بخشی از مقاله

پیداست بررسی جایگاه و سهم ادبای گرگان در ادبیات عرب


-1- اهمیت تحقیق
موضوع این پایان نامه همان گونه که از اسمش پیداست بررسی جایگاه و سهم ادبای گرگان در ادبیات عرب آن هم در فاصله زمانی اوایل قرن دوّم تا نیمه قرن هفتم هجری می باشد. زبان عربی زبان اسلام و قرآن است و در دوره عباسی بیشتر به عنوان زبان تألیف معروف بوده است یعنی آثاری را که علما برجای می گذاشتند به زبان عربی بود و حتی غالب این تألیفات نیز شامل علوم عربی همانند صرف، نحو، بلاغت، لغت، قرائت، و علوم دینی همچون تفسیر، حدیث، فقه، کلام و ... بود. البته زبان ادبای گرگان در عصر عباسی فارسی بوده است لیکن تأثیر زبان عربی و فارسی بطور متقابل بررسی می شود. در بستر ارتباط چند جانبه دینی، سیاسی، ادبی، علمی، فرهنگی و

اجتماعی ادبای گرگان با ادبای عرب و عربی دانان واژگان فراوانی میان این دو زبان متبادل شده است که بیشتر به اصطلاحات نظامی، دیوانی (اداری)، حکومتی و مالی محدود می شود و نیز برخی از عادات، رسوم و فرهنگ ادبای این دو زبان نیز بطور دوجانبه جابجا و منتقل شده است. بدلیل گستردگی حوزه فعالیت ادبای گرگان و نیز تعداد بسیار زیاد ایشان، این تحقیق اهمیت می یابد. این مهم است که بدانیم در کشوری که زبان فارسی عموماً رایج است، ادبای یک منطقه خاص به چه میزان در ترویج، تکوین و تکمیل ادبیات عرب سهیم بوده اند. مهمتر اینکه وقتی می بینیم این ادبا و دانشمندان در زمینه های غیرادبی شامل فقه، تفسیر، کلام، منطق و سایر علوم نیز مطالبی نگاشته اند و همین مطلب نیز علاقمندی دوجانبه را میان ایشان و آنان که در عربی و ادبیات آن دستی دارند، می افزاید، به طور طبیعی اهمیت این تحقیق آشکارتر می شود.

1-2- ضرورت تحقیق و پیشینه آن
وقتی مشاهده می کنیم که زبان عربی در دوره عباسی زبان اداری و سیاسی بوده است و غالباً پادشاهان و حکما و رجال دولتی آن را نیک می دانستند، مشخص می شود که عربی در ارتباطات ایشان با ممالک غیرعرب نیز بکار می رفته است و چون تاکنون درخصوص تأثیر ادبای گرگان که یکی از مهمترین نقاط غیرعربی است که در آن زبان و ادبیات عرب تقریباً در همه جا و آن هم به شکل فراگیر رایج بوده است، در زبان و ادبیات عرب بحثی نشده است، این تحقیق ضرورت می یابد امّا

از آنجایی که تاریخ این مسأله طولانی است، یکی از دورانهای مشخص (دوره عباسی) مدنظر قرار گرفته و پیرامون آن بررسی و تحقیق شده است. در لابلای کتب ادبی و تاریخی نیز کمتر به مضمون این تحقیق و یا مضامین مشابه برمی خوریم که خود جای خالی چنین کاری را نشان می دهد و از ضرورت آن پرده برمی دارد.البته ناگفته نماند که در کتب و منابع معتبر بسیاری نظیر وفیات الاعیان

ابن خلکان ، معجم الادباء یاقوت حموی و غیر اینها بحث از رجال ، علما و ادبای گرگان به میان آمده و در شرح احوال، آثار وافکار آنان مطالبی نگاشته شده است لیکن به طور مشخص وبه صورت یکجا و ویژه ، راجع به نقش وسهمی که درادبیات عرب داشته اند کار چشمگیری انجام نشده که تحقیق حاضر به دنبال رفع این خلاء می باشد .


1-3- روش تحقیق
در این تحقیق سعی شده است از حداکثر امکانات و روشها جهت پی بردن به کنه موضوع و رعایت دقت در نگاشتن مطالب استفاده شود. امّا به طور مشخص از روش تحقیق کتابخانه ای استفاده شده است. بنابر صلاحدید استاد محترم راهنما قرار بر این شد که پس از مطالعه آثار مربوط و کتب تاریخی و ادبی که به این موضوع ارتباط دارد و استخراج مطالب اولیه، آن مطالب در قالب چندین فصل منظم شده و پس از پروراندن موضوع و بحث درباره آن در طی فصول پایان نامه نتیجه منطقی

را که عائد می گردد، به عنوان خاتمه مباحث بیاوریم که البته اینگونه هم شد. در این تحقیق سعی شده است حتی المقدور بر اساس معجم الادباء یاقوت حموی ، وفیات الاعیان ابن خلکان ، چندین

دایره المعارف مرتبط و تاریخ ادبیات شادروان دکتر صفا مطالب استخراج و منظم گردد که البته در تکمیل و بازبینی مطالب، از سایر منابع نیز استفاده شده است. برای جمع آوری منابع و مآخذ بیشتر و بهتر که نهایتاً شمار آنها به حدود یکصد جلد کتاب می رسد، به کتابخانه های معتبر تهران، خراسان (آستان قدس رضوی)، گرگان و برخی جاهای دیگر مراجعه شد که حاصل آن بدست آوردن انبوهی از اطلاعات در زمینه های گوناگون در باره مردم گرگان، موقعیت جغرافیایی و طبیعی آن، و اوضاع گوناگون پیشینیان این منطقه می باشد.

1-4- هدف تحقیق
هدف از انجام مراحل این تحقیق همانگونه که از نامش پیداست، بدست آوردن میزان سهم و جایگاه ادبای گرگان در ادبیات عرب در دورة عباسی حد فاصل سالهای 132 الی 656 هجری قمری می باشد، اینکه دهها و بلکه صدها ادیب و عالم چیره دست در منطقه گرگان وجود دارد و اتفاقاً اسامی آنها به صورت عربی بر آنان نهاده شده است در حالی که منطقه فارسی نشین می باشد، مطلبی است که پیدا کردن چرایی آن، هدف تحقیق حاضر را تشکیل می دهد.
و نیز ازاهداف این تحقیق مواردی دیگر نظیر یافتن وجوه توانمندیهای مختلف ادبا و علمای گرگان در عصر عباسی، بررسی قابلیتهای یک منطقه در یک زبان در عین عدم شهرت آن و انتساب رسمی آن به زبان موصوف، و دهها دستاورد دیگر است که در طول مراحل تحقیق به آن دست پیدا می کنیم. به هر حال بررسی، تحقیق و تتبع در این موضوع توانسته است علاوه بر وجه ادبی و توانمندی ادبیاتی و نیز سوابق ادبای گرگان، پرده از سایر جوانب نیز بردارد که البته این نیز خود به صورت تلویحی هدف از تحقیق حاضر می باشد.

1-5- مشکلات و موانع تحقیق
گذشت قرنها از دوره عباسی، در دسترس نبودن همه منابع و مآخذ لازم و کافی، تناقض در مطالب مندرج در دو یا چند منبع و عدم امکان اطمینان کافی به صحت مطالبی که استخراج می شود و همچنین روشن نبودن اسنادی که یک مطلب به آن نیاز دارد تا به عنوان یک مطلب درست و صحیح مورد استفاده و استناد قرار گیرد، از جمله مهمترین مشکلات و موانع سرراه این تحقیق بوده است

که جهت کاستن از موانع مزبور تلاش زیادی صورت پذیرفته از جمله سعی شده است به منابع بیشتری مراجعه شود، به اوثق مطالب و مندرجات تکیه شده و در استخراج مطالب حتی المقدور والامکان همه ملاحظات و مقتضیات در نظر گرفته شود تا شاهد اثری خوب و ارزنده باشیم امّا به هر حال نگارنده این تحقیق را باز هم نیازمند مساعدت و راهنمایی دیگران و تحقیق بیشتر تا تکمیل

مطالب توسط خود و سایرین می بیند. باشد که آیندگان نیز جهت هر چه بهتر بدست آوردن حقایق و موضوع این تحقیق و مسائلی که از رهگذر آن به ذهن خطور می کند و پیش می آید، به طور جدّ تلاش نمایند و همگان را از نتایج بررسی و کنکاش خود در حوزه های مختلف بهره مند سازند.


2-1-گرگان و استرآباد در عصر عباسی
می دانیم که فرهنگ و علم و ادب، تابع مؤلفه های گوناگونی از جمله شرایط اجتماعی و اقتصادی یک جامعه است.
ادبا و دانشمندان زیادی در خطه گرگان تربیت شده اند. گرگان از اوایل قرن 4 عصر حکومت زیاریان تا قرن 6 هجری در اوج شکوه و عظمت بود و توانست بزرگان و افاضل زیادی را در خود بپروراند. مساجد گرگان دارای حلقه های درسی فراوان بود و مدرسان نیز که در مساجد بودند، به تدریس علوم مختلف می پرداختند و همین امر نیز سبب شد که ادبای زیادی در آن پرورش یابند.
آنقدر شرایط فرهنگی و اجتماعی و علمی در گرگان فراهم بود که می بینیم در گرگان بزرگان علوم مختلف و دانشمندان بزرگی چون ابوعلی سینا و ابوریحان بیرونی چندین سال در آن محیط مناسب بسر می برند و به تحصیل و تدریس می پردازند. و نیز غزالی مدتها در آنجا ماند و به تحصیل علم و ادب پرداخت.
در آن زمان یعنی در قرن 3 و 4 زلزله ویرانگری در سال 260 هجری قمری به همراه طاعون وحشتناک سالهای 378 و 379هـ و نیز درگیریهای فراوان بین حکومتهای محلّی بر سر این منطقه که آنجا را محل تردد و برخوردهای متعدد آنها نموده بود، نه تنها این شهر، بلکه کل ایالت گرگان و تختگاهش استرآباد را نیز به ویرانی کشاند و شهر جرجان برای همیشه به انحطاط و نابودی گرایید.
اما پس از نابودی گرگان ، استرآباد یک قرن بعد مجدداً جانی تازه گرفت وازاین قرون به بعد شاهد درخشش این شهر درتاریخ اسلام هستیم .
اکثریت جمعیت شهر را مسلمانان سنی مذهب تشکیل می دادند. هر مذهبی در آن زمان

مسئوول و بزرگی برای خود داشت. مثلاً ابوجعفر کمیل بن جعفربن کمیل فقیه گرگانی بکرآبادی رئیس حنفیان شهر در نیمه دوّم قرن 4 بود امّا در استرآباد به احتمال زیاد اکثریت با شیعیان بود هر چند ابن سهمی به وجود تسنن نیز اشاره کرده است و می نویسد که مثلاً فقیه بزرگ شافعی مذهب به نام ابراهیم بن مطرف بن حمید از مردم این شهر بود. وی که کنیه اش ابواسحاق استرآبادی بود، به سال 249 درگذشت. و نیز ابویعقوب معروف به ابن ابی عمران شافعی از علما

ی بزرگ فقه اوّلین کسی بود که کتابهای شافعی اهل تسنن را به استرآباد آورد.

2-2-موقعیت جغرافیایی گرگان در عصر عباسی
گرگان عصر عباسی را نباید با گرگان فعلی که مرکز استان گلستان در شمال جمهوری اسلامی ایران است، یکی دانست. دو منطقه گرگان و استرآباد نیز به یک نقطه واحد گفته نمی شود. هر کدام از این جاها از نظر جغرافیایی با دیگری فاصله دارد. ایالت گرگان و منطقه استرآباد و شهر جرجان (یا گرگان) هر کدام در نقطه ای واقع شده اند.
از میان اسامی فوق ایالت گرگان از همه وسیعتر بود و شامل منطقه ای می شد که از «تمیشه» روستای خرابه شهر فعلی کردکوی آغاز می شودو تقریباً تا حوالی گنبد کاووس (قابوس) فعلی که هم اکنون در نود کیلومتری شرق گرگان مرکز استان گلستان قرار دارد، ادامه می یافت.
استرآباد نیز به شهری گفته می شود که در مقاطعی از تاریخ، «تختگاه» یا مرکز این ایالت بوده است.
امّا شهر جرجان یا گرگانِ قدیم شهری بود در منتهی الیه شرق ایالت گرگان که هم اکنون نیز ویرانه ها و آثاری از آن در حاشیه شهر گنبد کاووس فعلی باقی مانده است.
به عبارتی ساده تر می توان حدود جغرافیایی استرآباد، ایالت گرگان، گرگان، جرجان و گنبد کاووس را بدین شرح توصیف نمود:
1- استرآباد : مرکز ایالت گرکان (از کردکوی تا گنبد فعلی) بوده است.
2- ایالت گرگان : از حدود کردکوی آغاز و تا گنبدکاووس ادامه داشته اس

ت.
3- گرگان : در سال 1316 این نام به جای استرآباد استفاده شد.
4- جرجان : تقریباً گنبدکاووس فعلی را شامل می شود.
5- گنبدکاووس: تقریباً همان جرجان یا گرگان قدیم است.
البته طبرستان نیز همان مازندران فعلی می باشد و در این رساله به همین معنا در نظر گرفته می شودو گرگانج نیز توسط عربها نامیده شده که این نامگذاری توسط آنان بین

سالهای 600الی 1200هجری کاربرد داشته است .

2-2-1- نقشه ایالت گرگان در عصر عباسی

2-2-2- نقشه و تقسیمات سیاسی فعلی استان گلستان


گرگان یا استان فعلی گلستان به عنوان یکی از 30 استان کشور مستقل و پهناور جمهوری اسلامی ایران می باشد.
سابقه تبدیل آن به یک استان جداگانه به حدود 10 سال می رسد. تعداد شهرستانهای گلستان به مرور و با توجه به مقتضیات خاص سیاسی، جغرافیایی ، طبیعی و ... در حال تزاید است فعلاً تعداد یازده شهرستان به نامهای گرگان، گنبد کاووس، علی آباد، آزاد شهر، رامیان، کردکوی، آق قلعه، مینودشت، کلاله، بندرگز و بندرترکمن در این استان وجود دارد و شهرهای مهم دیگری نیز که به لحاظ کشاروزی، صنعتی و نیروی انسانی در سالهای اخیر در سطح استان و کشور بیشتر مطرح شده اند نیز در حال ارتقای سیاسی به مرکز شهرستان می باشند که از مهمترین آنها می توان به شهر زیبا و دیدنی دَلَند در 60 کیلومتری شرق گرگان مرکز استان گلستان اشاره نمود.
این استان از شمال به کشور ترکمنستان ، از جنوب به استان سمنان ، ازشرق به استان خراسان شمالی و ازغرب به خلیج گرگان واستان مازندران محدود می باشد .

2-2-3-اظهار نظر بزرگان علمی و ادبی در کتب مختلف در مورد گرگان
یعقوبی در البلدان می نویسد:
«خراج گرگان 10 میلیون درهم است.... انواع جامه های حریر، شتران تنومند و درخت خرما فراوان دارد....»
ابن حوقل در صوره الأرض می نویسد:
«درگرگان بارانهای دائمی دارد ... اصل ابریشم طبرستان از ولایت گرگان به دست آید... در انیجا ثلج (نمک چینی)، خرما، ترنج، انجیر و زیتون بدست می آید... دانشمندان معروف بسیاری داشته است. اغلب توابع گرگان کوهستانها و قلعه های استوار است که شمار آنها از هزار بیشتر باشد... عواید آن از وشمگیربن زیاد و بهستون بن وشمگیر است که حدود 000/200 تا 000/000/2 درهم است.»
در کتاب حدود العالم من الشرق الی المغرب به سال 370 هـ.ق آمده است:
«مردمان گرگان درشت صورت و جنگی و با مروت هستند ... از آن جامه ابریشم سیاه خیزد و وقایه و دیبا و قزین... استرآباد هم شهری است بر دامن کوه و خرم و آبهای روان و مردم به 2 زبان سخن می گویند : 1- لوترای استرآبادی 2- پارسی گرگانی و از آن جامه بسیار خیزد از ابریشم چون مبرم و زعفوری.»


«.... در نواحی گرگان آبهای بسیار باشد و نواحی کشاورزی فراوان هست و چون از عراق گذشتی هیچ شهری جامعتر از گرگان نیست.... استرآباد به دریا نزدیک است و بندربزرگ آبسکون را دارد.»
مقدسی نیز در سال 375 هجری قمری می نویسد:
« از گردشگاههای زمین بهتر آن از نظر ساخت گرگان باشد... نهرها پر آب، باغها فراوان، روستاها بزرگ و پربرکت ... شهر بازار، کاروانسرا و مساجد زیبا دارد و مسجدها را نقاشی کرده اند ... پیران با دین و دانش و ثروت دارد ... خطیب ایشان حنفی است ... شیعیان هم در گرگان و طبرستان هستند ... زبان مردم قومس و گرگان نزدیک است ... اندرزگویی با فقیهان و راویان است ... استرآباد خوش هواتر و آبی گواراتر از گرگان دارد... مسجد جامع در بازار و جلوی آن نهریست..»
ثعالبی در اثر معروف خود به نام یتیمه الدهر می نویسد:
» من نیز به جرجان سفر کردم ...و به خدمت صاحب بن عباد که تا به سال 373 هـ وزارت مؤید الدود آل بویه را در گرگان داشت، رفتم...»
وی در کتاب التمثیل و المحاضره نیز در مورد گرگان می نویسد:
« ... کتاب المبهج را در گرگان به اسم قابوس وشمگیر، حاکم گرگان نوشتم و اهداء نمودم ....»

2-3- موقعیت تاریخی گرگان در عصر عباسی
در متون و منابع تاریخی که به دیرینه شناسی گرگان از نظر تاریخی پرداخته اند، به قدمت چند هزار سالة این منطقه، غنای علمی و فرهنگی و ادبی گذشتگانِ این دیار، تمدن ساکنان آن و جهاتِ دیگری که حاکی از عمق و تنوع فرهنگ و علوم در طول زمان می باشد، برخورد می کنیم.
تاریخ پربار منطقه گرگان در منابع و مصادر زیادی آمده است که از جمله می توان به این منابع اشاره نمود:
1- تاریخ جرجان (متن عربی ) از سهمی گرگانی
2- تاریخ طبری جلد 9 از محّمد بن جریر طبری
3- سیر فرهنگ در ایران از دکتر ناصرالدین شاه حسینی


4- تاریخ ایران (پطرشفسکی)
5- تاریخ تمدن جلد 5 از جرجی زیدان
و صدها منبع و مأخذ دیگر که هر کدام از منظری به گرگان نگریسته اند و بخشی از تاریخ آن دیار را نمایان ساخته اند.
گرگان در طول تاریخ بستر اتفاقات عمده سیاسی و اجتماعی و ناظر لشکرکشیهای متعددی بوده است که از جمله دلایل این حوادث، موقعیت و توانمندیهای طبیعی، جغرافیایی، اقتصادی و ... در منطقه است که هرگاه یک قومی احساس می کرد توان فتح گرگان را دارد، درنگ ننموده و مبادرت به این کار یعنی لشکرکشی و فتح منطقه گرگان می نمود.
صرف نظر از تاریخ قبل از اسلام گرگان، در دوره ظهور اسلام ن

یز این منطقه تاریخ پرتلاطمی دارد. پس از وفات نبی اکرم (ص) ، در زمان ابوبکر مسلمانان به سرداری سعدبن وقاص رژیم ساسانی را سرنگون کردند و بسیاری از نقاط ایران را فتح نمودند لیکن گرگان تا مدتها نیمه مستقل باقی ماند. در آن زمان گرگان و طبرستان به اتفاق چند منطقه دیگر، به عنوان اماراتی کوچک صاحبان موروثی داشتند.
حدود سال 22 هـ.ق در زمان عمر، سویدبن مقرن، گرگان را فتح کرد و با گرفتن خراج آن را به رزبان خود واگذاشت. ورود اعراب به این منطقه و نیز ساکن شدن عده ای از آنها از این زمان به بعد بود. عربها صنایع مختلف گرگان را به سرزمینهای خود ارسال می کردند. عربها ضرب سکه را نیز در گرگان آموختند و دو قرن بعد در سال 284هـ.ق در قصبه «هرتک» به ضرب سکه پرداختند که بر روی آن به خط کوفی «بسم الله ربی» حک شده بود. دو دهه بعد از سوید بن مقرن ، در سال 41 هجری معاویه پسر ابوسفیان «مصقله بن هبیره بن شبل» را به گرگان اعزام نمود ولی وی طی یک نبرد خونین به قتل رسید. در زمان یزید نیز «یزید بن مهلب بن ابی صفره» گرگان را بار دیگر فتح نمود و به دستور وی باروئی عظیم به دور شهر گرگان احداث گردید و 40 مسجد که یکی به نام خودش

بود بنا نهاد. یزید بن مهلب بن ابی صفره مدتی نیز در استر آباد که گرگان فعلی است اطراق نمود و در همین زمان در این شهر 40 خم طلا و نقره یافت که مقداری از آن را صرف آبادانی استرآباد نمود. در همین زمان مردم درگرگان علیه وی و سپاهیانش شورش عظیم برپا کردند که بشدت سرکوب گردید.


مردم گرگان و طبرستان از این سالها به بعد که وارد عصر عباسی می شدند و از سالهای 130 هـ.ق حکومت عباسیان آغاز می شد، درگیر نبردهای متعدد با سپاه و سرداران اعزامی می شدند. و در همان سالها بود که با سرداران اعزامی اموی بارها درگیر و رویارو شدند.
بنی امیه فرمانروایان زیادی داشت که از جمله مهمترین آنان درگرگان می توان به جهم بن بکر جعفی که بعد از یزید بن مهلب به امر عمربن عبدالعزیز حاکم جرجان شد و پل معروفی را در آنجا احداث نمود، حادث بن عباد طائی ، سلیمان بن سلیم، نباته بن حنظله و دیگران اشاره نمود که از 6 ماه تا 4 سال فرمانروای آن منطقه بودند.
در عصر عباسی و در حالی که جنگ و درگیریهای متعدد و شدیدی در سالهای مختلف رخ می داد، لیکن اوضاع فرهنگی تقریباً سیر باثباتی داشت و هر روز به تعداد مراکز ترویج مسائل فرهنگی و نیز حامیان آن افزوده می شد بطوریکه مثلاً حلقه های درسی در مساجد و مدارس رو به تزاید داشت و ساخت مساجد نیز به تعداد زیاد نمود پیدا کرده بود که معروفترین آنها عبارت بودند از : مسجد بجیله، اوّل کوی حجاج روبروی پوست فروشان ، مسجد بنی اسد در کوی محرز، مسجد همدان در کنار دروازه همدان، مسجد مراد که متعلق به زین دوزان (سراجین) بود و در سال 399 هجری دوباره تعمیر شد و مسجد بنی تمیم معروف به «بحرالسواق» که متعلق به شیعیان بود و سایر مساجد که ابن سهمی در کتاب خود (تاریخ جرجان) به تعدادی از آنها اشاره نموده است

2-3-1- کیفیت جنبش و شکل گیری عباسیان
آغاز و ریشه عباسیان و جنبش آنان را از خراسان ایران با تبلیغ های مداوم ابومسلم و ابوسلمه در حدود سالهای 130 هـ می دانند در حکومت عباسیان خلفای متعددی بر سرکار آمدند که غالباً بی توفیق بودند و در اداره حکومتها خیلی به موفقیت دست نیافتند که محصور بودن گرگان در میان کوهستان و جنگل و دریا را باید از جمله مهمترین عوامل عدم موفقیت و تسلط سرداران خلفای عباسی بر این منطقه شمرد.
در سال 170 هجری قمری پنجمین و مشهورترین خلیفه عباسی یعنی هارون الرشید به خلافت رسید وی برا ی مدیریت قلمرو گسترده و وسیع عباسیان از خاندانهای ایرانی بویژه برمکیان استفاده کرد و ولایات را به آنان سپرد. فضل برمکی در سال 176 هجری قمری والی خراسان شد که شامل طبرستان، گرگان، ری، همدان ، قومس و نهاوند بود. خاندان برمکی بویژه خالدبن برمک در کشمکشهای سیاسی بین هارون و برادرش هادی که در گرگان بود از هارون حمایت کردند که در نتیجه مدتی بعد به وزارت هارون رسیدند.
هارون علی بن عیسی بن ماهان را به امیری خراسان فرستاد که وی در خراسان، ماوراءالنهر ، گرگان و طبرستان و جاهای دیگر ظلم زیادی به مردم کرد و بسیاری از جاها را سوزاند و اموال مردم را گرفت چنانکه مردم طبرستان و گرگان از فقر از غذای بومی خود سیر و ماهی و برنج بدور ماندند وی مدتی بعد پسر خود قاسم را در سال 177 هجری قمری والی گرگان و طبرستان و قزوین نمود. هارون در دوران حکومت خود با شورشها و جنبشهای متعددی مواجه بود که بجز فاطمیون و علویون طبرستان و گرگان، غالباً سرکوب می شدند البته گفته شد که در ابتدا این حکومت یعنی همان

دوران عباسی از 132 هـ شروع و به سال 656 هـ پایان می یابد. آغاز آن از خراسان با تبلیغات ابومسلم و ابوسلمه شروع شد که مردم گرگان نیز آنها را یاری کردند. قحطبه بن شبیب سردار ابومسلم در همین سالها گرگان را فتح کرد و 30000 مروانی را که در این منطقه مقیم بودند به قتل رساند.
پس از مرگ ابومسلم، سرداران بنی عباس مدتها با مردم گرگان و اسپهبدان طبرستان در جنگ

بودند و در سال 158 هـ در زمان خلافت مهدی (سرخ پوشان) یا سرخ علمان گرگان به رهبری عبدالقهار قیام کردند.

2-3-2- حکومتهای مختلف گرگان در عصر عباسی
حکومت 424 ساله ی عباسیان نهایتاً با قتل عبدالله مستعصم که سی و هشتمین خلیفة عباسی بود و در اثر حمله مغولان و در پس آن تصرف بغداد اتفاق افتاد، در سال 656 هـ منقرض شد.
در آن زمان در جای جای ایران وقت، سلسله های کوچک و بزرگ محلی قدرت بدست آورده و حکومتی را تشکیل داده بودند.
از جملة حکومتهایی که در گوشه و کنار ایران کسب قدرت نموده و به تأسیس و تشکیل سازو کار حکومتی پرداخته بودند، می توان به طاهریان، صفاریان، علویان، آل زیار، آل بویه و سامانیان و ... اشاره نمود.
شخصیتهای متنفذی در آن دوره در گرگان بودند که اینان و افرادی دیگر در برخی جاها سبب تغییر و تحولاتی در شکل حکومت و یا برخی آداب و رسوم متداول می شدند که از جمله آنها می توان به خفاف گرگانی، احمد بن سیار جرجانی، احمد بن خضیب بن ضحاک گرگانی و دهها نفر از این دست اشاره نمود.

الف ) طاهریان (206 الی 259 هـ ق)
اینان سلسله ای را شامل می شدند که بوسیلة طاهر ذوالیمینین از سرداران مأمون با اعلام استقلال خراسان در سال 206 هـ تشکیل شده بودند. گفته می شود اوّلین سلسله مستقل ایرانی بعد از ورود مسلمانان به ایران طاهریان بوده اند.
پس از مرگ طاهر جانشینانش سالها در نبرد با علویان و مازیار در طبرستان و گرگان بودند. در این خاندان، محمّد بن طاهر بن عبدالله آخرین فرمانروا بود که با فتح نیشابور توسط یعقوب لیث در سال 259 هـ.ق برای همیشه از صفحه تاریخ محو شدند.
ب) صفاریان (245 الی 393 هـ.ق)
توسط عیار معروف، یعقوب لیث تأسیس شد او به گرگان لشکرکشی کرد و بهانه این لشکرکشی را نیز دستگیری 2 نفر از مخالفان شورشی اش عنوان نمود که در این هجوم توسط وی گرگان به تصرف درآمد.
در آن زمان ایران به چهار گستک تقسیم شده بود. گرگان در یکی از آن چهار گستک واقع شده بود و به همراه هرات، بلخ، مرو، بخارا و ... در گستک خراسان قرار داشت. یعقوب در دوران حیاتش

در گسترش و اعتلای زبان و ادبیات فارسی همت زیادی گمارد و تلاش فراوانی نمود. پس از وی در سال 265 هـ.ق عمرولیث جانشینی او را برعهده گرفت.


گرگان و طبرستان در آن زمان محل نبردهای سنگین بر سرقدرت بین سرداران متعددی بود که خواهان اشراف بر آن بودند که از جمله می توان به محمّد بن لیث، محمّد بن زید علوی و رافع بن هرثمه و اسپهبد رستم و ... اشاره نمود.
در حکومت صفاریان، آخرین حاکم ابوحمد خلف بن احمد بود که تا سال 393 (سال انقراض حکومت) در مسند قدرت و حکومت بود.

ج) آل بویه (320 الی 447 هـ.ق)
بنیانگذار آل بویه سرداران ماکان بن کاکی یعنی حسن، علی و احمد بودند که به مردآویج زیاری پیوستند. بعد القابی به آنان از سوی خلیفه داده شد که به ترتیب رکن الدوله، عمادالدوله و معزالدوله بود. پس از عمادالدوله (336 هـ.ق) عضدالدوله از شاهان معروف آل بویه بر مسند قدرت و حکومت نشست. وی به دلیل انجام رقابت و منافسه با برادرش فخرالدوله که به قابوس بن وشمگیر پناه برده بود، دشمنی سختی با قابوس پیدا کرد و پس از چند جنگ بر استرآباد و گرگان مسلط شد.
در سلسله آل بویه، صاحب بن عباد وزیر معروف آنها بود که به دلیل فرهنگ دوستی اش، تلاش و همت زیادی را در راستای رشد و اعتلای فرهنگ و ادب فارسی مصروف داشت.
پس از عضدالدوله، مؤید الدوله و سپس فخرالدوله به حکومت رسیدند آنان مدتهای طولانی بر گرگان و طبرستان حاکم بودند. آل بویه که در اواخر دوران خود به دو قسمت آل بویه عراق و آل بویه ری تقسیم شده بودند، توسط طغرل سلجوقی و سلطان محمود غزنوی منقرض گردیدند.

د) سامانیان (279- 375 هـ.ق)
سرسلسله سامانیان امیراسماعیل بود که وی توانست در سال 279 هـ به قدرت برسد. اوایل حکومت آنان را مصادف با جنگهای زیاد با محمّدبن زید علوی بر سر طبرستان وگرگان می دانند که عاقبت آن نیز به مرگ محمّدبن زید انجامید. فاتحان سر وی را از بدنش جدا کردند و سر را به بخارا نزد امیر اسماعیل فرستادند و تن بی سر وی را در گرگان یا جرجان دفن کردند.
با ادامه این درگیریها و کشمکشها امیراسماعیل خود در رأس سپاهی قوی و جرار در 288 هـ.ق به گرگان آمد و منطقه را آرام نمود. بعد از مرگ اسماعیل نیز درگیریهای فراوانی که وجود داشت، باعث شد تا داعی کبیر که خود شیعه زیدی بود، طبرستان و سپس گرگان را از زیر نفوذ و سیطره سامانیان خارج نمود.
ثروتهای نهفته در سرزمین گرگان و منافع مادی این چنین را میتوان مهمترین علّت چنین زد و خوردهایی دانست که برسر حکومت طبرستان و گرگان اتفاق می افتاد.
چنین جدالهایی تا زمان نوح دوّم (هشتمین حاکم سامانی) ادامه داشت و باید گفت که در

قرن 3 و 4 دوران شکوفایی صنایع در منطقه به اوج خود رسیده بود و در برخی منافع نیز این باور تاریخی وجود دارد که در ایران حتی قبل از خراسان و مدارس نظامیه، اوّلین مدارس در طبرستان و در گرگان تأسیس شده بود.

2-3-3-مقامات عالی گرگان در عصر عباسی
در این عصر گرگان دارای مقاماتی عالی نظیر قاضی، رئیس شهر، خطیب ، امام جماعت مستملی، مؤدب (معلم) وراق، مؤذن ، واعظ ، فقیه و .... بود که خود نشانه زندگی شهرنشینی با عظمت و پیشرفته محسوب می شود.
قاضی ها به اقتضاء شغلشان به ادب و علم اهمیت بیشتر می دادند. قضات و علمای بزرگ و معروفی که در این منطقه از فضلای علم و ادب نیز محسوب می شدند، عبارت بودند از :
1- ابونصر سفیان بن محمّد شریحی هروی (418 هـ ق)
2- فضل بن محمّد بن حسن بن ابراهیم (متوفای 411 هـ)
3- محمدبن فضل رئیس شهر گرگان که تا زمان مرگش در 324 هـ.ق خانه اش محل تجمع بزرگان و دانشمندان علم و ادب بود.
4- ابومحمد بن محمّدبن مکی گرگانی که مدتها قاضی شهر استرآباد نیز بود.
بنابراین مشخص می شود که علیرغم فضای پر جنب و جوش اجتماعی، اقتصادی، علمی و فرهنگی در گرگان آن زمان، باز هم مباحث علمی و ادبی در حال تقویت و اعتلا بوده است.
به عنوان مثال اشتغال معلمین بزرگ در کرسی تدریس در آن روزگار که تعدادی از آنان از مشاهیر بزرگ علم و ادبیات به شمار می روند مانند غزالی، خلف قاری، زید استرآبادی، فارسی استرآبادی، گرگانی، شافعی و ... خود فضای علمی و ادبی ویژه ای را فراهم کرده بود.


2-3-4-شخصیتهای متنفذ گرگانی در عصر عباسی
شخصیتهای متنفذ گرگانی در عصر عباسیان افراد زیادی بودند لیکن از حیث اجتماعی و نظامی، می توان به خفاف گرگانی، احمدبن سیار جرجانی و احمد بن خضیب بن ضحاک گرگانی اشاره نمود. در این میان، خفاف از امراء و فرماندهان بزرگ قرن 2 هـ بود به نوشته طبری و یعقوبی پس از مرگ ابوالعباس بر سر بیعت گرفتن برای ابوجعفر منصور کشمکشهای سیاسی بزرگی بوجود آمد.عاقبت بسیاری از امراء و فرماندهان بزرگ خراسان و شام بیعت با وی را پذیرفتند که یکی از آنها خفاف گرگانی بود.
احمدبن سیار جرجانی نیز نفر بعد بود که یکی از شاعرانی بود که به همراه بشاربن برد، ابوقابوس و ابونواس به مدیحه سرایی در دستگاه برمکیان می پرداخت. (در زمان خلافت هارون و وزارت خاندان برمکی) وی به دلیل توجه زیاد فضل برمکی، مورد توجه شدید هارون نیز قرار گرفت

سپس به درخواست فضل قرار شد گرگانی مأمور رسیدگی به امور شاعران و اشعار آنان شود و به هر کدام بر اساس اهمیت شعرشان جوایزی اهداء نماید. لازم به ذکر است که ابن ندیم در کتاب الفهرست خود شخصیت علمی دیگری را با همین نام ذکر کرده که متعلق به اواخر قرن 3 و اوایل قرن 4 هجری بوده است.
احمدبن خضیب بن ضحاک گرگانی شخصیت دیگری است که مسعودی او را وزیر معروف منتصر خلیفه عباسی در سال 247 هـ دانسته است


2-3-5-فرمانروایان بنی عباس در گرگان
فرمانروایان بنی عباس درگرگان نیز عبارت بودند از :
1- طیفوربن عبدالله
2- شیخ بن عمیره
3- خالدبن یزید
4- عبدالله بن طاهر
علی بن طاهر

2-3-6- خلافت هارون الرشید و برخی خلفای عباسی
در سال 170هـ هارون خلافت را بر عهده گرفت. عامل او در خراسان به مردم ظلم های زیادی نمود. وی مدتی حکومت خراسان، سیستان، گرگان و ولایات جبال را به فضل بن یحی بن خالدبن برمک سپرد. وی (هارون) در اواخر حکومتش با شورش خوارج روبرو شد. پس از مدتها عبور و مرور سپاهیان وی علیه خوارج این منطقه (گرگان و استرآباد) خودش به گرگان آمد و از این شهر رهبر قیام را بوسیله نامه ای به تسلیم فراخواند. گرگان در عصر وی 12 هزار هزار درهم و 1000 رشته ابریشم مالیات پرداخت می کرد. در عهد مأمون ممالک اسلامی به 20 اقلیم (استان) شرقی و 7 اقلیم غربی تقسیم می شد. گرگان (جرجان) از اقلیمهای شرقی محسوب می شد. بزرگترین شهر ایالت گرگان، علاوه بر جرجان، استرآباد و دهستان نیز بود.
متوکل دهمین خلیفه عباسی (232- 247 هـ) طرفداران علی را بسیار آزرد و به سوی ری، زنجان، گیلان، طبرستان و گرگان گریزاند. آخرین خلیفه (سی و هشتمین) خلیفه عباسی عبدالله مستعصم بود. که به سال 656 هجری قمری با حمله مغول و تصرف بغداد به قتل رسید و خلافت 424 ساله عباسیان منقرض گردید.
از خلفای عباسی هارون الرشید در سال 142هـ ، مأمون در 203 هـ ، قاسم پسر رشید در 177 هـ و موسی پسر مهدی در 190 هـ به گرگان آمدند.



3-1- فضای علم و ادب گرگان
بسیاری از فرزانگان و ادبا در زمان خود منشأ خدمات ارزنده ای از قبیل تربیت شاگردان مبرز و تدوین و تألیف آثار ارزشمند و غیره بوده اند و به عنوان مثال می توان از ادبا و علمای بی شمار گرگان یاد کرد که در زمان خود به دلیل فضای علمی و ادبی جو حاکم فرهنگی در منطقه، منشأ خدمات ارزنده ای بوده اند.
البته ناگفته پیداست که در گرگان، شیوه های درسی و آموزشی و نیز تربیتی با سایر مناطق ایران شباهت زیادی داشته است، امّا با این همه، تعلیم و تربیت در گرگان متفاوت از سایر جاهاست.
غالباً در مساجد گرگان کلاسهای درسی تشکیل می شد و اغلب این مساجد بودند که

به عنوان اصلی ترین محلهای آموزش مورد استفاده قرار می گرفتند.
در مساجد حلقه های درسی در مورد علومی مثل حدیث، فقه، کلام، قرائت، صرف و نحو و .... توسط مدرسین تشکیل می شد در دوره عباسی خانة تعدادی از بزرگان علم و یا مقامات عالیه شهر گرگان نظیر قضات محل تجمع اهالی ادب و علم بود و می توان گفت پس از مساجد منازل بزرگان و علما، بعنوان دوّمین مرکز اصلی آموزشی و پرورشی قلمداد می شد.
به خاطر وجود همین فضای علمی و فرهنگی و تپش روح علم و ادب در شهر، کاتبان و وراقان زیادی به کار کتابت و نوشتن کتب مختلف مشغول بودند و نخبگان سرشناس علمی و ادبی، مدتی ازعمر خود را در این شهر گذراندند.
ابونعیم اصفهانی حافظ (متولد 336 هـ) نیز برای کسب علم بویژه حدیث، مدتها در شهرهای استرآباد، گرگان و نیشابور اقامت گزید و بعدها از زمره محدثان قرن 4 هجری قمری گردید.
گرگان در عصر عباسی واقعاً شرایط مناسب علمی، ادبی و فرهنگی داشت و این اقتضائات و نیز حد بسیار مطلوب آن بود که باعث شد تعدادی از مورخین، گرگان را به همراه نیشابور، ری، مرو و ... از «فرهنگ شهرهای » آن عصر بنامند.
در یک تقسیم بندی دیگر، مورخان 4 دربار مهم این قرن را مهد علم و ادب و نیز محل تجمع اکثر دانشمندان بزرگ دانسته اند که عبارتند از :
1- دربار آل زیار در گرگان
2- در بار آل بویه در ری و اصفهان
3- دربار سامانی در بخارا
4- دربار خوارزمشاهیان در خیره
آل زیار و حاکمان آن نیز اهل علم، شعر و ادب بودند. بویژه قابوس بن وشمگیر و همچنین نوه وی کیکاووس بن اسکندر یادگارهای علمی ارزنده ای را به جای گذاشته اند. وجود این حاکمان زیاری، گرگان را ملجأ و مأمن دانشمندان بزرگی همچون ابوعلی سینا و نیز ابوریحان بیرونی نموده بود.
به عنوان مثال ابوعلی سینا در سال 403 هجری قمری که با آخرین سال حکومت قابوس نیز مقارن است، قبل از حبس و به قتل رسیدن وی، به همراه ابوسهل یحیی بن مسیحی گرگانی از ط

ریق خوارزم، توس و جاجرم به گرگان آمد. ابوسهل در راه اسیر توفان شد و درگذشت.
ابن سینا به گرگان رسید و در کاروانسرای بزرگ شهر مشغول طبابت شد. نقل شده است که وی جهت رعایت میزان استطاعت مالی بیماران صندوقی را در مطب نصب کرده بود که هر کس بر اساس توان خود پول معالجه را بپردازد یعنی به اختیار خود به داخل صندوق بیندازد.
وی بعداً خواهرزاده قابوس را که اطباء از معالجه او عاجز بودند، معالجه کرد و با این کار موجب عزت و شهرت خود گردید.
درهمین سال ابوعبید جوزجانی شاگر معروف وی در گرگان به او پیوست ابوعبید در رسالات خود می نویسد:
« اندکی پس از اقامت ابن سینا در گرگان، مردی به نام ابومحمّد شیرازی که اهل علم و فلسفه بود، خانه ای برای او خرید در همسایگی اش . ما هر روز نزد ابن سینا می شدیم و کتاب «المجسطی » را نزد وی می خواندیم. و کتاب المختصر و الأوساط را برای من و مبدأ و معاد را برای ابومحمّد و سپس «الارصاد الکلیه» را نوشت. شیخ کتاب «قانون» و «مختصر المحبسطی » را نیز در گرگان تألیف کرد.»
همچنین ابن سینا «رساله فی الزاویه» را نیز در گرگان به نام و به یاد استاد خودش ابوسهیل یحیی مسیحی گرگانی تحریر نمود و علوم طبیعی و همچنین علم طب را بیشتر از ابوسهل فراگرفته بود.
ابن سینا به خبرویت در برخی علوم و معارف شهره بود امّا شاعر نبود لیکن با این وجود وی شعر نیز می سرود. ابوعلی سینا مدت زیادی را در گرگان به سربرد و در همین مدت شعرهای زیادی را نیز سرود و شاید بتوان گفت درکنار ذوق و قریحه ذاتی و استعدادی که وی داشت، محیط علمی و ادبی گرگان نیز بر وی اثر گذاشت تا وی نیز شعر بسراید.
پس از وی یعنی تقریباً حدود 4 قرن بعد، یکی از بزرگان گرگان به نام سید شریف گرگانی به پاس قدردانی از زحمات شیخ ، یکی از اشعار عربی او را که معروف به «قصیده عینیه روحیه شیخ » و درباره هبوط روح و حلول آن در جسم و عود آن به عالم مجرد روحانی بود، شرح نمود.
حضور ابوعلی سینا درگرگان و ارتباطی که وی با آن دیار برقرار کرد، سبب شد تا 8 قرن بعد، یکی از دختران عباس میرزا(نگار خانم) در حالی که 800 سال از فوت وی گذشته بود، آرامگاه وی را ب

ه شکل گنبد قابوس(جرجان) شهر گرگان بنا نماید.
ابوریحان بیرونی نیز در عهد قابوس به گرگان آمد او نیز به عربی و فارسی شعر می سرود که این ابیات عربی به ابوریحان بیرونی منسوب است:
قل للذی بصروف الدهر عیرنی
هل عاندالدهر الأمن له خطر
اما تری البحر یملو فوقه جیف
ویستقر بأعلی قعره الدرر
فی السماء نجوم ما لهاعدد
و لیس یکسف الاالشمس و القمر
می بینیم که قابوس خود شعر نیز می سروده است. از وی کتابی هم در باره علم اسطرلاب به عربی باقی مانده است.


طبع و ذوق شاعری و شعر سرایی قابوس باعث شده بود تا ادبا و شعرای زیادی در دربار او جمع شوند و دربار وی به محل تجمع شعرا و ادبا تبدیل شود که مهمترین آنها عبارتند از :
مخلدی گرگانی، ابالیث گرگانی (طبری) ، ادیب طبری ، فصیحی گرگانی ـ منوچهری دامغانی و لامعی گرگانی.
پس از مرگ قابوس در زمان نوه اش کیکاوس نیز بار دیگر بازار علم و ادب در منطقه گرگان رونق گرفت و فضلا و ادبا مورد عنایت قرار گرفتند زیرا کیکاوس هم شاعر و هم مؤلف کتاب بود.
کتاب معروف کیکاوس «قابوس نامه» بود. او این کتاب را در سال 475 هـ ق در 63 سالگی به نام فرزندش گیلانشاه در 44 باب نوشت.
7 باب از این کتاب به اخلاق و تربیت مربوط است، 14 باب به علم و زندگی و آداب معاشرت ، 5 باب به طلب علم و تحصیل هنر، 2 باب به ورزش، 3 باب به پیشه ها و 7 باب به سیاست و راه و رسم مملکت داری مربوط می شود.
برنامه درسی و تحصیلی از نظر کیکاوس باید به گونه ای باشد که این مطالب در آن گنجانده شود.
1- آماده شدن کودک برای زندگی شایسته اصل و تبار او ...
2- پیدا کردن اخلاق نیکو مثل : راستگویی ، فروتنی، حق شناسی، جوانمردی و ...
3- کسب دانش و هنر.
4- شناخت خدا و انجام وظایف دینی
که البته وی این 4 بند را جز و اساس تربیت می داند و آنچه را که به عنوان برنامه تحصیلی بر آن تأکید می ورزد ، از این قرار است:
الف ـ سواری و شنا
ب ـ بکار بردن سلاح
ج ـ ادبیات فارسی
د ـ عروض
هـ ـ تاریخ
و ـ زبان عربی
ز ـ هنر و پیشه


ح ـ قــرآن
وی همچنین روش تربیت و آموزش را سخت و متکی بر قدرت معلم و تنبیه می دانست و معتقد بود کودکان باید با خوبان بنشینند زیرا همنشینی با صالحان تأثیر زیادی بر تعلیم و تربیت خواهد داشت.
3-2- خط، زبان، علوم و ترجمه کتب علمی در گرگان
پس از ورود مسلمانان به ایران، تا مدتهای طولانی فرهنگ، ادب ، خط و زبان ایران باستان (پهلوی و دری) بطور پراکنده در گوشه و کنار ایران رایج بود. از دلایل این امر می توان به وجود فرمانروایان محلی در تعدادی از ولایات از جمله در طبرستان و گرگان اشاره نمود. آنان همچنان بر مسند قدرت باقی مانده و کارهای اداری و دفتری دستگاه «خرده دربار، خود را به خط و زبان فارسی می نوشتند. این امر در شمال و شمال شرقی ایران بویژه در خراسان ( که گرگان نیز در همین محدوده بود) مصداق عینی تری داشت.
امّا پس از پیروزیهای مکرر فاتحان عرب، یزدگرد سوّم به همراه عوامل درباری و کتابخانه ها از طریق استخر، کرمان، قهستان و مرو به شمال و شمال شرقی ایران (بلخ، بخارا، خراسان و ...) آمدند. ورود این عده زبان فارسی دری را نیز که از اواخر دوره ساسانی رواج یافته بود، به این مناطق کشاند.
زبان فارسی دری به تدریج به گویشهای بومی تأثیر گذاشت و البته تأثیر نیز پذیرفت این مورد در زبان طبری و احتمالاً گویش استرآبادی و گرگانی نیز مصداق دارد. چرا که در افغانستان ، خراسان و تاجیکستان نمونه های خوبی از شیوه تلفظ و آوای گفتار زبان دری را بویژه در روستاها می شنویم. بعلاوه بسیاری از همین تلفظها، ترکیبات و ضرب المثلها هنوز در گویش استرآبادی (گرگان فعلی) بقدری که شاهد بر این مدعا باشد یافت می شود.
زبان دری و آثار ادبی آن توسط حکومتهای محلّی در قرن 3 و 4 هجری (بویژه صفاریان و سامانیان) و مردم مرو، هرات، گرگان، بلخ، طوس، بادغیس و سغد توسعه و اعتلای بیشتری یافت.


زبان عربی، اما هنوز در طی این قرون تأثیر عمیق خود را بر گویشهای محلّی نگذارده بود. ولی از اواخر قرن 3 هـ.ق و اوایل قرن 4 بویژه از قرن 7 به بعد بسیاری از اصطلاحات دینی، دیوانی و سیاسی عربی وارد زبان ملّی (فارسی) وگویشهای متعدد محلّی شد که نمونه های آن هنوز در گویش گرگان امروز باقی است.
گویشهای مهمّ قرن 4 را بیش از 40 نوع دانسته اند که مهمترین آنها عبارت بودند از : خوزی

، سیستانی، آذربایجانی، قومس و گرگانی ، طبری، خوارزمی و سغدی و .... زبان عربی که رونق زیادی در ابتدا نداشت، در قرن 4 هجری قمری، آرام آرام جایگزین خط پهلوی شده بود و نیز فارسی را خیلی کم با عبری و ما نوی می نوشتند بنابراین خط ایرانی منشأ عربی و سامی دارد. خود این 2 خط نیز یک قرن قبل از تاریخ هجرت ، از الفبای نبطی و سریانی اقتباس شده بود ... اکنون خط فارسی فعلی (نستعلیق و شکسته) یکی از زیباترین و کاملترین خطوط «فونتیک» Phonetic دنیاست.


ایرانیها پس از پذیرش خط عربی 4 حرف (پ ، چ ، ژ، گ) را بر آن افزودند و سپس تصرفاتی بر آن نیز نمودند. در قرن 4 هـ ابن مقله از خط کوفی 6 قلم به نامهای : محقق ، ریحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقیع استخراج نمود.
از قرن 5 هجری خط تعلیق نیز ظاهر گردید. میرعلی تبریزی در قرن 7 هـ. نستعلیق را از این خط پدید آورد و در قرن 11هـ میرعماد قزوینی نیز آن را به حدّ کمال رساند.

3-3- نگاهی به برخی کتب علمی ، ادبی ، تاریخی و ... در عصر عباسی
3-3-1- کتب علمی ، ادبی ، تاریخی و غیره در سراسر ایران
1- تاریخ جهانگشا اثر علاءالدینِ عطاملک جوینی از کتب معتبر تاریخی این دوره و دارای نثر بسیار فنی، متکلف و مصنوع و نیز پر از عبارات مغولی و عربی است وی متولد 623 و از سال 654 به هلاکوخان معرفی و از ملازمان وی شد. شرح حال ظهور چنگیز و فتوحاتش و تاریخ خوارزمشاهیان و نیز تصرف قلاع اسماعیلیه را با دقت بازگو نموده است. بعلاوه وی توانسته است به خوبی وقایع مهم گرگان و استرآباد در این عصر را آن هم با درایت تمام تشریح نماید.
2- روضه الصفا اثر ارزشمند محمد بن برهان الدین بلخی معروف به «میرخواند» شامل 7 جزء و در تاریخ اسلام و ایران تا روزگار سلطان حسین بایقرای تیموری است بسیار مهم و قابل توجه می باشد. شخصیتهای گرگان در کتب زیادی ذکر شده اند امّا بیشتر شخصیتهای آن در این کتاب به همراه وقایع مهم گرگان ذکر گردیده اند.


3- حبیب السیر اثر غیاث الدین محمّد شیرازی معروف به «خواندمیر» که در باره تاریخ عمومی جهان می باشد و دارای نثر و انشای بسیار سنگینی می باشد ولی بسیار مفید و پراهمیت است این کتاب هم وقایع زیادی از استرآباد گرگان بویژه در عصر سلطان حسین بایقرا و جانشینانش تا نزدیک دوره صفویه را شرح داده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید