بخشی از مقاله

تاثیر نماز بر بهداشت روانی


قال الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام): «الله الله فی الصّلوة فإنّها عمود دینكم»:
«خدا را، خدا را درنظر گیرید در توجه به نماز، كه پایداری دینتان به نماز باشد».
مقدّمه
حمد و سپاس خدایی را سزاست كه شكر شاكرین و حمد حامدین و ذكر ذاكرین و سعی خالصین متوجه درگاه اوست. ستایش بیكران مر، او راست كه در خلق خویش هیچ كاستی نگذاشت بل همه مخلوقات حتی پست ترین شان را به راستی بگذاشت. تسبیح لایتناهی بر آستان او كه آدمی را در مسیر سعادت بر همه موجودات، ولایت و تاج خلافت در سیاره زمین بر او كرامت و خلعت «لقد كرّمنا» بر اندامش عنایت و بعد از تكوین، مصداق «فتبارك» بر قامتش مقالت فرمود.


حمد و آفرین بر ذات جهان آفرین كه هستی را آمیخته با حكمت و تعالیم را برای بشر همراه با مصلحت و برای وصول به سربلندی و عزّت توأم ساخته است. و درود بی پایان بر ختم پیامبران و فص رسولان و اهل بیت و پاكان كه شریعت به دست ایشان پایان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گردید. درود بی منّت و سلام با عزت بر سالكان راه طریقت و شاهدان كوی حقیقت كه سر در راه حفظ شریعت در كف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند. بر همه جوانان معزّز و مكرّم، معرفت به این نكته لازم است كه در دین مبین اسلام، نماز لبیك همه ذاكران، عمل آزادگان، طواف عارفان،

میقات كعبه عاشقان، سعی وصفای پاكدلان، پرواز بیدار دلان مقصد سالكان، داروی دلهای مجروح، شفای قلبهای محزون و تسكین دلهای مفتون است. نماز كمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوی بوستان قلب پاك جوانان است. جوان چون واجد قلب پاك و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهای ناپاك است میتواند با نماز، پلّه های كمال را طی كند و به قلّه جمال باریابد. با برپایی نماز به مقام سروری و سیادت راه یابد و دعای اللهم اجعلنی للمتقین اماماً (خدایا مرا پیشوای پرهیزكاران قرارده) را ورد كلام خود سازد. چون كه هیچ عملی مثل نماز بینی شیطان ر

ا به خاك مذلّت نمی ساید و توجهات الهی را نصیب انسان نمی سازد و هیچ بنده هایی جز از طریق نماز به مقام قرب نمیرسد. بسیار زیبا فرمودهاند آن رهبر فرزانه كه: «مبتدی ترین انسانها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز می كنند. برجسته ترین اولیاء خدا نیز بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز می جوید. این گنجینه ذكر و راز را هرگز پایانی نیست و هر كه با آن بیشتر آشنا شود جلوه و درخشش بیشتری در آن می یابد». پس بیائیم همّت نمائیم كه با تمسك به نماز به مقام قرب، راه یابیم و جوانی خویش را با سیره مردان الهی گره زنیم تا شاید در جهان جاودانی در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزینیم كه طوبی لهم و حسن مآب. برای جوانان عزیز باید مسلّم باشد كه هر چه در بهار جوانی كاشتند در پائیز پیری درو خواهند نمود و به سنین بعد از جوانی عبادت را موكول نمودن از وسوسه های شیطانی است.1 گر چه هر یك از احكام و فرائض دینی به جای خود از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار است، امّا در این میان بعد از معرفت الهی هیچ فریضه ای به والایی مرتبه نماز نرسد. چرا كه این، تنها نماز است كه معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معیار پذیرش همه واجبات قرار گرفته است. به این جهت آخرین پیام سفیران الهی، سفارش به نماز، این استوانه استوار دین بوده، چنانچه پرسش نخستین روز رستاخیز هم از آن خواهد بود.
آری نماز، تنها محبوبِ دلدادگان به حضرت حق و روشنی دیده و چراغ راه پویندگان كوی دوست و محفل انس خلوت نشینان وادی عرفان است. آنان كه زندگی را بی یاد او نخواهند و رستگاری خویش را با شهادت در محراب نماز بینند «فزت ورب الكعبة» و با تمام وجود در راه زنده داشتن نام و یاد خدای خویش و اقامه نماز و راز و نیاز با او كوشند و سرانجام خود فدایی راه نماز شوند «اشهد انّك قد اقمت الصلوة» این همه، جایگاه ویژه و عظمت فوق العاده این فریضه الهی را روشن می سازد و همگان را به تعظیم این عالی ترین نمونه شعائر الهی وادار می كند، كه هم خود، اهل نماز و راز و نیاز باشند و هم در جهت اشاعه فرهنگ نورانی نماز در جامعه تلاشی پیگیر نمایند، (الذین

إن مكنّاهم فی الأرض اقاموا الصلوة)، تا به وظیفه دینی خود عمل نموده باشند و همواره مشمول رحمت بیپایان الهی قرار گیرند.
اهمیت دوران جوانی
بر هیچ اهل علمی پوشیده نیست كه در شكل گیری شخصیت هر فرد، مقطع جوانی از جایگاه خاص و اهمیت ویژهای برخوردار است. شاید بتوان گفت كه ثبات شخصیت هر انسانی در این سنین آغاز و به هر نحوی كه شكل گیرد غالباً به همان صورت قوام یافته و تثبیت میگردد و به همین دلیل در روایات بر اهمیت و برتری این مقطع سنی تأكیدات زیادی رفته و نیز روانشناسان این دوره را حیات مجدد انسان نامیده اند. صاحب شریعت اسلام، حضرت خیر الانام كه از سر چشمه وحی الهام میگرفت در تكریم و احترام به جوانان فرمودند:
فضل الشابّ العابد الذی یعبُدُ فی صباه علی الشیخ الذی یعبُد بَعْدَ ماكَبُرَتْ سِنُّهُ كفضلِ المرسلین علی سایر النّاس.
«فضیلت و برتری جوان عابد كه از آغاز جوانی خدا را عبادت كند بر پیری كه وقت پیری مشغول عبادت گردد چون فضیلت پیغمبران است بر سایر مردم» و در جای دیگر با اشاره به ارزش جوانی میفرماید: اغتنم شبابك قبل هرمك.
«جوانیتان را قبل از فرارسیدن پیری غنیمت و قدر بدانید»
وخطاب به والدین و مربیان در برخورد با جوانان و نوجوانان میفرمایند:
اوصیكم بالشّبان خیراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثنی بشیراً ونذیراً فحالفنی الشُّبّانُ وخالفنی الشیوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال علیهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم. «به شماها در باره نوبالغان و جوانان به نیكی سفارش میكنم كه آنها دلی رقیقتر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولی پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آیه ای از قرآن اشاره كرد و درباره مردم كهن سال و پیر كه مدت زندگی آنان به درازا كشیده و دچار قساوت قلب ش

ده اند سخن گفت»17
همه این سخنان گوهر بار كه در خطاب به مسلمانان تأكید داشتند علاوه بر سیره عملی و برخورد بزرگوارانه و محترمانه ای كه با جوانان داشته اند حاكی از حساسیت عنفوان جوانی است. بنابر این از منظر علم و دین، در تمام عمر و طول حیات انسانی هیچ برهه ای مهمتر از دوره نوجوانی و

جوانی نیست. یكی از روانشناسان معروف غربی بنام دكتر «مای لی» در اهمیت این دوره از عمر آدمی چنین میگوید: «در نوجوانی مسأله شخصیت و هویت با شدّت تمام از نو وارد میدان میشود پس نوجوانی و جوانی یكی از مراحل و مراتب بارور هستی است كه طی آن ساختهای قطعی شخصیت و هویت بزرگسال تثبیت شده یا دوباره مطرح می گردند18.
انعطاف پذیری روحیه جوانان
نسل جوان تنها قشر منحصر به فردی است كه بیشترین روحیه تأثیر پذیری را داراست شفافیت روحیه جوانان و حساسیت ایشان، عامل اصلی توجه دستگاههای تبلیغاتی استكبار و بنگاههای فرهنگی غرب، برای سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقی و اهداف پلید خویش در طول تاریخ بوده است. درست از زمانی كه دنیای غرب در اثر تحقیقات و مطالعات خود به این نتیجه رسید كه جوانان آسیب پذیرترین قشر هر جامعه اند با تشكیل بنگاههای فرهنگی تبلیغی همه همت خود را در به دام انداختن آنان به فساد و تباهی تحت عنوان آزادی و عناوین مقدس دیگر به كار گرفت تا اینكه به اغراض استكباری و سلطه طلبی خود دست یازد. اگر چه غرب در القای فرهنگ خود به كشورهای اسلامی از راههای متعدد و در سطوح مختلف وارد عمل شده است ولی تاریخ بهترین شاهد و گواه است كه نفوذشان بیشتر از طریق جوانان تحصیل كرده یا عوام مقلد (جوانانی كه به مبانی دین آشنایی چندانی ندارند) بوده است كه سقوط اسلام در اندلس (اسپانیای فعلی) یا سلطه غرب بر مسلمانان الجزایر بهترین نمونه تاریخی است.
روح ظریف و باقد است، احساسات پاك و با لطافت، عواطف زلال و با صداقت، جوان را چون گلی شكفته و با طراوت نموده است كه بیشترین تأثیر پذیری را برای پژمرده شدن داراست.
تشبیه نوجوان و جوان به نهال نورس در كلمات معصومین، حاكی از همین مطلب است كه او را میتوان به هر جهتی هدایت نمود بر خلاف درخت تنومندی كه كسی قادر به جهت دهی او نیست مگر با بریدن تنه آن درخت.


بنابر این جوانی با نوعی اثر پذیری روحی و حالات انفعالی و تشویشات ذهنی همراه و آمیخته است كه كمتر صبغه و رنگ عقلی و استدلالی دارد. به همین جهت عوامل خارجی در جهات مثبت یا منفی بیشترین اثر را در او میگذارد. آنچه كه از دیدگاه اسلام مهم است سوق دادن او به سوی تكامل انسانی و اهداف متعالی است. سنت و سیره پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و اولاد طاهرینش نسبت به جوانان، مبین همین نكته است.
پس صرفاً بكار گرفتن احساسات جوانان و تشویق و تحریص آنان از قدرت احساسی و عاطفی مقصود شارع مقدس نیست بلكه سوق دادن آن در قلمرو دین و عقلانی نمودن اهداف عالیه انسانی، همه همت رهبران دین میباشد و ادعای ما این است كه همه تعالیم دین و احكام الهی خصوصاً نماز در همین راستا بر مسلمین فرض و واجب شده است.
شماري از كارشناسان امورفرهنگي معتقدند كه جوانان در روي آوردن به فريضه مهم نماز به عملكرد و رفتار الگوها توجه خاص دارند. آنها مي گويند كه جوانان ذهن پرسشگري دارند و براي سوالات گوناگون خود در زمينه هاي مختلفي ازجمله مسائل

مذهبي به دنبال پاسخ قابل قبول هستند. به گفته بسياري از صاحبنظران و كارشناسان امور ديني و اجتماعي كشورمان، امروزه مساجد بيشتر به صورت محلي براي عبادت تبديل شده و برنامه هاي فرهنگي و هنري آن در حاشيه و نامتناسب با نيازهاي نسل جوان است. دراين ميان علل مختلفي از جمله عوامل خانوادگي ، فرهنگي ، اجتماعي ، سياسي و اقتصادي درگرايش جوانان به نماز نقش دارد. بمباران اطلاعاتي و مسخ فردي و فرهنگي از سوي بيگانگان به يقين در بي توجهي نسل جوان كشورمان به فريضه نماز بي تأثير نيست كه دستاورد آن بي هويتي و دين ستيزي است.
وزير آموزش و پرورش درهشتمين اجلاس سراسري نماز اعلام كرده بود 76 درصد دانش آموزا

ن كشور به اقامه نماز جماعت گرايش دارند در حالي كه نتايج تحقيقات و پژوهشهاي متعدد كارشناسان به نكته اي ديگر دراين باره اشاره مي كند. شايد بتوان اين رقم را اينطور تعديل كرد كه 76 درصد دانش آموزان درنمازجماعت شركت مي كنند. درگفت و گوهايي كه با برخي جوانان صورت گرفته ، آنها نيز نظراتي دارند كه مواردي از آنها قابل دفاع است . بسياري مي گويند: برنامه ريزان برنامه هاي مساجد بيشتر ميانسالان و سالخوردگاني هستند كه شايد كمتر با نيازهاي و خ

واسته هاي جوانان و سير تحولات اجتماع آشناهستند. برخي از اين جوانان عقيده دارند كه بسياري از برنامه هاي مساجد با سليقه و روح شادي طلب شان كمتر سازگاري دارند. اين عده معتقدند كه وجود حاكميت ديني برفضاي كشور مي طلبد همه مسوولان از پايه ديني قوي برخوردار باشند، دروغ نگويند، عوام فريبي نكنند، عمل وگفتار آنان يكي باشد و سطح زندگي خود را با زندگي طبقات پايين جامعه منطبق سازند.
از عوامل بسيار موثري كه در جذب جوانان اسلام كارساز است آگاه كردن روحانيون ، ائمه جماعات و مبلغان ديني تغيير درنوع و شيوه بيدارگري و كشاندن جوانان به نماز جماعت مي باشد. به دليل اينكه محيط مدرسه جذابيت بيشتري براي جوان دارد ابتدا بايد نماز جماعت را دراين محيط تقويت كرد و سپس با همان طراوت و نشاط به مسجد كشانده شود.
اسلام دين فطرت است و آموزه هاي حيات بخش آن چونان زلالي گوارا بر کوير دل مينشيند و عطش خداجويي و خداخواهي را فرو مي نشاند. جواني بهار عمر است و نماز، شبنم طراوت بخش اين فصل است. بايد جوان را شناخت و نماز را به او شناساند. بايد به او اجازه داد تا با نيروي فطري و زلال خود آزادانه حقايق را بکاود و گوهر فطرت را از کاوش در صدف طبيعت بيابد.
لذا قبل از ورود به بحث در مورد جوان، بي توجهي و غفلت او از نماز و آسيب هايي که در اين رهگذر بر پيکره جامعه و جوانان وارد ميآيد. بهتر است نگاهي گذرا داشته باشيم بر ويژگي هاي جوانان سپس وارد مقوله غفلت آنان از نماز شويم:
در بررسي نظرات و ديدگاه هاي روانشناسي به تعاريف متفاوتي از دوره نوجواني و جواني برميخوريم.
مجموع يافتههاي تعاريف نشان ميدهد که نوجواني و جواني از ديد روانشناسان، دورههايي است که فرد در آنها، داراي جنبههاي افراطي و اغراق آميز در سلوک و رفتار، توفان و فشار جسماني، بحراني ترين دوران زندگي، مرحله دگرگوني ژرف شخصيتي، نابساماني در ساختار فيزيولوژيکي، بحران خودشناسي، مشکل اجتماعي شدن، مساله جنسي، بيماري هاي رواني و مانند آنهاست.
اسلام نيز اين دوره را سکرالشباب تعبير ميکند که بيانگر در هم بودن انديشهها و عقايد، زمان قدرت نيروي بدني، شور و توان، رشد توانمندي هاي جسماني و عقلاني، آمادگي پذيرش مسووليتاحساسات ظريف و سرگردان است.
همه جوانان، بحران انقلاب ژرف و شديد شخصيتي را ميگذرانند و دگرگوني بلوغ، بر حسب وضعيت اجتماعي، شخص و حتي محيط جغرافيايي و فرهنگي جوانان تغيير ميکند.
مهمترين نکته اي که در دوره جواني قابل ذکر است، آن است که جوان، همه پذيرفتههاي دوران کودکي، به ويژه مسائل مربوط به مذهب را زير پرسش ميبرد و ميخواهد با توجه به شخصيت شکل پذير و استقلال جو، نظامياز ارزش ها درباره دين، حقيقت، زيبايي و قدرت به دست آورد. نظام ارزش ها، مبتني بر شيوه نگران جوان از زندگي وموقعيت او در جهان و در مورد پديدههاي پيراموني است.
روح و حقیقت نماز
نماز لفظ و واژه ای است كه در متون دینی ما بعنوان «صلاة» از آن یاد شده و دارای معانی متعدّدی بوده كه یكی از آن معانی، همین عمل مخصوصی است كه به نام « نماز» در دین اسلام تشریع شده است. این لفظ در برخی از آیات به معنای سلام و تحیت آمده است آنجا كه خداوند در قرآن می فرمایند: إنَّ الله وملائكته یصلّون علی النّبی یا ایها الذین آمنوا صلّوا علیه وسلّموا تسلیماً.
«همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) درود میفرستند شما هم ای اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم بر او سلام گوئید»2 و در آیه دیگر با اشاره به همین معنی میفرمایند: هو الذی یصلی علیكم وملائكته «اوست خدایی كه هم او و هم فرشتگانش بر شما تحیت و رحمت میفرستند»
نقش نماز در شخصیت جوانان
برای پرداختن به این موضوع كه نماز در ساختار شخصیت جوان، موجد چه آثاری بوده و نقش و تأثیر آن تا چه حدی است به نظر میرسد كه تبیین و توضیح چند مطلب در این باب لازم و ضروری باشد. نخست حقیقت و روح نماز است و دیگری اهمیت دوران نوجوانی و جوانی و نیز روحیه انفعالی و تأثیر پذیری این نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجی است. به نظر میرسد تا وقتی كه مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جایگاه خود را پیدا نكنند فواید و آثار این امر عبادی یعنی نماز در زندگی جوانان در پرده ای از ابهام خواهد ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جایگاه حقیقی خود را پیدا نكند. لذا به همین خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته، سپس ارتباط نماز با تعدیل و تكامل شخصیتی و ایفای نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی جوانان را بیان خواهیم كرد.
عوامل باز دارنده در باورمندي جوانان به نماز را مورد بررسي قرار داده و در ادامه چند مورد از آسيب هايي که جوانان در اثر غفلت از نماز به آنها دچار ميشوند را بيان نموده ايم جوانان را از ديدگاه باورمندي ميتوان به سه دسته تقسيم کرد:


1) جوانان معتقد
2) جوانان اعتقاد گريز
3) جوانان متزلزل
1) جوانان معتقد:
در برگيرنده جواناني است که افزون بر تثبيت ويژگي هاي شخصيتي و انگيزشي در آنان، داراي کنش اجتماعي تعريف شده، روشن و شکل يافته اي هستند. اينان با درک شرايط محيطي، شناخت نسبتا دقيق از ماهيت و هويت خود، آگاهي از هنجارها، ارزش ها، اخلاق و آيين اج

تماعي جامعه خود، به مرحله اي از ديدگاه کارکرد رسيده اند که با شناسايي شاخصهاي هدفمندي در حال و آينده توانايي نگريستن به چشم اندازهاي پيراموني دارند.
2) جوانان اعتقاد گريز:
در بر گيرنده جواناني است که به دليل نابساماني هاي موجود در محيط خانوادگي، آموزشي و اجتماعي از يک سو و نبود پرورش و آموزش درست، برخوردار نبودن از ديدگاه هاي انديشه اي و شناختي، برخورداري از امکانات مالي و رفاهي مهار نشده، اثرپذيري از تجددگرايي و رفاه زدگي، تهيدستي فرهنگي و شناختي در مقولههاي گوناگون،خودشيفتگي ناشي از پوچ گرايي فرهنگ خانواده و گروه همسالان، خود باختگي اعتقادي و انديشه، پذيرش ضد ارزش هاي طبقه اي و نابهنجاري هاي ديگر، بر گريبان جامعه و خانواده در آويخته اند. اينان همواره در تعليق فکري، روحي شخصيتي و رفتاري، بي آنکه ارزش زمان را دريافته باشند، صرفا رفاه پسندي خويش را معيار سرزنش طبقات اجتماعي جامعه مي دانند.
3) جوانان متزلزل:
در بر گيرنده جواناني است که در طبقههاي گوناگون (بالا، متوسط، پايين) وجود دارند.پيشينه اين گروه، نشانگر آن است که باورمندي مذهبي، ناشي از شرايط موجود در محيط خانه بوده است و با برخي از ارزش ها و اخلاقيات و معتقدات آشنايي داشته اند. از ديدگاه روان شناختي

، از شخصيتي متزلزل برخوردارند. آسيب پذيري آنان،ناشي از نفوذپذيري احساساتي، دنباله روي کامل و بدون بررسي از همسالان و حتي شخصيتهاي کاذب ذهني، نرمش ناپذيري، خواست غريزي، رايگان گذراندن زمان خود در برنامه بهره گيران آنان است.
عوامل دفع جوانان از نماز خصوصاً نماز جماعت
تنبلي و سستي، عدم استقلال فکري در مسائل اعتقادي و پيروي از محيط، دوستان

فاسد، نا آگاهي از فلسفه نماز و اهميت و جايگاه آن، محيط خانوادگي ناسالم، تربيت غير اسلامي، برخورد نامناسب در دوران کودکي از سوي متوليان امور فرهنگي، سلب توفيق ناشي از ارتکاب گناهان، ياس و نااميدي از رحمت خداوند، دنيازدگي، تضاد در گفتار و کردار بعضي از مبلغان ديني و مسلمان¬نماها، برنامه¬هاي موازي با نماز جماعت، اعتقاد به سخن «دلت پاک باشد، کافي است»، عدم اطّلاع از مسائل شرعي مانند چگونگي اقامه نماز و مقدمات آن، تغيير ارزش¬ها و الگوها در جامعه، شبهات بي پاسخ در ذهن جوان، نقشه¬هاي استعمار جواني، فقر، فساد و تبعيض در جامعه.

اگر بخواهيم به عوامل و راهکارهاي جذب جوانان به نماز جماعت اشاره کنيم، مي¬توانيم به اين عوامل اشاره کنيم؛ آگاهي از فلسفه نماز، تذکر آثار مفيد اقامه نماز، تذکر آثار شوم ترک نماز، اقامه¬ي نماز در کودکي و نوجواني، تشويق¬هاي کلامي و غير کلامي خصوصاً در موقعيت¬هاي احساسي، برگزاري جشن تکليف در خانه و مدرسه، شرکت در جلسه قرآني، سعي والدين در کسب روزي حلال، مساجد کارآمد و فعال در زمينه¬ي جذب جوانان به نماز، برگزاري نماز جماعت در مدارس، برخورد مناسب خانواده، برگزاري جلسات سخنراني و پرسش و پاسخ، همايش¬ها و مسابقات با محوريت نماز، ارتباط نزديک و صميمي نهادهاي فرهنگي و مبلغان ديني با جوانان، استفاده از فرهيختگان و شخصيت¬هاي برتر علمي، مذهبي و ورزشي جهت ترويج فرهنگ نماز، توليد و پخش کارهاي هنري با موضوع نماز از رسانه¬هاي جمعي، برگزاري تئاتر و برنامه¬هاي قصه-گويي در مکان‌هاي عمومي مانند پارک با محوريت نماز، تأليف کتاب‌هاي جذاب داستاني، تذکر

مربيان ورزشي در باشگاه¬ها، محوريت نماز در برنامه ريزي¬ها مانند برنامه مسابقات ورزشي، تشريح زندگاني دانشمندان مسلمان و تکريم شخصيت جوانان در ارتباط با اين قشر.
بعضي از آفات تبليغ نماز جماعت و جذب جوانان به اين مهم، عبارتند از: تبليغ با نيت غير الهي، استفاده نامناسب از تهديد و تشويق، تبليغ خشک و عدم توجه به ظرافت¬هاي روحي جوانان، تحميل انجام مستحبات نماز به کساني که تازه با نماز آشنا شده¬اند، برگزاري کنفرانس

¬ها و اجلاس¬هاي تشريفاتي در خصوص نماز و تعصب و تحکّم در تعليم مسائل ديني


عوامل بازدارنده در باورمندي جوانان به نماز:

عوامل متعددي در باورمندي جوانان نقش بازدارنده دارد که در زير به برخي از آنها اشاره ميشود، پر واضح است که بازدارندگي اين عوامل با يکديگر برابر نبوده و برخي تاثير بيشتر و تعدادي تاثير کمتري را دارا مي باشند.
1) نقش منفي محيط خانواده:
عوامل بازدارنده در محيط خانواده که به گونه اي در ارتباط با اقامه نماز است. ناشي از چند عامل عمده است که سازش گذراي دوره خردسالي را به نوعي ايستادگي و ناسازگاري روحي و رفتاري تبديل ميکند، اگر چه بحث اجزاي آن بسيار گسترده ونيازمند بررسي بيشتر ميباشد، اما به دليل محدوديت در زير اشاره اي مختصر به آنها خواهيم داشت:
الف) رفاه زدگي و تجدد:
در برخي از محيطهاي خانوادگي، پدر و مادر، يا داراي نقش انفعالي يا صريحا نقش بازدارنده دارند، اگر پدر و مادر در برابر فريضه نماز، بي تفاوت باشند يا آن را کاري عبث و بي نتيجه و ناسازگار با مسائل علمي روز بدانند، بي گمان آثار نامطلوبي در روحيه جوان بر جا ميگذارد که عامل مهمي براي ايستادگي دوباره در برابر ارزشها خواهد بود.
ب) عدم هماهنگي گفتار و کردار بزرگسالان:
وجود حالت دوگانگي انديشيدن، به دليل پيدايش دگرگوني هاي ذهني در جوان، همزمان با رويارويي با تناقصها و تضادهاي رفتاري و گفتاري والدين، موجب گسستن رشتههاي وابستگي اعتقادي مي شود.
ج) خودفتوايي:
بسياري از بزرگسالان اين گونه خانوادهها، خود نيز دچار فرافکني رفتاري، از راه توجيه گرايي آن به عنوان ابزار گريز از آگاهيهاي سطحي علم زدگي ميشوند. در اين حالت، ابزار توجيه به عاملي سيستماتيک براي توسل به اصالت عقل، اصالت انسان، بي نيازي ذات باريتعالي، بي خبري از جهان، خودگريزي، شيوه برخورد با تعارض ها و ناسازي ها و سرانجام، خود فتوايي تبديل ميشود.
د) بي توجهي والدين:
اگر کانون خانواده را مهمترين عامل در شکل گيري شخصيت جوانان بدانيم مسلم است که هر گونه برخورد و واکنشي نسبت به مسائل مذهبي و نماز تاثير مستقيمي در نحوه نگرش جوان به اين مسئله خواهد داشت، در برخي از خانوادهها، اوليا، خود به نماز اهميت نداده و اهميتي نيز به روي آوردن جوانان به نماز نخواهند داد.
در برخي ديگر، پدر و مادر عليرغم خواندن نماز نسبت به فرزندان خود بي تفاوت بوده و به امر پايبندي فرزندان به نماز هيچ وقعي نمي نهند.
به هرحال اين جوان که نسبت به ساير امور زندگي فردي و اجتماعي سربه زير و تسليم است. اهل نماز و ديانت نيست. اين بدان جهت است که والدين در آن امور تاکيد داشته اند اما در امور ديني اصراري به خرج نداده اند. مطمئنا اگر به بعد ديني آنها نيز توجه ميشد قطعا خللي در او مشاهده نمي شد.


2) نقش منفي محيط آموزشي:
از آنجا که زندگي اخلاقي جوان، بازتابي از نفوذ و تاثير محيط آموزشي بر رفتار اوست، هر گونه نقش راستين يا انفعالي و ناسازي محيط و تعيين کننده ايده گرايي و رفتاريابي نوجوان و جوان خواهد بود.
آنگاه که محيط آموزشي، بدون آگاهي و شناخت از بازتاب هاي درونگرايي و برونگرايي و ويژگي هاي دروني جوان، و به صرف بخشنامه، در شرايطي نابسامان و به اجبار، به نماز در مدرسه و اميد

دارد تا بهانه اي براي گزارش به مديران داشته باشند. ترديدي نمي توان داشت که ميزان وازدگي و بيزاري، گريز و انفعال، خود فتوايي و... چنان افزايش مييابد که سال هاي پياپي بايد تا کارشناسان و عالمان اسلامي با بکارگيري راهکارهاي جبراني مطالعه شده بکوشند تا با خنثي کردن اين گونه نقشهاي منفي، جوان را به مقطع بي تفاوتي اوليه برسانند.
3) نقش منفي مربيان ديني و پرورشي:
فطرت انسان، بسيار نرمش پذير است. به اين مفهوم که براي فرهنگ و محيط، از بين بردن کامل يا تضعيف تواناييهاي بالقوه ژنتيکي، کاري آسان است. از سويي، تواناييهاي بالقوه انسان در محيط نامطلوب و نامساعد، به آساني تباه يا نابود مي شود; مطالعه اجتماعي شور و هيجان مذهبي و گرايش جوانان به مذهب، نمايانگر آنست که اگر مذهب در راستاي درست آن قرار گيرد، جوان را شيفته و مجذوب ميکند.
نکته اي که مربيان ديني و پرورشي از آن غافل هستند و يا تخصص آن را ندارند. از اين رو، هر گ

ونه خشک انديشي ناآگاهانه و توجيه کننده هدف، بويژه در مورد ارزش هاي ديني، و بخصوص در مورد نماز، باز پس زدن احساس و خواست جوان است. هرچه ميزان پافشاري بر اينگونه الزام ها، نابخردانه شدت يابد، بنا به ويژگي ها و طبيعت و ماهيت جسمي - رواني جوان، ستيز گرايي و جدال و موضع گيري و حس خود درست بيني را در او تقويت خواهد کرد.
4) نقش منفي محيط اجتماعي:
ارضا نشدن نيازهاي آرماني و ارزشي جوان، يا ناشي از کردار و رفتار نابهنجار اوست و يا از نابساماني و نابهنجاري و تسامح موجود در جامعه سرچشمه ميگيرد. اگر چه ميتوان در شعار گفت که جامعه باز، جامعه اي است که با ارضاي نيازهاي اساسي انسان، به والاترين هدف هاي وي مجال بروز ميدهد، اما از يک سو، همه نيازها را نمي توان مشروع و بخردانه دانست و از سوي ديگر، ارزش هاي دگرگون شده و مفاهيم ارزشي در دوره جواني نيز مورد پرسش قرار ميگيرند. بنابراين آيا ميتوان الگوي بزرگسالي را بر جوان تحميل کرد ؟
5) نقش منفي برخي نهادهاي ارشادي جامعه:
هنگاميکه بزرگسالان، به جوان اجازه مخالفت کردن يا طرح پرسش ذهني خود را نمي دهند. در حقيقت او را از درک مفاهيم ضمني گوناگون، بي بهره ميسازند.
جوان از سن 14 سالگي، در زمان اجتهاد فطرت بسر مي برد; زيرا مباني اجتهاد و اظهار نظر در او رشد ميکند و به دنبال شناخت راه است. در اين حالت نبايد ابزار تقليد و تلقين را بکار گرفت. در اين سن او بايد طرف رايزني قرار گيرد تا حس مسووليت، واکاوي مساله و درک آنها در او بالنده شود. وي در اين دوره، اراده و تصميم گيري و رهبري محيط پيرامون را تمرين ميکند. دريغا که اين دو نيروي سازنده و ارشادي، هنوز بدون مطالعه ويژگي هاي گروه سني جوان و رها از شناخت فراگير آنان، بر اين باورند که آنچه خود پذيرفته اند و انجام مي دهند; جوان بايد بي چون و چرا بپذيرد و انجام دهد.
فرايند دگرگونيهاي دوران «بحران هاي من» در جوان، او را بر اين پندار ميکشاند که مبلغا

ن، رهبران و ارشاد کنندگان، از نابسامانيهاي او شادمان هستند.
روحانيت و نهادهاي ارشادي، گاه از ارزش هاي سنتي استفاده ميکنند و ارزش هاي پيش بيني نشده در جوان را ناديده مي گيرند يا نمي شناسند; ارزش هايي که به وسيله فرهنگ منتقل نمي شوند و شرايط زمان آنها را براي جوان جالب و داراي جاذبه ميسازد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید