بخشی از مقاله


مقدمه :
شخصيت و اخلاق كودك تنها در ارتباط با والدين رنگ نمي گيرد بلكه افراد ديگري هم وجود دارند كه در برخي موارد نه تنها تاثير فوق العاده اي در كودك مي گذارند بلكه بسيار از يافته هاي والدين را در طريق تربيت نابود و زحمات و تلاشي آنها را خنثي مي سازند بدين نظر ضروري است كه نقش آنها و ميزان اهميت شان را در تربيت شناخت و تاثير مثبت يا منفي كه آنان در ساختن يا ويران كردن بتاي اخلاقي و ديگر ابعاد وجود و شخصيت كودك دارند بدانيم بتدريج كه طفل رشد مي كند و

پرورش مي يابد با كسان و بستگان ووالدين نزديك خويش و دستي با آنها و فرزندانشان در سنين بالاتر با دوستان و همسالان كوچه و محله خويش و همينطور بعد ما با افراد ديگر همه مي تواند در تاييد خويشتن تاثير بسزايي داشته باشد به حقيقت بايد اعتراف كرد كه افراد محيط زندگي كودك

 

يعني همان ها كه بر شمرده شدند در زندگي او نقش مثبت يا منفي مي تواند داشته باشد كودك با فطرت پاك و با اندك مسامحه اي مي توان گفت بي رنگ و بي تفاوت به دنيامي آيد اين خانواده است كه او صالح و با اعتقاد ببار مي آورد و حتي روابط دوستانه و سنجيده شده والدين هم مي تواند موثر باشد ما اهميت نقش وراثت و صفاتي را كه از اجداد به كودك منتقل مي شود را ناديده نمي گيريم ولي قائليم كه تربيت مخصوصا در خانواده اين خصايص و صفات را تحت الشعاع قرار مي دهد و حتي در برخي موارد اثرآن را خنشي مي كند كودك مانند دفتري است كه چيزي روي آن نوشته نشده و اين خانواده است كه در آن دفتر جملات افتخار آميز يا ذلت آفرين مي نويسد و

چيزهاي نا خوانا را خوانا مي كند خانواده شخصيت كودك را رنگ مي دهد حال بارفتار مناسب خود كه آن را در درك از خويشتن به حد خود شكوفايي مي رساند و اعتقاد را در آن بالا مي برد و خواء با رفتار نا مناسب خود باعث يك كودك بدون عزت نفس و اعتماد به نفس بالا مي شود براساس روش تربيتي والدين است كه طفل در آينده آرام و متعادل مي شود و يابي قرار آزاد بار مي آيد با چاكر ،

غلام و بالاخره خوش فكر و خوش مرام ، عقيده كودك عقيده والدين است زيرا فكر و انديشه اش هنوز آنچنان رشد و كمال نيافته كه شخصا به تحليل مسائل بپردازد در حقايق ماوراء ماده را كشف فطرت به دنيا مي آيد واين والدين او هستند كه او را يهودي ، نصراني و.... بار مي آورند ( علي قائمي اميري – 1382)


بيان مسئله :
خانواده نخستين محلي است كه در آن طفل خاطره اي مطبوع يا نا مطبوع پيدا مي كند احساسات و عواطف قوي يا ضعيف بدست مي آورد محلي ايده آل براي تمرين مهر و عاطفه وانس و الفت و صميمانه بودن و مهرورزي است كه محبت هاي صادقانه مادر ، بوسه هاي پرمهر و بي رياي پدر ، دستگيرهاي بدون چشمداشت و خالصانه والدين در آغوش گرفتن ، نوازش كردن ها و دلسوزي ها و غم خوري ها براي او همه و همه زمينه هائي جهت عاطفي بار آوردن كودك است خانواده از سوي ديگر وسيله ايي است براي انتقال آداب و اخلاق رسوم و سنت صحيح يا غلط است كودك در خانه اخلاق . اعتماد به نفس ، پاكدلي و مقررات را مي آموزد واين همه مسائل از طريق والدين صورت مي گيرد كه مي تواند تاثير مثبت برروي درك از خود داشته باشد يا نه و بدين سان نقش خانواده در اين جنبه ها نيز داراي اهميت فوق العاده است و والدين هستند كه به كودكان محبت فكري و عملي مي دهند پس براين اساس زندگي خانوادگي و رابطه والدين بايد مقدمه حيات اجتماعي باشد ( ستوده 0 هدايت الله – 1383 )

 


سوال مسئله :
1- آيا بين نگرشهاي صميمانه والدين و عزت نفس رابطه معني داري وجود دارد ؟
2- آيا بين نگرشهاي صميمانه والدين و تاييد خويشتن رابطه معني داري وجود دارد ؟
اهداف تحقيق :
هدف از تحقيق حاضر بررسي رفتار والدين و نگرش آنها نسبت به رفتار صميمانه والدين و اينكه

آيا نوع رفتار و عزت نفس ودرك از خويشتن مي تواند نقش بسزايي داشته باشد يا نه و اينكه هر چقدر رابطه والدين و فرزندان سنجيده و برنامه ريزي شده باشد كودك به اعتماد به نفس بالا دست مي يابد.
اهميت و ضرورت تحقيق :
خانواده بايد از يك سو مركز تندرستي . بهداشت جسمي . عقلي واز سوي ديگر مركز پرورش ، پرورش تن ، رشد روان واز سوي سوم محلي براي آماده كردن فرد جهت زنگي اجتماعي باشد نتيجه ديگري كه از اين بحث عايد مي شود اين است خانواده اولين و مهمترين كانون پرورش صحيح ، احيا ء و شكوفائي استعداد هاست هر گونه تحول و تغيير اجتماعي بايد از آغاز شود وهر اقدام اصلاحي نخست بايد خانواده راشامل گردد و حتي كه در خانواده هاي كودكي به دنيامي آيد چهر ه زندگي عوض مي شود و هدف زندگي از پدر و مادر بسوي سومي جهت مي گيرد والدين نه تنها براي خود بلكه براي كودك هم كه شده بايد الگوي مهر و صفا باشند سعادت و آسايش خود را براي سعادت و آسايش ديگري مخصوصا كودك خويش بخواهد
( شعاري نژاد . حسين 1380 )
فرضيه تحقيق :
1- بين نگرش صميمانه والدين و عزت نفس رابطه معني داري وجود دارد
2- بين نگرش صميمانه والدين و تاييد از خويشتن رابطه معني داري وجود دارد .
تعاريف واژه و مفاهيم :
عزت نفس . عبارت است اعتماد و اعتقادي كه فرد نسبت به خوددارد وادراك و برداشتي كه توام با نياز به احساس ارزش به نحو سالم و متعادل آن واين حس باعث سلامت و تعادل رواني بالا و حتي تكامل وجودي در او مي شود و بالاخره عبارتند از نمره اي است كه از آزمون عزت نفس بدست آورده است . تاييد خويشتن . عبارتند از احساس ارزش ، درجه تصويب ، تاييد و پذيرش وارزشمندي است كه شخص نسبت به خويشتن احساس مي كند اين احساس ممكن است به فرد نزديك بوده واحساس ارزش فرد را بيشتر و متعادل تر مي كند و مهمترين تصوير خود و ارزش درك خويشتن از دادن كه ديگران نسبت به فرد و بويژه كودك است و بالخره نمره اي است كه آزمودني از آزمون درك از خويشتن را جرز بدست آورده است
رفتار صميمانه : عبارت است رفتار و كردار سنجيده و مهربان در عين حال برنامه ريزى شده والدين محبت تربيت و شكوفايي فرزندان
تعاريف عملياتي واژه ها و مفاهيم :
عزت نفسي . نمره اي كه در آن آزمون عزت نفس بدست مي آيد.
تاييد خويشتن : نمره اي كه از آزمون تاييد خويشتن بر مي آيد .
رابطه صميمانه : عبارت از نمره اي است كه آزمودني از آزمون رابطه صميمانه والدين بدست مي آورد.

 


فصل دوم

 

 


انگيزه هاي فيزيولوژيائي در سطح تحقق نفس
انگيزه هاي رواني در سطح بقاي نفس
1- انگيزه نظم ، فهم ، پيش بيني
2- انگيزه كفايت . شايستگي وامنيت
3- انگيزه محبت و ووابستگي
4- انگيزه تعلق ، پذيرش ، تاييد
5- انگيزه عزت نفس ، ارزش داشتن و هويت
6- انگيزه ارزش ، معني ، هدف و اميد
تفاوت عزت نفس با خود پنداره
ريشه ها و ابعاد عزت نفس
تاييد خود
عزت نفس داراي دو جنبه وابسته به يكديگر به شرح زير است
عزت نفس بالا و پايين
چه چيز ي باعث ضعف عزت نفس مي شود
شيوه برورش
بدرفتاري جسماني يا جنسي
ظاهر جسماني
جنس
رويداد هاي جاري زندگي
عزت نفس والدين
تغييرات در خود پنداره
تغييرات در عزت نفس
راههايى بسوي هويت
وضعيت هويت و سلامت رواني
عواملي كه بررشد هويت تاثير مي گذارند
انگيزه هاي فيزيولوژيائي در سطح تحقق نفس :
انگيزه هاي فيريولوژيائي در سطح كمال وخود

شكو فائي را مي توان در رشد بدني رفتارهاي جنسي و زناشويي ، تشكيل خانواده و بچه دار شدن دانست كه كوششي است براي تداوم و حفظ نوع و گونه . انسان جاودانگي خويش را از طريق داشتن فرزند جستجو مي نمايد زيرا پس از مرگش وجود فرزند ، بويژه فرزند پسر مي تواند نام وي را زنده نگاه دارد به همين دليل است كه كساني كه فاقد فرزند از نظر رسيدن به كمال در سطح فيريولوژيائي احساس كمبود و نارسائي مي نمايند بسياري از افراد براي جاودان ماندن نام خويش از طريق ساختن بناهاي خيريه مانند مسجد ، بيمارستان ، مدرسه واز اين قبيل اقدام مي كنند عده اي ديگر از طريق بر جاي گذاشتن آثار علمي

، ادبي ، هنري و مانند آن براي رسيدن به اين هدف مي كوشند .
انگيزه هاي رواني در سطح بقاي نفس
انگيزه ه هاي رواني مربوط به بقاي نفس عبارت است از

1- نظم ، فهم و پيش بيني 2- كفايت ، شايستگي و امنيت 3- محبت ووابستگي 4- عزت نفس ، ارزش داشتن و همسان سازي 5- تعلق ، پذيرش و تاييد 6- اميد ، ارزش و هدف
انگيزه نظم ، فهم ، پيش بيني
انسان فطر تا كنجكاو است او براي فهميدن و رسيدن به تصويري معني دار از دنياي خويش همواره در تلاش است اگر فرد نتواند نظم و ترتيب را در محيط خويش بيايد قادر نيست كه پاسخهاي مناسب و هوشمندانه اي نسبت به آنها داشته باشد آداب و رسوم و قوانين اجتماعي تا حدودي انعكا سهائي از انگيزه نظم و فهم و پيش بيني هستند كوش بشر براي نظم ، فهم و پيش بيني در كنجكاوي وي درباره خويش و جستجوي دانش درباره دنياي اطرافش آشكار مي شود براي اين مقصود همواره تجارت جديد براساس پيش فرضهاي موجود و قديمي مورد تعبير و تفسير قرار گرفته غربال مي شوند چنان كه فستينگر 1 در 1962 نشان داده است وقتي اطلاعات جديد با اطلاعات و پيش فرضهاي قبلي و موجود مغاير باشند شخص نا هماهنگي شناختي تجربه مي كند و تا زماني كه اختلافات را تا حدي باهم وقف ندهد يا خود را متقاعد نسازد كه اين اختلافات وجود ندارند ناراحت باقي خواهد ماند .

2- انگيزه كفايت ، شايستگي وامنيت
هر فرد نياز دارد كه احساس كند قادر است در رفع مسائل خويش اقدام كند. احساس كفايت تا حد زيادي به رشد شايستگيهاي فرد بستگي دارد نياز امنيت به نياز شايستگي و لياقت وابسته است و با آن رشد مي كند احساس عدم امنيت تا حد زيادي به رفتار فرد تاثير مي گذارد و بصورت مزمن و توسعه يافته غالبا منتهي به ترس . تشويش و قصور در شركت كامل فرد باد نياي خود مي شود هر قدر شخص بيشتر احساس كفايت نمايد وهر قدر سطح شايستگي وي بالاتر باشد نياز به امنيت را كمتر احساس مي كند و براي كشف راههاي نا آشنا و آزادي براي خود جهت يابي 1يابي ارزش مي نهد .

 


Festinger-1
Cognitivedissondce-2

3- انگيزه محبت و وابستگي
انگيزه محبت كردن و مورد محبت واقع شدن براي رشد شخصيت و عمل سالم فردرمواقع با استرسهاي شديد اهميت بيشتري پيدا مي كند در تحقيق كه بارد 2 در 1966 روي بيماران سرطاني انجام داد دريافت كه بتدريج كه مرگ آنان نزديكتر مي شود انگيزه وابستگي و محبت افزايش مي يابد . يك تجربه جالب درباره انگيزه محبت ووابستگي تحقيقي است كه توسط بميارد 3 در 1954 صورت گرفته است وي به تنهائي مدت 65 روز با يك قايق پاورئي4 كه براي نجات غرق شدگان كشتي مورد استفاده واقع مي شود روي دريايي آتلانتيك گردش كرد . ه

دف بميارد از اين عمل آن بود كه ثابت كند افرادي كه در اثر سانحه كشتي غرق مي شوند تا مدت زماني طولاني مي توانند زنده بمانند اوهيچ غذايي با خود نداشت ودر اين فقط با غذائي كه از دريا مي توانست بدست بياورد سركرد بمبارد در باره اين دوره تنهائي چنين اظهار مي دارد سن شديدا" مي خواستم كه كسي را داشته باشم.... كه احساسات مرا تاييد كند يا حتي بهتر از آن درباره آنها بحث نمايد

seLf-direction-1
Bard-2
BemBard-3
Life Raft-4
اين احساس در من شروع شده بود كه .... قادر به تشخيص بين درست و نادرست نيستم.

4- انگيزه تعلق پذيرش تاييد
خردسال در حال رشد براي زنده ماندن بطور كامل به كمك و حمايت ديگران وابسته است او به سرعت مي آموزد كه اگر به طريقه هاي مطلوب اجتماعي رفتار كند پاداشي مي بيند و اگر بر خلاف آن رفتار نمايد تنبيه مي شود در آغاز اين الگو فقط در گروه خانواده صورت مي گيرد ولي بعدا در مي يابد كه مورد قبول و پذيرش ديگران واقع شدن بصورت فزاينده اي ضرورت مي يابد را جزر1 ( 1971 ) به اهميت قاطع توجه مثبت براي رابطه خوب و سالم بين افراد تاكيد مي ورزد .
نياز انسان براي تعلق پذيرش و تاييد از طريق تجربه گروه كوچكي از دانشمندان افسران و كاركناني كه دواطلبانه موضوع آزمايش معيني واقع گرديدند به اثبات رسيده است (ر اهرر2 ، 1961 ) اين افراد براي مدتي طولاني در جزيره اي در قطب شمال باهم زندگي كردند در خلال اين مدت گاهي نسبت به افراد پردرد سر. رفتار خاموش3 . فرد توسط گروه مورد بي توجهي كامل قرار مي گرفت چنان كه گوئي وجود ندارد. صورت مي گرفت اين حالت انزوا منتج به حالتي گر

ديد كه سندرم چشم به راه4 ناميده شده ويژگي آن عبارت بود ار بيخوابي ، گريه هاي ناگهاني ، توهمها ، انحطاط عادت بهداشتي شخصي بي هدف به اطراف راه رفتن وبه پشت خوابيدن وبه فضا خيره شدن هنگامي كه آن فرد مجددا مورد قبول واقع شد و اجازه يافت تا با افراد ديگر گروه ارتباط داشته باشد اين نشانه ها از بين رفتند.
Rohrer-2
siLent treatment-3
Longeye-4

5- انگيزه عزت نفس . ارزش داشتن وهويت
انگيزه داشتن احساس خوب نسبت به خويشتن واحترام از جانب ديگران به احساس كفايت و تاييد اجتماعي بسيار نزديك است بطور معمول ارزش شخص تا حدزيادي بر حسب ارزشها و استانداردهاي افراد ديگر گروهي كه شخص جزء آن است مورد قضاوت واقع مي شود.
عزت نفس و ارزش داشتن با هويت شخص در هم تنيده اند بدين معني كه وقتي احساس شخص از هويت خويش و تداوم آن دچار اختلال گردد چنان كه در سيكوزها ديده مي شود تجربه آن واقعا دردناك است.
6- انگيزه ارزش معني هدف و اميد
افراد بعضي الگوهاي ارزشي را كه مي توانند بدان عمل نمايند يا تسليم آن شوند جستجو مي كنند رابطه نزديكي بين ارزشهاي فرد و هدفهاي و نقشه هاي وى وجود دارد بعبارت ديگر شخص در گذشته . حال و آينده زندگي مي كند به نظر مي رسد كه اين انگيزه هسته اصلي انگيزه هاي رواني باشد كه از طريق ارتباط طبيعي فرد باد نياي خويش ظاهر مي شود و بطور معني دار به رفتار وي جهت مي دهد اگر افراد قادر نباشند كه الگوهاي ارزشي رضايت بخشي بيابند ، بي هدف يا فاقد اميد خواهد بود ارزش ، معني و هدف مانند يك كاتاليزور عمل مي كنند كه در اثر آن انرژي رواني به حركت در آمده شايستگيها رشد يافته ، استعدادها ظاهر شده مورد استفاده واقع مي شوند بدون آنها زندگي پوچ و بيهوده است اين موضوع بايد تاكيد شود كه انگيزه هاي رواني و فيزيولوژيائي در ارتباط نزديك با يكديگرند بطوري كه شكست در رسيدن به انگيزه هاي معيني ممكن است به طرز بدي برتمام الگوهاي انگيزشي فردا اثر بگذارد.
تفاوت عز نفس با خود پنداره :
عزت نفس را از خود پنداره متفاوت معني مي كند خودپنداره عبارت است از مجموعه ويژگيهايي كه فرد براي توصيف خويشتن بكار مي برد كه شامل افكاري راجع به شخصيت ظاهري ودروني ماست مثلا اين كه وزن فرد چند كيلو است يا اگر محصل است چگونه دانش آموزي است اينها جزء خود پنداره است اما عزت نفس عبارت است از ارزشي كه اطلاعات درون خود پنداره ب

 

راي فرددارد و از اعتقادات فرد در مورد تمام صفات وويژگيهايي كه در اوهست ناشي مي شود اگر نزديك كودك دانش آموز ممتاز بودن ارزش زيادي داشته باشد ولي خودش دانش آموز متوسط يا ضعيفي باشد وي از پائين بودن عزت نفس خود رنج مي برد با اين وجود ممكن است توانائي بدني و محبوبيت همين كودك در ميان همسالانش بيشتر از توانيي تحصيلي اش باشد حال اگر اودر هر دو زمينه ممتاز باشد نفس بالا خواهد داشت پس عزت نفس هر فرد براساس تركيبي از اطلاعات عيني درمورد خودش وارزشهاي ذهني كه براي آن اطلاعات كامل است بنا نهاده مي شود.
ريشه ها وابعاد عزت نفس :
انسان مانند يك درخت است درختي با همه اجزا آن ريشه . تنه. شاخه ها. برگها. شكوفه ها و ميوه ها. هر درختي براي زنده ماندن . تازه وسرسبز بودن . رشد و نمو كردن وبارورشدن نياز به ريشه هاي قوي و سالمي دارد كه مواد غذايي مورد نياز را از زمين اطراف بدست آورد عزت نفس ريشه هاي درخت انسان است كه وظيفه تهيه مواد غذايي لازم را به عهده دارد پدر ومادر در اولين منبع قابل دسترسي جهت تقويت ريشه هاي عزت نفس هستند آنها با اولين تماس بانوزاد خود قبول او به همان صورتي كه توليد يافته . قبول همه عكس العملهاي او يادر آغوش كشيدنهاي بي شمار با نوازشهاي ممتد و بعدها با تحسين ها و تشويق هاي شفاهي و عملي با ملايمتها ،

توجهات ، مراقبت ها و خلاصه با قبول صددرصدو بي چون چرا مواد غذايي اوليه

را در اختيار ريشه ها قرار مي دهند اما متاسفانه همه فرزندان اين مواد حياتي لازم را از والدين خود دريافت نمي دارند ودر نتيجه ريشه آنان محكوم وقوي نمي شود اين افراد ياد مي گيرند به خود اعتماد نكنند به خود اميد نداشته باشند با خود صميمي و همراه نگردند و بهبارت ديگر با كلمه «نه » رشد نمايند .
بدين ترتيب به افرادي متزلزل و سست مبدول مي شوند كه قادر نيستند به روي پاي خود است گروهي داشتن كمال و فضيلت . كار و موفقعيت . خلاقيت و ابتكار موجب تقويت ريشه هاي جهت تقويت اعتماد به نفس ضروري است همه اينها موادي تقويتي براي محكم ساختن ريشه هاي عزت نفس هستند و هيچكس حق ندارد بگويد كه كدام يك از اين مواد بيشتر مورد نياز يا مقوي است هر فردي مي تواند درمورد خود شخصا" تشخيص دهد كه چه چيز براي تقويت عزت نفس او موثر است عزت نفس با داشتن احساس مثبت نسبت به خود و قبول و پذيرش خود . رشد ونما مي يابد

و براي استحكام و پايداري به يك سيستم حمايتي ثابت و قابل انكار نيازمندند كه موجب شده مردم بدنبال گروهها و اجتماعاتي باشند كه با پيوستن بدانها پشتيباني و پشت گرمي لازم را بدس

ت آورند ( نينوايي . 1372) عدم اعتماد به نفس مادرزادي نيست اين كيفيت در جريان و طول زندگي كم كم تضعيف مي شود اين امر چگونه صورت مي گيرد ؟ خيلي ساده محروميت هاي ناشي از تجارت گمراه كننده اي كه انسان تحمل مي كند روي هم متراكم شده و اطمينان خاطر او را كم كم به تحليل مي برند منظور از تجارت گمراه كننده فقط موقعيت هايي نيست كه انسان در آن قرار مي گيرد بلكه تجربه مخصوص است كه انسان درمورد خودش ودر طول سالها بدست مي آورد كمبودهاي شديد شخص شكست اجتماعي ويا عدم موفقيت شخصي ( پترلستر1 )
تاييدخود
كساني كه براي خود عزت و اعتبار زيادي قايلند اساسا به خود اعتماد دارند چنين حالتي آنها را علاقمند مي سازد كه باتمام وجود به استقبال مسائلي بروند وابزار وجود نمايند اين امر به آنها شجاعت مي دهد تا در مقابل تهديد ها اسيتادگي نمايند چنين افرادي گوشه گير و تنها نبود

ه انتقادرا مي پذيرند ناكاميها را تحمل مي كنند و شكست آنها را از پادرنمي آورند


Peter Lester(1372)-1

از نظر جسمي سلامتند واز زندگي لذت برده ديد يا نگرش مثبت دارند يا وجودي كه از نقاط ضعف و قدرت خود آگاه هستند از خود انتقاد نكرده ايراد نمي گيرند ( ستوده . 1374) .
عزت نفس داراي دو جنبه وابسته به يكديگر به شرح زير است


1- اعتماد به نفس را حساس سودمندي
واقعيت مرتبا انسان رادر سر چند راه قرار مي دهد كه ناگزير بايد يكي از چند راه را انتخاب نمايد خوشبختي انسان در گروه انتخاب صحيح و برگزيدن راه درست است درستي در استدلالها ودرستي در انتخاب انسان در تنهاموجودي است كه مي تواند وسيله حيات و بقاء يعني نيروي تفكر خود رامردود يا تخريب يا به دشمن تسليم كند وهم اوست كه مي تواند به وسيله تمرين و تربيت ، نيروي عقلاني خويش را مساعد و شايسته زيستن نمايد واين مسئليت عمده اودر فرايند زندگي است انسان هرچند بيشتر خود را به شناخت متعهد بداند به همان اندازه آگاه و بيدا مي شود وبه سوي سودمندي در شناخت سوق داده مي شود برعكس هر چند انسان در بيدار و هوشيار ساختن هدف تنظيم كننده عمل خود آگاهي دچار شكست شود يا از آن امتناع نمايد به همان ميزان از كوشش ذهن و مسئوليت استدلال بدور مي ماند كه نتيجه آن ناسودمند كردن نيروي شناخت است ( ستوده 1374)
2- احترام به خود ( احساس ارزشمندي )
شخصيت يك انسان مجموعه اصول وارزشهايي است كه راهنماي اودر انتخاب روشهاي اخلاقي است كودك در جريان رشد اوليه خود از قدرت خويش در انتخاب اعمالش آگاه مي شوند همانطور كه احساس شخصيت و موجوديت مي كند به همان نحونيازمند است خويشتن رادر مقام يك انسان درست و موجه ببيند يا لحاظ رفتار و روش و اعتقاد بپذيرد كه انسان خوب و شايسته اي است .
انسان نياز دارد به خود احترام بگذارد زيرا براي نيل به ارزشها ناگزير از عمل است وبه منظور آنكه وارد عمل شود نياز دارد كه به ثمره عمل خود ارج نهد به قول مولوي
گرنبودي ميل واميد ثمر كي نشاندي باغبان بيخ شجر
براي آنكه انسان خواهان ارزشهايي باشد خود را مستعد لذت بردن از آنها بداند و براي آنكه براي نيكبختي تلاش نمايد خود را شايسته آن بداند ( ستوده ، 1374)
عزت نفس بالا و پايين
عزت نفس بالا بعنوان يك ديدگاه سالم از خود مورد بررسي قرار گرفته است يعني ديدگاهي كه بطور واقع گرايانه كمبودها و نقاط ضعف رادر برمي گيرد. ولي نه به آن شدتي كه منجر به انتقاد شديد از فرد شود شخصي كه از عزت نفس برخودار است خودش را به گونه مثبتي ارزشيا

بي كرده برخورد مناسبي به نظريات مثبت خود و ديگران دارد .
در مقابل كسي كه به عزت نفس پايين متبلا است اغلب نوعي نگرش مثبت مصنوعي نسبت به دنيا دارد ودرنا اميدي تلاشي مي كند تا به ديگران وخودش نشان دهد كه او شخصي لايقي است ويا ممكن است به درون خويش انزوا گزيند واز ارتباط با ديگراني كه از آنها مي ترسد. اجت

ناب نمايد. شخص مبتلا به عزت نفس پايين اساسا فردي است كه احساس غرور كمي در خودش ادارك كرده است ( بيا بانگرد ، 1373)
چه چيزي باعث ضعف نفس مي شود
يك روز يك كودك را ديدم كه برروي پيش بندش اين جمله ها نوشته شده اسيام مي توانست شامل اين نيز باشد « من خودم را دوست دارم » بچه ها فكر مي كنند ك هر چيزي و هركسي دوست داشتني است از جمله خودشان ، آنان زماني كه خودشان هستند و مجبور نيستند تظاهر كنند احساس شادي مي كنند آنها عميقا از زندگي لذت مي برند گرايش اساسي به داشتن احساسي خوب نسبت خود ودنياي اطراف چيزي است كه همه ما با آن بدنيا مي آييم با اين حال ، با گذشت زمان ، اين تمايل طبيعي به طرق مختلف مورد تهديد قرار مي گيرد در اين خصوص ، پژوشگران متغيرعاي زيادي را بررسي كرده اند از جمله شيوه پرورش بدرفتاري جسماني يا جنسي ظاهر جسماني ، جنس و رويدادهاي جاري زندگي .
شيوه پرورش
به نظر مي رسد كه كيفيت روابط در كودكي اهميت اساسي داشته باشد زيرا در اين زمان است كه بذرهاي عزت نفس كاشته مي شود تصور مي شود كه مادر ( يا جانشين مادر ) از اين لحاظ نقش محوري ايفا مي كند اگر رابطه مادر – فرزند سالم باشد ( يعني كودك احساس كند كه مادرش قادر است به احساسات و نيازهاي او به سرعت و بطور موثر واكنش نشان دهدو آنها را درك كند) كودك خواهد توانست در مورد خودو توانايي برقراري روابط شخصي صميمي در بزرگسالي ، احساس مثبت داشته باشد عقيده براين است كه عكس اين موضوع نيز در صورت ضعيف بودن رابطه نادر مي تواند به اضطراب دايمي ناشي از بي توجهي ياطرد منجر شود .
پيامهايي كه كودكان به مرور با گذشت زمان از افراد مهم پيرامون خود در مورد خودشان دريافت مي كنند براي عزت نفس آنها بسيارمهم است كودكان معمولا همه چيز را بدون چون و چرا بعنوان حقيقت قبول مي كنند.
عزت نفس ود پدر ومادر نيز مي تواند برروي فرزندان تاثير بگذارد اين عقيده وجود دارد كه فعاليت پدر ومادر براي كار برروي غزت نفس شخصي خودشان بيشتر از آموزش مستقيم اين موارد، بر كودكانشان تاثير دارد در دوران كودكي ، ابتدا ياد مي گيريم كه

با نسخه برداري از رفتار پدر و مادر با خودمان رفتار كنيم در نتيجه اگر پدر يا مادر ايراگير باشند خود انتقادي ما بيشتر خواهد شد . سرانجام تصور مي شود كه عملكرد و ساختار خانواده نيز در عزت نفس مهم است مطالعات نشان مي دهد كه فرزندان والدين طلاق گرفته و بي خانمانها مي توانند بر اثر اين وضعيت از عزت نفس ضعفي برخودار باشند .
بدرفتاري جسماني يا جنسي
هر كه بيشتر محبت مي كند بيشتر كتك مي زند . جمله اي است كه اغلب براي توجيه بدرفتاري جسماني با بچه ها بكار مي رود اين گونه بدرفتاري اغلب دليل ويژه اي ندارد پيش بيني نشده است وبه مرور زمان در قربانيان احساس درماندگي بوجود مي آورد تنبيه جسماني يا تهديد شدن به آن مي تواند عزت نفس را به شدت تحت تاثير قرار دهد .


آثار بدرفتاري جنسي در دوران كودكي نيز خودرا در سراسر زندگي قرباني نشان مي دهد باورهاي منفي در باره خود. كه از بدرفتاري جنسي دوران كودكي تناشي مي شوند . عزت نفس را پايين مي آورند قربانيان اين گونه بدرفتاري اغلب باوردارند كه بي ارزش يابد هستند و نسبت به ديگران احساس حقارت مي كنند گايل ليندنفليد1 در كتاب خود زير عنوان عزت نفس مي گويد حتي ايماو اشاره يا كنايه هاي جنسي نامناسب ، بي دليل و غير مستقيم به كودك نيز مي تواند رشد يك خود انگاره مثبت را تهديد كند
ظاهر جسماني
نگاه سريع به صفحه هاي هر يك از جمله هاي مدنشان دهنده اهميتي است كه جامعه به خوش ظاهر بودن در هر سن مي دهد باور براين است كه خود انگاره جسماني يكي از اولين سنگ بناهاي عزت نفس در كودكان است كساني كه جذاب به نظر مي آيند بيشتر از آنهايي كه ظاهر خوشايندي ندارد مورد توجه قرار مي گيرند . سرانجام باورود فرد به بزرگسالي ، كيفيت ظاهر او مهم تلقي نمي شود بلكه برداشت او از ظاهرش اهميت مي يابد.

GaeL LindenfieLd-1
جنس
در گذشته به رغم نبود شواهد قاطع بسياري از نويسندگان تمايل داشتن از نگرشهاي سنتي راجع به جنس پيروي كنند و بطور كلي اعتقاد داشتند كه زنان در مقايسه با مردان عزت نفس ضعيفتري دارند پژوهشهاي جديدتر نشان مي دهد كه پسرا و دخترها در خصوص ارزش قائل شدن براي خود خيلي به هم شبيه هستند .
رويدادهاي جاري زندگي
عزت نفس يك فرد هر چقدر هم محكم وقوي باشد زندگي همواره موقعيتهايي پيش مي آورد كه ارزش گذاري مثبت فرد براي خودش را به نظر مي اندازد تحقير شدن يا

مورد توهين قرار گرفتن از طريق ديگران ، رد شدن در خواست كار يا پذيرفته نشدن در دانشگاه بيماري يا اخراج شدن از كار ( بعلت اين كار فرمامي خواهد هزينه شركت را پايين بياورد يا علتهاي ديگر ) همه مي توانند بزنگرش مثبتي كه فرد از خود دارد آثار مخربي برجاي بگذارند ( ايلين شيهان ، 1964)
عزت نفس والدين
در اينجا به چند نمونه از والديني كه دچار عزت نفس مختل هستند اشاره مي شود 1 – والديني كه عزت نفس ياييني دارند و خود را باارزش ، توانمند و مثبت ارزيابي نمي كنند و همواره احساس حقارت و ناتواني مي نمايند اغلب نمي توانند عزت نفس فرزندان خود را رش

د دهند اينان به همان ميزان و شكلي كه خود را كوچك مي پندارند كودك خودرا هم نارسا وضعيت ارزيابي مي نمايند وبه توانمنديهاي اوكم توجه هستند كودك درحضور چنين والديني ، از جرات كافي براي نشان دادن خود برخوردار نمي شود ودر محيط جامعه هم اين ناتواني را نشان مي دهد
2- گاهي والدين با فشار برفرزندان خود ، در صد جبران حقارتها و شكستهاي زندگي خود بر مي آيند ودر اين مسير توجهي به علائمي واستعداد كودكان خود ندارند براي مثال اگر پدري همواره علاقمند به كسب يك مدرك عالي تحصيلي ( پزشكي ، مهندسي ، ...) بوده است ولي به دلايلي موفق نشده سعي مي كنند به اين آرزوي ديرينه خود. از طريق فرزندش دست يابد لذا گاهي با دانشجوياني كه حتي در رشته ايي مانند پزشكي و مهندسي قبئل شده اند بر مي خوريم كه اظهار مي دارند تمايل و علاقه اي به رشته تحصيلي خود ندارند و علاقمندي آنها در مسيرديگري مي باشد بنابراين والديني كه در پي آرزوهاي برآورده نشده خود از طريق فرزندانشان هستند به اين نكته توجه نمايند كه گاهي فرزند آنها داراي علائق و استعداد هاي متفاوتي است واگر سعادت و عزت او را مي خواهند ، بايستي براساس اين علائق و استعداد ها برنامه ريزي نمايند و نه اين كه اورا با فشار ورودر بايستي . التماس و تهديد در مسير زندگي گذشته خود و دستيابي به آرزوهاي تحقق نيافته قرار دهند كه اين خلاف رشد آنها مي باشد .
3- والديني كه در ارزيابي كيفي استعداد ها و توانائيهاي فرزندان خودناتوان هستند و توقع و انتظارات ايده آليستي كه در توان آنها نيست دارند همواره عزت نفس آنها را در معرض فرورريختن قرار مي دهند كودك از يك طرف به تواتائيهاي خود نگا مي كند واز طرفي به ايده آلهاي مورد در خواست والدين ودر مي يابد كه بين اين دو فاصله زيادي قرار دارد عليرغم اين كه اودر مراحل تحصيل خود اين ناتواني را نشان مي دهد ولي گاهي والدين كماكان ، بدون توجه به ناتواني فرزتدشان اورا تحت فشار قرار مي دهند در حالي كه غافل از عواقب آن مي باشند اضطراب . افسردگي . نااميدي. افت تحصيلي . اختلال در رشد روابط اجتماعي و بيماريهاي مختلف رواني مي تواند به دنبال اين فشار طاقت فرسابر فرزند بوجود آيد ( دكتر قرباتعلي اسدالهي و دكتر سيد غفور موسوي )
تغييرات در خودپنداره


كودكان دراواسط كودكي . خودرا بر حسب صفات شخصيت مانند « من باهوشم » « من خجالتي ام » يا « من درستكار هستم » توصيف مي كنند اين تغيير به كودكان امكان مي دهد تا خودهاي گذشته حال و آينده را مرتبط كنند امااظهارات شخص اوايل نوجواني ، مرتبط نيستند و اغلب توصيفات متضادي رادر بردارند براي مثال يك نوجوان 12 تا 14 ساله شايد صفات متضادي از اين قبيل را بر زبان آورد « باهوش » و « كودن » و يا « خجالتي » و « معاشرتي » اين تضادها از فشارهاي اجتماعي براي نشان دادن خودمان متفاوت در روابط گوناگون مثلا با والدي

ن . همكلاسيها . دوستان صميمي و معشوقهاي رمانتيك حاصل مي شود ( هارتر ، 1998) .
در اواسط و اواخر نوجواني . توانايي تفكر انتراعي به نوجوانان امكان مي دهد تا صفات گوناگون خود را در يك سيستم منظم تركيب كنند و استفاده آنها از كلمه هاي وصفي

نشان مي دهد كه مي دانند ويژگيهاي رواني از موقعيتي به موقعيت بعدي تغيير مي كند مثل « من خيلي زود عصباني مي شوم » « من عميقا روراست نيستم » .شان مي دهد نوجوانان در مقايسه با كودكان دبستاني و براي فضايل اجتماعي نظير دوستانه بودن ، با ملاحظه ، مهربان و ياري بخش بودن ، اهميت بيشتري قابل هستند علاوه براين ، ارزشهاي . كه براي پرورش هويت حياتي است پيش مي روند .وانان در مورد خودشان . عقايد و برنامه هاي پايدار و با ثبات را در برمي گيرد به سوي وحدت خود 


تغييرات در عزت نفس


در دوره نوجواني ، متمايز شدن عزت نفس كه جنبه ارزشي گذار خود پنداره است .ادامه مي يابد علاوه بر شايستگي تحصيلي . احساس ارزشمندي اجتماعي و توانيي جسماني . موضوعات مهم ديگري به اين دوره افزوده مي شود دوستي صميمانه . جاذبه رمانتيك و شايستگي شغلي ( هارتر ، 1990) . سطح عزت نفس نيز تغيير مي كند عزت نفس فقط هنگام انتقال از يك مقطع تحصيلي به مقطع ديگر بطور موقتي كاهش مي يابد و غير از اين مورد در اغلب نوجونان افزايش مي يابد اين افزايش مستمر در عزت نفس . دليل ديگري است كه پژوهشگران جديد اين فرض را كه نوجواني دوره آشوب هيجاني است زير سوال مي برند برخلاف آنچه تصور مي شود در اغلب افراد نوجوان شدن به احساس غرور و اعتماد به نفس مي انجامد ( پاورز . هاسروكيلنر،1989) .
نوجوانان از لحاظ عزت نفس بسيار تفاوت دارند آنهايي كه رشد بلوغ جنسي بي موقع داشته اند كساني كه زياد مواد مخدر مصرف مي كنند يا آنهايي كه در مدرسه مردود مي شوند احساس خوبي نسبت به خودشان ندارند ازاين گذشته . از بين كساني كه عزت نفسشان در نوجواني افت مي كند دخترها بيشترين تعداد را تشكيل مي دهند ( پلاك ورابينز 1994.زيمرن وهمكاران ،1997) به ياد بياوريد كه دخترها درمورد ظاهر جسماني شان بيشتر نگران هستند ودر مورد توانايي خود احساس عدم اطمينان بيشتري مي كنند در عين حال موقعيتهايي كه نوجوانان در آنها بسر مي برند مي توانند اين تفاوتهاي گروهي را تغيير دهند فرزند پروري مقتدرانه كه در كودكي عزت نفس

زياد را پيش بيني مي كرد در نوجواني نيز همچنان پيش بين قدرتمندي براي عزت نس زياد است در مقابل چنانچه حمايت بزرگسالان يا همسالان مشروط باشد يعني تا وقتي كه نوجوانان معيارهاي بيش از حد عالي را برآورده نكرده باشند از آنها حمايت نمي شود غالبا رفتارهايي را انجام مي دهند كه « غلط » مي پندارند به عبارت ديگر اين رفتارها را بيانگر خود واقعي نمي دانند نوجواناني

كه براي محافظت خود از عدم تأييد ديگران . اغلب بصورت « تصنعي » رفتار مي كنند دچار عزت نفس كم. افسردگي و بدبيني نسبت به آينده مي شوند
( مارتروهمكاران ، 1996 ) و بالاخره نوجواني كه به مدارس مي روند يا در محله هايي زندگي مي كنند كه گروه قومي يا مقام اجتماعي – اقتصادي آنها محترم شمرده مي شوند مشكلات عزت نفس كمتري دارند ( روزنبرگ ،1988) مدارس و جوامعي كه ميراث فرهنگي نوجوان را مي پذيرند

به احساس ارزشمندي وهويت شخصي منسجم وايمن او كمك مي كنند .
راههايي بسوي هويت
خود وصفي هاي سازمان يافته نوجوانان و افزايش عزت نفس آنها . شالوده شناختي را براي پرورش هويت فراهم مي آورد پژوهشگران با استفاده از روش مصاحبه باليني نوجوانان را به چهار طبقه تقسيم مي كنند كه پسشرفت آنها رادر تشكيل هويت پخته نشان مي دهند ( مارس

يا ، 1980) چهار وضعيت هويت اينها هستند كسب هويت . وقفه . ضبط هويت و پراكندگي هويت . نوجوانان معمولا تا قبل از كسب هويت از يك وضعيت به وضعيت ديگر جابه جا مي شوند براي

مثال . اوئيز در سال دوم دبيرستان . عقايد ومذهبي والدين خود را پذيرفت ( ضبط ) و بعداز مدتي به فكر مسيرشغلي خود فرو رفت ( پراكندگي ) اودر سال آخر دبيرستان درمورد اين مسايل هويت كاوش كرد. خيلي از نوجوانان با هويت ضبط شده و پراكنده شروع مي كنند ولي در اواخر نوجواني به سمت وقفه و كسب هويت پيش مي روند كالج ، كاوش بيشتر را بر مي انگيزد و نوجوانان را با انتخابهاي شغلي و سبكهاي زندگي تازه مواجه مي سازد اغلب نوجواناني كه بعد از دبيرستان مشغول كار مي شوند زودتر از نوجواناني كه درگير كالج مي شوند مي توانند خودرا توصيف كنند اما آنهايي كه به خاطر فقدان كارآموزي وانتخابهاي شغلي مي توانند اهداف شغلي خودرا تحقق بخشند در معرض خطر پراكندگي هويت قرار دارند ( آرچر1989) يك زماني پژوهشگران تصور مي كردند تشكيل هويت دختران نوجوانان به تعويق مي افتد ودر عوض آنها به مرحله ششم اريكسون ، پرورش صميميت تمركز مي كنند البته دخترها در زمينه هويت مرتبط با صميميت مانند مسايل جنسي و اولويتهاي خانواده در برابرشغل تعقل پيشرفته تري از بسرها نشان مي دهند غير از اين مورد، فرايند و زمان بندي شكل گيري هويت درهر دو جنس يكسان است ( آرچروواترمن ، 1994).
وضعيت هويت و سلامت رواني
كسب هويت ووقفه از لحاظ رواني راههاي سالمي به سوي خود وصفي پخته هستند در حالي كه ضبط و پراكندگي هويت ناسازگارانه هستند نوجواناني كه هويت كسب كرده اند يافعالانه آن را كاوش مي كنند احساس عزت نفس بيشتري دارند به احتمال بيشتري بصورت انتزاعي و نقادانه

فكر مي كنند بين خود آرماني ( آنچه اميدوارندكه بشوند) و خود واقعي شان شباهت بيشتري وجود دارد ودر استدلال اخلاقي بيشرفته هستند ( جوسلسون 1994.مارسياو همكاران1993) در ضمن افرادي كه هويت كسب كرده اند كمترخود محور هستند ودر مورد نشان دادن خود واقعي شان به ديگران ، احساس ايمني بيشتري مي كنند ( اوكانور1995) .
نوجواناني كه در ضبط هويت يا پراكندگي هويت گير كرده اند مشكلات سازگاري دارند افرادي كه در ضبط هويت گرفتار شده اند متحجر .متعصب وانعطاف ناپذير هستند برخي از آنها تعهدات خود را

بصورت دفاعي بكار مي برند و هرگونه اختلاف عقيده اي را تهديد قلمداد مي كنند ( كروگر ،1995) اغلب آنها مي ترسند افرادي كه براي محبت و عزت نفس به آنها وابسته هستند طردشان كنند تعدادي از نوجوانان كه هويت ضبطي دارند واز خانواده و جامعه خود منزوي شده اند ممكن است به فرقه ها يا ساير گروههاي افراطي ملحق شوند وچشم بسته راه ورسمي را بپذيرند كه با گذشته

آنها تفاوت دارد نوجواني كه به مدت طولاني هويت پراكنده دارند در پرورش هويت بسيار ناپخته هستند آنها معمولا خودرا بدست سرنوشت و شانس مي سپرند نگرش « برايم مهم نيست »

دارند وهر كاري كه « جماعت » انجام دهد با آن هم داستان مي شوند در نتيجه آنها به احتمال زياد مواد مخدر مصرف وسوء مصرف مي كنند در عمق حالت بي تفاوتي وبي علاقگي آنها . احساس نااميدي در مورد آينده وجوددارد تعصبات قومي و مذهبي نزد نوجواناني كه هويت ضبطي و پراكنده دارند شايع است نوجوانان داراي هويت ضبطي اين تعصبات را از مظاهر قدرت و نوجوانان داراي هويت پراكنده از همسالان كسب مي كنند ( استريت ماتروپيت،1989).
عواملي كه بر رشد هويت تاثير مي گذارند
هويت نوجوان شروع يك فرايند دايمي اصلاح در تعهدات شخص است هروقت كه فرد يا شرايط موقعيتي او تغيير مي كند احتمال تنظيم مجدد هويت وجوددارد ( گروت وانت 1998) عوامل زيادي بررشد هويت تاثير مي گذارند .
شخصيت . مخصوصا روش انعطاف پذير و خالي از تعصب براي دست و پنجه نرم كردن با عقايد وارزشهاي متضاد ، هويت پخته را پرورش مي دهد نوجواناي كه معتقدند واقعيت مطلق هميشه دست يافتني است هويت ضبطي دارند و آنهايي كه اطمينان ندارند تاكنون چيزي را بطور قطع فهميده اند از هويت پراكنده برخوردارند يا در حالت وقفه هستند نوجواناني كه معتقدند براي انتخاب كردن از بين چندين ديدگاه مي توان از ملاكهاي منطقي استفاده كرد احتمالا هويت كسب كرده اند كودكان نوپايي كه درك خودسالم دارند از والديني برخودارند كه حمايت عاطفي و آزادي كاوش كردن براي آنها تامين مي كنند همين طور در صورتي كه خانواده « پايگاه امني » باشد كه نوجوانان بتوانند با اطمينان از اين پايگاه به سوي دنياي بزرگترپيش بروند رشد هويت تقويت مي شود نوجواناني كه احساس مي كنند به والدينشان دلبسته هستند اما در عين حال آزادند تا عقايد خودشان را بيان كنند هويت كسب كرده يا در حالت وقفه هستند نوجواناني كه از هويت ضبط شده برخودارند معمولا

روابط صميمي با والدين دارند اما از فزصت جداشدن سالم بي بهره اند ونوجواناني كه دچار پراكندگي هويت هستند از كمترين رابطه صميمانه وارتباط آزاد در خانواده خبر مي دهند ( پاپيني ، 1994) .
رشد هويت به مدارس وجوامعي كه فرصتهاي گوناگوني براي كاوش تامين مي كنند نيز بستگي دارد اريكسون ( 1968) خاطرنشان كرد كه ناتواني در كسب هويت شغلي بيش از هر چيز نوجوانان را آشفته مي سازد ( ص. 132 ) كلاسهايي كه تفكر سطح عالي و فعاليتهاي فوق برنامه اي را ترغيب مي كنند كه نوجوانان را قادر مي سازند نقشهاي مسئول را بپذيرند معلمان و مشلوراني

كه دانش آموزان مرتبه اجتماعي . اقتصادي پايين را تشويق مي كنند وارد كالج شوند و برنامه هاي آموزش شغلي كه نوجوانان را دردنياي كاري بزرگسال غرق مي سازند به كسب هويت كمك مي كنند ( كوپر1998) فرصت صحبت كردن با بزرگسالان و همسالان بزرگتر كه روي مسايل هويت كاركرده اند نيز مي تواند مفيد واقع شود ( واتر من ، 1989) .
و سرانجام بستر فرهنگي و مقطع تاريخي بررشد هويت تاثير دارند در بين نوجوانان امروزي كاوش و تعهد در زمينه انتخاب شغلي و ترجيع نقش جنسي . زودتر از ارزشهاي مذهبي و سياسي صورت مي گيرد اما 30 سال پيش ، هنگام جنگ و يتنام . عقايد سياسي زودتر شكل مي گرفتند فشارهاي اجتماعي نيز مسئول مشكلات خاص هستند كه نوجوانان هم جنس گراو برخي از نوجوانان اقليت قومي در زمينه تشكيل هويت شخص . ايمن با آن روبرو مي باشند .

فصل سوم

جامعه تحقيي
نمونه تحقيقي
روش نمونه گيري
روش جمع آوري اطلاعات
ابزار تحقيق
اعتبار و روائي ابزار تحقيق
روش آماري
جامعه تحقيق
آزمودنيهاي من در اين تحقيق دانش آموزان كلاس توحيد 2از ، دبيرستان ناصر اسماعيل پور را تشكيل داده اند كه اين مدرسه در ناحيه 2 آموزشي و پرورش شهرستان رشت بصورت اتفاقي انتخاب شدند .
نمونه تحقيق
در اين تحقيق با توجه به برخي محدوديتها ، از مجمع كل دانش آموزان ناحيه 2 شهرستان رشت ، يك كلاس كه شامل 30 نفر بود را به صورت تصادفي از بين دانش آموزان مدرسه را انتخاب كردم .

روش نمونه گيري


در اين تحقي هم مدرسه وهم دانش آموزان بصورت كانلا تصادفي انتخاب شده اند كه اداره آموزش و پرورش ناحيه 2 رشت آنها را پيشنهاد داده اند دانش آموزان نيز بصورت تصادفي جهت انجام آزمون انتخاب شدند .
روش جمع آوري اطلاعات
در اين تحقيق دو روش كتابخانه اين و پرسشنامه ايي است در بخش كتابخانه ايي از منابع مجود نمونه برداري مي شود كه در فصول پيشين به مطالبي از آن منابع اشاره كرده در روش پرسشنامه ايي با پر كردن پرسشنامه توسط 30 نفر از دانش آموزان سنين 15 تا 17 ساله دختر كه در مقطع متوسط رشته علوم انساني درس مي خوانند نتيجه گيري مي شود
ابزار تحقيق
ابزار مورد تحقيق پرسشنامه اول عزت نفس ( كوپراسميت ) با مقياس در جه يندي بلد و خير شامل 58 سوال مي باشد و پرسشنامه دوم تاييد خويشتن ( راتوس ) با مقياس درجه بندي كاملا درست ، درست ، تا اندازه اي درست ، تا اندازه اي غلط ، غلط ، كاملا غلط كه شامل 30 سوال مي باشد و پرسشنامه سوم اندازه گيري نگرشهاي صميمانه با مقياس درجه بندي كاملا مخالف ، تا اندازه اي مخالف ، بدون نظر ، تا اندازه اي موافق ، كاملا موافق كه شامل 50 سوال مي باشد.
اعتبار و رواني ابزار تحقيق
همه آزمونهاي بكار رقته در اين تحقيق شرايط تهيه شدن را پشت سر گذاشته بشدت كنترل شده است بنا براين نتايج حاصل از آنها با نتايج آزمونهايي كه خيلي اعتبار دارند ودر تمام دنيا شناخته شده اند قابل مقايسه خواهد بود نشانه هايي كه در آزمونهاي اين تحقيق خواهيد يافت وهدف آنها تفسير نتايج شماست درهم موارد بر پاسخهاي صدها مرد و زن استوار است وقتي به يكي از اين آزمونها پاسخ مي دهيد در واقع مي خواهيد خودتان را با ديگران مقايسه كنيد زيرا اهنجار ها از اجراي آزمونها در گروههاي وسيع بدست آمده است اين هنجارها اطلاعاتي به مراتب بيشتر از نظر من يا نظر سازنده يك آزمون معين منعكس مي كنند زيرا هنجارها عبارتند از ميانگينها يا در صدهايي ك از اجراي آزمونها در گروههاي وسيع بدست مي آيد اعتبار اين آزمونها ، با استفاده از روش اجراي مجدد ، در همه موارد بالاتر از 70% بوده است براي بررسي روايي بين نتايج آنها و نتايج ساير آزمونهاي شناخته شده و معتبر ضريب همبستگي نزديك به 80% بدست آمده است بررسي باليني و مشاهدات روان شناختي نيز روايي اين آزمونها را تاييد كرده است بنابراين نبايد در استفاده از آنها ترديد به خود راه داد پس مي توان نتيجه گرفت كه آزمون هاي بكار رفته در اين تحقيق

پايايي لازم را دارا هستند و مي تواند بعنوان ابزار جمع آوري مورد نياز در تحقيق مورد استفاده قرار گيرد
روش آماري
در اين تحقيق من از روش ضريب همبستگي پيرسون استفاده كردم .

فصل چهارم

 


جدول 1-4 : نمرات خام آزمودني ها از پرسش نامه نگرش صميمانه والدين و عزّت نفس در بين جوانان
xy

y x رديف
3800 1444 1000 38 100 1
4320 1296 14400 36 120 2
58018 2304 14641 48 121 3
6027 1681 21609 41 147 4
5600 1600 19600 40 140 5
4978 1444 17161 38 131 6
4392 1296 14884 36 122 7
5880 1764 19600 42 140 8
6056 2304 16129 48 127 9
5700 1444 22500 38 150 10
4416 1024 19044 32 138 11
6624 2304 19044 48 138 12
5112 1296 20164 36 142 13
6216 1764 21904 42 148 14
6768 2304 19881 48 141 15
5904 1296 26896 36 164 16
6888 1764 26896 42 164 17


6004 1444 24964 38 158 18
6004 1444 24964 38 158 19
7056 1764 28224 42 168 20
5880 1764 19600 42 140 21
4830 1225 19044 35 138 22
5180 1225 21904 35 148 23


6716 2116 21316 46 146 24
6440 2116 19600 46 140 25
7560 1764 32400 42 180 26
5200 1600 16900 40 130 27


5244 1444 19044 38 138 28
5796 1764 19044 42 138 29
6248 1936 20164 44 142 30
172687 48491 476191 1217 4257
يافته ها و تجزيه و تحليل داده ها

همانطور كه مشاهده مي گردد جهت آزمون فرضيه تحقيق و بررسي رابطه بين نگرش صميمانه والدين و عزّت نفس در بين جوانان از روش آماري ضريب همبستگي پيرسون استفاده گرديده كه نتايج آن در جدول 2-4 آورده شده است.


جدول 2-4: بررسي رابطه بين نگرش صميمانه والدين و عزت نفس

تعداد آزمودنيها ضريب همبستگي

t جدول df سطح معني دار
30 جوانان 876/0 671/2 29 05/0

همانطور كه ملاحظه گرديد چون ضريب همبستگي بدست آمده برابر 876/0 است پس مي توان گفت كه فرضيه تحقيق مورد تأييد قرار گرفته است و سطح معني داري آن برابر p>0/05 است و نتيجه اينكه رابطه و نگرش صميمانه والدين در بالا بودن عزت نفس نوجوانان و جوانان مي تواند نقش بسزايي داشته باشد.

جدول 2-4 : نمرات خام آزمودني ها از پرسش نامه نگرش صميمانه و تأييد از خوشتن در بين جوانان
xy

y x رديف


2000 400 1000 20 100 1
1800 225 14400 15 120 2
2420 400 14641 20 121 3
1470 100 21609 10 147 4
2100 225 19600 15 140 5
1310 100 17161 10 131 6
1952 256 14884 16 122 7


3080 484 19600 22 140 8
3048 576 16129 24 127 9
3000 400 22500 20 150 10
3036 484 19044 22 138 11
3864 784 19044 28 138 12
1988 196 20162 14 142 13
3108 441 21904 21 148 14
1128 64 19881 8 141 15
984 36 26896 6 164 16
2460 225 26896 15 164 17
1422 81 24964 9 158 18
1264 64 24964 8 158 19
2352 196 28224 14 168 20
1680 144 19600 12 140 21
1380 100 19044 10 138 22
2368 256 21904 16 148 23
1460 100 21316 10 146 24
1120 64 19600 8 140 25
2520 196 32400 14 180 26
1560 144 16900 12 130 27
1656 144 19044 12 138 28


1380 100 19044 10 138 29
1988 196 20164 14 142 30
75600 8968 476191 435 4257

يافته ها و تجزيه و تحليل آنها

همانطور كه مشاهده مي گردد جهت آزمون فرضيه تحقيق و بررسي رابطه بين نگرش صميمانه و تأييد از روش خويشتن در بين جوانان از روش آماري ضريب همبستگي پيرسون استفاده گرديده كه نتايج آن در جدول 3-4 آورده شده است.

 


جدول 3-4 : بررسي رابطه بين نگرش صميمانه و تأييد خويشتن

تعداد آزمودنيها ضريب همبستگي

t جدول df سطح معني دار
30 جوانان 786/0 671/2 29 05/0
همانطور كه ملاحظه گرديد چون ضريب همبستگي برابر 786/0 است پس مي توان گفت كه فرضيه تحقيق مورد تأييد قرار گرفته است و سطح معني داري آن برابر p>0/05 است و نتيجه اينكه بين دو متغير رابطه معني داري وجود دارد.با توجه به اطلاعات جمع آوري شده مي توان نتيجه گرفت كه بين نگرش هاي صميمانه والدين و تأييد خويشتن رابطه وجود دارد.

فصل پنجم


بحث و نتيجه گيري
همانطور كه مشاهده مي شود امروز روابط خانواده و نگرش والدين در جهت مثبت مي تواند تاثير گذار برروي عزت نفس كودكان و نوجوانان و حتي جوانانشان شود اختلال در اين نگرش و نوع برخورد صحيح ودرست با نوجوانان . نوجوانان مي تواند باعث عدم درك از خويشتن در آنها شود به گونه اي كه آنها براي رسيدن به خود شكوفايي و خوديابي انگيزه اي نداشته باشند و همين باعث مي شود كه والدين بيشتر به تفكر بيافتند كه بايد در برخورد خود با فرزندان راه درستي را انتخاب كرده و همچنين روابط بين والدين وزن و شوهر هم مي تواند

در رسيدن به اعتماد به نفس بالا و عزت نفس نقش موثري داشته باشد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید