بخشی از مقاله
بررسی و تولید رنگ طيفي
فصل 1
توليد مجدد رنگ طيفي
1- مقدمه
2- طيف
3- روش ميكروريز پراكندگي عكس رنگي
4- روش ليپمان
5- استفاده از رنگهاي indenticad
6- يك روش ساده شده
1-1- مقدمه
سيصدوپنجاه سال قبل از اين تاريخ يك دانشجو فيزيك در دانشگاه كمبريج با اين موضوع علمي مواجه ميشد كه سفيد رنگي است كه نور را در هر جهت بطور واضح تخليه مينمايد. سياه رنگي اسن كه اصلاً نور را منتشر و تحليه نميكند قرمز رنگي است كه كمي واضحتر ازمقدار معمول نور را منتشر ميكند آبي يك نور ويژه است ذرات سفيد و سياه منتشر ميشود و رنگ آبي دريا از سفيدي نمك نمك موجود در آب دريا و از سياهي آب خالصي كه در آن نمك حل ميشود بوجود ميآيد…! تعجبي ندارد كه pope چنني بنويسد: قوانين طبيعت در شب نهفته است و خدا گفت» كه نيوتن خلق شود و همه چيز روشن شد« .
در سال 1666 آيزاكنيوتن سنگ بناي علم بزرگ را قرار داد هنگاني كه متوجه شد كه نورخورشيد كه سفيد ناميده ميشود مخلوطي از تمام رنگهاي طيف ميباشد و اين موضوع نقطه آغاز بررسي مباني توليد مجدد رنگ ميباشد.
1-2- طيف
فرض كنيد كه ما عكس رنگي از يك خيابان را در روز روشن تهيه كنيم تمام نوري كه بر روي خيابان ميافتد از خورشيد بطور مستقيم ميآيد هنگامي كه آسمان صاف است يا پس از نفوذ توسط ابرها اگر آسمان ابري باشد يا پس از پراكندگي در اتمسفر اگر آبي آسمان موجود باشد از آنجائيكه نور خورشيد مخلوطي از تمام رنگهاي طيف ميباشد صحنه خيابان ما با چنين مخلوطي روشن ميشود و بعضي از مؤلفههاي اين مخلوط با اشياي طبيعي معيني آشكار ميشوند شاخ و برگ درختان داراي يك مادة رنگي به نام كلروفيل است كه داراي خاصست جذب نور آبي و قرمز ميباشند ونور سبز را انتقال ميدهد و بنابراين وقتي كه نور سفيد به شاخ و برگ برخورد ميكند آنها اجزاي آبي و قرمز( از نور سفيد) را جذب ميكند و فقط اجزاي سبز رنگ توسط آنها منعكس ميشود و به چشم ما ميرسند و ميگوئيم كه ما شاخ و برگ درختان را سبز ميبينيم بطور مشابه اگر در خيابان منارة بقالي كه سبزي بفروش ميرساند برويم و گوجهفرنگيها را تماشا كنيم آنها را قرمز ميبينيم زيرا نورهاي بنفش، آبي، سبز، و زرد را جذب ميكند ولي قرمز را منعكس مينمايد و اشياء( گوجهفرنگيها) به همين دليل قرمز رنگ ديده ميشوند. اگر دوباره به خيابان برگرديم پس از تاريك شدن هوا و چراغهاي سديم روشن باشد متوجه ميشويم كه برگها و گوجهفرنگيها اكنون قهوهاي هستند زيرا لامپ روشن فقط داراي نور زرد است و اين نور توسط شاخ وبرگ وگوجهفرنگيها جذب ميشود و هيچ نور سبزرنگي براي شاخ و برگ وجود ندارد تا منعكس گردد و نور قرمز براي گوجهفرنگيها وجود ندارد و تا معكس گردد، اين رنگها نميتوانند ديده شوند. با اين حال لامپ سديم مورد استثنايي است ولي اكثر منابع نور مشابه با خورشيد هستند زيرا معمولاً مخلوطي از تمام رنگهاي طيف را منعكس ميكنند. اين امر دربارة لامپهاي فيلامان( رشته)دار، لامپهاي فلاش و اكپر لامپهاي فلورسنت صدق ميكند بنابراين، مقدار رنگهاي مختلفي كه شيء منعكي ميكند معيار مفيدي از خواص رنگ آن جسم را ارائه مينمايد. تا اينجا ما فقط دربارة قرمز يا آبي يا نور زرد صحبت مختصري كرديم بدون آنكه دقيقاً تعريف كنيم كه به كدام قسمت از طيف آن نور تعلق دارد. از آنجائيكه تمام نور داراي خواص شبيه به موج ميباشد و نور در بخشهاي مختلف طيف مربوط به امواج با طول موج مختلف است مناسب آن است كه هر رنگ طيف را توسط طول موج آن نور تعريف كنيم طول موجها همگي بسيار كوتاه هستند و واحدهاي مناسب اندازهگيري عبارتاند از ميكرون يا ميكرومتر(mm) ميباشد كه ميليونيم متر است ميليميكرون كه يك هزارم ميكرون ميباشد كه ذانومتر يا يكهزار- ميليونيم متر نام دارد
و آنگسترم كه يك ده-هزارم يك ميكرون است. در بقيه اين كتاب ما از نانومتر استفاده ميكنيم. رنگهاي طيف اصلي تقريباً باندهاي طول موج زير را اشغال ميكنند بنفش
وكمتر آبي 450تا480 nm / سبز آبي 480 تا 510 nm سبز 510 تا 550 nm زرد- سبز 550-570 nm / زرد nm630-590 قرمز 630nm و بيشتر. اين نواحي در شكل (a )1-1 ديده ميشوند. يك انتقال تدريجي از يك رنگ به رنگ ديگر در سراسر طيف وجوددارد و شرايط ديد بر روي محل خاتمه
يك رنگ و شروع رنگ ديگر تأثير ميگذارد. در شكل (a)1-1 مقدار نور منعكس شده در هر طول موج توسط يك سطح قرمز ويژه بصورت درصدي از مقدار نور تابيده شده برروي سطح در هر طول موج مشخص ميشود بنابراين منحني بدست آمده منحني انعكاس طيف تمونه ناميده ميشود و يك شرح دقيق از خواص رنگ سطح ارائه ميكند. در اين حالت رنگ قرمز واضح است كه حدود 55درصد از نور قرمز منعكس ميشود40 درصد نارنجي است و 20 درصد زرد 15 درصد سبز – زرد و 10 درصد سبز، 10 درصد سبز- آبي و 5درصد آبي، و 5 درصد بنفش ميباشد. و اين انعكاس منجر به رنگ
قرمز ويژة اين سطح ميشود كه در واقع يك گوجهفرنگي قرمز را نشان ميدهد اكنون ميخواهيم عكس رنگي يك صفحه حاوي گوجهفرنگي خاصي را تهيه كنيم. ما آن را بصورت عكس رنگي بر روي يك كاغذ شفاف يا تيره تهيه ميكنيم و واضح است كه اگر اين عكس داراي انعكاس نور برابر با گوجهفرنگي واقعي باشد منحني انعكاس يكسان داشته باشند آنگاه ميتواند همان تأثير و جلوه را ايجاد نمايد زيرا از لحاظ فيزيكي هر دوي اين رنگها يكسان خواهند بود. و بدليل آنكه آنها از لحاظ فيزيكي يكسان هستند درشرايط يكسان مشابه بنظر ميرسند بنابراين اگر شيء اصلي و عكس توليد شده از آن شيء در نور خورشيد ملاحظه شوند آنگاه در روشنايي فيلامان برق( لامپ) يا ساير لامپها تغيير نميكنند ولي اگر منبع نور تغيير نمايد رنگ متفاوت ولي مشابه با هم را نشان خواهند داد بعلاوه آنها براي حيوانات و براي اشخاص كور-رنگ بطور مشابه ميباشند.
1-3 روش ميكرو- پراكندگي عكس رنگي:
چنني توليد رنگي از لحاظ صحيح ميباشد ولي فقط در عمل توسط روشهايي بدست ميآيند كه براي استفاده عمومي بسيار نامناسب ميباشند. دو روش وجود دارد كه پشنهاد شدهاند و هر دو روش عكاس هستند: روش ميكرو- پراكندگي و روش ليپمان. روش قبلي در شكل 2-1 ديده ميشوند. عدسي دوربين تصوير را برروي يك شبكه درشت متمركز ميكند كه شامل شكافهاي موازي يك درميان مات و شفاف ميباشند كه حدود ام اينچ با يكديگر فاصله دارند و يك ميدان پلانور – كانولكس بالتر مخصوص نور را از تمام شكافها جمعآوري ميكند و آن را از داخل يك منشور با زاويه باريك عبور ميدهد. عدسيها در دو طرف منشور تصاوير شكافها را برروي يك صفحه عكاسي متمركز مينمايد و تصويرهر شكاف در داخل يك طيف كوچك توسط منشور ميافتد. بنابراين منحني انعكاس طيف هر قسمت از تصوير برروي صفحه ميشود صفحه بعداً ظاهر (باداروي ظهور و ثبوت) شده و ثابت ميگردد و يك چاپ مثبت برروي صفحه ديگر انجام ميشود
( يا بطور ديكر صفحه اوليه ميتواند واژگون شود) و بنابراين پازيتيوي كه بدست ميآيد در صفحه طيف در محل ثبت دقيق تعويض ميشود با عبور دادن نور سفيد از داخل سيستم درجهت معكوس
( از راست به چپ) و با استفاده از عدسي دوربين بعنوان يك عدسي پروژكسيون يك توليد مجدد رنگ بدست ميآيد كه در آن هر بخش از عكس داراي منحني انعكاس طيف همانند شيء اوليه
( اصلي) ميباشد. ولي مشكلات روش فوراً درك ميشود كه موارد مهم عبارتاند از: تجهيزات مورد نياز پر حجم و پر هزينه هستند شبكه باعث كاهش مقدار نور ميشود و يك محلول امولسيون با
دانههاي بسيار ريز بايد بكار برود تا طيفهاي جزئي را نيز ثبت كند. ولي روش مورد توجهي است زيرا توليد مجدد رنگ را موجب ميشود كه از لحاظ طيفي صحيح ميباشد.
1-4 – روش ليپمان
روش ديگر براي عكاسي رنگي است كه ميتواند رنگ صحيح را توليد ميكند و از جمله اختراعات عكاسي پرطرفداري است كه تاكنون انجام گرفته است.
در1891 ليپمان از پاريس با روشهاي خاصي يك محلول عكاسي با دانههايي بسيار كوچك تهيه كرد كه MM0.04,0.01 قطر ذرات آن بود. اين محول اموليسيون را او برروي صفحاتي ماليد كه در يك دوربين معمولي قرار داده بود و فقط سمت آشته به اموليسيون صفحات از عدسي دور شد و يك لاميه از جيوه در مقابل آن ريخته شد( شكل(a ) 3-1) فصل مشترك جيوه- اموليسيون بصورت يك آئينه عمل كرد و انعكاس صورت گرفت و امواج ورودي با يكديگر تداخل كردند تا امواج ايستا را در اموليسيون بوجود آورند. اين الگوي موج ايستا در اموليسيون بعنوان تصوير نهايي ثبت گرديد. . صفحات موازي نقره توليد شدند و فاصله بين صفحات متوالي برابر با نصف طول موج نور بكاررفته در تهيه تصوير (اكسپوژر) ميباشند. بنابراين در شكل(a )3-1 نور عمود بر صفحه، نور سبز و نوركج(مايل) نور قرمز ميباشد چون نور قرمز طول موج بيشتري نسبت به نور سبز دارد و صفحات نقره فاصله بيشتري براي نور مايل دارند( در مقايسه با نور عمودي) بعدها كه اموليسيونها در سراسر طيف با استفاده از يك رنگ حساسكننده حساس شدند.
شكل 21 شكل صفحه 31
پس از فرآوري صفحه براي يمك نگاتيو بصورت شكل(b ) 3-1 توسط نور منعكس شده ديده ميشود هيچ نيازي براي تهيه پازيتيو توسط واژگون كردن صفحه نميباشد اين تصوير پازيتيو رنگي است و براي صفحات نقره نور با نصف طول موج برابر با فاصلة بين صفحات را منعكس مينمايد.
اين تصوير پازيتيو نيز رنگي است بنابراين تمام رنگهاي طيف و ساير رنگها نير با ارائه رنگ صحيح از لحاظ طيفي توليد ميشوند. ليپمان و همكاران بعدي در عكسهاي رنگي بسيار زيبايي را تهيه كردند و شايد زيباترين روشي باشد كه بكاررفته ايت ولي معايبي هم دارد. اولاً امولسيونهاي Lippmann ، بدليل دانه بسيار ريز آنها خيلي آهسته هستند و تماسهاي چند دقيقهاي براي ايجاد يك عكس رنگي ليپمان حتي در نور خورشيد درخشان ضروري است و احتمال استفاده از يك امولسيون سريع غير ممكن است زيرا الگوي تداخل كه بايد ثبت شود كوچكتر از اندازه دانه اموليسيونهاي سريع ميباشد ثانياً ضرورت براي ديدن نتايج توسط نور منعكس به معناي آن است كه تصوير كردن عكسهاي رنگي ليپمان برروي يك صفحه نمايش با نرو بعدي امري دشو
ار است و حتي وقتي مستقيماً نور منعكس ديده شود زاوية ديد بحراني است.
5-1 استفاده از رنگهاي يكسان:
در بعضي شرايط امكاند توليد مجدد منحنيهاي قدرت انعكاس به استفاده از رنگهاي يكسان با رنگهاي موجود در اشياي اوليه وجود دارد. يك توليد كننده منسوجات هنگامم تلاش براي
توليد يك رنگ مورد نظر برروي پارچة رنگ نشده محصولات رنگي صحيح را از لحاظ طيفي دريافت ميكند اگر او از همان رنگها مقاديري استفاده نمايد كه برروي الگو استفاده ميگرديد. در اين كتاب بطور كلي عبارت توليد رنگ را براي تهيه تصاوير از صحنههاي اوليه و استفاده از رنگهاي اوليه در حالت خامي كپيكردن يك عكس رنگي موجود يا چاپ توسط فرآيندي كه از جوهر يا رنگهاي يكسان استفاده مينمايد گفته ميشود
A 6 10- روش ساده
از لحاظ مشكلات ذاتي در روشهاي عكاسي رنگي تعجبي ندارد كه آنها هرگز طرفدار پيدا نكردهاند و اين بدليل اين امر نبود كه چشم انسان رنگها را ساده و تفكيك مينمايد و يا روشهاي موجود براي توليد مجدد رنگ بكار نميآيند. در بقية اين كتاب به شرح اصول و روشهاي حصول رنگ توسط روشي ميپردازيم كه اساساً سادهتر هستند و بجاي اينكه تمام رنگهاي طيف بصورت طول موج به طول موج بررسي شوند و تأثيرات آنها فقط در سه گروه در نظر گرفته ميشوند (همانطوركه در مورد چشم انسان ملاحظه مينمائيم) اگر چه اين روش منجر به روشهاي توليد مجدد رنگ در عكس ميشود كه در عمل بسيار موفقيت آميز هستند ما متوجه ميشويم كه درك مناسبي از آنها گاهي اوقات شامل بعضي ملاحظات پيچيده مي باشد لذا پيشنهاد ميشود كه خواننده ممكن است ترجيح دهد كه فصلهاي 22,17,16,15,9,8 را در اولين بار خواندن كتاب ناديده بگيرد.
فصل 2
توليد رنگ تريگروماتيك و اصول اضافي
1- مقدمه
2- روش ماكسول
3- فيزيولوژي ديد رنگ انسان
4- منحنيهاي حساسيت طيفي شبكيه
5- تحريكات ناخواسته
1-2 مقدمه
در طي قرون هفدهم و هيجدهم اين عقيده رشد پيدا كرد كه چيزي از يك طبيعت سه گانه بطور يكنواخت در رنگ رشد مينمايد و تا 1722 ژاكوبلبلون از يك فرم سه رنگ براي چاپ استفاده كرد. بانگتوماس 1807 در بدست آوردن پذيرش كلي مطالعه كرد مبني بر اينكه شبكه چشم انسان مسئول اين ويژگي سه گانه رنگ است و در 1861 ماكسول اولين عكس رنگي تريكروماتيك را براي اين امر توليد كرد.
2-2 روش ماكسول
اساس تمام فرآيندهاي توليد مجدد رنگ است. او سه عكس گرفت يكي با فيلتر قرمز، يكي با فيلتر سبز، و سومي با فيلتر آبي و از نگاتيوها سه اسلايد پازيتيو تهيه كرد. سه اسلايد را بطور مجزا در سه پروژكتور قرار داد و سه تصوير برروي يك صفحه نمايش سفيد انداخت( شكل 2)
به اين ترتيب تمام رنگها برروي صفحه نمايش مخلوطي از نور قرمز. سبز، آبي، بودند ولي براي چشم، سفيد، زرد، نارنجي، و انواع رنگهاي درخشان و كم رنگ علاوه بر قرمز، ابي، سبز ديده ميشوند. امروزه توليد رنگ در عكاسي، تلويزيون يا چاپ ممكن است با روش ماكسول ارتباط داشته باشد ولي اصول اين روش يعني توليد تمام رنگها با عمل اختلاط در مقادير متغير از نورهاي قرمز، سبز،آبي تقريباً جهاني شده است وخود روش ميتواند نتايج بسيار عالي را توليد كند.
عكس صفحه 35 شكل صفحه 35
براي چندين سال اين معمايي بزرگ و تاريخي بود كه چگونه ماكسول توانست از طريق فيلترهاي قرمز و سبز عكس بگيرد هنگامي كه ماده عكاسي او فقط به نور آبي حساس بود توانايي توسعه حساسيت به بخشهاي سبز و قرمز از طيف بستگي به كشف رنگهاي حساس كننده داشت مه 25 سال بعد از اين تاريخ انجام گرفت. اين معما توسط Evans حل شد او نشان داد كه فيلتر سبز ماكسول نور سبز- آبي كافي را منتقل كرد تا سابقهاي بدست آيد و اينكه سابقه( ركورد) قرمز واقعاً توسط تشعشع ماوراء بنفش توليد شد كه از طريق فيلتر قرمز منتقل گرديده بالاخره Evans نشان داد كه بسياري از رنگهاي قرمز را از قبيل موارد بكاررفته د رتصوير ماكسول علاوه بر نور قرمز نور ماوراء بنفش را نيز منعكس ميكند بنابراين سه تصوير ماكسول توسط آبي، آبي – سبز و ماوراء بنفش بدست آمدند.
بنابرابن ماكسول دراين خصوص براي رسيدن به نتايج غلط حق داشت:
د رفصل 7 اصول توليد رنگ تريكردماتيك از حقايق انطباق رنگ بدست خواهد آمد اين روش كمي پيچيدهاست بنابراين در اين فصل بعنوان مقدمه ما يك روش متفاوت را ميپذيريم و اساس ديد رنگي انسان را بعنوان يك چهارچوب خواهيم پذيرفت كه بتوانيم سريع آن را درك نمائيم. كاربرد اصول تريكروماتيك براي توليد مجدد رنگ بستگي به نظريه روانشناسي خاصي ندارد بلكه رنگهاي واسطه ميتوانند با اختلاط نر قرمز سبز و آبي توليد شوند. اين اختلاط مستقيماً صورت ميگيرد يا از سه رنگ يا رنگدانه( پيگماس) استفاده ميشود: زرد براي جذب نور آبي/ ماژنتا بر جذب نور سبز و سبز – آبي يا سايان براي جذب نور قرمز.
3-2 فيزيولوژي ديد رنگي انسان – شبكيه چشم انسان حاوي دو نوع سلول حسي حساس به نور ميباشد كه به سلولهاي استوانهاي و مخروطي معروف هستند. تا سال 1900 ثابت شد كه ديد غير رنگي كه در مقادير روشنايي كم (مثلاً زير نور ماه يا نور ستارگان) بوجود ميآيد بستگي به سفيد شدن يك ماده حساس به نوبه نام visual purple ( مردمك ديد) دارد كه داراي سلولهاي استوانهاي است. بنابراين ديد رنگي با طبيعت سهگانهاش قابل شرح گرديد ولي شواهد براي پشتيباني اين ديدگاه به آساني تهيه نميشوند كه شايد بدليل آن باشد كه مخروطها كمتر از استوانهايها حساسيت دارند. و مادة با حسايت كمتر نسبت به نور پيذا ميشود اما در حيوانات گوناگون پيگمانهاي حساس به نور كشف شدهاد كه در بخشهاي مختلف طيف مرئي جذب ميشوند كه براي يك سيستم ديدگاه رنگي لازم ميباشند كه بر اساس آن پيگمانها ديده ميشوند و اندازهگيريهايي صورت گرفته است كه نشان ميدهند كه وقتي به چشم ميرسد رنگ نور منعكس شده كه توسط شبكيه انسان از طريق مردمك برميگردد بصورتي كه انتظار ميرود تغيير ميكند اگر چنين پيگمانهايي سفيد بشوند يك پيگمان نور قرمز، ديگري نور سبز و سومي نور آبي تنهارا جذب ميكنند اخيراً پيگمانهاي مخروطي انسان با بيان ژنهاي مربوطه در كشت بافت توليد شدهاند.
بررسيهاي ميكروسكوپي مخروطهاي مجزا در شبكيهها نشان ميدهد كه اين پيگمانها در مخروطهاي مختلف قرار دارند پس از اينكه نور ستارگان پيگمانها جذب شد سيگنالهاي الكتريكي به شكل پالس- ضربان عصبي توليد ميشوند و اين سيگنالها هستند كه به مغز رنگ و ساير اطلاعات مربوط تصوير جهان خارجي شكل گرفته برروي شبكيه را منتقل ميكنند اليا
ف عصبي كه در امتداد آنها اين سيگنالها حركت ميكنند ارتباطات بسيار پيچيدهاي با يكديگر دارند و پس از اين مرحله اطلاعات رنگ شامل سه سيگنالاي نميباشند كه جذبهاي نور را توسط سه پيگمان نشان ميدهند. در بعضي از حيوانات سگنالهاي منتقل شده مشابه با سيگنالهاي بكاررفته درتلويزيون رنگي ميباشند. و اين امر در ديد انسان نيز بنظر ميرسد ولي وقتي نور در شبكيه در پيگمانها جذب ميشود پردازش سيگنالهاي بعدي يكسان خواهد بود اگر جذبها يكسان باشند. كليد موفقيت را توليد رنگ كروماتيك بايد در جذبها در پيگمانهاي شبكيه جستجو گردد.
4- 2 منحنيهاي حساسيت طيفي شبكه:
براي درك مرحله جذب شبكيه لازم است بدانيم كه چگونه توانايي هر كدام از سه پيگمان براي جذب نور چيست و در سراسر طيف تغيير ميكند يعني لازم است بدانيم منحني حساسيت طيفي هر كدام از سه مكانيزم پيگمان چيست. روشهاي غير مستقيم توسط روشهاي ارزيابي برگشت نور منعكسه از طريق مردمك چشم داراي نتايج مشابه نشان داده شده در شكل (b )2-2 ميباشد. اين نوع اندازهگيري در بخش آبي طيف پيچيده ميباشد زيرا بعضي از محصولات سفيدكردن نور آبي را در مقادير متغير جذب مينمايند ولي پاسخهاي رنگ مربوطه را توليد نميكنند به همين دليل نتايج براي پيگمانهاي جذب آبي كمتر از موارد مربوطه به پيگمانهاي جذب سبز و قرمز قطعيت كمتري دارند. و در بعضي از بررسيها نتايج براي پيگمانهاي جذب آبي داده نميشوند. مجموعه
منحنيهايي كه طيفهاي عمل را نشان ميدهند هنوز يك موضوع مورد بحث ميباشد. بعضي از چنين مجموعه منحنيهايي در طول موجهاي حدود nm565,535,440 به اوج خود ميرسند و مجموعه نشان داده شده در شكل (a )2-2 در طول موجهاي حدود nm580,545,440 به اوج ميرسند كه به موارد نشان داده شده توسط ساير بررسيها نزديك است مجموعههاي مختلف
منحنيها براي بحث در اين فصل براي همه داراي ارزش برابر ميباشد. منحنيهاي حساسيت تا مقدار قابل ملاحظهاي همپوشاني ميكنند كه يك نوع شامل بخشهاي قرمز، نارنجي، و زرد از طيف ميباشد وديگري نارنجي، زرد، سبز، و سبز- آبي و آبي و بنفش است اين سه نوع حساسيت به سه نوع مخروطي مربوط است در بعضي از مخروطها با حضور بيش از يك پيگمان منحنيهاي حساستاي وجود داشتند كه مخلوطهايي از موارد زير نشان شده بودند و اينكه هر مخروط حاوي يكي از سه نوع پيگمان ميباشد. با در نظر گرفتن روش ماكسول واضح است اگر توليد مجدد ما صحيح باشد هنگام بدست آوردن نگاتيوهاي مجزا فيلم عكاسي ما بايد صحنه را مانند چشم آناليز كند حساسيتهاي طيفي از تركيبهاي فيلتر فيلم بايد مانند حساسيتاهي مربوط به شكل 2-2 باشد. اين امر مشكلاتي را نشان نميدهد و با استفاده از فيلمهاي پانكروماتيك و فيلترهاي
مناسب بخوبي ميتوانند تقريب شوند. لازم به ذكر است كه بدليل طبيعت وسيع منحنيهاي فيلتر قرمز در حقيقت نارنجي و فيلتر سبز رننگ پريدهتر از يك سبز طيفي ميباشد. با حساسيتهاي طيفي تركيبهاي فيلتر – فيلم همانند شكل 2-2 مقادير تصوير عكاسي در هر نقطه برروي نگاتيوهاي ما توابعي از پاسخ مخروطهاي و براي نقطه مربوطه در صحنه خواهد بود