بخشی از مقاله

نوپديدي ويروس هرپس انساني تايپ 8

مقدمه
اهميت بهداشتي
با شيوع گسترده بيماري HIV/AIDS در دنياي امروز و عدم توفيق بشر در پيشگيري و كنترل مؤثر اين بيماري عوارض آن روز به روز بيشتر خود را نشان مي دهد. يكي از عوارض مهم بيماري ايدز، ساركوم كاپوزي مي باشد. ساركوم كاپوزي، تومور غيرمعمول پوستي است كه اوّلين بار در سال 1872 در مردان مسنّ منطقه مديترانه عارض شد و توسط دكتر مورتيز كاپوزي (Moritz Kaposi) پاتولوژيست،

گزارش گرديد ولي وقتي در دهه 1980 تعدادي از جوانان همجنس باز آمريكائي مبتلا به ايدز، دچار اين عارضه شدند شكل پيشرونده آن عارض گرديد (1) اين سرطانِ فرصت طلب كه باعث درگيري پوست، مخاطات و احشاء بيماران مبتلا به HIV/AIDS مي شود، اهميت قابل ملاحظه اي پيدا كرد. شايان ذكر است كه بررسي هاي بعدي نشان داد كه ساركوم كاپوزي همة افراد مبتلا به ايدز را

درگير نمي كند و در شرايطي كه حدود 30% مردان همجنس باز مبتلا به ايدز دچار اين نوع سرطان مي شوند، افراد هموفيلي مبتلا به ايدز يا كودكاني كه از مادران آلوده متولد شده و دچار ايدز شده بودند بروز ساركوم كاپوزي بسيار نادر مي باشد و بنظر مي رسيد كه ظاهراً عامل ايجاد ساركوم كاپوزي بايد يك عامل مُسري باشد كه در بعضي از افراد كه رفتار پرخطر خاصي دارند باعث بروز بيماري مي گردد (2). تا اينكه ادامه بررسي در اين زمينه منجر به آن شد كه سرانجام در سال 1994 با پيشرفت تكنولوژي مولكولي، يك ارتباط تنگاتنگ مابين ساركوم كاپوزي با ويروس هرپس

انساني 8 (Human Herpes Virus 8) (HHV8) پيدا شد و در نهايت علت ايجاد ساركوم كاپوزي HHV8 معرفي گرديد. اين كشف يكي از مثال هاي خوبي است كه مي تواند نشان دهد چگونه اطلاعات اپيدميولوژيك و بيولوژي مولكولي مي توانند در كنار هم باعث كشف علت يك بيماري شوند (3).
عامل اتيولوژيك
هرپس ويروس انساني 8 يا هرپس ويروس همراه با ساركوم كاپوزي Kaposi’s Sarcoma – associated Herpesvirus (KSHV) يكي از اجزاء خانواده گاما هرپس ويروس مي باشد. از ساير اعضاء گاما هرپس ويروس به ويروس ابشتين بار Barr virus) (Epstein و هرپس ويروس سايميري (Herpes Virus Saimiri) مي توان اشاره نمود. اين ويروس هاي لنفوتروپيك باعث لنفوم مي شوند و در پروليفواسيون سلول ها و ايجاد سرطان مي توانند نقش داشته باشند. ژنوم HHV8 از 141 هزار جفت نوكلئوتيد تشكيل شده است. سكانس هاي ساختماني ژنوم اين ويروس قادر است كه هم در روند سيكل سلول هاي ميزبان و هم در توليد و تنظيم سيتوكائين ها دخالت نمايد. آنالوك ويروسي اينترلوكين 6 (VIL6)، پروتئين هاي متصل شونده به كمپلمان، 3 پروتئين جداگانه التهابي ماكروفاژ (MIP)، رسپتورهاي انساني اينترلوكين 8 همه در حال بررسي بوده و نقش اين آنالوگ ها

ي ويروسي در پاتوژنز و ترانسفورماسيون سرطاني سلول هاي انساني در دست مطالعه است (4، 9، 10، 12).
سلول هاي ويروسي HHV8 با دخالت در سيستم ايمني انسان مانع عملكرد طبيعي سيستم ايمني مي شوند مثلاً لنفوسيت هاي B آلوده با اين ويروس نمي توانند لنفوسيت T را تحريك كنند و يا سلول هاي لنفوسيتي آلوده به اين ويروس نمي توانند در مقابله با ويروس ها اثر سيتوتوكسيك

خود كه منجر به آپوپتوزيس مي شود را اعمال نمايند. با اين ترتيب ويروس قادر خواهد بود به صورت طولاني مدت در سلول هاي آندوتليال و اپي تليال انساني باقي بماند و به رشد و تكثير ادامه دهد (5، 11).
همانند ساير ويروس هاي خانواده هرپس، تكثير ويروس HHV8 شامل دو مرحله نهفته (latent) و ليتيك است. ويروس مي تواند در بسياري از سلول هاي اپي تليال و آندوتليال و سلول هاي لنفوسيت B مدت ها به صورت نهفته باقي بماند نقش سلول هاي B به عنوان يك مخزن براي ويروس HHV8 بسيار مطرح و در حال بررسي است در مرحله ليتيك كه به نظر مي رسد بيشتر از سلول هاي اپي تليال دهان باشد ويروس سريعاً تكثير يافته به تعداد زيادي همانندسازي كرده و نقش اونكوژنيك، آنژيوژنيك و آنتي آپوپتوتيك خود را اعمال مي نمايد (6).

سير طبيعي عفونت ناشي از HHV8
دوره كمون بيماري مشخص نيست و اطلاعات ما حتي از عفونت اوّليه با ويروس HHV8 نيز بسيار اندك است. بيماري هايي كه همراه با عفونت HHV8 مي باشند و نقش HHV8 به عنوان عامل اتيولوژيك اين بيماريها مورد بررسي قرار گرفته است عبارتند از : ساركوم كاپوزي، بيماري كاستلمن، ميلوم مولتيپل، آنژيوساركوما ، لنفوم حفرات بدن (body Cavity based lymphoma)، ساركوئيدوز.
در تمام موارد فوق به نظر مي رسد كه به دنبال ورود ويروس به بدن انسان و ايجاد يك عفونت اوّليه بيماري هاي فوق الذكر ايجاد شوند، ولي اينكه اين عفونت اوّليه چه زماني اتّفاق افتاده و علائم آن چيست هنوز اطلاعات ما در اين زمينه محدود است (7).

عفونت اوّليه
تا به امروز اطلاعات ما در مورد عفونت اوّليه ناشي از ويروس HHV8 خصوصاً در افراد با سيستم ايمني طبيعي بسيار اندك و محدود است. به نظر مي رسد هنگامي كه كودكان سالمي كه

در مناطق شايع اين عفونت زندگي مي كنند وقتي به عفونت اوّليه با اين ويروس مبتلا مي شوند دچار تب و بثورات ماكولوپاپولري مي گردند كه اوّل از صورت شروع شده و بعد به تنه و اندام ها گسترش مي يابد. راش ها درحدود 3 تا 8 روز ( بطور متوسط 6 روز) در بدن باقي مانده و تب بيماران حدود 2 تا 14 روز (بطور متوسط 10 روز) خودبخود بهبود مي يابد (8). ولي در عفونت اوّليه در افراد دچار نقص ايمني مثل مردان همجنس باز مبتلا به ايدز، تظاهرات ديگري داشته بطوريكه اين بيماران دچار تب، آرترالژي، هپاتواسپلنومگالي، لنفادنوپاتي و پان سيتوپني شده و ساركوم كاپوزي بصورت حاد و در بعضي موارد بصورت موقت در اين افراد ايجاد مي شود و در بيوپسي بعمل آمده هيپرپلازي لنفوئيد يا آنژيولنفوئيد گزارش مي شود. ولي هنوز زمان بين عفونت اوّليه و ايجاد ساركوم

كاپوزي هنوز به درستي معلوم نشده است (13).

ساركوم كاپوزي
ساركوم كاپوزي معمولاً با يك يا چند ندول واسكولار پوستي خود را نمايان مي سازد. درگيري مخاطي و احشائي خصوصاً در ريه و مجاري صفراوي هم ديده مي شود. تحقيقات در مورد يافتن علّت ساركوم كاپوزي منجر به كشف ويروس هرپس انساني 8 شده است. بطوري كه در تمام انواع ساركوم كاپوزي مثل ساركوم كاپوزي وابسته به ايدز، ساركوم كاپوزي كلاسيك، ساركوم كاپوزي آندميك (آفريقائي) و ساركوم كاپوزي افراد مبتلا به ضعف سيستم ايمني اگر نمونه برداري شود و نمونه بافتي PCR شود، ويروس HHV8 مشاهده مي شود و تست هاي سرولوژيك HHV8 در درصد قابل ملاحظه اي از افراد مبتلا به ساركوم كاپوزي مثبت است بطوريكه امروزه نقش HHV8 بعنوان عامل اتيولوژيك ساركوم كاپوزي كاملاً پذيرفته شده مي باشد.
به طور خلاصه، ساركوم كاپوزي يك تومور عروقي با درجه پائين است كه در اثر عفونت با HHV8 ايجاد مي شود و چهار شكل اپيدميولوژيك دارد :

فرم كلاسيك:
پروليفراسيون پوستي مخفي كه غالباً مردان مسن مديترانه اي را درگير مي كند

آفريقائي يا آندميك:
اين فرم كه مخصوصاً در مناطق زير صحراي آفريقا شايع است و معمولاً در زمينه نقص ايمني ايجاد نمي شود
همراه با پيوند اعضاء:
بيماري، اغلب در بيماران كه پيوند اعضاء توپر مي شوند، عارض مي شود و در اينگونه موارد، به نظر مي رسد منشأ ايجاد آن انتقال ويروس HHV8 از دهنده پيوند به فردگيرنده باشد

اپيدميك يا وابسته به ايدز :
شايعترين تومور طبّي كه در افراد مبتلا به ايدز ديده مي شود ساركوم كاپوزي است. به طوري كه در اين افراد حدود 000/20 برابر شايعتر از افراد جامعه و 300 برابر شايعتر از ساير افرادي است كه دچار نقص ايمني هستند (14).
تظاهرات باليني ساركوم كاپوزي


پوست : ضايعات پوستي بيشتر در اندام تحتاني، صورت (خصوصاً بيني)، مخاط دهان و اندام تناسلي ديده مي شود. ضايعات، قرينه و بي درد بوده، خارش نداشته و باعث نكروز نمي شوند. رنگ ضايعات بيشتر قرمز مايل به صورتي و قهوه اي مي باشد ممكن است به راحتي با پورپورا، هماتوم، آنژيوم، درماتوفيبروم و خال اشتباه شوند. اندازه ضايعات از چند ميليمتر تا چند سانتيمتر متغير است ندرتاً ضايعات شبيه پلاك در پاشنه و ران ديده مي شود و ممكن است ضايعات قارچي بر روي آن سوار شود. گاهي اوقات در صورت و در اندام تناسلي و اندام تحتاني ورم شديدي ايجاد مي شود كه بعلت انسداد شرائين و لنفادنوپاتي مي باشد.
دهان : در يك سوّم بيماران مبتلا به ساركوم كاپوزي ضايعات دهاني ديده مي شود و در 15%

موارد، اوّلين علامت بيماري در دهان ظاهر مي گردد و غالباً دندانپزشكان، اوّلين پزشكاني هستند كه آن را تشخيص مي دهند. در دهان، كام سخت شايعترين محلّي است كه درگير مي شود. اين ضايعات دهاني اغلب در جريان جويدن غذا دچار ضربه و زخمي شده و خونريزي مي كند و ممكن است عفونت كانديدايي بر روي آن سوار شود به طوريكه صحبت كردن و غذا خوردن بيمار با مشكل همراه شود.
دستگاه گوارشي : در 40% بيماران مبتلا به ساركوم كاپوزي، دستگاه گوارش درگير مي شود. ضايعات دستگاه گوارش معمولاً بي علامت بوده و شايد همراه با كاهش وزن، درد شكم، تهوع و استفراغ، خونريزي گوارش، سوء جذب، انسداد روده و اسهال باشد.

بهترين راه غربالگري ساركوم كاپوزي انجام آزمايش مدفوع و بررسي مدفوع از نظر خون مخفي است و ضايعات گوارشي ساركوم كاپوزي به راحتي توسط آندوسكوپي تشخيص داده مي شود. اين ضايعات بطور مشخص ندول هاي خونريزي دهنده اي هستند كه در هر قسمتي از دستگاه گوارش ممكن است وجود داشته باشند. از آنجا كه ضايعات ساركوم كاپوزي بيشتر زير مخاطي مي باشند بيوپسي مخاطي از اين ضايعات به تشخيص ساركوم كاپوزي كمك نمي كند. ضايعات با درجه بالا بيشتر موارد حالت تهاجمي به خود گرفته و منتشر مي گردند. ضايعات گوارشي نيز همانند ضايعات خود دهان تا زماني، كه علامت دار نشوند احتياج به درمان ندارند.
دستگاه تنفس :
درگيري ريوي در بيماران مبتلا به ساركوم كاپوزي وابسته به ايدز شايع است. بيماران مبتلا با مشكل تب، تنگ نفس، سرفه، هموپتيزي يا درد قفسه سينه مراجعه مي كنند و ممكن است هيچ علامتي نداشته و فقط در عكس قفسه صدري يك يافته اتفاقي مشاهده شود، ضايعات ريوي بسيار متفاوت و شامل ندول هاي ريوي، انفيلتراسيون هاي آلوئولار يا انترستيشيال، تجمع مايع در فضاي پلور و آدنوپاتي ناف ريه يا مدياستن مي باشد. اگر بيمار برونكوسكوپي شود ضايعات برجسته گرد

گيلاسي شكل به قدري مشخص هستند كه حتي بدون انجام بيوپسي هم تشخيص ساركوم كاپوزي به راحتي داده مي شود. اسكن گاليوم ـ تاليوم هم در تشخيص بيماري مي تواند كمك كننده باشد بطوري كه در ساركوم كاپوزي معمولاً تاليوم avid و گاليوم منفي است در صورتي كه در ضايعات عفوني معمولاً گاليوم avid و تاليوم ، نتيجه منفي به بار مي آورد (15).

ساير قسمت هاي مبتلا :
تقريباً همه ارگان هاي بدن مي تواند در جريان ساركوم كاپوزي درگير شوند ولي احتمال آن نادر است ولي درگيري غدد لنفاوي نسبت به بقيه مناطق قابل ملاحظه تر است.

لنفوم حفرات بدن (body Cavity based lymphoma)
لنفوم هوچكين و لنفوم غيرهوچكين از عوارض مهمي هستند كه افراد مبتلا به بيماري طول كشيده ايدز با آن مواجه مي شوند از اين تومورها، يك نوع خاصي از لنفوم غيرهوچكين بنام لنفوم حفرات بدن با افيوژن اوّليه لنفاوي، ارتباط تنگاتنگ و عميقي با HHV8 دارد اين لنفوم سلول هاي B باعث درگيري حفرات بدن مثل پلور، پريكارد و پريتون شده و با افيوژن و تجمع مايع در اين مناطق همراه است. در سلول هاي مايع اين لنفوم هم HHV8 و EBV با هم و هم HHV8 به تنهائي ديده شده است. لنفوم حفرات بدن كه در اثر HHV8 ايجاد مي شود هميشه در زمينه AIDS نيست و بيماران مبتلا به ضعف سيستم ايمني متعاقب پيوند اعضاء توپر هم ممكن است در اثر آلوده شدن به HHV8 مبتلا به اين لنفوم شوند (16).
بيماري كاستلمن (Castelman’s disease)
بيماري كاستلمن كه اوّلين بار در سال 1956 توصيف شد يك بيماري لنفوپروليفراتيو است كه باعث لنفادنوپاتي شده به دو نوع موضعي و منتشر تقسيم مي شود. شكل موضعي آن يك بيماري خوش خيم است كه با هيپرپلازي آنژيوفوليكولار غدد لنفاوي همراه مي باشد و در صورت جراحي و تخليه كامل، به خوبي درمان مي شود، ولي شكل منتشر بيماري كاستلمن بيماري كشنده اي است كه با تب و هپاتواسپلنومگالي و لنفادنوپاتي وسيع، خود را نشان مي دهد، معمولاً شكل منتشر

كاستلمن در افراد HIV مثبت ايجاد مي شود و همزمان با ايجاد ساركوم كاپوزي در اين افراد ظاهر مي گردد. اگر از غدد لنفاوي بيمار مبتلا به كاستلمن بيوپسي تهيه نمائيم در اغلب موارد، DNA ويروس هرپس انساني نوع 8 جدا مي شود.
شايان ذكر است كه بيماري كاستلمن منتشر، سريعاً به سمت لنفوم غيرهوچكين پيشرفت مي نمايد و آنتي ژن HHV8 در پلاسمابلاست اين بيماران يافت مي شود. ضمنا ايجاد بيماري كاستلمن احتمالاً به دليل فعاليت اينترلوكين 6 ويروسي مي باشد ولي اينترلوكين 10 و CRP هم ارتباط

مستقيم با فعال شدن و علامت دار شدن بيماري دارند. جهت درمان شكل منتشر كاستلمن، شيمي درماني، به صورت تركيبي از داروهاي كموتراپي لازم است (17).

ميلوم مولتيپل
در چندين مطالعه HHV8 در استروماي سلول هاي دندريتي مغز استخوان بيماران مبتلا به ميلوم مولتيپل جدا شده است. از آنجايي كه فاكتور رشد سلول هاي ميلوما IL6 مي باشد، بنظر مي رسد كه اينترلوكين 6 ويروس VIL6? عامل مهمي در پاتوژتز ميلوما باشد ولي هنوز ارتباط كامل و دقيقي بين وجود HHV8 و بيماري ميلوم مولتيپل بيان نشده و اين تئوري كه HHV8 بتواند در ايجاد بيماري ميلوم مولتيپل نقش اتيولوژيك يا كمكي داشته باشد هنوز در دست بررسي است (18، 35، 38).

آنژيوساركوما
در يك بررسي در تمام موارد بيماران مبتلا به آنژيوساركوم، HHV8 يافت گرديد ولي در مطالعات ديگري كه انجام شد هنوز ارتباط معني داري بين وجود اين ويروس و آنژيوساركوم يافت نشده است (19).

ساركوئيدوز
در يك گزارش سكانس هاي DNA و ويروس هرپس انساني 8 با درصد قابل توجهي در نمونه هاي بيوپسي شده از مبتلايان به ساركوئيدوز ديده شده بود، ولي بررسي هاي ديگري در اين مورد انجام نشده و اثبات اين ارتباط هنوز محتاج بررسي هاي بيشتر مي باشد (20).

هيپرتانسيون اوّليه ريوي
در يك گزارش به نقش ويروس هرپس انساني نوع 8 در ايجاد ضايعات عروقي ريوي و ايجاد فشار خون اوّليه ريوي در بيماران مبتلا به عفونت HHV8 اشاره شده است ولي بنظر مي رسد بررسي اين ارتباط احتياج به مطالعات بيشتر دارد (21).

انتشار جغرافيائي HHV8


ويروس HHV8 يك ويروس قديمي و تاريخي مي باشد و ژنوم آن با اختلافات زيادي كه در ژن K1 مشاهده مي شود، به زيرگروه هاي متعددي تقسيم مي گردد. تصور مي شود اين تفاوت زير گونه هاي مختلف در طي دههاهزار سال و بتدريج ايجاد شده است. به هرحال زيرگروه هاي ويروس HHV8 به انواع A - B - C - D - E و N تقسيم مي شود و در هر منطقه جغرافيائي يك نوع زير گونه شيوع بيشتري دارد. با توجه به بررسي هاي انجام شده با پيشرفت ابداع آزمايشات سرولوژيك وضعيت انتشار بيماري در مناطق مختلف جهان با توجه به نوع زيرگونه ويروس مشخص شده (نقشه 1) كه در مورد هر منطقه مختصري توضيح داده مي شود (1).

نقشه 1 ـ انتشار جغرافيائيHHV8
منطقه امريكاي شمالي و شمال اروپا
در جمعيت عمومي اين مناطق آلودگي با HHV8 كم و در حدّ 1 تا 3% است ولي عفونت در مردان همجنس باز HIV مثبت بسيار شايع بود. بطوري كه در 30 تا 50 درصد مردان همجنس باز HIV مثبت تست هاي سرولوژيك HHV8 مثبت شده است، ولي در ساير گروه هاي افراد HIV مثبت درصد آلودگي با HHV8 خيلي كم مي باشد. درصورتي كه مردان همجنس باز HIV منفي 15 تا 20 درصد به اين ويروس آلوده شده اند. روي هم رفته خطر ابتلاي زن ها و كودكان در اين مناطق به HHV8 بسيار كم است و عفونت فقط در جمعيت مردان همجنس باز، شايع مي باشد و ساركوم كاپوزي شايع در اين مناطق از نوع وابسته به AIDS مي باشد. ضمنا زيرگونه اي كه در اين مناطق شايعتر است، انواع A و C مي باشد (1).

منطقه مديترانه
ساركوم كاپوزي اوّلين بار از اين منطقه گزارش شد و بررسي هاي سرواپيدميولوژيك نشان مي دهد كه آلودگي با ويروس HHV8 در عدّه كثيري از جمعيت اين مناطق وجود دارد. بطوريكه در ايتاليا در 19% اهدا كنندگان خون تست هاي سرولوژيك براي HHV8 مثبت مي باشد و اين در حالي است كه در بعضي از مناطق خاص، مثل جزيره سيسيل درصد آلودگي تا 35% جمعيت عمومي گزارش شده است. بنظر مي رسد شيوع HHV8 در آلباني بيشتر از ساير مناطق باشد.
ساركوم كاپوزي كه در اين مناطق شايع است از نوع كلاسيك بوده و بيماري بيشتر در مردان مسن ديده مي شود. در بررسي خانواده هايي كه يكي از افراد آنها مبتلا به ساركوم كاپوزي مي باشد مشخص شده كه درصد آلودگي با HHV8 حداقل سه برابر جمعيت معمولي است كه مؤيد اين نكته است كه بيماري در اين مناطق با تماس هاي خانوادگي هم منتشر مي شود (1، 22).

منطقه آفريقا


حتي قبل از شيوع HIV/AIDS، ساركوم كاپوزي در آفريقا شايع بوده است و در اين مناطق بسيار مهاجم تر و گسترده تر در بدن منتشر مي شود و حتي افراد HIV منفي و كودكان و زنان هم به اين تومور مبتلا مي شوند. زيرگروه شايع ويروس هرپس انساني تايپ 8 در اين مناطق از نوع B مي باشد، ولي بعد از شيوع HIV/AIDS در آفريقا، شيوع و گستردگي آلودگي با HHV8 به نحو چشمگيري افزايش يافت. بطوريكه در بررسي هاي انجام شده مشخص شده است كه در بسياري از مناطق آفريقا آلودگي با HHV8 شايع مي باشد و در 42% زنان حامله كامرون تست سرولوژيك HHV8 مثبت بوده و 50% افراد HIV مثبت و منفي ساكن اوگاندا تست سرولوژيك مثبت HHV8 دارند. شيوع اين آلودگي در نوزادان كم است و با افزايش سن، بر احتمال آلودگي به اين ويروس افزوده مي شود و زيرگروه N كه يك زيرگروه جديد مي باشد تا بحال فقط در كشور آفريقاي جنوبي گزارش شده است. بررسي هاي سرواپيدميولوژيك در ساير نقاط جهان مثل آفريقاي جنوبي، استراليا، ژاپن و . . . حاكي از انتشار گسترده اين ويروس و آلودگي ساكنان اين مناطق با آن است (1).

روند زماني و تأثير سن، جنس، شغل و موقعيت اجتماعي
روند زماني و الگوي خاصي وجود ندارد. در مطالعات سرواپيدميولوژيكي كه در امريكاي شمالي و اروپا انجام شده است، تصور مي رود ويروس هرپس انساني 8 از طريق تماس جنسي منتقل مي شود و در مردان همجنس باز، بسيار شايعتر از ساير افراد جمعيت است. دلايلي كه جهت اثبات اين ادعا مي توان اقامه نمود عبارتند از :
• • عليرغم آنكه ويروس هرپس انساني 8 مثل EBV و CMV از خانواده هرپس ويريده است، ولي بر خلاف اين دو ويروس كه در كودكان بسيار شايع هستند دركودكان امريكائي و اروپائي شايع نيست (23).
• • در مردان همجنس باز كه آزمون سرمي HHV8 مثبت دارند، در مقايسه با مردان سالم 8/3 برابر بيشتر مبتلا به گنوكوك، 6/2 برابر بيشتر به سيفيليس و 2/2 برابر بيشتر به ژيارديوز، مبتلا شده اند (24).
• • در يك مطالعه كوهورت كه در دانمارك انجام شده است مشخص شده است كه هرچه دفعات تماس جنسي مردان همجنس باز بيشتر و هرچه سال هايي كه همجنس بازي داشته اند افزونت

ر بوده، احتمال آلودگي به HHV8 هم بيشتر شده است (25).
• • مشخص شده است كه در مردان و زنان HIV منفي كه تماس جنسي داشته و به درمانگاه هاي بيماري هاي مقاربتي مراجعه مي كنند، آلودگي با HHV8 بسيار شايعتر از جمعيت عمومي است (26).
• • از سوي ديگر در مطالعات انجام شده در حوزه مديترانه آلودگي با HHV8 در مردان شايعتر از

زنان بوده و با افزايش سن، احتمال آلودگي هم بيشتر شده است.

تأثير عوامل مساعد كننده
بررسي هاي اپيدميولوژيك مناطق مختلف در سطح جهان حاكي از اين است كه كليّه كساني كه مبتلا به عفونت HHV8 مي شوند دچار ساركوم كاپوزي نمي گردند و افراد مختلفي دركشورهاي حوزه مديترانه و آفريقا زندگي مي كنند كه براساس آزمون هاي سرولوژيك، با ويروس HHV8 آلوده شده اند ولي هيچگاه دچار ساركوم كاپوزي يا ساير سندرم هاي فوق الذكر نشده اند و قدر مسلّم بايد عوامل مساعد كننده اي وجود داشته باشد تا فرد آلوده به عفونت HHV8 دچار سندرم هاي باليني مختلف و ازجمله ساركوم كاپوزي شود (شِماي 1) كه در اينجا به تأثير برخي از اين عوامل اشاره نموده و به اختصار در مورد هر يك توضيح داده مي شود.

1- عفونت HIV
در بررسي هاي انجام شده افراد مبتلا به عفونت HHV8وقتي HIV مثبت هم باشند احتمال ابتلاء به ساركوم كاپوزي هزاران برابر بيشتر بوده و همزماني اين دو عفونت، احتمال ابتلا به ساركوم كاپوزي را به نحو واضحي افزايش مي دهد. در ضمن مشخص شده كه است هرچه نقص ايمني ناشي از HIV شديدتر باشد، احتمال ابتلا به ساركوم كاپوزي بيشتر مي شود. بطوريكه رابطه مستقيمي بين لنفوسيت هاي CD4 مثبت افراد مبتلا به AIDS/HIV و احتمال ايجاد ساركوم كاپوزي وجود دارد. بالاخره نكته آخر آنكه آلودگي به HIV1 خيلي بيشتر از HIV2 شانس ابتلا به ساركوم كاپوزي را افزايش مي دهد و بطور خلاصه عفونت همزمان HHV8 و HIV1 وضعف شديد سيستم ايمني ناشي از HIV1 عامل مساعد كننده جدي جهت ابتلا به ساركوم كاپوزي مي باشد (1).



شِماي 1 ـ برخي از عوامل مساعد كننده ساركوم كاپوزي
2- پيوند اعضاء
بروز ساركوم كاپوزي متعاقب پيوند اعضاء 500 تا 1000 برابر بيشتر از جمعيت عمومي است. بطوريكه در مناطقي كه عفونت HHV8 شايع است 5/0 تا 5 درصد افرادي كه پيوند عضو مي شوند متعاقب پيوند و ضعف ايمني ناشي از داروهاي مضعف ايمني دچار ساركوم كاپوزي مي گردند. ضمنا در بررسي هاي انجام شده اين واقعيت مشخص شده است كه افرادي كه قبل از انجام پيوند دچار عفونت HHV8 بوده اند به مراتب بيشتر از افرادي كه بعد از انجام پيوند، آلوده شده اند مبتلا به ساركوم كاپوزي گرديده اند. به نظر مي رسد فعال شدن عفونت نهفته HHV8 متعاقب انجام پيوند باعث بروز ساركوم كاپوزي شده است (27) .

3 ـ ساير عوامل مساعد كننده
در جمعيت عمومي و افرادي كه سيستم ايمني طبيعي دارند نيز عوامل مساعد كننده اي وجود دارد كه باعث افزايش احتمال ابتلا به ساركوم كاپوزي مي شوند ولي به دليل عدم مطالعات كافي هنوز نقش اين عوامل به وضوح دو عامل فوق الذكر نيست.

اين عوامل عبارتنداز :
• • جنسيت مذكر


• • سن
• • ضعف سيستم ايمني (به هر دليل) ازجمله سوء تغذيه
• • عوامل زمينه اي ازجمله وجود HLADF5.

درجمعيت عمومي نسبت ابتلا به ساركوم كاپوزي در جنس مذكر نسبت به جنس مؤنث حدود ده به يك است. در ضمن احتمال ابتلا به ساركوم كاپوزي در مردان با افزايش سن بيشتر شده بطوريكه اين بيماري بيشتر درسنين بالاي 50 سال ديده مي شود. درمورد ارتباط ضعف سيستم ايمن

ي، سوء تغذيه وجود HLA-DR5 گزارش هايي وجود دارد كه هنوز اثبات اين موارد احتياج به بررسي هاي بيشتر دارد. دريك مطالعه اشاره به اين نكته شده است كه در افرادي كه سيگار مي كشند احتمال ابتلا به ساركوم كاپوزي كمتر است ولي نقش سيگار هنوز در ارتباط با ساركوم كاپوزي، شناخته شده نيست (1).

حساسيت ومقاومت در مقابل بيماري و ميزان حملات ثانويه
هنوز مطالعات زيادي در مورد ابتلا به عفونت اوّليه HHV8 انجام نشده و اينكه چه افرادي بيشتر مبتلا به عفونت اوّليه HHV8 مي شوند هنوز مشخص نيست ولي قدر مسلّم آنكه اين ويروس هم نظير ساير اعضاء هرپس ويريده با ورود به بدن به حالت نهفته در آمده و در شرايط خاصي مثل ضعف

سيستم ايمني فعال مي شود و اينگونه نيست كه اگر كسي به اين عفونت مبتلا شود تا آخر عمر مصون باشد. با توجه به آنكه هنوز اطلاعات كمي در مورد نحوه انتقال بيماري وجود دارد تا به حال بررسي در مورد محاسبه ميزان حملات ثانويه انجام نشده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید