بخشی از مقاله


تنها راه رهائی از اقتصاد بیمار


بسم الله الرحمن الرحیـم

خدواند محول است ، پس اهل تحول را دوست دارد

این ضرب المثل بیانگر حقایق بسیاری است که اگر کمی در آن تفکر کنیم و آن را ملاک اصلی در برنامه هائی که در مسیر پیشرفت داریم قرار دهیم ، شاهد اثرات شگفت انگیز آن خواهیم بود.


من ایران را همانند قطاری در سراشیبی پیشرفت میبینم که هرمانعی را به راحتی پشت سر خواهد گذاشت و حتی اگر آن را از خط ریل نیز خارج کنند نخواهند توانست مانع از پیشرفت او بشوند.


پیام اکثر اصلاحات موفق و ناموفق اداری در جهان آن بوده است که تحول به ندرت از طریق شانس و یا تصادف حادث میشود بلکه نیازمند " مدیریت تحول " است .
در حال حاضر بهترین مبحث جهت بهبود شرایط اقتصادی ایران .مدیریت تغییرو تحول میباشد که میتواند در مسیر بهبود روشهای اجرائی و مدیریتی کشور با در برگیری کلیه استراتژی های فعلی ، ما را یاری نماید.


تحول از کجا باید آغاز شود؟ با یک بازنگری در کلیه روش هائی که تاکنون مورد استفاده قرار گرفته و بازدهی مناسب نداشته اند لازم است تغییراتی و آن هم نه به صورت آزمایش و خطا بلکه با کارشناسی ، مطالعه و بررسی دقیق انجام شود ، چرا که هم اکنون در تمام نقاط دنیا ، به دلیل پیشرفت تکنولوژی سرعت پیشرفت ها به گونه ای است که اگر کمی از قافله عقب بمانیم امکان رسیدن بسیار دشوارتر خواهد شد .


در صورتی که در سطح کلی مشکلات بر طرف شود ، خود بخود مشکلات جزئی نیزمرتفع خواهد، یعنی بیشترین تفکر ، تغییرات و تحول باید در زمینه اقتصاد کلان باشد و نه در اقتصاد خرد. بدین منظور باید در این مقوله به دونکته توجه اساسی نمود :


1- مشخص نمودن زمینه هائی که بیشتر در اقتصاد فعلی اثر گذار هستند
2- از کدام ابزار میتوان در جهت ایجاد تغییر و تحول در جهت پیشرفت این زمینه ها استفاده نمود
در این راه میتوان از تجربیات دیگر کشورها نیز استفاده نمود.یعنی با کمی تامل میتوان به این مسئله پی برد که کشورهائی که در زمینه صادرات و واردات موفق بوده اند ، از وضعیت اقتصادی مطلوبتری برخوردار هستند و من معتقد هستم در صورتی که این سرزمین در زمینه صادرات و واردات پیشرفت نماید اقتصاد ایران دگرگون خواهد شد.ولی نباید فراموش کرد که برای صادرات در مرحله اول قبل از هر چیز کالا و خدمات با قابلیت صادراتی مورد نیاز است و در مرحله دوم تجار و

بازرگانان آگاه به مسائل روز در مرحله سوم شناسائی بازارهای هدف که نیازمند کالاهای ایرانی باشند در مرحله چهارم اجرای سیاست هائی جهت حفظ بازار های ایجاد شده . در کلیه مراحل نیاز دخالت و نظارت دولت محسوس است . یعنی دولت باید با بکارگیری تدابیر خاص در نحوه افزایش تولیدات و افزایش کیفیت آنها وارد عمل شود.


اقتصاد ما بیمار است . بیماری که به هر گونه پزشک مراجعه نموده است غیر از پزشک متخصص آن و هر گونه داروی تجویز شده را نیز مصرف نموده پس طبیعی است که وضع این بیمار رفته به رفته به وخامت بگراید و نه به بهبودی ......
هرگونه برنامه ریزی مسلما مفید است و نتایجی هم به دنبال خواهد داشت ولی باید دقت نمود که ما در حال حاضر به برنامه های زود بازده نیازمندیم و نه برنامه های طولانی مدت .


برای پیدا کردن راه حل ما نباید به کتابها و تعاریف و فرضیه های قبلی مراجعه کنیم چرا که وضعیت فعلی ما کاملا مغایر با وضعیت های قبلی است . لذا باید با استفاده از نیروهای متخصص وکارشناسان با تجربه و بررسی و با توجه به شرایط فعلی تصمیم گیری و اجرا نمود . نباید از این شاخه به آن شاخه بپریم . باید ریشه ای عمل کنیم . اگر ریشه اصلاح شود ، اصلاح شاخ و برگ ها را نیز به دنبال خواهد داشت.


با توجه به اختلاف قیمت کالاها در داخل کشور و قیمت همان کالا جهت فروش در خارج از کشور به دلار ، منفعت و سود چندین برابر را به دنبال دارد ( مثلا سیمان هرکیسه 22500 ریال در داخل و دلار = ریال در خارج از کشور) و هر فروشنده عاقلی در صورتیکه زمینه مهیا باشد حتما سود بیشتر را انتخاب میکند مگر آنکه مشکلاتی مانع اینکار بشود.


بیشتر مشکلات موجود مشکلاتی است که خود دولت ایجاد کرده از قبیل قوانین و مقررات دست و پاگیر گمرکی _ بانکی و اداری در کلیه مراحل مربوط به صادرات ، مشکلات بیمه ای کارگران که بر کارفرمایان تحمیل میشود، مشکلات قیمت گذاری نامناسب بر کالاها و خدمات ، مشکلات حمل و نقل ، مشکلات و تعرفه های سنگین بیمه ها،...


ریشه اصلی مشکلات ما در تولید است .
قوانین دست و پا گیر ، عدم حمایت دولت ،
حال بیائید هرچه میخواهید برای صادرات جایزه های هنگفت بدهید . کالائی برای صادرات وجود ندارد غیر از کالاهائی که خودمان بیش از هر کس دیگری به آنها نیاز داریم نظیر سیمان – آجر – تیراهن – تخم مرغ


فرض کنید مسافر کشتی طوفان زده ای در حال غرق شدن باشیم و عنان کنترل آن از دست ملوان خارج شده و در آن حالت تنها سوالی که مطرح میشود ای است : آیا کسی هست که بتواند کشتی را هدایت کند؟ و در آن حالت دیگر به خصوصیات ظاهری و فردی شخص اهمیت نمیدهیم بلکه عملکرد او برایمان مهم خواهد بود وگرنه باید در انتظار مردن و غرق شدن باشیم . و اینجاست که حضرت علی میفرماید : من کار را بدست ناشی بسپارم یا بدست خائن ، برایم یکسان است ...


مشکل کنونی نبود راه حل نیست بلکه کار بدست کاردان نمیباشد. حال اگر جان و سرنوشت دیگران که به دست ما سپرده شده نیز به اندازه جان و مال خودمان برایمان اهمیت داشته باشد ، پس باید تصمیم عاقلانه را گرفته و اجرا نمائیم .

و بر کسی پوشیده نیست که امروزه کشورهائی در سطح جهانی مطرح هستند که از نظر اقتصادی حرف اول را میزنند و نه آنانکه از نظر نظامی ، سیاسی و ..... پیشرفت داشته اند.


متاسفانه هم اکنون صادرات کالا در کشور ما از قانون خاصی طبعیت نمیکند و هر کسی از هر دری که بتواند بدون داشتن آگاهی و اطلاعات و تبهر وارد این کار میشود.
هرقانونی که در جهت تقویت صادرات مصوب میشود ، بدون تفکر به عواقب ونتایج آن به مورد اجرا گذاشته میشود و دست اندرکاران نیز بدون توجه به عواقف امر ، دستورات را اجرا مینمایند و خود را موظف به تفکر و اقدام در خصوص عواقب عملی که انجام میدهند نمیدانند .


زمانی که ما عملی انجام میدهیم ، طبیعتا منتظر نتایج مثبت آن هستیم ولی زمانی نتایج منفی حاصل و زمانی هم کاملا خنثی میشود ، گوئی با لیوانی آب دریا را از نقطه ای پرکرده و در نقطه دیگر آن خالی میکنیم و پر واضح است که فقط زحمت ما بر جا خواهد ماند و با این عمل هیچ تغییری در حجم آب دریا نخواهد داشت ، آیا باز باید به عملی که انجام میدهیم مغرور شویم ؟ و این شرایطی است که هم اکنون دقیقا در پرداخت جوایز صادراتی به صادرکنندگان کشور مشاهده میشود.


البته من نمیخواهم بگویم .....زحمات بسیاری از طریق ........
برای تحلیل مسئله قدم به قدم پیش میرویم :
قدم اول : هدف از پرداخت جوایز به صادر کنندگان چیست ؟


اولین و اصلی ترین هدف از تقویت صادارت افزایش درآمد ارزی است .
آیا بودجه ای که در این راه صرف میشود دقیقا ما را به این هدف میرساند و ما را قانع میسازد ؟
بعضی وقتها ممکن است هر قدمی که در راهی برداشته میشود کاملا برخلاف جهت بوده و به جای رسیدن به هدف کاملا از مسیر دور شده تا جائی که حتی هدف اصلی نیز فراموش شود و بی هدف قدم زدن خود هدف اصلی واقع شود.


دو نکته اساسی در این زمینه کاملا مشهود است :
نکته اول - باید گفت که ایراد طرح ( پرداخت جوایز صادراتی) آن است که اولا این جوایز به کسانی داده میشود که خود قبلا در راه صادرات موفق بوده اند و احتیاجی به تشویق و تقویت مالی و کسب جوایزو از این قبیل ندارند واز آنجا که هدف اصلی آن است که بر میزان صادرات افزوده شود و مسئله اصلی هزینه ای است که در این راه سرمایه گذاری شده است .


پس بهترا ست کاری کنیم که به تعداد صادر کنندگان افزوده شود نه اینکه همان صادر کننده ها ی قبلی را مورد ارزیابی قرار دهیم ( با این عمل تاثیری در وضعیت فعلی صادرات کشور حاصل نخواهد شد چرا که عملیات بر روی همان تعداد ثابت شرکت های موجود اجرا میشود ) و هرگز با تعداد فعلی صادرکنندگان حتی اگر همه آنها مقام اول را کسب کنند نیز به جائی نخواهیم رسید و همچنان درجا خواهیم زد.


پرواضح است شرکتهای فعال صادراتی چنان سرمایه ای به هم میزنند که جایزه ای که به آنها پرداخت خواهد شد رقم قابل ملاحظه ای برای ایشان بشمار نمیاید و ثالثا هیچ شرکتی صرف رسیدن به این جایزه شروع به فعالیت نخواهد کرد . چرا که سودی که اگر بتواند با نفوذ در بازار های خارجی کسب کند و بر روی این مسئله متمرکز نماید ، هزاران بار بالاتر از این مقادیر خواهد بود و ......


برای روشن شدن مطلب مثال واضح تری بیان میکنم : عملیات صادرات را به یک اتومبیل تشبیه میکنیم
یک اتومبیل را در نظر بگیرید که دارای کلیه تجهیزات لازم ( موتور ، گیربکس، بدنه ، شمع و پلاتین و.... وآماده حرکت میباشد و کافی است که شخصی که رانندگی میداند پس از پر کردن باک بنزین پشت فرمان بنشیند و آن را هدایت کند . حال تصور کنید همین اتومبیل تحویل کسی شود که رانندگی نمیداند و از

ماشین سررشته ای ندارد و در موقع سوخت گیری به جای اینکه بنزین را داخل باک ماشین خالی کند ، آن را داخل صندوق عقب خالی نماید و فکر کند آنجا باک بنزین است آنوقت چه اتفاقی رخ میدهد خدا میداند یعنی قبل از اینکه حتی اگر بتواند اتومبیل را ناشیانه به حرکت درآورد، با اولین جرقه سرنشینان نیز از بین رفته اند .در مورد صادرات هم همینطور است ، ما برای صادرات کلیه امکانات از قبیل کالاهای باارزش صادراتی ، موقعیت جغرافیائی مناسب ، نیروی انسانی فعال ، ... و از همه مهمتر حمایتهای دولتی را داریم ولی زمانیکه عنان صادرات به دست کسی سپرده شود که از آن سررشته ای ندارد نه تنها موجب نابودی ارز

و سرمایه ملی خواهد شد بلکه فراتر از آن رفته احتمالا اقتصاد یک کشور و در نهایت سرنوشت آحاد یک ملت به سوی نابودی برود . پس با توجه به این مسائل باید بیشتر به ارزش این مهم پی برد.آیا چگونه است که ما به یک اتومبیل و پنج نفر سرنشین یک خودرو چنان اهمیت میدهیم که آنرا به دست هر شخص

ناشی نمیسپاریم ولی سپردن مسئولیتهای خطیرجامعه علی الخصوص مسئولیت های مربوط به اقتصاد یک کشور و سرنوشت میلیونها انسان و نسل های آینده آیا تا چه حد باید بی ارزش باشد که به دست هرکسی سپرده شود و هر پیشنهادی بدون تفکر به عواقب آن با صرف هزینه های گزاف به اجرا درآید ....
ما نباید فقط به فکر حال باشیم و اینگونه تصور کنیم که چون در حال حاضر نیازی نداریم پس مشکلی هم نداریم و نخواهیم داشت. با کمی تفکر به آینده ( آینده نگری) میتوان مشکلات آتی را پیش بینی نمود . و باید این نکته را نیز فراموش نکنیم که هرگز با اینگونه مشکلات نمیتوان مقطعی برخورد و آن را حل نمود .
اینجاست که بحث مدیریت تغییر مجددا مطرح میشود . تغییرات احتمالی را باید حدث زده در همین مسیر برنامه ریزی نمود.


پس بهتر است کمی اقتصادی تر فکر کنیم :


در حل مسائل مربوط به اقتصاد کلان از روشهای مربوط به اقتصاد خرد بهره میگیریم که هرگز مثمر ثمر نخواهد بود.
بنابراین ابتدا باید هدف معین شود و سپس ابزار رسیدن به این هدف بررسی و پس از آن موانع و مشکلات موجود شناسائی ودر نهایت مسیر رسیدن به هدف معلوم و انتخاب شود یعنی با انتخاب بهترین روش حرکت را در سطح کلی آغاز نمود.


مرحله اول(تعیین هدف ) : تقویت صادرات جهت افزایش درآمد ارزی و رفع نیاز های کشور در واردات اقلام مورد نیاز
مرحله دوم ( ازریابی امکانات موجود) : باید ابزار و منابعی راکه میتوان در مسیر صادرات از آنها بهره جست شناسائی و معرفی نمود .
مرحله سوم( انتخاب و تعیین مسیر) : ضمن تقویت امکانات موجود ، کمبودها و موانع و مشکلاتی که در این مسیر وجود دارد شناسائی و با توجه به موقعیت ، بهترین راه حل انتخاب شود . بودجه ای که در این راه سرمایه گذاری میشود با یک آینده نگری کامل و با هدف بکار گرفته شود.( 100% بودجه ای که هم اکنون صرف میشود و زمانیکه بسیار با ارزش تر از این هزینه است همزمان با بودجه ای که تلف میشود و قابل جبران و برگشت نیز نمیباشد .)


با کمی بررسی میتوان به منابع صادراتی موجود کشور دست یافت .که از این قبیل اند : محصولات کشاورزی ، فرش دستباف ، صنایع غذایی ،کنسانتره ، دانش فنی و مهندسی و نیروی انسانی و ......( فرض کنیم کشوری در زمینه تولید و صادرات تجهیزات کامپیوتری به مقامات والائی دست یافته ولی ما فاقد این مهارت هستیم پس دلیل نمیشود که ما هم باید همان کار را انجام دهیم تا موفق شویم . ما باید قابلیت های خودمان را کشف و در آن زمینه ها شروع به فعالیت کنیم ) مثلا اگر ما همچنان در زمینه های کشاورزی و فرش دستباف و زعفران و میوه و .... ادامه میدادیم مطمئنا امروز موفق بودیم ولی از آنجا که رویه های دیگری در پیش گرفتیم با شکست مواجه شدیم . همه ما داستان زاغ و کبک را شنیده ایم :

 

با کمی دقت میتوان به این مسئله پی برد که تقویت شرکت هایی که قبلا خود در راه صادرات به موفقیت هایی دست یافته اند تاثیر چندانی در اصل مسئله نخواهد گذاشت و ما باید با ارائه روش هایی کسانی را که در این راه ناموفق مانده اند و نیروهای فعال جدید را وارد عمل نمائیم و میدان فعالیت را گسترش دهیم .
برای مثال :
• کشاورزان ما که متاسفانه اکثرا بی سواد و یا کم سواد هستند و اطلاعاتی از تجارت و صادرات ندارند و صرفا به کاشت و داشت و برداشت محصولات خود و در نهایت به فروش راحت و سریع کالای تولید شده می اندیشند ، ولی میتوانند در این راه از طریق اطلاعرسانی و آموزش از طریق سازمانهایی همچون وزارت بازرگانی، اتاق بازرگانی ، سازمان توسعه تجارت خارجی و... همراهی شوند . این سازمانها میتوانند پل ارتباطی میان خریداران و فروشندگان خارجی وایرانی قرار گیرد .( مثال : نقطه تجاری ) و بعبارت دیگر صادرات و واردات در شرایط فعلی باید کاملا از طریق دولت هدایت شود .
• اخذ آزمون توانائی صادرات قبل از ارائه کارت بازرگانی به افراد


• ایجاد امکاناتی جهت سورتینگ کالاهای تولید شده برای تولید کنندگان
• در جهت نحوه گشایش اعتبارات و خرید و فروش از طریق گشایش اعتبار ( L/C ) که بسیار مطمئن تراز خرید و فروش های داخلی و از طریق چک و سفته و غیره است آموزش های لازم داده شود
• فرهنگسازی و اجبار در خصوص بسته بندی کالای صادراتی و نظارت کامل از طریق گمرکات کشور. ایجاد امکانات و تسهیلاتی جهت تولید بسته بندیهای مناسب صادراتی که مورد تائید سازمان بازرگانی و گمرکات کشور باشد و بسته بندیهای سنتی نیز از رده خارج شود.
لازم نیست برای افزایش صادرات ابتدا به ایجاد فرهنگ فکرکنیم ، ددر صورت مهیا شدن زمینه ، فرهنگ آن بخودی خود ایجاد میشود.
محیط فرودگاه را در نظر بگیرید ، هر کسی و از هر قشری که وارد فرودگاه میشود سعی میکند که متناسب با فرهنگ آنجا رفتار نماید واین محیط است که این تفکر را در وی ایجاد میکند و هر کس به محض خروج از آنجا به رفتار اصلی خویش باز میگردد.پس باید زمینه سازی کنیم تا فرهنگ نیز بخودیخود ایجاد شود .
آموزش بازاریابی و حفظ بازارهای ایجاد شده .( فروش کالا با بسته بندیهای مناسب ، با قیمت کمی ارزانتر جهت حفظ و نگهداری بازار و مشتری یعنی اینکه صرفا به حال و یک معامله فکر نکنند بلکه به سود بیشتر در فروش بیشتر و مستمر ) ، شاید گاها ضرر و یا سود کمتر در یک معامله سودهای بالاتری را در آینده به دنبال داشته باشد ( علوم اقتصادی و بازرگانی ).که البته اکنون شاهد بسیاری از موارد مشابه از کالاهای چینی در کشور خودمان هستیم که چگونه کالاهای چینی با قیمت کمتر و کیفیت بهتر بازار کالاهای داخلی را کساد نموده اند.
• و از همه مهمتر مسئله اطلاع رسانی میباشد . در خصوص تغییر و تحولات بوجود آمده در سیستم صادارت و واردات کشور ( موارد بسیاری که در دو سال اخیر شاهد آنها هستیم) اطلاعرسانی صحیحی بعمل نیامده است و اکثرا اظهار بی اطلاعی مینمایند. یعنی مصوباتی وجود دارد که هرگز در اختیار عموم مردم قرار نگرفته تا بتواند موثر واقع شودو فقط بعضی از کسانیکه از قبل جهت انجام امور روزمره با سازمان درارتباط هستند از اینگونه مسائل مطلع میشوند و این وضعیت اصلا به نفع ما نیست و نخواهد بود.
. کارشناسان سازمان بازرگانی میتوانند با ارائه آموزش های کاملتر آماده ارائه خدمات در این زمینه شوند .صادرات کاری است که با توجه به کم سوادی و عدم آگاهی اکثر تولید کنندگان ما هرگز به خودی خود راهی از پیش نخواهد برد چرا که اگر شخصی در جهت انجام فعالیت های صادراتی اطلاعاتی داشته باشد و بتواند در کاری که آغاز نموده موفق شود مطئنا هرگز با انگیزه دست یابی به جایزه صادراتی این کار را آغاز نخواهد نمود چرا که در صورت موفقیت حتما به چندین هزار برابر این مبالغ دست خواهد یافت و اگر نتواند کاری از پیش ببرد باز این جایزه صادارتی نخواهد توانست در انگیزه وی برای دستیابی به موفقیت در امر صادرات موثر واقع شود و میتوان این بودجه را در جاههائی که هزاران بار موثر تر خواهد بود هزینه کرد.
بازار روسیه و افغانستان به دلیل عدم نظارت دولت در کیفیت کالاهای صادراتی از دست رفت .
شکست مقدمه پیروزی است . اگر به دلایل شکست های قبلی دقت نظرداشته باشیم براحتی میتوانیم در موارد بعدی موفق باشیم


و مهم تر از ارزش مادی این جوایز ، مسئله زمان است که در بحث مدیریت زمان ، قابلیت جایگزینی و برگشت ندارد و ما با این روش به امید دستیابی به اهدافی که در پیش داریم متضرر گشته و رفته رفته از اهداف اصلی دورشده و با مشکلات بیشتری روبرو خواهیم شد
نکته دوم - مسئله مهم تر آن است که این جوائز شامل کلیه کالاهاگی صادر شده میشود و این عین غلط است . چرا که مثلا زعفران ، صنایع غذائی ، محصولات پتروشیمی و نفتی ، سیمان ، آهن آلات و ... به خودی خود مشتری فراوان داشته و صادر میشوند ( آیا ما احتیاجی به تشویق و ترغیب شرکت فولاد مبارکه ، شرکت نفت و زمزم و مشابه ینها داریم که با بیشترین میزان صادارت و کسب درآمدهای هنگفت ارزی به درآمدهای گزاف دست میابند داریم ؟


آیا بهتر نیست اقلام کالاهای مشمول جوائز صادراتی را محدود نموده تا گرایش صادر کنندگان را به بازاریابی و صادرات در زمینه کالاهایی نمائیم که کمتر مورد توجه قرار گرفته و میتوانند در جهت صادرات فعال شوند و مشکلی نیز در پی نداشته باشند ؟
اسامی شرکت های برنده جوایز صادراتی استان تهران در سال 1385 :
1- فولاد مبارکه اصفهان


2- شرکت نفت - ایرانول
3- شرکت زمزم ایران
اسامی شرکت های برنده جوایز صادراتی استان آذربایجان غربی در سال 1385 :
1- شرکت سارونه
2- شرکت آذرشهد
3- شرکت بازرگانی مهدوی
حال خودتان قضاوت کنید ...


آیا پرداخت جوایز صادراتی کوچکترین تاثیری در بهبود وضعیت عملکرد و پیشرفت این شرکت ها خواهد داشت؟ مسلماً نه
سرزمین ایران دارای قابلیت های بسیاری است ( علی الخصوص استان آذربایجان غربی به دلیل قابلیت های ذاتی استان درتولیدات کشاورزی و صنعتی ، و همجواری این استان با سه کشور همجوار به دلیل سهولت ارتباط ، بازار یابی و حمل و نقل (که مختصرا در انتهای مقاله به آنها اشاره شده است ) که راکد مانده است و این مایه بسی تاسف و ناراحتی است. فرض کنید خانواده ای پول کافی برای خرید بهترین خانه را دارد ولی همچنان در حالت مستاجری از این

خانه به آن خانه نقل مکان میکند و ضمن مستهلک ساختن اسباب و اثاثیه منزل غم و اندوه اعضاء خانه را نیز موجب میشود و یا امکان خرید ماشین آخرین مدل را داشته باشد ولی هیچگونه اقدامی برای یادگیری رانندگی و یا خرید ماشین ننموده و برای همیشه از نعمت استفاده از چنین وسیله ای که اکنون جزئی از واجبات زندگی است محروم باشد و همیشه منتظر استفاده از امکانات دیگران ( تاکسی و اتوبوس) باشد . چرا ما نباید بتوانیم از امکانات موجود به صورت بهینه استفاده کنیم ؟


معمولا هر وسیله یا روشی اختراع و ابداع آن مشکل میباشد . انسان در زمینه ای احساس نیاز میکند ، در را رسیدن به آن سرمایه گذاری نموده و بعضا به آن دست یافته و یا موفق به دستیابی نشده و مشکل بر جای خود باقی میماند ، ولی اکنون ما در زمینه مسائلی دارای مشکل هستیم که هم وسایل آن اختراع شده و هم راههای مقابله با آنها کشف و هم مورد استفاده قرار میگیرد و دیگر احتیاجی به راهیابی و تفکر در خصوص ابداع و اختراع آن نیست . مثل آن است

که با گذشت دهها سال از اختراع اتومبیل و هواپیما ، ما هنوز راههای طولانی را پباده طی نمائیم ، تصور کنید که با وجود کشتی های پر قدرت و پرسرعت ما مجبور باشیم طول دریا را با شنا طی نمائیم که البته هرگز قادر به انجام این عمل نیز نخواهیم بود و جالب تر این است که در چنین شرایطی حتی به فکر استفاده از قایق نیز نباشیم و آیا اینجا کوتاه فکری انسان مشخص نمیشود ؟ آیا انسان تا چه حد باید کوتاه فکر باشد زمانیکه کلیه امکانات راحتی برای رسیدن و نیل به اهداف و مقاصد وی موجود باشد و همیشه در فشار و سختی به سر برد در حالیکه کافی است اراده نماید و ....

 

یک کارشناس سازمان بازرگانی با توجه به دسترسی وی به منابع اطلاعاتی موجود در سایر سازمانها و ارگانها راحت ترو بهتر میتواند با تحقیق و بررسی در خصوص نوع کالاهایی که میتواند در صادارت و واردات موفق باشد ، با کدام کشورها میتوان با توجه به موقعیت های سیاسی و اجتماعی ارتباط تجاری مستمر برقرار نمود ( چرا که صرفا فروش کالا و آن هم فقط یک بار از نظر تحاری فاقد ارزش میباشد ) ، به نتیجه قطعی دست یابد و سپس این اطلاعات را به تولید کنندگان و صادرکنندگان کالا منتقل نماید و یا حتی کالاهای صادارتی بل از مرحله خروج از کشور از نظر نوع مرغوبیت کالا و نحوه بسته بندی مورد تائید کارشناس مربوطه قرار گیرد تا موجب بدنامی کالاهای ایرانی نگردد که این خود مهمترین اصل در این مسئله میتواند باشد .


بدین منظور میتوان اتحادیه ای جهت نظارت و هماهنگی در این امر تشکیل داد و قوانینی وضع نمود و با اطلاعرسانی کاملاز طریق صدا و سیما ترتیبی اتخاذ نمود تا صادرکنندگان قبل از مرحله نهائی مطلع شده و برنامه ریزی نمایند نه اینکه زحمات آنان را در مرحله نهائی به هدر داده باشیم .


مثال واضحی در این زمینه وجود دارد که بیان آن خالی از لطف نخواهد بود . اکنون همه میدانند کشورهائی از قبیل اسپانیا ، استالیا ، ترکیه و .... هر ساله از طریق توریست هائی که به این کشورها مسافرت مینمایند چندین برابر درآمد نفتی ایران کسب درآمد میکنند و این در حالی است که جاذبه های گردشگری ایران با توجه به قدمت چندین هزار ساله اش بسیار بیشتر از این کشورهاست ولی در جذب توریست غیر فعال هست .


نهایتا مسئله آن است که اگر کمی تفکر شود راههای توسعه صادرات بر ما همواراست اگر خودمان و با دست خودمان آن را سخت نکنیم و اگر دست اندکاران دراین زمینه دلسوز باشند و اقدام نمایندو من شخصا مطمئن هستم در صورت اجرای این روشها با نصف هزینه ای که برای جوایز صادراتی هزینه شده است ، بهره وری صدها برابر افزایش خواهد یافت و تاثیرات شگرف آن در شکوفائی اقتصاد ایران نمایان خواهد شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید