بخشی از مقاله
فهرست:................................................
1. اهمیت ادبيات كـــــودكان و نــــوجوانان...............
2. سبب فقر پژوهش در حوزه ادبيات کودکان در چيست؟
3. مطالعات دانشگاهي........................................
4 .انــــواع ادبيات كــــودك و نـــــوجوان
5 . پيشينة ادبيات كــــودك و نــــوجوان در جهـــان.......
6 . پيشينه ادبيات كـــودك و نــــوجوان در ايــــران............
7 . نگرش همزمانيSynchronic و نگرش در زمانى Diachronic در تحليل تاريخى ادبيات كودكان با نگاه ويژه به نقش عباس يمينى شريف در تاريخ ادبيات کودکان ايران.....
9. تشدید ممیزی در ادبیات کودک، مشی حاکم دولت کنونی است
اهمیت ادبيات كـــــودكان و نــــوجوانان
بر خلاف آنچه تصوّر ميشود، روزگار ما دوران كودكسالاري نيست و درواقع، تمدّن امروز به كودك فرصت كودكي نميدهد تا آنجا كه دوران جديد را دورة زوال كودكي نام نهادهاند. سرعت فزايندة سوداگري و توليدْ بزرگترها را بر آن داشته است كه كودك را هر چه زودتر وارد چرخة توليد كنند. همچنين بيم آنان از طغيان نسل نو باعث ميشود كه آزادي و رشد خلاّقانة دورة كودكي را برنتابند (اقليدي، ص 5ـ13). در چنين حالتي اهمّيّت ادبيّات كودك و نوجوان، همچون عاملي براي رشد فرهنگ و استقلال، در شخصيّت كودكان آشكارتر ميشود. اهمّيّت ادبيّات كودك، با توجّه به اين محورها، روشنتر خواهد شد:
الف. بچّهها آسيبپذيرند. اغلب به مقتضيّات سنّي خود، احساساتي، ظاهربين و سادهاند. اصولاً ذهن نقّادي ندارند و قضاوتهايشان بيشتر حسّي است. از اينرو ميزان آسيبپذيري آنان در برابر فراوردههاي فرهنگي بالاست.
ب. بچّهها تأثيرپذيرند. و اين تأثيرپذيري هم عميقتر و ماندگارتر و هم پردامنهتر از تأثيرپذيري بزرگترهاست؛ چنانكه در حديث نبوي نيز آمده است: اَلْعِلْمُ فيالصِّغَر كالنَّقْشِ فيالحَجَر.
ج. جمعيّت كودكان بيشتر است و آنان اوقات فراغت بيشتري دارند، به خصوص در كشور ما كه ادبيّات كودك و نوجوان بيشترين مخاطب بالقوّه يا بالفعل را دارد.
سبب فقر پژوهش در حوزه ادبيات کودکان در چيست؟
اصولا نظام آموزش دانشگاهی درایران صورت گرا یا ظاهر بین است تا معنا گرا و درون بین. به همین دلیل است که پژوهش در نظام دانشگاهی ایران جای شایسته خود را ندارد. اصل گرفتن مدرک است و رسیدن به عنوان یا تیترهای دانشگاهی. در حالی که فلسفه دانشگاه در کشورهای پیشرفته، پرورش پژوهشگر است، نه پیشکش کردن تیترهای دانشگاهی. از همین نقطه روشن میشود که جامعه و دولت و حتی مردم ما به این دلخوش هستند که نزدیک دو میلیون دانشجو دارند، اما نتیجه آن چیست؟
کمتر دیده میشود که پژوهشگری از میان آنها به جامعه معرفی شود. در ظاهر همه هم با روحی منفعل به این پدیده نگاه میکنند و در بسیاری موارد هم رضایت دارند. در چنین احوالی در شاخههایی مانند رشته ادبیات که بسیاری از دانشگاههای ما بیش از نیم سده است که از آن بهرهمند هستند، کارهای پژوهشی رنگ و بویی ندارد، صد البته که ادبیات کودکان که در ایران رشتهای جوان است و هنوز هم هیچ دانشگاهی چنین رشتهای را ندارد یا به رسمیت نمیشناسد، طبیعی است که فقر پژوهشی از سرتا پای ادبیات کودکان میبارد. موسسههای فرهنگی هم مانند وزارت ارشاد که باید متولی بخشی از کارهای پژوهشی باشند، بهتر است که واقعا این کار را انجام ندهند.
چون سبب آن رواج پدیدهای شده است به نام پژوهشهای دولتی. پژوهشهایی که تنها با هدف گرفتن منابع مالی از سهم درآمدهای نفت انجام میشود و هیچگاه نیز با استاندارهای پژوهشی حتی در حالتهای حداقلی مطابقت ندارد. و در نهایت پژوهش در این حوزه میماند برعهده چند پژوهشگر منفرد و یا موسسههای اندک غیردولتی که باید این بار عظیم را بردوش بکشند. اما مگر تواناییهای آنها و منابع نداشته مالی آنها چقدر است که بتوانند این راه را ادامه دهند؟ پس فقر پژوهشی سبب شده است که ادبیات کودکان ما از مرحله مانداب میگذرد و شاید روزی برسد که بگوییم به گنداب تبدیل شده است. امید که آن روز نیاید.
مطالعات دانشگاهي
ادبيات كودك ايران در مقايسه با ادبيات كودك كشورهاي ديگر حتي كشورهاي در حال توسعه، از فقدان مطالعات دانشكاهي رنج مي برد . هنوز از رشته مستقل ادبيات كودك خبري نيست و در اغلب دانشگاه هاي كشور جز چند واحد در حاشيه برخي از رشته ها چيزي به نام ادبيات كودك وجود ندارد و اگر از يك استثنا در دانشگاه شيراز بگذريم ، ميتوانيم ادعا كنيم مطالعات دانشگاهي در حوزه ادبيات كودك وجود ندارد.
قضاوت درباره اين وضعيت در ظاهر ساده به نظر مي رسد، اما ميتوان رد پايي از برخي گرايش ها ديد كه چندان ،با دانشگاهي شدن ادبيات كودك و به تبع آن مطالعات دانشگاهي ميانهاي ندارد و متقدند كه ادبيات كودك امري غريزي است و بايد از راه هاي ديگري در گسترش و تقويت ان كوشيد و چه بسا دانشگاه ها به كيفيت ان نينجامد ، امّا از سوي ديگر اغلب با اشاره به تجربه هاي كشور هاي ديگر به اهميت نقش دانشگاه و مطالعات دانشگاهي تاكييد مي كنند. براي اين افراد شايد نخستين پرسش اين باشد كه چرا در ايران مطالعات دانشگاهي در حوزه ادبيات كودك شكل نگرفتهاست وچه موانعي روي اين پديده قرار دارد.
انــــواع ادبيات كــــودك و نـــــوجوان
اين ادبيّات يا منثور است و مشتمل بر ادبيّات داستاني (قصّه ، داستان )؛ ادبيّات نمايشي(نمايشنامه، فيلمنامه)؛ نثر ادبي (قطعة ادبي، انشا) و يا غيرمنثور است و شامل شعر، قصّة منظوم، منظومه.
قصّه را در مفهوم كلّياش به انواعي تقسيم كردهاند: افسانه ، افسانة تمثيلي، تمثيل اخلاقي، قصّه، مثال، حكايت لطيفهوار، افسانة پريان، افسانة پهلوانان، رُمانس و اسطوره. داستان را از حيث قالب، به داستان كوتاه و داستان بلند تقسيم كردهاند. پيداست كه اين انواع در ادبيّات كودك و نوجوان متناسب با ظرفيّت و حوصله و ذوق كودكان شكلي متفاوت با حوزة ادبيّات بزرگسالان به خود ميگيرد. در حوزة كودك، به علّت علاقة مخاطب به تصوير، شكل داستانها نسبت به داستانهاي بزرگسالان، متفاوت و اغلب مصوّر است .
پيشينة ادبيات كــــودك و نــــوجوان در جهـــان
گفتهاند كه اگر ادبيّات شفاهي را جزو ادبيّات كودك بشماريم، ميتوانيم بگوييم كه ادبيّات كودك از نخستين لالاييهايي كه مادر غارنشين در گوش فرزندش زمزمه ميكرده آغاز شده است؛ امّا ادبيّات كودك به مفهوم امروزياش، از زماني آغاز ميشود كه وارد كتابهاي كودكان و نوجوانان شده باشد. براي تاريخ ادبيّات كودكان چهار مرحله ذكر كردهاند:
پيشينه ادبيات كـــودك و نــــوجوان در ايــــران
پيشينة اين ادبيّات را ميتوان چنين بخشبندي كرد: پيش از اسلام؛ پس از اسلام تا دورة مشروطه؛ پس از مشروطه تا 1340ش؛ از 1340ش تا پيروزي انقلاب اسلامي (1357ش)؛ از 1357ش تا دو دهة بعد (1378ش).
پس از پيـــروزي انقلاب اسلامــــي تا دو دهه بعد (1358ـ 1378ش)
بررسي اين دوره، به دليل نزديكي به زمان حاضر و نيز فراز و نشيبها و پيچيدگيهايش دشوار است.
در دهـــــة اوّل پس از انقلاب
نويسندگان نسل جديد، بيشتر با تكيه بر تجربه هاي خود و نه تجربههاي نسل پيشين و يا مطالعة نظريّههاي ادبي، جسورانه مينويسند و آثارشان گاه قوي امّا اغلب خام است. در فضاي جامعة انقلابي و ديني و در حال جنگ، بيشتر به موضوع مبارزه، مذهب، استقلال و وحدت و دفاع در برابر دشمن پرداخته ميشود. امّا رفتهرفته توجّه به ساختار ادبي و شكل هنري آثار جاي محتواگرايي سالهاي اوّل را ميگيرد. هم در مضامين و هم در شيوههاي ادبي تنوّع ايجاد ميشود. بنابراين، ادبيّات كودك و نوجوان همچون شاخهاي تخصّصي در حوزة ادبيّات مورد توجّه قرار ميگيرد و بيشتر از چشم كودك به جهان نگريسته ميشود.
در دهــــــــــة دوم
اينگونه ادبيّات به سوي حرفهاي شدن حركت ميكند. نخست نويسندگان و شاعران، تحت تأثير انقلاب، جنگ و رويدادهاي اجتماعي، بيشتر به طرف قالب واقعنما روي ميآورند. امّا به تدريج رويكرد به آثار «فانتزي» نيز رواج مييابد. همچنين بيش از گذشته، آثاري تأليفي در قالبي كه «رمان نوجوان» نام ميگيرد نوشته و ترجمه ميشود.
به دليل فضاي انقلاب، بسياري از نيروهاي نسل جوان، فرصت و ميدان مييابند كه آثار خود را به صورت كتاب يا مجلّه منتشر كنند و، در مجموع، كيفيّت و كمّيّت آنها را افزايش دهند. به موازات آن، توجّه به ارزشهاي بومي و گنجينههاي كهن ادب ايراني نيز تقويت ميشود و بازنويسي و بازآفريني ادبيّات كهن رواج مييابد. همچنين، در كنار آفرينش آثار ادبي ناب، رفتهرفته نوعي مخاطبْمحوري و اعتنا به خواستههاي او نيز در ميان نويسندگان شكل ميگيرد و گاه آثاري با تلفيق هر دو گرايش نوشته ميشود. اين گرايش در برخي موارد از آفت سفارشي نويسي، شتاب و توجّه بيش از حدّ به خواستههاي بازار آسيب ميبيند. در اين دوره نسبت تأليف به ترجمه افزايش مييابد. برطبق آماري، اين نسبت كه در 1347ش، 17% و در 1354ش 27% بوده، در 1357ش به 78% ميرسد، امّا به تدريج تعديل ميشود و در 1367ش به 50% ميرسد.
گروهي از داستاننويسان و شاعران پيش از انقلاب فعّاليّت خود را پس از انقلاب نيز ادامه ميدهند و آثار قابل توجّهي پديد ميآورند. جريان نقد نيز، در سالهاي نخست، نسبت به پيش از انقلاب، رشد ميكند، امّا اين جريان هنوز حركتي تأثيرگذار و حرفهاي نيست. نقدْ بيشتر بازخواني، معرّفي يا تحليل سادهاي از كتاب است كه گاه مخاطب آن خود كودكان يا نوجواناناند. به علاوه، نقد بيشتر بر داستان تمركز دارد تا بر شعر و تصوير. از حدود سال 1373ش بهبعد، جريان نقد، متأثّر از تحوّلات اجتماعي، رو به رشد ميگذارد.
انتشار فصلنامة نظري پژوهشنامة ادبيّات كودك و نوجوان و ماهنامة نقد و اطلاعرساني كتاب ماه كودك و نوجوان ، كه بيوقفه منتشر ميشوند و همچنين شتاب گرفتن انتشار آثار پژوهشي در اين عرصه، از رويدادهاي قابل ذكر است.
نگرش همزمانيSynchronic و نگرش در زمانى Diachronic در تحليل تاريخى ادبيات كودكان با نگاه ويژه به نقش عباس يمينى شريف در تاريخ ادبيات کودکان ايران:
نهاد ادبيات كودكان ايران پديدهاى مدرن است كه فلسفه و سازههاى آن از دوره مشروطه شكل گرفته و از آن پس با گذشت هر دهه پيشرفتهايى در حوزههاى گوناگون داشته است. اين نهاد از گونه نهادهاى فرهنگى Cultural institution است كه خصلت ثانوى يا پسا بنيادين Secondary institution نيز دارد. توضيح اين كه اين نهاد به سبب سازوكارهاى خود پديدهاى فرهنگى است و چون نسبت به نهادهاى اوليه يا بنيادين Primary Institutions خانواده و آموزش و پرورش در موقعيت پسينى قرار دارد، بنابراين در دورهاى بلند از تاريخ چند هزار ساله خود كه نهاد نبوده، تنها سازهاى از اين نهادها به شمار مىرفته است.