بخشی از مقاله


مقدمه

یکی از اختلالات ناتوانکننده عصبشناختی، بیماري
مولتیپل اسکلورزیس((MS میباشد که علاوه بر اختلالاتشریفی،
عصبی – حرکتی با علائمی چون اضطراب، ضعف و
کاهش قدرت حل مشکل بروز میکند و باعث اختلالات
جسمی و روانی متعددي میشود. مولتیپل اسکلورزیس یا
ام اس یک بیماري مزمن و ناتوانکننده سیستم عصبی
است که میلین دستگاه اعصاب مرکزي (مغز و نخاع) را
تخریب میکند و به دنبال آن به تدریج بخش عضلانی بدن
توانایی خود را از دست میدهد. ام اس با علائم التهاب و
تخریب میلین مشخص میشود. ممکن است داراي سیر
پیشرونده یا توأم با عود و فروکش باشد. ضایعات ام اس
پس از تروما دومین علت شایع ناتوانی عصبی در اوایل و
فصلنامهعلمیپژوهشی/شماره1ـبهار1391 Health Psychology/ Vol1. No1/ Spring 2012 اواسط بزرگسالی است و تظاهرات آن از یک بیماري
خوشخیم تا یک بیماري به سرعت پیشرونده و
ناتوانکننده متغیر است (هارسیون، .(1384
روانشناسیسلامت علائم مختلف این بیماري عبارتند از: فقدان ناگهانی یا
تاري دید در یک چشم، دوبینی، عدم تعادل یا اختلال
عملکرد مثانه، ایجاد اختلال حسی، ضعف، گرفتگی
عضلانی، اختلال شنوایی، خستگی، لرزش اندامها، اختلال
در دفع مدفوع و عملکرد جنسی، ضعف تعادل، فراموشی،
کاهش شنوایی، کرختی و اختلال گفتاري در این بیماران
34 دیده میشود. بررسیهاي لطفی و آل یاسین (2002) حاکی
از آن است که اختلالات حسی و بینایی شایعترین علائم

در میان مبتلایان ایرانی میباشد (رضائی، .(1389 انواع
بیماري ام اس چهار نوع میباشد که عبارتند از: نوع
خوشخیم، عودکننده، فروکش یابنده، پیشرونده ثانویه و
پیشرونده اولیه.
علاوه بر مکانیسمهاي بیولوژیکی درگیر، عاملی که
میتواند در بیماريهاي روان تنشی از جمله ام اس اثرگذار
باشد عوامل روانشناختی افراد است.
انجمن ملی مولتیپل اسکلورزیس در سال 2001 شیوع
این بیماري را حدود 2/5 میلیون نفر در دنیا اعلام کرد. ام
اسمعمولاً در بیماران بین 20 تا 40 سال تشخیص داده
میشود. زنان بیشتر از مردان به نسبت 2 به 1 به ام اس مبتلا


میشوند (وایت1 و همکاران .(2004 براساس اعلام انجمن ام اس ایران، حدود 7000 نفر عضو این انجمن میباشند
( .(1386 در ایران شیوع ام اس در حدود 15 تا 30

نفر در هر 100 هزار نفر است (بخشانی، .(1389 جنسیت، عوامل ژنتیک، فاصله از خط استوا (با فاصله از خط استوا

به شیوع این بیماري افزوده میشود) و وضعیت اجتماعی ـ

اقتصادي از عوامل مؤثر در افزایش شیوع این بیماري میباشد (رضایی، .(1389 بسیاري از نابهنجاريهاي روانی

عصبی در ارتباط با ام اس هستند که عبارتند از: افسردگی،

سرخوشی، اختلالات دو قطبی، گریهها و خندههاي نابهنجار، روان پریشی، اختلال در توجه، پردازش اطلاعات، عملکرد اجرایی، تمرکز، یادگیري و حافظه (بخشایی و

همکاران، .(1389 آنچه این بیماري مزمن را در حوزه روانپزشکی حائز اهمیت میسازد طیف وسیع جنبههاي عصبی ـ روانپزشکی این اختلال است. در بررسیهاي

انجام شده حدود 5 درصد از بیماران اختلالات حاد

روانشناختی را بروز میدهند که این میزان در بررسی سلطانزاده (1383) در حدود 1 درصد بوده است. از شایعترین علائم روانشناختی در بیماران ام اس، افسردگی، خستگی، اضطراب را میتوان نام برد که به میزان قابل توجهی به ناتوانیها و وضعیت نامناسب زندگی در این بیماران مربوط میشود. در 80 درصد از این بیماران خستگی یکی از علائم اصلی را تشکیل میدهد و در طول روز بدتر میشود. وقوع افسردگی و همچنین بروز علائم بیماري تابع شدت بیماري، محل گرفتاري ضایعات، نوع علائم نورولوژیک و شدت ناتوانی بیمار است و افسردگی موجب ناتوانی بیشتر بیمار و وخامت بیشتر بیماري

میگردد. یوسفیپور و راسخی در مطالعهاي در سال

(2002)، 67 درصد ابتلا به افسردگی را در میان زنان مبتلا به ام اس گزارش نمودند. مطالعات حاکی از آن است،

علاوه بر خستگی و اختلالات خلقی طیف وسیعی از

علائم روانپزشکی نظیر سایکوز، سندرمهاي هذیان،

اضطراب، اختلالات شخصیت و اختلالات شناختی نیز

میتواند در مبتلایان به ام اس تظاهر نمایند. تغییرات

1. Waight

ارتباط کیفیت زندگی و سرمایه روانشناختی با ...


شخصیت نیز در این بیماران شایع است و 20 الی 40

درصد از مبتلایان به ام اس آشکارا دچار افزایش تحریک-

پذیري یا بیاحساسی به عنوان تغییرات ثانویه شخصیت

میشوند. بیماري ام اس از طریق ایجاد افسردگی، تغییرات شناختی و شخصیتی و مهار گسیختگی ناشی از آن میتواند

به عنوان یک اختلال در محور III به صورت یک عامل

خطرساز در خودکشی محسوب شود.

با توجه به شیوع بیماري در سنین جوانی، این بیماري

میتواند با کاهش عملکرد فردي و اجتماعی و مشکلات

عاطفی و روانی همراه باشد و با سیر بیماري و عدم کنترل مناسب آن نگرانی، اضطراب و افسردگی را دو چندان کند،

آنچه در برخورد با چنین بیماري ضروري به نظر میرسد پرداختن به مسائل روانشناختی بیماران مبتلا به ام اس و مشکلات عاطفی است که بیماران با آن روبرو هستند

(الیس، 1998 به نقل از رشیدي، .(1385

بیشتر بررسیها در مبتلایان به بیماري ام اس بر مشکلات مرتبط با بعد جسمانی تمرکز داشته و جنبههاي شناختی و روانشناختی را نادیده گرفتند (فینتسین2، 2004؛

دیاموند3، جانسون4، کافمن5 و گروز6، (2008

تحقیقات چیاراوالوتی7 و دلاکو(2008) 8 حاکی از آن است که در مبتلایان به ام اس مشکلات روان شناختی منبع اصلی ناتوانیها، آسیبهاي اجتماعی و پایین آمدن کیفیت زندگی این افراد میشود (بیرامی، .(1389
کیفیت زندگی مربوط به سلامت، جنبههایی از زندگی را مدنظر قرار میدهد که بیشتر تحت تأثیر بیماري یا سلامت میباشند. در یک تعریف کلی میتوان گفت که کیفیت زندگی مربوط به سلامت بستگی به میزان تأثیرپذیري سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی فرد از یک بیماري یا

درمان آن دارد (سلا9، .(1995 در این تعریف بر ذهنیت فرد


2. Feinstein 3. Diamond 4. Johnson 5. Kaufman 6. Graves 7. Chiaravalloti 8. Deluca 9. Cello


و چند بعدي بودن کیفیت زندگی تأکید میشود

(آرونسون10، .(1988 کیفیت زندگی مربوط به سلامت

معرف نوعی برداشت ذهنی از بیماري یا درمان آن است. به

همین دلیل، بیماران با وضعیت سلامت مشابه، به علت تفاوتهاي فردي مربوط به توقعات و راهبردهاي مقابلهاي،

ممکن است کیفیت زندگی همسان نداشته باشند. حیطه

جسمانی به درك بیمار به توانایی انجام فعالیتهاي روزانه و انرژي بیمار بستگی دارد. حیطه اجتماعی به انزوا،

وابستگی، سطح روابط با خانواده و بستگان و شرایط دیگر

محیطهاي اجتماعی دیگر وابسته است و بالاخره حیطه روانی آن در اشتراك با مفاهیم روانی و هیجان است و

مسائلی چون ترس، خشم، سعادت، خوشی و اضطراب مطرح میشود (جرگه، .(1388

ذکر این نکته لازم است که در بررسی کیفیت زندگی، ارزیابی نگرش فرد درباره عملکردش در چندینبعد از زندگی (نوربرگ و همکاران، (2009 و ارزیابی اینکه به اعتقاد شخص کدام عوامل نقش بیشتري در کیفیت زندگی وي دارند، از اهمیت اساسی برخوردار است. در اغلب مطالعات این ابعاد شامل سلامت جسمانی، روانی، هیجانی، اجتماعی، احساس ذهنی سلامتی و توانایی کارکردن است

(کورال11 و همکاران، 2009؛ آلبرت12 و همکاران .(2010

بنابراین کیفیت زندگی مرتبط با سلامت شامل ارزشی است که فرد علیرغم تأثیري که بیماري، جراحت یا درمان بر کنشوري، ادراکات و فرصتهاي اجتماعی وي دارند، براي زندگی خویش قائل است (آل اکور، قادر و شاتناوي،

.(2010

کیفیت زندگی شرایطی است که خوب زیستن را امکانپذیر میسازد به نحوي که فرد در یک وضعیت مناسب جسمی، روانی و اجتماعی قادر به انجام فعالیتهاي روزمره باشد و بیمار نیز از کارآیی درمان، کنترل بیماري و یا بازتوانی احساس رضایت نماید. کیفیت زندگی شامل تمام عملکردهاي زندگی مانند عملکرد احساسی، فیزیکی،

10. Aarnoson 11. Coral 12. Albert

2012SpringNo1/.Vol1Psychology/Health 1391 بهار ـ1شماره /پژوهشی علمی فصلنامه سلامت شناسیروان

35

علیرضا آقایوسفی، فرهاد شقاقی، مهدي مهستانی، زیبا برقی ایرانی


روانشناسیسلامت فصلنامهعلمیپژوهشی/شماره1ـبهار1391 Health Psychology/ Vol1. No1/ Spring 2012

36


شیمیایی، درد، خستگی و غیره است. سازمان بهداشت

جهانی کیفیت زندگی را به عنوان »ادراك فرد از موقعیت

زندگی خود در زمینه فرهنگ و نظامهاي ارزشی که در آن زندگی میکند و در رابطه با اهداف، انتظارات، معیارها و

دل مشغولیها« تعریف کرده است. کیفیت زندگی یک

اصطلاح مورد استفاده در تعدادي از رشتههاي علمی با تعاریف و مفهومسازيها از حالات سلامت تا
رضایتمندي زندگی و از مالکیت ویژگیهاي مطلوب از

لحاظ اجتماعی مؤثر است. این تعریف مفهوم وسیعی است که به شیوه پیچیدهاي توسط سلامت جسمانی، وضعیت

روانشناختی، سطح استقلال و روابط اجتماعی فرد و ارتباط

آنها با خصوصیات بارز محیطشان تحت تأثیر قرار میگیرد.

کیفیت زندگی به مثابه رضایت فرد از زندگی و محیط

پیرامونی تعریف میشود که نیازها و سایر عوامل ملموس و

غیرملموس را که بر بهزیستی همه جانبه فرد تأکید دارند، دربرمیگیرد (گشتاسبی، .(1383
سرمایه روانشناختی سازه مفهومی زیرمجموعهاي از

روانشناسی مثبتگرا است که با ویژگیهاي زیر مشخص میشود: الف) باور فرد به تواناییهایش براي دستیابی به

موفقیت در انجام وظایف معین (خودکارآمدي)؛ ب) ایجاد

اسنادهاي مثبت در مورد موفقیتهاي اکنون و آینده

(خوشبینی)؛ ج) داشتن پشتکار در دنبال کردن اهداف و

پیگیري راهکارهاي لازم براي رسیدن به موفقیت

(امیدواري)؛ و د) تحمل کردن مشکلات و بازگشت به سطح معمولی عملکرد و حتی ارتقاي از آن تا دستیابی به موفقیتها (لوتانز13 و همکاران، 2004؛ به نقل از انعامی،

.(1389 حفظ امید به زندگی و افزایش آن از مسائل مهم در همه سنین و براي همه اقشار است. منظور از امید به زندگی تعداد سالهایی است که هر فرد انتظار دارد زندگی کند.

امید علائم و آثار متعددي به جاي میگذارد. از نظر جسمی فرد امیدوار پرانرژي بوده و زندگی را توأم با خوشی، رفاه و سلامت سپري میکند و فردي است مدعی، زنده و با

13. Lotans


آمادگی عالی براي مقابله با خطرات. از نظر احساس

خوشبینی، شادابی، آرام، هماهنگ، باوقار، عاري از

اضطراب و احساس گناه و عصبانیت است. از نظر هوشی او فردي است هوشیار، واقعبین و همچنین داراي تفکر،

آزادي انتخاب و کنترل زندگی است. دربعد اجتماعی

متمایل به برقراري ارتباط و فعالیت با دیگران است و در بعد روانی داراي فلسفه معنیدار و هدفمند در زندگی

است.

باورهاي خودکارآمدي که از سال 1977 توسط بندورا وارد ادبیات روانشناسی گردید شامل یکی از مجموعه

باورهاي فرد است که نقش اساسی در برقراري تعادل در

زندگی آدمی و بالابردن کیفیت زندگی انسانها ایفا میکند

(رضایی، .(1383 به نظر بندورا(2002) 14، نحوة رفتار افراد

را اغلب بهتر میتوان از روي باورهایی که آنها در مورد

قابلیتهایشان دارند یعنی از روي خودکارآمدي آنها پیشبینی کرد تا از روي قابلیتهایی که آنهاواقعاً دارند و

افراد همانی هستند که میاندیشند (امیرفرهنگی، .(1389

یافتههاي ویلیام15 و همکاران (2008) نشان میدهد که خودکارآمدي با هوش هیجانی و عملکرد بهتر در زمینههاي

خودتنظیمی، ابراز وجود، استقلال، همدردي با دیگران،

کنترل و خوشبینی رابطه دارد. یافتههاي بندورا و همکاران

(1999) بیانگر این نکته است که از یک سو خودکارآمدي

پایین با راهبردهاي مقابله هیجانمدار، اضطراب و ناراحتی،

افسردگی و علائم روانتنی مشخص میگردد، و از سوي دیگر خودکارآمدي بالا با راهبردهاي مقابلهاي مسئلهمدار، جستجوي حمایت اجتماعی و خوشبینی رابطه دارد. یک مؤلفه روانشناختی که طی دهه اخیر در حیطه بهداشت روانی همواره مطرح بوده است، خوشبینی میباشد. بر طبق مدل شییر و کارو(2002) 16 خوشبینی و بدبینی به ترتیب به عنوان انتظار نتایج فراگیر مثبت و منفی تعریف شده و تعیینکنندههاي مهم سازگاري هستند. خوشبینها

14. Bandura 15. William 16. Scheier & Corver

ارتباط کیفیت زندگی و سرمایه روانشناختی با ...


بر این باور هستند که ناملایمات میتوانند به شیوة موفقیت-

آمیزي اداره شوند، اما افراد بدبین انتظار بدبختی دارند که

این تفاوت در نگرش نسبت به ناملایمات در شیوههاي مقابله با فشار روانی افراد تأثیر میگذارد. پژوهشهاي

متعدد بیانگر این نکته است که خوشبینی با ناراحتی کمتر

(یالی17، (2002 و عملکرد شغلی بالا (بگلی و همکاران،

(2000 ارتباط مثبت دارد. خوشبینی یا به عبارت دیگر

گرایش به اینکه در زندگی تجارب خوب رخ خواهند داد،

به عنوان یک صفت شخصیتینسبتاً پایدار تعریف شده است که نوع رفتارهاي فرد را تعیین میکند (شییر و
کارور، .(2002 این ساختار بر رفتاري که افراد در مقابله با

تجارب استرسزا دارند و موفقیت در آنچه آنها در زندگی با آن مقابله کردهاند، تأثیر دارد. یک شخص با جهتگیري

خوشبینانه به آینده، موقعیتهاي استرسزا را با دیدي

مثبت ارزیابی میکند و محاسبه خوبی از تواناییهایش براي گذراندن مشکلات دارد سلیگمن (1998) خوشبینی را به

جاي یک صفت شخصیتی گسترده، به عنوان یک سبک

تبیینی تعریف کرده است. بر طبق این دیدگاه، افراد خوش-

بین رویدادها یا تجربههاي منفی را با نسبت دادن علت آنها

به عوامل بیرونی، گذرا و خاص تبیین میکنند بر عکس

بدبینها رویدادها یا تجربههاي منفی را با نسبت دادن علت آنها به عوامل درونی، ثابت و کلی مثل شکست شخصی

تبیین میکنند (پورافکاري، .(1389 بنابراین افراد خوشبین

تمایل دارند در مورد آینده احتمالات مثبت را در نظر بگیرند و بیشتر از راهبردهاي مقابلهاي مسئلهمدار براي مواجهه با مشکلات استفاده نمایند. در شرایطی که این راهبردها فایدهاي در بر نداشته باشند (مثل شرایط غیرقابل کنترل) افراد خوشبین بیشتر از راهبردهایی نظیرپذیرش موضوع، شوخ طبعی و بازنگري مثبت استفاده میکنند

(شییر و کارور، .(2002 در نتیجه به نظر میرسد که خوشبینی نقش مهمی در سازگاري افراد با موقعیتهاي فشارزا ایفا میکند. خوشبینی رابطه مهمی با کاهش

17. Yali


اضطراب در افراد شاهد حوادث هوایی (دوگال18، (2001،

قربانیان سوانح (ولدن19 و کلبر، (2006 و افراد مبتلا به فشار

خون (رایکونن و ماتیوس20، (2002 دارد.

یکی دیگر از متغیرهاي مهم در تحقیقات روانشناسی

که جزء ویژگی شخصیتی افراد به شمار رفته و از جمله

عوامل درونی در پیشگیري و مقابله با اثرات تنیدگی میباشد تابآوري است. تابآوري به زبان ساده عبارت

است از تطابق مثبت به شرایط در مواقع ناگوار (والر21،

.(2001 تابآوري در مورد کسانی به کار میرود که در معرض خطر قرار میگیرند ولی دچار اختلال نمیشوند. از

اینرو شاید بتوان نتیجهگیري کرد که مواجهه شدن با خطر

شرط لازم براي آسیبپذیري هست اما شرط کافی نیست

(گارزي22، 1991، راتر، 1987؛ ورنر، 1989؛ به نقل از زرین

کلک؛ .(1389 افراد تابآور قادرند احساس

خودکارآمديشان را حفظ کرده و شرایط را ارزیابی کنند، تعهد به اهدافشان را تقویت نمایند و رفتار انگیزشی را

افزایش دهند و در نتیجه پیشرفت بالایی را کسب نمایند

(ایساکسون، .(2002 لونتال و نرنز 1983)، به نقل از شارپ و کوران، (2006 مدل خودتنظیمگري را که به تبیین بیماري

در زمان تشخیص و در طول بیماري میپردازد، مطرح

کردند. این مدل، رفتارهاي سالم را نتیجه ادراك چندوجهی

و پیچیده بیماري میداند. براساس این مدل، فرد نقشی پویا

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید