بخشی از مقاله

چگونه می توانیم در دنیایی بدون خدا زندگی کنیم

 

 

 

 

چکیده :

چگونه می توانیم در دنیایی بدون خدا زندگی کنیم؟این پرسش از قرن هجدهم به بعد ، هنگامی که متفکران اجتماعی و علمای دینی تصور کردند نفوذ دین به شدت رو به زوال می رود در فرهنگ غرب طنین افکند.برای مدتی نزدیک به دو هزار سال ، مسیحیت چهار چوبی اخلاقی  و معنوی برای توسعه ی غرب  عرضه کرده بود- انگیزه ی جنگ های بی شمار  و نیز موجبات آسایش خاطر  و هدایت مومنان را فراهم ساخته بود.

ما معمولا در دوران کنونی فراموش میکنیم که مسیحیت حضور مادی نیرومند نیز داشت.تا دوران اخیر ، کلیسا ها با پادشاان و حکومت ها  از لحاظ قدرت سیاسی که اعمال می کردند و ثروتی که می توانستند انباشته کنند رقابت میکردند و اغلب بر آنها پیشی می جستند.کشیشان مهارتهای سواد ،تحقیق و تنبع و اموزش  را در انحصار خود داشتند . حتی هنگامی که آموزش و پرورش  توسعه ی بیشتری یافت ، کلیساها هم چنان نقش بر جسته ای در سازماندهی ان داشتند.با پیشرفت صنعتی شدن ، جایگاه دین نیز ،مانند بسیاری از حوزه های دیگر زندگی اجتماعی تغییر کرد.کلیساها و مجامع دینی  در کشور های  غربی  مقدار  زیادی از قدرت دنیوی را که پیش از ان اعمال کرده بودند  از دست دادند.حکومتها بسیاری از وظایفی را که قبلا توسط کلیسا انجام می شد ،از جمله فراهم کردن اموزش و پرورش ،بر عهده گرفتند.

در سطح اندیشه ها ،تفکر علمی و تکنولوژی  به گونه ی فزاینده ای  دین و جادو  به عنوان شیوه های درک و برخورد با جهان  را به رویارویی فراخواند.در دوره ی قرون وسطی بسیاری از مردم نه تنها به اندیشه های مسیحی ،بلکه به اشباح ، ارواح ، جادوگران و دیوان  اعتقاد داشتند.(camporesi 1988) .

هر چه علم تبیینهای مادی بیشتری ارائه می کرد ،جهان کمتر تحت حاکمیت ارواح  یا اشباح تصور میگردید.در اعصار میانه ،تجربیات اسرار امیز در میان عامه مردم  معمول بود.برای مثال غیر عادی نبود که ژاندارک ادعا کند که صدای فرشتگان را شنیده استکه به او گفته اند که فرانسه را از دست انگلیسی های غارتگر نجات دهد..سه قرن بعد ، نه تنها به ندرت ممکن بود کسی ادعا کند حالات پوشیده و اسرار امیز را تجربه کرده است ،بلکه این گونه تجربیات نشانه ی اختلال روانی تلقی می گردید.

نزدیک به پایان قرن نوزدهم ،فیلسوف المانی فریدریش نیچه اعلام داشت که "خدا مرده است "آموزشهای مسیحیت اصل راهنمایی بود که به زندگی ما هدف و معنی می بخشید .از این پس ،به اداعای نیچه ما باید بدون این امنیت ، و در واقع بدون هیچ گونه اصول راهنمای ثابت اخلاقی زندگی کنیم . زندگی در دنیای بدون خدا به معنای آن است که ارزشهای خودمان را خلق کنیم و به آنچه نیچه "تنهایی وجود" می نامید عادت کنیم- یعنی درک این که زندگی ما بدون هدف است ، و این که موجودات برتر به زندگی ما نظارت نمی کنند.

دنیوی شدن فرآیندهای را توصیف میکند که از طریق انها دین نفوذ خود را بر حوزه های مختلف زندگی اجتماعی از دست می هد.

دنیوی کردن پدیده ی پیچیده ای است ،و روشن نیست انطور که نیچه تصور میکرد نفوذ دین تا مرحله ای تنزل کرده باشد که به کلی محو گردد.

 

تعریف دین و جادو :

انواع اعتقادات و سازمانهای دینی آنقدر فراوان است که محققان رسیدن به یک تعریف عموما پذیرفته شده از دین را بسیار دشوار یافته اند.در غرب ، اکثر مردم دین را با مسیحیت یکی می دانند – اعتقاد به وجود متعالی که به ما فرمان می دهد در این دنیا به شیوه ای اخلاقی زندگی کنیم ، و وعده فرا رسیدن یک زندگی بزرگ پس از مرگ را می دهد.با وجود این ما نمیتوانیم دین را به طور کلی با این اصطلاحات تعریف کنیم .این اعتقادات ، و بسیاری از جنبه های دیگر مسیحیت ، در بیشتر ادیان جهان وجود ندارد.

 

دین چه نیست :

برای احتراز از افتادن در دام تفکر یکسویه فرهنگی درباره ی دین شاید بهتر باشد بحث را با گفتن این مطلب به طور  کلی آغاز کنیم که دین چه نیست.(Wilson,1972).نخست ، دین نباید با یکتا پرستی (اعتقاد به یک خدا) یکسان دانسته شود.نظریه ی نیچه در باره ی  مرگ خدا شدیدا قوم مدارانه بوده ، تنها به عقاید دینی غربی  مربوط می شود.بیشتر ادیان  خدایان متعدد دارند.حتی  در بعضی از گونه های  مسیحیت ، صور متعددی با ویژگی های مقدس  وجود دارند: خدا ، عیسی ، مریم ، روح القدس ، فرشتگان و قدیسان .در برخی ادیان اصلا  هیچ خدایی وجود ندارد.

دوم ، دین نباید به دستور العمل های اخلاقی  که ناظر بر رفتار  مومنان است – مانند فرماهایی که موسی از خداوند دریافت  کرد- یکسان پنداشته شود . این اندیشه که خدایان توجه زیادی به چگونگی رفتار ما در این دنیا دارند در بسیاری از مذاهب  حضور ندارد.برای مثال ،از نظر یونانیان باستان  خدایان تا اندازه ی زیادی  به فعالیت های بشر بی تفاوت بوده اند.

سوم ، دین لزوما به تبیین این موضوع نمی پردازد که دنیا بدین گونه که هست چگونه به وجود آمده است . در مسیحیت ، هدف اسطوره ی ادم  و حوا تبیین  منشا وجود ادمی است.و بسیاری از ادیان از این گونه اسطوره های  مبدا دارند؛ اما به همان اندازه بسیاری از  ادیان  نیز فاقد  چنین اسطوره هایی هستند.

چهارم،دین را نمی توان با امور فوق طبیعی ، که ذاتا متضمن اعتقاد به جهانی "فراسوی  قلمرو حواس " است یکسان پنداشت.برای مثال ، آیین کنفوسیوس ، به پذیرش هماهنگی  طبیعی  جهان توجه دارد ، نه به یافتن حقایق که "در پس آن قرار دارند".

 

دین چه هست :

ویزگی هایی که به نظر می رسد همه ادیان در آن مشترک اند از این قرار اند.ادیان متضمن مجموعه ای از نمادها هستند ، که احاسات  حرمت یا خوف را طلب می کنند،و با شعایر  یا تشریفات(مانند مراسم کلیسا ) که توسط اجتماع مومنان  انجام می شود پیوند دارند.هر یک از این عناصر نیاز به اندکی شرح و تفسیر دارد.

خواه اعتقادات یک دین شامل خدایان باشد یا نباشد ، عملا همیشه موجودات یا اشیایی وجود دارند که حالات خوف یا حیرت را القا می کنند.برای مثال،در بعضی از ادیان مردم به یک نیروی  الهی اعتقاد دارند و به آن « حرمت می گذارند،و نه خدایان شخصیت یافته.در ادیان دیگر ، شخصیت هایی وجود دارند  که خدا نیستند،اما با حرمت در باره ی انها می اندیشیند –مانند بودا یا کنفوسیوس.

شعایر  مرتبط با دین  بسیار گوناگون است .اعمال شعایری ممکن است  شامل دعا خواندن ،سرود خواندن ، اواز خواندن ،خوردن انواع معینی  از غذاها _ یا خود داری از  خوردن بعضی غذا ها  - روزه گرفتن درروزهای معین ، و مانند ان باشد . از آنجا که اعمال شعایری معطوف به نمادهای دینی هستند ،معمولا کاملا متمایز از عادات و شیوه های عمل زندگی  معمولی  در نظر گرفته می شوند . روشن  کردن  شمع برای احترام کردن یا فرو نشاندن خشم یک خدا از لحاظ معنا و مفهوم کاملا با انجام دادن این کار برای ایجاد روشنایی فرق می کند .شعایر دینی اغلب توسط افراد در خلوت انجام می شود،اما همه ادیان متضمن  تشریفاتی نیز هستند که به طور جمعی توسط مومنان اجرا میگردد . تشریفات  منظم معمولا در  مکان های ویزه  – کلیساها ، معابد یا میدانهای ویژه ی تشریفات – انجام می شود.

جامعه شناسان معمولا   وجود تشریفات  جمعی را به عنوان یکی از عوامل اصلی  که دین را از جادو متمایز  می کند در نظر می گیرند، اگر چه مرزهای این دو به هیچ وجه مشخص نیست . جادو به معنی تاثیر نهادن بر رویدادها به استفاده از معجونها ، سرود ها  یا اجرای شعایر  است. جادو  معمولا توسط افراد انجام می شود ، نه توسط اجتماعی از مومنان .مردم اغلب در  وضعیت های بد بختی  و خطر تصمیم می گیرند و به جادو متوسل می شوند .بدین سان مطالعه کلاسیک  برونیسلاو مالینووسکی  درباره یساکنان جزایر  تروبریاند در اقیانوس ارام  انواع مناسک گوناگون جادویی  را که قبل از هر سفر  مخاطره  آمیز با کرجی اجرا می شود توصیف می کند.(malinowski,1982) . جزیره نشینان هنگامی که  تنها برای ماهی گیری  روی آبهای  بی خطر و آرام  یک مرداب محلی می روند این گونه مناسک را حذف می کنند.

اگر چه اعمال جادویی به طور عمده  از جوامع امرو ز  رخت بر بسته اند ، اما در موقعیت های خطر ، هنوز  خرافات جادو  مانند معمول است .بسیاری از کسانی که  در مشاغلی کار  می کنند  که یا خطر ناک است یا این که عوامل  اتفاقی ممکن است  به طور جدی  بر عملکرد شخص  تاثیر بگذارد – مانند معدنچیان ،ماهی گیران دریاهای عمیق یا بازیکنان ورزشی  - به شعایر خرافه آمیز  مختصری تن می دهند یا اشیا خاصی را به هنگام سختی با خود حمل می کنند  .نمونه ی انها می تواند یک بازکن تنیس باشد که اصرار دارد  خاصی را  در  طی مسابقات  بزرگ در دست داشته باشد . اعتقاد به طالع بینی ، که میراث اندیشه های جادویی در اروپای قرون وسطی  است، هنوز پیروانی دارد ؛ اگر چه احتمالا بیشتر مردم  آن را خیلی جدی نمی گیرند.( adorno , 1974 ).

انواع دین :

در جوامع سنتی دین معمولا نقشی اساسی در زندگی  اجتماعی دارد . نمادها و شعایر دینی  غالبا با فرهنگ مادی و هنر ی جامعه – موسیقی ، نقاشی یا کنده کاری ، رقص ، قصه گویی و ادبیات _ در امیخته است . در فرهنگهای  کوچک ، هیچ گونه روحانیت حرفه ای وجود ندارد ،اما همیشه افراد معینی هستند که در دانش اعمال دینی (و اغلب جادویی ) متخصص می شوند .اگر چه انواع مختلفی از این گونه  متخصصان وجود دارند ، یک  نوع متداول شمن است(این واژه در اصل به سرخپوستان آمریکای شمالی تعلق دارد.)شمن فردی است که به اعتقاد مردم می تواند ارواح یا نیرو های غیر طبیعی را از طریق اجرای شعایر هدایت کند .اما ،شمنها گاهی اساسا جادوگرند ،نه رهبران دینی، و اغلب افرادی به انها نراجعه می کنند که از انچه در شعایر دینی اجتماع ارائه میگردد ناراضی اند.

 

توتم آیینی و همزاد آیینی

دو شکل دین که غالبا  در فرهنگ های  کوچکتر  دیده می شوند توتم آیینی و همزاد آیینی است. واژه ی "توتم " در اصل در میان قبایل سرخپوست آمریکای شمالی پدید آمد، اما به گونه ای فرا گیر برای اشاره به انواع حیوانات یا گیاهانی به کار برده می شود که گمان  میرود دارای قدرت های فوق طبیعی هستند . معمولا هر گروه خویشاوندی یا کلان در درون یک جامعه توتم خاص خود را دارد ، که فعالیت های شعایری گوناگونی با آن مرتبط است. اعتقادات توتمی ممکن است برای انها که در جوامع صنعتی زندگی می کنند بیگانه به نظر برسد ، با وجود این در برخی گروه های  نسبتا کوچک ،نمادهای همانند با  توتمیسم رواج دارد-مانند هنگامی که یک  تیم ورزشی حیوان یا گیاهی را به عنوان علامت خود  دارد.نظر قربانیها  نیز توتم هستند.

همزاد آیینی  اعتقاد به ارواح یا اشباح است،که تصور می شود در دنیای انسانها ساکن اند .این گونه ارواح ممکن است  مهربان یا بد خواه در نظر گرفته شوند،و ممکن است رفتار انسان را  از جهات متعدد  تحت تاثیر  قرار دهند.برای مثال  در بعضی فرهنگ ها  این اعتقاد وجود دارد که ارواح موجب بیماری  یا دیوانگی می شوند، و ممکن است افراد را نیز تسخیر کرده یا بر انها مستولی شوند به شیوه ای که رفتار انها را تحت اختیار خود در اورند. اعتقادات همزاد گرایانه  به فرهنگ های کوچک  محدود نیم شود ، بلکه تا اندازه ای در بسیاری از محیط های دینی  نیز یافت می شود.در اروپای قرون وسطی ، افرادی را که گمان می رفت ارواح شریر در جسمشان وارد شده اغلب به عنوان جادو گر  یا ساحره مورد تعقیب  و آزار قرار می دادند.

جوامع کوچک ظاهرا ساده اغلب دارای نظامهای پیچیده اعتقادات دینی هستند. توتم آیینی و همزاد آیینی در میان این جوامع  بیشتر از جوامع بزرگتر  متداول است.اما در بعضی جوامع  کوچک مذاهب  به مراتب  پیچیده تری دارند.برای مثال ، نوئرهای  جنوب سودان  که توسط اوانز  پریچارد توصیف گردیده اند ، مجموعه عقاید مذهبی پیچیده ای دارند که مبتنی بر وجود یک خدای بالا یا روح اسمان است(evans-pritchard.1956 ). اما ادیانی که به یکتا پرستی متمایل اند، کمتر در میان فرهنگ های  سنتی کوچک تر یافت می شوند.این فرهنگ ها اکثر چند خدا گرای هستند – یعنی در آنها اعتقاد به خدایان متعدد وجود دارد.

 

یهودیت ، مسیحیت و اسلام :

پر نفوذ ترین ادیان سه گانه یکتا پرست در تاریخ  جهان یهودیت ، مسیحیت  و اسلام است.خواستگاه همه ی انها  در خاور نزدیک بوده و هر یک  بر دیگری تاثیر  گذارده است.

 

 

یهودیت :

دین یهودی کهن ترین این سه دین است، که قدمت ان تقریبا به 1000 سال پیش از میلاد مسیح می رسد.

عبرانیها مردمی بیابان گرد بودند که ر مصر باستان و اطراف ان زندگی می کردند .پیامبران یا رهبران دینی آنها ، ات اندازه ای  عقاید خود را از اعتقادات دینی موجود در آن ناحیه  گرفته ،اما در نظر اعتقاد به یک خدای قادر متعال با انها تفاوت داشتند. اکثر همسایگان انها  چند خدا گرای بودند.عبرانیها اعتقاد داشتند که خداوند خواستار اطاعت از قوانین اکید اخلاقی است و سخت مدعی بودند که حقیقت تنها نزد آنهاست، و به اعتقادات خود به عنوان یگانه دین حقیقی می نگریستند(1984، zeitlin).

تا اینجا کشور  اسرائیل ، اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم ، هیچ کشوری وجود نداشت که دین یهود مذهب رسمی آن باشد.اجتماعات یهودی در اروپا ،افریقیای  شمالی . آسیا  وجود داشتند ،اگر چه اغلب مورد  تعقیب و آزار قرار می گرفتند – که با قتل میلیونها یهودی  در اردوگاه های متمرکز به دست نازیها طی جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید  .

 

مسیحیت :

بسیاری از عقاید یهودی  توسط مسیحیت اخذ شده  و به صورت جزئی از این دین در امد.عیسی مسیح یک یهودی درست ایین بود و مسیحیت به عنوان فرقه ای  از دین یهود آغاز گردید؛ روشن نیست که عیسی می خواسته دین جداگانه ای را بنیان نهد.حواریون او را مسیح می دانستند – مسیح واژه ای عبری به معنای تدهین شده است که اصطلاح یونانی ان کریست بود- که یهودیان در انتظار او بودند .پل ، یک شهروند رومی یونانی زبان ،یکی از نخستین رواج دهندگان مهم آیین مسیحیت بود،که به گونه ای فرا گیر در آسیای صغیر و یونان به موعظه پرداخت. اگر چه مسیحیان در آغاز به طرز  وحشیانه ای  مورد تعقیب و آزار  واقع گردید ند ،اما سر انجام امپراتور کنستنتین مسیحیت را پذیرفت و به عنوان دین رسمی  امپراتوری روم  انتخاب کرد.از آن پس مسیحیت گسترش یافت و برای دو هزار سال بعد به صورت نیرویی مسلط در فرهنگ غرب در آمد.

امروز مسیحیت  بیشترین پیروان را دارد ، و عموما بیش از  هر مذهب دیگری  در سراسر جهان گسترش یافته است.بیش از هزار میلیون نفر خود را مسیحی می دانند، اما تقسیمات متعددی از لحاظ الهیات و سازمان کلیسایی  وجود دارند ، که شاخه های اصلی آن مذهب کاتولیک رومی،آیین پروتستان و مسیحیت ارتودوکس شرقی است.

 

اسلام :

خاستگاه اسلام ،که امروز دومین مذهب بزرگ در جهان است ،با خاستگاه مسیحیت تا اندازه ای همانندی دارد.اسلام از آموزش های پیامبر محمد (ص)در قرن هفتم میلادی سر چشمه می گیرد.خدای یگانه اسلام ،الله ، بر تمامی زندگی بشری  و طبیعی سلطه دارد.ستون های دین اسلام پنج وظیفه اصلی مسلمانان است.نخست شهادت،خدایی بجز الله نیست،و محمد رسول خداست؛دوم گذاردن نماز پنج بار در روز ،بعد از گرفتن وضو.مومن به هنگام نماز همیشه باید رو به شهر  مقس مکه در عربستان سعودی بایستد،صرف نظر از اینکه تا چه اندازه از آن فاصله دارد.

ستون سوم گرفتن روزه در ماه رمضان است که در طی آن از خوردن غذا و آشامیدنی  در طول روز میباید خودداری  شود.چهارم دادن زکات (پول به فقرا ) است ،که در شریعت اسلام مقرر گردیده،و اغلب به عنوان یک منبع مالیات توسط دولت مورد استفاده قرار گرفته است.سر انجام ،  این انتظار  که هر مومن حداقل یک بار ،به زیارت مکه برود.

مسلمانان معتقدند که الله قبل از محمد (ص)،توسط پیامبران  پیشین – از جمله موسی و عیسی – که تعلیماتشان مستقیما اراده ی او را بیان می کند،پیام فرستاده است.دین اسلام  بسیار گسترش یافته است و نزدیک به 600 میلیون پیرو در سراسر  جهان دارد.اکثریت  آنها در شمال و شرق افریقا ،خاورمیانه و پاکستان متمرکز گردیده اند.

 

ادیان خاور دور :

آیین هندو

اختلافات عمده ای میان دین یهود ، مسیحیت و اسلام  و ادیان خاور دور وجود دارد. کهن ترین همه ی ادیان  بزرگ که هنوز در دنیای امروز برجسته است آیین هندو است ،که اصول اعتقادی آن به 6000 سال پیش می رسد .آیین هندو یک دین چند خدا گرای است .این آیین از نظر  درونی  آن قدر گوناگون است که برخی محققان اظهار کرده اند باید بیشتر به عنوان مجموعه ای  از ادیان مرتبط با یکدیگر در نظر گرفته شود و نه تنها یک آیین مذهبی؛ در این آیین کیشهای محلی و اعمال مذهبی متعدد به وسیله معدودی اعتقادات عموما پذیرفته شده با یکدیگر پیوند یافته اند.

بیشتر هندو ها اصل دور تناسخ را می پذیرند – یعنی این باور که همه موجودات زنده جز یک فرایند ابدی تولد، مرگ و تولد دوباره هستند .دومین ویژگی اصلی آن نظام کاستی است که مبتنی بر این اعتقاد است که افراد در موقعیت خاصی در یک سلسله مراتب اجتماعی  و شعایری ،بر طبق ماهیت فعالیت هایشان در تناسخ های قبلی ،متولد می شوند. مجموعه ای از وظایف و شعایر  متفاوت برای هر کاست وجود دارد و سرنوشت شخص در زندگی  بعدی  اساسا بستگی دارد به این که این وظایف تا چه اندازه به خوبی انجام شود . ایین هندو و امکان عقاید  دنی مختلف و متعدد را می پذیرد ،مومنان و غیر مومنان را صریحا از یکدیگر متمایز نمی کند. تعداد هندو ها به اندازه ی مسلمانان است – حدود 600 میلیون نفر ،اما انها عملا همگی در شبه قاره هند استقرار یافته اند.بر خلاف مسیحست  و اسلام ، ایین هندو در صدد ان نیست که دیگران را به کیش خود مومنان حقیقی در اورد.

ایین بودا ایین کنفوسیوس ایین تائو

ادیان اخلاقی شرق شامل آیین بودا،آیین کنفوسیوس و آیین تائو است . این ادیان خدایی ندارند.آنها بیشتر بر آرمانهای اخلاقی تاکید میکنندکه مومن را با انسجام طبیعت و وحدت عالم پیوند می دهد.

آیین بودا  از آموزش های  سیدهارتاگوتاما ، بودا به معنی (دارای اندیشه ی روشن ) سرچشمه میگیرد که شاهزاده ای هندو در کشوری کوچک در جنوب نپال در قرن ششم پیش از میلاد بود.به گفته ی بودا انسانها می توانند با دور افکندن خواهش ها  از دور تناسخ  رهایی یابند.راه رستگاری ،زندگی همراه با ریاضت نفس و تفکر ،و به دور از  وظایف این جهانی اسن.هدف کلی ایین بودا رسیدن به نیروانا ، یا ارضای کامل روحی است.بودا شعایر و اقتدار کاست ها را رد کرد .مانند آیین هندو ،دین بودا بسیاری از تفاوتهای محلی ،از جمله اعتقاد به خدایان محلی را تحمل کرده ئ تنها بر یک عقیده اصرار نمیورزد.امروزه آیین بودا در چندین کشور خاور دور ،از جمله تایلند ،برمه ، سریلانکا ، چین ، ژاپن و کره نفوذ زیادی دارد.

ایین  نفوسیوس  اساس فرهنگ  گروه های حاکم را در چین  قدیم تشکیل می داد کنفوسیوس (صورت لاتینی شده نام کونگ فوتسو)،در قرن شیشم پیش از میلاد ، همزمان با  بودا ، می زیست مانند لائوتسه، بنیاد گذار  آیین تائو ،  کنفوسیوس نیز معلم بود ، نه یک پیامبر دینی  به شیوه رهبران دینی خاور نزدیک پیروان کنفوسیوس به او نه همچون یک خدای  ، بلکه به عنوان "فرزانه ترین فرزانگان " می نگرند. یین کنفوسیوس بر آن است که زندگی بشر را با هماهنگی درونی  طبیعت سازگار کند،و بر احترام به نیاکان  تاکید می ورزند.آیین تائو اصول مشابهی  باآیین  کنفوسیوس  دارد و بر اندیشه و تفکر و عدم خشونت به عنوان  راهی  برای رسیدن به زندگی متعالی تر  تاکید می کند.اگر چه برخی از عناصر این ایین ها در اعتقادات و شیوه های عمل  بسیاری از چینیها  همچنان  وجود دارند ،اما در نتیجه مخالفت  جدی از جانب حکومت ، آیین کنفوسیوس  و آیین تائو تا حد زیادی  نفوذ خود را  در چین از دست داده اند.

 

نظریه های دین :

رویکرد های جامعه شناختی  نسبت به دین هنوز شدیدا تحت تاثیر  اندیشه های سخ نظریه  پرداز ”کلاسیک" جامعه شناسی ، یعنی مارکس، ورکهایم و وبر است. هیچ یک از این سه جامعه شناس خود مذهبی نبودند، و همگی فکر می کردند که اهمیت دین در دوران امروزی  کاهش خواهد یافت.آنها بر این باور  بودند که مذهب  اساسا  یک توهم است.طرفداران  مذاهب  مختلف  ممکن است  به طور  کلی در مورد  اعتبار  اعتقاداتی  که دارند و شعایری که در آ«  مشارکت می کنند متقاعد شده باشند،با وجود این  اصل  گوناگونی مذاهب ،و ارتباط آشکارشان  با انواع مختلف جامعه ،به عقیده یاین سه متفکر ،این ادعاها را  ذاتا غیر قابل  توجیه  می سازد.کسی که در یک جامعه استرالیایی شکار گر  و گرد آورنده ی خوراک  به دنیا می آید آشکارا  عقاید مذهبی  متفاوتی  با فردی خواهد داشت که در نظام کاستی  هند  یا جامعه کاتولیک اروپای قرون وسطی متولد شده است.

 

مارکس و دین :

کارل مارکس  با وجود این که در این زمینه  تاثیر زیادی بر جای  گذاشته ،اما هر گز مذهب را  به تفصیل  مطالعه نکرده است اندیشه های او اکثرا  از نوشته های تعدادی از مولفان  علوم الهی و فلسفی اوایل قرن  نوزدهم  سر چشمه می گرفت یکی از این مولفان  لودویگ  فویرباخ بود ، که کتاب معروفی به نام جوهر مسیحیت نوشت.(feuerbach , 1841 , 1957 ) .بنا بر نظر فویرباخ ،دین عبارت است از عقاید و ارزشهایی که به وسیله انسانها در تکامل  فرهنگیشان  به وجود امده ، اما اشتباها به نیروی  الهی  یا خدایان  نسبت داده شده است.از آنجائیکه  انسانها تاریخ خود را  کاملا  درک نمی کنند ، معمولا ارزشها  و هنجارهایی را که به طور اجتماعی  ایجاد شده اند به اعمال  خدایان نسبت می دهند.بدین سان داستان  ده فرمن که توسط  خداوند به موسی داده شده تفسیر اسطوره ای  سرچشمه های اخلاقی است که حاکم بر زندگانی مومنان  یهودی و مسیحی است.

فویرباخ می گوید مادام که ما ماهیت نمادهای دینی ای را که خودمان  ایجاد کرده ایم  درک نمی کنیم ،محکوم هستیم  که اسیر نیروهای تاریخ  که توانایی کنترل  آنها را نداریم  باشیم.فویرباخ  اصطلاح بیگانگی را  برای اشاره  به وجود  آوردن خدایان یا نیروهای  الهی متمایز  از انسانها به کار می برد.ارزشها و عقایدی  که به وسیله ی  انسانها به وجود آمده اد  ناشی از موجودات  بیگانه یا  جداگانه – یعنی نیروهای دینی و خدایان – پنداشته می شوند.در حالی که  اثرات بیگانگی  در گذشته منفی بوده اند ، درک دین به  عنوان بیگانگی  ، به گفته ی فویرباخ  ، نوید امید های  فراوانی  را برای  آینده میدهد.به محض اینکه  انسانها دربابند  که ارزشهایی که به مذهب داده شده در واقع ارزشهای  خود انهاست ، آن ارزشها  به جای اینکه به زندگی پس از مرگ  در جهان دیگر  موکول  گردند ، در این جهان قابل تحقق  می شوند. قدرتهایی را که بنا بر باور های مسیحیت  تنها خداوند  داراست خود انسانها می توانند داشته باشند. مسیحیان معتقدند در حالی که  خداوند قادر مطلق  و مهربان مطلق است ، انسانها خود غیر کامل و ناقص هستند. اما فویر باخمعتقد بود  توانایی بالقوه  محبت و خوبی ، و قدرت کنترل  زندگی خودمان ،در نهاد های اجتماعی  انسانی  وجود دارند و به محض اینکه  ما ماهیت  حقیقی آنها را درک کنیم ،می توانند تحقق یابند.

مارکس این نظر را می پذیرد  که دین نشان دهنده از خود بیگانگی انسان است . اغلب تصور شده است که مارکس دین را رد می کرد ، اما این به هیچ وجه حقیقت ندارد.او می نویسد دین  قلب یک دنیای بی قلب است – پناهگاهی در برابر خشونت  واقعیت های  روزانه. از نظر  مارکس  ، دین به صورت  سنتی آن ناپدید  خواهد شد ، و باید بشود ؛اما این از ان روست  که ارزش های مثبتی  که در دین  تجسم یافته می تواند به صورت  آرمانهای راهنمای  بهبود  سرنوشت  بشریت  در این جهان در آید،نه به این علت که خود آزمانها  و ارزش ها  اشتباه هستند.ما نباید  از خدایانی  که خودمان آفریده ایم  بترسیم ، و باید از بخشیدن ارزشهایی به انها که خودمان میتوانیم  تحقق دهیم خود داری کنیم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید