بخشی از مقاله

مقدمه


سید قطب در یکی از دهکده های مصر پا به عرصه وجود گذاشت. وی تحصیلات دوره ابتدائی را در زادگاه خویش به پایان

رسانید و درکنار آن از پدرش قرآن و آداب دینی بیاموخت و هنوز بیش از 10 سال از عمر وی نگذشته بودکه همه قرآن را حفظ

کـرد. در سال 1949 بهمراه یک هیئت فـرهنگی و پـژوهشی برای مطالعه و بررسی روشهای تعلیم و تربیت، به آمریکا سفرکرد و ساز تمدن غرب دو سال و نیم در واشنگتن وکالیفورنیا به انجام این امـر مـهم پرداخت و با جامعه فاسد و مظاهر فریبنده وگمراه از نزدیک آشنا شد و سخت بر آن تاخت. از سال 1951 به بعد به جمعیت اخوان المسلمینکه حسنالبنا، آن را بنیانگذاریکرده بود پیوست و فعالانه در پیشبرد اهداف آن به تلاش پرداخت و به ریاست شورای نویسندگان روزنامه ارگان رسمی آن جمعیت تعیین گردید و در این مسیر به نوشتنکتابهای فراوانی همّتگماشت. سید قطب ادیبی بود که طی پانزده سال آخر عمرش به عنوان ایدئولوگ اخوان مسلمین درآمد. در کتاب ویژگی های ایدئولوژی اسلامی در مورد سید آمده است: سید قطب، دردمند است، درد

دین، درد خدا، درد جامعه ی انسانی، مسلمانان، مصر، بشریت. سید قطب مرد وطنی است، اما این وطن مصر و عراق و شام × نیست،وبه همین تهمت شهیداسلام می شود.(قطب ، بی تا ،ص (46

تولد سید در جامعه ای مبارز

سید قطب در سال 1906میلادی در دهکده ای از توابع استان اسیوط مصر به جهان گشود. ایام کودکی را در همان دهکده

به سر برد و دوران دبستان را در همان جا تمام کرد و سپس به شهر آمد. او در شهر به تحصیلات خود ادامه داد و در همان هنگام

که نوجوانی کوچک بود، حافظ قرآن شد.( قطب،بی تا، ص(3 او به خانواده ای که از نظر مالی در تنگنا قرار داشت, تعلق داشت.

پدرش الحاج قطب ابراهیم نماینده حزب ملی مصطفی کامل در موشا و یکی از مشترکین" اللوا" نشریه ارگان حزب بود. سید قطب به دلیل برپایی جلسات مکرر خصوصی در خانه پدرش در نوجوانی, یک فرد آگاه سیاسی شد و ضمن طرفداری از ناسیونالیسم ضد انگلیسی, مطبوعات وآثار جهانی را از کتابفروشان تهیه می کرد و می خواند. (ژیل کوپل، 1366، ص(36 حاجی

قطب ابراهیم دوبار ازدواج کرد که حاصل ازدواج اول یک دختر و حاصل ازدواج دوم سه دختر و دو پسر بود که همگی به نوعی

با دولت وقت درگیر شدند و همه آنها طعم تلخ زندان را چشیدند. هنگامی که سید قطب به جرم اسلامخواهی، به زندان افتاد، خواهرش نفیسه و خواهرزادههایش رفعت و عزمی نیز دستگیر و روانه زندان شده، مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. پس از مدتی نفیسه آزاد شد؛ ولی فرزندان نفیسه یعنی رفعت و عزمی در زندان ماندند. دولت از رفعت خواست ضد داییاش سید قطب شهادت بدهد تا آزاد شود؛ ولی او نپذیرفت و زیر شکنجههای شدید مأموران زندان شهید شد؛ ولی عزمی پس از مدتی رهایی یافت(خالدی، 1380، ص.(42 او در سال 1954 هنگامیکه جمعیت اخوان المسلمین به توطئه ترور جمال عبدالناصر رئیس جمهور وقت مصر متهمگردید، همراه گروهی دستگیر و به 15 سال زندان همراه با اعمال شاقه محکوم شد. بعد از سپری شدن ده سال آن، عبدالسلام عارف رئـیس جمهور وقت عراق به هنگام سفر به قاهره بسال 1964شخصاً عفو وی را از جمال عبدالناصر درخواست نمود و سید قطب آزاد گردید. در سال 1965 کتابی را به نام »معالم فیالطریق« نوشتکه بر اثر آن همراه دستهای از

اخوان المسلمین به اتهام تلاش برای سرنگونی رژیـم حاکم از راه مبارزه مسلحانه، مجددا به زندان افتاد و سرانجام روز یکشنبه

1966.8.22 حکم اعدام او از سوی دادگاه عالی نظامی صادرگردید. بدنبال آن، سران و شخصیتها و احزاب

مـتعددکشـورهای اسلامی و جمعیتهای آزادیخواه دنیا، تظاهراتی به راه انداختند و با ارسال تلگرافها و پخش نوشتهها، صدای

اعتراض وابراز انزجار خویش را به گوش جـهانیان رسـانیدندو آزادی وی را درخواست نمودند، لیکن علیرغم همه اینها سحرگاه روز 1966.8.29 ایـن حکـم ظـالمانه اجراء وسید قطب و چندی از یـارانش بدار آویخته شدند!(انا االله و انا الیه راجعون )! و

چون استعمار از جسد مرده آزادگان نیز میترسد، فرعونیان زمان او را پنهانی در یکی از مقابر قاهره به خاک سپردند. بدین وسیله

خورشید زندگی ظاهری و مادی 60 ساله سـید قطبکه 40 سال آن به خواندن و 20 سال به نوشتن گذشت غروبکرد. ولی

خورشید زندگی باطنی و معنوی او همیشه فروزان و تابان است و هر روز بیش از پـیش آتش عشق به االله را در دل آزادیـخواهان مسلمان برافروخته میسازد و آنان را روانه پـیکار با

بیدینان چپاولگر و استعمارگران ستمپیشه مینماید و آثار جاویدانش چنان شوری به سر جوانـان اسـلام میاندازدکه تا

رستاخیز پرچم مبارزه حق علیه باطل را از دست نخواهند افکند و با نهضتها حماسهها خواهند آفرید و آتشها به جان دشمنان

انسانیت خواهند زد.(مقدمه فی ظلال القرآن)

استادان و افراد تأثیرگذار بر سید قطب


افراد متعددی بر سیدقطب تأثیر عقیدتی داشتند که اینجا به اسامی دو تن از آنها اشاره میکنیم:

.1ابوالاعلی مودودی (م1979م): سید قطب بیش از همه به عقاید مودودی احترام می گذاشت و شالوده ی فکری او

نیز مشابه مبنای فکری مودودی بود.هنگامی که در دادگاه نظامی از سید پرسیدند آیا نظرات

مودودی در تکوین آرای وی دخالت داشته است جواب داد: در نوشته ها از نظرات او استفاده کردم و عقیده ی من ، همان عقیده

ی اوست.(سوزنگر، 1383، ص(32 مودودی، یکی از متفکران بزرگ پاکستانی معتقد به ضرورت تشکیل جامعه اسلامی و مبارزه

با استعمار بود. وی در سال 1941 میلادی در هندوستان، حزب »جماعت اسلامی« را تأسیس کرد که شباهت بسیاری به تشکیلات اخوان المسلمین مصر داشت. از نظر مودودی پاکستانی، یکی از علل زوال کشورهای اسلامی قطعا این است که ساکنان

آن ها دیگر پیام قرآن را همانند آغاز عصر اسلامی درک نمی کنند.بنابر این برای ساختن یک جامعه اسلامی در ابتدا لازم است مردم، خواندن قرآن را به شکل و محتوی صحیح آن بیاموزند. از نظر سید قطب و مودودی ، تنها حاکمیت قانونی و مشروع در یک جامعه خوب اسلامی، حاکمیت خداوند است.فقط حکومتی عادلانه است که نشان الهی داشته باشد و تنها قانونی مصونیت دارد که بر اساس کتاب خداوند استوار باشد. (کوپل، 1366، ص(48

. 2 عباس محمود عقاد: سید قطب در زندگی اش یک ادیب به شمار می رفت. در واقع زندگی ادبی و روشنفکری او عمیقا در اثر برخورد با محمود عباس عقاد, یکی از پیشوایان ادبی آن عصر شکل گرفت.محمود عقاد برخلاف طه حسین و دیگر

روشنفکران تحصیل کرده اروپا , تنها تحصیل کرده ای بود که منحصرا فرهنگ عربی داشت.او ابتدا در حزب وفد به فعالیت

پرداخت . اما بعد از مدتی از آن کناره گیری کرد. عقاد از توده هایی که آن ها را ساده لوحان آلت دست طبقه سیاسی می دانست, دست کشید و تصمیم گرفت بهترین آثار ادبی خود را در راه ستایش مردان بزرگ اسلام عرضه کند. تکامل سید قطب به عقاد شبیه بود. ابتدا عضو حزب وفد بود, سپس از آن کناره گرفت.( کوپل، 1366، ص(37 عقاد در سال1921 مطبوعات
مردمی حزب را به سید قطب واگذار کرد.(سوزنگر،1383، ص(32 سید قطب پس از ورود به قاهره به واسطه داییاش، احمد

حسین عثمان با او آشنا شد و به دلیل مشترکاتی که سید با او داشت، تحت تأثیر افکار او قرار گرفت. سید مدتی در مدرسه عقادیه که زیر نظر عقاد اداره میشد، درس خواند و در این مدت با افکار و عقاید او آشنا شد؛ اما پس از مدتی آثار ادبی او را نقد کرد.

زمانیکه سید در سال 1951 میلادی به طور رسمی به اخوان المسلمین پیوست، عقاد که با اخوان المسلمین به شدت مخالف

بود، از سید قطب انتقاد کرد و تحت مقالهای با عنوان »اراده الغفله« به سید بیحرمتی کرد (خالدی،1380، ص.(146

افکار و اندیشه ها ی اجتماعی سیاسی سید قطب


×الف) سید قطب و غرب ستیزی


وی به شدت با فرهنگ غربی و غربزدگی مخالف بود و معتقد بود که استعمار غربی نمی تواند فراموش کند که روح اسلامی

به مثابه سد مقاوت در برابر گسترش استعمار است و چاره ای جز نابودی این سد وجود ندارد. البته گفتار برخی از مزدوران که می گویند غرب را با دین کاری نیست, و آن را منبع قدرت نمی داند و فقط از نیروی مادی جهان اسلام می ترسد, قبول نیست. حقیقت اسلام غیر از مسیحیت است, اسلام به تجهیز قوا دستور می دهد . به مقاومت و مبارزه ترغیب می کند و کسانی را که تسلیم می شوند, به عاقبت شوم تهدید می کند. در واقع دین نیروی روحی و دعوت به نیروی مادی است. دین صخره مقاومت و

×دعوت به مقاومت شدید است. پس استعمار غرب چاره ای جز دشمن بودن با دین را ندارد.


علاوه بر این، ترس استعمار از روح اسلامی و کوشش برای نابودی اسلام , عاملی است که همه غربی ها را با همدیگر مرتبط ساخته است. در این میان، نقش صهیونیسم را در دشمنی و حیله بر ضد اسلام و جمع آوری نیروها بر ضد اسلام را فراموش نمی کنیم. بنابراین ، غرب دشمن ما و بالخصوص دشمن دین ماست و ما باید برای مقابله با آن کوشش های فراوانی به کار بریم.

علیرغم تمامی این ضربات, روح اسلامی همچنان سالم مانده و نیروی ذاتی آن در مجرای زندگی انسانی به طور کلی تاثیر می کند و در سیاست های جهانی و روش آن ها, از چهاده قرن تا به امروز, نقشی را به عهده می گیرد. به طوری که هیچ نهضت سیاسی یا جنگی در جهان به وقوع نپیوسته مگر آن که نقش اسلام را بررسی کرده اند.حتی در دوران های ضعف و تفرقه و تزلزل زندگی

روحی و اجتماعی و اقتصادی در جهان اسلامی. بنابراین لازم است که در دل افراد و توده ها, به موازات تشریع و قانون اسلامی

که زندگی را نظم می بخشد, طرز تفکر اسلامی را زنده کنیم. و فرهنگ تنها وسیله طبیعی ایجاد این طرز فکر است.(سیدقطب، بی تا، ص(448-442 اما یکی از مهمترین انتقاداتی که او به غرب دارد تلاش برای جدایی دین از سیاست است که تنها حاصل
تجربه جامعه خود آنها از دین مسیحیت بوده ولی به سایر ادیان تعمیم داده شده است. سید قطب در این رابطه میگوید: یکی

بودن دین، حکومت و زندگی، بدیهی است ولی شرایط نکبتبار اروپا آنرا به سوال کشیده و این خود ماییم که محصول آن بذر زهرآگین را به جامعهمان آوردیم. (سید قطب، بی تا، ص(46-31 و یا در جای دیگری بیان میکند: کدام دست جنایتکاری، دست
قدرتمند دین را از قلمرو زندگی انسان کوتاه کرد؟ گناه این گمراهی بزرگ بر دوش اروپاست که همه جهان را آلوده کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید