بخشی از مقاله

- مقایسه افسردگی نوجوانانی که پدر خود را از دست داده اند با نوجوانانی که پدرشان در قید حیات


فصل اول
کلیات پژوهش


مقدمه:
تقریبا هر کس گاه احساس افسردگی می کند اکثر ما گاهی وقتها احساس غم در خود می کنیم وبه هیچ فعالیتی حتی فعالیتهای لذت بخش علاقه ای نشان نمی دهیم افسردگی پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است عدم موفقیت در تحصیل یا کار از دست دادنه یکی از غریزان وآگاهی از این که بیماری،پیری توان مارا به تحلیل می برد از جمله موفقیت هایی هستند که اغلب موجب بروز افسردگی می شوند افسردگی تنها زمانی ناهنجار تلقی می شود که با واقعه ای که رخ داد متناسب نباشد یا فراتر از حدی که برای اکثر مردم نقطه آغاز بهبودی است ادامه می یابد. (اتکنیسون،1380)


وجود رابطه میان تجارب دوران نوجواني ورفتار بعدی ما به عنوان یک بزرگسال مدتهاست که ثابت شده است مثلاً برای بعضی دادن پدر یا مادر در یک سن بحرانی طی کودکی موجب ابتلا افسردگی در دوران بعدی زندگی خواهد شد در جهانی که کودک تجربه می کند مادر را هم چون جزئی از خود می داند جزئی که غم،رضایت،آرامش وشادی واقعیت است ولی بعداً می تواند فرق میان سن وغیر سن را تشخیص دهد تمام این روند کمک خود ویادگیری با افسردگی ارتباط دارد تا آن جای که اینک گمان می رود از دست دادن شما ومحبوب در کودکی اساس تمام افسردگی های بعدی در فرد است پیش بینی از دست دادن شی ومحبوب باعث نگرانی می شود واز دست دادن واقعی آن افسردگی را به وجود می آورد وبه این ترتیب اضطراب وافسردگی در دوران بعدی زندگی در واقع تکرار فشرده بسیاری از این تجارب اولیه است(راسل میچل،2000).

عنوان پژوهش:
مقایسه افسردگی نوجوانانی که پدر خود را از دست داده اند با نوجوانانی که پدرشان در قید حیات هستند.

تعریف موضوع پژوهش:


در اثر از دست دادن پدر به هر صورت که باشد چه به وسیله مرگ وچه در اثر جدایی یک خلأ مهم در خانواده بوجود می آید این ضایعه قطعاً اثر مهمی در خانواده خواهد گذاشت لازم است بررسی دقیق وجدی روی تهران این فقدان بر فرزندان انجام شود خصوصاً رابطه فقدان با افسردگی، زیرا افسردگی موضوع مهمی است که در صورت وجود می تواند مانع رشد در زمینه های مختلف مثلاً ادامه تحصیل به صورت موفق شود.

 

هدف:
هدف از تحقیق مقایسه افسردگی نوجوانان بی سرپرست ودارای سرپرست.

پرسش پژوهش:
آیا بین میزان افسردگی نوجوانانی که پدر خود را از دست داده اند ونوجوانانی که دارای پدر هستند تفاوت وجود دارد؟

تعریف اصطلاحات:
افسردگی :در سطح معمول افسردگی نشان نکاتی است که تحت خلق افسردگی است وبر اساس بیان نقطی وغیر نقطی عواطف غمگین واضطرابی و یا حالت های برانگیختگی نشان داده است،افت گذرا یا دوام حالتهای شدید عصبی- روانی که به صورت یک مؤلفه بدنی،سردرد؛ خستگی پذیری،
بی اشتهایی،بی خوابی، یبوست،کاهش فشار خون،وجزء آن ویک مؤلفه روانی واحساس به پایان رسیدن نیرو،ناتوانمندی،غمگین وجزءآن نمایان می شود.
سقوط غیر قابل توجیه اسن حالت در قلمرو بدنی با خستگی دائم آشکار
می شود در قلمرو شناختی به صورت پراکندگی است ومشکل کوشش فکری در قلمرو عاطفی به شکل حالتی مالیخورائی که با هوشیاری فرد نسبت به توانمندی واکنش همراه است متجلی می شود «حالت روانی،خوش که با دلرزگی، یأس وخستگی پذیری مطلق می شود ودر بیشتر مواقع بااضطرابی کم وبیش شدید همراه است»
دریک جمع بندی حکم متوجه می شویم که مفهوم افسردگی به سه گونه متفاوت به کار رفته است.به منظور مطمئن کردن احساس های بهنجار غمگین،یأس، ناامیدی وجز آن وبروز آنها به عنوان نشانه یک اختلال
به منظور توصیف اختصاری یک نشانه که شامل نشانه های عاطفی وشناختی وحرکتی فیزیولوژیکی وغدد ترشح است «مبانی بهداشت روانی دکتر مصطفی حمدیه 1381)

تعریف عملیاتی:
افسردگی:داشتن نمره ای در حد نمره افسردگی آزمون بک در این آزمون پژوهش در نظرات وافسردگی دارای نمره ای در حد نمره افسردگی آزمون بک بودند به عنوان افراد افسرده مشخص شده اند.


افسردگی:
در زبان روزمره اصطلاح افسرده برای اشاره به یک حالت احساس،واکنش به یک موقعیت وسبک رفتار مختص به فرد بکار می رود احساس افسردگی معمولاً به عنوان شناخته می شود وامکان دارد در هوای بارانی سرمای گزنده یا بعد از منازعه با یک دوست رخ می دهد موقعیتی که انتظار می رود شادی آور باشد غالباًبه چنین احساس اندوهی پایان می بخشد احساس افسردگی ناشی از تعدیلات یا سکنی گزینی جدید یا یک موقعیت مهم زندگی معمولاً به سرعت بعد از برطرف شدن موقعیت یا وقتی شخص به شرایط تازه عادت کرد از بین می رود نوع دیگر افسردگی

داغدیدگی یا واکنش شوداست عمی که از فوت نزدیکان یا ناامیدی از پایان رابطه عاشقان نشأت می گیرد وقتی رابطه مهمی تمام می شود بیشتر بازماندگان چیزی تجربه می کند که معمولاً سوگ نامیده می شود این پدیده کاملا عادی است در واقع فقدان این قبیل واکنش ها ممکن است در دراز مدت برای شخص مضر باشد ویژگی های عمومی سوگ شامل ناراحتی های جسمی از قبیل آقاکشیدن،احساس گرفتگی گلو،احساس خلأ در شکم واحساس ضعف عضلانی می ش

ود علاوه ممکن است اشتغال ذهنی با تصویری بصری متوفی همراه با واکنش های احساس گناه وحسرت وجود داشته باشد طی فرآیند سوگواری،احساس گناه وخصومت وفقدان وعلائم جسمی تدریجاً از بین می روند از آن جا که احساس افسردگی را تقریباً همه مردم داشته اند این احساس به تنهایی برای تشخیص اختلال خلق افسرده کافی نیست افسردگی بالینی خیلی کمتر شایع است ونسبت به اندوه موقتی که هر یک از ما زمانی آن را تجربه کرده مشکلات جدیتری بوجود می آورد بعضی محققین عقیده دارند افسردگی می تواند روی پیوستاری از اندوه تا طبقات بالینی شدید مطالعه شود.
در ویژگی اختصاصی افسردگی عبارتند از خلق نافتاد وفقدان علاقه ولذت در تقریباً همۀ فعالیتهای عادی وسرگرمی های فرد تشخیص افسردگی دست کم یکی از این دو ویژگی است به علاوه دست کم چهار مورد از رفتارهای با احساسات زیر باید وجود داشته باشد کم اشتهایی یا تغییر وزن،اشکال در خوابیدن،فقدان نیرو، آشفتگی روانی،حرکتهاافزایش کندی پاسخ آنقدر مشخص که از سوی دیگران قابل مشاهده باشد خستگی یا فقدان انرژی سرزنش خود یا احساس گناه نابجا،شکایاتی از ناتوانایی در تفکر بطور روشن یا تمرکز حواس وافکار دائمی مرگ یا خودکشی یا آرزوی مردن،زنان افسرده نسبت به مردان علائم بیشتری دارا می باشند وعلائمی مثل احساس بی ارزش،فقدان علاقه، واختلال اشتها را بیشتر از مردان ذکر می کند (ساراسون،ساراسون،1381)

تاریخچه:
افسردگی از زمان های بسیار دور در نوشته های آمده توصیف هایی از آنچه ما امروز اختلالات خلقی می خوانیم در بسیاری از مدارک طبی قدیم وجود دارد داستان عمد عتیق شاه مسئول وداستان خودکشی آژاکس در ایلیا هرمر هر در یک لندرم افسردگی را توصیف کرده اند حدود 45 سال قبل از میلاد بقراط اصطلاح مانی وطانکولی رابرای توصیف اختلالات روانی بکار می بردند در حدود صد سال قبل از میلاد کورلیوس در کتاب Deweeliciua افسردگی را ناشی از صفرای سیال

معرفی نمود این اصطلاح را پزشکان دیگراز جمله ارسطو (120 تا 180 سال بعد از میلاد)وجانیوس (129 تا 199 سال بعد از میلاد)نیز بکار بردند وهمین طور الکساندر ترانز در قرن ششم.
در قرون وسطی طبابت درممالک اسلامی رونق داشت واز وابن سینا وپزشک یهودی سیموند ملانکولی را بیماری مشخص تلقی میشوند صانکولی را هنرمندان بزرگ زمان نیز مجسم کرده اند در سال 1386 بونت نوعی بیماری روانی را توصیف نمود وآنرا مانیا کومنا لکولیکسی نامید در سال 1845 ژول فالره حالتی را توصیف نمود وآن را جنون ادوار می نامید چنین بیمارانی متناوباً خلق مانی را افسردگی راتجربه می کنند تقریباً در همان زمان یک روانپزشک فرانسوی دیگر به نامه ژول با بارژه جنون در شکلی راشرح داد که در آن بیمار دچار افسردگی عمیقی می شود که به حالت بهت افتاده وبالاخره از آن بهبود می یابد در سال 1882 کارن کالبام روانپزشک آلمانی با استفاده از اصطلاح سایکو تایعی مانی وافسردگی را مراحل مختلف یک بیماری توصیف نمود امیل کرپلین

درسال 1896 بر اساس معلومات روانپزشکان فرانسوی وآلمانی مفهوم بیماری شیدایی افسر

دگی را شرح داد که شامل اکثر ملاک های تشخیص است که امروزه روانپزشکان برای تشخیص این بیماری از آن استفاده می کنند(کاپلان وساروک،2000)

طبقه بندی اختلالات خلقی:
اختلالات خلقی به اختلالات افسردگی یک قطبی اختلال دوقطبی ودواختلال جسمی بر سبب شناسی اختلال خلق به علت یک حالت طبی عمومی واختلال ناشی از مصرف مواد تقسیم می شوند اختلالات افسردگی (یعنی،اختلال، افسردگی اساسی، اختلال افسده خویی،اختلا

ل افسردگی به گونه ای دیگر مشخص شده است) از اختلالات دو قطبی با توجه به این نکته که هیچ گونه سابقه ای از دوره های حانیک،آمیخته وهیپومانیک در آنها دیده نمی شود متمایز می گردند اختلالات دو قطبی شامل وجود دوره های مانیک، دوره های آمیخته ویا دوره های هیپومانیک هستند که معمولاً با وجود دوره های افسردگی اساسی همراه اند.

اختلالات افسردگی :( یک قطب)
الف) اختلال افسردگی اساسی:علامت اصلی اختلال افسردگی اساسی یک سیر بالینی است که با یک یا چند دوره افسردگی بدون سابقه ای از دوره های مانیک آمیخته ویا هیپومانیک مشخص می شود اختلال افسردگی با مرگ ومیر بالایی همراه است بیش از 5 درصد افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شدید از طریق خودکشی می میرند اختلال افسردگی اساسی ممکن است به واسطه اختلال افسرده خویی دارای سابقه باشد اختلال افسردگی اساسی ممکن است با حالات طبی عمومی مزمن همراه باشد بیش از 20 تا 25 درصد افراد مبتلا به برخی حالات طبی عمومی (دیابت،انفارکتوس قلبی غده سرطانی،سکته مغزی) اختلال افسردگی اساسی را درطی سیر حالت طبی عمومی خود نشان می دهند.
شیوع اختلال افسردگی اساسی در زنان نوجوان وبزرگسال دو برابر مردان نوجوان وبزرگسال است دوره های افسردگی ممکن است به گونه ای کامل یا فقط به طور نسبی پایان یابد واصلاً پایان نیاید برای افرادی که فقط بهبودی نسبی پیدا می کنند احتمال بیشتری وجود دارد که دوره های دیگری رانشان دهند والگوی بهبودی نسبی دربین دوره ای را داشته باشند دوره های اختلال افسردگی اساسی اغلب بدنبال یک عامل استرس را روانی واجتماعی شدید نظیر مرگ فرد مورد علاقه یا طلاق است.


اختلال افسردگی اساسی در میان بستگان زیستی درجه اول اشخاص مبتلا به این اختلال 5/1 تا 3 برابر بیشتر عمومی است.(DSMIV)
ب)اختلال افسرده خویی:علامت اصلی اختلال افسرده خویی خلق به گونه ای مزمن افسردگی است که در بیشتر اوقات روز پدیدار می شود وحداقل دو سال استقرار دارد افراد مبتلا به اختلال افسرده وخویی خلق خودرا به صورت غمگین یا دفع بودن وبی حوصله بودن توصیف می کنند در کودکان خلق ممکن است تحریک پذیر باشد تا افسرده وحداقل مدت مورد نظر فقط یکسان است

شایع ترین علائم اختلال افسرده خویی عبارتند از احساس بی کفایتی از دست دادن تعمیم یافته علاقه یا احساس لذت انزوای اجتماعی احساس گناه یا نگرانی درمورد گذشته، احساس ذهنی تحریک پذیری یا خشم مخرط،وکاهش فعالیت،کار آمدی یا مولد بودن درافراد مبتلا به اختلال افسرده خویی علائم نباتی ومثل خواب،اشتها،تغییر وزن، وعلائم روانی حرکتی ظاهراً از اشخاص مبتلا به یک دوره افسردگی اساسی شایع است وقتی اختلال افسرده خویی بدون اختلال افسردگی

اساسی قبلی وجود دارد عامل خطرناکی برای پیدایش اختلال افسردگی اساسی است به نظر می رسد که کودکان اختلال افسرده خویی در هر دو جنس بروز یکسانی دارد واغلب منجر به آسیب در عملکرد آموزشگاهی وتعامل اجتماعی می شود کودکانی ونوجوانان مبتلا به اختلال افسرده خویی درهر دوجنس بروز یکسانی دارد اغلب منجر به آسیب در عملکرد آموزگاهی وتعامل اجتماعی می شود کودکان ونوجوانان مبتلا به اختلال افسرده خویی معمولاً تحریک پذیر عجیب ونیز افسرده اند آنها عزت نفس پائین ومهارتهای اجتماعی ضعیفی دارند وبدبینی هستند در بزرگسالان نسبت اختلال افسرده خویی در زنان دویا سه برابر مردان است.
اختلال افسرده خویی اغلب شروع زودرس تدریجی ونیز سیری فرض دارد در شرایط بالینی افراد مبتلا به اختلال افسرده خویی معمولاً افسردگی اساسی نیز دارند که اغلب دلیلی برای طب درمان است اختلال افسرده خویی در میان بستگان زیستی درجه اول افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شایعتراز جمعیت عمومی است.(DSMIV)
ج)اختلالات افسردگی که به گونه ای دیگر مشخص شده است.شامل اختلالاتی همراه با علائم افسردگی است که واجد ملاکهای اختلال افسردگی اساسی، اختلال افسرده خوئی اختلال سازگاری همراه با خلق افسرده یا اختلال سازگاری همراه با خلق آمیخته افسرده ومضطرب نیست در بعضی موارد علائم افسردگی را می توان بخشی از اختلال اضطرابی به گونه ای دیگر مشخص شده را نیست. (DSMIV)

اختلالات دو قطبی:
الف)اختلال دوقطبی I: علامت اصلی اختلال دوقطبی I یک سیر بالینی است که با پدیدار شدن یک یا چند دوره مکانیک ای دوره آمیخته مشخص می شود اغلب افراد یک یا چند دوره افسردگی را نیز داشته اند عمل خودکشی در 10 تا 15 درصد افراد مبتلا به اختلال دوقطبی I وجود دارد سوءاستفاده از کودک سوءاستفاده از همسر یا هر رفتار تجاوز کارانه دیگری ممکن است در طی دوره های مانیک شدید یا در طی دوره های که همره با علائم سایکوتیک هستند وجود داشته باشند دیگرمشکلات همراه عبارتند ازفرار از مدرسه شکست در مدرسه شکست

شغلی، طلاق یا رفتاری ضد اجتماعی دوره ای دیگر اختلالات روانی همراه عبارتند از بی اشتهایی عصبی،جوع،اختلال کمبود توجه وبیش فعالی ، اختلال وحشت، خوبیای اجتماعی واختلالات مرتبط با مواد مطالعات همه گیر شناسی اخیر در ایالات متحده نشان می دهد که اختلال

دوقطبی I تقریباً شیوع یکسانی در مردان وزنان دارد ظاهراً جنسیت با ترتیب ظهور
دوره های مانیک وافسردگی اساسی در رابطه است احتمال بیشتری وجود دارد که اولین دوره درمردان یک دوره مانیک و در زنان یک دوره افسردگی اساسی باشد.
بستگان زمینی درجه اول افراد مبتلا به اختلال دوقطبی I میزانهای بالایی از اختلال دوقطبی I اختلال دوقطبی II واختلال افسردگی اساسی دارند مطالعات درمورد دوقلوها وفرزن

د خواندن ها شواهد قاطعی از تأثیر ژنتیک برای اختلال دوقطبی I فراهم کرده است.(DSMIV)
ب)اختلال دوقطبی II:علامت اصلی اختلال دوقطبی، مسیر بالینی است که با پدیدار شدن یک یا چند دوره افسردگی اساسی همراه با حداقل یک دوره هپومانیک مشخص می شود دوره های هیپومانیک نباید با چندین روزاحساس خود بزرگ بنیانه که ممکن است بعد از بهبودی دوره افسردگی اساسی پدید آید مشتبه شود.
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی II ممکن است دوره های هیپومانیک را به صورت مرضی در نظر نگیرند گر چه دیگران ممکن است از رفتار متلون این افراد در عذاب باشند اغلب افراد به ویژه زمانی که در اواسط دورۀ افسردگی اساسی هستند دوره های هیپومانیک را بدون به یاد آوردن دوستان یا بستگان نزدیک به خاطر می آورند.
ارتکاب خودکشی خطرقابل توجهی است که در 10 تا 15 درصد اشخاص مبتلابه اختلال دو قطبی روی می دهند فرار از مدرسه شکست در مدرسه شکست شغلی یاطلاق ممکن است،اختلال دوقطبی II همراه باشد اختلالات روانی همراه با عبارتند از سوء مصرف یامحرومیت ازمواد،بی اشتهایی عصبی،اختلال کمبود توجه بیشتر فعالی،اختلال وحشت،خوبیای اجتماعی واختلال شخصیت فردی


اختلال دوقطبی II ممکن است در زنان شایعتر از مردان باشد زنان مبتلا به اختلال دوقطبی ممکن است در معرض افزایش خطر بروز دوره های بعدی در دورۀ بلافاصله پس از زایمان باشند تقریباً 60 تا 70 درصد دوره های هیپومانیک دراختلال دوقطبی II بلافاصله قبل یا بعد از دورۀ افسردگی اساسی روی می دهند ارائویی مشخص برای یکی شخص خاص گرچه اکثریت افراد مبتلا به اختلال دوقطبی II در بین دوره های به سطح کارکردی مناسبی
می رسند اما تقریباً در 15 درصد اختلال ادامه یافته تا اینکه فرد نوسان خلق

یا مشکلاتی را در روابط بین شخصی یا شغلی از خود نشان می دهد.
بعضی مطالعات نشان داده اند که بستگان زمینی درجه اول افراد مبتلا به اختلال دوقطبی II درمقایسه با جمعیت عمومی میزان های بالایی از اختلال دوقطبی II اختلال دوقطبی I واختلال افسردگی دارند (DSMV)
ح)اختلال خلق ادواری
علامت اصلی اختلال خلق ادواری آشفتگی خلقی بی ثباتی وفرضی است که در برگیرنده دوره های بسیاری از علائم هیپومانیک وافسردگی است علائم هیپومانیک از نظر تعداد شدت جامعیت یا مدت ناکافی هستند تا واجد تمام ملاک هایی یک دوره مانیک باشند وعلائم افسردگی نیز از نظر، شدت جامعیت یا مدت ناکافی هستند تا واجد تمام ملاک های یک دورۀافسردگی اساسی باشند.در طی دورۀ در ساله هیچ فاصله بدون تمایلی بیشتر از دو ماه استقرار نمی یابد تشخیص اختلال خلق ادواری فقط در صورتی داده می شود که دوره دوسال اولیه علائم خلق ادواری خارج از دوره های افسردگی اساسی،مانیک وآمیخته باشد اختلال خلق ادواری اغلب در اوایل زندگی آغاز می گردد وگاهی اوقات به صورت انعکاس از یک گرایش فراجی برای دیگر اختلالات خلقی وبویژه دوقطبی در نظر گرفته می شود در نمونه های مبتنی برجامعه اختلال خلق ادواری ظاهراً در مردان وزنان شیوع یکسانی دارد در شرایط بالینی زنان مبتلا به اختلال خلق ادواری بیشتر از مردان برای درمان مراجعه می کنند اختلال خلق ادواری معمولاً در نوجوانی اوایل بزرگسالی شروع می شود شروع ویروس اختلال خلق ادواری دربزرگسالی ممکن است اختلال خلق ناشی از یک حالت طبی عمومی نظیر اسکلروزتحدد را مطرح سازد.
اختلال خلق ادواری معمولاً شروع تدریجی وسیری فرض دارد احتمال خطرها 15 تا 50 درصد وجود دارد که شخص متعاقباً اختلال دو قطبی I یا II را نشان می دهد.
اختلال افسردگی اساسی ودوقطبی I ویا در قطبی II ظاهراً از میان بستگان زیستی درجه اول اشخاص مبتلا به اختلال خلق ادواری از جمعیت عمومی شایعتر است (DSMIV)
د)اختلال دو قطبی به گونه ای وغیرمشخص شده است.
مقوله اختلال دو قطبی که به گونه ای دیگر مشخص نشده است مشتمل به اختلالاتی است که دارای علائم دو قطبی هستند اما ملاک هایی هیچ یک از اختلالات خاص دوقطبی را ندارند نمونه های آن عبارتند از:
1)تغییر خلقی سریع بین علائم مانی وافسردگی که ملاک های حداقل طول مدت یک دوره مانی یا یک دوره افسردگی سی را ندارند.
2)دوره های عود کننده هیپومانی بدون علائم افسردگی بین دوره ای
3)یک دوره درمانی یا آمیخته به اختلال هذیانی،اسکینروفرنی باقی مانده اختلال سایکوتیک که به گونه ی دیگر مشخص نشده است اضافه شده است.


4)موقعیت هایی که طی آن متخصص بالینی به این نتیجه رسیده است که یک اختلال دوقطبی وجود دارد اما قادربه تبیین اولیه بودن ناشناخته از یک حالت طبی عمومی ویا مرتبط با مواد بودن آن نیست(DSMIV)

اختلال خلق ناشی از یک حالت طب عمومی:
علامت اساسی اختلال خلق ناشی از یک حالت طبی عمومی،آشفتگی بارز ومستمر در خلق است که استنباط می شود ناشی از تأثیر مستقیم یک حالت طبی عمومی باشد آشفتگی خلق ممکن است مستقل باشد برخلق افسرده کاهش بارز علاقه ولذت، یا خلق بالا،خود بزرگ بنیانه یا تحریک پذیر،اگر ممکن است تظاهر بالینی آشفتگی خلق مشابه یک دوره افسردگی اساسی مانی،آمیخته یا هیپومانی باشد اما ضرورت ندارد واجد ملاک های کامل یکی از این اختلالات باشد با استفاده از انواع زیرمی توان نوع علامت غالب را مشخص کرد همراه با علائم افسرده همراه با دوره شبه افسردگی اساسی، همراه با علائم مانی یا همراه با علائم آمیخته قراین حاصله از سابقه معاینه فیزیکی یا یافته های آزمایشگاهی می باید حاکی از آن باشد که آشفتگی پیامد فیزیولوژیکی مستقیم یک حالت طبی عمومی است درتعیین اینکه آیا آشفتگی خلقی ناشی از یک حالت طبی عمومی است متخصص بالینی باید ابتدا وجود یک حالت طبی عمومی را تثبیت کند علاوه بر این باید تعیین کند که آشفتگی خلق از نظر سبب شناختی از طریق یک مکانیزم فیزیولوژیکی با حالت طبی عمومی مرتبط است یک ارزیابی دقیق وجامعه از عوامل متعدد برای انجام چنین متفاوتی ضروری است.
انواع حالات طبی عمومی ممکن است علائم خلق را موجب شود این حالات مشتمل هستند برحالات نورولوژیک انحطاطی (مثلاً بیماری پارکنسیون،بیماری هاتینگتون) بیماری مغزی عروقی (مثلا سکته)حالات متابودیک مثلا کمبود ویتامین B12 حالات غدد داخلی مثل پرکاری وکم کاری تیروتید،پرکاری وکم کاری پاراتیروئید پرکاری وکم کاری آدرنوکرتیزم حالات خورایدن سازی مثلا لوپوس اریتسما توز منتشر عضو انتهای ویروس یا غیره مثل هپاتیت 7 مرنونوکلئوز عفونت ویروسی نقص ایمنی انسان یادیگر عفونتها (مثل کارنسیوم پانکراس)یافته های معاینه فیزیکی همراه یافته های آزمایشگاهی،والگوهای شیوع یا شروع سبب شناختی حالت طبی عمومی را منعکس می کند.
ارزیابی های شیوع اختلال خلق ناشی از یک حالت طبی عمومی محدود به تظاهرات همراه با

علائم افسردگی است مشاهده شده است که حدود 45-25 درصد افراد دارای برخی حالات نورولوژیک (از جمله بیماری پارکینسون، بیماری هانیتگتون،اسکلروز،سکته وبیماری آلزایمر)
در بعضی مواقع ضعف سیر بیماری یک آشفتگی بارزافسردگی را ظاهر می سازند برای آن دسته از حالات طبی عمومی که سیستم عصبی مرکزی بطور مستقیم درگیر نیست میزان شیوع بسیار متغیرتر است دامنه تغییر ازبیش از 60 درصد هندرم کوشینگ تا کمتر از 8 درصد در مرحله پایانی بیماری کلیوی است (DSMIV)

 

اختلال خلق ناشی از مواد:
علامت اساسی اختلال خلق ناشی ازمواد آشفتگی بارز ومستمر در خلق است که اثباط می شود ناشی از تأثیر فیزیولوژیکی مستقیم یک ماده (مثلا یک داروی قابل سوءمصرف، یک دارو تجویز شده،دیگر درمانهای جسمی افسردگی یا مراجعه باسم)باشد برحسب ماهیت ماده وزمینه ای که علائم در آن رخ می دهند آشفتگی ممکن است دربگیرنده وخلق افسرده یا کاهش قابل ملاحظه یا لذت یا خلق بالا خود بزرگ بینانه یا تحریک پذیر است.
بعضی داروها (مثلاً تحریک کننده ها،استروئیدها،ضد اضطراب ها)یارتیم درمانهای جسمی برای افسردگی (مثلاً با تشنج برقی یا نوردرمانی)ممکن است آشفتگی های خلقی شبه درمانی ایجاد کننند تعیین اینکه آیا علائم واقعاً تصادفی است یا اینکه درحالی که فرد درمان را دریافت می داشته است اختلال خلق اولیه ظاهر شده است نیازمند متفاوت تابینی است برای مثال علائم مانی که هنگام دریافت یتیوم در شخص ظاهر می شوند به عنوان اختلال خلق ناشی از مواد تشخیص داده

نمی شود زیرا به نظر نمی رسد که لیتیوم دوره های شبه مانی ایجاد کند از طرف دیگر یک دوره افسردگی در اولین هفته های آغاز آلفا-متیل دو پا در شخص بدون سابقه اختلال خلق تشخیص اختلال خلق نشای از قبیل دو پا همراه با علائم افسردگی را مطرح می سازد در بعضی موارد یک حالت استقرار یافته از قبل درحالی که شخص به طور همزمان داروی تجویز شده ای را مصرف می

کند تا قادر به ایجاد علائم افسردگی است می تواند عود کند در چنین مواردی برای تعیین اینکه آیا داروی تجویزشده در این مورد خاص سببی است یا خیر متخصص بالینی باید ازقضاوت بالینی استفاده کند.
اختلالات خلقی ممکن است در ارتباط با مسمومیت از مواد زیر زخ دهند کوکائین توهم زاها مواد استنشاقی،مواد اینونی،فن سیکلیرین ومواد وابسته، تسکین دهنده ها،خواب آورها،ضد اضطراب ها،ودیگر مواد ناشناخته اختلالات خلقی ممکن است در ارتباط محرومیت از مواد زیر رخ دهند الکل،آفتامین ومواد وابسته،کوکائین،تسکین دهنده ها،خواب آورها وضداضطراب ها ودیگر مواد یا مواد ناشناخته.
گزارش شده است که بعضی از داروها تجویز شده علائم خلقی ایجاد می کند از جمله های هوش کننده ها ضددردها،آفتی کوینرژیکها،ضد تشنج،ضد فشارخون،داروها ضد پارکنسیون.
داروها ضد زخم،داروهای قلبی،داروهای ضدحاملگی،داروهای روان گردان،شل کننده های عضله،استروئیدها،وسولفونامیدها،بعضی از داروهای تجویز شده به طور خاصی احتمال بروز علائم افسردگی را افزایش می دهد باید توجه داشت که این یک فهرست کاملی از داروهای احتمالی نیست واینکه بسیاری از دارو ها ممکن است کاملا یک واکنش افسردگی خاصی را ایجاد کند فلزات سنگین رسم ها نیز ممکن است علائم خلقی ایجاد کند(DSMIV).
اختلال خلقی که به گونها ی دیگر مشخص شده است.
این مقوله شامل اختلالات دارای علائم خلقی است که ملاک های هیچ یک از اختلالات خلقی خاصی را ندارند وانتخاب بین اختلال افسردگی که به گونه ای دیگر مشخص نشده است واختلال دوقطبی که به گونه ای زیر مشخص نشده است دشوار است(DSMIV).


ابعاد اختلالات خلقی:
علاوه به این تفاوت مهم بین اختلال دو قطبی وافسردگی شدید ابعاد معین یا نکات متمایز کننده ای وجود دارد که محققان ومتخصصان بالینین آنها را در طبقه بندی اختلالات خلقی مفید یافته اند این ابعاد سیکونیک،فورتیک ودرون زادی،واکنشی هستند.

نظریه ها در مورد افسردگی:


1)نظریه های زیست شناختی:
پیش فرض نظریه های زیست شناختی این است که علت افسردگی یا درژنها نهفته است که از طریق توارث از والدین به فرزندان منتقل می شود یا نارسایی عمل فیزیولوژیابی که ممکن است پایه ارثی یا غیر ارثی داشته باشد یافته های مربوط به همزادان از 1520 به بعد بیانگر آن است که عوامل ارثی موجب بروز نوعی افسردگی می شوند بسیاری از پژوهندگان عوامل ارثی همراه با آنچه در زندگی شخص به وقوع می پیوندیعنی ترکیب آمادگی های ارثی وفشارهای روانی محیطی را علت احتمالی افسردگی ورفتارهای ناشی ازآن می دانند کسانی که افسردگی دوقطبی دارند یعنی هم گرفتار افسردگی هستند وهم دچار مانی اغلب دست کم دو نسل از بستگان آنها رفتارهای مشابهی داشته اند هم چنین در خانواده های که افسردگی دوقطبی روی می دهد احتمال بروز افسردگی یک قطبی پیش از آن است که برحسب تصادف رخ داده باشد.آزاد 1380.
درحال حاضر در نظریه عمده در ارتباط با رابطه مواد شیمیایی منتقل کننده امواج عصبی یا انتقال دهنده های عصبی وجود دارد یکی این که پائین آمدن مقدار نو را پی تعریف باعث افسردگی می شود هم چنین ازدیاد آن فرد را دچار مالیا می کند نظریه دیگر این که پایین آمدن سطح سروتونین مسئول ایجاد افسردگی است هردوی این نظریه ها براساس فعل وانفعالات بعضی از داروهای ضد افسردگی بوجود آمده است به خصوص دو دسته از داروها بنام تری سیکلیک ها وبازدارند ههای

آمونوآمین اکسید از درجلوگیری از افسردگی مؤثر بوده اند تحقیقات نشان داده است که این داروها در عین کاستن افسردگی مقدار سروتونین ونوراپی تعریف مقرر افزایش می دهند در مجموع داده های پژوهشی در سالهای اخیر نشان دهنده این امر است که اختلالات عاطفی علل فیزیولوژیک وبیو شیمایی دارند این واقعیت ناقص وجود علل وعوامل روانی نیست هیچ روانشناسی نیز اهمیت نقش فیزیولویکی را نادیده نمی گیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید