بخشی از مقاله

شعر نو

در این مقاله نشان داده می شود که شعرنو می تواند حامل تبلور التهابات درونی شاعر، واکنش او به نیاز سنت مرثیه باشد. همچنین پذیرش آن از طرف خواننده می تواند بیانگر روحیات افراد با اختلالات روحی – خفیف یا شدید- باشد. توجه شود که آثار هدایت برای نوجوانان از طرف اولیا منع میشود


برترين ويژگي مدنیت نو، تسریع اجتماعی آزادی فردي در ذهن سنتی مملوکان است. فردیت با پديده مدرنيته رابطه تنگاتنگ دارد. بخش مهمی از ادبیات شعر است که راوی این تکوین غولین، یک پا در سنت و یک پا در آینده، میباشد. شاعر با مدرنيته براي نخستين بار در كانون هستي خود، ذهنش، آزاد ميشود. ديگر نيازي به عرفان، مداحي، صله خواهي، مجيزگويي ندارد. اگر
شاعران در آثار خود عمدا و عمدتا هوادار مدرنیته باشند، آنها پیشروند. لذا شعر پیشرو را بايد نخست در آزادي ذهن شاعر نو ديد سپس در 2 رکنش، محتوا و شکل. آزادي ذهن والا ترين خصيصه شعر نو است كه شاعر خواستار مدرنیته را در رابطه قطري با
قدرت خواستار مدرنیزاسیون قرار مي دهد. اکثریت شاعران پیشرو محتوا

ی کار خود را بهمزمانی با این تکوین سترگ کوک می
کنند. قلیلی که شکل را اولویت داده با اتکا بر ریخت وپاشهای دولتی مصاحبه، شو، زبان بازی، سفر فرنگ – کوتاه مدت جنجالی و در نهایت حاشیه ای اند. شاید این مداخله به انزوای ادبیات فارسی در جهان نیز کمک می کند (رک، دکتر فروزان سجودی، شرق5).


تاریخچه شعر نو. يكي از عناصر عمده ذهن شاعر وجدان است. تعريف و مساحي محل آن در مغز بماناد. وجدان در فرهنگ يك ثابت است. در ایران، از 4 هزار سال پيش، در سروده هاي زرتشت و منشور ملل کوروش تا نطقهاي آتشين مزدك / بابك، از ابيات انساني سعدي، رباعيات منطقی خيام،غزل منصفانه حافظ، اشعار اجتماعی عشقي/ يزدي تا آثار افسرده هدایت و فروغ حضور وجدان بوضوح تبلور دارد. در قرون وسطا 3 مكتب عراقي، خراساني، هندي؛ در دوران معاصر 3 سبك کلاسیک،


نيمايي، سپيد/ پسا- مدرن در شعر فارسي نام برده شده. در بین 2 انقلاب مشروطه و جمهوری، شعر نوین نخست در معنی نو شد (اعتصامی، عشقی، لاهوتی، دهخدا، یزدی، ایرج، بهار، عارف، شهریار) سپس در شکل. ازميان ِ رفتگان ِ شعر نو، خمسه اول (نيما، شاملو، فروغ، اخوان، سهراب)، خمسه ثاني (رحماني، مشيري، ح مصدق، گلسرخي، كسرايي)، خمسه ثالث (ابتهاج، سلطانپور، مختاري، سيرجاني، نادرپور)؛ از زندگان خمسه یکم (كدكني، خويي، براهني، آزرم، سيمين) را باید نام برد.


شعر نو با نشر افسانه نيما در 1300 ه.ش. زاده شد. اصالت نيما در جهت تكامل تاريخي فرهنگ ايراني باب طبع رهروان مطرح شعر فارسي معاصر واقع شد. آثارش منجر به ورود چهره هاي قوي شعر نو شد كه بقول نيما از‘رود‘ وجودش آب گرفتند. پس مانايي نيما نه فقط در لذت / آموزش خوانندگانش، بلكه با ايجاد مكتب اصيل و عيني (نه سليقه فردي و محفل بازی) ادبي شعر نو
ادامه يافت. شهرت یک شاعر را مي توان برحسب عواملی مساحي كرد با: سیطره هنری پس از مرگ، توجه جهاني به خلاقيت، جهت دهي/ پيشتازي در حوزه هنري، تاثير بر همكاران/ عامه، اصالت كارهاي خلاق، دامنه افتخارات در طول زندگي. برد


ادبی/ اجتماعی پدیده عینی است؛ بر پایه ذکر شاعر در تجمعات، بین دانش جویان، سازمانها، سایتها، نشریات و اثرگذاری آنها بر مکتب، سبک، روند شعر، تاریخ، مسئولیت / پایداری او و معراجش به ضمیر ملی میباشد. این برد بر اساس مقوله های مذکور
هم بترتیبی است که در بالا در خمسه ها ذکر شد. شاملو بدعتهاي هنري نيما را در آثارش بوجه احسن تكامل بخشيد - با نوآوريها و فعال اجتماعي بودن. اخوان بحور نيمايي را با تلفيق اسطوره ‘مزدشتي‘، زبان حماسي، شوخ طبعي تغزلي، اشراق عميق


حوادث اجتماعي، ارتقاي بسيار درخشان داد. كاربرد مصالح محلي (فولك لر) در شعر نيما منبع غرور و راه گشايي براي شاعران
شهرهاي ديگر ايران شد: س. سپهري- كاشان، ار احمدی – کرمان، کدکنی- مشهد، براهنی- تبریز. جهت گيري سياسي نيما در جهت آرمانهاي روستا و شهر در شاعران نو به رويكرد جنسیت/ ملي/ خلقي/ طبقاتي انجاميد. تاکید نیما بر فرد، منجر به ادامه کارش در جنسیت/ زنانه به نوع دید فروغ/ سیمین کمک کرد.


فکر شعر نو و حتی یا اصطلاح طرح نو در شعر فارسی سابقه‌ی بسیار قدیم تری دارد؛ کار ابتذال شیوه‌‌ی شاعری شاید پس از جامی شروع شد پیروان سبک هندی در جستجوی راهی تازه برآمدند؛ از این تاریخ شاعران با توجه به ابتذال و تکرار مکررات درصدد برآمدند؛


که در لفظ و معنی غزل فارس تصرف کنند و چیز تازه ای به وجود بیاورند در این نوخواهی بیشتر توجه آنها به معانی و مضامین شعر بود؛ جنبه‌ی بیان را شاعرانی مانند صائب یکسره فرو گذاشتند و حاصل آنکه در قالب بیان معانی به هیچ کارتازه ای دست نزدند و به همین جهت پس از یک قرن از کوشش اینهمه شاعران که از دوران پیش از مغول و خصوصا بعد از حافظ بوجود آمده بود در صورت غزل اثری از تجدد وتنوع غزل فارسی باقی نماند؛ و هیچ نمونه‌ای نیست که نشان دهنده‌ی چنین تمایلی باشد مگر اینکه دو سه مورد خاص را مانند سرودن بحر طویل از آنجا آغاز کنیم.


در زمینه‌ای که ما در دست داریم می‌بینیم که این بار کار از نوع دیگری است جستجوی قالب‌های نو مقدمه ونشانه‌ی شعر نو بود. از آنجا شروع می‌کردند که قالبهای شعر را تغییر بدهند اما در این زمینه تنها به یکی از اصول مربوط به قالب شعر فارسی تاختند. کسانی که استعداد و قریحه‌ی عالی هم نداشتند به شعر سرودن در قالب‌های نو پرداختند مثلا سرودن اشعاری در قالب های مسمط و انواع آن مانند مخمس و مسدس و غیره باب شد و از آنها در شعر اجتماعی این زمان استفاده شد؛ اما این قالب های نو چندان کارگشا نبود. یکی از نکته‌های اساسی در وزن و قالب شعر فارسی رعایت تساوی مصراعها وابیات بود که ظاهرا امر مسلمی شمرده می‌شد که در آن چون و چرا نبود حتی این عدم تساوی وسیله‌ی تمسخر و تخفیف گویندگان بود. چون به این طریق درها به روی گویندگان بسته شد؛ به طریقی کوشیدند که با شرایط مجاز و معقول عیب تکرار

قالب‌های مبتذل را چاره کنند و به این طریق قالب های مختلف مستزاد به وجود آمد یعنی یک نوع تنوع در عین تکرار و ابتذال. اما هنوز جرأت تجاوز از قیود مختلف در میان نبود؛ بعضی از شاعران تا حدی که می‌توانستند و مجاز شمرده می‌شد قالب های ساده‌ تر و آسان تری را برگزیدند اما هنوز قصیده وغزل مقام خود را در ساختمان شعر فارسی نگهداشته بود نیما یوشیج هنوز به این کار یعنی بر هم زدن قالی‌های شعر فارسی نپرداخته بود و قطعاتی را که می‌سرود نشانی از این تغییر کلی در بر نداشت یعنی بسیاری از قطعات اشعار او که غالبا متضمن حکایتی بر سبیل تمثیل بود نیما به صورت « قطعه » می سرود که هیچ قالب معینی وزن و قافیه صورت مثنوی سروده‌ شده بود. بنابر این در قالب بیان هیچ کار تازه‌ ای شمرده نمی‌شد. پس از آن منظومه‌ی مفصل «

خانواده‌‌ی سرباز» منتشر شد که در آن هم یک نوع مسمط با وزنی کم رواج و مهجور بکار رفته بود و از همین قرار بود وزن و قالب منظومه‌ « افسانه » که از حیث وزن و قالب شعری کار نوی شمرده می‌شد؛ نیما در طی این قطعه کار را از نظر قافیه اندکی آسان‌ تر کرد اما از نظر وزن عروضی تغییر فاحشی در آن دیده نمی‌شد. پس از آن نیما شعری با عنوان « ای شب » در مجله هفتگی نوبهار انتشار یافت که نوعی از مسمط به حساب می‌آمد نیما کار خود را ادامه داد و از سرزنش مدعیان اندیشه نکرد اما مسئله‌ی تساوی هجاها در همه مصراعها و ابیات هر قطعه هنوز مقام مستحکم خود را در اشعار او محفوظ داشت. شاید نحستین اشعار نیما یوشیج که در آنها از دست قافیه

گریخته بود و به این طریق حد فاصل میان مصراعها و ابیات از میان رفت در مجله موسیقی منتشر شد و سپس به توسط عده‌ی کمی از این آزادی استقبال شد؛ و وزن شعر نو به این طریق که مورد استعمال وتقلید جوانان صاحب قریحه قرار گرفته بود از این به بعد راه تکامل طبیعی را پیموده تا آنجا که کار به دست تازه کارانی افتاد که از اصول فنی کارآگاهی بسیار کمی داشتند و آخر کلمات برید واحیانا بی معنی را نشانه‌ی تنوع و تجدد می‌شمردند و به عنوان شعر نو بکار می‌بردند.


من به عنوان مدیر مجله‌ی سخن راه معتدل‌تری پیش گرفته بودم و دو طرف کار را ملاحظه می کردم و به این سبب مورد حمله وحتی معاوضه‌ی دو طرف بودم. هر یک از قطعاتی که در این مجموعه به چاپ رسیده است نمونه و نشانه یکی از آزمایشهایی است که در طی مدتی طولانی در شعر من بکار رفته است. به این طریق که را مناسب‌تری را برای شعر فارسی امروز بکار ببریم؛ قالب‌های شعر که مبنای بسیاری از این اشعار است غالبا نتیجه‌ی این آزمایشهاست. گاهی کوشیده‌ ام که قالب شعر را به مقصود و غرض اصلی گوینده نزدیک کنم. قطعه « بت‌ پرست » که کوتاهی وبلندی مصراعهای آن مختلف است برای بیان کمال تأثر پرستنده‌ای که می‌ترسد ارادت و ایمانش در

پیشگاه بت پذیرفته نشود ( بت پرست ص 141) در بسیاری از قطعات دیگر هیچگونه قید وتکلفی بکار نرفته مگر آنجا که اقتضای معنی و مضمون ایجاب می کرده است که قالب خاصی بوجود بیاید که متناسب با آن مضمون باشد. نه آنکه به عنوان الگوی قابل پیروی دیگران در ضمن مطالب دیگر باشد؛ مثلا قطعه « ماه در مرداب » از حیث وزن و قافیه و تکرار بعضی از مصراعها که صدای ملایم پارو زدن در دریاچه را بیان می کند به هیچ وجه قابل تقلید در موارد دیگر نیست.


از مجموع قطعاتی که در این مجموعه گرد آمده است؛ شاید چگونگی تحول و تجدد را در طی 50 ساله اخیر بتوان دریافت؛ عقاید خود را درباره شعر و شاعری در طی مقالات مبسوط در مجله‌ی سخن منتشر کرده‌ام که در کتاب شعر و هنر تحت عنوان هفتاد سخن منتشر شده است و اینجا شاید محتاج به تکرار نباشد. درباره شعر خود چیزی نمی‌توانم بگویم جز اینکه بگویم شعر و شاعری را بسیار دوست می داشتم و آرزویم آن بود که شعرم بهتر از این باشد.

شیوه نقد. بازار شعر نو هنوز وسيع نيست تا بتواند كتابي در باره زندگي يك شاعر نو را جذب كند. لذا شرح کامل زندگي شاعرنو در دست جامعه نيست. مشكل است كه خصوصيات شخصي شاعر را بخاطر حجب اجتماعی ش در شعرهاي چاپي او حفاري كرد. در فرهنگ ايران، هنوز شرح زندگي خصوصي يك فرد از محرمات است. ولی نسبت به ادبیات قرون وسطای ایران ادبیات معاصر تخیلات هنرمند را آشکارتر می کند. منابع براي مطالعه زندگي شاعر نوسرا بقرار زیرند.


1. شعر نو، بر خلاف شعر سنتي، تا حدودی در برگیرنده زوایای زندگي خصوصي شاعر مي باشد؛ آثار شاعر نو نقد و تحليل بیشتر شده اند.
2. ادبيات شفاهي درباره شاعر بصورت خاطره نزد اديبان همسن يا جوانتر وجود داشته، پراكنده نشر يافته اند.
4. نامه/ کارت پستال ها به دوستان، خویشان، دیگران؛ سفرنامه.
5. مدارک پزشگی، شغلی، سفری.
6. آثار غیرکلامی- نقاشی، مجسمه، عکس.
3. شرح حال زندگی بوسیله نویسندگان دیگر.


نتیجه. در مطالعه آثار خمسه اول، در سطرهای شعری آنها، این واژه ها بوفور ديده ميشوند: غم، تنهايي، خالي، دلگير، افسردگي، دل تنك، جنون، خسته، غربت، بيم، زوال، دل گرفته، ابري، جدا، نوميدي، محصور، حزن، اشگ، گریه، مرثيه، خامشي، تهي، مسكين، عزلت، نااميد. تصاوير اضطراب تنگنا مانند گور، چاه، غرق شدن نيز وجود دارد. تنگي نفس، خلجان، دلهره، ترس هم آمده. توصيف بيگانگي در مفصلهاي شعرنو را هم مي شود باز شناخت. نقلهایی با کلمات فوق از آثار آنها که تبلور علايم سه بيماري فوق اند، آورده ميشوند: صادق هدايت (1330-1282)، فروغ فرخ زاد (46-1313)، نيما يوشيج (38-1274)، احمد شاملو (79-1304)، مهدي اخوان ثالث (69-1307)، سپهري (59-1307). طول عمر متوسط آنها 53 سال است. زودمرگی روشنفکر داخل و طول عمر در تبعید

(جمالزاده، علوی) قابل غور است. اين علايم را می توان با خاطراتی از زندگي نامه (چه كتبي چه شفاهي) شاعران چاشني زد. نثر هدایت بویژه بوف کور به شعر نو بسیار نزدیک است و بر اشعار فروغ تاثیر دارد. بعلاوه زندگی او الگوی بارز بیماری و هنر می باشد. از این رو چند نقل قول هم از او می آید. اين نقل قولهاي شعري را با دو منبع نقد اشعارشان و خاطره نويسي خود يا ادبيان ديگر ميتوان محك زد. از تطبيق تحليل آثارشان مقوله های افسردگي، اضطراب، بيگانگي در شعر نو را ميتوان استنتاج كرد. این اختلالات در دیگر ادیبان هم هست: بهرنگی، ساعدی (رک 3 شاهرخی)، آل احمد، رحمانی. جامعه سنتی امکان برخورد صحیح با این اختلالات را ندارد. چون پیش از مداوا نیاز به علت یابی، آمار، و نهادهای مدنی می باشد.
شاپور جوركش: شعر نيمايي ناشناخته ماند
۸۵/۴/۲۶ - ۱۰:۵۴ – ایسنا


شاپور چوركش معتقد است: شاعران جنبش دهه 70 براي تحكيم شعر و تئوري خود هم كه شده از روي‌آوردن به نظريه نيما ناگزيرند. اين شاعر در ادامه گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، متذكر شد: يكي از عوامل خاموش ماندن شعر دهه 70 ضعف تئوري آن بود و شعر نيمايي يعني شعري كه بر پايه مدارا و دموكراسي طراحي شده تا دهه 50 از بستر لازم برخوردار نبود و به همين جهت ناشناخته ماند. وي با اشاره به كتاب «بوطيقاي شعر نو» كه در آن به طور مشروح به شعر نيما يوشيج و استفاده از قالب نيمايي پرداخته، يادآور شد: بحران شعري كه امروز گريبان‌گير هنر ملي ماست، همان است كه نيما 60 سال پيش به آن پي برده و براي رفع آن پيشنهادهايي داده است كه «ميدان ديد تازه» محور آن است. جوركش با بيان اين مطلب كه

شعر آزاد به تعبير نيما يعني شعري براي جامعه آزاد كه در آن هر موجودي حق حيات داشته باشد، در ادامه توضيح داد: به اين تعبير هر پرسوناي شعري به جاي خود حرف مي‌زند، اما تعبيري كه پيروان نيما از شعر آزاد داشتند، آن را به شعري آزاد از وزن و قافيه فروكاهي كردند. ميدان ديد تازه نيما دربرگيرنده مولفه‌هايي است براي دموكراتيزه كردن، دراماتيك كردن شعر، فرديت‌بخشي به شخصيت‌هاي شعري و نگاه به جهان متكثر يعني همان عواملي كه شاعران دهه 70 پيگير آن بودند. وي در پايان گفت: امروزه با رويكرد دموكراتيك به شعر هر لحظه نياز به خواندن و


داشتن تئوري‌هاي از پيش آماده شعر آزاد بيش‌تر خواهد شد.

آيا بناي شعر نيمايي متروكه شده است؟
امروز به نظر مي‌رسد قالب نيمايي كم‌تر مورد استفاده قرار مي‌گيرد، و شاعران در قالب‌هاي ديگر و حتا كهن‌تر بيش‌تر طبع‌آزمايي مي‌كنند. عده‌اي از شاعران دليل اين امر را كه چرا امروز از اين قالب نو كم‌تر استفاده مي‌شود، تمام شدن ظرفيت آن و عده ديگري نيز سخت بودن اين قالب را دليل به كار نبردنش ازسوي شاعران ذكر مي‌كنند.
خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين‌باره با تعدادي از شاعران و منتقدان گفت‌وگو كرد.

تمام‌شدن دوره‌ي قالب نيمايي!
قالب نيمايي شايد مقداري از حرف‌هاي اجتماعي را توانسته باشد منعكس كند، ولي عشق را به آن صورت كه بوده، نشان نداده؛ درواقع عشق و عاطفه در شعر نيما ارضا نشد. نتيجه‌اش اين شد كه شاعران براي بيان عشق به سمت غزل و شعر سپيد رفتند و درنتيجه چالش ايجاد شد؛ چراكه روحيه ايراني هرگز خارج از عشق نبوده است. مفتون درباره دليل ديگري كه امروز به شعر نيمايي كم‌تر پرداخته مي‌شود، گفت: شعر نيمايي بدون پرداخت كامل نتيجه نمي‌دهد؛ اين شعر به ويرايش زيادي نياز دارد و به اين دليل است كه عوالم عاطفي در آن از بين مي‌رود.


ساخت‌هاي نيمايي منسوخ نشده‌اند!
امروز ديگر لازم نيست كه شاعران با همان طرز بيان نيما شعر بگويند. قالب نيمايي يكي از وسايلي است كه شاعر مي‌تواند در آن كار كند؛ يا گرفتار آن مي‌شود و مي‌تواند شعرهاي نيمايي خوبي خلق كند يا در آن حركتي نمي‌كند و ساكن مي‌شود، اما درنهايت آفرينش شاعر است كه تعيين مي‌كند در چه قالبي بسرايد و نمي‌توان تعيين كرد كه شاعري مثلا در قالب سپيد يا نيمايي شعر بگويد.
شعر " نيما " غنيمت زبان فارسي است


منظور نيما از " شعر نو‌‏" چه بود‌‏؟

در آن زمان , يعني گشودن جبهه‌‏اي در برابر شعر كلاسيك , يعني عبور از صورت و سيرت شعر كهن , وداع با اوزان عروضي و توزين مضاعف مصاديع , و همچنين تغيير مسير اشباع شده سوبژه و ابژه .
بحران شعر معاصر از كجا شروع مي شود‌‏, سر چشمه‌‏اش كجاست‌‏؟


به اتفاقي به نام بحران در شعر و بحران شعر اعتقادي ندارم‌‏ . شعر فارسي در طول حيات طولاني خود‌‏ , دور به دور , يا شكوفايي را طي كره يا ركود و اشباع شدگي را . نمي توانم ، از دوره هاي ركود و اشباع شدگي به نام بحران ياد كنم , ركود و اشباع شدگي ادواري , در واقع دوران دورخيز كردن شعر براي رسيدن‌‏ به افق و گستره تازه تري است . مثلا در اواخر دهه 50 تا اوايل دهه60 , شعر شاملويي و زبان فاخر و فخيم آرام آرام دچار ضربه شدن و نوعي اشباع گريز ناپذير شدكه البته در اواسط دهه 60 , اين ركود به حاشيه رفت و جريان‌‏هاي تازه تري عرصه را در مقام يك امكان غالب و فراگير به دست گرفت.

 

جريان غالب اين دو دهه در شعر ما , با نام جنبش شعر گفتار مطرح شده است‌‏ . آيا اين جنبش نيز از پيشنهادات نيما بوده است‌‏؟
رسيدن به زبان طبيعي , در شعر , پيشنهاد نيماست . اين زبان طبيعي , همين شعر گفتار است.

چرا شعر نيمايي به مفهوم رعايت تمام اسلوب‌‏هاي شعري نيما , از تاثير بيرون رفته و خاصه بعد از اخوان ثالث , ديگر هوا خواهي و مخاطبي ندارد‌‏؟

در اين 30 سال اخير بنا به آمار رشد جامعه بشري در تمام حوزه ها , به ويژه حوزه علوم , برابر با تحول در 3 هزار سال گذشته است . روزگار ما روز گار شتاب است . حدود 46 سال از آخرين سروده نيما مي گذرد , كم نيست ! اين حدودا نيم قرن يك طرف , و از رودكي تا نيما هم يك طرف , نيما اگر امروز ناگهان از خواب7 هزار ساله برخيزد و حتي موفق ترين و خلاق‌‏ترين شعرهاي اين دهه را بخواند , از شدت عصبانيت , دوباره به همان غزل و قصيده باز مي گردد . در حالي كه اتفاقي نيفتاده است و تنها آرزوهاي محال آن پيرمرد محقق شده است ، پيشنهادات خود او راه تكامل را پيش گرفته است.

آيا شعر نيما به آخر رسيده است‌‏؟

شعر آن عزيز نابغه هرگز به آخر نمي رسد ، شعر نيمايي و دوران آن بله ! تمام شده است‌‏ , اما شعر نيما غنيمت زبان فارسي است . هنوز هم هيچ شاعري نتوانسته است ، ‌‏شعري با قدرت و عظمت شعر " ري را " نيما خلق كند.

اگر نيما زنده مي ماند‌‏ , دو دهه ديگر بيشتر عمر مي كرد ‌‏, آيا مي توانست مثلا شعر سپيد را تحمل كند و يا بپذيرد ؟‌‏

با رجوع به يادداشت هاي نيما , به نظر نمي رسد كه آدمي اهل جمود و تكرار باشد ‌‏, او قدرت عبور از خود را داشت . زمان شكني ، چون نيما اگر چه عنايتي به شعر نوپاي سپيد نداشت ، اما كيمياي زمان به اضافه نبوغ فردي گاه معجزه مي آفريند.

مولفه‌‏هاي شعر نيمايي چقدر در دوران اوليه شاعري شما تجلي پيدا كرده بود‌‏؟

كارم را در نوجواني با شعر كلاسيك شروع كردم , اما خيلي سريع" فروغ" , و بعد" شاملو" را شناختم ‌‏, با اين حال ، آن ريتم ذهني و ضرباهنگ دروني شده , راهم را به سوي سر منزل "نيما " هدايت كرد , و چه كوتاه از آن ساخت بريدم , و راه نخست خود يعني " موج ناب"‌‏ را يافتم , و اوايل دهه60 ، هم كه خود آغاز جنبش شعر گفتار بود.

چرا روي شعر نيمايي توقف نكرديد ؟

مطبوعات دهه پنجاه- خاصه نيمه نخست آن - هنوز هم اردوگاه شعر نيمايي بود‌‏ , هنوز بحث بي سوادانه و نبرد كهنه و نو ادامه داشت.
سال 1351 در شب شعري در مسجد سليمان شعري نيمايي با عنوان " شبان " خواندم كه مورد استقبال قرار گرفت‌‏ , اما سال 1353 به اين نوع تجارب شك كردم . در جمع دوستان يك بار گفتم " وزن آشكار خيلي لوس است " دوستي گفت ‌‏: نظر شاملو هم همين است . واقعا تا آن لحظه جمله‌‏اي با اين مضمون از شاملو نخوانده بودم‌‏ , اما شعرش مصداق همين اراده بود

امروز به نظر مي‌رسد قالب نيمايي كم‌تر مورد استفاده قرار مي‌گيرد، و شاعران در قالب‌هاي ديگر و حتا كهن‌تر بيش‌تر طبع‌آزمايي مي‌كنند. عده‌اي از شاعران دليل اين امر را كه چرا امروز از اين قالب;نو كم‌تر استفاده مي‌شود، تمام شدن ظرفيت آن و عده ديگري نيز سخت بودن اين قالب را دليل به كار نبردنش ازسوي شاعران ذكر مي‌كنند. خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين‌باره با تعدادي از شاعران و منتقدان گفت‌وگو كرد تمام‌شدن دوره‌ي قالب نيمايييدالله مفتون اميني در اين‌باره معتقد است: سال‌هاست كه قالب نيمايي دوره‌اش تمام شده و به

يكنواختي رسيده است وي با بيان اين مطلب كه قالب نيمايي ظرفيت كامل بيان مسائل اجتماعي و عشق را ندارد، متذكر شد: قالب نيمايي شايد مقداري از حرف‌هاي اجتماعي را توانسته باشد منعكس كند، ولي عشق را به آن صورت كه بوده، نشان نداده؛ درواقع عشق و عاطفه در شعر نيما ارضا نشد. نتيجه‌اش اين شد كه شاعران براي بيان عشق به سمت غزل و شعر سپيد رفتند و

 

درنتيجه چالش ايجاد شد؛ چراكه روحيه ايراني هرگز خارج از عشق نبوده است. مفتون درباره دليل ديگري كه امروز به شعر نيمايي كم‌تر پرداخته مي‌شود، گفت: شعر نيمايي بدون پرداخت كامل نتيجه نمي‌دهد؛ اين شعر به ويرايش زيادي نياز دارد و به اين دليل است كه عوالم عاطفي در آن از بين مي‌رود. ساخت‌هاي نيمايي منسوخ نشده‌اند! > محمدعلي سپانلواعتقاد دارد كه ساخت‌هاي نيمايي هنوز منسوخ نشده‌اند و اين آفرينش شاعر است كه تعيين مي‌كند در قالب نيمايي يا هر

قالب ديگري شعر بسرايد. او گفت: هيچ سبك و قالبي، قالب ديگر را منسوخ نمي‌كند و ادبيات هرگز مرهون قالب‌هايش نبوده‌ است؛ ادبيات سرگذشت روح انسان است و مي‌تواند قالب يا سبك را به خود بگيرد. اين شاعر در عين حال معتقد است: امروز ديگر لازم نيست كه شاعران با همان طرز بيان نيما شعر بگويند. قالب نيمايي يكي از وسايلي است كه شاعر مي‌تواند در آن كار كند؛ يا

گرفتار آن مي‌شود و مي‌تواند شعرهاي نيمايي خوبي خلق كند يا در آن حركتي نمي‌كند و ساكن مي‌شود، اما درنهايت آفرينش شاعر است كه تعيين مي‌كند در چه قالبي بسرايد و نمي‌توان تعيين كرد كه شاعري مثلا در قالب سپيد يا نيمايي شعر بگويد. قالب نيمايي و هنوز به نيمه نرسيدن ظرف آنسيروس نيرو نيز در اين‌باره گفت: شايد امروز ظرف قصيده و غزل پر شده باشد، اما هنوز ظرف شعر نيمايي به نيمه هم نرسيده است. او افزود: نيما يوشيج از غول بزرگ ادبيات كلاسيك عبور كرد و كاري قانونمند در شعر فارسي را پي نهاد، اما به اندازه كافي روي آن كار نشد. در حالي‌كه شاعران ما يك‌باره از اين قالب به قالب ديگري پريده‌اند و گمان مي‌كنند كه اين سبك ديگر جاي كار كردن ندارد و حالا بايد روي قالب‌هاي نوتري كار كرد. امروز هنوز بايد روي شعر نيمايي كار كنيم و بگذاريم 40 يا 50 سال از آن بگذرد، آن‌وقت شعر ما خواه ناخواه به جلوتر حركت خواهد كرد و از اين قالب نيز عبور مي‌كند؛ ولي امروز هنوز زمان گذشتن از آن نرسيده استاين شاعر برعكس مفتون اميني معتقد است كه بسياري از مضامين را مي‌توان در قالب نيمايي به كار برد؛ اما اين‌كه شاعران امروز از آن كم‌تر استفاده مي‌كنند، به دليل تنبلي آنان است. نيرو متذكر شد: امروز

شعرهايي كه به اسم شعر نيمايي سروده مي‌شوند، به هيچ‌عنوان شعر نيمايي نيستند و ديگر هم نمي‌توان به كسي فهماند كه شعر نيمايي چيست؛ چرا كه امروز هر كه شعر نو مي‌گويد، گمان مي‌كند شعر نيمايي سروده‌ است. شاعران قالب‌ها را نمي‌شناسندمنصور اوجياستفاده نكردن شاعران امروز را از قالب نيمايي، ناشي از شناخت نداشتن آن‌ها دانست و افزود: همه

قالب‌ها هنوز خواننده دارند، ولي شاعران چون آن‌ها را نمي‌شناسند، ترجيح مي‌دهند شعر سپيد بگويند. وي گفت: در شعر كلاسيك هنوز قالب‌هايي داريم كه ظرفيتشان تمام نشده؛ چه رسد به شعر نيمايي كه مدت زيادي از پيدايش آن نگذشته است. اگر كسي مي‌گويد كه امروز ظرفيت قالب نيمايي تمام شده، به اين دليل است كه توانايي شعر گفتن در اين قالب را ندارد. اگر شاعري به

معناي واقعي شاعر باشد، تمام سبك‌ها و قالب‌ها را مي‌شناسد و كار شعري‌اش را ابتدا با آن‌ها شروع مي‌كند و آن‌وقت سراغ قالب‌هاي ديگر مي‌رود؛ ولي شاعران امروز ما نه شعر كلاسيك را درست مي‌شناسند و نه شعر نو و نيمايي را و چون نمي‌شناسند، مي‌گويند دوره شعر نيمايي تمام شده است. اوجي يادآور شد: شعر وقتي مي‌آيد، شاعر تعيين نمي‌كند كه در چه قالبي

باشد؛ ممكن است شعر در قالب كلاسيك، نيمايي يا سپيد بيايد و اين خود شعر است كه تعيين مي‌كند در چه قالبي بايد باشد. هنوز هم جاي كاركردن روي بسياري از قالب‌ها وجود دارد و شاعر تعيين‌كننده قالب نيست. امروز هنوز مي‌توان روي قالب نيمايي كار كرد تا ظرف آن پر شود و بعدا سراغ قالب تازه‌تري رفت. قالب نيمايي و طبيعي بودن عبور از آناما به‌گفته محمود معتقدياين‌كه چرا امروز ديگر از وزن‌هاي نيمايي استفاده نمي‌شود، به اين دليل است كه جامعه ادبي به حركت‌هاي تازه‌اي در شعر نياز دارد او معتقد است: ظهور نيما يوشيج و شعر نيمايي در مقطعي، شيوه‌اي

انقلابي در شعر امروز بود كه پيروان خاص خود را نيز داشت و در اواخر دهه 20 و اوايل دهه 30 در دوران اوج بود. اما از آن‌جا كه هر پديده‌ي ادبي درجا نمي‌زند و حركت‌هاي تازه‌اي دارد، در شكل‌بندي شعر امروز نيز كساني كارهاي تازه‌اي انجام داده‌اند؛ مثلا احمد شاملو از وزن‌هاي نيمايي عبور، و سبك و سياق خاص خود را در شعر پايه‌گذاري كرد. وي تاكيد كرد: امروز عبور از قالب نيمايي طبيعي است؛ همان‌طور كه در دهه 40 مشخصه‌هايي چون شعر ناب‏ و شعر حجم به وجود آمد و صداهايي ديگر در شعر آن زمان بود كه امروز ديگر كم‌تر كسي از آن‌ها استفاده مي‌كند. قالب نيمايي و نشان ندادن خود به تماميمظاهر شهامتنيز در اين‌باره گفت: هر قالب از جمله قالب نيمايي به واسطه ساختار مشخصي كه دارد، توان اجرايي محدودي را پيش مي‌كشدقالب نيما مثل قالب‌هاي ديگر - چه در تئوري و چه در تجربه - حجمي از امكانات اجرايي را براي شعر ارايه خواهد

داد، پس چنين حدودي پاسخگوي كامل توقعات امروزين شعر نمي‌تواند بوده باشد. به اعتقاد وي، ايده‌هاي شعر و ادبيات از بايدهاي ترتيبي تبعيت مي‌كند‎؛ يعني الزامي وجود ندارد كه شاعران ما حتما آن‌قدر از يك قالب - در اين‌جا از قالب نيمايي - استفاده كنند تا بالاخره معلوم شود كه ديگر كارآيي ندارد و آن‌گاه سراغ يافته ظرفيت‌هاي جديدي بروند شعر نيمايي و ناشناخته ماندن آنشاپور چوركشمشخصا به شاعران جنبش دهه 70 اشاره كرد و گفت: اين طيف براي تحكيم شعر و تئوري

خود هم كه شده از روي‌آوردن به نظريه نيما ناگزيرند. او افزود: يكي از عوامل خاموش ماندن شعر دهه 70 ، ضعف تئوري آن بود و شعر نيمايي يعني شعري كه بر پايه مدارا و دموكراسي طراحي شده تا دهه 50 از بستر لازم برخوردار نبود و به همين جهت ناشناخته ماند. وي با اشاره به كتاب

"بوطيقاي شعر نو" كه در آن به طور مشروح به شعر نيما يوشيج و استفاده از قالب نيمايي پرداخته، يادآور شد: بحران شعري كه امروز گريبان‌گير هنر ملي ماست، همان است كه نيما 60 سال پيش به آن پي برده و براي رفع آن پيشنهادهايي داده است كه "ميدان ديد تازه" محور آن است. مرد ميدان شعر نيمايي نيستهمچنين كاظم سادات اشكوريذر اين زمينه عنوان كرد: دوره‌ي شعر نيمايي به‌سر نيامده، عصر شاعرانش به‌سر آمده است. وي ادامه داد: اغلب شاعران نيمايي با آگاهي از شعر گذشته و آشنايي با وزن و تبحر در سرودن شعر در قالب‌هاي شعر گذشتگان، شعر نيمايي يا آزاد سروده‌اند و هنوز هم مي‌سرايند؛ اما اغلب شاعران سپيدسرا از اين موهبت بي‌بهره‌اند و مدعي‌اند كه طرحي درانداخته‌اند، غافل از آن‌كه نمي‌توان بي ‌آشنايي با گذشته طرحي نو

درانداخت، چرا كه نو ادامه كهنه است و مدرن ادامه سنت. وي معتقد است: هنوز در شعر نيمايي مي‌توان نوآوري كرد و به فضاهاي تازه دست يافت، اما مرد ميدانش را نمي‌بينيم يا سراغ ندارماين شاعر با اظهار اميدواري به اين موضوع كه شايد در آينده شاعري از راه برسد و روزنه‌اي ديگر به جهان شعر نيمايي بگشايد،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید