بخشی از مقاله

رقص


رقصهاي فرهنگهاي پيش از مسيحيت
ريچارد كراوس
مي توان از روي قرائن و شوهاد گفت كه انسان ‌هاي پيش ازتاريخ نيز مي رقصيدند. ماركي داريم از نقاشيهاي غارهاي فرانسه كه قدمت آن به ده هزار سال پيش ميرسد موضوع آنها رقصهاي جنگي و شمني است. اما به سبب قلت شواهد از اين رقصها چندان آگاهي در دست نيست.
بر اساس آنچه از فرهنگهاي پيش از تاريخ در مراحل مختلف پيشسرفت( از لحاظ وسايل زندگي و ابزار و اسلحه) به دست آمده نشان ميدهد كه مي توان آنها را با قبايل بدوي امروزي جهان مقايسه كرد و همانند گرفت. بدين شيوه ميتوان دربارة رسوم و عادات و وسايل كشت و كار و زندگي و اجتماع و جنبه‌هاي گوناگون زندگي ايشان تا كنون به دست ما رسيده است متعلق است به فرهنگ بزرك مديترانه‌اي ك پيش از مسيحيت بوده است.


مردم باسيتاني كلده رقص را در مراحل آموزش به كار ميبردند ونيز ايشان را نخستين مردمي مي دانند كه به علم ستاره شناسي پر داختند و آن را به وسيله باله هايي سنبو ليك و علائمي مي آموختند. شاون مي نويسد كه بر روي دشت بشقاب گونه اي در بيرون يكي از بزرگترين شهرهاي ايشان مردم در روزي معين فراهم مي آمدند. هر فرد بالغي در پر ستشگاهي كه به نام ستاره اي كه در طالع او بود ودر زمان سيطره و چيرگي آن به جهان آمده بود مي رفت. آنگاه افراد با صفهاي خاص و حركات معيني همچنانكه سنجها و شيپورهاي مفرغي همراه داشتند به تقليد از گردش ستارگان و كودكان از ارتفاعات پيرامون به تماشا مي پرداختند1.


بسياري از اين عوامل پايكوپي با آنكه نمي توان ميان فرهنگ كلده و فرهنگ سرخ پوستان امريكاي شمالي و مركزي از نظر زمان و مكان مشابهتي يافت باز هماننديهايي در ساختمان اين رقصهاموجود است .
سومريان كهن از لحاظ موسيقي فرهنگي قوي داشتند و در هزاره سوم پيش از ميلاد اين مردم چنگ و ني و هار و طبل مي ساختند كه بعضي از آنها به بابليان و آشوريان به ارث رسيد .در سومر گونه اي رقص مقدس به شيو ه هاي گوناگون اجرا مي شد ،در يكي از اين شيوه ها گروهي خواننده با وقار خاصي راه مي افتادند و شايد دور مذبح مي گشتند و مطابق آهنگ مذهبي كه با فولت نواخته مي شد گام بر مي داشتند .در شيوه ديگري رقاصان در بر

ابر محراب يا شئ مقدس ديگري به عنوان پرستش به خاك مي افتادند .
در آشور قديم بسياري از آثار يافته شده كه مردان و زنان را در پايكوبي نشان ميدهد و چنين مي نمايد كه رقص در ميان ايشان رسمي ديني و نيز اجتماعي بوده است .گروههايي كه به رهبري مردان چنگ نوازگام بر مي داشتند كشيده شده است و چنين آمده است كه در برابر آتش افروزان و پر شعله عشتاروت بانو خداي باروري كه هر بهار مراسمي به افتخار آنبرگزار ميشد رقا صان بسيار مست از باده لعلگون با كاردها و دشنه به پيروي از آهنگ نواخته شده با طبلها و سنجها و ابواها2 خود را زخمي مي ساختند و پاره پاره مي كردند 3.در بابل نيز وجود رقصهاي پرستشگاهي تائيد شده است .در الواح آشور بانيپال آمده است كه در يك ضيافت مذهبي رقاصان به رقص حلقه پرداختند كه با موسيقي همراه بود و دور بت اعظم گشتند4.
رقص در مصر باستان
ولي در مصر قديم كه تمدني پديد آمد كه چهار هزار سال برپا ماند رقص نخستين بار به اوج شكوفايي رسيد و در بسياري آثار نقاشي ديواري و كنده كاري و در نوشته‌هاي هيروگلفف نمودار شده است.
فرهنگ مصري و بغرنج و پيچيده بود و در ستاره شناسي و هندسه و مجسمه سازي و معماري و مهندسي به درجات عالي رسييد و نخستين تمدني بود كه از پاپيروس ( كاغذ گونه) استفاده كرد و روش پارچه لافي را ابداع كزرد. همچنين طبقات اجتماع را پي افكند مشتمل برخاندان سلطنتي و كارگران و روستائيان و بندگان و زبقه پر نفوذ روحاني و دردورانهاي دودماني اخير دسته‌هاي نوازندگان حرفه‌اي.
شاون مي نويسئ در مصر كه روحانيان قدرت كامل داشتند، رقص وسيله عمده تظاهرات ديني شمرده ميشد. احكام پنهاني و از گونه اساطير مصري كه بر اساس طغيان سالانه رود نيل و فروكش كردن آن استوار بود( و مايه پديدار شدن اسانه رستاخيز و اعتقاد به زندگي پس از مرگ مي شد )
در رقصهاي سنبوليك نمايان مي گشت. در اين رقصها موضوع اساسي دين مصري كه بر كشته شدن و مثله شدن ازيريس و نهان ساختن اندامهاي او در بخشهاي سراسر اين جهان و به جستجو پرداختن خواهرش كه زن او نيز بود تا انها را بيابد و به خاك بسپارد قرار داشت « در پرستگاه‌ها به شيوه غم‌انگيز نمودار ميشد و بدينگونه به جوانان درس دين مي آموختند.»
در مصر قديم شيوه‌اي پر تفضيل وجود داشت كه پشتسرش با مرگ و رستاخيز و تولد نو آنچنانكه گفتيم بستگي داشن و اينها با بعضي شهرهاي مقدس بر حسب موضوع داستان ارتباط مي يافتند. بر مبناي اين رسوم رقاصان تعليم ديده كه مواره در انجام دادن آداب ديني مي رقصيدند پيدا نشدند. مقصود عمده ايشان همانا بر سر لطف آوردن خدايان و به صحنه آوردن جستجوي پيكر بي جان ازيريبس و رستاخيز او به وسيله رقص و موسيقي و سرود و آواز بود. اين رقصها با آداب مربوط به تخم افشاندن و كاشن و اشتن محصول بستگي فراوان داشت . كيرشتاين مي گويد كه هر سال نمايشنامه عرفاني يا غم انگيز مزبور در آبيدوس (6) در مراسم ديني اجرا مي شد و يك روحاني

يا رقاص درجه يكي همه قهرمان و كسان نمايش اين افسانه را مجسم مي ساخته. اين روحاني را گروهي بزرگ ازرقاصان در كار نمايش دسته جمعي كمك مي كردند(7).
رقصهاي ديني ديگر شامل جشنهاي سنتي بود كه به افتخار گاو آپيس كه از پر قدرت ترين خدايان مصري باشد برپا يشد. براي انجام دادن اين رسوم گاوي را برمي گزيدند در حوزه قدرتش كه آپيوم (8) خوانده مي شد پر م كشيدند و كاهناني يا مادينه كاهناني كه پرستار او بودند رقصهاي رازگونه انجام مي دادند و در آنها ماجراي خدايي كه گاو آپيس تصوير زنده او بود مجسم مي ساختند. در رژه‌هاي داخل و خارج پرستشگاه كه با رقص ستارگان بود كه توسط كاهنان در پرستشگاه اج

را ميشد بي حضور تماشاگر. اين آيين مانند رسوم مردم كهن كلده بر اساس حركات منظومه شمسي براي مصريان اهميت فوقالعاده داشت و آنان را متوجه تنظيم آبياري يكرد.
از آنجا كه ردم مصر سخت دربند موضوات زندگي و مرگ بودند و براي برانداختن مرگ با جاوداني ساختن پيكر بزرگان به خاك سپرده فوقالعاده كوشش ميكردند مراسم و آداب تدفين در نظر ايشان اهميتي فراوان داشت . به هنگام تدفين كسان برجسته و بزرگان مردي كه در نمودار ساختن مطالب با اشاره و اطوار مهارت داشت به لباس متوفي در مي آمد و روي خود را با ماسكي مي پوشانيد كه بسيار شبيه بصورت مرد در گذشته بود و پيشاپيش مشايعين جنازه راه مي افتاد. همچنانكه دسته سوگواران به پيش مي رفت رقص پانتوميم مي كرد تا كارهاي برجسته متوفي را در زندگي‌اش از آغاز تا انتها مجسم سازد.


اما اين گونه موضوعات تنها مضمون نمايشهاي رقص رقاصان مصري نبود. آنان به ورزش و آكروباسي و انواع مختلف تفريحات مي پرداختند و اركسترهاي پرسازي داشتند با سنجهاي برنجين و تنبورو آلات ستخواني و طبل و ني و قاشقك و وت و ديگر آلات سيمي و كوبي. دسته‌هاي زنان نوازنده و رقاص به پرستشگه وابسته بودند و خاندانهاي سلطنتي هم دسته‌هاي تفريحاتي خاص داشتند كه در روزهاي مقدس و در مجالس مهماني و جشن انجام وظيفه مي كردند. به بندگا رقص و موسيقي مي آموختند و در زمان دودمانهاي اخير طبقه‌اي حرفه‌اي از ايشان پديدار شد كه استقلال داشتند و نه بنده اشارف بودند و نه وابسته به پرستشگاه . كيرستاين مثلهايي از رقص مصري در دورانهاي مختلف به دست مي دهد:


اززمان نخستين دودمان ( در حدود 3000 پ . م) كدنه‌كاري چوبي مانده است كه سمتي شاه(9) را هنگام رقص به همراه موسيقي حاصل از آلات ساده نشان مي دهد.
ماموري از طرف آساشاه (10) ( در حدود 2400 پ.م) از سرزمين دوردست يك رقاص كوتوله آورد كه ردم مصر او را از جهان ارواح مي پنداشتند . اين گونه رقاصان كه كار دلقك و شوخ طبعان را ميكردند خواه بسيار داشتند و يك مجسمه كوچك عاج از يك كوتوله به هنگام رقص در موز مرو پولتين نيويورك از 1950 پ. م مظبوط است.
نقشهاي برجته ديواري در غزه ( در حدود 1580 – 1150 پ .) دختران تنبور به دست و قاشقك نواز را نشان مي دهد كه با انگشت حركاتي مفهوم دار مي كنند(11). اندك اندك عادت بر اين جاري شد كه رقص حرفه‌اي و شغلي شود و در مهمانيهاي خصوصي شام رقاصان را دوت مي كردند. باآنكه طبقات بالا زماني رقص ميكردند كم كم دست از آن برداشتند و آن را به بندگان يا رقاصان

مزدو.ر بساير ماهر واگذاشتند . به گفته كورت زاخس هيچ يك از « تصاوير رقص يا آثار نوشته خبري از يك رقص حقيقي اجتماعي نمي دهد» كه در آن اشراف شركت داشته باشند. اما رقص به عنوان تفريح همچنان براي همه طبقات محبوب ماند. در زمن دودمانهاي اخير در شهرهاي بزرگ مانند ممفيس يا اسكندريه گروههاي كوچكي از بازيگران دوره گرد صامت كه با اشاره اطوار سخن مي گفتند و اكروباتها در ميدانهاي عمومي بي مقدمه و ارتجالاً به دادن نمايش مي پرداختند.


رقص مصر باستان از روي واقعيت چگونه بود ؟ بسبب شيوة ساده تجسم شكلها در نقشهاي برجسته و نقاشي نميتوان به آساني پي برد كه كيفيت اداها و اطورهاي رقاصان چگونه چگونه بوده است. اما چنين نمي ناميد كه حركات از حالت و حركات مختلف رقص به خط هيروگلف بر جاي مانده است. بعضي حركات نمودار معلق زني در هوا است و يك نقش برجسته ديواري از 1500 پ .م گويا حركتي آكروباسي مانند فرو افتادن و معلق زدن و مانند آنها بسيار رايج بود. رقاصان گاهي تنها و گاهي درگروههاي دو يا سه نفري مي رقصيدند و كمتر با گروههاي بزرگتري هنر نمايي مي كردند.
اكنون ببينيم كه تاثير مصر در گسترش رقص چه بوده است. بيگمان تثير مصر در رقص در حدود قلمرو آنچه در مذهب و دين جرا مي شد و آنچه درميان مردم يا دربارها براي تفريح خاطر كسان معمول مي گشت محدود بود. وسعت و گوناگوني حركات رقص و نيز پديدار شدن طبقة رقاص درسازمان اجتماعي روزافزون مصر نيز اهميت دارد. شك نيست كه مصر با پراكنده ساختن فرهنگ خويش درسراسر مديترانه اثر فراواني در رقص داشت. حتي در ماوراي مديترانه در قادسي هم رقص مصري رواج يافت. هاولاك اليس مي نويسد:
نيل وقادوسي بدينگونه دو مركز رقص كهن بودند و مارشال (12) از هر دو اين مراكز بدان س

بب ك رقاص به روم صادر مي كردند ياد مي كند(13).
رقص در ميان عبرانيان باستان
در عين اينكه از عبرانيان باستان نه نقش برجسته ديواري مانده و نه نقاشي ديواري، بسياري اشارت به رقص ر عهد عتيق وجود آن را در ميان ايشان مسلم مي دارد. وجود اشارات فراوان در كتاب مقدس نشان مي دهد كه رقص بسيار مورد احترام بوده است و معمولا در جشنها و پيروزيها از آن بهره مي گرفتند:
« و داود با تمامي قدرت خود بحضور خداوند، رقص ميكرد.» ( كتاب دوم سموئيل 6 آيه 14)
« آنگاه باكرها برقص شادي خواهند كرد.»( ارميا بابا 31 آيه 13).
« نام او را با رقص تسبيح بخواند. با بربط و عود وا را بسرايند.» ( مزمور 149، آيه3).
در سراسر كتاب مقدس از اين گونه شاشارات فراوان است. هنگامي كه پسر مسرف به خانه باز ميگردد او را با « موسيقي و رقص» خوش آمد گفتند تا نشانه‌اي باشد از آتشي و خوشي. چون

داود جليات را كشت چنين آمده است كه « آيا اين داوود پادشاه اين سرزمين نيست؟ آيا آنان براي يكديگر رقصان دربارة او نمي خواند و نمي گفتند كه سائول هزارها كشت ولي داود دهها هزارها؟ » در سفر خروج آمده است كه پس از گدشتن ازدرياي سرخ زنان و از جمله مريم نبيه خواهر هارون دف به دست رقصيدند. پس از پيروزي بسمه(14) بر هولو فرتس چنين آمده است كه بر سر بسمه و كنيزانش حلقة زيتون گذاشتند و « او در پيشاپيش مردم رقصان مي رفت و زنان به دنبالش

ميامدند.» و چون اسرائيل از دشمنان و جنگ و اسارت اندوهناك شد چنين آمده است كه « شاد

ي دل ما منقطع ده و رقص ما به سوگواري تبديل گشته است.»
رقصهايي كه يهوديان روزگار كهن مي كردند چگونه بود؟
چند گونه از آها در عهد عتيق توصيف كرده است. يكي رقص داير‌وار يا حلقه‌اي كه رقصيب استن در پيرامكون گوساله زرين در سفر خروج باب 33 آيه‌هاي 6 و 19 آمده است . در عباراتي آمده است كه چگونه دواد تابوت خداوند را به شهر خويش با دسته‌اي شادي كنان برد. درراه جاي به جاي مي ايستاد تا قرباني بگذارند و با تمامي دل در برابر خداوند و تابوتش برقصد.
رقصهاي ديگري چون رقص جهش و چرخش كه غالبا در جشنها اجرا نيشد توصيف شده است. در عبارات ديگري هم از رقص براي خدمت الهي و روحاني ياد شده است. گو اينكه دراحكام موسي هيچ اشاره‌اي به موسيقي براي خدا نشده است.
شايد نخستين عبرانيان سخت تاثير دين و رسوم پرستشگاهي مصريان درزمان چهار صد سالي كه در آنجا بودند قرار گرفته باشند به راستي كه رسوم و آيين يهود هر گاه كه آن مردم در ميان مردمي قرار مي گرفتند كه رقص را در رستش از اهم واجبات ميدانسته زنده مي گشت . سندري و نورتون مي نويسند:
در هر دو اين رقصهاي دسته جمعي به هنگام راه رفتن همچون آيين ديني تلقي ميشد. جشنهاي ملي همه شامل رقص بود. جشن برداشت محصول را اين هر دو ملت با رقصهاي وفور نعمت و فراواني برگزار مي كردند و كشاورزان اسرائيل مانند كشاورزان مصري با شاخه‌هاي خرما و بيدمي رقصيدند… حتي اعتقاد مصرين كه خدايان نيز خود در رقصها شركت مي كنند در افكار يهود نظايري دارد…(15)


سندري و نورتون براي نمودار ساختن ينكه عبرانيان باستان به هر بهانه‌اي چه مقتضيات زندگي روزانه و چه مواقع مهم و برجسته اجتماعي ميرقصيدند گويند كه عبرانيان براي رقص دوازده واژه داشتند.
اما لغت عبري كه بسيار به كار مي رفته عبارت بود از Hul يا Hil‌ ‌به معني « چرخيدن» . زاخس اين را به عني » گشتن» تعبير مي كند كه هم به معني گردش دادن شمشير است دايره‌وار و هم به معني گردباد است. از اين واژه لغتMahalia است يا به قول مردمان امروزي Mahalia است كه نامي است براي دختران). دست كم دو مزور در مطلع خويش دستوري براي رقص دارند. لفظ جالب توجه ديگر Pasah است كه به دو معني آمده است ، يكي « گذشتن» و ديگري « دست نزدن» ( Pesah همانا عيد فصح است) و « شليدن» يا « رقص به گام شلان» . بعضي از دانشمندان كتاب مقدس چنين انديشيده‌اند كه نام عيد فصح شايد از رقص بود.


كه با گام و شيوه شلان مي كردند و دراوايل بهار كه از كهن ترين جشنهاي عبرانيان انجام داده مي شده است.
گذشته از آيين راه‌پيمايي دسته جمعي يا رقص يا رقصهايي چرخشي و دايره وار يا رقصهاي جشنم از رقص در موارد ديگري بهم گرفته ميشدكه بعضي از آنها در سراسر تاريخ يهود به كار آمده و باقي مانده است . در روزگار پيشين رقصهاي عروسي انجام داه ميشد و صدها سال بعد درقرون وسطي هم رسم بر اين بود كه طرف عروس تا حجله زفاف برقصند. حتي رابيها و روحانيون پروقار و سنگين هم در مراسم عروسي با شادي مي رقصيدندو شاخه‌هاي زيتون به دست مي گرفتند.با آنكه رقصهاي مختلط درفرهنگهاي بت پرستان عمومي بود ولي عبرانيان زن و مرد را از هم به هنگام ر

قص ديني جدا مي كردند.رابيهاي قرون وسطي تنها به كشساني كه بسيار خويشي نزديك داشتند ( مانند شوهر و زن و برادر و خواهر و پدر و دختر) اجازه رقصيدن با هم را مي دادند. در اين دورانهاي اخير در اروپاي شرقي يهود بسيار متعصب فقط اجازه مي دادند كه مردان در بعضي از رسوم مذهبي برقصند.
با آنكه در عهد عتيق يادي از رقصهاي سوگواري و به خاك سپردن نشده چه بسا كه اين رقصها

را يهود رذوزگار باستان داشته‌اند. بي‌گمان آنها را به روش مصريان با ديگر مردم پيرامون انجام داده‌اند.
حتي درميان يهود اسپانيا و پرتاقل هنوز آيين خاك سپردن با گذاشتن تابوت بر زمين و سرودن دعا رايج است كه دليل است بر اينكه يادگاري است از رقصهاي راهپيمايي همراه با رقص به هنگام تشييع جناز .
بدينگونه ملاحظه مي فرماييد كه عبرانيان باستان دلبستگي و احترامي براي رقص داشتند. اما بعضي محرمات كم كم ظهور كرد. در احكام موسي ازرقص ذكري نشده است. مردان و زنان دربعضي رقصها اجازه شركت با هم نداشتند. سرانجام بايد گفت كه ميان رقصهاي مقدس و آنها كه به رسوم و آيين بت پرستان بود ( آنچنانكه رقص گرداگ گوساله زرين چنين بود)، به تميز و تشخيص قايل شدند. اين تشخيص و جدايي كه به دست يهود صدر اول كه از نخستين گروندگان به توحيد بودند صورت گرفت توسط مسيحيان در قرون بعد سخت‌تر و شديدتر گشت.
رقص در يونان باستان
يونانيان قديم هم مانند مصريان و عبرانيان احترام فراواني به رقص مي گذاشتند. درباره قدمت آن فرضيه‌هايي بيان مي داشتند و آن را از الهامات الهي ميدانستند. به نظر آنان چنين مي رسيد كه ستارگان و سيارات در آسمان گونه‌اي رقص كيهاني و افلاكي مي كنند و به راستي كه اورنيا(16) ارباب و انواع ستاره‌شناسي از موزه‌ها (17) و حامي و پشتيبان رقص بود. لاولر مي گويد كه به زعم يونانيان خدايان پدر رقص بودند و همه الهامات و نبوتهاشان درادب و هنر به صورت رقص نمودار شده است در كتاب نواميس(18) افلاطون آمده است كه رقص نخست ازخواهش و ميل جوانان به جنباندن تن براي ابراز هيجان و شور به ويژه شادي و طرب آغاز شد. سپس افلاطون مي گويد كه احساس آرموني و ضرب و ريتم پديدار مي سازد هديه خاص خداوندان و مزها است(19).
يونانيان رقص را واقعاً يك پديده مجزا و جداگانه نمي ديدند. آن را بسياري انواع بروزات هيجاني يكي ميدانستند. بنابراين لغت orcheisthai كه به رقصيدن ترجه مي شود در واقع به معني حركات آهنگين است اعم از حركت پا و دست و سر و چشم و سرتاسر تن و حتي به معني راهپيمايي

و بازي و شعبده‌بازي و پرش و آكروباسي آمده است. همچنانكه رقاصا مصري آكگروبات هم بودند. لغت ديگر يوناني Mousike يعني « هنرموزها» متضمن موسيقي و شعر و رقص بود كه به نظر يونانيان قديم اينها همه اجزاي يك واحد شمرده مي شدند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید