بخشی از مقاله

کنترل دوستهای افراطی در نوجوانان
دوستان ناباب و افراد فاسد از منجلاب هاى فساد و تباهى براى نوجوانان است .
هر قدمى كه جوان در رفـاقـت بـا دوسـت نـابـاب بـرمـى دارد, قدمى است كه به طرف لجنزار فساد و منجلاب سقوط بـرمـى دارد .
در واقـع , دوسـت نـاباب دشمن است , اما چون كه اين گونه افراد, خود را به ظاهر, دوست معرفى مى كنند, ما آن را تحت عنوان دوستان ناباب ذكر مى كنيم .
آدمـى هـر قـدر هـم كـه پـاك باشد, هنگامى كه با ناپاكان , رفاقت و نشست و برخاست مى نمايد, بـيمارى اخلاقي شخص فاسد بسان مرضى مسرى در او سرايت مى كند .
گاه بدون اين كه خودش هم متوجه شود, بر اثر رفاقت با نااهلان , به گونه اى متاثر مى شود كه ناخود آگاه از همه جهت به آنها شبيه مى گردد, افكار, اعمال , برخورد و ساير كارهايش , نمونه و نشانگر شخص فاسد مى شود .
بـه هـمـان ميزان كه دوست پاك , در روحيه آدمى ناخودآگاه اثر خوب مى گذارد و نقش بسيار مهمى در پيشرفت انسان دارد,دوست ناباب نيز در سقوط و انحطاط بشر نقش دارد .
گاهى جوانان , تصور مى كنند انسان اگر خودش پاك باشد,هيچ كس نمى تواند در او اثر بگذارد, از اين رو مهم نيست انسان كجا مى رود و با چه كسى دوست مى شود .
اما اين تصور, تصورى غلط و تفكرى شيطانى براى انحراف انسان است .
اين سخن مانند اين است كه شـخـصـى بـگويد: انسانى كه سالم است مى تواند در محيط ميكروبى زندگى كند, بدون اين كه مـيـكـروب هـا بـه بـدن او سرايت كند, حال آن كه محال است انسان بتواند در چنين محيطى به زنـدگـى سـالـمـى ادامـه دهـد .
قطعا اثر و خطر رفيق بد در از بين بردن اخلاق انسانى كم تر از ميكروب در مريض كردن جسم نيست , بلكه به مراتب بيشتر و مهمتر است .
لرد آويبورى مى گويد: بايد در انتخاب دوستان دقت كرد .
غالب مصيبت هاى ما در نتيجه معاشرت هاى بيجا پديد مى آيد .
انـسـان وقتى از گهواره , قدم به معركه حيات مى نهد, در جولانگاه اجتماع با طبقات مردم آشنا مـى شـود و بـر حـسب تصادف با گروهى از آنها آميزش مى كند .
بسا مى شود در نتيجه آشنايى با فرومايگان در پرتگاه سفالت و رذالت مى افتد .
ممكن است اشخاص فرومايه نسبت به آشنايان خود منظور بدى نداشته باشند, ولى مانند عقرب , فقط اقتضاى طبيعت , دايما به ديگران نيش مى زنند و اخـلاق زهـرآلـود را در روح آنـان تزريق مى كنند .
بعضى اشخاص , چنان به عفت و فضيلت خود اعتماد دارند كه گمان مى كنند از معاشرت بدان , ضررى نخواهند برد .
شخصيت خود را بالاتر از آن مى دانند كه اخلاق نكوهيده بتواند در آنها اثر كند, غافل از آن كه پنبه در مجاورت آتش , ناچار مشتعل مى شود و شيشه در پهلوى سنگ مسلما مى شكند .
بدبختانه انسان طورى ساخته شده است كه فساد و رذالت ,خيلى زود در روحش اثر مى كند, چون توده باروت كه به يك جرقه مشتعل مى شود و از شراره خود مى سوزد .
كـسى كه به فضيلت خود مغرور است و از معاشرت مردم سفله پرهيز نمى كند, مانند كسى است كه خانه خود را در گذرگاه سيل استوار مى كند, به اين خيال كه قدرت سيل در اساس خانه اش رخنه نخواهد كرد. هر روز در روزنامه ها و مجدت از سرنوشت جوانان فريب خورده اطلاع مى يابيم كه به سبب رفاقت با دوستان ناباب به كارهاى خلاف شرع پرداخته اند, از جمله : 1) جوانى كه به جرم سرقت به زندان افتاده بود, گفت : دوستان نامناسب مرا از راه صحيح به در بردند و از من , يك سارق حرفه اى ساختند .
اگرچه من از يك خانواده مذهبى بودم كه هميشه مرا به نماز و اطاعت خدا دعوت مى كردند .
و از كارهاى زشت نـهى مى نمودند, ولى تاثير حرف دوستانم در من بيشتر از حرف خانواده ام بود .
من از تمام جوانان مـى خـواهم كه از سرنوشت من عبرت گيرند و هرگز دوستان ناباب را به جاى خانواده سرمشق نگيرند .
2) جوان نوزده ساله اى كه به اعدام محكوم شده بود, گفت : در تـهـران بـا عـده اى از هـمـكارانم دوست شدم .
اى كاش هرگز به تهران نيامده بودم و هرگز دوستى نداشتم ! آنـهـا بـه مـن پـيشنهاد سرقت كردند .
ابتدا نپذيرفتم , ولى آنان مرا با حرفهايشان راضى نمودند و سرانجام در حال سرقت و درگيرى با صاحب خانه , او را كشتم .
اكـنـون بـه جـوانـان توصيه مى كنم كه با دوستان ناباب گام برندارند, كه به سرنوشت شوم من گرفتار شوند. از ايـن داستان ها و داستان هاى ديگر نقش

دوست ناباب در انحراف انسان معلوم مى گردد, از اين رو ديـنـ ما را از انتخاب و رفاقت با دوست فاسد به شدت بر حذر داشته است .
قرآن كريم درسوره مـدثـر, رفـاقـت و هـمـنـشـيـنى با انسان هاى فاسد را از علل جهنمى شدن اهل دوزخ مى داند و اميرمومنان للّه مى فرمايد: جـمـاع الشر فى مقارنة قرين السوء(2), تمام شرور و بدى ها در مجالست و همنشين بد, گرد آمده است

.
بـا نـظر به اهميت مساله و براى اين كه جوانان , شناخت بيشترى از دوستان ناباب پيدا كنند و در ايـن راه , مـوفـق بـاشـند, نشانه هاى دوستان فاسد را ذكر مى كنيم تا ماران خوش خط و خال , كه زهـرى كـشـنـده در درون دارنـد و منتظر فرصت تزريق آن به جوانان كم تجربه هستند, بيشتر شـنـاخته شوند, زيرا اكتفا به كليات و ذكر مفاهيم در اين امور, كافى نيست .
آنچه مهم است , بيان مصاديق است , وگرنه همه معتقدند ك

ه بايد از رفيق بد فاصله گرفت , اما اين كه رفيق بد كيست , ممكن است هر كس تفسيرى داشته باشد, به اين سبب در اين جا به بيان نشانه هاى دوستان ناباب مى پردازيم , كه اهم آن نشانه ها عبارت است از: بـى تقيدى به دستورات الهى : كسانى كه به دستورهاى الهى پاى بند نيستند و حكم الهى را زير پا مـى گذارند و از روى تعمد و آگاهى از ارزش هاى اسلامى فاصله گرفته اند و در مسير طغيان و گـنـاه افتاده اند, شايسته دوستى نيستند, بايد از آنها فاصله گرفت , همان گونه كه آنها از خدا و تقوا فاصله گرفته اند, آثار اسلامى ما را از رفاقت با چنين اشخاصى نهى كرده است : احذر مصاحبة الفساق و الفجار و المجاهرين بمعاصي اللّه , از رفـاقـت بـا افراد فاسق و بى بندوبار و گناهكاران و كسانى كه آشكارا نافرمانى خدا مى كنند, بر حذر باش ! تملق و چاپلوسى : علامت ديگر دوستان ناباب چابلوسى است .
عده اى براى اين كه در دوستان خود نـفوذ كنند و بر قلب و روح آنان حاكميت نمايند به چاپلوسى مى پردازند و دوستان خود را از آنچه هستند بزرگ تر توصيف مى كنند, تا نشان دهند شديدا به آنها محبت دارند و در نتيجه هركارى كه پيشنهاد كردند با موافقت آنها مواجه شوند .
كسانى كه بيش از اندازه به ستايش انسان مى پردازند, دشـمنان واقعى و دوستان ظاهرى هستند, زيرا كسى كه بى جهت به ستايش افراد مى پردازد, در مواقع لزوم هم بى جهت به سرزنش آنها خواهد پرداخت .
لاتصحب المالق فيزين لك فعله و يود انك مثله بـا چاپلوس رفاقت مكن , كه او با چرب زبانى تو را اغفال مى كند, كار نارواى خود را در نظرت زيبا مى نمايد و دوست دارد كه تو نيز مانند او باشى .
جـوانـان بـايد خوب مواظب باشند تا فريب دوستان چرب زبان و چاپلوس را نخورند, زيرا بسيارند افـرادى كـه با ستايش و گفتار نيكى كه در باره آنها گفته مى شود, فريب مى خورند و در مسير دوستان نابكار خود قرار مى گيرند .
ارتباط با ناپاكان : از نشانه هاى دوستان ناباب , اين است كه با افراد ناپاك ارتباط دارند .
بايد كسى را به دوستى انتخاب كرد كه با افراد ناباب رفاقت و رفت و آمد نداشته باشد .
كسى كه با افراد فاسد و لا ابـالـى دوست باشد خودش هم ناپاك است , گرچه به ظاهر خود را از آنها جدا بداند, زيرا امكان ندارد افراد پاك با افراد ناپاك دوست باشند .
حتما وجه مشتركى در آنها هست كه با هم رفت و آمد دارند .
از اين رو شناخت دوستان دوستان لازم است تا انسان , فريب افراد دوست نما را نخورد, و اين اصلى كلى است كه يكى از راه هاى شناخت اشخاص , شناخت دوستان آنهاست .
وسـوسـه گـر: عـلامـت ديگر دوستان نااهل , اين است كه انسان را با حالت به ظاهر دلسوزانه و با جملات زيبا و وسوسه انگيز به كار شر دعوت مى كنند .

 


كار شر چيزى است كه خلاف رضاى حق , و خلاف فطرت و عقل سليم باشد .
كسانى كه انسان را به كار شر دعوت مى كنند .


يـا از روى جهالت و نادانى است يا از روى تعمد و نقشه .
در هر صورت , عمل كردن به دعوت آنان , اثـرهـاى سوء خود را

به جا مى گذارد .
بايد چنين دوستانى را نصيحت كرد و در صورت اثر بخش نبودن نصيحت از آنان فاصله گرفت .
جمله هايى كه گاه به گاه چنين دوستانى بيان مى كنند, چ

 

نين است : بابا جوانى است بايد خوش بـاشى , زندگى دوروزه , مى گذرد, حالا اين كار را مى كنيم , بعدا خوب مى شويم , بابا, كى رفت آن دنـيا و آمد, اين كار, كار مردان است , لابد تو ترسو هستى و امثال اين جمله ها .
بدون شك , بيان اين كلمات وسوسه انگيز به هر عنوانى و از طرف هر كسى كه باشد, همچون جرقه اى كه در فضاى آكـنـده از گاز, روشن مى گردد و همه چيز را مى سوزاند, آتش غرايز جوان را شعله ور مى كند و ارزش هـاى اخلاقى و فضايل انسانى را, در وجود او به آتش مى كشاند و به خاكستر شهوت پرستى تبديل مى نمايد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید