بخشی از مقاله
روش های تدریس
تدريس يک مفهوم
يک مفهوم،مجموعه اي ازموضوعات ياحوادثي است که درخصوصيات و نام مشترک،سهيم هستند.کلارک توصيه ميکند که آموزش مفهومي بايد پيرامون چهار عنصر تعريف، مثال، غيرمثال و مقايسه ساختار داده شود. اينگونه است که هميشه زمان تدريس مفاهيم، يک تعريف و مثالهايي از آن مفهوم همچنين اگر ممکن باشد غيرمثالها و مقايسه هايي ارائه مي گردد.
تعريف مفاهيم:
يک تعريف، بيان ويژگيهاي اساسي مطابق با مفهوم است (کلارک 1999)
دادن يک تعريف خوب ممکن است آسان نباشد مخصوصاً وقتي متخصص تکنيکي با مفهومي که شخص سوم واقعاً ويژگيهاي کليدي را در نظر ميگيرد آشنا باشد.
براي مثال، تعريف صندلي «احتمالاً» قسمتي (جزئي) از لوازم و اسباب.اثاثيه با يک نشيمنگاه براي يک نفر و يک پشتي ميباشد. براساس اين تعريف شما ميتوانيد بگوئيد، لوازمي با بيش از يک نشيمنگاه نبايد صندلي ناميده شوند.
مثال و غيرمثال مفاهيم :
يک مثال نمونه واقعي مفهوم است (کلارک 1999). بعداز ارائه تعريف، مفهوم بوسيله ارائه مثالها عيني تر خواهد شد.
يک مثال خوب، تعريف را بوسيله ارائه ويژگيهاي مفهوم عيني خواهد کرد.
برعکس، يک غيرمثال، نمونه اي از يک مفهوم تقريباً مرتبط است که ميتواند با مفهوم درس قاطي شود. زماني که يادگيرندگان بتوانند تفاوت بين مثال و غيرمثال را بگوئيد آنها مفهوم را فهميده اند.
انتخاب انواع مختلف مثال و غيرمثال بسيار با اهميت است. گربه و صندلي براي مفهوم سگ، غيرمثال ميباشند. کاربرد گربه بيشتر از صندلي به درک مفهوم «سگ» کمک ميکند. به جز «چهارپا» مفهوم صندلي و سگ ويژگيهاي مشترکي ندارند.
يک غيرمثال خوب، مفهومي است که ويژگيهايي به صورت مجزا با آن ويژگيها همخواني دارند و ميتوانند بالقوه با مثالهاي مفهوم قاطي شوند.
مقايسه (قياس) مفاهيم:
يک مقايسه، ارائه مجددي است که با قالب و عملکرد يک مفهوم مطابقت دارد اما از جهات ديگر متفاوت است، براي مثال زمان تدريس «کسرها» براي مقايسه مفهوم، تصوير تقسيم شده يک شيريني بکار برده ميشود. معلم معمولاً نشان ميدهد که چطور شيريني ميتواند به يک دوم و بعد يک چهارم و الي آخر بريده شود. يک مقايسه مؤثر، مشابه چيزي خواهد بود که دقيقاً عملکردهاي حساس و ويژگيهاي مفهوم موردنظر را ارائه ميکند.
نتيجه:
زمان تدريس يک مفهوم، معلم بايد تعريف، يک مثال، يک غيرمثال و يک مقايسه از مفهوم که به ادراک يادگيرنده از مفهوم کمک ميکند ارائه نمايد.
روشهاي تدريس
الگوها و روشهاي تدريس
در اين جلسه ما بحثي را در مورد الگوها و روشهاي تدريس خواهيم داشت.
الگوها را معادل لغت انگليسي معادل روش را مقابل لغت «متوزمن» بكار ميبريم .عملكرد ما و رفتار ما معمولاً تحت تأُثير باورهاي ماست. اگر به عنوان علميترش كنيم ميگويم، رفتارها تحت تأثير نظريه هايي كه در ذهن ما هست وما آن را پذيرفتيم .
بنابراين نظراتي كه رفتار من را ميسازد .اما رفتار من اگر قبلاز اينكه ساخته بشود ما يك قلبي برايش انتخاب ميكنم يا يك چهارچوبي،آن چارچوب را « الگو » ميگويم.
بنابراين منبع و منشأ الگو نظريه است – نظريه هاي محتلف الگوههاي مختلف ميسازند. بهمين دليل در نظامهاي آمورشي در تدريس و يادگيري الگوهاي متعددي داريم زيرا نظريه هاي مختلفي داريم.
الگو چيست؟ يا هادلنر چيست؟ يك نمونه كوچك از يك شي يا فرآيند يا مجموعه برزگ، اما آن شئي كوچك بايد حداكثر ويژگيهاي آن شئي برزگ را داشته باشد؟
مثال شما ميخواهيد سلولهاي يك گياهي را مورد مطالعه قرار ميدهيد نميتوانيد كل آن گياه را زير ميكروسكوپ بگيريد .يك برش ميدهيم از آن ميگوئيم نمونه از سلولها.
يا فرض كنيد حتي اگر بافت سلول را ميخواهيد مطالعه كنيد يك برش از آن را مطالعه ميكنيم .
اگر بخواهيم آب رودخانه را آزمايش كنيم چقدر آلوده است.نمونه ار آن را بررسي ميكنيم ميگوييم: « مدل همان نمونه و الگو » است.
در خياطي هم وقتي ما ميگوييم الگوي خياطي يعني يك نمونه يك چارچوبي كه نمونه كار را براي من مشخص كند. ممكن است بهترين نباشد .
اما اين را بايد بدانيم كه وقتي من ميگويم نمونهاي از كار را ميخواهم در آزمايشگاه كار كنم . اين نمونه بايد ويژگي كامل آب رودخانه را داشته باشد. نميتوانم از يك جا بردارم بايد از جاهاي مختلفي بردارم ، بنابراين اگر من يك الگو تدريس يا چارچوبي را با رضايت انتخاب كردم. اين چارچوب بايد نماينده آن نظريه يا آن يافته هاي علمي يا آن مجموعه بزرگي كه من ميخواهم براساس آن حركت كنم داشته باشد. بايد ويژگي آن را داشته باشد.
با اين نگاه به الگو، پس الگو عامتر از تدريش است .تدريس فعاليتي است كه در داخل يك الگو صورت ميگيرد.
آن الگو و چارچوب نوع فعاليت من رايا متدلوژي تكنيكهاي مرا مشخص ميكند در فرآنيد آموزش ما الگوهاي متعددي داريم . سعي ميكنم تا از اين الگوها را اشاره بكنم .
عزيزان را رجوع ميدهم به انواع كتابهاي روانشناسي تدريسي يا تربيتي و نمونه آن :
1. يكي از الگوهايي كه معمولاً در بعضي از كتابهاي روانشناسي تربيتي و پرورشي آمده است الگوي عمومي تدريس يعني اكثر روانشناساان و متخصصان نظم و تربيت اين الگو را توصيه ميكنند .
حالااين الگو چيست ؟ داراي 5 مرحله است. توجيه ميكنم كه اين مرحله را معلمين در نظر داشته باشند.
گام اول : در اين الگو تعيين هدفهاي تدريس است ما به عنوان معلم وقتي وارد كلاس ميخواهيد وارد بشود مشخص كندهدف چيست وچه تغييري ميخواهيد ايجاد كنيد .
گام دوم: هدف شان مشخص نشد رفتار ورودي را مشخص كند رفتار ورودي يعني چه؟ پيش دانسته هاي فردي يا پيش نيازهاي علمي فرد در آن زمنيه كه ميخواهيد تدريس كنيد.
چرا باز براساس بحث ارتباط. اگر بخواهيم ارتباط را برقرار كنيم بايد نكات مشترك را با فرد مورد توجه قرار بدهيم . همين هدف من مشخص است. پايه علمي فرد مشخص است، ميآيم روش و وسايل تدريس را پيش بيني ميكنم ، چه ابزار و متدلوژي ميخواهم بكار ببرم بعد از مشخص كاردن آنها سازماندهي شرايط و موقعيت ميپردازيم . اين ابزار وم محتوايي كه در اختيار من است .
چه جوري سازماندهي كنم چه جوري طراحي كنم كه بتوانم سريعتر به هدف برسم.
وقتي سازماندهي كردم وموقعيت را مشخص كردم إر واقع دارم اجرا ميكنم چون در تعريف تدريس اشاره شد تدريس يعني ايجاد شرايط تعيير براي شاگرد. آن هم با برنامهريزي منظم سيستماتيك. اينجا اجراي سازماندهي شرايط را همان اجراء و منظم و مرتب كردن مجموعه عناصري كه لازمه رسيدن به هدف باشد.نكته آخر ارزشيابي است. من بايد ببينم عملكرد خودم را، كه آنچه را مد نظر داشتم رسيدم يا نه اين يك الگو است.
اگر اين الگو شما قبل از ورود به كلاس انجام دهيد اسم آن را طراحي ميگزاريم بهرحال يك ار روشهاي طراحي است. بنابراين يك چارچوبي تعيين هدف، تعيين هدفهاي ورودي. روشها. متدلوژي وسايل و ابزار يك معلم در هر درس يا هر شرايط يا هر شيوهاي كه خود ميخواهد اين عناصر اصلي را توجه كنيد . اين را ميگوييم يك الگوي عمومي تدريس كه مخصوصاً در شيوهاي طراحي ما در اول كتابها، فعاليتها، خيلي مطرح شده و انشاءا... در شيوهاي آموزشي در طرح درسنويسي اشاره خواهم كرد .
اما در كنار اين، عرض كردم همه الگوها، فرصت نيست بحث شود.من دو الگو را كه تقريباً دو نگاه متفاوت را مورد بررسي قرار ميدهيد موردبررسي قرار خواهم داد.
يكي الگوي پيش سازمان دهنده ياادونس ارگانيز ، ديگري الگوي حل مسأله يكي ناظر برمعلم محور بودن فعاليت است و ديگري ناظر بر دانش آموز محور بودن دو نگاه و دو نظريه هست. ابتدا الگوي پيش سازمان دهنده ما گاهي بحث از لغت پيش سازمان دهنده ميكنيم، توي ذهن معلم ما تداعي ميشود .
پيش سازمان دهنده بعني معلم ، بله معلم هم سازمان دهنده هست ولي در اينجا پيش سازمان دهنده به فرد اطلاق نميشود فرض ميكنيم ميخواهيم تدريس كنيم بقول آقاي « آزوند» اگر در فرآيند تدريس جوري عمل كنيم كه اطلاعات ؟؟؟ ارتباط پيدا كند با ساخت شناختي ما يا اطلاعات قبلي ،يادگيري معنا دار ميشود، فرد ميفهم
د دروني ميشود اين اطلاعات برايش از همين مفهوم آزوند استنباط كردند اين الگو را ساختند.
پس پيش سازمان دهنده فرد نيست بلكه يك مفهوم كلي است كه در ابتداي تدريس ساخته و بكار گرفته ميشود تا زمينه را مساعد كند براي پيوند اطلاعات جديد من با اظلاعات گذشته .
به آن مفهوم كلي كه پيوند ميدهد مفهوم جديد را با مفهوم گذشته ميگويم پيش سازمان دهند.
پس پيش سازمان دهنده مفاهيم كلي است كه در ابتدا تدريس مطرح ميشود تا اطلاعات جديد را به اطلاعات گذشته ربط دهد.
سؤال : منظور دانشآموز است ؟ بله دانش جديد را با ساخت شناختي ما با گامي اين كلمه ساخت شناختي در بعضي از كتابي ممكن است براي معلمين ما يك مقدار نا آشنا باشد.
ما وقتي ميگويم ساخت شناختي .مجموعه دانش كه در زمينه يك علم در ذهن من است.
مجموعه اطلاعاتي كه من در ذهن در درس رياضي دارم ساخت شناختي من است.
مجموعه اطلاعاتي كه در ذهن من درستي است ميشود ساخت شناختي من.
مسلم است سخت شناختي يك فرد و ديگر فرق كند. آرزول ميگويد. اگر مفاهيم جديد شنختي با ساخت شناختي ارتباط برقرار كند يادگيري معنا دارد صورت ميگيرد هر گاه اطلاعات جديدمن جاي بگيرد و متصل شود با اطلاعات گذشته من، يادگيري براي من معنا دارد. اگر مفهوم و مبحثي را به عنوان معلم ارائه بدهيد همان زمينه مشترك، اگر شاگرد در ذهن شخصي خود و حافظه خود اطلاعات كافي نداشنه باشد ممكن است مفهوم و ادراك نكند من اينجا واقعتي را بگويم. ما خدمت سربازي انجام ميداديم. دوستي داشتيم .
ايشان ديپلم گرفته بود ولي مال منطقهاي بود كه در آنجا برف نميآيد. اولين باري بود در آن پادگان برف آمده بودوي ايستاده بود برف را نگاه ميكرد. وقتي به او گفتم برف نديدي گفت نه.
گفتم : برف نديدي اما توي كتاب هم نخواندي ؟
گفت من فكر ميكردم قالبهاي شما كه در شهر من ميفروختند آنها برف است. آن موقع تلويزيون نبود!
وقتي راديو اعلام ميكرد در آنجا بيست سانت برف آمد. توي ذهن من ميآمد. خدايا چرا اين خانه ها را خراب نميكند.
همين حالا در كتابهاي ما بسياري از مفاهيم را حفظ ميكنم ولي براي من معنادار نيست فقط حفظ كردم. سالها بعد متوجه ميشوم آنچه را معلم ميگفت چه بود ... بنابراين در اين الگو من بايد در ابتداي تدريس توجه كنم.
مثل ملاتي كه بناها روي آجر ميگذارد تا بيقه آجرها به آن بچسبند. من بايد يك مفهوم كلي را مطرح كنم تا اطلاعات جديد من به اطلاعات گذشته من وصل شود . معنا دار شود .
حافظه كوتاه مدت اگر تمرين نشود تكرار نشود بلافاصله از بين ميرود. بهمين دليل به حافظه بلند مدت يعني خزانه اطلاعات ذخيره شده است اشاره كردم.
ويژگيهاي الگوهاي پيش سازمان دهنده :
الگوهاي پيش سارمان دهنده ببينيم چه ويژگيهايي دارد و چه مراحلي را بايد طي كنم .
اگر ميخواهم تدريس كنم و روشي را بكار ببرم چه مراحلي را بايد طي كنم. سؤال آيا عناصر ندارد؟ چرا عناصر آن همان مراحل است.آن مراحل راعناصر ميگويم. چون يك مقدار عمليتر است. چون آن الگو بيشتر در طراحي استفاده ميشود اما در الگوي پيش سازماني بيشتر يك الگوي اجرايي است. بهمين دليل مراحل اجرا ميگويم.
اولين مرحله اجرااست من چگونه بايد اين الگو را در كلاس اجرا كنم براساس مفاهيمي كه اشاره كرديم. پس يك معلم اولين گامش ارائه مفهوم كلي است. يك مفهوم عام است كه بستر و زمينه را براي همه فراهم ميكند. گام دوم مفهوم جديد بعد از اين كه اينجا اين مفهوم و يا آن قسمت بهم پيوند ميخورد با آن مفهوم كلي .بعد از اينكه مفهوم جديد ارائه داد مثالها و تمرينها را انجام ميدهد.
وقتي تمرينها را حل كرد. مثالها را مشحص كرد ميآيد. اين را پيوند ميدهد به عنوان يك ساخت هماهنگ و منسجم تا در ذهن شاگرد جاي بگيرد .
اما الگوي ديگر. مفهوم ديگري كه در انيجا وجود دارد كنش و واكنش معلم و شاگرد است هميشه استخضار داريد كه ارتباط يك طرفه است. يعني انتقال اطلاعات از سوي معلم به شاگرد است نه از دانشآموز به معلم .
روابط ميان گروهي چيست ؟ آيا خود دانشآموزان در درون فعاليت كلاس با هم ارتباط دارند. نه خير، مثل همين كس رديف نشستند و همه به معلم كه منبع فيض است نگاه ميكنند .
نكته سوم: منابع و شرايط چيست؟ موقعيت يادگيري چيست؟ موقعيت يادگيري منحصر ميشود به كلاس درس و معلم و منبع آن شما و هم معلم و كتاب درس است.شما از همين جا ميتوانيدمطالب و محاسن اين روش راه معلم مدار است . شاگرد را كمتر تجربه و فعاليت ميكنند.
در مقابل اين الگوي ديگري است الگوي حل مسأله.
در الگوي حل مسأله معلم به هيچ وجه معلم مستقيماً اطلاعات را در اختيار بچه ها قرار نميدهد.بلكه شرايط و موقعيت پيش ميآيد كه سؤال براي بچه ها بوجود ميآيد يعني طرح مسأله ميكند در طرح مسأله بايد دقت كند پيش نياز و مباني علم شاگرد بايد مورد توجه قرار گيرد.
چون اگر من مسألهاي را مطرح كنم و آن نتواند شناخت كافي از آن مسأله داشته باشد قادر به ادامه تحقيق و مطالعه در مورد آن نخواهد بود بنابراين اولين گام در الگوي حل مسأله. گفتم معلم مستقيماً اطلاعات را در اختيار بجه ها قرار نميدهد طرح مسأله است.
وقتي مسأله مطرح شد و سؤال در ذهن بچه ها طرح شد .كنجكاوي بايداور هدايت كنيم به جمعآوري اوليه اطلاعات برود مطالعه كند.
يا حداقل جلسهاي در كلاس بحث ميگذرانيم كه چرا اين مسأله ايجاد شد. اطلاعات مقدمات
ي را بايد بدست بياورد و در مراحل سوم بايدفرضيه سازي كند و راه حل احتمالي را بررسي كند.
چرا ما ميگوييم اطلاعات مقدماتي را بايد بدست بيآوريم .تا من اشراف و آگاهي كلي نداشته باشم نميتوانم راه حل براي آن پيش بيني كنم.
سؤال حضار :
در مورد جمع آوري اوليه اطلاعات اوليه كه فرموديد.
حتماً اطلاعاتي كه ميگيرند بايداز منبع كتاب باشد يا هر منبعي ديگري؟ نه خير از هر منبعي ميتواند در اين الگو منابع و شرايط محدود به كتاب نسبت چون حالت پژوهش و تعميق دارد.
در فرضيه .فرضيه راه حلهاي احتمال ، علمي است براي مسأله ايجاد نشدكه هنوز صحت و سقم آن مشخض نيست .بعداز اينكه فرضيه ها تجزيه و تحليل قرار گرفت ومورد تأييد و راهنمايي معلم قرار گرفت. آزمايش فرضيه ممكن است در علوم تجربي در آزمايشگاه كار شود. در يك علم ديگر وارد كتابخانه شود و كار كند. يا در بستر اجتماعي مطالعات را انجام بدهد. شيوه ها و متدلوژي فرق ميكند اما او بايد برود.
اين بار دقيقتر و منسجم تر بايداطلاعات را جمع آوري كند.
وقتي اطلاعات جمعآوري شده دسته بندي ، تجزيه و تحليل و بعد نتيجهگيري صورت ميگيرد. خوب دقت كنيد در الگوي اول معلم بود كه اطلاعات ميداد در الگوي دومي معلم راهنمايي ميكند و شاگرد است كه اطلاعات را به معلم ميدهد. شاگرد است كه تحليل و نتيجهگيري وبعد به معلم برميگرداند .
بنابراين كنش و واكنش معلم و شاگرد يك ظرفيت متمايل است و حتي در برخي از پروژه ها ما هم جزء گروه است. گاهي ناظر و سرپرست است . بهر حال يك ارتباط دو جانبه وجود دارد . كنش و واكنش شاگردان ، بله من ميتوانم در اين شيوه بچه ها را فردي وادار به پژوهش بكنيم . گروهي عمل كنند.
كاملاً بچه ها ميتوانند بايكديگر ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. ديگري رديفي نيست. بچه ها باهم كار ميكنند باهم آزمايش ميكنند . دقيقاً مثل كار آزمايشگاهي.
منابع كه اشاره كردم . منايع منحصر به كتاب نيست از هر كتابي از هر فردي ار هر موقعيتي ميتوانند براي كسب اطلاعات استفاده كنند. ملاحظه ميفرمائيد در الگوي اول شاگرداطلاعات معنادار را يادميگيرد. اما در الگوي دومي علاوه بر مفاهيم، اطلاعات روش مطالعه را ياد ميگيرد و فعاليت نسبت به الگوي اول.
البته هر كدام از الگوها مشكلات و معايب و محاسن خاص خودشان را دارند. در الگوي دومي ما معلم كار آمد ميخواهيم كه خودش كارمحقق باشد امكانات راميخواهيم از همه تسخر شد. در زمان بسته معين شد.
اين روش سخت است بايد زمان را آزاد گذاشت. چون دانشجو ؟ در آن فاصله تعيين شده نتواند كارهايش را ارائه بدهد.
روشهاي سنتي تدريس
ما ضمن معرفي دو تا الگو كه اشاره كرديم هر كدام ويژگي خاص خودشان را ندارند و هركدام معايب و محاسن خاص خود را دارند.
الگوي پيش سازمان يافته معلم مدار است . و شاگردان چندان اختياري ندارند معمولاً بچه ها رديف مينشينند.
تعامل در كلاس كم و منبع محدود است. در الگو دوم اين محدوديت در تعامل وجود داشت روش و متدلوژي ياد ميگرفتند، ولي گفتيد ، زمان جائز اهميت است و مهارت معلم خيلي مهم اس و نميشود خيلي افقي در سطح و سيع روي اطلاعات و در خصوص يك موضوع كار كرد. حالا من نميخواهم اينجا تفكيك كنم ولي اشاره ميكنيم. فلان روش مربوز به كجاست؟
چون زمان محدود است. ما بعضي از روشها را كه در هر يك اين الگوها جاي ميگيرند بررسي ميكنيم .اولين روشي را كه در قالب و چارچوب الگوي پيش سازمان دهنده ميتواند مؤثر و مطرح باشد روش سخنراني است ، روش سخنراني چه موقعي است كه من ميخواهم يك موضوع علمي را ميخواهم با بيان شفاهي در يك جمع دانشآموزان در يك جمع دانش آموز در كلاي مطرح كنم و در اين زمينه و براي اين روش نقد بسياري شده است.
چه مثبت و چه منفي :
جه مثبت و چه منفي و بعضي ميگويند شاگرد منفعل. معلم فعال بعضي ميگويند نه خير آنهايي كه ميگويند شاگرد منفعل است. خودشان توانايي تدريس را ندارند. مخصوصاً يكي ار علماء، در كتاب خود اين را مطرح ميكند مخصوصاً يكي از روانشناشان معاصر آقاي ديج وبن لاينر در كتاب خود اشاره ميكند.
از شاگردان ميپرسد ؟ اگر در كلاس تعداد دانش آموز (40) نفر يا بيش از چهل نفر باشد چه روشي بكار ميگيري. و بعد ميگويد اگر دانشجويي ؟؟؟ غير از روش سخنراني بگويد ميگويم اشتباه ميكني .
روش سخنراني چيست و ما چه كار بايد بكنيم
واقعيت اين است كه براي هر روشي اشاره كرديم كه روش تجويزياند. از يك موقعيت به موقعيت و از درس به درس ديگر فرق ميكند. حتي از يك شاگرد به شاگرد و طيف ديگر .بنابراين ما بايد دقت كنيد در كجا روش سخنراني را بكار ببريم . كلاسهاي پرجمعيت ، مباحثي نظري، مباحثي كه ما هنوز ما نبايد جديد و مكتوب نداريم و فيلم تهيه نشده است . واقعيت ديگر اين است كه عليرغم اينكه برخي از روانشناسان و متخصصان تعليم و تربيت با روش سخنراني مخالفند وي من به جرأت ميگويم 50 درصد فعاليت دنيا را در سيستم اكاديميك و مدرسه اين روش. حداقل بصورت تركيبي وجود دارد. به همين دليل يك مروري بر اين روش خواهيم كرد تا ببينم مراحل اجرايي اين روش چيست ؟
مرحله اول : مرحله آمادگي است همين جور وارد كلاس شدن هر چه دل آدم بخواهد صحبت كند بدون منابع بدون مآخذ معتبر سخنراني نيست. بنابراين اگر معلم تصميم بگيرد از شيوه – سخنراني استفاده كنيد اولين فكرش به ذهن آن ميرسد اين است كه آيا آمادگي علم و مطالعه لازم را دارد.
آيا زمان براي كسب اطلاعات جديد دارد يا نه
اگر نتواتند مطالب جديد جمعآوري كند يا بقول سورونلايت ، اگر مفاهيم او از تازگي برخوردار نباشد اثر خود را از دست ميدهد بنابراين فرد بايد آماده باشد از نظر اطلاعات .
گام دوم: آمادگي عاطفي است :
آمادگي عاطفي كي پيش ميآيد . وقتي من ميخواهم وارد كلاس بشوم ، نميدانم عزيزان هيچ موقع اولين بار سخنراني كردند . ممكن است آدم تعادل خود را از دست بدهد. ضربان قلب زياد شو د.
ولي اين حالتهاي عاطفي بايد كاملاً راحت باشد . حالا چه كار كنيم كه اين آمادگي را بدست آوريم . اين نياز به تمرين و تكرار دارد در كلاسهاي مختلف كم كم فرد آن حالت عاطفي را بدست ميآورد. ولي اگر خيلي متبدي است بعضيها راههاي را پيشنهاد ميكنند . مثلاً شما ميتوانيد براي دوستان خود همين مبحث را برايشان سخنراني كنيد. آنها سربهسرتان ه ميگذارند و شوخي ميكنند. آيا ميتوانيد در اين كش و قوس اين تعامل موفق بيرون بيائيد يا نه و بعد ميتوانيد وارد جمع شويد و
سخنراني كنيد بعد سخنراني خود را ضبط كيند . بعد خود شنوده خودتان باشيد .آيا درست مطرح كرديد منظم بود يا نه و حتي بعضيها توصيه ميكنند جلوي آينه بايستيد و سخنراني خود را ببينيد ولي من توصيه نميكنم اگر والدين ببينتد نگران ميشوند ولي اين تمرين بسيار مؤثر است . ضبط كردن صدا و خود گوش دادن يا آن شكل خود را درآينه ديدن تنها كلمات نيست بلكه حركات من و نحوه وا ايستادن من همه ميتواند در انتقال معنا كمك كننند.
اين مرحله آمادگي عاطفي، آمادگس تجهيزاتي :
من اگر بخواهم سخنراني كنم امكانات ميخواهم . تخته ميخواهم . ميكروفون ميخواهم . بايد اي
ن تجهيزات برايم فراهم باشد و گرنه ارتباط من با مخاطبم صورت نميگيرد.
اين مرحله آمادگي است كه هنوز وارد كليات نشدم :
اما مرحله دوم ، مقدمه سخنراني :
من وار كلاس شدم . آيا بلافاصله بايد به ارائه محتوا بپردارم . بعضيها ميگويند خير . اولن گام اين است كه رابط برقرار كنم با شاگرد . اين هم نميشود دستور العمل از قبل نوشت كه چه چيزي ارتباط برقرار كرد شما روحيه بچه ها را ميشناسيد .يك معلم بايك طنز با يك جمله يا سؤال ارتباطي را بين خود و بچه ها برقرار كند. چرا؟ بچه ها كه از بيرون ميآيند و يا در جمع نشستند ممكن است هنوز تمركز گوش كردن به حرفهاي شما را نداشته باشند . اين ارتباط ايجاد رابطه ميتواند موضوعي خيلي كوتاه ولي خارج از بحث باشد ولي اين راتباط بايد صورت گيرد.
توجه شاگردان به موضوع بسيار مهم است كه من علايق و رغبت بچه ها را بشناسم. بعضي از اين سياستمداران دنيا گاهي ميگويند هيتلر سخنران خوبي بود . روحيه روانشناختي خوب دارند. اوايل بحث دو سه جمله را اصلاح ميكنند ميبينند كجاها مردم دست ميگذارند. متوجه ميشدند اين برايتان حائز اهميت شروع ميكنند در آن زمينه بحث كردن، در كلاس درس هم معلم بايد روحيه بچه ها را بشناسد.
در چه زمينه هايي بچه حتي در آن خاص به چه نوع بحثي بيشتر علاقهمند جهتگيري كند در آن زمينه و ايجاد انگيزه با سؤال با مسائل مختلف .
بيان صريح هدفها و توصيه ميكنم از اول به بچه ها بگوييد هدفتان چيست؟ بعد از پايان سخنراني چه انتظاري از آنها داريد، چه مطالبي را بايد نتيجهگيري بكنند. استفاده از پس سازمان دهندهايي كه اشاره كردم ميتوانيد به شما كمك كند از همين جلب توجه و مخصوصاً پيشآزمون .
مثلاً در يك سخنراني دوساعت اول من ممكن است 5 دقيقه اول براي جلب نظر دانشآموزان
سؤالاتي را براي بچه ها مطرح ميكنم . بچه يك ربع به شما فرصت ميدهم كه فكر كنيد و به اين سؤالات پاسخ دهيد. بعد ميگويند استاد ما انيها را نخواندهايم نميتوانيم به اينها جواب بدهيم . همينجا به عنوان يك انگيزه اشكال ندارد اين سؤال پيش شما باشد . بحث امروز من درباره اين سؤالات است. شما اگر دقت كنيد به بحث و صحبتهاي من ميتوانيد اينها را بعداً بنويسيد اين كه
انگيزه ايجاد ميكند. سؤالات را نگه ميدارد در پايان اينها را جواب ميدهم . هم به عنوان ارزشيابي ميتوانم از آنها استفاده كنم و هم به عنوان يك محرك شيوه هاي است كه هم ميتواند استفاده كند. اين مرحله مقدماتي است كه من رابطه مطلوب را با شاگرد ايجاد كنم
در مرحله سوم ارائه متن سخنراني است :
حالا ميخواهم سخنراني خود را شروع كنم چه كار بايد كرد در سخنراني چندنكته را بايد خيلي توجه كرد كه آن جامعه بودن محتوا است. در آن مقدمه اهداف را ميگويم چه موضوعاتي را بايد توجه كنيد حالا در سخنراني بايد محتوايي را ارائه بدهم كه دقيقاً تمام اهداف من را بپوشاند. يعني شاگرد احساس كند اين سخنراني تمام آن اهداف را پوشش داده و ميتواند الان نتيجهگيري و بحث كند و ميتواند پوشش بدهد به آن اهداف واحساس كند به آن اهداف رسيده است. دوم سازماندهي منطقي محتوا است . گاهي خودم برام پيشآمده درجايي سخنراني كردم و بعد وقتي گوش دادم خندهام گرفته . جملات من مبتدا و خبر نداشت.شايد در همين برنامه احساس بكنيد.
يا گاهي از ريل خارج ميشود يك مرتبه در حين سخنراني موضوعاتي مطرح ميكند كه ربطي به موضوع سخنراني نداشته اين سازماندهي منطقي به من ياد ميدهد چه جوري رابطه كل با جزء ،چه جوري اجزاي را با هدف تطبيق دهم، چه جوري تسلسل بدهم ، چه جوري اگر بخواهم يك سخنراني مقايسه انجام بدهم هيچگونه اين تضادها و تشابهات را مطرح كنم مثل دانه هاي يك تسبيح يا زنجير بايد سخنراني من پيوسته و سازماندهس داشته باشند.
عزيزان ميتوانند در همين كتاب مهارتهاي آموزشي انواع سازماندهي آموزش را در آنجا مطالعه كنند. باز نكتهاي كه در اينجا بعد از سازماندهي بايد خيلي به آن توجه كنيد استمرار سازماندهي است .ممكن است من به عنوان معلم در اول كلاس توجه شاگردان را جلب كنم . اما نتوانم استمرار ببخشم و بعد از نيم ساعت بچه ها آن توجه لازم را نداشته باشد در استمرار توجه چه كار بايد بكنيم . حداقل توجه بچه ها را به سخنراني جلب كنيم .
يكي از نكات تعيير دادن محرك است. يعني چه؟ مثلاًديديد بعضي از بچه ها علاقهمند به امتحان هستند معلم حتي به عنوان شوخي و واقعيت بگويد : بچه ها امروز ما مهم است و ممكن است تعدادي از سؤالات پايان ترم ار همين مبحث باشد.
شما همين جمله را در كلاس بگوييد. يك مرتبه خود كارها درآمده و دارند ياداشت ميكنند.
ارزشيابي يك محرك است
شما شناختي كه از شاگرد خود داريد ميتوانيد از محركهاي مختلفي استفاده كيند و محركها را
تغيير بدهيد از يك محرك به محرك ديگر. دوم كانالهايي ارتباطي آدم و قتي به يك سخنراني بطور مدام گوش ميدهيد خسته ميشود ، گوش اشباح ميشود. من به عنوان مفسران ميتوانم از يك تصوير و فيلم نمودار به تناسب ؟؟ عوض كنم . بلافاصله متن كانال را از گوش به چشم تغيير ميدهم و همين امر آن حالت خستگي و يكنواختي را كاهش و يا حذف ميكند.
فعاليت جسمي :
در يك نقطه و ايستادن و نگاه كردن به تعدادي از دانش آموز و گوشهاي از كلاس و با تن صداي
يكنواخت مسلم است كه اين را از فضاي فعاليت خارج ميكند . معلم بايد حركاتي متناسب با درس داشته باشد.
چه حركات دست . چه حركات جسم .اما توصيه صريح من اين است كه حركات بطوري نباشد كه شاگردان بجاي آنكه به مفاهيم شما توجه كنند به حركات توجه نمايند. گاهي ديديد بعضي از معلمين كلاس را طي ميكنند و بچه ها مثل پاندول ساعت به معلم نگاه ميكنند. يادش بخير ، بزرگواري را يك روز دعوت كرديم كه در دانشگاه ما سخنراني كند. ايستاد و سخنران هيجاني شد پشت كرد به بچه ها ورو كرد به ديوار و شروع كرد به ديوار مشت زدن، بچه ها خنديدند ، به مدت 10 دقيقه ارتباط قطع شد ديگر كسي حرف نداشت و به حركات وي توجه ميكرد ، اين نوع حركات اختلال ايجاد ميكند . موانع ارتباطي ميشود .
تن صدا بسيار مهم است :
معمولاً برخي از اين كتابها و بعضي از اين منابع تعليم و تربيت اشاره ميكنند كه صداي خانمها گوش را زودتر اشباع ميكند. بهمين دليل خيلي ا ز آقايان به صداي حرف خانمها گوش نميدهند شايد دليل آن به همين دليل باشد. ولي دقت كنيد تن صداي زير گوش را سريعتر اشباع ميكند، تن صداي بم گوش را ديرتر اشباع ميكند اما در مجموع اشاره كردند چه تن صدا زير و يا بم باشد . اگر فركانس يكنواخت باشد گوش را خسته و اشباع ميكند و فرد را از صحنه خارج ميكند شور و حرارت سخنران ، البته تنها حركات نيست بلكه آن حالات عادي چهره است ما بحثي را در تكنولوژي آمورشي در فرايند ارتباط داريم .
آيا اين حالت در كلاس صادق نيست.
فرض كنيد دانشجويان نشستند مسن است و خسته و بيرمق، مطمئن باشيد هرچقدر شاگردان فعال باشد اين حالت من به آنها سرايت پيد ا خواهد كرد .برعكس شما همه فعال باشيد . بچه ها نشسته مثل مجسمه نه حرف ميزنند و نه سؤال ميكنند بيحال و بيرمق كه معمولاً در اكثر كلاس هست.آبا معلم فعال ميتواند به فعاليت خود ادامه بدهد اين تعامل احساس در آن شكل ميگيرد و يك آزمايشي را يكي از ورانشناسان انجام داد خيلي جالب بود.
من دانشجو را وادار كردم در حياط مدرسه بايستد و به برج كليسا نگاه كند. بعد از چند دقيقه ديديم 20 نفري دور آن جمع شدند . بعد دانشآمور برگشت به آنها گفت به چه چيز داريد نگاه ميكنيد ، هيچ كس نميدانست به چه چيز دارد نگاه ميكند. اين تعامل احساسي است.بنابراين معلم بايد با شور و حرارات در كلاس درس حاضر شود تا شاگردان را دچار سستي و بيحالي نكند پرسش و پاسخ در سخنراني ، سخنران لازم است دائماً سؤال كند ذهن را فعال كند. چون هر سؤال برانگيزانند براي من حركت ايجاد ميكند ذهن را فعال ميكند.
اما سؤال بايد بگونهاي مطرح بشود كه واقعاً برانگيزاننده باشند، حتي سكوت سخنران در ضمن اينكه دارد سخنراني ميكند چند ثانيه سكوت اختيار كند.
يك مرتبه كانال عوض ميشود فرد ميگويد چرا؟ همين آن خستگي گذشته را از بين ميبرد و صدها نكات ديگر كه اگر سخنران در ضمن سخنان به آن توجه كند ميتواند مؤثر كند، درس خود را و نكات چهارم جمله بندي آخرين مرحله سخنراني جمله بندي و نتيجهگيري بهرحال در ضمن صحبت كردن چون ارتباط، ارتباط كدامي است، گاهي اوقات براساس موانع ارتباط از كلاس خارج ميشود. براي اينكه اين اطلاعات قطلع شد را بهم وصل كنيم اين اطلاعات را بايد جمعبندي كرد. اما حالت جمع بندي خيمه حالت است.
1- جمع بندي توسط خود معلم انجام ميگيرد فشردهاي از مباحثي كه مطرح شد.
2- جمع بندي شايد توسط خود شاگرد انجام گيرد. حتي با يك سؤال، از شاگرد ميخواهيم بگوييم كه مجموعه بحثي كه دانستيم چه بود . يا حتي با يك تمرين در رياضي، يك را ميآوريم و در حل آن تمرين خود شاگرد تمامي آنها را ميگويد.
اما نوع جمعبندي داريم بنام جمعبندي اتفاقي مخصوصاً در دروسي مثل علوم تجربي. يك حادثه اتفاق ميافتد .
مثلاً امروز درس ما در مورد بن پايان و يا جوندگان است . معلم وقتي بحث تمام شد. ناخودآگاه و شايد پيشبيني كرد يكي از اين بندپايان را در كشو ميز وجود دارد. اين را بنوعي در كلاس ميآورد بچه ها بگوييم شايد يك تعدادي از بچه ها بترسند و يك عده بخندند . معلم بگويد راستي بچه ها خيلي خوب شد بحث ما درباره اين موجودات بود .
اين نمونهاي از بندپايان و شروع ميكندبه تمام آن حرفهايي كه زده ، يك پديده را ميگيريم و براساس آن غيبت ميدهم و تمام مطالبي كه در كلاس ؟؟ به طو رخلاصه به آن اشاره ميكنيم
ولي اين روشها معايب و محاسني دارند. در اين روش سخنراني بعدها معمولاً كمتر فعالند . بچه ها بيشتر به معلم توجه ميكنند. دامنه لغات و نحو سخنان گفتن آنها تقويتي شود. چون دائماً گوش ميدهند.
اگر بخواهيم .بچه ها دامنه لغات آنها تقويت شود يك مقدار بايد به فعاليت بپردازيم . نكته آخر ما بايد ببينم روش را كجا استفاده كنيم اگر به موقع و بجا استفاده كنيم. انفعال شاگرد كاهش پيدا خواهد كرد.
روش حل مسئله
يك روش ديگر باز در قالب الگوي حل مسائل.
قابل تحليل بكارگيري تحت عنوان روش حل مسأله، روش يعني در عمل اجرا كنيم يا گاهي روشهاي مسأله محور نگر ميگويند. در اين روش چنانكه در الگو اشاره كردم به هيچ وجه معلم نقش انتقال اطلاعات را مستقيم و غيرمستقيم ندارد بلكه نقش راهنما را دارد. براي اينكه يك مقدار عيني تر شود چون در مباحث گذشته در مورد حل مسأله بحث شد.
حالا عزيزاني كه ميخواهند در الگوي حل مسأله مطالعه كنند ميتوانند آن بحث را دنبال كنند. ولي در اينجا سعي ميكنند پراتيكال ،، عملي در مورد اجراي حل مسأله كه اگر ميخواهم در مورد آن الگو، روش بكار بگيرم ، چگونه عمل كنم. در اين روش، روش حل مسأله هميشه هم ميشود يادگيري مشاركتي، يادگيري كار كرد. هم ميشود گروهي و انفرادي كار كرد ولي اساس كار اين است در مرحله اول وقتي معلم وارد كلاس ميشود بجاي انتقال اطلاعات موقعيتي را ايجاد ميكند كه براي شاگرد سؤال ايجاد كند يك موقعيت متناقض و متضاد و حتي همراه با تحير و شگفتي و اين موقعيت نامعين با همراه تغيير سبب ميشود كه سؤالات زيادي در ذهن شاگرد ايجاد شود.
مثلاً : فرض كنيم ميخواهد معلمي درباره برق ، الكتريسيته صحبت كند اون نميآيد كه بگويد برق چيه ؟ الكتريسيته چيه؟ ميآيد چراغ روميزي كلاس را جوري سازماندهي كرد .داراي پرده هميشگي است و با يك لامپ روميزي اين روشن ميشود .البته لامپهاي كوچك ديگر در كلاس هستند. معلم به ليستها نگاه ميكند يك مرتبه لامپ كلاس ميتركد يك موقعيت نامعين . كلايس تاريك يا نيمه تارك ميشود . بچه ها سر را بلند ميكند .چي شده حتي به طنز ممكن است، بقول يكي از معلمان بزگوار ميگويد، يكي از شاگردان به دوستش ميگه خنگه مگر نميبيند لامپ منفجر شد.
راستي بچهها لامپ چيست و جريان الكتريسيته چيست ، اصلاًچرا لامپ منفجر شده درچه چيزي در كلاس ايجاد ميكند .يا معلم ديگري در علوم اجتماعي درس آن وظايف شهرداري است ، نميخواهد بگويد من وظايف شهرداري را ميخواهم درس بدهم موقعيتي ايجاد كنم ميآيد يا يك حلقه فيلم قسمتي از شهر را كه نارسايي دارد مطرح ميكند با مصاحبه كوچك از مردم ميكند بعد روي ميكند. در آن محله تان كه شما در آن زندگي ميكنيد چه مشكلاتي دارد .آن جلسه را با بچه شروع ميكند به بحث كردن .
و هرگروهي از بچه ها مشكلات شهرستان را ياداشت ميكند و معلم اينها را يادداشت ميكند و حتي ممكن است زماني بگذرد كه بچه ها دقت بيشتري كند.ازطلاعات محلتان را طرح ميكنند روي تابلو مينويسند در كلاس.
مرحله دوم :
مرحله دوم سؤال معلم نه راستي بچه ها حل مشكلات به عهده كيست ؟ پس مرحله اول طرح مسأله يا ايجاد يك موقعيت سؤال برانگيز يا جديد نامعين يا متضاد .
در مرحله دوم بحث تبادل نظر است. در مورد آن مسأله، اين مشكلات مال كيست؟ ممكن بچه ها در كلاس مطرح كنند و بحث كنند گروهي عكس است بگذاريد وظيفه استانداري ، فرمانداري، گروهي ميگويند وظيفه شهرداري چيست؟ حرفها مختلفي بچه ها ميگويند ، معلم همه اينها را مينويسد و ميگويد بچه ها اينها را ميگويد جزو وظايف آنها است مطمئنيد يا خير ميگويند نه خير ميگويد براي اينكه شما بتواند دقيق پيش بيني كنيد يا مثل همان لامپ علت چيست : هر كدام
دلايل را ميگويند . آيا اين دلايلي را كه شما ميگوييد : مطمئن هستيد . بچه ها :نه خانم يا آقا همين جوري ميگوييم .
ميگويد : بارك ا... هميم خوب، اشكالي نداره ، حالا آمديد پيش بيني كرديد اين پيش بيني را فرضيه سازي گويند . راه حلي كه شما داريد پيشنهاد ميكنيد. علتي را كه داريد ميگوييد ولي هنوز اثبات نشده است بچه ها را در اين جلسه ميتوانيد گروهبندي كيند ، هدايت كنيد بطرف فعاليتي خيل خوب.
حالا ميتوايند از كتابخانه ، از افراد، از هر جاي كتاب درسيتان مطالعه كنيد و پيدا كنيد اين وظايف اين نارسها را پيدا كيند كه ميگويد كوچه برق ندارد، وظيفه كيست؟ بچه ها را به كتابها و افراد رجوع ميدهد به عنوان يك محقق، اينجا در واقع كمك ميكند به آزمايش فرضيه. اطلاعات را جمعآوري ميكنند و وقتي اطلاعات را جمعآوري ميكنند گروه وارد كلاس دورهم ميشوند . اطلاعات را روي هم ميريزند و مشورت ميكنند.
بعدمعلم از اينها ميخواهد كه نماينده گروه بيايد در كلاس بگويد اطلاعاتي كه بدست آورد .
مثلاُ يكي ميگويد اين وظيفه شهرداري است.
چرا؟ من فلان كتاب را خواندم .منابع را اشاره ميكند .با ذكر منابع .بعد بحث ميكند ممكن است عدهاي رد ميكنند نه خير آقا ، اين منبع ضعيف است .بچه ها كاملاً در چالشند درباره مسألهاي كه معلم برايشان ايجاد كرده . در اثر اين بحث و تبادل گروهي در كلاس همه، كلاس با هم در نهايت آن نظرات كه درست است و جزو وظايف شهرداري وقتي به قوانين شهردار اشاره ميكندحتي مسؤليتها ، جمع بند ميشود .
همين جاست كه گاهي اوقات ممكن است كه دانش آموز بگويد خانم معلم اگر جز وظايف شهرداري است، چرا شهردار نميآيد اين كارها را انجام نميدهد . معلم نميآيد از خودش بگويد گه چرا ؟ دليل بياوريد .چرا از من ميپرسيد از شهردار بپرسيد . اين سناريوي هست كه دقيقاً در يك كتابهاي غربي دقيقاً مطرح شده در زمينه آمورش مسأله . ميگويند خانم شهردار از كجا ميگويد معلم توسط ؟؟؟ ميزندبه اداره آموزش و پرورشتان شهردار را دعوت كنيد كه باييد . دو سه تا از بچه ها نماينده ميشوند دنبال قضيه كار شهرداري بر او دعوت كنند در موضع يك مسأله اجتماعي است.
شهردار دعوت ميشود و بچه ها دونه دونه معلم هم اين طرف آنها را تشويق ميكند هستند صحبت كنيد ، هدايت تهيه كننده و فيلم تهيه كنند و مطالب خودتان را مطالعه كنند.شهردار همه اينها را گوش ميدهد ، بقول نويسنده بعد ميگويد: عزيزان من بله اين وظايف من است و در آيين نامه و در قانون اساسي و شرح وظايف است . ولي من فرصت پيدا نكردم و محدوديت دارم . يك دفعه دانش آموزي بلند ميشود. « آقاي شهردار اگر شما توانايي اين كار را نداريد بگزاريد كسي ديگر اين وظايف را انجام بدهد .»
بقول نويسنده كتاب شهردار آنچنان عصباني ميشود كه مدرسه را ترك ميكند ولي بچه ها همچنا
ن مصمم ، چرا شهردار اين جوري كرد . چه وظايفش را انجام نميدهد. معلم ميگويد من اينجا نه تنها در كتاب درسي، من وظايف شهرداري را ياد دارم بلك يكه شهروند فعال ترتيب كردن شهروند كه هرگز يادش نميرود وظيفه شهردار چيست و ميتواند در سرنوشت خود دخالت كند .اين نمونهاي از يك الگوي يا روش مسأله محور است پس مسأله همان چيزي كه اشاره شد.
طرح مسئله با شيوه هاي مختلف :
با ايجاد سؤال با نشان دادن يك فيلم كوتاه با ايجاد يك بحث گروهي جتي نشان داد چند اسلايد ميتوانيد معلم اين موقعيت را ايجاد كند .
بعد بچه ها بحث ميكنند مطالعات مقدماتي را انجام ميدهند. علتها را برخورد به اصلاح مطرح ميكنند و بعد راه حلهاي راه و فرضيه ميسازند . بعد به دنبال فرضيه ميروند اطلاعات جمعآوري شده را تجزيه و تحليل ميكنند و در نهايت نتيجه گيري .
سؤال: آيا اين روش در كلاس ما درس ما قابل عمل هست؟ به هيچ وجه.
شما بايد اولاً فرهنگ جامعه را البته من يك نمونه را كه خودم اجرا كردم و در همان مناطقي كه در تهران انجام دادم در زمينه اجتماعي ما مشكل داريم . به عنوان نمونه من مبحثي است در كتاب چهارم علوم بچه هاي چهارم ابتدايي ، به نام نو و بازتاب آن اين را من سناريوي نوشتم . از معلميم خواهش كرديم آنهايي كه با من كار آزمايشي ميكردند و گفتم اين فصل را در چند جلسه درس ميدهيم . ايشان به من گفتند در سه جلسه گفتم من
همين سه جلسه را وقت ميگيرم نه زياد ولي دلم ميخواهد براساس سناريوي كه من نوشتم حركت كنيد اشاره كردم كه شما اصلاً نگوييد من ميخواهم نور و بازتاب را بگويم.گفتم:« دو تا آينه تخت برايم بياوريد بعد خود كتاب آنها را نگاه كردم در آخرش تمرينهاي داده بود جالب بود براي من . كلمه آمبولانس را وارونه روي مقوا بنويسيد و جلوي آينه بگيريد اين كه وارونه ميشود رحت خوانده ميشود من از همين اشاره استفاده كردم.»
گفتيم بچه دو تا آينه تخت بياورند يك دانه مقوا بنويسيد كه حتي يكي از معلمان مدرسه به ما كمك كرد تا اين كلمات را نوشتم .
گفتم بجه امروز ميخواهم بازي را شروع كنيم در اين كلاس علوم . آمبولانس را هم مستقيم نوشته بوديم همه وارونه . گفتم اول اين وارونه را بخوانيد . تعدادي از بچه ها نتوانستند بخوانند گفتم حالا ميخواهيم ،كاري كنم كه شما راحت بتوانيد بخوانيد . يك آينه بياوريد.گفتم بگيريد جلوي آينه بقيه كه پشت بودند گفتم بخوانيد بعد آن نوشته معمولي است گفتند آقا چرا اين جوري شد . گفتم من نميتوانم ؟؟ .
بچه ها : اين توشته وارونه بود.ديديد كه راست شد، مگر شما وارونه بوديد ؟ ممكن است براي من و شمااستدلال راحتي است همه يك مرتبه آقا راست ميگوييد .آقا ما كه وارونه نبوديم .ما كه درست بوديم . چرا اين جوري است. همين جا اولين مسأله ايجا شد ؟؟ چرا از ما ميپرسيد شما هم در كتاب درسيتان فلان فصل ؟؟. ما يك دو تا مجله آورديم در اين كلاس مدرسه اصلاً كتابخانه نداشت.گفتم از هر معلمي ميتوانيد بپرسيد از هر كتاب ميتوانيد استفاده كنيد ولي تا هفته آينده به شما فرصت ميدهم . واقعاً آن جلسه آنچنان بحث بود هر جلسه اول براي همين مسأله هر كسي حرف ميزد ما مينوشتيم و بعد خيل خوب اين پاسختان را ميپذيريم.
شما بايد دليل بياوريد براي من از كتا ب گفتيد از چه منبعي گفتم . اما بچه ها هفته دوم قرار بود بروندمطالعه كنند ار كتاب خودشان گرفته يا هر كتاب ديگري از هر كس ميتواند بنويسيد ولي بنويسيد و بگويد از چه منبعي استفاد ه كردند. هفته بعد اين بود كه بچه ها باز گروهي جمع شدند ، با هم مشورت ميكردند روي مطالعات و نوشته هايشان و بعد هر گروه ناچار بود يك گزارش نهايي گروه را تهيه كند و در كلاس ارائه بدهد و باور كنيد وقتي من نگاه ميكردم اين عبارت همگرايي، فعاليت و مشورت كردن را گاهي اوقات بايد يكديگر بحث ميكرد مثل بحث گروهي .
در جلسه سوم آمديم اين گزارشات را اعلام مطرح كرديم . خيلي از گروهها اشتباه رفته بودند يكي از گروهها برايم جالب بود. يك گروهي از بچه ها دو نفر از اينها كتاب فيزيك سال سوم دبيرستان را برداشتند مطالعه كردند مفسر گزارش ميكردند يكي باباش دبير فيزيك بود .گفت بابام : آنچنان قشنگ استدلال كردند و حرفهايي كه من ميبايست در كلاس ميگفتم خود بعدها توضيح دادند .بحث كرديم . كدام نفر درست است . چرا درست. ايشان ميگويد از منبع پرسيدم كه منبع مو ؟؟ نيست .بعد نشستند گزارش كردند ،گزارش نهايي در كنار اين ، من سؤالات ديگري كردم و گفتم اين سؤالات را پيدا كنيد.
باور كنيد من وقتي اين كتاب علوم را نگاه ميكردم بعضي آنچنان خوانده و زير آن را خط كشيده بودند كه صفحات پاره شده بود . من هرگز نديده بودم بچه ها آنقدر مطالعه داشته باشند.
ميشود در بعضي از زمينه ها، بله در زمينه هاي اجتماعي ممكن است ما محدوديتهاي داشته باشم .
ما در زمينه هاي تاريخ و تعليمات اجتماعي مشكل داريم چون شايد به بعضي از ؟؟ برخورد. اگر اين ؟؟ صورت ميشد. ولي در زمينه علوم .... ميتوانيم اين كارها را انجام دهيم .
اين نمونه يك الگور يك مسأله محور است من عرض كردم. خودم ؟؟ اين را كار كردم. بعد در سراسر تهران اجراء كردم . اين تاره يك از درسها بود خيلي از درسها ديگر را بر همين اساس البته براي علوم طراحي كردم . من قبول دارم شرايط آموزشي كشورمان فعاليت آنقدر مطلوب نيست . نه معلم محقق باحوصلهاي داريم ،نه امكانات كتابخانه و آزمايشگاه داريم كه بچه ها را هدايت ، نه زمان كافي داريم . ؟؟؟ است ولي يك شيوهاي است فعال اين يك روش مسأله محور است، فوقالعاده خوب است شاگرد را محقق به بار ميآورد با علاقه فعاليت ميكنند بعضي از اين شيوه ها را به عنوان روش واحدها كه در عين كتاب مهارتها ذكر شد اشاره ميكنيم كه روش واحدها چيه؟
اخيراً شما عزيزان شنيديد كه گروه برنامهريزان ما سيميناري تشكيل دارند. تحت عنوان برنامهريزي توافقي .« اين تگريتد »يك بحثي ما داريم كه آيا ؟؟ ما در مدرسه ما كتاب تاريخ داريم جغرافيا داريم رياضي داريم همه درسها جداجدا . آيا نميشود كه بعضي ار درسها را تلفيق كرد؟ بصورت محوري يا هستهاي به قول بعضيها .
مطالعات هستهاي اينها را مطرح كرد.در گذشته عدهاي هستند كه روش واحدي را مطرح ميكنند .حالا روش واحدي چيست. هرگاه ما يكسري از فعاليتها را در رشته هاي مختلف حول يك محور مورد مطالعه قرار دهيم روش محور ناميده ميشود. سه نوع روش واحد هم داريم .روش واحد موضوع داريم، مثل درمورد تاريخ است ولي من در تاريخ هنر هم ميتوانيم. غيره ادبيات هم ميتوانم درس بدهم و روابط اساسي ميتواند درس بدهم.
چگونه: مثلاً فرض كنيد زندگي در دوران صفويه ، زندگي در دوران صفويه محور فعاليت من است،حالا ممكن است زندگي در دوران صفويه از نظر معياري زندگي صفويه در گروه ديگر به عنوان مذهب .
زندگي دوران صفويه ممكن به عنوان روابط خارجي با چه كشورها؟ جنبه هاي مختلف، بچه را گروه بندي كنند .مطالعه كنند اما حول يك محور .يادگيري هم هنر است هم ادبيات و اقتصاد و سياست. حول يك محور، ياد گيري اينجا خيلي غنيتر است تفكيك شده از هم نيست .اين را ميگويم به اصلاح واحد موضوع. گاهي اوقات واحدتجربي ميگويم واحد تجربي چيست ؟ فرض كنيد شاگردان من در يك كلاس بحث ميكنند و در يك زمينه تجربه دارد مخصوصاً در سطوح بالاتر .يك دانش آموز فرض كنيد تجربه كشاورزي دارد. يك زمينه مطالعات روي آب دارد آن را محور قرار ميدهم . اساس كار اين است.
در اولي هم موضوع را معلم تعيين ميكند و هم هدايت موضعي با آن است .در واحد تجربي خود واحد موضوع را شاگرد تعيين ميكند، چون اساس كار و علاقه و رغبت شاگرد باشد.بعد اجراء را خودش انجام ميدهد . معلم همكاري و راهنمايي ميكند . در زمينه آب يا كشت گندم يك سابقه ذهني يااطلاغات دارد به عنوان يك تجربه سازماندهي ميشود فردي يا گروهي اين كار انجام ميدهد . مطالعات ميكند تحقيقات انجام ميدهد. مثلاً اگر اين آب باشد تنها كشتيراني نيست تركيبات نسبت فعل و انفعال آب از نظر شيميايي نسبت به آلودگي آب، اثر آب در زندگي، اثر آب در سد
است،اثر آب در روابط، يك مرتبه دانشآموز تجربهاي كه در اين زمينه داشت. حالا وادارش كردند اين حوزه دانشآموز را حول اين محور باز گسترش بدهد. فرق او با اول اين است كه انتخاب موضوع باز بعهده خود دانشآموز است من اين را خودم در كلاسهاي ابتدايي در بعضي از مدارس آمريكا بود كه روي بقيه انجام داد. كدام حيوان را مطالعه كنيد. چه قسمتي را مطالعه كنيد بچه ها مسائل خودشان را مطرح ميكردند. اما شكل ديگري از واحد وجود دارد و آن پروژ است . واحد پروژ چيست. در اينجا نه تنها در زمينه تجربي ، علاقه رغبت و تمايل فرد بر اين است. هم زمينه را قبلاً كار كرد وهم شاگرد موضوع را انتخاب ميكند هم زمينه علمي را دارد و هم خودش نظارت دارد . معلم فقط ارزياب است در نهايت ارزياب ميكند كار خوب شده يا نه .
مثلاً پروژه كاشت چغندر در اطراف قم . آيا ميشود اين كار را كرد اين پروژ را انتخاب ميكند فرد دانشگاه ميرود اين را انتخاب ميكند و اجراء ميكند و هر ؟؟ وقت معلم به عنوان ارزشيابي يا در نهايت محصول و نتيجه بدست آمده را به عنوان نتيجه پروژه در سطوح بالا اين هم موضوع دارد در پسش دبستانيها هم ميتوانيم انجام دهيم. مثلاً امروز كار كردن با گِل است امروز واحدما پروژمان گُل سازي است. بچه ها با همه با هم كار ميكنند در اين زمينه نقش معلم نقش راهنما است . اين هم بار روشهايي است كه امروز در دنيا توصيه ميكنند ميشود در حول فعاليتهاي بچه ها سازماندهي شود و روز به روز دارد شكل ميگيرد و تحت عنوان «اينتگيرتيد كريكروم».
برنامه ريزيهاي تلفيقي شد و وحدت يافته ميگويند هم عميق مطلب بيشتر است هم ميزبان يادگيري قويتر است.اما محدوديت كه امكانات زياد ميخواهد. معلم به اندازه كافي آگاه است با روش تحقيق ميخواهد و امكانات مطلوب و زمان باز براي اجراي پروژه .و نكته ديگري كه ميشود اشاره كرد ما نميتوانم خيلي گسترش بدهيم ناچاريم درباره يك موضوع خاص من فقط اشاره كنم.
همين سيستمي كه دانشگاه انگليس ،استراليا يا اقمارشان در پايان نامه ها يا كار دكتر يانجام ميدهند آنها واحد ندارند يك موضوع دانشجو انتخاب ميكند و در تمام دوره روي آن موضوع كار ميكند و طرحش را ميدهد با يكي از روشهاي است تحت عنوان مسأله محور يا در قالب روشهاي نوين در دنيا امروزه كاربرد دارد.
يكي از روشهايي است كه بر محور شاگري فعاليتها پيش شكل ميگيرد نه بر پايه فعاليتهاي معلم .
اين هم يك نگاهي كوتاهي بود بر يكي از روشهاي نوين آموزشي .
روش نهايي علمي
من يك نكته لازم است اينجا توضيح بدهم در كتاب مهارتها كه تقسيم شده به روشهاي سنتي و نو ، اين فقط از لحاظ تقد م و تأخر زماني است. والا هيچ رجحاني نسبت به هم بخاطر اين زمان ندارد . ماخيلي از روشهاي سنتي هنوز كاربرد دارند و خيلي از روشها نو مال سه ، چهار دهه پيش هستند منسوخ هستند و ديگر به كار رفته نميشوند. حالا باز اين دو روش مثل روش سحنراني كه قبلاً اشاره كرده بودم مطرح ميكنيم تحت عنوان روش سنتي مطرح ميكنيم .
روشهاي سنتي :
قدمت طولاني در كاربرد آنها وجود دارد
يكي از اين روشها تحت عنوان روش نمايش علمي ذكر شده باز وقتي ميگويم نمايش علمي، با ايفاي نقش، نقش بازي كردن اشتباه نگيرند . روش نمايش علمي مبتني بر يادگيري به اصطلاح مهارتي ، عملي براسا س مشاهد ميباشد . من يك جايي مهارت عملي را با اجراء و انجام دادن ياد ميگيرم . اين يك فرآيند ديگري است ولي يك جا يك مهارت عمل را از طريق فقط مشاهد ه كردن مثل روش سنتي در گذشته، مثلاً در يك روستايي كار كردم كار حرفه خود را فقط از طريق نگاه كردن كار استاد كار يا پدر و مادر ياد ميگيرد.
چه زماني اين روش را بكار ميگيريم. ما ميخواهيم بچه ها يك مهارت عملي را در روي يك دستگاه بدست بيآورند، اما اين دستگاه محدود است و در اختيار همه نيست، با اين كار بكنند.
معلم اين را وارد كلاس ميكند و با توضيح دادن و به نمايش گذاشتن آن مهارتها را به بچه ها ياد ميدهد. به اين روش به اصلاح گفته ميشود، نمايش علمي و يك وسيله علمي، مثلاً موتور ديزل را برايشان توضيح ميدهيم . اين روش نيز مراحل خاص خود را دارد . من تتيتر وار اشاره ميكنم . عزيزان دقت كنيد .
اولين مرحله، آمادگي است
آمادگي چيست ؟ من يك وسيله را آوردم و ميخواهم كار كنم و بارها در كلاس استفاده كردم . آيا لازم است مجدداً آن را چك كنم و با آن تمرين كنم ، ببينم جواب ميدهد يا نه، حتماً لازم است، چرا؟
گاهي اوقات ممكن است وسيلهاي دستكاري شد. دقيق كار نكند و در كلاس. ولي بچه ها گفتم كار كرده آن اين است، وقتي ميخواهم به مرحله عمل دربياورم جواب نميدهد. بچه ها بين خراب شدن دستگاه و دانش من نميتوانند زياد فرق قائل شوند و شروع ميكند، به خنديدن ميگويند خود استاد و معلم بلد نيست. اين را من شاهد بودم .
دانشكده كشاورزي يكي از دانشگاهها، استاد بزرگواري، عنوان درس من نميدانم ولي روي تراكتورهاي كشاورزي و نحو روشن كردن آن استاد صحبت كردند، اين نه، تمام حرفها را زد و بعد آمد استارت بزند دين ماشين روشن نميشد. شروع كردن دانشجويا هر هر خنديدن، ببينيد استاد خودش بلد نيست ميخواهد به من ياد بدهد. پس عزيز من قبل از اينكه اين را به كلاي ببري چك كن ،تمرين كن ، نبسته جواب ميدهد يا نه ،پس اين آمادگي .
1- آزمايش كردن دستگاه ، چك كردن و نحوه كار كردن كه خود معلم مسلط بشود و بعد بردن سركلاس و در جاي معين كه همه بچه ها بتوانند ببيند قرار دهد. اين مرحله آمادگي است.