنند ، آنها به كشيدن نقاشيهاي متداولي از خانههاي داراي سقف شيرواني و دودكشي كه از آن دود خارج ميشود پرداختهاند . عبارت ” واقعگرايي نمادين“ اصطلاحي است كه گاهي اوقات براي توصيف خصوصيت بازنمايي به كار رفته است .
پنج سالگي تا هشت سالگي
به طور كلي هرچه كه كودكان بزرگتر ميشوند ، نقاشيهاي آنها نيز واقعگرايانهتر ميشود . اما نقاشيهاي كودكان در فاصله سني پنج تا هفت سالگي هنوز شامل عناصري است كه كودك بر وجود آنها آگاهي دارد ، حتي اگر به طور طبيعي قابل رؤيت نباشند . به اين لحاظ ، حاصل كار آنها نقاشي ” شفافبيني“ يا ” اشعه ايكس“ ناميده ميشود . اين خصوصيت مربوط به مرحلهاي است كه لوكه آن را ” واقعگرايي فكري“ ناميده است .
از جهات ديگر ، نقاشيهاي كودكان در اين مرحله ، از نظر مقياس و جزئيات ، بيش از پيش به سمت واقعگرايي بصري حركت ميكند . در اين مرحله ، نقاشيهاي آنها از چهره انسان طرح بچه قورباغهاي را كنار ميگذارد ، و به نشان دادن سر و بدن جدا ميرسد . جزئيات بيشتري از قبيل دستها ، انگشتان و لباس نيز بيش از پيش تصوير ميشوند .
هشت سالگي تا نوجواني
كودكان هشت سال به بالا غالباً سعي ميكنند در نقاشيهاي خود عمق را نه تنها در اشياء نيز نشان دهند . آنها در اين مرحله ، نقاشي كشيدن از يك زاويه ديد خاص را آغاز ميكنند و نسبتها و مناسبات نيز بر همين اساس ترسيم ميشوند . لوكه اين مرحله از تكامل نقاشي را ” واقعگرايي بصري“ ناميده است . به نظر ميرسد كه از آن پس ، همراه با بالا رفتن سن ، نقاشيهاي كودكاان نيز به سمت افزايش واقعگرايي بصري حركت ميكند .
همچنين ، نقاشيهاي آزاد بچههاي بزرگتر ، يعني بچههاي نه تا يازده ساله ، از نظر سبك به تدريج به سمت الگوهاي قراردادي حركت ميكند . در اين مرحله چهرههاي كارتون و سريالهاي كميك مرتباً نقاشي ميشوند . نقاشيها ، تنوع و تشخص كمتري پيدا ميكنند . به نظر ميرسد كه كودكان در اين سن غالباً از نقاشيهاي خود ناراضياند و ديگر رغبتي به انجام اين فعاليت ندارند ، گفته ميشود دليل اين امر آن است كه آنها قادر نيستند نتايج دلخواه خويش را از نقاشيهاي خود به دست آورند . كودكاني كه همچنان به نقاشي كشيدن ادامه ميدهند ، خواه در نتيجه تشويق ديگران باشد و يا خودآموزي ، غالباً صور خيالي ، شخصيتها و كاريكاتورهاي خود را گسترش ميدهند و بدين وسيله حد معيني از آزادي را در بيان خويش حفظ ميكنند .