بخشی از مقاله

اخـلاق


روش تكامل اخلاق:
1ـ اخلاق يعني احترام :
نخستين نكته مهم اين است كه جوهر اخلاق احترام است. احترام به خود، احترام به ديگران، احترام به همة اشكال حيات و محيطي كه آنها را دربرگرفته است.
لازمة احتران به خويشتن اين است كه براي زندگي و شخص خود ارزشي قايل باشيم. «با ديگران چنان رفتار كن كه مي خواهي با تو رفتار كنند و به عبارتي آنچه براي خود نمي پسندي براي ديگران مپسند» يك اصل اخلاقي است كه در تمامي مذاهب و فرهنگهاي دنيا توصيه شده است. براي ترتبيت فرزندان شايسته به چيزي بيش از اخلاق احترام نياز داريد. ايجاد اخلاق احترام گام مؤثري براي رسانيدن فرزندانمان به بلوغ اخلاقي است.


2ـ تكامل اخلاقي فرآيندي تدريجي است :
نكته بسيار مهمي است كه اخلاق احترام ناگهان و تمام و كمال در هيچ سن به خصوصي ديده نمي شود. تكامل اخلاق فرآيند تدريجي است كه مرحله به مرحله به دست مي آيد. زيرا پايه هاي تكامل اخلاق از بدو تولد تا پايان سه سالگي استوار مي باشد. بخش دوم به مراحل استدلالي اخلاقي مربوط است و اين مرحله اي است كه با دخالت پدر و مادر و سايرين از زمان پيش از

مدرسه تا بلوغ صورت خارجي مي گيرد. آنها مي توانند در كنار خواسته هاي خود توجه به خواسته هاي ديگران را هم ياد بگيرند و در جادة دور و دراز منتهي به بلوغ اخلاقي قدم بردارند.
تجربه نشان مي دهد كه مراحل استدلالي شبيه نردباني است كه كودك براي صعود از آن بايد از پله ها به ترتيب و تدريج بالا رود. به تدريج و به دنبال هر صعود، احترام كودك به ديگران بيشتر مي شود. توجه داشته باشيد كه بچه ها هم مثل بالغها گاه به پايين سر مي خورند و موقتاً در مرحله

پايين تري قرار مي گيرند. بعضي از بچه ها سريعتر از ديگران پله هاي تكامل را مي پيمايند. اما تكامل اخلاقي مسابقه نيست، يك جريان و فرآيند است.
مهم اين است كه به ادامة حركت او در مسير تكامل كمك كنيم.
3ـ به كودكان احترام بگذاريد و از آنها احترام بخواهيد :


يكي از اصولي ترين راههاي ايجاد احترام در كودكان تا به خود و ديگران احترام بگذارند، احترام گذاشتن به آنها و تقاضاي احترام متقابل از آنهاست.
دكتر كابرگ مي گويد: «قدم نخست براي تربيت اخلاقي كودك برخورد اخلاقي با اوست.» برخورد محترمانه با كودكان مستلزم رفتار انساني با آنهاست. به گفته يك مادر: «آويزه گوشم كرده ام كه بچه هاي من انسانهايي هستند كه حق و حقوقي دارند، عروسك خيمه شب بازي نيستند كه با آنها هر طور كه بخواهم رفتار كنم.»
رفتار انساني با كودكان و رعايت انسان بودن آنها مستلزم برخورد منصفانه است، و به حكم همين انصاف بايد با كودك به اقتضاي سن و سال او رفتار كرد و بالغ نبودن او را در نظر گرفت. بايد با كودك چنان رفتار كرد كه احساس كند آراء و نظراتش را به حساب مي آوريد.


با اين وجود، تصور باطلي است اگر خيال كنيم چون به بچه ها احترام مي گذاريم، آنها هم به ما احترام خواهند گذاشت. مطمئناً شما هم بسياري از بالغها را مي شناسيد كه احترام با احترام پاسخ نمي دهند. با اين حساب چه جاي تعجب كه بچه ها، كه در مرحلة تكامل نيافته اخلاقي خود هستند، احترام را با احترام متقابل پاسخ ندهند. بنابراين، براي ايجاد حس احترام بايد ضمن آنكه به فرزندانمان احترام مي گذاريم، از آنها احترام متقابل بخواهيم.
احترام خيابان دوطرفه است. تا احترام نگذاريد، احترام نمي بينيد.

 


در ارتباط با فرزندان، احترام متقابل را فراموش نكنيد.
4ـ سرمشق شويد و درس بدهيد :
يكي از مطمئن ترين راههاي تربيت فرزند براي رسيدن به استدلال اخلاقي مثبت، سرمشق شدن پدر و مادر است.
با احترام گذاشتن به فرزندان خود الگو و سرمشق مي شويم. وقتي به فرزندانمان احترام مي گذاريم، در اصل عقيده خود را درباره برخورد درست با اشخاص منتقل مي كنيم و به توصيه هاي خويش عمل مي نماييم.
با رفتار خود مي توانيم سرمشق ديگران و از همه مهمتر سرمشق فرزندانمان باشيم.
5ـ آموزش كلامي :
سرمشق شدن و آموزش دادن با آنكه بسيار مهم است، كافي نيست.
فرزندان ما را سرمشق هاي بد احاطه كرده اند. آموزشهاي كلامي به قدر آموزش هاي رفتاري حائز اهميت است. كودك هم بايد رفتارهاي خوب را ببيند و هم دلايل را از زبان ما بشنود. براي اينكه سرمشق شدن تأثير لازم را داشته باشد، بچه ها بايد از ارزشها و باورهايي كه در پس منطق پيشنهادي ما نهفته است مطلع شوند.


اين پنجمين نكته مهم روش تكامل اخلاقي است. با كلام به طور مستقيم درس مي دهيم. هم بايد به موعظه ها عمل كنيم و هم درباره اعمال خود حرف بزينم. براي آموزش كلامي نيازي به كامل بودن پدر و مادر نيست. مي توانند به فرزندانشان بگويند: «بيشترين تلاشم را مي كنم، اما من انسان همه چيزدان نيستم. من هم اشتباه مي كنم، شما هم اشتباه مي كنيد، اما مي خواهم تجربه هايم را با شما در ميان بگذارم.»


پدر و مادر مي توانند بي آنكه در نقش خداوند همه چيزدان ظاهر شوند، نظرات خود را با فرزندانشان در ميان گذارند، مي توانند راهنمايي كنند، گوش كنند و اندرز بدهند.
با آموزشهاي مستقيم ارزشهاي مثبت اخلاقي، نظير ادب، نزاكت، صداقت، محبت و دوستي صادقانه و قبول مسئوليت و غيره ، به فرزندانمان كمك مي كنيم به كمك استدلال اخلاقي، اعمال خوب را انتخاب كنند.
6ـ به فرزندان خود فكر كردن را بياموزيد :
به فرزندان بايد ياد داد كه: الف) وقت خودشان را صرف فكر كردن كنند.
ب) خودشان را جاي ديگران بگذارند.
كودك به خودي خود به اين طرز تلقي نمي رسد. به كمك ما احتياج دارد تا با تشويق دائم او به فكر كردن و از دريچه چشم ديگران قضاوت كردن او را در راه تكامل كمك كنيم.
دسترسي به استدلال اخلاقي مستلزم تمرين است.
7ـ فرزندان خود را به قبول مسئوليت تشويق كنيد :
آموزش قبول مسئوليت به فرزندان، اقدامي است كه آنها را به جانب دستيابي به استدلال اخلاقي سوق دهد. خواسته هر پدر و مادري است كه فرزندان خود را انسانهايي مسئول و شايسته تربيت كنند. اما لازمة تربيت فرزندان مسئول و متعهد واگذاري مسئوليت به آنهاست و از جمله اين مسئوليت ها، مسئول شناختن آنها در قبال خودشان است.


مواظبت از خود و اموالشان، كسب درآمد براي مصارف شخصي با توجه به اقتضاي سن و سال، افزايش احساس مسئوليت در قبال ديگران و كمك به رفاه ساير انسانها و بسياري از مقولات مشابه ديگر را مي توان به بچه ها واگذار كرد.
آموزش قبول مسئوليت بايد خيلي زود شروع شود. حتي كودك دو ساله هم مي تواند در چيدن ميز و سفره غذا و يا پهن و جمع كردن دستمال سفره و غيره، كمك كردن را ياد بگيرد. هر چه بچه ها بيشتر كمك كنند به كمك كردن بيشتر عادت مي كنند. وقتي استدلال اخلاقي شان ابعاد وسيع تري مي گيرد، وقتي دليل كافي براي كمك به ديگران پيدا مي كنند، عادت كمك و توجه به سايرين در آنها تقويت مي شود.


8ـ تعادل استقلال و كنترل :
دادن آزادي كليدي است كه درهاي زندگي مسالمت آميز ميان پدر و مادر و نوجوان را مي گشايد. در تمام مدت رشد از آغاز تولد تا پايان نوجواني بچه ها هم به استقلال نياز دارند و هم به كنترل و اين يكي از آموزنده ترين توصيه هاي تربيتي براي بچه ها است.
بچه ها هم در كودكي و هم در نوجواني به راهنمايي شما احتياج دارند.
هدف نهايي تعليم و تربيت فرزند كنترل او نيست. هدف اين است كه به فرزندان خود كمك كنيم تا بالغهاي عاقلي بشوند و گليم خود را از آب بيرون بكشند.
مي دانيم كه بچه ها خواهان استقلال هستند. بچه هاي دو ساله هم استقلال مي خواهند. فراموش نكنيد كه فرزند شما به كنترل هم احتياج دارد. ايمني و سلامت كودك كم سن و سال مستلزم كنترل اوست. بسياري از بچه ها به قدر كافي مورد مراقبت و كنترل قرار نمي گيرند. استقلال و كنترل در موضوع مهم هستند كه براي پرورش و تربيت فرزندان سالم ضرورت دارند.
9ـ به كودكان محبت كنيد تا تصوير ذهني مثبت به دست آورند :
محبتي كه كودك را در كسب يك تصوير ذهني مناسب كمك مي كند با ايجاد احساس ارزش و ارزشمند بودن به او اتكاي به نفس و قدرت مي بخشد.


عشق و محبت، سواي بسياري از محسنات ديگر، انسانها را به هم پيوند داده. آنها را در مجموعة خانواده انساني قرار مي دهد. محبت به فرزندان، ابتدايي ترين راهي است كه مي تواند فرزندانمان را در رسيدن به تصوير ذهني مثبت كمك كند. اما راههاي ديگري هم وجود دارد. مي توانيم به آنها كمك كنيم تا مهارتها و استعدادهايشان را افزايش داده، از كارشان احساس غرور و افتخار كنند كه اين منبع مهمي از عزت نفس است. مي توانيم آنها را تشويق به يافتن دوستاني كنيم كه آنها را به خاطر آنچه هستند قبول كنند.


مي توانيم كيفيات خوب و نقاط قوتشان را كه خود توانايي ديدنش را ندارند، به آنها نشان دهيم. مي توانيم بيش از آنچه گله و شكايت و انتقاد مي كنيم تحسين و قدرشناسي نماييم.
به فرزندانتان محبت و توجه كنيد، از آنها حمايت و برايشان وقت صرف كنيد تا خود را انسانهاي مستقل و شايسته اي ببينند كه مي توانند روي پاي خود بايستند و محتاج تصديق و تأييد اين و آن نباشند.
به آنها كمك كنيم تا احساس عشق و محبت كنند.
10ـ با تربيت اخلاقي خوشبختي خانواده را بيشتر كنيد :
براي تربيت اخلاقي كودكان و رفاه و خوشبختي خانواده، دو اقدام متفاوت لازم نيست. توجه به تربيت اخلاقي و داشتن خانواده خوب و خوشبخت دو رويِ يك سكه اند. اقدام در هر مورد به هر دو منظور كمك مي كند.
با ايجاد توانايي درك نقطه نظرهاي ديگران و با كمك به حصول توافقي كه نظرات همه را به حساب آورده، به رشد اخلاقي كودك كمك كند.
محيط گرم و صميمانه خانواده، به بچه ها امكان مي دهد تا در زندگي سرمشق هاي مناسبي پيدا كنند. از ارزشها و سنت ها مطلع شوند و در وقت نياز از تدابير حساب شده استفاده نمايند. وقتي كودك خود را متكي و متصل به خانواده احساس كرد، ناخودآگاه در موقعيتي قرار مي گيرد كه در برابر فشار هم سن و سالانش مقاومت كند.
تربيت خوب و خانواده صميمي دست در دست هم حركت مي كند.
پيش به سوي تكامل اخلاقي :
سالهاي نخست زندگي و به خصوص سال اول براي رشد اخلاقي اسنان حائز بيشترين اهميت است. به دلايل زير:


1ـ دوران نوزادي زماني است كه پيوند ميان پدر و مادر و فرزند جوش مي خورد. هرچه نوزاد ر ا بيشتر لمس كنيد و هرچه بيشتر به او برسيد و با او بازي كنيد، پيوند عاطفي شما با او بيشتر مي شود.
2ـ با تَر و خشك كردن نوزاد، با ايجاد تماس جسمي، يكي از نيازهاي اصولي او را برآورده سازيد.
3ـ اگر نوزاد در نخستين سال زندگي مورد مهر و محبت قرار نگيرد و پيوند عاطفي با مادرش ايجاد نشود، احتمالاً در سالهاي بعد، توانايي مردم دوستي را از دست مي دهد.


4ـ با رفتع نيازهاي سال نخست زندگي نوزاد به او اطاعت از دستورات پدر و مادر را مي آموزد.
5ـ با توجه به نوازد، پيوندي عاطفي ايجاد مي كنيد كه در اثر آن اعتماد به نفس و استقلال فرزندانتان افزايش يافته، توانايي او را در ارتباط با سايرين و حساسيت به نيازهاي آنها بيشتر مي شود.
6ـ با فراهم آوردن محيطي صميمي خانوادگي و اجتماعي به يادگيري كودك و كنجكاوي او كمك مي كنيد تا در مراحل بعد بهتر بتواند مراحل رشد اخلاقي را بپيمايد.
عشق و محبت چراغ رشد انسان را روشن مي كند. اگر فرزندان خوب و شايسته مي خواهيد بايد با مهر و محبت شروع كنيد. در ضمن يادتان نرود محبت به كودك درس اطاعت است.
دروغ
«اگر دروغ بگويي كسي حرفت را باور نمي كند»
درك ارزش اعتماد و اطمينان به كودك كمك مي كند تا اهميت صداقت و حقيقت گويي را درك كند. در اصل ميل به راضي كردن ديگران سبب مي شود كه بچه ها دروغ بگويند تا بروز حادثه اي را از شما پنهان سازند.
ترس از عصبانيت شدن پدر و مادر مهمترين علت دروغ گويي است. بنابراين اگر مي خواهيد فرزندتان با شما صادق باشد، سعي كنيد ترس او را از عصباني شدن خود به حداقل برسانيد.
مي توانيد از اين پيشنهاد استفاده كنيد:


«چيزي مهمتر از اعتماد متقابل ميان پدر و مادر و فرزند وجود ندارد. تنها در اين صورت است كه مي توانيم به يكديگر ايمان داشته باشيم.»
آنگاه براي تخفيف عامل ترس به فرزند خود بگوئيد:
«وقتي كاري كرده اي كه نبايد مي كردي و مي ترسي اگر به من بگويي عصباني مي شوم، پيش من بيا و بگو: اگر عصباني نمي شويد مي خواهم مطلبي را به شما بگويم … با شنيدن اين جمله مي فهمم كه نبايد عصباني بشوم. البته، بسته به شدت كار خلافي كه كرده اي خودت ب

ايد فكري به حالش بكني. اما من قول مي دهم كه عصباني نشوم. اگر راستش را بگويي به داشتن فرزندي چون تو افتخار مي كنم.»
توجه داشته باشيد بي تفاوت گذشتن از دروغ گويي هم كار درستي نيست. گاه مجازات منصفانه و در حد تناسب كودكي كه دروغ گفته لازم است و گاهي هم يك عذرخواهي ساده كفايت مي كند. نكته مهم اين است كه بايد در هر شرايط بر خويش مسلط بوده، آرامش خود را از دست ندهيد و فراموش نكنيد كه كودك را به خاطر حقيقت گويي تشويق كنيد.
داستان پردازي بيش از حد نشانه آن است كه كودك از احساس شديد بي كفايتي و ناتواني رنج مي برد. اين كودكان به توجه بيشتر پدر و مادر براي يافتن راههايي كه در برابر همسالان خود سربلندتر از آنچه هستند شوند، نياز دارند. (كسب مهارتي كه اسباب تحسين دوستانش را فراهم كند نمونه اي است كه مي توان به آن اشاره كرد.) به همين شكل كودكاني كه مرتب از دوستانشان به دروغ حرفهايي مي زنند و آنها را به بدي و بي عرضگي و امثال آن متهم مي كنند، احتمالاً از سوي دوستانشان آن طور كه بايد به بازي گرفته نمي شوند و از اعتماد به نفس كافي برخوردار نيستند.
تنبيه
آيا تنبيه كار درستي است؟
قبل از هر كار، تأديب پشت سرهم كودك به هيچ وجه درست نيست.
تأديب به اين شكل، نوعي تنبيه بدني است و اتكا به تنبيه بدني راه مناسبي براي پرورش اخلاق كودك نيست. اگر بخواهيم كودكان ما به جاي منطق و بحث و استدلال به قدرت زورِ بازو متوسل شوند، قبل از هم خود ما بايد آن را رعايت كنيم.
از آن گذشته، تنبيه بدني به احترام متقابل ميان پدر و مادر و فرزند منجر نمي شود.


تنبيه به رشد فكري كودك هم كمك نمي كند. نه به كودك مي گويد چرا رفتارش ناپسند بوده و نه راه درستي به او نشان مي دهد. كودك رد اين شرايط از نقطه نظر كسي هم كه اسباب رنجش او شده باخبر نمي شود و به جاي احساس تأسف براي رفتاري كه داشته، به حال خود تأسف مي خورد. تأديب كودك در مواردي مي تواند به تربيت كودك كمك كند.
با اعمال زير بدون نياز به تنبيه بدني كودك خود را در جهت تكامل اخلاقي تربيت كنيد.


(منظور از تنبيه بدني در حد روي دست زدن كودك است نه تنبيه شديد جسماني)
1ـ تأديب، در حد زدن روي دست بچه نوعي اعمال حاكميت پدر و مادر است، هرچند كه بهترين راه تربيت او نيست. مثلاً زماني كه كودك به پدر و مادر دهن كجي مي كند و يا اينكه به همبازي هايش كتك مي زند، تنبيه بدني مختصر او بهتر از ايستادن /// كردن است. بي تفاوتي نسبت به اعمالي از اين قبيل احتمالاً كودك را به اين صرافت مي اندازد كه مقررات اگر هم وجود دارد، رعايت نكردنش آن قدرها مهم نيست.
2ـ گاه تأديب، كودك را از رفتار ناپسندش آگاه مي كند. گاه در حكم سطل آب سرد است.
3ـ تأديب در بسياري از موارد بيش از كودك به پدر و مادر كمك مي كند. بدين شكل كه پدر يا مادر با تنبيه كودك در اصل عصبانيت خود را فرو مي نشانند و فضاي ارتباطي بهتري حاكم مي شود. به استناد پژوهشي كه اخيراً صورت گرفته، پدر و مادري كه گاه كودكان خود را تأديب مي كنند، به قدر سايرين كه هرگز از روش تأديب استفاده نمي كنند، غرولُند و فرياد نمي كنند. بنابراين از اين ديدگاه، تأديب به كودك هم مي كند.
4ـ تأديب گاه به اصلاح رفتار به خصوصي منجر مي شود. اگر پشت سرهم و بيش از اندازه مورد استفاده قرار نگيرد، جواب بازتاب خوبي براي كمك در پي خواهد داشت.
به اتاق خود فرستادن :
شما هم مانند اغلب پدر و مادرها، احتمالاً طي روز به لحظاتي مي رسيد كه كاسه صبرتان از شيطنت هاي كودكتان لبريز مي شود و مي بينيد ديگر تحمل رفتار او را نداريد. هر كاري كرده ايد فايده اي نداشته است. اينجاست كه اگر بخواهيد مي توانيد كودك را به اتاق خودش بفرستيد تا دقايقي را تنها بماند. به كودك بگوئيد هر وقت كه رفتارش را اصلاح كرد مي تواند به جمع بقيه بپيوندد.


به اتاق فرستادن مشروط، از اين امتياز برخوردار است كه به كودك انگيزه اصلاح رفتارش را
مي دهد. هرچه سريع تر در رفتار خويش تجديدنظر كند، زودتر به جمع بقيه برمي گردد.
استقـلال
نخستين گام به سوي استقلال :
1ـ مانع كنجكاوي سالم نشويد :
بي خطركردن محيط زندگي كودك (جمع آوري اشياء خطرناك و غيره) يكي از راههاي به حداكثر رساندن آزادي عمل و كنجكاوي اوست. هرچه در اين زمينه بيشتر دقت كنيد، هرچه فضاي سالمتر و ايمن تري به وجود آوريد به محدوديتهاي كمتري نياز خواهيد داشت و به همين اندازه امكان سيروسياحت مورد علاقة كودك تازه به راه افتاده را بيشتر خواهيد كرد.
2ـ محدوديتها را آموزش بدهيد :
كودكان تازه به راه افتاده در مرحله يادگيري همه جانبه هستند، دنياي خويش را نظام مي دهند و قوانين حاكم بر آن را پيدا مي كنند، قوانين طبيعي را كشف مي كنند، دستور زبان را ياد مي گيرند، قوانين اخلاقي را كشف مي كنند و خلاصه آنكه كودك در همين ايام كه زمان يادگيري است بايد با محدوديتها آشنا شود و از طرز كار نظام جهان مطلع گردد. آشنايي با محدوديتها او را در اين امر ياري مي دهد و چه بهتر كه شما وسيله اين آشنايي شويد.
لازمة رسيدن به اين اصل مداومت پدر و مادر است.
در آموزش محدوديتها به گفتن كلمة نهي «نه» اكتفا نكنيد. دليلش را هم بگوييد. براي مثال :
اگر كودك شما دُم گربه را مي كِشد، به او بگوئيد: «نه، نبايد دُم گربه را بكشيم.» (قاعده)
دردش مي آيد. (دليل)
دليل آوردن براي بچه ها بايد عادت شود. وقتي براي آنها دليل مي آوريد، استدلال منطقي درست و غلط را آموزش مي دهيد. با صحبت از دليل و منطق، در اصل مي گوييد او در نظر شما انساني باشعور است و با اين كار به او احترام مي گذاريد.


3ـ پيشنهادي ديگر بدهيد :
راه ديگر اين است كه در ازاء منع آنها از انجام هر كار، كار ديگري را متقابلاً به آنها پيشنهاد كنيم. يا اينكه رفتار مورد انتظار را عملاً به كودك نشان دهيد.
4ـ توجه كودكان را جلب كنيد‌.
5ـ در صورت امكان رفتار بد كودك را ناديه بگيريد :
مثلاً مي توان از كنار بداخلاقي و غرولُند فرزند تازه به راه افتاده بي تفاوت بگذريد. به طوري رفتار كنيد ه انگار متوجه بدخُلقي او نشده ايد. وانمود كنيد ككه به كاري سرگرم هستيد.
6ـ در صورت لزوم جريمه اي براي بدرفتاري در نظر بگيريد :


اما اين جريمه بايد منطقي باشد. بايد در صورت امكان ارتباط روشني ميان رفتار بد كودك و نتايج ناشي از آن وجود داشته باشد.
در ارتباط با كودكان تازه به راه افتاده، سه مجازات منطقي و مناسب به نظر مي رسد. نخستين آن سرزنش است. سرزنش مجازات منطقي است كه براي تأثير سرزنش، تكرار پشت سرهم آن درست نيست. با تكرار، تأثير سرزنش از دست مي رود. اما هنگام سرزنش بايد به قدر كافي جدي باشيد تا كودك بداند كه با او شوخي نمي كنيد.
نوع ديگر مجازات محروم كردن است. و نوع ديگر مجازات از ميان جمع بيرون بردن كودك، هم گاه مجازات مؤثري است.
8ـ از كتك زدن بپرهيزيد :
كتك زدن عادت مي شود و ضمن آنكه تأثيرش را از دست مي دهد، روي رابطه شما با فرزندانتان تأثير نامساعد گذاشته و به احتمال زياد به رشد اخلاقي او لطمه مي زند.
9ـ رفتارهاي خوب را تشويق و تقويت كنيد. تا ضمن تربيت كودك، روابط بهتري ميان او و شما به وجود آيد.
10ـ براي رفتارهاي ناپسند كودك مجازات منطقي در نظر بگيريد تا بفهمد پاداش بدرفتاري، واكنش ناخوشايند است.
راه كارهاي افزايش اعتماد به نفس در كودكان1 :
بيشتر روان شناسان را باور بر اين است كه داشتن عزت نفس و محبوب بودن از عوامل بس مهم دلشادي و سازگاري در بچه ها شمرده مي شود. كودك در مرحله نخست زندگاني، پيش از اين كه مفاهيم واژه ها و ترغيب و تنبيه را دريابد، شكل دهي رهيافت ها در مورد ارزش خويش را آغاز مي كند. او به طور ذاتي رفتار پدر و مادرش را مثبت و ضبط مي كند.


نكته اي كه شايان اهميت بسزايي است، اين است كه والدين رتفارها و مطالبي را كه كودكشان ثبت و ضبط مي كنند، مهم شمارند. آن چه در پي مي آيد، اساس و شالودة اعتماد به نفس در كودكان را در سال هاي اوليه زندگي تشريح و توصيه مي كند.
1ـ كودكتان را نزديك خويش نگاه داريد.
او را به طرزي نگه داريد كه اهميت ارتباطتان را با وي بنماياند. زياد متوجه اش بايد در ديدگانش خيره شده و تماس چشمي برقرار سازيد. به ويژه، لحظه هايي كه داريد به او شير مي دهيد.
2ـ تا سر حد امكان كودك را به حرف بگيريد.
به هنگام صحبت نامش را ببريد. در بند آن نباشيد كه هنوز معناي كلمه ها را نمي فهمد. كارشناسان رشد كودك، عقيده جدايي دارند كه كودكان همانند جوانان از يك ماهگي به صداي پدر و مادرشان گوش مي سپارند و حركات بدنشان را با ضرباهنگ آواي آنان دمساز مي كنند. با كودكتان آن گونه سخن بگوييد كه احساس آرامش مي كنيد. ولي به شيوه اي كه لحن صدايتان ملايم و عاطفي باشد. تقريباً در 5 تا 6 ماهگي مي توانيد طريقه حرف زدن او را با تكرار واژه هاي خودش بهبود بخشيد. به وي لبخند بزنيد و در آغوشش بگيريد تا پي برد كه حرف زدنش را پذيرفته ايد.
3ـ در برابر گريه كودكتان از خود واكنش نشان دهيد.
حتي آن زماني كه خاطر جمع هستيد پوشك بچه تان خشك و تميز بوده، به اندازه كافي استراحت نموده و شير خورده است، بگذاريد حس كند كه در كنارش هستيد. به اين ترتيب در مدت كوتاهي قادر مي شويد مفهوم اختلاف صداي گريه اي را كه كودكتان ايجاد مي كند، دريابيد. منظور آن است كه مي توانيد تشخيص دهيد اين صداي گريه او به خاطر تنهايي اش مي باشد يا مي خواهد بغلش كنيد تا آرام گيرد. با نزديك شدن به بالينش، اعتماد را به وي مي آموزيد. نگران نباشيد كه شايد با اين عملتان بدعادت و لوس مي شود. روان شناسان جملگي برآنند كه ممكن نيست كودك در سال هاي اوليه تولد بر اثر ابراز محبت و مهرورزي پدر و مادر ضايع گردد.
4ـ تا آن جايي كه در توان داريد شخصيت كودكتان را شناسايي كنيد.
ما بايد عواملي را كه كودكانمان بدان خاطر سروصدا راه مي اندازند يا چيزهايي كه بيقرارشان مي كنند يا اشكالات تغذيه اش را برطرف كنيم. در اين صورت مي توانيم با كودكانمان ارتباط دلپذير و مناسب برقرار سازيم. به طوري كه حس كند كه تمام دنيا را به او دادند.


5ـ انجام امور روزانه و نظافت او را مثبت ارزيابي كنيم.
مثلاً هنگامي كه پوشكش تميز و خشك است، به او بگوييد چه قدر زيبا ديده مي شود و سپس به رويش لبخند بزنيد.
6ـ به نشانه هاي غيركلامي و بدني كودكتان در ارتباط پي ببريد.
وقتي كه او را بغل مي كنيد، بدنش را سفت مي كند شايد مي خواهد كه وي را به زمين بگذاريد. و يا وقتي كه به چشمان كودكتان مي نگريد، سرش را برمي گرداند. احتمالاً به شما مي فهماند كه براي مدت زماني به استراحت احتياج دارد.
7ـ محيط زندگي كودكتان را به شكل دلخواه و زيبايي درآوريد.
مي توانيد به وي وسائل ساده و متنوع بازي بدهيد و يا لوازم خانگي ساده و بي خطر را در اختيارش قرار دهيد تا بتواند آنها را لمس كند.
8ـ به كودكتان ياري كنيد تا استفاده از بدنش را فرا بگيرد.
كودك را در بازي هاي ساده و فعاليتهاي كه عضله هايش را به كار مي اندازد، شركت دهيد.
9ـ تقريباً از 5 تا 6 ماهگي تدريجاً كودكتان را با آشنايان رو به رو سازيد.
10ـ سلامت رواني خويش را در نظر بگيريد.
هنر قصه و تأثير آن در تربيت كودكان :
داستان و قصه نقش بسيار مهمي در تكوين شخصيت كودك دارد. از طريق قصه ها و داستان هاي خوب، كودك به بسياري از ارزش هاي اخلاقي پي مي برد.
پايداري، شجاعت، نوع دوستي، اميدواري، آزادگي، جوانمردي، طرفداري از حق و حقيقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزش هايي هستند كه هسته ي مركزي بسياري از قصه ها و داستانها را تشكيل مي دهند.
پرورش حس زيبايي شناسي در كودك، متوجه ساختن كودك به دنيايي كه اطرافش را فرا گرفته، پرورش عادات مفيد در كودك، تشويق حس استقلال طلبيث و خلاقيت كودك هدف هاي اصلي طرح قصه هاي خوب براي كودكان است.
انتخاب قصه هاي مناسب :
مسئله ي انتخاب كردن قصه، با توجه به انبوه موادي كه در اختيار قصه گوست، به ويژه براي قصه گوهاي تازه كار و مبتدي، مشكلي اساسي است. حتي بهترين و برجسته ترين قصه گوهاي حرفه اي هم قادر به گفتن هر داستاني نيستند. قصه گو، قهرمانان خود را از قصه هايي مي سازد كه با شخصيت خاص و سبك او متناسب باشند. قصه گوي تازه كار، ابتدا بايد سعي كند كه ويژگي هاي شخصيت و سبك گويش خود را ارزيابي كند. سپس از خودش بپرسد: چه نوع داستان هايي را مي توانم مؤثر و خوب بيان كنم؟ چگونه مي توانم شخصيت خود را با قصه هماهنگ كنم تا

هر دو بتوانيم با شنونده ارتباط برقرار كنيم؟
پس از آن كه قصه گو كار انتخاب كردن را تمام كرد، وارد مرحله ي آماده كردن داستان براي گفتن مي شود كه از مهم ترين گام هايي است كه در جهت به كار گرفتن فن قصه گويي برداشته مي شود. قصه گو بايد به خاطر داشته باشد كه كار او از بَركردن يا از روخواندن نيست، بلكه كار او قصه گفتن است كه مانند تجربه اي يگانه باقي مي ماند.
از بَركردن قصه اغلب نخستين مانعي است كه راه سير طبيعي و خودانگيخته ي يك قصه گوي

 

ي موفق را سد مي كند. قاعده ي درست اين است كه هرگز نبايد داستاني را براي «گفتن» به خاطر سپرد، بلكه با توجه به ساختمان قصه، به خاطر سپردن طرح آن كافي است.
انتخاب و آماده كردن داستان، نخستين گام ها در راه پيشبرد هنر قصه گويي است و هنر قصه گويي بر آنها استوار مي شود. قصه گوهاي مبتدي و تازه كار به زودي متوجه مي شوند زماني را كه براي رسيدن به اين مرحله از رشد سپري كرده اند، سرمايه گذاري مفيدي بوده است.
آماده كردن ذهن و بيان، در ارائه ي موفقيت آميز يك قصه مهم ترين مُتغير به شمار مي ايد. بدون اين انتخاب و آماده كردن بسيار دقيق، قصه گو نبايد انتظار به دست آوردن يك تجربه ي موفق را داشته باشد.


نظريه بزرگان در مورد كودكان :
بازي مهمترين عامل اجتماعي شدن كودك :
كودك در هنگام بازي، درباره فرهنگ و اجتماع خويش، آگاهي كسب مي كند و از اين طريق خوب يا بد بودن اعمال خود و ديگران را مي آموزد، زيرا بازي فعاليتي خشنود كننده است كه كودك خودش آن را تنظيم و اجرا كرده و از آن طريق زندگي را درك مي كند.
دكتر بهروز بي رشك، روان شناس در گفتگو با خبرنگار ايكانيوز با بيان اين مطلب افزود:
بيشتر مهارت هاي گفتاري، اجتماعي و شناختي را با بازي به كودك مي آموزد.


بازي مي تواند كاملاً طبيعي (مانند: دويدن، پريدن) ، يا فكري (مانند: حل كردن يك منها) و يا خلق اثري (مانند: نقاشي) باشد، بدين گونه بازي در همه جنبه هاي رشد از قبيل رشد شناختي، جسمي، عاطفي و اجتماعي بر رشد كودك اثر مي گذارد.
وي گفت: اگر كودكي را در جريان بازي مشاهده كنيد، مي بينيد كه چگونه به طور جدي و باعلاقه در تلاش است، در هنگام بازي كودك فكر مي كند، برنامه ريزي مي كند و چيزهاي تازه اي را
مي آفريند. همان طور كه از قواي بدني خود استفاده مي كند، قواي فكري خود را نيز به كار
مي اندازد. بي رشك خاطر نشان كرد:
كودك تمام مدت بازي، در يك محيط ثمربخش به افزايش تجربه خود مي پردازد.


بهروزي بي رشك اظهار داشت: يكي از علل رو به رو شدن فرزندان طبقات كم درآمد با مشكلات يادگيري پس از ورود به مدرسه، اين است كه اين كودكان، كمتر بازي هايشان متنوع و پيچيده بوده است.
اين روان شناس تصريح كرد: بازي ها در اجتماعي شدن كودك نقش مهمي دارند. در بازي ها، كودكان ارزش هاي جامعه را درك مي كنند و مفاهيم همكاري، شكست، پيروزي و برتري طلبي را درك مي كنند و رشد مي يابند.
نظريه دانشمندان در مورد بازي :
1ـ مارگارت لوون فلد در كتاب (بازي در كودكي) نكات خيل جالبي مطرح كرده است. كه مجموعه جامعي از مشاهدات وي در مورد رشد بازي در كودكان مي باشد. او همانند مربيان ديگر بيان مي كند كه بازي يك جنبه خارجي نزديك جنبه داخلي تر دارد. از اين رو برحسب اينكه روي فرم خارجي تر يا داخلي تر تأكيد شود طبقه بندي بازي متفاوت خواهد بود.
لوون فلد بازي را به 4 قسمت تقسيم مي كند:
1ـ بازي به عنوان فعاليت بدني كه اوليه ترين فرم بازي است.
2ـ بازي به عنوان ادراك تجربه بدست آمده در سال هاي قبلي.
3ـ بازي به عنوان نمايش تخيلات كه به سختي روياهاي بازي را به عنوان ادراك دروني دنبال مي كند و آن را همراهي مي نمايد: تجربه باعث تخيل مي شود و تخيل، تجربه را تفسير مي كند.
4ـ سرانجام بازي به عنوان ادراك محيط ، با هدف تبيين جهت گيري جديد.
(در سالهاي 5 و 6 سالگي)
2ـ سهم ديگري در مطالعه بازي در كودكي به روت گري فيتز1 تعلق دارد. به باور وي بازي احتمالاً ممكن است به طور اتفاقي در خدمت مقاصد بيولوژيكي باشد. بازي دقيقاً به تخيل مربوط است. تجربه ذهني تخيل به صورت بيان فعال بدواً در شكل بازي انجام مي شود. بدين وسيله كودك ياد مي گيرد. بر بيشتر موانع غلبه نمايد و رابطه بهتري با محيط برقرار كند.
وي در تحقيق مشروح خود (افكار تصوري يا تخيلات كودكان 5 ساله در لندن و بريسبان2) بيان مي كند كه شيوه تفكر خاص كودكان كم سن تصويري3 است.


نتايج كارش نشان مي دهد كه او مي تواند از طريق مشاهده و به كمك تمرين است تصوري كودكان را ترغيب نمايد كه افكارشان را آزادانه با حرف و يا با عمل بيان نمايند و آن ها را قادر مي سازد كه روياهاي روزشان يا تخيلاتشان را به طوري منظم بيان شوند مطرح سازند. وي دلايلي ذكر مي كند كه از اين حقيقت كه «كنش تخيل4 براي رشد عاطفشي و عقلاني
مهم مي باشد.»
سوزان ايساكز مي گويد: كه بازي ارادي كودك شامل عناصر ضروري براي آموزش و پرورش در سال هاي اوليه كودكي است. گرچه مشكل است كه در هر لحظه اي فرم فعاليت بازي را مشخص نمائيم. اما مي توان گفت كه بازي تعاملي از سه فرم فعاليت به شرح زير است:
اولاً : بازي به كودك كمك مي كند كه از نظر بدني مهارت ها و كنترل عضلاني تواناتر شود.


ثانياً : بازي به دنياي فيزيكي اطراف كودكان مربوط مي شود و آنان را وادار مي كند كه با طرح سؤالات متعدد نيروي استدلال خويش را توسعه بخشند و سرانجام بازي تخيلي كه نه تنها وسايل ارضاء اميال ناكام شدة كودك را فراهم مي سازد و تنشهاي دروني او را تسكين مي دهد. بكله همچنين به كودك كمك مي كند كه روابط پديده ها و اشياء را در محيط خود بفهمند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید