بخشی از مقاله


مقدمه:
یکى از مهم ترین مسائل دین مبین اسلام توجه به بهداشت جسمانى و روانى است. از دیدگاه آموزه هاى دینى هیچ انسانى حق ندارد که با انجام کارهاى زیان آور و روى آوردن به امور ناشایست، به سلامت جسم و روان خود آسیب وارد کند و یا خود را در معرض هلاکت و نابودى قرار دهد. قرآن کریم در این زمینه مى فرماید: «...لاتلقوا بایدیکم الى التّهلکة...؛(1) با دستان خود، خویشتن را به هلاکت نیندازید...».


نظر به این که مسئله سلامتى و بیمارى هم براى فرد و هم براى جامعه از اهم موضوعات بوده، لذا همیشه بشر به دنبال کشف علل و عوامل پیدایش بیمارى و راه هاى پیش گیرى از آن بوده است.
هم چنین کشف و تبیین علل بیمارى فقط مخصوص انسان هاى عادى نبوده، بلکه اولیاى الهى هم سایر انسان ها را به رعایت و حفظ بهداشت جسم و روان سفارش نموده و به منظور شناسایى و راه هاى پیشگیرى از ابتلا به انواع بیمارى هاى جسمى و روانى راهکارهایى را پیشنهاد داده اند. یکى از این راهبردها بهره گیرى از دعا و نیایش است که در این نوشتار به بیان اهمیت و تأثیر آن در سلامت روان و آثار روان شناختى اش خواهیم پرداخت. امید است که مورد توجه و عنایت

نیایشگران واقعى قرار گیرد.
اهمیت و جایگاه نیایش
یکى از مهم ترین آموزه هاى تربیتى مکتب حیات بخش اسلام دعا و نیایش است. دعا همان خواست قلبى است که با زبان درخواست مى شود و در واقع رفتارى است که طى آن فرد مستقیماً با خداوند ارتباط برقرار کرده و به راز و نیاز مى پردازد. دعا وسیله تقرّب انسان به خداست. خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «...ادعونى استجب لکم...؛(2) مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.» هیچ انسانى نیست که گرفتارى و مشکلات در زندگى نداشته باشد. بلاهاى روحى همه انسان ها را تهدید مى کند و ارتباط با خدا دردها را زایل مى کند و باعث آرامش زندگى مى شود.


امام صادق(ع) مى فرماید: «دعا کن، زیرا شفاى همه دردهاست.»(3) انسان در دعا با خداى خود مناجات مى کند و از مشکلاتى که زندگى اش را نگران کرده به او پناه مى برد. نیایش احساس مذهبى افراد را تقویت نموده و رابطه بین انسان با خداى خویش را مستحکم مى سازد. انسان وقتى از دارنده تمام کمالات چیزى را طلب مى کند و با او ارتباط برقرار مى نماید، احساس لذت و سرور مى کند و به عکس وقتى از غیر خدا چیزى درخواست مى کند، احساس ذلّت و خوارى مى

کند. این احساس عزّت و لذّت بر سلامت روان تأثیر مى گذارد. راز و نیاز از جمله راه هاى معنوى ـ عاطفى یارى جستن از قدرت بى نهایت خداوند است، زیرا در انسان این گرایش وجود دارد که در سختى و فشار به قدرت و تکیه گاهى رو مى آورد و چه قدرت و تکیه گاهى اصیل تر و قابل اعتمادتر از قدرت لایزال الهى که پناهگاه انسان واقع شود؟!


یکى از روان شناسان مى گوید: «امروزه یکى از علوم، یعنى روان پزشکى همان چیزهایى را تعلیم مى دهد که پیامبران تعلیم مى دادند، زیرا روان پزشکان دریافته اند که دعا، نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانى، تشویش، هیجان و ترس را که موجب بیش تر ناراحتى هاى ماست، برطرف مى کند.»(4)
بنابراین راز و نیاز علاوه بر این که غم و اندوه را زایل مى کند، باعث اطمینان قلب و قدرت روحى مى شود، زیرا انسان در نهایت به ویژه در وقت اضطراب غالباً با حضور قلب و خلوص نیّت رو به سوى خدا مى آورد و با او درد دل مى کند، عقده هاى خویش را بیرون مى ریزد و اسرار خود را که در نهان گاهش هست، به زبان مى آورد و تنها از او راه چاره و گریز را طلب مى نماید و با آه و ناله تقاضاى کمک مى کند، به دیگر سخن وقتى نیایشگر از ژرفاى دل دست به دعا بر مى دارد، نوعى شادابى و بهجت و انبساط در درون خود احساس مى کند که حاضر نیست با هیچ بهایى آن را از دست بدهد.
دکتر آلکسیس کارل مى گوید: «دعا محکم ترین و بالاترین حلّال مشکلات است، تأثیر دعا واقعاً شگفت انگیز است قدرت دعا و نیایش نشانه آزاد شدن انرژى است، همان طور که به کمک تکنیک هاى علمى انرژى اتمى را آزاد مى کنند، با استفاده از قدرت دعا و از طریق شگردهاى علمى مى توان انرژى معنوى را آزاد ساخت. آثار این قدرت انرژى زا بر بسیارى از مردم آشکار است.»(5)
آثار روان شناختى نیایش
نیایش از نظر روان شناختى آثار متعددى در روح و روان آدمى دارد که در ادامه این نوشتار به بیان برخى از شاخصه هاى آن خواهیم پرداخت.
1ـ رهایى از تنهایى و بیگانگى:
نیایش انسان را از انزواى درونى بیرون مى آورد و به جمع پیوند مى دهد. در حقیقت هم نشین شایسته اى است که تنهایى و غربت را به انس و الفت تبدیل مى کند. شخصى که در حال دعا و نیایش است، نه تنها خود را بیگانه نمى بیند، بلکه با چشم دل مى فهمد که در آن حالات عرفانى، مجموعه جهان هستى با او همنوا هستند، زیرا قرآن کریم مى فرماید: «...و ان من شى ءٍ الّا یسبّح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم...(6)؛ هر موجودى تسبیح و حمد خدا را مى گوید ولى شما تسبیح آن ها را نمى فهمید.»

2ـ روشن دلى:


دومین اثر از آثار نیایش روشن دلى است. انسان همین که به حکم ارتباط با معبود خویش جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشنى فضاى روح او را روشن مى کند و در حکم چراغى مى گردد که در درونش روشن شده باشد. چنین فردى به خوبى مشکلات را مى بیند و در پرتو عنایات خداوند متعال به حل مشکلات مى پردازد و کم تر دچار اضطراب مى شود.
3ـ کاهش ناراحتى ها:


زندگى بشر آکنده از شیرینى ها و تلخى ها، آسایش و رنج، پیروزى و شکست مى باشد، لذا بشر موظّف است با طبیعت دست و پنجه نرم کند تا بتواند تلخى ها را به شیرینى و شکست ها را به پیروزى تبدیل کند.
نیایش و ارتباط با معبود در انسان نیروى مقاومت مى آفریند و تلخى ه

ا را قابل تحمّل مى گرداند، به طورى که لذّت زندگى در دوره پیرى براى مردم خداپرست و مؤمن از دوره جوانى بیش تر مى شود و قیافه مرگ در چشم فرد با ایمان انتقال از دنیاى فانى به دنیاى باقى و از جهانى کوچک تر به جهانى بزرگ تر است. از این رو چنین فردى نگرانى ها و اضطراب خویش را از مرگ با کوشش در کارهاى نیک که در زبان دین «عمل صالح» نامیده مى شود، بر طرف مى سازد و از نزدیک شدن مرگ دچار اضطراب نمى شود.


4ـ امید و نشاط:
هر انسانى که بخواهد با روانى شاداب و روحیه اى بالا با مشکلات زندگى مواجه شود و با امید و اطمینان، زندگى خویش را ادامه دهد، باید به نیایش پناه برد.
راز و نیاز با خداوند به انسان امید و توان مى دهد! فرد احساس مى کند که به پناهگاه مطمئن متّکى است و بدین سان احساس نشاط و توانمندى مى کند و اگر این ارتباط با آن منبع عظمت و رحمت قطع باشد، احساس دلتنگى و نگرانى در او ایجاد مى شود و به بیمارى هاى روانى گرفتار مى شود.
به این حقیقت بسیارى از روان شناسان و روان کاوان اشاره کرده اند و ایمان به خدا را اساس و پایه پیش گیرى و معالجه بیمارى هاى روانى مى دانند.(7)


5 ـ پرورش تمرکز ذهن:
اضطراب فکرى و تنش هاى روانى از بیمارى هاى مهلکى است که بشریّت قرن حاضر را تهدید مى کند. روان کاوان و دانشمندان مى کوشند تا راه هاى کاهش بار فکرى انسان ها را پیش بینى کنند و به فکر و روان او استراحت دهند و او را از دگرگونى هاى روحى نجات دهند. مهار این پراکندگى هاى فکرى و تنش هاى درونى شرط نخست دست یابى به نبوغ، درایت و فهم مسائل است.

به همین دلیل سعى مى شود مکان هایى که براى مطالعه و تحقیق در نظر گرفته مى شود از آرام ترین، مطبوع ترین و دل انگیزترین مکان ها باشد تا امکان تمرکز ذهن و رفع نگرانى را فراهم آورد.
نیایش و پرستش اگر با شرایط باطنى و ظاهرى انجام شود نه تنها ذهن را در مدار تمرکز مى نهد، بلکه درون را نورانیّت و صفا مى بخشد و اگر انسان حضور قلب و توجّه در نیایش را به خوبى درک کرده باشد، توان آن را پیدا مى کند که در یک لحظه تمام قواى ذهنى را متوجه یک چیز بکند و آن پروردگارش مى باشد.


6ـ برخوردارى از لذّات معنوى:
یکى دیگر از آثار دعا و نیایش برخوردارى از یک سلسله لذّت هاست که «لذّات معنوى» نامیده مى شود. انسان دو گونه لذّت دارد: یک نوع لذّت هایى که به یکى از حواسّ انسان تعلّق دارد و در اثر برقرارى ارتباط میان یک عضو با جهان خارج حاصل مى شود، مانند لذّتى که چشم از دیدن و گوش از راه شنیدن و دهان از راه چشیدن مى برد. نوع دیگر لذّت هایى است که با عمق روح و جان آدمى مربوط است و به هیچ عضو خاصّى مربوط نیست، مانند لذّتى که انسان از راه احساس و خدمت یا از احترام مى برد که نه به عضو خاصّى تعلّق دارد و نه تحت تأثیر مستقیم یک عامل مادى خارجى است.


لذّات معنوى از لذّات مادى هم قوى تر هستند و هم پایدارتر و لذّت و نیایش و دعا براى کسانى که قدر آن را مى دانند از این گونه لذّات است.


7ـ بر طرف کننده تکبّر:
انسان ذاتاً خواهان کمال و سعادت دنیوى و اخروى است و سعادت و کمال وى در گرو پرستش خدا و اطاعت از اوست، زیرا ممکن الوجود زمانى به کمال مى رسد که به واجب الوجود بپیوندد و نیایش، این اکسیر عظیم، عبارت است از: تلاش و جلوه هاى معنوى اشرف مخلوقات در پیشگاه خالق اکبر.
در پرستش و نیایش گفتارها و کردارها براى تواضع و خشوع در مقابل حضرت حق تعالى است و با یاد او آرام و استوار است. امام سجّاد(ع) مى فرماید: «خدایا! دل هاى ما را به یاد خود و زبان هایمان را به سپاس خود و اندام هایمان را به طاعت خود مشغول گردان.»(8)


8 ـ بازیابى خود
هنگامى که انسان به مادّیات و لذّت هاى حاصل از آن مشغول باشد و همواره در جهت ثروت اندوزى و جاه طلبى و بى بند و بارى گام بردارد، به تدریج خدا را که مبدأ آفرینش موجودات است، فراموش کرده که این امر منجر به فراموشى خود واقعى مى شود. قرآن کریم در این زمینه مى فرماید: «ولاتکونوا کالّذین نسوا اللّه فانساهم انفسهم؛(9) و مانند کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند نفوس آنان را از یادشان برد.»


بنابراین انسان با نیایش و یاد خدا، خودِ واقعى خویش را که از عالم ربوبى است، باز مى یابد و هرچه توجه او به خدا بیش تر مى شود، به همان نسبت با خود آشنا مى گردد و به خویشتن جانى تازه و آرامشى ویژه مى بخشد.
9ـ خروج از غفلت:
آخرین پیامد و اثر نیایش که در این نوشتار بدان اشاره مى شود، «خروج از غفلت»است.
طبیعت زندگى دنیا غفلت زاست، گاهى انسان را چنان به خود مشغول مى سازد که همه چیز را فراموش مى کند حتّى خویشتن را. دعا و نیایش فرصت خوبى براى بازنگرى در اعمال و باز یافتن خویش و نجات از چنگال اهریمن عفلت را فراهم مى سازد. نیایش انسان را متوجه معاد و روز جزا مى کند و باعث خروج انسان از غفلت و بى توجهى مى شود. سوره حمد را «سورة الدعاء» نامیده اند، زیرا وقتى انسان در هر روز در نماز چندین بار مى گوید: «اهدنا الصّراط

المستقیم»(10)به یاد راه مستقیم که راه اولیاء و هدایت یافتگان است مى افتد و سعى مى کند با اعمال و کردار خویش از مسیر صراط مستقیم نلغزد تا به مقام قرب الهى برسد و سعادت آخرت نصیب وى شود.


وَ اِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعَوهَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَسْتجیبوا لی و لیُؤمِنُوا بی لَعَلَّهُم یَرْشُدُونَ» و چون بندگانم درباره من از تو بپرسند [و در جستجوی خدا و به یاد او باشند، بگو:[ من بسیار نزدیکم، و دعای دعا کننده را، آنگاه که مرا بخواند پاسخ خواهم داد؛ پس بر آنان است که دعوت مرا گردن نهند و به من ایمان آورند؛ باشد که راه یابند [و به اوج نیکبختی و کمال پر کِشَند].
شأن نزول


در شأن نزول این آیه شریفه، دو روایت رسیده است که اندکی باهم تفاوت دارند، اما در اصل به یک حقیقت باز می‏گردند:
۱ ـ مردی از خداجویان و خداپرستان به پیشگاه پیامبر صلی‏الله‏علیه ‏و‏آله‏ وسلم شرفیاب شد و پرسید: ای پیامبر خدا! آیا خدا به ما نزدیک است و من می‏توانم آهسته و آرام با او به نیایش بپردازم ، یا دور است و ناگزیر باید با صدای بلند و رسا او را بخوانم؟پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه ‏و‏آله ‏وسلم لب به سخن نگشوده بود که این آیه شریفه بر قلبِ مُصَفّای او فرود آمد و پاسخ آن انسان خداجو و همه خداجویان عصرها و نسل‏ها را داد.

 


۲ ـ گروهی از خداجویان به حضور پیامبر صلی‏الله‏علیه ‏و‏آله‏ وسلم شرفیاب شدند و پرسیدند: ای پیامبر خدا! شما که پیام‏آور خداوند و آموزگار ما هستی، به ما بگو که به هنگام نیایش و راز و نیاز، پروردگار خویش را چگونه بخوانیم؟ آهسته و نیایشگرانه یا با صدای رسا؟ و آنگاه بود که در پاسخ آنان، این آیه شریفه فرود آمد
نیایش با خدا
در این آیه شریفه، یکی از بهترین و نزدیک‏ترین راه‏های ارتباط انسان با خدا یعنی نیایش و دعا و مناجات، به تصویر کشیده می‏شود و به شرایط و رازهای برآورده شدن خواسته‏ها و دریافت پاسخ دعاها اشاره می‏رود و نشان داده می‏شود که همه عبادت‏ها و برنامه‏ها، قالب و ظاهری دارند، اما روح همه آن‏ها، تقرّب به خداست.روی سخن این آیه شریفه به پیامبر نیایش و مهر است.با تعمّق در

این آیه، این حقیقت دریافت می‏شود که از پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم درباره صفات خدا پرسیده‏اند؛ چرا که پاسخ رسیده است: «من به آنان نزدیک هستم.» و بدین وسیله روشن می‏سازد که خدا جسم نیست و مکان ندارد، زیرا اگر مکان داشت، به نیایشگران نزدیک نبود. عده‏ای معتقدند تفسیر آیه مبارکه این است که من در پاسخ به دعا و اجابت خواسته‏های آنان، در صورتی که مصلحت آنان باشد، به سرعت و بسیار فوری عمل می‏کنم. پاره‏ای نیز با نفی این دیدگاه می‏گویند

: منظور این است که: من ندا و نیایش کسی را که مرا بخواند، بسان کسی که نزدیک باشد، می‏شنوم و دعای دعا کننده و نیایشگر را، هنگامی که مرا بخواند و راز دل و خواسته خود را به من بگوید، اجابت می‏کنم.
فراخوانِ الهی
«فَلیَسْتَجیبُوا لی» در تفسیر این جمله از آیه شریفه، دیدگاه‏های مفسّران متفاوت است:
۱ ـ برخی برآنند که منظور این است که: در آن‏چه آنان را بدان فرا خوانده‏ام، باید فراخوانِ مرا پاسخ مثبت دهند.
۲ ـ بعضی می‏گویند: مقصود این است که باید گوش به فرمان حق باشند؛ دستورات او را با همه وجود به کار بندند و از آن‏چه او نهی فرموده و هشدار داده است، دوری جویند.
۳ ـ دسته‏ای دیگر در تفسیر این جمله از آیه شریفه گفته‏اند که: باید با فرمانبرداری خالصانه و همه جانبه از من، دعوتِ زندگی‏سازِ مرا پاسخ دهند.


۴ ـ و پاره‏ای نیز این جمله از آیه شریفه را بدین گونه معنا کرده‏اند که: بندگانم باید مرا بخوانند.
از پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه ‏و‏آله ‏وسلم نقل کرده‏اند که فرمود: ناتوان ‏ترین مردم کسی است که از دعا و نیایش با خدا ناتوان باشد و خود را از این نعمتِ گران محروم سازد.
برآورده شدن خواسته‏ها
«وَ لیؤمنوا بی لَعَلَّهُمُ یرشُدُون؛ و باید به من ایمان آورند، باشد که راه یابند»
در تفسیر این جمله، از ششمین امام نور علیه‏السلام نقل کرده‏اند که فرمود: منظور این است که مردم باایمان باید یقین بیاورند که تنها من توانایی آن را دارم که خواسته‏هایشان را برآورم و نیایش‏هایشان را بشنَوَم.


با توجه به آن‏چه در تفسیر این آیه شریفه آمد، این پرسش به ذهن متبادر می‏شود که ما در زندگی روزمرّه شاهدیم که بسیاری از مردم، خدای را می‏خوانند و دعا می‏کنند، اما خواسته‏های آنان برآورده نمی‏شود. این موضوع چگونه با آیه شریفه سازگار است؟
واقعیت این است که دعای خالصانه و از دلْ برخاسته هیچ انسانی، چنان چه خواسته‏اش با حکمت پروردگار هماهنگ و در راستای حق و عدالت باشد و برای نیایشگر و دیگران، تباهی ایجاد نکند، بی‏پاسخ نمی‏ماند. خداوند چنین دعایی را می‏شنَوَد و خواسته مطرح شده در آن را بر اساس حکمت خویش، گاه بی‏درنگ و گاه دیرتر، بر می‏آورد. اما نباید فراموش کرد که دعای شایسته و بایسته شرایطی دارد که از جمله آن‏ها این است که نباید تنها از زبان برخیزد، بلکه باید از ژرفای جان سرچشمه گیرد و زبان، ترجمانِ دل باشد.


دعای بندگان و حکمت الهی
وقتی می‏دانیم که آفریدگار هستی، بر اساس حکمت خویش کارها را تدبیر می‏کند و خواسته‏ها را بر می‏آوَرَد و آن‏چه باید، انجام می‏دهد، پس دعای ما و اجابت او چه مفهومی دارد؟
در پاسخ این پرسش، دقت در دو نکته‏ای که خواهد آمد، ضروری است: ۱ ـ دعا و نیایش، عالی‏ترین جلوه پرستش و نشان دهنده روح فرمانبرداری از آفریدگار هستی است و نیایشگر حقیقی، پرستنده واقعی خدا و کارش عبادت است. در نتیجه، دعا و نیایش، مفهومی بلند و سازنده دارد، خواه خواسته انسان برآورده شود یا نشود.


۲ ـ بسیار اتفاق می‏افتد که پرستش و نیایش ، شرایط و مصلحتی پدید می‏آوَرَد که از طریق آن، خواسته انسان با حکمت پروردگار هماهنگ می‏شود و آنگاه خداوند، آن را برآورده می‏سازد. در این مورد از پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل کرده‏اند که فرمود: هر انسان توحیدگرایی، خدای را بخواند، چنان چه در دعای خویش، قطع رَحم یا گناهی نخواهد، آفریدگار هستی، یکی از این سه نعمت را به او ارزانی می‏دارد: دعای او بی‏درنگ اجابت می‏شود؛ در سرای آخرت به خواسته‏اش می‏رسد، در پرتو آن دعا و نیایش، رویداد تلخ و گرفتاری سختی که قرار بود برایش اتفاق بیفتد، برطرف می‏شود. و نیز از آن حضرت روایت کرده‏اند که فرمود: بسیار می‏شود که بنده‏ای از بندگان خدا دعا می‏کند و خواسته‏ای از بارگاه خدا می‏خواهد، اما به آن دلیل که آفریدگارش او را دوست دارد، به فرشته امین پیام می‏دهد که در برآوردن خواسته بنده‏ام شتاب مکن، چرا که من دوست دارم

هماره، صدای نیایش او را بشنوم. و نیز چه بسیار اتفاق می‏افتد که بنده‏ای دعا می‏کند و از آن جا که خداوند بر او خشم گرفته است، به فرشته امین دستور می‏دهد که خواسته‏اش را برآوَرَد، چرا که نمی‏خواهم صدای او را بشنوم.
هم‏چنین از امیرمؤمنان علیه‏السلام نقل کرده‏اند که فرمود: گاه برای آن‏که پاداش دعا کننده، پرشکوه‏تر شود و او بهتر و کامل‏تر، به آرزوی خویش برسد، برآمدنِ خواسته‏اش به تاخیر می‏افتد.
عدم اجابت دعا


از ابراهیم ادهم پرسیدند: چرا هنگامی که دعا می‏کنیم ، خواسته‏هایمان برآورده نمی‏شود؟او پاسخ داد، بدان دلیل که: شما مردم، خدای را شناخته‏اید، با وجود این، فرمانش را در زندگی به کار نمی‏گیرید؛به پیامبر ارادت دارید، اما او را الگو و سرمشق زندگی خود قرار نمی‏دهید؛قرآن را دریافت داشته‏اید ، ولی مقرّراتش را اجرا نمی‏کنید؛نعمت‏های رنگارنگ خدا را می‏خورید، لکن سپاسِ ارزانی دارنده آن‏ها را به جا نمی‏آورید؛به بهشت اعتقاد دارید، با این حال برای به دست آوردنش نمی‏کوشید؛از آتش دوزخ آگاهید، مع الوصف برای نجات از آن تلاش نمی‏کنید؛شیطان را شناخته‏اید، اما با او کارزار نمی‏کنید، بلکه مطیع او هستید.
بررسی نیاز انسان به پرستش و نیایش
از شورانگیزترین و پر شکوه‏ترین راه‏های ارتباط انسان با آفریدگارش، دعا و نیایش و راز و نیاز با آن بی‏نیاز است.نیایش نه‏تنها از ظریف‏ترین جلوه‏های پرستش و عبادت است، بلکه روح و جان و محتوای غنی و پر بار آن، دلیل نمایان توحید و یکتاپرستی و از نشانه‏های عشق به خدا و رابطه بسیار نزدیک و دوستانه با اوست. نیایش، بهترین و برترین کارِ شایسته، دلنشین‏ترین سخن و پسندیده‏ترین حال و هوا، کلید بخشایش خدا به بندگان شایسته، عامل هر نیکی و خیر و برکت، نردبان ترقی و تکامل، سلاح ایمان آوردگان و راه و رسم پیامبران، و پیوند قلب و جان با سرچشمه هستی است.
به همین جهت است که وقتی بندگان خدا از پیامبر او می‏پرسند که چگونه او را بخوانند، با او راز و نیاز کنند و خواسته‏ها و نیازهای خویش را به بارگاه او بَرَند، در پاسخ پرسش آنان، این آیه شریفه فرود می‏آید که: «و هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، بگو: من به آنان بسیار نزدیک هستم و دعای هر نیایشگری را که مرا بخواند، می‏شنوم و به آن پاسخ خواهم داد...»


تفکر تماشای حقیقت است ؛ اما نیایش، شرکت در حقیقت است (شهید مطهری)
اندیشه شهید مرتضی مطهری باب نیاز انسان به پرستش :
یكی از خلق‏های ثابت همگانی تغییرناپذیر و نسخ‏ناپذیر كه زمان، هیچ‏وقت نمی‏تواند در آن تاثیر داشته باشد موضوع عبادت و پرستش است . یكی از حاجت‏های بشر پرستش است . پرستش یعنی چه؟ پرستش آن حالتی را می‏گویند كه در آن، انسان یك توجهی می‏كند از ناحیه باطنی خودش به آن

حقیقتی كه او را آفریده است و خودش را در قبضه قدرت او می‏بیند، خودش را به او نیازمند و محتاج می‏بیند; در واقع سیری است كه انسان از خلق به سوی خالق می‏كند . این امر اساسا قطع نظر از هر فایده و اثری كه داشته‏باشد خودش یكی از نیازهای روحی بشر است . انجام ندادن آن، در روح بشر ایجاد عدم تعادل می‏كند . مثال ساده‏ای عرض می‏كنم: اگر ما كجاوه‏ای داشته باشیم و

حیوان‏هایی، خورجین‏هایی كه روی این حیوان‏ها می‏گذارند باید تعادلشان برقرار باشد . نمی‏شود یك طرف پرباشد و طرف دیگر خالی . انسان در وجود خودش خانه خالی زیاد دارد . در دل انسان جای خیلی از چیزها هست . هر احتیاجی كه برآورده نشود، روح انسان را مضطرب و نامتعادل می‏كند . اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت بپردازد و حاجت‏های دیگر خود را برنیاورد، همان حاجت‏ها او را

ناراحت می‏كند . عكس مطلب هم این است كه اگر انسان همیشه دنبال مادیات برود و وقتی برای معنویات نگذارد، باز همیشه روح و روان او ناراحت است .
«نهرو» مردی است كه از سنین جوانی لامذهب شده‏است . در اواخر عمر یك تغییر حالی در او پیدا شده بود . خودش می‏گوید من، هم در روح خودم و هم در جهان یك خلای را، یك جای خالی را احساس می‏كنم كه هیچ چیز نمی‏تواند آن را پر بكند مگر یك معنویتی . و این اضطرابی كه در جهان پیدا شده است، علتش این است كه نیروهای معنوی جهان تضعیف شده است . این بی‏تعادلی در

 

جهان از همین است . می‏گوید الآن در كشور اتحاد جماهیر شوروی این ناراحتی به سختی وجود دارد . تا وقتی كه این مردم گرسنه بودند و گرسنگی به ایشان اجازه نمی‏داد كه درباره چیز دیگری فكر بكنند، یكسره در فكر تحصیل معاش و در فكر مبارزه بودند . حال كه زندگی عادی پیدا كردند یك ناراحتی روحی در میان آنان پیدا شده است . در موقعی كه از كار بی‏كار می‏شوند تازه اول مصیبت آنهاست كه این ساعت فراغت و بی‏كاری را با چه چیز پر بكنند؟ بعد می‏گوید: من گمان نمی‏كنم اینها

بتوانند آن ساعات را جز با یك امور معنوی با چیز دیگری پر بكنند . و این همان خلای است كه من دارم .
پس معلوم می‏شود كه واقعا انسان یك احتیاجی به عبادت و پرستش دارد . امروز كه در دنیا بیماری‏های روانی زیاد شده است، در اثر این است كه مردم از عبادت و پرستش رو برگردانده‏اند . ما این را حساب نكرده بودیم ولی بدانید هست، حقیقتا هست . نماز قطع نظر از هر چیزی، طبیب سر خانه است; یعنی اگر ورزش برای سلامتی مفید است، اگر آب تصفیه شده برای هر خانه‏ای لازم است، اگر هوای پاك برای هر كس لازم است، اگر غذای سالم برای انسان لازم است، نماز هم برای سلامتی انسان لازم است . شما نمی‏دانید اگر انسان در شبانه روز ساعتی از وقت‏خودش را

اختصاص به راز و نیاز با پروردگار بدهد، چقدر روحش را پاك می‏كند! عنصرهای روحی موذی به وسیله یك نماز از روح انسان بیرون می‏رود . در یك جلسه كه راجع به عبادت صحبت می‏كردم گفتم نگویید اسلام دین اجتماعی است، اسلام دین اخلاق است . چطور؟ اسلام دین همه اینهاست . اسلام بالاترین حرف را درباره تعلیمات اجتماعی گفته است، می‏فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا

معهم الكتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط; (1) تمام پیغمبران را فرستادیم برای اینكه در میان مردم عدالت اجتماعی پیدا بشود» . اسلام برای اخلاق خوب بالاترین حرف ها را زده است، می‏فرماید: «هو الذی بعث فی‏الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب والحكمة‏» . (2) ولی آیا اسلام كه ارزش تعلیمات اجتماعی را این قدر بالا برده، از ارزش عبادت چیزی كاسته است؟ ابدا، ارزش عبادت را هم یك ذره نكاسته ست‏بلكه مقام عبادت را در مافوق همه اینها حفظ كرده است .
از نظر اسلام سرلوحه تعلیمات، عبادت است . اگر عبادت درست‏باشد آن دوتای دیگر درست می‏شود و اگر عبادت نباشد آن دوتا واقعیت پیدا نمی‏كند . باور نكنید كه یك كسی در دنیا پیدا بشود كه در مسائل اخلاقی و اجتماعی مسلمان خوبی باشد ولی در مسائل عبادی مسلمان خوبی نباشد . ما برای آدم نمازنخوان چیزی از مسلمانی قائل نیستیم . امیرالمؤمنین فرمود بعد از ایمان به خدا چیزی در حد نماز نیست . پیغمبر اكرم فرمود نماز مثل چشمه آب گرمی است كه در خانه انسان باشد و انسان روزی پنج‏بار در آن آب گرم شست و شو بكند .
«تعاهدوا امرالصلوة و حافظوا علیها; (3) (كلام امر است) یعنی رسیدگی به كار نماز بكنید،

محافظت‏بر نماز بكنید» . خداوند به پیغمبر می‏فرماید: «وامر اهلك بالصلوة واصطبر علیها; (4) به خاندانت دستور بده كه نماز بخوانند، خودت هم بر نماز صبر كن یعنی نماز زیاد بخوان و آن را تحمل كن‏» . «ان ربك یعلم انك تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معك; (5) خدا می‏داند كه تو و افرادی كه با تو هستند شب‏ها به پا می‏خیزید، عبادت می‏كنید، خدا را پرستش می‏كنید» .
«و من اللیل فتهجد به نافلة لك عسی ان یبعثك ربك مقاما محمودا; (6) ای پیغمبر! قسمتی از

شب را تهجد بكن - بر او واجب بود - شاید كه خدا به این حال تو را به مقام محمود برساند .»
امكان ندارد انسانی انسان كامل بشود بدون عبادت و پرستش . پیغمبر، پیغمبر است و همان عبادت‏ها و همان پرستش‏ها و همان استغفارها . امام صادق (ع) می‏فرماید: پیغمبر در هیچ مجلسی نمی‏نشست مگر این‏كه 25 بار استغفار می‏كرد، می‏گفت: «استغفر الله ربی و اتوب الیه‏» . علی‏بن‏ابی‏طالب امیرالمؤمنین است‏با این‏كه وجود جامعی است، هم زمامدار عادلی است و هم عابد نیمه شبی . همان عبادت‏ها به علی آن نیروهای دیگر نظیر روشن ضمیری را داده بود . نباید ارزش عبادت را فراموش كرد .
«عدی‏بن حاتم‏» نزد معاویه آمد در حالی كه سال ها از شهادت مولا گذشته بود . معاویه می‏دانست كه «عدی‏» یكی از یاران قدیمی مولا است . خواست كاری بكند كه این دوست قدیمی بلكه یك كلمه علیه حضرت سخن بگوید . گفت: عدی! «این الطرفات‏» ؟ پسرانت چه شدند؟ (عدی سه پسر داشت كه در سنین جوانی در ركاب حضرت در جنگ صفین كشته شده بودند . می‏خواست عدی را ناراحت‏بكند بلكه او از مولا اظهار نارضایتی بكند). عدی گفت در ركاب مولایشان علی با تو كه در زیر پرچم كفر بودی جنگیدند و كشته شدند . گفت: عدی! علی درباره تو انصاف نداد . گفت چطور؟ گفت پسران خودش را نگهداشت و پسران تو را به كشتن داد . عدی گفت معاویه! من درباره علی انصاف ندادم، نمی‏بایست علی امروز در زیر خروارها خاك باشد و من زنده باشم . ای

كاش من مرده بودم و علی زنده می‏ماند . معاویه دید تیرش كارگر نیست . سبك این مرد این بود كه وقتی می‏دید كارش با خشونت پیش نمی‏رود، لین می‏شد . گفت عدی! الآن دیگر كار از این حرف‏ها گذشته است . دلم می‏خواهد چون تو زیاد با علی بودی یك قدری كارهایش را برایم توصیف بكنی كه چه می‏كرد . گفت: معاویه! مرا معذور بدار . گفت: نه حتما باید بگویی . عدی گفت: حالا كه

 

می‏خواهی بگویم، آن چه را كه می‏دانم می‏گویم . نه این كه مطابق میل تو سخن بگویم بلكه حقیقت را می‏گویم . گفت‏بگو .
این مرد شروع كرد به صحبت كردن درباره علی . گفت‏یكی از خصوصیات او این بود: «یتفجر العلم من جوانبه والحكمة من نواحیه‏» ; مردی بود كه علم و حكمت از اطرافش می‏جوشید . معاویه! علی آدمی بود كه در مقابل ضعیف، ضعیف بود و در مقابل ستمكاران، نیرومند . با این‏كه در میان ما می‏نشست و هیچ تكبری نداشت و بدون امتیاز می‏نشست اما خدا یك هیبتی از او در دل مردم قرار داده بود كه بدون اجازه نمی‏توانستیم حرف بزنیم و . . . بعد گفت: معاویه! من می‏خواهم منظره‏ای را كه به چشم خودم دیدم برایت‏بگویم . در یكی از شب‏ها علی را در محراب عبادت دیدم . دیدم مستغرق خدای خودش است و محاسنش را به دست مبارك گرفته می‏گوید: آه آه از این دنیا و آتش‏های آن . می‏گفت «یا دنیا! غری غیری‏» . آن چنان عدی علی را وصف كرد كه دل سنگ معاویه تحت تاثیر قرار گرفت‏به طوری كه با آستینش اشك‏های صورتش را پاك می‏كرد . آن وقت گفت: دنیا عقیم است كه مانند علی بزاید .
و مناقب شهد العدو بفضلها والفضل ماشهدت به‏الاعداء


فلسفه نیایش (نماز) ا توجه به نیاز فطری انسان
این آیات‌، نقش نماز در زندگی اجتماعی و فردی انسان را متذکر می‌شود. ابتدا به اختصار به توضیح آیات در زمینه یاد شده می‌پردازیم‌; سپس‌، به نتیجه‌ای که از کنار هم قرار دادن آیات به دست می‌آید اشاره می‌کنیم‌.
آیه 14 سورة طه‌: "إِنَّنِی‌َّ أَنَا اللَّه‌ُ لاَ َّ إِلَـَه‌َ إِلآ َّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِم‌ِ الصَّلَوَة‌َ لِذِکْرِی‌َّ ; من اللّه هستم‌، معبودی جز من نیست‌; مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من به پا دار."
در این آیه‌، به یکی از فلسفه‌ها و نقش‌های مهم نماز اشاره شده است‌. انسان در زندگی این جهان با توجه به عوامل غافل کننده نیاز به تذکر و یادآوری دارد. نماز این وظیفه مهم را به خوبی انجام می‌دهد و در فاصله‌های مختلف زمانی‌، ما را به یاد خدا انداخته و از غفلت بیرون می‌آورد.
آیه 28 سورة رعد: "الَّذِین‌َ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَغ‌ن‌ُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّه‌ِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّه‌ِ تَطْمَغن‌ُّ الْقُلُوب‌; آن‌ها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا مطمئن است‌، آگاه باشید با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد!"
یکی از بزرگ‌ترین بلاهای زندگی انسان‌، نگرانی و اضطراب در زندگی اجتماعی و فردی است‌. عوامل این نگرانی‌ها، آینده تاریک و مبهم‌، گذشته تاریک‌، احساس پوچی زندگی‌، سوءظن‌ها و توهمات‌، دنیاپرستی و ترس از مرگ می‌تواند باشد.
همة این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بی رنگ شده و انسان با ایمان به خدا و یاد او آرامش خاصی پیدا می‌کند.


آیه 45 سورة عنکبوت‌; "...أَقِم‌ِ الصَّلَوَة‌َ إِن‌َّ الصَّلَوَة‌َ تَنْهَی‌َ عَن‌ِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَر"
انسان در طول شبانه‌روز، خواه‌ناخواه با انواع گناهان و منکرات مواجه می‌شود. در این صورت به عامل بازدارنده‌ای نیاز دارد تا در گرداب گناهان فرو نرود. مهم‌ترین عامل‌، اعتقاد به خداوند و روز قیامت است‌. اقامه نماز در طول شبانه روز این عامل را در ما تقویت کرده و همیشه ما را به یاد مبدأ و معاد می‌اندازد و این یادآوری ما را از ارتکاب گناه باز می‌دارد.


افزون بر آن‌، خود نماز شرایطی از جمله طهارت‌، غصب نکردن و... دارد مراعات همة این امور در آلوده نشدن به گناهان اثر مهمی دارد.
نتیجه‌
از قرار دادن این سه آیه در کنار هم به خوبی می‌فهمیم که نماز، انسان را به یاد خدا می‌اندازد و یاد خدا دو اثر مهم دارد: یکی آرامش و اطمینان نفس و دیگری دوری از گناهان‌.وقتی نمازگزار به این مراحل رسید، خداوند مهربان اورا مورد خطاب قرار داده و به بهشت جاویدان فرا می‌خواند; "یَـََّأَیَّتُهَا النَّفْس‌ُ الْمُطْمَغ‌نَّة‌ُ # ارْجِعِی‌َّ إِلَی‌َ رَبِّکِ رَاضِیَة‌ً مَّرْضِیَّة‌ً # فَادْخُلِی فِی عِبَـَدِی # وَ ادْخُلِی جَنَّتِی ;(فجر،27ـ30) ای نفس مطمئنه به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است در زمرة بندگانم درآی و در بهشتم گام بگذار.(ر.ک‌: تفسیر نمونه‌، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 10، ص 210; ج 13، ص 174; ج 16، ص 283، دارالکتب الاسلامیة / پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی)
نقش نیایش در تربيت‏
در باب عبادت و نيايش اگر انسان علاقه‏مند به تربيت خودش و فرزندانش به تربيت اسلامى است و يا مى‏خواهد افرادى را تربيت كند، واقعاً بايد به مسئله نيايش، دعا و عبادت اهميت بدهد. و اصلًا مسئله عبادت قطع نظر از اينكه پرورش يك حس اصيل است، تأثير زيادى در ساير نواحى انسان

دارد. اين است كه بزرگان هميشه توصيه مى‏كنند: هرمقدار كار زياد دارى، در شبانه روز يك ساعت را براى خودت بگذار. ممكن است شما بگوييد من هيچ ساعتم براى خودم نيست، تمام اوقاتم براى خدمت به مردم است. نه، اگر تمام ساعات انسان هم وقف خدمت به خلق خدا باشد، در عين حال انسان بى‏نياز از اينكه يك ساعت را براى خودش بگذارد نيست. اين يك ساعت با اينكه براى خود است، ضرورت دارد و لازم است، و آن ساعتهايى كه براى غير خود است (با اينكه مفيد و لازم

است) جاى آن را پر نمى‏كند. حالا يك ساعت كه مى‏گويند حداقل است. يك ساعت يا بيشتر در شبانه روز را انسان واقعاً براى خودش بگذارد؛ يعنى در آن لحظات برگردد به خودش، خودش را هرچه هست از خارج بِبُرد، به درون خودش و به خداى خودش باز گردد و در آن حال فقط و فقط او

باشد و خداى خودش و راز و نياز كردن و مناجات با خداى خودش و استغفار كردن. خود استغفار

يعنى محاسبة النفس كردن، حساب كشيدن از خود. حساب كند در ظرف اين 24 ساعت من چه كردم؟ فوراً براى او روشن مى‏شود كه فلان كارم خوب بود، خدا را شكر مى‏كند؛ فلان كار را خوب بود نمى‏كردم، تصميم مى‏گيرد ديگر نكند و استغفار مى‏كند. و قرآن به مسئله استغفار چقدر توجه دارد! جمله‏اى درباره اصحاب پيغمبر نقل كرده‏اند كه: رُهْبانُ اللَّيْلِ وَ اسْدُ النَّهارِ يعنى راهبان شب و شيران روز. قرآن مى‏گويد: الصّابِرينَ وَ الصّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْاسْحارِ: ببينيد قرآن چگونه همه جوانب را بيان مى‏كند! نه مثل يك درويش افراطى، فقط و فقط صحبت از استغفار و نيايش مى‏كند. الصّابِرينَ. قرآن هرجا كه مى‏گويد «صابرين» در مورد پيكارها مى‏گويد. در واقع صابرين

يعنى خود داران در پيكارها.وَ الصّادِقينَ راستان و راستگويان كه از راستى يك ذره منحرف نمى‏شوند. وَ الْقانِتينَ آنها كه در پيشگاه پروردگار در كمال خضوع قنوت مى‏كنند، خاضعند و خضوع قلب دارند «2». وَ الْمُنْفِقينَ آنان كه از آنچه دارند به ديگران مى‏بخشند. وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْاسْحارِ آنها كه سحرگاهان به استغفار خدا مى‏پردازند. اين هم هميشه بايد در كنارش باشد.


نقش عبادت و نیایش در بازيابى خود
در باب عبادت سخن آنقدر زياد است كه اگر بخواهيم بسط دهيم دهها مقاله بايد به آنها اختصاص دهيم. تنها به يك مطلب اشاره مى‏كنيم و آن ارزش عبادت از نظر بازيافتن خود است. به همان نسبت كه وابستگى و غرق شدن در ماديات انسان را از خود جدا مى‏كند و با خود بيگانه مى‏سازد، عبادت انسان را به خويشتن باز مى‏گرداند. عبادت به هوش آورنده انسان و بيداركننده انسان است. عبادت، انسان غرق شده و محو شده در اشياء را مانند نجات غريق از اعماق درياى غفلتها بيرون مى‏كند. در عبادت و در پرتو ياد خداوند است كه انسان خود را آنچنان كه هست مى‏بيند، به نقصها و كسريهاى خود آگاه مى‏گردد، از بالا به هستى و حيات و زمان و مكان مى‏نگرد؛ و در عبادت است كه انسان به حقارت و پستى آمال و آرزوهاى محدود مادى پى مى‏برد و مى‏خواهد خود را به قلب هستى برساند.
من هميشه به اين سخن دانشمند معروف عصر خودمان، اينشتين، به اعجاب مى‏نگرم. آنچه بيشتر مايه اعجاب است اين است كه اين دانشمند، متخصص در فيزيك و رياضى است نه در مسائل

روانى و انسانى و مذهبى و فلسفى. او پس از تقسيم مذهب به سه نوع، نوع سوم را كه مذهب حقيقى است «مذهب وجود» يا «مذهب هستى» مى‏نامد و احساسى كه انسان در مذهب حقيقى دارد اينچنين شرح مى‏دهد: «در اين مذهب فرد، كوچكى آمال و هدفهاى بشر و عظمت و

جلالى كه در ماوراى پديده‏ها در طبيعت و افكار تظاهر مى‏نمايد حس مى‏كند. او وجود خود را يك نوع زندان مى‏پندارد، چنانكه مى‏خواهد از قفس تن پرواز كند و تمام هستى را يكباره به عنوان يك حقيقت واحد دريابد.»
ويليام جيمز در باره نيايش مى‏گويد: «انگيزه نيايش نتيجه ضرورى اين امر است كه در عين اينكه درونى‏ترين قسمت از خودهاى اختيارى و عملى هركس خودى از نوع اجتماعى است، با وجود اين، مصاحب كامل خويش را تنها در جهان انديشه مى‏تواند پيدا كند. اغلب مردم، خواه به صورت پيوسته خواه تصادفى، در دل خود به آن رجوع مى‏كنند. حقيرترين فرد در روى زمين با اين توجه عالى خود را واقعى و باارزش مى‏كند.»اقبال لاهورى نيز سخنى عالى در مورد ارزش پرستش و نيايش از نظر

بازيافتن خود دارد كه دريغ است نقل نشود؛ مى‏گويد: «نيايش به وسيله اشراق نفسانى، عملى حياتى و متعارفى است كه به وسيله آن جزيره كوچك شخصيت ما وضع خود را در كل بزرگترى از حيات اكتشاف مى‏كند.»

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید