بخشی از مقاله
نظريه اسلام در مديريت منابع انسانى
نظريه رشد و مديريت رحمانى
مديريت منابع انسانى، كه شرح آن رفت، جايگاه مهمى در مكاتب مديريتى كسب كرده است. در اين مديريت، آنچه بايد اداره شود، انسانها هستند كه ركن اصلى هر سازمان به شمار مى روند. نظريه اسلام در اين باره، «نظريه رشد» است كه شامل انسان و مواد، هر دو مىشود؛ يعنى رشد انسانى و سازمانى را با هم در نظر مىگيرد. اين نظريه را نخستين بار، استاد شهيد مطهرى در بيش از يك دهه پيش از انقلاب، در دو سخنرانى و مقاله «مديريت و رهبرى» و «رشد» عرضه كرد و با اين كار، پيشقراول بحث مديريت اسلامى و عرضه كننده نظريه اسلامى براى آن شد.
نخست خلاصهاى از نظريه «رشد» استاد شهيد را مىآوريم و سپس به استحصال نتايج و قواعدى از آن مىپردازيم.
نظريه دوم، كه از قرآن كريم و معارف توحيدى استنباط مىشود،«مديريت رحمانى» يا «مديريت رحيمانه» است كه شرح مديريت خداوند تبارك و تعالى بر انسان و جهان است كه مديريتپژوهان اسلامى در روند تكاملى مباحث ادارى اسلام، به آن رسيدهاند و ما با تعريف و تعميق و گسترش آن، شاهد كشف يك مكتب مديريتى وحيانى و فطرى خواهيم بود. اين دو نظريه، به كمك هم
، مديريت اسلامى را معرفى مىكنند. هر دو نظريه، به اجمال در اين تحقيق بررسى خواهند شد.
- نظريه رشد در مديريت اسلامى
اگر بخواهيم براى رهبرى و مديريت، با همه گسترش و شمولى كه يافته است، مرادفى در مصطلحات اسلامى پيدا كنيم، بايد بگوييم كه ارشاد و رشد يا هدايت و رشد، قدرت رهبرى، همانا قدرت بر هدايت و ارشاد است. در اصطلاحات اسلامى، قدرت مديريت، همان است كه در اصطلاح فقه اسلامى، «رشد» ناميده شده است.
«رشد» در اصطلاحات عرفى و معمولى، كيفيتى جسمى و صفتى براى اندام است. قامتها و اندامها در اصطلاح و زبان فارسى امروزى، متصف به صفت رشد مىشوند؛ ولى در اصطلاح فقه اسلامى، كيفيتى روحى، يعنى نوعى بلوغ است، در مقابل بلوغ جنسى. از اين رو، گفته مىشود كه كودك پس از بلوغ جسمى، بايد بلوغ روحى نيز پيدا كند تا بتوان اموال او را در اختيارش گذاشت. يا گفته مىشود كه تنها بلوغ جنسى براى ازدواج كافى نيست، بلكه رشد و بلوغ روحى نيز لازم است. مقصود از رشد و بلوغ روحى، شايستگى و توانايى تشخيص، درك سود و زيان و لياقت اداره و رهبرى است. به بيان ديگر، رشد عبارت است از شايستگى و لياقت براى نگهدارى و استفاده و بهرهبردارى درست از وسايل و سرمايههاى زندگى. تعبير درست درباره اندام زيبا، «رشاقت» است نه «رشادت».(1)
اگر انسان در يك موضوع بهخصوص، اين لياقت و شايستگى را داشت، رشد مخصوص به آن موضوع را دارد و براين اساس، مديريت، يكى از فروع مسأله رشد است.(2)
- انواع رشد
رشد به چهار دسته تقسيم مىشود: رشد ملى، رشد فردى و اخلاقى، رشد اسلامى و رشد اجتماعى.
1. رشد ملى، لياقت و شايستگى يك ملت براى نگهدارى، بهرهبردارى و سود بردن از سرمايهها و امكانات طبيعى و انسانى خويش است.
2. رشد فردى و اخلاقى، استفاده درست از سرمايههاى فردى و اخلاقى درون يك شخص است. به بيان ديگر، يعنى خود، احساسات و عواطف، غرايز و سرانجام، قلب و دل خود را خوب اداره كردن؛ مانند رشد در عبادت و رشد در مديريت حافظه، كه هر كدام چگونگى بهرهبردارى بهتر از اين دو امتياز را بيان مىكند.
3. رشد اسلامى، احساس مسؤوليت كردن در برابر اسلام، به عنوان يك سرمايه و ثروت معنوى و يك امكان فوقالعاده است.
4. رشد اجتماعى، توان مجهز كردن، تحريك و آزاد كردن نيروها و در عين حال، كنترل و در مجراى درست انداختن آنها و سامان و سازمان بخشيدن به آنها است.(3)
يكى از سرمايهها و بلكه مهمترين آنها، سرمايه انسانى است و اداره اين سرمايه و نگهدارى آن و هدر ندادن آن و استفاده و بهرهبردارى صحيح از آن. رشد است بهرهبردارى از سرمايه هاى
انسانى، به كار گرفتن آنها، پرورش دادن آنها و بهرهبردارى از آنها و سامان دادن به آنها، آزاد كردن، حرارت بخشيدن و از سردى و خمودى خارج كردن آنها و باز كردن آنها، يعنى پاره كردن زنجيرهاى معنوى و روحى آنها، يعنى «يضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم» .(4) اين چنين رشدى همان است كه امروز به نام «مديريت» و يا رهبرى ناميده مىشود.(5)
قرآن مجيد تعبير عجيبى درباره پيامبر اكرم(ص) دارد، آنجا كه مىفرمايد: «الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراة و الانجيل يأمرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث يضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم».
اين پيامبر، كه در تورات و انجيل از او ياد شده است، چيزهاى خوب را بر آنان حلال مىكند و پليدىها را حرام مىسازد و بار سنگينى را از دوش آنان برمىدارد و غلها را از مردم باز مىكند. پيغمبر اين نيروهاى بسته را باز كرده و از ضعيفترين ملتها قوىترين ملتها را مىپروراند و اين معجزه رهبرى است. سيره عملى رسول اكرم(ص) در رهبرى و دستورهايى كه در اين زمينه مىدهد، او بسيار عجيب است. روش اداره كردن انسانها را به ما نشان مىدهد.(6) اين توجه و اهتمام به مديريت منابع انسانى، مبتنى بر چند امر است:
الف. سرمايههاى انسانى هر اجتماع، بزرگترين سرمايه آن است. اهميت وجود انسان، به ذخاير و نيروهايى است كه در او نهفته است.
ب. اين سرمايههاى انسانى، يعنى انسانها نيازمند مديريت و رهبرى و اكتشاف و استخراج هستند؛ همچنان كه مثلا نفت نيازمند اكتشاف، استخراج، تصفيه و بهرهبردارى است. بشر برعكس حيوانات، كه مجهز به نيروى خودكار غريزهاند، فاقد غريزه است و در هدايت نيازمند تحصيل و اكتساب و به بيان ديگر،نيازمند راهنمايى و رهبرى است و مسأله نيازمندى بشر به رهبرى، اساس تعليمات ايشان و فلسفه بعثت انبيا است. بعثت رسول اكرم(ص) بر اساس فلسفه نيازمندى بشر به رهبرى و مديريت است.
ج. اصل سوم اين است كه انسانها و رفتار و حيات روحى آنان داراى قوانين يا راهكارها و فعل و انفعالهاى اختصاصى هستند. اگر بخواهيم با آنان كار كنيم، بايد راهكار و قوانين حاكم بر رفتار آنان را بشناسيم. انسانها به مثابه صندوق رمزند. گشودن كتاب روح و جلب همكارى آنان بيش از هر چيز، آگاهى و ظرافت مىخواهد، نه زور. قوانين رفتار انسانى را بايد مانند قوانين فيزيك و شيمى و فيزيولوژى كشف كرد، نه وضع.
در اسلام اهتمام به هر سه اصل، به طور روشن ديده مىشود. اهميت ذخاير انسانى، آن چيزى است كه در اسلام درباره مقام انسانى آمده است كه خليفة اللَّه و مسجود ملائك و داراى روح الهى است و پيامبران آمدهاند كه دفاين عقول را ظاهر كنند و اينكه اى انسان! «خلقت الاشياء لأجلك و خلقتك لأجلى» و«سخر لكم ما فى السموات و الارض جميعا» و «جعلنا لكم فيها معايش» و «هو أنشاكم من الارض و استعمركم فيها».
اصل دوم، همان فلسفه بعثت انبيا است و اصل سوم، آن چيزى است كه امروزه «اصول مديريت» ناميده مىشود.(7)
- مديريت مبتنى بر رشد از ديدگاه قرآن
قرآن مىفرمايد:«و ما امر فرعون برشيد»؛(8) يعنى كار فرعون -كه به تعبير تفسير الميزان، اعم از قول و فعل و عبارت از سنت و روش و برنامه حكومتى او بوده است - مطابق رشد و صواب نبوده است؛ يعنى حكومت و مديريت فرعون داراى رشد نبوده تا به حق و صواب و راه راست دعوت كند، در حالى كه او ادعاى رشد مىكرد: (قال فرعون ما اريكم الّا ماارى وما اهديكم الّا سبيل الرشاد)؛(9) يعنى فرعون گفت: من جز آنچه معتقدم، به شما ارائه نمىدهم و شما را جز به راه صحيح راهنمايى نمىكنم.
در حقيقت، خداوند رشد ادعايى او را تكذيب مىكند، در حالى كه فرعون از لحاظ پيشرفت، فناورى، قدرت مديريت، سياست، به كارگيرى سازمانها و مردم و اثربخشى حكومتى، بسيار قدرتمند بود. او به هامان مىگويد: براى من برج و صرحى بساز تا خداى موسى را بشناسم. اهرام ثلاثهاى كه ساخته شده است، در نوع خود، يك طرح بزرگ و ملى بوده است كه با تدبير و به كارگيرى نيروى انسانى عظيمى خلق شده است. فرعون حكومت مصر را اداره مىكرد و آنچنان جذبه و نفوذ داشت كه در برابر او سجده مىكردند. تمدن مصر،كه از تمدنهاى بزرگ تاريخ است، ناشى از مديريت مقتدرانه و پر نفوذ فراعنه بوده است. به شهادت تاريخ و قرآن، حكومت او بسيار پيشرفته و قدرتمند بوده است. عناصر سياستمدارى چون هامان و مغزى اقتصادى چون قارون در تشكيلات او بودهاند؛ اما با وجود اين، حكومت او رشيد نبوده است، گر چه خود او ادعاى رشد داشته است. قرآن علت عدم رشد او را سه چيز مىداند:استضعاف انسان، استخفاف مردم و استعباد زيردستان:
1. استضعاف: «يستضعف طائفة منهم»؛(10) يعنى طايفهاى از مردم را به ضعف كشيده بود.
2. استخفاف: «فاستخف قومه فاطاعوه»؛(11) يعنى مردم را خوار مىكرد تا او را اطاعت كنند. شخصيت آنان را منكوب مىكرد و سپس بر ايشان فرمان مىراند.
3. استعباد: «تلك نعمة تمنّ علىّ ان عبّدت بنىاسرائيل»؛(12) يعنى آيا اين نعمتى است كه بر من منت آن را مىنهى كه بنىاسرائيل را به بندگى گرفتهاى؟
علت عدم رشد حكومت و مديريت فراعنه، عدم اعتنابه شخصيت انسانها و برده دانستن آنان و ايشان را از تعالى و تكامل باز داشتن است. در اين جا مىتوان قواعدى را در باب مديريت منابع انسانى، به دست آورد:
اول آن كه صرف پيشرفت و افزايش توليد و اثربخشى سازمانى، علامت رشد نيست. دوم آن كه لازمه مديريت رشيد، توجه ويژه به ابعاد وجودى انسانهاى سازمانى است و هرگونه بىتوجهى به كرامت و شخصيت آنان ضدرشد است و مديريت و رهبرى نامطلوب را نشان مىدهد.
سوم آن كه مديريت رشيد، مديريتى است كه رشد مادى و معنوى انسان را همراه با يكديگر ارائه كند و تأمين هر يك به تنهايى، نشانه رشد نيست.
اين خلاصه نظريه «رشد مديريت منابع انسانى»، برگرفته از آيات قرآن و ارزشهاى انسانى است. بر اساس اين نظريه، مديريت غربى، صرفاً با موفقيتهاى ظاهرى و پيشرفتهاى مادى و توليدى و آمارى نمىتواند موصوف به رشيد شود ومورد تأييد قرار گيرد. ملاك رشد در مديريت، توجه به انسانيت انسان است كه خوشبختانه در مكاتب پيشرفته مديريتى غربى، همواره توجه به انسان بيشتر مىشود، هر چند اين توجه، با هدف رشد خود انسان نيست، بلكه با هدف دستيابى ب
ه اهداف سازمانى و افزايش توليد و اثربخشى سازمانى است. در حالى كه انسان در سازمان در نظريه رشد يا پارادايم رشد، طريقيت به اهداف ندارد، بلكه موضوعيت دارد و بايد اعتلاى همهجانبه او لحاظ شود، آن گونه كه پيامبر خدا(ص) و امير المؤمنين(ع) مديريت مىكردند و اصر و اغلال را بر مىداشتند. قرآن مىفرمايد: «استجيبوا لّله والرسول اذا دعاكم لما يحييكم»(13)؛ يعنى از خدا و رسول او اطاعت كنيد كه شما را مىخوانند تا به شما حيات ببخشند. زندگى طيبه، حيات، روح و روان و نشاط، دستاورد مديريت الهى و نبوى است.
- مديريت رحمانى يا رحيمانه
اين مديريت، بر اساس نظريه رحمت است كه بيانگر اصلىترين محور براى مديريت خداوند بر جهان و انسان است: «الّا من رحم ربّك و لذلك خلقهم»(14)؛ يعنى مگر آن كس كه خدا به رحمت خاص خود، او را هدايت كند و براى همين (رحمت) خلق شدند.
«و رحمتى وسعت كل شىء»(15)؛ يعنى رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است. استاد شهيد مطهرى در كتاب عدل الهى به بيان اصل رحمت پرداخته است كه ما نخست خلاصهاى از آن را نقل مىكنيم و سپس به پردازش نظريه مديريت رحمانى مىپردازيم. گفتنى است كه پردازش اين نظريه، از ابعاد گوناگون ممكن است. اين نظريه، جوان و تازه است و از اين پس، از آن بيشتر شنيده خواهد شد. سبك پردازش اين نظريه، در اين تحقيق، استنباط نگارنده است.
- مبانى مديريت رحمانى
جاذبه رحمت: براى نيل به سعادت، علاوه بر جريان اعمال و گامهايى كه خود انسان برمىدارد، يك جريان ديگرى نيز هميشه در جهان است و آن، جريان سابقه رحمت پروردگار است. در متون دينى آمده است كه «يا من سبقت رحمته غضبه».(16)
در نظام هستى، اصالت از آنِ رحمت و سعادت و رستگارى است و كفرها و فسقها و شرور، عارضى و غير اصيل مىباشند و همواره آنچه كه عارضى است، به سبب جاذبه رحمت تا حدى كه ممكن است، برطرف مىگردد. وجود امدادهاى غيبى و تأييدات رحمانى، يكى از شواهد غلبه رحمت بر غضب است.
مغفرت پروردگار و زايل ساختن عوارض گناه، يكى ديگر از شواهد تسلط رأفت و مهربانى و رحمت او بر غضب و قهر او مىباشد.
اصل تطهير: در نظام هستى، يكى از جلوه هاى رحمت الهى، نمود تطهير است.(17)
اصل سلامت: از شواهد غلبه رحمت بر غضب در نظام هستى، اين است كه همواره در جهان، اصالت از آنِ سلامت و صحت است و مرض ها و بيمارىها استثنايى و اتفاقىاند.(18)
در سرشت هر موجودى، كه از مسير اصلى خود منحرف گرديده است، كششى وجود دارد كه او را به سوى حالت اوليه بر مىگرداند. هميشه در جهان نيروى گريز از انحراف و توجه به سلامت و صحت حكمفرما است.
اينها شواهدى از چيرگى رحمت بر غضب است. وجود مغفرت نيز از همين اصل ناشى مىشود. رحمت عام: اصل مغفرت، يك پديده استثنايى نيست، يك فرمول كلى است كه از غلبه رحمت در نظام هستى نتيجه شده است. از اين جا دانسته مىشود كه مغفرت الهى عام است و همه موجودات را در حدود امكان و قابليت آنها فرا مىگيرد. و اين اصل در فوز به سعادت و نجات از عذاب، براى همه رستگاران مؤثر است. لهذا قرآن كريم مىفرمايد: «من يصرف عنه يومئذ فقد رحمه»؛ هركس كه در آن روز از عذاب خدا نجات يابد، مشمول رحمت خدا قرار گرفته است؛ يعنى اگر رحمت نباشد، عذاب از احدى برداشته نمىشود.(19)
امكان ندارد هيچيك از جريانهاى رحمت پروردگار، بدون نظام انجام گيرد. به همين دليل، مغفرت پروردگار بايد از طريق نفوس كمّلين و ارواح بزرگ انبيا و اوليا به گناهكاران برسد. اين، لازمه نظام داشتن جهان است. به همان دليلى كه رحمت وحى، بدون واسطه انجام نمىگيرد و
همه مردم از جانب خدا به نبوت برانگيخته نمىشوند، هيچ رحمت ديگر نيز بدون واسطه واقع نمىشود.(20)
- نظام مديريتى خداوند
آنچه در اصطلاح فلسفه، به نام «نظام جهان» و «قانون اسباب» خوانده مىشود، در زبان دين، سنت الهى ناميده مىشود؛ يعنى كار خدا شيوه مخصوص و فرمول ثابتى دارد و تغييرپذير نيست.(21)
پديدههاى جهان، محكوم يك سلسله قوانين ثابت و سنتهاى لايتغيّر الهى مىباشند. به تعبير ديگر، خدا در جهان، شيوههاى معيّنى دارد كه گردش كارها را بيرون از آن شيوه ها انجام نمىدهد.(22)
قانون آفرينش، يك قرارداد و اعتبار نيست؛ زيرا از چگونگى هستى اشيا انتزاع شده است. به همين دليل، تبديل و تغيير براى آن نيز محال است.(23)
جهان هستى با يك سلسله نظامات و قوانين ذاتى و لايتغير اداره مىشود و به موجب آن، هر شىء و هر پديده، مرتبه و مقام و موقع خاصى دارد و تغيير و تبديل را در آن، راه نيست.(24)
- پردازش مديريت رحمانى
بر اساس آنچه از عبارت استاد شهيد مطهرى بر مىآيد:
اول، هستى داراى نظام است( طولى ياعرضى).
دوم، اداره نظام هستى با خدا است.
سوم، در نظام هستى، اصالت از آنِ رحمت است.
چهارم، هيچيك از جريانهاى رحمت پروردگار، بدون نظام و قانون انجام نمىگيرد.
پنجم، رحمت خدا بر غضب او سبقت دارد.
ششم، اصول سلامت، تطهير، مغفرت، وحى و...، فرع بر اصل رحمت و ناشى از آن است.
هفتم، اصول ياد شده بالا، مصاديق و افراد رحمت هستند و هر كدام، يك رحمت محسوب مىشوند.
هشتم، اين رحمتها بدون واسطه به انسان نمىرسند. موارد مذكور، مبانى مديريت رحمانى خدا بر انسان و جهان را تشكيل مىدهند. رحمتمحورى در اداره هستى، به گونهاى است كه خداوند خود مىفرمايد: «واذا جاءك الذين يؤمنون بآياتنا فقل سلام عليكم. كتب على نفسه الرحمه ا
نه من عمل منكم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحيم»؛(25) يعنى و هر گاه آنان كه به آيات ما مىگروند، نزد تو آيند، بگو: سلام بر شما باد! خدا بر خود رحمت را فرض نمود كه هركس از شما كار زشتى به نادانى كرد و بعد از آن توبه كند و اصلاح نمايد، البته خدا بخشنده و مهربان است.
«قال عذابى اصيب به من اشاء و رحمتى وسعت كلّ شى»؛(26) يعنى گفت: عذاب من به هر كه خواهم،رسد؛ وليكن رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است. طبق آيات فوق، خداوند رحمت را بر خود واجب كرده است و رحمت، فراگير بوده و عذاب و غضب، ثانوى، موردى و ضرورتى است.