بخشی از مقاله

ازدواج موقت


مقدمه
باسلام: خوشحالم که توانستم جامعترین پایگاه اطلاع رسانی دینی در مورد احکام ومباحث ازدواج موقت را در این مجموعه فراهم نمایم وگامی در جهت فرهنگ سازی واحیای این سنت فراموش شده وارزشمند اسلامی بردارم
و البته ترویج ازدواج موقت به معنی تضعیف وتنزیل جایگاه ازدواج دائم نیست چون هر یک از این دو، قداست وجایگاه وضرورت خاص خود را دارند که باید به عنوان مکمل یکدیگر و توامان در جامعه مورد توجه قرار گیرند
ازدواج ،هم در نوع موقت وهم دائم جزو نیازهای عادی و ضروری اند وتعطیل شدن یا عدم توجه صحیح واصولی ورفع موانع موجوددر مسیر هر یک می تواند به خلا ها وضربات روحی وروانی و عاطفی وجنسی معتنابه ای منجر شود


.از آنجا که اینجانب معتقدم اکثر کتابها وسایتهایی که در مورد نکاح موقت نوشته شده نارسا می باشند وبه طور کافی استدلالی وبه روز بحث نکر ده اند وبیشتر به مباحث تاریخی وروایی وسندی این مسئله رو آورده اند {که البته اینها مباحث دست دوم است زیرا مشکل جامعه در قبول شرعیت آن نیست بلکه وجود ایرادات وشبهاتی است که باید به آنها جواب داده شود} لذا بر آن شدم که به عنوان یک کارشناس دینی این مهم را در حد توان ووسع علمی وفقط به عنوان یک وظیفه به انجام

برسانم بنابراین از شما خواهشمندم قبل از هر چیز حتما وقت گذاشته ومطالب را به دقت مطالعه کنید این مباحث عمدتا ازدیگاه نوین عقلی وفقهی واجتماعی ومتفاوت با مباحث معمول ونه احساسی ویکطرفانه طرح وبیان شده اند چون بسیاری از مباحث رایج یا طرفداری صرف است بدون

استدلال لازم یا انتقادصرف است بدون فکر واندیشه ومطالعه. بعضی هم یا خیلی کلی از کنار این موضوع رد شده اند یا خیلی در مباحث جزیی فرو رفته اندمثلا در یکی از سایتهای ازدواج موقت دیدم که در باره ازدواج با بیگانگان کلی مطلب نوشته است که این مسئله چندان ربطی به ازدواج موقت ندارد به علاوه چندان مسئله مورد ابتلایی نیست
بعضی سایتها نیز که به ذفاع از این امر مطلب می نویسند متاسفانه به گونه ای در این مسئله عمل می کنند که به جای ترویج ووجیه جلوه دادن این امر بیشتر چهره ازدواج موقت را مخدوش می کنند این مسئله بچه بازی نیست یک سایت همسر یابی را دیدم که گرداننده آن عکس یک زن نیمه برهنه را در بالای آن گذاشته ویک آهنگ غیر مجاز هم روی وبلاگش نصب کرده به خیالش ازدواج موقت حتما نیاز به یک تبلیغ شهوانی وراه ومسیر غیر شرعی دارد چنین شخصی اصلا ظرفیت این را ندارد که در این مباحث حرف بزند چه رسد به اینکه بخواهند مبلغ آن باشند یا مدیر سایتی که مطالبش را از وبلاگهای دیگر سرقت می کند چگونه می خواهد مروج سنت مقدس اسلام باشد بنده حتی معتقدم که بعید نیست بعضی سایتهای همسر یابی به دنبال سو استفاده شخصی باشند بعضی سایتها هم که گردانندگان آنها مشتی جوانهای بی خبر از مذهب هستند که فقط وقتی حرف صیغه می شود مسلمان ومعتقد می شوند بعضی روایات مربوط به متعه را نقل می کنند که مثلا چون این روایت گفته که ازدواج موقت با باکره جایز است لذا جایز است اولا روایت را ازکدام منبع معتبر نقل کرده ایدثانیا مگر شمامجتهدید که بتوانید با دیدن یک روایت استنباط کنید که بله متعه با باکره جایز است اگر روایتی می گوید جایز است روایاتی هم می گویند ازدواج باکره بدون اذن ولی جایز نیست شما چگونه می خواهید بین اینها را جمع کنید بنابر این بهتر است بروید لا اقل 15 سال حوزه درس بخوانید هر وقت به یک اجتهاد ابتدایی رسیدید آن وقت بیایید فتوا بدهید
به هر حال امید است که این مباحث که بیش از 2سال برای نگارش آنها وقت صرف شده است منبع ومرجع مناسبی برای اهل تحقیق باشد. حقیقتا هم برای ما چندان فرق نمی کند که روزانه یا ماهانه چند نفر از این سایت بازدید کنند مهم آنست که فقط افراد با تقوا وبا ظرفیت وارد این مقوله گردند چون در واقع ازدواج موقت یک سرّّی است یرای اهل آن وهر کسی هم وارد این مباحث نشود بهتر است. همچنین خواندن این مباحث را بیشتر به خانمها توصیه می کنم که بیش از دیگران نسبت به این مسئله کراهت نشان می دهندآن هم به خاطر شبهات وتفسیرهای غلطی است که در ذهنشان جا افتاده که البته ما به همه این شبهات جواب داده ایم
در این مجموعه احکام شرعی ازدواج موقت به راحت ترین وجامع ترین وجه وبا توضیح کافی بیان شده است به گونه ای که شما در هیچ سایت وحتی کتاب فقهی دیگر احکام متعه را به نحو لازم وجامعی که ما بیان کرده ایم نمی بینید ومی توان گفت برای اولین بار است که این احکام به صورت جامع وبا شفافیت اینچنین به رشته تحریر در می آید ودر عین حال بعضی از آنها احکام مبتلا به

ومورد سوالی هستند که در رساله های عمومی مراجع تقلید وجود ندارند. احکام نکاح سه دسته اند :احکام اختصاصی نکاح دائم- احکام اختصاصی نکاح منقطع و احکام مشترک که در این مجموعه سعی شده همه مسائل اختصاصی نکاح منقطع و اهم مسائل مشترک بیان گردد در خیلی جاهها احکام را یا خیلی ناقص بیان وبه ذکر چند فتوا بسنده کرده اند یا چیزهایی بیان کرده اند که مربوط به احکام ازدواج دائم است نه موقت .


در نهایت باید به عرض برسانم راه اندازی این مجموعه که هیچ نفع مادی ودنیایی برای من نداشته وندارد منشایی جز درد دین ونفرت ازاین همه جهالت وباورهای غلط موجود در جامعه نداشته که امید است توانسته باشم در این بخش از دین قدمی هر چند کوچک برداشته و طبق آیه " ولتکن منکم امه یدعون الی الخیرویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر " نقشی در تبیین وترسیم حقیقت این معروف وسنت ارزشمند ایفا کرده باشم چرا که هر چه سنتها ومعروف ها بیشتر احیا گردند منکرات بیشتر از جامعه رخت بر می بندند به خصوص در برابر بدعتها وعقاید فاسد که همواره آفت دین ومنشا نزاع واختلاف بوده اندایستادگی کار لازم ضروریی است " فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم " عقاید فاسدی که فقط به وسیله جهال ونا آگاهان از محتوای ظریف وعمیق مذهب در جامعه مانند ویروس به همه جا سرایت کرده وحداقل کار این است که انسان مسلمان اگر نمی تواند جامعه را عوض کند لااقل ازاین بدعتهای فکری وضد دینی منزجر ومبری باشد وخود را در صف نا آگاهان وجهال وارد نکند " ولا تکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جاء هم البینات"

چند نکته:-1-ازآنجا که مطالب تحلیلی این سایت شخصی بوده واز هیچ منبعی اقتباس واستخراج نشده هر گونه نقل وبرداشت فقط با ذکر منبع جایز است متاسفانه بعضی وبلاگهامثل.... . مطالب ما را بدون ذکر منبع عیناً کپی کرده وحتی به خود زحمت نداده اند که کمی هم از فکر خودشان بهره ببرند به هر حال مسئولیت شرعی این مسئله متوجه خود آنان خواهد بود 2- کسانی که احتمالاً انتقادی دارند حتماً حرف خود را با استدلال بیان کنند تا به آنها جواب شفاف ومستدل داده شود البته مطالب را خوب مطالعه کنید چون به تمام شبهات وسوالات مربوط به نکاح موقت جواب داده شده است3- دوستانی که مایلند با ما همکاری داشته باشند می توانند در قسمت خبری اخبار موثقی را که در اختیار دارند بفرستند واگر مایل باشند به اسم خودشان در وبلاگ گذاشته می شود 4- خواهشمندم در خواست متعه از طریق ایمیل نکنید چون من در کرمان هستم ونمی توانم برای عزیزان که در شهرهای دیگرند کاری بکنم /
وبلاگ ما رابه دوستان خود نیز معرفی کنید متشکرم.

 

بحران ونیاز:

از کتاب خلاصه الاخبار نقل شده است که رسول گرامی اسلام به اصحاب خودفرمودند:" برادر من جبرئیل از جانب خداوند برای من هدیه و تحفه ای آورد که برای هیچ یک از انبیای قبل از من نیاورده است وآن متعه زنهای مومنات است." ونیز در کتاب وسائل الشیعه آمده که امام صادق علیه  " شکی نیست که هر روز در کشور ما هزاران فسادجنسی در صورتهای مختلف صورت می گیرد سوال اینست که آیا منطقی است در یک جامعه مدعی اسلام سنت ارزشمند ودر عین حال لازم وضروری ازدواج موقت آنقدر به فراموشی سپرده شود که مردم بی محابا از راه حرام غرایز خود را اطفا کنند ولی از وجود ازدواج موقت یا بی خبر بوده و یا به خاطرکراهت عرفی از آن روی گردان شوند وعجیب است که بعد از 1400 سال با مسئله متعه آنچنان روبرو می شویم که گویا حرف جدیدی است وتازه نازل شده است .عجیب تراینکه در نظر برخی ازدواج موقت بی بند وباری ولی روابط نا مشروع دیگر یک امر عادی جلوه می کند حتی عادی تر از زنا!! ترس از متعه بیشتر از ترس از روابط نا مشروع است خیلی ها در حالی که از متعه کردن یامتعه شدن ترس دارند درارتکاب به گناهان جنسی خوفی از خدا وعقوبت عمل ندارند{یخافون من الناس ولا یخافون من الله} بی شک بسیاری از کسانی که معترض بر این سنتند وازدواج موقت را یک سنت کهنه ومنفور تصور می کنند اگر خودشان در معرض گناه جنسی قرار گیرنداز ارتکاب به فحشا ابایی ندارند . عزیزان؛ جامعه برای مبارزه با فحشا وفساد راهی جز اشاعه فرهنگ ازدواج موقت ندارد همانگونه که حضرت علی علیه السلام بعد ازوضعیتی که تحریم عمر در جامعه وقت ایجاد کرد فرمودند که اگر عمر متعه را حرام نکرده بود جز آدمهاي بد بخت وشقي كسي مرتكب فحشاء نمي شد." لذااذعان به این نکته لازم است که نه راه آزادی مطلقی که غرب در بیش گرفته راهی صحیح است ونه این خفقان جنسی که در جامعه ما وجود دارد مورد تایید اسلام می باشد والبته این خفقان ورهبانیت وریاضت جنسی موجود را باید از چشم خودمان بدانیم نه اسلام زیرا قرآن خود علنا با مظاهر رهبانیت مخالفت کرده {ورَهبانیّهً ابتَدَعوها ما کَتَبنا علیهم}.اگراسلام زنا وشراب را حرام کرده در عوض ازدواج موقت را جایگزین نموده چنانکه در وسائل الشیعه آمده که امام باقر علیه السلام فرمودند:" خداوند متعه را عوض منع از شراب قرار داده است"{همان گونه که عوض خویشتن داری وتقوی در مقابل گناهان جنسی نیز هست} بنابراین برای اهل فهم وتقوی خبیث با طیب ومشروع بانا مشروع زمین تا آآسمان فاصله دارند واین دو هیچ گاه در یک ردیف نیستند ( وَلا تتتَبدَّلواالخَبیثَ بالطَّیب).وحقیقتاًجامعه موجود را نمی توان خرد گرا توصیف کرد وقتی که در کنارلذتهای حرام که خداوند انها رامنع کرده لذتهای حلال را نیز ما خود بر خویش حرام کرده وخود را در چهار دیواری تعصبات خشک و بی پایه واساس محصور نموده ایم {یا اَیُّها الَّذینَ آمَنوا لا تُحَرِّموا طَیِّبات ما اَحَلَّ الله ُلَکم} و این تکرار همان قصه قوم بنی اسرائیل است که به محرماتی که خدا بر انهاتعیین کرده بودچیزهای دیگری هم خودبه عنوان حرام بر خود تحمیل کرده بودند وبه همین جهت در قران مورد سرزنش شدید واقع شده اند در جهالت منشی این جامعه همین بس که مردم زمانی که با حرام الهی روبرو می شوند هیچ ابا وترس یا شرمی از ارتکاب به آن را ندارند ولی وقتی که با حلال خدا مواجه می گردند همه اهل عفت و ترس وشرم می شوند واین نشان می دهد که جامعه یک جامعه مسلمان به معنای حقیقی نیست یکی از نشانه های آخر الزمان اینست که درنظر مردم منكر" معروف ومعروف منكر مي شود امروز شاهد آن هستیم که بسیاری از سنتها گناه وبسیاری از گناهان رسم وسنت قلمداد می شوندو مسلما در هیچ جامعه ای حتی در میان کشورهای اسلامی این همه خفقان وتعصبات کوروجاهلانه وضد دینی سیطره ندارد و در بعضی موارد چهره ای را از اسلام نمایش داده ایم که به هیچ وجه مورد تایید اسلام نمی باشدو بیشتر به قصه شیر

بی یال ودم مولوی و اسلام {نُومنُ ببعض ونکفُرُ ببغض }می ماند که عقاید دینی باسلیقه هاو عقاید شخص مان آمیخته شده واسلام جدیدی را تداعی کرده است . به هر حال جز مقدس مآبان ظاهر پرست وکم فهم کسی منکر ضرورت ازدواج موقت در جامعه نیست وکسانی هم که مانع ترویج آنند بایدمسئولیت فساد وفحشا را در جامعه قبول کنند. حقیقتاًچاره ای جز این نیست که خانه های عفاف را جایگزین خانه های فساد کنیم وگرنه هر خانه فسادی که بسته شود خانه فساد دیگ

ری دایر می شود و مبارزه با فساد بدون جایگزینی راه حلهای صحیح دیگرمبارزه ای بی نتیجه است علم روان شناسی می گوید اگر می خواهید کودک شما به وسیله خطر ناک دست نزند باید در کنار منع او از این کار،اسباب بازی بی خطری در اختیارش قرار دهید چون شهوتِ بازی را نمی توان در وجود یک طفل از میان ببریم بنا بر این باید حتما جای گزینی برای آن شی در نظر گرفت یعنی همراه با گرفتن شی خطر ناک شی واسباب بازی بی خطر در اختیار او قرار داد والا منع او از هر دو موجب عقده روحی وعصبیت وعواقب نا خوش ایند در وجود کودک میشود . شهوت جنسی نیز برای انسان بالغ مانند شهوتِ بازی در کودکان است اگر می خواهیم او را از گناه وفحشای جنسی باز داریم باید راه حلال ومنطقی وآسان دیگری را در اختیار او قرار داد نه اینکه او را از هر دو طرف در مضیقه وتنگنا قرار دهیم که نتیجه اش گاه مخرب تر ازآزادی جنسی است . ما امروزه شاهد بحران جنسی ودر کنار آن شاهد سختتر شدن ازدواج دائم می باشیم بالا رفتن سن ازدواج -نا ملایمتهای زندگی زناشویی که منجر به بالا رفتن آمار طلاق شده - مشکلات جوانان برای ازدواج دائم از قبیل شغل ومسکن وتامین مادی - دخالتهاي مفرط در زندگي هاي زنا شويي{به قول بعضی در جامعه ایران این خانواده ها هستند که با هم ازدواج می کنند نه زوجین}. شرط و شروط هاي سخت وپوچ، مهريه هاي سنگين و..... -كه در واقع دختر فروشي را در جامعه تداعی میکند نه ازدواج ،ونیز عدم مساعد بودن شرایط روحی وروانی و و یا زمانی ومکانی و حتی جسمی بسیاری از زنان ومردان برای ازدواج دائم وتشکیل خانواده ازعوامل انکار نا پذیرضرورت ازدواج موقت است در واقع ترویج ازدواج موقت می تواند یک دهن کجی به همه بدبختیها وموانع موجود ی باشد که جامعه وخانواده ها در ازدواج دائم ایجاد کرده اند به خصوص آنکه رسول اسلام در روایتی عزب ومجرد بودن در آخرالزم

ان را سفارش کرده اند که روایت آن بعداً خواهد آمد علاوه بر همه اینها وقتی دین میگوید اگر کسی خوف ارتکاب به گناه جنسی را داردواجب است که ازدواج کندحال اگر شرایط ازدواج دائم برای او فراهم نباشد آیاراهی جز ازدواج موقت وجوددارد تا مردم به خصوص جوانان را از گناه جنسی مصون سازد؟ آیا می توان از آنان خواست که شهوت خود را سرکوب کنند که فطعا اسلام نه به این شیوه امر کرده ونه آن را می بسندد علاوه بر آنکه سرکوب غرایز وامیال در دراز مدت موجب عقده

روحی وروانی میگردد وسبب ناهنجاری های اخلاقی ورفتاری میشود که نمونه اش حتی در مورد حی

وانات نیز به تجربه رسیده است از آن گذشته وقتی که مشکل جنسی در جامعه حل شود باز دهی ها نیز بالا میرود زیراعمده وقت مردم به خصوص جوانان صرف فکر ودر گیری بر روی این مسائل نمی شود. چگونه می توان از یک پسر یا دختر14ساله که در اوج شهوت جنسی است انتظار داشت که تا فرا رسیدن سن ازدواج که روز به روز هم بالاتر میرود صبر کند ودر سنی که دیگر از لحاظ جنسی حرارتش تمام گشته وانگیزه جنسی که یکی از عوامل جاذبه ولذت زندگی است کم رنگ گشته است ازدواج نماید در حالی که چنین انتظاری برای نوع افراد جامعه امکان پذیر نیست .حتی بسیاری از متاهلین نیز به این ازدواج نیاز مبرم دارند چه رسد به آدمهای مجرد،آیا میتوان فقط با گفتن جمله "اتقوالله" سر مردم را گرم کرد ؟مگر همه مردم اهل تقوایند مگر ما امام معصوم هستیم که مجسمه تقوا وعصمت باشیم حتی خود ائمه اطهار هم این گونه نبوده اند که خود را در حصر ومنع نگه دارند، ازدواج امام نهم در سن 9 سالگی وتعدد زوجات بسیاری از ائمه گواه روشنی بر این مدعاست وقتی که امیر مومنان با آن تقوی به خود جرات نمی دهد که به زنان ودختران جوان سلام کند ومی گوید که خوف آن را دارم که دلم بلرزد آن وقت انتظار آن است که جامعه امروز با این همه جاذبه ها واختلاط میان زن ومرد با تقواتر از ائمه اطهار باشند ؟این نیاز گردابی است که بسیاری از انسانهای عابد وباتقوا را به کام خود کشیده چه رسد به عوام الناس. شما ببینید در مورد رهبران کلیسا ومسیحیت یعنی همان کشیش ها قانون اینست که کشیش نباید ازدواج کند ولی بسیاری از اینها علی رغم آنکه روحانیون مسیحیتندسرانجام تحت فشار شدید به روابط آزاد ومخفی رو می آورند .متعه نیز هر چند که ابتدائا مال انسانهایی است که در برابر گناه خویشتن دار ودوری گزینند اما اگر باب متعه مضیق شود همین انسانهای با تقوا نیز به کام فساد کشیده می شوندنمی شود که هم راه حلال به روی مردم بسته باشد وهم راه حرام. زیرا نیاز جنسی مانند نیاز به غذاست که باید به طور متناوب اطفا شود والا مخرب وبحران زا می شود روی آوردن شدید جامعه به فیلمهاورسانه های مبتذل "استمنا "گرایشهای هم جنس گری میل به تجاوز به عنف

وروابط نامشروع مخفی نمونه هایی از بحران جنسی جامعه از دیر باز تا به امروز بوده است که نه تنها مشکل از این طرق حل نمی شود که بیشتربه عواقب خطرناک تر دامن میزندبسیاری از عقده های روحی وروانی افراد یا افسردگیها یی که به صورتهای مختلف خود را نشان می دهد حاصل حبس طولانی مدت نیروی جنسی و محرومیت از ارضای شرعی متناسب با نیاز است این نیاز مانند

آبی میماند که اگر مانع و سدی در راه جریان آن قرار داده شود و در پشت آن جمع گردد سرانجام سد را شکسته ونتیجه ای جز خرابی وویرانی ندارد بنا براین غریزه سکس یک نیاز وواقعیت اساسی در وجود انسان است و بخش لا ینفک و طبیعی از زندگی فکری وعملی هر فرد بالغی است که نقش عمده ای در ساختار شخصیتی وروحی وروانی انسان ایفا می کندهم لگد کوب کردن ومنکوب نمودن آن کار خطایی است وهم آزاد ورها گذاشتن وهیچ حدو مرزی برای آن قائل نشدن خلاف شان انسانی است

نکته: فلسفه عمده ازدواج موقت برای اطفای نیاز جنسی است {که بر خلاف باور جامعه مااین نیاز بک امر کاملا با ارزش ومهم ومقدس است نه یک نیازسخیف وحیوانی} وازدواج دائم در جائیست که طرفین علاوه بر انگیزه جنسی میل وعشق قلبی وعاطفی شدید به یکدیگر داشته باشند واین فرق اساسی در ماهیت بین این دو ازدواج است شناخت جایگاه هر یک از این دو ازدواج مهم می باشد به عنوان مثال کسانی که فقط یا عمدتا به خاطر نیاز جنسی ازدواج دائم می کنند زندگی آنان از ثبات وانگیزه لازم برای بقا بر خوردار نیست ودر عوض کسانی هم که به یکدیگر عشق وعلاقه عاطفی وقلبی مفرط دارند ازدواج موقت برای آنها کار ساز نیست زیرا این نوع نیاز، محتاج پیوند ابدی است وتنها این نوع ازدواج است که پا سخگوی عشق آنهاست وبه گفته بهتر حکمت ازدواج موقت تشکیل خانواده - ایجاد نسل وانس دائمی است وحکمت ازدواج موقت اطفای موقت نیاز روحی وجنسی و عاطفی در شرایط اضطراری و برای دوری از گناه است نکته دیگر اینکه نباید میل به این ازدواج را فقط در وجود مردان جستجو کرد بلکه این میل در وجود زنان ودختران اگر بیشتر از مردان نباشد کمتر هم نیست ودلیل آنکه مردان بیشتر به این امر روی می آورند این نیست که شهوت یا نیاز عاطفی در وجود آنان بیشتر از زنان است بلکه موانع متعددی که برای قشر مونث در جامعه است آنها رااز این جهت محصور نموده والا به فرموده پیامبر اسلام که میفرمایند: شهوت جنسی در زنان 9 برابر مردان است می توان فهمید که تنها عامل عدم بروز این میل در آنها علاوه بر حیای

ذاتی چیزی جز ترس ورعب نیست وقتی آنان نتوانند از آرادی لازم برای اطفای شرعی میل خود بر خوردار باشنددچارعقده جنسی میشوند که بسیاری از بد حجابیها وآرایشهای آنچنانی دختران حاصل همین موضوع است که این وضع نه تنها مشکلی را از آنها حل نمی کند بلکه به بحران جنسی مردان نیز بیشتردامن می زند .
در اینجا از کسانیکه می خواهند نسنجیده وبی هدف با بد حجابی مبارزه کنند باید عرض کرد که در وهله اول باید با ریشه ها وعوامل این مسئله آشنابود این افراد به جای آنکه به ریشه مسئله فکر کنند دائم می خواهندشاخ وبرگها را بزنند در حالی که باز شاخ وبرگهای دیگری از جای دیگر رشد میکند مبارزه با بد حجابی اگر در مان ریشه ای نداشته باشد مانند مبارزه با ماهواره است که هر چه بیشتر جمع کردند مردم بیشتر به آن رو آوردند شما اول اصل قضیه را حل کنید یعنی زمینه رشد ازدواج موقت را فراهم نموده وسنتها ی غلطوموانع موجود برسر راه ازدواج دائم را نیز مرتفع كنید

آنگاه بدون نیاز به مبارزه خواهید دید که هم بساری از بدحجابیها هم گرایشهای شدید به ارضائات و روابط نا مشروع و هم تجاوزهاومزاحمتهای جنسی از جامعه رخت بر می بندد{فراموش نکنیم که در یک کشور غربی بسیار به ندرت می بینید که یک جوان برای دختری بوق بزند یا به او متلک گویدیا مزاحمت برای او ایجاد کند در یک جامعه غربی دختران ترسی از تجاوزبه عنف یا مزاحمتهای خیابانی ندارند وآزادی اجتماعی آنان توام با امنیت است چون مشکلی به نام بحران جنسی در آنجا نیست بد نیست بدانید که بر اساس آمار منتشر شده میزان تجاوز به عنف در برخی کشورهای غربی مثل انگلیس همه ساله رو به کاهش است در حالی که در کشور ما اگر ادعا نکنیم که این آمار رو به افزایش نیست رو به کاهش هم نیست} آقایانی که 30سال با بد حجابی مبارزه کردند ولی موفق نشدند وبلکه بیشتر به آن دامن زدند با به کار گیری راه حل ما میتوانند به مقصود خود برسند کسانی که 30 سال دم از حمایت از نسل جوان سر می دهند اگر وام های کلانی که به ضرورتهای بعضا دست دوم اختصاص میدهند برای ازدواج نیز اختصاص دهند آنگاه می توانند در برابر نسل جوان سر بلند کنند در حالی که بسیاری فقط به خاطر مشکلات مالی نمي توانند ازدواج كننداگر در این سالها به همان اندازه که دم از حمایت از حقوق زنان سر دادند و در بسیاری موارد به اسم دفاع از حقوق زن حقوق مردان را پا یمال کردند وتمام فاصله های بین زن ومرد را از میان بر داشتندجوانان می توانستندبا دیدن عدالت ودین محوری در جامعه جرات بیشتری برای ازدواج به خرج دهند اگر به همان اندازه که به دنبال کاهش نرخ تورمند راه کارهایی هم برای کاهش سن ازدواج در نظر می گرفتند درد بزرگی را درمان می نمودند و بسیاری از فسادها را بر می چیدندآیا اصلامی دانید سن ازدواج دختران در فرهنگ اسلام چه سنی است امام صادق علیه السلام می فرماید:از سعادتهای مرد آنست که دختر خود را قبل از آنکه در خانه او حیض ببیند شوهر دهد در جای دیگر می فرمایند:دختران بکر مانند میوه بر درختنداگر موقع رسیدن آن را نچینندآفتاب آن را بر بالای درخت فاسد می کندوبادآن را به اطراف می اندازددختران بکر نیز همین طورند اگر برسندبه آن چیزی که زنان می بینند(حیض) دوایی جز شوهر کردن ندارند. خوب این سخن می رساند که اسلام دینی است که با تدبیر، تمام مشکلات نسل بشر را از قبل حل نموده ولی ما آن را کنار

گذاشته وبه فتوای عقل ناقص خود عمل می کنیم وقتی می شنویم که در فلان کشور اسلامی دختری در سن 11 سالگی دومین فرزند خود را به دنیا آورده یا در یکی از کشورهای غربی مردی

70 ساله با دختری 18 ساله ازدواج می کند یا شنیدنی تر از آن مرد کهنسالی در عربستان که حدود 110 سال از عمرش می گذرد با دختری 14 ساله ازدواج کرده وهر دو از ازدواج خود اظهار رضایت می کنندآنوقت می دانیم که باورهای ما در مورد ازدواج وسن تزویج چه اندازه غلط است د

 

ر اینجا باور بر این است که یک جوان مثلا25 ساله باید با دختر 25 ساله یا یک سال اینورو آنور ازدواج کند واگر بر فرض 6- 7 سال اختلاف سنی شان باشد داد وفریاد روانشناسان به اصطلاح خانواده بلند می شود در اینجا ملاک سن مهم تر از ملاک عشق وعلاقه است حال بحث ما که در مورد متعه است اینجاها اهمیت می یابد حتی اگر هیچ مانع عمده ای هم بر سر راه ازدواج دائم نباشد باز هم متعه یک ضرورت است چه رسد به اینکه دهها سنت وباور وفرهنگ غلط بر سر راه ازدواج وجود دارد.در این مملکت تعصبات سنی آنقدر شدید است که اگر یک مرد 40 ساله عاشق ودلبسته دختری مثلا 18 ساله شودیا بر عکس این را باید به منرله یک خیال خام تصور کند حرفما

ن هم این شده که آدمها باید با طرفی ازدواج کنند که جای بابا یا مادرشان نباشند .خوب احمقها این را نمی گویید که اگر آقایی با هم سن خود ازدواج کند آن خانم جای خواهرش محسوب می شود یا

اگر خانمی نیز با هم سن خود ازدواج کند مسلما با کسی ازدواج کرده که جای برادر اوست!!!! آقایانی که عزم مبارزه با بد حجابی را دارند آیا از خود سوال نموده اند که چرا در دورانهای گذش

ته وضع حجاب در جامعه خیلی بهتر از الان بوده وچرا در زمانهای مدید حجاب رسمی در جامعه ما " نقاب" بوده وهیچ کس نمی توانسته صورت یک زن یا دختر را در کوچه وخیابان ببیندجالب اینجاست که در زمان قاجار یکی از کارکنان کنسولگری انگلیس وقتی که با وضع حجاب بسیار شدید زنان ایرانی مواجه می شود که همه بلا استثنا نقاب بر صورت دارند آنقدر در آرزوی دیدن صورت یک زن ایرانی حسرت زده میشود که بالاخره به یک نفر مبلغی میدهد وان شخص هم او را مخفیانه به پشت دیوار باغی میبرد که در آن باغ زنها مشغول گل چیدن بودند ونقابهای خود را برداشته بودند وبالاخره این انگلیسی به آرزوی دیرینه خود میرسد ولی امروز وقتی که از یکی از غربیها در مورد وضع پوشش زنان ودختران ایرانی ومقایسه آن باکشور خودش آمریکا سوال میشود می گوید:که وضع لباس وپوشش زنان ایرانی بدتر وبا زرق وبرق تر از آنجاست .. حال بیاییم از خود سوال کنیم

چرا؟ اگر در 100 سال گذشته وضع حجاب بهتر بوده لذا باید ریشه این مسئله را در وجود عملکرد نظام و بعضی فرهنگ های خشک به اصطلاح مذهبی بعد از انقلاب بجوئیم نه در وجود زنان چون زنان جامعه ما امروزدر اصل وریشه همان زنان دورانهای گذشته اند البته بد حجابی عوامل غیر جنسی مثل جهالت وضعف دیانت یا حتی عوامل سیاسی هم دارد اما می خواهم بگویم اگ

ر فقط یک سوم دلایل بد حجابی دختران عوامل جنسی داسته باشد با حل کردن بحران جنسی می توان کمک زیادی به حل آن نمود نه فقط با فشار آوردن به ظواهر فکر کنیم مشکل حل شده است از این گذشته حجاب وعفت از جامعه ای متوقع است که در درون خود مشکل ونیاز جنسی افراد حل شده باشدما میخواهیم حجاب وعفت را به نحو اشد وحتی سر سختانه تر از قران

در جامعه جا بیندازیم در حالی که از هر کشور دیگری در ایجاد شرایط لازم برای اطفای نیاز جنسی مردم بی توجه تریم آنگاه باید هم دیگران بیایند وبه ریش چنین اسلامی بخندند و مدافعین حقوق بشر از وضعیت موجود در این کشور اظهار نگرانی کنند
حجاب وعفت در جامعه ای شکل میگیرد که قبلا نیاز جنسی در آن حل شده باشد چون این دو رابطه کاملا نزدیک وتنگاتنگ با هم دارندزیرا تنها کسی میتواند در ورای حجاب ودر ورای عفت آرام بگیرد که از لحاظ جنسی آرامش داشته باشد و این نیاز جنسی است که انسان را هم از حجاب وهم از عفت جدا ودور میکندآقایان عزیز اجرای اسلام ناب شرایط ومقدمات دارد اجرای حجاب

وعفاف ناب هم مقدمه دارد وآن مقدمه وقتی حاصل میشودکه شما بتوانید در برابر کسی که اهل عفت یا اهل حجاب نیست بگویید :چرا در حالی که راه حلال وآسان برای اطفای نیازاو بوده از حریم حجاب وعفت بیرون آمده تازه خدا را هم شکر کنید که در میان هزار آدم توی این جامعه یک آدم هم عفیف یافت میشود اصلا ما که دم از اسلام ناب می زنیم اول باید ببینیم این واژه به چه معنی است ؟ اسلام ناب یعنی جامعه ای که همه ابعاد وسنتهای دین در آن جاری وزنده باشد حتی اگر یک بعد اسلام هم اجرا نشود آن اسلام ناقص ومعیوب است ودر واقع اسلام تبعیضی است یعنی همان که در قرآن آمده:{نُومِنُ ببعضٍ ونکفُرُ بِبَعض }وآنگاه کشور ما چه فرقی با کشورها ی سنی مثل افغانستان وعربستان و....خواهد داشت چون همان عیبی که ما بر آنان میگیریم واسلام آنان را

ناقص ونا رسا می دانیم متوجه خود ما نیز هست اگر می خواهیم فرهنگ عفت را در جامعه حکمفرما کنیم باید فرهنگ ازدواج آسان وفرهنگ ازدواج موقت را نیز حکمفرما کنیم تا اسلام تک بعدی نشود نه اینکه به یک بعد ایمان داشته باشیم ووبه بعدی دیگر کافر باشیم مگر نه اینکه ازدواج آسان {دائم وموقت}هم بخشی از اسلام وسنتی از سنتهای آن است حتی در مورد ازدواج دائم هم جامعه از اسلام تبعیت نمی کند وبیش از 90 درصد آداب ورسوم وسنتهای ازدواج دائم درست نقطه مقابل اسلام است ودر بعضی موارد فقط صیغه عقد آن اسلامی است وبس ،در حالی که شما اگر به کشوری مثل افغانستان که این همه تحقیرشان هم می کنیم قدم بگذارید می بینید که آداب وسنتهایی از اسلام را در امورشان مورد توجه وعادت قرار داده اند که ما ایرانیها حتی نمی دانیم که این مسائل جزء اسلام ومستحبات آن است اگر شما می خواهید ازدواج اسلامی را مشا هده کنید بهتر است که یک سفر به کشوری مثل مالزی داشته باشید آنوقت از اسلام خودمان خجالت خواهیم کشید..بگذریم که از بحث اصلی دور شدیم.

تعصبات افراطی:
از موانع موجود بر سر راه اشاعه ازدواج موقت یکسری تعصبات افراطی وجاهلانه در جامعه ماست جامعه ما متاسفانه به دو درد بزرگ اجتماعی گرفتار است یکی تعصبات کور ودیگری چشم وهم چشمی ها وتقلیدهای افراطی ؛رسول اسلام میفرماید هر کس در وجودش ذره ای تعصب{منفی }باشد در قیامت با اعراب جاهلی محشور میشود" اصولا تعصبات جاهلی در جامعه ای ریشه دارد که عقل گرایی در آن ضعیف باشد وهر چه عقل وتفکر کمر نگتر باشد تعصب نیز رنگ بیشتری به خود می گیرد وقتی جهل دینی دامنگیر ما میشود عرق های منفی وبدعتها رشد می یابد اینکه ما به نماز اول وقت متعصب باشیم یا به ترک دروغ وغیبت اصرار کنیم یا نگذاریم انسانهای اوباش مزاحم خواهر یا دختران عفیف ما شوندتعصب خوبی است ولی اگر کسی بخواهد با نزدیکان ما از راه

شرعی مثل ازدواج موقت رابطه داشته باشدچراباید با تعصبای افراطی خودتا مرز ریختن خون او جلو رویم{کما اینکه از این اتفاقات افتاده است} جالب اینجاست که همه مشتاقانه دنبال موردی {ترجیحا باکره}برای ازدواج موقت می گردند وانتظار دارند بدون مانع به هدف خود برسند ولی آنچه را که برای خود می خواهند برای دیگران نمی خواهند یعنی وقتی نوبت خواهر یا دختر یا مثلا مادر بیوه خودشان میشودچنان ناموسی ومتعصبی میشوند که حد ومرز ندارد اگر شما متعه شدن نو

امیس خود را گناه می دانید باید ازدواج موقت خودتان با ناموس دیگران را هم گناه بدانید
به هر حال تا زمانی که این فرهنگ غلط واین تعصبات افراطی در جامعه ماست نمی توان امیدی به جا افتادن فرهنگ متعه در جامعه داشت به علاوه اینکه اگر نزدیکان انسان با میل ورغبت به چنین ازدواجی راضی میشوند این به معنای نیاز آنهاست چون تا نیاز نباشد کسی ازدواج نمی کند نه تنها در این مورد که مسئله ای شر عی است حتی اگر خدای نکرده اگر یکی از نوامیس انسان از راه حرام وبا رضایت خودش با کسی رابطه بر قرار بکند آنجا هم جای این گونه تعصبات نیست چون به همان اندازه که در این رابطه مرد مقصر است زن هم مقصر است واگر مسئله تنبیه وخشونت است هر دو سزاوار تنبیهند آن هم از طریق قانون نه به دست ما بله تعصب در جایی خوب است که اولا ناموس انسان خودش هم عفیف باشد ودر ثانی کسی بخواهد از راه حرام بر او مسلط شود {.آنهم فقط از راه نهی از منکر نه اقدام ،چون اگر دختر خود بالغ باشد حق اقدام وشکایت منحصر به خود اوست نه کس دیگر}بنا بر این تا زمانی که آنچه را برای خود می پسندیم برای دیگران نخواهیم نمیتوان فرهنگ ازدواج موقت را در جامعه جا انداخت نمونه دیگر این تعصبات غلط در جائیست که مثلا بعضی وقتی نوبت خودشان است میخواهند تا مرز بی نهایت آزادی ولذت نا مشروع با دختران مردم داشته باشند ولی وقتی به خواستگاری می روند می خواهند دختر ی بگیرند که چشم نا محرم به او نیفتاده باشد در حالی که اگر چنین دختری هم یافت شود تنها کسی لیاقت تصاحب کردن او را دارد که خود او هم در عمرش چشم بد به نا محرم ندوخته باشد.این انتظار وتعصب که کسی از راه شرعی هم نباید به دختر مورد نظر شما دست زده باشدباز تعصبی افراطی است که عمدتا در جامعه ایران وجود دارد و اسلام نیز حرفی از تایید چنین تعصب واعتقادی به میان نیاورده است شما هر قدر تعصب به خرج دهید باز اسلام این حق را برای زن چه قبل وچه بعد از ازدواج شما با او قائل شده است و همان زنی را که این همه به او علاقه دارید واو نیز عاشق شماست به گونه ای که فکر می کنید تا ابد مال یکدیگرید بعد از فوت شما دیر یا زود با کس دیگری ازدواج میکند وگویا که از این همه عشق وعشقبازی وعزیزم گفتن ها خبری نبوده بنابراین اگر تعصب وغیرت من وشما کار بجایی بود میبایست اسلام نگذارد که مثلا زن بعد از فوت شوهر با کس دیگری ازدواج کند بلکه ازاو بخواهد که هم چنان به همسر قبلی خود وفادار بماند.
لذا بهتر است که ما نیز به چیزهایی که مصداق غیرت یا وفاداری یا عفت نیست این عناوین را اطلاق نکنیم وبا منش دین همراه باشیم

چندی قبل کتابی تاریخی مربوط به جریان حمله آقا محمد خان قاجار به کرمان را مطالعه می کردم یکی از وقایع اسفبار وحزن انگیز مربوط به این حمله آن بوده که وقنی مردم کرمان خود را در آستانه شکست وحمله آقا محمد خان به شهر می بینند از آن جا که می دانستند سربازان با ورود به شهر علاوه بر کشتار، به نوامیس نیز تجاوز خواهند کرد عده ای از مردان زنان یا دختران خود را می کشتند یا خفه می کردند تا به دست سربازان نیفتند عده ای از زنان ودختران هم خودشان خود کشی می کردند وخود را در چاه می انداختند برایم معلوم شد که تعصبات وجهالتهای افراطی

مذهبی مر بوط تنها به زمان ما نیست ودر قدیم گاه شدیدتر از الان بوده البته مسئله تجاوز به زنان ودختران در زمان قدیم با ورود هرلشکر متجاوزی به هر شهر امری مرسوم وعادی بوده ولی معلوم نیست که آیا ناموس کشی هم همیشه وجود داشته یا فقط در همان مورد مذکور اتفاق افتاده؟خوب اینجا سوال قرآنی "بای ذنب قتلت" مطرح می شود که آیا اگر دشمنی به شهر وسرزمین

اسلامی تجاوز کند ونوامیس را هتک کند گناه آن به گردن زنان یا شوهران آنان یا به گردن متجاوز است اگر زن بی گناه است به چه جرمی باید کشته شود ؟ آیا این مورد از مصادیق فحشا است وزن گناهکار و مستوجب عقاب است؟ کجای دین این اختیار را به مردان می دهد که در چنین شرایطی زنان یا دختران خود را به قتل برسانند این درست همان مصداق "جاهلیه الاولی" دنیای عرب است که آنها هم همین دیدگاه را اعمال می کردند ویکی از دلایل زنده به گور کردن دخترانشان این بود که می ترسیدند در جنگها اسیر شوند واسارت آنها برایشان مایه ننگ گردد حال این جاهلیت اسلامی با آن جاهلیت کفر چه فرقی دارد؟ در جریان حمله آمریکا به عراق نیز عده زیادی از زنان ودختران عراقی در اردوگاه های آمریکایی توسط سربازان مورد هتک قرار گرفتند بعضی از این زنان بعدا از ترس کشته شدن توسط خانواده یا همسرانشان یا به خاطر حس باصطلاح لکه ننگ به دامان نشسته شان دست به خودکشی می زدند این ترس بی جا از چیست ؟ از گناه ؟ کدام گناه؟ این غیرت افراطی مردان نامش چیست ؟ غیرت دینی ؟!!اینها نه مصداق عفت وغیرت است ونه حتی قصاص قبل از جرم ،به این گونه اعمال شنیع که گویا زن را مال التجاره خود حساب می کرده اند که هر بلایی را که دوست داشته اند بر سر او بیاورند جز جهالت ووحشیگری وحیوانیت محض نمی توان نامی گذارد

امروز هم با وجود آنکه مدعی رشد وتعالی اسلام وعقل گرایی در جامعه هستیم گاه در جراید می خوانیم که مثلا دختری به جهت داشتن رابطه نامشروع به دست خانواده خود به قتل رسیده یا حتی بدتر از آن در جایی خانواده هایی بدون یقین وفقط به صرف شک وگمان بد در مورد نوامیسشان دست به چنین جنایاتی می زنند بر فرض دختری دست به رابطه نامشروع هم بزند باز جرم او در شرع تازیانه (حد یا تعزیر) است نه قتل ،خوب آیا فکر می کنید در قیامت خداوند این گونه غیرت مداریها را تحسین می کند یا این که این آدمها را با صورت به جهنم می اندازد آیا گمان می شود که جرم زنا بدتر از قتل است ؟ اینکه شما بیایید به خاطر مثلا زدودن لکه ننگ خانوادگی دختر یا خواهر خود را به قتل برسانید به جای زدودن لکه ننگ بی عفتی لکه ننگ قتل را جایگزین آن می کنید این مثل آن است که ما بخواهیم نجاستی مثل خون را بانجاست بدتری مثل ادرار پاک کنیم در ثانی چرا خانواده ها ریشه این بزهکاری را در دلایل دیگر مثلا فاسد بودن خودشان جستجو نمی

کنند طبیعی است فرزند زناکار معمولا از پدر یا مادر زناکار یا زنا دهنده زاده می شود بنابراین اگر ریشه در لجن رشد نکرده باشد دلیلی ندارد که آفتش تلخ وفاسد شود تازه چه بسا انسانهایی که بعد از زنا وعمل خلاف متنبه شده وتوبه کار گردند بنابراین اگر قرار بود خداوند هم مثل ما غیرتهای این چنینی اعمال کند می باید الان دو سوم نسل بشر را نابود کرده بود

البته غیرتهای افراطی تنها منحصر به مردان نیست زنان هم در بعضی جاهها غیرتهایی از خو

د نشان می دهند که هیچ تا ییدیه دینی ندارد که در مبحث تعدد زوجات به بعضی از مصادیق آن اشاره خواهیم کرد

راه حل اسلام ودیگران:
شما می دانید که غرب وبسیاری از کشور های دیگر نیاز جنسی جامعه خود را با کاباره ودیسکو وآزادی جنسی حل کرده انددر غرب تعدد زوجات وازدواج موقت وجود ندارد بنا بر این نیاز خود را به این صورت برطرف کرده اند وجود این نوع آزادیهادر کشورهای دیگر نشانه این است که هیچ جامعه ای موافق ریاضت جنسی نیست در این جوامع مرد ان از آنجا که نمی توانند تعدد زوجات داشته باشند واز جهتی هم نیاز جنسی مرد با یک ازدواج حل نمی گردد وهمچنین نیاز جنسی جامعه مجرد هم لا ینحل مانده بنا بر این هیچ راه حلی برای رفع این معضل جز آزادی جنسی به ذهن آنها نرسیده است ولی اسلام در 1400 سال قبل دو راه حل را عنوان کرده تا این دو راه جایگزین آزادی جنسی باشد وآن تعدد زوجات وازدواج موقت می باشددر واقع در اسلام خانه عفاف به جای کابار ه وخانه فساد ومتعه وتعدد زوجات به جای آزادی جنسی قرار می گیرد وراه آن را می بندد این مسلم است که هر چند شهوت زن بیش از مرد است اما نیاز جنسی وعاطفی زن با یک مرد حل می شود ولی مرد این گونه نیست چون اگر مشکل عاطفی اش با یک زن حل شود مسئله جنسی در غالب آنها هنوز داغ و تکثر طلب وحتی لا ینحل باقی می ماند والبته این نشانه شهوت پرستی مرد نمی باشد که عده ای آمده اند ازدواج موقت وتعدد زوجات را نوعی افراط وشهوت پرستی معرفی کرده اندخیر این فقط یک نیاز است انسانی شهوت پرست نامیده می شود که خارج از نیاز به دنبال لذت باشددر حالی که نیاز جنسی مرد عموما با یک ازدواج ویک زن حل نمی شود وقتی که شما در طول روز 3 وعده غذا می خورید کسی به شما نمی گوید شکم پرست چون 3 وعده نیاز بدن است مرد در نیاز جنسی از لحاظ کمّّی تعدد طلب است و این که خداوند به مرد اجازه تعدد زوجات را داده حاکی از همین نیاز است وخداوند هم آنرا محکوم نکرده که هیچ تایید هم نموده این نیاز کمی وتعددخواهی در مرد بازمثل نیاز تعدد گونه انسان به طعام است همان گونه که شما اگر چند وعده طعامی مثل هم بخورید دیگر از آن خسته می شوید وبدتان می آید مثلا یک ماه متوالیا فقط کباب بخورید دیگر حتی با وجود گرسنگی شدید هم میل به خوردن کباب نخواهید داشت بنا بر این اکتفا کردن مرد به یک زن هم به همین صورت است که کم کم مرد از ارضای جنسی با یک زن خسته می شود وکار به مرحله ای می رسدکه فقط برای اطفا به او نزدیک می شود نه لذت بردن هر چند که از لحاظ عاطفی ممکن است مرد همسرش را بسیار دوست داشته باشد ولی نیاز جنسی مرد به غیر همسر ربطی به دوستی عاطفی ندارد و نشانه این نیست که مرد همسر خود را دوست ندارد یا عشق او نسبت به وی کمرنگ شده است.

دفع شبهه تضییع کرامت زن:
یکی از اشکالاتی که بعضی به مسئله متعه نموده اند اینست که می گویند متعه نوعی اهانت

به شخصیت وکرامت زن می باشد در واقع با حق معنوی واخلاقی او ساز گاری ندارد . در جواب این گروه که به خیال خودشان مدافع حقوق زن می باشند باید گفت که1-اصل ازدواج موقت از ناحیه خداوند تشریع گرد یده است ولازمه اشکال شما انتقاد از دین است ومی خواهید بگویید که شما به حقوق زن بهتر از خدا آگاهید وخداوند با این حکم به حقوق زن تجاوز نموده است{اَتُنَبئونَ اللهَ

بما لا یَعلَمُ فی السّمواتِِ ولا فی الارض}2- اهانت در جائیست که مرد به عنف یا از طریق غیر شرعی بخواهد زن را تصاحب کند وبه او دست درازی نماید ولی درمتعه مرد با رضایت زن واز طریق شرعی با او رابطه بر قرار می کند و تجاوز یا زور و اجباری در کار نیست که اهانت محسوب ش

ود3-هر زنی که متعه می شود نشانه آن است که خود او به این ازدواج نیاز دارد واگر نیاز او بیش از مرد نباشد کمتر هم نیست یک ضرب المثل اسکاتلندی می گوید:"هیچ زنی در راه رضای خدا با مردی ازدواج نمی کند " بنا براین هرعاقلی اذعان می کند که تن دادن زن به ازدواج به خاطر نیاز خود اوست. 4-اگر منظور از توهین بعد جنسی ازدواج موقت است باید ازدواج دائم هم توهین به زن باشد چون در ازدواج دائم نیز مرد با زن رابطه جنسی دارد اصولاچه زن وچه مرد آنهم چه در ازدواج موقت وچه غیر موقت حداقل نیمی از انگیزه شان مربوط به بعد جنسی است واین یک امر کاملا طبیعی است 5-هر ازدواج موقتی به هدف وانگیزه جنسی صورت نمی گیرد 6-اصلا چرا شما مسئله جنسی رایک امر سخیف ومنفور می دانید خوب شما دید وفرهنگتان را عوض کنید وبه این مسئله به دید یک امر مهم ارزشمند وشریف وانسانی نگاه کنیداصل همین مسئله جنسی یکی از شاهکارهای مرموز ودر خور تامل خلقت است که برای اهل تفکر وتدبیر اسرار وحکمتهای زیادی را به همراه دارد.7-شاید اینکه فکر شود رابطه افراد از طریق متعه موجب کاهش حس عشق وگیرایی روحی بین آنها می شود این هم هیچ حجت ودلیلی بر آن نیست کم نبوده اند افرادی که متعه کرد ه اند ولی بعد به یکدیگر دلبسته شده وبا هم ازدواج دائم نمود ه اند خود بنده شخصی را می

شناسم که با خانم بیوه 20 ساله ای ازدواج موقت کرده بود بعد از اینکه عده شان تمام شده بود این آقا شدیدا عاشق ودلبسته خانم شده بود ودیگر نمی توانست او را فراموش کند {نه به خاطر مسئله جنسی بلکه واقعا یک عشق قلبی وحقیقی }خوب آن خانم هم قبل از آنکه بفهمد این آقا چه قدر به او دلبسته است وقبل از اینکه این شخص به سراغ او برود با کس دیگری ازدواج{دا

ئم} کرده بود بنا براین آنچه موجب حس تنفر ودلسردی دو جنس مخالف می شود رابطه نا مشروع است در حالی که افراد جامعه با متعه به عنوان یک ازدواج دینی و مشروع می توانند هم تجربه عشقی وهم تجربه جنسی کاملی را درک نمایند ودرست مانند ازدواج دائم از تمام مواهب آن بر خوردار شوند 8- شمابرچه اساسی می گویید متعه منافی با شخصیت زن واهانت به اوس

ت در حالی که متعه یک نوع ازدواج است وفرق ماهوی آن با ازدواج دائم فقط وفقط در این است که متعه ازدواج زمان دار است وآن دیگری نه .در ازدواج دائم دو طرف قصد دارند که همیشه ز

وج باشند ولی در متعه قصد می کنند که برای 10 سال یا 2 سال یا 2 ماه یا... زوج یکدیگر باشند لذا اگر زمان دار بودن ازدواج اهانت به زن باشد طلاق را نیر باید ممنوع کرد چون آن هم اهانت است زیرا انقطاع ازدواج به هر صورت باید منافی با شخصیت زن باشدلذا همان گونه که نمی توان طلاق را در بعضی جاها مطلقا نفی کرد متعه را هم نمی توان نفی کرد چون طلاق حقیقتا در بعضی جاها مستحب وبلکه ضروری است متعه هم در مورد بعضی افراد ضروری ولازم است9- اگر هم منظورتان اینست که مرد متاهلی که متعه می کند به زن اول خود اهانت کرده باید عرض کنم که متعه چنین مردانی قطعا بیانگر نیاز جنسی آنان است که با یک زن حل نمی شود واگر آنها را از متعه منع کنیم یا مرتکب زنا می شوند یا تجدید فراش می کنند ودر این صورت کار برای زن اول سخت تر می شود چون زن متعه ای با همسر او علقه ابدی ندارد ودیر یا زود می رود وبرای شوهر هم بیشتر جنبه ودلیل جنسی دارد نه عاطفی ولی زن دائمی دیگر یک هووی واقعی برای زن اول است خوب حال کدام یک بهترند؟ نکته:ممکن است کسی بگوید تضییع کرامت زن یعنی اینکه کسی که متعه می کند به زن به عنوان یک موجود جنسی نگاه می کند جواب: اولا خود شریعت هم زن را موجود جنسی می داند وهمین که حجاب را بر زن تحمیل کرده وبر مرد تعیین نکرده حاکی از همین مطلب است زیرا نگاه مرد به زن همیشه نگاه جنسی است چه به صورت آزاد چه به صورت ازدواج کردن دائم یا موقت اگر زن موجودی مانند مرد بود چرا می بایست به وسیله حجاب از چشم مرد مخفی باشد بنابراین جنسی بودن زن امری واضح است وعیبی هم برای زن نیست واصلا یکی از لازمه های خلقت زن است که بدون آن اصلا زن زن محسوب نمی شود اشکال واشتباه فقط زمانی به

وجود می آید که ما بگوییم زن فقط موجود جنسی است وبس .خیر ما زن را موجود با کرامتی می دانیم که مانند مرد تمام جنبه های فکری ومعنوی وکمال را داراست وبعد جنسی فقط یکی از نمودها وابعاد وجودی زن است که البته نموداین بعد نسبت به مرد خیلی خیلی بیشتر است ثانیا:یکی از مکروهات در عقد موقت این است که ازدواج فقط برای جنبه جنسی صورت گیرد بنابر این ما هم قبول داریم که نباید فقط به این دیدوانگیزه به ازدواج موقت روی آورد ثالثا: در ازدواجهای موقت جنبه عاطفی زیادبه چشم خورده ومی خورد وگاه حتی جنبه عاطفی آن غلبه بر بعد جنسی دارد بنا براین عملا در نکاح موقت بعد عاطفی ملحوظ است در ست مثل ازدواج دائم مخصوصا اینکه در نکاح موقت به خاطر کوتاه بودن زمان "گیرایی وعلاقه گاه بیشتر از نکاح دائم است چون در نکاح

دائم بعد از گذشت مدت طولانی آن عواطف وعشق شدید معمولی وگاه سرد می شود علاوه بر آن اختلافات وکشمکشهایی که بعضا درزندگی دائم هست که چهره زندگی وعواطف دو طرف را نسبت به هم مخدوش می کند در نکاح موقت وجود ندارد علاوه برآن در زندگی دائم نیمی از علاقه وتوجه مرد به فرزندان است ولی در نکاح موقت تمام توجه وعلاقه مرد معطوف زن می باشد رابعا: اگر با ازدواج موقت زن از شخصیت ساقط می شود مرد هم باید در چشم زن از شخصیت ساقط شود چون آن چیزی که شما به عنوان دلیل تضییع کرامت زن نام می برید در مورد مرد هم هست!!
جالب است که در غرب زنان بی شماری قبل وحتی بعد از ازدواج روابط آزاد جنسی با مردان دارند و به این مسئله به عنوان اهانت نگاه نمی شود حال چرا در مسئله متعه که یک امر شرعی ومورد اذن خدا است این مسئله اهانت تلقی می شود ؟

متعه مبدل حرام به حلال:
بعضی دوستان که با من در تماسند از اینکه در اسلام چیزی به نام ازدواج موقت آنهم به این سادگی وجود دارد اظهار تعجب وناباوری می کنند .اما یکی از دوستان اشکال خوبی را مطرح کرده که لازم دانستم این اشکال وجواب آن به صورت عمومی مطرح شود وآن اینکه اگر به جای زنا وهر فساد جنسی راه حل متعه وجود داشته باشد در این صورت دیگر هر کس که بخواهد رابطه نا مشروع با دیگری داشته باشد آن را تبدیل به متعه می کند ودیگر چیزی به نام زنا وجود نخواهد داشت واگر این گونه است قضیه حضرت یوسف و امثال ابن سیرین چگونه جواب داده می شود در حالی که آنها می توانستند طرفشان رامتعه کنند واین همه نیاز به ابراز تقوا نبوده


جواب :اولا: مسئله صیغه فقط در اسلام آمده ودر زمان حضرت یوسف چیزی به نام متعه نبوده است ولی در مورد ابن سیرین آنچه از ظواهر بر می آید زنی که می خواسته از او کام بگیرد شوهر دار بوده است{وامکان متعه وجود نداشته }برفرض هم که شوهر دار تبوده باید گفت که اگر کسی از وجود متعه خبر نداشته باشد ودر عین حال از زنا وحرام خود داری کند اجر وارزش کار او بسیار بالا تر از کسی است که متعه می کند واین که ابن سیرین خود شاگرد بزاز بوده این زعم که او از این مسئله شرعی بی خبر بوده را تقویت می کند
علاوه بر این متعه مال آدمهای با تقواست بنابراین چه بسا افرادی که راحت بتوانند متعه کنند اما زنا

می کنند زیرا آن قدر بی دین وکم تقوایند که حلال وحرام برایشان چندان فرق نمی کند ویا به خاطر قبح عرفی از راه حرام خود را اطفامی کنند ولی راه حلال را انتخاب نمی کنندکه این هم باز به خاطر کم تقواییست زیرا انسانی که مصر بر ترک حرام باشد وعقوبت گناه برای او خیلی مهم است هیچ گاه خشم خدا را با قبح عرف عوض نمی کند {چه زن وچه مرد} خیلی جاههای دیگر

هم امکان متعه وجود ندارد و زنا نمی تواند تبدیل به متعه شود مثل زن شوهر دار ومثل جایی که زن به ازدواج موقت وصیغه شدن راضی نیست وزنای به عنف صورت بگیرد ومثل عدم امکان متعه باکره در صورتی که مرجع انسان اذن ولی را شرط قطعی می داند{نه اینکه احتیاط واجب دهد} یا مثل محارم انسان(نَسَبی -مصاهره ای ورضاعی) یا کسی که در عده است ومثل عدم امکان متعه نا بالغ وسفیه ودیوانه{"که اذن ولی در همه آنها شرط است واختلافی در آن نیست}ومثل عدم امکان صیغه کردن کافر غیر کتابی ونیز مرتد وعدم امکان متعه زن مسلمان با مرد کافر ویا متعه کردن دختر خواهر یا دختر برادر زن بدون اذن زن یا زنی که به علت وطی به شبهه یا لعان یا افضاء یا وطی با برادر او {قبل از ازدواج} بر انسان حرام ابدی می شوندیا دختر زنی که فرد با آن زن ازدواج ودخول نموده ویازنی که در متعه شرط عدم دخول گذاشته که اینجا زنا می تواند شکل گیردیا مثل دو همجنس {زن با زن یا مرد با مرد}که این هم مفسده ایست که متعه درآن راه ندارد به خصوص اینکه لواط ومساحقه در خیلی موارد یک میل مستقلی است که شخص حتی با وجود داشتن همسر یا امکان ازدواج بازممکن است به آن رو آورد چه رسد به جایی که این عمل به خاطر نبود جنس مخالف وبه عنوان جماع جایگزین انجام شود

بزرگان زیادی در باب متعه صحبتهای علمی دقیقی کرده اندکه ما فقط به دو نمونه اشاره می کنیم

گفتاری از شهید مطهری:
من بر خلاف بسیاری ازافراد"از تشکیکات وایجاد شبهه هایی که در مسایل اسلامی می شود با همه علاقه واعتقادی ک به این دین دار م به هیچ وجه ناراحت نمی شوم بلکه در ته دلم خوشحال نیزمی شوم زیرا معتفدم ودر تمام طول عمرم به تجربه مشاهده کرده ام که این آیین مقدس

آسمانی در هر جبهه از جبهه ها که بیشتر مورد تعرض وحمله واقع شده است با نیرومندی وسرافرازی وباجلوه ورونق بیشتری آشکار شده است. یکی از قوانین در خشان اسلام از دیدگاه مذهب جعفری {شیعه}این است که ازدواج به دوصورت می تواند انجام گیرد دائم وموقت ،این دو د ر بعضی مسائل با هم فرق دارند ودر بعضی احکام نیز مشترکند یکی از چیزهایی که این دو را از هم متمایز می کند اینست که در ازدواج موقت طرفین از لحاظ شرایط ،آزادی بیشتری دارند و به طور دلخواه به هر نحو که بخواهند عقد می بندند در ازدواج دائم زن باید خواه نا خواه مر د را به عنوان رئیس خانواده قبول کرده از ا و اطاعت نماید یا مرد در ازدواج دائم باید عهده دار مخارج زن وزندگ

ی باشد ولی در عقد موقت این گونه نیست .حتی موقت بودن آن نیز نوعی آزادی به طرفین می بخشد وزمان را در اختیار آنها قرار می دهد.... بدیهی است که ما طرفدار این قانون با این خصوصیات هستیم اما اینکه مردم ما به نام این قانون سوءاستفاده هایی کرده ومی کنند ربطی به قانون ندارد.لغو این قانون جلوی این سوءاستفاده ها را نمی گیرد بلکه شکل آنرا عوض می کند ما نباید آنجا که انسانها را باید اصلا ح وآگاه کنیم به دلیل عدم عُرضه ولیاقت در اصلاح انسانها مرتبا به جان مواد قانونی بیفتیم وبه جای انسانها دین وقانون را مسئول بدانیم....... این شهید بزرگوار اضافه می کند:ازدواج دائم مسئولیت وتکلیف بیشتری برای زوجین ایجاد می نماید به همین دلیل پسر یا دختری را نمی توان یافت که از ابتدای بلوغ طبیعی که تحت فشار غریزه قرار می گیرد آمادگی برای ازدواج دائم داشته باشد خاصیت عصر جدید اینست که فاصله بلوغ طبیعی را با بلوغ اجتماعی و قدرت تشکیل خانواده زیادتر کرده است اگر در دوران ساده قدیم یک نوجوان در اوایل بلوغ طبیعی ازعهده شغلی که تا آخر عمر بر عهده او گذاشته می شد بر می آمد در دوران جدید ابدا امکان ندارد یک نوجوان که بتواند دوران دبیرستان ودانشگاه را با موفقیت طی کند حد اقل در سن 22 سالگی فارغ التحصیل می شودو{بدون حساب خدمت سربازی }سه چهار سال هم طول می کشد تا بتواند (علاوه بر یافتن شغل) سرو سامان مختصری برای خود تهیه کندوآماده ازدواج دائم گرددهمچنین در مورد دختران هم همین مسئله وجود دارد{بنابر این ضرورت متعه در چنین شرایطی معلوم وواضح می گردد}

بخشی از سخنان آیت الله مکارم در مورد ازدواج موقت:
... ما معتقدیم ازدواج موقت اگر مورد سوءاستفاده واقع نشود جوابگوی قسمتی از ضرورتهای اجتماعی در مورد جوانانی است که قادر به ازدواج دائم نیستند یا مسافرانی که به خاطر کارهای تجاری یا تحصیلی یا کارهای دیگر مدتی از خانواده خود دور می مانند و مواردی دیگر از این قبیل ..ومبارزه با ازدواج موقت راه را برای توسعه فحشا در میان این گروهها باز می کند مخصوصا درزمان ما که سن ازدواج دائم به علل مختلف بالا رفته واز سوی دیگر عوامل تحریک کننده شهوات بسیار

فراواننداگر این راه بسته شود راه برای فحشا به یقین گشوده خواهد شد باز تکرار می کنیم که ما با هر گونه سوءاستفاده از این حکم اسلامی وآن زا بازیچه دست هوسبازان قرار دادن کاملا مخالفیم ولی سوءاستفاده بعضی نبایدموجب جلوگیری ازاصل قانون {وسنت}شود

دفع شبهه تزلزل بنیان خانواده:
بعضی منتقدانِ ازدواج موقت که در میان آنان بعض افراد سیاسی زن هم دیده می شود وجود متعه را موجب تزلزل بنیان خانواده در جامعه بر می شمارندوبدین وسیله اصل وماهیت آن را به اصلاح

خودشان زیر سوال می برند
جواب: 1-این به معنای انتقاد شما از دین است و می خواهید بگوید که شما جامعه شناس تر از خدا ورسول او هستید و خداوند است که با ایجاد این سنت باعث هتک بنیاد خانواده شده است {اَاَنتُم اَعلَم امِ اللهُ الواحدُ القَهّار}2-برفرض که حرف شما قبول،چرا شما از دهها علتی که سالهای متمادی بنیان خانواده ها را مورد تهدید وآسیب قرار داده غافل مانده وتنها به این سنت دینی حمله ور شده اید آیا عوامل مهمی مثل فقر -اعتیاد -بالا رفتن سن ازدواج - فقرمعنوی- اشکالات موجود در بعضی قوانین خانواده و... از چشم شما دور مانده؟شما اگر اهل همت وهنرید وخود را دلسوز جامعه وجوانان می دانیدحداقل کاری که می توانید بکنید این است که راهکاری را برای کاهش سن ازدواج ارائه داده وآن را عملی کنیدکه بسیاری ازریشه های طلاق وسست بودن اساس زندگی های زنا شویی به این مسئله برمی گردد زیرا هم نیاز جنسی وهم نیاز روحی وروانی که دوعامل استحکام بنیاد خانواده هاست در سنین بالا کاهش می یابد واین کاهش نیاز موجب ایجاد حس عدم نیاز به تشکیل یا ادامه زندگی مشترک می گردد3-ما اصلا قبول نمی کنیم که متعه چنین تاثیری در جامعه بر جای می گذاردزیرا نیاز به ازدواج موقت غیراز نیاز به ازدواج دائم است وچنین نیست که ازدواج موقت جانشین وجایگزینی برای ازدواج دائم یا برعکس محسوب شود زیرا انگیزه وهدف ونیاز در هر یک متقاوت با دیگری است وهیچ یک از این دو نمی تواند جایگزین دیگری قلمداد شود این مثل نیاز انسان به آب ونان است که نه آب می تواند گرسنگی را برطرف کند نه نان می تواند تشنگی را فرو نشاند در حالی که انسان به هر دو نیاز دارد این تفکر غلط است که اگر متعه در جامعه رواج یابد کسی به سراغ ازدواج دائم نمی رود زیرا نباز به ازدواج دائم یک نیاز ذاتی است که دیر یا زود دامنگیر همه می شودوآن نیاز به ثباث وتجدید نسل وداشتن مصاحب دائم در زندگی است لذا اگر ادعای شما درست بودمی بایست در جوامع غربی که فضا آکنده از آزادی جنسی است دیگر کسی ازدواج نکنددر حالی که همه ازدواج میکنند.4- یکی از عوامل تزلزل خانواده ها مسئله بی بندو باری یا کمتر از آن مسئله ضعف عفت است که با ترویج ازدواج موقت در جامعه می توان تا حد زیادی این مشکل را {درزمان قبل از ازدواج برای زنان ومردان وبعد از ازدواج برای مردان }حل وکنترل کردشاید اشکال وارده متوجه دختران باکره باشد که بگوییم چنین فردی

که قبل از ازدواج دائم متعه شرعی شده ممکن است در زندگی زنا شویی از لحاظ روحی وعشقی دچار آشفتگی وتزلزل شود در جواب باید گفت که حالت چنین فردی نهایتا شبیه یک خانم مطلقه است آیا یک مطلقه با ازدواج مجدد نمی تواند زندگی آرام وبا ثباتی داشته باشد که قطعا می تواند بلکه حتی بهتر از زندگی اول چرا باید از لحاظ روحی مشکل داشته باشد در حالی که هیچ جرم وخطایی انجام نداده که عذاب وجدان بگیرد زیرا همانطور که برای یک زن این حق وجود دارد که بعد از فوت یا طلاق همسر با کس دیگری ازدواج کند این حق قبل ازآن ازدواج هم چه به صورت موقت وچه دائم وجود دارد .شما ببینید در کشورهای شرق وغرب که خیلی از دختر خانمها قبل از ازدواج روابط آزادبا جنس مخالف دارند که تازه این روابط نا مشروع هم هست اما بعدا همه ازدواج می کنند وتشکیل خانواده می دهند ومشکلی هم ندارند وهمه چیز عادی است حال بر فرض که یک عده این اشکال شما را قبول کنند ولی به قول شاعر "عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو" چرا با محسنات ووجوه مثبت این قضیه فکر نمی کنید که در عوض متعه می تواند بسیاری از معضلاتی که از هیچ راه دیگری قابل حل نیست بر طرف نماید که مهمترین آن کاهش بزهکاری جنسی ونیز آرامش روحی وروانی برای مردم است بنده خود چند سال قبل با یک جوان 20 ساله آشنا شدم که بعد از اینکه مشکل شدید خود را در این مورد با من در میان گذاشت عنوان کردم که تنها راه ممکن ازدواج است دائم یا موقت بعدهم راهنماییها ی شرعی واخلاقی رادر این مورد برای اوبیان کردم او هم که هنوز شرایط ازدواج دائم برایش فراهم نبود به قول معروف رفت توی خط متعه وصیغه ودر عرض چند ماه 3 نفر را متعه کرد که سه تایشان دختر بودند چند روز بعد از اولین متعه ای که داشت روزی به من گفت که بعد از رابطه جنسی بسیار آرامش یافته وخیلی راحت تر می توانددرس بخواند ودیگر آن التهاب وفشار براو وارد نیست ...
اکثر کسانی که بیش از دیگران تحت فشار روحی وجنسی می باشند بین سنین 14 تا20 سالند چند وقت قبل هم یک نوجوان 16 ساله والبته مذهبی که خودش خجالت می کشید موضوع و مشکل خود را بگوید در نامه ای که به دست من داد عنوان کرد که من شنیده ام شما در کار ازدواج موقت هستید اگر کسی را می شناسید برای صیغه کردن به من معرفی کنید چون دیگر نزدیک است به گناه استمنا کشیده شوم ... . خوب آیا از نظر شما اینها از معضلات ومشکلات نسل جوان ونوجوان نیست

شرعی شدن روابط جنسی!!:
در یکی از وبلاگها اشکالی در مورد متعه شرعی طرح شده بودبه این مضمون که تبعیت از این سنت به معنی شرعی کردن روابط جنسی است .
جواب:1-گویا مفهوم حرف شما اینست که روابط جنسی نباید شرعی باشد بلکه باید به صورت غیر شرعی انجام گیرد 2-مگر در اینکه روابط جنسی با این ازدواج شرعیت یابد چه اشکالی وجود دارد 3-در ازدواج دائم نیز روابط جنسی شرعیت می یابد لذا بایدازدواج دائم را نیز زیر سوال ببرید4-ادعای شما علیه شماست زیرا خودتان می گوئید"شرعی کردن"لذا اعتراف می کنیدکه این رابطه رابطه نا مشروع نیست

اسلام ودو بعدی بودن فرهنگ ازدواج:
بعضی عنوان می کنند که ازدواج موقت با روح جامعه ما در تضاد است وحرفشان اینست که فرهنگ جامعه ما فرهنگ ازدواج دائم است نه موقت .
جواب: ما از شما سوال می کنیم آیا منظورتان از فرهنگ ،فرهنگ اسلام است یا عرفیات عامه؟ اگر منظورتان حرف مردم است که باید گفت اعتقادات وسلایق مردم در جایی که متضاد با حقایق واصول دینی باشد ارزشی ندارد ونمیتوان مصالح اسلام وجامعه را فدای خواست وحرف مشتی انسان جاهل نمود واگر منظورتان فرهنگ اسلام است که در اشتباهید زیرا اسلام هر دو ازدواج را بنیان گذاشته وآن دورا به عنوان مکمل یکدیگر به جامعه عرضه داشته است لذا فرهنگ اسلام هم موید ازدواج دائم است وهم موقت. ثانیا خودتان می دانید که ازدواج دائم جوابگوی همه نیازهای

جنسی وروحی وروانی جامعه نیست ومحکمترین دلیل آنست که بر اساس آمار معلوم شده که حدود 50 در صد از ریشه های طلاق در کشور ماجنبه جنسی دارد{تازه اینها مربوط به زنان ومردانی است که شرم را کنار گذاشته اند و حقیقت راگفته اند والا خیلی ها به علت شرم این علت را ذکر نمی کنند لذا آمار ها بیشتر از این است}که به علت ناتوانی جنسی زن یا مرد یا عدم تمکین دلخواه از جنس مخالف کار را به جدایی می کشاند این افراد را نباید نکوهش کرد زیرا نیاز ولذت جنسی اگر حرف اول را در زندگی زناشویی نزند قطعا حرف دوم را میزند اگر فرهنگ متعه

در میان مردم جا افتد دیگر لازم نیست که مرد برای یک نیاز ساده زن خود را طلاق دهد وبه سراغ یک ازدواج دائم دیگر برود ونیز اگر مرد دچار ناتوانی جنسی باشد غالبا این امر ریشه در عدم مطلوبیت جنسی زن دارد واگر زنان حقیقت را قبول کنند مرد می تواند با یک رابطه جنسی مشروع با فرد دیگری قدرت جنسی خود را تا حدی باز یابد ثالثا:بحث فرهنگ با بحث اقتضا وضرورت فرق می کندببینید مثلا فرهنگ ما اینست که هیچ گاه گوشت اسب نمی خوریم اما اگر دروضع اضطرار واقع شویم ودر حال گرسنگی نزدیک به مرگ قرار گیریم حتی گوشت مار هم می خوریم یا اگر در تشنگی رو به مرگ واقع شویم شراب خوردن هم مباح می شودبنا بر این نام ضرورت را کسی فرهنگ نمی گذارد متعه یک امری است که در شرایط خاص واضطراری تجویز می شود که هدف آن آسایش روحی وروانی ودوری از گناه است بنا بر این ما هم قبول داریم که متعه نباید به صورت یک عادت بی رویه وافراطی وخارج از اضطرار برای مردم در آیدوجای آن فقط در شرایط تنگی ومضیقه است

نقد آیه عفت:
ممکن است گفته شود بر اساس آیه{فَلیَستَعفِِفِ الَّذینَ لا یَجِدونَ نِکاحًاحَتّی یُغنیَهُم اللّه مِن فَضله}انسانها وظیفه دارند جایی که امکان ازدواج دائم برای آنها فراهم نیست عفت ورزند وخویشتن داری کنندنه اینکه سراغ متعه روند واگر متعه امری مقبول بود خداوند به جای امر به عفت به آن امر می کرد

جواب:اولا از کجا می گویید که منظور از نکاح در آیه نکاح غیر موقت است ظاهر آیه چیزی را نمی رساند که مراد از کلمه" نکاح"فقط نکاح دائم باشد واگر کسی از کلمه "یغنیهم"بخواهد استفاده کند که مراد اغنای مالی است که غالبا در ازدواج دائم معنا میابد می گوییم باز هم دلیل ندارد که اغنا را فقط منحصر در اغنای مالی بدانیم بر فرض هم اگر منظور آن باشد که شما می گو یید باز

غالبی بودن استعمال دلیل انحصار نیست مگر آنکه قائل به حجیت ظن مطلق باشیم که آنهم باطل است ثانیا :بر فرض حرف شما را قبول کنیم باز سیاق آیه ،اولویت عفت را{نسبت به ازدواج موقت} می رساند نه انحصار آن را آنهم برای کسانی که این قدرت وتقوی را داشته باشندنه برای کسانی که می دانند در برابر شرایط نا هنجار آنهم در دنیای توام با جاذبه ها وبرهنگی های امروز تاب توان در برابر شهوت را برای مدت طولانی ندارند این آیه شاید شبیه آیه{اتّقواللّه حقَّ تُقاته}باشد که در

عمل ومصداق کسی جز ائمه اطهار واولیای خدا سلام الله علیهم اجمعین کسی نتوانسته عامل به آن باشد به این دلیل اگر کسی واقعا بتواند در برابر شرایط فراهم گناه جنسی خود را حفظ کند باید مقام ومنزلتی را همچون حضرت یوسف و.... برای او قائل شد در حالی که خویشتن داری در مقابل هیچ گناه دیگری مثل دروغ - غیبت - خوردن شراب و.... این همه اهمیت ومقام به انسان نمی بخشد لذا از عوام نمی توان انتظار چنین تقوایی را داشت

در این آیه تعهد اغنا از سوی خدا در قبال عفت است منظور از "لا یجدون نکاحا" هم می تواند فقر مالی باشد وهم عدم وصول به همسر دلخواه که یا ابتدائا واصلا فرد مطلوب حاضر به ازدواج با او نیست یا اصلا فرد مطلوبی را پیدا نمی کندکه این هم شامل زن می شود وهم مردبنابراین غنا هم شامل غنای مالی است وهم وصول به منظور ومطلوب

- نظرات ازدواج موقت

قسمت دوم

هر کس راه خود را رود:
آن قدر حرف وحدیث در مورد ازدواج موقت هست که فکر می کنم اگر تا یک سال دیگر هم بنویسم مطالبم تمام نشود تنها از قرآن بنده می توانم بیش از200 آیه وجمله را درباب مباحث متعه عنوان کنم لذا بحث خیلی دامنه دار است وما مجبوریم در مسائل جنبی هم گاه وارد شویم تا موضوع اصلی بهتر تبیین شود قبل از ادامه بحث باید عرض کنم خوشبختانه این مبحث با استقبال خوبی از طرف هموطنان داخل وخارج از کشور واقع شده است اكثريت كاربران از ايجاد اين سايت واهداف آن استقبال كرده يا حد اقل بدون نظر مثبت يا منفي از كنار آن گذشته اند وفقط كمتر از يك در صد مخالفت نموده اندكه آنها هم بيشتر از چهار نفر نبوده اند يكي از آنها بدون آنكه حرف واعتراض منطقي ومستدلی داشته باشد با ناسزا گفتن و شكلك عصبانيت خود را ابراز داشته ودو نفر هم گفته اند كه آیاشما هم از اسلام فقط همين صيغه را ياد گرفته ايد .... در جواب اين دو عزيز بايد بگويم كه اولا بنده از راه اندازی این وب هدفی جز احیای این مسئله وایفای وظیفه ندارم مگر چه نفع مادی ودنیایی نصیب من می شود تازه بایدعلاوه بر هزینه اینترنت روزی 2 تا 3 ساعت برای

نوشتن وقت بگذارم ثانیاً آيا اگر كسي از ازدواج موقت حرف بزند به اين معناست كه او از اسلام چيز ديگري بلد نيست ؟پس به كساني هم كه يك سايت مثلا هنري ياسياسي باز كرده اند بايد گفت كه آنها غير از هنر يا غير از سياست چيزي بلد نيستند؟ آيا اگر ديديد كسي مشغول نمار است به اين معناست كه او فقط از اسلام نماز خواندن را بلد است ؟ ما بر اساس خلا ونياز موجودجامعه اين

بحث را پيش كشيده ايم نه به خاطر آن كه چون چيز ديگري از اسلام بلد نبوده ايم مجبور شده ايم از اين موضوع بحث نماييم . اگربگوییم كه در اسلام چيزي به نام ازدواج موقت وجود دارد ولي هيچ كس نبايد از اين موضوع بحث كند كه اصلا فايده اي در تشريع آن وجود ندارداگر بحث از اين موضوع

قبح داشت پس مي بايست قرآن ودین هم آن را قبيح بدانند واز آن بحثي به ميان نيا ورند گذشته از آن اين سايت مخصوص علاقه مندان آن است و كسي شما را مجبور به پذيرفتن اين واقعيت دين

ي نكرده شما اگر بدتان مي ايد نه وارد چنين سايتهايي شويد و نه متعه شده ونه کسی را متعه کنید بعضی سایتهانیز به اصطلاح خودشان رفراندوم برگزار می کنند که مثلا چند در صد با وجود ازدواج موقت موافقند وچند در صد مخالف واز این خزعبلات ... این مثل آنست که بیاییم آمار بگیریم تا بدانیم چند در صد موافق آنند که باید مثلا در ماه رمضان روزه گرفت یا لازم نیست .. آخر جاهلان عزیزچیزی که در دین تشریع شده حال چه به عنوان واجب یا مستحب دیگر ربطی به ما ندارد که آن را تایید کنیم یا نکنیم اینکه مستحب یا واجب دینی موجودیت داشته باشد ربطی به آرای عمومی ندارد اینجا که بحث انتخاب رئیس جمهوری نیست که آرای اکثریت تعیین کننده باشد گیریم که اکثریت مخالف این سنت باشند شرعیت آن که باطل نمی شود هر کس باب میلش است تشریف بیاورد هر کس هم که خوشش نمی آید به خیر وسلامت... بنا براین نه ضرورتی دارد که موافقان برمخالفان شورش کنند نه مخالفان بر موافقان اعتراض نمایند وهر که به دین خود عمل کند{لکم دینکم ولی دین} {انتم بریئون مما اعمل وانا بریءٌ مما تعملون} بنا براین این همه تفتیش عقاید کار مضحک وبی فایده ایست اما ادامه بحث ...
کجا وچگونه؟
از سوالاتی که در ذهن بعضی ها هست این است که در شرایط موجود عملا کجا -چگونه وبا چه کسی می توان نکاح موقت کرددر اکثر شهرها که خانه عفاف وجود نداردخود ما هم که نمی دانیم در میان این همه جنس مونث که صبح تا شب می بینیم چه کسانی مجردند وچه کسانی متاهل

{حال اگر مثل کشور هند متاهل ها یک علامت قرمز وسط دو ابروی خود می گذاشتند راحت بود} ونیز نمی دانیم چه کسانی شرایط نکاح موقت را دارا هستند علاوه برآن از کجا بدانیم طرف به این کار راضی است تا خواسته خود را مطرح کنیم از کجا معلوم که به جای جواب مثبت فحش ونا سز

ا نشنویم وطرف آبرو ریزی نکند؟ از آن گذشته زنان ودختران جامعه ما از خیلی چیزها ترس دارند وبعضی ها به هر مردی هم اعتماد ندارندبنابراین به سختی قدم جلو می گذارند و.... در جواب باید عرض کنم که متاسفانه اینهاموانعی است که نشان می دهد شرایط وفرهنگ جامعه ما باآنچه اسلام طرح ریزی کرده وفق وهمخوانی نداردلکن اینها هیچ یک سبب نمی شود که اگر کسی نیاز شدید به این کار دارد نتواند به هدف خود برسدکم هم نیستند زنان ودختران واجد شرایط که مانند خیلی از مردها آرزومند این نوع ازدواجند مخصوصا کسانی که به هر دلیل تا مدتهاتمایل به ازدواج دائم ندارند ولی برای ارضای موقت نیاز عاطفی وجنسی با نکاح موقت موافقند تنها جرات وجسارت وشهامت از هر دو طرف لازم است با ترس وخجالت و اینکه از خدا متعه بخواهید ودیگر خودتان اقدام جدی نکنید به مقصود نخواهید رسیددروبلاگهای همسر یابی هم شما نهایتایک ایمیل ودر خواست می گذاریدولی احتمال آن خیلی قوی نیست که تیرتان به هدف بخورد بلکه بایدعملا اقدام کنید.یاد حکایتی افتادم که روزی یک آقایی به دوستش گفت :تو چه جوریه که صدتا دوست دخترداری ولی ما حتی یکی هم گیرمان نمی آید راهش رو هم به ما نشون بده ،رفیقش گفت:حالا بهت می گم ببین آن دختر خانم را میبینی که داره میآد این طرف ؟حالا خوب تماشا کن .این رو گفت ورفت و بی پرده در خواست دوستی خود را به او گفت و دختر خانم هم با عصبانیت یک جمله تندی به این آقا گفت و راهش رو کشید ورفت رفیقه برگشت وگفت :دیدی؟راهش اینه ، دوستش گفت :آخه او ن که فحشت داد وگذاشت ورفت رفیقش گفت:ببین من روزی به صدتا از اینها به این صورت ابراز عشق ودوستی می کنم بالاخره از میان آنها یک نفر هست که جواب مثبت بده خوب به این ترتیب من روزی یک مورد نصیبم می شه فرق من وتو در اینه که تو جراتش رو نداری که بری جلو وفحش

بشنوی ولی من دارم .. خوب از این لطیفه که بگذریم واقعیت هم دراین است که چه در ازدواج دائم وچه موقت اصل جرات ونترسی است چه بسا افرادی که حتی برای ازدواج دائم هم به علت شرم یا ترس از طرف یا خانواده او به قدری این دست وآن دست می کنند تا مورد نصیب کس دیگری می شود. یکی از دوستانم مدتی بود که هر گاه بعد از چند وقت او را می دیدم از متعه جدید خود

تعریف می کرد من اولش فکر می کردم این از شانس واقبال اوست که این همه گیرش می آد ولی حقیقت این بود که او آدم بادل وجربزه ای بود ودر این کار اصلا خجالتی نبود عادتش هم این بود که به هر زن مسنی می رسید می گفت:ببخشید مادر شما زن یا دختر صیغه ای سراغ ندارید ؟بعضی طردش می کردند بعضی هم راهنماییش می نمودند.بنابراین اولا باید شهامت داشت ثانیا باید

راهش را بلد بود که چگونه باید اعتماد جنس مخالف را جلب کرد وچه باید کرد تا اوبر ترس یا شرم خود فائق بیاید به عنوان مثال هیچ گاه بی مقدمه وناگهانی چنین در خواستی از کسی نکنید یا

حتی الامکان خودتان به او نگویید بلکه کسی را واسطه قرار دهید که البته از آشنا یان یا دوستان او نباشد همین آقایی که می گویم بعضی وقتها کارش به این صورت بود که نامه ای را به دست بچه ای می داد تا او را به شخص مطلوب برساند روش مناسب برای در خواست مستقیم این است که اول به طرف بگویید که آیا مایل به ازدواج با یک نفر هستید در صورت موافقت اوعنوان کنید که خود شما مایل به ازدواج با او هستید ولی نگویید ازدواج موقت ولی بعد کم کم مسئله را باز کنید مثلا بگویید :شمابیشتر مایل به ازدواج موقتید یا دائم؟ یا اینکه :متاسفانه من شرایطم برای ازدواج دائم چندان مناسب نیست برای شما هم مسئولیت آور است ولی... وهمینطور ادامه داده ودر نهایت در خواست خود را مطرح کنید آنهم نه به صورت سوالی که آیا حاضر به ازدواج موقت هستید؟چون او شرم دارد که در مقابل سوال شما به صراحت جواب بلی بگوید بلکه به این صورت که مثلا:خوب با این حرفها بهترین راه ازدواج موقته... هیچ کاری هم نکنید یا حرفی نزنید که در چشم یکدیگر سبک شوید هر چه هم مهریه بالاتر قرار دهید شانستان بیشتر است اگر واقعا نیاز شدید دارید ارزش خرج کردن مال را دارد. نشستن در قلب زنان باید آرام آرام ونرم صورت گیرد مثل بارانی که کم کم در زمین فرو می رود اگر رفتار ودر خواست شما مثل توپی باشد که بر زمین فرود می آید با همان شدت بر گشت داده می شود گاه برای همراه کردن طرف ودر دل او نشستن ماهها وقت لازم است به هر حال باید در مسئله یافتن متعه اصل احتیاط ودر عین حال شجاعت وشهامت را در کنار یکدیگر قرار داد.این نکته هم قابل ذکر است که زنان ودختران از همجنسان خود در این مسائل

بیشتر حساب برده وترس دارند تا جنس مخالف بنابراین هیچگاه در حضور زنان یا دختران دیگر خواسته خود را مطرح نکنیداین را هم اضافه کنم که زنها بیشتر به متعه افراد غریب راضی می شوندیعنی افرادی که وی را نشناسند همچنین شما باید به هر طریق ممکن راز داری خود را به

طرف مقابل اثبات کنید او باید به شما اطمینان حاصل کندووقتی بداند که راز این مسئله برای شماهم اهمیت دارد با اطمینان بیشتری به این کار اقدام می کنددر خواست خود را بسیار عادی مطرح کنیددر خواست کردن به یک بار اکتفا نکنید چون معمولا خیلی زنان ممکن است غرورشان اجازه ندهد که با در خواست اول راضی به آن شوند. به هر حال اگر شما متعصب به گناه نکردن باشید قطعا متعصب به رسیدن به حلال خواهید بود واینکه می بینید متعه در جامعه بیشتر نصیب افراد مومن می شود در همین است که انسانهای فاسد که اصلا سراغ متعه نمی روند انساهایی هم که تقوایشان خیلی بالا نیست ممکن است تا حدی به دنبال متعه باشند اما وقتی که مقداری جستجو می کنند ونمی یابابند دیگر قیدش را می زنند وبه سراغ حرام می روند وتنها انسانهای قوی در تقوا وایمانند که از جست وجوی منبع حلال وشرعی خسته نمی شوند وبه هیچ وجه حاضر به گناه نیستند {در صورتی که به این امر نیاز داشته باشند} وخوبی مسئله هم به این است که متعه فراوان نیست که نصیب هر کسی بشود وهمین سختی در یافتن متعه باعث آن می شود که غالبا این امر نصیب افراد متقی شودهر چند که افراد سود جو هم کم نیستند که متعه می کنند ولی شاید آن هم به خاطر آن باشد که انسانهای مومن چون در این مسئله قدم جلو نمی گذارنددیگران می آیند ومتعه می کنند آن هم گاه به صورتهایی که آبروی اسلام را می برند وچهره ازدواج موقت را خدشه دار می کنند این است که باید مومنین بیشتر به این امر رو بیاورند تا فرصتهای این امر نصیب آدمهای بعضا نالایق وسود جو وهوسران وبی تقوا نشود{ لذتها برای اه

ل ایمان الهی اند وبرای دیگران شیطانی وحیوانی بنابراین هوس ولذت در این دو گروه به هیچ وجه مساوی نیست }نکته اول: شما آقایان حتی الامکان خاطره متعه خود را برای دیگران تعریف نکنی

د چون ممکن است دیگران خود نیاز شدید داشته باشند ولی به هر دلیلی نمی توانند نکاح موقت کنند یا اینکه از یافتن متعه عاجزندواز این بابت یک تهییج وحسرت برایشان ایجاد می شودیا اینکه طرف ممکن است رازنگه دار نباشد و موضوع شما را به دیگرانی که نباید بگوید بگویدوآنوقت برایتان مشکل ایجاد شود کما اینکه خود من نمونه این مسئله را ومشکل اینچنینی که برای یکی از دوستانم ایجاد شده بود سراغ دارم .
نکته دوم: اگر کسی رامتعه می کنید سعی کنید از دخول کردن اجتناب کنید تا اگر زن بخواهد بعد از شما متعه کسی شود نیاز به نگه داشتن طولانی مدت عده نداشته باشد {در مورد زنانی که یائسه نیستند} تنها هم به فکر خود نباشید واگر جوان نیاز مند وبا تقوای دیگری را سراغ دارید بسیار اجر عظیمی است اینکه بتوانید موجبات وصلت حلال ورفع نیاز شرعی دیگران را نیزفراهم نمایید.
نکته سوم: هیچگاه فضیلت متعه را با ترک واجب یا ارتکاب گناه ازبین نبرید یک جوانی جریان متعه خود را با دختر بیوه 18 ساله ای که به مدت یک شب با او بوده برای من تعریف می کرد که در ضمن آن اشاره می کردکه برای تهییج بیشتر خود فیلم رقص وآواز هم گذاشته اند از او سوال کردم نماز صبحت رو هم خواندی ؟ گفت :نه دیگه توی اون شرایط حوصله غسل کردن و نماز خواندن نبود. دیدم عجب فضیلتی برده اون از رقص و آواز حرام و این ازترک نماز واجب
به هر حال کسی که خود را در لذت آنچنان غرق می کند که فکر خدا ونماز برای او ارزشش کمتر باشد حقیقتا متعه از آن او نیست
نکته چهارم :متعه یک امر با عظمت وومقدسی است بنابر این نه خود را سبک کنید ونه طرف مقابل را به عنوان مثال قبل از عقد برای ابراز علاقه خود ازرفتارها و کلمات سنگین استفاده کنید نه از کلمات رکیک وسبک... که خالی از گناه هم نیست در تمام طول مدت عقد نیز احترام وشخصیت طرف مقابل را کاملا نگه دارید وعلاوه بر مهریه یک هدیه نیز به او بدهید وهیچ گاه با لفظ "تو" او را خطاب نکنید و اسم کوچک او را با لفظ خانم بیاورید در آخرکار از او تشکر کنید واز کلمات محبت آمیز زیاد استفاده کنید در رابطه جنسی نیز طوری عمل کنید که به هیچ وجه اذیتی متوجه او نشودبه هر حال سعی کنید رابطه کوتاه مدت شما به گونه ای باشد که یکی از بهترین خاطرات زندگی اش را با شما تجربه کند اگر می توانید مراسم عقد را هم تا حد امکان سنگین ومعنوی کنید مثل گذاشتن قران وشاخ گل وخواندن آیاتی از قرآن یا خواندن دعاهای مخصوص .... مهریه ای را هم

که قرار می دهید سعی کنید در حدی باشد که متناسب با شخصیت او باشد یکی از دوستان یک خانم 20 ساله ای را به مدت یک شب متعه کرده بود با یک مهریه ای که واقعا خیلی کم بود البته آن خانم به خاطر مهریه ومال با این آین آقا ازدواج نکرده بود ممکن است زن در رودر بایستی قرار بگیرد وچیزی نگوید ولی به هر حال به شخصیتش بر می خورد مگر اینکه واقعا نداشته باشید


نکته پنجم: اگر نیاز جنسی و عاطفی شما با یک رابطه چند ساعته یا چند روزه {در حد رفع ضرورت}بر طرف می شود عقد خود را برای مدت طولانی نبندید وبه همان مقدار رفع ضرورت بسنده کنید علاوه برآنکه عقد هر چه طولانی مدت باشد تعلقات عاطفی ممکن است برای شما بیشتر مشکل ایجاد کند به طوری که قادر به جدا شدن از یکدیگر نباشید سعی کنید از انحصار طلبی ونیزوارد شدن بیش از حد در مسائل عاطفی وعاشقانه خود داری کنید
نکته ششم: بعضی ممکن است فکر کنند که در بعضی جاهها متعه بهتر یافت می شود که چندان فکر درستی نیست بلکه اصل اراده خود انسان است که حتی یک شخص ممکن است در یک محیط غیر معمول بتواند چندین متعه داشته باشد ویک نفر هم در یک محیط بهتر وآماده تر نتواند موردی را به دست آورد ولی به هر حال در شهرهای مذهبی بهتر یافت می شود در شهر های بزرگتر نسبت به شهرهای کوچکتر همین طور در بعضی شهرها که مسائل ناموسی بیش از حدتعصبی وافراطی است یا فرهنگ وآگاهیهای دینی ضعیف است متعه کمتر دیده می شوددر شهرهای بزرگتر از آن جهت متعه بهتر یافت می شود که زن ناشناخته تر است وبا اطمینان بیشتری می تواند متعه گردد علاوه بر اینکه فکر وفرهنگ در شهرهای بزرگتر عمیق تر است وجاهلیت وتعصبات کور کمتر
مشکل دستگاه انتظامی:
سوال: مهمترین مشکل برای روابط آزاد وشرعی مسئله قانون است که در مملکت ما این آزادی وجود ندارد شما چگونه این همه آسان از متعه حرف می زنیددر حالی که هیچ دختر و پسری جرات هم صحبت شدن یا همراه شدن را ندارند مشکل نیروی انتظامی وامر به معروف ونهی از منکر را چه می گویید همین چند روز گذشته دختر خانمی را که ستاد نهی از منکر به جرم اینکه با یک آقای غریبه همراه بوده دستگیر کرده وبعد در زندان ازترس خودکشی کرد ه بود در حالی که هیچ رابطه نا مشروعی هم با هم نداشتند
جواب:متاسفانه حقیقتی که عنوان نمودید یکی از مسایل ضد دینی ومخالف با روح آزادی وحقوق انسانی وشهروندی در جامعه ماست که البته همه این کارهایشان را هم به اسم دین عرضه می کنندبنده خود 14 سال درس حوزه خوانده ام ودر هیچ جای فقه وقوانین مدنی وجزایی ابداً ندیده ام که با هم بودن دو جنس مخالف که نسبتی با هم ندارند جرم محسوب شده باشد این کارهای آقایان مال اسلام جدیدی است که معلوم نیست کی نازل شده خشک مقدسی هایی که من هی از آن می نالم وجلوتر از قانون خدا وقران حرکت کردن ومومن تر از رسول وائمه شدن

نمادونمودش این است بله فقط یک مورد داریم وآن اینکه اگر دو نامحرم در خانه در بسته ای تنهاواقع گردنددر صورتی که خوف به گناه را بدهند به خاطر واقع نشدن در گناه واجب است آنجا را ترک کنند . خوب تازه این موردهم مربوط به عمل وحس خود آن دو است که باید خوددر مورد آن

قضاوت واقدام کنندنه دیگران یعنی اینجا هم جرمی در کار نیست چه رسد به این که در مکان عمومی با هم باشند بنا بر این هیچ کس طبق هیچ قانونی حق دستگیری وباز خواست مردم را به این بهانه هاندارد و این گونه اعمال مصداق تجسس حرام است که قرآن آن را نهی نموده مگر آنکه چهار شاهد عادل گواهی دهند که آنها مرتکب زنا شده اند یا دو شاهد عادل گواهی دهند که مرتکب تماس جنسی ومعاشقه شده اند تازه آن هم در صورتی است که به چشم خود ببینند وتازه آن هم در صورتی است که هر چهار نفر با هم بیایند وشهادت بدهند اگر 3 نفرشان بیایند وگواهی دهند نه تنها جرم ثابت نمی شود بلکه خود آن 3 نفر باید شلاق بخورند بنابراین وقتی جرم وگناهی ثابت نشده تکلیفی هم به گردن کسی نیست نه نیروی انتظامی نه آمرین به معروف وناهین از منکر.شاید آن دو نفر نامزد باشند شاید خواهر برادر وشاید همسر یکدیگر . به ما وشما چه مربوط که اصل ونسب دیگران را جویا شویم چون وقتی یقین به جرم نداریم تکلیفی هم نداریم به عبارت واضحتر مسئله تعرض نیروی انتظامی به دو جنس مخالف یا به خاطر آن است که شاکی خصوصی وجود دارد که این گونه نیست ویا به خاطرفعلیت جرم است که چنین نیست چون هیچ قانونی صرف با هم بودن دو جنس مخالف را جرم نمی داند یا به خاطر نهی از منکر است که شما اصلا نمی دانید اولا آن دو محرمند یا نا محرم وثانیا نمی دانید اگر هم نا محرمند قصد خلاف دارند اینست که وقتی مجریان این مملکت به خصوص خشک مقدس های نیروی انتظامی هیچ از فقه واسلام سررشته ندارند آنوقت خودشان می شوند قران ورسول خدا وبه اسم اسلام آزادی وآبرووحیثیت مردم را لگد مال می کنند نیروی انتظامی به هیچ وجه موظف به این نیست که بداند اشخاصی که با همند چه نسبتی با هم دارند یا در چهار دیواری درون خانه ها چه می گذرد وظیفه این نیرو در مورد جرایم اجتماعی فقط ایجاد نظم در جامعه است یا اینکه به شکا یت افراد رسیدگی کند یا در مورد جرم ثابت شده اقدام کند.
ریشه های بدحجابی :
قبلا گفتیم که وضعیت حجاب در ایران قدیم نسبت به الان بسیار بسیار مطلوب تر بوده به علاوه فساد جنسی هم خیلی کمتر بوده این سوال مطرح می شود که در آن زمان که حکومتها هم در ظاهر غیر دینی بوده اندچه عواملی باعث این وضعیت مطلوب ورشد حجاب در جامعه شده است
جواب: {البته نگاه ما به زمان قبل از حکومت رضا خان و مسئله کشف حجاب ورسوخ فرهنگ غرب است .}هر چند حکومتها غیر دینی بوده اند اما دین در میان مردم وخانواده ها رونق بیشتری نسبت به الان داشته به علاوه غیرت مردان در توجه به خواست اسلام نسبت به زنان بیشتر بوده ونیز زنهای قدیم مثل امروز اینهمه در جامعه بیا وبرو نداشتند وبرطبق اصل { جهاد المراه حسن التبعل} به وظیفه همسر داری وزندگی داری مشغول بوده اندوچون در جامعه کمتر ظاهر می شدند جامعه از لحاظ جنسی سالمتر بود چون حتی زنان اگر با حجاب کامل هم در جامعه ظاهر شود باز از میل جنسی مردان وجوانان ونگاههای آنان بر کنار نیستند بنابراین هر چه زن در جامعه {ولو با حجاب وعفت اسلامی} بیشتر رفت وآمد کند بحران جنسی در جامعه شدید تر می شود همه اینها دلایل فرعی است اما دلیل اصلی:در قدیم سن ازدواج دختران خیلی کمتر از الان بوده ومعمولا بین 13 تا 15 سالگی ازدواج می کرده اند حتی بعضی دخترانشان را در سن 9 سالگی یعنی آغاز تکلیفومشکلات وموانع موجود بر سر راه ازدواج خیلی خیلی کمتر بوده خوب حالا دختری که در این سن ازدواج می کرده اولا دیگر مشکل جنسی وعقده شهوی نداشته تا نیازی به خود نمایی داشته باشد وبه راه خلاف برود یا مردان او را به راه خلاف بکشانندیا او مردان را به راه خلاف بیاورد ثانیا :شخصیت زن با ازدواج در چنین سنی خیلی زودتر شکل می گرفته واحساس مسئولیت همراه با تکالیف دینی از زن یک موجود با کرامت وسنگین در آن سنین می ساخته ازدواج موقت هم شایع تر از الان بوده وتعدد زوجات هم امری مرسوم بوده بنا براین مردان هم مشکل جنسی شان خیل

ی حل شده تر از الان بوده لذا فساد جنسی هم کمتر بوده است خوب در این گفتار ریشه حفظ حجاب و کم بودن فساد وبزهکاری جنسی فقط در ازدواج آسان ودر سن کم نمودار می شود اما در زمان خودمان می بینیم که حکومت ودولت درست برعکس عمل می کند یعنی فکر می کند با چادر برسرکردن زنان مشکل فساد جنسی وعفت زنان حل می شود و به جای آنکه دلیل وسبب را بخشکاند تا مسبب ومدلول حل شود مسبب ومدلول را هدف گرفته تا دلیل را بخشکاند وزهی جهالت وزحمت بیهوده وعقل نارسا که خدا شفایشان دهد مخصوصا روسای صدا وسیما که می خواهند در فیلمها وسریالها حتی بر سر زنان هفتاد ساله هم چادر بکنند قرانی که خود می گوید اصلا حجاب برای زنان مسن که کسی رغبت به آنان ندارد واجب نیست{ یعنی حتی می توانند بدون روسری هم به خیابان بیاید} ولی آقایان از قران هم جلوتر رفته اند از جهتی هم از مدلول فیلمها چادر تا خر خره برسرشان می کنند خود در بیرون بد حجابند علاوه برآن سعی می کنند مجریان زنرا از میان چهره های زیبا وخوش نما که شهوت هر بیننده ای را بر می انگیزدانتخاب کنند واینجا را دیگرنمی گویند خلاف اسلام است وفکر می کنند عفت اسلامی یعنی فقط چادر برسر کردن ولو اینکه مورد نگاه شهوت آلود میلیونها مرد باشند !! آیا گمان کرده ایدصرفا با تبلیغ چادر

مشکل عفت حل می شود {چون عفاف غیر از حجاب است}آیا با این کار مشکل جنسی جامعه که عامل اصلی بد حجابی در زنان وبد عفتی در زنان ومردان است حل می شود تازه چه بسا زنانی که چادر را وسیله اخفای بد کارگی وبی عفتی خود قرار می دهنددر زمان قاجار که همه زنان نقاب بر صورت داشته اند کسی تبلیغ چادر ونقاب را نمی کرد بلکه علتش آن بود که زن در

 

ورای آرامش جنسی دیگر نیاز به خود نمایی نداشته ومرد در ورای اطفای آسان نیاز جنسی چه از راه ازدواج دائم یا موقت یا تجدید فراش نیازی به مزاحمت برای نوامیس مردم یا تجاوز ودیگر بزهکاریهای جنسی نداشته خوب الان می آیند مجازاتهای شدید برای تجاوز ومزاحمت وضع می کنند در حالی که به فشارهای روحی وروانی وتنگناهایی جنسی توجه نمی کنند نقل است که جوانی را خدمت حضرت مولا آوردند که مرتکب خلاف جنسی شده بود حضرت یک سیلی به عنوان تنبیه به او زدند ولی بعدااز بیت المال پولی به او دادند تا با آن ازدواج کند اما در مملکت ما فقط سیلی می زنند ولی دیگر هیچ فکری به حال نیار ورفع مشکل بزهکاران ندارند. چندوقت گذشته شنیدم که یک قاضی برای چند جوان مجرد که معلوم بوده مراوده وخوش وبشی با دختری داشته اندحکم 99 ضربه شلاق در ملا عام وتبعید (در واقع حداکثر حکم تعزیری)صادر کرده است در حالی که برای این قاضی به هیچ وجه وجود رابطه جنسی وحتی تماس جنسی هم ثابت نشده بوده خوب حالا یکی نیست به این قاضی احمق بگوید که چنین حکمهای سهمگین وتعزیر حد اکثر با شرایط فعلی جامعه چه همخوانی دارد چنین تعزیراتی مال زمانی است که اولا شرایط ازدواج آسان برای جوانان مجرد به ساده ترین وجه فراهم باشد ثانیاً:شرایط تجدید ازدواج هم برای مردان متاهل که واقعا نیاز به ازدواج دارند ونیازشان با یک زن حل نمی شود فراهم باشد نه این که هر روز به

اسم دفاع از حقوق زن قانونی جدید در محصور کردن مردان تصویب کنید ثالثاً:شرایط ازدواج موقت هم در جامعه فراهم باشد تا جوانان زیر فشار شهوت به حرام کشیده نشوند رابعاً:سن ازدواج کاهش یابد تا نو جوان یاجوان مجبور نباشد تا رسیدن به سن عرفی ازدواج مجبور باشد به نحو دیگر نیازخود را اطفا کند خامساً:شرایط وآداب ورسوم سنگین ازدواج دائم هم مرتفع شودبه خصوص در مورد شغل جوانان وتمکین مالی آنان فکری گردد مشکل شغلی را هم زمانی می توانیدحل کنیدکه حق مشاغل جامعه را که ابتدائا ازآن مرد است به مردان مسترد کنیدنه اینکه هر چه فرصت شغلی است را به خانمها که نه در نظام طبیعت ونه شریعت نیروی کار محسوب نمی شوند دهید وگروه عظیم مرد را در جامعه بیکار نگه دارید تا بیکاری هم سرآغاز دهها نوع فساد و بزهکاری شود واز ازدواج وتشکیل خانواده هم ماهها وسالها عقب بیافتند این چه دفاع کردن از حقوق زن است که باید به قیمت از دست رفتن حقوق مرد تمام شود؟{البته منظور ما زنانی است که نیاز مالی به کار ندارند وفقط به عنوان داشتن کلاس وسر گرمی مشاغل را اشغال کرده اند} بنا براین آقایان قضات عزیز حضرت علی علیه السلام به یک سیلی اکتفا می کرد وهزینه ازدواج را هم می داد در حالی که درآن زمان شرایط ازدواج خیلی آسان تر از حال بوده که اگر شما در آن زمان بودید لا بد برای چنین مواردی حکم اعدام هم صادر می کردید. متاسفانه در کشور ما که ریشه ها وراه درمان فساد را نمی دانند برای اینکه خود را قدرتمند نشان دهند ودر مقابل خواست عقلاخود را تبرئه کنند گاه سعی می کنند با اعدام چهارتا از اراذل واوباش وبا ایجاد رعب ووحشت جلوی فساد را بگیرند در حالی که در مان فساد با رعب ووحشت ماست مالی کردن ومغشوش کردن واقعیات و سرپوش گذاشتن برناتوانی از در مان منطقی واصولی فساد وحاصل عدم در ک اسلام واقعی در جامعه است.


فلسفه متعه منحصر به بعد جنسی نیست:
ازدواج موقت فقط برای رفع نیاز جنسی نیست و با توجه به اینکه مشکلات عشقی وعاطفی هم در جامعه ما بسیار بالا ست این ازدواج می تواند آنجا هم راهگشا باشد واینکه ما بیشتر روی جنبه جنسی صحبت کرده ایم برای آنست که این وجه مشهودتر وحادتر است والا در کشور ما که مسائل عشقی وعاطفی از هر جای دنیا شدیدتر است به علاوه موانع رسیدن دو جنس مخالف ب

ه یکدیگر هم در بعضی موارد بسیار زیاد است اینجا هم نکاح موقت به استمداد ویاری می آید به عنوان مثال مرد یا جوان یا نوجوانی عاشق ودلبسته دختری می شود یا بر عکس به طوری که زندگی او به خاطر این عشق مختل می گردد حالا صد تا مانع هم جلوی روی او یا هردواست که باید دور ازدواج دائم را خط کشید از طرفی هم عشق وعاطفه فردرا کور کرده وزندگی اش را دستخوش تباهی نموده که بسیار در جامعه ما حتی کار به خود کشی یا کشتن طرف یا اقدامات وخیم هم می رسددر این صورت اگر جنس مخالف هم راضی باشد می توان برای مدت محدود نکاح موقت نمود وبه وسیله این وصال کوتاه مدت عقده بسیار کور عشقی وعاطفی را تا حد زیادی مرتفع نمود یا اصلا بر فرض که مسئله عشق شخص خاصی هم مطرح نباشد ولی به طور کلی در وجود هر انسان بالغ عقده های عاطفی وجود دارد که فقط به وسیله جنس مخالف حل میشود که اگر ازدواج دائم امکان نداشته باشد می توان به وسیله نکاح موقت این مشکل را تا حدی حل نمود مورد دیگر ازدواج موقت جاییست که مثلا دو نامحرم در جایی اختلاط زیادی با هم دارند برای دوری از گناه ونگاه توام با ریبه ولذت ،صیغه محرمیت می خوانند وشرط هم می توانند بکنند که فقط محرمیت

باشد نه تماس جنسی

یکی از جاههایی که ازدواج موقت معنا پیدا می کند آن جاست که دختر وپسر قبل از ازدواج دائم بخواهند معاشرت ومطالعه بیشتری روی هم داشته باشند چرا که از یک طرف خواندن عقد دائم ب

ه معنی فیصله داده شدن قطعی کار است و آنها هنوز به یقین وتفاهم صد در صد نرسیده اندواز سوی دیگر نامحرم بودن هم آنها را خیلی وقتها به گناه می کشد بنابراینبهترین راه ممکن ازدواج موقت استمورد دیگر خانمهایی هستند که شوهر شان فوت شده وآنها به خاطر عشق وافری

که به شوهر سابق خود دارندمی خواهند تا آخر عمر وفادار باقی بمانند خوب این تفکر وعقیده چیز خوبی است بنابراین زن از لحاظ عاطفی نیاز به شوهر ندارد ولی از لحاظ جنسی ممکن است تحت فشار باشد اینجا به صرفه نیست که یک زن فقط به خاطر رفع نیاز جنسی ازدواج دائم کند ومسئولیت سنگینی را از نو عهده دار شودبهترین راهکار ازدواج موقت است تا هم نیازش برطرف شود هم علقه خود با همسر سابق را از بین نبرد چون تنها ازدواج دائم است که این علقه را زائل می کند وزن با نکاح دائم دیگر معلوم نیست بعد از مرگ به همسر سابق خود ملحق شود یانه بنابر این متعه این مشکل را ندارد چون به خاطر موقت بودن وسرآمدن زمان ،علقه سابق را از بین نمیبرد وحالتی مثل طلاق دارد و رابطه او با شوهر متعه ای بعد از اتمام زمان به طور مطلق وبرای همیشه قطع می شود.

من خود تا کنو ن برای چندین نفر صیغه عقد موقت خوانده ام وجالب اینکه هر کدام از این موارد طرفین انگیزه های مختلفی در عقد خود داشته اند یک مورد ازدواج یک پیر مرد با یک پیرز ن بود که خوب توی این سن وسال انگیزه جنسی مطرح نبود اینها هر کدام همسر خود را از دست داده وتنها بودند ومی خواستند این آخر عمری یک پرستار وهمدلی برای خود داشته باشند این طور که یادم هست برای 5 سال عقدشان را جاری کردم موردی دیگر هم عقد یک مردحدودا 60 ساله با یک خانم بین 35 تا 40 ساله بود ظاهرا این خانم مستاجر خانه آن آقا بود واز آنجا که نمی خواستند حرف مردم پشت سرشان باشد وهمچنین به گناه گرفتار شوند آمده بودند تا صیغه بخوانند وجالب اینکه این خانم بیشتر از آن آقا هیجان زده وخوشحال از این عقد بود دو مورد هم بین دو نامزد بود که می خواستند قبل از عقد دائم با هم محرم باشند جالب اینکه یکی از این دو مورد دختر وپسری از خانواده های بالا وپرستیژدار هم بودند من خوشحال شدم که در این دو خانواده اولا چه قدر جو اطمینان وجود دارد که به عقد موقت روی آورده اند وثانیا بر خلاف عرف معمول در چنین خانواده هایی که از دواج موقت را از ریشه دور می اندازند اینها راحت این مسئله را آن هم در حضور یک

مجلس باشکوه از دو خانواده انجام دادند البته مورد اول هم هر دو خانواده تقریبا سطح بالا بودند

مورد دیگری هم بین یک آقای 50 ساله با یک دختر خانم حدودا 22 ساله بود که برای یک ساع

ت به جهت رابطه جنسی صیغه شان را جاری کردم و توی این عقد هم اشتیاق از هر دو طرف بود وشاید از طرف دختر خانم بیشتر

خود من هم تا کنون 4 بار وباچهارنفر ازدواج موقت کرده ام یک خانم غیر باکره 22 ساله 2 خانم باکره 22 ساله - و26 ساله ویک خانم غیرباکره 30 ساله ،زمان این عقدها نیز از نیم ساعت تا یک سال متفاوت بوده
به هر حال این نکته را به عنوان قاعده در ذهن داشته باشید که نیاز دائم ازدواج دائم می طلبد ونیاز موقت ازدواج موقت ازدواج دائم یک رابطه جنسی وعاطفی است ولی ازدواج موقت می تواند هم رابطه جنسی - عاطفی یا فقط رابطه جنسی یا فقط رابطه عاطفی باشد .بنا براین در متعه نیزرابطه عاطفی در کنار میل جنسی می تواند حرف اول را بزند یعنی طرفین در کمال دوستی و محبت وصفا وصمیمیت ولذت مدتی را در کنار هم می گذرانند وبعد با کمال احترام وبا خاطره ای خوش از یکدیگر جدا می شوند. یکی دیگر از جاهایی که ازدواج موقت ضرورت خود را نشان می دهد آنجاست که طرفین قصد نکاح دائم را دارند ولی شرایط فعلا اقتضای آن را ندارد یا با موانع همراه است صبر کردن هم برای یک طرف یا دو طرف هم بسیارسخت وطاقت فرساست که بسیاری از بیماریهای روحی وافسردگیهااز همین موارد ممکن است ناشی گردد در اینجا می توان به وسیله متعه تا زمان فراهم شدن شرایط نکاح دائم تا حدی طرفین را از بحران روحی وجنسی نجات داد .شاید بگوییدکه ممکن است این امر موجب سردی آنها برای ازدواج دائم شود در جواب می گوییم که خیر عشق واقعی با این چیزها سرد نمی شود زیرا نیاز به وصلت ابدی که حاصل عشق واقعی است با ازدواج موقت حل نشده وزائل نمی گردد و همچنان به داغی وحرارت خود باقی است .مورددیگر در مورد دختر وپسری است که قصد دارندباهم ازدواج کنند اما می خواهند مدتی را وقت بگذارند تابیشتر یکدیگر را بشناسند از طرفی هنوز به طور کامل یکدیگر را نشناخته اند تا بتوانند عقد دائم کنند از طرفی هم در این رفت وآمدها ورد وبدل شدن نگاهها وصحبت کردن ها طبیعتا به گناه می افتند در اینجا هم تا قطعی شدن تصمصم طرفین مبنی بر ازدواج کردن یا نکردن عقد موقتی خوانده می شودکه البته دختر می تواند شرط کند که در طول عقد موقت هیچ تماسی با او انجام نگیردعلاوه بر اینها موارد دیگری هم قابل اشاره است مثل جایی که زن یا مرد به علت بیماری خاص روحی یا جسمی موقت یا دائمی توانایی ازدواج دائم وطولانی مدت را ندارد یابه خاطر فقر مالی از

عهده اداره خانواده وزندگی بر نمی آید و موارد دیگر.... . این نکته هم غلط است که فلسفه متعه را منحصر در دوری از گناه بدانیم چون یکی از عمده ترین فلسفه های ازدواج دائم هم دوری از گناه است واینکه رسول گرامی اسلام فرمودند کسی که خوف گناه (جنسی) را دارد واجب است نکاح کندولفظ را هم مطلق آورده اند یعنی هر ازدواجی که امکان آن باشد اگر ازدواج دائم ممکن نبا

شد ازدواج موقت واگر موقت ممکن نباشد دائم ،حفظ شدن نیمی از دین با ازدواج که در ظاهر به خا طر گرفتار نشدن انسان در فحشاست نیز با هر دو ازدواج قابل حصول است چون در این روایت هم لفظ ازدواج مطلق است بنابر این فرق این دو نوع ازدواج در مسائل دیگری است که قبلاًذکر شد

سن ازدواج دختران وارتباط آن با بحث متعه:
ممکن است این سوال مطرح شود که برطبق آنچه قبلا گفتیم که سن ازدواج دختران از نظر شرع قبل از سن حیض است یعنی حدود 12 -13 سالگی خوب دو تا مشکل اینجاست اولا :آیا چنین دختری در چنین سنی می تواند در تشخیص شوهر مناسب دقت عمل به خرج دهد واصلا می تواندشوهرداری کند ؟دوم اینکه آیا با ازدواج راه تحصیل او سد نمی گردد و این یک مسئولیت زود هنگام برای دختران محسوب نمی شودجواب شما چیست؟
جواب: وقتی قبول داشته باشیم خداوند وائمه از ما جامعه شناس تر و به مصالح کلی انسانهاآگاه ترند باید تسلیم شد چون آنها مثل ما "ینطق عن الهوی "نیستند وحرفشان سهو وخطا ندارد ومربوط به همه زمانهاست ومقاومت ما در واقع اجتهاد در برابر نص خواهد بود بنا بر این ما هستیم که باید باورها وسنن خود را بر اسلام منطبق کنیم نه بر عکس لذا باید با استدلال وبه طور دقیق وارد این بحث شد نه با ظاهر بینی وقضاوت عجولانه .فلسفه ها ومزایای زیادی برای ازدواج در این سن وجود دارد که به بعضی اشاره می کنم 1- همان طور که قبلا گفتم هر چه ازدواج در سنین پائینتر صورت گیرد شخصیت وکرامت انسان زودتر استخوان بندی یافته وشکل می گیرد 2- مسئولیت زندگی وهمسر داری سخت تر از مسئولیت وتکالیف الهی نیست وقتی یک دختر خانم در سن 9 سالگی به سن تکلیف میرسد ونماز وروزه وحج وخمس و حجاب و... براو واجب می شود

نشانه آنست که عقلًا در چنین سنی به تکامل وبلوغ فکری وشخصیتی رسیده است والا خدا برانسان سفیه یا نابالغ تکلیف حمل نمی کندویکی از دلایل تکلیف در این سن آمادگی وورزیدگی برای ازدواج وقبول مسئولیت زندگی است 3- اینکه گفته شود دختر در این سن از عهده شوهر

داری برنمی آیند اولا باید گفت که برای همسر داری سن وعلم ملاک نیست عقل ملاک است چه بسا کسی که سن وعلمش بالا باشد اما عقلش ناقص ولنگ وچه بسا کسی که عقلش کامل است اما سن ودانش کلاسیک او چندان بالا نباشد که همین مسئله تکلیف زن در 9سالگی نشانه تکمیل قوا وعقل (درحدو بعد زنانگی)وظرفیت فکری زن برای قبول مسئولیت است اگر دختر 9 ساله بچه وصغیر بود که خدا تکلیف بر او تحمیل نمی کرد تکلیف زندگی سختتر از تکالیف الهی مثل نماز وروزه وحجاب وترک گناه نیست وانسان زمانی تکالیف الهی وشرعی بر او تحمیل می شود که در بعد عقلی به بلوغ رسیده باشداز آن گذشته بر فرض که قبول کنیم دختر 14 ساله عقلش کامل نیست مگردخترانی هم که در سن مثلا 25 سالگی عروس می شوند اکثرا آیاعقل ودانش وعلم زندگی داری و شوهر داری بلدند که بخواهید بگویید دختر13-14 ساله از این دانش واز این عقل بهره ای ندارد {همین بالا بودن آمار طلا ق واختلافات کوچک که در زندگیها تبدیل به کوه می شود نشان می دهد که عقل چندان بر زندگی های امروز افراد بالغ هم حاکم نیست } عقل انسان در سن خاصی که همان سن بلوغ شرعی است در اکثر افراد به حد نهایت وکمال خود می رسد وبعد ازآن فقط تجارب وعلم است که به انسان افزوده می شود و با عبور از این سن چیزچندانی به عقل اضافه نمی شوداین درست مثل رشد قد انسان است که به طور متوسط در 16 - 17 سالگی به حد نهایت می رسدوبعد از آن تمام تغییرات مربوط به اجزا وشکل انسان است که رو به کهولت می نهد بنا براین اگر بخواهیم صبر کنیم که تجربه وعلم هم به حد کمال برسد باید مردان وزنان در 60 سالگی با هم ازدواج کنندبه خصوص علم که تاثیر چندان وملاک مهمی برای زندگی زنا شویی نیست مهم عشق وعقل می باشد {سوال:آیا دختر در این سن می تواند عاشق شود؟ بلی

وحتی عشقی ناب تر ازبزرگسالان}. زندگی وتشکیل خانواده منافاتی هم با تحصیل علم ندارد وشخص همراه بازندگی می تواند به تحصیل علم ادامه دهد آنچیز که ما مخالفیم ودر قدیم هم زیاد بوده اجباری بودن ازدواج در این سنین وترک تحصیل بعد از ازدواج است . درثانی اینکه گفته شوددختر در این سن تجربه برای زندگی داری ندارد حرف غلطی است چون یک دختر که در سن 25 سالگی هم ازدواج می کند تجربه همسر داری ندارد اصلا برای کسب این تجربه انسان اول

باید ازدواج کند بعد تجربه بیاموزد مثلا شما اگر بخواهید رانندگی یاد بگیرید خواه وناخواه باید رانندگی کنیدتا یاد بگیرید بدون آنکه اصلا سوار ماشین شده باشیدهر چه قدر هم که آیین نامه رانندگی بخوانید نمی توانید ادعا کنید که راننگی بلدید؟بنا براین نمی توان همسر داری را آموخت وبعد همسر کرد بلکه باید90% تجارب زندگی داری وهمسر داری را در ازدواج یاد گرفت 4- اصولا سن شکل گیری شهوت جنسی وسن شکل گیری نیاز عاطفی به وجود جنس مخالف بایدبا سن ازدواج یکی باشدکه ازدواج دختر در این سن انطباق زمانی کاملا به جاییست 5- اینکه گفتید ممکن است ازدواج مانع از تحصیل باشدخیر این گونه نیست به خصوص اینکه یک دختر، دیگر از لحاظ جنسی به آرامش می رسد وبزرگترین نیاز او رفع می شود وبهتر می تواند درس بخواند در ثانی لازم نیست که در همین سن به خانه بخت برود یا بچه دار شودطرفین می توانند فقط عقد کنند وهر وقت که شرایط مساعدتر شد وآمادگی برای عروسی داشتند به خانه بخت بروند چه اشکال دارد که تا 8 سال و10 سال در عقد یکدیگر باشندوهر کدام نزذ والدین خود زندگی کنند؟ بنابراین نیاز به ازدواج کمتر از نیاز به علم ودانش نیست راه عاقلانه اینست که هیچ کدام را فدای دیگری نکنیم متاسفانه در جامعه ما دختر 14 ساله که جای خود دارد دختران 24 ساله هم وقتی خواستگار برایشان می آید می گویند که ما هنوز داریم درس می خوانیم وامکان ازدواج رافعلا نداریم این چه جامعه مسخره ایست که همیشه میان دو بعد افراط وتفریط گرفتار بوده یک زمانی اصلا اجازه نمی دادند دختران سواد یاد بگیرند وهمه سواد دار بودن زن را یک امر مضحک تلقی می کردند ونه از الان که درس وتحصیل همه چیز را فدای خود کرده است وبه نظر من مقصر اصلی هم حکومت است که دین را غلط جا انداخته وجلوی باورهای غلط را سد نکرده است اگر واقعا دختر ی در سن 20 سالگی نیاز به ازدواج نداشته باشد قطعا وقطعا مریض است وحتما وحتما باید مداوا شود {.به قول فرانسوی ها:اگر ازدواج زود هنگام اشتباه است ازدواج دیر هنگام اشتباهی بزرگتر است}ما معتقدیم نه علم باید فدای ازدواج وتشکیل زندگی وتوجه به غریزه شود ونه بر عکس. اصلا مگر علم فقط کتاب خواندن است؟مگر در روایات نیامده که بزرگترین علم تجربه است . خوب چه چیزی بهتر از ازدواج ووارد شدن در محیط زندگی وتلخی ها وشیرینیهای آن می تواند برای انسان تجربه آور

وسازنده باشد کسانی هم که فکر می کنند بچه هایشان با ازدواج دیر هنگام دیرتر به سختی ها مواجه شوندغافل از این نکته اند که جوهره فرزندان ما در سختی ها وتجربه هارشد می کند البته امروز این تصورات محلی ندارد چون دیگر از سختیها ومرارتهای زندگی که در قدیم بوده خبری نیست جز سختی ها وموانعی که خود ما به دست خود ایجاد می کنیم در ثانی یکی از عوامل طلاق اینست که دو طرف به راحتی وآسودگی دوران طولانی مدت مجردی عادت کرده ووقتی که ازدواج

کرده و با مشکلات زندگی مواجه می شوند برایشان بسیار طاقت فرسا می نماید{به خصوص دختران} در حالی که اگر قبل از اینکه سن بالای ازدواج آنها را به این عادت دچار کندبه ازدواج رو آورند مشکلات برایشان عادی ترو قابل هضم تر خواهد بود6- با ازدواج در این سن جلوی فساد جنسی وجنایات حاصل از آن به نحو چشمگیری در جامعه گرفته می شود ومسئله حجاب هم به نحو قابل ملا حظه ای حل می گردد. به قول ولتر: "هر چه متاهل ها بیشتر شوند جنایت ها کمتر می شود ." بنابراین یک دختر به جای آنکه عقده جنسی خود را از راه بد حجابی بیرون بریزد به راحتی می تواند از راه ازدواج دائم یا موقت وبه صورت شرعی مشکل خود را حل کند 7- ازدواج دختر در این سن در واقع قبل از شکل گیری حس استقلال وعادات زندگی مجردی است که اتفاقا بزرگترین مشکل بسیاری از مردان در زندگی زنا شویی همین است که دختر آن قدر در خانه والدین مانده که دیگر هم به این خانه عادت کرده هم به مجرد بودن ، حس استقلال وعادات وخلقیات شخصی در او به نحوی استحکام یافته که وقتی وارد خانه بخت می شودبه این نوع زندگی عادت که ندارد هیچ آن را یک مزاحمت ومانع برای آزادی دوران طولانی زندگی مجرد ی می داند این عادات در چنان سنی دیگر خیلی مشکل قابل تغییر است ومسلما خیلی تنشها در زندگی زنا شویی به خاطر همین روحیات ریشه دار وغالبا غیر قابل تغییر است در حالی که وقتی دختر در سن 14 سالگی مثلا ازدواج می کند در واقع بخشی عمده از رشد شخصیتی واخلاقی او در خانه شوهر شکل می گیرد واز همان زمان راحت تر می تواند خود را با اخلاق همسر وشرایط ایجاد شده ونوین وفق دهد ودر واقع به همان قالب که همسر وشوهر می خواهد شکل وظرف به خود می گیرد این مثل گیاهی می ماند که در اوان رشد یک ساقه نازک وقابل انعطاف دارد ولی وقتی مدت مدید

ی از رشد آن گذشت تبدیل به درخت وتنه نیرومندی می شود که دیگر به هیچ وجه نه خود می تواند خود را تکان دهد نه دیگران می توانند او را خم کنند در نتیجه در زندگی برای چنین معضلهایی عموما چاره ای جز طلاق باقی نمی ماند 8- مسلما ازدواج در چنین سنی فاصله قابل ملاحظه

ای با مرد ایجاد می کند که دیگر دختر خود را در مقابل شوهر که فاصله مثلا 8سال یا 10 سال یابیشترو کمتر با او دارد رقیب حساب نمی کند که مسئله منیت ومقاومت وغرور در کار باشد وخواه ونا خواه تجربه شوهر وعلم او را همیشه بالاتر از خود خواهد دانست بنابر این تنشهای مربوط به منیتها در زندگی کمتر خواهد بود9-وقتی مردی با یک دختر مثلا 25 ساله ازدواج می کند نه از لحاظ جنسی ونه از لحاظ عاطفی مرد به اغنای کامل نمی رسد واین خواسته همچنان در وجود او هست که بعدها ممکن است تبدیل به یک عصبیت وعقده هم شود چون لذت جنسی که یک فرد با یک دختر نوجوان مثلا 14 ساله می برد از دختر 30 ساله و25 ساله وحتی 20 ساله نمی برد بنابر این مرد اگر بخواهد از لحاظ جنسی به اغنای کامل برسد حتی برای یک بار هم که شده می خواهد تجربه جنسی را با یک دختر نوجوان داشته باشدبه علاوه یک دختر نوجوان یا زیر سن نوجوانی تا مدتهای مدیدتری می تواند برای همسر خود جاذبه ولذت جنسی داشته باشد زیرا یک دختر بالای 20 سال و25 سال زودتر فرسوده می شود واز لحاظ جنسی تا مدت محدودتری جاذبه ولذت دارد بنا براین فکر تجدید فراش و....هم زودتر به فکر مرد می آیدیک زن تازه اگر خیلی زیبا باشدحداکثر تا 50 سالگی جاذبه ولذت جنسی دلخواه وهمچنین شهوت جنسی مطلوب دارد در حالی که مرد نیروی جنسی اش تا 100 سالگی هم فعال است نیاز به تجدید فراش یا ازدواج موقت در مورد چنین مردانی هم کمتر از جوانان نیست من خود مردان کهنسالی را سراغ داشته ام که بعد از فوت همسر انشان به دنبال ازدواج با دختران جوان یا حتی نوجوان بوده اند (واین حاصل عقده طولانی مدت جنسی آنهاست که از همان جوانی در وجود آنها بوده )در ثانی برای خود دختر هم شهوت ولذت جنسی در این سن بیش از هر سن دیگری است چون مطلوبیت وزیبایی وآغاز فعالیتهای هورمونی در اوج است بنا براین اگر دختر در سنی که این فعالیت ونیاز در اوج است ازدواج نکند در سنین بالاتر دچار عقده جنسی می شود واگر برفرض هم در این سن به نیاز جنسی هم نرسیده باشد(که خیلی نادر است) باز هم باید ازدواج کندتادر سنین بالاتر دچار ناتوانی جنسی نگردد لذا قاعده این می شود که وقتی شخص به سن ازدواج می رسد ازدواج لازم است چه نیاز جنسی داشته باشد چه نداشته باشد چون درهر صورت به سیستم وشخصیت جنسی ونیز شخصیتی او لطمه وارد می شود وهرچه بین سن نیاز وسن ازدواج فاصله بیشتر باشد این لطم

ه جدی تر است ووقتی انسان از این بعد لطمه بخورد در واقع از یکی بزرگترین لذتهای حلال دنیای خود دچار نقص وکمبود شده است که حرف کمی نیست نا گفته نماند که بسیاری از دختران حتی قبل از 9 سالگی هم به بلوغ ونیاز جنسی می رسند.


البته تمام این بحثها منحصر تنها به دختران نیست پسران هم شامل این قاعده اند ولی با توجه به دلایل گفته شده ازدواج دختر در این سن مزایای دو طرفه داردولی ازدواج پسران در این سن شخصی است یعنی مزایای آن فقط مربوط به خود آنان می شود بنابر این اهمیت ازدواج دختران در سن مذکور بسیار بیشتر از جنس مخالف است نکته دیگر اینکه:بالا رفتن سن ازدواج جنس مذکر محصول بالا رفتن سن ازدواج در جنس مونث است زیرا پسران در ازدواج تابع دخترانند شما یک جوان 17 ساله ای را در نظر بگیرید که در اوج نیاز است ولی دختری که در این سن بتواند برای خود انتخاب کند خیلی کم است چون همه می خواهند درس بخوانند یا هنوز برایشان زود است!!! بنابراین این جوان مجبور است به ساز جنس مونث برقصد وتا فرا رسیدن سن ازدواج دلخواه دختران صبر کنند بنابراین بالا رفتن سن ازدواج دختران یک نوع ضربه وظلم به جنس مخالف نیز هست وتنها یک مسئله شخصی ودل بخواهی نیست 10-ممکن است کسی بگوید این سن شرعی ازدواج دختران مربوط به همان زمان ائمه وقدیم می شده نه الان . در جواب باید گفت که برای این منظور باید ثابت کرد که درآن زمان دختران از لحاظ ماهوی با الان متفاوت بو ده اند یا از لحاظ عقل ودانش بالاتر بوده اندکه این گونه نیست دختران آن زما ن یا برعکس شاخ ودمی اضافه تر از دیگری نداشته اند بلکه تازه ازدواج دختر در آن زمان باید بیشتر مورد انتقاد شما باشد زیرا آن زمان شرایط زندگی وهمسر داری بسیار سخت تر از الان بوده ویک دختر می بایست بعد از شوهر کردن مرارتهای زیادی را تحمل کندمثلااز لحاظ رفاهی نه آب لوله کشی وگرم بوده نه ماشین لباسشویی و ظرفشویی نه فر وگاز بوده نه جارو برقی بوده نه شیر خشک بوده نه وسایل گرمایشی وسرمایشی درست نه بهداشت ودرمان درست و نه در جامعه عدالتی بوده که زنان مورد ستم بتوانند حق خود را استیفا کنندو... به علاوه در ست بعد از ازدواج می بایست بچه دار هم شوند آنهم نه یکی ونه دوتاه بلکه 10- 12 تا... لذا اگر گفته شود که دخترهای قدیم درس نمی خواندند برای همین می توانستند زود ازدواج کنند در جواب باید گفت که مشقات زندگی زناشویی دختران در قدیم چندین برابر زحمت درس خواندن دختران امروز بوده در ثانی منظور از ازدواج در مورد دختران امروز این نیست که بلافاصله به خانه بخت روند وبچه دار شوند یا خانه داری کنند فقط صرف عقد برای رسیدن به آرامش عاطفی وجنسی تا زمان فراهم شدن عروسی ورفتن به خانه بخت است- .11- انسان از لحاظ غرایز فرقی با دیگر حیوانات ندارد سن بلوغ در همه حیواناتی که میانگین عمرشان مثل انسان ا

ست با انسان مطابق است وهمه حیوانات ماده حداکثر دیگر در سن 10- 12 ساگی بالغ شده وموجود نرباآنها آمیزش کرده وتشکیل خانواده می دهند بنابراین اگر جنبه طبیعت وغریزه رانیز در نظر بگیریم به واقعیت مذکوراذعان خواهیم کرد.


ممکن است این اشکال مطرح شود که هر چه سن ازدواج بالاتر باشد افراد بهتر می توانند شریک زندگی خود را تشخیص دهند ودست به انتخاب دقیقتری بزنند در جواب عرض می کنم که شما نمونه اش را می بینید اگر این همه افراد بالغ که با فرصت کافی وعلم بالا به قول شما عاقلانه همسر یابی می کنند چرا این همه آمار طلاق بالاست وما جزء کشورهای رده بالا در جهان از لحاظ طلاق هستیم؟ ثانیا:ًقبل از ازدواج خیلی چیز زیادی قابل حدس نیست که طرفین واقعاًیقین یابند که میتوانند با هم زندگی کنند یا نه واین بیشتر بعد از ازدواج وایجاد محرمیت ورابطه ووارد شدن در حیطه مسئولیت وزندگی معلوم می گردد چه بسا افرادی که برای رسیدن به طرف معایب خود را قبل از ازدواج مخفی می کنند یا دروغ می گویندیا به خاطر عشق شدید ازآینده نگری توجه به مسائل عقلایی کاملا ًغافل می مانندوبعد از ازدواج وکم شدن حرارت تازه می فهمند که انتخابشان اشتباه بوده بنا بر این بالا رفتن سن تاثیر چندانی دربالا رفتن در صدموفقیت در ازدواج ندارد چه بسا وسواس شدیدتری را برای افراد در گزینش ایجاد کند که فکر وذهن آنها را سالها بی جهت به خود مشغول نماید مثل آقایی که بیش از صد بار به خواستگاری رفته بود ودر نهایت هم هنوز زوجه مورد نظر خود را انتخاب نکرده بود ثالثاً:بالا رفتن سن مساوی با کم شدن نیاز جنسی و عاطفی در بسیاری از افرادنسبت به دوران نوجوانی است این کاهش نیاز ملاکهای بی ارزشی مثل ثروت وتوجه به مسائل ظاهری وفرعی وزود گذر را بیشتر نمایان وظاهر می سازد با توجه یه آنچه گفته شد هیچ یک ازمشکلات فراروی پسران جوان نیز نمی تواند بهانه مستدلی برای ازدوا ج دیر هنگام باشدچند وقت قبل یک جوانی در یک بحث مربوط به ازدواج مشکلات خود را مطرح می کرد که بایدهنوز دانشگاهم را تمام کنم بعد به سربازی بروم بعد کار بگیرم بعد خانه ای تهیه کنم بعد... زن بگیرم من در جواب اوگفتم آیا نمی شوداول زن بگیری بعد همه این کارها را انجام دهی تو که این همه مشکل فراروی خود داری زن داری هم رویش(آن هم فقط عقد نه عروسی)12-ازدواج دختران در این سن ،مهر بیشتری در وجود آنها نسبت به شوهران ایجاد میکند وبالعکس زیرا مهر ومحبت هر چه در سنین کمتر در دل انسان ایجاد شود از ثبوت وثبات قوی تری هم در حال وهم درآینده بر خوردار خواهد بود.13-علاوه بر آن لطافت انوثیت در این سن بسیار بالا ودر اوج است بنابراین مشکلات ونارساییهای اخلاقی احتمالی به خاطر لذت روحی وجنسی انوثیت بالای آنها خیلی بیشتر از طرف مردان قابل اغماض است ومسائل اختلافی از اهمیت کمتر وگذشت بیشتری برخوردار است واذیتهایی که در سنین بالا ممکن است از ناحیه شوهران متوجه زنان باشددر این

سنین خیلی کمتر است.{نکته:ممکن است در تمام این موارد ودلایل 13 گانه استثنا هم وجود داشته باشد امابحث ما قاعده ای وکلی است وهیچگاه موارد استثنا مخل به قاعده کلی نیست}.
ممکن است باز اعتراض کنید که یک دختر 15 ساله برای ازدواج هنوز بچه است وبحث ازدواج در مورد او زود می باشد در جواب عرض می کنم که اولا:اگر دختر 15 ساله بچه است لذا باید یک بچه 3ساله هنوز به دنیا نیامده باشد ثانیا: اگر به جامعه ما باشد که دختر 30 ساله اش را هم هنوز

بچه می دانند ثالثا: اگر هم بچه باشند باازدواج دیگر خانم وبالغ می شوند رابعاً:ما مسلمانیم وباید ببینیم اسلام چه سنی را سن بلوغ وچه سنی را سن سفاهت وطفولیت می داند اسلام فقط دختر زیر 9 سال یا دختر قبل ازحیض را نابالغ می داند بنا براین حساب یک دختر 15 ساله در اسلام از نظر فکری وحقوقی واجتماعی وتکلیف و... در ست مانند یک زن 40 ساله است اینکه دختر در سن 9 سالگی وارد سن تکلیف می شودوحجاب براو واجب می گردد یعنی آنکه میوه ای است که رسیده شده ودیگران در او طمع وهوس می کنند ومیوه هم وقتی رسیده شود قابل چیدن است والا اگر کال بود وکسی در او هوس نمی کرد چه دلیلی داشت که حجاب براو واجب گردد واصولا وقتی تکالیف سنگین الهی در این سن بر دختران واجب می شود خبر از قدرت بر عهده گرفتن مسئولیت زندگی دارد چون تکلیف زندگی سختتر از تکالیف شرعی نیست واینکه دختر ان به طور متوسط از سن 12 سالگی حیض می بینند نشانه این است که برای به دنیا آوردن فرزند آمادگی دارند خوب وقتی در این سن همه چیز مهیاست واین میوه رسیده شده چرا در چیدن آن اهمال می شود؟
بعضی می گویند ازدواج دیرتر باعث می شود که فرد از آزادی ودوران مجردی خود کمال استفاده را ببرند اولا که این خودخواهی است که انسان فقط به بهره رساندن به خود فکر کند ثانیا: اگر مجردی لذتهایی دارد متاهلی هم لذتهایی دارد ثالثاً اگر آزادی مجردی لذت دارد سختی های متاهلی هم برای انسان موجب امتحان و کمال ورسیدن به تجارب وساخته شدن شخصیت است بنابراین لذت چیز خوبی است اما نه به قیمت منکوب شدن حقیقت برتر خامساً : کسانی که می گویند دختر 14 یا 15 ساله بچه است واو را از لحاظ هوش وعقل نا بالغ می دانند بهتر است یک تحقیق علمی در این مورد شود تا معلوم گردد ضریب هوشی انسان در چنین سنی اگر بالاتر از آدمهای 30 - 40 ساله نباشد کمتر هم نیست مشکل این جاست که ما خود هیچگاه دوران نوجوانی خود را خوب به یاد نمی آوریم ونمی دانیم که در آن سن انرژی جسمی و عقلی وفکری وتمییز خوب بدمان به مراتب اگر بیشتر از بزرگسالی مان نبوده کمتر هم نبوده البته این افراد روی حساب علمی قضاوت می

کنند نه عقلی وفرق علم وعقل را نمی دانند برای همین است که این بر داشت غلط را می کنند سادساً: اگر بحث علم باشد که " طلب العلم فریضه علی کل مسلم ومسلمه" باید گفت آنچه که در جامعه ماست فعلاً مدرک گرایی است نه علم وعلاقه به فهم وشعور ودانایی وروایت مذکور هم گفته که طلب علم واجب است نه طلب مدرک در حالی اگر یک دختر واقعاً مدعی است که به

دنبال علم وشعور است می توانددر کنار ازدواج وهمسرداری مطالعه کند وبه خصوص به معلوماتی که یک زن در زندگی به آن نیاز دارد برسدتازه در تحصیلات دانشگاهی هم خیلی از علوم برازنده ومتناسب با جوهره دختران وزنان نیست بنابراین زن باید در بعد زنانگی خود کسب علم کند نه در بعد مردانگی !!همان طور که در بعد شغلی هم همین بحث مطرح می شود و باید ونباید ها در مورد زن متفاوت با مرد است وآن اینکه در در جه اول کار بیرون از خانه شرعاً باید با رضایت همسر باشد مگر آنکه شوهر از دادن نفقه او خودداری کند یا توان دادن آن را نداشته باشد ثانیاً :شغل برای زن در صورتی محسن است که یا زن از لحاظ مالی شدیداً به آن نیاز مند باشد یا آنکه شغلی باشد که مخصوص خانمها باشدوسرو کار زن فقط یا اکثراً با زن باشد که این مشاغل هم انگشت شمار است در غیر این صورت بهتر آنست که زنان به وظیفه همسر داری وتربیت نسل بپردازد وبیکاری خود را با آوردن فرزند وتربیت آنان جبران کنند وشعار فرزند کمتر زندگی بهتر را دور بیندازند که این شعار صد در صد غربی است واسلام خلاف آن را می گویدزیرا رسول اسلام می فرمایند فرزند بیشتر بیاورید تا من به کثرت شما در روز قیا مت افتخار کنم اگر در قدیم مردم با بضاعتهای کمتر 10 فرزند بزرگ می کردند ودر نمی ماندند حال هم می شود لا اقل5 فرزند به نحو شایسته بزرگ کرد انسانها اگر فقط به فکر رفاه وبهتر زندگی کردن خود باشند خودخواهند زیرا شکرانه استفاده از نعمت وجود بخشیدن وجود به دیگری است


خوب در اینجا ممکن است سوال کنید این همه حرفهایی که زدید چه ارتباطی به بحث ما یعنی ازدواج موقت دارد عرض می کنم که اتفاقا به خاطر همین که سن ازدواج بالاست وسنت اسلام در مورد سن ازدواج در جامعه نادیده گرفته می شود ما نیاز به ترویج ازدواج موقت داریم تا شاید این خلا وکمبود تا حدی جبران شود وجامعه از لحاظ جنسی وروحی آسیب نبیندوالا نه این ونه آن که می شود حکم حبس ابد. خلا ازدواج دیر هنگام شاید وفقط شاید تا حدودی با ازدواج موقت حل شود وجز این دیگر هیچ راهی نیست بنابراین خانواده ها علیرغم علاقه عاطفی به دختران باید نسبت به حق طبیعی آنان برای ارضای نیاز خود به صورت ازدواج موقت آگاه باشند وچیزی را که شریعت وضع کرده تحریم نکنند وتعصبی که اسلام مهر تایید برآن نمی زند اعمال ننمایند .

نتایج یک نظر سنجی:
مزایای ازدواج دختران در سن نوجوانی را بیان کردیم اما موانعی راکه می توان در این مورد مط

رح کرد یکی تحصیلات ودیگری نداشتن شغل است در مورد درس وتحصیل مفصلا بحث نمودیم وگفتیم که تحصیلات نمی تواند مانع وبهانه ای چندان قابل قبولی برای فرار از ازدواج باشد اما مسئله شغلی که اصلا ملاک وشرط برای کمال دختران وزنان نیست مگر آنکه خودشان روی این مسئله تعصب داشته باشند.متاسفانه در عصر جدید دختران وزنان خیلی شباهت به مردان یافته اند واین کار را بیشتر از آنکه برای جامعه زن دشوار کند برای مردان دشوار کرده است و خود آنها هم خیلی اوقات نمی دانند که هدف وانگیزه شان در زندگی چیست و اصولا فرق آنها با مرد درچه چیزهاییست
خیلی ها مدرک وشغل می گیرند برای آنکه در زمان شوهر کردن یک ابزار ابراز وجودی برای آنها باشد همین مسئله نیز سن ازدواج آنها را بالا برده چون تا وقتی که بخواهند تحصیلات عالیه را تمام کنند وکار بگیرند 25 سال از عمرشان گذشته است
در نظر سنجی که چندی قبل در انگلستان از خانمها به عمل آمد اکثر آنها از وضعیت جدیدی که دنیای امروز وشرایط آن برای زنان ودختران ایجاد کرده ابراز نا خرسندی وعدم رضایت کرده بودند وخواهان آن بودند که مانند زنهای قدیم به سنتهای گذشته رو بیاورند وبه جای داشتن شغل بیرون از خانه وظیفه خانه داری وهمسرداری وتربیت فرزند را برعهده گیرند وبیشتر وقت خود را در راه وظایف زنانگی صرف کنند . آنچه این زنان غربی را واقعا خسته کرده دور شدن از ماهیت زنانگی ووارد شدن در حیطه وظایف وکارها وخصلتهای مردانگی وبالا رفتن سن ازدواج است که نوعی اصالت زدگی برای آنها ایجاد کرده البته در جامعه انگلیس از آنجا که روابط جنسی آزاد است دختران شکوه ای از این بابت ندارند !! ولی در جامعه ما این مشکل به موارددیگر اضافه می شود بنا براین مشکل جنسی خود به تنهایی یک طرف تمام مشکلات دختران جامعه ماست که نه در سنین اوج نیاز ازدواج می کنند ونه مثل غربی ها رابطه آزاد برای آنها وجود دارد تا بتوانندهم خود بهره ای از دوران اوج طراوت ومطلوبیت خود برند هم دیگران؛ زیرا اوج طراوت وظرافت وزیبایی وصفات انوثیت جنس مونث بین سنین 11 تا 18 سالگی است بیشترین لذت جنسی برای جنس مذکر در ازدواج با این رده سنی است همانطور که بیشترین نیاز ولذت جنسی جنس مونث نیزدر همین سنین می باشد بنابر این ازدواج نکردن دختران در این سن اتلاف عمر جنسی وهدر رفتن وبلا استفاده ماندن مطلوبیت وطراوت آنهاست که قطعاً این خود کفران نعمت وامانتی است که یک مونث بایداین امانت الهی وخدادادی رادروقت خود به مرد تسلیم نماید چرا که یک زن صاحب نفس خویش است نه صاحب امانت دیگری که در دست اوست عمر مفید زن با عمر مفید مرد فرق می کند عمر مفید زن به این نیست که مانند مرد باشد بلکه فایده او نوعا در ساختن بنیان خانواده وایجاد آرامش روحی وروانی برای مرداست حقیقتا هیچ گاه به مونث بالای 20 سال نمی توان دختر گفت بلکه باید گفت زنی که هنوز دختر مانده
هدف از خلقت زن و اصولاًشغل اولیه او ایجاد آرامش وتسکین برای مرد است تا مرد بتواند در ورای این آرامش دنیا ی بیرون رابسازد{..خَلَقَ لَکُم من انفسکم ازواجاً لتَسکُنوا الیها} در واقع زن مرد را می سازد ومرد دنیارا بنابراین تعصب زنان به مشغولیتهای دیگر اگر به قیمت ضربه خوردن به وظیفه اصلی شود گم کردن خویش وتخطی از حقیقت وجودی خود است همین دغدغه هاست که سن

ازدواج دختران را نیز بالا برده است خیلی از دختران در سنی ازدواج می کنند که دیگر به دوران باز نشستگی جنسی فاصله چندانی ندارندمی دانیدکه نان چند روزه هر چند قابل خوردن هست ولی هیچ گاه جای نان داغ وتازه را نمی گیرد هر چیز زمان خاص خود را دارد که اگر از زمان خودش بگذرد دیگر آن معناو فلسفه وجودی اش کم رنگ می شود مثلازمان مناسب کار گرفتن تا باز نشستگی بین 20 تا 60 سالگی است زمان مناسب شروع علم تا فارغ التحصیل شدن از 7سالگی تاحد اکثر 35سالگی است وسن مناسب برای سربازی رفتن تا حد اکثر 30 سالگی است

.بعضی روانشناسان می آیند هی می گویند ازدواج در سنین زیر 16 -17 سال فلان وچنان در حالی که مقایسه نمی کنند که در زمان قدیم که دختران در چنین سنینی ازدواج می کردند آمار طلاق و ناسازگاریهای خانوادگی چه قدر کمتربوده وازدواجها چه قدر مستحکم بوده در حالی هم که طلاق دادن هم خیلی راحت تروبی درد سرتر از امروز بوده وضرب المثل بوده که دختر با لباس سفید به خانه بخت می آید وبا کفن می روداما امروز می بینیم همین کسانی که در سن بالا ازدواج می کنند وبه اصطلاح در عقل وتحصیلات تکمیل شده اند سر کوچکترین مسائل طلاق می گیرند در جایی خواندم که زنی برسر یک بیسکویت دعوا راه انداخته وکار به طلاق کشیده شده ماجرا از این قرار بوده که این خانم تازه عروس با شوهر ودوست خود به سینما می روند بعد از سینما خانم به شوهر می گوید که یک چیزی برای خوردن بخرد آقا هم می رود وبیسکویت می خرد بعد هم خانم شاکی می شود که چراساندویچ یا چیز بهتری نخریدی وآبروی مرا جلوی دوستم بردی . مورد

دیگری هم سراغ دارم که زن وشوهری بعد از 20 سال زندگی به خاطرعدم تفاهم برسر یک سگ طلاق گرفتند ماجرا این بود که خانم یکباره هوس می کند که سگی به خانه بیاورد مرد هم به خاطر مسائل شرعی مخالفت می کند ولی زن می گوید یا شوهر یا سگ!!! وبالاخره کار به طق می کشد خوب بر گردیم سر بحث"
بالا رفتن سن ازدواج دختران حاصل فرهنگ غلطی است که باورهای عصر جدید در ذهن مردم ایجاد کرده که متاسفانه حکومت هم به آن دامن زده این که بعضی می گویند ازدواج در سنین نوجوانی مشکل تشخیص صحیح را به همراه دارد اولاً: به این مسئله قبلاً جواب دادیم ثانیاً: در مورد دختران 25 ساله هم بدر ومادرها تسخیص وتصمیم صورت می دهند خوب در مورد دختر 14 ساله هم همین کار را کنند !!! ثالثاًً :اینکه ازدواج 4 تا دختر نوجوان که در این سنین صورت گرفته وبا شکست مواجه شده اینها استثنا است که قاعده ونظریه کلی را مخدوش نمی کند. به هر حال جامعه ما هنوز در مورد مسئله حقوق زن و قوانین ازدواج وتفکرات وبرداشتهای مربوط به این امر راه سراسر خطایی را طی می کند واز اسلام خیلی فاصله دارد بالاخره روزی سر این جامعه به سنگ خواهد خورد ومجبور خواهد شد همان اسلام منزل وگفتار اسلام و ائمه اطهار را نصب العین عمل قرار دهد متاسفانه علاوه بر فرهنگ غلط فکر ی قوانین خانواده وازدواج نیز در موارد متعدد با اشکالات عظیم رو بروست که خیلی از این قوانین اجتهاد در برابر نص قران وروایات است وهر روز هم قوانین جدیدتری در خلاف مسیر وجهت اسلام به اسم مصلحت بینی روی کار می آید

افراط در وابستگی :
کار خوبی که در جوامع غرب می شود آن است که فرزندان ذکورخود را زمانی که به بلوغ می رسند به استقلال وجدا شدن از خود وا می دارند ونسبت به دختران خود هم به گونه ای رفتار نمی کنند که آنها را وابسته ودنباله روی خود کنندولی در جامعه ما عواطف افراطی والدین، فرزندان به خصوص دختران را بی نیاز از فکر کردن به مسئولیتهای آینده وآماده شدن برای قبول آنها می کند وقتی یک دختر می بیند خانه والدین جای گرم ونرم وراحتی است ودائم هم قربان صدقه اش می روند دیگر چه انگیزه ای می تواند برای جدا شدن از این محیط توام با رفاه داشته باشد وقتی هم خواستگار می آید اگر دیگر نتواند راهی برای فرار از ازدواج بیابد انوقت با هزار اکراه وناز جواب مثبتی می دهد فراموش نکنید که زن با ازدواج است که اصالت - مفهوم وهویت وارزش می یابد واصلا هدف غایی از خلقت زن جز در این وادی معنا نمی یابد لزوم ازدواج برای دختران مانند لزوم کار وشغل برای مردان است چرا که مرد بدون کار فاقد هویت واصالت وارزش است
این را به خاطر داشته باشید که دختران تا وقتی که ازدواج نکرده اند مانند گُلی در بیابان هستند ولی وقتی ازدواج می کنند این گل در گلدان وجای خود قرار می گیرد . ولی باید زمانی این گل

در گلدان قرار گیرد که بتوان هنوز نام گل را بر روی آن گذاشت .!! دختران جامعه ما مانند یک نانوا هستند که فقط اسم آن را یدک می کشند چون همه چیز می پزند جز نان !!


نکته خیلی مهم اینست که هر چه دختران در سنین بالاتر ازدواج کنند صفات انو ثیت آنها نیز کمرنگتر می شود و حتی این روی صفات جسمی ورفتارهای ظاهری آنان نیز تاثیر می گذارد اثرات فقد این صفات در زندگی زنا شویی بیشتر خود را نشان می دهد درست مثل درختی که مدت طولانی آب به آن نمی رسد وقتی هم که آب به آن میرسانیم هر چند زنده می ماند ولی دیگرمقداری از شاخ وبرگهایش خشک می شود .

.طرفداران جواب دهند:
ممکن است سوال شود آیا کسانی که حرف از متعه وازدواج موقت می زنند آیا حاضرند دختر یا خواهر وبستگان خودشان متعه شوند یا فقط وقتی که نوبت خودشان می شود طرفدار این سنت می شوند؟ جواب: این سوال منتقدین سوال دقیقی است باید عرض کنم اولا:همانطور که قبلا گفتم ما هم قبول داریم هر کس آنچه را که برای خود می خواهد باید برای دیگران هم بخواهد والا در ادعایش خود خواه وانحصار طلب است ونمی تواند مدافع یا عامل این سنت باشد ثانیاً:ما این سوال را متقابلاًاز مخالفان به صورت دیگر مطرح می کنیم که آیا اگر یک دختر زیبا در خلوت ودر شرایط کاملاًفراهم وآماده به شما تقاضای ازدواج موقت را دهدآیا قبول می کنید یا خیر؟ قطعاًبالای 99درصد شما با حرص وولع از هول حلیم توی دیگ می افتید خوب اگر مخالفید باید خودتان هم این کار را مرتکب نشوید لذا می بینید اگر خیلی از موافقان در ادعای خود کاذبند عمده مخالفین هم در ادعای خود کاذبند یعنی وقتی نوبت خواهر یا دختر دیگران می شود دیگر مخالف نیستند لذا بهتر است ما کار به این حرفها نداشته باشیم ودل به قانون شریعت دهیم طوعاً یاکرهاً ثالثاً:بحث اکراه وخوش نیامدن با بحث مانع شدن یا عمل نکردن فرق می کند مثلا در ماه رمضان انسان از روزه گرفتن وسختی کشیدن خوشش نمی آید ولی به خاطر اینکه خود را موظف به اطاعت از فرامین شرعی می بیند به اکراه هم که شده حتما روزه می گیرد خوب در متعه هم انسان شاید خوشش نیاید دختر یا خواهر یا مادراو به این کار مبادرت ورزد ولی چون شرعا یک زن یا دختر بالغ مستقل در تصمیم واراده خویش است شرعا انسان نه می تواند ونه باید که مانع شود هر چند که از این امر اکراه داشته باشد مخصوصا آنکه نیاز شخص شدید هم بوده وخوف ارتکاب به گناه در آنها باشد

ریشه قبح در فرهنگ جاهلیت:
ممکن است بعضی معتقد باشند متعه فقط در جایی قابل انجام است که از لحاظ اجتماعی قبیح نباشد نه مثل اجتماع ما که رسم نیست وبرای مردم جا نیفتاده است جواب: اولا:اگر این گونه است باید اصلا باب ازدواج موقت را کلا ببندیم وبگوییم که خدا نیز نعوذ بالله کار خطایی کرده که متعه را جایز نموده زیرا این قبحی که شما می گوییدخیلی زمانها بوده حالا گاه به شدت گاه به ضعف و همیشه هم جاهلان به آن دامن زده اند حتی در صدر اسلام هم مخالف داشته مگر عمر که متعه را حرام اعلام کرد به خاطر چه بود فقط به دلیل آن که مذاق شخصی اش با آن جور نبود

لذا اگر ملاک قبح وحسن عرفی باشد ممکن است تا قیامت این مسئله میان مردم به عنوان قبح مطرح باشد آیا باید تا قیامت این سنت روی زمین بماند ؟ما اگر بخواهیم در اجرای دین خواست مردم را در نظر بگیریم خیلی از سرو ته اسلام باید بزنیم تا همان دینی شود که به مذاق مردم خوش می آید وفقط در مسائل عبادی مثل نماز وروزه دیندار باشیم وما بقی را به خواست مردم ارجاع دهیم این مردم هستند که باید خود را با دین تطبیق دهند نه اینکه دین موظف باشد با خواست مردم { ومسلمان نماها}منطبق شود اگر ملاک اجرای دین خواست مردم باشد فقط هر

چیز را که به خواست ومذاقشان خوب می آید از دین میدانندوغیر آن را رد می کنند { اِن اوتیتُم هذا فَخُذوهُ وَ اِن لَم تُوء تَوهُ فَاحذَروهُ}ثانیاً :ما قبول نداریم که اکثریت مردم متعه را به این دید نگاه می کنند زیرا اکثریت به خصوص جوانان وجود و ترویج متعه را لازم می دانند وباآن موافقندزیرا متعه را باید از دید عمومی وکلی نگاه کرد نه از دید شخصی و نگاه جزیی؛ وقتی ما کلی به آن نگاه می کنیم اذعان می کنیم که ازدواج موقت می تواند در مان بسیاری از معضلات روحی وجنسی جامعه واقع گردد واین به قدری اهمیت دارد که مصالح ودیدگاههای شخصی وعرفی را کاملا تحت الشعاع قرار داده ودر خود هضم می کند لذا بهتر است که ما دیدگاه خود را وسیع وکلی کنیم وبه این مسئله به صورت محصور وشخصی فکر نکنیم مثلا شما وقتی بیمار می شوید وبه طبیب مراجعه می کنید گاه درمان دردناک است یا شربت خیلی تلخ است حال شما به دو صورت می توانید به این در مان نگاه کنید یکی اینکه اصلا به تاثیر این سوزن ودوا فکر نمی کنید وفقط به اکراه خودتان ازاین درد یا دوای تلخ فکر می کنید در اینجا چون مسئله را جزیی نگاه می کنید به درمان به چشم امری مکروه وقبیح می نگرید ولی وقتی دیدتان را کلی تر می کنید وبه نتیجه می اندیشید آنگاه این تلخی رابرای رسیدن به عافیت ووبه دست آوردن آرامش و صحت وسلامتی به جان می خرید وبه آن به دید امری ضروری می نگرید بنا براین در راهکارهای در مانی شرعی هم وضع به همین صورت است {عَسی اَن تَکرَهوا شَیئاً وَهُوَخَیرٌلَکُم وَعسی اَن تُحِبوا َشَیاً وَهُوَ شَرٌلَکُم} ثالثاً:منظور از مردمی که این مسئله را قبیح می دانند کدام مردمند عقلاء یا عوام ؟ اگر منظورتان عقلاست {نه عاقل نماها} که در اشتباهید آنها این نظر را ندارند واگر منظورتان عوام وعاقل نماهاست که اکثریت مردم از این دسته اند خداوند خود در مورد آنها تعبیراتی دارد مثل:"اَکثَرُهُم لایَعقِلون" ویا "اَکثَرُهُم لایَفقَهون" ویا "اَکثَرُهُم لا یَعلَمون".
جاهلان عاقل نما وبی دینان مسلمان نما:
عموماً مخالفان ازدواج موقت دو گروهند یکی بی دینان دوم دیندارهای افراطی وخشک مقدس.{البته عمده گروه اولند} بنابراین کسانی که از یک تفکر مذهبی واجتماعی متعادل ومنطقی برخوردار باشندهیچگاه به خود اجازه مخالفت وانکار را نمی دهند. بعضی از جاهلان آن قدر جسارت وهتاکی به شریعت را از حد گذرانده اند که متعه را با فحشا مقایسه می کنندروابط آزاد وغیر شرعی را مظهر تمدن وکلاس داشتن ولی متعه وروابط شرعی را مظهر عقب افادگی وکهنگی می دانند .حرام را حلال وحلال را حرام می کنند آنچه خوشایندشان است حلال وآنچه به دهنشان نا خوشایند است حرام است {ولا تقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال وهذا حرام لتفتروا علی الله الکذب}خود که در دین سست وضعیفند مانع ترویج دین وعمل کردن دیگران به آن نیز می شوند{یصدون عن سبیل الله ویبغونها عوجاً}"جلوی اجرای دین راسد می کنند وآن را مغشوش ونادرست در اذهان جا می اندازندچون خودنیز دین را درست نفهمیده اند " {یصدون عن السبیل ویحسبون انهم یحسنون صنعاً} جلوی دین خدا را سد می کنند وبعد هم فکر می کنند دارند اصلاح گری در جامعه ایجاد می کنند{انما نحن مصلحون} دین را کنار می زنند واوهام خودرا به میان می آورند به اینها باید عرض کرد اگرازدواج موقت فحشاست لابد ازدواج دائم هم بی بند وباری

وفحشاست چون این دو هیچ تفاوتی در ماهیت با یکدیگر ندارندجز آنکه متعه ازدواج زمان دار است ودیگری بدون قید زمان .برای این افراد راه در مانی وجود ندارد چون ذهنشان از بن بست ویران است غالب این افراد هم یا دشمنانی هستند که از ماهیت اسلام سر رشته ندارندیا مرفهان

 

مرتد واز دین برگشته ای هستندکه خیلی هاشان خارج از کشور نشسته اند ودائم در صدد آنند که بتوانند از طریقی به جامعه ایران واسلام هتاکی کنند خودشان غرق در لذتهای نامشروع شهوی وجنسی ومیگساری وبرهنگی ورقص وآواز و هوسرانی های حیوانی اند ولی وقتی که در جامعه ایران حرف از متعه شرعی می شود دادشان در می آید واصطلاحاًغیرتی!! می شوند که در ایران دارند حقوق زن وکرامت او را لگد کوب می کنند وبرای زن حقوق شناس تر از اسلام شده اند آیا اسلا م کرامت زن را لگد کوب کرده یا شما که زن را تبدیل به یک موجود جنسی برهنه صرف وتمام عیار کرده اید وبرهنگی او را وسیله تبلیغ کالاهایتان کرده ایدواورا در همین تعریف خلا صه نموده اید همین اسلام زمانی که زن رادر جامعه غرب جزء کالا وحیوان خود حساب می کردند ودر جامعه عربیت نیز او را مایه ننگ خود میدانستند وزنده به گورش می نمودندبه زن کرامت وعزتی بخشید که هنوز ذهن محققین حقوق انسانی و متفکرین را خیره ومبهوت خود نموده است این شما هستید که روزی باید بیایید در مقابل اسلام زانو بزنید والفبای حقوق وکرامت انسان را بیاموزید {فاین تذهبون} زیباتر از قانون ودین اسلام کجا می توانید بیابید به هر راه که روید زود پشیمان به درآیید { ومن یبتغ غیر الاسلام دیناً فَلَن یُقبَلَ منه وَ هو فی الاخره من الخاسرین} زیرا که عقلانیت ودینی غیر از اسلام نیست {ان الدین عندالله الاسلام

}

- نظرات ازدواج موقت

قسمت سوم

نکاح مسیار چیست؟
با تحریمی که عمر در مسئله متعه انجام داد سنی ها جهت اطاعت از خلیفه خود مجبور به قبول این امر شدند ولی بعد مثل کسی شدند که یک چهار دیواری دور خود می کشد وهیچ راهی برای خروج نمی گذارد و ناگاه متوجه می شود که زندانی شده آنگاه دوباره کلنگ به دست گرفته وآنچه را که به غلط ساخته دوباره خراب می کند تا آزاد شود اینها هم دیدند که مشکل جنسی در جامعه شان تبدیل به بحران شده و مخصوصا اینکه در جامعه تسنن روابط آزاد به خاطر تعصبات مذهبی خیلی کم است حس کردند که با حرام کردن یک امر حلال چگونه خود را در فشار وتنگنا قرار داده اندکار به جایی رسید که بعضی علمایشان عملا از متعه به عنوان یکی از افتخارات ومحاسن مذهب تشیع نام بردند و نسبت به شیعیان غبطه می خوردند ومی خورندآنها چون نتوانستند متعه را آزاد بدانند برای همین به یک ازدواجی رو آوردند که هر چند نامش متعه نیست اما چیزی شبیه همان

است وقتی خلیفه شان باب متعه را بست چیزی شبیه همان را باب کردند که برگشتند به همان اصل مطلب .
این ازدواج فرقش با متعه اینست که که در متعه با سرآمدن یا بخشیدن زمان،عقد به اتمام می رسد ولی در مسیار با طلاق دادن این امر انجام می گیرد در این ازدواج فرد تظاهر می کند که مثلا ازدواج دائم کرده ولی از قبل قصد دارد بعد از مدت کوتاهی طرف را طلاق دهد ودر این مسئله شرط هم می گذارند که حق نفقه وحق ارث و حق همخوابی وجود نداشته باشد ملاحظه می کنید که وقتی مشکل جامعه با ازدواج دائم حل نمی شود و مشکل اساسی یعنی مسئله شهوت وعقده های روحی وروانی حاصل ازآن در جامعه لاینحل باقی مانده مسیحی ها ویهودی ها به آزادی جنسی رو می آورند وسنی ها به مسیار وشیعیان به متعه وصد آفرین برشیعه که نه راه انحطاط را مثل غربی ها طی می کند ونه راه ازدواج ساختگی وبدعت گونه سنی ها را وصد مرحبا به دین اسلام که چه دقیق وعمیق به نیازها وغرایز انسان توجه آگاهانه وتوام با مصلحت بینی داشته است .
نکته: ازدواج مسیار از آنجا که شروط منافی با حقیقت ازدواج دائم را دارد از نظر شیعه باطل است چون عدم نفقه وعدم ارث با روح و غایت ازدواج دائم ضدیت دارد {وَانَّ منهُم لَفَریقاًیَلوونَ اَلسنتهُم بالکتاب لتَحسبوهُ منَ الکتاب وما هو منَ الکتاب وَیَقولونَ هو من عندالله وما هو من عندالله }بله اگر این شروط نباشد ازدواج مذکورصحیح است هر چند که از قبل قصد طلاق در آن باشد لکن از نظر فقه شیعه مکروه می باشد در ثانی زحمتی که در این ازدواج است در متعه نیست زیرا در مسیار مرد برای طلاق دادن اگر مثل جامعه ما باشد باید چند ماه در نوبت طلاق باشد بعد هم به دادگاه خانواده بروند وهزار گیر ودار که کسی اصلا حوصله اش را ندارد برای یک شب همخوابگی 3ماه خود را خسته طلاق دادن وطلاق گرفتن کند مگر آنکه مخفیانه ازدواج کنند ومخفیانه با دو شاهد عادل طلاق دهند وکار به قانون نداشته باشند
دنیای عرب در بعد جنسی وحجاب تقریبا راهی را طی می کند که غرب طی کرده ومی کند گویا اینکه عربها در این بعد اسلام را تقریبا کنار گذاشته اند وجود مراکز ارتباطات آزاد جنسی و عدم لزوم حجاب در دنیای عرب کاملا حاکی از وجود بحران جنسی وعدم تمایل کشورهای عرب از شیوه ریاضت جنسی مثل جامعه ماست که با تعطیل بودن ازدواج موقت راهی جز این برای آزاد کردن

فشار جنسی در این جوامع به ذهنشان نرسیده ونکاح مسیار نیز در واقع راهی برای گریز از افتضاح دینی در این کشورهاست که فعلا متدینین آنها این شیوه را بهترین راهکار در محدود کردن آزادی ها وارتباطات بی حد وحصر جنسی ونامشروع می دانند که آنها را کاملا شبیه به اروپا یی هاکرده است

اگر ازدواج موقت وجود نداشت....
ما می خواهیم از زاویه ای دیگر ضرورت ازدواج موقت را بررسی کنیم . وآن فرض خلف است که اگر اسلام چیزی به نام ازدواج موقت نداشت در آن صورت قطعا مورد انتقاد و دارای نقص عمیق بود چر

ا که در کنار این همه محدودیت جنسی و ممنوعیتهایی که در روابط بین دو جنس حتی در نگاه کردن قرار داده ودر کنار سیل عظیم نیاز شهوی وبحرانهای روحی وعاطفی که قطعا ازدواج دائم راهکار نهایی محسوب نمی شود {آن هم در سنین امروزی } عقل حکم می کرد که باید راهکاری دیگر در کنار ازدواج دائم وجود داشته باشد بنابراین ازدواج موقت قبل از آنکه یک حکم شرعی باشد یک حکم وضرورت عقلی است هر چند که تعدد زوجات هم در اسلام هست ولی همه کس قادر به تامین دو یا چند زن نیستند در ثانی ایجاد عدالت بین دو زن کار سختی است ثالثاً مشکلات روحی که ممکن است همسر اول متحمل شود کار را مقداری دشوار می کند لذا اگر اسلام ازدواج موقت را تشریع نکرده بود دیگر چیزهایی مثل استمنانمی باید گناه کبیره محسوب می شدند و نبایدنگاه توام با شهوت یا لمس وتماس شهوی یا شنیدن صدا از روی لذت گناه محسوب می شد وبرای گناهانی مثل زنا نمی باید مجازاتهایی این چنین سنگین وضع می گردید .ولی اینکه اینها گناه محسوب می شوند {وبعضا کبیره وبا مجازاتهای بسیار سنگین}به معنی آنست که را اطفای حلال وآسان در شریعت کاملا باز است واینکه می بینید بسته است ما آن را بسته ایم نه دین . لذا عقل می گوید در کنار هر منعی باید وضعی باشد ودری که ازروی حکمت بسته گردد دری دیگر از روی رحمت باید باز شود به خصوص در مسائل غریزی انسان که قابل سرکوب نیست علاوه برآنکه اصل در اسلام آزادی است مگر آنکه دلیلی موجه این آزادی را محدود کند خوب در مورد روابط آزاد به خاطر وجود مفسده منع وجود دارد ولی در ازدواج این منع بر داشته شده چون در آنجا دیگر مفسده ای نیست ازدواج هم اگر به ماهیتش نگاه کنیم زمان دار بودن یا نبودن حقیقتش را عوض نمی کند بنا براین اگر متعه وجود نداشت عقل ،دین را در ایمورد مورد انتقاد قرار می داد {وقطعا همین مخالفین در آن موقع می شدند جزء طرفدران که چرا اسلام این همه انسانها را در این محدودیت وزندان حبس کرده } در جامعه ما که تنگناها وخفقان جنسی از همه جای دنیا بیشتر است جای این بحث مناسب تر از هر جاست البته فقط در صدی از این تنگناها مربوط به اسلام است بخش عمده آن را ما خود بابدعتهاو سنتهای غلط و نادرست به دور خود تنیده وایجاد کرده ودر آن محبوس وگرفتار آمده ایم تاثیر این تنگناها تنها به بعد جنسی جامعه ضربه وارد نمی کند بلکه روح وروان جامعه وافراد را نیزمتاثر می سازد یکی از دلایلی که در جوامع غرب کارایی ها وباز دهی ها ونشاط مردم همیشه بالاتر بوده وهست در همین مطلب نهفته که در جامعه غرب بحران جنسی وحود ندارد زیرا حبس نیروی جنسی که نمونه اش در جامعه ما حاد است بسیاری از نیروها وقوای فکری وروحی را در خود نگه می دارد واین حبس سدی بر سر راه آزاد سازی فشار غرایز ونیروهای درون است در نتیجه جامعه به آرامش ونشاط روحی وروانی لازم دست نمی یابد وبر عکس این نیروهابه عقده وعصبیت وافسردگی وگاه انزوا تبدیل می شوند. چند سال قبل مصاحبه ای را از یک جوان انگلیسی 20 ساله که به عنوان توریست از ایران دیدن کرده بود در یکی از جراید می خواندم وی در مقایسه بین دو فرهنگ وجامعه خود و ایران در جایی گفته بود که آنچه من در مورد جوانان ایران دیده ام وجود روح افسردگی وناامیدی در میان آنهاست وی اضافه می کند که البته ازدواج در میان مسلمانان از قداست وثبات بیشتری برخوردار است وما به این مسئله غبطه می خوریم ولی آنچه راکه درجامعه خود به عنوان رابطه آزاد جنسی داریم با جامعه ایران عوض نمی کنم چون معتقدم وجود این محرومیتها برای ما غیر قابل تحمل است . خوب شما می بینید که ما اصلا کار به

بزهکاریهای ناشی از حبس غریزه شهوت نداریم فرض ما آنست که اگر افراد همه اهل خویشتن داری هم باشند باز صدمات وضربات ناشی از این ریاضت ناصحیح آنقدرقابل توجه است که نام آن را بحرا ن بگذاریم فراموش نکنیم که ما نه غربی هستیم که را ه آزادی های افراطی برویمان باز باشد نه مرتاض هستیم که دین به ما اجازه ریاضتهای بیهوده را داده باشد بنابراین ما حرف ومنش واعتقاد خود را داریم وباید از این اعتقاد در برابر تمام مذاهب وعقاید دفاع کنیم چون سنتهای اسلام سلیقه نیستند یک حکم وباورند

آیا با وجود نکاح موقت بحران جنسی جامعه حل می گردد؟
اگر تازه ما بتوانیم فرهنگ متعه را به نحو کامل جا بیندازیم وذهن همه مردم را در این مسئله از توهمات بزدائیم وهمه را موافق با این مسئله نماییم وحتی تعداد ازدواجهای موقت 30 -40 برابر شود نهایتاًتازه ما توانسته ایم مسئله را از بحران خارج کنیم ولی مشکلات جنسی و مسائل وروحی وروانی ناشی ازآن در همه افراد کاملاًمرتفع نمی شود وگناه وبزهکاریهای مربوط به مسائل جنسی صد در صدبر چیده نمی شود زیرا باز در همه شرایط وبا هر کس ودر هر جا متعه قابل انجام نیست لکن مهم هم اینست که ما بتوانیم بحران را حل کنیم وآمار بزهکاری را تا حد قابل ملاحظه ای کم نماییم والا هیچ گاه نمی توان شرایطی را فراهم کرد که همه مردم هر گاه که اراده کنند همه چیز فراهم باشد به حال خویشتن داری وصبر هم تا حد ی لازم است اصولا در هر جامعه ای نیاز غریزه بیش از شرایط فراهم است وبه اصطلاح تقاضا بیش از عرضه است این درست مثل وعده غذایی می ماند که شما در صورتی به اطفا وسیری کامل می رسید که روزی بتوانید 2 یا 3 وعده غذا میل کنید اگر روزی به یک وعده برسد ونیاز بیش از عرضه شودشما با مشکل مواجه می شوید واگر به یک وعده در مثلا 2 یا 3 روز برسد شما با بحران مواجه می گردید در مساله جنسی هم انسان به طور متوسط به هفته ای دوبار اطفا نیاز دارد آنهم با رابطه طبیعی نه با استمنا و... اگر این اطفا به ماهی دو بار برسد افرا د با مشکل مواجه اند واگر مثل جامعه ما کلا منتفی شود که دیگر یک بحران عظیم است این درست مثل آنست که کسی را کلا از آب وغذا محروم کنیم چنین انسانی در اوج گرسنگی نه فکرش می تواند متمر کز باشد ونه شادابی وانگیزه ای می تواند از خود بروز دهد خوب انسان گرسنه ای که دیگر به خط قرمز رسیده اگر برای رفع گرسنگی شدید دست به حرام ودزدی بزند نباید چندان او را ملامت کرد همچنان که اگر یک جوان که در اوج نیاز جنسی است وامکان اطفای حلال برای او نیست کاسه صبرش لبریز شود وبه حرام بیفتدچندان مورد ملامت نیست واصلا اعتقاد بنده این است که شاید در شرایط اضطراری فعلی حرمت اسمنا نیز از کبیره بودن ساقط شود
فرق ازدواج موقت وتعدد زوجات:
هر چند که اسلام برای جلوگیری از بحرانهای عاطفی وجنسی دو راه ازدواج موقت وتعدد زوجات را وضع نموده اما باید توجه داشت که فلسفه تعدد زوجات همان است که درمورد نکاح دائم گفتیم یعنی اگر مردی بازن دومی ازدواج دائم کند{که اصطلاحا تعدد زوجات به تجدید ازدواج دائم گفته می شود نه موقت}از نیاز عاطفی مرد وعشق دوم او ناشی می شود که جز با نکاح ورابطه دائم حل نمی گردد ولی ازدواج موقت غالباًدر جاییست که مسئله عشق عاطفی شدید ودلبستگی آنچنانی مطرح نباشدعشق دوم مرد هم هیچ منافاتی با عشق اول او ندارد یعنی بسار مردانی هستند که ممکن است دلباخته زن دومی شوند ولی در عین حال دوستدار ودلبسته زن اول خود نیز هستند

وبه هیچ وجه حاضر به ترک وجدا شدن از او نمی باشند در واقع این نوع عشقها در طول هم است نه در عرض هم که بگوییم با هم جمع نمی شود وحتماًمرد باید مخیر شود که یا این ویا آن را انتخاب کند خیراین مثل علاقه انسان به دو میوه مختلف است که می تواند به هردو میل شدید داشته باشد البته نمی خواهیم به طور مفصل وارد مقوله عشق شویم ولی این نکته را مد نظر داشته باشید که عشق امری اختیاری نیست که مرد را در مورد آن ملامت کنیم تنهامسئله زیبایی

ونجیب بودن زن اول مطرح نیست که بگوییم همین کافی است که مرد به کس دیگری دل نبندد زیرا گاه خصوصیاتی می تواند روح شخصی را مسحور خود کند که ممکن است از نگاه دیگران خصلتهایی عادی باشد ولی برای وی نقطه حیرانی وشیدایی وسر گردانی واقع گردند اصلا عشق در نگاه دقیقتر غیر از مقوله دوست داشتن است بلکه خودیابی وتوجه به حقیقتهای نهفته ودردآوری است که یک صورت وجمال در روح شخص می آفریند که ممکن است هزاران جمال دیگر چنین انقلابی در روح انسان ایجاد نکنند بنابراین عشق نه از مقوله اختیار است نه از مقوله هوس ونه صرف دوست داشتن ، لذا به حکمت اسلام تحسین می گوییم که با توجه به انواع نیاز انواع ازدواج را چنین زیبا بنیان نهاده ،متاسفانه باز در باب تعدد زوجات مانند ازدواج موقت بعضی نا آگاهان حرفها واصطلاحات ناشایستی را ساخته اند وبه دین حمله ور شده اندمثلا این که تجدید فراش خیانت به زن اول است حتی من از زبان یکی از روحانیون در تلویزیون هم همین اصطلاح را شنیدم که واقعا یکه خوردم الحق که وقتی روحانیت هم همرنگ جماعت شود دیگر چه اسلام دیدنی وتماشایی می شود!! اینها اصلا به خود زحمت فکر کردن را نمی دهند که بدانند واژه خیانت به چه معناست ودر چه مصداقی به کار می رود فکر کرده اند چون از جانب زن این مسئله خیانت است در مورد مرد هم خیانت محسوب می شود در حالی که عقلشان را به کار نمی اندازند که بین این دو مسئله زمین وآسمان فرق وجود دارد وجالب اینکه خود می دانند که این حکم وجواز از ناحیه خداوند تشریع شده ولی چون خود را عاقل تر از خدا می دانند اجتهاد در برابر نص می کنند ولی...اِنَّهُم هُمُ السفهاء ولکن لا یَعلَمون" چون لازمه حرف شما جز این نیست که خداوند خیانت را جایز شمرده وآن را حلال کرده وعلاوه بر آن ظلم وتبعیض هم روا داشته چون زن را از تجدید فراش ممنوع کرده ولی مرد را نه ، به بیان واضحتر اینکه این مسئله از دوحال خارج نیست یا این حکم ساختگی است واز جانب خدا نیست که خود شما هم این را نمی گویید یا اینکه این حکم را خدا ایجاد کرده که لازم می آید که خیانتی در کار نباشد چون امر به خیانت ازناحیه خدا محال است لذا دلبستگی مرد به زن دیگرمصداق خیانت نیست علت این برداشت افراد آن است که به خوبی در ماهیت زن ومرد وظرافتها ورازو رمزهای وجودی خلقت آن دو ووجوه اشتراک وافتراق آنها از لحاظ روحی وفکری واجتماعی وحقوقی و...مطالعه نکرده اند وبا صرف ظاهر بینی وسطح نگری به نبرد علمی ومجادله با دین بر می خیزند{یعلمون ظاهراً من الحیاه الدنیا}گمان می کنند که همانگونه که مرد باید نسبت به زن غیرت داشته باشد زن نیز بایدنسبت به شوهر خود غیرت نشان دهد تا اصل مساوات برقرار باشد !!! شاید فکر می کنند فرق بین زن ومرد فقط از جهت دستگاه تناسلی است! جمله ای زیبا و حکیمانه از مولای متقیان نقل شده . حضرت می فرمایند" غیره المرء ایمان وغیره المراه کفر ...." : غیرت مرد ایمان وغیرت زن کفر است زیرا که اولی جلوی حرام را می گیرد ودومی راه حلال را س

د می کند به قول یکی از خانمهای فرهیخته و گرامی که می گفت:آیا زنهای غیرتمند همان غیرتی را که نسبت به شوهر خود دارند نسبت به برادر خود هم دارند ؟ !!!
بنابراین نام این را غیرت نمی توان گذاشت بلکه باید به انحصار طلبی وخودخواهی وحسادت لقب دادزیرا در طول تاریخ فقط یک مرد از تحدید فراش ممنوع شدوآن حضرت علی علیه السلام بودند که خداوند به خاطر شان واحترام وعظمت حضرت فاطمه علیها سلام چنین منعی راایجاد کرد وحض

رت هم تازمانی که فاطمه زهرا زنده بودند با کس دیگری ازدواج نکردند ولی بعد از وی با زنان متعددی ازدواج کردند حالا شاید زنان جامعه ما هم فکر می کنند که هم شان حضرت فاطمه هستند که مرد نباید به کس دیگری جز آنها فکر کندالبته این یک حس وانتظار طبیعی است وقابل ملامت نیست ولی نباید به صورت یک تعصب وانحصار طلبی بیش از اندازه وغیر قابل تغییر در آید و به قیمت مخدوش کردن دین تمام شود این افراط در وابستگی حتی به زمان بعد از مرگ هم کشیده می شود مثلا زن انتظار دارد که اگر فوت کرد مرد با کس دیگری ازدواج نکند وتا آخر عمر عزب باقی بماند !!!اینها تفکرات افراطی است زیرا بالاتر از حضرت فاطمه که کسی نیست در حالی خود آن بانوی بزرگوار به حضرت علی توصیه کردند که بعد از او ازدواج کند وحتی خودشان گفتند که چه کسی را برای همسری انتخاب کند بنابراین زن نباید بی جهت مانع از حق شود همان طورکه خود او هم حقی دارد که مرد نمی تواند مانع آن شود مثل رابطه شرعی ومتعه قبل از ازدواج ، همان گونه که مرد می تواند در طول ازدواج با زن دیگری هم وصلت کند زن هم می تواند قبل از ازدواج با مرد دیگری وصلت وازدواج دائم یا موقت داشته باشدهمچنین بعد از طلاق یا مرگ همسر، واینکه مرد آینده بخواهد زن را در این مورد عتاب کند چنین حقی ندارد
حال ممکن است بعضی زنها بگویند نه آقا نه ما قبل از ازدواج با مرد دیگری رابطه داشته باشیم ونه شوهران ما بعد از وصلت با ما با کس دیگری رابطه داشته باشند این دیگرحرفی است که توقع خلاف حقیقت شرع است ویک تفکر افراطی محسوب می شود آن قدر از این نوع تفکرات غلط در جامعه هست که از دین هم جلوتر رفته ایم حتی یک زن اگر بشنود مثلاً مرد او قبل از ازدواج با او با کس دیگری رابطه شرعی وازدواج موقت یا دائم یا حتی رابطه نامزدی داشته از غصه ممکن است دق کند اینها همه جهالت وافراط است ونامش وفاداری و عشق نیست بعضی خامها در می آیند ومی گویند شوهران ما تا ما هستیم نباید با کس دیگری رابطه داشته باشند هر گاه مردیم آنگاه هر کار خواستند بکنند خوب اگر شوهران شما زودتر از شما فوت کردند آنوقت تکلیف چیست !!به خصوص اینکه اگر شوهر شما فردی باشد که به گناه هم بیفتد متاسفانه این مسئله در حالی که در غرب خیلی بهتر جا افتاده وحل شده هر چند که نه به صورت تجدید فراش بلکه به صورت رابطه دوم {آنهم تازه به صورت غیر شرعی} ولی در جامعه ما این یک معضل حاد وجدی است که به صورت یک تعصب وانحصار افراطی در آمده است نکته دیگر اینکه در قدیم مردهای متاهل بهتر می توانستند در صورت نیاز به متعه یا تجدید ازدواج رو آورند ویکی از دلایل آن وجود نظام مرد سالاری در جامعه وخانواده بود ولی امروز که در بسیاری از خانواده ها نظام زن سالاری یا نهایتاً هر دو سالاری است مردان علی رغم نیاز ،جرات این کار را ندارند ومجبورند یک عمر خود را در حصر ومنع نگه دارنددر قدیم تعدد زوجات امری مرسوم وکاملا عادی بوده ولی الان اگر یک مرد بخواهد براساس

نیاز مفرطی که دارد دست به ازدواج دائم مجدد یا نکاح موقت بزند زمین وزمان را روی سرش خراب می کنند درست مثل آدمهای جنایتکاروبه قول بعضی ها این مردان برای دلخوش کردن خود نام زن ذلیلی را وفاداری می نامند در حالی که خودشان می دانند مسئله وفاداری نیست چیز دیگری است اینکه اسلام تاکید کرده ریاست را{در امور خانواده ودر امور جامعه } به زن ندهید وحتی در امور معروف از آنها اطاعت نکنید تا در امور مکروه بر شما طمع نکنندیکی از دلایلش این است چون

زنها خیلی وقتها عادلانه وعاقلانه حکم نمی کنند ومرد از حق خود محروم می شودبرای همین است که شغل قضاوت نیز بر زن ممنوع شده ورسول اسلام نیز تقبیح وتحقیر کرده قومی راکه رئیس آنان زن باشد .
فرق متعه وازدواج دائم:
از لابلای تمام مباحثی که تا کنون گفته شد شباهت وفرق این دو کاملا واضح می گردد به طور خلاصه اینکه این دو در ماهیت هیچ فرقی با هم ندارند بلکه تفاوت آنها در جزییات از جمله زمان دار بودن نکاح موقت است تمام فلسفه هایی که در تشریع نکاح دائم مطرح است در ازدواج موقت هم هست با این فرق که در ازدواج موقت فلسفه ها واغناهای عاطفی وجنسی ،موقت ودر نکاح دائم غیر موقت است همین وبس .همه آیات وروایاتی هم که به طور مطلق از ازدواج صحبت کرده اند مربوط به هر دو ازدواج می شود مثل آیه "فلیَستَعفف الذین َلا یَجِدونَ نِکاحاً حتی یغنیهم ُالله ُمِن فضله" یاآیه "و من آیاته ان خلق لکم من انفُسکُم اَزواجاً لتسکنوا الیها" یاآیه "الطیبات للطیبین والطیبون للطیبات... و....." یا روایت نبوی که ازدواج را برکسی که خوف از گناه دارد واجب می داند که حمل بر هر دو ازدواج می شود یا روایت مشهور" النکاح سنتی فَمَن رغِبَ عن سنتی فَلَیسَ منّی " یا روایت مَن تَزَ وَّ ج اَحرز نصفَ دینه " مگر آیات یا روایاتی که قرینه حالیه یا مقالیه ویا عقلی در مورد آنهاست وآنها را منحصر در ازدواج دائم یا موقت می کندمثل روایت " ایاکَ وخَضراء الدمن... که ظاهر آن مربوط به نکاح دائم است یا آیه "فَماستَمتَعتُم به منهُنَّ .... که مربوط به نکاح موقت است چون روایت در مورد آن وجود دارد
به طور کلی اهتمام دین نسبت به هردو ازدواج تقریباً مساوی است واهمیت هیچ یک از دیگری کمتر نیست چون هر کدام جایگاه خاص خود را دارد وهیچ کدام کار دیگری را نمی کند مهمترین فرقهای این دو اینست که در ازدواج دائم حق ارث وهمخوابگی است ولی در موقت خیر در دائمی طلاق وجود دارد ولی در موقت طلاق نیست در موقت زن می تواند شرط عدم دخول بگذارد ولی در دائم نه در متعه زمان انتهای عقد معین است ولی در دائم زمان انتهای عقد،طلاق یا مرگ یکی از طرفین است در ازدواج دائم تعیین مهریه لازم نیست ولی در موقت لازم است در دائم اطاعت زن از شوهر لازم است ولی در متعه به غیر از اطاعت در تمکین جنسی لازم نیست در دائم حق نفقه برای زن هست ولی در متعه خیر مگر آنکه شرط کنند غیر از این مواردوچند مورد جزیی دیگر در بقیه احکام که بالغ بر دهها حکم است با هم مشترکند آنچه مسلم است اینکه متعه برای زن نیز مثل مرد فراغ بال بیشتری ایجاد می کند چون در ازدواج دائم با رعایت نکردن حقوق شوهر واطاعت نکردن وحتی بدون اذن از خانه خارج شدن، زن مرتکب گناه وتضییع حق می گردد ولی در ازدواج موقت دیگر هیچ کدام از این مسائل نیست
آیا ازدواج موقت بدعت روحانیون است؟


شاید به گوشتان خورده باشد که غالباًمخالفان نادان با این سنت وقتی می خواهند فرا فکنی کنندومتعه را غیر دینی جلوه دهند روحانیت مظلوم را خراب می کنند ومی گویند اینها همه حرفها وسنتهای آخوندهاست. سوال اینست که شما نماز وروزه حتی سنن واحکام ازدواج دائم را از همین روحانیون یاد گرفته اید ولی نمی گویید نماز وروزه و حج ورساله مراجع وکتابهای حدیث وتفسیر

و...حرف آخوندهاست وقبول دارید که حرف خدا ورسول است وروحانیت فقط ناقل آن است حال چطور است که وقتی حرف از متعه می شود که آن هم مثل ازدواج دائم از ناحیه خداوند تشریع گردیده آن را به روحانیت نسبت می دهید؟ {یا ایها الذین آمنوا لِمَ تکفرون بایات الله وَ انتم تعلمون}؟متاسفانه خیلی از جاهلان فریب خورده هم به این باورند که متعه اصلا ازدواج نیست یک سنت وبدعت آخوندی است هر چه قدر هم با اینها سر وکله بزنی حالیشان نمی شود من خود با یکی از اینها بحث می کردم فایده نداشت چون آن قدر با این تفکر رشد کرده بود که بیرون کردن آن کار آسانی نبود البته این افراد خیلی نادرند ولی همینها می توانند زمینه ساز رشد این تفکر در دیگران شوند قبحی که در ذهن خیلی ها هست به خاطر همین است که آن را غیر دینی وساخته دست مذهبیون می دانند.و گاه نام آن را زنای شرعی می گذارند!!!!!! واین قدر عقل ندارند که خوب اگر زناست دیگر شرعی نمی تواند باشد واگر شرعی است دیگر زنا نمی تواند باشد مثل آنست که بگوییم سفیدِسیاه که اصلاً با هم متضادند وقابل جمع نیستندبا همین حرفها واعتقادها قبح رابه حدی رسانده اند که اگر از بعضی خانمهای مطلقه وبیوه در خواست متعه شودآن را به منزله یک توهین وجسارت نسبت به خود قلمداد می کنند که من نمونه اش را سراغ دارم که فلان خانم حتی نزدیک بوده ازشدت ناراحتی دق کند وبمیرداین توهین !!! آن قدر سنگین است که شاید اگر ازآنها در خواست نامشروع شود برایشان قابل هضم تر ومودبانه تر باشد تا چنین در خواست کثیف وغیر انسانی !!! گاه در بعضی جاهها اگر کسی سراغ صیغه رود ودیگران بفهمند آن قدر مورد خشم وشماتت ممکن است واقع شود که مجبور شود از محله خود یا حتی شهر خود برود که اگر زنا کرده بود شاید این گونه نبود من خود نمونه این مسئله را هم سراغ دارم .بنابراین واجب است که با این تفکرات جاهلانه مبارزه کرد.
برگردیم به اصل مطلب البته ما قبول داریم که بعضی قلیل ازروحانی نماها در ورای این لباس همیشه سوءاستفاده هایی داشته اند اما حساب آنها را نباید با روحانیت اصیل وبا تقوی قاطی کرد خوب در هر صنفی انسان فاسد هم هست مگر شخصی که حکم اعدام شیخ فضل الله نوری را صادر کرد روحانی نبود ومگر شخصی که شهید مطهری را به شهادت رساند یک طلبه نبود ؟ اما اینها یک در ده هزارند واصلاروحانی نیستند بلکه شیاطینی اند که در لباس روحانیت به خود تقدس وقدرت بخشیده اند اما روحانیت اصیل که آبروی اسلامند وامروزاگر اسلامی هست اگر تشیعی هست اگر عزتی در دنیا داریم از برکت وجود همین روحانیت است که با چنگ ودندان اسلام وفقه اصیل رابا هزاران مشقت وحتی با خون خود همچون شهید اول وثانی و... حفظ کرده وبه ما رسانده اند والا ما هم امروز مثل یهودیان ومسیحیانی بودیم که از قران چیزی جز تکه کاغذ هایی مثل انجی

ل وتورات تحریف شده در دست نداشتیم . از آنجا که یکی از وظایف روحانیت احیای سنتهای اسلام وجلوگیری از فراموشی آنهاست به همین علت است که بحث ازدواج موقت بیشتر از زبان آنان شنیده می شود چون دیگران که عرضه وشهامت بیان آن را ندارند اگر روحانیت هم همرنگ جماعت شود بسیاری از سنتهای دین که متعه فقط بخش کوچکی از آن است منسوخ وفراموش می گردد واین خیانتی بس بزرگ است به خصوص آنکه سنتی مثل متعه که از ضروریات امروز جامعه است

اگر مهمل گذاشته شود مسئولیت فساد وفحشا بیشتر دامنگیر روحانیت خواهد بود واز چیزهایی که روحانیت را از اصناف دیگر جامعه ممتاز می کند همین جسارت وشهامت در بیان حقایق دین است بعضی حتی به خوبی نظام حوزه وگستره علوم دینی که یک روحانی وفقیه باید در آنها متبحر شود را نمی دانند ودقت ندارند که یکا یک احکام رساله ها و فهم صحت وسقم احادیث با چه سختیها وظرافتهایی همراه است وگمان می کنند روحانیت هم مثل عوام دین را از باد هوا می گی

رد اگر مردم بدانند که یک طلبه علوم دینی در چه علومی باید غوطه خورد وبا چه خون دلی به یک اجتهاد ابتدایی برسد به خود جرات نمی دهنداین گونه آسان علم وماهیت روحانیت را به زیر سوال بکشند و احکامی از دین خدا را که باب دلشان نیست ساخته دست روحانیت بدانند وگمان کنند علما ومراجع نیز مثل ما راحت به خود اجازه می دهند دین خدا به بازی بگیرند وقرآن وسنت را طبق میل دل خود تفسیر کنند فقهایی که امام زمان علیه السلام آنها را در زمان غیبت حجت خود بر مردم می داند ورد کردن آنها را رد کردن حضرت خویش بر می شمارد لذا بهتر است به جای حمله ور شدن به دین ومبلغان دین بنشینید وفکر کنید شاید به این نتیجه برسید که اشکال از تفکر خود شماست واین شما هستید که باید خود را با حقایق دین وفق دهید یک فقیه برای رسیدن به اجتهاد باید درعلوم بسیاری متبحر واستاد شوداین نیست که بعضی نا آگاهان علوم دینی وحوزوی را آسان وابتدایی تصورکنند وفکر نمایند روحانیون در حوزه فقط روضه خوانی ومنبر می آموزندیک طلبه برای رسیدن به اجتهاد باید درادبیات عرب (صرف ونحو) - معانی وبیان-منطق -فلسفه- کلام (علم عقاید ومجادله)- تفسیروعلوم قرآنی فقه-اصول-رجال-درایه-تراجم- صاحب نظر ومتبحر گردداینها فقط علوم لازم برای اجتهادند وغیر از اینها علومی چون تاریخ اسلام -ادبیات فارسی -اخلاق -تجوید -فن خطابه - نهج البلاغه و....جزو دروس دیگر حوزه اند هر کدام از دروس اجتهادی هم برای خود دریایی عظیم وبیکران است مثلا تفسیر قرآن یا فقه که اصلاً ابتدا وانتهای آن به چشم نمی آید یک طلبه گاه تا 20 سال درس خارج فقه می خواندوتازه فقط نیمی از فقه را کذرانده است وگاه مراجعی که درس خارج فقه را شروع می کنند دهها سال طول می کشد تا به انتها برسد وگاه عمرشان برای اتمام فقه وفا نمی کند {البته این مربوط به فقه عمقی واجتهادی است والافقه مختصر تر وصوری تری مثل لمعه در 3 سال هم خوانده می شود } کتابی مثل جواهر الکلام فی شرح شرایع السلام

که طی 32 سال با مرارتهای فراوان به رشته تحریر درآمده وجامع روایات فقهی جمع آوری شده ونظرات اجتهادی در آنهاست حدود 50 جلد است که شامل دهها باب از ابواب فقه است هر بابش را علما تبدیل به چند جلد کتاب کرده اند مثلا شیخ انصاری فقط باب متاجر (احکام مربوط به تجارت)را در 3 جلد تقریباً قطور به نام مکاسب به رشته تحریر درآورده که همین یک باب فقه 3 سا

ل طول می کشد که در حوزه خوانده شود حال دهها باب دیگر ش به کنار !!.علم اصول هم به همین صورت است وگاه 10 سال درس خارج آن به طول می کشد البته این غیر از 10 سالی است که یک طلبه باید دوره مقدمات وسطح را تمام کند وبه درس خارج برسد !!یکی از دهها باب فقه مربوط به نکاح است که خود به 2 بخش دائم وموقت تقسیم می شود که ممکن است همین باب نکاح موقت بیش از یکسال طول بکشد بنابر این کسی که مجتهد می شود وبالاتر از آن یک مرجع تقلید برای آنکه فقط یک حکم شرعی را بتواند از منابع چهار گانه کتاب - سنت - عقل واجماع بیرون بکشد چه قدر باید مرارت علمی تحمل کند تنها هم دلیلهای چهارگانه کار ساز نیست بلکه باید روایات مختلف با هم تطبیق شوند باآیات قرآن منطبق شوند وسخت تر اینکه سلسله یک حدیث باید بررسی شود که آیا به معصوم منتهی می شود یا نه وآیا همه راویان آن ثقه یا عادلند خوب شناخت تک تک راویان یک حدیث آنهم در زمانهای متعدد کار بسیار سختی است همه که مثل زراره ومحمد بن مسلم و... معلوم الحال نبوده اند علاوه بر اینها باید مسئله تقیه هم بررسی شود که آیا فلان روایت در حال تقیه صادر شده یا نه علاوه بر این که باید انطباق با علم اصول هم کاملا در ابواب فقه جاری شود ویک فتوا با قواعد اصولی هم سازگار باشد علاوه برآن تمام قواعد علم صرف ونحو ومنطق هم باید مد نظر قرار گیردتازه کار جایی سخت می شود که یک دلیل روایی یا قرآنی معارض داشته باشد ودهها مسئله ومشکل دیگر... خوب حالا ما فکر می کنیم که رساله مراجع از روی باد هوا آمده ونشسته اند هر چیز که به خیالشان بهتر رسیده در رساله ها نوشته اند در حالی که یک فقیه برای صدور یک فتوا ممکن ایت روزهاوقت صرف کند وتازه با آن همه علم واجتهاد آخر نتواند به حکم قاطعی برسد واحتیاط واجب صادر کندهزاران هزار حدیث در فقه وجود دارد که از دهها وصدها کتاب بیرون کشیده شده ویک مرجع تقلید برای نگارش یک رساله باید در این همه روایت ودلیل غور وبررسی نماید همین باب نماز در درس خارج سالها طول می کشد در حالی که عوام الناس از نماز همین رکوع وسجود ظاهری را می فهمند وگمان می کنند تمام دین خدا همین نماز وروزه وعبادات صوری است(آنهم بدون تقلید چون اکثر عوام خود را مجتهد می دانند !!!آنهم غالب موارد اجتهاد در برابر نص!!!!) در باب متعه هم به این نتیجه رسیده اند که قبیح ومکروه است یا حرف دین نیست !!! اینها از دریای بیکران علوم اسلامی وفقه جز قطره وغرفه بیده نچشیده و دردآور اینکه خیلی آسان دین و فقه و فقها را تخطئه علمی می کنند و فکر می کنندمراجع هم مثل آنها چهار خط قرآن خوانده ودو سطر از کتابهای دینی را مطالعه کرده اند حتی حرف بعضی این شده که ما خود عقل داریم ونیازی به تقلید و حتی نیازی به عمل کردن به دین نداریم آفرین براین عقل راستی چرا خدا متوجه وجود این عقل نبود تا بی خود صدو بیست وچهار هزار رسول نفرستد و تورات وقرآن وانجیل نازل نکندوچرا این همه علما ومراجع که در طول تاریخ آمده اند ورفته اند نمی دانستند که عقلی هم هست تا بی جهت خود را خسته نکنند ای جاهلان گمراه که نام وهم خود را عقل نهاده اید اکثر شمایی که می گوییدعقل برای شما کافی است نه نماز می خوانید ونه به ساده ترین عقاید ایمان داریدوحتی یک روخوانی ساده قرآن هم بلد نیستید {وًمِنهُم اُمّیّیون َلا یَعلَمونَ الکِتابَ الّا اَمانیَّ وَاِن هُم الّا یَظُنّونَ} براستی اگر سکان دین به دست شما دین ستیزان شیطان زده بود آن را جز در خدمت غرایز و امیال وآمال دنیائیتان قرار نمی دادید بلی ما نمی گوییم که عقل هیچ ارزشی ندارد چرا که همین عقل یکی از منابع چهار گانه استخراج احکام فقهی است اما نه عقل مثل شما بلکه عقل فقیه ومجتهد دینی که به مبانی منطقی ومنتج عقلی سیطره داشته باشدبنابراین {ای مگ

س عرصه سیمرغ نه جولانگه توست ..} عقل عوام در این جاهها راه به مقصد نمی برد وفقط در مسائل حسن وقبح ذاتی و محمودات عامه است که تمام عقول حکم یکسان دارند و این غیر از مسائل شرع وفقه است که{اِنَّ دینَ لله لا یصابُ بالعُقول}. تازه این اسلام مربوط به احکام وفقه است اگر در اسلام اخلاق و تعلیم وتربیت و سلوک وعلم و..... هم بخوایم امعان نظر کنیم دیگر با دریایی عظیم تر روبرو می شویم که دیگر آنجا جمله اعضا چشم باید بودوگوش چرا که علاوه ب

ر قرآن و تفاسیر آن با هزاران هزار حدیث روبرو می شویم که فقط مطالعه آنها سالها وقت لازم دارد چه رسد به عمل کردن به آنها همین بحار الانوار که حدود 110 جلداست حامل روایات نقل شده از ائمه اطهار است (قوی وضعیف) چه کسی است که با این دریای بیکران مواجه نشود وسر تعظیم فرو نیاوردبعضی هم فکر می کنند اینکه معنی ظاهر آیات قرآن را بدانند دیگر قرآن شناس ومفسر شده اند در حالی که به ابتدایی ترین اصطلاحات تفسیرمثل فرق بین نص وظاهر-متشابه ومحکم-ناسخ ومنسوخ-مطلق ومقید-عام ومخصص-مجمل ومبین -شآن نزول وحکمت نزول آگاه نیستنداز ادبیات عرب چیزی نمی دانند که لااقل بفهمند لفظ"مِن "و"اِلی" و"حتی" و... چند معنا دارند ودر هر آیه از قرآن که این الفاظ باشد ازکجا بدانیم که کدام معنی مراد است گاه همین الفاظ به ظاهر ساده اگر درست معنا نشوند کل معنی آیه را عوض می کنند مثلا اگر این آقایا ن ویا خانمها بخواهند " فاغسِلوا وُجوهَکُم وَایدیَکُم الی المرافق " را معنی کنندچیزی جز این معنی را درک نمی کنند که : در هنگام شستن دست در وضو آب دست را از سر انگشتان به طرف آرنج بکشید لذا در دینی که تخصص ندارید در مقابل فقها ودین شناسان باید اظهار بندگی کردو اقرار چاکری نه ادعای علم وفهم واز درمجادله واحتجاج وارد شدن شما از هفت باطن قرآن که فرمو ده اند "للقرآن سبعه ابطن" وقتی در ظاهرش گیر می کنید آنوقت می خواهید خوارج گونه بگویید که قرآن ما رابس است؟ از بیش از 300 تفسیری که تاکنون بر قرآن نوشته شده که تفسیر عظیم المیزان فقط یکی از آنهاست کدام یک را مطالعه کرده اید؟ چند جلد یا حد اقل چند صفحه از المیزان را خوانده اید فکر کرده اید همین که یک دوره المیزان را در خانه خود نگهداری می کنید قرآن شناس ومفسر شده ایدخوب حالا اگر این فقها نبودند وبقالها وبناها یا شیمی دانها وفیزیک دانان می خواستند دین را استخراج کنند چه بلبشویی که نمی شد و هزاران مذهب وشعبه در اسلام راه می یافت متاسفانه در جامعه ما شارع خود مردمند این عوامند که تعیین می کنند چه چیز دین است یا چه چیزی دین نیست در واقع مذهب برده افکار وخواست ماست نه ما برده او، در جامعه ما اسلام به دست عوام اداره می شود نه به دست حاکمیت یا علما ودر طول تاریخ هم به این اندازه جهل دینی در جامعه ما حکمفرما نبوده{الا قلیلامنهم} ودینداران بیش از هر زمان دیگری به ظواهر مذهب رو آورده وبواطن آن را رها کرده اند وقتی که مردم بخواهند سکان دین را به دست گیرند نتیجه آن این می شود که چیزهایی را که از دین نیست به دین نسبت می دهند {... یلوون السنتهم من الکتاب وما هو من الکتاب ویقولون هو من عند الله وما هو من عندالله} وچیزهایی را که خوشایندشان نیست ازروی عمد وآگاهی منکر می شوند {وجحدوا بها واستَقَینَتها انفسهم}یا{نبَذَ فریقٌ من الذین اوتوالکتاب کتاب الله وراء ظهورهِم کانهم لا یعلَمون}یا{فلما جاءهم ما عرفوا کفَروا به}. وعجیب نیست که در روایات مربوط به عصر ظهور در مورد حضرت قائم علیه السلام آمده که " یآتی بشرعٍ جدید" یعنی حضرت دین جدید می آورد که البته همان اسلام است لکن به حدی از موضع خود دور شده وبا سلایق و اوهام و ومصلحت بینی های بیهوده آمیخته گشته که همگان گمان می برند دین جدیدی آمده ودر جا یی دیگر در مورد علائم ظهور آمده که زمانی بر مردم می آید که از دین جز اسم واز قرآن جز کاغذ آن باقی نمی ماند{لایبقی من الاسلام الا اسمه ومن القران الا رسمه} خداوند نعمت مرجعیت وفقاهت را همیشه برسر ما مستدام دارد {ایدهم الله جمیعا}..
ریاضت جنسی افتخار وکمال نیست:
ازدواج دیر هنگام یا دوری از ازدواج موقت در شرایط فراهم وتحمل ریاضت جنسی نه تنها کمال وثوابی برای انسان ندارد بلکه محرومیت از حق طبیعی ومشروعی است که عقل آن را تقبیح می کند مگر کسی که شرایط برای او فراهم نباشد ودر عین حال عفت وتقوی بورزد (نه اینکه مثل نود در صد مردم راه گناه را انتخاب کند )


همه انسانهاحق بر خورداری ازلذت وآزادیهای مشروع را دارند که اگر خود را از این حق بهره مند سازند نصیب وحق خود را از دنیای خویش استیفا کرده اند والا شریعت چیزی را در قبال این محرومیت به انسان نمی دهد{ولا تنس نصیبک من الدنیا}مثل آنکه هدیه ای به شما دهند وشما بی جهت از قبول آن خودداری کنید یا میوه ای جلوی شما بگذارند وشما نخورید وفکر کنید ترک لذت حلال وصرف نظر کردن از حق غریزی برای شما کمالی می آورد اگر خود را محروم کنید کسی به حال شما دل نمی سوزاند ونه طبیعت ونه شریعت به حرمان شما وقعی نمی نهند بله نسبت به آنچه خداوند خود آن را منع کرده صد البته که ترک مرادف با کمال وثواب است .
اگر کسی خواهان ریاضت باشد به اندازه کافی منع وحرام در اسلام وجود دارد که انسان را ریاضت بدهد دیگر چرا بایدما خود را به محرومیت مضاعف دچار کنیم ؟شما فکر می کنید روز قیامت در قبال این گونه ریاضتها به ما اجری می دهند نخیر بلکه به ما می گویند چشمتان کور می بایست زرنگ باشید واز حلالها استفاده کنید وخودرامحروم نکنید
این بهانه هایی هم که ما برای فرار از ازدواج ردیف می کنیم خیلی هایش از لحاظ شریعت مرد

ود است درآن دنیا ثواب به کسی می دهند که نه شرایط ازدواج دائم را داشته نه موقت علاوه برآن تا وقت ازدواج برای خدا عفت ورزیده نه مثل ما که فکر کنیم خوب الحمدلله تا وقت ازدواج نه نامحرمی را لمس نمودیم نه زنا کردیم چون شرایطش فراهم نبوده واین نفس از غم بی آلتی در وجود ما افسرده مانده نه به خاطر آنکه آدمهای با تقوایی هستیم!!بنابراین همانطور که گناه وارتکاب به لذتهای حرام مصداق ظلم به نفس است ترک لذتهای حلال ومشروع نیز ظلم به نفس است{ وما ظلمناهم ولکن کانوا انفسهم یظلمون}

- نظرات ازدواج موقت

قسمت چهارم

مخالفان وتقبیح کنندگان چه کسانی اند؟
هر چند که در لابلای مباحث قبل جوابهای محکم ومستدل به مخالفین دادیم اما در اینجا قصد دارم که به بررسی ماهیت شخصیتی وفکری این افراد نیز اشاره ای کنم که به جای تسلیم شدن در برابر عظمت وحقانیت دین وبه کار انداختن عقل سلیم بر اساس مصداق "فاذنوا بحرب من الله ورسوله"به جنگ ونزاع با آن برخواسته اند

این سفیهان عاقل نما گمان می کنند عقل آنها به واقعیاتی رسیده که دین از آنها غافل بوده وشاید هم فکر می کنند که گویاجاهها یی بین عقل ودین تضاد وجود داردودر تضاد بین این دو حکم هم عقل حکم می کند که باید حکم عقل را برگزید !!!!! در حالی که اصلا اینها مبانی عقل را نمی دانند وگمان می کنند هر چه به ذهنشان به عنوان خوب وبد وباید ونبایدخطور می کند مصداق حکم عقل است در حالی که نه تنها بین احکام عقل ودین سر سوزنی اختلاف نیست بلکه هرجا هم که در حکم عقل شک کنیم باید برای رفع شبهه به دین رجوع نماییم چرا که شارع خود رئیس عقلاست و"ما حَکَمَ به العقل حَکَمَ به ااشرع وما حَکَمَ به الشرع حَکَمَ به العقل" بنابراین اگر دیدید که قوه مخیله شما به چیزی معتقد شده که دین خلاف آن را می گوید بدانید که آن حکم عقل نیست بلکه یک وهم و استنباط ظنی است که یا صغری وکبری ومقدمات آن نادرست بوده ویا نتییجه ،

قضاوتهای ما عموما براساس فهم سطحی و احساسی وحاشیه نگری وتوجه به یک یا دو بعد است در حالی که دین در صدور یک حکم بعضا دهها بعد وجنبه را لحاظ می کند بنابراین ما اگر بخواهیم ظنیات ووهمیات خود را اصل قرار دهیم دیگر سنگی روی سنگ بند نمی شود ودین مفهوم ومعنا یی نخواهد داشت "ولا تَتَّبعوالظَنَّ فَاِنَّ الظَنَّ لا یُغنی مِنَ الحَقِّ شَیئاً."
زمانی رسوخ فرهنگ غرب به جامعه ما فقط در لباس ومد بود ولی تفکر ما هنوز اسلا

می ودینی بود ولی امروز تفکرات ما نیز با مشکل جدی مواجه است وبا این وضع شاید زمانی فرا رسد که دیگر از اسلام در این جامعه جز ظواهر آن یعنی صورت نماز وروزه چیزی باقی نماند (همان اسلام خوارجی) حمله کردن بر احکام اسلام از غربی شدن تفکر ما حکایت می کند باز صد رحمت به غربی ها که در باطل خود محکمند ولی ما در حق خود سست وبی عرضه.

 

خداوند در علم وفعل حکیم است

هیچ حکم وامر ونهیی در شریعت نیست الا اینکه در وجود آن مصلحت ودر عدم آن مفسده است خداوند مثل ما انسانها جایز الخطا نیست که مثلا حرفی زند یا حکمی را وضع کند وبعد بداند کارش اشتباه بوده او منزه از کار عبث وبیهوده و بری از خطاست (سبحان ربک رب العزه عما یصفون)بنابراین آنچه در ذهن ما گاهی به عنوان اشکال به شریعت مطرح می شود در واقع مشکل از عدم فهم ودر ک صحیح ما ودر نظر نگرفتن تمام حواشی ومصالح امور است چرا که خداوند از هر گونه شائبه عیب بری است وفعل او حکمت وعلم محض است (وهوالحکیم العلیم) نسبت دادن خطا وجهل به خداوند در واقع اثبات خطا وجهل خود ماست

منظور از مخالفان کسانی نیستند که در این مسئله شبهه وسوال داشته ودنبال کشف واقعیتند وتسلیم در برابر منطقند "اَطاعَ مَن یَهدیه وتَجَنّبَ من یُردیه" بلکه مغرضان ودین ستیزانی هستندکه باید به طور محکم وقاطع جلوی آنها ایستاد ودین مظلوم را از شائبه تفکرات مسموم آنهانجات داد "فَما استَقاموا لَکُم فَاستَقیموا لَهُم"
نکته جالب اینجاست در حالی که بسیاری از جامعه شناسان ومتفکران غیر مسلمان ازدواج موقت را یکی از وجوه امتیاز دین اسلام وبهترین راهکار برای برخی معضلات حاد بیان می کنند یک عده احمق درمیان خود مسلمانها که هیچ سررشته ای از دین ندارندبه این سنت حمله ور شده وآن را به طرز اسفباری مورد تعرض قرار می دهند در حالی که کافران روز به روز دارند به اسلام نزدیکتر می شوند ولی یک عده به ظاهر مسلمان حرفهایی در مورد دین خود می زنند که کفار هم در مورد اسلام چنین نمی گویند!! {اَفَغیر دین الله یبغون وله اَسلَمَ من فی السَّموات والاَرض طوعاًوکَرهاً}
مسلمانان مسلمانان مسلمانی زسر گیرید
که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
(مولوی)

اکثراین مخالفان کسانی اند که به روابط آزاد جنسی چراغ سبز نشان می دهندوالا افراد مقید به عفت که راهکار آزادی جنسی را ندارند به خوبی به قدر وقیمت وارزش این سنت دینی آگاهند واصلا ازدواج موقت مال همینهاست وبرای همین افراد وضع شده نه برای اراذل واوباش یا کسانی که راه رابطه آزاد وشرعی برایشان چندان فرقی ندارند استهزا کردن ازدواج موقت از سو

ی این افراد برمبنای تفکر خود آنهاست که اگر ما هم همین راه وتفکر را انتخاب بکنیم باید هم ازدواج موقت را به سخره بگیریم کسی که حلال وحرام برای او مساوی است طبیعی است که چنین منش وتفکری در مورد دینداران داشته باشد"اِنَّ الَّذینَ اَجرَموا کانوا مِنَ الَّذینَ آمَنوا یَضحکونَ وَاِذا مَرّوا بِهِم یَتَغامَزون." (مجرمین بر اهل ایمان می خندند وچون به آنها بگذرند به چشم طعن واستهزا می نگرند....)مثالی در این باب می زنیم فرض کنید دو نفر یکی اهل حرام خوری ودیگری مقید واهل حلال است یک غذای حرامی جلوی آن دواست اولی می خورد وسیر می شود ودومی نمی خورد وگرسنه می ماند روزها وضع به همین منوال می گذرد غذایی هم غیر این وجود ندارد ف

رد اول هر روز سیراست ودومی گرسنه وگرسنه تر می شود وچون طرف خودش سیر است به گرسنگی ونیاز این شخص هم اصلا فکر نمی کند ولی بالاخره دومی به طعام حلال می رسد وبعد از این همه گرسنگی با ولع وحرص مشغول خوردن می شو دعمل وتقید این شخص مسلماً انسان لا قید را به تعجب واستهزا وا می دارد وبلکه او را دیوانه هم تصور می کند .
اگر بخواهیم در دین خود به حرف وطعنه نا آگاهان وقع بنهیم از نصیب دنیا وآخرت خود باز می مانیم اگر طعن جاهلان باز دارنده بود می باید همه 124 هزار رسول خدا از راه خود با استهزاء وطعنه دیگران باز می ماندند"وما یا تیهم من رسول الاکانوا به یستهزئون " بنابراین " توکار خود منه از دست ومی به ساغر کن " به قول مولانا:
احمد مرسل به طعن وسخره بو جهل بود
موسی عمران به تسخرهای فرعونی چنان
گر تواندر دین عشقی بر ملامت دل بنه
وز فسوس و تسخر دشمن مکن رو را گران
یاد داستان ملا نصرالدین افتادم که داشت بااسبش به سفر می رفت خودش سواره بود وفرزندش به دنبال او می آمد مردم اعتراض کردند که عجب آدم بی ملاحظه ای هستی که خودت سواری وبچه ات پیاده ،این آقا پیاده شد وبچه اش را سوار کرد باز به عده ای از مردم رسیدند که معترض شدند که ای بچه جان چه قدر بی ملا حظه هستی که تو سواره باشی وبابات راه بیاد مرد سوار شد وبچه اش را هم سوار کرد باز به عده ای بر خوردند که می گفتند اینها چه قدر بی رحمند که هر دو سوار این حیوان بی زبان شده اند مرد خود وبچه اش را به زیر آورد وپیاده حرکت کردند باز به عده ای بر خوردند که مسخره شان می کردند که اینها چه قدر احمقند حیوان دارند ولی سوارش نمی شوند این آقا هم دیگر خلقش به تنگ آمد وحیوان را رها کرد واز شرش خلاص شد

.
مسلمان واقعی کسی است که در عمل به دین چه در بعد عبادی چه فکری وچه عمل به سنتهای مستحب وواجب آن نه از ملامت کسی بترسد "لا یَخافونَ لَومَهَ لائم" ونه از کم بودن اهل عمل به دین خوف داشته باشد که به فرموده مولای متقیان : لا تستوحشوا فی الطریق الهدی لقله اهله" در راه حق وعمل به آن از کم بودن اهل آن وحشت نکنید ونترسید
بنا براین به این مغرضین باید عرض کرد که اصلا ازدواج موقت مال شما نیست وهیچ ربطی به شما ندارد که بخواهید در مورد آن اظهار نظر کنید این مربوط به دیندارها وافراد متقی است مثل اینکه شما بخواهید در ازدواج بچه همسایه تان دخالت کنید واظهار مخالفت نماییدممکن است ذائقه شما با این مسئله خوشایند نباشد چه کار به ذائقه دیگران دارید ؟ مثلاً شما برفرض رنگی را دوست ندارید آیا این حق واجازه را دارید که دیگران را به خاطر دوست داشتن آن رنگ مورد انتقاد قرار دهید یا غذایی را دوست ندارید وبه این خاطر دیگران را هم از خوردن آن منع کنید ؟ ازدواج موقت ابتدائا مال افراد متقی است که خداوند در مقابل خویشتن داری آنها از گناه این هدیه را نصیشان نموده لذا متعه بیشتر یک مزد برای زنان ومردان عفیف است نه یک لذت باد آورده وامتیاز مجانی {قل هی للذین آمنوا فی الحیاه الدنیا خالصَه یَومَ القیامَه}
فکر کرده اید این همه ثوابهای عظیم که در متعه است برای بی دین ها و بی اعتقادها یا اراذل و اوباش است آیا فکر کرده اید متعه برای فاحشه ها وضع شده اینها که نیاز به متعه ندارند چون از همان راهی که خود دوست دارند کار خود را می کنندوبرایشان متعه وغیر متعه فرقی ندارد ازدواج موقت از آن کسانی است که به خاطر ترس از خداوعقوبت الهی کف نفس کرده و عفت می ورزند ودر قبال آن متعه به عنوان مزد وبهره کوچک ودنیایی به آنها تعلق می گیرد چه زنان وچه مردان .
2- "گروه دیگر مخالفان کسانی اند که خودشان دچار مشکلند واز لحاظ جنسی ناتوانی دارند وچون این نیاز را در خود نمی بینند وجود آن را در دیگران مایه تعجب بر می شمارند و می گویند ما که یک ازدواج دائم هم برایمان زیادی است وکاملا تامین می شویم دیگراین ازدواج موقت چه صیغه ایست؟بله ما هم معتقدیم که عده ای در جامعه مشکل جنسی چندان شدیدی ندارند وصبر کردن تا موعد ازدواج دائم برای آنها کار چندان سختی نیست ووقتی هم که به سن ازدواج می رسند یک ازدواج تا آخر عمر برایشان کفایت می کند ولی اکثر مردم این گونه نیستند هر چند که به ظاهر به گونه ای دیگر تظاهر می کنندچرا که عده ای هستند که شاید هر ماه به یک ازدواج موقت نیاز دارند تا بحرانشان حل شود {چون نیاز جنسی مثل گرسنگی انسان به غذاست همان طور که غذا خوردن هر روز به خاطر نیاز تکرار می شود شهوت وگرسنگی جنسی نیز دائماً وروز به روز در وجود انسان تازه می شود که باید به آن جواب داده شود که اطفای حرام وخود ارضایی مشکل را حل نمی کند زیراعلاوه بر عقوبت شرعی ، اطفا ی کامل نیاز جنسی فقط از راه جماع حل می شود نه احتلام یا استمنا و...}
بحث ناتوانی جنسی غیر از تقواست واکثر اینها که دنبال مسائل شهوانی نیستند به خاطر ناتوانی جنسی است نه عفت وتقوا بنا براین این عده هم باید حساب خود را با بقیه جدا بدانند واگر خودشان اشباعند به نیازو عطش دیگران کار نداشته باشندمن خود با یکی از این افراد آشنا شدم طرف با اینکه در سن بلوغ کامل بود اما می گفت من بر خلاف دیگران اصلا از دیدن یک دختر یا

مصاحبت با او احساس لذت وشهوت نمی کنم اصلا هم محتلم نمی شوم واصلا نمی دانم لذت جنسی یعنی چه این شخص در عین حال کنجکاو بود که بداند دیگرانی که این همه نیاز دارند حسشان چگونه است وراه رسیدن به این حس ونیاز چیست البته همه ناتوانهای جنسی ممکن

است مثل این آقانباشند ولی این ناتوانی را به هر حال کم وبیش دارند مانند کسی که مثلا کور به دنیا می آید شخصی هم ممکن است اینجوری به دنیا بیاید .
3-بعضی از مخالفین کسانی هستند که برعکس گروه اول افراد افراطی هستند یعنی در بعضی باورهای دینی از قرآن ودین هم جلوتر رفته اند ودچار یک نوع جمود وعدم انعطاف وتعادل فکری مذهبی هستنددر واقع اینهارا نمی توان دیندار نامید بلکه متظاهرانی هستند که فقط ظواهر ومنش های خشک را از اسلام فهمیده اند وبه باطن لطیف ودقیق این دین راهی نیافته وبویی نبرده اند حضرت علی علیه السلام در روایتی زیبا هر دو گروه افراط وتفریط را طی کنندگان راه ناصواب وغلط معرفی مینمایند ومی فرمایند : ما طریق وسط (وصراط مستقیم) هستیم کسانی که از ما عقبند باید خود را به ما برسانند وکسانی هم که از ما جلوترند باید به ما ملحق گردند...خوب حال بنگریم در این جامعه چه زن وچه مردچه تعداد در جاده وطریق ائمه اطهار بوده وهمراه مکتب آنها طی طریق می کنندغالب مردم یا در طریق افراطند یا تفریط مثلا در جامعه زنها یا افرادی را می بینیم بی قید وبد حجاب ولی ناموسی وعفیف یا هم بدحجاب وهم بد عفت ویا کسانی را مشاهده می کنیم که حجابشان اسلامی است لکن بد عفتند ویا حجابشان اسلامی است ولی در عفت راهی جلوتر از دین وقرآن طی می کنند فقط یک عده کم هستند که هم در عفت وهم حجاب منطبق با اسلامندبعضی زنها فکر می کنند ازدواج موقت خلاف عفت است در حالی که این تفکر یک تفکر

افراطی است اگر خلاف عفت بود خداوند آن را تشریع نمی کرد زیرا خداوند غیرت وناموس منشی اش از همه بیشتر است اگر این گونه باشند زنها باید به این هم قائل شوندکه ازدواج دائم نیز برای آنا ن خلاف عفت است چون شوهر آنها می تواند ایشان را برهنه کرده ومورد هتک جنسی قرار دهد !!واین خلاف شان وشخصیت وعفت زن است !
فرق ماهوی ازدواج دائم وموقت هم فقط در زمان دار بودن است وبس لذا اگر آن خلاف عفت اس

ت این هم باید باشد می گویند روزی شخصی خروسی خرید وبه خانه آوردهمسرش با دیدن این خروس چادر به سر کرد وعصبانی شد وگفت :ای مرد من یک زنم آیا تو حاضر می شوی که یک خروس را بازن خود در خانه نگه داری ؟ مرد مقداری تامل کرد وزنش را تحسین نمود بلند شد وبرگشت تا خروس را به صاحبش تحویل دهد فروشنده سوال کرد که این خروس هیچ عیب وایرادی ندارد برای چه از خرید آن منصرف شده ای؟ مرد هم داستان را برایش تعریف نمود فروشنده گفت: اشکال ندارد خروس را بده ولی این را بدان که زنت بد کاره وفاحشه است مرد با تعجب سوال کرد برچه اساس این حرف را می زنی؟ فروشنده گفت: آخر زنی که عفتی افراطی تر از دین وعقل را از خود بروز می هد می خواهد چیزی را مخفی کند ومسلماً ریگی در کفشش هست مرد به خانه برگشت واز آن به بعد بیشتر زن خود را تحت نظر داشت وسرانجام فهمید حدس فروشنده درست بوده بنابراین همه ظواهر عفت نشانه عفت نیستند در جامعه مردان هم یا یک عده هستند که نسبت به زنان یا دختران خود بی غیرت یا کم غیرتند یک عده هم غیرت بیش از آنچه که دین روا دانسته قائل می شوند یا اینکه شاید بعضی مردان باشند که از اینکه زنشان قبل از ازدواج خواستگار دیگری داشته یا نامزد دیگری داشته سخت ناراحت می شوند یا از اینکه اسم کوچک زنشان را دیگران بدانند خودداری می کنند( در حالی که حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبل از حضرت علی علیه السلام نامزد داشتند وهم اینکه نام فاطمه را همه مردم می دانستند) همچنین است که بعضی مردان از اینکه خواهر یا دختر یا مادر آنها متعه کسی شود بسیار عصبانی وبه اصطلاح غیرتی می شوند در حالی که اگر این مسئله خلاف غیرت بود خداوند از همه غیرتی تر است چرا خداوند حجاب را برزنان تحمیل کرد وچرا رابطه نامشروع را تحریم نمود چون اهل غیرت نسبت به بندگان خویش است وهمه اینها خلاف شان وعفت است ولی ازدواج موقت را بنیان نهاد زیرا ازدواج موقت هم رفع نیاز است وهم خلاف غیرت نیست چون اگر بود خداوند آن را جایز نمی کرد (یا اَ یّها الذینَ آمَنوا لا تُقَدِّموا بَینَ یَدَیِ اللهِ وَ رَسولِه ): ای ایمان آوردگان جلوتر ومقدم تر از خدا ورسول حرکت نکنید (ومسلمان تر از خدا ورسول نباشید)"

"مخالفتها احساساتی ونسبی است نه اعتقادی:
مسلماً همه می دانند که متعه یک حقیقت شرعی مثل حقیقت نماز است و همه به آن اعتقاد دارندبنابراین ریشه مخالفت در احساسات است با این توضیح که مردها چون همسرانشان شرعاً نمی توانند تازمانی که در نکاح آنهاست به این کار اقدام کنند ولی خودشان در این کار آزادند دلیلی ندارد که با متعه مخالف باشند ولی زنها برعکس از آنجا که دوست ندارند شوهرشان با کس دیگری رابطه هر چند شرعی داشته باشد با این مسئله مخالفت می ورزند اگر دین به شوهران اجازه چنین کاری را نمی داد در آن صورت زنها دیگر مخالف نبودند لذا مسئله سلیقه ای می شود فرق اعتقاد واحساسات در این است که اعتقاد در همه شرایط واحوال در وجود انسان راسخ است مثل اعتقاد به خدا یا اعتقاد به اینکه الان روز یا شب است ولی سلیقه واحساس دم دمی است بستگی به این دارد که انسان در چه شرایط وموقعیتی واقع باشد اگر شرایط به وفق مرادش باشد نظرش مثبت ودر غیر این صورت منفی است ازدواج موقت از همین مقوله است زیرا همین خانم اگر برادر خودش یا پدرش به این کار اقدام کند دیگر مخالف نیست فقط وقتی که مسئله شوهر در میا

ن است مخالف سر سخت می شود وبه هر ترتیب سعی می کند نکاح موقت را یک امر زشت ومکروه وبلکه غیر شرعی جلوه دهد از همین خانم باید سوال کرد که اگر مرد به دنیا آمده بودی باز همین حرف را می زدی؟ قطعا خیر
از طرفی مخالفت بعضی مردان نیز به خاطر آنست که خودشان از متعه کردن عاجزند وبه خاطر ترس از همسرانشان یا موقعیت اجتماعی نمی توانند به این کار اقدام کنند ونوعی حس آرزو در

دلشان مانده که نسبت به دیگران که متعه می کنند حسادت می ورزند یا فقط با متعه شدن دختران خودشان مخالفند ولی با متعه شدن دختران دیگران صد در صد موافقند !!!ا اینکه بعضی دختران هم با این مسئله مخالفند چون دست خودشان به خاطر ترس از خانواده ومسائل دیگر بسته است و از طرفی نمی خواهند که "دیگران شراب خورند وآنها نظاره کنند" والا اگر موقعیت این مسئله برای هر زن ومرد ودختری کاملا فراهم باشد هیچ یک دلشان نمی آید که بر یک لذت حلال دست رد بزنند بسیاری که دستشان بسته است برای فرافکنی قبح اجتماعی را بهانه می کنند در حالی دلشان آرزومندبرای متعه شدن یامتعه کردن وفراهم شدن شرایط مناسب آن است
خلق الفاظ عجیب:
گاه شنیده می شود که بعضی نا آگاهان متعه را تن فروشی زن یا عیاشی مردان معرفی می کنند وبدین گونه لفظ متعه را از معنا وجایگاه خود به معنا وتفسیر دیگرسوق می دهند {وَ یُحَرُّفونَ الکَلُُُُمَ عن مَواضُعُه}
اولاً:متعه یعنی بر خورداری وبهره وری واین تلذذ وبرخورداری طرفینی است واگر شما بهره جنسی به دیگری رساندن را تن فروشی میدانید باید گفت که مرد هم در متعه به زن تن فروشی می کند ووجود خود را در اختیار او قرار می دهد وزن از او لذت وبهره می گیرد {للرجالِ نَصیبٌ مما اکتَسَبوا ووَللنِّساءِ نَصیبً ممااکتَسَبن} علاوه براین همان طور که قبلاً هم گفتیم رضایت زن برای ازدواج موقت با اختیار است واجباری در کار نیست و نشان از نیاز واحتیاج جنسی یاعاطفی خود زن دارد لذا شما قضیه را یک طرفه نگاه نکنیدودایه مهربانتر از مادر برای زنان ودختران نشوید دین خود بهتر به حق وحقوق زن آگاه است وغیرت خداوند به زن بیش از شماست چه در ازدواج دائم وچه موقت نیاز عاطفی وجنسی زن کمتر از مرد نیست جالب اینکه هم در صیغه عقد دائم وهم موقت این زن است که مرد را به تزویج خود در می آورد نه برعکس " یعنی صیغه ایجاب (زوجتک نفسی ....)را زن می خواند وصیغه قبول (قبلتُ )را مرد می گوید رمزی که در این مطلب نهفته این است که خداوند می خواهد در قبال مسئله خواستگاری ومهریه وناز کشی هایی که مرد نسبت به دختر دارد در اینجا نوعی غرور شکنی کند وبه نیاز درونی عاطفی وجنسی زن که کمتر از مرد نیست اشاره عملی نماید . ثانیا: حرف شما از دولازمه خارج نیست یا اینکه مردم به جای متعه که به قول شما یک نوع تن فروشی برای زنان است !!! به سراغ روابط غیر شرعی وزنا بروند که این یعنی انهدام دین وعقل یا آنکه نه زنا کنند ونه به سراغ متعه روند که این هم یعنی مسلمان تر از چیزی شدن که خدا از ما خواسته ومحروم کرد ن مردم از حق طبیعی وشرعی ثالثاً :ما در فقه بحثی به نام متاجر داریم که یکی از مصادیق اجاره اجاره النفس است یعنی اینکه انسان در قبال قرار دادن وجود ونفس خود برای دیگری حقوق ومزد در یافت می کند مثلاً یک کارگر که برای دیگری کار می کنددر واقع خود را به دیگری اجاره می دهد یا یک کارمند در واقع حقوق ومزدی که در یافت می کند در قبال اجاره دادن بهره وجود خود است یعنی صاحب کار از وجود شخصی بهره می گیرد ودر قبال آن به او حقوق ومزد می دهد واین یعنی اجاره بنابراین اجاره فقط در باب خانه وویلا نیست بلکه در باب اجاره النفس خیلی بیشتر مطرح است که همه مشاغل جامعه مصداق آنند یکی از مصادیق اجاره "ازدواج (دائم یا موقت) است در واقع ازدواج دائم وموقت در فقه معامله ای از نوع اجاره است واگر

غیر این باشد اصلاً ازدواج از ماهیت خود خارج شده وباطل می باشد بین فروش واجاره هم زمین تا آسمان فرق است فرق بین اجاره وفروش آن است که در اولی فرد در قبال دریافت مال شی یا نفس خود را در خدمت دیگری قرار می دهد ولی مالکیت اولیه او هم چنان محفوظ است ولی در فروش شخص ،دیگر مالک نیست مال اوهم قابل استرداد نمی باشد واینکه اینها می گویند تن فروشی، منظورشان اجاره است چون نفس ووجود انسان قابل فروش نیست {کاش اینها لااقل اول به فرهنگ لغت مراجعه می کردند} بنابراین ازدواج از مصادیق اجاره است {در ازدواج دائم غیر زمانی ودر متعه موقوت وزمان دار}هر چند که ممکن است برای شما عجیب باشد وبرای اولین بار است که می شنوید ازدواج نوعی اجاره است ولی این یک اصل مسلم فقهی وحقوقی است لذا آن چی

زی که اینها آن را به عنوان اشکال متعه مطر ح می کنند اصلاً جزو ماهیت متعه وحتی ازدواج دائم است مثل اینکه شما بگویید آب بد است چون مایع می باشد در حالی که آب اگر مایع نباسد دیگر ماهیتاً آب نیست ازدواج دائم وموقت هم ماهیتاً یک معامله از نوع اجاره النفس است (هم از طرف مرد وهم زن) واگر غیر از این باشد دیگر ازدواج نیست حتی این یک اصل مسلم فقهی است که زن در ازدواج دائم می تواند تازمانی که مهریه خود را از مرد نگرفته تمکین نکند لذا معلوم می شود که اینجا معامله ای در کار است ومهریه وتمکین حکم ثمن ومثمن را دارند بنابراین شما باید عنوان تن فروشی را در باب ازدواج دائم هم به کار برید چون اولاً جز در مساله زمان بین این دو ازدواج از لحاظ ماهوی فرق وجود ندارد ودوم اینکه هر دو در فقه مصداق اجاره النفس می باشندسوم اینکه در هر دو حق تمکین در قبال مهریه ومال است مهریه هم مزد کار زن نیست {نه در ازدواج دائم ونه موقت} بلکه همانطور که از اسم آن معلوم است هدیه ای واجب است که مرد به عنوان مهر ومحبت وبه عنوان احترام به زن می دهد تن فروشی در جاییست که مزد مطرح باشد وبین مهریه ومزد تفاوت بسیار است بنابراین وقتی ما به شما داریم ثابت می کنیم که متعه ماهیتاً ازدواج است هر اشکالی که شما به متعه وارد می کنید به ازدواج دائم هم وارد است (این نکته فراموش نشود که اجاره ،جنس برای ازدواج است ولی نوعیت آن زوجیت است بنابراین اگر در عقد گفته شود: اجرت نفسی " این عقد باطل است چون عنوان کردن جنس کلیت وعدم تشخص ایجاد می کند بنابراین باید نوعیت آن مشخص گردد) رابعاً:اگر متعه تن فروشی است زنا را چه می نامید؟ خامساً: همان گونه که زنا تنها آن معنای مصطلح نیست بلکه نکاه توام بالذت - لمس غیر مشروع - شنیدن صدای دیگری از روی لذت و... همه از مصادیق زنایند وهر عضوی زنای خاص خود را دارد تن فروشی تنها به این نیست که کسی هم آغوش دیگری شود بلکه آرایش وخودنمایی وبد حجابی هم در واقع تن فروشی است تازه اینجا نه مهریه ای در کار است ونه شرعیتی بنا براین برای آن قبح بیشتری باید قائل شوید در حالی که خیلی از این منتقدین با آرایش وبد حجابی و چشم چرانی و..اصلاً مخال

ف نیستند {وقتی اینها از اسلام هیچ سر رشته ندارند اشکالاتی مطرح می کنند که در نهایت عرض خود می برند وزحمت ما می دارند}سادساً: لفظ عیاشی وخوشگذرانی برعکس در مورد زن بیشتر صادق است زیرا علاوه براین که زن هم در این ازدواج از لحاظ جنسی کام وبهره می گیرد مهریه هم در یافت می کند ولی مرد فقط بهره اولی را دارد وباید مهریه هم بدهد حال کدام یک عیاش ترند؟بنابراین شما که در دین تخصص ندارید وبه مصالح وقوانین الهی آشنایی ندارید بهتر است به جای نظریه دادن ومعانی جدید برای الفاظ شرعی کشف کردن مقداری اهل مطالعه و تفکر باشید{ها انتم هولاءحاجَجتُم فیما لَکُم به علم فَلِمَ تُحاجّونَ فیما لیسَ لَکُم به علمً}
ممکن است بعضی این سوال را مطرح کنندکه ازدواج موقت تصاحب کردن زن به صورت آسان وراحت وبدون خرج است واین با عرف معمول سازگار نیست که در ازدواج دائم این همه آداب ورسوم وتشریفات وسختی هاصورت گیرد تا وصلتی فراهم شود ولی در ازدواج موقت راحت وبی هزینه ومفت دو نفر به هم برسند وراحت هم از یکدیگر جدا شوند
جواب: اولاً: چه کسی گفته متعه ازدواج سهل وبی هزینه است زیرا زن می تواند در ازدواج موقت شروط سنگین بگذارد ومهریه بالا تعیین کندتازه در ازدواج دائم معمولاً زن مهریه خود را نمی گیرد ولی در نکاح موقت می گیرد . ثانیا : وجود تشریفات وخرجهای سنگین در ازدواج دائم مربوط به اسلام نیست بلکه محصول عمل وتفکرات غلط خود ماست چون ازدواج دائم در اسلام به همان سادگی ازدواج موقت است با این تفاوت که در ازدواج دائم مستحب است (نه واجب)جشنی گرفته شود وولیمه داده شود ولی در نکاح موقت خیر. اصل ازدواج دائم هم این است که طرفین حتی بدون وجود شاهد وجشن وسرور می توانند عقد نکاح را حتی خودشان بخوانند وسر زندگیشان بروند همین وبس ولی این که مراسم خواستگاری با این تشریفات ومراسم عقد با فلان وضعیت ومراسم عروسی با خرجهای سنگین تر ... برگزار گردد اینها مربوط به اسلام نیست مربوط به سنتهای غلط جامعه است همین الان دخترهایی هستند که خواستگار دارند وبه خاطر مخالفت بی جهت والدین ،خودشان شخصاً به دادگاه رجوع می کنند ودادگاه ازدواج آنها را جاری می کند وبدون هیچ گونه مراسم عروسی وجشن وخرج ومخارج به سر زندگی خود می روًند این تشریفات سنگین در عصرما به خاطر چشم وهم چشمی ها به صورت یک مانع عظیم وسد راهی در سر راه جوانان قرار گرفته که در زمان قدیم باز شرایط ازدواج خیلی آسان تر واسلامی تر بوده به هر حال اصل ازدواج دائم می تواند به گونه ای انجام گیرد که غیر ازدسته گلی که برای خواستگاری می آورند و مزدی که به عاقد می دهند هیچ خرج دیگری صورت نگیردما هم ازدواج دائم را برخود سخت گرفته ایم وهم ازدواج موقت را در حالی که خداوند این دو را از سهل ترین ودر عین حال با فضیلت ترین امور خود قرار داده است
قیاس مع الفارق:
در یکی از وبلاگهای ازدواج موقت دیدم که موضوعی را تحت عنوان "فزق بین متعه وزنا" مطرح کرده و زحمت کشیده و10 فرق وتفاوت هم بین آنها قائل شده است .باید عرض کنم این گونه دفاع کردن از متعه بیشتر آن را خراب می کند زیرا در جایی این فرق گذاری لازم است که اقتران وشباهتی بین آن دو باشدیا وجوه اشتراکی داشته باشند آنگاه ما در صدد بیان وجوه افتراق ویافتن فصل آن دوبرآییم در واقع دو نوعی باشند که تحت یک جنس واقع شده باشنددر حالی که متعه ماهیتاً یک نوع ازدواج است این درست مثل آنست که بیاییم بحث تفاوت زنا وازدواج دائم را بیان نماییم دو موضوعی که از اساس وماهیت با هم فرق دارند بله اگر بحث کنیم که فرق متعه وازدواج دائم چیست این بحث به جاییست چون این دو مصداق ازنوعی هستند که تحت یک جنس واقع شده اند یادم هست در کتاب معانی وبیان برای دو موضوع کاملا بی ربط به خورشید وخرگوش مثال زده بود اینجا هم یاد همان مثال افتادم بنابراین فرقهای بدیهی را نباید مطرح نمود زیرا بیشتر شبهه آور می شود. ولی با توجه به جهالت عمیق موجود در جامعه شاید این فرق گذاریها برای بعضی

افراد لازم باشدالبته فقط یک تفکر کودکانه می تواند به خود اجازه چنین قیاسی را دهد مثلا یک جراح شکم ،پاره می کند ویک چاقو کش هم شگم می شکافد هر دو فعل، یکی اند اما یکی صواب وخدمت است ویکی قتل وجنایت به قول آقای قرائتی فیزیکشان یکی است ولی شیمی شان متفاوت اگر ما یک کودک غیر ممیز باشیم بین این دو فعل فرقی نخواهیم گذاشت وفقط به فیزیک این دو نگاه خواهیم کرد آنچه بین این دو فعل مشابه فرق می گذارد نیت است یکی به قصد ف

ساد ویکی به قصد صواب وصلاح وعلاج. در باب ازدواج موقت وزنا در ظاهر هر دو فعل یکی اند اما فاصله این دو باهم فاصله بهشت ودوزخ است در یکی عقوبت عظیم است ودر یکی ثواب عظیم . چندی قبل بنده برای یک آقا ویک دختر خانم شرایط عقد وگذراندن مدت را فراهم کردم و تمام سفارشات وراهنماییهای شرعی را هم در این مورد به عمل آوردم ولی چند روز بعد از آن متوجه شدم که ظاهرا به توصیه های من عمل نکرده اند ومرتکب فعل نامشروع شده اند واین حاکی از جهل مفرط دینی در جامعه ماست وبرای این افراد باید هم این فرقها را ذکر کرد والفبای ابتدایی دین را یادشان دادچون هر چه اعتقاد انسان به دین محکم تر باشد اعتقاد او به عقوبت وجزا نیز بیشتر خواهد بود والا گناه وثواب در نظر اوچندان مفهومی نداردبه خصوص این که وقتی چنین انسانی مرتکب گناه می شود ودر ظاهر هم می بیند که هیچ انفاقی هم نیفتاد دیگر همه چیز در نظر او مساوی خواهد بود وشاید به ریش انسانهای معتقد هم بخندند که اینها دیگر چه می گویند ما که مثلا زنا کردیم کلی هم کیف کردیم عذاب و زلزله ای هم نازل نشداین افراد نگاهشان محدود به زمان گناه است ولی انسان معتقد نگاهش معطوف به حساب وکتاب وقیامت و عذاب آن دنیاست ممکن است در این دنیا انسان هزاران هزار گناه هم بکند و در ظاهر هم هیچ اتفاقی را احساس نکند ولی اگر واقعا معتقد ودیندار باشد فرق گناه وغیر گناه آن قدر برای او ملموس خواهد بود که از هول حلیم توی دیگ نخواهد افتاد ولذت چند دقیقه ای گناه را به عواقب دنیایی واخروی بعضا جبران نا پذیرآن عوض نخواهد کرد به فرموده قرآن کریم "ولو یواخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابه ولکن یوخرهم الی اجل مسمی" اگر خداوند انسانها را (در همین دنیا )به ظلم وگناهانشان مواخذه کند هیچ موجودی روی زمین باقی نمی ماند بلکه عذاب آنان را به وقت مشخص ومعینی موکول کرده وبه تاخیر می اندازد.(61نحل)
می گویند روزی یک آقایی آمد نزد یک روحانی گفت: شما که می گویید انسان نمی تواند با عمه خود ازدواج کند کاملا حرف باطلی است چون بنده خودم با عمه ام ازدواج کردم وشد!!!
خوب این آقا تصور می کرد که این " نمی شود" یک نمی شود تکوینی است وخواسته اثبات کند که می شود که البته خیلی ها در جامعه امروز ما ممکن است چنین تصوری را داشته باشند مثلا این که شنیده اند انسان نمی تواند با غیر همسر رابطه شهوانی داشته باشد از نظر آنان ممکن است یک عدم امکان خارجی باشد وبعد هم مثلا زنا کنند ودر دل بگویند دیدی که شد !!یا اینکه شنیده اند زنا یا رابطه نا مشروع دیگر گناه است وعقوبت دارد فکر کرده اند به این معناست که همان موقع ارتکاب گناه آتش یا سنگی از آسمان نازل می شود ولی می بینند که خوشبختانه هیچ اتفاقی نیفتاد وآب از آب تکان نخورد وبدین دلیل برای بار دیگر جرات وشهامت آنها به گناه بیشتر می شود در حالی که ما با یک نباید شرعی مواجهیم نه تکوینی وامکانی واین" نباید" هم فقط برای کسانی ملموس است که از عقیده وتفکر دینی بر خوردار باشند والا چنین مسائل وفرقهایی توی کله بی دینها فرو نمی رود که نمی رود
البته در مورد زنا باید گفت برای درک زشتی وقبح آن عقیده دینی هم لازم نیست کافی است که انسان اگر ذره ای در وجود خود حمیت وغیرت داشته باشد آنگاه دل او در هنگام گناه قطعا خواهد لرزید در روایتی امیر مومنان علیه السلام می فرمایند"مازنی غیور قطّ" یعنی غیرتمند هرگز زنا نمی کند در این روایت نگفته که فقط مسلمان زنا نمی کند بلکه لفظ غیور را آورده وغیور اعم از مسلمان وغیر مسلمان است بنابراین مسلمانی که مرتکب فعل نا مشروع می شود هم مسلمانی ودین

خود را زیر پا می گذارد وهم غیرت خود را وجالب این است بسیاری از مردان که نسبت به متعه که یک امر مشروع است حساس وبه اصطلاح غیرتی اند!!!!وغیرتشان نمی گذارد که اجازه آن را به نزدیکان خود بدهند لکن نسبت به اینکه خودشان کسی را متعه کنند ومتعه که هیچ حتی زنا کنن

د اصلا غیرتی نمی شوند
بد نیست به ذکر چند روایت از نبی گرامی اسلام در مورد عواقب زنا اشاره شود که البته همه اینها جزو عواقب اخروی یا معنوی این عمل است وعقوبت حد وتعزیر یا سنگسارو اعدام که مربوط به عواقب دنیایی زنا است (براساس محصنه یا غیر محصنه بودن)بحث دیگری است

1- وقتی زنا رواج گیرد زلزله پیدا شود ، وقتی حاکمان ستم کنند باران کم شود ، و وقتی که با ذمیّان خیانت شود دشمنان چیره شوند.(نهج الفصاحه ، حدیث 219)

2- خشم خدا نسبت به زناکاران بسیار سخت است. (نهج الفصاحه ، حدیث 295)

3-روز قیامت چهره زناکاران از آتش مشتعل است. (نهج الفصاحه ، حدیث 631)

4- هفت آسمان و هفت زمین و کوه ها پیر زناکار را لعنت می کنند و تعفّن عورت زنا کار جهنّمیان را اذیّت می کند. (نهج الفصاحه ، حدیث 634)

5-- سه کس اند که در روز قیامت خدا به سوی آنها نمی نگرد و پاکشان نمی کند و عذابی دردناک دارند : پیر زناکار و فقیر متکبّر ، و شخصی که خدا را سرمایه خود کرده ، چیزی نخرد مگر با قسم و چیزی نخرد نفروشد مگر با قسم. (نهج الفصاحه ، حدیث 1240)

6-زنا مایه فقر است. (نهج الفصاحه ، حدیث 1711)

7-اینکه با سوزن آهنین به سر یکی از شما زنند برای وی بهتر است تا به زنی که بر وی حلال نیست دست بزند. (نهج الفصاحه ، حدیث 2213)

 


8- هر که زنا کند یا شراب بنوشد خدا ایمان از او بکند همچانکه انسان پیراهن از سر خویش بیرون می کند. (نهج الفصاحه ، حدیث 2999)

9- هر که زنا کند با کسان وی (ناموس او) زنا کنند. (نهج الفصاحه ، حدیث 3000)

10 هر که با کنیزی که زناکاری وی ندیده زنا کند (دختر باکره) روز قیامت خدا وی را به تازیانه آت

شین تازیانه زند. (نهج الفصاحه ، حدیث 3019)

11 آنکه بر زنا اصرار ورزد چون بت پرست است . (نهج الفصاحه ، حدیث 3117)

12-از زنا بپرهیزید که در آن چهار خصلت است : رونق(زیبایی وشادابی) از چهره ببرد و روزی را دور کند و خدا را خشمگین سازد و مایه عذاب جاودان شود. (نهج الفصاحه ، حدیث 991)

13 چهارچیز است که هر یک از آنها در خانه ایی در آید خراب شود ، و به برکت آباد نگردد ، خیانت ، دزدی ، شرابخواری و زنا(نهج الفصاحه ، حدیث 256)

14 اگر زنی خود را معطر کند و بر مردمی بگذرد که بوی او را دریابند زناکار است. (نهج الفصاحه ، حدیث 17

هم چنین در حلیه المتقین از امیرالمومنین علیه السلام نقل است که رسول خدا رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: حذر کنید از زنا که در آن شش عقوبت است ،سه در دنیا که نور صورت - روزی وعمر را از بین می برد (باعث مرگ زود رس می شود)وسه درآخرتست :سختی حساب و غضب خدا وهمیشگی آتش ونیز فرمودند هر که به حرام بزنی یا پسری جماع کند ،محشور شود گندیده تر از مردار که مردم همه از بوی او در سختی باشندتا به جهنم رود و همه اعمالش حبط شود و اورادر تابوتی از آتش بمیخهای آهن بدوزند و در عذابی باشد که اگر رگی از رگهای او را برچهارصد نفر گذارند همه بمیرند و از هر کس عذابش بیشتر باشدد


.احکام وسنتها تا قیامت جاودانند:
ممکن است مخالفان متعه ادعا کنند که متعه حکمی بوده مربوط به صدر اسلام ومربوط به همان شرایط نه زمان فعلی ما وگرنه چرا سنی ها این مسئله راقبول ندارند ؟
جواب: گویا شمای بچه شیعه ازشیوخ اهل سنت تقلید می کنی چون در میان مراجع شیعه احدی فتوا به حرمت یا کراهت متعه نکرده وقائل به نسخ نشده ما اعتقاد خود را داریم واز سنی تقلید نمی کنیم وگرنه باید قائل به امامت حضرت علی علیه السلام هم نباشیم چون سنی ها این را هم قبول ندارند
واما جوابهای تفصیلی: اولا:شما هیچ دلیل روایی یا قرآنی برای اثبات نسخ این حکم نداریدواگر وجود داشت حتماً به دست ما می رسید نسخ هم طبق قاعده علم کلام واصول فقط می تواند در زما

ن حضور نبی اسلام صورت بگیردنه بعدازآن وچون اصل این حکم، قرانی است نسخ آن هم باید به وسیله قران صورت گیرد زیرا رسول اسلام وائمه اطهار مبین قرانند نه ناسخ آن در حالی که شی

عه وسنی اذعان دارید که درقرآن حکم متعه وضع شده وهیچ آیه ای هم دال بر نسخ آن نیست تازه اگر هم بگوییم که رسول اسلام متعه رابه دستور خدا نسخ کرده باید روایت آن به قدری صحیح یا متواتر باشد که بتواند بر نص قرآن مقدم شوددر حالی که چنین روایتی در دست شیعه نیست علاوه برآن روایات متواتر وصحیح زیادی از ائمه {بعد از عصر نبی اسلام }نقل شده خوب اگر نسخ شده بود که نمی باید ائمه اطهار آن را تایید می کردند واز فضیلت آن اینهمه سخن می گفتندودر مورد احکام آن به سوال کنندگان جواب می دادند!! مگر آنکه سنی باشید وبگویید عُمر آنرا نسخ کرده البته اینها نمی گویند عمر متعه را نسخ کرده چون می دانند که عمر شارع نیست ولی برای آنکه وی را از اتهام نجات دهند گفتند که رسول خدا آن را نسخ کرده وعمر فقط حکم رسول خدا رااجرا نموده!!!
نکته دیگر اینکه اگر به قول سنی ها متعه نسخ شده باشد در این صورت باید بگوییم دو آیه مربوط به متعه در قران حشو وزیاده است واین محال است واینکه می شنوید که در قرآن ناسخ ومنسوخ داریم به معنای نسخ حقیقی که لازمه آن زیاده وحشو بودن منسوخ باشد نیست بلکه به معنی ورود وحکومت است که بحث مفصل آن در اصول فقه بیان شده است
این فرا فکنی سنی ها به خاطر مخدوش نشدن چهره خلفای سه گانه تنها به مسئله متعه محدود نمی شود در مسئله متعه الحج وبدعت در اذان و مسئله عدالت و امامت واجماع هم همین کار را کردند در مسئله امامت دیدند التزام آنها به خلافت خلفای سه گانه با روایات نبوی از جمله روایات غدیر که بسیاری از سنی ها آن را نقل کرده اند نمی سازد آمدند و گفتند که مثلا مردم یمن از دست علی دلخور بوده اند ورسول اسلام خواسته که در غدیر خم مردم یمن را با علی آشتی دهد!!!! یامثلا رسول اسلام در غدیر فقط خواسته که به مردم بگوید که علی را دوست داشته باشندولفظ من کنت مولاه ..... به معنی دوستی است .. واز این قبیل خزعبلات ثانیاً:اصل استصحابِ حکم ،این شبهه را کنار می زند ثالثاً: احکام شریعت بر اساس نیاز ها یاحکمتهایی وضع شده اندکه زمانی ومقطعی نیستند { حلال محمد حلال الی یوم القیامه وحرامه حرام الی یوم القیامه}بلکه باید گفت نیازهایی که مبنای تشریع ازدواج موقت شده امروز به نحو حادتر وشدیدتر در جامعه وجود دارد

رابعاً:به همان دلیلی که قائلیم نماز وروزه وخمس وحرمت تراشیدن ریش و ...نسخ نشده قائلیم که متعه نیز هکذا .. شما اگر می خواهید تشکیک ایجاد کنید در همه احکام این حرف را بزنید چرا فقط انگشت روی متعه گذاشته اید ؟!! از شما سوال می کنیم : آیا خمس نسخ شده ؟ اگر بگویید: خیر .لابد دلیل دارید همان دلیل شما در مسئله خمس دلیل عدم نسخ در مسئله متعه ودیگر احکام خواهد بود واگر بگویید نسخ شده که یکی از ضروریات دین را بدون دلیل انکار کرده اید ومرتد شده اید خامسا: آنچه اینها می گویند بیشتر شبیه بداء است نه نسخ چون هر نسخی که ما در قرآن داریم به این صورت است که حکم دیگری به جای حکم منسوخ وضع می گردد برای توضیح مطلب باید عرض کنم که اولا از میان انواع نسخ متصور در قرآن فقط یک نوع مورد قبول است وآن نسخ حکم وابقای لفظ است واین خود 3 نوع است گاه برای تسهیل وتخفیف است گاهی از نوع تغییر شرایط وبه تبع آن تغییر مصالح است{که البته احکام ناسخ ومنسوخ این گروه احکام جزیی یا مربوط به افراد خاصی می باشد نه همه امت }وگاه به خاطر استدراج در بیان احکام به خاطر مصالحی خاص می باشد ودر همه اینها هم فرق نمی کند که منسوخ در قرآن باشد مثل آیه ارث زن از شوهر یا آیه ارث بردن مهاجرین از یکدیگر یا آیه نجوا وقتال و... یا در سنت باشد مثل مسئله قبله وتغییر آن ،حال

آنچه مورد بحث ماست این است که قطعا مسئله نسخ متعه از قسم اول نیست بنابراین یا از نوع دوم است یا سوم وتمام آیاتی هم که در قرآن از این دو نوعند با نسخ شدنشان حکم جدید تاسیس شده وامکان ندارد که آیه ای از این دو نوع باشد وبعد از نسخ شدن حکم جدید{وضعی یا تکلیفی} به جای آن وضع نگردد والا بداء لازم می آید{حتی در قسم اول هم غالبا همین گونه است وظاهرا غیراز آیه نجوا آیه دیگری نداریم که بعد از نسخ حکم جدیدی جایگزین آن نشده باشد } ولی اینها در مورد متعه می گویند اولا به وسیله رسول اسلام نسخ شده که خلاف رویه تمام واسخ قرآنیست که فقط به وسیله خود قرآن انجام گرفته است ثانیا هیچ حکم جایگزینی برای آن ایجاد نشده است بنابراین باید از نوع بداء ودفع باشد نه نسخ ورفع که بداء نیز بالاتفاق امری محال در

مورد خداوند است سادسا: اگر عمر قائل به نسخ بوده حرف او تنها به عنوان یک صحابی ارزش دارد نه به عنوان اینکه خلیفه است از طرفی در علم درایه هم مقبولیت روایت در صورتی است که اولا شخص ثقه یاعادل باشد ثانیا روایت معارض نداشته باشد به خصوص معارضی که گوینده آن در عادل بودن بالاتراست در اینجا اولا عمر از نظر شیعه عدالتش کاملا مخدوش است وحتی نمی توان او را ثقه نامید ولی بر فرض کوتاه بیاییم وثقه بودنش را قبول کنیم قول او با قول حضرت علی علیه السلام معارض می شود که حضرت" عمر را به خاطر حرام کردن این حکم مورد تشنیع وتوبیخ قرار دادند در اینجا چند نکته وجود دارد اولااین حدیث به خوبی نشان می دهد که حضرت قائل به خلاف این ادعایند ونسخی در کار نبوده والا چه دلیلی داشت که عمر را سرزنش کنند ثانیا: در حدیثی که حضرت ،عمر را مورد توبیخ قرار داده حرف از تحریم است نه نقل حدیث ونسخ لذا معلوم می شود عمر خودش این حکم را حرام کرده واصلا قائل به نسخ آن به وسیله رسول خدا نبوده به خصوص با توجه به قول خود عمر که گفته:متعتان فی عهد رسول الله وانا احرمهماثالثا: حضرت علی علیه السلام در عدالت بالاتر از دیگران واز همه نیز به رسول اسلام واحکام وضع ونسخ آگاه تر بوده بنابراین اگر بر فرض گفته امیر مومنان لزوم آور وارجح برای اینها نباشد لااقل معارض حرف عمر می شود وآن را از حجیت ساقط می کند و "اذا تعارضا تساقطا"وآنگاه نوبت اصل استصحاب می شود و حکم "ما کان "ابقا می شود {اینها اگر در مسایل سیاسی با امیر المومنین مشکل دارند با صحابی بودن او و اصل تعارض واستصحاب که مشکل ندارند} علاوه بر اینها خبر واحد برای مسئله مهمی مثل نسخ به هیچ وجه کافی نیست سابعا: نسخ هر حکم حاکی از سرآمدن شرایطی است که حکمت ودلیل نیز با سرآمدن یا تغییر شرایط منقضی می شود یا تغییر می یابد شما باید بگویید که حکمت ودلیل تاسیس حکم متعه چه بوده وثابت کنید که این دلیل وحکمت وبه تبع آن شرایط حکمت

ساز فقط قبل از نسخ وجود داشته بنابراین شما هیچ دلیلی ندارید که ثابت کند حکمت تشریع این حکم بر اساس تغییر شرایط منقضی شده چون دلیلی ندارید مبنی بر اینکه شرایط حکمت ساز این مسئله عوض شده است
نکته : علاوه بر آیه متعه خلیفه دوم قائل به این نیز بود که در قرآن آیه ای بوده که لفظش از میان رفته ونسخ شده ولی خود حکم باقی مانده وجالب اینکه غیر از خود او هیچ کس حتی نزدیکترین صحابه هم این آیه را نشنیده بودند وفقط خود او چنین اعتقادی داشت آیه مورد ادعای او این

 

بوده:‏«الشيخ و الشيخة اذا زنيافارجموهما البتة نكالا من الله و الله عزيز حكيم‏» یعنی مرد مسن وزن مسن هر گاه مرتکب زنا شوند حتما آنها را سنگسار کنید وخدا عزیز وحکیم است او می گفت این آیه در قرآن وجود داشته ولی زید ابن ابت آن راجزو آیات ثبت نکرده
نکته مهم اینست که چرا عمر اصرار به این داشته که این آیه از قرآن بوده ودلیل آوردن لفظ شیخ وشیخه در این آیه جعلی چه بوده جای بحث دارد ولی این نکته دور از واقع نیست که عمر می خواسته در کنار منع مردم از متعه مجازاتهای سنگین مربوط به زنا را (که عموما هم جوانان به آن ارتکاب می ورزند)از جامعه کم کند چون عمر در قضیه خالد بن ولید وزنا با همسر مالک بن نویره به خوبی طرفداری خود را از زنا نشان داده بود قضیه این بود که بعد از به خلافت رسیدن ابوبکر روزی وی خالدبن ولید را مامور نمود که به سوی قبیله بنی یرموع که رئیس انها مالک بن نویره از مسلمانان به حق ومعتقد به خلافت علی علیه السلام رود واز آنها زکات گیرد اما خالد بعد از ابلاغ ماموریت خود به مالک با مخالفت وی روبرو شدوگفت: که ما از رسول خدا شنیده ایم که علی بن ابی طالب خلیفه بعد از اوست بنابر این چگونه ما به کسی که در خلافت با او مناقشه داریم زکات بدهیم خالد بر گشت وقضیه را به ابوبکر گفت ابوبکر بعد از شنیدن مخالفت مالک به خالد دستور داد که بر گردد واین بار اگر با مخالفت روبرو شد مخالفین را از دم تیغ بگذراند در اینجا عمر به ابوبکر گفت که ای خلیفه آنها مسلمانند وتو چگونه حاضر می شوی که آنها را بکشی چرا که رسول خدا

فرموده : که من مامور شده ام با کفار جنگ کنم تا شهادتین را بر زبان جاری کنند وهر که این را گفت جان ومالش محفوظ است ابوبکر در جواب او گفت: به خدا قسم کسانی که بین نماز وروزه فرق می گذارند با آنها می جنگم چون زکات حقی است که مردم باید به حکومت دهند همان طور که در زمان رسول خدا زکات می داده اند به جانشین او هم باید ببردازندوجالب اینجاست که عمر می گوید : وقتی دیدم که ابوبکر بر این تصمیم {قتل مانعین زکات }مصمم است خوشحال شدم !!!! خالد بر گشت ومالک را به جرم ارتداد به قتل رسانید و همانجا به همسر او تجاوز کرد بعد هم ابوبکر وقتی قضیه را شنیداز مواخذه اودر گذشت وگفت که خالد اجتهاد کرده ودر اجتهاد خود خطا نموده !!! وبعد هم که عمر به خلافت رسید در حالی که می باید به عنوان خلیفه خالد را دستگیر ومجازات می نمودهیچ توجهی به این مسئله نکرد حال ببینید سنی ها این قضیه را به چه صورت نقل کرده اند:
{قتل مالک بن نویره :


این قضیه مربوط به ابتدای خلافت حضرت ابوبکر صدیق رضی‌الله‌عنه می‌باشد. مالک بن نویره یکی از سران قبیله بنی‌تمیم بود. زمانی که سجاح بنت حارث از مسیحیان عرب، ادعای پیامبری کرد و با لشکری به طرف حضرت ابوبکر حرکت نمود در بین راه به قبیله بنی‌تمیم رسید، آنها را دعوت داد و اکثر افراد بنی‌تمیم من‌جمله مالک بن نویره با سجاح موافقت کرده و برای مقابله با ابوبکر صدیق رضی‌الله‌عنه آماده شدند. اما بنابر بعضی دلایل و تفاصیل که دراین مقاله مجال بحث آن نیست، سجاح با مسیلمه که او هم ازمدعیان دروغین نبوت بود مصالحه کرد و از جنگ با ابوبکر صدیق منصرف شد. در این میان مالک بن نویره با افراد خود، تنها ماند و به محلی بنام "بطاح" پ

ناه برد. حضرت خالد رضی‌الله‌عنه با لشکری به طرف بطاح حرکت کرد. ابتدا آنها را دعوت به توبه دادند. همه رؤسای بنی‌تمیم تسلیم شدند و زکات خود را تحویل دادند اما مالک بن نویره امتناع ورزید. وقتی او را نزد حضرت خالد رضی‌الله‌عنه بردند حضرت خالد بعد از سرزنش او در مورد همکاری با سجاح و قبول او، خطاب به مالک فرمود: ای مالک چرا زکات اموال را پرداخت نمی‌کنی؟ آیا نمی‌دانی که حکم زکات مانند حکم نماز بوده و فرض است؟! مالک در جواب گفت: این عقیده و گفته پیامبر شما است. حضرت خالد ناراحت شد و فرمود: ای خبیث! آیا او پیامبر ما هست و پیامبر تو نیست؟! لذا دستور داد تا سرش را ازبدنش جدا کردند. [البدایه 6/327]
علامه ابن سلّام می‌نویسد: همه اجماع دارند که حضرت خالد رضی‌الله‌عنه با مالک بن نویره گفتگو کرد اما مالک نسبت به نماز استخفاف کرده و مانع پرداخت زکات شد. [طبقات فحول الشعراء ص 172]
امام نووی در شرح صحیح مسلم می‌فرماید: درمیان قبایل عرب کسانی بودند که حاضر به پرداخت زکات بودند اما رؤسا و سران قبیله مانع این کار می‌شدند بطوری که قبیله بنی‌یربوع زکات اموال خود را جمع‌آوری کرده و قصد ارسال به دستگاه خلافت را داشتند اما مالک بن نویره مخالفت کرده و مانع این کارشد.


بنابراین برای جواز قتل مالک بن نویره همین کافی است که او با مدعیان دروغین نبوت همراه شده و بر علیه خلیفه بر حق پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم قیام نماید و همچنین حکم مهمی مانند زکات را نادیده بگیرد."}
(اتمام نقل )


همچنین در زمان خلافت عمر مغیره بن شعبه از سوی وی به فرمانداری بصره انتخاب شد وی از طرفداران وبنیانگذاران قضیه سقیفیه بودوی در زمان زمامداری اش بر بصره مرتکب زنا شد واتفاقا چهارشاهد هم اورا در آنحال دیدند وموضوع را گزارش کردنداز آنجا که همه مردم از این موضوع آگاه شده بودند عمر نمی توانست این مسئله را نادیده گیرد ولی به حیله دیگری متوسل شد وبا ترساندن یکی از شهودوی را به انصراف از شهادت واداشت وبدین وسیله مغیره از حد رجم نجات یافت اینها به خوبی نشانگر این است که عمر بیش از آنچه که زنا در جامعه او را رنج دهد متعه او را رنج می داده وجعل آیه وانحصار مضمونی مجازات رجم به افراد سالخورده هم به خاطر آن بوده که بعضی افراد مثل خالد ومغیره را از مجازات نجات دهد وخود را نیز از شماتت وایراد مبری کند وشاید هم راه را برای ترویج روابط آزاد به جای متعه بیشتر هموار کند به هر حال از 3 حال خارج نیست یا اینکه بگوییم ناقل وراوی مسئله نسخ، عمر است که به آن جواب دادیم یا اینکه بگوییم اصلا نسخی نبوده وخود عمر آن را حرام کرده که نسخ فقط از جانب خداوند امکان دارد نه از مثل عمر یا اینکه بگوییم راوی وناقل مسئله نسخ دیگران بوده اند در این صورت اگر ناقلین خود ضعیف بو ده اند یا خبر، واحد بوده که در این صورت این اخبار حجت نبوده اند که بر اساس آن عمر بتواند حکم به تحریم کند واگر اخبار متواتر بوده اند وراویان آن هم ثقه بوده اند در این صورت حرام بودن حکم با همین نقل متواتر از سوی افراد ثقه مسجل می شود ودیگر چه نیازی بوده که عمر آن را تحریم نمایدوتحصیل حاصل ایجاد نماید
از بعضی نقلها نیز این گونه بر می آید که دلیل عمر در تحریم به این خاطر بوده که بسیاری از مردم در متعه کردن شاهد نمی گرفته اند واوبرای جلو گیری از هرج ومرج یاسوء استفاده آن را از بیخ وبن تحریم نموده است
جواب : اولا اگر عدم شاهد مفسده اجتماعی عمومی در بر داشت که خود شرع عاقل تر از عمر است وآن را واجب می نمود ثانیا : اگر بعضی به خاطر شاهد نگرفتن سو استفاده هایی از این مسئله ممکن است بکنند (به خصوص در متعه باکره ) باید فقط با همانها بر خورد کرد نه اینکه از اصل باب یک حلال را ببندیم به خاطر آنکه چند نفر در جامعه سوء استفاده کرده اند این مثل آن می ما ند که در یک شهر دوتا ازکسبه مرتکب گران فروشی یا ربا شوند آنگاه ما بیاییم تمام مغازه های شهر را تعطیل کنیم ودر آنها را ببندیم به این دلیل که دو نفر خلاف کرده اند اگر باب متعه باز باشد ودر عین حال مفسده ای انگشت شمار در این مسئله ایجاد شود آیا این مفسده بزرگتر از آن است که این باب بسته شود و هزاران انسان به فساد زنا ورابطه نامشروع گرفتار شوند؟ ثالثا: در ازدواج غیر موقت هم وجود شاهد شرط نیست وهمین مفسده ها احتمالش در آنجا نیز مطرح می شود لذا باید ازدواج غیر موقت را هم ممنوع کرد
آیا انکار متعه ارتداد است؟ :
قبلاً گفتیم که انکار حتی یکی از ضروریات دین هم مساوی با ارتداد است ضروریات دین به شرعیاتی گفته می شود که شیعه وسنی در وجود واعتقاد به آن اختلافی ندارند چه در اصول وچه در فروع مثل معاد یا توحید یا روزه یا نماز و.. ولی مسائل اختلافی مثل عدل - امامت- حج المتعه - وازدواج موقت جزء ضروریات دین نیستند بلکه جزو ضروریات مذهب تشیعند بنابر این انکار آنها ارتداداز دین نیست بلکه ارتداد از مذهب است


ازدواج دائم هم نوعی ازدواج موقت است!!!
در صورتی می توان به ازدواجی دائم گفت که زندگی زوجین در این دنیا دائمی وهمیشگی باشدکه به تبع آن علقه زوجیت نیزدائم وهمیشگی خواهد بودطرفینی که با هم ازدواج دائم می کنند تازمانی حقوق ولازمه های قانونی وشرعی زوجیت برآنها متحمل است که در قید حیاتند هر گاه یکی از آنها بمیرد یا آنکه طلاق بگیرنددر واقع علقه زوجیت آنها هم از حیث شرعی و هم از حیث قانونی از بین می رود ومثلا زن می تواند با مرد دیگری ازدواج کند بنابراین زوجیت در عقد دائم نیز همیشگی نیست بلکه تا زمانی است که یکی از آن دو فوت کندیا از یکدیگر جدا شوند لذا ما اردواج ابدی ودائمی نداریم ممکن است گفته شود علقه زوجیت هر چند که در این دنیا ابدی نیست

اما متصل به زمان بعد از مرگ است خیر این گونه نیست چون اگر این علقه متصل به بعد از فوت یکی از طرفین بود نمی با یست که زن بعد از مرگ شوهر بتواند ازدواج کندلذا واژه ازدواج دائم نسبی است یعنی نسبت به متعه است که می گوییم "دائم" واصلاً عبارت ازدواج دائم غلط است بلکه باید گفت "ازدواج غیر موقت" در احکام عقد هم فقط تعیین کننده موقت بودن یا نبودن گفتن لفظ "علی الزمان المعلوم "می باشدچون صیغه عقد در هر دو مشابه می باشد جزهمین قید اضافی که در متعه است وبه گفته مراجع اگر این قید زمان اضافه شود ازدواج موقت واگر اضافه نشود ازدواج دائم (غیر موقت)می شود در واقع فرق اصلی متعه وازدواج دائم این است که زمان انتهای زوجیت در عقد موقت معلوم است ولی در عقد غیر موقت نا معلوم ونیز در متعه، زمان اتمام زوجیت را خود طرفین معین می کنند ولی در ازدواج دائم مرگ یکی از آن دو یا طلاق .
این نکته صحیح است که علقه زوجیت در آن عالم در صورتی که هر دو اهل نجات ودر یک رتبه باشند طبق قاعده لطف عودت می کند{هُم واَزواجُهُم فی ظِلالٍ عَلی الاَ رائِکِ مُتکِئون (در صورتی که منظور ازواج دنیایی باشند نه بهشتی) } ولی آن بحث دیگری است واین عودت بعد از انقطاع یک بار به وسیله مرگ ویک بار بعد از عالم برزخ است{فاذا نُفخَ فی الصورِ فلا اَنسابَ بَینَهُم}بنابراین زوجیت نه ابدی در این دنیاونه متصل به غیر این عالم است لذا ما چیزی به نام ازدواج دائم نداریم تازه چه بسا ازدواجهای موقتی که دائمی تر از ازدواج غیر موقتند مثلادو نفر برای 10 سال نکاح موقت می کنند وتا آخر هم به زوجیت باقی اند ولی دو نفر ازدواج دائم می کنند ودو ماه بعد به علت طلاق یا مرگ زوجیتشان به انتها می رسد


- نظرات ازدواج موقت

قسمت پنجم

آسان بگیریم تا آسان شود:
رسول گرامی اسلام می فرمایند"السهل ما جعلت سهلاً" یعنی آسان آن چیزی است که تو آن را آسان گیری

مسلماً تمام فعل وانفعالات بین ما واجتماع بسته به نوع نگرش وبرخورد ما می تواند هم تبدیل به مسائل سخت وبغرنج وهم سهل وبی اهمیت شوند بنابراین سخت آن چیزی است که ما آن را سخت بگیریم وآسان چیزی است که ما آن را آسان بگیریم به عنوان مثال در مسئله ازدواج ما از یک سو می توانیم فقط به سنتهای دین عمل کنیم وآسان وبی دغدغه از کنار آن رد شویم وهم می توانیم به مسائل وچشم وهم چشمی های عرفی اهمیت وحساسیت زیاد نشان دهیم وآن را تبدیل به کوه کنیم ما در اجتماعی با باورهایی خاص زندگی کرده ایم که گاه فکر می کنیم خیلی چیزها جزو قانون لا ینفک وذاتی طبیعت یا اجتماع است وخود را سخت با این تفکرات آمیخته کرده

ایم به طوری که فرض خلف فرضی محال در نظر ما تداعی می کند در حالی که در سوی دیگری از این کره خاکی ممکن است مردمانی با تفکرات وعاداتی گاه درست متضاد با ما زندگی کنند بنابراین جز در مسائل حسن وقبح ذاتی در مسائل عرفی هیچ قانون ذاتی که همه افراد بشر از آن تبعیت کنند وجود ندارد حتی در خیلی از مسائلی که ما به عنوان باورهای شرعی به آنها عمل می کنیم قانونی ذاتی وجود ندارد که همه مردم دنیافکرشان به سمت وسوی حسن وقبحهای شرعی راه یابد مثلاً ما در فرهنگ خود گوشت خوک وگربه را حرام می دانیم وگوشت قورباغه را مکروه وچون همیشه با این تفکر زندگی کرده ایم وهیچگاه لب به گوشت این حیوانات نزده ایم فکر می کنیم خوردن گوشت این حیوانات دارای مکروهیت ذاتی برای همه مردم است در حالی که این گونه نیست چون در جایی دیگر از این دنیا مردم برای خوردن گوشت این حیوانات سرودست می شکنند حتی در یک کشور وجامعه ممکن است هر گوشه اش کلی آداب ورسوم وباورهایش با گوشه دیگرش متفاوت باشدمثلاً در کشور ما جاهایی هست که سن ازدواج دختران درسنین نوجوانی است واین یک چیز معمول وعادی در فرهنگ آنهاست ولی در شهرهای بزرگ که دغدغه های زندگی سن ازدواج را بالا برده برای مردم بسیار جای شگفتی است اگر بشنوند در جایی دختران در سن 14 سالگی ازدواج می کنند

حال بیاییم سر بحث اصلی یعنی ازدواج موقت که در این مورد هم جامعه ومردم به دو گونه متفاوت می توانند با آن بر خورد کنند بر خورد عادی وسهل وبرخورد سنگین وبادغدغه اگر به قبح عامیانه آن نگاه کنیم بر خورد ما از نوع دوم خواهد بود اما اگر به عنوان یک حقیقت شرعی وبا دید متفکرانه ومنطقی به آن چشم دوزیم به ضرورت واهمیت آن اذعان خواهیم کرد بنابراین آسان گیریم تا آسان شود وقبیح نگیریم تا قبیح نباشد بله تا آن حد که مربوط به باید ونبایدهای شرعی است ما تسلیمیم ولی اگر حرامی بخواهد در جامعه خود را به صورت حلال یا حلالی بخواهد به صورت حرام جلوه گر شود باید با این نوع تفکرات وفرهنگها مبارزه کرد وبلکه این مبارزه به خاطر دفاع از دین ودینداران امری واجب است

چندی قبل یکی از همکاران فرهنگی من که مسئول اردوهای دانش آموزی است با حالتی هیجان زده و تقریبا ناراحت از ماجرای صیغه شدن یکی از زنان فرهنگی صحبت می کرد که بله ما یک اتوبوس زیارتی از فرهنگیان زن ومرد به مشهد فرساده ایم حالا خبر دار شدیم که یک آقایی با یک خانمی از همین فرهنگیان آشنا شده وهمانجا صیغه محرمیت خوانده اند ؛ حالا این خبر رو طوری می گفت که انگار یک جرمی اتفاق افتاده وآبرو ریزی صورت گرفته گفتم خوب اشکال این کار مگه کجاست به هم دلبسته شدن و بعدش هم متعه یکدیگر شدن این که عیبی نیست که این همه بهش آب وتاب دهیم

 

دو سه روز قبل هم در دفتر مدسه مان یک معلمی به من اعتراض داشت که چرا سر کلاس درس حرف از ازدواج موقت می زنی ؟ بهش گفتم اولا این دانش آموز از نظر من بچه نیست ثانیا من به عنوان یک مربی پرورشی وقتی که بحث گناه شناسی برای بچه ها می گویم وگناهان کبیره را بر می شمارم ومی گویم که گناهانی مثل زنا ولواط واسمنا و .... عذاب سنگین الهی را به همراه دارند برای آنکه ذهنیت دانش آموز نسبت به اسلام بدبینانه نشود واسلام را یک دین خشک ومحصور کننده تصور نکند در کنارش باید بگویم که اگر اسلام استمنا را حرام کرده در عوض شرایط ازدواج را آسان وسن آن را پایین قرار داده وحتی گفته که اگر مرد به یک زن قانع نشود وخوف گناه را داشته باشد می تواند دوباره ازدواج کند واگر ازدواج دائم میسور نباشد ازدواج موقت را پیبش روی او گذاشته است ؛به هر حال دانش آموز نباید تصور کند که اسلام یک زندان برای اوست مخصوصا آنچه اینها اکثرا در ماهواره ها وسی دی ها می بینند وشدیدا نسبت به آن راغب وهیجانی اند با آنچه از اسلام می شنوند نباید به گونه ای باشد که چنان تفاوت عمیقی را نمودار کند که آنها را از اسلام فراری دهد

حالا جالب اینکه این آقای معلم می گفت که یک دانش آموزی آمده از من سوال می کنه که آقا چه جوری می شه صیغه کرد؟ حرف این معلم این بود که سوال کردن در این مورد عیب وزشت است گفتم اتفاقا بر عکس اینکه دانش آموز می آید از شما چنین سوالی می کنه اولا به معنی این است که به سن شهوت ونیاز رسیده ثانیا نشانه آن است که آدم پاکی است ونمی خواهد مثل دیگران راه خلاف را برود بلکه حلال وحرام را خوب فهمیده وبه دنبال راه شرعی است

روابط جنسی در غرب:

در حالی که مسائل جنسی در جامعه ما یکی از بغرنج ترین وحادترین ودر عین حال سخیف ترین مسائل شناخته می شود در غرب بحرانی به نام بحران جنسی وجود ندارد ودر عین حال دید مردم به مسائل جنسی دیدی شریفانه است در غرب روابط جنسی مثل غذا خوردن است وقتی شما گرسنه تان می شود خواه وناخواه نیاز به طعام دارید ووقتی غذا می خورید کسی به شما چپ چپ نگاه نمی کند نیاز جنسی هم در واقع برای آنها چنین حالتی دارد


مشکل جامعه ما این است که فکر می کنیم مسائل جنسی امری سخیف و حتی حرف زدن در مورد آن زشت است و کسی نباید تا شب زفاف از این مسائل آگاه باشدوگاه فکر می شود که متعه به خاطر مسائل جنسی آن امری سبک برای زن ومرد است اولا همان طور که زن ومرد در ازدواج دائم رابطه جنسی دارند وبا این رابطه نزد یکدیگر سبک نمی شوند وکمال احترام وبزرگداشت رانسبت به یکدیگر در تمام احوال دارند در ازدواج موفت هم همین گونه است ثانیااین بر داشتها از مسائل جنسی به خاطرفرهنگ وتفکر غلط ماست زیرا قران خود به صورت شفاف آیاتی را در مسائل روابط جنسی وسکس بیان کرده ودر روایات هم ریز مسائل جنسی ومستحبات ومکروهات واعمال آن بیان شده خوب حال برای خدا وائمه حرف زدن وبحث کردن از این مسائل زشت نیست برای ما زشت است بله مسائل وروابط جنسی تا زمانی که غیر شرعی است سخیف ورذیلند اما وقتی شرعی می شود یک رابطه محترمانه ومقدس می شود چه با ازدواج دائم یا موقت وشاید بتوان گفت دید غربی ها به مسائل جنسی اسلامی تر از ماست هر چند که روابط آزاد نقطه خلاف نظر اسلام است اما اسلام به همان اندازه که با آزادی جنسی مبارزه کرده با تحریم حلال وخفقان ومحرومیت ازآزادی مشروع نیز به مبارزه بر خواسته درقرآن ذم وو نکوهشهای متعدد در مورد اخیر وجود دارد هم نسبت به کسانی که دین خدا را مورد تحریف قرار داده وجلوی آزادیهای افراد را ب

ا ایجاد باورهای غلط سد می کنند وهم نسبت به کسانی که تحت این باورها خود را از لذایذ و آزادیهای مشروع منع می نمایند در واقع در اسلام استفاده از لذایذ مشروع وحلال نوعی شکر گزاری معرفی شده وودر مقابل، تحریم آنها نیز کفران محسوب می شود مثل این روایت: اللهُ جَمیلٌ وَیُحِبُ الجِمالَ وَ یُحِبُّ اَن یَری اَ ثَرَالنعمَهُ فی خَلقُه "خداوند زیباست وزیبایی را دوست دارد ودوست دارد تا اثر نعمت را در خلق خود مشاهده کند (که اثر نعمت استفاده وشکر گزاری ازآن است )تفاوت موجود در دو قطب جامعه اسلامی وغرب به اندازه ای عمیق است که هر انسان عاقل آشکار بودن افراط وتفریط رادر این دو قطب به خوبی ملاحظه می کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید