بخشی از مقاله

کتاب شناسی راحه الصدور و آيه السرور راوندي


مقدمه :
منطقه كردستان به دليل وجود اقليت قومي مذهبي در آن همواره در دوره‌هاي مختلف تاريخي تحولات آن مهم بوده است منتهي كمتر به آن توجه شده است هدف از انجام اين تحقيق شناخت بيشتر حوادث اين منطقه بوده البته فقط در يك مدت كوتاه، در تاريخ معاصر منتهي در اين برهه زماني هم، اين كار بسيار ناقص بوده و شامل كليه جوانب نمي‌باشد چون در اين تحقيق بيشتر به بررسي جنبه‌هاي از شخصيت و فعاليت قاضي محمد توجه شده است اما در طي آن سعي شده كه از كليه جرياناتي كه قاضي محمد در آنها نقشي داشته مطالبي بيان شود. ابتدا سعي شده پيشينة پژوهش حاضر به دست آيد، نتايجي كه كسب شد بدين شكل بود كه دو پايان نامه در مورد جمهوري كردستان نوشته شده كه يكي از پايان‌نامه‌ها

در دانشگاه تربيت مدرس مي‌باشد و به كوشش آقاي مولودي دربارة تحليل جامعه شناختي جمهوري كردستان نوشته شده است و پايان نامه‌اي ديگر كه آقاي سجادي با عنوان جمهوري كردستان نوشته در دانشگاه شهيد بهشتي كه طي اين پايان نامه به بررسي پديده ناسيوناسيم كرد پرداخته‌اند. و در اين پژوهش سعي شده است با يك رويكرد جديد و آن هم، نقش رهبري قاضي محمد در موضوع بررسي شود اكثر كتابهاي كه به زبان فارسي در مورد اين موضوع در دسترس است بسيار مختصر در مورد موضوع بحث نموده‌اند ولي در عين

حال تعدادي از اين كتابها با تزئيني و بيطرفانه حوادث را نقل نموده‌اند از جمله كتابي كه جديداً (يك سال پيش) منتشر شده است به نام هويت تاريخي و مشكلات مردم كرد چون خود نويسنده كتاب درزمان جمهوري كردستان در مهاباد و دانش آموز سال دوم دبيرستان بوده است اگر چه اطلاعات بسيار مختصر ولي اطلاعات موثقي را ارائه مي‌دهد و بيشتر كتابهاي نوشته شده ديگر هم به زبان انگليسي است كه تعدادي به فارسي ترجمه شده است.


بعضي از كتابهاي مورد استفاده مثل چيشتي مجبور كه خاطرات سرافكندي است وي خودش عضو حزب بوده و از نزديك جريانات را ديده و بسيار سودمند است و همچنين كتاب درك كينان كه از سرهنگهاي ارتش بريتانيا در عراق بوده در فاصلهاي سالهاي جنگ دوم جواني و از نزديك با كردها آشنايي داشته است، مطالعه اين كتابها كمك بزرگي براي ارائه اين تحقيق نموده است. و از منابع اصلي اين موضوع مي‌باشند.

فهرست مطالب
مقدمه
فصل اول : وضعيت منطقه كردستان در اواخر جنگ جهاني دوم
الف – ورود روسها به منطقه
ب – تكاپوهاي كردها
فصل دوم : كومله ژ . ك (ژيانده نه وي كردستان)
الف – شكل گيري كومله ژ . ك


ب – ورود قاضي محمد به كومله
ج – واقعه شهرباني مهاباد
د – معرفي قاضي محمد
ذ – فعاليتهاي شوروي در منطقه و ارتباط آن با كومله
فصل سوم : حزي دمكرات


الف – فرآيند شكل گيري حزب دمكرات
ب – تأسيس حزب و اهداف آن
ج – ورود بارزانيها به ايران و اعلام جمهوري
فصل چهارم : يكسال حكومت كردستان
الف – اقدامات و فعاليتهاي جمهوري كردستان در منطقه
ب – مناسبات و روابط فرقه دمكرات كردستان و آذربايجان


فصل پنجم : الف – علل و عوامل فروپاشي جمهوري كردستان
1- عوامل داخلي
2- عوامل خارجي
ب – ورود نيروهاي دولت مركزي به منطقه و تسليم شدن قاضي محمد
ج- محاكمه قاضي محمد
د – اتهامات قاضي محمد


ذ – دفاعيات قاضي محمد
نتيجه گيري
منابع و مآخذ
فصل اول : وضعيت منطقه كردستان در اواخر جنگ جهاني دوم :
الف – ورود روسها به منطقه


در جريان جنگ جهاني دوم، سپتامبر 1941، نيروهاي شوروي و انگليس به سمت ايران حمله آوردند با اشغال ايران به وسيله اين نيروها حكومت استبدادي رضاخان برافتاد و سربازان ارتش او پراكنده شدند در اين شرايط سراسر مناطق ايران به اشغال متفقين درآمد و از جمله منطقه غربي كشور و به ويژه دو استان آذربايجان و كردستان به دليل همسايه بودن با شوروي تحت سلطه نيروهاي شوروي درآمد.


در چنين شرايطي كه از اقتدار حكومت مركزي در منطقه كاسته شده بود مردمان منطقه به فكر دادخواهي در برابر ستم‌هاي چندين ساله رژيم پهلوي افتادند و روحية ناسيوناليستي مردم منطقه به منصة ظهور رسيد و قبايل كردي كه در كوهستانهاي مرز عراق و تركيه يعني در شمال از ماكو، در ساية آرارات، تا قصر شيرين واقع بر شاهراه كرمانشاه بغداد مي‌زيستند. در صدد برآمدند از اين فرصت استفاده نمايند.


روسها به رؤساي اين عشاير اجازه دادند امور خود را با استقلال اداره كنند و از آنها جز اين نمي‌خواستند كه امنيت منطقه را حفظ كنند و غلةمورد نياز ارتش سرخ را تأمين كنند.
ب – تكاپوي كردها


در حاشية جنوبي كردستان، نزديك شاهراه كرمانشاه – بغداد، كه يكي از پيوندگاههاي تداركاتي بين متفقين غربي و اتحاد شوروي قبايل كرد توانستند از نو استقلال عمل خود را بازيابند. زيرا نيروهاي دولت ايران از اين منطقه گريخته بودند و آن را خالي گذاشته بودند. در آغاز اين حركتها از مريوان و كوههاي اورامان شروع شد كه محمود خان كاني ساناني حكومتي ناپايدار در آنجا تشكيل داده بود و پس از آن بانه بود كه در آنجا حسمه رشيد خان كه مدت زيادي به عراق تبعيد شده بود در بازگشت مجدد حكومتي تشكيل داده بود كه سردشت و سقز را هم شامل مي‌شد. كه اين دو دولت هر دو به وسيله نيروهاي مركزي هر دو را شكست دادند و به عراق راندند و در پاييز 1945 منطقه سقز و با نه و سردشت در اختيار نيروهاي دولتي قرار گرفت.


بدين ترتيب تنها منطقه رضائيه كه بزرگترين شهر اين منطقه ساوجيلاغ (مهاباد كنوني) است خالي از اقتداي دولت مركزي بود.

فصل دوم : كومله ژ . ك (ژيانده نه وي كوردستان)
الف – شكل گيري كومله ژ . ك
در شرايطي كه جنگ‌ جهاني رو به اتمام بود عده‌اي از اهالي شهر مهاباد كه به گفته مك داول از افراد متوسط الحال از نظر مادي بوده و از اعيان و اشراف مهاباد نبودند در باغي پيرامون مهاباد بنام باغ‌ حاجي داوود بنيان جمعيتي را نهادند كه به كومله ژ . ك معروف شد.


فردي به نام عبدالرحمن ذبيحي كه فرزند يك خانوادة بازاري بود بعنوان رئيس كومله انتخاب شد.
در اين جلسه شركت كنندگان بر لزوم ايجاد يك تشكيلات منسجم، آشنا نمودن مردم كرد به تاريخ و گذشته خود؛ لزوم همكاري با سازمانهاي عراقي و در رأس آنها حزب هيوا كه در آن جلسه نماينده‌اي از حزب هيوا هم حضور داشت تأكيد نمودند.


در اين جلسه يك افسر عراقي بنام ميرحاج، نماينده حزب هيوا، يكي از گروههاي كرد ملي گراي عراق نيز حضور داشت كه پايگاه اصلي اين حزب در شهرهاي سليمانيه و كركوك بود.
و دو حزب كومله و هيوا همواره با همديگر در ارتباط بودند. حزب هيوا در تماسهاي بامليون مهاباد خواستار همياري آنها و تشكيل شعبه‌اي از اين حزب در مهاباد شده بود منتهي مليون‌ مهاباد چون حاضر به پذيرش تابعيت هيچ حزبي نبودند اين همكاري را قبول نكردند. و حزب كومله و هيوا ساختار و ايدئولوژي متفاوتي داشتند ولي اين مسأله مانع همكاري آنها نمي‌شد.
كومله در سال 1944 با جنبش كرد تركيه هم ارتباط پيدا كرد در اوت 1944 هيأت نمايندگي كردهاي سه كشور (تركيه، ايران، عراق) در كوه دالامپر، آنجا كه سه كشور با هم تلاقي

مي‌كنند، با هم ملاقاتي داشتند و پيمان بستند كه از منافع يكديگر حمايت كنند به اين ترتيب كومله در 25 شهريور سال 1321 با برگزاري اولين نشست خويش جنبة رسمي پيدا كرد منتهي اين حزب شيوه فعاليت محقي و پنهاني را انتخاب نمود به طوري كه درك كينان مي‌گويد: اعضاي اين حزب تازه تأسيس به صد تن محدود مي‌شد و در حوزه‌هاي محقي سازمان يافت، اين حوزه‌ها هر هفته دوبار تشكيل مي‌شدند و هرگز دوبار پياي در خانه‌اي واحد جلسه نمي‌كردند.


بنا به نوشته‌ي ويليام گردهمايي دوم كه با هدف تشكيل كميته مركزي برگزار شد در يكي از روزهاي آوريل 1943 م / فروردين 1322 ه . ش در كوه خداپرست نزديكي مهاباد تشكيل شد و در طي آن جلسه اعضاي كميته مركزي كومله ژ . ك برگزيده شدند.
در اين جلسه همچنين حاضرين اصولي را جهت چگونگي پذيرش اعضاي جديد تصويب كردند، اينكه هر فردي براي عضويت در كومله ژ . ك ابتدا بايستي در حمام غسل كند، آنگاه پيش سه نفر از اعضاي ژ . ك هفت بار مراسم تخليف را به جاي

آورد و در برابر قرآن مجيد عضو جديد قسم به رعايت اصول زير مي‌خورد:
1- به ملت كرد خيانت نكند
2- براي خود مختاري كردستان مبارزه كند
3- هيچ سري از اسرار كومله را نه كتبي و نه شفاهي و نه به هيچ شكل ديگري فاش نكند.
4- تا پايان عمر همچنان عض كومله باقي ماند.
5- بدون اجازه كومله به عضويت هيچ حزب و تشكيلات ديگري در نيامده و جدا از آن سه نفر ديگري را نشناسد.
كومله براي نشر افكار خود به چاپ و نشر يك مجله‌اي به نام نشيتمان پرداخت. كه بنا به نوشتة ماموستا همين درآمد كومله تنها از طريق حق عضويت اعضا و فروش نشريات و درآمد تأثر و نمايشنامه تأمين مي‌شد.


ملا قادر مدرسي مي‌نويسد در اساسنامه كومله خط مشي اين حزب بدين گونه اعلام شده است :
1- مؤسسين ژ . ك به مرور زمان و طي رخدادهاي تاريخي بر ايشان ثابت شده كه مبارزه مسلحانه نتيجه‌اي ندارد بنابراين اين شيوه مبارزه را بر نمي‌گزينند البته اين به خاطر ترس نبوده بلكه در اثر تجربه تاريخي است.


2- بنيان و پايه كومله بر اين است كه براي ارتقاي سطح فرهنگي ملت كرد تلاش كند تا آن ملت لايق آزادي، و آماده استيفاي حقوق خود باشد.
3- از لحاظ ؟ كومله تقدس خاصي براي دين اسلام قائل است و اين به سبب آميختگي هزار ساله اين دين با فرهنگ مادي و معنوي مردم كرد است.
ب : ورود قاضي محمد به كومله ژ . ك


عضويت قاضي محمد در كومله ژ . ك يك چيز آني و مبتني بر احساسات وي نبود در سال 1944 پشتيباني خود را از آن اعلام كرده بود. عبدالرحمن سرافكندي ؟؟ مي‌گويد : «قاضي محمد خيلي روزها مردم را جمع كرده و آنها را آموزش و آگاهي مي‌داد اقتدار زيادي در شهر مهاباد داشت آرزو داشتيم قاضي همكاران شود، اما او ما را هيچ مي‌پنداشت و براي او ماية حقارت بود كه با چند نفر بي نام و نشان دست همكاري بدهد. ما نيز خوب مي‌دانستيم كه عشاير و مردم سرشناس، تا زماني كه ندانند رهبرمان مرد محترم و شايسته‌اي است، وارد حزب ما نخواهند شد... اما بايستي قاضي محمد را راضي مي‌كرديم ؟ ... بعد از مدتي كه قاضي تصميم گرفت وارد حزب شود (زيرا حزب چنان نيرومند شده بود كه نمي‌توانست با آن شوخي كرد) و درخواست ما را قبول كرد بعد از ورود وي به حزب خيلي زود تصميم گرفته شد كه قاضي محمد رهبر حزب شود. و رهبري ايشان باعث ورود بسياري از آقاها و مردان سرشناس كردستان كه خدمتگزاري قاضي محمد را شرم نمي‌دانستند به حزب شد.


قاضي محمد با ديپلماتهاي خارجي هم بسيار صريح بود. مي‌گفت : همة كردها خواستار استقلال نيستند، اما خواستار خدمات بهداشتي و آموزشي و ارتباطي بهتري هستند، و باد رجدايي از خود مختاري و تضمين‌هاي در اين باره كه خشونت عصر رضا شاهي تجديد خواهد شد راضي مي‌شوند.
ج : واقعه شهرباني مهاباد :


از وقايع مهم كه در بهمن ماه سال 1323 رخ داد حادثه شهرباني بود در اين زمان چون قيمت قند و شكر بالا رفته بود بدنبال اين افزايش قيمت، اداره امور اقتصادي باد كه تنها ادارة دولتي باقي مانده در شهر بود و مسئول فروش قند و شكر فحاش، ترياك و غله بود، براي كنترل قيمت و در اختيار قرار دادن سهميه‌ي قند و شكر و بهبود روش توزيع، ناچار شد قند و شكر را با كوپن پخش كند. اين مسأله موجب شد تا اداره‌ي آمار و ثبت و احوال مركزي علت افزايش جمعيت شهرمهاباد و حومه را جويا شود؛ و تحقيق و تخصص نمايد ليستي را بر اين مبنا تهيه و از نام و مشخصات كليه افراد سؤال مي‌نمودند و اين مسأله باعث شد كه پاي تعداد زيادي در اختلاس و دخل و تصرف در سهميه به ميان كشيده شود، تعدادي از كساني

كه اسمشان در ميان اين افراد بود تصميم گرفتند مانع ادامه‌ي كار تحقيق شوند و بيش از اينكه شهرباني دست به اقدام بزند آنها طي حادثه‌اي با تحريك مردم شهرباني رفتند تا ليست را از مسئولين بگيرنده اما تير اندازي به سوي مردم باعث خشمگين شدن مردم شد و آنها به شهرباني حمله نمودند.
البته اين نابساماني در امر توزيع كالا و اجناس مورد نياز مردم به مدتها قبل بر مي‌گشت چنانكه در سند ديگري به تاريخ 21/12/1322 از شكايت اهالي مهاباد از چگونگي جريان امر توزيع كالا و تأخيردر آن سخن گفته شده است.


نقش كومله‌ي ژ . ك در اين واقعه بيشتر جهت دهي به حركت مردم بود و مردم چون از مدتها قبل از اوضاع ناراضي بودند سعي كردند از وضعيت پيش آمده بهترين استفاده را بكنند و بنابراين بي كفايتي مأموران اقتصادي در توزيع كالا و رسيدگي به نيازهاي مردم باعث شد كه زمينة يك حركت سياسي فراهم آيد.
البته زماني كه اين حادثه رخ داد قاضي محمد به دعوت دولت در تهران به سر مي‌برد و شايد عدم حضور او در اجراي اين نقشه از سوي كومله نقش مهمي داشت وي پس از بازگشت به مهاباد، بشدت از اين حادثه اظهار تأسف كرد به گونه‌اي كه اولين سوالي كه از استقبال كنندگان مي‌نمايد اين مسأله است كه آيا در مهاباد قحط الرجال بود كه از اين حادثة اسفناك جلوگيري نشد؟ آنگاه جسد مقتولين را به خاك سپرد، و افرادي را كه مخفي شده بودند در خانة خود پناه داد.


د – معرفي قاضي محمد


قاضي محمد در تاريخ 11 ارديبهشت ماه سال 1379 ه . ش در شهرستان سابلاغ (مهاباد كنوني) متولد شد پدرش قاضي علي از معتمدين و صفتي بزرگ شهر مهاباد و مادرش گوهر تاج خانم از خانواده محترم فيض ا... بيگي بود او تحصيلات اوليه خويش را در محضر پدر و عموي بزرگوار خويش فاضل و اديب نامدار ابوالحسن سيف القضات قاضي گذراند، قاضي محمد زبان فارسي را بسيار اديبانه صحبت مي‌كرد و در عين حال از محضر استاداني چون ميستر ميلر و ميس دال زبان انگليسي را ياد گرفته بود و عربي و قرآن را از ملاحسين مجدي آموخته بود بنابراين به زبانهاي انگليسي و عربي و علاوه بر آن فرانسه تسلط كامل داشت.


او ابتدا لباس مذهبي و روحانيت بر تن مي‌كرد، اما بعدها فقط عمامه را نگه داشت و عبا را كنار گذاشت كت بلند اروپايي كه تا روي زانويش مي‌رسيد را گاهي بر تن مي‌كرد.
پس از اتمام تحصيل ازپدرش قاضي علي كه قاضي القضات آن دوره بود حكم قضاوت را دريافت كرد اما تا زماني كه پدرش زنده بود به طور رسمي به كار قضاوت نپرداخت.
او سر دفتر، دفتر خانة شماره 2 مهاباد و در سال 1302 تا 1304 ه . ش رياست اداره اوقاف مهاباد را عهده دار شد، در سال 1305 با استعفاي ميرزا ابوالحسن سيف القضات، عموي بزرگوار قاضي محمد از رياست اداره فرهنگ مهاباد، قاضي محمد به عنوان رئيس اين اداره انتخاب شد.


در دورة رياست قاضي محمد دو باب دبستان افتتاح شد، كه يكي دبستان پهلوي بود كه به اجبار اين نام را بر آن نهادند و ديگري يك دبستان دخترانه‌اي بود بنام پرماس كه بعدها اين دبستان را پروانه ناميدند.


پس از سال 1310 هجري شمسي كه پدر قاضي محمد، يعني مرحوم قاضي علي فوت كرد، طي حكمي از طرف حكومت تهران قاضي محمد را به عنوان قاضي منطقه منصوب كردند.
در مسأله قضاوت قاضي محمد بر خلاف اكثريت قضاتي كه مرتب تغيير رأي مي‌دادند اگر با بررسي در جوانب يك قضيه و دقت لازم حكمي را صادر مي‌نمود امكان تغييرآن غير ممكن بود وي فردي بود كه نسبت به تمام امورات سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و ... زمان خويش آگاهي كامل داشت قاضي محمد شخصيتي بسيار متين بود و به اصول دمكراسي اعتقادي راسخ داشت در گفتارش جملات كوتاه به كار مي‌برد و همواره با مكثهاي كوتاه و بسيار واقع بينانه به سخنراني مي‌پرداخت.
او در سال 1315 در جمع سربازان مستقر در پادگان مهاباد در يك سخنراني به زبان كردي به بيان حقايقي پرداخت كه موجب خشم رضاشاه و منجر به عزل قاضي محمد شد كه البته پس از تبعيدرضاشاه حكم مزبور لغو شد وقاضي محمد در سمت خويش باقيماند.


در سال 1317 هجري شمسي كومله ژ.ك « ژيانديه ندوه ي كردستان» يا همان سازمان تجديد حيات كردستان كه هدف آن مبارزه با استبداد و احياي آزادي ملت كرد بود، به طور محقي شكل گرفت و روز به روز اين حزب به فعاليت خويش مي افزود در سال 1322 بعد از تشكيل اولين جلسه رسمي آن قاضي محمد با اسم مستعار « بينايي» رسماً به عضويت اين سازمان در آمد و رياست اين حزب را برعهده گرفت.


در 25 مرداد ماه 1324 در مهاباد با امضاي 71 نفر از معتمدين و اعضاي كومله ژ ك اعلاميه اي صادر شد كه طي آن تشكيل خزب دموكرات كردستان اعلام شد و اهداف 8 ماده اي حزب دموكرات اعلام گشت و اعضاي كميته ي مركزي حزب كه متشكل از 43 نفر بودند انتخاب شد كه طي اين جلسه قاضي محمد بعنوان رئيس كميته انتخاب گرديد.
در دوم بهمن همان سال با حمايت و جانبداري 20 هزار نفر از عشاير و روشنفكران و اكثر قريب به اتفاق مردم منطقه، حكومت جمهوري كردستان پايه گذاري شد و قاضي محمد به عنوان رئيس جمهور كردستن انتخاب شد و در دهم فروردين ماه سال 1326 با انقراض حكومت كردستان به همراه برادر و پسر عموي خويش به دار آويخته شد.
اقاي مولودي در پايان نامه خويش به شهرت و اسم و رسم خانوادگي قاضي محمد اشاره نمود و مي نويسد:


« در سال 1322 شمسي در شهرمهاباد از سرمايه دار و يا فئودال به گونه اي كه در ديگر مناطق كشور وجود داشت هيچ خبري نبود چند امر عامل قدرت محسوب مي شدند كه عبارت بودند از ثروت، اسم و رسم خانوادگي، روابط خانوادگي استوار و در نهايت انجام دادن خدمات اجتماعي مختلف براي مردم، بر اين اساس كمتر خانواده اي بود كه از اين نظر با خانواده قاضي محمد برابري نمايد، البته خانواده شاخصي وجود داشت و ميرزا رحمت شافعي بزرگ آنها بود كه حدود 6 هزار نفر بودند و قسمت اعظم شهر مهاباد را در اختيار گرفته بودند، اين خانواده تنها خانواده اي بود كه با خانواده قاضي محمد برابري مي كرد، اما هنگام اشغال منطقه توسط روسها خانواده شافعي دچار سكوت شدند قاضي محمدفرزند قاضي علي و مادرش هم از فيض الله بيگي هاي سقز بود برادر كوچكتري داشت بنام ابوالقاسم صدر قاضي و سه تا خواهر داشت همه طايفه قاضي محمد از عالمان دين بودند كه از سالها پيش كار داوري و دادگستري را بين مردم برعهده داشتند و به همين مناسبت لفظ قاضي شهرت خانوادگي آنها شده بود»


خانواده ي قاضي محمد با مسايل سياسي بيگانه و ناآشنا نبودند بلكه پدر قاضي محمد قاضي علي در دوره رضاخان بارها با سمكوبه مذاكره نشسته بود و در همان حال كه قاضي محمد به خاطر مقاصد علي در مهاباد و تلاش مي نمود برادرش صدر قاضي به عنوان نماينده مجلس برگزيده شده بود و در مجلس فعاليت مي كرد»
د- فعاليتهاي شوروي در منطقه و ارتباط آن با كومله ژ ك


يكي از ابهاماتي كه در بررسي تحولات مربوط به كومله بحث است و روشن شدن آن لازم به نظر مي رسد، چگونگي رابطه شوروي با كومله مي باشد و اين مساله كه چه نوع رابطه اي بين دو طرف وجود داشت؟ آيا اين مساله كه برخي ها به آن اعتقاد دارند كه كومله ژ ك ساخته و پرداخته اتحاد شوروي بود تا آن را در جهت دستيابي به منافع و هدفهاي خويش به كار برد درست است و يا اينكه كومله و شوروي هر كدام به نوعي در صدد دستيابي به اهداف خودشان ازطريق برقراري رابطه بايكديگر بودند؟
رجوع به نظرات و نوشته هاي اعضاي فعال كومله اين مساله را براي ما روشن مي كند كه شكل گيري كومله ژ ك بدون اطلاع روسها بوده و آنها در شكل گيري ژ ك هيچ دخالتي نداشته اند چنانكه عبدالرحمن سرافكندي در اين مورد مي نويسد:


« بسياري مي پندارند كه جمعيت ژ ك را روسها درست كرده اند، اين طور نيست زماني كه حزب براي اولين بار در مهاباد تشكيل شد روسها هيچ اطلاعي نداشتند ما تمايل داشتيم كه روسها ما را به رسميت بشناسند و ياري دهند، اما هرچه قدر تلاش مي كرديم، پاسخي نمي دادند. در نهايت پس از مشاهده توان و نيروها و نظر به اينكه روسها نيز قواي زيادي در منطقه داشتند و مايل به نا امني نبودند چرا كه وقوع نا امني را زمينه ساز دخالت انگليس تلقي مي نمودند، گفتند كه جمعيتتان مشروع است و ما مانع نمي شويم، شما هم در عوض در نوشته هاي خويش نامي از ما ببريد»


در هر صورت روسها روابط خويش را به كومله قطع نساختند، اما پاسخهاي آنها به رهبران ژك مبهم و دوپهلو بود. چنانكه در روابط طرف همواره ابهاي وجود داشت و كومله همواره نوعي بيم و اميد به آينده داشت همين مساله هم باعث شد كه كومله بدون جانبداري به سه قدرت جهاني مراجعه كند و از آنها ياري جست اما ناگزير بيشتر به طرف شوروي رو كرد و روابطش را گسترش داد.
اما با وارد شدن قاضي محمددر كومله در اكتر 1944 مهرماه 1323 روابط كومله و دولت شوروي وارد مرحله جديدي شد و اين مساله مورد استقبال شوروي قرار گرفت چون شوروي مايل به استقلال طلبي كومله نبود و قاضي محمد هم اين مساله را تاييد كرد قاضي محمد كه مي دانست انگليسي ها و آمريكاييها هيچ كمكي به كومله نخواهند نمود درصدد برآمد كه روابطش را با اتحاد شوروي توسعه دهد و رهبران ژك نيز با تحليل اوضاع اين مساله را به خوبي درك كردند بنابراين شرايط به گونه اي پيشرفت كه روز به روز بر همكاري شوروي و كومله افزوده شد.

البته شناخت روسها از قاضي محمد از همان ابتداي اشغال ايران توسط روسيه حاصل شده بود و اين امر به دنبال ديدار تعدادي از رهبران كرد از باكو بود كه به تاريخ ( 5 آذر 1320) برابر با 25 نوامبر 1941 م ميلادي به مدت 10 روز اين افراد در باكو به سر بردند وعلاوه بر بازديد از تعدادي تاسيسات صنعتي و فعاليتهاي فرهنگي انجام گرفته از سوي روسيه در آذربايجان شوروي با جعفرباقراوف نخست وزير آذربايجان شوروي نيز ملاقاتي به عمل آوردند و بنابر پاره اي از منابع از مساله ي كرد ميان طرفين بحث به عمل آمد. اما آنچه كه مسلم است اينست كه در اين زمان به واسطه ي خطر آلمان كه با سرعت در حال پيشروي در خاك شوروي بود شوروي خود را درگير مساله كرد نساخت چنانكه ايلگتون مي نويسد: «پاسخ شورويها در

بيشتر گفتگوها مبهم و غيرصريح بوده اما كردها بعد از دو هفته بازديد از آذربايجان شوروي در حالي به ايران بازگشتند گمان مي بردند اتحاد شوروي با آنان و پشتيبان آنها خواهد بود. اما مسلم است كه ورود قاضي محمد به كومله راه را براي تماسهاي بيشتر روسها و كومله هموارتر ساخت و به دنبال اين امر بود كه شوروي درصدد برآمد جهت تقويت پايگاه تبليغاتي خود در مناطق كردنشين، مركزي رسمي در مهاباد تاسيس نمايد. البته پيشنهاد تشكيل چنين مركزي از طرف كردها براي برگزاري جلسات داده شده و روسيه موافقت كرد و انجمني بنام خانه و كس يا انجمن روابط فرهنگي كردستان و شوروي تاسيس شد و اين موضوع را فرماندار شهرستان مراغه به وزارت كشور گزارش داده است و سندش باقي است.


در مراسم افتتاحيه اين انجمن به افتخار حضور كنسول شوروي و رسس « انجمن روابط فرهنگي آذربايجان و شوروي» مراسمي ترتيب داده شد كه مساله اي بسيار بارز اين مراسم، برپايي نمايشنامه اي بنام « دايكي نيشتمان» ( مادر ميهن) بود كه در طي اين نمايشنامه يك زن مورد تجاوز به اوباش ( ايران و تركيه و عراق) قرار ميگردد ... و سپس دستي حامل داس و چكش و پرچمي سرخ او را نجات مي دهد و زنجير را از دست و پاي او مي گشايد» اين نمايشنامه داراي پيام ناسيوناليستي بود و در مهاباد و اطراف آن تاثيري عميق به جاي گذاشت گويا نويسنده نمايشنامه قاضي محمد بود.


آرچي روز ولت سفير آمريكا كه از سفارت آمريكا در تهران اين وقايع را دنبال مي كرد چنين نوشت: در تماشاچيان كه عادت به ديدن نمايش نداشتند سخت به هيجان آمدند؛ دشمنان ديرينه كه نسل ها بود با هم دشمني كرده بودند دست درگردن يكديگر انداختند و سر بر شانه هاي يكديگر نهادند و گريستند و سوگند ياد كردند كه انتقام كردستان را بگيرند»

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید