بخشی از مقاله

ارایه راهکارهای حفظ هویت ملی و اسلامی مهمترین وظیفه محققان است
مشهد - خبرگزاری ایسکانیوز: مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی گفت: ارایه راهکارهای حفظ فرهنگ و هویت ملی - اسلامی توسط پژوهشگران مهمترین وظیفه محققان است.


به گزارش روز شنبه باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران«ایسکانیوز» سید جواد جعفری در جشن پژوهش که به منظور تجلیل از پژوهشگران فرهنگی خراسان رضوی برگزار شد افزود: پژوهشگران باید در کنار مردم و سازمان های دولتی فعالیت های فرهنگی را توسعه دهند و مانع تخریب هویت و فرهنگ شوند.
وی ادامه داد: محققان باید قوانین اداره و نهادها را مطالعه کنند و در زمینه اجرای قوانین راهکارهای علمی پیشنهاد دهند و بدین صورت با این مراکز تعامل داشته باشند.
جعفری افزود:آشنایی با کسانی که طی سال در امر پژوهش فعالیت دارند، فقط در هفته پژوهش صورت می گیرد و این نشان دهنده مظلومیت این بخش است. وی اظهار داشت: در مورد مساله یابی و مساله شناسی در حوزه فرهنگ و اساسا برای هرحوزه ای که کار پژوهش انجام می‌دهد، محقق یا پژوهشگر باید با یک نگاه عمیق به دنبال مساله یابی و مساله شناسی باشد، متولیان و کارفرمایان نیز باید یک تشخیص مناسب از این امر داشته باشند و مساله را پیدا کرده و به محقق سفارش دهند.


جعفری با بیان اینکه خراسان رضوی با ارایه 30 عنوان پژوهش، در این عرصه پیشگام بوده است، مسأله یابی توسط محقق را یکی از مهمترین و اصلی ترین وظایف یک پژوهشگر عنوان کرد.
مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی در ادامه تصریح کرد: تهاجم فرهنگی باعث می‌شود که دستاوردهای مردم، جامعه و دستاوردهایی که در طول تاریخ توسط مردم متمدن و فرهنگ پرور ایران به وجود آمده است، مورد تهدید قرار بگیرد.


وی خاطر نشان ساخت: تهاجم فرهنگی در ابتدا اذهان وسپس افراد را تسخیر می کند و بعد از آن ثروت‌های کشور را تسخیر می‌کند؛ کشور را از لحاظ هویت غارت کرده و به جای آن فساد و تباهی را جایگزین می‌کند.
جعفری با اشاره به این نکته که بخشی از مراقبت فرهنگی به مردم و بخش دیگر آن به ارگان های فرهنگی اختصاص می یابد، تاکید کرد: مراکز فرهنگی باید ابزار لازم را در جهت عمق بخشیدن به فرهنگ ایرانی و اسلامی در اختیار بگیرند و آن را توسعه دهند.


در ادامه مشاور پژوهشی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی نیز گفت: نمی توان حوزه وسیع پژوهش را به یک دستگاه اجرایی یا یک وزارتخانه محدود کرد.
دکتر حسین بهروان افزود: پژوهشهای فرهنگی حوزه گسترده ای را در برمی گیرد و تمامی فعالیتهای جامعه را در عرصه های مختلف تحت پوشش قرار می دهد، چون فرهنگ ابزار مهمی برای زندگی است و نمی توان چنین حوزه وسیعی را محدود به یک دستگاه اجرایی و یک وزارتخانه دانست.


این پژوهشگر افزود: پژوهش ابزار انسان برای شناخت حقیقت زندگی است، به همین سبب پژوهشگر باید از عادات، سلیقه ها و ارزشهایی که انسان را وادار می کند تا به جنبه های خاصی از زندگی که نفع شخصی او را در بردارد، توجه کند، دور شود.
دکتر بهروان اظهار داشت: از آن جا که پژوهش با مبانی مذهبی و اسلامی ما عجین است، روح انسان را اعتلا می بخشد و جوامع بشری را متمدن می کند.
وی با بیان اینکه نخستین سمینار آسیب شناسی پژوهش کشور در سال 61 برگزار شد، افزود: نکاتی که در آن سمینار به عنوان آسیب پژوهش مطرح شده، همچنان حل نشده است.


وی ساختار نامتمرکز را یکی از بزرگترین آسیبهای حوزه پژوهش مطرح کرد و گفت: بسیاری از ساختارهای پژوهش در قالب سازمانهای اداری تعریف شده است، در حالی که محقق نمی تواند در قالب یک ساختار اداری تحقیق و پژوهش کند، بلکه پژوهشگر نیاز به آزادی، عزت و اعتبار دارد.
دکتر بهروان ادامه داد: پژوهش نیاز به وضع مقررات خاص و اعتبار دارد که متأسفانه بعد از گذشت چند دهه از قانون توجه به پژوهشهای کشور، هنوز این مسایل در هاله ای از ابهام قرار دارد.


وی افزود: وظیفه محقق تحول و پویایی جامعه است، پس باید تحقیقاتش مورد توجه مسؤولان قرار بگیرد و در جامعه به اجرا درآید.
عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: محقق نباید پشت میز به کار پژوهش و تحقیق مشغول شود، بلکه باید با جامعه و مردم همراه شود تا مسایل و معضلات را از نزدیک ببیند.


وی عدم تناسب طرحها و پژوهشها با اصول و معیارهای پژوهش را مهمترین معضل پژوهش مطرح کرد و گفت: بعضی محققان به صورت اصولی به پژوهش مشغول نمی شوند و یا مسأله مورد تحقیق و پژوهش را درک نکرده اند.
در این مراسم از چهار پژوهشگر و هشت موسسه فرهنگی که در امر پژوهش کارهای مطالعاتی انجام دادند تجلیل شد
هويت ملي مذهبي ايرانيان:


اين واقعيت فرهنگي – اجتماعي آن چنان با شخصيت عموم ايرانيان آميخته است كه گاهي پيروان برخي ازنحله هاي فكري، كوشش كرده اند كه يكي ازاين دوپايه هويت ايرانيان (ملي يا مذهبي) را حذف كنند، يا كم رنگ جلوه دهند با واكنش مردم روبروشده اند. واكنش مردم دربرابركشف حجاب، تغييرمبدا تاريخ ايران ازهجري – شمسي به شاهنشاهي وحذف تاريخ نهضت ملي ايران ونمادآن (دكترمصدق) قبل وبعدازانقلاب، نموداراين واقعيت تاريخي است، واين مطلب را روشن مي كند كه مردم ايران به هويت ملي ومذهبي خود پا برجا بودند وسعي كردند اين دواصل را با تمام وجود حفظ كنند وچنان اين هويت دروجود شان ريشه دوانده بود كه با كوچكترين چيزي كه فكرمي كردند هويت ملي ومذهبي ايشان خدشه دارمي شود، به مقابله با آن مي پرداختند.1


هويت ملي با هويت ايراني ، يكي نيست ونبايد آنها را با هم مشتبه كرد ولي اين به معناي نفي ارتباط بين اين دو نيست. البته درحوزه فرهنگي ايراني، هرزمان كه درايران بحران هويت شكل گرفته، يك پاسخ داده شده است، انقلاب اسلامي ما پاسخي به يك بحران بود. همان طوركه شاهنامه فردوسي پاسخي بود به بحران هويت ناشي ازتفكربه اصطلاح امويان وشرايط آن زمان. هويت ايراني به عنوان يك انگاره سياسي ومذهبي به ساسانيان برمي گردد اما به عنوان يك مفهوم قومي، مذهبي وارضي سابقه ديرينه دارد، ديگراينكه به استناد به غربي ها: ايرانيان هيچ گاه بت پرست نبوده اند، هيچ گاه تنديسي نداشته اند واگرتنديس هايي را مي بينيد مربوط به قبل اززرتشت است ويا به دوران اشكانيان وسلوكيان كه تحت تائيد تفكرات يونانيان قرارگرفته، برمي گردد.2



وجه غالب ايرانيان، خدا پرستي ويكتا پرستي آنان بوده است حتي زرتشتي ها هم قائل به ثنويت ( دوگانگي درمعبود ) نيستند بلكه قائل به ثنويت درآفريننده نيكي ها وسرورهستند وحتي خيلي ازآنها مي گويند كه اهرمن وجود خارجي ندارد وعدم است.3
ارتباط هويت ايراني وتشيع:


ايرانيان با فلسفه تاريخي شان، بايكتا پرستي شان، با نگاه سلسله مراتبي شان وتلفيق دين وسياستشان، آرزوهاشان رادراسلام ومذهب شيعه مي يابند.
ولي اين فرهنگ مساعددراعراب وجودنداشت چون اعراب بت پرست بودندوبت هاي مختلفي مي پرستيدندويكتاپرست نبودند ونتوانستند نگاه سلسله مراتبي داشته باشند وتا امامت بيايند پس در همان نبوت متوقف شدند.4


تا زمان ساسانيان وفاداري به شاه وسلطان وجود داشت واين جزوهويت ايراني بود اما پس ازآن باورود فرهنگ وتمدن اسلامي، وفاداري به شاه جاي خودرا به وفاداري به مذهب مي دهد، ايران با حمله اعراب دچاربحران هويت شدند ولي پس ازآن هويت اسلام وسپس تشيع را پذيرفتند. ولي زبان ايراني شان را حفظ كردند. اين هويت كه دردوران ساسانيان ابداع شده بود درعهد صفوي تولدي ديگريافت ودرعصرجديد به صورت هويت ملي ايراني متجلي شد، يعني تشيع صفوي بزرگي درهمبستركردن اجزا پراكنده هويت ايراني داشت.5
شيعه وفرهنگ ايراني دوعنصرلاينفك (جدا نشدني) هستند واينكه مي گويند ملي- مذهبي بيان درستي نيست زيرا اينها درواقع يكي هستند واگرقراربه تقدم باشد، هويت ديني مقدم است. عنصراساسي هويت ايراني، دينداري است.6


ريچارد فراي مطلبي مي گويد كه بيانگرآميزش دين وفرهنگ ازيك سوواهميت وجايگاه خاص فرهنگ ايراني درجهاني شدن تمدن اسلامي ازسويي ديگراست. به اعتقاد اواسلام تا زمانيكه با فرهنگ ايراني، پيوند نخورد، جهاني نشد. فرهنگ ايراني نقش عظيمي دراحيا وتقويت تمدن اسلامي ايفا مي كند. همان طوركه مسيحيت نيزتا زمان پيوند با تمدن يونان جهاني نشد.7
ما دردوران بني اميه نمي توانيم ازشكوفايي تمدن اسلامي صحبت كنيم ازبني عباس است كه ما شاهداوج تمدن اسلامي هستيم واين زماني است كه خلافت اسلامي با نوع تفكرايراني پيوند وآميزش برقرارمي كند.8



هويت ملي ايرانيان ازنگاهي ديگر:
تناورترين درختان كهنسال (باغ معارف بشري) درسرزمين ما وكوهپايه ها ودامنه هاي فرهنگ ديني ما روئيده وقد كشيده است.
ملت وامتي كه به قداست (كعبه) وحرمت مدينه والهام بخشي كربلا پايبنداست وطن معنوي خويش را تا آنجا كه يك مسلمان موحد وگوياي (لااله الاالله) نفس مي كشد، گسترده مي بيند، دريغا كه دلباخته پاريس ولندن ومفتون مسكو وواشنگتن ومجذوب ژاپن وسوئد شود. منظورساختمان وصنعت ومعماري وجاذبه هاي توريستي نيست بلكه محتواي فكري وفرهنگي وغناي انديشه وفرهنگ است. سازندگان فرهنگ درجوامع غربي، هرروزبا شخصيت ها وقهرمان هاي متفاوت براي ما الگوسازي مي كنند ولي وقتي ما خودمان فرهنگ وهنروفكروتمدن داريم بايد قهرمان والگوهاي ما هم ازهمين فرهنگ وتمدن باشند.9

به عبارت ديگرهويت ما، اسلامي ومحمدي است، عاشورايي وقرآني است، علوي ونهج البلاغه اي است، نمازي وتقوايي، معادي وبهشتي وآياتي وآفاقي است. كسيكه غناي روحي دارد ثروتمند ترين انسان ها است، جامعه اي كه فرهنگ اصيل داشته باشد ريشه دارترين ملل عالم است. شخصي كه چگونه بودن وچگونه زندگي كردن را ازآفريدگارخود مي جويد وراه كمال را درشعاع پرنوروحي تشخيص مي دهد، وتكيه گاهش فطرت است ورويش ورشدش دربسترآئين آسماني هويتي شناخته شده تروبالنده ترگردد.10


مهم ترين عناصرهويت ملي درايران:
هويت هرملتي عناصري دارد، هويت ملي ايرانيان هم عناصري دارد ازجمله:
1- سرزمين: هيچ جمعيتي بدون داشتن سرزميني كه خاص آنها است به عنوان يك ملت شناخته نمي شوند. علاوه برقلمروجغرافيايي يك سرزمين. منابع زيرزميني، آب وهوا، زيرساختهاي اقتصادي. منطقه هاي استراتژيك و... همه جزئي ازسرزمين ملي به حساب مي آيند. وايران اسلامي به جهت موقعيت استراتژيك ومنابع زيرزميني ودرسالهاي اخيرپيروزي انقلاب اسلامي اهميت بيشتري پيدا كرده است. 11


2- دين ومذهب: دين يكي ازعناصرپايدارودائمي درهمه تمدن ها است. ايران مهد يكي ازاديان الهي ( زرتشت) بوده ودرعصراسلامي نيزدين اسلام نقش برجسته اي درفرهنگ وتمدن ايران داشته است. درايران دين همواره با قدرت وحاكميت درارتباط بوده است ودرشكل دهي ( هويت ملي) نقش برجسته اي داشته است. درهرزمان اين ارتباط به نحوي وجود داشته است وهم اكنون ودرعصرحاضرهم اين دين بود كه با اتحاد دربين مردم باعث ايجاد تحولي بزرگ به نام انقلاب اسلامي شد. ودرمطالعه هويت ملي ايرانيان، هرگزنمي توان ازنقش دين ومذهب غافل بود وبايد آن را به عنوان عامل مهم ( هم بستگي اجتماعي ) ودرنتيجه ( هويت جامعه ايراني ) وبه عبارتي ( هويت ملي) به شمارآورد. 12



3- ازجمله ديگرعوامل وعناصرهويت ايران مي توان برزبان فارسي به عنوان جزئي انفكاك ناپذيرازهويت ملي ايرانيان، حكومت ودولت كه داراي نقش تعيين كننده اي درتكوين هويت ملي است، نژاد وقوميت با تنوع قومي درايران زمين وسنتها وآيين هاي خاص ايراني اشاره كرد.13
علاوه براين موارد درمورد هويت هركشوري بايد به پيشينه هاي تاريخي، قهرمانان، برجستگان واسوه هاي شاخص ملي، افكاروانديشه هاي خاص ملت ها درباب موضوعات مختلف، پوشش ولباس، شيوه هاي زندگي محلي، آداب وسنن تكيه نمود وازورود فرهنگ خارجي تحت عنوان تهاجم فرهنگي كه قصدشان ازبين بردن هويت ملي آن كشوراست، خودداري نمايد كه درنهايت عزت نفس براي آن كشوربه ارمغان خواهد آورد.


امام‌ خميني‌ و هويت‌ ملي‌ و راهكارهاي آن
امام‌ خميني‌ از جمله‌ متفكراني‌ است‌ كه‌ بر هويت‌ ملي‌ به‌ عنوان‌ يك‌ مفهوم‌ مهم‌ و كليدي‌ تأكيد دارد و شناخت‌ و تبيين‌ دقيق‌ آن‌ را مهم‌ترين‌ عامل‌ شناخت‌ اهداف‌ و جهت‌گيري‌هاي‌ هر نوع‌ حركت‌ اصلاحي‌ و نوسازي‌ در كشورهاي‌ جهان‌ سوم‌ مي‌داند. در اين‌ مقاله‌ تلاش‌ شده‌ است‌ راهكارهاي‌ عملي‌ احياي‌ هويت‌ در انديشه‌ ايشان‌ تبيين‌ شود .


امام‌ خميني‌ و هويت‌ ملي‌ در ايران‌
پيش‌ از بررسي‌ هويت‌ ملي‌ از ديدگاه‌ امام‌ خميني‌، ابتدا مي‌بايست‌ روشن‌ شود كه‌ آيا اصولاً امام‌ خميني‌ «مليت‌» را به‌ عنوان‌ يك‌ مفهوم‌ جديد و يك‌ واقعيت‌ مي‌پذيرند؟ اين‌ سؤال‌ از آنجا مطرح‌ است‌ كه‌ بحث‌ از هويت‌ ملي‌ ،فرع‌ بر پذيرش‌ واحد ملي‌ به‌ عنوان‌ يك‌ سطح‌ تحليل‌ مي‌باشد و در آن‌ صورت‌ است‌ كه‌ مي‌توان‌ از هويت‌ ملي‌ ،منافع‌ ملي‌ و مصالح‌ ملي‌ سخن‌ گفت‌. بر اين‌ اساس‌ در ادامه‌ بحث‌ ابتدا به‌ تبيين‌ نگرش‌ امام‌ خميني‌ به‌ مليت‌ پرداخته‌ و سپس‌ ديدگاه‌ ايشان‌ را درباره‌ هويت‌ ملي‌ مورد بحث‌ قرار مي‌دهيم‌ .


الف‌) نگرش‌ امام‌ خميني‌ به‌ «ملت‌» به‌ عنوان‌ يك‌ واقعيت‌ اجتماعي‌ ـ سياسي‌
بحث‌ از هويت‌ ملي‌ منوط‌ به‌ پذيرش‌ «ملت‌» به‌ عنوان‌ مجموعه‌اي‌ از افراد مي‌باشد كه‌ در يك‌ سرزمين‌ معين‌ و تحت‌ حاكميت‌ سياسي‌ خاص‌ زندگي‌ مي‌كنند. در سخنان‌ امام‌ خميني‌ واژه‌هاي‌ ملت‌ ،مليت‌ ،ملي‌ ،ملي‌ گرايي‌ و... به‌ كرّات‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد .به‌ نظر مي‌رسد، ايشان‌ در حالي‌ كه‌ ملت‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ سطح‌ تحليل‌ همچون‌ سطوح‌ ديگر مانند ،خانواده‌ قبيله‌ ،طايفه‌ ،و... (به‌ عنوان‌ يك‌ واقعيت‌ اجتماعي‌ ـ سياسي‌) به‌ رسميت‌ شناخته‌اند ، اما از ملي‌ گرايي‌ به‌ عنوان‌ يك‌ ايدئولوژي‌ انتقاد مي‌نمايند .
در اين‌ باره‌ مي‌توان‌ به‌ سخنان‌ مختلف‌ ايشان‌ استناد كرد كه‌ همواره‌ در برخورد با گروه‌هاي‌ مختلف‌ اجتماعي‌، آنان‌ را بر اساس‌ محل‌ زندگي‌ ،قوميت‌ ،نژاد و مذهب‌ ،مخاطب‌ قرار داده‌ و واژه‌هايي‌ همچون‌ ترك‌ ، تركمن‌ ،كرد ،عرب‌، عجم‌، تبريزي‌ ،قمي‌ ،عشاير ،بختياري‌ ،روستايي‌ ،شهري‌ و ملت‌ ايران‌ ،ملت‌ عراق‌ و... را در موارد مختلف‌ به‌ كاربرده‌اند . ايشان‌ مي‌فرمايند :


«طوايفي‌ كه‌ در ايران‌ هستند مثل‌ كرد ،لر ،ترك‌ ،بلوچ‌ و امثال‌ اينها (مسلميني‌ هستند) كه‌ با دو زبان‌ صحبت‌ مي‌كنند » .
همچنين‌ از نژادهاي‌ مختلف‌ ،همچون‌ «دندانه‌هاي‌ شانه‌» ياد مي‌نمايند كه‌ هيچ‌ يك‌ بر ديگري‌ نفوق‌ و برتري‌ ندارند . ايشان‌ وطن‌ و زادگاه‌ را محترم‌ مي‌شمارند و مي‌فرمايند :
«حب‌ وطن‌ و حب‌ اهل‌ وطن‌ و حفظ‌ و حدود كشور مسأله‌اي‌ است‌ كه‌ در آن‌ حرفي‌ نيست‌». در جاي‌ ديگر مي‌فرمايند:«ماهم‌ عربيت‌ را و عجميت‌ را و تركيت‌ را و همه‌ نژادها را پذيرا هستيم‌ » .


از سوي‌ ديگر واژگان‌ «ملت‌» و «ملت‌ ايران‌» در آثار ايشان‌ در موارد بسياري‌ ذكر شده‌ است‌ ، و اين‌ امر نشان‌ مي‌دهد كه‌ ايشان‌ ملت‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ كل‌ و يك‌ واحد جمعي‌ در نظام‌ جديد بين‌ الملل‌ مي‌پذيرند ، اما پذيرش‌ اين‌ واحدهاي‌ جمعي‌ به‌ معناي‌ پذيرش‌ نوعي‌ ايدئولوژي‌ مبتني‌ بر آنها يعني‌ قوم‌ گرايي‌ ،نژادگرايي‌، منطقه‌گرايي‌ و ملي‌ گرايي‌ نيست‌ ؛ بلكه‌ تنها از آن‌ به‌ عنوان‌ يك‌ شناسنامه‌ و عامل‌ شناخت‌ مي‌توان‌ ياد كرد. اين‌ نوع‌ نگرش‌ متأثر از تفكر قرآني‌ است‌ كه‌ در آن‌ از واحدهاي‌ جمعي‌ به‌ عنوان‌ عامل‌ شناسايي‌ آنها ياد مي‌شود و آمده‌ است‌:«خداوند شما را در گروه‌ها و قبايل‌ و ملت‌هاي‌ مختلف‌ قرار داد تا از هم‌ بازشناخته‌ شويد ».


امام‌ خميني‌ اما در عين‌ پذيرش‌ تكثر و تعدد گروه‌هاي‌ اجتماعي‌، اقوام‌، قبايل‌ و عشاير همواره‌ نژاد پرستي‌، گروه‌ گرايي‌ ،قوم‌ مداري‌ و ملي‌ گرايي‌ را مورد انتقاد قرار داده‌ و آن‌ را «اساس‌ بدبختي‌» و موجب‌ تقابل‌ گروه‌هاي‌ مذكور مي‌دانند و مي‌فرمايند: «ملي‌ گرايي‌ ،ملت‌ ايران‌ را در مقابل‌ ساير ملت‌هاي‌ مسلمين‌ قرار مي‌دهد» . ايشان‌ معتقداند بسياري‌ از اين‌ نوع‌ دسته‌بنديها ساخته‌ استعمار است‌ .امام‌ خميني‌ گرچه‌ معتقدند كه‌ تعلق‌ به‌ اين‌ واحدهاي‌ جمعي‌ هويت‌ ساز است‌، اما ايدئولوژي‌ مبتني‌ بر قوم‌ مداري‌ يا نژادگرايي‌ و منطقه‌ گرايي‌ را بازي‌ كودكانه‌ و موجب‌ بسياري‌ از مشكلات‌ جوامع‌ بشري‌ ذكر مي‌كنند. ايشان‌ در مقابل‌ ،عناصر فكري‌ و فرهنگي‌ را عوامل‌ اصلي‌ هويت‌ بخشي‌ مي‌دانند و بر اين‌ اساس‌ از نوعي‌ واحد اجتماعي‌ مبتني‌ بر فرهنگ‌، تحت‌ عنوان‌ «اُمّت‌» ياد مي‌كنند كه‌ مي‌تواند پايه‌اي‌ براي‌ ايدئولوژي‌ جمعي‌ و هويت‌

بخشي‌ به‌ انسان‌ها محسوب‌ گردد و از امت‌ به‌ عنوان‌ يك‌ واحد كلان‌تر ياد مي‌كنند كه‌ ملت‌هاي‌ مختلف‌ را در بر مي‌گيرد و عامل‌ انسجام‌ ،وفاق‌ و وحدت‌ ملت‌ها، قبايل‌، نژادها و گروه‌هاي‌ اجتماعي‌ مختلف‌ مي‌باشد. به‌ عبارت‌ ديگر با وجود كليت‌ خود، فروع‌ مختلفي‌ همچون‌ ملت‌ها، اقوام‌، نژادها، طوايف‌ و گروه‌هاي‌ اجتماعي‌ را در بر دارد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید