بخشی از مقاله


بنام تكنوازندة عشق “فصل اول”

حضرت رسول مي فرمايد: هيچ بنائي در اسلام پايه گذاري نشده كه نزد خدا محبوبتر از ازدواج باشد.
آري خداوند مهربان يك چنين نعمت گرانبهايي را به بشر عطا كرده ، ليكن افسوس و صد افسوس كه از اين نعمت بزرگ قدرداني نمي كنند و چه بسا بواسطه ناداني و خود خواهي، همين كانون مهر و محبت را بصورت يك زندان تاريك بلكه جهنم سوزاني تبديل مي سازند در اثر جهالت و ناداني بشر است كه محيط نوراني وبا صفاي خانواده بصورت زندان دردناكي تبديل مي شود كه اعضاء خانواده ناچارند تا آخر عمر در آن زندان تاريك بسر ببرند يا پيمان مقدس زناشويي را متلاشي سازند.


اگر زن و شوهر به وظيفة خود آشنا باشند و به آن عمل كنند محيط خانه مانتند بهشت برين باصفا و نوارني مي گردد و اگر اختلاف و كشمكشهاي خانوادگي به ميان آيد محيط خانه بصورت يك زندان حقيقي قبول خواهد شد. براستي چه مي شود كه همسراني كه با عشق ازدواج كرده اند وبايد آرام بخش و آرامش آفرين يكديگر باشند به دشمني با هم مي خيزند؟ چرا مرد و زني كه با اميد در كنار هم پيوند ازدواج مي بندند نسبت به هم رفتاري ناپسند و نادرست مي كنند. به هم پرخاش مي كنند با خشونت برخورد مي كنند و حتي ممكن است اقدام به قتل طرف مقابل كنند؟ چه پيش مي آيد كه محيط خانه كه بايد امن ترين و آرامترين مكان باشد صحنه بروز رفتارهاي خشن و زدوخورد مرد و زن مي شود؟


بيان مسئله:
-مقدمه:
همسر آزاري يكي از شايعترين مشكلات زوجين در هر جامعه أي است. به نظر مي رسد از زماني كه بشر پا به عرصه وجود نهاده است همواره اين مشكل را نيز با خود داشته است ولي عليرغم قدمت، اين معضل در جوامع همچنان به قوت خود باقي است و بذل توجه بيشتري را مي طلبد.

پزشكي قانوني سراسر كشور ما مراجعه مي كنند و شهر تهران نيز از اين قاعده مستثني نيست. از طرفي، در برخورد با مسئله همسر آزاري اين سوال در ذهن ايجاد مي شود كه چرا؟
لذا در جهت پاسخ به اين سؤال تأثير فاكتورهاي مختلف را بر موضوع زن آزاري در جامعه خود بررسي كنيم.
لازم به توضيح است كه : بدليل اينكه همسر آزاري بيشتر متوجه زنان مي شود ما اغلب از كلمه زن آزاري استفاده مي كنيم.

موضوع و هدف تحقيق:
ضرب و جرح زنان از طرف شوهرانشان به عنوان يك معضل مهم اجتماعي تلفي مي شود . متأسفانه در حال حاضر به قدر كافي درباره ضرب و جرح زنان در خانه بررسي نمي شد . و خدمات تضميني در اين رابطه وجود ندارد. به همين دليل آمار جامعي در اين زمينه نداريم و بايد از ارقام و اطلاعات محدود موجود استفاده كنيم.


الف-هدف اصلي:
بررسي تأثير عوامل مختلف در ايجاد همسر آزاري در زانان مراجعه كننده به مركز پزشكي قانوني تهران در سال 1383.
ب-هدف فرعي:
1-بررسي تأثير عوامل دموگرافيك در ايجاد همسر آزاري در زنان مراجعه كننده به مركز پزشكي قانوني تهران در سال 1383.
-آيا زوجين در گير زن آزاري سابقه زندگي جدا از هم (متاركه موقت) داشته اند؟
آيا زوجين درگير زن آزاري بيشتر به پزشك اعصاب و روان مراجعه مي كنند؟
آيا زنان آزار ديده مكاني در زمان ترك شوهر بعنوان سرپناه داشته اند؟
بررسي موضع گيري زن در حين زن آزاري و كتك كاري؟


آيا فكر خودكشي و اقدام به خودكشي در زنان آزار ديده بيشتر است يا ساير زنان؟
آيا بين زن آزاري و به جا آوردن واجبات مذهبي رابطه أي وجود دارد يا خير؟
آيا بين مشكلات اخلاقي فرد (سوءظن حسادت) و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
آيا مردان آزار گرفتارهاي ضداجتماعي بيشتري نسبت به ساير مردن دارند يا خير؟
آيا بين وابستگي مردان زن آزار به الكل و مواد مخدر و زن آزاري رابطه أي وجود دارد ياخير؟
آيا بين محل سكونت و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
آيا بين در آمد ماهيانه خانواده و زن آزاري رابطه أي وجود دارد يا خير؟


آيا بين نحوة ازداواج و زن آزاري رابطه أي وجود دارد يا خير؟
2-بررسي تأثير عوامل فرهنگي و خانوادگي در ايجاد زن آزاري در زنان مراجعه كننده به مركز پزشكي قانوني تهران در سال 83.
-زنان آزار ديده و همسرانشان بيشتر در چه محدوده سني قرار دارند؟
آيا بين سطح تحصيلات و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
آيا بين داشتن همسران متعدد مرد و زن آزاري رابطهاي وجود دارد؟
آيا بين مدت ازدواج و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
آيا بين سن ازدواج و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
آيا بين مشكلات مالي، شغلي زنان و مردان و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
اولين كتك كاري زوجين چه زماني بوده است؟
آيا بين داشتن تكفل خانواده مرد توسط مرد و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
آيا بين فاميل بودن زوجين و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
آيا بين زندگي همراه خانواده مرد و زن آزاري رابطه أي وجود دارد يا خير؟
آيا بين دخالت والدين مرد و زن در زندگي مشترك و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
آيا بين مصرف الكل در پدران آزارگر و ساير مردان و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
آيا بين تعداد فرزندان يا تعداد افراد خانواده و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
آيا بين ازدواج قبلي زوجين و سابقه كتك كاري در ازدواج قبلي و زن آزاري رابطه أي وجود دارد؟
آيا زناني كه زن آزاري فيزيكي را تجربه كرده اند زن آزاري رواني و زباني را بدون زن آزاري فيزيكي تجربه كرده اند يا خير؟


نحوه شروع خشونت مردان زن آزار به چه صورت است؟
آيا زنان آزار ديده در هنگام حاملگي هم از سوي همسرشان مورد حمله قرار گرفته اند يا خير؟
شايعترين محل كتك كاري و وسيلة ضرب و جرح چيست؟
3-بررسي تأثير عوامل رواني اجتماعي در ايجاد زن آزاري در زنان مراجعه كننده به مركز پزشكي قانوني تهران در سال 1383.

واژه هاي كليدي:
همسر آزاري-زن آزاري-خشونت خانوادگي
تعاريف:
همسر آزاري: Spouse abuse
همسر آزاري خشونتي است فيزيك يا رواني كه از طرف يكي از زوجين بر ديگري اعمال مي شود و همسرآزاري به دو گروه زن آزاري و شوهر آزاري تقسيم مي شود كه دو پديده كاملاً متفاوت هستند و هر يك به سه دسته زباني رواني و فيزيكي تقسيم مي شود.(بلاگس،برادن،واكر 1990)
Strans و همكارانش در سال 1980 براساس هدف اقدام به همسر آزاري را به دو گروه خشونت عادي و خشونت غير عادي تقسيم كرد.


نوع عادي نوعي است كه شخص آنرا فقط براي ايجاد درد فيزيكي انجام مي دهد.
نوع غير عادي نوعي است كه شخص با قدرت خيلي زياد براي آسيب و صدمه جدي انجام مي دهد.
تعريف ساده تر همسرآزاري عبارت است از: بدرفتاري با يكي از زوجين به وسيله زوج ديگر كه انواع مختلف دارد و اغلب به تروما منجر مي شود. و از آسيب هاي جزئي تا تروماي شديد و شكستگي اندامها و دنده ها و خونريزي داخلي و آسيب مغزي متفاوت است. (كابلان سادوك 1995)
در همسر آزاري ما بين زوجها ممكن است يكي حمله كننده ويكي قرباني باشد و يا هر دو حمله كننده باشند ممكن است جزئي يا شديد، كوتاه يا طولاني باشد و بيشتر موارد زن آزاري است تا شوهر آزاري (كيفورد 1990)

 

زن آزاري (Wife abuse , Wife buttering)
در مقاله Similar در سال 1984 زن قرباني زن آزاري به گفته مي شود كه سن 18 سال و بالاتر دارد و در شروع زندگي زناشويي با مردي است كه وي را به طور مكرر مورد آزار فيزيكي يا رواني قرار داده يا مي دهد. (بلاگس،براون واكر1990)
طبق تعريف ديگر زن آزاري زن قرباني زني است كه مورد ضربه فيزيكي شديد،تكراري، عمري و هيجاني از طرف شوهر قرار مي گيرد. (گيفورد 1990)
شوهر آزاري: (Housband abuse)


مشكل اصلي در مسئله همسر آزاري زن آزاري است هر چند مسئله شوهر آزاري نيز گزارش شده است ولي نادر است و معمولاً مردان پيري هستند كه از زنان جوان خود كتك مي خورند. زنان حتي ممكن است شوهرشان را با اسلحه بكشند ولي به ندرت اين حالت اتفاق مي افتد. (گيفورد 1990)
زن شكنجه شده : Tottured Wife
زن شكنجه شده به زني اطلاق مي شو كه مورد حمله هاي حساب شده أي است كه ممكن است ريشه هاي ساديستي داشته باشد. (گيفورد 1990)


آزار رواني:
آزار رواني شامل احساسي تملك زايد يا حسادت خارج از حدي است كه به صورت تعدي زباني و محدود كردن آزاري اجتماعي و در مضيقه مالي قرار دادن و دوام اين حالت و تهديد از آزارهاي آينده است. تشخيص آزار رواني بودن آزار فيزيكي مشكل است. (بلاگس،براون،واكر 1990)
خشونت خانوادگي (Family Violence)
شامل همسر آزاري وكودك آزاري است.


فصل دوم


پيشينه تحقيق

پيشنه تحقيق:
تاريخچه:
جان استوارت ميل 11 فيلسوف انگليسي در سال 1869 نوشت:
« از بدو شكل گيري جوامع انساني زنان در اسارت مردان بوده اند. چه پرشمارند مردان در يك

كشور بزرگ كه تنها اندكي از جانوران بالاترند… كساني كه به كمك قوانين ازدواج در هر لحظه مي توانند قربانيان خود را انتخاب كنند… هر مرد، زني را پايبند به خود دارد كه جز كشتن او هر كاري را كه بخواهد با او مي كند و حتي اگر اين كار را هم بكند مجازات سنگيني انتظارش را نمي كشد» .
پنج سال بعد يكي از ايالات آمريكا-يكي از 13 مستعمره اوليه بريتانيا-ضرب و شتم زن به دست شوهرش را غير قانوني اعلام كرد اما دادگاه هاي اين ايالت حاضر نشدند به شكايات همه زناني

كه از شوهرانشان كتك مي خوردند رسيدگي كنند. «اگر آسيب ادامه داري به زن وارد نشود، اگر خشونت خطرناك و بدخواهانه نباشد، تهتر است پرده ها را بكشيم، موضوع را به طور خصوصي برگزار كنيم و بگذاريم تا زن و شوهر موضوع را فراموش كنند و يكديگر را مورد عفو قرار دهند».


يكي از موانع مهم برخورد با مسئله فراگير ضرب و شتم زن به دست شوهر پذيرفتن تلويحي آن و سرپوش گذاشتن بر روي اين اقدام خلاف است. در همة اعصار كسي بوده كه پرده ها را بكشد و موضوع را فيصله دهد.
كتك خوردن زن به دست شوهرش تاريخچه و سوابقي دارد كه به عمد اسناد و مداركي از آن به جاي نگذاشته اند . قوانين قضايي قرنهاست كه از كنار خشونت بر عليه زنان با ديده اغماض گذشته اند. (ماريا روي 1377)


معاير پژوهشگران هم به نبود مطلب و مدرك درباره كتك خوردن زنان پي برده اند. اشتاين قمز2 و استراوس 3 خاطر نشان مي كنند: «در جايي نديديم كه درباره كتك خوردن زنان مطلب قابل توجهي وجود داشته باشد. در جريان يك بررسي در دانشگاه حقوق دانشگاه ميشيگان هم معلوم شد كه آمار مربوط به ضرب و شتم زنان در منزل در پرونده هاي اداره پليس و بخش كمكهاي اضطراري بيمارستانهاي بي سر و صدا مدفون مي شوند.


قبل از سال 1871 شوهر مي توانست بي آنكه مجازات شود زنش را با چوب كتك بزند، موي سرش را بكشد گلويش را بفشارد و به او لگد بزند اين يكي از حقوقي بود كه در جريان عقد پيمان ازدواج به او داده مي شد.
در سال 1824 قانوني از دادگاه گذشت كه به مرد حق مي داد زنش را مجازات كند. به موجب همين قانون زن مجازات شده براي حفظ آبروي خانواده حق نداشت به دادگاه مراجعه كند ويا از مراجع قانوني تقاضاي رسيدگي نمايد. يكهزار سال بعد از عيسي مسيح كه به برابري و تساوي بشر اعتقاد داشت، موضوع مقام و موقعيت زنان يكبار وبراي هميشه حل و فصل گرديد و اين زماني بود كه گرايتال1 ژوي اهل بلونا اولين قانون پردوام و پاياي كليسا را نوشت. براساس اين قانون زنان بايداز شوهران خود اطاعت كنند. تصوير خداوند تنها در مردان است و زنان در تصوير خداوند آفريده نشده اند … آدم را حوا راهنمايي كرد… از اين دو درست اين است كه زن تحت كنترل مرد قرار گيرد تا با راهنمايي و هدايت مرد ديگر اقدام به خطا و تخلف نكند.


حكمرانان كليساي كاتوليك به اين مهم توجه نكردند كه بسياري از مطالبي كه آنها درس مي دادند گفته ها و تعاليم عيسي مسيح نبود. در واقع هيچ نشانه أي در دست نيست كه عيسي مسيح بر عليه زنان حرف زده باشد. عيسي مسيح هرگز بر ضد زنان احفاريه نداد و هرگز آنها را حقيرتر از مردان معرفي نكرد.


در فرانسه ،‌يكي از با نفوذترين شخصيتهايي كه تا به حال وجود داشته ناپلئون بناپارت است كه قانون مدني فرانسه را نوشت. گرچه قانون و مراضافه مدني ناپلئون آزاديهايي را براي جمعي از محرومان آن زمان در پي داشت، براي زنان و به ويژه زنان شوهر دار محدوديتهايي را قايل گرديد. اصول اخلاقي مدني ناپلئون روي قوانين كشورهاي هلند، سوئيس و آلمان تأثير فراوان داشته است

 

.
انقلاب فرانسه (1789-1799) بر حقوق آنها افزود. اما وقتي ناپلئون به قدرت رسيد شرايطي ايجاد شد كه زمان تا قبل از ازدواج در مالكيت پدر و بعد از ازدواج در مالكيت شوهر خود قرار گرفتند. مي گويند ناپلئون خطاب به شوراي حكومت اعلام كرد: «شوهر بايد داراي قدرت مطلقه در ارتباط با همسرش باشد . اين حق اوست كه به زنش بگويد: نبايد از خانه بيرون بروي ، نبايد به تئاتر بروي، نبايد با همه معاشرت كن زيرا فرزندان تو به من تعلق دارند».


به اعتقاد ناپلئون تنها در سه مورد زن حق طلاق داشت از شوهر خود تقاضاي طلاق بكند زنان محضه، اقدام مرد براي به قتل رساندن همسر و ناتواني جنسي مرد ،‌كتك خوردن زن دليل كافي براي طلاق نبود.مگر آنكه زن ثابت مي كرد كه شوهرش به قصد كشتن


ناپلئون تنها در زمينه مجازات مردان حق برابر ميان زن و شوهر قايل بود.به اعتقاد او اگر مردي مرتكب خلاف و اقدام غير قانوني گرديد و به مجازات و مثلاً زندان محكوم شد زنش هم بايد در محكوميت او سهيم مي شد. به اعتقاد ناپلئون بسياري از خلاف كاريهاي مردان به خاطر زنان آنهاست. و به همين جهت بايد در مجازات شدن همسرشان شريك شوند. (ماريا روي 1377)


در بريتانيا نيز شرايط زنان به همين بدي بود با اين تفاوت كه انگليسي ها در عصر روشنگري فيلسوفي مانند جان استوارت ميل را داشتند كه در جانبداري از حقوق زنان تلاش فراوان كرد و همين خشم مردان را نسبت به او برانگيخت. به استناد گفته هاي بلاك استون نخستين ايالت آمريكا قانون كتك زدن زن را تصويب كرد. در 1824 ايالت مي سي سي پي قانون را تصويب كرد كه به مردها حق مي داد براي ايجاد نظم و ترتيب در سطح خانواده زنشان را در حد اعتدال كتك بزنند. در سال 1886 پنسيلوانيا نيز قانوني را پيشنهاد كرد كه كتك زدن زن به دست شوهرش را ممنوع كرد. به استناد قانون جديد هر مردي كه زنش را كتك بزند، به تحمل 30 ضربه شلاق محكوم مي شود.


در سال 1874 ايالت كاويناي شمالي قانون محقق بودن مردان در كتك زدن زنان را لغو كرد اما در ضمن اعلام كرد اگر مردي به رغم هم اينها همسرش را كتك بزند زن حق مراجعه به دادگاه و شكايت از او را ندارد. در ايالت آلاباما و ماساچوست در سال 1871 اعلام داشتند كه امتيازي كه به مردها براي كتك زدن همسرانشان اعطاء گرديده ، در اين دو ايالت ملغي اعلام ميشود.


اگر در حال حاضر اقدام به كتك زدن زنان مذموم شناخته مي شود نه به دليل اين كه قانون آنرا لغو كرده ،‌دليلش بيشتر اين است كه آداب و رسوم تغيير كرده است.(ماريا روي 1377) در دادگاههاي امروز اگر آثار كوبيدگي ، كبودي جراحت و شكستگي بر پيكر زن نباشد دادگاهها موضوع را آنقدر جدي تلقي نمي كنند. بعضي از دادگاهها نيز به مردان اجازه دفاع از خودرا مي دهند كه در اين دفاع اغلب زنها متهم مي شوند كه همسر خود را خشمگين كرده اند.


سوزان فوردوارد هنگام درمان بيماران خود متوجه اين نكته گرديد كه بسياري از مردان در عين آنكه به خانواده خود و همسرانشان نهايت علاقه را دارند و اكثراً هم مردان مسئولي هستند ولي به نوعي با رفتارهاي آزاردهنده باعث درد و رنج همسرانشان و در نتيجه مزدپاشي يا تلخ كردن زندگي زناشويي خود مي شوند وي با اطلاعات گسترده أي كه در زمينه روان شناسي رفتاري داشت به اين نتيجه رسيد كه رفتار اين گروه از مردان با هيچ يك از طبقه بندي هاي موجود در روانشناسي افراد مطايبقت ندارد اين مردان به دليلي شرايطي خاص ناخود آگاه نسبت به زنان احساس مزيت و ستيز دارند به همين دليل به اين طبقه از مردان عنوان زن ستيز را داد.


1م-فالك روان پزشك آمريكايي پژوهش در مورد مرداني كه به همسرانشان حمله مي كنند انجام داد اين مردان به دليل ضرب و شتم همسرانشان سروكارشان به مراجع قانوني افتاده است.
در اين روش با 23 مردي كه زنانشان را به شدت كتك زده بودند و حالا در بازداشتگاه به سر مي بردند مصاحبه أي صورت گرفته و از اطلاعات موجود در پرونده هاي زندان نيز استفاده شده است. بعد از اين بررسي پرسش نامه أي از سوي مصاحبه كننده تكميل و اجرا شده آنچه مي خوانيد مطالبي در اين زمينه است.


سن مردها بين 20 تا 70 سال بود متوسط آنها به 29 سال مي رسيد 17 نفر اين مردها با زنانشان ازدواج كرده بودند 8 نفر آنها با زنان مورد ضرب و شتم قرار گرفته زندگي مي كردند.
اتهامات وارده در جدول زير خلاصه شده است.

ماهيت اتهام تعداد موارد
1) قتل 8
2) اقدام به قتل 9
3) آسيب هاي شديد جسماني 3


4) آسيب جسماني 2
5) مجروح كردن 1
جمع كل 23
تقريباً در تمامي موارد اتهامات جدي بودند در پايان محاكمات به عمل آمده تنها يك نفر مقصر شناخته شد.
در زمان ارتكاب جرم 16 نفر از متهمان با اختلالات رواني روبرو بودند.

حالات رواني تعدا موارد
افسردگي 5
جنون 1
حسادت هزياني 3


آسيب مغزي 1
اضطراب 2
اختلال شخصيت 2
نبود ناراحتي رواني 9
جمع كل 23

سعي شد پويايي ارتباط ميان متهم و قرباني بررسي شود. پنج نوع رابطه قابل طبقه بندي بود.
1)شوهر انفعالي وابسته: در اين نوع رابطه شوهر زمان و توجه قابل ملاحظه أي را صرب راضي كردن زن متوقعش مي كرد. اقدام خشونت آميز زماني صورت گرفت كه زن متهم به تكرار رفتار خود ادامه داده و شوهرش گرفتار خشم شده بود.


2)وابسته و مظنون: در اين مورد به خصوص شوهر مدتها و بدون اينكه دليل موجهي داشته باشد به زنش ظنين بود و به وفاداري او ترديد داشت . شوهرها كنترل كننده و حسود بودند اما به رغم اين سوء ظن همسرشان را ترك نمي كردند. به عبارت ديگر نياز شديدي داشتند كه با همسرانشان باقي بمانند. اين امر سببي بود تا تنش غير قابل تحملي ايجاد شود و با خود اقدامي انفجاري به دنبال بياورد.


3)سركش و زورگو: اين مردان سعي داشتند تا مسائل خود را با زور و خشونت حل و فصل كنند در مواردي اين اقدام با مصرف الكل همراه بود.
4)شوهر سلطه جو: اين اشخاص نياز شديدي به ابزار وجود داشتند و مي خواستند حرفشان را هر طور شده به كرسي بنشانند. اين گروه از شوهران هرگز حاضر نبودند در مواردي در برابر همسرانشان كوتاه بيايند علت برافروختگي اين مردان در بسياري از موارد دلايل جزئي داشتند اما آنها همين دلايل جزئي را تهديدي براي قدرت خود تصور مي كردند.


5)گروه با محبت و با ثبات: اين گروه مشمول زوجهايي مي شد كه به نظر مي رسيد از زندگي زناشويي با ثباتي برخوردارند. برخورد خشونت آميز اين گروه مربوط به زماني بود كه اختلالاتي در زمينه هاي رواني بروز مي كرد كه بيشتر زمينه افسردگي را در برمي گرفت.

رابط تعداد موارد
وابسته و انفعالي 9
وابسته و مضنون 4


خشن و زورگو 1
سلطه جو 5
با ثبات و با محبت 4
جمع كل 23


نتيجه محاكمه:
جدول زير نتيجه محاكمات مرداني را كه زنانشان را مورد ضرب و شتم قرار داده بودن نشان مي دهد.

محكوميت تعداد موارد
آزادي مشروط 5
محكوميت تعليقي 1
تايكسان 2
2-5 سال 6
10-6 سال 1
بستري در بيمارستان رواني 6
رفع اتهام 1


قبل از محاكمه فوت كرد 1
جمع كل 23

نكته قابل توجه اين است كه ميزان ضرب و شتم در گروههاي كم سن بيشتر بود ميزان ضرب و شتم در گروه سني بالاتر كمتر بود.
بعضي از روانشناسان و جامعه شناسان معتقدند كه ريشه و علت اصلي كتك خوردن زنان را بايد در شخصيت اشخاصي كه درگير مسأله هستند جستجو كرد. وابستگي اقتصادي اغلب زنان شرايط جنبي حاكم بر موسسات و نهادها و شرايط رواني نقش بسيار مهمي در ايجاد انواع حملات هتك حرمت و… ايفا مي كند. اغلب اشخاص نميتوانند بفهمند كه چرا بعضي از زنان ازدواجهاي خشونت آميز را تحمل مي كنند بسياري از زنان مورد بدرفتاري واقع شده مايل نيستند كه موضوع ضرب و شتم خود را با ديگران با مقامات مسوول در ميان بگذارند. وابستگي اقتصادي احتمالاً مهمترين دليلي باقي ماندن زنان مورد بدرفتاري قرار گرفته در ازدواجهاي خشونت آميز است اما آن دسته از زناني كه به تأمين معيشت خانواده كمك مي كنند به اين دليل كه مسوليت رسيدگي و مديريت بر منابع خانواده بر عهده شوهر است با مشكلات در اين زمينه روبرو هستند. (ماريا روي 1377)

همه گير شناسي:
هر زن قرباني كه به پزشك مراجعه مي كند در معاينه محلهاي متعددي از ضربه وجود دارد ولي معمولاً دلايل دروغين وانحرافي مي آورد و واقعيت را نمي گويد و به اين دليل است كه هرگز آمار درستي به دست نخواهد آمد. (گيفورد 1990)
در سال 1973 اداره پليس آمريكا آمار بروز زن آزاري را 50.000 مورد جديد درهر سال را نشان داد و در سال 1975 مارسون و ادن تخمين زدند كه 1.500 ازدواجها منجر به زن آزاري مي شود ولي اين آمار كمتر از حد واقعي مي باشد.(گيفورد 1990)


سالانه 7% زنان ازدواج كرده قرباني زن آزار مي شوند آمار در كانادا را نشان داد كه 8/1 زنان كانادايي به وسيله همسرانشان در طول زندگي زناشويي كتك خورده اند. (كاپلان،سادوك 1995)
تخمين زده مي شود كه همسر آزاري در 2 تا 12 ميليون خانواده آمريكايي در هر سال روي مي دهد و در مطالعه ديگري در آمريكا تخمين زده مي شود كه در اين كشور 8/1 ميليون زن كتك خورده (بجز مطلقه و دختران)وجود دارد. (كاپلان سادوك 1379)


در يك مطالعه تخمين زده شد كه 25 تا 30% زنان آمريكا در طول زندگي مشترك حداقل يك بار از همسانشان كتك خورده اند 26/1 زنان آمريكايي در سال از شوهرانشان كتك مي خورند. در مطالعه مركز CDC در سال 1994 نشان داده شد كه 25-15% زنان در حين حاملگي همسرآزاري داشتند. (كاپلان سادوك 1995)
عوارض و اهميت آنها


الف) مسائل مربوط به زن.
1) حاملگي
انجمن جراحان عمومي آمريكا اعلام كرد كه با وجود اينكه كتك خوردن يك ريسك فاكتور جدي تهديد كننده براي زنان حامله است يكي از مسائل رايج در زنان حامله است. (كاپلان،سادوك 1995) درطي مطالعه أي نشان داده شده كه در 60% حاملگي ها كتك كاري اتفاق مي افتد. (بلاگس ، براون،واكر 1990)
2)مسائل رواني
50% زنان مشكلات رواني دارند كه اكثراُ با شروع زن آزاري شروع مي شود و 75% زنان داروهاي ضد افسردگي مصرف مي كنند و بيش از 3/1 سعي در خودكشي داشتند.(گيفورد 1990)
زنان اغلب در وضعيت نزديك به ماتنيك دپرسيو هستند كه در واقع واكنشي است در برابر برفتار شوهر . (كاپلان 1995)
3)خودكشي
مشكل مهم در اين است كه خشونت زن قرباني با اقدام به خودكشي به طرف خودش متوجه مي شود .(كاپلان 1991)
4)ديگر كشي:


در امريكا بيش از 8% ديگر كشي ها را همسر كشي به خود اختصاص مي دهد و 3 نفر از 10 نفر كشته شده توسط همسران خود به قتل رسيده اند. (كاپلان سادوك 1995)
يك شكل اصلي براي زن قرباني زن آزاري زماني است كه زن سعي در ترك شوهر دارد و آزار شوهر به دنبال اين مسئله تشديد يافته و تهديد به قتل او مي كند. زني كه شوهر آزار دهنده را ترك مي كند 75% بيشتر در معرض خطر كشته شدن به دست او قرار دارد. تا زني كه در كنار او مي ماند. (كاپلان سادوك 1995)


در قتل خانوداگي 80% موارد منجر به قتل زن و 20% منجر به قتل مرد مي شود و(پلاگس،براون،واكر 1990)
واكر فاكتورهاي دخيل در قتل خانوادگي همسران را كه اين رابطه خشونت بار را با مرگ يك يا هر دو زوج به پايان مي رساند توصيف كرده است:
1-اختلاف شديد طبقاتي
2-همسر آزاري طولاني مدت
3-استفاده از در حل مشكلات همسرآزاري
4-درجه بالايي از محروميت درافراد الكلي و دارويي(پلاگس،واكر،براون 1990)
5-مشكل بي خانگي
تخمين زده مي شود ك

ه 20 تا 40 درصد زنان بدون اميد به محل زندگي ديگر درگير همسر آزاري هستند و در حين وضعيت خطرناك به زندگي ادامه مي دهند وقتي زن بچه كوچك دارد مشكل زيادتر است اگر او خانه را ترك كند نگهداري از آنها را به عهده نخواهد داشت و اگر با خود ببرد نياز و حمايت جهت تأمين اقتصادي و شغلي و مسكن آنها را دارد. (كاپلان ، سادوك 1995)


ب) مسائل مربوط به فرزندان:
1-بيماري رواني: در بچه هاي اين خانواده ها شب ادراري، فرار از مدرسه، دزدي و ترك تحصيل شايعتر است. دراين بچه ها بيماري رواني از نوع اختلال اضطرابي بعد از سانحه DISD بيشتر است .(گيفورد 1990)
2-كودك آزاري: در 3/1 زنان قرباني زن آزاري كودكانشان نيز مورد كودك آزاري از طرف پدر و مادر حوادث زن آزاري در 50 موارد اين اعمال خشونت به صورت سلسله توام زن آزاري كودك آزاري توسط مرد ديده مي شود و اين مسئله همراهي باعث كشت بعد از يكي بعد از كشت ديگري مي شود كاپلان سادوك (1995)


3-آينده فرزندان: كودكاني كه در بچگي در والدين خود زن آزاري را تجربه كرده اند ، در بزرگسالي بسته به جنسيت خود نقش پدر ومادر را بازي مي كند و اينها را در فاميل هاي بودن اميد مي گويند. گيفورد (1990) 40% مردان زن آزار و 4/1 زنان قرباني زن آزاري در كودكي شاهد خشونت خانوادگي بوده اند بچه هايي كه شاهد كتك كاري والديت بوده اند به الكل و مواد مخدر پناه مي برند. (كاپلان سادوك 1995)
ج)مسائل مربوط به مردان:
مرد همسر آزار قرباني اعتياد به الكل ومواد مخدر و بيماري رواني و بستري در بيمارستان مي شود كه ممكن است ثانويه به همسر آزاري باشد در نهايت مردي مسن وابسته و بيمار خواهد بود. (گيفورد 1990)


د)مشكلات تشخيص و درمان:
وقتي زني بر عليه شوهرش از طريق قانوني شكايت مي كند اين كار را وسيله أي كه ادامه زندگي مشترك را غير ممكن مي سازد تلقي مي كند و لذا ترجيح مي دهد كه اقدام به شكايت نكند. (گيفورد 1990)
درمان بيماري هاي رواني زنان قرباني به علت توأم بودن استرس هاي خارجي و عوامل دروني بسيار پيچيده و مشكل است. (كاپلانس سادوك 1995) از طرفي زنان ترسيده حوادث و وقايعي راگزارش نمي دهند و مشكل تشخيص را افزون مي كنند.


سبب شناسي:
زن آزاري از مسائل چند علتي است . هر مردي نمي تواند زنش را بزند و هر زني نمي تواند قرباني باشد و فاكتورهاي مستعد مي طلبد. (گيفورد 1990)
1-عوامل مربوط به مرد:
الف)تحصيلات:
24% مردان زن آزار تحصيلات ابتدايي را كامل نكرده اند كه در مقايسه با مرداني كه هرگز سابقه زن آزاري نداشته اند 13-12% از تحصيلات پائين تري برخوردارند. (پلاگس،براون واكر 1990)
ب)شغل:
حدود 2/1 مردان همسر آزار مشكل عدم شغل دارند 3/1 اين مردان مكرراً اخراج ميشوند و در اين مردان رقم بيكاري بالاست. (كاپلان سادوك 1995)
ج)فرهنگ:
متأسفانه بعضي فرهنگ ها فكر اشتباه مرد را كه همسر آزاري را حق خود مي داند مورد تأييد قرار مي دهند. (كاپلان سادوك 1995)
د)كودكي و والدين:
در 50% موارد پدر آنها مشروب خوار بود. اكثراً اين افراد خشونت خانوادگي را در والدين خود شاهد بوده اند. (گيفورد 1990)
ميزان كودك آزاري در كودكي اين افراد بالاست . (76% مردان و 94% زنان)4/1 زوجين درگير همسرآزاري درخانواده هاي متلاشي و عمدتاً بدون پدر تربيت يافته اند. (كاپلان سادوك 1991)
ه)وضعيت رواني و شخصيتي:
A: هزيان حسادت: 56% از بيماران با هزيان هاي حسادت سابقه خشونت به همسر دارند. (پلاكس،براون،واكر 1990)
و 3/2 زنان به علت حسادت شوهر از وي شكا

يت مي كنند اين عامل به عنوان سبب شناسي اصلي به نظر مي رسد. (گيفورد 1990)
B: رفتار خشن: 80% اين مردان تاريخچه هايي از خشونت دارند (كاپلان سادوك 1991)
C: اعتياد: مصرف الكل يك عامل بارز در بروز خشونت مي باشد. 50% مردان زن آزار وابسته به الكل و 44% وابسته به داروهاي روانگردان هستند. 90-50% مردان همسر آزار تاريخچه سوء استفاده مصرف مواد دارند. و 4/3 تا حد الكلسيم پيش مي روند و در 40% موارد خشونت در حين اتفاق مي افتد. (گيفورد 1990)


D: فاكتورهاي شخصيتي: تعدادي از اين مردان اختلال شخصيتي دارند. اين مردان احساس تملك كامل بر همسرانشان دارند و وقتي فكر مي كنند كه همسرانشان به آنها وابستگي دارند اقدام به همسر آزاري مي كنند. اين افراد افرادي ناپخته وابسته و متزلزل هستند (كاپلان سادوك 1995) زن آزاري در شخصيت هاي سايكو پات در مردان جوان و اختلالات سايكوتيك در مردان 40 سال به بالا بيشتر ديده مي شود. (گيفورد 1995)


E: اعتماد به نفس پايين و بي كفايي:
مردان همسرآزار هر چند كاملاً حسود هستند و همسر خود را كتك مي زنند ولي به علت اعتماد به نفس پايين بدون و نمي توانند زندگي كنند و هدفشان از زن آزاري اين است كه وابستگي همسرشان را به خود بيشتر كنند. اين افراد احساس بي كفايتي عميق مي كنند . (كاپلان سادوك 1995)
F: ساير بيماريهاي رواني:
بيماريهاي افسردگي و اضطراب و گذر هراس از بيماريهاي رواني شايع اين افراد است. كاپلان سادوك (1991)
2-عوامل مربوط به زن:


الف: تحصيلات و شغل:
3/1 زنان قرباني زن آزاري سطح تحصيلات بيشتري از شوهران همسرآزار خود دارند. و به نسبت تحصيلات دانشگاهي بيشتري دارند و 3/1 زنان قرباني موفقيت شغلي و ثبات بيش از سه سال در شغل خود را دارند. 24% اين زنان نرس يا معلم هستند (گيفورد 1990)
ب)سن و سن ازدواج:
اين زنان اكثراً در سنين پايين تر ازدواج كرده اند متوسط سن ازدواج اين زنان 20 و 10% ازدواج قبل از 18 سالگي است. (گيفورد 1990)
ج)حاملگي و داشتن فرزند:
همسر آزاري در صورت حامله بودن زن و داشتن بچه كوچك تشديد پيدا مي كند چون مرد احساس مي كند كه زن توجه و وقت و نيروي كمتري براي رسيدگي به وي دارد به همين علت بچه ها را نيز مي زند. (كاپلان سادوك 1995)


در اين زنان حاملگي زودتر ديده مي شود. (گيفورد 1990) يك مطلاعه در هند نشان داد كه زن آزاري در مورد زنان نازا يا با تعداد فرزند پسر كمتر است. (كاپلان سادوك 1991)
د)والدين و كودكي:
50% زنان قرباني در خانواده أي بزرگ شده اند كه شكل همسرآزاري در آن بوده است . و بيش از 3/1 اين زنان سابقة جدايي از خانواده والدين را قبل از 15 سالگي دارند. (گيفورد 1990)
ه)وضعيت رواني و شخصيتي:
A: اعتياد: 15% زنان وابسته به الكل و 62% زنان وابسته به داروهاي روان گردان هستند. (كاپلان سادوك1991) تا 50% اين زنان در طولاني مدت به الكل پناه مي برند ولي 2 تا 10% آنها تا حد الكليسم هم پيشروي مي كنند. (گيفورد 1990)


B: اختلال شخصيت: زناني باشوهران همسر آزار خود ادامه مي دهند كه شخصيت وابسته دارند و ناتوان از تنها ماندن در زندگي بدون يك مرد هستند. اين زنان مشخصاتي دارند . مثلاً نمي تواند براي خود تصميم بگيرند.(گيفورد 1990)
D: بي كفايتي: بعضي از اين زنان بي كفايت تر از افراد عادي هستند و اين را در كودكي با نمرات پاين نشان مي دهند. (كاپلان سادوك 1995)
E: ساير بيماري هاي رواني: 3/1 زنان بيماري رواني دارند كه با شروع هر آزاري شروع شده است در اين زنان هيجان و اضطراب و عدم كارآيي اجتماعي بالاست. (بلاگس ، براون،واكر1990)
4/3 اين زنان داروي ضدافسردگي مصرف مي كنند و پيش از 3/1 سعي در خودكشي داشته اند. (گيفورد 1990)
G: سابقه ازدواج:
مردان و زناني كه خشونت را در ازدواج قبلي تجربه كرده اند در معرض خطر بيشتري براي وقوع مجدد آن هستند. شايد به خاطر اينك سابقه ازدواج ممكن است حسادت را برانگيزد و منجر به همسر آزاري شود بيش از 4/1 زنان سابقه ازدواج دارند و بيش از 50% ازدواج قبلي آنها به علت خشونت منجر به طلاق شده است. (گيفورد 1990

)
3-عوامل محيطي:
الف-نحوه ازدواج:
تكرار زن آزاري و روش هاي كتك كاري وانواع آن با نوع ازدواج مرتبط است . ازدواج به روش سنتي در افزايش همسرآزاري موثر است حدود 4/1 ازدواج ها در اين مورد به روش سنتي است. (گيفورد 1990)
ب)آداب ملي:
آداب و سنن ملي در اين مسئله موثر است. كتك زدن زن در خانواده هايي كه با زمينه نژادي و مذهبي مختلف متفاوت است. (كاپلان سادوك 1995)
به فرض زن آزاري در مهاجران ايرلندي و هند غربي بيشتر است. (گيفورد 1990)
ج)طبقات جامعه:


خشونت خانوادگي در همه طبقات و رده هاي اجتماعي روي مي دهد. ولي در افراد فقير و در طبقات اجتماعي پايين تر بيشتر است. (پلاگس، بروان، واكر 1990)
هر چند كه 25% زنان معتقدند كه ثروت وضع را بدتر مي كند. (گيفورد 1990)
د)خانواده:
زن آزاري در خانواده هاي پرجمعيت بشتر ديده مي شود و بيش از 4/1 زنان قرباني همسر آزاري و حداقل پنج خواهر و برادر دارند. (گيفورد 1990)

فصل سوم

روش اجرا


طرح تحقيق:
ابتدا مطالعه منابع و مقالات انجام شد و اطلاعات لازم علمي و آماري جمع آوري شد سپس نوع مطالعه مشخص گرديد. براي انجام مقايسة ريسك فاكتورهايي كه احتمال داده مي شد در مسئله زن آزاري دخيل باشند (مدون در جدول فيليپ) مطالعه أي از نوع توضيحي – تحليلي (مورد-شاهد1) انتخاب گرديد.
جامعه آماري:
جامعه آماري به مجموعه أي از اشياء، اشخاص، مكان ها و رويدادها و اموري اطلاق مي شود كه در يك يا چند صفت مشترك باشند. هر جامعه آماري با اين صفت يا صفات مشترك بين اعضاي آن مشخص مي شود. (پاشا شريعتي 1380)
جامعه آماري در اين تحقيق عبارت است از كليه زناني كه به مركز پزشكي قانوني تهران مراجعه كرده اند. از خرداد ماه سال 83 تا مرداد ماه سال 83 كه شكايت آنها ضرب و جرح از طرف شوهرشان بوده و زناني كه به علتي غير از ضرب جرح از طرف شوهرشان مراجعه كرده بودند هرگز سابقه كتك كاري نداشته اند.
نمونه آماري:
براي صرفه جويي در نيروي انساني هزينه و وقت به جاي مطالعه در مورد تمام افراد جامعه مي توان نمونه أي از افراد جامعه را انتخاب و مورد تحقيق قرار داد. (پاشا شريعتي 1380)
در تحقيق حاضر نمونه عبارت است از:
50 نمونه از هر دسته مورد و شاهد كه:


زنان مورد:
زنان مراجعه كننده به مركز پزشكي قانوني تهران از خرداد ماه سال 1383 تا مرداد ماه سال 1383 هستند كه با شكايات ضرب و جرح از طرف شوهرشان مراجعه كرده بودند.
زنان شاهد:
زنان مراجعه كننده به مركز پزشكي قانوني تهران از خرداد ماه 1383 تا مرداد ماه 1383 كه به علتي غير از ضرب و جرح توسط شوهرشان مراجعه كرده بودند اين زنان بايد متأهل مي بودند و هرگز سابقه كتك كاري توسط شوهر فعلي شان نداشتند.
روش نمونه گيري:
نمونه گيري عبارت است از انتخاب افراد گروه نمونه از ميان اعضاي يك جامعه تعريف شده آماري براساس اصول و قواعد خاص (سبت ترجمه شريفي و طالقاني 1379)
نمونه گيري در اين پژوهش از آزمودنيهاي در دسترس استفاده شد. چرا كه احتمال ميرفت برخي از زنان مراجعه كننده حاضر به همكاري نباشند در نتيجه استفاده از ساير روش هاي نمونه گيري امكان پذير نيست.


ابزار تحقيق:
براي انجام تحقيق فاكتورهايي كه احتمال داده مي شد در مسئله زن آزاري دخيل باشند (مدون در جدول فيليپ) براساس هر متغير يك يا چند سؤال طرح ريزي و در پرسش نامه شامل 61 سؤال مدون گرديد در اين پرسش نامه براساس نياز، بعضي سؤالات قسمتهايي مجزا براي پاسخگويي دارد.
(پرسش نامه در آخر پايان نامه ضميمه شده است.)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید