بخشی از مقاله


مقـــدمه


فناوري‌هاي جديد، دنياي كسب و كار را از اساس دگرگون كرده‌اند. اين فناوري‌ها با ايجاد رشد شتابان در توانمندترين نيروهاي اقتصاد جهان؛ يعني فضاي مجازي و قدرت محاسبه، به جزء لاينفك سازمان‌ها در تمام دنيا تبديل شده‌اند. از سوي ديگر، همين فناوري‌ها، چالش‌هاي شديد ديگري پيش روي تمامي سازمانها قرار داده‌اند.


ما در اوايل قرن بيست و يكم و ورود به دوران نوآوري‌هاي موج سوم، با شرايطي روبه‌رو خواهيم شد كه تمامي ابعاد وجود انسان را عميقا تحت تاثير قرار مي‌دهد. صاحب‌نظران بر اين عقيده‌اند كه اين دوره‌ي گذار فناوري به طور بالقوه اساسي‌ترين دوره‌ي گذار در تاريخ بشر است، كه جانشين دوره‌هاي كشاورزي و صنعتي مي‌شود. به عبارت ديگر، بشر در اين گذار با تغييرات بنيادي‌تري مواجه خواهد شد. محيط كار و زندگي خانوادگي ما در سال‌هاي اخير به‌طور مستقيم دستخوش تغييرات اساسي شده است. همان‌گونه كه ماهيت تيلوري سازمان‌ها و حتي مفهوم «كار» به طور غيرقابل بازگشتي تغيير كرده است، اين تغييرات نيز پيش‌درآمد تغييرات بنيادي‌تري در آينده خواهند بود.[1]


تقريبا تمامي سازمان‌هايي كه ما اكنون مي‌شناسيم در بيست سال آينده وجود نخواهند داشت و يا از اساس دگرگون خواهند شد. تجزيه‌ي سازمان‌ها و از بين‌رفتن آنها به دفعات زياد و به‌طور غير قابل پيشگويي ادامه خواهد يافت. جنون ادغام در ميان سازمان‌هاي بزرگ ديوان‌سالار موج دوم كه نتوانند با اقتصاد موج سوم سازگاري پيدا كنند، به‌صورتي بي‌امان ادامه مي‌يابد. آهنگ تغيير، شتابان خواهد شد و به آشوب خواهد انجاميد.[1]


به‌اين ترتيب ملاحظه مي‌شود كه سازمان‌ها براي بقاي خود چاره‌ي ديگري ندارند جز اين‌كه درباره‌ي اثر بالقوه‌ي تحولات سريع جهاني بر دنياي كسب‌وكار در آينده، چاره‌انديشي كنند. براي تغيير سازمان‌ها بايد ابتدا تحولات جهان را شناخت و سپس دغدغه تغيير را در سطوح مختلف سازمان بوجود آورد. شناخت تحولات جهاني و چاره‌انديشي درمورد آنها در باورهاي مذهبي ما مسلمانان نيز ريشه دارد؛ به‌گونه‌اي كه در گفتار و سيره‌ي معصومين تاكيدات زيادي بر اين مساله شده است. در اينجا به گفتاري از پيامبر گرامي اسلام بسنده مي‌كنيم كه مي‌فرمايند:


«غافل‌ترين مردم كسي است كه از تحولات و دگرگوني دنيا پند نگيرد.»

شناخت تحولات جهاني

1-1- مقدمه
جاي هيچ ترديدي وجود ندارد كه سازما‌ها براي بقا در آينده، مي‌باسيت همگام با تحولات دنيا تغيير كنند. اولين گام براي اين مهم، شناخت تحولات دنياست. در اين بخش تلاش مي‌شود ضمن مروري كلي بر روند تغييرات مولفه‌هاي جهاني در طول تاريخ، روند اين تغييرات در عصر حاضر بررسي شود تا بتوان درنهايت تصويري از تغييرات آينده ارايه نمود.

1-2- تغييرات اساسي در طول تاريخ بشر
تغييرات اساسي در طول تاريخ بشر كه تحت عنوان “موج ” از آنها ياد مي‌شود را مي‌توان به سه دوره يا موج تقسيم بندي نمود.[2]
1-2-1- موج اول: عصر كشاورزي


اولين اختراع بشر آتش بوده است كه تقريباً چهار ميليون سال قبل از ميلاد حضرت مسيح شناخته شد. 2500 سال بعد، بشر موفق شد كه "ابزار" را اختراع كند. فاصله‌ي بين دو اختراع نشان از بدوي بودن بشر اوليه دارد. بعدها اختراعات جديدتري به تناوب رشد و تمدن بشر به‌وجود آمد تا اين‌كه زمينه‌ي تغيير اساسي يعني موج اول فراهم شد و جامعه‌ي كشاورزي شكل گرفت. جمعيت جهان در سالهاي قبل از ميلاد حضرت مسيح بسيار كم بود و حتي هزار سال بعد از ميلاد، به 300 ميليون نفر رسيد. اولين تغيير در جامعه‌ي انساني، كه به موج اول يا عصر كشاورزي لقب يافته است، قبل از ميلاد حضرت مسيح شروع شده و عمري 29500 ساله داشته است. هدف از ايجاد اين موج حل مشكلات معيشتي و غذايي بشر آن زمان بوده است.

 

1-2-2- موج دوم: عصر صنعت
اما بعد از ايجاد موج اول و گذشت تقريباً سه هزاره از آن، موج بعدي -كه انقلاب صنعتي بود- آغاز شد. هدف از موج دوم؛ يعني عصر صنعت يا انقلاب صنعتي، توليد مواد و ابزار كار بوده است. در موج اول كه نيروي كار متكي بر بازوان افراد بود، بشر از پس مشكلات بزرگ برنمي‌آمد و نياز جديدي در جامعه به‌وجود آمد كه تغييرات اساسي را مي‌طلبيد عمر موج دوم هم كه دوران موفقي را سپري كرده است به 500 سال مي‌رسد و دوران آن از نظر تئوري سپري شده است. با اين

وجود متاسفانه بسياري از كشورهاي جهان كه نتوانسته‌اند توسعه موفقي را در طول انقلاب صنعتي بگذرانند هنوز در اين عصر صنعتي بسر مي‌برند و درگير رفع مشكلات خود از طريق توسعه و به‌كارگيري صنعت هستند. در موج دوم، بشر موفقيتهاي شگرفي بدست آورد و اختراعات مهمي در اين عصر در خدمت بشر قرار گرفت و باعث شد تا وضعيت آموزش‌، بهداشت، اقتصاد و فرهنگ جوامع نسبت به جامعه كشاورزي شكل بهتري بگيرد و توسعه كمي و كيفي خوبي داشته باشد. يكي از تاثيرات مهم اين موج افزايش جمعيت جهان همراه با رفاه بيشتر و جلوگيري از مرگ و مير زياد مردم بوده است كه سابقاً در اثر وبا، بيماريهاي

فراگير، بلاهاي آسماني و امثال آن جان خود را از دست مي‌دادند. اختراعات درصدسال پاياني موج دوم و بخصوص از سال 1900 ميلادي به بعد باعث تغييرات وسيعي در مشاغل كشاورزي -كه تا آن زمان تقريباً 90% كل مشاغل را شامل مي‌شد- را چنان تغيير داد كه در بعضي از كشورها مانند ايران، اين تعداد مشاغل كشاورزي به 17% و در كشورهاي توسعه يافته به 4 تا 7% رسيده است.


در هر صورت اختراعات مهمي مانند ماشين بخار،‌راه آهن، هواپيما، تلفن، برق، راديو، تلويزيون، پلاستيك، ترانزيستور و دهها اختراع ديگر به همراه ايجاد سازمانها و تشكيلات مدني و موسسات آموزشي بستري فراهم نمود تا انسان بتواند به اهداف موج دوم كه تهيه ابزار كارر بود دست پيدا كند و مشكلات موج اول را برطرف نمايد. در موج دوم نيازهاي جديدي ديده شد كه ديگر امكان حل آن با ديدگاه قبلي امكان‌پذير نبود.

1-2-3- موج سوم: عصر اطلاعات
بعد از اختراع رايانه و توسعه مخابرات و ارتباطات، بشر نياز به تغيير جديدي را درك نمود و آن چيزي جز دسترسي به اطلاعات و دانش نبود. هدف از موج سوم، دسترسي به اطلاعات و دانش با استفاده از ابزار فناوري اطلاعات مانند رايانه، شبكه‌هاي متنوع محلي و جهاني و اينترنت به همراه توسعه نرم‌افزارها و سخت‌افزارهاي مورد نياز عصر اطلاعات بوده است. عمر موج سوم كه آنرا عصر دانش و بعضاً جامعه اطلاعاتي نيز مي‌گويند، نزديك به 50 سال است.


همان‌طور كه ملاحظه مي‌شود، نياز به تغييرات از مقطعي به مقطع بعدي و از موجي به موج بعدي با هدف بوده است و طول عمر ماندگاري آن بستگي به سرعت رسيدن به اهداف آن موج داشته است. به عنوان مثال، موج سوم براي آن به‌وجود آمد كه با توسعه صنعت در موج دوم، نياز بود اطلاعات بيشتري از نقطه‌اي به نقطه‌ ديگر منتقل شود و بشر نياز بيشتري به دانش داشت و لذا توليد، توزيع و استفاده از اطلاعات محور اين تغيير قرار گرفت و اينترنت و رايانه براي اين خدمت بكار گرفته شد كه توسعه آنها همچنان به جلو مي‌رود.


موج سوم با آمدن رايانه مطرح شد وبه‌خصوص، وقتي رايانه‌هاي شخصي توانستند درخدمت مردم قرار گيرند، فضاي توليد و انتشار اطلاعات وتوليد دانش توسعه يافت و شكل جديدي به خود گرفت. به‌كارگيري رايانه و همراهي آن با اينترنت ، تغييرات مهمي درجهان به‌وجودآورد.


كامپيوتردرسال 1948 ميلادي‌ اختراع و اينترنت در سال 1968 مطرح شد. در سال 1974 پروتكل (TCP) معرفي شد و در سال 1984 هزار پايگاه در روي آن ايجاد گرديد. در سال 1989 نر‌م‌افزار وب به‌وجود آمد و چهار سال بعد، نرم‌افزار (Mosaic) پا به عرصه‌ي تحولات نوين گذاشت. در سال 1995، بحث تجارت الكترونيكي مطرح شد و بعد از آن شاهد سرعت رشد فوق‌العاده اين صنعت هستيم. رشد اينترنت بيشتر از تخيل بشر بوده است. زيرا به عنوان مثال در حالي كه در سال 1977 فقط 111 پايگاه در اينترنت وجود داشت در سال 1987 اين تعداد به 10 هزار پايگاه رسيد. اين افزايش بصورت نمايي ادامه پيدا كرد به‌طوريكه در سپتامبر سال 2002 ميلادي اين تعداد به بيش از 200 ميليون پايگاه رسيده است.

 

1-3- تحولات عصر حاضر
پس از بررسي اجمالي امواج سه‌گانه‌اي كه زندگي بشر را تحت تاثير قرار داده‌اند، مي‌توان تغييرات مهم عصر حاضر را مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار داد. اين تغييرات در شكل 1-1 به‌صورت فشرده مشخص شده‌اند. همان‌طور كه ملاحظه مي‌شود، پيشرفت علم و تكنولوژي، كماكان به عنوان تحولي مهم و تاثير گذار در عصر ما مطرح بوده است. فناوري اطلاعات، نوع خاصي از تكنولوژي است كه به‌تنهايي منجر به ايجاد موج سوم و تغييرات بسيار گسترده در زندگي بشر شده است. تغييراتي كه منجر به افزايش سرعت گردش اطلاعات و نيز افزايش رقابت در بين بنگاه‌هاي اقتصادي شده است. محصول اين تغييرات، پديده‌ي جهاني‌شدن است كه در شكل ملاحظه مي‌شود.

 

1-3-1- پيشرفت علم و تكنولوژي
پيتر دراكر مي‌گويد: «دانش پيشرفته‌ي امروز، بي‌دانشي فرداست.» در حال حاضر اطلاعات موجود در دنيا هر هشت يا نُه ماه يك‌بار دو برابر مي‌شود و پيش‌بيني مي‌شود اين زمان در آينده‌اي نزديك تا پانزده دقيقه كاهش پيدا كند. چنين سرعتي در افزايش حجم اطلاعات، ضرورت توجه ويژه بر آموزش و توليد علم را يادآوري مي‌كند. درحال حاضر، هرروزه علوم جديدي درحال متولدشدن و رشدكردن هستند. علوم جديد خيلي به‌سرعت جايگاه خود را در ميان اعضاي جامعه‌ي بشري باز مي‌كنند و زندگي روزمره‌ي انسان‌ها را تحت تاثير قرار

 


مي‌دهند. علم، امروزه در مرزهاي مراكز دانشگاهي و پژوهشي باقي‌نمي‌ماند.

1-3-2- به‌كارگيري وسيع فناوري اطلاعات
رشد نمايي محاسبات طي سالهاي 1900-1998، مخصوصا رشد شتابان در دو دهه آخر قرن بيستم نشان مي‌دهد كه چگونه قدرت پردازش كامپيوتر رشد كرده است. مهمتر اين‌كه اين رشد تا سال 2020 -كه تا آن زمان "قانون مور"در مورد رشد مدار مجتمع اعتبار دارد- ادامه خواهد داشت در اين زمان فناوري تراشه مبتني برسيليكون به محدوديتهاي عملياتي خود خواهدرسيد. اين بدان دليل است كه ما در آستانه ابداع فناوري‌هاي قدرتمندي هستيم كه به اين فرآيند شتا

ب بيشتري خواهد بخشيد. اينترنت مثال بازري از تاثير اين فناوري‌هاست. اينترنت تارعنكبوتي از ميليون‌ها كامپيوتر است كه توسط ماهواره‌هاي مخابراتي، شبكه هاي زميني تار نوري و وسايل بي‌سيم به هم متصل شده‌اند. در اوايل دهه‌ي 1990، تعداد كاربران شبكه در ايالات متحده، ژاپن، استراليا، نيوزلند و برخي كشورهاي اروپايي، هر سال بيش از هزار درصد رشد داشته است.[1] درحال حاضر تعداد كاربران اينترنت به حدود دوميليارد نفر رسيده است و تا سال 2020 بيش از 80% افراد روي كره زمين، به اينترنت دسترسي خواهند داشت.[2]


ضريب نفوذ اينترنت در كره جنوبي كه نزديك به 42 درصد (27ميليون نفر) و در كشور ما 5/2 درصد (7/1 ميليون نفر) است. ملاحظه مي‌شود كه حداقل فاصله‌ي ديجيتالي ما با آنها حدود 30برابر است. در چنين شرايطي، قطعاً مشخص مي‌شود كه براي رسيدن به جامعه‌ي مجازي ايده‌ال هنوز راه طولاني در پيش داريم. تغييرات اساسي، بدون توجه به تاخير بخشي از جهان به‌وجود خواهد آمد. مشكلاتِ رسيدن به تغييرات اساسي عموماً انساني هستند و اگر بدون توجه به

ظرفيت تغيير در انسان اين فناوريها به جلو برود، ممكن است خسارات ناشناخته‌اي داشته باشد و بشريت را تهديد كند. لذا بايد با دقت و با آگاهي از فضاي موجود گام به جلو گذاشت.


پيش‌بيني مي‌شود كه تا 20 سال آينده بشر در “عصر مجازي” يا در چهارمين مقطع اساسي تحول تاريخ خود -كه موج چهارم نيز ناميده مي‌شود- قرار بگيرد.

1-3-3- رقابت فزاينده در بازار كسب‌وكار
رقابت در اقتصاد امروز موجب كاهش سود بنگاه‌هاي توليدي شده و اين موسسات را براي برگشت سرمايه‌ي اوليه‌شان دچار مشكل كرده است. نجات سرمايه‌ي اين بنگاه‌ها از خطر نابودي، مستلـزم اين است كه بـــــازار فروش فرآورده‌هاي‌شان از رشد كافي برخوردار باشد تا از طريق بهره‌گيري از حداكثر ظرفيت توليد، فرآورده‌هاي بيشتري روانه‌ي بازار نمايند و آن را به پول تبديل كنند. در چنين بازاري اگرچه سود حاصل از قيمت فروش هر واحد توليد نسبتاً ناچيز است اما با فروش بيشتر، سود حاصل مي تواند قابل توجه باشد. در اين بازارها نه فقط رقابت بر سر قيمت اهميت بيشتـري پيدا كرده بلكـه گونه‌هاي تـازه‌تري از رقابت پديد آمده است.

1-3-4- جهاني‌شدن
جهاني شدن، صرف نظر از خوبي و بدي آن در دهه 1990 به يك واژه اقتصادي رايج تبديل شد. البته فرآيند جهاني‌شدن، مخالفان زيادي هم دارد كه اغلب معتقدند تداوم اين روند مي‌تواند موجب تشديد شكاف طبقاتي در ميان مردم كشورها شود. به‌هرصورت پديده‌اي به‌نام جهاني‌شدن، امروزه در سطح وسيعي در دنيا –و نيز در كشور خودمان- مطرح است كه توسعه‌ي تجارت آزاد در عرصه‌ي بين‌المللي را هدف گرفته است.

سازمان‌هاي امروز و تحولات جهاني


2-1- مقدمه
براي درك تاثير تحولات جهاني بر آينده سازمان‌ها بايد ديد كه اين تحولات تا به امروز چه تاثيري بر سازمان‌ها داشته است. در اين بخش تلاش شده است تا با پاسخ به اين سوال، زمينه‌اي را فراهم آورد تا بتوان تاثيرات مختلفي را كه تحولات سريع جهاني برروي سازوكار سازمان‌ها داشته است، بررسي و تجزيه و تحليل نمود.

2-2- پيشرفت تكنولوژي و رضايت شغلي
همان‌طور كه پيشتر عنوان شد، با اختراع ماشين، موج دوم يا صنعتي‌شدن آغاز گرديد. با فراگيرتر شدن اين موج، ماشين‌ها مدام پيچيده‌تر و موثرتر مي‌شدند؛ ماشين‌ها فعاليت‌هاي مشكلي را انجام مي‌دادند كه تا پيش از آن مي‌بايست به‌صورت دستي انجام مي‌شد. به‌اين ترتيب فعاليت نيروي انساني واحدهاي توليدي ساده و تكراري گرديد. مجموعه‌ي اين تغييرات به‌مرور موجبات كاهش رضايت شغلي كاركنان را فراهم آورد. كاهش بهره‌وري نيروي انساني محصول اين تحول بود.


رويكرد ديگر، غني شدن شغل است. در اين رويكرد، همزمان با كاهش فعاليت‌هاي دشوار فيزيكي افراد، تلاش مي‌شود تا مسووليت‌هاي آنها افزايش يابد و فعاليت‌هاي ذهني آنها بيشتر شود و درنتيجه ميزان رضايت شغلي افزايش مي‌يابد.
2-3- فناوري اطلاعات و فرآيند تصميم‌گيري


سهولت در گردش و تبادل اطلاعات از مهمترين مزاياي استفاده از فناوري اطلاعات است. اين مزيت سبب مي‌شود درصورتي‌كه مساله يا مشكلي در سطحي از سازمان پديدار شود، بتوان آن را به‌سرعت در معرض بحث و بررسي قرار داد. علاوه بر اين، امكان مشاركت بيشتري را در تصميم‌گيري فراهم مي‌كند. به‌اين‌ترتيب، استفاده از فناوري ارتباطات باعث بهبود فرآيند تصميم‌‌گيري مي‌شود.[3] از سوي ديگر استفاده از فناوري ارتباطات از طريق تسهيل دسترسي به اطلاعات و نيز از طريق كاهش هزينه‌هاي آموزش، فرآيند آموزش را در سازما‌ن‌ها بهبود مي‌بخشد. بديهي است كه بهبود فرآيند آموزش در سازمان‌ها نيز به نوبه‌ي خود، فرآيند تصميم‌گيري را تحت تاثير مثبت قرار مي‌دهد. شكل 2-1 اين چرخه را نشان مي‌دهد.

 


2-4- رقابت
يكي از تحولات گسترده‌ي جهاني كه در اثر استفاده از فناوري اطلاعات درحال رخ‌دادن است، رقابت گسترده و روزافزون بنگاه‌هاي اقتصادي است. بنگاه‌ها امروزه تلاش زيادي براي جمع‌آوري اخبار و اطلاعات از محيط مي‌نمايند. اين اطلاعات ممكن است از مشتريان، كارشناسان، سازمان‌هاي رقيب و ... گردآوري شود و

سازمان‌ها را در اتخاذ تصميمات صحيح و برنامه‌ريزي مناسب ياري دهد. درمقابل، سازمان‌ها مي‌كوشند كه اطلاعاتي را كه با صرف هزينه و زمان گردآوري كرده‌اند و براي آنها نوعي مزيت محسوب مي‌شود، از معرض ديد سازمان‌هاي رقيب خود مخفي نمايند و به‌صورت اسرار سازمان خود از آنها مراقبت نمايند. البته درنهايت اكتفا به همين دو تاكتيك، سازمان‌ها را براي رقابت با ديگران اقناع ننمود. به‌اين ترتيب، سازمان‌ها براي بدست‌آوردن مزيت تلاش نمودند تا به خلاقيت و نوآوري در

سازمان بيشتر بها دهند و به استراتژي‌هاي جديد روي بياورند. اين رويكرد جديد از آنجا كه نياز به همراهي نيروهاي انساني كارآمد دارد، سازمان‌ها را واداشت تا به همراهي نيروي انساني كارآمد اهميت بيشتري بدهند و توجه لازم را به ايجاد رضايت شغلي كاركنان خود بكنند. در شكل 2-2 رويكردهاي سازمان‌ها با توجه به تشديد فضاي رقابتي مشخص شده است.

 

2-5- جهاني‌شدن
روزگاري تصور مي‌شد مي‌توان با اتكا به منابع و بازارهاي موجود در مرزهاي جغرافيايي يك كشور، راه موفقيت را پيمود و به‌همين علت تعدادي از كشورهاي بلوك شرق نيز با بستن مرزهاي جغرافيايي، ارتباط خود را با ساير نقاط جهان متوقف كرده بودند. خيلي طول نكشيد كه نادرست بودن اين تصور مشخص شود؛ امروزه حتي چين و روسيه راه درازي را براي پيوستن به سازمان جهاني تجارت –كه نماد بارز جهاني‌شدن است- پيموده‌اند. امروزه اطلاعات، تكنولوژي، زنجيره‌ي تامين، نيروي انساني، موقعيت جغرافيايي، بازار مصرف و بسياري از فاكتورهاي ديگر جهاني شده‌اند.

 

تحول سازمان‌ها در اثر تحول دنيا


3-1- مقدمه
مديران فردا بايد سازمان‌هايي را طراحي كنند كه بتوانند در برابر تغييرات سريع جهاني واكنش مناسب از خود نشان دهند. در اين بخش تلاش شده است مختصات سازمان‌هايي كه بتوانند با تحولات دنيا هماهنگي داشته باشند، عنوان شود. اين‌كه سازمان‌هاي فردا گرايش دارند چه صورتي به خود بگيرند و اگر سازماني بخواهد نامش در زمره‌ي سازمان‌هاي فردا درج شود بايد چه سمت و سويي به ريخت سازماني خود بدهد، سوالاتي است كه اين بخش در پي پاسخگويي به آنهاست.

 

3-2- سازمان‌هاي انعطاف‌پذير
همان‌طور كه تا به اينجا معلوم شده است، مهمترين ويژگي سازمان‌هايي كه در آينده دوام خواهند داشت، انعطاف‌پذيري است. انعطاف‌پذيري اين قابليت را در سازمان‌ها ايجاد مي‌كند كه بتوانند همگام با تحولات جهاني تغيير كنند و واكنش مناسب را از خود نشان بدهند. در اين‌ وضعيت، سازمان‌ها‌ به‌ مديراني‌ نياز دارند‌ كه‌ قدرت‌ سازگاري‌ و انطباق‌ بالايي‌ با محيط داشته‌ و از خلاقيت‌، نبوغ‌ و استعداد كارآفريني‌ بالايي‌ برخوردار باشند. اين‌ مديران‌ كه‌ مي‌توان‌ آنها را «مديران‌ تحول‌گرا» يا «مديران‌ فعال‌» ناميد، مديراني‌ هستند كه‌ به‌‌دنبال‌ كشف‌ زيربنا، بستر مشترك‌ مجموعه‌مشكلات‌، ارايه‌ يك‌ الگوي‌ چندجانبه‌ و فراگير و درپي‌ تغيير ‌هستند.[4]
نمي‌توان ساختار خاصي را براي يك سازمان انعطاف‌پذير ارايه كرد؛ اما كوچك شدن اندازه‌ي سازمان‌ها مي‌تواند انعطاف‌پذيري آنها را افزايش دهد. به‌اين ترتيب يك راه براي جستجوي سازمان‌هاي انعطاف‌پذير، جستجوي سازمان‌هاي كوچك است.

 

3-3- سازمان‌هاي كوچك
سازمان‌ها درصدد ريشه دوانيدن در بازارهاي خاص برآمده‌اند و مانند گذشته در پي سرمايه‌گذاري‌هاي سنگين نيستند. با به‌كارگيري اين ترفند، سازمان‌ها تلاش مي‌كنند پيچيدگي‌هاي خود را كاهش دهند و سرعت تغيير را در سطوح مختلف خود بالا ببرند. سازمان‌ها به اين‌ترتيب مي‌توانند انعطاف‌پذيري بيشتري از خود نشان بدهند. شكل 3-1 ويژگي‌هاي سازمان‌هاي كوچك و بزرگ را نشان مي‌دهد.


ملاحظه مي‌شود كه سازمان‌هاي بزرگ، ضمن پوشش قسمت بيشتري از بازار، از نظر اقتصادي نيز صرفه‌جويي بيشتري انجام مي‌دهند، چراكه از توليد انبوه مي‌كنند و فرآيندهاي تكراري دارند. اما در عوض، سازمان‌هاي كوچك با بهره‌مندي از ساختار افقي يا تخت، تاكيد


بيشتري برروي خلاقيت و نوآوري دارند و اگرچه قسمت كمتري را از بازار در اختيار دارند، اما از شركت‌هاي بزرگ‌تر، انعطاف‌پذيرترند.
نموداري كه در شكل 3-2 نمايش داده شده است، ميانگين بزرگي سازمان‌هاي صنعتي را در دو كشور ايالات متحده و انگلستان در سال‌هاي 1990-1930 نشان مي‌دهد. در اين نمودار از ميانگين تعداد كاركنان سازمان‌ها به‌عنوان معياري براي نشان‌دادن ميزان بزرگي آنها استفاده شده است. همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود، اگرچه تا اوايل دهه‌ي هفتاد، گرايش سازمان‌ها به اندازه‌هاي بزرگتر و پيچيدگي بيشتر بود، اما ميانگين اندازه‌ي سازمان‌ها در اين دهه در هردو كشور آمريكا و انگليس رو به كاهش گذاشت. اين نمودار رويكرد و تمايل سازمان‌هاي كشورهاي پيشرفته براي كوچك‌شدن را نشان مي‌دهد.


البته بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه مزيت‌هاي يك سازمان كوچك، سازمان را به موفقيت مي‌رساند و موجبات رشد سازمان را فراهم مي‌آورد. اين روند، كم‌كم سازمان را بزرگ و بزرگ‌تر مي‌كند و مزيت‌هاي كوچك‌بودن را از آن مي‌گيرد. درنهايت، زنجيره‌ي موفقيت و رشد سازمان كند يا حتي متوقف مي‌شود. در چنين شرايطي مي‌گويند كه سازمان، قرباني رشد خود شده است.

 


شركتي كه قرباني موفقيت خود مي‌شود، مقررات شديدتري اعمال مي‌كند و ساختار سازماني‌اش حالت عمودي به خود مي‌گيرد. رابطه‌ي خصوصي و دوستانه‌اي كه افراد با يكديگر داشتند از بين مي‌رود، خلاقيت و نوآوري از آن سازمان رخت برمي‌بندد و افراد به‌صورت مهره‌هاي سازماني درمي‌آيند.

3-4- سازمان‌هاي دومنظوره
ساختار سازمان دومنظوره براي براي حل مشكل سازمان‌هاي كوچك پيشنهاد شد. سازمان دومنظوره سازماني است كه داراي تركيبي از منابع عظيم يك شركت بزرگ باشد ولي از نظر سادگي و انعطاف‌پذيري همانند يك شركت كوچك عمل كند.[3]


به مفهوم ديگر، سازمان دومنظوره سازمان بزرگي است كه براي حفظ انعطاف‌پذيري خود، به واحدهاي كوچك و مستقلي تقسيم شده است. اين واحد ها داراي خودمختاري و استقلال هستند و حتي مالكيت آنها نيز دراختيار مديران و كاركنان آن واحد است. هر واحد مسوول برنامه‌ريزي و سود و زيان خود است. به اين ترتيب هريك از اين واحدها انعطاف‌پذيري خود را حفظ مي‌كنند و مي‌توانند درمقابل تغييرات محيطي، به‌سرعت واكنش مناسب را از خود نشان بدهند و به‌طور كلي واجد همه‌ي ويژگي‌هاي يك سازمان كوچك هستند. انعطاف‌پذيري اين واحدها درنهايت به انعطاف‌پذيري كل مجموعه مي‌انجامد.


براي مثال مي‌توان به شركت‌هاي مايكروسافت و جان‌اندجانسون امريكا اشاره نمود. مايكروسافت بيش از پانزده واحد مستقل دارد كه هريك از آنها بيش از دويست كارمند ندارد. شركت جان‌اندجانسون نيز متشكل از 168 واحد كوچك و مستقل است.[3]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید