بخشی از مقاله

ادبیات فارسی


بنام خالـق گفـتار و کردار
بیاغازیم گـفـتار و نوشـتـار

سخن آینة روح زمـان است
زلالش شوید از دل گرد و زنگار


بخش اول

معنی و مفهوم ادبیات


بخش اول
مفهوم ادب و ادبیات Literature :
ادب در لغت به معنی ظرافت و زیبایی است وبر دو قسمت است : ادب نفسی و ادب درسی. اما در زبان ما ادب به مجموعه گفتار و رفتار نیک گفته می شود و بر آثار زیبایی که به صورت گفته یا نوشته درآمده عنوان ادبیات را اطلاق می کنیم.
ادبيات:
دانشی که در قدیم شامل علوم زیر بود: لغت، صرف، نحو، معانی، قوانین خط، قوانین قرائت، اشتقاق، قرض الشعر، انشاء، تاریخ (فرهنگ دهخدا)
در زبان عربی بجای ادبیات، لفظ ادب و آداب را گویند.
اما کلمه ادب از ریشه دوپی زبان اکّدی (شاخه زبان سومری از زبانهای باستانی) به معنی نوشتن گرفته شده است و کلمات دبیر، دبیرستان و دبستان در فارسی و نیز کلمه کتاب در عربی از همین اصل منشا گرفته است.


منشاء روانی ادبیات :
نخستین حالتی که از ادبیات ایجاد می شود لذت از آوازهای خوش و سخنان زیباست که سبب حفظ حیات نفسانی است و لذات، عواطف، وجدانیات و میلهای اجتماعی در قالب سخنان زیبا و مغزدار مبین احساسات خواننده و یا شنونده است که نوعی زیبایی را می آفریند و می خواهد عشق را به زیبایی و زیبایان اعلام دارد. چنانچه مولانا فرموده : ((عشق شاگرد است و حسنش اوستاد)) .
هدف ادبیات :
هدف ادبیات استفاده از احساسات زیبا، گفته های لطیف و نوشته های ظریف در راه ارشاد به سعادت اجتماعی و اخلاقی در جامعه است. تکلیف دیگر ادبیات آماده ساختن نسل جوان برای زندگانی آینده است که طرح و برنامه ای را برای زندگانی آینده می تواند بدهد. بنابراین هدف ادبیات رفاه نسل فعلی و ترقی و پیشرفت در راه زندگی آینده و برنامه ریزی برای بهتر زیستن است که با بیان مثالهای زیبا مردم را آگاه می سازد.


انواع ادبیات از نظر موضوع :
بر سه قسم است :
1- ادبیات حماسی (اپیک) EPIQUEمثل : شاهنامه فردوسی
2- ادبیات غنائی (لیریک) YRIQUE مثل : دیوان کبیر یا شمس
3- ادبیات تعلیمی و اخلاقی (مورال) MORAL - DEDACTIQUE مثل : گلستان- کلیله و دمنه
انواع ادبیات در هر زبان :
ادبیات در هر زبان به دو قسم تقسیم می شود :
1- نظم POESIE - POETRY
2- نثر PROSE


نظم سخنی است که دارای آهنگ و موسیقی کلام است و نثر سخنی است که منظوم نباشد.
انواع نثر از جهت صورت :
1- نثر مرسل یا ساده مثل: سفرنامه ناصرخسرو
2- نثر متوسط مثل: گلستان سعدی
3- نثر فنی یا مصنوع یا متکلفانه مثل: مرزبان نامه
انواع نثر از جهت نوع موضوع :
به دو گروه تقسیم می شود :
1- نثر وصفی NARRATIF
2- نثر اثباتی DEMONSTRATIF
نثر وصفی شامل تاریخ و رمان است و نثر اثباتی شامل تعلیمی و خطابی است.
تاریخ :
شرح وقایعی است که درگذشته به وسیله آدمیان در روی زمین انجام شده است و تحولات جامعه را مورد مطالعه قرار می دهد. اگر درباره یک ملت یا چند ملت و یا همه جوامع باشد تاریخ ملی یا تاریخ عمومی یا تاریخ کلی جوامع نامیده می شود.
اگر موضوع تاریخ بیان زندگی یک فرد باشد بیوگرافی نامیده می شود. اگر شرح حال خود را بنویسد اتوبیوگرافی است و نیز اگر شرح حال یک طبقه از مردم همجنس را بیان کند تذکره نامند. همچنین شرح حال انبیاء و بزرگان به نام کتب تراجم می گویند.
گروهی با سفر به نقاط دیگر تاریخ وجغرافیا را به هم درآمیخته و سفرنامه را به وجود آوردند. نخستین واقعه ای که نظر تاریخ نویسان یونان را به خود جلب کرد جنگهای ایران و یونان بود و باعث ایجاد تاریخ تحقیقی گردید (332 قبل از میلاد). تاریخ از طرفی هنر است زیرا مورخ باید وقایع را خوب مجسم کند و نیز نوعی علم است زیرا روش انتقادی دارد و سندهای تاریخی را با روشهای انتقادی اثبات می کند و نیز باید به درجه صداقت شاهدان رسیدگی به عمل آید.


رمان :
شرح اتفاقات تخیلی و ابداعی است.
رمان تاریخی : مقداری از حوادث را از تاریخ اکتساب می کنند.
رمان رئالیست : آداب و رسوم اجتماعی را بیان می کند.
رمان معرفه النفسی : تخیلات روانی نویسنده را بیان می کند.
رمان تغزلی : از افکار شخصی نویسنده بهره می گیرد.


بخش دوم

تاریخ و پیدایش زبان فارسی

تاریخ زبان فارسی :
اولین حرکت اقوام آریایی(هند و اروپایی) از کنار رود دانوب (رودی در اروپا) در حدود دو تا سه هزار سال قبل از میلاد آغاز شد و در حدود هزارة اول ق.م از جنوب روسیه و از دشتهای اوارسی در قفقاز (به علت سرما و نیاز غذایی) به فلات ایران رسید. اقوام آریایی

به دستجاتی تقسیم شدند از شمال دریای خزر به غرب ایران و خوارزم و آسیای صغیر (ترکیه کنونی) وارد شدند و از طرف افغانستان به دره سند در هندوستان رسیدند و اولین دولت آریایی را در هندوستان تشکیل دادند و دستجاتی نیز به طرف نجد ایران آمدند (حدود هفتصد سال ق.م) و در جنوب غربی دریاچه ارومیه تاری دولت ماد بزرگ و در منطقه آذربایجان کنونی ماد کوچک را تشکیل دادند. عده ای هم به طرف مرکز آمده و آنجا را پارس نامیدند.
زبان فارسی از خانواده های زبان های هند و اروپایی است که به شکل زبان واحدی در حدود هزار سال ق.م زبان هند و اروپایی در قسمتی از اروپا و جنوب غربی آسیا رایج بوده و در نیمه دوم قرن پانزدهم میلادی در قسمتهایی از آمریکا و آفریقا و اقیانوسیه صحبت شده است

و سپس به شاخه های مختلف تقسیم شده است.
زبانهای هندی و اروپایی از گروههای زیر تشکیل شده است :
1- زبان آناتولیایی: در جنوب ترکیه و شمال سوریه رایج بوده است.
2- زبان هندی و ایرانی: شامل دو شاخه است :
الف) شاخه هندی : از هزار سال قبل از میلاد تاکنون در هند و پاکستان رایج بوده است. قدیمی ترین شاخه هندی ((سانسکریت)) و ((ودایی)) می باشد. زبانهای هندی و بنگالی و رمانی (زبان کولیها) از آن است.
ب) شاخه ایرانی : هزار سال ق.م در ایران و افغانستان و مجارستان و ترکستان چین رایج بوده است. قدیمی ترین شاخه آن زبان ((اوستایی)) و زبان ((فارسی باستان)) است. برخی از زبانهای امروزی که شاخه ایرانی دارند عبارتند از : فارسی، پشتو، اردو، کردی، آسی (در شمال قفقاز)، بلوچی.
3- زبان یونانی: در حدود 600 سال ق.م در یونان رایج بوده است.
4- زبان ایتالیایی: در حدود 600 سال ق.م
5- زبان ژرمنی: هزار سال ق.م، زبان قبیله ژرمن که در شمال آلمان رایج بوده است و زبانهای انگلیسی و آلمانی، هلندی، دانمارکی، سوئدی، نروژی و ایسلندی از گروه ژرمنی هستند.
6- زبان ارمنی: در قرن ششم ق.م در شرق ترکیه و ارمنستان.
7- زبان تخاری: هزار سال ق.م در تخارستان (میان بلخ و بدخشان).
8- زبان سلتی Celtie : چند قرن ق.م در اروپا، آسیا، بریتانیا تا بالکان و آسیای صغیر (ترکیه کنونی) رایج بود. شاخه های آن ایرلندی، ویلزی، گیلی.
9- زبان بالتی و زبان اسلاوی: در آغاز مسیحیت زبان قبیله بالتی ها در جمهوری لیتوانی و قبیله اسلاوها در جنوب لهستان و اروپای شرقی بود.
10- زبان آلبانیایی: زبان جمهوری آلبانی.


11- زبان لاتین: ایتالیایی، اسپانیایی، فرانسوی، رومانیایی، زبان آریایی.
در اوایل قرن بیستم میلادی زبان شناسان انگلیسی اصطلاح ((زبانهای آریایی)) را به جای ((زبانهای هندی و اروپایی)) به کار بردند. چون تنها ایرانیان و هندیان خود را آریایی نامیده اند.



پیدایش زبان فارسی :
از آغاز پیدایش زبان فارسی تاکنون سه زبان داریم :
1- زبان فارسی باستان (کهن).
2- زبان فارسی میانه (پهلوی).
3- زبان فارسی دری (جدید، نو).
1) زبان فارسی باستان (کهن) :
این زبان در زمان مادها و هخامنشیان (ق.م330– 559 ق.م) رواج پیدا کرده و قدیمی ترین زبان است که مادها و هخامنشیان با آن می نوشته و صحبت می کردند. خط میخی از چپ به راست نوشته می شده است واولین خط ایرانی بود،کتاب مخصوصی از آن زمان باقی نمانده است.فقط چند نبشته و کتیبه توسط اردشیر و کوروش و خشایار شاه و نیز کتیبه داریوش بزرگ بر کوه بیستون در کرمانشاه باقی مانده است و به همراه آن یک کتاب دینی به نام اوستا(اواخر ساسانی)داریم. زبان فارسی باستان زبان رسمی داریوش کبیر(سلطنت522 تا486ق.م) و خشایار شاه(سلطنت 486 تا 465 ق.م)بوده است.
زبانهای ایران باستان :
1- زبان سکائی: هزار سال ق.م سکاها در کنار دریای سیاه تا مرزهای چین زندگی می کردند.
2- زبان مادی: زبان قوم ماد.
3- زبان فارسی باستان: زبان قوم پارس در مرکز ایران.
4- زبان اوستایی: زبان یکی از نواحی نامعلوم در شرق ایران.
2) فارسی میانه (پهلوی) :
این زبان در زمان اشکانیان و ساسانیان رواج داشته و با خط پهلوی می نوشتند. در زمان اشکانیان چون در آذربایجان و شوش و نواحی شمال کشور حکومت داشتند پهلوی شمالی (پهلوانیک یا پارتی) می گفتند و در زمان ساسانیان چون در جنوب بودند پهلوی جنوبی (پارسی میانه) می گفتند، پهلوی منسوب به پرثو نام قوم اشکانی است. و یا اینکه پهلو منسوب به پهله نام پنج کشور و ولایت ایران (ری- اصفهان- همدان- نهاوند- آذربایجان) بود. تعداد زیادی کتاب و کتیبه و سکه باقی مانده است و خط پهلوی از راست به چپ نوشته می شده است. که از خط آرامی (از خطوط سامی) گرفته شده بود و تا چند قرن بعد از اسلام هم رایج بود. مثل خداینامه به زبان فارسی میانه در اواخر عهد ساسانی.
زبانهای ایران میانه (پهلوی)


به دو گروه تقسیم می شوند :
1- گروه ایرانی میانه شرقی (در شرق ایران) : زبانهای بلخی، سکایی، سغدی، خوارزمی.
2- گروه ایرانی میانه غربی (در غرب ایران) : زبانهای فارسی میانه و پهلوی اشکانی (پهلوانیک یا پارتی) در خراسان و جنوب ترکستان.
3) فارسی دری (نو، جدید) :
بعد از حمله عربها به ایران در فلات ایران مردم به آن زبان صحبت می کردند از قرن سوم تا کنون یگانه زبان رسمی و ادبی ایران است. در زمان یزدگرد سوم (آخرین پادشاه ساسانی) عربها به ایران حمله کردند و بر آن تسلط یافتند و زبان عربی و دین اسلام را به ایران آوردند. به جای خط پهلوی الفبای فارسی از عربی که پایه زبان آرامی دارد گرفته شد و همچنین در به معنی پایتخت است، چون این زبان در پایتخت ساسانی صحبت می شده است زبان دری گفته اند. زبان دولتی دستگاه ساسانی بود که در مشرق ایران رایج بوده است و بعد به طرف آذربایجان و مرکز آمده و بر لهجه های محلی غلبه کرده است و زبان رایج و کنونی مردم ایران است.
زبانهای ایرانی نو (254 هجری)
از قرن سوم تاکنون زبانهای رایج عبارتند از :
1- زبان پشتو: در شرق افغانستان و شمال پاکستان.
2- زبان کردی: از زبانهای ایرانی غربی در ایران، ترکیه، عراق، ارمنستان، سوریه.
3- زبان آسی: از زبانهای ایرانی شرقی در شمال قفقاز.
4- زبان بلوچی: از زبانهای ایرانی غربی در بلوچستان ایران و بلوچستان پاکستان و افغانستان و جنوب شوروی و شارجه.
5- زبان فارسی: یا فارسی دری دنباله فارسی میانه زرتشتی است که از زمان یعقوب لیث صفاری (قرن سوم) زبان رسمی ایرانیان مسلمان شد و در منطقه وسیعی از جهان از هندوستان تا اروپا رایج است.
تذکر:
از زبان فارسی باستان 600 واژه، زبان اوستایی 6 هزار کلمه و از زبان پهلوی 10 هزار کلمه و از زبان سانسگریت کنجینة بی پایانی در زبان ما باقی است.


بخش سوم

شیوه های نظم و نثر در فارسی

 


بخش سوم :
شیوه های نظم و نثر در فارسی :
انواع سبک در نثر فارسی
از آغاز پیدایش فارسی دری از قرن سوم تا قرن 12 سه شیوه در نظم و نثر داریم :
1- نثر مرسل:
نثر مرسل نثر رساله ها و نامه های مکتوب و اساس آن بر سادگی است و مفاهیم ذهنی و قلبی و سادگی را تلقین می کند. در این شیوه لغات عربی کمتر به کار رفته است. مهمترین دوره شیوع این سبک قرن 5 و 4 است و شیوه کتاب بینی است (مانند سفرنامه ناصرخسرو). مهمترین کتابهای این قرن عبارتند از : تاریخ بلعمی (ابو علی محمد بلعمی)، حدودالعالم من الشرق الی المغرب (نویسنده نا معلوم)، تاریخ سیستان (نویسنده نا معلوم)، التفهیم (ابو ریحان بیرونی). بیشتر کتابها بر اثر سوانحی مثل حمله مغول به ایران از بین رفته اند.
2- نثر موزون:
نثر موزون یا مسجع نثری است که وزن دارد و در آن کلام گوینده با بندهای چند هجایی (بخش)تساوی قافیه دارد و گاهی بی قافیه می باشد و از آثار این شیوه می توان از مناجات نامه اثر خواجه عبدالله انصاری و یا سخنان ابو سعید در اسرار التوحید نام برد. کتاب مستقلی در این باب نیست و در لا به لای شیوه های دیگر فنی بکار می رفت و از قرن 5 و 8 و 12 مورد توجه بوده است. از خواجه انصاری : (هر که را اخلاص نیست به هیچ راه خلاص نیست).
3- نثر فنی یا صنعتی یا متکلفانه :
نثری است با تکلف و تصنف و در این شیوه از آثار می توان ((دُرّه نادری)) را از میرزا مهدی خان استر آبادی که تاریخ نادر شاه است نام برد. از آغاز قرن 6 تا اواسط قرن 8 و 12 مورد توجه بوده است. بر خلاف نثر مرسل اساس بر مصنوع سخن گفتن است و لفظ بیش

تر از معنی است و صنعت پردازی و پر گویی دارد. این دوره تاثیر زبان و دستور عربی در نثر فارسی است و از قرن 6 به بعد توسعه مدارس و تعالیم و اختلاط و آمیزش ادبیات عرب و ایران در مدارس باعث تاثیر عربی در فارسی و دستورهای آن بوده است. مانند شعر منوچهری که بیشتر از مضامین عربی استفاده شده است. یکی از خصوصیات این نثر علاقمندی شاعر و نویسنده در وارد کردن تخصص در نثرهایش است و تا اواسط قرن 8 مورد توجه بوده است.
مانند دیوان فاریابی – مشیر الدین بیلقانی – خاقانی.


انواع سبک در شعر فارسی
1. سبک خراسانی (ترکستانی)
نخستین گویندگان شعر فارسی در قرن سوم از خراسان و ماوراءالنهر بوده اند و به همین دلیل خراسانی (ترکستانی) گویند. پس از تسلط اعراب بر ایران برای زنده نگه داشتن ادب و فرهنگ ایرانی در گوشه و کنار ایران آغاز شد. شیوه بیان در این سبک ساده و بدون تکلف است و صنایع شعری راهی ندارد و واژه های فارسی دری بسیار بکار رفته و لغات و اصطلاحات عربی کم است. شعر در مایه نشاط و زندگی و شادی با کلام ساده و دور از تخیلات و ابهامات است.
شاعران این سبک: رودکی – شهید بلخی – منجیک ترمذی – کسائی مروزی – عنصری – ناصرخسرو – فرخی – فردوسی و ...
2. سبک عراقی
از نیمه دوم قرن پنجم، مردم عراق به واسطه فتوحات سلجوقیان و غزنویان با مردم خراسان محشور شدند و موجب آمیختگی ادبی شد و این سبک تا اواخر قرن نهم ادامه یافت. بارزترین مشخصه این سبک لطافت الفاظ، ورود لغات و اصطلاحات عربی، مدح، وعظ، حکمت و داستانسرایی (مانند ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی).
شاعران این سبک : رشیدالدین وطواط، مولوی عبدالواسع جبلی، خاقانی، حافظ، جامی و ...
3. سبک هندی
در قرن 9 شاعرانی چون صائب تبریزی، عرفی شیرازی و کلیم کاشانی و بیدل دهلوی در هندوستان بودند و تحت تاثیر شعرای آن دیار قرار گرفتند. از اواخر قرن 8 تا قرن 12 شایع شد و شامل معانی دقیق و مضامین، کنایه و استعارات و کنایات غریب و معماگویی و نکته پردازی بود. مختصات این سبک نزدیکی شعر به زبان محاوره، تمثیل، پیچیدگی و ایهام و آرایشهای معنوی و لفظی و ... است.
شاعران این سبک : عرفی شیرازی – طالب آملی – صائب تبریزی – کلیم کاشانی و ...
4. سبک بازگشت
بعد از غلبه مغول به خراسان و عراق در قرن هفتم و کشته شدن و گریختن اساتید زبان فارسی و نابودی نوشته ها و کتب فارسی بالاخره در عهد صفویه سبک

شعر خاصی پیدا کرد که مدت 200 سال دوام یافت. قصاید به شکل ساده درآمد و شاعران به شیوه شاعران قرن 5 و 6 پرداختند و راهشان بازگشت به شیوه سخن قدیم مانند فردوسی و منوچهری و حافظ و سعدی بود. شهر اصفهان مرکز نهضت ج

دید شد. از مشخصات این سبک : قصاید ساده ولی غزل پیچیده شد و عاشقان خود را به سگ و گبه نسبت می دادند و یا به مرتبه الوهیت و اغراق می رساندند.
از شاعران این سبک : شعله اصفهانی، هاتف، نشاط اصفهانی و ...
5. سبک عصر قاجار
همانند پیروان دوره بازگشت به دنبال رهائی بخشیدن شعر از

سبک هندی و پیچیدگی آن بودند و از شاعران قرن 4 و 5 پیروی می کردند.
شاعران این سبک : قآنی، فروغی بسطامی، صبا، یغما.

6. سبک عصر مشروطیت
با آغاز مشروطیت تعدادی از شعرا تحت تاثیر ادبیات مغرب زمین آزادی خواهی و سیاست را وارد شعر فارسی کردند از آن جمله : علی اکبر دهخدا، میرزاده عشقی و ملک الشعرای بهار بودند و ادامه این جریان به ظهور کسانی چون جعفر خامنه ای و نیما یوشیج شد که مسایل عصر خود را با زبانی جدید بیان کردند.

7. سبک جدید (شعر آزاد)
نیما یوشیج گونه ای جدید از شعر را پدید آورد که شعر نیمایی یا شعر آزاد گویند. در این مورد مصراع ها بنا به نیاز شاعر کوتاه و بلند می شوندو وزن عروضی خاصی ندارند. مثل : فریدون مشیری، سهراب سپهری، مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو و ...

بخش چهارم

انواع قالبهای شعری


بخش چهارم
انواع قالبهای شعری
تذکر :
1. قافیه: حرف یا حروف مشترک در پایان مصراع هاست به شرطی که آن کلمه عیناً تکرار نشود. مانند : شکایت و حکایت که حروف کایت مشترک بوده و قافیه در پایان دو مصراع است.
2. قالب: از تغییر قافیه قالبهای شعری ایجاد می شود. مثل غزل، قصیده، مثنوی و ...
3. مصرّع: بیتی که هر دو مصراع آن هم قافیه باشند.


4. ردیف: کلمه ای که عیناً در پایاین مصراع ها به یک معنی تکرار شود. مانند ((حکایت می کند)) و ((شکایت می کند)) که در پایان دو مصراع کلمه ((می کند)) ردیف است.
5. روی: به آخرین حرف اصلی از حروف قافیه روی می گویند. مانند ((رفتیم)) که حرف ((ت)) آخرین حرف اصلی کلمه است و روی می باشد.
6. مطلع: به اولین بیت غزل گویند.
7. مقطع: آخرین بیت غزل را گویند.
غزل: شعری است حداقل 5 بیت که مطلع آن مصرّع است و مصراعهای زوج آن هم قافیه است. از قرن 6 به وجود آمده و محتوای آن عاشقانه و عارفانه است. غزلسرایان قدیم : سعدی، حافظ، صائب و از غزلسرایان معاصر : امیری فیروز کوهی، محمد حسین شهریار، رعدی آذرخشی.
قصیده: مانند غزل مطلع آن مصرّع است و مصراع های زوج آن هم قافیه است ولی تعداد بیت ها از 15 بیشتر است و محتوای آن مدح، حکمت و پند و اندرز است. قصیده سرایان مشهور : فرخی سیستانی منوچهری، ناصرخسرو، انوری، خاقانی و ...
قطعه: شعری است که مطلع آن مصرّع نیست. مصراعهای زوج آن هم قافیه هستند. برای بیان مطالب اخلاقی و اجتماعی استفاده می شود.
مانند قطعات ابن یمین و پروین اعتصامی، عطار، ملک الشعرای بهار.
مثنوی: بیتهایی مصرّع که هر بیت قافیه جداگانه دارد، و برای مطالب طولانی و داستانها استفاده می شود. مانند مثنوی معنوی از مولوی، مخزن الاسرار نظامی، شاهنامه، فرودوسی و ...
رباعی: چهار مصراع که در مصراع سوم قافیه آزاد است و موضوع عاشقانه و عارفانه دارد. وزن رباعی ((لا حولّ و لا قوّه الّا بالله)) می باشد و مناسبترین قالب برای مطالب و داستانهای کوتاه است. رباعیات خیام در این مورد مشهور است.
هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آینه صبح از عمر شبی گذشت و تو بی خبری
دوبیتی: دو بیت است مانند رباعی ولی تفاوتشان در وزن است. در ادبیات فارسی دو بیتی های باباطاهر عریان مشهور است. از فائز دشتستانی:
اگر صد تیر ناز از دلبر آید مکن باور که اه از دل برآید
پس از صد سال بعد از مرگ فائز هنوز آواز دلبر دلبر آید
چهار پاره: دو بیتی هائی است که فقط مصراع های زوج آن هم قافیه می باشند و محتوای اجتماعی و غنائی دارد.


بانگ برخواست مرغ حق شب شب برگ بر شاخ بید لرزان شد
راه فرسوده بر زمین بخزید لای انبوه پونه پنهان شد
مستزاد: اگر به آخر مصراع کلمه یا کلماتی اضافه شود معنی مصراع کامل می شود.
گر گذری هست و نه در کوی توست برخطاست
ور نظری هست و نه بر روی توست نابجاست


ترجیع بند: غزلهائی است هم وزن با قافیه های متفاوت که بیت یکسان مصرعی آنها را به هم وصل کرده است. محتوای آن مدح، عشق، عرفان است و آن بیت مصرع را بیت ترجیع یا برگردان گویند که عینا تکرار می شود.
ترکیب بند: مانند ترجیع بند است ولی فقط بیت برگردان عیناً تکرار نمی شود.
مسمّط: نوعی از قصیده است که از رشته های گوناگون و متفاوت است و قافیه هر رشته متفاوت است و در هر رشته مصراع آخر قافیه متفاوت دارد. منوچهری دامغانی پایه گذار شعر مسمط است.
شعر نیمائی: شعری با مصراعهای کوتاه و بلند که قافیه نظم مشخصی ندارد.


بخش پنجم

مهمترین آرایه های ادبی در ادبیات فارسی

بخش پنجم
مهمترین آرایه های ادبی در ادبیات فارسی
1. تشبیه:
مانند کردن چیزی به چیزی را گویند و دارای چهار رکن است: مشبه، مشبه به، وجه شبه، ادات تشبیه، که مشبه و مشبه به را طرفین تشبیه گویند مانند :
امیر در شجاعت مانند شیر است.
2. استعاره:
تشبیهی است که فقط یک رکن دارد. یعنی مشبه به دارد و مشبه آن حذف شده است.
ماه مجلس آمد (استعاره از زیبارو)
انواع استعاره:
استعاره مصرحه: استعاره ای است که مشبه حذف شده است و به قرینه لفظی مشبه به از آن استنباط می شود.
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
بدست مرحمت یارم در امیدواران زد
استعاره مکینه: مشبه حذف شده است و یکی از لوازمات مشبه به، همراه آن می آید.
او زانوی غم بغل زده است (غم مانند انسانی تشبیه شده است که زانو دارد و در اینجا انسان مشبه است حذف شده است و یکی از لوازمات آن یعنی زانو همراه آن آمده است. پس زانوی غم اضافه استعاری است و استعاره مکینه می باشد.)
3. مجاز (METONYMIE) :
در لغت به معنای صرف نظر کردن و در اصطلاح لفظی است در غیر معنای واقعی با شرط وجود قرینه ای که مانع از معنای واقعی شود.
من به او زنگ زدم. (یعنی شماره گرفتم.)
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
نرگس مجازاً به معنی چشم معشوق است و در معنای حقیقی گل نرگس نیست بلکه درشتی چشم را استعاره از نرگس می گیرند.
4. کنایه (ALLEGORIE) : لفظی است به جای معنای اصلی.
علی از پا درآمد = کنایه از مردن. آستینها را بالا زد = کنایه از آماده شدن.
5. سجع :
در لغت به معنی آوازکبوتر است و در اصطلاح دو یا چند کلمه هماهنگ در آخر دو یا چند جمله قرینه می اید و بر سه قسم است :
الف) سجع متوازن : کلماتی که از نظر وزن عروضی با هم متفق باشند. مانند : علم و شرع که هر دو دارای یک متحرک و دو ساکن می باشند.
ب) سجع مُطّرف: آن است که کلمات آخر دو قرینه در حرف آخر (حرف روی) متفق باشند. مانند ((ذوالفقار علی در نیام و زبان علی در کام)).
ج) سجع متوازی: آن است که کلمات در جمله های قرینه از نظر حرف آخر (حروف روی) و وزن یکسان باشند. مانند: «باران رحمت بی حسابش و ... خوان نعمت بی دریغش».
6. ایهام (توریه) :
لفظی است که دو معنی داشته باشد، یکی دور و دیگری نزدیک که ذهن اول معنی نزدیک

و بعد معنی دور را در می یابد.
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است
در کلمه ((مردمان)) ایهام وجود دارد زیرا به معنی جماعت و نیز دو مردمک چشم می باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید