بخشی از مقاله

معماري بين النهرين


سرزمين بين النهرين مركز يكي از كهن ترين تمدن هاست.نخستين تمدن شناخته شده اين سرزمين را سومريان تشكيل دادند.معماري سومر در خدمت معابد بوده است و مردم آن كشاورز بودند.آنان طرز مهار كردن سيل را آموختند و شهرهايي با ديوار قطور ايجاد كردند.از آثار معماري سومريان مي توان معبد انانا(از سنگ آهك) ، معبد ستون و معبد سفيد را نام برد.


از ديگر اقوام اين منطقه آكادي ها و بابليان بودند كه در اكثر بناها ويژگي معماري سومر را حفظ كردند.برجسته ترين بخش مجتمع ودر واقع شناخته شده ترين ساختمان در دره بين النهرين زيگورات ها بودند.زيگورات در لغت (زبان)بابلي به معناي سكو يا بناي پله پله اي است كه عرض و طول هر

طبقه از اشكوبه (طبقه يا سقف) پايين كمتر است.احتمالا هر كدام از طبقات ساختمان زيگورات رنگ مخصوص داشته و بر روي آن درخت كاري يا گل كاري شده بوده است.دروازه ايشتار نيز يكي آثار برجسته ي معماري شهر بابل در دوران جديد است. آشوريان از ديگر اقوام ساكن در دره ي بين النهرين (بخش شمالي) بودند و بدليل فراواني سنگ در منطقه ي آنان،بناهاي مستحكم تري از

ساختمان هاي بابل ايجاد مي كردند.هنر آشور آميخته از هنر سومر و بابل بوده است.ارگ ناتمام سارگون يكي از بناهاي ساخته شده توسط آشوريان است.

دروازه ایشتار

خاور نزدیک (سومر كشور- شهر و زیگورات،پیکر تراشی،میثاق سازی،وحدت عنصر صوری و طبیعی)
● سومر
قریبا" در اوایل هزاره چهارم بیش از میلاد ، حادثه ای عظیم در بین النهرین به وقوع پیوست و آن مسکون شدن دره های بزرگ رودخانه ها بود . پس از این حادثه بود که نوشتن ، هنر ، معماری ساختمانی ، و شکلهای جدید سیاسی در بین النهرین و مصر ، اما با تفاوتهای چشمگیری در کارکردشان ، به ظهور می رسند . هنری فرانکفورت در این باره می نویسد :


کهن ترین اسناد مکتوب بین انهرین ... شناخت واحدهای بزرگ اقتصادی یعنی اجتماعات کنار معابد را آسانتر کرد . نخستین اسناد مکتوب مصری ، نوشته هایی بر روی ساختمانهای شاهی یا کنده کاریهای مهر گونه ای برای شناسایی مأموران پادشاه بودند . نخستین آثار هنری بین انهرین ، غالبا" جنبه مذهبی دارند ؛ در صورتی که در هنر مصری به ستایش از کارهای پادشاهان مربوط می شوند و موضوعات تاریخی را نمایش می دهند . معماری ساختمانی در بین انهرین شامل معابد و در مصر شامل آرامگاههای پادشاهان می شود . نخستین جامعه متمدن در بین النهرین به صورت هسته های جداگانه ، چندین شهر مجزا و مستقل – حکومتهای مشخص و متکی به خود – با سرزمینهای قابل کشت در اطرافشان ، تبلور یافت . جامعه مصر شکل قلمرو واحد ، یکپارچه ولی روستانشین یک پادشاه مستبد را به خود گرفت .


بدین ترتیب ، نه یک تمدن بلکه دو تمدن در این نقاط به ظهور رسیدند و هریک خصلتهای ویژه ای برای خود داشت . از آن لحاظه به بعد تاریخ جهان به صورت ثبت پیدایش ، رشد ف زوال تمدنها و خیزش و سقوط خلقتها ، دولتها ، و ملتها در چارچوب آنها درآمد . با پیدایش همین دو تمدن قدرتمند و متضاد درر منطقه ساحل شرقی دریای مدیترانه است که درام بشریت غربی ، حقیقتا" آغاز می شود .
در دره حاصلخیز سفلای رودهای دجله و فرات ، بشر احتمالا" چیزی همپای باغ عدن که در سفر پیدایش از آن ستایش می شود و مدتهای مدید بخشی از سنتهای بین النهرین به شمار می رفت ساخته بود . به محض آنکه بشر با فنون آبیاری و تا اندازه ای مهار کردن سیلها آشنا شد ، امکان ایجاد واحه ای بزرگ را دریافت . تاریخ پرآشوب بین النهرین ثابت می کند که این سرزمین با چشم اندازی که برای ایجاد یک زندگی مرفه و بی سابقه داشت ، انسان را شدیدا" به خود جلب می کرد .
● كشور- شهر و زیگورات
دین پس از غلبه بر زندگی و معنی بخشیدن به آن ، شکل جامعه و طرز بیان یا نمایش آن در معماری و هنر را نیز تعیین کرد . کشور – شهر بین النهرین ، در زیر حمایت خدای شهر بود ؛ پادشاه نماینده او در روی زمین و مباشر داراییهای زمینی او بود . رابطه پادشاه با خدایان آسمانی و زیردستان زمینی اش را می توان از دعایی که یکی از نخستین پادشاهان سومری به درگاه انلیل خدا در شهر نیپور کرده است ، دریافت : ای انلیل ، سلطان کشورها ، از تو می خواهیم به آنو

بگویی دعای مرا به گوش پدر محبوبش برساند ؛ بر زندگی ام روحی تازه بخشد ، و آرامش را از این سرزمینها دور نگرداند ؛ جنگاورانی به من ارزانی دارد که تعدادشان به تعداد علفها برسد ؛ ا ز رمه های آسمانی چشم برندارد ؛ این کشور را غرق نعمت کند ؛ نعمتهایی را که خدایان به من ارزانی داشته اند تغییر ندهد ؛ و من همواره آن چوپانی باشم که بالای سر گوسفندان است .
نقشه شهر ، این مرکزیت خدا را در زندگی خود نشان می داد ، زیرا معبد خدا هسته ساختمانی با عظمت آن را تشکیل می داد.


این معبد نه فقط کانونی برای دین شهر بلکه مرکز فعالیتهای اداری و اقتصادی آن نیز بود . معبد ، در واقع قلمرو خدایی بود که در نزد مردم زمیندار و رمه داری بزرگ و ثروتمند و نگهبان شهر به شمار می رفت . وظیفه اصلی شهر ، خدمت به خدا در مقام یک ارباب بود ، همچنان که وظیفه همه

شهروندان به طور کلی خدمت به خدایان بود . مجتمع گسترده و بزرگ معبد که در نوع خود شهری در دل شهری دیگر بود ، وظایف و نقشهای بیشمار داشت . کارمندان معبد شامل کاهنان و کاتبان ، امور و ستد شهر را می چرخاندند و از داراییهای خدا و پادشاه مراقبت می کردند . احتمالا" در چنین محیطی بوده است که نوشتن ابزاری دقیق در دست برخیها تبدیل شد ؛ کهن ترین نمونه های آن به نگه داری حسابها ، شرح معاملات ساده ، و ذخایر موجود مربوط می شوند .


برجسته ترین بخش مجتمع معبد و در واقع شناخته شده ترین ساختمان در دره بین النهرین ، زیگورات نامیده می شد . ازز چگونگی پیدایش یا نقش این ساختمانهای عظیم و چند طبقه خشتی اطلاعی به دست نیامده است . بعضی ها این ساختمانها را « پلکانهایی از آسمان » یا کوههای ساختگی توصیف کرده اند و وجودشان را به این اعتقاد همگانی در جهان باستان که نوک قلل رفیع را جایگاه خدایان می دانست مربوط کرده اند ( مقایسه کنید با جبال اولمپوس در دین یونانی ) . زیارتگاههای بالای این زیگوراتها « اتاقهای انتظار » یا « اتاقهای گذری » می نامیدند و احتمالا" آنها را همچون تالارهایی می پنداشته اند که انسان مؤمن می توانسته است در آنها به انتظار ظهور خدا بنشیند .
بیشتر شهرهای ویران شده سومر – اور ، وارکا ، نیپور ، لارسا ، اریدو – همچنان در پای زیگوراتهای نابود شده خود قرار دارند . زیگورات اور ، نمونه مناسبی از این مورد است که به دوره سومری نوین – از سده ۲۲ تا سده ۲۱ پیش از میلاد – مربوط می شود ؛ در این دوره ، معماران می کوشیدند

بلندترین و کوه پیکرترین بنای ممکن را روی زمین برپادارند . در تصویر نخست کوهی از خشت خام را می بینیم که در اثر عواملی چون زمان ، آب و هوا ، و تاخت و تاز دشمنان تقریبا" به صورتی بی شکل درآمده است ؛ در تصویر دوم بازسازی طرح گونه همان بنا دیده می شود .
بر روی شالوده ای از این به ارتفاع ۱۵ متر ، دو طبقه سوار برهم قرار دارند که به ترتیب کوچکتر می شوند ؛ و از آن دو احتمالا" طبقه بالا در حکم پی زیارتگاه بوده است . سه پلکان خرپشته ای ،

 

هریک با یکصد پله ، در یک نقطه ، به دروازه برج دار زیگورات می رسند و از آنجا احتمالا" پلکان دیگری به زیارتگاه یعنی مرکز نمایشهای آیینی منتهی می شود . ساختمان این زیگورات ، کوه محکمی از خشت خام با نماسازی ضخیمی از آجر پخته با ملات قیری است .
آجر پخته را به این علت با ملات قیر در نماسازی به کار می بردند که بر قدرت و استحکام ساختمان در برابر سیلها و اثر دیگر عوامل طبیعی بیفزایند . طبقات زیگورات ، احتمالا" در اصل به رنگهای متفاوت با معنی نمادینی ساخته می شده اند و احتمالا" در محوطه پشته آنها درختکاری و گیاهکاری نیز می شده است . ارتفاع زیاد این بنا و دشواری صعود و دستیابی به نوک زیارتگاه ، احتمالا" مانند مذاهب دیگر ، نمادی از گونه ای تدارک دشوار روح برای روشنایی گرفتن از خدا ب

ه شمار می رفته است . بدون تردید رفعت زیگوراتهای بزرگ ، که ظاهرا" به قلب اسمان می رسیدند تأثیر ژرفی بر عبریان کهن داشته است . زیرا زیگوراتی در بابل به نام برج بابل ساختند و به یادگار گذاشتند که نشانه ای از غرور بلند پروازانه نوع بشر .
سه کشف بزرگ سومریان – شبکه ای از خدایان و روابط میان خدایان و آدمیان ، خود کشور – شهر ، و هنر نوشتن – شالوده ای برای سازماندهی جدید جامعه بشر پی افکند . در کشور – شهر ، که به علت حضور خدای شهر به صورت موقوفه درآمده بود ، انسانها روابط جدیدی با خدا و میان خودشان برقرار کردند و با ثبت این روابط به صورت مکتوبی ، صورتی رزمی و دائمی به آنها دادند . زندگی دارای نظم شد و وظایفی که پیشتر در دوش فرد بود بر دوش اجتماع گذاشته شد مانند دفاع ا

ز حملات انسانهای دیگر و نوسانات طبیعت .
این دگرگونی به اضافه تقسیم کار ( تخصصی شدن کار هرکس ) ، که هرگاه تعداد زیادی از مردم به صورت یک اجتماع همبسته در جایی متمرکز شوند تشویق و تسریع می شود ، ساکنان کشور – شهر را از رسیدگی به الزمات زندگی روزانه رها کرد به طوریکه ایشان توانستند مهارتها و استعدادهای خود را به شکلی باور نکردنی در اجتماعات سیال و چند پارچه آن روزگار بروز دهند و به کار گیرند . حالت نسبتا" ثابت کشور – شهر نیز هویتی پایدار به عنوان یک شهر با خدا و پادشاهی شناخته شده و موجود به این اجتماع داد . این حس هویت ، تک تک اهالی را نیز شامل شد زیرا اینان نیز به عنوان اعضای اجتماع ، هویتی داشتند و متوجه نوع روابط خویش با شهر ، خدا ، پادشاه ، و شهروندان دیگر بودند . زبان مدون جدید نیز احتمالا" به این هویت یابی رشد یابنده کمک کرد و فرد خود را با نامی در میان نامهای اشیاء و کارهای دیگر بازشناخت . بدین ترتیب ، با پی ریزی الگوهای ثابت زندگی توسط سومریان ، آن احساس هویت و احساس خودآگاهی تاریخی آدمی آغاز می شود که در تمدن یونان بالغ می شود و به اوج تکاملش می رسد .
● پیکر تراشی


دیدیم که در میان نقاشیهای درون غارها تصویر انسان تقریبا" هیچگاه دیده نمی شود ؛ او هنوز به عرصه خودآگاهی گام ننهاده است . گرچه تصویر انسان عملا" در نقاشیهای پناهگاهی شرق اسپانیا ظاهر می شود ، این نمایش جنبه ای صرفا" طرح گونه دارد و نوعی خط تصویر نگاری به شمار می رود.


بدین ترتیب ، تدارکی برای آفرینش سردیس زیبای زن از وارکا دیده نمی شود . اصل و نسب این سردیس ناشناخته است ، و چون در نخستین دوره پیدایش خط ساخته شده ، سردیس کاملی نیست ، بلکه چهره ای از مرمر است که برای نصب در زمینه ای چوبی و احتمالا" گذاشتن گیسوانی زرتار بر آن آفریده شده است . کاسه های گود کره چشم و دو چشم این سردیس از صدف یا سنگ رنگی پر شده بود . قالب گیری صاف و نرم گونه ها ، احساس برانگیز بودن دهان ، تردیدی که در تشخیص ملاحت و دلتنگی به بیننده دست می دهد ، او را نه فقط در نظر ما به

شخصی فریبنده و اسرار آمیز تبدیل می کند ، بلکه حکایت از چنان پیشرفت مهارتی در کار هنرمند دارد که از حد انتظار ما برای آن زمان فراتر می رود . در سردیس متعلق به واکا بیننده بی درنگ متوجه بزرگی بی تناسب چشم ها می شود . این ویژگی گروه بزرگی از پیکره هایی است که از تل اسمر به دست آمده اند .
● میثاق سازی


درست همان طور که دین رسمی و زندگی شهری سومریان در سپیده دمان تاریخ مدون گونه جدیدی از تجربه انسانی را پی افکند ، همینان با استفاده از خط و هنر پیکری نیز شیوه جدیدی را

برای بازنمایی آن تجربه ابداع کردند . خط یا نوشتن از طریق ساده و تبدیل کردن تصاویر ف به علایم یا الفبای میخی با ترکیبهای بیشمار که با قلمی نوک تیز درر الواح گلی نقر می شد ، ابداع گردید . در هنر پیکری ، به کمک روند ساده سازی مشابهی ، انبوه شکلهای ظاهر اشیاء موجود در دنیای بصری ، به چند ویژگی مؤثر و کافی برای نمایاندن پیکره انسان و عمل انسان تقلیل یافتند . این روند ساده سازی را با اصلاحات و واژه های گوناگونی چون طرح پردازی ، سبک سازی ، میثاق سازی ،

تعمیم ، رسمی سازی نامیده اند .
ساده سازیهای قرار دادی پیکره انسان عام هستند و صرفا" به هنر دنیای کهن تعلق ندارند . در واقع تمام سبکهای هنری ، از این لحاظ ، در جوامعی که مسلطند و به طور ضمنی به عنوان وسیله شبیه سازی جامعی شناخته شده اند ، قراردادی یا میثاقی هستند . میثاقها ممکن است پر دامنه یا کم دامنه ، یا مانند روزگار ما بطئی التغییر یا در معرض بازنگری همیشگی باشند . به هر حال از معیارهایی چون وفاداری به « واقعیت » بصری ، نباید در ارزیابی سبک هنری استفاده شود . گرچه از دهه ۱۸۸۰ – ۱۸۸۹ به بعد گرایشهای اصلی هنر مدرن از« واقعیت » بصری فاصله گرفت

ه اند ، وگرچه هنرمندان امروزی در بیشتر موارد عملا" « حقیقت » عکس گونه را نادیده می گیرند ، تصاویری که می آفرینند – مانند تصاویری که در کارتونهای روزنامه ای و هنر تجارتی و آگهیها می بینیم – برای ما تماما" پذیرفتنی هستند .


سومریها که دست اندر کار تدوین الگوها و میثاقهایی بودند که به زندگی جدید و در واقع ابداعی خود ایشان را تنظیم می کرد ، برای ساختن چهره های انسان نیز میثاقهایی مقرر کردند . چشمهای درشت پیکره های وارکاوتل اسمر ، تنها جزئیات قراردادی شده نیستند . در پیکره های کوچک یک صندوق مرصع کاری شده با صدف که پرچم اور نامیده می شود . چندین روش شبیه سازی می بینیم که روایت را ساده تر می کنند ، عمل را شرح می دهند ، و حتی احساس حرکت را به بیننده القا می کنند . این قاب تزیینی تجسمی از یک پیروزی نظامی سومریها و رویدادهای پس از آن – پیشروی سربازان پیاده ، حمله گردونه ، صفوف اسیران و خدمتکارانی را که غنایم .
● وحدت عنصر صوری و طبیعی


روی کاسه مرصع کاری شده جنگ به دست آمده از اور در صفحه اول از بالا پیکره ای از یک پهلوان سومری که با دو گاو دارای سر انسان کشتی می گیرد ، و در دو صحنه زیر آن جانورانی واقعی و خیالی دیده می شوند که مقدمات یک میهمانی را فراهم می آورند . پیکره های نخستین صحنه این مرصع کاری با تقارنی اشاراتی نمایانده شده اند و صرف نظر از اینکه سرها تماما از روبرو دیده می شوند ، حالت قراردادی و قالبی قای تزئینی پرچم اور را به نمایش در می آورند . از طرفی دیگر پیکره های جانوران در صحنه های پایین ، با فورمالیسم و به مراتب تخفیف یافته تری نشان داده شده اند.
نیم تنه های این پیکره ها به طور طبیعی مانع دید دستهایی می شوند که در سمت بیننده نیستند ، و پاهای سمت بیننده مانع دیده شدن پاهای دیگر می شوند . کتفها در جای درست خود قرار داده شده اند ، و خطوط و برجستگیهای چهره با دقت نمایانده و طراحی شده اند ، پیکره های پهلوان مانند انسانها از رسمیتی برخوردارند که در جانوران غیر طبیعی روی نشان نجابت خانوادگی به آن بر می خوریم ، ولی جانوران صحنه های این میهمانی، خیلی راحت اند یا دست کم به نظر می رسد که از رژه باشکوه خدمتکاران و نوازندگان تقلید می کنند.


روی همان چنگ ، سر با شکوه گاو نر دیده می شود که با ورق طلا ساخته شده است و تزئینات ریش و کاکلش از سنگ لاجورد است . گاو نر که تمثیلی از باروری و قدرت است ، طبیعتا جانوری شد که نخستین انسانهای گله دار به پرستشش پرداختند ؛ و دعا کنان از او می خواستند که دشمنان طبیعی احشام – خشکسالی و جانوران درنده – را نابود کند . هنرمند روزگار باستان ، از لحاظ بازنمایی دقیق خطوط و برجستگیهای چهره جانوران ، و به بیان دیگر از لحاظ بازنمایی شخصیت آنها ، نبوغی همپای سلف پیش از تاریخ خویش دارد . در سراسر خاور نزدیک باستان

ی و سرزمینهای اطراف مدیترانه ، گاو جانوری بود که به آن احترام گذاشته می شد . در این نمونه ، ریش ممکن است افزوده ای فوق طبیعی به نشانه قدرت گاو نر باشد . ریش و نشانه های انسانی دیگری چون سر آدم که قدرت گاو نر باشد . ریش و نشانه های انسانی دیگری چون سر آدم که در صحنه بالایی کاشه چنگ بر گاوها افزوده شده اند ، گاوها و شیرهای دارای سر آدم را که مدتها بعد در آشور ساخته می شوند تحت الشعاع قرار می دهند .


ستیز میان نیروهای طبیعی و فوق طبیعی در دنیای بین النهرینی ها به شکل مبارزه ای میان جانوران و هیولاها نمایانده و بیان می شود . چنین مبارزه ای را به شکل مینیاتوری بر روی یک مهر استوانه ای به بلندی تقریبا ۴ سانتی متر که نقش آن با ظرافتی بیمانند کنده کاری شده است می بینیم . مهر از یک تکه سنگ استوانه ای معمولا به بلندی ۳ یا ۴ سانتی متر یا سوراخی برای گذراندن نخی از آن ، ساخته می شد . مهر که از سنگهای رنگارنگ متفاوت ، سخت و نرم ، مانند سنگ بلور ، عقیق ، عقیق سرخ و یشم ، سنگ لاجورد ، مرمر ، و مرمر سفید ساخته می شد چنان با یک طرح کنده کاری ( نقره شده ) تزیین می شد که هر گاه آن را روی رس نرم می غلتاندند نقشی بر جسته از خود برجا می گذاشت . انسان سومری با استفاده از این وسیله نامه و اسنادش را که روی الواح گلین نوشته می شدند مهر می زد ، امضاء می کرد و هویت شان را

می شناخت . در تصویری که ما آورده ایم ، خود مهر و نقش برجسته حاصل از غلتاندنش بر روی رس نرم دیده می شود . پهلوانی با یک گاو نر می جنگند ، و موجودی نیمه انسان نیمه گاو با یک شیر دست و پنجه نرم می کند . نگرشها و دسته بندیهای اشارتی این نقش ، بازتابی از روش صوری بازنمایی اند ، ولی حتی در سطح محصور و کوچک این مهره ، هنرمند ماهر ، شکل جانور را چنان استادانه نشان می دهد که بیننده گمان می کند غرش شیر و ماغ کشیدن گاو پیکارگر را نیز می شنود
هنر بابلی
هنر بابلي (Babylonian Art) و مباحثي پيرامون آن
سفال‌گری پیش از آغاز هزاره سوم ق.م در بابل شکوفا شد (البته بهترین نمونه‌های سفالینه‌ها را مردم اطراف بین‌النهرین به ویژه در شوش که تمدن ساده‌تری داشت، می‌ساختند). اسلوب معماری و بناسازی هم تابع مواد در دسترس و نیز چوبی‌ بود که از لبنان وارد می‌شد. سومریان و جانشینان آن‌ها در ساختن معابد، ارگ‌ها و سایر بناها، کشت

خام و پخته و ملاتی‌ از قیر به کار می‌بردند. زیگورات مهم‌ترین ساختمان در دره بین النهرین بود
در دوران باستان، سرزمین بین‌النهرین را بابل می‌خواندند، که از نام بزرگ‌ترین شهر این منطقه برگرفته شده بود. بنابراین جلوه‌های مختلف هنر این سرزمین از هزاره چهارم قبل از میلاد تا مرحله تکوین هنر آشوری، تحت این عنوان بررسی می‌شود.
سومریان در سرآغاز تاریخ، در دره بین النهرین سفلی مستقر شدند ( سابقه این قوم هنوز نامعلوم است). آن‌ها پیش از هزاره سوم ق.م، خط را ابداع کردند، حکومت مستقل در شهرهای مجزا (دولت‌شهر) را تشکیل دادند، نظام خدایان و روابط بین خدایان و آدمیان را بنیاد نهادند.
آثار به ‌دست آمده از حفاری‌های شهرهای کهن بابل، اور، لاگاش و ... حاکی از آن است که سومریان در هنرهای گوناگون دست داشته‌اند که بعدها این هنرها توسط اقوام سامی و غیر سامی برداشت شده و به تمام آسیای غربی گسترش یافته است.
اکدی‌ها، اولین قوم سامی بودند که به رهبری سارگون، قوم سومری را تحت سلطه خویش درآوردند (۲۳۰۰ ق.م) و دولت متمرکز را جانشین دولت‌شهر کردند. از این پس تا زمان حمله اسکندر (۳۳۱ ق.م) این سرزمین بیشتر شاهد تجاوز دولت‌های مجاور بود تا گ

سترش مرزها و کشور گشایی.


دست‌آوردهای سومریان در هنر و ادبیات، مذهب، و شیوه کلی‌ زندگی،‌ نه فقط برای جانشینان آن‌ها در بین‌النهرین، بلکه برای تمام اقوام شرق کهن، سرمشق واقع شد. در بابل همانند دیگر جوامع کهن، تفاوتی‌ بین هنر و صناعت وجود نداشت. اما هنرمندان احترام بسیاری داشتند. مهارت آن‌ها موهبت مستقیم ائا (خدای خردمندی) دانسته می‌‌شد. شاهان سرزمین‌های همسایه، نجاران، بنایان و آهنگران برجسته بابلی‌ را برای اجرای کارهای هنری فرا می‌خواندند و به هنگام فتح بابل آنها را به غنیمت می‌گرفتند. در حالی‌ که بابل، خود از نظر مواد اولیه غنی‌ نبود، اما مواد مورد نیاز از طریق تجارت با سوریه، آسیای صغیر و ایران تامین می‌ گردید. مواد قابل حصول در بابل و جلگه‌های آبرفتی‌ آن مشتمل بود بر گل و نی‌، نخل، کاه و قیر. هنر بابلی‌ هم عمداتا به گل و نی‌ وابستگی‌ داشت.


سفال‌گری پیش از آغاز هزاره سوم ق.م در بابل شکوفا شد (البته بهترین نمونه‌های سفالینه‌ها را مردم اطراف بین‌النهرین به ویژه در شوش که تمدن ساده‌تری داشت، می‌ساختند). اسلوب معماری و بناسازی هم تابع مواد در دسترس و نیز چوبی‌ بود که از لبنان وارد می‌شد. سومریان و جانشینان آن‌ها در ساختن معابد، ارگ‌ها و سایر بناها، کشت خام و پخته و ملاتی‌ از قیر به کار می‌بردند. زیگورات مهم‌ترین ساختمان در دره بین النهرین بود. (مثلا زیگورات شهر اور، متعلق به اوایل هزاره سوم ق.م)
زیگورات بنایی‌ است پلکانی و به صورت هرمی‌ که به عنوان معبدی برای پرستش خدایان و نیز امور اداری و دفتری به کار می‌رفته است. در این دوران هنر در خدمت مذهب و حکومت بود. بدین معنا که به تزیین معابد، بناها، تجسم خدایان و بازنمایی‌ شاهان می‌‌پرداختند.
در میانه هزاره سوم ق.م، ساختن پیکره‌های سنگی‌ در صور طبیعی‌ معمول بود. در این مجسمه‌ها، طرز نمایش جامگان، چشمان، پاها و به خصوص دست‌ها -که به حالت دعا روی سینه قرار دارد- دلالت بر یک قاعده سنتی‌ دارد. پیکره‌های فرمانروایی به نام گودئا‌ (حدود ۲۱۰۰ ق.م)، نمونه دست‌آوردهای مجسمه‌سازی همه جانبی‌ در بابل را نشان می‌دهد.
با این حال حجاری به صورت نقش برجسته در تمامی‌ دوران هنر بابلی‌ اهمیت بیشتری دارد.
نقش برجسته رنگ شده به موازات نقاشی‌ روی دیوار در این دوران تحول یافت. نقاشی‌های دیواری در این دوره از جلوه خاصی‌ برخوردارند. این نقاشی‌ها بیشتر مراسم تشریفات درباری، اعطای مقام و قربانی‌ و شکار شیر را نشان می‌دهند. در آن‌ها بیشتر از رنگ سرخ و سیاه استفاده می‌شود، اما گاه رنگ‌های آبی‌ و زرد و حتی‌ سبز هم دراین آثار دیده می‌شود. محیط اجسام و افراد با رنگ سیاه از پس زمینه سفید جدا می‌شود و داخل آن‌ها رنگ‌آمیزی می‌گردد.
نحوه ترسیم پیکرها مثل نقش برجسته‌ها است. سرها و پاها از دید جانبی‌، بدن و چشم‌ها از دید روبرو و صورت‌ها از نیم رخ ترسیم می‌شوند. چیزی که مشابه آن را در هنر مصری هم مشاهده کردیم.
ساختن نقش برجسته روی آجرهای لعاب‌دار در نمای بنا

ها از دیگر ابداعات ممتاز بابلی‌ها بود که در دوران هخامنشی‌ در ایران مورد استفاده قرار گرفت. مهرهای استونه‌ای کوچک که روی آن‌ها نقوش و خط میخی‌ نقش شده بود، از دیگر جلوه‌های هنر بابلی‌هاست.
در بین النهرین استفاده از مس چه به صورت خالص و چه به صورت آلیاژ مفرغ حتی‌ به دوران ماقبل تاریخ باز می‌گردد. اما کاربرد گسترده فلزات (طلا، نقره، مس یا مفرغ) به میانه هزاره سوم ق.م برمی‌گردد.
بیشتر اشیای فلزی را در این دوره با تکنیک چکش کاری بر سطح غیر یا چوب می‌ساخته‌اند.
اشیای زرین و سیمین در خوری در گورستان‌های اور یافت شده است ک

ه به میانه هزاره سوم ق.م بر می‌گردد، اما سردی مفرغی‌ پرکار از یک فرمان‌روای اکدی با ریش و موی آراسته که در شهر کهن نینوا یافت شده است، محتملا به اندک زمان بعدتر متعلق است.
برای ساختن این مجسمه -که از آثار برجسته هنر بابلی‌ است- به جای چکش کاری از روش ریخته‌گری استفاده شده است‌، اما نقوش حک شده بر آن افزوده شده است. بابل از مراکز شیشه‌گری دنیای باستان بود، اما دست آفریده‌های آن‌ها هرگز با هنر مصریان باستان قابل قیاس نبود.
***
بررسي معماري مسکوني دوره ايلامي ميانه
در طي حفاري‌هاي متناوب فرانسويان در شوش و چغازنبيل ساختمان‌هاي مسکوني متفاوتي نيز کشف و معرفي گشته‌اند. ولي تاکنون کار مطالعاتي جامعي در رابطه با خصوصيات مختلف معماري و فضابندي اين ساختمان‌ها به عمل نيامده است. بنابراين فرضيه‌هاي موجود اغلب در رابطه با معماري بين النهرين مي‌باشد. نظريات در مورد معماري ايلامي عمدتاً در رابطه با روند تحول ساختارهاي مسکوني بين النهرين مي‌باشد.
يکي از نکات مهم در اين پژوهش مقايسه فضا‌بندي معماري مناطق مختلف اين دوره با يکديگر است. يکي ديگر از موارد مورد بررسي مقايسه فضابندي خانه‌هاي مسکوني معمولي با فضا‌بندي کاخ‌هاي شاهي مي‌باشد.
يکي از نظريات اخير که توسط ميگلوس (Miglous) ارايه شده او معتقد است که فضابندي کاخ‌هاي شاهي آشوري از همان سنت ديرينه معماري آشور پيروي مي‌کند


كهن ترين زيگورات بين النهرين


كهن ترين زيگوراتي كه ناكنون در بين النهرين (عراق كنوني) توسط باستان شناسان خاكبرداري و شناسايي شده است زيگوراتيست كه اورنمو موسس سلسله سوم اور در سال 2100 قبل از ميلاد يعني 4100 سال پيش در شهر باستاني اور محل تولد حضرت ابراهيم نبي بنا كرده بود او اين زيگورات را در كنار معبدي كه براي نيايش خدايان ساخته بود بر پا داشته است. اين زيگورات در اصل داراي سه طبقه بوده است كه در حال حاضر تنها طبقه اول آن باقي مانده است. راه دست رسي به بالاترين طبقه بوسيله سه رشته پلكان رشته پلكان مياني و دو رشته پلكان جانبي صورت ميگرفت. زيگورات با خشت بنا شده بود و پوسته خارجي آن را از آجر ساخته بودند.

بابل نوین
امپراطوری آشور هیچگاه شاهد امنیت و آرامش کامل نبود ، و بیشتر پادشاهان آن مجبور بودند با یاغیانی که در بخشهای بزرگی از خاور نزدیک سر به شورش بر می داشتند به مقابله برخیزند . سده هفتم بیش از میلاد ، روزگار اوجگیری پیوسته مخالفت با حاکمیت آشور بود ، و در آخرین سالهای پادشاهی آشور بانیپال . امپراطوری آشور در راه از هم پاشیدگی و زوال گام نهاد . در زمان سلطنت پسر و جانشین وی ، امپراطوری آشور در اثر یورشهای همزمان مادها از شرق و بابلیان برخواسته از جنوب سقوط کرد بابل یکبار دیگر بپاخواست و در یک دوره احیای کوتاه مدت ( 612 – 538 ق. م . ) فرهنگ کهن بین النهرین جنوبی علی الخصوص در دوره حکومت پادشاه افسانه ای آن سرزمین یعنی بخت نصر ( نبوکد نصر ) که شرح کارهایشان را در کتاب دانیال نبی می خوانیم رونق گرفت . بخت النصر بابل را یکبار دیگر به هفتگانه جهان باستان تبدیل کرد . از معبدی که برای بل ( انلیل ) خالق و فرمانروای زمین و (خدای توفان ) – برج بابل عبریان – ساخته شده بود – فقط بخش کوچکی از زیگورات بزرگ آن باقی مانده است . لیکن هرودوت سیاح یونان باستان و (بدر تاریخ ) گزارش مختصری از بازدید که در سده پنجم پیش از میلاد از مجموعه این معبد به عمل آورده بود ، از خود به یادگار نهاده است : در یک [ بخش شهر] کاخ شاهان بودند ؛ در بخش دیگر ، صحن مقدس زئوس – بل یعنی محوطه محصوری به وسعت 400 متر مربع با دروازه های بزرگی از جنس برنج یکدست دیدم که تا زمان حیات من بر جا مانده بود . در وسط صحن ، برجی از سنگ به دراز و پهنای یک پنج کیلومتر و روی آن برج دومی ، روی آن سومی و الی آخر تا برج هشتم ساخته شده بود . راه صعود به قله این برج در بیرون از صحن واقع شده ، و آن پلکانی است که دور تا دور همه برجها می پیچد . وقتی صعود کننده تا نیمه راه برسد یک استراحتگاه می بیند و می نشیند زیرا اشخاص پیش از رسیدن به قله ، خیلی مایلند چند دقیقه ای در یک استراحتگاه بنشینند . در بالاترین برج ، یک معبد وجود دارد و در داخل معبد تختخوابی بس بزرگ ، با زیورهای گران و میزی از زر در کنارش دیده می شود ... اینان نیز مدعی اند که خدا شخصا به این معبد می آید و روی تختخواب می خوابد ، ولی من به این سخن باور ندارم .

56- شیری از مسیر رژهه روندگان ، بابل ، حدود 575 ق.م. آجر لعابی ، بلندی تقریبا 105cm .موزه لوور پاریس.

راه ورود به مجموعه معبد از مسیری دو دیواره به نام مسیر رژه روندگان با شصت پیکره پرشکوه از شیرهایی که با آجرهای رنگارنگ لعابی ساخته شده بودند می گذشت ( تصویر 56 ) . این جانوران پر شکوه ، که وقف الهه ایشتار شده اند، به نقش برجسته قالب گیری شده و با لعاب زرد – قهوه ای و قرمز بر زمینه فیروزه ای یا آبی سیر رنگ شده اند . آجرهای لعابی بابلی مات و سخت اند ؛ احتمالا هر آجر به طور جداگانه قالب گیری و لعاب داده می شد . این احتمال

نیز وجود دارد که جانوران مزبور که قدرتمندیشان از پوزه های غزان ، دنبهای دراز و پر گوشت ، و عضلات دقیقا نمایانده شده شان پیداست ، در اثر کاربست این اسلوب ، سبک دارتر و تصنعی تر از نقشهای برجسته آشوریان در شبیه سازی از مراسم شکار است .

لوحه رنگی 5 - دروازه ایشتار (بازسازی شده ) بابل حدود 575 ق.م. موزه دولتی ، برلین

مسیر رژه روندگان از دروازه عظیم ایشتار با آجرهای لعابی درخشان ( لوحه رنگی 5 ) می گذشت ؛ طرح این دروازه با برجهای کنگره دار جناحینش با نوع دروازه یافت شده در معماری کهن تر بابلی و آشور مطابقت دارد . آجر کاشی یا آجر لعابی از مدتها پیش مورد استفاده بوده است ، ولی سطح آجرها حتی سطح آجرهایی که بخشهایی از کنگره ها بر آنها ظاهر می شد ، تخت بود . بر سطوح دروازه ایشتار که با زحمات فراوان از نوع بازسازی شده ، ردیفهایی از پیکره های نیم رخ ، اژدهای مردوک و گاو اداد با وقار تمام ، یک در میان ، نشان داده شده اند . در انیجا خصوصیت و رسمیت ویژه هنر بین النهرین به بهترین وجه ممکن به نمایش در امده است . پیکرها شکوهی چون چاوشان دارند و نام خدایان معابدی را اعلام می کنند که این راه مقدس بدانها منتهی می شود روشن است که درسهای پیکر تراشی معمارانه بوغازکوی و خرساباد به خوبی فرا گرفته شده اند و انطباق کاملی که بین پیکره و دیوار در جانوران دروازه ایشتار دیده می شود . قرینه ای نداشته است ؛ بدون تردید در تاریخ معماری ؛چند تزیین رنگی وماندگار دیگر برای سطوحی این جنین شناخته شده است .

Oایران
نبوکد نصر، یا (شاه شاهان )به روایت کتاب دانیال نبی ،لاف زنان می گوید ( من دیواری محکم را بر ان داشتم که گرداگرد بابل کشیده شود ... تادشمنی که قصد حمله به ما را داشته باشد نتواند تهدیدمان کند ... [ و] شهر بابل را به یک دژ مستحکم تبدیل کردم .) لیکن پس ازحکاکی این دستخط بر روی دیوارمزبور شهر ،به تصرف کوروش پادشاه ایران ایرانیان را به نقاطی بس دورتر از بابل کشانید . مصر در سال 525 ق.م. در برابر ایرانیان تسلیم شد . در سال 480ق.م. امپراتوری ایران از رود سند تا رود دانوب گسترده بود وفقط مقاومت پیروزمندانه یونانیان در سده پنجم پیش از میلاد توانست مانع الحاق اروپای جنوبی به این امپراتوری شود .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید