بخشی از مقاله

چکیده

با توجه به اهمیت مفهوم فضا و مکان در تمدنهای مختلف و نیز تغییر نگرش به این مفاهیم بعد از دهه 1960 بر اساس مفاهیم فلسفی و اهمیت یافتن ویژگیهای کیفی مکان، پژوهش حاضر با استفاده از شیوه توصیفی-تحلیلی و ترکیبی از شیوههای کمی و کیفی به بررسی مفهوم مکان، هویت مکان، معنای مکان و مؤلفههای تأثیرگذار در شکلگیری آن میپردازد. هدف این مقاله پاسخ گویی به این پرسش اصلی است که چه عواملی در شکلگیری معنای مکان نقش دارند؟ بر اساس مطالعات اولیه فرض بر این است که معنای مکان نقش مؤثری در ارتقاء کیفیت مکان دارد و نیز با بستر قرارگیری مکان در ارتباط است. همچنین نتایج به دست آمده نشان میدهند بین ماهیت مکان و معنای مکان ارتباط دوسویه و لاینفکی موجود است. طیفی از عوامل عینی و ذهنی که در برگیرنده مؤلفههای فیزیکی، اجتماعی و فرهنگی میباشد در ایجاد ماهیت مکان و مجموعهای از عوامل فردی و محیطی در شکلگیری معنای مکان نقش دارند. از سوی دیگر بر اساس نظریات زبانشناسی تأویل معنای مکان بر اساس پیشفرضهای ذهنی ناظر صورت میگیرد که خود با بستر فرهنگی- اجتماعی قرارگیری طرح در ارتباط است. همچنین مطالعات نشان میدهند معنای مکان از دو ساحت طراح و ناظر قابل بررسی است.

مقدمه

بحث در مورد "مکان" و "فضا" و توجه به مفهوم آنها در اندیشه تمدنها و فرهنگهای مختلف سابقهای طولانی دارد که نتیجه آن تفسیر مکان از دیدگاه مختلف میباشد، از یین و یانگ در چین باستان که مکان را بر اساس نوعی تعامل و تضاد فلسفی تعریف میکند، درک مکان به معنای "ما" در دیدگاه ژاپنی یا مکان به معنای " ذاتی وجود موجودات" از دیدگاه عینالقضات - عارف ایرانی - تا دیدگاه هایدگر که مکان را در ارتباط با پیرامون خود تفسیر میکند .[1] اما مهمترین تغییرات در مورد مفاهیم فضا و مکان بعد از دهه 1960 میلادی صورت گرفت. در این دوران اندیشه هایدگر دیدگاه جهانی مدرنیستی نسبت به مفهوم مکان و فضا را تغییر داد. دیدگاهی که بر گرفته از اندیشههای دکارت و نیوتن یک دیدگاهی مکانیکی و ریاضیوار و فاقد معنا و روح بود. تعاریف و اندیشههای هایدگر درباره مکان و سکونت داشتن نگاه مدرنیستی به فضا را تغییر داد و اساس تلقیات پستمدرنیستی معماری از فضا و مکان گردید. در حقیقت نظریات "مکان محور" که بر هایدگر و فلسفه او استوار است، با تأکید بر معنا، ریشهداری و هویت که در جوامع مدرن دغدغههای اساسی بودند در کمرنگ نمودن انگاره همگن و خنثای فضای معماری مدرن پر اثر ظاهر شدند. انگارههای پستمدرنی فضا که در نظریات فلاسفه و اندیشمندان صاحبنامی چون فوکو، لوفور، دُسرتو، بوردیو، دلوز، گاتاری، گیدنز و لاتور ریشهداشت و معرف فضایی تولیدشده، ناهمگن، لایهلایه، روابطمند و. . . بود .[2] در حقیقت اندیشه هایدگر در پی بازگرداندن معنا و هویت به مکان بود که به اعتقاد بسیاری در دوره مدرن از مکانهای معماری رخت بربسته بود. مکانها در دوران امروز برای افراد فاقد معنا بوده و در حکم لامکانی هستند که نه برای بودن، سکونت کردن و آرامش داشتن انسانها ساخته میشوند بلکه تنها کالبدی برای حضور موقتی افراد هستند. از نظر نوربرگشولتز در جوامع اولیه کوچکترین جزئیات محیط شاخته شده و واجد معنا بود در حالیکه در جوامع مدرن و کنونی کمیتگرایی جایگاه مهمتری نسبت به ادراک محیط یافتهاست.

همچنان که هایدگر میگوید امروزه "سکونت کردن به ساختن تنزل یافتهاست" و آن ویژگی متمایز که باعث هویتمندی مکانها و معنادار شدن آنها میگردد، کمرنگ شدهاست .[3] بدینترتیب هدف پژوهش تبیین مؤلفههای تأثیرگذار در شکلگیری معنای مکان میباشد. از اینرو پرسش اصلی مقاله این است که؛ چه عواملی در شکلگیری معنای مکان نقش دارند؟ همچنین پاسخگویی به پرسشهایی نظیر تفاوت مفهوم مکان و فضا چیست؟ هویت مکان چیست و مؤلفههای آن چه میباشند؟ معنای مکان چیست؟ و... نیز از اهداف دیگر این پژوهش میباشد. بر اساس مطالعات اولیه فرض بر این است که معنای مکان نقش مؤثری در ارتقاء کیفیت مکان داشته و نیز با بستر قرارگیری مکان ارتباط نزدیکی دارد.

پیشینه پژوهش

مفهوم فضا در مباحث پستمدرنیته با اندیشههای میشل فوکو و آنری لوفبور شکل گرفت. طی این جریان که از دهه 80 میلادی آغاز شد مفهوم فضا به عنوان امری ثابت، مرده، غیردیالکتیک و بیتحرک تغییر کرد و نوعی تفکر انتقادی در مقابل مفاهیم موجود در زمینه فضا به نحوی آشکار شکل گرفت .[4] واژه فضا با مهاجرت معماران آلمانی به بریتانیا و آمریکا در دهه1940 میلادی وارد زبان انگلیسی شد و تا آن زمان به جز معماری انسانگرایی ژئوفری اسکات در سال 1914 میلادی هیچ نوشته انگلیسی در مورد فضا - در زمینه معماری - وجود نداشت. واژه فضای معماری در زبان انگلیسی با اثر "فضا، زمان و معماری" گیدئن در 1940 میلادی شناخته شد. او فضای معماری را نه یک انگاره بلکه یک اثر مصنوع میدانست. همگام با او برونو زوی فضا را کاراکتر اصلی در معماری و طراحی شهر نامید. بدینترتیب انگاره فضا به گفتمانی اساسی در معماری دهه 1950 و 1960 میلادی در سراسر جهان تبدیل شد. در اواخر دهه 1970 و 1980 میلادی جریان پستمدرن به نقد مفهوم فضای مدرن پرداخت و با مطرح شدن اندیشه معماران صاحب نامی چون دنیس اسکات براون، رابرت ونتوری، استیون آیزنور، آلدورسی، کالین رو از اهمیت فضای مدرن کاسته شد .[2] نوربرگشولتس با تفسیر گفته های هایدگر میگوید، مکان همانند فضا، مرز گشاینده است. مکان قلمرو اشیاء گردهم آمده که اینجا به هم نعلق دارند را میگشاید. به این ترتیب در یک اثر معماری آنچه خود را به ما نشان میدهد، فضا و آنچه در پسزمینه ذهن به مانند خاطره باقی میماند، مکان است. به عبارتدیگر فضا با حضور در کالبد فیزیکی و لمس آن درک میشود و درجایی خار ج از آن درک شدنی نیست ولی مکان بعد روانی دارد و در ذهن ثبت میشود [.5 ]نظریات مکان در میان معماران عمدتاً در دهه های 1970 و 1990 میلادی با مطرح شدن نظریات پدیدارشناسانه هایدگر، منطقهگرایی انتقادی فرامپتون 1983 - میلادی - ، روح مکان نوربرگشولتس و همچنین نظریات مرلوپونتی، گاستون باشلار و ادوارد کیسی مطرح شد. این نظریات و نوشتهها در مقابل معنای گمشده در فضاهای معماری دوره مدرن اظهار گردیدند .[2]

روششناسی پژوهش

مقاله حاضر به بررسی مفهوم معنای مکان و مؤلفههای تأثیرگذار در شکلگیری آن میپردازد. برای این منظور با استفاده از شیوه توصیفی-تحلیلی و ترکیبی از شیوههای کمی و کیفی به ارزیابی منابع موجود و اندیشههای صاحبنظران در زمینه مکان، هویتمکان و تبیین معنای مکان میپردازد تا مؤلفههای تأثیرگذار در معنای مکان تبیین گردد. بنابراین در گام نخست با جمعآوری اطلاعات به شیوه کتابخانهای به تعریف و ارزیابی مفهوم مکان، هویت مکان و مؤلفههای تعیین کننده هویت و نیز مفهوم معنای مکان پرداخته میشود. در گام بعدی با تحلیل اطلاعات به دست آمده در گام نخست ارتباط مفهوم هویت و معنای مکان بررسی میگردد و در نهایت پس از ارزیابی مفاهیم اصلی، مؤلفههای تأثیرگذار در معنای مکان تبیین و تقسیمبندی میگردند.

مفهوم مکان و فضا

تعریفهای متعددی در مورد کیفیت و مفهوم مکان وجود دارد. کورت گروتر در تعریف مکان آن را قسمتی از فضا میداند که از طریق عناصری که در آن قرار دارند صاحب هویت شده است. فضا را میتوان جابجا کرد اما جابجایی مکان امکان پذیر نیست .[6] از نظر ادوارد رلف مکانها با اعتقادات انسان معنی و شخصیت مییابند. فضا بستری برای مکان فراهم میآورد در حالیکه معنای خود را از مکانهای خاص اخذ میکند .[ 7] الکساندر در کتاب "معماری و راز جاودانگی" مکان را کالبدی در ارتباط با "الگوی رویدادهای خاص" تعریف میکند. در واقع از نظر او عمل و مکان کالبدی جداییناپذیرند. یک عمل خاص در یک مکان مخصوص به خود برآورده میشود .[8] مارک اوژه در کتاب "نامکانها" درباره مکان چنین مینویسد: "مکان محدوده مشخصی است که در آن مجموعهای از فعالیتهای قابل شناسایی صورت می گیرد و فضا عبارتست از گردهم آمدن مکانهایی متنوع که تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر فضا را شکل میدهد". مکان از نظر اوژه هویتمند، رابطهمند و دارای تاریخ است. بنابراین نامکانها در فضاهایی شکل میگیرند که از هویت، تاریخ و ارتباط به دور باشند. او همچنین در مورد تمایز فضا و مکان مینویسد، مفهوم فضا به دلیل آنکه عاری از هرگونه تعین و خصیصهای است به پهنههایی از کرهزمین اطلاق میگردد که عاری از نماد و معنی هستند در حالیکه مکان تجلی و نماد معناست. او فضای فاقد معنا را نامکان مینامد .[9] پائولو پرتوگزی 1 نیز در همان حال که مفهوم فضا را بهوسیله ریاضیات توصیف می کند، فضا را همچون نظامی از مکانها تعریف میکند. این نگرش به دیدگاه هایدگر که بیان میکند، "فضاها هستی خود را از مکانها میگیرند و نه از فضا" نزدیک است .[10] بدینترتیب میتوان گفت مکانها فضاهایی هستند که دارای ویژگیها و مفاهیم ارزشی خاصی برای کاربران خود میباشند. کاربران از طریق تجربه مکان و زیستن در آن با مکان رابطه برقرار می کنند. همانطور که هایدگر میگوید، "رابطه اساسی بشر با مکانها و از طریق آن با فضاها مشتمل بر سکنا گزیدن است. . .

یعنی کیفیت اساسی وجود انسان" .[7] لینچ در کتاب "تئوری شکل شهر" معنای مکان را حاصل رابطه بین عناصر فضا - عوامل کالبدی - با ساختارهای ذهنی - مفاهیم و ارزشهای فرهنگی، اخلاقی، تجربه و. . . - مشاهدهگر میداند. این در حالی است که توآن2 مکث را عامل تبدیل فضا به مکان میداند. اژه نیز عبور و گذر را از ویژگیهای نامکان میداند او اظهار می دارد، نامکان دنیایی است که در آن نقاط اقامت گذری و سکنای موقت مدام افزایش مییابد. کانتر مفهوم مکان را برگرفته از سه مقوله فعالیتها، تصورات و فرم میداند. او معتقد است از لحاظ رفتارشناسی و روانشناسی جنبههای فیزیکی و فرمی اهمیت بیشتری دارند. تعاریف پدیدارشناسانه نشان میدهند که مکان ماهیتی خاصتر از فضا دارد. خاصیتی که ناشی از انتساب معنا، بروز تعاملات اجتماعی، درهمتنیدگی با خاطرات و بهطور کلی داشتن هویت است 7] و .[11 خلاصه نظریات مؤلفان و اندیشمندان در باره مکان در جدول 1 مشاهده میگردد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید