بخشی از مقاله

اثرات ورزش در سلامت خانم ها


ورزش راز سلامتي
در دنياي امروز، بيماري ايدز، مصرف دخانيات، نبود تحرک و ورزش، خشونت و سوء تغذيه، سلامتي بشر را تهديد مي کند.بدون شک مي توان گفت اگر ورزش در زندگي ما نقش و اهميت خودش را پيدا کند و براي آن برنامه داشته باشيم، اين عارضه‌هاي ناخوشايند شايد از بين بروند يا کم رنگ تر شوند. زيرا شخص ورزشکار معمولاً سيگاري نمي‌باشد، به تغذيه سالم اهميت مي دهد، از اعصاب آرام تري برخوردار است، انرژي خود را درست مصرف مي کند و کمتر اهل

خشونت و عصبانيت است. افزون بر اين اثرات مثبت ورزش بيش از اين است زيرا ورزش باعث زياد شدن توده عضلاني بدن و مصرف بيشتر انرژي نيز مي شود. تمرينات مرتب و منظم ورزشي باعث کم شدن چربي مي‌شود و نمي گذارد چاق و بيمار شويد. انرژي مصرفي روزانه با ورزش و زيادشدن توده عضلاني افزايش مي يابد. ورزش پير شدن و سالمندي را به تاخير مي اندازد و باعث حفظ تناسب اندام و زيبايي بدن افراد مي شود، از پوکي استخوان جلوگيري مي کند و سبب تقويت سيستم اسکلتي بدن مي‌گردد. در ضمن ورزش به مصرف مستقيم اسيدهاي چرب مي‌انجامد، روش مطمئن و مناسب درمان چاقي و پيشگيري از

برگشت آن است، زيرا عضلاتي که تحت تأثير فعاليت ورزشي‌اند بدون نياز به انسولين انرژي خود را علاوه بر گلوکز (نوعي قند مورد مصرف بافت ها و سلول هاي بدن) از اسيدهاي چرب تامين مي کنند. ورزش حتي براي بيماراني که به مرض قند (ديابت) مبتلا مي‌باشند مفيد است. ورزش خطر ابتلا به بيماريهاي قلبي، عروقي و سکته هاي مغزي را کاهش مي دهد. ورزش باعث زياد شدن مقدار گردش خون موثر در بدن مي شود و از لخته شدن خون درسياهرگ عمقي پا

جلوگيري مي‌کند و دستگاه قلبي عروقي و دستگاه تنفس و ايمني بدن را تقويت مي‌نمايد. همچنين اثرات مثبت ورزش بر دستگاه گوارش را نبايد ناديده گرفت. افزون بر اين ورزش از افسردگي پيشگيري مي‌کند، روحيه فرد را بالا مي‌برد و در زندگي خانوادگي و اجتماعي و در شغل افراد تاثيرات سازنده‌اي‌ دارد. تجربه نشان داده است يک‌ شخص سالم و تندرست معمولاً از موقعيت و پيشرفت شغلي بهتري نسبت به افراد چاق و کند برخوردار است. در غايت ورزش از

مبتلاشدن به آلودگي هاي اجتماعي، مثل سيگار کشيدن، مواد مخدر و ... جلوگيري مي‌کند، ذهن را تقويت مي نمايد و با انديشه‌اي قوي مي توان بر مشکلات و معضلات خانوادگي و اجتماعي بهتر فائق آمد.


نقش ورزش در رفع افسردگى
بسيارى از افراد در سراسر جهان از افسردگى ناتوان کننده اى رنج مى برند. به گزارش هلث دى تحقيقات نشان مى دهد ورزش، بويژه اگر بصورت گروهى انجام شود لااقل به اندازه داروهاى استاندارد براى کاهش علائم در بيماران دچار افسردگى نقش دارد. همچنين مطالعات ديگرى نشان مى دهند ورزش در ورزشگاه و يا دوى سريع روزانه مى تواند به اندازه فعاليت هاى گروهى در دور کردن افسردگى موثر باشد و اينکه مدت ورزش خيلى اهميت ندارد. مهم ورزش کردن يا نکردن است. محققان مى گويند در حاليکه ورزش احتمالا بر مواد شيميايى مغز مانند سروتونين و دوپامين تاثير مى گذارد، فعاليت بدنى ممکن است تغييرات مثبتى را در ساير قسمت ها اعمال کند.

 

افسردگى حالتى است که با انرژى کم مشخص مى شود و برخى آن را خستگى شديد مى نامند. اما ورزش يک تاثير خلقى دارد که بنظر مى رسد آن حالت نگرانى اما همراه با بيحالى را برطرف مى کند.

ورزش سبک مانند ١٠ دقيقه پياده روى در روز منجر به افزايش انرژى مى شود گرچه اين ميزان براى کاهش استرس کافى نيست.

ورزش هاى شديد تر مانند آئروبيک، بيشتر در کاهش تنش اثر دارد. حتى ممکن است انرژى شما را کم کند چرا که باعث خستگى شما مى شود. اما طى يکساعت بعد مجددا انرژى را به بدن باز مى گرداند.

 

افرادى که ورزش مى کنند اعتماد به نفس بيشترى خواهند داشت و باعث مى شود در مورد خودشان بهتر فکر کنند و تعالى بيشترى را نيز احساس مى کنند.

اما بسيارى از افراد مبتلا به افسردگى، ورزش را شروع نمى کنند.

چرا اين افراد آن کارى را که شايد مهم ترين اثر را در آنها داشته باشد، انجام نمى دهند؟ زيرا افت در انرژى ويژگى عمده افسردگى است بطوريکه فرد احساس مى کند براى ورزش هيچ انرژى ندارد.


تنها راه شکستن اين سيکل، شروع ورزش است.

فکر درباره رفتن به ورزشگاه و انجام همه آن حرکات ورزشى با يک گروه شايد براى فرد افسرده کمى نگران کننده باشد اما تصور اينکه فقط چند دقيقه اى در خيابان يا دريک محل فرحبخش پياده روى کند، نقطه آغاز خوبى است. هيچکس نمى گويد ورزش جايگزين درمان داروئى است اما نقش ورزش و فعاليت اجتماعى در تسريع بهبود و رهايى از افسردگى غير قابل انکار است.

 

علاوه بر تاثير مثبت ذهنى، ورزش فوائد قلبى عروقى را در پى خواهد داشت که با مصرف داروهاى ضد افسردگى نمى توان بدان دست يافت
زندگي امروز ما ماشيني شده وهمين امر باعث تنبلي افراد ورزش يکي از ارکان اصلي زندگي است که در تمام دنيا به اين امر مهم توصيه شده و سعي شده در برنامه روزانه افراد حداقل 15 تا 20 دقيقه ورزش و حرکات ورزشي گنجانده شود ورزش روحيه انسان را شاداب و باعث شادي ونشاط و سلامتي مي شود


مسلماً عدم سازش وجود و اختلالات رفتاري در هر طبقه و صنفي و در هر گروه و جمعي بسيار مشهود است عوامل مختلفي را مي توان در بوجود آوردن يا پايه ريزي عدم سلامت روان ذكر نمود: فشارهاي اجتماعي، فقر مادي، اختلافات خانوادگي، تصادفات، بيماريها، مرگ و ميرهاي پيش بيني نشده و بسياري از عوامل خانوادگي و اجتماعي همراه با عوامل وراثتي، افراد را دچار عدم تعادل روان مي سازد. بنابراين براي پيش گيري از بيماري رواني و حفظ سلامت روان توصيه هاي مختصري در نظر گرفته مي شود


يك ورزش خاص براي عموم افراد يا مبتلايان به افسردگي تجويز نمي‌شود. اولا افراد بايد ورزش را تدريجا آغاز كنند. ثانيا انواع مختلف آن در اشخاص متفاوت تاثير مشخصي دارد. براي برخي پياده روي، دو يا شنا مفيد است. بعضي يوگا را ترجيح مي‌دهند.
به هر حال ورزش فرصتي براي افزايش تماس با ديگران است كه به ويژه براي كساني كه در اثر افسردگي منزوي شده‌اند سودمند است. افراد بايد با شروع ورزش به هر گونه تغيير در خلق و خوي‌شان دقت كنند تا متوجه شوند چه ورزشي و در چه حدي به آنها در كاهش افسردگي كمك مي‌كند.


آيا تا به حال دقت کرده ايد که بعضي افراد بدون توجه به مسائل و مشکلات , چقدر در سر زندگي و شاد بودن توانا هستند؟ تحقيقات نشان مي دهد اين حالت ذاتي يا
خدادادي نيست بلکه يک مهارت است که اين افرادآن را


در خود پرورش داده اند . شما هم اگر بخواهيد مي توانيد اين مهارت را کسب کنيد و زندگي خود را لبريز از شادي و نشاط سازيد.
هر کسي تقديري در زندگي دارد و اين به عهده خودش است که با قسمت خود بجنگد يا با آن همکاري کند
تعريف روانشناسي از "ورزش و سلامت روحي "
در تلاش براي تعريف روانشناسي سلامت، ابتدا بايد سعي شود که سلامت به مثابه يک مفهوم تعريف شود. مشهورترين تعريف سلامت در نظامنامه سازمان بهداشت جهاني (world heal the organization) به شرح زير صورت گرفته است:


سلامت حالت کامل آسايش و کاميابي زيستي ، رواني و اجتماعي است و صرف فقدان بيماري يا معلوليت ( ناتواني ) سلامت نيست.
ابعاد منفي و مثبت اين تعريف به وسيله داوني (Dawnie etall 1996) و همکاران ( 1996 ) مورد ملاحظه قرار گرفته است. در قسمت اول تعريف، آنها اعتقاد دارند که سلامت به مثابه يک مفهوم مثبت نگريسته مي شود ( کيفيت مثبت: آسايش، بهزيستي) در قسمت دوم تعريف، سلامت در بعد منفي به مثابه فقدان بيماري يا معلوليت نگريسته مي شود (اشاره ضمني به ابعاد منفي دارند). با در نظر گرفتن هر دو بعد تعريف، اين مطلب را مي رساند که سلامت حقيقي هم شامل پيشگيري از نابهنجاري و بيماري (مثل نا خوشي ، بيماري) و نيز ارتقاي سلامت مثبت است که اين امر (ارتفاي سلامت مثبت) خيلي مورد غفلت قرار گرفته است.


بنيارد (Banyard) ( 1996 ) تعريف سلامت بر مبناي کامل صحت و آسايش زيستي، رواني و اجتماعي را مورد انتقاد قرار داده و اظهار مي کند که رسيدن به آن حالت در عمل خيلي مشکل است. از سوي ديگر اين تعريف از عوامل گسترده اجتماعي، اقتصادي و سياسي که ممکن است در اين حالت سهيم باشند، غفلت کرده است. اين تعريف همچنين مستلزم آن است که افرادي که کامل نيستند (لزوما)، سالم نيز نيستند. در زمينه روان شناسي سلامت، رويکردهاي متفاوتي وجود دارد از جمله مدل زيستي پزشکي (Biomedical model) و مدل زيستي رواني اجتماعي (Biopsychosocial model) که در اينجا به آخرين مدل ارائه شده توسط دواني و


همکاران (1996) اشاره مي کنيم.
مدل جديد سلامت روحي و رواني با ورزش
به عنوان راهي براي حل بعضي از مسائل زندگي، با در نظر گرفتن سلامت به مثابه يک مفهوم نسبي، به جاي فهوم مطلق، دواني و همکاران (1996) مدل جديدي از سلامت را ارائه داده اند که در شکل (1) نشان داده شده است.


با در نظر گرفتن سطح مثبت سلامت، دواني و همکاران مفهوم << سلامت و رفاه حقيقي >> را به جاي اصطلاح سلامت ذهني به کار بردند زيرا، اصطلاح اخير ممکن است فريبنده باشد و از تآثيراتي ناشي شود که نسبت به کنش وري فرد مضر باشند يا براي اجتماع زيان آور باشند. در عوض، دواني و همکاران عقيده دارند که سلامت حقيقي، فرايند نيرومند شدن و قادر بودن توأم با داشتن يک << زندگي خوب >> را منعکس مي کند. به عنوان مثال، داشتن دوستان،

خشنودي از نيازهاي عادي، داشتن کنترل زندگي، قادر بودن براي انتخاب آنچه فرد مي خواهد انجام دهد يا قادر بودن به گسترش و توسعه خلاقيت هاي فرد و داشتن اختيار راي توسعه اين کيفيات، تمام اين کيفيات سلامت حقيقي زندگي ما را تشکيل مي دهند.


دواني و همکاران خاطر نشان مي کنند که سلامت مثبت، انديشه تناسب اندام را نيز در بر مي گيرد. اين مفهوم بر اسنادهاي جسمي سامت متمرکز است و در چهار مقوله قدرت و استحکام، نيروي بدني، انعطاف پذيري و مهارتها خلاصه مي شود.
در کل، تمام ايد مربوط به مدل جديد سلامت ، به تعريف سلامت از ددگاه سازمان بهداشت جهاني (1964) ارتباط پيدا مي کند و عدم تعادل بين سلامت مثبت و منفي را دوباره جبران کرده و التيام مي بخشد. اين هدف با ارتقاي سلامت مثبت و استفاده از ارتقاي سلامت به مثابه وسيله اي براي رسيدن به سلامت متعادل مثبت جسمي، رواني و اجتماعي بالا توأم با پيشگيري از بيماري جسمي، رواني و سلامت متعادل مثبت جسمي، رواني و اجتماعي بالا توأم با پيشگيري از بيماري جسمي، رواني و اجتماعي قابل وصول است.


روانشناسي و سلامت با ورزش
نقش روانشناسي در پيشگيري، کنترل و ارتقاي سلامت ما، به مثابه يکي از چالش انگيزترين و جالبترين وظايف قرن بيستم نمود پيدا کرده است. تاسيس روانشناسي سلامت به عنوان بخش 38 در انجمن روانشناسي امريکا ( Apa) (American psyholigical Association) در 1978 و دادن کرسي در انجمن روانشناسي انگليسي (Bps) (British psychological society)، نياز و ارزش فرايند کاربرد اطلاعات را در نتايج مراقبت هاي بهداشتي و سلامت در روانشناسي نشان مي دهد. (متارازو 1994).(Matarazzo)


در طول 10 سال اخير، روانشناسي سلامت در شناخت رفتارهاي فردي و سبکهاي زندگي که سلامت جسمي شخصي، پيشگيري و درمان بيماري را تحت ناثير قرار مي دهد، مشارکت کرده است. هم چنين در شناخت عوامل خطر مربوط به ناخوشي، بهبود بخشيدن به سيستم هاي مراقبت بهداشتي از طريق شناخت کارهاي عملي خوب و شکل دادن ديدگاه عمومي بر اساس سلامت عامه مردم، روانشناسي سلامت سهم قابل ملاحظه اي داشته است.
روانشناسي سلامت هم چنين در کنترل و مقابله با استرس، تشکيل درد، کاهش و ترک سيار و تعديل ساير رفتارهاي پرخطر درگير بوده است. در سطح ارتقاي سلامت و بهداشت، روانشناسان در تشويق به تمرين منظم ورزش و داشتن رفتارها و تفکر مثبت فعاليت داشته اند.


روانشناسي به نام ديويد مايرز (David Myers) که کتابي با نام << به دنبال سرخوشي : چه اشخاصي سرخوش هستند و چرا >> (?theparsuit of Happiness : Who is happy and why) تاليف کرده است، سلامت رواني فرد را در ميزان داشتن سرخوشي فرد مي داند و سرخوشي (خوشحالي) را چنين تعريف مي کند:
<<نوعي احساس امنيت ، احساس اينک زندگي به طور کلي به خوبي مي گذرد>>


اين حالت خوشي و نشاط، آني و زودگذر نيست. طبق يافته هاي يک بررسي ده ساله که انستيتو ملي پيري به انجام رسانده است، افراد برخوردار از روحيه خوش تا ده سال پس از آغاز بررسي نيز همين روحيه را حفظ کرده بودند. اين افراد در صورت برخورد با موانع و شکست. قادر بودند دوباره نيروهاي خود را جمع کنند و خوشبختي را ديگر بار در زندگي خود بازيابند.


چه چيزهايي باعث خوشحالي مردم مي شود به گفته مايرز خوشحالي به سن يا ميزان درآمد، مرد يا زن بودن بستگي ندارد، ولي با بعضي خصوصيات شخصيت فرد ، وجود تناسب بسن شغل و مهارت هاي او، داشتن روابط نزديک با ديگران و برخورداري از اعتقادات مذهبي و عمل کردن به آنها مربوط است. طبق اين نظر ، بهترين عوامل پيش بيني کننده خوشي، ثروت و زيبايي يا شهرت نيست، اما افرادي که بيشتر احتمال دارد خود را آدم هاي سرخوشي تعريف کنند، داراي صفات يا ويژگي هاي مشخص هستند که در ادامه آمده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید