بخشی از مقاله

نقشه هاي زمين شناسي:
مهمترين كاري كه نقشه هاي زمين شناسي انجام مي دهند مشخص كردن جنس لايه ها و نوع سنگها است و سن سنگها را نيز نشان مي دهد كه مربوط به كدام دوران، دوره و كدام دور است و يك سري از عوارض زمين ساختي مانند گسل، تاقديس، ناوديس و چين و درز را نشان مي دهد.
دوران هاي زمين شناسي به ترتيب عبارتند از: پركامبرين 2) پالئوزوئيك


3) مزوزوئيك 4) سنوزوئيك 5) عهد حاضر كه به كواترنر نيز معروف است كه هركدام داراي دوره هايي هستند:
دوران پالئوزوئيك: 1) كامبرين 2) اردوويسين 3) سيلورين 4) كربونيفر
5) پرمين
دوران مزوزوئيك: 1) ترياس 2) ژوراسيك 3) كرتاسه
دوران سنوزوئيك: 1) پالئوسن 2) ائوسن 3) اوليگوسن 4) ميوسن 5) پليوسن
6) پليئوستوسن 7) هولوستن


مقياس نقشه:
ضريب كوچك شدگي زمين را مقياس نقشه مي گويند كه به صورت كسري آن را مي نويسند.
محدوده اي كه از تهران به طرف جاده چالوس حركت كرديم دو نقشه با مقياس آنها را مي پوشاند اولين نقشه تهران و دومين نقشه مرزن آباد مقياس يعني اگر بين دو نقطه در روي نقشه 1 سانتيمتر باشد معادل
Cm100000 روي زمين است يا 1 كيلومتر روي زمين است.
نقشه داراي رنگهاي متنوعي است كه اين رنگها مربوط به جنس و سن خاصي هستند همچنين نقشه ها داراي راهنما هستند كه در كنار نقشه درج شدند. برروي رنگهاي نقشه حروفي لاتين مشخص است و فسيل ها را با علامت ستاره مشخص مي كنند و تمام خطوطي كه قرمز رنگ هستند مشخص كنندة گسل ها مي باشند.

نطقة پوركان رسيديم مجموعاً آبرفيتي هستند آبرفتي كه حاصل قطعات خرد شده كوه هاي شمالي است و به خاطر شيبي كه داشتند آبرفتها را تشكيل دادند آبرفتها جوانترين حالت ممكنة آن منطقه است.


گسل ها يك سري شكستگي ها هستند كه در پوستة زمين ايجاد شدند و اگر انرژي (نيرو) به اين پوسته ها وارد شود شكستگي كه ايجاد مي شود در امتداد اين گسل ها خواهد بود اين نيروها باعث مي شوند در امتداد محور گسل ها حركت كنند.
تهران در عهد كواترنر است يكي از طويل ترين گسل ها كه سراسري و بسيار خطرآفرين است از اتصال دشت تهران با شمال تهران است و از كوه هاي البرز و لواسانات تا كرج كشيده شده است و به نام گسل مشافشم معروف شدند كه از نظر فعاليت معروف مي باشد هر گسلي وقتي

حركت مي كند يك نيرويي به آن وارد مي شود كه مي توان آن را محاسبه كرد اين گسل بايد هر 160 سال يك فعاليت كند كه شدت آن در حد معمولي 5 تا 6 ريشتر است وقتي از 160 سال بگذرد بايد گسل فعال شود اما چند سال است كه از آخرين فعاليت آن گذشته و اين امر باعث مي شود فعاليت آن از 7 ريشتر هم قويتر شود.
گسل هاي ديگري مانند آرژانتين، تجريش، داوديه، فرحزاد هستند كه خرده گسل هاي درون شهرند و از گسل قبلي كمترند.


گسل ديگري در جنوب تهران به نام گسل ري وجود دارد كه در پائين كوه بي بي شهربانو قرار گرفته و داراي سابقة خيلي خطرناك است كه آخرين فعاليت اين گسل بعد از مغولها انجام شده است.
توقف اول: منطقة پوركان
اين منطقه تماماً از نظر سن زمين شناسي مربوط به دوران سنوزوئيك و دورة ائوسن است در دورة ائوسن از نظر سنگ شناسي منطقه زير آب بوده و يك حوضة رسوبي بوده و ذرات رسوبي در آن رسوب مي كردند مثل سنگ رسوبي تخريبي از جمله كنگلومرا، ماسه سنگ، سيلتستون (سيلت استن) و شيل قسمت اعظم را تشكيل داده است و توفيتهاي سبز كه مانند ماسه سنگ و

سيلتستون مي باشد و تنها فرق آنها جنس سنگهاي سازنده از سنگ آتشفشاني تخريب شده است و معمولاً سبزرنگ هستند تركيب سنگ شناسي و سن آن با چيزي كه در كوهستان تهران مي بينيم هيچ فرقي نمي كند و تمام همان تشكيلات و سن هستند و همگي مربوط به همان دوران بالا يعني سنوزوئيك هستند. تركيب سنگ شناسي دربند و فرحزاد و دركه و كلك چال و ...

مثل همين جاست و مربوط به دوران سنوزوئيك و دوره ائوسن ميباشد. معمولاً سنگهايي كه از نظر جنس و سن و شرايط تشكيل يكسان هستند تشكيلات يا سارند نام دارند و نامي در ادامه مي آورند كه نام همان روستاي اطراف است مثلاً تشكيلاتي كه در اين منطقه وجود دارد به نام تشكيلات كرج معروف است.


در اين منطقه سنگي با خميرة قرمز رنگ يا جگري وجود دارد خميرة آن به قدري ريزبلورند كه آنها را نمي بينيم اين سنگ فاقد كوارتز بوده، رنگ متوسط دارد (رنگ حد واسط) بافت آن ريزبلور مي باشد و از جمله سنگ آذرين بيروني بنام آندزيت است.
سنگ ديگري با بلورهاي روشن و تيره در كنار هم مشاهده مي شود كه از سنگهاي آذرين دروني است، بدون كوارتز بوده و رنگ آن حد واسط است و نام آن ديوريت مي باشد.
سنگ گابرو نيز در اين ناحيه ديده مي شود كه تيره تر از ديوريت هستند.
تشكيلات بيثشتر رسوبي هستند سنگ آذرين هم در بين سنگهاي رسوبي مي باشد. در واقع محدوده كوچكي از سنگهاي آذرين در بين محدودة بزرگي از سنگهاي رسوبي قرار گرفته اند. بعد از تشكيل شدن سنگهاي رسوبي يك سري فعاليتها كه در سن جوانتر ايجاد شده زير سنگهاي رسوبي رفته و سپس طبق پديده فرسايش به سطح زمين رسيدند كه به اين تكه هاي آذرين سيل گفته مي شود (سنگ آذرين جوانتر است سنگ رسوبي پير شده

و فرسايش يافته و به صورتهاي سيل، دايك، باتوليت ديده مي شوند)
گاهي وقتها، سنگ آذرين دارد از ماگما شكل مي گيرد و سخت مي شود گاهي اوقات سنگهايي كه جزو سنگهاي ديوارة ماگما هستند اين قطعات در داخل ماگما قرار مي گيرد كه به آنها سنگ بيگانه يا گزنوليت يا زينوليت هستند كه در اين ناحيه آدرين در آذرين ديده مي شود. اين سنگهاي بيگانه هم رنگ و هم شرايط ساخته شدنشان فرق مي كند.


توقف دوم: منطقه پايين سد
اين منطقه نيز همان دوران سنوزوئيك است لايه هايي كه ديده مي شوند از نوع سنگهاي رسوبي است سنگهاي رسوبيي تخريبي مثل ماسه سنگ، سيلتستون توفيتهاي سبز كرج. شيب طبقات در اين قسمت تا حدي افقي است.
در اين قسمت بخشي دره مانند وجود دارد كه لايه بندي ها تقريباً افقي بودند. از اين منطقه به بعد: لايه ها شيب خواهند داشت و خاصيت دگرشيبي پيدا كرده اند و گسل خوردگي در كف دره عمل كرده اين دره دقيقاً دره اي گسلي است كه دو سري ساختار با دو رژيم تكنولوژيكي به وجود آورده در دو طرف منطقه از نظر چينه بندي و اختلاف لايه ها اختلاف فاحش وجود دارد. تا به اينجا هيچ فشار نيرويي وارد نشده بود و لايه ها افقي بودند و از اين به بعد: شيب پيدا كردند.


يكي از عواملي كه گسل مي گوئيم به خاطر اين است كه در دو طرف اين منطقه از نظر چينه بندي رو روي هم قرار گرفتن لايه ها با هم فرق دارند. دگرشيبي ها در اثر يك مدتي كه رسوبگذاري نمي شود و بعد از چندين سال كه فرسايش يافته دوباره سيكل جديدي به روي آن ايجاد مي شود معمولاً در دگرشيبي ها جنس دو طرف دگرشيبي با هم متفاوتند و انواع مختلف دارند: دگرشيبي آذرين‌پي، موازي، مايل، هم شيب و جنس سنگها يكي است اين ويژگي فرق ميان دگرشيبي و گسل را معين مي كند.


توقف سوم: سد كرج يا سد اميركبير
سنگ هاي اين قسمت فاقد كوارتز و در آن اوليوين و فلدسپات در آن ديده مي شود سنگ آذرين دروني تا حدي تيره رنگ و درشت بلور و نام آن گابرو است اين سنگها همه از يك ماگما درست شده اند و با سنگهاي توقف قبل يكي هستند فقط كمي در بافت فرق دارند. در واقع تفاوت سنگهاي گابرو به علت تفاوت در فاصله زماني در سرد شدن لست بافت اين قسمت درشت تر است يعني زمان سرد شدنش بيشتر بوده و اين همان تودة سيل است.


در اين محل اتصال اين سنگها با سنگهاي رسوبي وجود دارد مرزي كه در آن تغيير رنگ ايجاد شده سيستم رسوبي سبز در يك طرف از مرز است و طرف ديگر مرز گابرو است قسمتي نخودي رنگ كه كاني رسي هستند كه كاني ثانويه بودند يعني از كاني هاي ديگر فلدسپاتها درست شدند. حرارت توده اي از پائين به بالا مي آمده باعث شده تبادل صورت گيرد و تبديل فلدسپات به كاني رسي شده است آن تودة نخودي از كائولن و پنتونيت تشكيل شده با بالا رفتن دما فلدسپاتهاي اين

سنگها به كاني هاي رسي تبديل شده است. قسمت بالاي تونل بافت خاصي در سنگ ديده مي شود كه حالت لانة زنبوري يا حفره دارد كه نام آن تافوني است جنس سنگهاي اين ناحيه توفيت و ماسه سنگ است تافوني حفراتي كه بر اثر هوازدگي هايي كه عامل آنها باد است ايجاد مي شود (عامل ايجاد تافوني باد است) اگر جنس سنگ ها آهك بود و در عامل باد قرار مي گرفت پودر مي شد و از بين مي رفت و يا غار يا تافوني عميق ايجاد مي شود..
داغ آب: ماكسيمم حدي كه آب در يك دريا يا درياچه يا رودخانه مي رسيده داغ آب ناميده مي شود يعني در بالاي آن قهوهن اي كمرنگ است.
رنگ آب سد كمي سبزتر از بقية آبها است در اينجا چون اغلب اين رودخانه كه تغذية سد را ايجاد مي كنند از توفيتها عبور مي كنند و از كف سد از توف تشكيل شده و هم ذرات ريز كلوئيدي توف باعث ايجاد اين رنگ شده است.
توقف چهارم: بالاي سد
سنگي لايه لايه و در خانوادة سنگهاي رسوبي تخريبي بر اساس دانه بندي آنها را تقسيم بندي مي كنند (كلي استن و سنگهاي رسوبي) به شدت متورق هستند و لايه لايه به نام شيل است گاهي وقتها بعضي از شيل ها به صورت ميله اي يا باريك و بلند مي شكنند به چنين شيل هايي نوك مدادي گويند جنس شيل ها (آهكي، سيليسي، كربن دار) اما در اينجا سيليسي هستند يعني داراي كوارتز زيادي هستند.


يك مرز در بين سنگها ديده مي شود (بالا و پائين) در قسمت بالا توفها و در قسمت پائين تناوب سنگها و شيل ها قرار گرفته اند كه به صورت خاكي شكل هستند و چون شيل ها در اين قسمت هستند شيلها مستعد خرد شدن هستند و به صورت خاكي ديده مي شوند در اينجا گسلي ايجاد شده كه بالا و پائين برنده (قائم) هستند و هورست گرابن است.
توقف پنجم: سرخاب دره يا سرخدر


تا روستاي ميدانك هنوز در سازند كرج در دوره سنوزوئيك و ائوسن بوديم بعد از ميدانك يك گسل به صورت رودانگي عمل كرده و باعث شده بدون اينكه دوران دوم را ببينيم تا حد زيادي دوران اول پالئوزوئيك شروع شد و يك نوار نازكي از پركامبرين ديده مي شود.
در دوران پالئوزوئيك عمده قسمتي كه از آن عبور مي كنيم زمان كامبرين است در اين منطقه و اين دوران تشكيلاتي وجود دارد از قديم به جديد عبارتند از: قديمي ترين سازند كه در اينجا شروع مي شود سازند سلطانيه: كه تشكيلاتي است كه قسمت اعظم آن دولوميت بود مرز كامبرين و پركامبرين (رسوبي-مضاعف) بعد از آن سازند باروت شامل شيل و دولوميت و سازند زاگون و لالون. قسمت اعظم سنگه



ايي كه در باروت ديده مي شود و ستيغ كوهها دولوميت است كه به رنگ قهوه اي در اين جا ديده مي شود و اعظم قسمت آن از دولوميت آهك درست شده است. بعد از توفها بلافاصله 90% دولوميتها شروع مي شوند و 10% آهك ها هستند.
باروت، لالون و زاگون قسمت اعظم سنگهاي رسوبي تخريبي است و داراي ماسه سنگ قرمز است لالون از زاگون جوانتر است.
سنگ رسوبي تخريبي بر اساس دانه بندي مشخص مي شوند هرچه دانه بندي درشت تر باشد لمس خشن تر مي باشد و برعكس. يعني ماسه سنگ قرمز لالون و زاگون اندازه mm2 دارد و ماسه سنگ قرمز به نام آركوز معروف است. سنگ ديگري در همين منطقه ديده مي شود يك نوع ماسه است كه قسمت اعظمش از كوارتز تشكيل شده به نام كوارتزيت و با لمس زبر و دانه بندي mm2 است پس در اين سازند سنگهاي رسوبي تخريبي را ديديم يكي از آركوزها و كواترز آرنايت نوع ديگري سنگ به نام ماسه سنگ گري وك يك نوع ماسه سنگي كه در شرايطي رسوب مي كنند كه آن حوضه به شدت تلاطم آب داشته و محيط بسيار ناآرامي در آن حوضه وجود داشته ماسه سنگهايي كه به اين صورت تشكيل مي شوند به رنگ سبز تا طوسي هستند كه گري وك مي باشد از ويژگي آنها: 1) معمولاً رسوباتشان ذرات يك دست نيست 2) ذرات سازند از نظر ابعاد ذرات و جنس ذرات متغير است.
توفهاي اين ناحيه كه از همه سبز رنگ تر هستند براي دوران سنوزوئيك و دورة ائوسن هستند.
در طي مسير و در منطقة گچسر بخشي در سمت چپ جاده ديده مي شود كه كوره هاي گچ پزي در اين منطقه وجود دارند و مختص به دورة اولگوسن و ميوسن كه از تشكيلات قم است يكي از ويژگيهاي اين سنگها اين است كه شامل سنگهاي تبخيري نمك و گچ است و به همين نام يعني گچسر معروف شده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید