بخشی از مقاله

پیشگفتار

در اینجا با توجه به اهمیت رهبری در مدیریت و بویژه مدیریت کتابخانه این موضوع را برای تحقیق اتخاب نمودم و در این راه از راهنمایی های جناب آقای پاپی و همچنین از بسیاری از منابع مهم و معتبر در حوزه کتابداری و بویژه مبحث های مربوط بهرهبری استفاده نمودم . امیدوارم که این تحقیق مورد استفاده علاقه مندان به حوزه کتابداری واقع گردد.

مقدمه
واژه های رهبر و مدیر یکی نیستند بلکه رهبری یکی از صفات بسیار مهم مدیر است.بعد رهبری مدیر مسأله ای معنوی ، فرهنگی و اخلاقی است که باید در یک مدیر خواه یا ناخواه متجلی شود.رهبری را می توان جذبه و حالت معنوی فرد دانست که او را نسبت به دیگران متمایز می کند . این حالات در رفتار اکتسابی افراد که ناشی از استعدادها و تواناییهای آنها است آشکار و نمایان می شود و هر کس این حالات را در خود اندوخته وآنها را در رفتار و کردار ، بینش ، خلق و خوی و

رفتار روزمره خود بروز می دهد . این رفتار یا حالات به طور معمول و بالقوه در هر فردی وجود دارد ولی به صورت بالفعل در برخی وجود دارد و در برخی دیگر وجود ندارد و یا اگر وجود دارد کم رنگتر است و یا با شکل دیگری در او نمایان می شود . اما پرسش مهمی که به ذهن می رسد این است که چرا این حالت درمدیر باید با اهمیت تر باشد ؟ چرا به عنوان یکی از ابعاد رفتاری ویژه مدیر مطرح می شود ؟ در جواب می توان گفت در هر فردی شاخصه های رفتاری ویژه ای وجود دارد که

در جای خود به کار می آید و او را نسبت به افراد دیگر مستثنی می کند . ولی آنچه که برای یک مدیر مهمتر است این است که در سازمان و اداره تعدادی چشم به او دوخته اند و رفتار و کارهایش زیر ذره بین قرار دارد و هر کاری انجام دهد مورد پرسش قرار می گیرد . بنابراین وجود این حالات از شاخصه های رفتاری مدیر بوده و او را نسبت به دیگران نمایان و برجسته می کند . از طرفی این رفتار و منش ها باید مورد نیاز زیردستان نیز باشد تا رفتار مدیر برای آنها برجسته بوده و آنها در سلوک کاری خود این رفتارها را به کار گیرند . در این صورت افراد مدیر را به عنوان پیشوا و رهبر معنوی خود انتخاب می کنند.
بنابراین رهبری یکی از شاخصه های رفتاری است که به طور اکتسابی در رفتار ، گفتار ، عمل و کردار کاری مدیران نمایان وآشکار می شود . این رفتار و سلوک باید به گونه ایی باشد که مدیر را به صورت الگوه و اسوه در آورد.

تعریف رهبری
مدیر هم از طریق گفتار خود که به صورت پند و اندرز است مخاطبین خود را نصیحت و هدایت م کند و هم با اعمال ، رفتار و کردار خود برای آنها راهنما می شود . همچنین موقعیت مدیر باعث می شود تا او در جایگاه هادی و ناخدای گروهی از افراد قرار گیرد که در جایگاه یک خانواده قرار دارند و برای رسیدن به هدف تلاش می کنند . در زیر تعاریفی از رهبری آورده شده است .
رهبری عبارت است از قدرت ترغیب و تشویق افراد برای دنبال کردن یک هدف نهایی . همچنین عبارت است از تأثیر و نفوذ در در خصوصیات فکری و رفتاری یک گروه انسانی از سوی فردی که آ

ن را رهبرمی نامند . رهبری صفات ویژه مدیران است که باعث می شود چرخش کاری در جهت رسیدن به اهداف قرار گیرد. رهبری به عنوان رفتاری که ساختار جدیدی را در یک میانکنش سیستم اجتماعی آغاز می نماید تعریف می گردد. این موضوع باعث تغییر در هدف های ویژه ، ترکیب ها ، روش ها ، دروندادها ، فرایند ها ، و بلاخره در بروندادها سیستم های اجتماعی می گردد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که رهبری عبارت است از صفات ویژه مدیران که باعث می شود سیر جریان های چرخش کاری اداره در راهی قدم بر دارد که احراز و یا رسیدن به اهداف را آسان نماید که یا از طریق رفتار روزانه و طبیعی جلوه می کند و یا فرایند های اداری و کارکرد این امر را تحقق می بخشد.
حضرت علی (ع) در مورد رهبری می فرمایند : رهبر کسی است که در جایی که باید سست و ضعیف باشد نباید سریع و تند باشد و در جایی که باید تند و سریع باشد نباید کند و ضعیف عمل کند .

عناصر رهبری
عناصر رهبری عناصری است که رهبر برای پیشبرد کارهای اداری خود به کار می گیرد که در هنگام تعاریف و توضیحات رهبری از آنها نام برده شد . در ادامه این عناصر بیشتر توضیح داده می شود . رالف استاگدیل این عناصر را ، فرایندهای گروهها ، شخصیت و تأثیرات ، هنر ترغیب ، اعمال نفوذ ، عمل با رفتار ، متقاعد سازی ، ابزار رسیدن به هدف ، میانکنش ، نقش متفاوت و ابتکار ساختار رهبری نام برده است. بنابراین به طور خلاصه عناصر رهبری عبارت اند از :
1- عوامل رفتاری و اخلاقی و روابط درون سازمانی ،
2- قانون و وظایفی که به عهده رهبری قرار داده شده است ،
3- فرهنگ ، آداب و رسوم حاکم بر اداره ،
4- نیازها و خواسته های گروهها و افراد ،
5- اهداف سازمانی که عبارت اند از بروندادهایی که اهداف را تسهیل می بخشند ،


6- اطلاعات ، آگاهیها و مهارت های رهبری ،
7- نیاز به تغییر و تحولات اداری که به طور معمول ابتدای آن با اشاره رهبری صورت می گیرد ،
8- شخصیت رهبر و عوامل اثر بخش و یا هنر اثر بخشی او ،

نفوذ رهبری


نفوذ رهبری را باید قدرت کلام ، رفتار و سلوک مدیران دانست که زیردستان را به طور ناخودآگاه مجذوب و مسحور خود می کند مانند رفتار یک معلم که شاگردان و حتی والدین آنها زیر نفوذ دقیق ، حساب شده و عبرت آمیز آن قرار می گیرند و گاهی گفتار معلم ضرب المثل و یا تکیه کلام آنها واقع می شود . نفوذ رهبری آن کشمکش های رفتاری ، گفتاری و پنداری است که افراد به طور ناخودآگاه جذب شده و در آن غوطه ور می شوند . در این حالت است که افراد به مدیر معجزه آسا وابسته شده و مانند مرید و مرادی که گفتار و رفتار مراد برای مرید سند و مصداق عمل است رفتار می کنند . اغلب هنگامی که مدیر به پست مدیریت منصوب می شود کسی توجه خاصی به او ندارد . بنابراین مدیر باید شاخصه هایی که او را در مرتبه بالای مدیریت قرار می دهد را به نحوی از خود بروز دهد تا نفوذ خود را بر سازمان و افراد از نظر معنوی بتواند اعمال کند . رفتار نفوذی مدیر در دیدگاهها و ارزش ها و رفتار و یا ترکیبی از متغییرها ی رفتاری او نهفته است و کنترل رفتار هدفمند را تضمین می کند که انگیزه ای برای انجام کارها خواهد بود.
برای این که رهبر بتواند بر دیگران اثر گذارد ، باید در زمینه رفع یک یا چند نیاز افراد اقدام کند . اثر بخشی رهبری به میزان مخاطبین و پذیرش آنها نسبت به هدایت شدن بستگی دارد .


منابع نفوذ رهبری عبارتند از :
1- اختیارات قانونی : این قدرت یا اختیار قانونی ناشی از پست یا موقعیت مدیر در سازمان است .
2- قدرت شخصی : قدرت اشاره ای که از خصوصیات شخصیتی قابل ستایش است و موهبت الهی یا کاریزما به شمار می رود و فرد به خوب بودن مشهور می کند .
3- قدرت تخصصی : این قدرت به دلیل دانش و اطلاعات خاصی است که مدیر دارد و می تواند برای انجام دادن کارها ازآن استفاده نمود و تشخیص دهد چه فعالیتی باید انجام شود .
از طرفی نیروهایی که در مدیر وجود دارد و باعث نفوذ در زیردستان می شود عبارتنداز :
1- سیستم ارزش گذاری مدیر و میزان باور دیگران و این که در تصمیمات چه میزان بر زیردستا

ن اثر گذاشته و همچنین میزان مشارکت دادن دیگران در انجام فعالیت ها ،
2- اعتماد مدیرنسبت به فرودستان ،
3- تمایلات مدیر نسبت به رهبری ،
4- احساس ایمنی مدیر در موقعیت هایی که عدم قطعیت وجود دارد ،
هدف و نیاز به رهبری
بدون رهبر یک سازمان به گونه ایی آشفته و بلاتکلیف خواهد بود . رهبری تواناست که دیگران را وادار می سازد تا با حرارت و علاقه ای خاص ، اهداف مشخصی را دنبال کنند .رهبری مؤثر ، مسیری را در جهت هدایت تلاشهای همه کارکنان برای به انجام رساندن اهداف سازمان فراهم می آورد . بنابراین برای اینکه یک سازمان موفق باقی بماند ، وجود رهبری واجب و ضروری است .

خصوصیات رهبری
1- قدرت فکری : مانند هوش ، فراست ، زیرکی ، هوشیاری ، فصاحت کلام ، قوه ابتکار ، قوه تمیز و قضاوت .
2- مسؤلیت پذیری : مانند قابل اعتماد بودن ، استقامت ، بی باکی ، اعتماد به نفس داشتن .
3- بلاغت اجتماعی و وسعت دید : مانند توانایی حفظ آرامش در موقعیت شکست یا موفقیت .
4- داشتن موقعیت اجتماعی ، اقتصادی و مهارت.
5- موقعیت سنجی: توجه به نیازهای پیروان و هدف ها و...
6- جنبه های روابط انسانی.

فعالیت های رهبری
1- داوری کردن : زمانی که اعضای سازمان در یک زمینه توافق نداشته باشند رهبر
می تواند با تصمیم گیری شخصی به حل مشکل بپردازد .
2- ارائه و تأکید بر پیشنهاد : این کار باعث می شود که رهبر به طور مستقیم دستور ندهد و از نظرات و عقاید زیردستان نیز آگاه گردد.
3- تهیه و تنظیم اهداف : هدف های یک سازمان حالتی خودکار و خودنشاء نیست بلکه به وسیله رهبر و متناسب با سازمان تهیه و تنظیم می گردد.
4- شاخص ونماینده بودن : رهبر به عنوان نماینده یک سازمان همچون یک عنصر شاخص عمل می کند و دیگران با توجه به رهبر سازمان طرز تلقی خاصی نسبت به سازمان می یابد .
5- تشویق و تمجید : رهبر با تشویق و ستایش صادقانه از کارمندان به آنان اعتماد به نفس می بخشد .
6- تدارک امنیت : رهبر در برخورد با مسائل و مشکلات چنانکه طرز تلقی مثبت و خوش بینانه

ایی داشته باشد می تواند برای زیردستان نیز اهمیت خاطری فراهم آورد.

مهارت های رهبری
یک رهبری مؤثر آن است که مهارت های فنی ، انسانی و آرمانی را در مدیریت به نمایش گذارد . میزانی که مدیر از هر یک از این مهارت ها در سطوح مختلف مدیریتی استفاده می کند با هم فرق می کند برای مثال مهارتهای فنی که بر تجربه مدیر استوار است در سطوح پایین مدیریتی واجد اهمیت بسیار است . مهارت های انسانی که متکی بر روابط متقابل انسانی است در تمام

سطوح مدیریتی از اهمیت مساوی برخوردار است و مهارت های آرمانی که بر پایه برنامه ریزی درازمدت وتفکرات عمیق مدیریتی استوار است در سطوح بالای مدیریت حائز اهمیت فراوان است .

شیوه های نفوذ رهبری
منابع نفوذ رهبری عبارتنداز:
1- اختیارات قانونی : که ناشی از پست یا موقعیت مدیر است
2- قدرت شخصی : که از خصوصیات شخصیتی به شمار می رود
3- قدرت تخصصی : این قدرت به دلیل دانش و اطلاعات خاصی است که مدیر دارد.
به طور خلاصه شیوه های نفوذ رهبری را می توان چنین بیان کرد:
1- به روال قانون عمل کردن
2- توجه به تشویق و تنبیه در کارها نمودن
3- عدم استفاده از زور و تحکم داشتن
4- به طور عقلانی و منطقی کار کردن
5- تحت نفوذ قرار دادن افراد از طریق اطلاع رسانی و آگاهی بخشیدن
6- تصمیم گیری بر اساس نظرات جمع

روش های رهبری
1- روش فردی
2- روش تعاملی
3- روش موقعیتی
1- روش فردی : روش فردی هر رهبر به شیوه ها ، سنت ها ، تفکرات ، ساختار فکری و فرهنگی که با آن رشد یافته بستگی دارد . در این روش مهارت ها یا از طریق مطالعه کسب شده یا بر اثر تجربه .
2- روش تعاملی : در این روش رهبری تنها از ویژگیهای شخصیتی مدیر نیست بلکه ناشی از هماهنگی ، سازگاری ، صفات ، خصوصیات رهبر و آنهایی که از او پیروی می کنند می باشد. مدیر کتابخانه باید با مراجعان ارتباط برقرار کند و با آنها مشورت کرده و روابط دوستانه ایی با آنها داشته باشد تا در امر مدیریتی او مشارکت نمایند .
3- روش موقعیتی : در این روش رهبری تحت تأثیر متغیرهایی است که در موقعیت آن وجود دارند . این متغیرها عبارتنداز:
1- مشخصه هایی که اختصاص به کارمندان و گروههای مربوط دارند
2- مشخصه های اختصاصی هر سازمان


3- اختصاصات مربوط به محیط خارجی و جغرافیایی.

سبک های رهبری
در اینجا سه سبک مهم که در رهبری از شهرت بیشتر برخوردارند را بیان


می کنیم .
1- رهبری راهبر
2- رهبری بی بند و بار
3- رهبری دموکراتیک
1- رهبری راهبر : در این سبک رهبری تمام کارها از جمله برنامه ریزی ، سازماندهی و... توسط مدیر و با دستور مستقیم او انجام می شود و کارکنان از عوامل اجرایی و ابزارکارهای او محسوب می شوند و هیچگونه دخالتی در کارهای مدیریتی ندارند ، بنابراین در این شیوه وابستگی زیادتر و خلاقیت و روحیه پایین تر است . این نوع رهبری به اقتداگرا و محافظه کار هم معروف است . رهبر محافظه کار رهبری دیکتاتور و فردگرایانه است که نه برای افراد رسالتی قائل است و نه برای خود وظایف محدودی در نظر می گیرد بلکه خود را محور تمام کارها می داند و برای افراد ، کوچکترین ارزش و مقامی قایل نبوده و به آنان چون ابزار می نگرند.
2- رهبری بی بند وبار : رهبری بی بند و بار عکس رهبری راهبر می باشد چون رهبری بی بند و بار در اداره و یا سازمان اداری نقشی کمرنگ و یا بی رنگ است . در این حالت مدیر جایگاه ثانویه دارد و در محیط کار از اهمیت و جایگاه چندانی برخوردار نیست . رهبر خط مشی ها را تعیین می کند ولی در اجرای آنها هیچ گونه نظارتی ندارد حتی در انتصاب و انتخاب افراد هم نقشی ندارد که حاصل آن هم اختلال و بی نظمی در کارها و موفق نبودن کار گروهی خواهد بود .
3- رهبری دموکراتیک : این نوع رهبری ، رهبری مشورتی نیز نامیده شده که در آن کارها با شور و مشورت انجام شده و هیچکس محور واقع نمی شود . مدیر در اینجا با مشورت و آراء انتخاب می شود . در این موارد چون همه افراد خود را در ضعف و قدرت های سازمان دخیل می دانند . انگیزه ها نیز بیشتر و افراد در انجام وظایف کوشش بیشتری می کنند ولی ممکن است سوء استفاده هایی نیز صورت گیرد . چون ممکن است کسی که قدرت بیان و خود نمایی بیشتری داشته باشد به عنوان مدیر انتخاب شده و نقش شایستگی مدیر کمرنگ شود .

نتیجه گیری
رهبری یک علم است و در درجه نخست یک هنر است چون شناخت افراد و شیوه رفتار با آنها هنر بوده ولی رفتار با آنها تکنیک و علم است که بر اساس تجربه حاصل می شود .


هدف یک مدیر خوب این است که اعضاء گروه خود را خلاق تر و خودساخته تر بسازد به گونه ایی که آنها بتوانند به طور مؤثر برای انجام اهداف مشترک با حداکثر ابتکار و حداقل نظارت یا راهنمایی با هم کار کنند . نقش یا رفتار رهبری ، اهمیت ویژه ایی در مدیریت کارکنان و خدمات کتابخانه و یا مراکز اطلاعات دارد . روش ضعیف رهبری گاه نتایج وحشتناکی به بار می آورد . روش خوب رهبری نعمت یا سرمایه ای برای مدیریت نوین کتابخانه و خدمات اطلاع رسانی است .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید