بخشی از مقاله

نماز


نماز در دین اسلام
این عبادت در شبانه‌روز در پنج نوبت رو به قبلهٔ مسلمانان - کعبه در مکه - بصورت فردی یا گروهی (نماز جماعت) برگزار می‌شود.

در این عبادت دو سورهٔ از قرآن که یکی از آنها سورهٔ حمد و دیگری معمولاً سورهٔ کوتاهی مثل سورهٔ توحید است و تعدادی ذکر به زبان عربی خوانده‌ می‌شود. بعضی مسلمانان، از جمله بسیاری از مسلمانان ترکیه، ترجمه‌ نماز را به زبان خودشان، مثلاً ترکی استانبولی می‌خوانند. نماز يك فرهنگ جهاني است.نماز نشانه وحدت بین شیعیانی است که هر جمعه هم با صفوف بی شماری برگزار می شود. همه ی اعمال در دین اسلام که نماز یکی از آنهاست، از زمان پیامبر و ائمه تاکنون و به همان شیوه که سنت معصومین است برگزار می شود. دستورات اسلامی به دلایل و اثرات مختلف و بسیاری مثل فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... است که یک غیر مسلمان هم اگر انجام دهد و محقق باشد می تواند اثر آنها را در فرد و اجتماع بیابد و مطالعه کند. دوری از گناه و محرمات دین به نمازگزار در درک بیشتر این فریضه الهی کمک می کند.


قال الامام علىّ بن ابى طالب(عليه السلام): «الله الله فى الصّلوة فإنّها عمود دينكم»:
«خدا را، خدا را درنظر گيريد در توجه به نماز، كه پايدارى دينتان به نماز باشد».


گر چه هر يك از احكام و فرائض دينى به جاى خود از اهميت و ارزش خاصى برخوردار است، امّا در اين ميان بعد از معرفت الهى هيچ فريضهاى به والايى مرتبه نماز نرسد. چرا كه اين، تنها نماز است كه معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معيار پذيرش همه واجبات قرار گرفته است. به اين جهت آخرين پيام سفيران الهى، سفارش به نماز، اين استوانه استوار دين بوده، چنانچه پرسش نخستين روز رستاخيز هم از آن خواهد بود.


آرى نماز، تنها محبوبِ دلدادگان به حضرت حق و روشنى ديده و چراغ راه پويندگان كوى دوست و محفل انس خلوت نشينان وادى عرفان است. آنان كه زندگى را بىياد او نخواهند و رستگارى خويش را با شهادت در محراب نماز بينند «فزت ورب الكعبة» و با تمام وجود در راه زنده داشتن نام و ياد خداى خويش و اقامه نماز و راز و نياز با او كوشند و سرانجام خود فدايى راه نماز شوند «اشهد انّك قد اقمت الصلوة» اين همه، جايگاه ويژه و عظمت فوق العاده اين فرضيه الهى را روشن مىسازد و همگان را به تعظيم اين عالىترين نمونه شعائر الهى وادار مىكند، كه هم


خود، اهل نماز و راز و نياز باشند و هم در جهت اشاعه فرهنگ نورانى نماز در جامعه تلاشى پيگير نمايند، (الذين إن مكنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة)، تا به وظيفه دينى خود عمل نموده باشند و همواره مشمول رحمت بىپايان الهى قرار گيرند. و در اين راستا فضلاى اهل قلم حوزه، رسالتى بس عظيم دارند كه با تأليف و انتشار آثار ارزشمند دينى، فرهنگ نماز و انس با خداوند متعال را در جامعه دينى ترويج دهند و رايحه دلپذير معنويت را به فضاى جان همگان بويژه نسل جوان برسانند

.چنانچه تاكنون آثار فراوانى را در اين رابطه منتشر نمودهاند كه از آن جمله است اثر گرانقدر فاضل گرامى جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاى مصطفى خليلى، تحت عنوان «نقش نماز، در شخصيت جوانان». و ما خادمان فرهنگى آستانه مقدّسه مفتخريم كه در آغازين روزهاى سالى كه به نام اوّلين شهيد محراب، «حضرت امام على بن ابى طالب(عليه السلام)» نامگذارى شده، با عنايات كريمه اهلبيت حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام) و مساعدتهاى توليت معظم حضرت آية الله مسعودى و معاون امور ادارى، مالى ايشان جناب آقاى فقيه ميرزايى موفق به چاپ و نشر اين اثر گرانمايه شديم; باشد كه گامى در جهت ترويج فرهنگ دينى برداشته و از اقامه كنندگان نماز باشيم.


مقدّمه حمد و سپاس خدايى را سزاست كه شكر شاكرين و حمد حامدين و ذكر ذاكرين و سعى خالصين متوجه درگاه اوست. ستايش بيكران مرا و راست كه در خلق خويش هيچ كاستى نگذاشت بل همه مخلوقات حتى پست ترين شان را به راستى بگذاشت. تسبيح لايتناهى بر آستان او كه آدمى را در مسير سعادت بر همه موجودات، ولايت و تاج خلافت در سياره زمين بر او كرامت و خلعت «لقد كرّمنا» بر اندامش عنايت و بعد از تكوين، مصداق «فتبارك» بر قامتش مقالت فرمود. حمد و آفرين بر ذات جهان آفرين كه هستى را آميخته با

حكمت و تعاليم را براى بشر همراه با مصلحت و براى وصول به سربلندى و عزّت توأم ساخته است. و درود بى پايان بر ختم پيامبران و فص رسولان و اهل بيت و پاكان كه شريعت به دست ايشان پايان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گرديد. درود بى منّت و سلام با عزت بر سالكان راه طريقت و شاهدان كوى حقيقت كه سر در راه حفظ شريعت در كف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند. با حمد بى انتهى بر ذات ربوبى و درود بى منتهى بر شأن مصطفوى، مُصحف بى مقدار نماز را محمّد ساخته تا شايد از اين فريضه الهى كه بزرگترين و مهمترين فريضه در تمامى اديان الهى تشريع شده، نفوس مستعده بهره گيرند. بر همه جوانان معزّز و مكرّم، معرفت به اين نكته لازم است كه در دين مبين اسلام، نماز لبيك همه ذاكران، عمل آزادگان، طواف عارفان، ميقات كعبه عاشقان، سعى وصفاى پاكدلان، پرواز بيدار دلان مقصد سالكان، داروى دلهاى مجروح، شفاى قلبهاى محزون و تسكين دلهاى مفتون است. نماز كمال

عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوى بوستان قلب پاك جوانان است. جوان چون واجد قلب پاك و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهاى ناپاك است مىتواند با نماز، پلّههاى كمال را طى كند و به قلّه جمال باريابد. با برپايى نماز به مقام سرورى و سيادت راه يابد و دعاى اللهم اجعلنى للمتقين اماماً (خدايا مرا پيشواى پرهيزكاران قرارده) را ورد كلام خود سازد. چون كه هيچ عملى مثل نماز بينى شيطان را به خاك مذلّت نمىسايد و توجهات الهى را نصيب انسان نمىسازد و هيچ بندهاى جز از طريق نماز به مقام قرب نمىرسد. بسيار

زيبا فرمودهاند آن رهبر فرزانه كه: «مبتدىترين انسانها رابطه خود را با خدا به وسيله نماز آغاز مىكنند. برجستهترين اولياء خدا نيز بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز مىجويد. اين گنجينه ذكر و راز را هرگز پايانى نيست و هر كه با آن بيشتر آشنا شود جلوه و درخشش بيشترى در آن مىيابد»(1). پپس بيائيم همّت نمائيم كه با تمسك به نماز به مقام قرب، راه يابيم و جوانى خويش را با سيره مردان الهى گره زنيم تا شايد در جهان جاودانى در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزينيم كه طوبى لهم و حسن مآب. براى جوانان عزيز بايد مسلّم باشد كه هر چه در بهار جوانى كاشتند در پائيز پيرى درو خواهند نمود و به سنين بعد از جوانى عبادت را موكول نمودن از وسوسههاى شيطانى است. جوانا ره طاعت امروز گير***كه فردا جوانى نيايد ز پير


فصل اوّل :
نقش نماز در شخصيت جوانان
براى پرداختن به اين موضوع كه نماز در ساختار شخصيت جوان، موجد چه آثارى بوده و نقش و تأثير آن تا چه حدى است به نظر مىرسد كه تبيين و توضيح چند مطلب در اين باب لازم و ضرورى باشد. نخست حقيقت و روح نماز است و ديگرى اهميت دوران نوجوانى و جوانى و نيز روحيه انفعالى و تأثير پذيرى اين نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجى است.
به نظر مىرسد تا وقتى كه مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جايگاه خود را پيدا نكنند فوايد و آثار اين امر عبادى يعنى نماز در زندگى جوانان در پردهاى از ابهام خواهد ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جايگاه حقيقى خود را پيدا نكند. لذا به همين خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته، سپس ارتباط نماز با تعديل و تكامل شخصيتى و ايفاى نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى جوانان را بيان خواهيم كرد.


روح و حقيقت نماز
نماز لفظ و واژهاى است كه در متون دينى ما بعنوان «صلاة» از آن ياد شده و داراى معانى متعدّدى بوده كه يكى از آن معانى، همين عمل مخصوصى است كه به نام «نماز» در دين اسلام تشريع شده است. اين لفظ در برخى از آيات به معناى سلام و تحيت آمده است آنجا كه خداوند در قرآن مىفرمايند: إنَّ الله وملائكته يصلّون على النّبى يا ايّها الذين آمنوا صلّوا عليه وسلّموا تسليماً. «همانا خداوند و فرشتگان بر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) درود مىفرستند شما هم اى اهل ايمان بر او صلوات و درود بفرستيد و با تعظيم بر او سلام گوئيد»(1).


و در آيه ديگر با اشاره به همين معنى مىفرمايند: هو الذى يصلى عليكم وملائكته «اوست خدايى كه هم او و هم فرشتگانش بر شما تحيت و رحمت مىفرستند»(2).
وبه معناى دعا هم در برخى از آيات آمده است. آنجا كه به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)دستور گرفتن زكات داده مىشود خداوند مىفرمايد بعد از گرفتن زكات براى آنها و در حقشان دعا كن. خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم وتزكيهم بها وصلّ عليهم إنّ صلواتك سكن لهم.
«اى رسول ما، تو از مؤمنان صدقات را بگير تا بدان واسطه نفوس آنان را پاكيزه سازى و آنها را به دعاى خير ياد كن همانا دعاى تو در حق آنان، موجب تسلى خاطر
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه احزاب، آيه 56.
2 ـ سوره مباركه احزاب، آيه 43.
آنهاست»(1).
«صلاة» به هر دو معناى مزبور كه در حقيقت به معناى واحد بر مىگردند كه همان دعا باشد مورد بحث ما نيست بلكه مراد از «صلاة» همان معنايى است كه با طريق مشخص و با اركان مخصوص و جزئيات معين از طرف شارع مقدس، حقيقت پيدا كرده است و پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله وسلم)آن حقيقت نازله را در عمل تشريع و خود، آن را تحقق عملى بخشيد. نه تنها شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در طول عمرش به عمل بدان پاى بند بود بلكه همه مسلمين موظف بودند كه آن را شبانه روز پنج بار بجاى آورند. اَقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق الليل.


«نماز را از زوال خورشيد تا نهايت تاريكى شب برپا دار»(2).
كه اين آيه اشاره اجمالى به نمازهاى پنج گانه دارد. نماز با اين شيوه مرسوم كه مصداق آن براى همه مسلمين روشن و آشكار است چيزى نيست كه مورد فهم و درك نباشد چون آنچه كه از سنّت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)و اهل بيتش استفاده مىشود پر واضح است كه اين تلقى از نماز يعنى اعمال مخصوصهاى كه با تكبيرة الاحرام شروع و به سلام ختم مىگردد. و اين است معناى ديگرى كه از آيات استفاده مىشود. آنچه كه مسلّم است اين است كه اين عمل ظاهرى كه اصطلاحاً بدان نماز گفته مىشود تمام حقيقت نماز نيست بلكه اين صورت و چهره ظاهرى آن است. نماز امرى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه توبه، آيه 103.
2 ـ سوره مباركه اسراء، آيه 78.
است الهى كه تحقق آن همانند ساير امور داراى ظاهر و باطن است كه در متون دينى به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصوير ظاهرى نماز همان است كه با اعمال مخصوصه انجام گيرد و حفظ آن نيز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از: اخلاص، حضور قلب، ذكر خداوند و تعظيم در مقابل او، اميد و دلبستگى به ذات ربوبى، اعتماد و ركون به وجود سرمدى و محو شدن در مقابل ذات يكتايى كه در مقابل عظمت و جلالت او قيام نموده است.
حقيقت نماز اعم از معناى ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقيقت انسان و انسانيت او به جسم مادى است. همانطور كه حقيقت انسان در اين جسم خاكى و هيكل مادى قالب گيرى شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به اين شكل ظاهرى وجود يافته است چنانچه خداوند فرمايد: وقد خلقتكم اطواراً «وبه تحقيق شما را به صورت گوناگون آفريد»(1).


حقيقت نماز هم چون ساير امور در باطن و روح او نهفته شده كه اين قالب و صورت را پذيرا شده است هرگاه آن حقيقت بخواهد در عالم خارج تحقق يابد قطعاً بايد در همين طور و قالب خاص باشد و در غير اين صورت نماز نبوده بلكه پديده ديگرى است.
هرگاه اين قالب خاص و صورت ظاهرى نماز با روح و باطن آن آميخته و قرين گردد نماز حقيقت خود را يافته و تأثير خود را مىگذارد. در چنين
صورتى است كه اين امر الهى، ستون دين(1)، معراج مؤمنين(2)، روشنگر چهره مسلمين(3)، مقرِّب متقين(4)، مكمّل اخلاص مخلصين، مبعِّد خصائص ملحدين(5)، مسوِّد چهره شياطين(6)، ومميّز مؤمنين از كافرين(7)، قرار مىگيرد.


پس نمازى كه فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطى شى نخواهد بود. بنابر اين قيام به ظاهر آن، تحركى در نماز گزار ايجاد نخواهد كرد و از سوى ذات بارى به اين نماز اقبال و توجهى نيست چنانچه از رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده كه فرمودند:
«خداوند متعال نظر نمىافكند به نمازى كه آدمى دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نكند»(8).
پس حقيقت نماز اعم از صورت ظاهرى و معناى باطنى است و تمسك به هر يك از اين دو بدون ديگرى نماز نيست در نتيجه هم كسانى كه به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بىخبرند از حقيقت نماز غافلند و هم آنانكه نماز نمىخوانند و ادعا دارند كه ما به معنا و حقيقت آن
ــــــــــــــــــــــــــــ
رسيدهايم معرفتى از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقيقت است. نقش نماز و تعاليم دينى در شخصيت جوانان
اينكه در انسان تمايلات و گرايشاتى وجوددارد كه او را متوجه به اهدافى مىسازد و مىخواهد به دست يابى با آن اهداف خود را تسكين و اطمينان ببخشد نشانه آن است كه بايد چنين ملجائى وجود داشته باشد. چون اقتضاى حكمت بالغه الهى اين است كه هيچ نيازى را بدون پاسخ نگذارد.
آرى اگر انسان احساس عطش و گرسنگى مىكند بايد آب و طعامى باشد تا رفع تشنگى و گرسنگى نمايد. حال بايد ديد كه چه عواملى اضطراب او را رفع مىكنند و چه دارويى براى او شفا بخش است و كدام طبيب به درد او عالم مىباشد؟


ترديدى نيست كه روح و حقيقت تعاليم دين به نيازهاى روحى و گرايشات غريزى و فطرى او برگشت مىكند و با جزم و يقين مىتوان گفت كه هيچ يك از دستورات دين بىارتباط با تكامل انسانى او نيست. «جان و جوهر پاسخ اسلامى به دنياى متجدد در جهات دينى و معنوى و فكرى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ دكتر حسين نصر جوان مسلمان و دنياى متجدد، ص342.
زندگى بشر نهفته است. همين جهات است كه كردار بشر و نحوه تلقى او را از جهان پيرامون رقم مىزند. مهمترين پاسخ يك جوان مسلمان و مهمترين گامى كه بايد او پيش از هر چيز بردارد اين است كه قوت ايمان خود را حفظ كند و اعتمادش را به صدق و اعتبار وحى اسلامى از دست ندهد. دنياى متجدد به تدريج تباه شده است و در صدد است همه آنچه را كه مقدس و طبعاً دينى است از بين ببرد و بخصوص با اسلام به عنوان دينى كه از نگرش قدسى نسبت به زندگى و قانون الهى در برگيرنده همه افعال و اعمال بشر عدول نكرده است

مخالفت دارد. اكثر مشترقان غربى حدود دو قرن به اسلام مىتاختهاند و سعى داشتهاند به مسلمين ياد دهند كه دين خود را چگونه بفهمند»(1). همه اين تلاشها بدان جهت صورت مىگيرد كه اسلام چون مسيحيت و يهوديت تحريف نشده و متون واقعى آن در دست است و پاسخ همه معضلات را مىتوان در او جست. ياد و ذكر خدا مايه آرامش دلها
انسان موجودى است كه در زندگى خود، خواه نا خواه با اضطرابات و نگرانىهايى روبروست. گاهى اين نگرانىها براى برخى محدود به مسائل مادى است و گاهى از اين حد گذشته و جنبه غير مادى و معنوى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه، خطبه 176.
2 ـ سوره مباركه رعد، آيه 28.
هم پيدا مىكند. اين حالت گاهى برخى از انسانها را چنان به خود مشغول مىدارد كه تمام عمرشان را در بر مىگيرد و با همان حالت از دنيا مىروند و در برخى ديگر، مدّتى از حياتشان را اشغال و زمانى سر بلند مىكنند كه مدت زيادى از عمرشان سپرى شده است. امّا عدهاى از افراد آگاه با تدبير خاص جلوى اين حالات درونى خود را گرفته و نا آرامى درونى خود را آرامش مىبخشند.


براى همه ما اين نكته حائز اهميت بسيارى است كه بدانيم عامل اين آرامش چيست و چگونه آن اضطراب به طمأنينه تبديل شده و آرامش تضمين و تأمين مىگردد.
آرى خداوند با يك جمله كوتاه و مختصر پاسخ اين سؤال را دادهاند كه «بدانيد با ياد خدا دلها آرام مىگيرد».


امّا بايد گفت كه اين كلام الهى براى بسيارى از افراد حتى تحصيل كردههاى ما شايد مبهم بوده و تفسير آن روشن نيست. علامه طباطبائى(رحمه الله)صاحب تفسير ارزشمند الميزان در تبيين و تفسير اين آيه مىفرمايند: «در اين آيه و كلام الهى تذكر و توجهى براى مردم است كه قلبها را متوجه و متمايل به ياد و ذكر او سازند. زيرا هيچ تلاش و همتى براى انسان در زندگيش نيست مگر براى رسيدن به سعادت و نعمت و هيچ ترسى ندارد مگر ترس از افتادن در بدبختى و سختى و شقاوت و خداوند تنها سبب و يگانه عاملى است كه امور خير در دست اوست و نيز همه خوبىها به او بر مىگردد. و او قادر بر بندگان و ضامن سعادت ايشان است. پس توجه و


اعتماد و اتصال به او موجب نشاط و شادابى و كمال مطلوب است. پس قلبها به ياد او از نگرانىها و اضطرابات مطمئن مىشوند و تسكين مىيابند»(1).
در روايت وارد شده است كه وقتى اين آيه (آيه 28 سوره رعد) نازل شد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به اصحابش فرمود آيا مىدانيد معنى اين آيه چيست؟ اصحاب گفتند خدا و رسولش بهتر مىدانند. فرمود: «كسى كه خدا و رسول او و اصحاب پيامبر را دوست بدارد». و در روايت ديگر دارد كه خدا و رسول و اهل بيت و پيروان و شيعيان ما را دوست داشته باشد»(2).


نماز بارزترين مصداق ذكر خدا
ذكر در لغت به معناى حفظ مطالب و معارف آمده با اين فرق كه حفظ به معناى بدست آوردن در ابتداى امر گفته مىشود و ذكر به ادامه و حاضر داشتن آن. كه آن حضور گاهى قلبى است و گاهى قولى و به همين خاطر ذكر را به دو قسم قلبى و زبانى تقسيم كردهاند(3).
و امّا مصداق ذكر: براى ذكر افراد و مصاديق زيادى در قرآن و سنت بيان شده است ولى آنچه از فحص و بررسى در آيات و روايات بدست مىآيد اين است كه نماز، فرد واقعى و مصداق حقيقى ذكر الهى است چون نماز
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الميزان فى تفسير القرآن، ج11 ص358.
2 ـ الميزان فى تفسير القرآن، ج11 ص370.
3 ـ مفردات الفاظ القرآن، ص181.


دستورى است كه در همه شرايع و اديان الهى جزء فرائض و واجبات بوده است و خداوند در قرآن كريم تصريح كرده است كه مراد از ذكر الهى، نماز است.
اَقِم الصلاة لذكرى «نماز را بپا دار تا به ياد من باشى»(1). و در آيه ديگر مىفرمايد: ولذكر الله أكبر «نماز بزرگترين ذكر الهى است»(2).
اينكه نماز را برترين مصداق ذكر خدا ياد كرده شايد بدين جهت باشد كه در حال قيام به نماز، نفس آدمى در اثر توجه به مبدأ اعلى و خالق يكتا از اضطراب درونى دور شده و سختىها و ناملايمات را از ياد مىبرد. و شايد وجه كمك گرفتن از نماز در آيه استعينوا بالصبر والصلاة «يعنى از صبر و نماز استعانت بجوئيد»(3) همين باشد. در تفسير آيه 91 سوره مباركه مائده «انّما يريد الشّيطان أن يُوقعَ بينكم العداوةَ والبغضا فى الخمر والميسر ويصدّكم عن ذكر الله وعن الصّلاة فهل أنتم منتهون» «شيطان مىخواهد در ميان شما به وسيله شراب و قمار

عداوت ايجاد كند و شما را از ذكر خدا و نماز بازدارد آيا خوددارى خواهيد كرد». گفته شد كه: «به اين دليل خداوند در اين آيه نماز را جداى از ذكر خدا اسم برد ـ با توجه به اينكه نماز هم ذكر خداست ـ كه نماز فرد كامل از ذكر الهى است و خداوند اهتمام بيشترى به امر آن دارد و در روايت صحيح هم وارد شده كه نماز پايه و ستون دين است»(4). و نيز از
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه طه، آيه 14.
2 ـ سوره مباركه عنكبوت، آيه 45.
3 ـ سوره مباركه بقره، آيه 45.
4 ـ الميزان، ج6 ص123 چاپ بيروت (دوره بيست جلدى).


كلمه «موقوت» در آيه 103 سوره مباركه نساء كه فرمود: انّ الصلاة كانت على المؤمنين موقوتاً. «استفاده مىكنند كه وقت در نماز كنايه از ثبات و تغيير ناپذير بودن اين فريضه الهى است يعنى نماز يك فريضه ثابتى است كه در هيچ حال ساقط نمىشود و هرگز تبديل به چيز ديگر نمىگردد آنطور كه مثلاً روزه در مقام اضطرار تبديل به فديه مىشود»(1).
بنابر اين كمترين ترديد در اين مطلب روا نيست كه ياد خدا آرام بخش دلها از همه يأسها و ناآرامىها بوده و نماز روشنترين مصداق و فرد اكمل از ذكر الهى است.


نتيجه اينكه نماز تنها عامل بازدارنده از همه لغزشها و تنها تكيه گاه امن و مأمن مستحكم براى انسانها خصوصاً جوانان است كه هرگز نفس خويش را از افتادن در مهلكه حوادث مصون نمىبينند و شايد به همين سبب باشد كه در كتاب آسمانى قرآن كمتر عبادتى چون نماز مورد اهميت قرار گرفته است تا آنجا كه حدود صد و چهارده مورد اين كلمه در قرآن بكار رفته و در پانزده مورد امر به آن شده است. و در صدق و درستى ادعاى ما همين بس كه جوانى از انصار نماز را با پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بجا مىآورد و با اين وصف آلوده به گناهان زشتى نيز بود. اين مطلب را به عرض پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) رساندند. حضرت فرمود:
انّ الصلاةً تناهُ يوماً «نمازش او را روزى از اين اعمال پاك مىكند»(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الميزان، ج5 ص65 چاپ بيروت.
2 ـ مرحوم طبرسى ـ تفسير مجمع البيان ـ ، ج7 ص447.
آيا نماز انسان را از زشتى باز مىدارد؟
چنانچه گفته شد نماز انسان را از اعمال زشت باز مىدارد و در قرآن و سنّت عامل دورى انسان از فحشا و منكرات شمرده شده است. با اين توصيف كه نماز، تنها ذكر الهى باشد كه اين همه اثر داشته باشد جاى اين سئوال است كه: پس چرا بسيارى از افراد خصوصاً جوانان با اينكه اهل نمازند چنين آثارى در زندگىشان مشهود نيست؟ اگر قرآن مىفرمايد: اِنّ الصلاةَ تنهى عنِ الفحشاء والمنكر «همانا نماز از فحشا و زشتى دور مىكند»(1).


پس چرا بسيارى از افراد نماز مىخوانند ولى دامان آنان به گناهان و زشتىها آلوده است؟
اگر آثار نماز، نورانيت قلب و طهارت باطن باشد چگونه قلب پاك و طاهر، آلودگى و پليدى را پذيراست؟
در پاسخگويى به اين سئوال عالمان دينى و مفسران، اقوال متعددى را بيان داشتهاند كه به صورت فشرده بيان مىشود.
1 ـ برخى از ايشان در مقام جواب به اين اشكال، در مفهوم و معناى نماز، دقيق شدهاند و گفتهاند كه منظور از نماز در اين آيه كه مىفرمايد: «نماز بخوان همانا نماز تو را از فحشاء و منكرات دور مىسازد» به معناى دعاست و مراد دعوت كردن و تشويق نمودن مردم است به امر الهى و معنى آيه اين است كه: قيام كن به دعوت كردن مردم به سوى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه عنكبوت، آيه 45.
دستورات الهى كه اين دستور الهى مردم را از فحشاء و منكرات دور مىسازد. اين قول صحيح نيست چون با ظاهر آيه سازگار نيست.
2 ـ بعضى ديگر قولشان اين است كه: قسمى از نمازها داراى چنين آثارى مىباشند امّا همه نمازها چنين انعكاس و بازتابى ندارند.
3 ـ عدهاى از مفسرين جواب دادهاند به اينكه: نمازگزار مادام كه مشغول نماز است اثر دورى از گناه در او ايجاد شده و بعد از اقامه نماز اين اثر و فايده مترتب نيست. يعنى اثر نماز كه دورى از منكرات و زشتىها باشد مقطعى و زود گذر است.


4 ـ جواب ديگرى كه داده شد اين است كه: نماز مثل يك انسان به نماز گزار گويد از فحشاء و زشتى دورى و اجتناب كن و ليكن لازمه نهى از گناه و زشتى اين نيست كه مخاطب در مقام عمل مجبور به ترك يا دورى باشد. نهى نماز از نهى خداوند متعال كه بزرگتر نيست. نهى خداوند موجب ترك از زشتى نمىگردد تا چه رسد به نهى نماز.
5 ـ برخى ديگر از مفسرين در دفع اشكال مزبور گفتهاند: نماز را براى اين مىخوانند كه به ياد خدا بيفتند چنانچه خداوند فرمود: اَقِمِ الصلاة لذكرى «نماز را براى ياد و ذكر من بپا دار». و كسى كه به ياد خدا باشد قطعاً كارها و اعمالى كه مورد رضاى خدا نباشد انجام نمىدهد. و اگر كسى را مىبينيم كه نماز مىخواند باز دست به گناه مىزند او اگر نماز نخواند يقيناً گناه و معصيت بيشترى خواهد كرد. و نماز همين مقدار


در او تأثير گذاشته كه گناه و معصيت او را كمتر نمايد(1).
6 ـ قول آخر سخن علامه طباطبائى(رحمه الله) است كه به نظر مىرسد مستدلترين پاسخ به اين اشكال باشد. ايشان ضمن ردّ و كافى نبودن اقوال و پاسخهاى مزبور چنين مىفرمايند: «آنچه از ظاهر آيات نماز بر مىآيد اين است كه اگر دستور دادهاند به اينكه مردم نماز بخوانند براى اين بوده كه نماز آنان را از فسق و فجور باز مىدارد. و اين تعليل مىفهماند كه نماز عملى است عبادى كه انجام آن صفتى در روح پديد مىآورد كه آن صفت به اصطلاح، پليسى است غيبى و صاحبش را از فحشاء و زشتى دور مىسازد و قلب و دلش از معاصى و منكرات پاك مىگردد. پس اثر طبيعى نماز اجتناب از معاصى است به نحو اقتضاء نه علت تامه دورى باشد. يعنى اين اثر در همه نماز گزاران وجوددارد امّا به نحو اقتضاء نه به نحو عليت. پس اينكه گفته شد در بعضى افراد و مصاديق نماز اين اثر مطرح است نه در همه نمازها صحيح نيست. و يا اينكه گفته شود اثرش فقط در حال نماز است نيز قول درسى نيست بلكه اثرش دائمى و هميشگى است و همينطور اقوال ديگر با اين استدلال طرح مىگردند و رد مىشوند پس نماز اين اثر بازدارندگى را در زندگى نمازگزار بصورت مطلق ايجاد مىكند يعنى هم اين اثر كلّى است و هم دائمى. امّا در حدّ اقتضاء نه در حد علّت تامه. وقتى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير الميزان، ج16 ص138.
اقتضائى شد موانع بايد برطرف گردند تا اثر ظاهر گردد»(1).
پس تخلف آثار دورى و پاكى از رذايل اخلاقى در نماز، زمانى است كه موانعى بر سر راه آن بوده باشد. كه آن موانع جلوى تأثيرش را سد كرده است.
بنابر اين هر گاه بر درخت نماز، بار و ثمرى ننشست كه نمازگزار از آن بهرهگيرد بدون ترديد موانعى در آن دخيلاند كه نخست بايد آن موانع را شناخت سپس در رفع آن بايد كوشا بود.
در واقع پاسخ صحيح از ميان پاسخهاى ششگانه همين قول آخر است و مطالعه در زندگى قائمين و تاركين به نماز مؤيد همين قول است. چون آنانكه به نماز اهميت مىدهند نسبت به حلال و حرام الهى مقيدند و كسانى كه نسبت به نماز اهميت كمترى قائلند به همان اندازه در مقابل گناهان، حساسيت كمترى از خود نشان مىدهند.
آفات و موانع آثار نماز


چنانچه در اين بخش روشن شد وجود موانع، عامل اصلى عدم ترتب آثار در زندگى نمازگزار است و گفته شد كه آنچه مهم است شناسائى و معرفت آن موانع مىباشد. لذا در اين قسمت از بحث به اهمّ آن آفات و موانع اشاره مىشود تا شايد با شناخت آن در رفع آنها بكوشيم و آثار نماز را در زندگى و حيات خويش لمس نمائيم. وامّا مهمترين آفات عبارتند از:
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الميزان، ج16 ص139.
الف ـ اكتفا به صورت و ظاهر نماز:
تكيه كردن به صورت نماز و اعتماد به هيأت ظاهر آن، بدون معرفت عقلى و قلبى به اذكار و اوراد و روح و حقيقت نماز، يكى از عوامل مهم عدم تأثير گذارى آن است. همانطور كه قبلاً گفته شد مفهوم نماز و حقيقت آن، در ظاهرش خلاصه نمىشود بلكه نماز علاوه بر صورت و ظاهر داراى سيرت و باطن نيز هست يعنى حقيقت نماز بسى گستردهتر از تصور عدهاى است كه آن را در حركات ظاهرى محدود دانسته و به همان هيأت صورى تمسك و تشبث جستهاند، آثار نماز به حقيقت و روح آن پيوند و گره خورده است و براى دسترسى و وصول به

آن فوايد و آثار چارهاى جز نفوذ به باطن و قيام به حقيقت آن نيست و در واقع ذكر بودن نماز هم به همين معناست. امّا اينكه حقيقت و باطن نماز چيست؟ گفته شد كه حضور قلب، فهم معناى اذكار، تعظيم در مقابل عظمت الهى و هيبت و عزت آن ذات ربوبى، رجاء و اميدوارى از او، اعتراف و اقرار به بىمقدارى و ناچيز بودن خويش از معانى باطنيه و مفاهيم كامله نماز است(1). چنانچه از امام رضا(عليه السلام) در اين باب سئوال شد فرمودند: «علّت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربوبيت پروردگار است و مبارزه با شرك و بت پرستى و قيام در پيشگاه خداوند در نهايت خضوع و نهايت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته و تعظيم
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مرحوم نراقى ـ معراج السعادة ـ ، ص666.
پروردگار»(1).
بنابر اين توقع دست يابى به همه آثار مفيده كه موجب صفاى باطن و جلاى دل و دورى بنده از قاذورات و پليدىهاى اخلاقى مىگردد با صرف انجام حركات ظاهريه، انتظارى غير منطقى و عقلى مىنمايد چون اكتفا به ظاهر و غفلت از اينكه چه مىگويد و با كه سخن مىگويد و چه مىخواهد و حمد و ثنائى كه بر زبان مىآورد چه معنايى در بردارد چيزى از آثار نماز را بر نمىتابد. اينگونه نمازگزاران مصداق بارز كلام عتاب آلود خداوند مىباشند كه فرمود: فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون. «اى واى بر نمازگزاران كه دل از ياد خدا غافل دارند»(2).
و يا اينكه رسول گراميش فرمود: هر كس كه نداند و نفهمد كه در نماز چه مىگويد نقصان كرده است.
پس آنچه كه به نماز معنى مىبخشد حركات ظاهريه آن نيست بلكه آن روح نماز است كه فرد نمازگزار را تعالى و كمال مىبخشد. بارى اينكه نماز چون جميع عبادات داراى قشر و صورت و لب و حقيقتى است.
«مادام كه انسان صورت انسان و انسان صورى است نماز او نيز صورى و صورت نماز است و فايده آن نماز، صحّت و اجزاء صورى فقهى است در صورتى كه قيام به جميع اجزاء و شرايط آن كند. ولى مقبول در گاه و پسند خاطر نيست. و اگر از مرتبه ظاهر به باطن و از صورت به معنى پى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ وسائل الشيعه، ج3 ص4.
2 ـ سوره مباركه ماعون، آيه 6 ـ 5.
برد نماز او حقيقت پيدا مىكند پس بر مؤمن به حق و حقيقت و سالك الى الله به قدم معرفت لازم است كه خود را براى اين سفر معنوى و معراج ايمانى مهيا كند و عوائق و موانع سير و سفر را از خود دور سازد»(1).
ب ـ عدم اخلاص و حضور قلب:
يكى ديگر از عواملى كه موجب مىشود تا نماز تأثيرى در حيات نمازگزار نگذارد و او را در قوس صعود سير ندهد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خشوع باطن است.
اينكه نماز را «ذكر الله» ناميدهاند شايد وجهش اين باشد كه ذكر الله يعنى استحضار ياد خدا در دل كه ملازم كمال و سعادت دو سرا و مفتاح فلاح است. ملاك و ميزان هر عملى در خلوص و حضور است و با توجه به همين نكته است كه امام العارفين و سيد السالكين على(عليه السلام) فرمودهاند:
«همانا دو نفر از امت من به نماز مىايستند و ركوع و سجودشان يكى است و حال آنكه مابين آنها مثل مابين زمين و آسمان است»(2).
اگر سئوال شود كه معناى حضور قلب چيست؟ مستفاد از كلام بزرگان و اولياى دين اين است كه: «حضور قلب يعنى فارغ ساختن دل از همه براى عملى كه به آن مشغول است تا اينكه بداند كه چه مىكند و چه مىگويد و تمركز فكر و اقبال به نماز داشته باشد و اين را خشوع دل نيز
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ امام خمينى ـ سر الصلاة ـ ، ص22.
2 ـ بحار الانوار، ج81 ص249.
مىگويند يعنى جميع حواس را متوجه نماز سازد و به جز معبود در دل او چيزى نگذرد و ديگرى خشوع جوارح است كه اعمال ظاهرى نماز گزار است»(1).
وحضور قلب يعنى پرستش و عبادت خداى به نحوى كه گويا تو او را مىبينى و قلب تو تجلىگاه اوست و حداقل مراتب آن اينكه فهم كنى كه اگر تو او را نمىبينى او تو را مىبيند. اعبد الله كانك تراه وإن لم تكن تراه فإنَّه يراك»(2).


از حضرت موسى(عليه السلام) روايت شده كه از جانب خدا بر او وحى شد اى موسى چون مرا ياد كنى ياد كن و اعضاى تو مضطرب و لرزان باشد و در وقت ياد من خاشع و با وقار باش و چون مرا ياد كنى زبان خود را در عقب دل خود بدار يعنى اوّل به دل ياد كن و بعد به زبان و چون در حضور من بايستى بايست مانند بنده ذليل و مناجات كن با من با دل ترسناك و زبانى راستگو. و از امام باقر(عليه السلام) حديث شده است كه: نمازهاى بندهگاهى نصف آن بالا مىرود و گاهى ثلث آن و گاهى ربع آن و گاهى همه آن و بالا نمىرود مگر آنچه دل او رو به آن آورد و امر به نافله شده تا نقصانى كه به جهت عدم حضور قلب در نماز به هم رسد تمام كند. و اين سخن و كلام عرشى امير المؤمنين(عليه السلام) است كه: «خوشا به حال آن كس كه خالص كند براى خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلبش به آن چيزى كه چشمش
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ رك: معراج السعاده، ص666.
2 ـ بحار الانوار، ج25 ص204 روايت 16 باب 6.
مىبيند و فراموش نكند ذكر خدا را بواسطه آن چيزهايى كه گوشش مىشنود و محزون نشود دلش به آن چه كه به غير عطا شده است».
و در سيره سيد الساجدين امام زين العابدين(عليه السلام) آوردهاند كه ابو حمزه ثمالى گويد امام(عليه السلام) را ديدم كه نماز مىگذارد و رداى مباركش از كتف او افتاد او درست نكرد تا از نماز فارغ شد من آن را به حضرت عرض كردم فرمودند آيا مىدانى در خدمت كه بودم بدرستى كه نماز به درجه قبول نمىرسد مگر به قدرى كه دل متوجه او باشد»(1).
بنابر اين مستفاد از اخبار و روايات اين است كه نماز بدون خلوص و حضور اگر چه مقبول حق است و از حيث فقهى رفع تكليف مىكند ولى چنين نمازى محرك انسان در طريق وصول و مسير عروج نيست. يعنى اگر كسى نماز بدون حضور قلب اقامه كند به تكليف خود عامل بوده و به همين جهت عقاب و عذاب تارك الصلاه بر او مترتب نيست و به همين دليل به حكم فقهى مهر صحت بر او مىخورد و ليكن اثر چنين نمازى به همين مقدار است كه فارق ميان او و تارك الصلاه است.


پس معلوم شد كه اگر نماز ما آن همه تأثير معنوى و عرفانى را كه در روايات آمده ندارد گيرش در كجاست. رادع و مانع اصلى اين است كه دل به نماز نمىدهيم. اكثر ما راضى هستيم به اينكه نمازى خوانده باشيم تا در زمره سركشان و طاغيان قرار نگيريم و اين نكته را از آن جهت گوئيم كه وقتى به نماز ايستيم بسيارى از كارهاى فراموش شده در اذهان زنده

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید