بخشی از مقاله

مقدمه:
افرادي كه دستخوش يك يا چند حملة افسردگي عميق بدون وجود حمله هاي ماني مي شوند تحت عنوان افسردگي شديد نام برده شده اند اين اختلال عمومأ با مسائل عمدة بهداشتي همراه است ميزان شيوع اين اختلال در ايالات متحده در حدود 1 تا 2 درصد در مردان و 3 تا 6/4 درصد در زنان گزارش شده است(مير و ديگران 1984) خطر اين اختلال در طول زندگي – يعني درصد كساني

كه در بعضي از مراحل زندگي خود افسردگي شديد را تجربه نموده اند در مردان 8 تا 12 درصد و در زنان 20 تا 26 درصد گزارش گرديده شده است در بين كساني كه در بيمارستانهاي رواني بستري مي شوند بيشترين فراواني مربوطبه اسكيزوفرنيها و پس از آن افسردگي است اما در مراكز باليني خارج از بيمارستان ، بيماران افسرده بيشترين درصد را شامل مي شوند به نحوي كه تخمين زده شده است 3/1 كل بيماران رواني را تشكيل مي دهد(و ودراف – 1975) بعضي از افراد، بيشتر از

ديگران مستعد به افسردگي هستند كه اين افراد ممكن است از لحاظ تيپ شناسي مانند افراد چاق يا افراد بلغمي مزاج و امثال آنها كه شيوع افسردگي شديد در طبقات اجتماعي – اقتصادي پايين به نحوي بي تناسب بيشتر از طبقات اجتماعي و اقتصادي بالاست، هم چنين شيوع افسردگي در زنان دو برابر از مردان گزارش شده است، محققان كوشيده اند كه نظريه هائي دال بر اين كه اين تفاوت ناشي از تغييرات هورمونها و تفاوتهاي نقش اجتماعي است عنون كنند هر چند

ممكن است كه اين امر مربوط به تبيين رويه هاي تشخيصي باشد.در بعضي از مطالعاتي كه در اين زمينه صورت گرفته معلوم شده است كه گرچه اختلالات خلقس بيشترين شيوع را در جامعه

داراست ولي از اين حيث در زنان و مردان تفاوتي وجود ندارد، كساني كه اين مطالعات را انجام داده اند چنين اظهار داشته اند كه در واقع ممكن است شيوع اين اختلال در زنان و مردان يكسان باشد ولي در مردان تحت عنوان اختلالاتي از قبيل مي بارگي تشخيص داده شود در حالي كه اين حالت در زمان نمي تواند باشد.زمان اين تصور وجود داشت كه آمادگي ابتلا به افسردگي در سنين مختلف، متفاوت است يعني در ميان سالي و افسردگي در افراد بيشتر در معرض خطر ابتلا به اين بيماري قرار دارند.(سيد سعيد حمدي – 1382)


بيان مسأله:
مهمترين ويژگيهاي معمولي حملة افسردگي علاوه بر خلق افسرده كاهش انگيزه است وجود يكي از اين دو ويژگي يعني خلق افسرده يا فقدان انگيزه مي تواند نشأت گرفته از مشكلات جسماني مانند وزن باشد و گاهي افراد چاق يا لاغر به علت نداشتن هيكل خوب و به قول معروف روي فرم

دچار سرشكستگيهايي مي شوند كه اين عوامل باعث مي شود كه نتوانند به راحتي در جمع حضور پيدا نكنند كه در شخص باعث تغييراتي در رفتار مي شود كه بيماران مبتلا به افسردگي ممكن است اين تجربه را داشته باشد كه دچار بي ارادگي شوند و به طور كلي در به حركت درآوردن اعضاي خود براي انجام هر كاري عاجز و ناتوانند و اين افراد اصلاً نمي دانند كه چكار بايد

بكنند و گاهي اوقات از عزم و اراده آنها اصلاً خبري نيست كه اين باعث گوشه گيري بيشتر آنها مي شود معمولاً افسردگي را مي توان سريعاً از طريق رفتارهاي حركتي و بدني شخص تشخيص داد كه در متد اولترين الگوي اين اختلال كه افسردگي كند شده نام گرفته است به نظر مي رسد كه بيمار مغلوب خستگي شديد شده است( حسين آزاد – 1382)
اهداف تحقيق
هدف از تحقيق حاضر بررسي افسردگي و ارتباط آن با وزن است و اينكه آيا وزن بالا و وزن كم مي تواند در افسردگي و شيوع آن تأثير بگذارد و به عبارت ديگر آيا دختران جوان چاق و داراي وزن بالا افسرده تر هستند تا افراد با وزن پايين.
اهميت و ضرورت تحقيق
تقريباً همة افراد افسرده درجاتي از غمگيني شديد يا ناشادي كه دامنة آن از يك اندوهگيني متوسط تا نا اميدي شديد در نوسان است گزارش كرده اند كه اين نوع غم زدگي ممكن است توسط فرد به صورت نوميدي شديد، تنهايي يادگيري ساده توصيف شود، كساني كه افسردگي ملايم يا متوسط دارند ممكن است همواره گريه كنند ولي نمي توانند قبلا به افسردگي ممكن است از عوامل جسماني و يا فرهنگي و خانوادگي نشأت بگيرد و گاهي مشكلات جسماني در تشديد افسردگي مي تواند نقش داشته باشد كه اميد است با پژوهشهاي انجام شده بتوانيم ميزان

افسردگي را پايين آورده كه در اين تحقيق به رابطة وزن و افسردگي پرداخته شده و گاهي اوقات بالا بودن و پايين بودن وزن در عملكرد سيستم بدن مشكلاتي را بوجود آورد كه باعث افسردگي مي شود كه اين تحقيقات در مراكز پزشكي و سلامت حائز اهميت است(گنجي – 1382)
فرضية تحقيق:
1- افسردگي در بين افراد چاق بيشتر از افراد لاغر است.
متغيرهاي تحقيق


افسردگي متغير وابسته
افراد چاق و افراد لاغر متغير مستقل در دو گروه مستقل
تعاريف عملياتي واژها و مفاهيم
افسردگي عارتند از يك بيماري رواني است كه به شكل سايكولوژي و نوروتيك ديده مي شود اين اختلال از نوع كم تا عميق و خيلي شديد تقسيم بندي شده است كه علائم آن با مواردي مثل احساس گناه در فرد عدم تمايل برقراري با ديگران – گريه كردن و بي حوصله بودن – تمايل به خودكشي، گرفته و منزوي و بالاخره عبارتند از غره اي كه آزمودني از آزمون افسردگي بك بدست آورده است(دادستان، 1381 ص 96)
افراد چاق: به افرادي اطلاق مي شود كه اضافه وزن داشته و وزن آنها با استاندارد قد و اندازه آن بيشتر باشد.
افراد لاغر به افرادي اطلاق مي شود كه كمبود وزن داشته و وزن آنها با استاندارد قد و اندازه آنها كمتر باشد.


فصل دوم:
«پيشينه و ادبيات تحقيق»


اختلالات خلقي:
هدف اين فصل عبارت است از: بحث و بررسي شايعترين اختلالات رواني يعني افسردگي و ماني(شيدائي).بنابراين سعي مي شود پس از ارائه نشانه هاي مرضي آنها، تاريخچه، انواع و نمونه هائي از آنها آورده شود.براي فهم بيشتر مطلب كوشش خواهد شد تا به تفضيل توصيفهائي دربارة افسردگيهاي مختلف، فصلي ، سازگاري ، و شيوع آن در بين گروههاي سني و جنس ارائه شود.(دادستان سال 1381 ص97).
ويژگيهاي حمله هاي افسردگي و ماني:


بعضي از افراد نسبت به استرس از طريق بالارفتن خلق و خو پاسخ مي دهند كه عبارت است: از فعال و اجتماعي شدن فوق العاده و تب آلود، درگير شدن به كار زياد و غير معمول، احساس برانگيختگي دائمي، بي پروائي، احساس سرخوش افراطي، و رضايت خاطر كامل از خويش.برعكس بعضي از افراد با خلقي افسرده نسبت به استرس پاسخ مي دهند كه در آن هيچ چيز حتي آنچه نشانة شايستگي و توانائي آنان است ارزشمند به نظرشان نمي رسد.به عبارت ديگر ، گرچه افسردگي و ماني به صورت حالات خفيف و موقتي بخشي از زندگي عادي انسان است، ولي در بعضي از افراد اين خلق نوساني چنان شدت و دوام مي يابد كه موجب به هم خوردن نظم و

سازمان زندگي آنان مي شود.اين اختلالات عاطفي1 يا اختلالات خلقي2 نام برده شده اند.
بقراط در چهار قرن پيش از ميلاد از «رابطة ماني و افسردگي» به طور مشروح بحث نمود.همچنين ارتيوس3پزشك يوناني در ابتلاي قرن اول ميلادي دريافت كه ماني و افسردگي كه بعضي از اوقات در يك فرد رخ مي نمايد، به نظر مي رسد كه از يك اختلال ريشه مي گيرند.در اوائل قرن نوزدهم فيليپ پينل4 (1801) گزارشي جالب از افسردگي به رشتة تحرير درآورد كه نام امپراطور رم تيبريوس5 و پادشاه فرانسه(لوئي يازدهم) در آن منعكس گرديده بود.همچنين افسردگي از ط

ريق ارائه بعضي از قربانيان مشهورتر به طور آشكار توصيف شده است.آبراهام لينكن در يكياز حمله هاي عود كنندة افسردگي خود چنين نوشت: اگه آنچه من احساس مي كنم به طور مساوي بين تمام انسانهاي دنيا توزيع مي شد.هيچ چهرة شادي روي زمين وجود نداشت.همچنين وينس

ون چرچيل دربارة جدالهايش با آنچه وي« سگهاي ديوانة افسردگي » ناميد صحبت كرده است.گر چه قرنهاست كه اين اختلالات توسط دانشمندان مورد توجه دقيق و امعان نظر واقع شده است.ولي هنوز اين افراطهاي ناتوان كنندة خلقي به صورت يك راز باقي مانده است.
غالباً يكي از نشانه هاي اختلالات خلقي كيفيت حمله اي بودن آنهاست كه در آن يك فرد عادي بطور ناگهاني، در عرض چند هفته، يا در بعضي از افراد طي چند روز، به نهايت نااميدي يا اوج به حالت عادي يا عملكرد بالنسبه بهنجار خويش بازگردد، هر چند اين احتمال وجود دارد كه حمله هاي عميقتر اختلالات خلقي را داشته باشند، ماهيت اين حمله ها (افسردگي يا ماني) ، شدت آنها، و طول دوره هاي آنها تشخيص وغالباً درمان را نيز تعيين مي كند.در اينجا ويژگي هاي معمولي حمله هاي ماني و افسردگي مورد بررسي دقيق واقع مي شود.البته اين موضوع را بايد به خاطر داشت كه سعي خواهد شد ساير انواع اين اختلالات نيز مورد بحث مفصل قرار گيرند.

حملة ماني:
حملة ماني بيشتر به طور ناگهاني آغاز مي شود.اين احتمال وجود دارد كه حمله ها در عرض چند روز ظاهر شده و از چند روز تا چند ماه به طول بيانجامد و به همان ناگهاني كه شروع شده اند، خاتمه يابد.


ويژگيهاي برجستة حملة ماني مطابق DSMII – R عبارت است از: (دادستان سال 1381، ص99)
1- خلق بالارفته، انبساط يافته يا تحريك پذير
يكي از اصلي ترين ويژگيها، براي تشخيص خملة ماني، تغيير خلق است.افراد مبتلا نوعاً احساس عجيبي دارند، دنيا را شكفت انگيز مي بينند، و شادي بي حد و حصر نسبت به آنچه انجام مي دهند يا در فكر انجام دادن آن هستند، احساس مي كنند.اين انبساط خاطر كه معمولاً با

تحريك پذيري شديد و سر شادي افراطي با هم مي آميزد موجب مي شود كه افراد مانيائي ديگران را كنه رفتار و كساني كه به نحو احمقانه اي لذت ديگران را به هم مي زنند نگريسته و به آنها با ديد خصمانه اي نگاه كنند؛ به ويژه هنگامي كه بعضي از افراد مي كوشند تا در رفتار آنان مداخله كنند.در بعضي از موارد ممكن است كه تحريك پذيري خلق مسلط افراد ماني باشد كه سرخوشي1 در آن يا به صورت دوره اي است يا به سادگي ظاهر مي شود.
2- بيش فعالي
خلق انبساط يافته معمولاً با بي قراري و افزايش فعاليتهاي بدني، اجتماعي، شغلي و غالباً جنسي همراه است.
3- پرگوئي
افراد مانيائي تمايل دارند كه همواره با صداي بلند و سريع صحبت كنند.تكلم آنان اغلب آكنده از پراكندگي، مملو از جزئيات بي ربط، و پر از شوخيهائي است كه خود به تنهائي آن را خنده دار مي دانند.
4- پرش انديشيها
افراد مانيائي اغلب افكار تندگذر دارند.به همين دليل براي آنكه تكلم خود را با افكارشان جور نمايند، سريع صحبت مي كنند و به سرعت از يك موضوع به موضوع ديگر مي پرند.
5- عزت نفس غرورآميز
افراد مانيائي تمايل دارند كه خود را بي اندازه جذاب، مهم، قدرتمند، قادر به پيشرفت زياد و با استعداد در زمينه هايي كه واقعاً ممكن است هيچ استعدادي نداشته باشند بدانند، بنابر

اين، ممكن است آنان آهنگها را با هم تركيب نمايند، سلاحهاي امي را طرح ريزي مي كنند و يا به مسئولان يك مملك تلفن كنند و آنان توصيه كنند كه چگونه كشور را اداره نمايند.
6- بيخوابي
حملة مانيائي معمولاً با كاهش زياد در نياز فرد به خواب رفتن، مشخص مي شود.افراد مانيائي ممكن است كه 2 الي 3 ساعت در شب بخوابند، با اين وجود مقدار انرژيشان دو برابر كس

اني باشد كه در اطراف آنها هستند.
7- حواس پرتي
توجه افراد مانيائي به آساني منحرف مي شود.هنگامي كه كاري انجام مي دهند يا دربارة موضوعي بحث مي كنند به چيزهاي ديگري كه در اطرافشان است توجه مي كنند.(مثلاً يك روزنامه، يك لباس، يا يك عابر).توجه آنان به طور ناگهاني از يك موضوع به موضوع ديگري جلب مي شود.
8- رفتار بي ملاحظه و بي پروا
سرخوشي زياد و تصور خود بزرگ بين در افراد مانيائي اغلب منجر به اعمال پر زرق و برق (نمايشي) و نابخردانه از قبيل ولخرجي زياد، رانندگي بي پروا و بدون دقت، بي احتياطي در هزينه هاي زندگي، و بي پروائيهاي جنسي مي گردد.آنان معمولاً نسبت به نيازهاي ديگران كاملاً بي تفاوت بوده، بي تأمل مرتكب اعمالي از قبيل تلفن زدن نيمه شب به دوستان خرج كردن تمام پس انداز خانواده براي خريد يك ماشين گران قيمت، داد و فرياد در رستوران و اماكن عمومي مي شوند.
شرط اصلي در تشخيص حملة ماني و بستري كردن فرد در بيمارستان آن است كه دلائل كافي مبني بر اشكال جدي در كارها و روابط اجتماعي وي وجود داشته باشد.در سطور بعد، يك مورد مبتلا به ماني براي روشن شدن مطلب ارائه مي شود:
گر چه در بعضي از موارد يك ضايعة روان شناختي شديد ممكن است فرد را در خلال يك شب دچار افسردگي سازد، ولي ظهور افسردگي شديد معمولاً تدريجي است و طي دورة چند هفته تا چند ماه به وقوع مي پيوندد.دورة حملة افسردگي نوعاً طولاني تر از حملة ماني است و پس از پايان ماني بتدريج و به آهستگي ظاهر مي شود.
شخصي كه وارد دورة افسردگي مي شود، مانند حملة ماني، احساس مي كند كه تغييرات عميقي در اكثر جنبه هاي عملكردي وي رخ داده است كه نه فقط در خلق.بلكه در انگيزه تفكر، و كنشهاي بدني وحركتي وي آشكار است.ويژگيهاي حملة افسردگي شديد بر اساس DSMIII –R عبارت است از: )دادستان سال 1381، ص105)
1- خلق افسرده
تقريباً همة افراد افسرده درجاتي از غمگيني شديد يا ناشادي، كه دامنة آن از يك ماليخولياي(اندوهگيني) متوسط تا نااميدي شديد در نوسان است، گزارش كرده اند اين نوع غمزدگي ممكن است توسط فرد به صورت نوميدي شديد، تنهائي،‌يادگيري ساده توصيف

شود.كساني كه افسردگي ملايم يا متوسط دارند ممكن است همواره گريه كنند ، ولي افرادي كه به افسردگي شديد دچارند، اغلب اظهار مي دارند كه دوست دارندگريه كنند ولي نمي توانند.افراد مبتلا به افسردگي عميق، غالباً اوضاع و احوال خود را برگشت ناپذير پنداشته و معتقدند كه نه خود مي توانند كمكي به خويش بنمايند و نه ديگران قادرند كه آنها راياري كنند.اين نوع طرز تفكر به عنوان سندرم نا اميدي – بي پناهي نام گرفته است.
2- نبود لذت يا علاقه نسبت به فعاليتهاي عادي زندگي
مهمترين ويژگيهاي معمولي خملة افسردگي شديد، علاوه بر خلق افسرده ، كاهش انگيزه است.وجود يكي از اين دو ويژگي، يعني خلق افسرده، يا فقدان انگيزه ، براي تشخيص افسردگ

ي شديد لازم است.به نظر مي رسد كه در شخص افسرده ميكند فعاليتهائي كه صورت مي گيرد.از قبيل: كار، مواظبت از فرزندان، صحبت كردن با دوستان و تماشاي فيلم بي ارزش بوده، تمايلات جنسي آنان دستخوش كاهش شديد مي گردد.در سطور بعد كاهش انگيزه و ظهور بي احساس

ي گسترده كه توسط يك زن مبتلا به افسردگي توصيف شده، آورده شده است:
من در آغاز بيماري، نمي توانستم كارهائي كه قبلاً برايم سهل و لذت بخش بود از قبيل پخت و پ

ز، شست و شوي، مواظبت از بچه ها، و گردش و تفريح را انجام دهم.چيز ديگري كه موجب وحشت من شده بود ناتواني در خواندن و مطالعه بود.اگر صبح زود بيدار مي شدم زودتر از زماني كه هنوز نياز به خواب داشتم، ديگر خوابم نمي برد.گاهي لازم بو كه در حدود 2 ساعت كه در رختخواب بودم و خوابم نمي برد تلاش كنم تا بتوانم از رختخواب خارج شوم زيرا نمي توانستم پاي خود را روي زم

لباسم را بپوشم پس از آن احساس مي كردم كه نمي توانم وظائفي را كه در بيداري بايد انجام دهم، به عهده بگيرم.در ابتداي دوره كه لذت بردن از فعاليتهاي اجتماعي كاهش يافته بود، فكر مي كردم كه مي توانم براي جبران كاهش اين فعاليتها، از اعمال سرگرم كننده و فعل پذيرانه(بدون

تحرك) از قبيل دراز كشيدن روي تختخواب و تماشاي تلويزيون يا خواندن روزنامه استفاده كنم.
به هرحال وقتي كه بتدريج من عميقتر شد، حتي چنين واكنشهاي كناره گيرانه نيز بايم لذت بخش نبود.
بيماران مبتلا به افسردگي شديد، ممكن است اين تجربه را داشته باشند كه دچار« فلج شدگي

كامل اراده» شده اند و به طور كلي در به حركت درآوردن اعضاي خود براي انجام هر كاري عاجز و ناتوانند.
3- اختلال در اشتها
اكثر افراد افسرده اشتهاي كمي داشتند وزنشان كاهش حاصل مي كند.هرچند بعضي از آنان به ويژه كساني كه قبلاً رژيم غذائي داشته اند، از طريق خوردن زياد و افزايش وزن خود واكنش نشان مي ذهند(پوليوي1، هرمن2، 1976)
4- آشفتگي خواب
يكي از ويژگي هاي مهم افسرده بيخوابي شديد است كه خيلي زود بيدار شد، قادر به ادامه خواب نيستند.اما ممكن است كه بعضي از آنان نيز براي خواب رفتن دچار اشكال و ناراحتي باشند؛ يا آنكه، در طول شب مكررأ از خواب بيدار شوند.در بعضي از موارد، ممكن است كه خواب هم مانند اشتها افزايش يافته حالت افراطي به خود بگيرد، به نحوي كه شخص بيش از پانزده الي شانزده ساعت بخوابد و هنوز احساس كند كه خسته است و نياز به خواب دارد.
5- كندي يا برانگيختگي رواني – حركتي
معمولاً افسردگي را مي توان سريعاً از طريق رفتارهاي حركتي و بدني شخص تشخيص داد.در متداولترين الگوي اين اختلال
ف كه افسردگي كند شده3 نام گرفته است، به نظر مي رسد كه بيمار مغلوب خستگي شديد شده، فعاليت دلخواهانة كمي از خود بروز مي دهد.بدن آنان جمع و درهم كشيده ، حركات آنان آهسته و كند در كمترين حد است.صحبتهاي آنان آهسته و بي دوام و معمولاً پيش از جواب دادن همراه با توقف است.ممكن است در موارد شديد، اين حالت به بهت، گيجي، و بي حرفي مبدل شود.در مواردي نيز امكان دارد كه نشانه هاي مرضي به صورتي كاملاً متفاوت با آنچه ذكر شده آشكار گردند.اين حالت افسردگي برانگيخته شده 1 نام گرفته و نشانه هاي آن عبارت است

از: بي قراري و فعاليت بي وقفه مانند فشار دادن و ماليدن دستها به يكديگر راه رفتن بي هدف ، پرتنشي و ناآرامي، ناليدن و گله دائمي.
6- نبود انرژي
معمولاً افسردگي كاهش انگيزه همراه است به نحوي كه سطح انرژي به طور برجسته اي ك

اهش يافته، فرد بدون انجام هيچ كاري، همواره، احساس خستگي و فرسودگي مي كند.
7- احساس گناه و بي ارزشي
افراد افسرده نه تنها نسبت به زندگي بلكه نسبت به خودشان نيز بي علاقه اند.اغلب كمبودها و نا رسائي هائي كه در زمينة هوشي، جذابيتهاي بدني، سلامتي و مهارتهاي اجتماعي به خود نسبت مي دهند.آنان شكايت بسيار دربارة از دست دادن عشق و محبت ، اشياي مادي ، پول و حيثيت دارند كه ممكن است ناشي از احساس بي كفايتي و ناشايستگي باشد.احساس بي ارزشي اغلب با احساس گناه عميق همراه است.فرد افسرده شكستهاي گذشته و حال خود را بزرگ مي نمايد و به نظر مي رسد كه محيط اطراف را براي شامه ادعاي خود غدر و بررسي مي كند هر گونه نقص و نارسائي را به خود نسبت مي دهد.
8- مشكلات تفكر
در افراد افسرده جريانهاي ذهني نيز مانند جريانهاي بدني معمولاً كاهش حاصل مي كنند افراد افسرده تمايل به ترديد و دودلي دارند، و غالباً مشكلاتي در تفكر،‌ تمركز، و يادآوري نشان مي دهند.
9- افكار بازگشت پذير دربارة مرگ و خودكشي


بسياري از افسردگان، افكار عود كننده دربارة مرگ و خودكشي دارند.آنان اغلب حالات هيجاني خود را چنين ابراز مي دارند كه بهتر است بميرند، و چنان كه خواهيم ديد بسياري از افراد افسرده اقدام به خودكشي مي كنند جدول شمارة الگوي متمايز كنندة رفتار مانيائي و افسردگي را نشان مي دهد.

جدول شماره 1
خصيصه ها رفتار مانيائي رفتار افسردگي
خصيصه هاي هيجاني سرخوش، با نشاط و بسيار خوش مشرب ملال آور ، نااميد، از لحاظ اجتماعي كناره گير و حساس
خصيصه هاي شناختي افكار مهار ناشدني،پرش انديشه ها، تمايل به عمل، رفتار تكانشي، وراج، خودپندار كندي جريانهاي فكري، نگراني وسواسي، ناتواني در اخذ تصميم، تصوير ذهني منفي، خود ملامت گري، گناه و بيماري
خصيصه هاي حركتي بيش فعال، خستگي ناپذير، كمتر از معمول نيازمند خواب، افزايش تمايل جنسي و نوسان اشتها كاهش فعاليت حركتي، خستگي، دشواري در خواب رفتن، كاهش تمايل جنسي و كاهش اشتها

در سطور بعد ويژگي هاي فردي كه به حملة افسردگي شديد مبتلا بوده است شرح داده مي شود: خانم «س» 57 ساله،و مادر چهار فرزند كه غذا نمي خورد و از خود مواظبت نمي كرد توسط فرزندانش به بيمارستان برده شد و در بخش روانپزشكي آن بيمارستان بستري گرديد.بيمار با دو فرزند مجردش كه در سنين 18 و 22 بودند در خانة محقري زندگي مي كرد.او قبل از بيماريش معمولاً به عنوان خانمي با محبت و بشاش كه بسيار دقيق از خانه و زندگيش مواظبت مي كند، توصيف مي شد.در حدود دو ماه قبل از بستري شدن فرزندان جوانش متوجه شدند كه بدون هيچ دليل آشكار حالت عادي مادرشان تغيير كرده است.ظاهراً زود خسته مي شود و نه تنها شاد نيست بلكه نسبت به كارهاي خانه هم سست و بي حال است.رفتن به مسجد را متوقف ساخته بود و چندان رغبتي نسبت به تماسهاي معمولي با همسايگان نداشت.اغلب خوابيده بود يا در گوشه اي نشسته و آشكارا پريشان حواس بنظر مي رسيد.با مشاهدة اين احوال ، فرزندان جوان خواهر و برادر بزرگترشان را كه ازدواج كرده بودند براي مشورت و نظرخواهي آگاه كردند.پسر 26 سالة وي اظهار داشت كه در حدود 10 سال قبل نيز مادرش همين وضع را داشت و به مدت سه هفته در بيمارستان بستري شد.با اين وجود وقتي ا مادرش صحبت مي كرد ، او وجود هر گونه ناراحتي را انكار مي نموده و مي گفت كه تنها ممكن است سرماخورده باشد.فرزندان در طول مدت يك هفته كوشيدند كه وي را شاد كرده سرحال بياورند.ولي موفق نشدند.بنابراين، به ناچار پس از چندين روز كه وي استحمام نكرده، لباسهايش را تعويض ننموده، و هيچ غذائي نخورده بودتوسط فرزندانش به بيمارستان برده شد.(منصور، 1382، ص 121)
بيمار به هنگام پذيرش در بيمارستان، در برابر اكثر سؤالات خاموش بود و هيچ سوالي را ب

ه جز نام صحيح بيمارستان و روز هفته جواب نمي داد او در طول مصاحبه با درمانگر چندين بار به گريه افتاد و وقتي مصاحبه گر از وي دربارة احساسها و افكارش سؤال مي كند فقط سرش را تكان مي داد.او شديداً برانگيخته و بي قرار بود ، دستهايش را به هم مي ماليد ، به سقف خيره مي شد، و روي صندلي تكان مي خورد.سر و وضعش نامناسب و موهايش پريشان بود.بر است.وزن وي به هنگام پذيرش 60 كيلوگرم بود، در حالي كه قبلاً 70 كيلوگرم وزن داشت و در حدود 10 كيلوگرم از وزن خود را از دست داده بود.(منصور، سال 1382، ص 121)
شيوع افسردگي شديد1

افرادي كه دستخوش يك يا چند حملة افسردگي عميق، بدون وجود حمله هاي ماني، مي شوند ، تحت عنوان افسردگي شديد نام برده شده اند.اين اختلال عموماً با مسائل عمدة بهداشتي همراه است.ميزان شيوع اين اختلال در ايالات متحد در حدود 1 تا 2 درصد در مردان، و 3 تا 6/4 درصد در زنان گزارش شده است.(مير2 و ديگران، 1984)خطر اين اختلال در طول زندگي – يعني درصد كساني كه در بعضي از مراحل زندگي خود افسردگي شديد را تجربه نموده اند – در مردان 8 تا 12 درصد و در زنان 20 تا 26 درصد گزارش گرديده شده است.(بويد3، وسيمن4، 1981)
در بين كساني كه در بيمارستانهاي رواني بستري مي شوند ، بيشترين فراواني مربوط به اسكيزوفرنيها و پس از آن افسردگي است.اما در مراكز باليني خارج از بيمارستان بيماران افسرده بيشترين درصد را شامل مي شوند؛‌ به نحوي كه تخمين زده شده است 3/1 كل بيماران رواني را تشكيل مي دهند(وودراف1 و ديگران، 1975).
بعضي از افراد، بيشتر از ديگران مستعد ابتلا به افسردگي هستند.شيوع افسردگي شديد در طبقات اجتماعي – اقتصادي پايين به نحوي بي تناسب بيشتر از طبقات اجتماعي – اقتصادي بالاست.همچنين شيوع افسردگي در زنان دو برابر مردان گزارش شده است.محققان كتماعي است، عنوان كنند.هر چند ممكن است كه اين امر مربوط به تبيين رويه هاي تشخيص باشد، در بعضي از مطالعاتي كه در اين زمينه صورت گرفته معلوم شده است كه گرچه اختلالات خلقي بيشترين شيوع را در جامعه داراست، ولي از اين حيث در زنان و مردان تفاوتي وجود ندارد.كساني كه اين مطالعات را انجام داده اند چنين اظهار داشته اند كه در واقع ممكن است شيوع اين اختلال در زنان و مردان يكسان باشد.ولي در مردان تحت عنوان اختلالاتي از قبيل مي بارگي تشخيص داده شود، در حالي كه اين حالت در زنان نمي تواند باشد(انگلند2، و هوستتر3، 1983).
زماني اين تصور وجود داشت كه آمادگي ابتلا به افسردگي در سنين مختلف متفاوت است.يعني افراد در ميانسالي و سالخوردگي ، بيشتر در معرض خطر ابتلا به اين بيماري قرار دارند اما امروزه بسياري از متخصصان باليني معتقدند كه افسردگي در افراد ميانسال، نوجوانان كودكان، و حتي خردسالان به طور يكسان شايع است، هر چند نشانه هاي مرضي در گروههاي مختلف سني متفاوت است.در خردسالان افسرده بارزترين و آگاه كننده ترين نشانه هاي مرضي، نخوردن غذا است.در كودكان بزرگتر ممكن است افسردگي در آغاز به صورت بي حسي عاطفي و نبود فعاليت ظاهر گردد، و به طور متناوب به صورت اضطراب جدائي شديد جلوه گر شود كه در آن كودك ديوانه بار به والدين مي چسبد،‌از ترك كردن آنان براي مدتي طولاني و رفتن به مدرسه امتناع ورزد و در ترس و وحشت از مردن(يا مرگ والدين) به سر مي برد.علائم برجستة افسردگي در نوجوانان ممكن است به صورت اخم و ترشروئي ، منفي كرائي، گوشه گيري ، شكايت از درك نشدن و يا مورد تحسين قرار نگرفتن، و احتمالاً رفتارهاي ضداجتماعي و سوء استفاده از داروها مشخص شود كه عبارت است از بزرگ نمائي مسائل عادي نوجواني(كنتول1، 1982، گالمور2،ويلسون3، 1972).در سالخوردگي ممكن است بارزترين علائم افسردگي بي حسي عاطفي و مشكلاتي در تفكر به صورت كاهش حافظه و اختلال خفيف در جهت يابي باشد.خلاصه آنكه، افسردگي نيز مانند هر حالت روانشناختي ديگر در مراحل مختلف زندگي به صورتهاي متفاوتي جلوه گر مي شود.
در حدود 50 درصد از موارد اولين حملة افسردگي، آخرين مرحله نيز است.در 50 درصد بقيه، ممكن است كه افسردگي به دفعات مكرر بازگشت داشته باشد.دوره هاي عود كنندة افسردگي به

صورت گروهي از نشانه ها ظاهر مي شود، در عده اي ديگر عملكرد عادي براي سالها از دست مي رود، در افرادي ديگر اين حمله ها بتدريج و با افزايش سن كاهش مي يابند و در كساني ديگر اين حمله ها با افزايش سن فراواني بيشتري مي يباند.در اكثر موارد سازگاري افراد مبتلا به افسردگي عود كننده در فواصل بين حمله ها تقريباً عادي است.به هرحال، در حدود 5/1 افرادي كه حمله هاي مككر دارند هيچ گاه در بين حمله ها به صورت واقعي بهبود نمي يابند، و به سازگار

ي دوران پيش مرضي1 و عملكرد طبيعي قبل از ظهور حمله هاي اين اختلال نمي رسند.تعشوئي را آشفته سازند، انگيزه كار و پيشرفت را مختل سازند، و انتظارات و علائق فرد را دگرگون كننده لال در شخصيت افراد مبتلا ايجاد مي كند نشان داده شده است:
آقاي دال كه 60 سال داشت به علت بي اشتهايي و افسردگي در بيمارستان بستري شد.و معتقد بود كه معده اش از« حالت عادي خارج شده است». بيمار(در شرايط پيش از بيماري) فردي دوست داشتني، اجتماعي، بدون رشك و ستيزه گري يا انتقام جوئي، شوخ طبع، دمدمي مزاج، ديرخشم، خوش قلب، و هيجاني توصيف شده بود.


بيمار در 51 سالگي از افسردگي در رنج بوده و مجبور به استعفا از شغل اش شده بود.افسردگي او در حدود 9 ماه دوام داشت و پس از آ» آشكارا و به طور كامل بهبود يافت، او كار قبلي اش را دوباره شروع كرد ولي پس از دو سال مجدداً به افسردگي دچار گشت.پس از چند ماه بهبودي خود را بازيافت و به كاري شبيه به موقعيت سابقش مشغول شد كه تا دو ماه قبل از بستري شدن در بيمارستان ادامه داشت.(منصور، سال 1381، ص125).
از اين زمان بود كه نگراني شروع شده اظهار مي داشت كه كارش بخوبي انجام نمي گيرد بدين ترتيب، از عدم تطابق عملكرد خود با وظايفش محبت مي كرد و سرانجام از كارش استعفا كرد.او در يكي از اعياد كه چند روز تعطيل بود به شهر كوچكي كه پسرش در آنجا بود مسافرت كرد ولي در همان حال همواره نگران بود و اطمينان داشت كه به علت سرما لوله هاي آب خانه اش يخ خواهند

زد.و خانواده اش در خيابانها آواره خواهند گشت.چندي بعد او را كنار استخري يافتند كه آشكارا قصد خودكشي داشت.از آن پس توقف كردن در خانه و خوابيدن دئمي را آغاز كرده براي قطع ارتباط با دنياي خارج، ملافه اي به دور سر و گوش خود مي پيچيد! و مدعي بود كه اختلال دروني پيدا

كرده است و اگر غذا بخورد، موجب مرگش خواهد شد.او از خانواده اش مصرانه مي خواست كه به حوله هاي وي دست نزنند ، زيرا آلوده هستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید