بخشی از مقاله

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آشنايى با انديشه‏هاى سياسى پيامبر اسلام (ص)
تشريح رهبرى سياسى پيامبر اعظم(ص(

 

باسمه تعالى
»السلام عليكم يا اهل بين النبوه«
مقدمه:
حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه اهل بيت )ع( را وسيله نجات انسان از گرداب حيوانيت به جايگاه والاى خويش قرار داده و محبت اهل بيت )ع( را شرط قبولى طاعات و عبادات قرار داده است.
در وضعيت اسف بار كنونى كه انسانيت انسان، مورد تجاور و تهاجم آفت‏هاى گوناگون قرار گرفته است، يگانه كشتى نجات انسان ، همانا اين چهارده نور مقدس اند كه با خوشه چينى در مكتب اين بزرگواران مى‏توان به نجات از اين ورطه اميدار بود.

مكتب اسلام از انقلابى‏ترين مكاتب اجتماعى و سياسى تاريخ بشريت است كه امر هدايت انسان را براساس آموزش و ارائه الگو بر عهده دارد. هدف اين مكتب مقدس خوشبختى و سعادت بشر به معنى عام و سازندگى در همه ابعاد وجودى اوست.


بررسى تاريخ حيات اسلام و مشى و سيره اولياى آن به خصوص اشرف مخلوقات و سرور كائنات حضرت محمد مصطفى )ص) نشان دهنده اين امر است كه خداوند فيض و عنايت خود را از طريق اين مذهب بر مردم تمام كرده و نعمت خود را بر بشريت اتمام نموده است، اين كه خداوند راضى شده است اسلام دين همه مردم و همه عصرها باشد و بشريت در همه امور تابعيت آن را بپذيرند، خود حاكى از جامعيت اين مكتب و وجود و عمق و دامنه لايتناهى آن است. تحليل و بررسى آنچه را كه در اين مكتب الهى وجود دارد، كارى است بس عظيم و امرى است فوق العاده مهم. نيروى

عظيم و اجتماعى خبره لازم است، تا بتوانند همه جوانب و ابعاد آن را مورد بررسى قرار دهند. صاحبنظرانى آگاه و تحليل گر لازم است تا بتوانند همه جوانب و ابعاد آن را مورد بررسى قرار دهند. صاحبنظرانى آگاه و تحليل گر لازم است تا بتوانند همه مشى‏ها، رفتارها، تعليمات، القاآت، روابط و برخوردها، تصميم‏گيرى‏ها و عملكردهاى اسلام و رهبران را مورد تجزيه و تحليل قرار دهند و بر اساس

آن راه و رسم اسلام و نوع موضعگيرى‏ها را در برابر مسائل و حوادث اعلام دارند. بديهى است بحث و سيره نبوى بحثى بسيار گسترده است و اگر كسى بخواهد كتابى در اين باب بنگارد چند مجلّد قطور خواهد شد، چنانكه فيلسوف و انديشمند معاصر استاد شهيد مرتضى مطهرى در كتاب

سيرى در سيره نبوى مى‏فرمايند: چند سال پيش به اين فكر افتادم كه در زمينه سيره حضرت رسول اللَّه(ص) كتابى بنويسم، كار خود را با فراهم نمودن مقدار زيادى يادداشت آغاز كردم، هر چه جلوتر رفتم، ديدم مثل اين است كه دارم وارد دريايی مى‏شوم كه به تدريج عميق‏تر و وسيع‏تر مى‏شود، البته صرف نظر نكردم و مى‏دانم كه من نمى‏توانم ادعا كنم كه مى‏توانم سيره پيغمبر الهى را بنويسم ولى (( ما لا يدرك طه لا يترك كله )) بالاخره تصميم گرفتم به حول و قوه الهى روزى چيزى در اين زمينه بنويسم تا بعد آيندگان بيايند بهتر و كاملترش را بنويسند، به همين جهت بهتر آن ديدم كه نام اين كتاب را سيرى در سيره نبوى بگذارم. يكى از منابع ارزشمند شناخت از نظر اسلام مشى و سيره اولياء و پيشوايان اسلام از شخص نبى اكرم (ص) تا ائمه اطهار (ع) و به عبادت ديگر سيره

معصومين است. گفته‏ها، خطبه‏ها و كلامشان به جاى خود، شخصيت وجودى شان، يعنى سيره و روش شان و متد عملكرد آنان منبع اى است براى شناخت آنها، سيره پيغمبر براى ما يك منبع الهام است. با سيره ائمه معصومين هيچ فرق نمى‏كند. اينكه سيره پيغمبر يعنى چه و به چه شكل براى ما يك منبع شناخت است. توضيح خواهيم داد. گفتيم يكى از منابع غنى شناخت كه يك نفر مسلمان بايد ديد و بينش خود را از ان راه اصلاح و تكميل بكند، سيره وجود مقدس پيامبر اكرم (ص) است. اما قبل از هر چيز لازم و ضرورى است كه معنى ((سيره)) و ((سنت)) را بدانيم. سنت كلام و

نقلى است با اسناد شامل قول يا فعل يا تقرير معصوم، يا حقيقت وجودى و زندگانى پر ثمر و ((سيره)) ، در زبان عربى از ماده ((سِيْر)) است. ((سير)) يعنى حركت و راه رفتن. ((سيره)) يعنى نوع راه رفتن. سيره بر وزن فِعْلَهَ است و فعلة در زبان عربى دلالت بر نوع مى‏كند. مثلاً جَلْسَه يعنى نشستن، جِلْسَه يعنى سبك و نوع نشستن و اين نكته دقيقى است. سير يعنى رفتن، رفتار ولى سيره يعنى نوع و سبك رفتار. آنچه مسلم است شناخت سبك رفتار پيغمبر است. آنها كه سيره نوشته‏اند، رفتار پيغمبر را نوشته‏اند. در حالى كه سبك پيغمبر در رفتار، اسلوب رفتار پيغمبر و متد و روش عملكرد پيغمبر مد نظر ماست.

سيره پيغمبر يعنى سبک پيغمبرى، متدى كه پيغمبر در عمل و در روش براى مقاصد خودش به كار مى‏برد. مى‏دانيم در فقه شيعى مبناى فقهى يعنى ادله‏اى كه از آنها احكام دين را استنباط مى‏كنيم كه اين چهار دليل عبارتند از: قرآن، سنت، اجماع، عقل . بحث ما در مقاصد پيغمبر نيست. بحث ما در سبك پيغمبر است، در روشى كه پيغمبر براى هدف و مقصد خودش به كار مى‏برد است. مثلاً پيغمبر تبليغ مى‏كرد، روش تبليعى و شگرد آن چه روشى بوده است؟ سبک تبليغى پيغمبر چه سبكى بود، پيغمبر در همان حال كه مبلغ بود و اسلام را تبليغ مى‏كرد، يك رهبر سياسى براى جامعه خودش بود. از وقتى كه آمد به مدينه، جامعه تشكيل داد، حكومت تشكيل داد و خودش

رهبر جامعه بود. سبك و متد رهبرى و مديريت پيغمبر در جامعه چه متدى بود؟ پيغمبر در همان حال قاضى بود و ميان مردم قضاوت مى‏كرد. سبك قضاوتش چه سبكى بود؟ پيغمبر مثل همه مردم ديگر زندگى خانوادگى و اجتماعى داشت، زنان و فرزندان متعدد داشت. سبك پيامبر در زن دارى، زندگى زناشويى، برخورد با كودكان چگونه بوده است؟ سبك پيغمبر در معاشرت با اصحاب چگونه بوده است؟ سبك پيغمبر و روش آن حضرت در رفتار با دشمنان چه بوده؟ سبك رفتار پيامبر در نماز، اخلاق، سياست و ده‏ها سبك ديگر كه هر كدام از اين سبك‏ها مى‏تواند روشنگر راه و هدايت جامعه بشرى باشند چه بوده است؟

امسال از سوى رهبر فرزانه انقلاب، سال پيامبر اعظم (ص) نام گرفت. پيامبرى كه پيام آور مهربانى، رحمت، وحدت، عزت، كرامت اخلاقى و پيشرفت براى آدميان بود. پيامبرى كه به علم و دانش اهتمام مى‏ورزيد.
پيامبرى كه از حق زيستن برابر براى دختران و برد گان سخن گفت. به قانون و وفاى به عهد پايبند بود، حق بشر را براى همه اديان محترم مى‏شمرد. هيچ جنگى را آغاز نكرد و همواره بر زيستن مسالمت‏آميز تأكيد مى‏كرد. پيامبرى كه نخستين منشور الهى و قانون اساسى مبتنى بر احكام الهى را در حكومت خويش تدوين نمود.


پيامبرى كه بزرگترين نگرانى اش بخشش و عفو الهى براى امتش بود. او آخرين حلقه و كامل كننده همه مبشران يكتا پرستى در جهان هستى است.
اخلاق خوش و روى گشاده مهم‏ترين ويژگى رفتار اجتماعى او بود. پيامبرى كه ميل به پيشرفت، نشاط، خلاقيت، توليد فكر و توجه به علم را همواره در زندگى فردى و اجتماعى نشان داد.

پيامبر (ص) به انسان‏ها آموخت كه به جاى جنگ افروزى و رفتارهاى جاهلانه، منطق و تدبير را پيشه كنند. او براى اولين بار از حق كودكان و زنان سخن گفت.
پيامبر عظيم الشأن (ص) در سال گذشته مورد بی احترامى و ظلم ابوجهل‏هاى زمان قرار گرفت، و به صاحب مقدس و جمال نورانى آن بزرگ مرد تاريخ بشريت كم محبتی و توهين گرديد.
اما همين رفتار غير خردمندانه موجب شد كه رهبرمان سال 85 را سال گراميداشت پيامبر اسلام (ص) نامگذارى كنند. پس عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. و اكنون خدا مى‏خواهد كه ما دوباره رفتار و منش پيامبر اعظم (ص) را در سال نو، پيشه انديشه خود كنيم. براى پرهيز از نااميدى در

برابر تحريم‏ها و سختى‏هاى پيش رويمان، براى نزديك شدن به عزت و وحدت پيش از پيشمان... و اين دريچه‏اى است براى يادآورى پيام واقعى پيامبر اعظم كه بى ترديد مى‏تواند در سال پر تلاطم جارى آرامش بخش قلب‏هاى مان و راهنماى راه پيش رويمان شود. براى آنكه اخلاق مان را محمدى كنيم. براى قلم و انديشه، ارزش بيش از گذشته قائل شويم، محيط زيست مان راحفاظت كنيم و به واقع امتى زيبنده پيامبر اعظم (ص) شويم. پس بهترين راه مقابله با آنها كه پيامبر اعظم را ناجوانمردانه مورد توهين قرار دادند اين است كه ما به عنوان امت پيامبر ازهمه نظر ( محمدى ) شويم و براى رسيدن به اين هدف بايد پيامبر اعظم (ص) را به خوبى درك كنيم و آنطور كه هست بشناسيم.

چكيده مقاله:
مسئله گسترش اسلام و رشد سريع و پيشرفت آن يكى از مسائل مهم تاريخى جهان است كه درباره علل آن بحث و گفتگوهايى زياد شده و كتب، مقالات، رسالات، و نشريات و انديشه‏هاى گوناگونى ارائه شده است. اما آنچه همه انديشمندان، روشنفكران، تاريخ نويسان، متفكران و... اتفاق نظر دارند اين است:

كه اسلام از روز اول چون چشمه صاف و زلالى، روان شد و رفته رفته بر پهنا و ژرفاى آن افزوده گشت و سرانجام به صورت جويبار و اقيانوسى عظيم در آمد كه در سرزمين‏هاى مختلف، بشريت را آبيارى مى‏كرد و انسانهاى تشنه را سيراب مى‏ساخت و هم اكنون نيز هر چه پيشتر مى‏رود، عميق‏تر و وسيع‏تر مى‏گردد و به راستى مى‏تواند همه سنت‏هاى غلط را از بين ببرد و مردم را در هر زمان و مكان به راه هدايت رهنمون شود. اسلام عليرفم سياست‏هاى استعمارى جهان همچنان با صلابت به پيش مى‏رود و فعاليت‏هاى تبليغات انحرافى دشمنان، به خاطر در هم كوبيدن پايه‏هاى اسلام نتوانسته است كارى از پيش ببرد.

اسلام، رمز پيروزى را در بين جوامع بشرى به انسان‏ها آموخته و با توجه به آن قوانين، برنامه خود را پى ريزى كرده است و هراس دشمنان اسلام هم جزء اين نيست. آن راز و رمز بزرگ پيروزى، مطابقت اسلام با فطرت پاك همه انسانهاست و همه انسانها بطور كلى از آن برخوردارند و اساس زندگى بشر بر آن استوار است. بنابراين كسانى كه مى‏گويند: شرق، شرق است و غرب، غرب و

پيامبر شرقى نمى‏تواند، رهبرى غرب را بر عهده بگيرد، سخت در اشتباهند زيرا شرق و غرب از نظر فطرت يكسان است. و همان گونه كه شرق محتاج دين فطرى است، غرب هم نيازمند به آن است. آرى اسلام دين شرق و غرب است و حد و مرزى نمى‏شناسد در قالب زمان و مكان نمى‏گنجد. شعار توحيد و يگانه پرستى به وسيله پيامبر ما، ابتدا در فضاى تاريك مكه طنين انداخت، تنها نظر پرچمدار اين نهضت، اصلاح منطقه حجاز و ملت عرب نبود، بلكه دعوت آن حضرت از روز اول براى عموم مردم و گسترش آن در همه مكان‏ها و زمان‏ها طرح ريزى شده بود.

به قول، شهيد بزرگوار و متفكر و فيلسوف و فقيه عاليمقام مرحوم آقاى حاج شيخ مرتضى مطهرى (قدس سره) اسلام در ابتدا به صورت يك موج بسيار كوچكى پديد آمد، آن روز كه حضرت محمد بن عبد اللَّه(ص) از كوه حرا به زير آمد، در حالى كه دنياى درونش دگرگون شده بود و فرياد برآورد »قولوا لا اله الا اللَّه تفلحوا« اين موج شروع شد، بر خلاف ميليونها امواج پر سر و صدا و پر دبدبه جهان، در روز اول از چهار ديوار خانه‏اى كه تنها سه تن محمد(ص) ، خديجه و على (ع) را در بر مى‏گرفت تجاوز نمى‏كرد.

اندكى طول نكشيد كه به ساير خانه‏هاى مكه سرايت كرد. پس از حدود ده سال به خارج مكه بالخصوص مدينه كشيده شده و در مدت كمى به ساير نقاط جزيرة العرب امتداد يافت و در كمتر ازنيم قرن دامنه‏اش سراسر جهان متمدن آن روز را فرا گرفت و آوايش به همه گوشها رسيد.
اين موج همانطور كه خاصيت موج‏هاى زنده است به موازات اينكه رو به وسعت و گسترش نهاده، بر قوت و قدرت و طول خويش افزوده است. هيچ دين، آئين و مسلك و نهضتى را نمى‏توان يافت كه در طول اين چهارده قرن تحت تأثير اسلام قرار نگرفته باشد، و هيچ نقطه متمدن را نمى‏توان پيدا كرد كه در آنجا اسلام نفوذ نكرده باشد. امروز نيز پس از چهارده قرن و در آغاز پانزدهمين قرن بعثت، بشر شاهد وسعت تدريجى و قوت و قدرت روز افزون آن است. تاريخ و آمار نشان مى‏دهد كه اين آئين پاك قرن به قرن پيشرفته و بر عدد پيروان خويش افزوده است و اين پيشرفت كاملاً تدريجى و طبيعى بوده است و اگر سرزمين را مانند اُندلس به زور از زير سايه پرچم مقدس و پر جلالش بيرون برده‏اند، سرزمينهاى بزرگتر و پر جمعيت‏تر مانند اندونزى، چين و غيره به طوع و رغبت، افتخار پيروى اش را پذيرفته‏اند.
قرآن كريم خاصيت رشد و نمو جنبش اسلامى و نهضت انقلاب اسلامى محمد(ص) را اين گونه توصيف مى‏كند:
... و مثل آنها در انجيل مَثَلْ زراعتى است كه اول فقط سبزه نازكى از ان از مين بر مى‏دمد، سپس خداوند او را نيرومند مى‏سازد، آنگاه ستبر مى‏گردد، پس روى تنه خويش مى‏ايستد، رشد و نمو سريع و سبزى و خرمى اين زراعت موجب شگفتى همه كشاورزان مى‏شود، تا خداوند كافران و بد خواهان را به خشم آرد.
راستى حيرت آور نيست كه مردى ((اُمى)) و درس نخوانده از ميان مردمى بى سواد ((اُميون)) و در سرزمينى كه جز جهل و فساد و خودخواهى و خود پرستى اثرى در آن نيست، بپا خيزد و نهضتى چنين مبارك و ميمون و پر اثر ايجاد نمايد.

تاريخچه زندگانى پيامبر (ص )
تاريخچه زندگى گهر بار رسول اكرم، تاريخچه عجيبى است. پدر بزرگوارشان عبد اللَّه بن عبدالمطلب از نسل هاشم بودند. پدر بزرگوارشان عبداللَّه پسرى بسيار رشيد و برازنده بودند طورى كه در همه مكه مى‏درخشيدند. او جوانى بسيار زيبا، رشيد، مؤدب و معقول بود، طورى كه دختران مكه آرزوى همسرى و ازدواج با او را داشتند. او بامخدره آمنه دختر وهب كه از فاميل نزديك آنها به شمار مى‏آمد، ازدواج كرد، بيش از چهل روز از زفافش نگذشته بود كه به عزم مسافرت به شام و سوريه از مكه خارج مى‏شود و ظاهراً هدف از اين سفر تجارت و بازرگانى بوده است. در برگشتن به مدينه

مى‏آمد كه خويشاوندان مادر او در آنجا بودند. اما در مدينه فوت مى‏كند. عبداللَّه در وقتى وفات مى‏كند كه پيامبر اكرم هنوز در رحم مادراست. محمد ))اُمى(( و ))يتيم(( به دنيا مى‏آيد و هرگز روى پدر را نديده است. شيعه و سنى به اتفاق ماه تولد آن حضرت را ماه ربيع الاول مى‏دانند. تولد حضرت محمد )ص( با حوادثى عظيم و بى سابقه در آسمان و زمين مخصوصاً در مشرق زمين كه مهد تمدن آن روز بود پديدار گرديد. اين حوادث به منزله سريعترين وسيله خبرگذارى امروز جهان بود كه از حادثه‏اى مهم و بس عظيم خبر مى‏داد و از آنجا كه اين نوزاد بايستى آداب و رسوم كهنه و خرافى ملت‏ها را در هم بكوبد و اساس و شالوده‏اى نو براى پيشرفت و ترقى انسانى انسانها بريزد از همان روز اول

 

تولد ))زنگ بيدار باش(( و))هشدار(( را به صدا در آوردند.
در آن شب كاخ عظمت انوشيروان در هم لرزيد و چهارده كنگره آن فرو ريخت ((بعضى‏ها عدد چهارده را به نشان چهارده معصوم ياد كرده‏اند)). آتشكده فارس كه شعله‏هاى آتش آن بيش از هزار سال زبانه مى‏كشيد به يك باره خاموش شد و فروكش كرد. همچنين درياچه عظيم ساوه به ناگهانى و يكباره خشك شد و به بيابانى خشك و بى آب و علف تبديل شد. اين حوادث تاريخى باعث شد تا مردم آن زمان به جاى تعصب‏هاى پوچ و تقليدهاى غلط و كوركورانه به فكر و مطالعه فرو روند و به حقيقت و جهت‏گيرى آن متوجه شوند و تا حدودى از خواب غفلت بيدار شوند.

محمد پس از تولد به رسم آن وقت عرب و به علت كمبود شير مادرش براى تغذيه، براى تربيت و تغذيه كودك لازم مى‏دانستند كه بچه را به دايه بدهند تا به باديه ببرد و در آنجا شير بدهد. عبد المطلب پدر بزرگ و كفيل محمد(ص) دايه‏اى مهربان از قبيله بنى سعد به نام حليمه سعديه از باديه كه به مدينه مى‏آمد و از زنان پاكدامن و اصيل آن روز به شمار مى‏آمد و قبيله‏اش نيز در شجاعت و فصاحت معروف بودند، به عنوان دايه انتخاب كردند. اين كودك تا سن چهار سالگى دور از مادر و جد و خويشاوندان و دور از شهر مكه، در باديه در ميان باديه نشينان، پيش ((آمنه)) زندگى مى‏كرد. در سن چهار سالگى او را از دايه مى‏گيرند و مادر مهربانش اين بچه را در دامن خود پرورش مى‏دهد.

عبدالمطلب پدر بزرگ رسول خدا، علاوه بر سرپرستی متكفل او نيز بودند. قوم و خويشهاى آمنه در مدينه زندگى مى‏كردند. آمنه از عبدالمطلب اجازه مى‏گيرد كه سفرى براى ديدار خويشاوندانش به مدينه داشته باشدو اين كودك را هم با خودش ببرد. با مجوز عبدالمطلب، آمنه به همراه كنيزى به نام امّ ايمن با قافله به سوى مدينه حركت مى‏كند .
آمنه به مدينه مى‏رود و ديدار دوستان انجام مى‏دهد و سپس به اتفاق حضرت محمد (ص) و كنيزش به مكه بر مى‏گردد. در بين راه مكه و مدينه در منزلى به نام ((ابواء)) كه الان هم هست مادر او مريض مى‏شود و در همان جا وفات مى‏كنند. اين كودك خردسال مرگ مادر را در خلال مسافرت به چشم مى‏بيند، مادر گرامى اش را در همان محل دفن مى‏كند و همراه ((ام ايمن)) اين كنيز بسيار با وفا به مكه بر ميگردد. محمد (ص) به مرور رشد مى‏كرد اما از ساير كودكان چابكتر و مانند آنها شكسته حرف نمى‏زد.
بدين ترتيب محمد(ص) در سننى از عمر كه هر كودكى احتياج فراوان به محبت‏هاى سرشار پدر و دامان گرم و پر مهر مادر دارد مادر گرامى شان را از دست دادند، اگر چه روى پدر را هم هرگز نديده بودند.

همانطور كه ولادت آن حضرت و حوادث بعد از آن خارق العاده بود و از شخصيت والا و عظمت روح او حكايت مى‏كرد، گفتار و كردار دوران كودكى آن حضرت او را از ساير كودكان ممتاز مى‏ساخت، به طورى كه عبدالمطلب به اين حقيقت واقف گشته و حضرتش را فوق العاده احترام مى‏كردند. ابوطالب عموى محمد(ص) ميگفت: هرگز از محمد(ص) دروغ و كار ناشايست و جاهلانه نديدم، نه بى جا مى‏خنديدند و نه سخنان بيهوده مى‏گفتند و بيشتر اوقات تنها بودند. عبدالمطلب بزرگ قريش، با محمد (ص) مانند ساير كودكان رفتار نمى‏كرد بلكه براى او مقام و مرتبه‏اى رفيع قائل بود. دوران كودكى محمد(ص) با رنج يتيمى در سايه حمايت نياى بزرگوارش عبدالمطلب و عموى مهربانش ابوطالب سپرى شد. اگر چه اين دوره سراسر رنج از هر غمى جا نكاه‏تر بود روح لطيفش را آزار مى‏داد ولى

براى زير سازى شخصيت عظيم محمد(ص) لازم بود، و در درس بردبارى در برابر حوادث و تحمل بار گران رسالت را كه بعداً مى‏بايست عهده دار شود به او مى‏آموخت، آن حضرت دوران كودكى و نو جوانى خود را نزد جد و عموى خود گذراند و جهت كمك خرج بودن عمويش به شبانى مى‏پرداخت. گر چه ابوطالب از بزرگان قريش بود ولى دارايى او براى مخارج سنگين عائله‏اش كافى نبود. محمد(ص) كه به حد رشد و نوجوانى رسيده بود و ميل داشت به كار مشغول شود تا از مخارج سنگين عمويش بكاهد، ولى چه كارى انتخاب كند كه با روحيه او بيشتر سازگار باشد. از آنجا كه محمد (ص) مى‏بايست بعدها پيامبرى بزرگ و پيشواى عاليقدر شده و با مردم افسار گسيخته و لجوج روبرو شود و با عقايد خُرافى و رسوم غلط دوران جاهليت مبارزه كرده و كاخ رفيع عدالت و مقررات صحيح زندگى انسان را پايه گذارد. صلاح ديد تا پيشه شبانى را اختيار كند. او در بيايان كه از تمام سر و صداها و جنگ‏ها و جدالهاى مردم شهر دور بود از فرصت مناسبى كه داشت تجربه‏ها آموخت كه در

دوران رسالت و زمامداريش ثمرات شيرين آن آشكار شد. به هر حال او در اين مدت در جميع فضائل، مروت، نيكويى به خلق، بزرگوارى، همسايه دارى، بردبارى، راستگويى، امانتدارى و فاصله گرفتن از رذائل اخلاقى سرآمد مردم بود. تا آنجا كه به نام »محمد امين« شهرت يافت. از خاطرات دوران كودكى و نوجوانى محمد (ص) مى‏توان به مصاحبه ( بحيرا ) زاهد گوشه گير يهودى و ماجراى نصب حجرةالاسود اشاره كرد.
محمد(ص) كم كم بزرگ شد و دوران جوانى اش كه دوره شكفتگى غرائز و نيروهاست فرا رسيد، اگر چه او از مهر مادر و لطف و محبت پدر محروم شده بود ولى ابوطالب به حكم وظيفه اخلاقى و سفارش اكيد پدرش عبد المطلب از او نگهدارى و حمايت مى‏كرد. محمد(ص) در حقيقت براى ابوطالب پسر، يادگار برادرش عبد اللَّه و پدرش عبدالمطلب بود و لذا جزء عائله اوبه شمار مى‏آمد. مانند فرزندان ديگرش بر سر سفره او مى‏نشست و در خانه او به سر مى‏برد.

ابوطالب براى محمد (ص) پدرى مهربان، عمويى با وفا و مربى دلسوز بود و اين عمو و برادرزاده آن چنان به يكديگر علاقه‏مند بودند كه گويى رشته حيات و عمر آنها به يكديگر بسته است. همين علاقه‏مندى شديد آنها موجب مى‏شد كه ابوطالب هيچ وقت محمد(ص) را از خود دور نكند و دست او را گرفته و به بازارهاى شلوع و پر رونق عرب مانند ((بازار عُكاظ))، ((بازار مخبه)) و ((بازار ذى المجاز)) مى‏برد و حتى هنگامى كه با كاروان مكه عازم تجارت به شام شد، نتوانست مفارقت او را تحمل كند، دست او را گرفت و به سوى شام حركت كرد. محمد(ص)در حالى كه روى شتر سوار بود، راه دور از يثرب و شام را مى‏پيمود. پيامبر دوران جوانى را در كسب و تجارت سركرد، در حدود 25 سالگى با زنى ثروتمند به نام خديجه ازدواج كردند، در سن 35 سالگى حالت جدائى از مردم و

دلگرمى و سرگرمى به عبادت دور از مردم مشغول شد. نخستين زمينه‏هاى حيات وحيانى رسول خدا(ص) در غار حرا آغاز شد، آن زمان پيامبر اسلام(ص) حدود چهل سال داشتند .اصطلاحاً اقامت رسول خدا(ص) در غار حرات (تحنّث) مى‏گويند. در لغت (حنّث) به معنى گناه آمده و گفته‏اند تحنّث به معنى دورى از گناه و در معناى اثباتى خود به معناى تعبد و عبوديت در درگاه خداوند است.
غار حرا بر روى كوهى به همين نام است كه در فاصله دو فرسنگى شهر مكه، در ناحيه شمال شرق آن قرار گرفته كه به نام كوه نور نيز شناخته مى‏شود. سنت تحنّث پيامبر فقط در ماه رمضان بوده است و تحسن آيات قرآنى نيز در غار حرا به رسول خدا(ص) نازل گرديد.

پيامبر اسلام(ص) در چهل سالگى براى انجام رسالت جهانى و آسمانى خود آماده مى‏شد. روزى در غار حرا بود كه ناگهان جبرئيل عليه السلام بر او پديدار شد و گفت بخوان... محمد (ص) گفت، چه بخوانم؟ و به حالت عجيب فرو رفت و دوباره همان صدا را شنيد كه اشكار و روشن گفت بخوان، اى محمد! مرتبه سوم جبرئيل تكرار كرد (بخوان) به نام پروردگارت كه آفريد انسان را از خون بسته شده، آفريد، بخوان كه خداوند تو از همه كريمتر است خدايى كه وسيله نوشتن را تعليم داد و به انسان آن چه نمى‏دانست آموخت.
شور و هيجان زائد الوصفى سر تا سر وجودش را فرا گرفت، زيرا با دنياى بزرگ و عاليترى ارتباط پيدا كرده بود... فرشتگان... با جبرئيل... با ملكوت اعلى... روح او تكيه گاهى بزرگ مقدس، آشنايى صميمى و هميشگى يافته بود، او در خود قوت پيامبرى مى‏ديد و هيچ اضطراب و نگرانى در قاموس وجودش مفهوم نداشت، هر چه بود ا

طمينان و آرامش بود. اين مرحله از زندگى پيامبر حساس‏ترين فراز تاريخ حيات او را تشكيل مى‏دهد.
آرى: محمد (ص) در سن چهل سالگى از سوى خداوند در غار حرا مبعوث به نبوت گرد بدنه و مدت سه سال با پيروان خود در محاصره شديد اقتصادى بودند. پس از سيزده سال كه از بعثتش مى‏گذشت تن به هجرت از مكه به سوى مدينه دادند. از همان روزهاى اول ورودش به مدينه پايه‏هاى حكومت اسلامى را بنياد نهاد و به اداره امور مردم و جامعه نوپاى اسلامى پرداخت. محمد(ص) تعليمات خود را نه تنها در مدينه بلكه در سراسر جزيرة العرب و حتى مناطق دور دست گسترش داد و اوائل سال يازدهم هجرت در سن 63 سالگى از دنيا رحلت فرمودند. در حالى كه جامعه‏اى عظيم و مؤمن اسلام با فرهنگى غنى از خود باقى گذاشت.

رهبرى رسول خدا (ص) طى بيست و سه سال، تأثير چشمگيرى بر پيروزى اسلام بر شرك جاهلى داشته است. ويژگيهاى اين رهبرى از دوران پيش از بعثت آغاز مى‏شود و با شروع بعثت، با يك دگرگونى عمده كه عامل اصلى آن تأثير وحى در شخصيت آن حضرت بود. به حد اعلاى خود مى‏رسد. اين ويژگيها تأثير به سزا در نشر دعوت اسلامى داشته است.

سوابق و پيشينه دين رسول خدا (ص )
پيشينه رسول خدا)ص( در مكه براى قريشيان امرى شناخته شده بود. او از آغاز جوانى مزين به خصلت‏هاى اخلاقى نيكو بوده و هيچگونه سوء سابقه‏اى در اذهان مردم اين شهر از خود بر جاى ننهاده است. تاريخ شخصيت پيامبر اعظم )ص( را قبل از بعثت شخصيتى متين، اخلاقى و تا اندازه‏اى مشغول به خويش كه به هيچ وجه گرد بازيهاى جوانى و مجالس عيش و نوش حيوانى كه در آن زمان در مكه رواج داشته است نرفته است. حضرت محمد)ص( فردى بودند مردم دار، مهمان نواز، اهل صلحه رحم و يارى و كمك رسان به ضعيفان و درماندگان، اينها صفاتى بودند كه در عصر جاهليت مردم او را در آغاز بعثت بدان متصف كردند. به دليل همين خصلتها بود كه در جاهليت مردم او را در آغاز بعثت بدان متصف كردند. به دليل همين خصلتها بود كه در جاهليت مردم او را در

اختلاف خويش حَكَم قرار مى‏دادند. آنان در همان دوره او را )امين( ناميدند و هر زمان كه ذبحى مى‏كردند از او مى‏خواستند در جمع آنان حاضر شده و دعا كنند در واقعه نصب حجر الاسود نيز او را امين خطاب كردند و تصميم رسول خدا (ص) براى مشاركت تمام طوايف قريش در نصب حجر الاسود نشانى بر درايت آن حضرت شناخته شد.
بعدها كه نزاع قريش با رسول خدا(ص) بر سر نبوت بالا گرفت هيچگاه ديده نشد كه قريش او را به سود پيشينه اخلاقى يا جز آن متهم كند. صرف نظر از نقلهايى كه درباره عقيده دينى آن حضرت پيش از بعثت در داده است. ديده نشده است كه قريش او را متهم به شرك و بت پرستى كرده و سابقه او را به رخ او كشند.
در همه آن چهل سال قبل از بعثت، در آن محيط كه فقط و فقط محيط بت پرستى بود، او هرگز بتى را سجده نكرد، پيغمبر اكرم در همه عمرش ازاول كودكى تا آخر، هرگز اعتنايى به بت و سجده بت نكرد.

گفتيم در دوران قبل از رسالت، به صداقت و امانت و عقل و فطانت معروف و مشهور بود او را به نام (محمد امين) مى‏خواندند، و به صداقت و امانتش اعتماد فراوان داشتند. در بسيارى از كارها به عقل او اتكا مى‏كردند.
عقل و صداقت و امانت از صفاتى بودند كه پيغمبر اكرم سخت به آن مشهور بود. به طورى كه در زمان رسالت وقتيكه فرمود: آيا شما تا كنون از من سخن خلافى شنيده‏ايد، همه گفتند: ابدا، ما تو را به صدق و امانت مى‏شناسيم.
مسئله ديگرى كه باز در دوران قبل از رسالت ايشان هست، مسئله احساس تأييدات الهى است. پيغمبر اكرم بعدها در دوره رسالت، از كودكى خودش فرمود: من در كارهاى اين‏ها شركت نمى‏كردم... گاهى هم احساس مى‏كردم كه گويى يك نيروى غيبى مرا تأييد مى‏كند.

از سوابق ديگر قبل از رسالت رسول اكرم يعنى در فاصله ولادت تا بعثت تا سن بيست و پنج سالگى دوبار مسافرت به خارج از عربستان يعنى سوريه داشته است.
پيغمبر فقير بود، از خودش چيزى نداشت، يعنى به اصطلاح يك سرمايه دار نبود، هم يتيم بود، هم تنها.

پيامبر امّى
سوابق قبل از رسالت پيغمبر اكرم چه بوده است؟ در ميان همه پيغمبران جهان، پيغمبر اكرم يگانه پيغمبرى است كه تاريخ كاملاً مشخصى دارد. يكى از سوابق بسيار مشخص پيغمبر اكرم (ص) اين است كه اُمّى بود، يعنى مكتب نرفته و درس نخوانده بود كه در قرآن هم از اين نكته ياد شده است. اكثر مردم آن منطقه در آن زمان ( اُمى ) بودند.
درباره اينكه آيا رسول خدا (ص) با نوشتن و خواندن آشنا بود يا نه مباحث زيادى مطرح است. حاصل مباحث مربوط كلمه ( امّى ) عدم آشنايى با خواندن و نوشتن است.
در كاربردهاى تاريخى، اين كلمه معناى ( كان اُمياً لا يكتب ) مكرر به كار رفته است.
علاوه بر اين‏ها هيچ نوع آگاهى مشخصى درباره وجود مدرسه و مكتب خانه در مكه و مدينه و طائف گزارش نشده است. به هر روى اصرار بر نخواندن و ننوشتن در تحليل قرآنى آن، وسيله‏اى براى اثبات رسالت و نوبت آن حضرت و معجزه قرآنى تلقى شده است.

جنبه‏هاى الگوئى: حضرت محمد (ص)
پيامبر اعظم (ص) همان نمونه و مثل اعلائى است كه بشريت تا حيات دارد بايد از او استفاده كند و از راه و روش او بهره برد.
رسول گرامى اسلام (ص) الگو و شاهدى است نمونه در همه زمينه‏ها، داراى شخصيت‏هاى متعدد و هماهنگى است و در هر بعد آن چنان كامل ايفاى نقش مى‏كند كه آدمى گمان مى‏كند او تنها همان بعد را در شخصيت دارد و علت برجستگى او اين است كه تنها همان بعد را پرورش داده است تعدد در ابعاد مانع انسجام آن نبوده است.

مجموعه هماهنگ و در هم آن نيز خود شخصيتى و احد را به ما معرفى مى‏كند.
حضرت محمد مصطفى (ص)، الگوئى است كامل در همه جنبه‏ها و در هر كدام مظهرى نمونه از صفات باريتعالى كه بايد شاهدى براى انسان‏ها باشد. او الگوى رهبرى است، الگوى اجتماعى است، الگوى اخلاق و مهر و صفا و شجاعت و حق جوئى است، در سازگارى و رفاقت و همسردارى الگو و نمونه است، پدرى است نمونه، در قضاوت قاضى است هوشيار و مجاهدى است عظيم، الگوى عبادت است و نمونه تقوا، حاكمى است بى نظير و قرآنى متحرك و در كل داراى شخصيتی است قابل تقليد و تبعيت براى تمام انسان‏ها.
جنبه الگوئى پيامبر اسلام (ص) تنها براى عصر و زمان خود او و دوران ما نيست، او براى مردم همه قرون و اعصار، درهمه نقاط جهان الگوست و تا روز و واپسي

ن اين جنبه و اين شاخص در او خواهد بود.
به شمه اى جنبه‏هاى الگوى پيامبر در زمينه‏هاى مختلف عبادى، اخلاقى، اجتماعى و سياسى مى‏پردازيم.

سيره و سبك الگوى پيامبر در عبادت
پيامبر(ص) بنده شكور خداوند بودند، نور چشمانش »نماز« بود وقتى به نماز مى‏ايستادند از خوف خدا رنگ از چهره مباركشان مى‏پريد. در سينه ناله‏هاى سوزناك و آواى هزينى داشتند، هنگام سجود چنان بر زمين مى‏چسبيدند كه گويا جامهاى بر روى زمين افتاده است.
وقت نماز كه مى‏رسيد پيامبر ديگر كسى و چيزى را نمى‏شناختند و به هيچ چيز حزء نماز توجه نمى‏كردند. ايشان به نماز عشق مى‏ورزيدند و با تمام وجود به استقبال آن مى‏شتافتند. تا لحظه فرا رسيدن در وقت نماز بى صبرانه انتظار مى‏كشيدند و هنگام نماز كه مى‏شد مى‏فرمودند: بلال! خوشحالمان كن. هيچ چيز و هيچ كس را بر نماز مقدم نمى‏دانستند. مى‏فرمودند: ابوذر، خداوند نور ديدگانم را در نماز قرار داده است آن گونه كه گرسنه، غذا را دوست دارد و تشنه آب را ايشان شيفته نماز بودند با اين تفاوت كه گرسنه و تشنه سير و سيراب مى‏شوند، اما ايشان هرگز از نماز سير و خسته نمى‏شدند.
پيامبر (ص) ركوع‏ها و سجده‏هاى طولانى داشتند و به خدا عرضه مى‏داشتند: پروردگارا: دوست دارم يك روز سير باشم و شكر گذارى كنم و روز ديگر گرسنه باشم تا از تو سؤال كنم؟
نشست و برخاست حضرت با ذكر و ياد خدا همراه بود ولى آنقدر از خشيت خدا مى‏گريست كه مصلی و سجده گاهش (محراب) را خيس مى‏كردند.

هنگام دعا همچون مسكينان نيازمند، دست‏ها رابالا مى‏گرفتند »بنده خالص خدا بودند« يك بار كه به زمين نشسته بودند و با دست غذا مى‏خوردند، زنى گفت يا رسول ا... چرا مانند بندگان نشسته و غذا مى‏خورى؟ فرمودند: واى بر تو! چه كسى بنده‏تر از من است؟
آرى پيامبر (ص) عبد خدا و رسول خدا بودند.
نقل شده است: پيامبر اعظم ( ص ) به نماز علاقه‏اى وافر داشتند و در دل شب چند بار بر مى‏خواستند و مسواك مى‏زدند و نماز مى‏گذاردند و با خداى خود راز و نياز مى‏كردند.
پيامبر (ص) با اين كه به عبادت و نماز علاقه زيادى داشتند ولى موقعى كه مردم با او كار داشتند نماز را كوتاه مى‏كرد و به كار آنان مى‏رسيد و در بر آوردن حاجت‏هاى مردم از چيزى دريغ نمى‏كردند.
پيامبر خدا به شمار زياد به عبادت بر مى‏خاست و به نص قرآن مجيد گاهى دو ثلث شب گاهى نصف شب و گاهى ثلث شب را عبادت مى‏كرد. عايشه كه مى‏ديد پيغمبر اين همه از وقت شب را به عبادت مى‏ايستد كه در يك وقت آنقدر پيغمبر اكرم روى پاى مباركشان به عبادت ايستاده بودند كه پاهايشان ورم كرده بود. روزى عايشه به پيامبر گفت: آخر تو ديگر چرا اين قدر عبادت مى‏كنى؟ تو كه خدا درباره ات گفته: ( لبغفر لك اللَّه ما تقدم من ذنبك و ما تأخر) خدا كه به تو تأمين داده فرمود: افلا اكون عبداً شكوراً؟ آيا همه عبادت‏ها براى ترس از جهنم و براى بهشت باشد؟ آيا من بنده

سپاسگزار نباشم! از جمله كلمات پيامبر اكرم ( ص ) در باب ارزش معنوى عبادت اين است كه بهترين مردم آن كسى است كه به پرستش و نيايش عشق بورزد. همچنين حضرت رسول مى‏فرمايند خوشا به حال كسى كه به عبادت عشق بورزد، عبادت به صورت معشوقش در بيايد و از صميم قلب عبادت را دوست داشته باشد و با بدنش به آن بچسبد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید