بخشی از مقاله
بررسي روابط اجتماعي
اكثر محصولات صنعتي توليد شده يا در حال توليد و يا در دست بررسي و طراحي، بخاطر و براي انسان و در رابطه تنگاتنگ با انسان عصر حاضر و آينده است. بررسي روابط اجتماعي انسان در رابطه با آن توليد و يا طرح از مراحل مهم تحقيقات در يك پروژه است.
آگاهي كافي در اين مرحله به طراح كمك ميكند تا به اطلاعات مناسب و با شناخت و بينش دست به طراحي آن محصول بزند. يك طراح صنعتي پيش از هر گونه فعاليت طراحي ابتدا بايد انسان و روابط انساني كه در رابطه با آن طرح ميباشد را شناسايي كند.
اين رابطه ثابت كرده كه طرحها و محصولاتي كه بدون توجه به تحقيقات اجتماعي توليد شدهاند عموماً شكست خورده و آن طرح با ناكامي مواجه گرديده است و با نشناختن استفادهگر، او را دچار آزردگي رواني و جسمي نموده است. از آنجائيكه از اهداف طراحان صنعتي در نظرگيري خواستها، آمال و آرزوهاي استفادهگر و همچنين صاحبان و سرمايهگذاران صنعت ميباشد، اين عدم شناخت باعث بروز شكست در توليد و استفاده محصولات ميگردد.
تاريخ ميز در ايران
در كشور ما صنعت مبلمان از ديرباز با ميزهاي كوتاه تحرير بسيار نفيس متداول و مرسوم بوده است و در دوره صفويه بخصوص مبلمان خاتمكاري و منبتكاري شده به حد اعلاي ترقي خود ميرسد و اين صنعت تاكنون در بعضي از مبلمانهاي گرانقيمت به كار ميرود و شاهكارهايي را بهوجود ميآورد. نمونه آن ميز منبت و خاتمكاري نفيس استاد كريمي است كه در نمايشگاه بينالمللي بروكسل به معرض نمايش گذاشته شد. ولي بايد در نظر داشت كه در كشور ما تا چندي پيش صنايع مبلمان مخصوص اماكن مقدسه (ميز و جاكتابي و منبر) و قصرهاي سلاطين (تخت سلطنت و مبلمان داخلي قصرها) بود. اگر بخواهيم توسعه تاريخي ميز را مورد بررسي قرار دهيم بايد صنايع مبلمانسازي را بررسي كنيم و سپس به خود ميز پرداخته شود.
قبل از ظهور فرهنگ غربي در اقصينقاط ايران نشستن روي قاليهاي زيبا و نفيس مرسوم بوده است و مبلسازي چندان رونق نداشت. حتي تا اواخر دوره قاجار فقط در منازل معدودي از افراد سرشناس مبلمان مخصوص پارچههاي منگولهدار به سبك دربار فرانسه وجود داشت كه اغلب از خارج وارد ميشد ولي پس از اين دوره و با ساختن خانههاي جديد و نفوذ اين فرهنگ صنعت مبلسازي روبه ترقي نهاد.
در اينجا بود كه استاد كارهاي ايراني با تلفيق روشهاي ايراني و اروپايي مبلهاي گرانقيمتي ساختند. اين مبلها در ابتدا از چوب گردو بود و بعدها از چوبهاي ديگر مانند نارون و چوبهاي روشن مثل افرا، راش، ملج هم مورد استفاده قرار گرفت.
زماني مبلسازي در كارگاههاي كوچك انجام ميشد ولي پس از مدتي با عرضه تخته فيبر در اغلب موارد و به خصوص در ساختن قفسه لباس و ميز اين فراورده جديد جايگزين تختههاي چوب شده، درها و نماي اينگونه محصولات از فيبر ساخته، كارخانههاي بزرگتري ايجاد شد.
مبلسازان با استعمال ورني مخصوص كه به آن «شاندالوس» ميگويند مبلهاي روشن و درخشاني ساختند كه مورد پسند بازار قرار گرفت و به خصوص ميز تحرير و ميزهاي نهارخوري و قفسه لباس توسط افراهاي بانقوش پرمگس بسيار مورد توجه واقع شد. بعداً «فورميكا» وارد بازار ايران شد. كه نقوش آن گاهي تقليدي از چوبهاي مخصوص مبل مانند گردو و افراي ماهاگوني و گاهي داراي نقوش مرمري بوده و اين ماده براي روكش كاري اغلب صنايع مبلمان مورد استفاده قرار ميگرفت.
نتيجه گيري
در سالهاي اخير با عرضه تختههاي فشرده نئوپان و مزاياي فراواني كه اين فراورده نو دارد در اغلب توكاريهاي مصنوعي چوب و به خصوص صفحه ميزهاي تحرير و نهارخوري و بدنه قفسهها و غيره از اين ماده استفاده ميكنند. با بررسي تاريخچه ميزها به اين نتيجه ميرسيم كه مهمترين و اساسيترين جنبههايي كه جلبنظر ميكند جنبههاي تزئيني و كندهكاريهايي است كه روي ميز انجام ميگرفته است. با گذشت زمان هرچه به طرف تفكر صنعتي پيش ميرويم از كندهكاريهاي سنتي كاسته ميشود و جنبه عملكردي ميز افزايش مييابد.
ميزها به طرف تخصصي شدن پيش ميروند و كمكم ميزي خاص ميشوند. مثلاً ميز كامپيوتر، ميز چرخ خياطي، ميز تدوين و … كه در آنها مكانيزمهايي تعبيه شده و قسمتهايي از ميز متحرك شده است. اين مسائل نشاندهنده رشد فكري و ظهور طراحان صنعتي در عرصه كار ميباشد. مهمترين ارتباطي كه در آناليز تاريخي ميتوان درنظر گرفت استفاده از روشهاي فرمي و تفكري است كه طي ساليان دراز رشد كرده و به ما رسيده و ما از ميان فرمها و تفكرات پيشين مناسبترين آنها را كه منطبق با نيازهايمان است انتخاب نموده و با تجزيه و تحليلهايي كه روي آنها انجام ميدهيم، در صورت لزوم از آن تفكرات استفاده ميكنيم.
آناليز استاندارد
جهت اطمينان از توليد در توليدكنندگان و مصرفكنندگان و استفاده بهينه از توليد به رعايت قوانين و موازين احتياج داريم كه بايد از طرف مراجع صالح و مطلعي ارائه شده و به صورت قانون مدون درآمده باشد. در هر كشور صنعتي مؤسسه و يا وزارتخانهاي مسئول وضع و تدوين اين قوانين و مقررات و موازين است كه اينكار را با استفاده از تخصص و تجارب دانشمندان و مهندسين رشتههاي مختلف علمي انجام ميدهند و اجراي دقيق آنرا در واحدهاي توليدي و صنعتي برعهده دارند. در كشور ما مؤسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي اين امور را انجام و نظارت لازم را صورت ميدهد. اين
مؤسسه از اعضاي سازمان بينالمللي استاندارد ميباشند و در اجراي وظائف خود از آخرين پيشرفتهاي علمي و فني و صنعتي جهان استفاده ميكند و شرايط و نيازمنديهاي خاص كشور را مورد توجه قرار ميدهد. اجراي استاندارد ملي ايران به نفع تمام مردم و اقتصاد كشور است و باعث افزايش صادرات و فروش داخلي و تأمين ايمني و بهداشت استفادهكنندگان و صرفهجويي در وقت و هزينهها و در نتيجه موجب افزايش درآمد ملي و رفاه عمومي و كاهش قيمتهاي توليد صنعتي ميگردد.
گردآوري قوانين مربوط به محصول مورد تحقيق
در زمينه انتخاب ابعاد و اندازهها با توجه به استانداردهاي موجود در مؤسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي درباره ميز تحرير (با توجه به شباهت آن با ميز كامپيوتر) ميتوان به مطالب زير اشاره داشت:
اندازههاي رويه و ارتفاع ميزهاي تحرير و ماشيننويسي بر حسب نوع كاربرد آنها و همچنين حداقل فواصل موردنياز، به منظور پيشگيري از خستگي مداوم و امكان حركت طبيعي زانوها و پاها در جدول شماره يك تعيين شده است. ولي با توجه به آناليزهاي مختلف و اهميت فضا در محل استفاده و همچنين نياز مصرفكننده و تعريف نشدن ميز كامپيوتر به طور خاص در اين استاندارد از درازا B به طور خاص فقط ميز 7 در اين مكانها قابل استفاده است كه آنرا هم با پهناي حداكثر ميز يعني 90 تركيب ميكنيم.
انواع ابعاد خارجي ميز تحرير
اندازهها ارتفاعA درازاB پهناC ارتفاعD پهناE عمق بالاF عمق پايين G
ميز 1 750 2100 900 650 540 460 600
ميز 2 750 1950 900 650 540 460 600
ميز 3 750 1800 900 650 540 460 600
ميز 4 750 1650 750 650 540 460 600
ميز 5 750 1500 750 650 540 460 600
ميز 6 750 1350 750 650 540 460 600
ميز 7 650 1200 600 650 540 600
جدول شماره يك: استانداردهاي مجاز ميزها
چكيده قوانين ويژه ميز كامپيوتر
در استانداردهاي ارائه شده از طرف مؤسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي به مقوله ميز تحرير و ماشيننويسي و تايپ پرداخته شده است كه به لحاظ تشابه دو موضوع نياز خود را از آن برطرف ميكنيم. ازجمله طول و عرض سطح اصلي تايپ و كيبورد ارتفاع آن از سطح زمين، اما درباره طول و عرض و ارتفاع سطح استقرار كيبورد چيزي نيامده كه ميتوان با مراجعه به صدك آنتروپومتري آمده شده در آناليز كاركرد عملي و استفاده از منابع زير به انتخاب اين اندازهها كه مختص به ميز كامپيوتر ميباشد رسيد. قابل ذكر است كه ارتفاع خود مونيتور نيز به اين اندازهها اضافه ميگردد و بايد آنرا نيز لحاظ كرد. ما در بررسي مونيتورهاي موجود و با اندازهگيري ارتفاع 7 عدد از مدلهاي متفاوت به رقم 36ـ37 سانتيمتر رسيديم.
ارتفاع مناسب نمايشگر يك ميز مناسب با ابعاد و اندازههاي مناسب و استاندارد و ارگونوميك باعث راحتي ميشود و برعكس ميزي كه اين مشخصات را نداشته باشد باعث عوارض فراواني ميگردد كه در آناليز كاركرد عملي به آنها اشاره گرديده است.
با توجه به اطلاعات اندازههاي داده شده و بررسي فاكتورهاي مختلف مناسبترين ابعاد و اندازههاي حاصل شده در اين پروژه نيز مورد استفاده قرار گرفته و در جدول شماره 2 آورده شده است.
نوع سطح طول mm عرض mm ارتفاع mm
سطح استقرار مونيتور (سطح اصلي ميز) 120-100 650-400 80-72
سطح استقرار كيبورد 100-80 450-400 72-62
جدول شماره 2: اندازههاي استخراجي
نقد طرح مورد تحقيق:
طرح مورد تحقيق به لحاظ استانداردهاي ميز تحرير استاندارد است. مگر آنكه مؤسسه استاندارد مشخصات ويژهاي را براي ميز كامپيوتر صادر كند كه خارج از مشخصات ميز ما باشد.
بررسي روابط بوجودآورندة گشتالت پيكره
زيباييشناسي
شناخت زيبايي كه در زبانهاي اروپايي آن را “استتيك” ميگويند معرفتي است كه از زيبا، زيبايي، هنر و هنرها گفتگو مينمايد، يكي از فلاسفة آلماني موسوم به “بائومگارتن” كه از پيروان “لايب” نيز بوده براي اولين بار در تأليف خود موسوم به “استتيكا” واژة مزبور را در معني بالا بكار برده است. در اينكه زيبا و زيبايي را چگونه و از چه لحاظ بايد مورد مطالعه قرار داد، آراء مختلف وجود دارد.
روش شناخت زيبايي
روش عبارتست از مجموع وسايلي كه براي رسيدن به منظور و هدفي بكار برده ميشود، هر روش علمي هم عبارت از راهها و اسلوبهايي است كه با مراعات آنها حقيقتي را بدست آورده و به مجهولي پي ميبرد.
زيبا و زيبايي را ميتوان از لحاظ متافيزيك، روانشناختي، جامعهشناسي، تاريخي، علمي و تجربي مورد مطالعه قرار داد.
ـ شناخت زيبايي از لحاظ متافيزيك قديميترين و مشكلترين نظرياتي را شامل ميشود كه در اين باب موجود است. متافيزيك يا فلسفة ما بعدالطبيعه عبارت از پي بردن به وجود مطلق و وجود فينفسه است. هدف اين رشته دانش اين است كه از ظواهر اشياء و نمودها كه بوسيلة حواس يا وجدان شناخته ميشوند تجاوز كره و حقيقت آنها را دريابد.
پس متافيزيك، پديدهها را كه نسبت به يكديگر و نسبت به فكر شخص فرق و اختلاف پيدا ميكند كنار ميگذارد و جستجوي مطلق و تغييرناپذير و بلاشرط را منظور خود قرار ميدهد.
يكي از مهمترين و زيباترين عقايد متافيزيك دربارة زيبا و زيبايي نظرية فيلسوف نابغة يونان افلاطون است. به عقيدة او عالم محسوس، عالمي كه به وسيلة حواس شناخته ميشود، يك عالم ظاهري و مجازي است. زيرا موجوداتي كه آنرا تشكيل ميدهند دائماً در تلون و تغيير هستند. در صورتيكه حقيقت يكي است و تغييرناپذير. اشيائي كه ما ميبينيم بعضي بزرگ و برخي ديگر كوچكند. بزرگها، كوچك و كوچكها، بزرگ ميشوند. اينها همه ظواهرند ولي بزرگ و كوچك حقايقند.
ويكتور كوزون ميگويد: اگر زيبايي مطلقي وجود نداشته باشد بايد به زيباييهاي نسبي و متغير مثلاً زيبايي باستاني توجه كرد كه هر يك از اين زيباييها نيز اقسام مختلف خواهند داشت.
“غلط بودن نتيجه” غلط بودن اصلي را ميرساند اين عقيده كه به نظر كوزون نادرست است، نظر و عقيدة اكثر دانشمندان امروز است. از اينرو نميتوان سنخ واحدي براي زيبايي قبول كرد. پس استنتاج نظريهاي دربارة هنر و زيبايي از فلسفة مابعدالطبيعه كه مورد قبول همه باشد ميسر نيست.
ـ جامعهشناسي و تاريخ، هر دو امور اجتماعي را مورد تحقيق و مطالعه قرار ميد
هند. منتها اولي، صفات كلي و عمومي و مشترك و دومي، پديدههاي فردي و خصوصي آنها را در نظر ميگيرد.
عدهاي از متفكرين معتقدند كه شناخت زيبايي را بايد بويژه از لحاظ متافيزيك و جامعهشناسي و تاريخ مورد تحقيق و بحث قرار داد، زيرا اثر هنري هميشه محصول محيط اجتماعي بوده و توالي اشكال مختلف هنرها و حتي سنخهاي زيبايي را بايد در تاريخ جستجو و توجيه كرد.
هر اثر هنري و زيبا جزء مجموع آثار هنرمند و مؤلف بوده و خود هنرمند نيز به يك گروه و مكتب هنري، يك كشور و يك زمان مربوط و متعلق است. با درنظر گرفتن نكات گفته شده قاعدة زير بدست ميآيد:
براي فهم و شناخت آثار هنري و هنرمندان بايد شرايط و اوضاع كلي و عمومي و مميزات فكري و اخلاقي دورة آنها را بطور دقيق شناخت.
اكنون پرسشي پيش ميآيد؛ شرايط و عوامل بوجود آورندة آثار هنري و نوابغ كدامها هستند؟ “تن” در مقدمة تاريخ ادبيات انگليس عوامل بوجودآورندة آثار هنري را عبارت از نژاد، محيط و زمان دانسته است.
ـ نژاد عبارت از مجموع مشخصات طبيعي و موروثي است كه هر فرد با خود به دنيا ميآورد و معمولاً با اختلافات شديد مزاجي و جسماني توأم است.
ـ محيط عبارت از موقعيت و شرايط فيزيكي و جغرافيايي و اجتماعي يعني آب و هوا و خاك و غذا و سازمان سياسي و اجتماعي بوده و نژاد را تحتتأثير خود قرار ميدهد.
ـ بالاخره زمان، دوره و قرن نيز تأثير عمده در چگونگي و ظهور آثار هنرمندان دارد. علاوه بر رشد دائمي، شتاب و اكتسابي هم هست، همانطور كه گياهان در تمام فصول يكسان نشو و نما نمينمايند، انسان نيز در تمام ادوار تاريخي خود به طور يكسان راه تكامل را نميپيمايد.
پس طبق نظر “تن” نژاد، محيط و دوره عوامل بوجودآورنده تاريخ و مخصوصاً تاريخ هنر است.
البته امروزه موضوع نژاد مورد انتقاد شديد قرار دارد، اما بايد پذيرفت كه هر هنرمند اقلاً تحتتأثير محيط طبيعي و به ويژه جامعه است، هنرمند شريك افكار اخلاقي، علمي و اعتقادات اجتماعي و مذهبي مردماني است كه در ميان آنان زندگي مينمايد و از اينرو مجبور است در آثار خود كه به ديگران عرضه ميدارد كموبيش عواطف و احساسات معاصرين خود را بيان نمايد و تكنيك زمان خود را كه محصول علم است بكار برد وگرنه كسي به معني و مفهوم آنها پي نخواهد برد.
پس با در نظر گرفتن تمام اين جهات ميتوان بيان داشت، كه هر خداوند هنر تابع محيط اجتماعي خود بوده، آثار زيبايي كه از دست و قلم او بيرون ميآيد و در معرض انظار ديگران قرار ميگيرد، تا اندازهاي محصول آن محيط است. با وجود اين بعضيها معتقدند كه “تن” در نظرية خود كه خواسته آثار هنري را مطلقاً محصول شرايط خارجي نشان بدهد راه اغراق پيموده است.
با اين اوصاف، اين سؤال پيش ميآيد اگر فيدياس، داوينچي و رامبراند ظهور نكرده بودند آيا ميتوانستيم با مطالعه و شناختن شرايط و عوامل اجتماعي و ساير عوامل مذكور ظهور آن نوابغ و شاهكارهاي زيباي آنها را پيشگويي و تعيين نماييم.
ـ ظهور نوابغ غالباً از امور غيرمنتظره است، نوابغ آنقدرها هم كه ما تصور مينماييم محصول محيط و زمان نبوده و چندان اثري از زمان و محيط اجتماعي خود ندارند بلكه جلوتر از زمان خود هستند. از اينجاست كه آثار و گفتههاي آنان، مردمان دورة خودشان را ابتدا به تعجب و تحير انداخته و عصباني مينمايد و گاهي جريانهاي مخالف بوجود ميآورد، ولي كمكم جامعه و انسانيت (به آنها) خو گرفته و در برابر آنها سر تعظيم فرود ميآورد.
پس عوامل خارجي، تمام جهات آثار هنري را توجيه و تبيين مينمايند. افكار، احساسات و عواطف و تجربيات شخصي را نيز بايد درنظر گرفت. از اينرو استتيك (شناخت زيبايي) را نميتوان تنها از لحاظ جامعهشناسي مورد مطالعه قرار داد.
ابداع و اختراع آثار هنري
هر ابداع و اختراعي از قوة تخيل انسان بهره جسته است. تخيل حقيقي كه آن را ابداعي يا خالقه مينامند، چيزي است كه شخص بتواند به ياري عناصر نفساني مدركات گذشتة خويش يا گذشتة محصولي، حالات و دگرگونيهايي بوجود آورد. تخيل هيچگاه حالتي را كه مطلقاً و كاملاً تازه باشد خلق نمينمايد، در واقع چيزي از عدم بوجود نميآورد، «نه كور مادرزاد ميتواند صور بصري داشته باشد و نه كر مادرزاد صور سمعي.»
پس تخيل خالقه يا ابداعي در واقع تخيل تركيبي است، يعني حالات گذشته را بهم زده و عناصر و اجزاء آنها را از همديگر جدا كرده و سپس از آن عناصر و اجزاء جدا شده، حالات تازه ميسازد.
رابطة هنر و زيبايي: هنر عبارت از كوششي است براي ايجاد زيبايي، ايجاد عالم ايدهآل و عالم صور و عواطف منزه، كه در كنار عالم واقع بكار برده ميشود.
زيبايي عبارت از تناسب و هماهنگي (هارموني) و بيان حال است.
زيبا چيزي است كه هم تمايلات جسماني، هم عقل و ذكاء و هم تمايلات عالي انسان را ارضا مينمايد. هر قدر ذهن و حواس و قلب بيشتر راضي شده باشند، به همان اندازه زيبايي كاملتر است.
حياتي كه فاقد هنر و ذوق زيبايي باشد حيات واقعاً ناقصي است. نه علم ميتواند اين خلاء حزنانگيز را پر نمايد و نه فلسفه.
هنر ديوارهايي را كه بين افراد انسان و طبيعت واقع است منهدم ميسازد.
طبقهبندي هنرها
صرفنظر از هنرهاي مكانيك يعني حرفهها و مشاغل، فعاليتهايي كه هدف آنها تجسم زيبايي است به دو دسته تقسيم ميشوند:
ـ هنرهاي زيبا كه تنها همايش و تجسم زيبايي و ارضاء تمايل زيبادوستي انسان را هدف خود قرار ميدهد.
ـ هنرهاي صنعتي (تطبيقي و علمي) كه هدف آنها توليد اشياء زيبا و در عين حال مفيد است.
محصول هنرهاي زيبا بديع و منحصر به فرد و معمولاً محصول هنرهاي صنعتي مكرر و يكنواخت است، زيرا براي برطرف كردن نيازها و خواستههاي مشترك افراد انسان است. تشخيص و تفكيك هنرهاي زيبا از هنرهاي صنعتي در بعضي مواقع كاملاً واضح و روشن است. چنانكه شعر يكي از هنرهاي زيباست، زيرا هدف آن تنها تجسم و نماياندن زيبايي است. و قاليبافي از هنرهاي صنعتي است زيرا محصول آن بايد هم زيبا و هم مفيد باشد. ولي در مواقع ديگر تشخيص آنها چندان واضح و آسان نيست.
پس ميتوان به طور كلي تفكيك و تشخيص معمول را پذيرفت، به شرط اينكه آنرا قطعي و حد فاصل مطلق و كامل تصور ننماييم. بويژه هنرهاي صنعتي را به نظر بياعتنايي و تحقير نگاه نكنيم.
هنرهاي زيبا خود برحسب اينكه با كدام يك از حواس سروكار دارند و در كدام يك از دو ظرف كلي مدركات يعني زمان و مكان واقع شدهاند تقسيم ميشوند. بدين ترتيب دو نوع هنر يعني هنرهاي صورتپذير (plastique) و هنرهاي سمعي يا شنيداري (phonetique) خواهيم داشت.
ـ هنرهاي پلاستيك يا صورتپذير، به وسيلة چشم تأثير خود را در ذهن و قلب ميگذارند. آثار اين هنرها در فضا واقع شده و از عناصر همزمان و ثابت تشكيل يافتهاند. ميتوان آنها را هنرهاي مادي
يا عيني نيز ناميد. زيرا زيبايي آنها خارجي و برونذاتي است. مانند معماري، كه هنر ايجاد بناهاي زيبا و تزئين آنهاست. پيكرتراشي، كه هنر تراشيدن مادة جامد براي ايجاد شكل و فرمهاي زيباست.
ـ هنرهاي فونتيك يا سمعي تأثير خودشان را در ذهن و قلب از راه حس شنوايي ميگذارند. آثار اين هنرها در زمان جريان پيدا ميكند و اصل آنها توالي است. اينها بيشتر از هنرهاي پلاستيك جنبة ذهني و معنوي و درونذاتي دارند و عبارتنداز: موسيقي، كه هنر ايجاد زيبايي بوسيلة صداهاست خواه بوسيلة حنجره، خواه بوسيلة آلات مصنوعي ـ ادبيات ـ رقص ـ هنرهاي ژستي ـ سينما.
طراحي صنعتي كه از نامش پيداست و وظيفهاش مبني بر مرتفع ساختن نيازهاي اجتماع ايجاب ميكند، جزء هنرهاي صنعتي شناخته ميشود. ليكن به طور معمول جهت پاسخ به نيازهاي فرهنگي و اجتماعي و تأثيرگذاري بيشتر، از هنرهاي زيبا در قالبهاي مختلف (هنرهاي صورتپذير و شنيداري) بسيار بهره ميجويد. از اينرو نميتوان محدودة كاملاً و مطلقاً مشخصي براي آن در نظر گرفت.
گشتالت (پيكرة محصول)
به منظور ايجاد يك تركيببندي مناسب، طراح با استفاده از كيفيات بصري در ارتباط با عناصر بصري ميتواند دو گونه تكنيك بصري ايجاد كند و با استفاده از اين تكنيكها ساختمان گشتالت يا پيكرة محصول را شكل بخشد.
هر نقش يا طرح و يا تصويري به هر صورت از يك سلسله عناصر اوليه تشكيل يافته است. اين عناصر مادة خام تمام اخبار بصري هستند كه به صور مختلف با هم تلفيق شده و تبديل به يك عامل بصري واحد ميگردند. انتخاب اين عناصر و شيوة تأكيد بر برخي از آنها در يك اثر بستگي به نوع كار دارد. با تغيير هر يك از اجزاء در يك شيء، كل دستگاه دچار تغيير و دگرگوني ميشود. ميتوان گفت “با پيدايش هر اثر خوب بصري، يك كل متعادل و متوازن بوجود ميآيد.”
عناصر بصري
نقطه: سادهترين و تجزيهناپذيرترين عنصر در ارتباط بصري است. معموليترين شكلي كه ميتوان براي يك نقطه درنظر گرفت، گرد بودن آن است.
ـ نقطه هر كجا كه باشد، خواه به صورت طبيعي با مصنوع دست انسان، چشم را شديداً به خود جلب ميكند.
ـ دو نقطه وسيلة بسيار مفيدي براي اندازهگيري در محيط و تهية نقشه بصري از يك شيء است.
ـ چند نقطه خاصيت اتصالي دارد و به عبارت ديگر، قادر است چشم را راهنمايي كند.
ـ قابليت راهنمايي چشم به وسيلة نقطه با ازدياد تعداد نقاط و نزديكتر شدن آنها به يكديگر افزايش مييابد.
ـ اگر تعداد نقاط بسيار زياد باشد، با يكديگر تركيب و همراه ميشوند و ميتوانند تصور رنگمايه و رنگهاي مختلف را در ذهن پديد آورند.
خط: اگر نقطهها به يكديگر آنقدر نزديك شوند كه ديگر نتوان آنها را از يكديگر تشخيص داد، احساس ممتد بودن در آنها تقويت ميگردد و عنصر جديدي به نام خط بوجود ميآيد. خط، نقطة در حال حركت ميباشد.
ـ خط هرگز ساكن و ايستا نيست، بلكه هميشه پرحركت و داراي توان و انرژي بسيار زياد است.
ـ عليرغم آزاد بودن، هرگز مبهم نيست و هميشه مشخص است.
ـ خط حدود تصوير را تعيين ميكند و داراي جهت و هدف است.
ـ خط ميتواند براي بيان حالات مختلف، صورتهاي گوناگون به خود بگيرد. مثلاً لرزان، ظريف و يا درشت، سنگين و يا حالات مردد و جستجوگر و … را به خود بگيرد.
قدرت بصري خط از نقطه بيشتر است.
شكل: خطوط پيرامون اجسام را شكل مينامند. شكل ماهيتي دوبعدي دارد.
در طراحي صنعتي عناصر گشتالت عبارتنداز فرم، رنگ، رويه و جنس:
موارد زير از طرف مركز طراحي “اسكام” (Ascom) براي رنگبندي محصولات توصيه ميشود:
ـ استفاده از استانداردهاي Rul يا NSC.
ـ رنگهاي تكتك (Mono Chrome)؛ سفيد، خاكستري، سياه و سايههاي تيره، از طرف گروههاي ويژة اجتماعي، درخواست بيشتري ميشود. چراكه اين رنگها، حالات خنثي، متعادل و بيرنگ داشته و در محيطهاي مختلف ميتوانند به خوبي تناسب پيدا كنند.
ـ هنگام استفاده از رنگهاي متباين و متضاد (Contrast) بايد توجه داشت كه يك رنگ متضاد روشن، اگر صحيح استفاده شود، ميتواند تأثير بصري مثبت روي عناصر خاصي مانند نوشتار، نشانة اجرايي و عملكردي داشته باشد.
ساختار رويه: عناصر رنگ، مواد و رويه به موجب تجمع بصري در محصول (Visual Impact) ارتباط تنگاتنگي با هم دارند: مثلاً شدت رنگ (Colour Intensity) ميتواند بافت رويه را تغيير دهد. از طرف ديگر، عناصر فرم و رويه، نبايد به صورت جدا از هم تفكر شوند، بلكه بايد يكديگر را به صورت دوطرفه و متقابل حمايت كنند. در كنار فشردگي و تجمع بصري در طراحي رويه، تأثيرات احساس تماس (لامسه) نيز بايد درنظر گرفته شود، جنبههاي متفاوتي كه براي انتخاب بافت و رويه ملاحظه ميشود عبارتنداز:
ـ تجمع يا فشردگي بصري برحسب رنگ، نوع مواد و فرم
ـ تأثير حس لامسه
ـ موارد فيزيولوژيك و رواني (ارگونومي)
ـ امكانپذير بودن از نقطهنظر توليدكننده
كيفيات بصري
تعادل: در بحث تعادل توازن مطرح ميگردد. منظور از وزن، وزن بصري است كه همانا ايجاد فشار بصري و كشش ديد بيننده به سوي خود در يك تركيببندي ميباشد. تعادل بوسيلة فرم و رنگ بوجود ميآيد. بوسيلة فرم و يا با استفاده از رنگهاي تيره و روشن ميتوان كشش بصري در نقاط يا موقعيتهاي موردنظر بوجود آورد.
تناسب: تناسبات قانون نيستند، كه راهنمايند يعني زماني كه طراح ميخواهد از اعدادي براي محصول استفاده كند ميتواند از تناسبات استفاده كند. تناسبات بيشتر جنبة تجربي داشته و زيبايي و هماهنگي ايجاد ميكند.
ريتم: كلاً مفهومي است پويا و در حركت. حركتي كه در “ريتم رشد” وجود دارد از “ريتم تناوب” پوياتر و حركتي كه در “ريتم تناوب” وجود دارد از “تكرار” پوياتر است.
شكل و زمينه: از كيفيات بصري است كه ايجاد فضاي مثبت و منفي ميكند و در ايجاد تركيببندي زيبا نقش مهمي دارد. فضاي مثبت چشم را بيشتر به سمت خود ميكشد و فضاي منفي كمتر. در واقع در يك تركيببندي هر آنچه باقي ميماند فضاي منفي است.
جهت: هر يك از شكلهاي اصلي داراي سه جهت اصلي يا معناي خاص خود ميباشد؛ مربع جهت افقي و عمودي، مثلث جهت مايل و دايره جهت دوراني دارد. هر يك از اين جهات تداعيكنندة يك معناست كه در بوجود آوردن پيامهاي بصري بسيار مفيد است:
ـ جهت عمودي و افقي براي انسان مهمترين مرجع حفظ تعادل و تحرك است. اهميت آن فقط براي ارگانيسم انسان در محيط نيست بلكه وجود تعادل در يك تصوير يا پيام بصري نيز حائز اهميت است و در طرح ساختن اشياء و ابنيه نيز رعايت آن ضروري است.
جهت مايل با مفهوم تعادل رابطة عكس دارد، به اين معنا كه مايل يعني فقدان تعادل. اين جهت بيثباتترين و درنتيجه پرتحركترين نيروي جهتدار بصري است و در تصاوير، چنين جهتي بيش از همه چشم را به خود جلب ميكند. معنا و حالت آن ناآرام و تهديدكننده است.
ـ جهت دوراني داراي حالت و معناي محاطكنندگي، تكرار و گرماست.
بررسي روابط محيط، محل استقرار و محصول
محيط كلي و محدودة جغرافيايي تعيين شده براي رفع نياز
تهران، پايتخت ايران، پرجمعيتترين (با جمعيتي بالغ بر 12 ميليون نفر) و آلودهترين شهر ايران و يكي از آلودهترين شهرهاي جهان، به عنوان محدودة جغرافيايي كلي اين بررسي درنظر گرفته شده است.
ويژگيها و شرايط فيزيكي و شيميايي محيط كلي استفاده
ـ دما: شهر تهران با دماي هواي معتدل داراي چهار فصل مجزا ميباشد و دماي هر فصل داراي حد متعادل ميباشد. (متوسط دماي تهران در سال از 15+ تا 20+)
ـ رطوبت: تهران، به دليل واقع شدن در كوهپاية جنوبي رشته كوههاي البرز، شهري با درصد رطوبت هواي ناچيز ميباشد. چراكه رشته كوههاي البرز اجازة عبور رطوبت درياي شمال را به سوي تهران نميدهد. (ميزان بارندگي سالانة تهران نيز از جنوبيترين نقطة آن تا شماليترين بين 100 تا 600 ميليمتر متغيير است.)
جريان باد و گرد و خاك: معمولاً تودههاي هواي گرم يا سرد در فصول مختلف كه از مناطق ديگر به ويژه غرب، شمالغرب و جنوبشرق ايران به حركت در ميآيند، باعث ايجاد باد و در پي آن گرد و خاك در تهران ميگردند. بادهايي كه از غرب و شمالغربي به تهران ميوزند معمولاً سرد ميباشد و بيشتر در پاييز و زمستان به وزش در ميآيند. و بادهاي جنوبشرقي كه بادهاي مدتدار ميباشند معمولاً گرم و خشك ميباشند. وجود رشته كوههاي البرز در شمال تهران باعث ميشود كه اين بادها پس از برخورد با كوهها حالت گردشي پيدا كرده و در هوا توليد گرد و غبار كند، كه در ادامة گردش از اطراف خارج ميشوند.
ـ صدا: مسألة آلودگي صوتي و صدا در تهران با توجه به مركزيت و جمعيت آن تبديل به جزئي جداييناپذير از زندگي در اين شهر گشته. رفتوآمد و حمل و نقل در اين شهر بزرگ و پر فراز و نشيب كه امكان استفاده از وسايلي نظير دوچرخه در آن تقريباً ناممكن مينمايد، وجود وسايط نقلية موتوري را ضروري نموده، كه هر كدام از آنها به نوعي آلودگي صوتي خاص خود را ايجاد ميكنند. از سوي ديگر نقصان فرهنگ صحيح رانندگي توسط اين وسايط نقليه مضاف بر علت شده و رانندگان اين خودروها با به صدا درآوردن بوقهاي ناهنجار خودروهاي خ
ود به طور مكرر و بيحوصله، اعتراض و مشكلات عصبي خود را اينگونه بروز ميدهند و عاملي بر عوامل ديگر آلودگيهاي صوتي اين شهر پرسر و صدا ميافزايند. و خيابانهاي تهران را به محيطي استرسزا و بيماريزا تبديل ميكنند.
ـ آلودگي هوا: همانطور كه گفته شد، تهران از لحاظ آلودگي هوا، رتبة اول را در كشور و در جهان نيز جزء چند شهر اول ميباشد. شاخص آلودگي (PSL) در تهران اغلب بالاتر از حد مجاز ميباشد. گازهاي سمي سنگين ناشي از سوخت خودروها و كارخانجات ازقبيل CO، SO2، O3، NO2، و همچنين ذرات معلق در هوا كه ميزان آنها به طور متوسط هفتگي بالاتر از حد مجاز و گاه تا حد خطرناك بالا ميروند، به دليل موقعيت جغرافيايي تهران (محصور بودن بين كوهها) نميتوانند از شهر عبور كنند و به دليل وزن سنگين در لايههاي سطحي هواي تهران باقي ميمانند. به اين ترتيب هيچ فرد يا شيئي از اثرات مخرب اين وضعيت مصون نميماند.
تأثيرات فيزيكي و شيميايي محيط بر محصول
تأثيرات شيميايي: در مورد نمونههاي آهني محصول همانطور كه ميدانيم، در مقابل رطوبت اكسيد شده و به اصطلاح زنگ ميزند و طول عمر محدودي دارند. در تهران با توجه به كمي رطوبت، زنگزدگي بيشتر در هنگام بارندگي و تابش نور خورشيد بر محصول آن هم در مدت زمان طولانيتر از نقاط مرطوب و شرجي اتفاق ميافتد، كه آن هم با بكارگيري روية مناسب قابل پيشگيري است. در مورد محصولاتي كه در آنها از آلومينيوم يا استيل و يا شيشههاي نشكن، پلكسي گلاس و … استفاده ميشود، با توجه به خصوصيات آب و هوايي تهران تأثير شيميايي خاصي بوجود نميآيد.