بخشی از مقاله

امام زمان و غيبت
مقدمه:
در طول زندگاني بستر گاهگاه شخصيتهاي خارق العاده، پديد آمده اند. شخصتهايي كه در مدت كوتاهي با تصميمي قاطع و اراده اي استوار،‌مسير زندگي مردم عصر خود را تغيير داده اند. اينان در اندام و گوشت و پوست مانند ساير مردمند، مي خوابند، مي خورند، راه مي روند. تن آنان، همچون تن ديگران است اما روح ايشان از آنان جداست. زندگي شان سرشار از بركت و روشني است و تا ابد نيز بر چهره ي صفحات تاريخ درخشنده اند پيرايش اين افراد استثنايي را بايد به طلوع خورشيد همانند كرد.


آن ها دنياي تاريك عصر خود را نوراني كرده اند،‌ با گمراهي، تيره رواني جنگيده اند طرحي نو افكنده اند. خلاقيت فكري و وجودي هر يك به درجه اي بوده است كه زندگاني و سنن و اداب و رسومي را كه حاكم بر زندگاني مردم بوده است، تا شعاعي دور دست در هم ريخته، محيطي بهتر و عاليتر به وجود آورده اند.


تولد امام زمان
ميلاد مهدي (عج) بي شباهت به ميلاد موسي و ابراهيم خليل نيست. همانگونه كه حمل و ولادت دو پيامبر بزرگ الهي، به دور از چشم فرعونيان و نمروديان، صورت پذيرفت؛ درباره ي امام مهدي (عج) نيز مي توان بر اين باور بود كه تا لحظه ي ميلاد، هيچ اثري از اين رويداد بزرگ تاريخ، مشاهده نشد چرا كه خداوند چنين اراده كرده بود تا زمين بي جهت نماند و زمان بي صاحب او ستمديدگان چشم به راه نجات و آزادي، امام و پيشواي خويش را بشناسند و به ياري وي بشتابند. و بدين سان، بي حاكميت موعود مستضعفان بر مستكبران،‌كه همانا پيروزي حق بر باطل انديشان است، دست يابند.


امام شناسي و آگاهي از زندگي، آيين، سيرت پاك و خيرگرايانه ي ولي معصوم، زمينه ي ياري و پيروي از وي را فراهم مي سازد. از اين رو، پنهان ماندن نشانه هاي حمل و ولادت امام موعود، به اين معنا نيست كه وجود مبارك او، بر مردمان پوشيده باشد و كسي را امكان دسترسي به ديدار و معرفت و همچنين تبعيّت از آن حضرت نباشد. امام صادق (ع) در اين باره فرموده است:
«هو حقي المولد و المنشأ، غير خفي في نفسه»
«ميلاد او مخفي و پوشيده است،‌اما خودش مخفي نيست»


بدين سان، مسأله ناشناخته بودن حضرت مهدي (عج) در كنار مردم، در بازار ما و در ايام حج، امري عجيب و غريب نيست. خواست و اراده ي خداوند، بر اين تعلق گرفته كه تا هنگام ظهور،‌در ميان مردم، ناشناس باقي بماند، چنانكه بر حضرت يوسف گذشت.
دوازدهمين اختر آسمان ولايت حضرت مهدي (عج) در دوران خلافت عباسي در نيمه ي شعبان سال 255 هجري هنگام طلوع فجر جمعه متولّد شد و جهان را با نور خود روشن نمود.

نام او محمد و كنيه اش ابوالقاسم است از آنجا كه حكومتهاي خودكامه آن زمان تولد او را بر خلاف مصالح خود تشخيص داده بودند با مراقبتهاي كامل مواظب بودند كه اين فرزند ديده به جهان نگشايد و اگر هم ديده به جهان گشود او را نابود سازند. از اين جهت او پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسن عسگري (ع) كه امامت در وجود آن حضرت مستقر شد به امر خدا غيب انتخاب كرده و جز با نايبان خاص خود با كسي تماس نمي گرفت مگر در موارد استثنايي.

آماده سازي شيعه براي غيبت و غيبت صغري
پس از شهادت امام علي بن موسي الرضا (ع) اندك اندك،‌شيعه به گونه اي پرورش مي يافت كه خود و نسل هاي بعدي را، مهياي غيبت امام معصوم نموده، و هدايت پذيري اش را از قرآن و نايبان امام، فزوني و توسعه بخشد.


غيبت حضرت مهدي (عج) نخست در زماني كوتاه صورت گرفت، كه از آن به غيبت صغري ياد مي شود. و سپس اين امر، براي زماني بلند مطرح گشت، كه آن را غيبت كبري مي نامند. هر كدام ويژگي هاي خود را دارد و از شيعيان منتظر، شكيبايي،‌بينايي و عمل به تكاليف مسلماني در زندگي فردي و نيز در حوزه ي سياست و فرهنگ و اجتماع را مي طلبد.

غيبت صغري
دوران غيبت صغري از سال وفات يازدهمين پيشواي معصوم، امام حسن عسگري (ع) (260 هجري قمري)، آغاز گشت و نزديك به هفتاد سال (329 هـ.ق) ادامه يافت.


آن گاه كه امام مهدي (عج) بر پيكر مطّهر پدر بزرگوارش نماز گزارد (هشتم ربيع الاول سال 260 هـ. ق) بي درنگ از ديده ها نهان گشت و ارتباط و ديدار شيعه، جز در هنگام ضرورت و از طريق افراد مورد اعتماد و امين – كه آنان را سفيران (نايبان) حضرت مي خواندند- امكان پذير نبود.
شيوه نايبان در زمان غيبت صغري، بدين گونه كه ايشان، پرسش ها و مسأله هايي كه شيعيان مطرح مي كردند را، خدمت امام زمان (ع) مي بردند و از آن سو علاوه بر پاسخ ها و رهنمود حضرت، توقيعات ايشان را آورده، و بر دوستداران فرو مي خواندند

. تعيين و نصب سفيران يا نايبان خاص در عصر غيبت صغري از سوي حضرت مهدي (عج) اظهار و اعلام مي گشت. هر نايب، پيش از رحلت و پايان گرفتن ايام سفارت و نيابت، در حضور شيعيان، به نحوي جانشين يا سفير و نايب بعدي حضرت را، معرفي مي نمود و از آنان مي خواست كه مسائل خود را با او در ميان گزارده و بدين گونه از هدايت امام بهره ور گردند.


به نظر مي رسد كه غيبت صغري، به منظور آماده سازي شيعه جهت دوران دشوار و دراز غيبت كبري، عنوان شده، تا آنان اندك اندك مهياي حضور در غيبت گشته و مسؤوليت هاي شيعه بودن خويش را به درستي به انجام رسانند. تأملي در رويدادهاي آن عصر و پس از آن، فلسفه و لزوم غيبت صغري را به خوبي مي نماياند.

نايبان خاص
نايبان خاص حضرت مهدي (عج) در سفارت و نيابت هفتاد ساله حضرت به اين ترتيب است:
1- عثمان بن سعيد
عثمان بن سعيد اسدي عمروي، از بزرگان شيعي و برگزيدگان اصحاب امام هادي (ع) و امام حسن عسگري (ع) بوده كه همواره مورد اعتماد و در خور ستايش خاندان پيامبر قرار گرفته است. شهرت اجتماعي ابوحمزو عثمان بن سعيد (سمّان) از اين روست كه وي به خريد و فروش روغن مي پرداخت و در نگاه همگان يك فرد بازاري تلقي مي شد،‌تا بر مقوله ي نيابت و سفارت از سوي امام عصر،‌پوشش گزارد و غير از شيعيان مورد اعتماد،‌كسي از ارتباط او با حضرت حجت،‌آگاهي نداشته باشد.

2- محمدبن عثمان:
محمد بن عثمان،‌فرزند وارسته ي نايب نخستين امام است كه به فرمان وي عهده دار نيابت گرديد و حدود چهل سال، واسطه خاص حجت خدا و شيعيان قرار گرفت. محمد بن عثمان در شمار جماعتي از برگزيدگان شيعه بود كه به خانه امام عسگري (ع) رفته و امام عصر را زيارت كردند. ابو جعفر محمد بن عثمان،‌نخست وكالت امام مهدي (عج) را داشت، پط از درگذشت پدر –سفير و نايب اول- نيابت آن حضرت را يافت، چنان كه شيخ طوسي روايت كرده،‌وي پيوسته مددكار عثمان بن سعيد بوده و با تعيين شدن از سوي امام يازدهم و پدرش، به سفارت حضرت حجت نائل گشت.

3- حسين بن روح نوبختي:
نايب و سفير سوم امام مهدي (عج) حسين بن روح نوبختي است كه در سال 305 هجري پس از درگذشت محمدبن عثمان، به نيابت خاص از سوي امام برگزيده شد.

4- علي بن محمد سمري:
آخرين نايب خاص مهدي (عج) علي بن محمد سمري نام دارد كه در سال 326 هجري به عنوان سفير حضرت منصوب گشت و سه سال در اين مقام باقي ماند.


با درگذشت وي، غيبت صغري پايان يافت و ديگر كسي به عنوان نايب و واسطه مهدي به مردم معرفي نگشت. در آخرين توضيح حضرت به علي بن محمد سمري آمده بود كه پس از خود، فردي را به نيابت برنگزيند و به همگان برساند كه غيبت كبري آغاز گشته است، و چنان كه شيخ صدوق از توضيح حضرت حجت روايت كرده، درباره ديدار و ارتباط و ادعاي آن از ناحيه فرصت طلبان، چنين فرمود:
«و كساني نزد هواداران من (شيعيان) مي آيند و مدعي رؤيت من مي شوند، ولي آگاه باش، هر كس پيش از قيام سفياني وصيحه ي آسماني ادعاي رؤيت مرا داشته باشد دروغگوي فريبكاري است.

تكليف، حضور و غيبت كبري
تكليف هايي كه متوجه مؤمنان است،‌ حاكي از عنصر ايمان و گرايش باطني آنان به خدا و آخرت مي باشد. از اين رو، هر فرد ايمان آورده –چنان كه در قرآن كريم، بارها بدان اشاره شده است- در هر زماني و مكاني،‌ناگزير از شناختن و رعايت تكليف هاي ديني خواهد بود.


ترديـدي نيـست كه عنصر زمان در چند و چون تكليف هاي ديني، نقش دارد و گاه تعهد فزون تري مي طلبد و در پهنه ي عمل طرح مي شود. زمان غيبت، به دليل فضاي ويژه اي كه دارد؛ از جمله دسترسي نداشتن به معصوم و محروم ماندن از رهبري پيامبر گونه و هدايت گري هاي انسان سازانه، و از طرفي توسعه و تكامل انديشه ها و دانش ها و طبعاً تعبيرها و قرائت هاي متفاوت و گاه متضاد از دين و مقوله هاي ديني، با ديگر زمان ها يكساني ندارد. از اين رو، افزون بر تكليف هاي مأنوس و شناخته شده، مؤمنان منتظر به سبب انتظاري كه مي پرورند و گشايش افق هاي زندگي انسان ها را مي طلبند،‌تكليف هاي ديگري نيز خواهند داشت.


تكليف هاي عبادي و اخلاقي در عصر غيبت، بيش از گذشته به صورت يك ضرورت در مي آيد مي توان گفت كه منتظران مي بايستي سيماي مؤمنان صدر اسلام را داشته باشند. چرا كه تاريخ درگذر از جاهليت به حيات طيبه است و حركتي از نوع بعثت در حال شكل گيري است و هر آن بيم مي رود كه همراهان سست عنصر،‌ايمان و انتظار شخص را بر باد دهند.


ابعاد تكليف منتظران امام عصر، گستره ي زندگي انسان را فرا مي گيرد، به گونه اي كه حضور زمان و دستاوردهاي فكري و عملي بر تكليف گرايي آنان تأثير مي گذارد و سبب مي شود تا منتظر مهدي افزون بر تلاش براي تهذيب نفس و آماده سازي روان براي دريافت و تحمل حقيقت و انتقال آن به نسل هاي بعدي، در تجهيز فكري و فرهنگي كوشيده و در حوزه ي دستاوردهاي نوين علم و زندگي،‌به نقد و نظر و انتخاب بنشيند. از اين رو، مي بايست گفت، سيماي منتظران مهدي در خور حركت و دولت آرماني و جهاني آن حضرت مي باشد. به بيان ديگر اينان شخصيت و هويتي بارز يافته اند كه به راستي سزاوار عنوان «وارث» و «امام» در بند كشيده شدگان زمين اند.

جمله احوال آن حضرت در زمان غيبت
مكان آن حضرت
محل غيبت او ابتدا سرداب مقدس است كه از آنجا غيبت فرمود، ولي چنانكه شيخ طوسي فرموده است: سرداب مقدس محل ابتداء غيبت بوده نه اينكه هم اكنون در آن سرداب به سر مي برد، كه عامه عمياء ايراد كرده اند كه چگونه مي شود با اين طول مدت در سرداب زندگي مي كند و اكل و شرب او از كجاست.


مكان آن حضرت در زمان غيبت صغري در مدينه بوده،‌ در كوه رضوي. در ابتدا خواص از دوستان از مكان او مطلع بودند، سپس احدي بر وي اطلاع نيافت.
حضرت صادق (ع) فرمود:
«قائم ما را دو غيـبت اسـت يكي كوتاه و ديگري دراز در اول خاصه ي شيعه ي او به مكان او عالمند و در دوم خاصه ي مواليان او هم نمي دانند.»
و از جاي ديگر نيز استفاده مي شود كه در اطراف مكه نيز منزل دارد. بالاخره در حوالي مكه و مدينه به سر مي برد و از مواضع ديگر نيز استفاده مي شود كه او در هر كجا هست محل او هم مانند خود او از انظار مستور است و اين هم بعدي ندارد كه در كوه هاي مكه و مدينه منزل داشته باشد، اما كسي او را و مكان او را نمي بيند. چنانكه عامه مي گويند: بهشت شداد از انظار مخفي است.

نديم و مصاحب او
ندماي او يكي خضر است. حضرت رضا (ع) فرمود:
«زود است كه خداوند مأنوس كند به او قائم ما را وحشت وي را ببرد به ايمني به او»
ديگر ملائكه و مؤمنين جن چنانكه حضرت صادق (ع) فرمود:
«و ما بثلثين مٍن وَحشته» با سي نفر وحشتي نيست.
وليكن معلوم نيست كه اين اختصاص به غيبت صغري داشته باشد يا هميشه 30 نفر با او هست.

اعمال و افعال او
حضرت صادق (ع) فرمود:
«موسم حج هر ساله حج مي كند، او مردم را مي بيند و مردم او را نمي بينند.»
و نيز فرمود:
در صاحب اين امر شباهتي است به يوسف (ع) كه او برادران را شناخت و ايشان او را ديده و نشناختند تا هنگامي كه خود را معرفي كرد، چه انكار مي كنند اين خلق ملعون كه شبيه و مانند خوكها هستند اينكه خداوند چنان كند با حجت خود كه با يوسف و برادران او كرد؟


يا چه انكار مي كنند اين امت متحير سرگردان كه خداوند حجت خود را گاهي مستور كند از ايشان چنانكه يوسف را از يعقوب مستور كرد، با اينكه مسير هيجده روز فاصله بيش نبود؟ و چه انكار مي كنند اين امت كه خداوند به حجت خود چنان كند كه با يوسف كرد؟ پس با ايشان در بازارهايشان رفت و آمد كند و در مجالسشان بر فراش ايشان پا گذارد و ايشان او را نشناسند تا هنگامي كه خداوند اذن دهد كه خود را معرفي كند، چنانكه يوسف چند روز با برادران خود چنين بود.


پس از اين حديث استفاده مي شود كه غيبت آن حضرت نه چنان غيبتي است كه به كلي از جامعه و خاصه ي از دوستان بر كنار باشد و از احوال ايشان بي اطلاع بلكه او به ايشان سركشي مي كند و با ايشان احياناً معاشرت مي كند،‌او ايشان را مي شناسد و ايشان او را نمي شناسند.

مدت غيبت و وقت ظهور او
آنچه معلوم و مسلم است آن است كه حكمت حضرت سبحان به مقتضاي امتحان از همه ي افراد انسان و مهلت دادن اهل عصيان و گوشمالي دادن اهل ايمان در اثر كوتاهي در طاعت و فرمان، اقتضاء كرده كه مدتي حجت و وليّ خود را از مردم مخفي سازد. اما تا چفدر و چه اندازه؟


نه از مقتضاي حكمت و امتحان معلوم است و نه از اخبار چيزي مفهوم است. بلكه وجدان سليم چون به طبع خفا و غيبت نظر كند مي فهمد كه مخفي شدن و غيبت نمودن نوعي از سرّ و سياست است و امور سرّي و سياسي بايد وجهش و مدتش معلوم نباشد و الا سر نخواهد بود و از سياست خارج خواهد شد.
بنابراين پس بايد از همه كس مخفي باشد، نه كسي مقدار و مدت او را بداند و نه وقت ظهور را، زيرا كه اين دو باهم متلازمند. اگر مقدار مدت معلوم باشد وقت ظهور نيز معلوم است و همچنين عكس و از اين جهت در اخبار تأكيدات بليغه شده است كه احدي وقت را نمي داند جز خدا، حتي ائمه (ع)، حتي خود امام عصر (ع) تا ساعت آخر قيام نمي داند و اخبار بسيار وارد شده كه هر كسي وقتي معلوم كرد تكذيب كنيد او را.


از امير المؤمنين (ع) سئوال كردند، از وقت خروج دجّال كه مقارن ظهور آن حضرت است، فرمود:
«وَ لله ماالمسئولُ باعلم من السّائل»
به خدا كه مسئول داناتر از سائل نيست. ولكن براي او علاماتي است.
و ايضاً حضرت رضا (ع) فرمود:
«حديث كرد مرا پدرم از پدرش از آباء‌خود از اميرالمؤمنين (ع) از پيغمبر (ص) كه شخصي به آن حضرت عرض كرد: يا رسول الله چه وقت قائم خروج خواهد كرد؟
فرمود: مثل او مثل ساعت (قيامت) است كه خدا فرمود:
«لا يجليما لوقتها الّا هو ثقلت في السمواتِ وَ الارضِ لاتأتيكم الّا بغته.»


زمين سنگين و گران است، نخواهد آمد شما را مگر ناگهان.
و خواهد آمد، كه خود آن حضرت تا ساعت آخر نمي داند تا اينكه شمشير او به نطق آيد و از غلاف بيرون آيد و بگويد: اي ولي خدا قيام كن به اذن خدا.

«ذكر خلاصه اي از حوادث و وقايعي كه در دوران غيبت رخ مي دهد»
از دين نماند مگر اسم او.
اسلام غريب شود چنانكه در اول غريب بود.


خود را به اسلام بنامند اما دورترين مردم باشند از وي.
دين به دنيا بفروشند.
دين پست شود و دنيا بلند گردد.
بدعتها ظاهر شود.
حلال را حرام و حرام را حلال شمارند.
منكرات را ظاهر سازند.
امر به معروف ترك شود.


از معروف نهي شود.
آمال دراز و عمل ها كم شود.
در اعمال خود رياكار باشند.
پيروي هواهاي خود كنند.
به هواها و ميلهاي مردم رفتار كنند.
عمل دنيا را بر عمل آخرت مقدم دارند.
مؤمن غمگين و حقير و ذليل باشد.


نماز را بميرانند.
به نماز استخفاف شود.
مسجدها مانند كنيسه و كليسا به طلا و نقره زينت شود.
مساجد مخروبه گردد. مناره ها بلند شود.
نماند از قرآن مگر رسم او.


قرآن مهجور و متروك گردد.
به قرآن استخفاف كنند.
عابدان جاهل و قاريان فاسق باشند. قاريان عامل بروند.
كودكان به امارت رسند. زنا مسلط شوند و به حكومت برسند.
تدبير امور به دست خواجگان افتد.
قضاوت بر خلاف امر خدا قضاوت كنند.
قاضيان رشوه گيرند.


شراب را حلال شمرند. قمار ظاهرشود.
زنا شايع شود. زنا را دوست دارند، زنان مدح خود را در زنا ببينند.
عتا و آوازه را دوست دارند، رقص و طرب و عتا را حلال شمرند.
كبر و تكبر در دلها به حركت آيد و نفوذ كند مانند نفوذ زهر در بدن.
حرص از اندازه به در و حسد آشكار، از خود ظاهر كنند.


مردمان پست و لئيم بسيار و مردم شريف كم شوند.
در خاتمه متوجه اين گفته ي حضرت صادق (ع) باشيد، پس از آن كه وقايع آتيه را فرمود:
چون امور را ببيني كه نمايان شده پس همواره بر حذر باش و از خداوند عزّو جل نجات كن و بدان كه مردم در سخط خدا مي گذرانند و شمول غضب خدايند ولكن ايشان را مهلت مي دهد براي اموري كه به ايشان اراده دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید