بخشی از مقاله


تأثير زوج درمانگري اسلامي در افزايش خودشناسي،
جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي زوج هاي ناسازگار


تقديم به :
فاطمه زهرا (س) و علي (ع) بهترين الگوي زن و شوهري در عالم هستي
و
همه زن و شوهرهايي كه با شركت پيگيرانه خود در جلسات درمان، انجام چنين پژوهشي را فراهم آوردند.
و
به همه انسانهاي خودآگاهي كه با تلاش در افزايش خودشناسي در پي كشف راز خلقت و معنا بخشيدن به زندگي خويش هستند.
و
سرانجام به آنهايي كه مشوق و تسهيل كننده روش هاي بديع و نوين در حيطه حل مسائل خانواده ها و جوامع بشري هستند.


معاونت پژوهشي دانشگاه شهيد بهشتي
دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي
گروه روانشناسي

تأثير زوج درمانگري اسلامي در افزايش خودشناسي،
جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي زوج هاي ناسازگار
مجري:

دكتر عصمت دانش
اسفند 1381

تشكر و قدرداني:
به استناد «من يشكر المخلوق لم يشكر الخالق» بر خود لازم مي دانم از الطاف انسان هاي متعهدي كه در تصويب طرح اين پژوهش كه در آن از روش بديع «زوج درمانگري اسلامي» سود جسته بودم مرا ياري كردند سپاسگزاري مي كنم؛ بيش از همه به استاد عالي رتبه و معاونت محترم پژوهشي دانشگاه سركار خانم دكتر صباغيان مديونم كه همواره مشوق من در پيگيري براي تصويب طرح بودند.
از آقاي دكتر پرداختچي رياست محترم دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي به ويژه از آقاي دكتر يمني معاونت محترم پژوهشي دانشكده نيز كه همواره مرا مرهون الطاف خود نموده اند سپاسگزارم.


همچين ضروري است از همكاري و زحمات آقاي مهندس سليمي نيا كه با ورود و پردازش كامپيوتري داده ها، انجام ماهرانه محاسبات آماري و ترسيم جدول ها و نمودارها بر سرعت و غنا و جذابيت پژوهش افزودند، تشكر كنم.
سرانجام لازم است كه از زحمات و همكاري هاي دانشجويان عزيزم به ويژه خانم ها مريم طاول و آزاده بهرامفر تشكر كنم كه بيش از ديگر دانشجويان مرا در استخراج نتايج از پرسشنامه ها و جمع آوري مطالب ياري دادند.

2-3 روي آورد صفات
• گوردون آلپورت
2-4 روي آورد انسان نگري
• آبراهام مازلو
2-5 روي آورد هستي نگر
• ويكتور فرانكل


2-6 روي آورد كنش نگر
• ويليام جيمز
2-7 روي آور شناختي نگر
• آلبرت اليس
3- همسر گزيني و تشكيل خانواده


3-1 تعريف خانواده
3-2 مرور كوتاهي بر تاريخچه خانواده درمانگري
3-3 نحوه شكل گيري زوج درمانگري
• الگوي كاركردي و درمان خانوادگي مك ماستر
• الگوي منحني اولسون
• الگوي سيستمي بيورز
1. خانواده هايي با كاركرد بد
2. خانواده هاي مرزي


3. خانواده هاي متوسط
4. خانواده هاي با كفايت
5. خانواده هاي مطلوب
3-4 الگوهاي باليني القاطي در خانواده درماني
• خانواده درماني چند سطحي التقاطي فلدمن
• روي آورد خانواده درماني التقاطي والش
• روي آورد زناشويي درمانگري التقاطي نيكلز
• خانواده‌درمانگري‌التقاطي:خانواده‌درمانگري‌روان‌پويايي‌متمركزبر مشكل
4- يافته هاي پژوهشي در قلمرو خانواده / زوج درمانگري
5-روش زوج درمانگري اسلامي
6-خلاصه
 فصل سوم: فرايند روش شناختي بررسي تجربي موضوع
1- انتخاب نمونه
1-1 جامعه مورد بررسي
1-2 روش نمونه گيري
1-3 اندازه نمونه
2- ابزار و روش اجراي پژوهش
2-1 پرسشنامه جهت گيري مذهبي آلپورت
2-2 پرسشنامه دو عضوي اسپانير
2-3 پرسشنامه سازگاري خودشناسي


2-4 روش زوج درمانگري اسلامي
3-طرح پژوهش و روش هاي آماري
3-1 معرفي طرح هاي پژوهش
3-2 روش هاي آماري تحليل داده ها
4-خلاصه
 فصل چهارم: ارائه و تحليل نتايج كلي
1- يافته هاي توصيفي
2- يافته هاي مربوط به تحليل نتايج در چارچوب فرضيه ها
3- خلاصه
 فصل پنجم: بحث و نتايج نهايي
1- بحث و بررسي درباره يافته ها
2-تفسير نهايي و پيامدها
3-محدوديت ها
4-پيشنهادها
منابع و مآخذ
پيوست ها
پيوست الف- پرسشنامه جهت گيري مذهبي آلپورت
پيوست ب-پرسشنامه سازگاري دو عضوي اسپاينر
پيوست پ- پرسشنامه خودشناسي و محاسبه آلفاي كرونباخ آن
پيوست ت- روش زوج درمانگري اسلامي
چكيده پژوهش به زبان انگليسي

 


چكيده پژوهش
در اين پژوهش كه از نوع پژوهش شبه آزمايشي است به منظور دستيابي به داده هاي علمي در جنبه كاربردي، اثر بخشي روش زوج درمانگري اسلامي به عنوان متغير مستقل در افزايش جهت گيري مذهبي، خودشناسي و سازگاري زناشويي زوجهاي ناسازگار به عنوان متغيرهاي وابسته مورد آزمايش قرار گرفت. بدين منظور از ميان زوجهايي كه از طريق اطلاعيه اي داوطلب شركت در اين پژوهش براي حل اختلاف هاي زناشويي خود شدند، 14 زوج (28 زن و شوهر) پس از رديف

شدن نمراتشان همتا شده و به طور تصادفي به دو گروه- آزمايشي و گواه- اختصاص يافتند.
ابزارهاي پژوهش شامل: 1) مقياس 21 سوالي جهت گيري مذهبي آلپورت، براي اندازه گيري سطح كلي مذهب، جهت گيري مذهب بيروني و دروني آزمودنيها، 2) مقياس 32 سوالي سازگاري دو عضوي (زناشويي) اسپانير و 3) پرسشنامه 29 سوالي خودشناسي براي تعيين سطح حالت هاي خودآزمودني ها (نابالغانه/ والديني / كودكانه ) بود. كليه آزمونها در مرحله قبل و بعد از درمانگري اسلامي به طور انفرادي در شرايط كنترل شده در مورد هر دو گروه اجرا شدند.


نتايج حاصل با استفاده از آمار توصيفي، ضريب همبستگي پيرسون، تحليل واريانس تكرار سنجش، آزمون T وابسته و مستقل، آزمون توكي(HSD) و رسم نمودار مورد تحليل قرار گرفت. يافته ها در پرتو پژوهش هاي گذشته و پنج فرضيه پژوهش حاضر نكات زير را برجسته ساخت:
1) با استفاده از روش زوج درمانگري اسلامي در گروه آزمايشي خودشناسي منفي نسبت به قبل از درمانگري (69/248= F) و نسبت به گروه گواه (28/39= F) كاهش، و همچنين سازگاري زناشويي آنها نسبت به قبل از درمانگري (07/116= F) و نسبت به گروه گواه (28/14= F) در سطح 99 درصد اطمينان افزايش يافت.
2) زوج درمانگري اسلامي بر «خودبالغانه/ » گروه آزمايشي (62/10= t) بيشتر از حالت هاي ديگر خود يعني «خودوالديني/ » (45/6=t) و «خودكودكانه / » 21/8=t) در سطح 99 درصد اطمينان تأثير گذاشت.
3) سازگاري زناشويي گروه آزمايشي با كاهش «خودبالغانه منفي/ ( ‍(76/0-= r)، بيشتر از كاهش حالت هاي ديگر خود يعني «والديني/ »(47/0-= r) و «كودكانه / » (57/0-=t) رابطه داشت .
4) در سطح 99 درصد اطمينان با روش زوج درمانگري اسلامي در گروه آزمايشي جهت گيري كل

مذهبي نسبت به قبل از درمان (17/103= F) و نسبت به گروه گواه (26/12= F) وهمچنين جهت گيري مذهبي دروني آنها نسبت به قبل از درمان (52/13= t) و به گروه گواه (93/8= t) افزايش يافت.

مقدمه:
خانواده، مهمترين واحد اجتماعي هر جامعه است كه با بستن پيمان زناشويي بين زن و مرد تشكيل مي شود. خداوند در سوره نساء آيه 20 مي فرمايد: «و زنان از شما ميثاق محكمي گرفته اند» اين آيه مي رساند كه پيمان ازدواج ميان زن و مرد در قرآن ميثاق محكمي است. در قرآن كلمه ميثاق به معني پيمان ميان خدا و بندگان درباره توحيد و احكام است و در هر جاي قرآن كلمه ميثاق با فعل «گرفتن» به كار رفته، نمايشگر پيمان الهي است . از اين آيه مي فهميم كه چقدر پيمان

زوجين باخدا است كه طبق آن با خدا عهد مي بندند به دستورات قرآن در وظايف همسري و حقوق خانواده كه جزئيات آن در سوره هاي مختلف قرآن و روايات معبتر آمده است عمل كنند (بي آزار شيرازي،136، صفحه 64).
اما متأسفانه شواهد بسيار زيادي وجود دارد كه زوج ها درجامعه كنوني- به خاطر تغييرات سريع و بي سابقه در تمام جنبه هاي زندگي منجمله در باور ها و ارزش ها- مشكلات شديد و فراگيري را هنگام برقراري و حفظ روابط صميمي و سازگارانه تجربه مي كنند. افزايش روز افزون طلاق در دنياي كنوني، هر چند در مقياسي بسيار كمتر، متأسفانه جامعه فعلي ما را نيز در بر گرفته است؛ و

نارضايتي زن و شوهر از يكديگر و نيز از هم گسيختگي كانون هاي گرم بسياري از خانواده ها و تأثيرات سوء اين جدايي بر افراد خانواده نياز به رسيدگي و رفع اين مشكل را مطرح ساخته است (سهرابي، 1377، صفحه 3).
با آنكه انجام پژوهش هاي متعددي پيرامون بررسي كارآمدي رواندرمانگري هاي مختلف براي درمان اختلافهاي زناشويي در خور توجه و تحسين است؛ اما با استفاده از روش هاي زوج درمانگري غربي كه غالباً روش هاي جزئي نگر و موضعي نگر هستند. بعيد به نظر مي رسد كه بتوان به شناخت همه جانبه «شخصيت انساني انسان» و حكم و ضابطه اي مطابق با واقع دست يافت. بنابراني براي دستيابي به ريشه و علت ناسازگاري هاي زن و شوهرها و نيز حل و فصل اين ناسازگاريها بايد به منبع فياض الهي روي آوريم و با الهام از مضامين آسماني و با واقع بيني علت همه گرفتاريهاي بشر را وتمام ناسازگاريهاي فردي، زناشويي و اجتماعي را و تمام بيماريهاي رواني را به غفلت

نسبت دهيم، غفلتي كه براي نفس فطري است و هيچ كس به اندازه خداوند به نفس و وسوسه گري هاي آن آگاه نيست (اسرا/ 25؛ ق/ 16) ؛ و به اندازه او راه هاي تزكيه، اعتدال و درمان آن را اعلام نكرده است. (حجتي، 1366). همه اين راه ها چيزي جز شناخت حالتهاي نفساني/ خود نيست. شناختي كه در همه اديان الهي و به ويژه دين اسلام به آن تأكيد شده و حتي در تمامي مكاتب رواندرمانگري غربي به صورت «ايجاد بينش در بيمار» به عنوان مهمترين اصل تغيير و درمان بر آن صحه گذاشته شده است. هر چند كسب بينش از سوي بيمار نسبت به حالتها و رفتارهاي خود در جريان رو واندرمانگري غربي، عمق خودشناسي در اديان الهي را ندارد. با اين همه پژوهش ها نشان داده اند رواندرمانگراني كه ايجاد بينش در بيمار را سرلوحه كار خود قرار داده اند توانسته اند تغييرات چشمگير و با ثباتي را در شخصيت مراجعان خود نمايان سازند. انسان تنها با شناخت و هشياري نسبت به حالت هاي نفساني خود (به تعبير اسلام: اماره، لوامه، مطمئنه و به تعبير روانشناسان غربي: كودكانه، والديني، بالغانه) است كه مي تواند به تعمق و تفكر درباره راز آفرينش بپردازد و راه هاي ارتباط با خود خداوند را و ديگران را بشناسد. در چنين حالتي است كه هيچ اثري از خود خواهي ترس و اضطراب، تباهي و آزردگي مشاهده نمي شود و آنچه به چشم مي خورد رضاي خداست.
بنابر آنچه ذكر شد و با توجه به اهميت شناخت و تدوين روش هاي مؤثر در درمان اختلاف هاي زناشويي از يكسو و استفاده از روشي كه كاملاً مبتني بر روانشناسي اسلامي باشد و براي خود

شناسي و شناخت حالت هاي خود/ نفس، از منابعي چون قرآن كريم، و سيره رسول اكرم (ص)، ائمه معصومين (ع) و احاديث معتبر- به سبكي كه پژوهشگر بر اساس تجارب باليني خود سازمان داده- مدد بگيرد، از سوي ديگر پژوهش حاضر طرح و اجرا گرديد. تا اثر بخشي زوج درمانگري، اسلامي بر خودشناسي و حل اختلاف هاي زناشويي و افزايش جهت گيري مذهبي بررسي شود.
گفتني است كه طرح پژوهش حاضر در قالب دو طرح تصويب گرديده است. اين گزارش مربوط ب

ه طرح اول است كه در آن روش زوج درمانگري اسلامي است. در طرح دوم از روش زوج درمانگري تحليل ارتباط محاوره اي استفاده مي شود و در گزارش نهايي نتايج دو روش از نظر افزايش جهت گيري مذهبي، خود شناسي و سازگاري زناشويي زوج هاي ناسازگار مورد مقايسه و تحليل قرار مي گيرد.

 فصل اول
گستره علمي موضوع مورد پژوهش
اين نوشته حاصل مطالعه و پژوهشي است كه در راه دستيابي به داده هاي علمي در جنبه هاي كاربردي و توسعه‌اي در قلمرو تأثير زوج درمانگري اسلامي در افزايش خودشناسي، جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي زوج هاي ناسازگار به عمل آمده است.
آنچه در اين فصل تصريح ميشود، موضوع، ابعاد و هدفهاي پژوهش، امكان بررسي مؤلفه هاي مورد نظر و ارتباط بين آن ها، اهميت بررسي آن ها، سؤال ها و فرضيه هاي پژوهش، متغيرها و تعاريف عملياتي آنها خواهد بود.
1-موضوع و زمينه
موضوع اين پژوهش «تأثير زوج درمانگري اسلامي در افزايش خودشناسي و جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي زوج هاي ناسازگار» است.
ازدواج به عنوان سنگ بناي تشكيل خانواده با بستن پيمان زناشويي بين زن و مرد صورت انجام مي گيرد. پايه و اساس تداوم و سلامت نسل هاي آينده و انتقال ارزش ها و اعتلاي فرهنگ و پيشرفت هر جامعه اي در گرو روابط منطقي و سازگارانه زن و شوهرها نهفته است. ناسازگاري هاي زن و شوهر ها با يكديگر چه به طلاق بيانجامد و چه به صورت فرسايشي كشمكش هاي طاقت فرسايي را به بار آورد آثار رواني- اجتماعي آن هم براي زن وشوهر و هم براي فرزندان آنها به صورت افسردگي، احساس پوچي، نا اميدي واز خود بيگانگي تجربه مي شود، و ضربات مهلكي بر پيكر جامعه وارد مي آورد. به همين جهت است كه شناخت و درمان اختلاف هاي زناشويي براي هر جامعه اي با هر ايدئولوژي و مكتبي در درجه اول اهميت قرار دارد. روان شناسان و انديشمندان هم از دير باز با توجه به اهميت مسأله روشهاي متفاوت و حتي رواندرمانيهاي چند بعدي را بر اس

اس چشم انداز خود به انسان، ابداع كرده اند و در اين قلمرو كم و بيش موفق بوده اند.
اما از سوي ديگر همانطور كه خداوند در سوره اسراء آيه 25 مي فرمايد: «هيچكس به اندازه خداوند متعال به نفس و روان انسان آگاه نيست زيرا او موجد و آفريننده نفس است» خداوند در سوره ق آيه 16 مي فرمايد: «اين ما هستيم كه انسان را آ‎فريديم واز وسوسه گري هاي نفس او آگاه هستيم» بنابراين انسان در تمام احوال، شخصيتي است كه كاملاً بر خدا مكشوف و معلوم است. خداوند براي ارشاد، توفيق و رستگاري انسان در طي آيات كريمه روشن فرموده كه تمام ناسازگاري ها، بيماري هاي رواني و نقايص انسان از غفلت بر مي خيزد و غفلت براي نفس فطري است. اما نفس در حين شرايطي توانايي آن را دارد كه بر عيوب و نقائص خود آگاه شود و از رهگذر خودشناسي به خداشناسي برسد و از راه تربيت، تخلق وتمرين رواني به توحيد برسد واز اين

طريق از آلودگي ها، هوس ها و جرم هاي خود پاكيزه شود. به مصداق «من عرف نفسه عرف به» انسان با شناخت حالت هاي نفساني خود(امّاره، مطمئنه، لوّامه) مي تواند خداي خود را انسان هاي ديگر را و راه هاي ارتباط با خود را، خدا را و ديگران را بشناسد. در چنين حالتي است كه هيچ اثري خودخواهي، حرص و طمع، كشمكش و غفلت مشاهده نمي شود و آنچه به چشم مي خورد اميد و آرزو در خدا، براي خدا، به خدا، و ازخداست.
بنابرآنچه گفته شد با توجه به اهميت شناخت روش هاي مؤثر براي درمان و حل و فصل اختلاف هاي زناشويي از يكسو و پيروي از آيات قرآن و كلام روشنگر الهي از سوي ديگر كوشش پژوهش حاضر بر آن است تا تأثير روش زوج درمانگري اسلامي را در حل اختلاف هاي زناشويي از طريق افزايش خود شناسي، جهت گيري مذهبي و رضايت زناشويي آنها مورد بررسي و تحقيق قرار دهد.
2- ابعاد موضوع
با تحليل موضوع مورد پژوهش كه در نظر دارد تأثير روش زوج درمانگري اسلامي را براي حل اختلاف هاي زناشويي از طريق افزايش خود شناسي، جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي مورد بررسي قرار دهد، مي توان ابعاد زير را از يكديگر متمايز ساخت و درصد پاسخگويي به آنها برآمد:
- چون روش زوج درمانگري اسلامي براي خودشناسي و شناخت حالت هاي «خود» (اماره/ كودكانه، لوامه / والديني، مطمئنه/ بالغانه)از منابعي چون قرآن كريم، سيره رسول اكرم (ص)، ائمه معصومين (ع) و احاديث معتبر كه مطابق با فطرت انسان ها است مدد مي گيرد، به نظر مي رسد بتواند خودشناسي زوج هاي ناسازگار را افزايش دهد.
- تصور مي شود با افزايش خودشناسي، جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي زوج هاي ناسازگار افزايش يابد.


- به نظر مي رسد زوج درمانگري اسلامي بر خود بالغانه تأثير مي گذارد.
- تصور مي شود خود بالغانه پيش از حالت هاي ديگر خود (كودكانه، والديني) با سازگاري زناشويي و جهت گيري مذهبي رابطه دارد.
- به نظر مي رسد با زوج درمانگري اسلامي جهت گيري مذهبي دروني بيش از جهت گيري مذهبي بروني افزايش مي يابد.
- به نظر مي رسد جهت گيري مذهبي دروني بيش از جهت گيري بروني با سازگاري زناشويي رابطه دارد.
3- امكان بررسي موضوع و اهميت آن
واضح است براي آنكه نتايج حاصل از بررسي ابعاد مختلف موضوع مورد پژوهش، واجد اعتبار و پويايي هاي لازم باشند بايد به صورت علمي و در قالب عوامل قابل وارسي و كنترل مورد تحقيق قرار گيرند. خوشبختانه امروزه با پيشرفت فن آوري ها و ابداع انواع آزمون هاي روان شناختي مي توان به طور دقيق و علمي به اندازه گيري و سپس بررسي ابعاد مختلف موضوع مورد پژوهش پرداخت. اندازه

گيري ميزان خودشناسي و حالت هاي مختلف آن در زن ها و شوهر هاي ناسازگار قبل و بعد از زوج درمانگري اسلامي براي تبيين تأثير روش هاي فوق در افزايش خود شناسي و سپس تبيين روابط بين خودشناسي و حالت هاي مختلف آن (كودكانه، والديني، بالغانه) با جهت گيري مذهبي دروني و بيروني از يكسو و با سازگاري زناشويي از سوي ديگر مي تواند يافته هاي پرارزش و جالب توجه و مهمي به دست دهد و گستره دانش و اطلاعات ما را در قلمرو روش ها و شيوه هاي رواندرماني و زوج درمانگري و همچنين روان شناسي خانواده نه تنها درسطح محلي بلكه در سطح كشوري افزايش دهد و افزون بر اين ها زمينه مطالعات ميان فرهنگي را نيز هموار سازد.
نتايجي كه از پژوهش هايي نظير پژوهش حاضر به دست مي آيد مي تواند راه كارهاي پرارزشي را براي بخش پژوهشي و آموزشي دانشكده هايي كه داراي گروه روانشناسي و مشاوره هستند، دانشكده هاي روانپزشكي و مراكز خدمات مشاوره آن ها ارائه نمايد و آنها را قادر سازد تا با بررسي اين روش و ابداع روش هاي نوين ديگر به شيوه هاي مؤثرتري براي حل اختلاف هاي زناشويي در زوج درمانگري و پيشگيري از طلاق با توجه به فرهنگ جامعه اسلامي ما دست يابند. افزون بر اين مي توان اين اطلاعات مفيد را در اختيار كليه مراكزي كه با مسايل پيشگيري و درمان اختلافهاي زناشويي سرو كار دارند، نظير هسته هاي مشاوره آموزش و پروش مراكز آموزش خانواده و كلينيك ها گذاشت؛ و بدين ترتيب بهداشت رواني خانواده ها را در سطح كلان تأمين كرد و از پيامدهاي نامطلوب اختلاف هاي زناشويي چون بيماريهاي رواني زن و شوهر هايي كه اختلاف دارند و باهم زندگي مي كنند يا از هم جدا شدند، سردرگمي و انحرافات فرزندان يك چنين خانواده

هايي، طلاق و از هم گسستگي خانواده ها و در نهايت از هم گسستگي جامعه جلوگيري كرد. از سوي ديگر با توجه به اينكه بيش از 98 درصد جمعيت ايران معتقد به دين اسلام هستند ممكن است در پاره اي از موارد روش هايي كه با نظام اعتقادي آنها انطباق زيادي ندارد نتواند كاملاً مؤثر واقع شود. بنابراين لازم است دركنار روش هاي ديگر از روش هايي كه از روان شناسي اسلامي نشأت مي گيرد نيز استفاده كنيم. و كارآمدي روش هاي اسلامي را در مقايسه با روش هاي ديگر مورد بررسي قرار دهيم. تا هم بدين وسيله حوزه وسيع و مفيدي از راهبردهاي اسلامي را براي درمان اختلاف هاي زناشويي بگشاييم و هم با آموزش اين شيوه ها به رواندرمانگران و مشاوران آنها را به ابزارهاي ديگري هم مجهز كنيم كه بر حسب موقعيت بتوانند به طور مناسب از شيوه هاي مؤثر سود جويند.
بنابراين پژوهش حاضر از نوآوري و ابعاد خاصي برخوردار است و مي تواند پژوهش هاي گسترده تري را در اين زمينه به راه اندازد.
4-اهداف پژوهش


هدف هايي را كه پژوهش حاضر به دنبال مي كند عبارتند از:
1) بررسي درجه تأثير روش زوج درمانگري اسلامي در رفع اختلافهاي زناشويي از طريق افزايش سطح خودشناسي، جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي.
2) بررسي رابطه بين خود شناسي و جهت گيري مذهبي، و رضايت زناشويي زوج هاي ناسازگار.
3) دستيابي به فنون مؤثر و منطبق با فرهنگ اسلامي مردم ايران.
4) ايجاد و انشاء برنامه هاي درماني جديد براي حل اختلاف هاي زناشويي زوج هاي ناسازگار كه آن ها را با مهارت هاي جديدي در زمينه بهتر كردن روابط زناشويي خويش آشنا و مجهز سازد.
5) آموزش اين شيوه به رواندرمانگران و مشاوران علاقمند براي تجهيز آن ها به ابزار درماني ديگري كه بر حسب موقعيت بتوانند جهت پيشگيري از اختلافهاي زناشويي، مشاوره قبل از ازدواج و رفع اختلاف هاي زناشويي از آن سود جويند و مانع از هم گسيختگي خانواده ها شوند و با ايجاد محيطي سالم و سازنده موجبات شكوفايي و پيشرفت افراد خانواده را فراهم آورند.

 


5-سوال هاي پژوهش
سوال هايي كه در اين پژوهش مطرح شده اند و پژوهش حاضر براي پاسخگويي به آنها اجرا شده است عبارتنداز:
1) آيا با استفاده از روش هاي زوج درمانگري اسلامي سطح خود شناسي زوج هاي ناسازگار نسبت به قبل از زوج درمانگري و در مقايسه با گروه گواه افزايش مي يابد؟
2) آيا خودشناسي با سازگاري زناشويي رابطه دارد؟ آيا با افزايش سطح خودشناسي ميزان سازگاري زناشويي نيز افزايش مي يابد؟
3) آيا با افزايش سطح خودشناسي ميزان جهت گيري مذهبي افزايش مي يابد؟
4) زوج درمانگري اسلامي بر كدام يك از حالت هاي سه گانه خود (كودكانه، والديني، بالغانه) مقياس خودشناسي بيشتر تأثير مي گذارد؟
5) كداميك از حالت هاي «خود» با سازگاري زناشويي رابطه بيشتري دارد؟
6) زوج درمانگري اسلامي سطح جهت گيري مذهبي دروني را بيشتر افزايش مي دهد يا سطح جهت گيري مذهبي بيروني را؟
7) كداميك از جهت گيري هاي مذهبي (دروني يا بيروني) با سازگاري زناشويي بيشتر رابطه دارد؟

6-فرضيه ها
با در نظر گرفتن تحقيقات پيشين در قلمرو موضوع بررسي و با توجه به سوال هايي كه طرح شدند فرضيه هاي زير تدوين گرديده اند:
1) روش زوج درمانگري اسلامي خودشناسي، جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي زوج هاي ناسازگار را نسبت به قبل از زوج درمانگري و در مقايسه با گروه گوا، افزايش مي دهد.


2) خودشناسي با سازگاري زناشويي و جهت گيري مذهبي زوج هاي ناسازگار رابطه دارد.
3) زوج درمانگري اسلامي بر «خود بالغانه / » بيش از حالت هاي ديگر خود (كودكانه / ) والديني / ) مقياس خود شناسي در گروه آزمايشي نسبت به قبل از زوج درمانگري اسلامي و نسبت به گروه گواه تأثير مي گذارد.
4) خودبالغانه مقياس مذكور بيش از حالتهاي ديگر خود با جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي رابطه دارد.
5) زوج درمانگري اسلامي سطح كلي جهت گيري مذهبي و زوج هاي ناسازگار را نسبت به قبل از درمان نسبت به گروه گواه و جهت گيري مذهبي دروني را بيش از بيروني افزايش ميدهد.
6) جهت گيري مذهبي دروني با سازگاري زناشويي بيش از جهت گيري مذهبي بيروني رابطه دارد.

17)متغيرها و تعريف عملياتي آن ها
در سطور زير به تعريف نظري و عملياتي متغيرهايي كه در اين پژوهش مورد بررسي قرار گرفته اند مي پردازيم:


متغير مستقل: متغيرها شرايط با خصائصي هستند كه محقق آنها را كنترل، دستكاري يا مشاهده مي كند. متغير مستقل شرايط يا خصائصي هستند كه محقق در عمل آنها را براي اثبات ارتباطشان با پديده مورد مشاهده دستكاري مي كند( شريفي و طالقاني، 1379، صفحه 84). دراين پژوهش متغيرها مستقل يك عضويت آزمودني ها در گروه آزمايشي و گوا و ديگري روش زوج درمانگري اسلامي است كه اثر آنها بر متغيرهاي وابسته اندازه گيري خواهد شد.


متغير وابسته: شرايط يا خصائصي هستند كه با وارد كردن، از ميان برداشتن، يا تغيير متغرهاي مستقل ظاهر مي شوند، از بين مي روند و يا تغيير مي كنند (همان منبع). در اين پژوهش متغير وابسته، ميزان خودشناسي، جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي است كه سطوح آنها درهر دو گروه- آزمايشي و گواه- زوج هاي ناسازگار قبل و بعد از زوج درمانگري اندازه گيري خواهد شد.
متغير مزاحم: علاوه بر متغير مستقل و متغير وابسته كه متغيرهاي اصلي آزمايش هستند، متغيرهاي مزاحم در تمام وضعيت هاي آزمايشي وجود دارند كه مي تواند بر متغير وابسته تأثير

بگذارند. اين متغيرها را غالباً متغير مزاحم متغير نامربوط، ثانويه و متغير آزار دهنده و جز آن مي گويند. پنج روش اساسي براي كنترل منابع وارايانس مزاحم وجود دارد كه عبارتند از: 1) انتخاب و گمارش تصادفي 2) حذف 3) همتا كردن 4) متغير مستقل اضافي 5) كنترل آماري (بورتا، 1989، صفحه 4). در اين پژوهش از طريق همتا كردن و گمارش تصادفي آزمودني ها در گروه آزمايشي و گواه متغيرهاي مزاحم كه سطح مذهبي، سن، تحصيلات، تعداد فرزندان، مدت ازدواج، ميزان درآمد خانواده، فاصله سني زن و شوهر، و عدم ابتلا زن و شوهر ها به بيماريهاي شديد رواني- نظير اسكيز و فرنيك و ساير حالات پيسيكوتيك- بود كنترل شدند.


روش زوج درمانگري اسلامي: روشي كه كاملاً مبتني بر روان شناسي اسلامي است و براي خود شناسي و شناخت حالات هاي خود از منابعي چون قرآن كريم، سيره رسول اكرم(ص)، ائمه معصومين (ع) و احاديث به سبكي كه پژوهشگر بر اساس تجارب باليني خود در طي سه مرحله تدوين و اجرا خواهد كرد مدد مي گيرد.
در خودشناسي: منظور كسب دانش و شناخت نسبت به حالت هاي خود به صورت امّاره، لوّامه و مطمئنه در روانشناسي اسلامي است. اين حالت ها را مي توان تقريباً با حالت هاي خود به ترتيب به صورت كودكانه، والديني و بالغانه در روانشناسي غربي معادل دانست. در اين پژوهش ميزان خودشناسي و حالت هاي خود در گروه آزمايشي و گواه با مقياس 29 سوالي خود شناسي قبل و بعد از زوج درمانگري اسلامي اندازه گيري شد. گفتني است مقياس خود شناسي به گو.نه اي

تدوين شده است كه هر چه نمره فرد بيشتر باشد ميزان خودشناسي وي كمتر خواهد بود. بنابراين نمره زياد در به ترتيب نشان دهنده حالت هاي خود بالغانه و خودوالديني، خود كودكانه منفي خواهد بود.
جهت گيري مذهبي: منظور گرايش به انجام اعمال و تفكرات مذهبي است كه در اين پژوهش ميزان جهت گيري مذهبي و نوع جهت گيري از نظر دروني و بروني از طريق آزمون 21 سوالي آلپورت در گروه آزمايشي و گواه قبل و بعد از زوج درمانگري اسلامي اندازه گيري مي شود.
سازگاري زناشويي: منظور سازگاري و توافق زن و شوهر در جنبه هاي مختلف زندگي زناشويي

است. در اين پژوهش با استفاده از مقياس 32 سوالي سازگاري دو عضوي اسپانير ميزان سازگاري زناشويي گروه آزمايشي و گواه قبل و بعد از زوج درمانگري اسلامي اندازه گيري مي شود.
8- خلاصه:
در فصل اول تحت عنوان گستره علمي موضوع مورد پژوهش هفت مقوله را مورد بررسي و تبيين قرار داديم. در بخش موضوع و زمينه با ذكر موضوع تحت عنوان «تأثير زوج درمانگري اسلامي در افزايش خودشناسي، جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي زوج هاي ناسازگار» زمينه پژوهش مورد تحليل قرار گرفت. سپس ابعاد موضوع، امكان بررسي موضوع و اهميت آن تشريح شد. بعد اهداف و سوال هاي پژوهش مطرح گرديد و با توجه به سوال هاي پژوهش و در نظر گرفتن نتايج تحقيقات پيشين 6 فرضيه عنوان گرديده. در انتها متغيرهاي پژوهش با تمركز بر متغير مستقل، وابسته، مزاحم، زوج درمانگري اسلامي، خودشناسي، جهت گيري مذهبي و سازگاري زناشويي به صورت نظري و عملياتي تعريف شد.
اكنون در ادامه اين فصل در فصل دوم ديدگاه هاي نظري به همراه يافته هاي پژوهشي در مورد تأثير رواندرمانگريهاي مختلف بر حل اختلاف هاي زناشويي مورد بررسي قرار خواهند گرفت.

فصل دوم
مرور و تحليل يافته هاي پيشين در اين قلمرو
در اين فصل به تبعيت از موضوع پژوهش ابتدا اهميت دين و مذهب در خود شناسي گستره مذهب و فطرت و مباني نظري مربوط به مذهب را مورد بحث قرار ميدهيم؛ آنگاه در قسمت خانواده درمانگري/ زوج درمانگري يا تعريف همسرگزيني و تشكيل خانواده پس از مرور كوتاهي بر تاريخچه

خانواده درمانگري الگوهاي رايج خانواده و زوج درمانگري را بررسي ميكنيم. بعد به پاره اي از يافته هاي پژوهشي در زمينه خانواده درمانگري اشاره ميكنيم و سرانجام فصل را با اشاره به زوج درمانگري اسلامي- به پايان مي بريم.
1-مذهب
1- 1 اهميت دين و مذهب در خود شناسي
انسان در جهان هستي از مسئوليت خطير جانشيني خداوند در روي زمين و از موهبت ارزشمند تفكر،و شعور، ادراك، اختيار و انتخاب برخوردار است كه تماميت وحدت، تعالي و خود شكوفايي و در نهايت خدا گونه شدنش با احياي رسالت عظيم خليقه الهي به بار مي نشيند. بر همين اساس عميقاً در قبال ذات احديت، خويشتن و جهان هستي مسئول است و با وجود تعهد، مسئوليت و آگاهي از آن است كه آدمي همواره در دلهره و اضطراب «چگونه زيستن» و «چگونه بودن» به سر مي برد تا اينكه در راستاي رشد و سلامت رواني و واصل شدن به مبدأ حيات و دست يافتن به مأو مأمني كه شايسته مقامش باشد گام نهاده و به نداي درونيش كه همواره به حركت و پويايي فرايش مي خواند، گوش جان بسپارد تا «شدن» را براي اعتلا و شكوفايي و توحيد يافتگي تجربه نمايد تا آن زماني كه به نداي دروني متعهدانه و مخلصانه و با تمام وجود گوش دل نسپريم، ترغم دل انگيز و روح نوازش را بي عشق و مهر بگذاريم و خواسته هاي به حقش را سيراب نگردانيم ، فطرت و وجدان را چنان حجاب و هاله اي ضخيم فرا مي گيرد كه دنياي صيقل يافته و آيينه وارش را گرد و غبار گرفته و ديگر توان فريادش به ناتواني قدرت و راهبري و امامتش به تخريب و تهديد ميل به شكوفايي و به بار نشستن به فساد تجربه وحدت و يكپارچگي اش به گسستگي و خلاقيتش به بي ثمري پويايي و تكاپويش به درجا ماندن و جمود محبت و عشقش به بي تفاوتي و عناد و ايمان و معنايش به پوچي و سردرگمي و تباهي و غيره مبدل مي شود (صادقي جانبهان، 1378، ص 104-103).
انسانها هميشه و در همه زمانها به اهرم بازدارنده و سازنده اي به نام دين نيازمند بوده اند و امروزه بيش از هر زمان ديگر به پرستش و ايمان احتياج دارند و اين ادراك و اصل جديدي نيست بلكه با گسترش صنعت و ايجاد اخلاق صنعتي كه رابطه انسانها را به صورت ميكانيكي و ماشيني

درآورده و آنان را به تأمين نيازهاي اوليه زندگي و تلاش براي لذتبخش نمودن زندگي خصوصي ترغيب و محدود نموده در هر زمان بيش از گذشته احساس مي شود. از اين رو اديان و مذاهب به ويژه در چند دهه اخير سعي نموده اند با تقويت ايمان مذهبي در مردم زمينه هاي انحطاط اخلاقي جامعه را كم و از انحراف افراد اجتماع جلوگيري كنند اما به دلايل چندي از جمله كامل نبودن و نپرداختن نيازهاي فطري انسان در اين خصوص ناتوان مانده اند(رضا زاده، 1376، ص 124).


پاره اي از روانشناسان نظير يونگ بر اين باور هستند كه مذهب خلأهاي بسياري را در انسان پر نمودن و نيازهاي رواني را ارضاء ميكند. يكي از بزرگترين نيازهاي رواني امنيت خاطر مي باشد كه مذاهب به طور عام و اسلام به طور خاص بر تأمين امنيت رواني از طريق ذكر خداوند تأكيد دارد. (روحاني، 1354، ص 24).
در بعد فردي دين همچون آيينه اي خويش را به خويشتن مي نماياند و در بعد اجتماعي سبب انسجام جامعه مي شود، يعني اينكه كردار اجتماعي افراد را معين و مشخص كرده، آن را جهت و معني مي بخشد و لذا به مدد دين و ايمان مي توان بسياري از آلام و دشواريهاي بشر و ناهنجاري هاي روان را تسكين بخشيد و از بروز آنها جلوگيري كرد. (يزدي، 1375، ص 32).
وقتي انسان توانست به مدد دين معرفت به خويشتن و خودشناسي را افزايش دهد در نتيجه قادر خواهد بود با هشياري و بصيرت زيادتري خود را به جريان عام خلقت وابسته و مربوط سازد و هدف از خلقت را كشف كند و در نهايت اينكه مذهب مي تواند با معنا بخشيدن به زندگي در ايجاد احساس اميد، احساس صميميت، با ديگران، آرامش عاطفي، فرصت خودشكوفايي ، احساس راحتي كنترل اميال، نزديكي به خدا و كمك به حل مشكل فردي و اجتماعي و خانوادگي مؤثر باشد. نيومن و (پارگامنت، 1990).



1-2 گستره مذهب
دين از جمله قدرتمندترين پديده هاي تاريخ بشري بوده است. جنبه هاي ديگر زندگي بشر نيز حقيقتاً مهم بوده اند، اما خصيصه برجسته و سرآمد تمام تاريخ همان «دين» است. آن چنان كه از مطالعات باستان و انسان شناسي از اعصار بسيار دور بر مي آيد دين به عنوان جزء لاينفك زندگي بشري در تمامي اعصار بوده است (صادقي جانبهان، 1378 ص 114 و 118).
توجه و پژوهش هاي علمي مربوط به دين و رفتارهاي ديني ثابت ميكند كه انسان «دين ورز » قدمتي ديرينه تر از انسان «هوش ورز » دارد. (همان منبع، ص 11).
ويل دورانت مي نويسد: دين به اندازه اي غني و فراگير و پيچيده است كه جنبه هاي مختلف و متفاوت آن براي ديدگاه ها و نگرش هاي مختلف به گونه اي متفاوت جلوه ميكند، اما آنچه مهم مي نماياند اين است كه هيچ دوره اي در تاريخ بشري خالي از اعتقادات ديني نبوده است. (همان منبع ص 116).
فطري بودن دين فراگيري و گسترش گرايش انسان به مذهب را در تمام اعصار توجيه مي نمايد.
1-3 مذهب و فطرت


در باب فطرت آنچه مسلم است و از تصريح آيات و روايات به دست مي آيد اين است كه انسان در گيرودار خلق شدن با معرفتي نسبت به رب خويش سرشته شده است(خسرو باقري، 1370 ص 10).
وجود مذهبهاي مختلف و عقايد گوناگون در تمام ادوار بين كليه ملل و اقوام دلالت بر اين دارد كه خمير مايه اصلي مذهب در سرشت بشر وجود دارد و همه در پي گم گشته خود مي گردند و به مصداق آيه فَاَقِمْ وَجْهِكَ لِلدّينِ حنيفاّ فِطر‏َتَ الله التي فطرالناس عَلَيها .
دين فطري است و در فطرت بشر قرار دارد (فلسفي، 1364، ص 302)


در آدمي انگيزه قوي، پايدار، هدفمند و جهت دار ميل به تعالي و تكامل به صورت بالقوه بدان جهت شكل گرفته تا هماهنگ بانظام خلقت با پديد آوردن ساختاري پويا و با خلق سيستمي خلاق و خودانگيخته فرايند تحقق خود را تسهيل نموده و شوق پيوستن به مبدأ حيات را امكان پذير نمايد، حال بدون انقلاب دروني و پويايي و حركتي اصيل و مبتني بر مبناي اعتقادي، واصل شدن به چنين مقام و منزلت عظيمي امكان ناپذير مي نماياند. (صادقي جانبهان، 1378، ص 105)
ايمان به خدا يكي از ابعاد روحي ما را تشكيل مي دهد و بعد مذهبي يكي از ابعاد چهارگانه روح انسان مي باشد و اين ابعاد عبارتند از:
1) بعد علمي و آگاهي
2) بعد اخلاق نيكو و نيكوكاري
3) بعد زيبايي
4) بعد مذهبي و علاقه به ماوراء طبيعت
و تمدن انسان در تمام ادوار بر اين چهار اصل استوار بوده است. (باقري 377، ص 83)
لازم است علاوه بر نيازها و انگيزه هاي «بدني» و «رواني» نيازهاي ديگري در انسان مورد بحث قرار گيرد كه ريشه روحي و فطري دارند، از پر اهميت ترين آنها مي توان به نيازهاي اعتقادي و الهي

اشاره داشت. اين نيازها به تصريح آياتي از قرآن كريم و بعضي از احاديث به عنوان نيازهاي فطري دروني شناخته شده اند. اين امور گرچه عمدتاً توسط انديشمندان مذهبي و اسلامي مورد توجه و بررسي قرار گرفته است ولي عده اي از ديگرانديشمندان از جمله روانشناسان و روان تحليل گران نيز در ضرورت شناخت و توجه مناسب به آن تحقيقات و نظرات متعددي داشته اند. (ميرزا بيگي، 1368، ص 16-15).
چنانچه يونگ مي نويسد: انسان به تجربه و استنباط تصوير خدا در اندرون خود و احساس ارتباط آن اشكالي كه مذهبش عرضه ميدارد، نيازمند است. اگر چنين چيزي پيش نيايد تجزي و گسستگي در فطرت وي پديدار مي شود، او ممكن است به ظاهر متمدن و در باطن وحشي يي باشد كه تحت سلطه يك خداي كهن و باستاني است(فوردهام، به نقل از ميربهاء 1352، ص 133).


دين انسانها اساساً بر مبناي نيازهاي فطري انسان شكل مي گيرند و هر چند كه محتواي آنها تطابق كامل با فطرت آدمي نداشته باشد. فطرت ساخت رواني اوليه اي در اختيار انسان مي گذارد تا در برخورد با محركهاي محيطي به شكل انفعالي صرف، پذيرنده تمامي آنها نباشد. بدين ترتيب دين بر اساس هيئت و ساخت رواني انسان (فطرت) شكل گرفته است و به سهم خود موجب پيدايش ساخت و هيئت رواني خاص مي شود كه انسان را وادار به اعمال خاصي مي كند (اسلامي نسب، 1373، ص 130).


احمدي مي گويد دين كه دستورالعمل چگونه زيستن است به گونه اي ساخته شده است كه منطبق با ساخت حياتي و رواني انسان مي باشد. (احمدي، 1374، ص 101).
از ديدگاه اسلام در فطرت انسان پرستش مبدأ و مركزي كه آدمي براي رسيدن به كمال به سوي آن در حركت است، يكي از اصيل ترين ابعاد وجودي مي باشد كه از قديمي ترين جوانب روح انسان است، اما در حيوانات اين حس و فطرت را ندارند. (اسلامي نسب، 1373، ص 126).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید