بخشی از مقاله
وضعيت اراضي كشاورزي ايران و آذربايجان
اراضي ايران بطور كلي يعني اراضي جلگه و دشت ايران به استثناء گيلان و مازندران خشك و شني بوده و خاك سرخ رنگي دارد و در غالب اين دشتها فقط بوته و خار ميرويد ولي اراضي واقع در درهها و دامنه كوهها كه غالب دهات و آباديهاي ايران در آن واقع است سرسبز و حاصلخيزند در اين نقاط با استفاده از آب چشمههاي دامنههاي كوهها/ اراضي كشاورزي و باغات را آبياري ميكنند زيرا ميزان بارندگي در ايران كم است و به اميد آب باران نميتوان زراعت كرد. زمينهاي
زراعتي را ايرانيها بطور خاصي «كردبندي» نموده و در شيارهاي آنها شبها آب مياندازند تا در آفتاب روز بعد كاملاً مستعد براي رشد و نمو گياهان شود و براي شخم زدن اراضي كشاورزي معمولاً از گاوآهن استفاده مينمايند و در زمينهاي كشاورزي بيشتر برنج و گندم و جو ميكارند و قسمتي از آنها را هم به كشت ارزن ، عدس ، نخود و لوبيا اختصاص ميدهند و كشت كنجد در ايران معمول بوده و از دانههاي آن روغن ميگيرند كه به آن "شيربخت" ميگويند و در پختن غذاها بكار ميبرند و دهاتيها گاهي آن را مخلوط با دانههاي ديگر بود داده و ميخورند و پنبه در همة ايالات ايران كشت ميشود و شهرها و دهات زيادي در ايران هستند كه تمام امور آنها از كشت و معاملات پنبه ميگذارد. در ارمنستان ، ايروان ، نخجوان ، قراباغ، ارسباران ، آذربايجان ، خراسان بيش از ساير نقاط به كشت پنبه توجه شده و از محصول آن استفاده ميكنند. علوفه و خوراك حيوانات مخصوصاً اسبها جو مخلوط با كاه است و گياه ديگري نيز ايرانيها دارند كه به آن يونجه ميگويند و در ايروان كشت يونجه زياد معمول است ولي در سواحل درياي خزر بعلت رطوبت هوا كه زمين هميشه سبز و خرم است اين كار را نميكنند و در بعضي نقاط شنبليله هم كشت ميكنند و براي علوفه دامها و مخصوصاً گاوها بكار ميبرند.
ولي عمدهترين محصولات اين فلات عبارت است از گندم، جو، ارزن، ذرت، يونجه، انواع حبوبات ، پنبه، ترياك ، تنباكو و درختان ميوه و انگور.
جغرافياي تاريخي آذربايجان در دوره صفويه
در اواخر قرن هفدهم كشور ايران وسيعتر از ايران امروز بود زيرا به جاي 682000 ميل مربع ، يك ميليون ميل مربع مساحت داشت.
در جنوب شرقي گرجستان، ايالت وسيع آذربايجان قرار داشت كه وسعت آن در آن ايام از امروز بيشتر بود زيرا شامل ايالات و نواحي كوچكتر مانند چحوزسعد يا ايروان ، نخجوان و قراباغ بود و تمام اين سرزمينها به اضافة گرجستان در اوايل قرن نوزدهم به چنگ روسها افتاد. تبريز مركز آذربايجان و مقر بيگلربيگي يا استاندار بود. از شهرهاي پرجمعيت ديگر آذربايجان بايد ايروان ، گنجه و اردبيل را نام برد. ايروان پايتخت چخورسعد و مركز حكومت يك بيگلربيگي و شهر عمدة ارمنستان ايران بود . گنجه، زادگاه شاعر معروف نظامي و نيز مقر حكومت يك بيگلربيگي بود كه ناحية مجاور آن قراباغ هم در زير نظر او اداره ميشد و با شهر اردبيل سلسلة صفويه پيوستگي نزديك داشت زيرا شيخ صفي و بسياري از اعقابش در آنجا مدفون بودند. در جنوب آذربايجان ، ولايت كردستان يا اردلان قرار داشت
كه توسط يك والي اداره ميشود و مقر حكومتش در سنندج بود. كردهاي ايران مانند ساير هم نژادان خود در تركيه از آئين تسنن پيروي ميكردند. كردستان از طرف جنوب با ايالات كرمانشاه كه مقر حكومتي به همين نام داشت مجاور بود و راه عمدة بغداد به قزوين و تهران به خراسان مثل امروز از اين ايالت ميگذشت.
در اواخر عهد صفوي مردم ايران مثل امروز از نژادهاي گوناگون بودند و زبان، آداب و رسوم آنها با يكديگر فرق داشت. از يك طرف عدهاي در شهرها و دهكدهها ساكن و از طرف ديگر جمعي چادرنشين بودند. تاجيكها كه بايد كردها را نيز جزء آنها بشمار آورد از نژاد آريايي و در اكثريت بودند همچنين عدة زيادي ترك و تركمن، عرب، بلوچ، براهويي، افغاني، گرجي، ارمني و نيز جمعي كليمي و صابي در اين كشور اقامت داشتند اكثر تركها و تركمنها از اخلاف طوايفي بودند كه دسته دسته از امپراطوري عثماني آمده و از شاه اسماعيل اول مؤسس سلسلة صفويه پشتيباني كرده بودند. عده ديگري از نژاد ترك مانند طوايف افشار و قشقايي قبل از دورة صفويه به ايران آمده بودند و در قفقاز نژادهاي مختلفي وجود داشت و به اضافة لزگيها و ساير طوايفي كه در نواحي كوهستاني داغستان به سر ميبردند گرجيها و ارامنه نيز در اين منطقه ميزيستند.
تقسيمات كشور ايران :
كشور ايران از طرف شاهعباس كبير به 5 ناحيه يا ايالت اصلي تقسيم شده بود:
1- فارس (جنوب ايران) پارسة قديم كه تا خليج ايران (فارس) امتداد دارد و به بيست حوزه تقسيم ميشود كه بزرگترين آن حوزة حول و حوش شيراز و مركز اين ايالت است.
2- خراسان (مشرق ايران) كه تا هندوستان گسترده است و به 40 حوزه تقسيم شده و مركز اين ايالت مشهد است و در حوزهاي به همين نام و همچنين سه حوزة ديگر هم از توابع آن است.
3- آذربايجان (شمال غرب ايران) كه ماد شمالي و قسمتي از ارمنستان را شامل ميشود و تا سرحد تركيه امتداد دارد. اين ايافت به 55 حوزه تقسيم شده و شهر مهم تجاري، تبريز مركز آن است و غير از حوزهاي كه به همين نام مشهور است نُه حوزه ديگر نيز از توابع آن به شمار ميرود.
4- گيلان و مازندارن ( در ساحل درياي خزر) كه تقريباً با ميركانية قديم مطابقت دارد و شامل 21 حوزه ميشود و مركز آن استرآباد است كه غير از حوزهاي به همين نام دو حوزه ديگر را هم شامل ميشود.
5- عراق عجم (مركز ايران) كه شهر برجستة آن اصفهان پايتخت مملكت است و غير از حوزهاي به همين نام چهار حوزه ديگر را نيز دربرگرفته است.
شاه 25 بيگلربيگي را به ادارة نواحي مختلف منصوب كرده و بقيه حكام و مأمورين كشوري هم زير نظر اينها قرار دارند به استثناي وزرا (مديران املاك خاصه) كه مستقيماً زير نظر شخص شاه انجام وظيفه ميكنند. البته در اين اوقات چنان تعداد بيگلربيگيها در مملكت محدود است كه بسياري از مناطقي كه روزگاري بدست بيگلربيگيها اداره ميشده امروزه به خاصه تبديل شده است.
حكومت سياسي در ايران :
عدالت و قانون در امور جنايي به سرعت و شدت اجرا ميگردد و مجرمين به كيفر عمل خود ميرسند و معمولاً خان يا والي و حكمران هر ايالت يا ولايت حكم را صادر ميكند و از طرف خان نمايندهاي بنام «داروغه» تعيين شده و شخصي را بنان «عسس» در زير امر خود دارد كه احكام صادره را به موقع اجرا ميكند و از طرف پادشاه هم يك نفر بنام «ديوان بيگي» و يك نفر هم بنام
«كلانتر» تعيين شدهاند تا در حق يا ناحق بودن احكام صادره مراقبت كنند و نگذارند كه افراد ملت زير فشار و اوامر ظالمانه قرار گيرند و مرتكبان قتل هم به سرعت مجازات ميشوند و ديوان بيگي هم غالباً قاتل را در اختيار خانوادة مقتول ميگذارد تا او را به ميدان قصاص ببرند و هر طور كه بخواهند اعدام كنند . البته گاهي به قاتل اختيار داده ميشود كه جان خود را با پرداخت پولي
بازخرد ولي اين عمل براي خانواده مقتول خفتآور است كه كمتر ديده شده قاتلي را بدين وسيله عفو كرده باشند. راهزنان را نيز به طرق مختلف مجازات ميكنند و دو پاي راهزنان را به جهاز شتري ميبندند و سينه و شكم وي را از بالا و پايين چاك ميزنند و براي عبرت بينندگان شتر را در تمام محلات ميگردانند و يا سر راهزن را از سوراخ تنگ ديواري به در ميكنند بطوريكه سر در يك طرف و بدن در طرف ديگر ديوار بماند و قادر به حركت نباشد و براي مسخره نيز چپقي در دهان او ميگذارند تا بدين ترتيب تعذيب و كشته شود. و بعضي اوقات هم يا با دنبة داغ گوسفند تمام اعضاي بدنش را ميسوزانند يا در سر هر گذري يكي از اعضاي بدن او را مثله ميكنند. با اينكه در سراسر جادهها راهدارهايي وجود دارد و راهزني كمتر صورت ميگيرد ولي اگر راهزني روي دهد خان يا حاكم محل ده الي 40 روز مهلت دارد كه دزد يا راهزن را پيدا كند و مال گرفته شده را به صاحب آن برگرداند در غيراينصورت بايد غرامت همه را از مال خود بپردازد و در چنين مواردي خان يا حاكم از ترس اينكه مبادا خبر يا شكايت به گوش پادشاه برسد غرامت اموال برده شده را ميپردازد سپس اقدامات لازم را براي دستگيري راهزن و كشف اموال مسروقه بعمل ميآورد. همچنين بيادبيها و فحاشيهايي را كه نيز در اماكن عمومي، ميخانهها و خانههاي عمومي رْخ ميدهد به شدت كيفر ميدهند و درهر شهر شخصي بنام «محتسب» وجود دارد كه ناظر امور مواد غذايي با 4 تن معاون وجود دارند كه قيمت اجناس را اول هر هفته بدقت تعيين ميكنند و در ايران مواد غذايي را به وزن ميفروشند و فروش به حجم در ايران قدغن است و اگر كسي از اين قانون سرباز زند او را مجازات ميكنند. واحد وزن مالالتجارههاي معمولي و ارزان قيمت در ايران «من» است و واحد وزن اجناس گران قيمت «مثقال» است.
پيتر و دلاواله در سفرنامهاش آورده كه «روزي شاه بنا به عللي ناراحت بود و دهقان بيچارهاي براي شاه عريضهاي تقديم كرد و شايد تقاضايش هم خيلي ناچيز بود ولي دستور دارد كه او را مجازات شديدي بكنند كه اينكار را هم كردند.
مشاغل و كارهاي ايرانيها:
كارها و مشاغل ايرانيها كه با آن زندگي خود را اداره ميكنند علاوه بر زراعت و باغداري كه اكثريت بهآن اشتغال دارند انواع حرف و صنايع ، تجارت ، نويسندگي و كتابت و بالاخره امور جنگي است وعده زيادي از كارگران و صنعتگران در دكانها و كارگاههاي كوچك خود با جديت مشغول بكار ميباشند و حتي عدهاي از اين كارگران هم در منزل خود كار ميكنند و عدهاي هم در وسط كوچهها و ميدانها مينشيند و در معابر و جلوي چشم مردم كار ميكنند و عده زيادي از اين كارگران بافندهها، رنگرزها و نقاشان ميباشند.
تعيين حدود ايران :
بطور كلي حدود مجموع پهنة ايران داراي عوارضات تند شديد طبيعي بوده و كوهها و بيا عملاً كشت نميگرند. و در قديم ايران اوضاعي وجود داشته كه علاوه از كمبود بارش از پيشرفت كشاورزي ايران جلوگيري مينموده است و به همين سبب ساليان دراز، كشت و كار كشاورزي بصورت خيلي ابتدايي صورت ميگرفته است و خرده مالك سابقاً در ايران كم بوده و بيشتر زمينهاي بزرگ در دست مالكان عمده قرار داشت به قسمي كه هر مالك ممكن بود يك يا چند ده و هزار هكتار زمين در اختيار داشته باشد و مالك از 5 بخش كشت و كار مانند : زمين، آب ، دانه ، وسايل كار و نيروي كار فقط زمين و آب در اختيار زارع ميگذاشته و در مقابل رسماً محصول را دريافت ميداشت و در بعضي نقاط كه اربابان طمع كار داشته بجز نيروي كار بقيه با مالك بوده است. حقالسهم مالك و رعيت در مناطق ايران تفاوت داشته است و در هر صورت به نفع مالك كه سهمي در توليد نداشته است و چون زارعان عملاً بهرهاي از دسترنج خود نميبردند فقير و ندار بودند و زمين و روستاها آباد نميشدند.
آب و هوا
آب و هواي فلات ايران حد وسط ندارد تابستانهاي آن بسيار گرم و زمستانهايش نسبتاً سرد است. ايران تقريباً در منطقه معتدله واقع شده و كوهستانهايي كه در قسمتهاي مختلف آن وجود دارند آب و هواي گوناگون و متفاوتي به ايالات اين كشور دادهاند. همچنين آب و هوا تبريز سالم است و اهالي اين شهر كمتر دچار تب ميشوند و مسافراني كه دارد اين شهر ميگردند اگر هم تب داشته باشند طولي نميكشد كه تب آنها برطرف ميشود و به همين جهت به اين شهر نام تبريز را دادهاند يعني تب در اينجا از بدن انسان ريخته و از بين ميرود.
كشاورزي و زراعت:
پژوهشگران علوم اجتماعي عقيده دارند كه تمدن واقعي، شهرنشيني نيست بلكه هر كشوري كه در امور كشاورزي پيشرفتهتر باشد متمدنتر ميباشد و اين نظر درست، قابل پذيرش در مورد ايران كهن است زيرا همگام پيشرفت در علم و هنر، ايران در عصر خود سرآمد كشورهاي آبادان بود كه راههاي ارتباطي سدهاي عظيم و كانالهاي زياد ميساختند و از دوران باستان كشاورزي در ايران كار مقدسي بشمار ميرفت و هر ايراني كه به كار كشاورزي اشتغال داشت او را به خدا نزديكتر
ميدانستند و ايران با داشتن كليماهاي مختلف و غني بودن خاكش از قديم استعداد بعمل آوردن فراودههاي كشاروزي را داشته است و بع قسمي كه هميشه ركن اساسي اقتصادي اين سرزمين محسوب ميگشت. درخت و درختكاري، دام و دامپروري، آب و آبياري هميشه مورد توجه ايرانيان بوده است بطوريكه كشاورزي را يكي از سنن باستاين ايرانيان ميشمردند و كشاورزان و زارعان را محترم ميداشتند.
زراعت نزد روستائيان آسيا:
براي گروهي از روستائيان آسيا، آفريقا و آمريكاي جنوبي زراعت جز صاف كردن زمينهاي جنگلي يا بوتهزارها، شخم زدن و بيل زدن، بذرافشاني و بالاخره درو و برداشت محصول مفهومي ندارد. زميني كه هر سال بدون كود كشت ميشود پس از چند سال بازده آن كاهش مييابد و آنگاه زارع زمين ديگري را هموار ميكند و به زير كشت ميبرد و اين روش تكرار ميشود تا تمام مزارع اطراف قرارگاه، بعلت تحليل رفتن خاك و بيقوه شدن، خاصيت و استعداد خود را از دست ميدهند و آنگاه كشاورزان از آنجا به جاي ديگر كوچ ميكنند.
زراعت
زراعت امري مقدس شمرده ميشود و به نقل از گفتههاي بزرگان كه نخستين دهقان آدم بوده و گندم از آدم و حوا به يادگار باقي مانده است به كار زراعت ارج مينهند و آن را گرامي ميدارند و بنا به نوشتة كتاب كه از جبرئيل پس از خروج آدم از بهشت دستوري صادر شده است كه آدم و فرزندان او تا روز قيامت بكار زراعت اشتغال ورزند و سيماي دهقان به گونه آدمي آرام، خداترس و قانع به قسمت خود كه از نتيجه كارش برخوردار و اينكه هميشه سير است تصوير ميشود و كار زراعي با امور ديني و عبادت برابر است و گفته شده كه در نجات و سعادت انسان در دنيا و آخرت 4 چيز است «اول فرمان برداري و بزرگداشت خداوند، دوم پيروي از سنت رسول اكرم، سوم مهرباني با خلق خدا، چهارم كار و كوشش در زراعت». بنابراين زراعت همانند وظيفه ديني مقدس و كارخدايي و واجد ارزش اجتماعي است. حكام و دولتمردان روزگار گذشته با اعمال سياست، حمايت از كشاورزان و دهقانان در بسياري موارد، مالكان عمده و فئودالها را به رعايت احوال دهقانان و كاهش ميزان توقعات از اين طبقه اجتماعي ملزم ميساختند. سلطان محمد خدابنده كه در روزگار خود در اجتماع گروهي از امراي لشكر سخنراني ميكند ضمن ارشاد آنها ميگويد آباداني و مصالح ما و شما از كار و كوشش رعيت است. اگر گاو و تخم از رعايا بستانيد و سهم ايشان را ندهيد آنها به اجبار زراعت را ترك ميكنند آنوقت شما چه خواهيد كرد؟ و آنها وقتي از سخن را شنيدند روي در نوازش آوردند.
آثار اسلامي سدههاي ميانه دربارة كشاورزي منابع بسيار ارزشمند هستند كه ميتوان درباره روشهاي كشاورزي و انواع گياهان و غلاتي كه از قديميترين زمانها در جهان اسلام كشت ميشده اطلاعاتي را بدست آورد در اين ميان ، بويژه كتب كشاورزي عربي به همراه منابع تاريخي ـ جغرافياي ديگر به محققان اسكان داده است كه تصويري نسبتاً روشن از فعاليتهاي كشاورزي، بهرهوري، توسعه و نوآوري در غرب جان اسلام بويژه در اسپانياي مسلمان و يمن تحت حكومت
رسوليان ترسيم كنند اما در محيط ايران با توجه به اين تصور شايع كه روشهاي كشاورزي سنتي ايراني بسيار احتياطآميز است و با توجه به قلت آثار مربوط به كشاورزي زبان فارسي گرايش رايج آن بوده كه اطلاعات موجود در اين آثار را حاكي از ثبات و تغييرناپذيري وضعيت كشاورزي در اين سرزمين برانند.
براي رشد و شكوفايي كشاورزي رعايا به عدل سلطان، بويژه همچون نمونه آرماني شاهان ساساني و توانايي او در رعايت اصول شريعت وابستهاند و بعبارت ديگر پيش شرط اصلي آن
حكومت مقتدر مركزي به شيوه ايران پيش از اسلام است كه شريعت اسلام بدان مشروعيت بخشيده باشد و در مقابل كشاورزي شكوفا هم پايه حكومت متمركز و باثبات است. زيرا منبع اصلي آن براي پشتيباني سپاه را تشكيل ميدهد.
بناب ه گفته قاسم بن يوسف «تا هر كس در زراعت و داشت و باغباني و زرداري و ساير مهمات دهقاني به بلوكات هرات و ولايات نواحي شروع نمايد بر قواعد آن اطلاع يافته .... و اين را در اين امور مشكلي نباشد».
در دهههاي پاياني قرن پانزدهم، شهر هرات به يك مجموعة شهري تبديل شده بود و با نواحي روستايي اطرافش پيوستگي جداييناپذيري داشت. نيازهاي جمعيت رو به رشد اين شهر را فقط مازاد كشاورزي بسيار زيادي ميتوانست پاسخگو باشد كه اينكار با افزايش سطح زير كشت در اطراف شهر از طريق گسترش شبكه آبياري، احياي اراضي موات و توسعه هر چه بيشتر كشاورزي تراكم و بسيار تخصصي كه با الگوهاي سكونت فشرده درة هريرود از قديمترين زمانها ارتباط داشته است ميسر ميشد و اين گونه كشاورزي فشرده كه غالباً در قطعه زمينهاي نسبتاً كوچك، آبي و معمولاً محصور در دور تا دور شهر انجام ميگرفت و ميوههاي باغي و نيز انگور، گلها و گياهان دارويي و سبزيهاي باغي كه بعضي از آنها در مقياس وسيعي كشت ميشدهاند و كمتر از 10% كل اثر به كشت غلات (بويژه جو و گندم) و سبزيها كه مستلزم استفاده از زمين وسيعي است اختصاص يافته است و اين نوع كشت متراكم و آبي بسيار آسيبپذير و شديداً به نظام آبياري كاملاً منظم و مدبرانهاي وابسته بود و به سرمايه و نيروي كار ماهر هم در روشهاي كشاورزي و هم در ساخت و نگهداري ابزار آلات كشاورزي نياز داشت و موفقيت آن به دو عامل بستگي داشت: مديريت نظارتي در سطح پيشرفته و ثبات سياسي . متوليان اماكن مذهبي فراوان در خراسان عصر تيموري به سبب برخورداري از تجارب طولاني و امانتداري و درستكاري (بويژه اگر از خانوادههاي سادات قديمي بودند). در اختيار داشتن سايقان و ثبتكنندگان كاركشته و منافعي كه خود در كسب درآمد هر چه بيشتر از موقوفات داشتند. بهترين نامزدها براي سازماندهي و اداره كشاورزي خاص منطقه هرات بودند در نتيجه اماكن مذهبي و مزارات عمدة عصر تيموري همچون مزارات گازرگاه، مشهد و بلخ كه از منابع مالي و افراد لازم براي فعاليت معقول كشاورزي برخوردار بودند به مؤسسات كشاورزي كارآمد و وسيعي تبديل شدند. نزديك به صد سال حاكميت سلسلة تركي ـ مغولي تيموري در خراسان كه به قومي با فرهنگ تبديل شده بودند و نيز بيش از 35 سال حكومت سلطان حسين در هرات ، دورة رشد نسبتاً آرامي را پديد آورد كه به كشاورزي منطقه امكان داد استعدادهاي بالقوه خود را فعاليت بخشد اما دستاوردهاي كشاورزي عصر تيموري ناگهان با هجوم سيل چادرنشينان ازبك پايان يافت. تصرف هرات به دست ازبكها در آغاز يورشهاي بعدي آنها به خراسان باعث ويراني كامل اماكن مذهبي، باغات و بستانهاي اين سرزمين و پراكندگي مردم آن شد و درست سه سال بعد يعني در سال 916/1510 كه صفويان هرات را به تصرف درآوردند و شهر در مراحل تكوين دولت صفوي به رهبري شاه اسماعيل اول در تحت نظارت مستقيم امراي قزلباش بود و آنان ادارة امور ولايت را منحصراً در اختيار خود داشتند كه باز هم اوضاع به شكل پيشين بهبود نيافت و قزلباشان كه از اتحاد چند قبيله چادرنشين تشكيل يافته بودند و سنتهاي تركي و مغولي را رعايت ميكردند و تحت رهبري امراي سپاهي ترك قرار داشتند همچون ازبكان پيش از خود در خراسان عنصري بگاه به شمار ميرفتند و منافع آنها با منافع مردم ساكن در اين سرزمين تضاد اساسي داشت و لذا از هر گونه توجهي به فعاليتهاي كشاورزي جلوگيري ميكردند. تاخت و تاز و غارت اموال بومي كه ويژگي بارز نخستين سالهاي حكومت قزلباشان در هرات بود
باعث سقوط هر چه بيشتر كشاورزي شد و شاهد غيرقابل ترديد سقوط شديد كشاورزي در منطقه هرات كه روزگاري منطقهاي بسيار شكوفا بود قحطي و ويرانگري است كه نزديك به دو سال از
919/1513 تا 921/1515 بر اين شهر و نواحي مجاور آن سايه افكند و در مناطقي مانند خراسان كه كشاورزي آبي متمركز در آنها معمول بود ادارة فعاليتهاي كشاورزي مستلزم آشنايي نزديك با شيوههاي استفاده از آب نيز بود چرا كه ميزان باروري زمين بستگي مستقمي با آن داشت.
تاريخ كشاورزي
كشاورزي امروز ما محصول قرنها تجربه و آزمايش نوع بشر است و هميشه بصورت فعلي خود وجود نداشته است بلكه در طول قرنها ابزار و آلات و بذرها و روشهاي كاشت آن تحول و دگرگوني لازم را دريافته و مدارج ترقي و تكامل خود را پيموده است.
برداشت محصول از زمين فعاليت جالب توجه و خاصي است كه در عرصة كره زمين از قطبين تا استوا از سوي انسانها به هر رنگ و مليت و مذهب ابراز ميگردد. جغرافياي كشاورزي در حقيقت چيزي جز مطالعه منطقي اين فعاليت پردامنه در اين عرصة وسيع نميباشد و در چنين مطالعهاي 2 نكته به شدت مورد توجه است يكي آنكه كشاورز را در هر جا با همه نيرو و تجربيات گذشته و درجة فن و قدرت ذاتي بهرهبرداريش از زمين خود در نظر آريم و ديگر اينكه قلمروهاي مختلف كشت و عوامل جغرافيايي مؤثر در نوع محصول را از خاطر دور نداريم.
كشاورزي در ازمنة ماقبل تاريخ :
اگركشاورزي را عبارت از اهلي كردن حيوان و گياه مفيد به حال انسان يا بعبارت ديگر بهرهبرداري عقلاني از زمين و حيوان بدانيم ميتوانيم ادعا كنيم كه انسانهاي ماقبل تاريخ با فعاليتهاي ابتدايي خويش نيز بدين كار اشتغال داشتند.
انسان حيواني است كه تقريباً همه چيز ميخورد (omnivore) و خيلي طول كشيد تا اين انسان همه چيز و همه جور خور بتواند خورش خويش را با فراغ خاطر پيدا كند اما خيلي زود حس كرد كه از گياه و حيوان غذاي متنوع براي خود تهيه كند و اين دو موجود را رام خود سازد. بنابراين از ميان انواع گياهان پيرامون خود بعضي را انتخاب و از ميان حيوانات محيط خويش بعضي را ريزهخوار خويش كرد و بهرهبرداري از آنها را آغاز نمود. امري كه مقدمة كشاورزي و دامپروري است و خلاصه آنكه در آغاز كار انسانها هيچ نوع حيواني را مورد استثمار قرار نميدادهاند و در مورد گياهان نيز جزء بهرهبرداري
مختصري نداشتند به اين معني كه شاخ و برگهاي تازه و جوان گياهان، جوانه و حشرات و پروانه و حيوانات كوچك را ميخوردهاند.